برنامه حبل المتین - 26 10 1400 (قسمت صد و نوزدهم)
عنوان برنامه: بحث پیرامون شهادت، و انکار شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
کلیدواژه: شیعه؛ حبل المتین؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛ امامت؛ ولایت!
استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی
مجری: آقای محمد حسین عربی نژاد
مجری:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم؛ بینندگان عزیز محضر شما سلام عرض می کنم، با برنامه «حبل المتین» در خدمت شما هستیم، قبل از هر چیز سالروز وفات حضرت ام البنین (علیها سلام) را خدمت شما تسلیت عرض می کنم، امشب هم در خدمت حضرت استاد آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» هستیم حضرت استاد خدمت شما سلام عرض می کنم
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- ِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع فَمَا شَيْءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل.
خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم موفقیت روز افزون برای همه گرامیان از خدای منان خواهنم!
همچنین رحلت ام البنین (سلام الله علیها) مادر چهار فرزند «عباس (ابو الفضل العباس)، عبد الله، عثمان و جعفر» هر چهار عزیزش در «کربلاء» به شهادت رسیدند و افتخار آفریدند.
باید گفته شود ام البنین (جزاک الله عن الله خیرً جزاء) چه فرزندانی تربیت کردی که مایه مباهات و افتخار شیعه است. این خانم در مدتی که در خانه امیر المؤمنین بود تمام مورخین شیعه و سنی آوردند جز صفا، جز ادب، جز معرفت نسبت به ساحت مقدس شخص امیر المؤمنین، فرزندان صدیقه طاهره چیز دیگری ندارد.
البته این نکته را هم عرض کنم بعضاً بعضی از آقایان یا مداحان مطالبی نقل می کنند ام البنین خانه حضرت امیر آمد یک سری بحث های را مطرح می کنند من را فاطمه صدا نکنید بچه های فاطمه ناراحت می شوند.
عزیزان دقت کنند ولادت آقا قمر بنی هاشم سال 26 هجری است در آن زمان امام حسین 22 سال داشت، چیزهایی که نقل می کنند تصور می کنند امیر المؤمنین در سال های اول شهادت حضرت زهرا با ام البنین ازدواج کرد و فرزندان فاطمه چهار، پنج ساله هستند تمام روضه ها به این شکل انجام می شود. از مداحان عزیز و بعضی از علمای بزرگوار تقاضا می کنم تاریخ را بیشتر مطالعه کنند دقت کنند.
در سال بیست و شش هجری ولادت قمری بنی هاشم بود فرضاً سال بیست و پنج هجری بگیریم سال بیست و پنج این ازدواج صورت گرفته باشد آقا امام حسن نزدیک به 22 یا 23 سال دارد امام حسین نزدیک 21 یا 22 سال دارد زینب هم 21 سال دارد چهار فرزند با یک سال فاصله به دنیا آمدند. (سلام الله علیهم اجمعین)
ولی این که، این خانم به عنوان کنیز برای امیر المؤمنین و فرزندان حضرت صدیقه طاهره بود هیچ شک و شبهه ای در آن نیست. ادب او حتی قضیه خواستگاری «عقیل» کرد البته این جا مطالب خیلی بی اساس آمده است. به قول مرحوم «مطهری» مداح ها مطالب زهر ماری، زیاد قاطی می کنند.
خوابی که دیده بود که برای مادرش نقل می کرد. گفت دیدم آفتاب و ماه در دامن آمد چهار ستاره آمد و ... در بعضی از منابع معتبر آمده است؛ ولی بیش از این نقل می کنند خیلی زیاد معتبر نیست.
این بانو بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه) کارش شبانه روز گریه کردن بود. جز گریه برای سید الشهداء عمدتاً شاید برای فرزندانش کم در تاریخ داریم گریه می کرد. حتی «بشیر» آمد خبر شهادت را بدهد گفت از امام حسین چه خبر؟ چند بار خبر شهادت عباس و سه فرزند دیگرش را داد تمام وجود ام البنین با حضرت سید الشهداء گره خورده بود که امام عصر و زمانش بود.
این ها در حقیقت معرفت امام، امام شناسی و بصیرت است نه به عنوان این که فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) و پیغمبر است این ها سر جای خودش؛ آنی که برای اهل بیت مهم و اساسی است مقداری دقت کنیم امام شناسی و بصیرت نسبت به جایگاه امام زمان که:
«من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص96، ح16922
عمدتاً روی این مسائل بود. ادبی هم که قمر بنی هاشم نسبت به حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) دارد برادر بودن جای خودش؛ ولی مهم تر از برادر بودن این که امام عصر و امام زمانش است. آقا امام صادق (سلام الله علیه) می فرماید درست است من فرزند علی یا پیغمبر هستم آنی که برایم افتخار است نه فرزند پیغمبر و علی بودن است ولای علی برای من مهم تر از نسب است.
ولذا بینندگان عزیز در این زمینه ان شاء الله دقت داشته باشند معمولاً یادی از صدیقه طاهره می کنیم فقط به یک بیتی اشاره می کنم همیشه زمزمه می کنم خیلی جانسوز است
من علیم که خدا قبله نما ساخت مرا * جز خداوند و نبی، فاطمه نشناخت مرا
من که یکباره در قلعه خیبر کندم * غم زهرا به خدا از کمر انداخت مرا
در هنگام دفن، خطاب به رسول الله عرضه داشت یا رسول الله
«قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَق عَنْهَا تَجَلُّدِي»
کاسه صبرم در مصیبت دخترت زهرای مرضیه لبریز شده قوت و نیروی بدنم را از دست دادم دیگر طاقت تحمل از دست دادن زهرا را ندارم
«أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّد»
گریه منِ علی در فراغ زهرا پایان ندارد شب های علی با گریه بر زهرای مرضیه و غصه فراغ سپری خواهد شد!
«صلی الله علیک یا مولاتی فاطمة الزهرا»
مجری:
مثل همیشه برنامه به نام حضرت صدیقه طاهره و حضرت ام البنین (سلام الله علیها) متبرک شد. استاد اگر اجازه بفرمایید خلاصه از آن چه که در برنامه قبل فرمودید را برای بینندگانی که پای گیرنده نبودند و دوست دارند بدانند در مورد چه مسئله ای صحبت کردیم داشته باشیم. بحث ما در رابطه با ایام فاطمیه بود مراسم ایام فاطمیه و مسئله ای که مطرح شد کسانی که شهادت حضرت صدیقه طاهره (علیها سلام) را انکار می کنند صحبت هم کردیم از یک ورشکسته سیاسی به اسم «سَرخی» کلیپی را در فضای مجازی دیدیم از زبان «شیخ مفید» به مسئله انکار شهادت حضرت زهرا پرداخته بود حضرت استاد کامل و مفصل توضیح دادند. برای این که بیشتر آشنا بشویم از حضرت استاد تقاضا می کنم همین بحث را به صورت خلاصه مطرح بفرمایید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ
در رابطه با شهادت صدیقه طاهره جلسه گذشته مفصل بحث کردیم خلاصه آن، این که افراد را در رابطه با شهادت حضرت زهرا چند دسته کردیم.
یک دسته از ابتدا از زمان حضرت امیر (سلام الله علیه) بحث شهادت حضرت زهرا را مطرح کردند. از زبان حضرت زهرا، از زبان پیغمبر و امیر المؤمنین، امام حسن و ائمه (علیهم السلام) بحث شهادت حضرت زهرا را مطرح کردند.
در طول چهارده قرن بزرگان و مراجع ما در عصر حاضر مثل حضرت «امام (رضوان الله تعالی علیه)»، «رهبر انقلاب» و دیگر مراجع ما بر هر چه با شکوه تر برگزار کردن مراسم شهادت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) تأکید داشتند.
یک دسته هستند موضع منفی می گیرند عرض کردیم یک عده شان جاهل هستند و تاریخ نخواندند. به قول معروف می گویند اگر جاهل ساکت باشد اختلاف نمی افتد اگر این ها به دهان شان چفت بزنند دنیا خراب نمی شود.
دسته ای هستند تحت تأثیر بعضی از علمای اهل سنت قرار می گیرند حرف هایی می زنند ما معتقد هستیم اگر با این ها دوستانه صحبت کنیم مسئله حل خواهد شد.
یک دسته هستند برای خوشایند علمای اهل سنت حرف های می زنند زیبنده یک شیعه نیست. این ها به تعبیر «شهید مطهری» دارند از اصول مسلم شان صرف نظر می کنند برای این که اهل سنت خوشش بیاید.
یک عده آقایان اهل سنت هستند قداستی برای صحابه قائل هستند که برای شان قابل تحمل نیست.
اما این که بعضی از معاندین مثل «سَرخی» و ... شهادت حضرت زهرا را انکار می کنند و استناد به «شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه)» استناد می کنند نمی توانیم بگوییم این ها جاهل هستند، این معاند هستند و هدف شان ایجاد فتنه و اختلاف است جز فتنه و اخلاف هیچ هدف دیگری ندارند.
در این جا سه نکته عرض می کنم اگر شد به نکته چهارم اشاره می کنم تلاش می کنم این ها را در چند دقیقه خلاصه کنم. کسانی که می گویند «شیخ مفید» منکر شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) است به چند نکته از «شیخ مفید» اشاره می کنم. در کتاب «مزار» در «زیارتنامه حضرت زهرا (سلام الله علیها)» دارد:
«السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ [بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ أَيَّتُهَا الْبَتُولُ الشَّهِيدَةُ الطَّاهِرَة»
كتاب المزار- مناسك المزار( للمفيد)؛ نويسنده: مفيد، محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق)، محقق / مصحح: ابطحى، محمد باقر، ناشر: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد- رحمة الله عليه، قم: 1413 ق، ص179
«أَيَّتُهَا الْبَتُولُ الشَّهِيدَةُ الطَّاهِرَة»؛ اگر «شیخ مفید» معتقد به شهادت حضرت زهرا نیست این چه است؟
نکته دوم در «امالی شیخ مفید» قضیه آتش زدن خانه حضرت زهرا را در صفحه 49 مطرح می کند.
سوم در کتاب «الإختصاص»، صفحه 181 و 182 قضیه سقط و شهادت حضرت محسن را مطرح می کند.
نکته چهارم در کتاب «أمالی» باز ایشان قضیه غصب «فدک» را که حضرت زهرا استدلال می کند همه را خیلی مفصل مطرح می کند و اشعاری از حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مظلومیت خودش و غصب حق مسلمش می آورد.
نکته پنجم «شیخ مفید» در کتاب «امالی» وصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر امیر المؤمنین (علیه السلام) می آورد که:
«فَلَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا»
الأمالي (للمفيد)؛ مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: استاد ولى، حسين وغفارى على اكبر، ناشر: كنگره شيخ مفيد، ص281
امور غسل و دفنش را خود امیر المؤمنین طبق وصیتی که کرد به عهده بگیرد شبانه دفن کند و قبر او را هم مخفی کند. این عبارت های از «شیخ مفید» است که نمی توانیم به سادگی از کنارش رشد شویم. کجا «شیخ مفید» انکار کرده است؟ مواردی که نقل کردیم همه از «شیخ مفید» است.
نکته بعدی نقل شهادت حضرت زهرا قبل از «شیخ مفید» است.
مرحوم «کلینی – متوفای 329» از آقا امام کاظم (سلام الله علیه) در «کافی»، چاپ «بیروت»، صفحه 291 نقل می کند که امام کاظم (علیه السلام) فرمود:
«إِنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام) صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص458، بَابُ مَوْلِدِ الزَّهْرَاءِ فَاطِمَةَ (علیها السلام)، ح2
نکته بعدی «ابن قولویه – متوفای 368» است و «شیخ مفید – متوفای 413» است قبل از «شیخ مفید» ایشان قضیه شهادت حضرت زهرا را از قول رسول اکرم مطرح می کند که حق او را غصب می کنند و مورد ضرب قرار می دهند در حالی که حضرت محسن را بار دار است.
«شیخ صدوق – متوفای 381» قبل از «شیخ مفید» است در «امالی»، صفحه 105 از رسول اکرم نقل می کند صورت حضرت زهرا را سیلی می زنند و دیگر مصائب حضرت.
«شیخ مفید» قضیه شکستن پهلوی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، غصب حق او و شهادت حضرت را مطرح می کند:
«فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة»
البته همین را آقای «جوینی» استاد «بخاری» در «فرائد الستمین»، جلد 2، صفحه 34 و 35 نقل می کند که صدیقه طاهره مقتوله است یعنی به شهادت رسیده است.
«فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة»
فرائد السمطين، حمّويي جويني، ابراهيم بن سعد الدين (م 730)، مؤسسة المحمود، بيروت، چاپ اوّل، 1400 هـ. ق ج 2،ص:35
نکته دیگر آقای «سلیم ابن قیس - متوفای 76 هـ» مفصل شهادت حضرت زهرا، شکستن پهلوی حضرت زهرا را چند جا نقل کرده است.
بعضی ها کتاب «سلیم» را زیر سوال می برند به این ها توصیه می کنیم کتاب «معجم الرجال» آقای «خویی» را در «شرح حال سلیم» ببینند. تمام اشکالاتی که به کتاب «سلیم» آورده اند محکم و قوی جواب داد و ثابت کرد کتاب «سلیم» از اصول معتبره و معتمده شیعه بوده است. عبارت مرحوم «نعمانی» را قبل از «شیخ مفید» بود همه نقل کردند.
نکته بعدی نقل شهادت حضرت زهرا توسط علمای شیعه بعد از «شیخ مفید» این های که آوردیم همه قبل از «شیخ مفید» بودند مثل «کلینی، ابن قولویه، شیخ صدوق»؛ اما بعد از آن مرحوم «سید مرتضی – متوفای 436» شاگرد «شیخ مفید» در کتاب «الشافی»، جلد 3، صفحه 241 قضیه شهادت و آتش زدن خانه حضرت زهرا را نقل می کند.
«شیخ طوسی – متوفای 460» در «تخلیص الشافی»، جلد 3، صفحه 156 ادعای شهرت می کند.
«و المشهور الذي لا خلاف فيه بين الشيعة: أن عمر ضرب على بطنها حتى اسقطت فسمي السقط محسنا»
تلخيص الشافي؛ الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن الطوسي، (متوفاى۴۶۰هـ)، ج ۳ ص ۱۵۶
مشهوری که هیچ اختلافی بین شیعه نیست قضیه ضرب و شتم حضرت زهرا، شهادت محسن و شهادت حضرت.
«ابو الصلاح حلبی – متوفای 447» در «تدریب المعارف»، صفحه 232 و 233 مفصل قضیه آتش زدن و هجوم به خانه حضرت زهرا را نقل می کند.
«قاضی ابن برّاج» در «مهذب»، جلد 1، صفحه 277 با تعبیر «السلامُ علی البتول الشهیدة» می آورد.
«السلام على البتول الشهيدة بنت نبي الرحمة، وزوج الوصي الحجة، وأم السادة الأئمة»
المهذب؛ نويسنده : القاضي ابن البراج (وفات : 481)، تحقيق: إعداد: مؤسسة سيد الشهداء العلمية / إشراف : جعفر السبحاني، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة 1406، ج1، ص277
«ابن شهر آشوب» در «مناقب»، جلد 3، صفحه 406 «الْمَظْلُومَةُ الشَّهِيدَة» مطرح میکند.
«زَوْجَةُ الْمُرْتَضَى وَ وَالِدَةُ الْمُجْتَبَى وَ ابْنَةُ الْمُصْطَفَى السَّيِّدَةُ الْمَفْقُودَةُ الْكَرِيمَةُ الْمَظْلُومَةُ الشَّهِيدَة»
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)؛ نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد ناشر: علامه، ج3، ص358
«سید ابن طاوس – متوفای 664» در «فرائد» صفحه 252 و 390 در این جا ادعای اجماع می کند:
«إنّ إحراق باب بيت فاطمة (عليها السّلام) ممّا ثبت و أطبقت عليه الإماميّة خلفا عن سلف»
نام كتاب: طرف من الأنباء و المناقب؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق)؛ محقق / مصحح: عطار، قيس، ناشر: تاسوعا، مشهد: 1420 ق، ص390
«خواجه نصیر الدین طوسی – متوفای 672» در کتاب «کشف المراد شرح تجرید اعتقاد» قضیه آتش زدن به خانه حضرت زهرا و ... مطرح می کند.
«علامه حلی – متوفای 726» در «شرح تجرید»، صفحه 354 قضیه شهادت و آتش زدن خانه حضرت زهرا را نقل می کند. «محقق کرکی – متوفای 940» در کتاب «نفحات لاهوت»، صفحه 130 قضیه آتش زدن خانه و شهادت حضرت محسن را نقل می کند.
«مجلسی اول» در «روضة المتقین»، جلد 5، صفحه 342 نقل می کند. «ملا صالح مازندرانی – متوفای 1801» در «شرح اصول کافی»، جلد 7، صفحه 231 شهادت حضرت زهرا را نقل می کند.
«فیض کاشانی – متوفای 191» در کتاب «علم الیقین»، جلد 2، صفحه 829 قضیه شهادت حضرت زهرا را نقل می کند. «صاحب وسائل» بنا به نقل «مأساة الزهراء»، جلد 2، صفحه 23 نقل می کند. «علامه مجلسی» در کتاب «مرآة العقول»، جلد 5، صفحه 318 بحث شهادت حضرت زهرا را می گوید:
«أن فاطمة صلوات الله عليها كانت شهيدة و هو من المتواترات»
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، حقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج5، ص318
حضرت زهرا شهید شد این از متواترات است گمان نمی کنم با وجود این تعبیر جای حرفی باشد.
«صاحب حدایق» در «حدایق»، جلد 5، صفحه 180 قضیه شهادت حضرت زهرا و سقط جنین را نقل می کند. مرحوم شهید «صدر» در «فدک فی التاریخ»، صفحه 28 تا 92 مصائب حضرت زهرا را نقل می کند.
این ها را چه کار کنیم، می توانیم دیده بگیریم؟ حرفی از خودمان در بیاوریم بگوییم «شیخ مفید» منکر قضیه حضرت زهرا بوده است.
نکته بعدی «سید ابن طاوس» در کتاب «طُرَف»، صفحه 394 مرحوم «مجلسی»، جلد 30، صفحه 347 از مرحوم «دیلمی» در کتاب «ارشاد القلوب» قضیه شهادت حضرت زهرا از قول حضرت زهرا مفصل نقل می کند.
که این ها به خانه ام ریختند من را کتک زدند خانه ام را آتش زدند:
«فَسَقَطْتُ لِوَجْهِي»
به صورت روی زمین افتادم
«وَ النَّارُ تُسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِي»
آتش شعله می زد صورتم از شعله های آتش سرخ گردید مرا به طوری سیلی زدند گوشواره هایم به زمین ریخت. درد زایمان گرفتم محسنم را
«فَأَسْقَطْتُ مُحَسِّناً قَتِيلًا بِغَيْرِ جُرْم»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج30، ص349
این ها را چه کار کنیم؟ یکی، دو مورد هست از کنارش به سادگی رد بشویم؟ یا نه راه دیگری غیر از این که تسلیم بشویم بویژه بعضی از بزرگان مان ادعای اجماع می کنند. این خلاصه بحث جلسه قبل مان بود.
مجری:
حضرت استاد در برنامه قبل حدود بیست و یک مورد به تفصیل فرمودید الان هم به صورت خلاصه مجدداً خدمت شما بینندگان عزیز، حضرت استاد ارائه دادند. در مورد انکار شهادت حضرت زهرا یک عده آدم معاند را فرمودید هستند و تکلیف شان روشن است. از علمای اهل سنت هم هر سال می بینیم شهادت را انکار می کنند.
یعنی هر سال قبل از ایام فاطمیه معمولاً کلیپ هایی می بینیم و سخنرانی هایی می شنویم جَسته و گریخته در فضای مجازی یا منبرهایی که وجود دارد می خواهیم بدانیم منشأ این قضیه چیست؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ناگزیر هستیم قضیه را دو دسته کنیم یک دسته: شبکه «وهابی» است مطرح می کنند هدف شان جز فتنه گری چیز دیگری نیست این ها و امثال «سَرخی» و ... یک سری افراد دنبال یک سری منافعی هستند منافع شان اقتضاء می کند. ولی علمای اهل سنت برای شان احترام قائل هستیم بحث های علمی را هم بین خودمان و آن ها کاملاً آزاد می گذاریم.
از آن ها برای مناظره و گفتگوی علمی دعوت می کنیم همان طور که قبلاً با جناب آٔقای «مراد زهی» از علمای بزرگ «زاهدان» مناظره ای در رابطه با شهادت حضرت زهرا داشتیم، در ایام شهادت هم پخش شد و جزء پر بیننده ترین برنامه ما تقریباً در طول یک سال اخیر بود. آماری که برایم دادند بازدیدهای خیلی زیادی بود.
با این ها بحث های علمی می کنیم توهین نمی کنیم به تعبیر «مقام معظم رهبری» نقل حقایق تاریخی باید انجام شود ولی در کنارش اهانت، توهین، سب و شتم به صلاح نیست از نظر منطق قرآن محکوم است. حتی نسبت به بت پرست ها، قرآن می گوید:
(وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَينَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَينَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يعْمَلُونَ)
(به معبود) کسانی که غير خدا را می خوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها (نيز) از روی (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اين چنين برای هر امتی عملشان را زينت داديم سپس بازگشت همه آنان به سوی پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه عمل می کردند، آگاه می سازد (و پاداش و کيفر می دهد).
سوره انعام (6): آیه 108
روایات متعدد از ائمه داریم فتاوای مراجع مان هم است بارها گفتم اگر می گوییم اهانت به مقدسات اهل سنت خلاف شرع و حرام است نمی خواهیم به گردن اهل سنت منت بگذاریم دستور ائمه و مراجع مان است. به ما دستور دادند دستورات شان برای ما واجب الإجرا نه لازم الإجرا است.
من توجه عزیزان اهل سنت را به چند نکته جلب می کنم، یکی قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا، این ها را به ما جواب بدهند «طبری – متوفای 310» در «تاریخ طبری»، جلد 3، صفحه 302 این قضیه را مطرح می کند.
بارها گفتیم خلیفه دوم می گوید قسم به خدا خانه را به آتش می کشم مگر این که برای بیعت بیایید چه مجوزی دارد؟ سند روایتش صد در صد صحیح است هیچ شکی در سند روایت نیست «محمد ابن حُمید» است «یحیی ابن معین و البانی» ثقةٌ گفتند.
«جریر ابن عبد الحمید» است «تهذیب الکمال» دارد ثقةٌ؛ «مغیره ابن میثم، یحیی ابن معین» و دیگران توثیق کردند «زید ابن کلیب، عجلی و نسائی» توثیق کردند.
آقای «ابن ابی شیبه - متوفای 235» قبل از «طبری» است، ایشان در کتاب «المصنف» با تحقیق آقای پرفسور «سعد بن ناصر» از علمای بزرگ «عربستان سعودی»، جلد 21 چاپ جدید قضیه تهدید به آتش زدن
«وأيم الله ما ذاك بمانعي ان اجتمع هؤلاء النفر عندك إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت»
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة : الأولى ، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج7، ص432، ح37045
یا زهرا اگر افرادی که در خانه ات هستند بیرون نیایند دستور می دهم خانه را به آتش بکشند ایشان در پاورقی می گوید «صحیحٌ» یک عالم سنی «وهابی» می گوید روایت صحیح است.
گرچه از نظر سند، قبلاً بررسی سندی داشتیم هیچ شک و شبهه ای در آن نیست «محمد ابن بشر، عبید الله ابن عمر و زید ابن اسلم» است همه این ها نشان می دهد بر این که، این روایت صحیح است.
«بلاذری – متوفای 270» در کتاب «انساب الأشراف»، جلد 2، صفحه 268 در این چاپ صدیقه طاهره دم در می آید می گوید:
«يا بن الخطاب، أتراك محرّقاً علي بابي؟ قال: نعم، وذلك أقوى فيما جاء به أبوك»
أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ)؛ دار النشر: ج1، ص252
آمدی خانه ام را آتش بزنی گفت بله این باعث تقویت دین پدرت خواهد شد این را برای ما توضیح بدهند قضیه هجوم آیا جسارت به حضرت زهرا هست یا نیست؟ این مسلم است شهادت و ضرب و شتم را شما زیر سوال می برید ولی: (قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى) همین است؟!
(قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى)
بگو: من هيچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزديکانم [= اهل بيتم]؛
سوره شوری (42): آیه 23
غیر از امیر المؤمنین افراد دیگری تا آخر عمر ابوبکر و عمر بیعت نکردند چرا به خانه آن ها نرفتند بگویند اگر بیعت نکنید خانه تان را به آتش می کشیم. چرا به خانه حضرت زهرا این جسارت شد؟ آقایان برای این جسارت چه جوابی دارند؟ آقایان می گویند مستبعد صحابه مخصوصاً خلیفه دوم این همه حرمت شکنی کرده باشد آیا این حرمت شکنی هست یا نیست؟ این را برای ما روشن کنید.
مجری:
استاد خود هجوم است؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، خود هجوم و تهدید به آتش زدن؛ خلیفه دوم قسم می خورد می گوید اگر بیعت نکنید والله آتش می زنم!
«صحیح بخاری»، جلد 4، صفحه 42، حدیث 9303؛ جلد 5، صفحه 85، حدیث 4240 می گوید امیر المؤمنین شش ماه بعد از این که عده ای از مردم بیعت کردند با ابوبکر بیعت نکرد. شش ماه بعد از شهادت حضرت زهرا بیعت کرد.
آقایان اهل سنت در مورد این بیعت به ما جواب بدهند در کتاب «صحیح بخاری» این مباحث را مطرح می کند آیا عبارتی که از امیر المؤمنین نقل می کنند مذاکره ای که با ابوبکر داشت پیام می دهد ابوبکر به منزل حضرت بیاید حضرت هم آن جا نمی رود.
من از عزیزان اهل سنت تقاضا می کنم این را برای ما جواب بدهند. کتاب «صحیح بخاری»، چاپ «عربستان سعودی – ریاض» صندوق پستی 11550
«فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْر»
زهرای مرضیه بر ابوبکر غضبانک شد، چرا غضبناک شد؟ با هم پدر کشتگی داشتند؟ عداوتی بین شان بود؟ این را برای ما روشن کنند.
«فَهَجَرَتْه»
از او قهر کرد. آیا شما نمی گویید اگر دو مسلمان سه روز بیشتر قهر کنند چنین و چنان است.
«فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَت»
با ابوبکر دیگر هم کلام نشد تا از دنیا رفت این سه مورد را به ما جواب بدهند.
نکته چهارم:
«فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلا»
زهرا از دنیا رفت امیر المؤمنین او را شبانه دفن کرد
«وَ لَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْر»
به ابا بکر هم خبر ندادند اگر امامِ زهرا، ابوبکر بود امیر المؤمنین بیعت کرده بود باید خلیفه مسلمین به جنازه دختر پیغمبر نماز بخواند این جا به صراحت آمده است.
اینکه چهار روایت اَلکی از این طرف و آن طرف جور کنید روایت هایی که در قرن هشتم و نهم جعل شد بیاورید این ها ملاک نیست. این روایت در «صحیح بخاری» شما آمده است.
نکته پنجم:
«وكان لِعَلِيٍّ من الناس وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ»
زمانی که حضرت زهرا بود مردم، امیر المؤمنین را احترام می کردند ولی بعد از حضرت زهرا احترام علی از بین رفت چرا چه مسائلی بود؟
نکته ششم:
«فلما تُوُفِّيَتْ اسْتَنْكَرَ عَلِيٌّ وُجُوهَ الناس»
حتی بعضی ها می گویند مردم سلام علی را جواب نمی دادند کاری با آن نداریم چرا بعد از شهادت حضرت زهرا یا به قول شما وفات حضرت زهرا برخورد مردم با علی این طور بود؟ آیا این برخورد، برخورد صحیح و درست است یا نا درست است؟ به ما جواب بدهید.
نکته هفتم بعد از آن:
«فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أبي بَكْرٍ وَمُبَايَعَتَهُ»
حضرت تصمیم گرفت بر این که با ابوبکر مصالحه و بیعت کند. مشخص است چند گزینه این جا داشتیم یکی این که حضرت زهرا غضبناک شد، قهر کرد، تا آخر عمر صحبت نکرد. طبق وصیت حضرت، امیر المؤمنین بر او نماز خواند و شبانه دفن کرد. وقتی حضرت زهرا بود مردم به علی احترام می کردند ولی احترام علی بعد از حضرت زهرا از بین رفت.
یعنی چهار نفر می آمدند مسائلی سوال می کردند آن هم نمی آیند سوال کنند ولذا حضرت به ابابکر پیام می دهد بیا با هم مصالحه کنیم.
مطلب هشتم:
«ولم يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الْأَشْهُرَ»
در این شش ماه، علی هرگز با ابوبکر بیعت نکرد!
پس این های که شما درست کردید و «بیهقی» و ... روایت های جعلی دارند بیعتی در کار نبود. بعضی ها می گویند خواستن، بیعت تأکیدی است چیزی به عنوان بیعت تأکیدی در اسلام نداریم نه در زمان پیغمبر، نه در زمان ابوبکر، نه در زمان عمر و نه در زمان عثمان داشتیم.
در زمان حضرت امیر هم نداشتیم کسی شش ماه بعد بیعت کرد بعد از شش ماه دوباره بیعت کند مدام تکرار کند معنا ندارد می گوید «و لم يكن يبايع» علی بیعت نکرده بود. اگر می گفت «یُبایع» بیعت کرد می گفتیم این بیعت تأکید بیعت قبلی است. بیعت قبلی را نفی می کند پس تمام روایت های بیعت با این روایت به دریا ریخته می شود.
نکته نهم گفت بیا کسی را با خودت نیاور
«كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ»
حضرت امیر کراهت داشت از این که با عمر هم مجلس و مواجه شود چه اتفاقی افتاد؟ از آقایان اهل سنت می خواهیم سوال کنیم سوال کردن اشکال ندارد. توهین، اهانت و جسارت ممنوع ولی سوال اشکال ندارد چرا امیر المؤمنین می گوید عمر را نیاور؟ علی محضر عمر را کراهت دارد چه اتفاقی افتاد و چه مسائلی پیش آمد، شما برای ما بیان کنید.
ما اشتباه می کنیم شما این را مو شکافی کنید ببینید پشت قضیه چه است، این «صحیح بخاری» است کتاب های دیگر نیست شما بگویید سندش اشکال دارد شیعه ها درست کردند و ... وقتی می خواهد با ابوبکر حرف بزند.
نکته دهم:
«وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ»
آقای ابابکر در امر خلافت در حق ما استبداد کردی! معنای «استبددت علينا بالامر» چیست؟ ما ده تا سوال در رابطه با همین یک روایت داریم آقایان بزرگواری کنند از علما هر کدام روی خط بیایند برای مان توضیح بدهند شاید ما اشتباه می کنیم ما را از اشتباه بیرون بیاورند.
مجری:
هر ده مورد را از «صحیح بخاری» نقل کردید؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله هر ده مورد از «صحیح بخاری» است از یک روایت، ده سوال در آوردیم این سوالات را به ما جواب بدهند.
بعد دارد:
«حتى فَاضَتْ عَيْنَا أبي بَكْرٍ»
از حرف های که حضرت امیر زد اشک از چشمان ابوبکر جاری شد.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1549، ح9998
جاری اشک برای چه است؟ چه اتفاقی افتاد؟ چه مسائلی پشت پرده بود، وقتی حضرت امیر می گوید «استبددت علينا بالامر» در حق ما در امر امامت و خلافت استبداد کردید اشک از چشمان ابوبکر جاری شد اگر ابوبکر، خلیفه پیغمبر بود صحابه اجماع کرده بودند و خلیفه مقبول بود در برابر فرمایشات امیر المؤمنین نباید گریه کند!
یا این که ابوبکر توضیح بدهد بگوید یا علی اشتباه می کنی پیغمبر من را خلیفه نصب کرد چند آیه در قرآن، درباره من است، در غار من را برد تو را نبرده بود. برای نماز پیغمبر من را فرستاده بود شما را نفرستاد این ها را باید بگوید نه این که اشک از چشمانش جاری شود. این ها یک سری سوالاتی است که آقایان باید به ما جواب بدهند.
این که یک جانبه حرف های مطرح کنند، اذهان جوان ها را مشوش کنند اهل سنت را به شیعه بدبین کنند بگویند شیعه ها قضیه حضرت زهرا را مطرح می کنند، با وحدت هم خوانی ندارد و توهین به صحابه است.
مطالبی که عرض کردیم از کتاب «صحیح بخاری» بود برای ما توضیح بدهید.
پس این یک قضیه بود که باید در این زمینه دقت کنیم، هجوم به خانه حضرت زهرا و این قضایا اتفاق افتاد حرمت شکنی شده است (قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى) رعایت نشده این ها همه نشانگر این است.
نکته بعدی ندامت و پشیمانی آقای ابوبکر از دستور هجوم به خانه حضرت زهرا است این را شاید بیش از سی، چهل کتاب از کتاب های اهل سنت نقل کردند من جمله «ذهبی» نقل می کند بدون این که هیچ اشکالی داشته باشد.
من از «حوزه علمیه خاف» تأسف می خورم نمی شناسیم این دانشجو چه کسی است؟ ولی کلیپش پخش شد همه دیدند. دانشجویی از «امام جمعه محترم خاف» سوال کردند ایشان هم می گوید پخش شده است در آخر برخورد خیلی منتظره از یک عالم به تو مربوط نیست. «حوزه علمیه خاف» از ندامت ابوبکر جواب داده است.
از این دوستان تقاضا می کنم مقداری مطالعه کنند چون مال «حوزه علمیه» است جواب می دهم اگر افراد عادی باشد اصلاً برای مان ارزشی ندارد.
«حوزه علمیه» جواب داد قضیه ندامت ابوبکر در سندش «الوان ابن داود» است این آقا ضعیف و ... است که و که گفت ضعیف است و که و که گفت منکر الحدیث است. «میزان الإعتدال ذهبی»، جلد 5 ایشان می آورد:
«علوان بن داود البجلي مولى جرير بن عبد الله ويقال علوان بن صالح قال البخاري علوان بن داود ويقال ابن صالح منكر الحديث وقال العقيلي له حديث لا يتابع عليه ولا يعرف إلا به وقال أبو سعيد بن يونس منكر الحديث»
ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج5، ص135
«عقیلی» گفت «لا یتابع علیه»، «ابو سعید» گفت «منکر الحدیث» اگر واقعاً منکر الحدیث بودن ملاک هست روایتش مورد قبول نیست.
آقای «ذهبی» در «میزان الإعتدال»، جلد 1، صفحه 259 می گوید:
«قال أحمد بن سعيد بن معدان شيخ صالح روى الفضائل والمناكير قلت ما كل من روى المناكير يضعف»
ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج1، ص259
کسی که منکرات را نقل می کند نباید تضعیف کنیم در «لسان المیزان ابن حجر»، جلد 2، صفحه 307 می گوید:
«فلو كان كل من روى شيئا منكرا استحق ان يذكر في الضعفاء لما سلم من المحدثين أحد»
لسان الميزان؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقيق : دائرة المعرف النظامية - الهند -، ج2، ص307
اگر بنا باشد هر کس منکر الحدیث است این ها را در ردیف ضعفاء بیاوریم؛ «لما سلم من المحدثين أحد»، از محدثین ما یک نفر هم باقی نمی ماند!
این «ابن حجر» و از استوانه های علمی شما است به قول آقای «سیوطی» اهل سنت عیال کنار سفره این افراد «ابن حجر، مذی و ذهبی» هستند، ایشان می گوید اگر بنا باشد هر کس منکر الحدیث بود جزء ضعفاء بیاوریم همه محدثین:
گر قصد شود که مست گیرند * در شهر هر آن چه هست گیرند!
اضافه این که در «صحیح بخاری» شما چقدر افرادی هستند که منکر الحدیث هستند آقایان بزرگوار «حوزه علمیه خاف» کتاب «المغنی فی الضعاء» همینی که شما از او نقل کردید «داود ابن علوان» را گفتید ضعیف است ملاحظه بفرمایید «خالد ابن مخلد» از شیوخ «بخاری» است «احمد ابن حنبل» می گوید: «له أحاديث مناكير»
«خالد بن مخلد القطواني من شيوخ البخاري صدوق إن شاء الله قال أحمد بن حنبل له أحاديث مناكير وقال ابن سعد منكر الحديث مفرط التشيع وذكره ابن عدي في الكامل فساق له عشرة أحاديث منكرة وقال الجوزجاني كان شتاما معلنا بسوء مذهبه وقال أبو حاتم يكتب حديثه ولا يحتج به»
المغني في الضعفاء؛ اسم المؤلف: الإمام شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ، دار النشر: ، تحقيق: الدكتور نور الدين عتر، ج1، ص206
آقای «نعیم ابن حماد» از مشایخ «بخاری» همه آقایان گفتند ایشان منکر الحدیث است در کتاب «النكت الظراف دارد:
«ونعيم بن حماد منكر الحديث مع إمامته»
النكت الظراف على الأطراف؛ اسم المؤلف: شهاب الدين أحمد بن علي بن محمد العسقلاني الوفاة: 852 هـ، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت / لبنان - 1403 هـ - 1983 م، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الصمد شرف الدين ، زهير الشاويش، ج10، ص173
با این که از ائمه و پیشوایان ما است منکر الحدیث است.
«محمد ابن عبد الرحمن توافی» از روات «بخاری» است «مذی» در «تهذیب الکمال»، جلد 25، صفحه 652 می گوید او منکر الحدیث است «ابو زرعه» گفت منکر الحدیث است. «حسان ابن حسان بصری» از روات «بخاری» می گوید منکر الحدیث است. «حدیث ابن بشر» منکر الحدیث است. بیش از پنجاه، شصت راوی «بخاری» برای تان می آورم گفتند منکر الحدیث است.
اگر «علوان ابن داود» را گفتند منکر الحدیث است روایتش معتبر نیست باید به این ها ملتزم باشید.
مهم تر از همه می بینیم «انساب الأشراف بلاذری»، جلد 10، صفحه 346 قضیه ندامت ابی بکر را نقل کرد «علوان» در سندش نیست برای این چه جوابی دارید؟ «هذا میدان»
«حدثني حفص بن عمر، ثنا الهيثم بن عدي عن يونس بن يزيد الأيلي عن الزهري أن عبد الرحمن بن عوف قال: دخلت على أبي بكر في مرضه فقال: قد اجتمع علي مع مرضي مرض آخر، يا معشر المهاجرين إني وليت عليكم خيركم فكلكم ورم من ذلك أنفه يود أن الأمر يكون له، إن رسول الله صلى الله عليه وسلم لم يرد الدنيا ولم ترده، وقد أشرفت لكم، ولما تأتكم، وكأن قد أتتكم حتى تتخذوا نضائد الديباج وستور الحرير، وحتى يألم أحدكم أن ينام على الصوف كما يألم أن ينام على شوك السعدان، إنكم أول من يضل من الناس بعد أن كنتم هداتهم، ثم قال: وددت أني لم أفتش منزل فاطمة ولو نصب علي لي الحرب. وددت أني لم أحرق الفجاءة السلمي وقتلته قتلاً مريحاً، أو أطلقته إطلاقاً سريحاً. وودت أني قتلت الأشعث حين أتيت به، فإنه يلقي في روعي أنه لا يرى غياً إلا اتبعه، وودت أني يوم السقيفة أخذت بيد أحب الرجلين فبايعته فكنت وزيراً، ولم أكن أميراً.»
أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر: ، ج3، ص406
«حدثني حفص بن عمر، ثنا الهيثم بن عدي عن يونس بن يزيد الأيلي عن الزهري أن عبد الرحمن بن عوف»، «علوان ابن داود» در این جا نیست.
همچنین «ابن عساکر» در «تاریخ دمشق»، جلد 30، صفحه 417 قضیه ندامت آقای ابوبکر را آورد «علوان ابن داود» هم در این سند نیست این جا را چه کار می خواهید بکنید؟
نکته دیگری که آقایان آوردند «علوان» را چون آقای «ابن حبان» توثیق کرده میگویند «ابن حبان» متساهل است و توثیقاتش هیچ ارزشی ندارد!
این چه نحوه حرف زدن است؟ «مقدمه ابن صلاح»، صفحه 22 «شعیب الأرنؤوط» از وهابیهای سرشناس و محقق بنام معاصر ما است، ایشان از «مذی» در «تهذیب الکمال» نقل می کند. همچنین «ابن حجر» در «تهذیب التهذیب» اعتماد خاصی به توثیقات آقای «ابن حبان» داشتند.
در رابطه با «ابن حبان» شاید بیش از پانزده، شانزده نفر از علمای بزرگ اهل سنت توثیقات «ابن حبان» را گفتند حجت است نمی خواهیم آن جا وارد شویم چون فرصت نداریم.
اگر به عنوان یک روحانی حل کنید و جواب بدهید می گوییم فلان روحانی اشتباه کرد شما وقتی به عنوان «حوزه علمیه» جواب می هید فرق می کند حداقل مقداری مطالعه کنید و مصادر را ببینید نظرات بزرگان تان را ببینید بعد جواب بدهید.
بعد قضیه ازدواج «ام کلثوم» با خلیفه دوم را مطرح می کند، این یک چیز ساختگی و دروغ محض است ما را قبول ندارید آقای «نووی – متوفای 676» ایشان به صراحت می گوید ام کلثومی که آقای خلیفه دوم با او ازدواج کرد اصلاً ارتباطی به امیر المؤمنین ندارد.
ملاحظه بفرمایید در کتاب «تهذیب الأسماء و اللغات»، جلد 2، صفحه 630 ایشان اسامی دختران ابوبکر را مطرح می کند می گوید اسم یکی از دختران ابوبکر «ام کلثوم» بود.
«وأم كلثوم هذه تزوجها عمر بن الخطاب رضي الله عنه»
تهذيب الأسماء واللغات؛ اسم المؤلف: محي الدين بن شرف النووي الوفاة: 676هـ ، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1996 ، الطبعة : الأولى، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ج 2، ص 630
این همانی است که عمر ابن خطاب با او ازدواج کرد. عمر ده زن به نام «ام کلثوم» نداشت یک زن به نام «ام کلثوم» داشت دختر ابوبکر بود.
همان طور که عزیزمان جناب آقای دکتر «ابوالقاسمی» گفتند بعد از این که ابوبکر از دنیا رفت «اسماء بنت عمیس» در خانه حضرت امیر بود به همسری حضرت امیر در آمد.
«محمد ابن ابی بکر» و دیگر فرزندان ابوبکر در خانه علی بزرگ شدند، معمولاً عرب ها به دختر خوانده، دختر می گویند همان طور که به پدر خوانده، پدر می گویند. حضرت ابراهیم با این که «آزر» پدرش نیست می گوید (یا أبتِ ...) ولذا این ها حرف های رنگ باخته است این ها را دیگر مطرح نکنید.
چون قضیه ازدواج خلیفه دوم با «ام کلثوم» مطرح کنید به قدری در کتاب های شما توهین در همین قضیه به خلیفه دوم هست حتی «سبط ابن جوزی» می گوید خجالت می کشم این را نقل کنم نسبت های که به خلیفه دوم در رابطه ازدواج با «ام کلثوم» دادند از یک آدم عادی صادر نمی شود چه رسد به یک صحابه!
آدم حرفی که می زند باید تمام جوانب آن حرف را هم در نظر بگیرد نمی شود فقط یک تکه از حرف را بگیریم نماز نمی خوانم قرآن گفت
(فَوَيلٌ لِلْمُصَلِّينَ)
پس وای بر نماز گزارانی که...
سوره ماعون (107): آیه 4
بعدیش را بگویید
(لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى)
در حال مستی به نماز نزديک نشويد
سوره نساء (4): آیه 43
(لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ) را بگویید و از آن طرف (وَأَنْتُمْ سُكَارَى) را از قلم بیاندازید.
ولذا اگر قضیه ازدواج «ام کلثوم» را با خلیفه دوم می خواهید مطرح کنید با تمام لوازماتش مطرح کنید. این قضیه مال سال هفده هجری است می گویند خلیفه دوم برای خواستگاری «ام کلثوم» آمده بود در «کافی» روایاتی داریم این روایات چه هست؟ هیچ تصریحی بر ازدواج ندارد. امیر المؤمنین را تهدید می کند اگر دختر ندهی شاهد می آورم دزدی کردی دستت را می برم!
اینها دون شأن یک مسلمان عادی است اصلاً دون شأن یک انسان است بگوید دختر به من ندهی می روم دو نفر شاهد می آورم به دروغ شهادت بدهند دزدی کردی دستت را قطع می کنم تا چه رسد خلیفه مسلمین همچنین چیزی بگوید. کتب شیعه و سنی را کنار هم بیاورید بعد ببینیم نتیجه چه خواهد شد؟ آیا آن وقت حاضر هستید قضیه ازدواج «ام کلثوم» با خلیفه دوم را مطرح کنید یا نه؟
اضافه بر اینها «ابن سعد» در «طبقات» و ... همه آوردند بعد از این که خلیفه دوم از دنیا رفت «ام کلثوم» با برادر «جعفر طیار» در حقیقت با برادر شوهر حضرت زینب، «عون» ازدواج کرد. بعد از این که «عون» از دنیا رفت با «محمد» برادر او ازدواج کرد همه برادران «جعفر ابن ابوطالب» هستند.
من این مطلب را بارها گفتم خلیفه دوم چه زمان از دنیا رفت؟ سال 23 هجری؛ «محمد و عون» چه زمانی شهید شدند؟ سال شانزده یا هفده هجری در قضیه «جنگ خوزستان» شهید شدند، وقتی خلیفه دوم از دنیا رفت این شهدا رجعت کردند آمدند با «ام کلثوم» ازدواج کردند؟ بعدش هم برادر دیگر رجعت کرد آمد یا قائل به تناسخ هستید؟
به قولی می گویند به شتر گفتند گردنت کجه گفت کجام راسته؟ در این قضیه آدم یا ورود پیدا نکند وقتی ورود پیدا کرد همه این ها را هم متلزم شود. اگر آدم این ها را ملتزم نشود مردم به آدم می خندند!
مجری:
حضرت استاد توضیحات بسیار کامل و مفصل بود امیدوارم اهل سنت بیایند ده موردی که شما از کتاب «صحیح بخاری» فرمودند را به ما پاسخ بدهند.
(میان برنامه)
مجری:
مجددا به برنامه «حبل المتین» خوش آمدید، در خدمت شما و حضرت استاد «حسینی قزوینی» هستیم، جناب استاد چند تا تماس تلفنی را بگیریم بعد در خدمت شما باشیم. اولین تماس آقا «علی» از «زاهدان» هستن، سلام بر شما بفرمایید.
تماس بینندگان برنامه
بیننده: (آقا علی از زاهدان – شیعه)
سلام عرض می کنم حاج آقا شما را خیلی دوست دارم از برنامه های که برای ما می گذارید خیلی ممنون هستم ان شاء الله اجرتان با خدا باشد. چه کار کنیم امام زمان ظهور کند؟
مجری:
گفتند راهکارهای ظهور حضرت حجت و مقدمات این ظهور چه باید کرد؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در یک جمله بخواهیم بیان کنیم باید بصیرت افزایی نسبت به شناخت حضرت ولی عصر و ویژگی های حکومت حضرت را در میان مردم به قدری منتشر کنیم که مردم آمادگی برای پذیرش آن حکومت عدل مهدوی را داشته باشند تا قضیه حضرت امیر تکرار نشود «جنگ صفین، جمل و نهروان» تکرار نشود.
تمام این ها از بی بصیرتی است امیر المؤمنین وقتی با «زبیر» حرف می زند می گوید آقای «زبیر»:
«عَرَفْتَنِي بِالْحِجَازِ وَ أَنْكَرْتَنِي بِالْعِرَاق»
در «حجاز» با هم رفیق و آشنا بودیم ولی در «عراق» با هم دشمن شدیم!
«فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص74
چه اتفاقی افتاد من عوض شدم یا شما عوض شدی؟ وقتی بصیرت نیست البته در بعضی جاها هست خیلی زیاد نمی خواهم روی این مانور بدهم وقتی نماینده حضرت با این ها صحبت کرد گفت چرا دارید می جنگید؟ گفت «أطلُبُ ما تطلب»؛ همانی که تو می خواهی ما هم می خواهیم به خاطر چه است؟ عدم بینش و بصیرت است. عدم بصیرت به این جا می کشاند بیست، سی هزار کشته هر دو طرف گوینده «لا اله الا الله» هستند برای ما فرقی نمی کند چه از یاران امیر المؤمنین باشند چه از کسانی که در سپاه «طلحه و زبیر» هستند.
ما بصیرت را در جامعه مان باید به قدری بالا ببریم همان طوری که در روایت داریم شب می خوابید آن چنان آمادگی داشته باشید فردا صبح، حضرت ظهور می کند. آقایی که ربا می خورد، دروغ می گوید، رشوه می دهد، رشوه می گیرد، اختلاس می کند، ده گناه انجام می دهد، به نا محرم نگاه می کند، ترانه هم گوش می کند.
فردا حضرت ولی عصر ظهور کرد به قول آیت الله العظمی «بهجت» خدا روحشان را کند. یک سالی در جلسه خصوصی ایشان بودیم چند بار از زبان ایشان شنیدم فرمودند برای فرج امام زمان دعا می کنید در کنارش برای فرج خودتان هم دعا کنید. چون معلوم نیست حضرت بیاید ما در کدام صف هستیم!
اگر حضرت ولی عصر گفت آقای «قزوینی» تو را قبول ندارم، آیا من تسلیم می شوم می گویم چشم هر چه شما فرمودید یا نه نق نق می کنم حتی در برابر حضرت ولی عصر موضع گرفتن این ها را در نظر داشته باشیم.
حضرت ولی عصر آمد گفت تمام اموالی که شما به دست آوردید همه از اموال نا مشروع است همه را باید به بیت المال بر گردانید. آیا حاضر هستیم این دستور حضرت را انجام بدهیم یا حاضر نیستیم انجام بدهیم؟
حضرت گفت شما با همسرتان ازدواج کردید در دوران کودکی با هم از یک خانم شیر خوردید این خانم خواهر رضائی شما است باید جدا شوید حاضر هستیم؟ در دعای عهد، خدا را به اسماء جلاله قسم می دهد:
«اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْفُرْقَانِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ [بِوَجْهِكَ] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ يَا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ يَا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ يَا حَيّاً لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ عَنِّي وَ عَنْ وَالِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ إِخْوَانِي مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِكَ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِكَ وَ مَا أَحْصَاهُ كِتَابُكَ وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ فِيهِ مِنْ أَيَّامِ حَيَاتِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَداً اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ فِي حَوَائِجِهِ وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ وَ نَوَاهِيهِ وَ التَّابِعِينَ [وَ السَّابِقِينَ] إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْه»
المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية)؛ كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، محقق/ مصحح: ندارد: ناشر: دار الرضي (زاهدي) ص551
برادر بزرگوارم «علی» آقای عزیز مادامی که در ما این آمادگی نیست توقع ظهور هم نباید داشته باشیم.
مجری:
ممنون استاد بزرگوار، تماس بعدی آقای «بهادری» از «کرج» سلام بر شما بفرمایید
بیننده: (آقای بهادری از کرج – شیعه)
سلام عرض می کنم... سالگرد وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها) را خدمت همه مسلمانان مخصوصاً تسلیت عرض می کنم. حضرت آقا، آقای «ابن ابی الحدید» در جلسه ای از استادش جناب «ابوبکر جوهری» می پرسد وقتی رسول مکرم اسلام از «مکه» به طرف «مدینه» هجرت کردند عده ای از زنان همه فاطمه نام داشتند به همراهی علی ابن ابی طالب به سمت «مدینه» حرکت می کنند.
در راه تعدادی سوار راه را بر امیر مؤمنان می بندند و این کاروان را محاصره می کنند شخصی به نام «حبار ابن اسود» نیزه ای در دست داشت به طرف کجاوه حامل یکی از دختران پیامبر به نام «زینب» فرو می کند با این که نیزه به دختر پیامبر برخورد نکرد ولی باعث سقط فرزند شش ماهه اش می شود. می خواهم بپرسم پیغمبری که (رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ) بود این خبر به گوشش می رسد خون «حبار ابن اسود» را هدر فرمودند گفتند؛ حتی اگر «حبار» به پرده کعبه آویخته شود خونش هدر باید برود. پیغمبری که از «وحشی» قاتل عموی پیغمبر می گذرد سوالم این است چطور خون «حبار» را می گوید باید هدر برود؟
«ابن ابی الحدید» از استادش می پرسد می گوید ساکت شو یعنی حرف نزن اگر نه شناسنامه ات باطل می شود چرا؟ چون آقایانی که هجوم که به خانه حضرت زهرا بردند با این که بیست و پنج مورد مدرک از «صحیح بخاری، صحیح مسلم، ابن تیمیه، مصنف ابن ابی شیبه، انساب الاشراف بلاذری، شرح صحیح مسلم» همه هجوم را آوردند همه ثابت کردند آقایان دارند زیرش می زنند.
مثلاً آقای «ابن تیمیه حرانی» در کتاب «منهاج السنة»، جلد 8، صفحه 290 ایشان دشمن اهل بیت است شما بهتر می دانید. گفت هجوم انجام گرفت ضربه را به حضرت زهرا زدند اما این نا نجیب چه می گوید؟ می گوید این ها هجوم بردند به خاطر این که ببینند در خانه فاطمه چیزی از غنائم پنهان کردند یا نه؟ خانواده ای که آیه تطهیر برایش در قرآن نازل شده است آقای «ابن تیمیه» می گوید (نستجیر بالله) زبانم لال این ها چیزی از بیت المال چیزی در خانه شان پنهان کردند. ایشان خواست این طور سرپوش بگذارد!
در ثانی به نظر من سقط حضرت محسن ؟؟ بود «ابن ابی الحدید» می گوید پیغمبر به مردم «مدینه» رو کرد گفت ای مردم، ای صحابه دختر من شش ماهه باردار است و من اسمش را محسن گذاشتم. پیغمبر با این که علم غیب داشت جلو جلو به صحابه فرمود، یعنی می دانست در آینده همچنین اتفاقی خواهد افتاد. سوالم این است پیغمبری که از خون «حبار» نمی گذرد می گوید اگر به خانه کعبه بچسبد خونش هدر است می خواهد با صحابه که به خانه حضرت فاطمه هجوم بردند در روز قیامت چه برخوردی کند؟ این را به ما جواب بدهید
مجری:
تماس بعدی آقای «محمد رضا» از «لاهیجان» سلام بر شما بفرمایید
بیننده: (آقای محمد رضا از لاهیجان – شیعه)
سلام علیکم... حاج آقای «قزوینی» میخواستم دو تا سوال از شما بپرسم بعد گوشی را قطع میکنم و فرمایشات شما را میشنوم.
سوال اولم این است من فرمایشات و برنامه های شما را از جلسه اول برنامه «حبل المتین» خدا را شکر دارم تقریر میکنم و مینویسم، و به همین مناسبت هم چند سوال به ذهنم رسیده است. سوال این است که شما در جلسه دوم «حبل المتین» در مورد پیشینه ولایت و در مورد فرجام ولایت یک سری از مطالب و احادیث را از کتب اهل سنت فرمودید.
مثلا من به یک روایت اشاره میکنم شما فرمودید «ابن حجر هیثمی» در کتاب «صواعق المحرقه» در ذیل آیه مسؤلون
(وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ)
آنها را نگهداريد که بايد بازپرسي شوند!
سوره صافات(37): آیه24
مسئولون عن ولایة علی ابن ابی طالب نوشته است.
«(وقفوهم إنهم مسؤولون) أي عن ولاية علي وأهل البيت لأن الله أمر نبيه صلى الله عليه وسلم أن يعرف الخلق أنه لا يسألهم على تبليغ الرسالة أجرا إلا المودة في القربى أنه لا يسألهم على تبليغ الرسالة أجرا إلا المودة في القربى والمعنى أنهم يسألون هل والوهم حق الموالاة كما أوصاهم النبي صلى الله عليه وسلم أم أضاعوها وأهملوها فتكون عليهم المطالبة والتبعة»
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج 2، ص 437
«أي عن ولایة علي» یا نوشته است: «ولایة علي واهل البیت (علیهم السلام)» یعنی شما میخواستی از کتب اهل سنت ثابت کنی که روایت داریم از ولایت امیرالمؤمنین سوال پرسیده میشود. سوال من از شما اینجا است. کلمات ولایتی که شما از کتب اهل سنت به آن اشاره کردید اگر یک سنی مذهب بیاید بگوید کلمه ولایت چطور ثابت میکنی که در مورد امامت است، ما چطور ثابت میکنیم؟ علتش چیست و چرا این سوال را پرسیدم؟
برای این که در ادامه این مطلب است: «لأن الله أمر نبيه صلى الله عليه وسلم أن يعرف الخلق أنه لا يسألهم على تبليغ الرسالة أجرا إلا المودة في القربى» مودت به معنای دوست داشتن، اگر یک اهل سنت بیاید بگوید ولایت در این احادیث هم به معنای دوست داشتن هست نه امامت و ولایت ما چه جواب بدهیم؟ این سوال من است.
مجری:
اجازه بدهید استاد سوال اول شما را پاسخ بدهند فکر نمیکنم به سوال دوم برسیم.
آقای محمدرضا:
اشکال ندارد پس من در یک جلسه دیگر مزاحم میشوم، خدا حافظ شما.
مجری:
استاد فرصت مان بسیار کوتاه است بفرمایید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در رابطه با فرمایشات جناب اقای «بهادری» کتابی را جناب اقای «سید مهدی حسن موسوی خرسان» به اسم «المحسن السبط مولود ام سقط» نوشته است. در این کتاب ایشان بیست و شش کتاب از کتب اهل سنت را آورده حضرت محسن شهید شده است.
همچنین سی و یک کتاب آورده «مات صغیرا»، چهل مصدر آورده: «کان المحسن من اولاد امیر المؤمنین» ما خودمان از بیست و پنج کتاب شیعه در رابطه با شهادت حضرت محسن جمع کردیم. آیا با این بیست و شش، سی و یک و چهل مورد که کنار هم بیاید شهادت حضرت محسن را ثابت نمیکند؟
آقا محمد رضای عزیز! در رابطه با روایتی که نقل کردیم هم از «آلوسی» نقل کردیم که از ولایت علی ابن ابی طالب سوال میشود. هم از «تفسیر حبری» نقل کردیم، هم از «ابن حجر هیتمی» نقل کردیم.
ایشان میگوید: «(وقفوهم إنهم مسؤولون) أي عن ولاية علي وأهل البيت» هم: ان الله امر نبیه صلى الله عليه وسلم أن يعرف الخلق أنه لا يسألهم على تبليغ الرسالة أجرا إلا المودة في القربى» اگر همین را در نظر بگیریم معنایش چیست؟ معنیش این است: «أنهم يسألون هل والوهم حق الموالاة كما أوصاهم النبي صلى الله عليه وسلم أم أضاعوها وأهملوها فتكون عليهم المطالبة والتبعة»
کاری که با حضرت امیر بعد از رحلت نبی مکرم کردند، اصلا کار به آن ولایت به معنای امامت نداریم، جلوی چشم حضرت امیر همسرش را زدند، شهید کردند، بیست و پنج سال حضرت امیر را خانه نشین کردند.
ما روایت را با ده تا سوال طرح کردیم، در آن پنج سال سه تا فتنه بزرگ انجام دادند آیا اینها اجر رسالت بود؟ همین هم که باشد قبول داریم و اضافه کلمه ولایت را در کتاب «صحیح مسلم» جلد 5 صفحه 152، حدیث 4468 معنا کرده اند.
در آنجا دارد:
«فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»
این کلمه ولی و ولایت چیست؟ نگفت أنا حاکم، أنا الامام، أنا الخلیفة بلکه میگوید أنا ولی رسول الله.
خلیفه دوم میگوید:
«ثُمَّ تُوُفِّيَ أبو بَكْرٍ وأنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَوَلِيُّ أبي بَكْرٍ»
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص 1378، ح 1757 (آدرس دهی بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)
ولایت استعمال اولیه اش در حکومت است، حاکم، خلیفه امام هرچه میخواهید اسمش را بگذارید وقتی به صورت مطلق میآید میگوید مسؤلون عن ولایة علي تنها از «ابن حجر» نبود، ما از آقای «آلوسی» هم نقل کردیم، «آلوسی» هم میآید میگوید «عن ولایة علي ابن ابی طالب» توضیح هم ندارد.
«ومن أجله ولاية علي كرم الله تعالى وجهه»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج23، ص80
البته ایشان در کنارش خلافت خلفا را هم میآورد، خلافت خلفا هم: (قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى) است؟
(قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى)
بگو: «من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نميکنم جز دوستداشتن نزديکانم [= اهل بيتم].
سوره شوری (42): آیه 23
یا اینجا ولایت به معنای خلافت است؟ لذا هرکجا واژه ولایت میآید نمیخواهیم بگوییم ولایت به معنای محبت استعمال نشده است ولی محبت یک واژه های دارد:
(قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ، قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْكَافِرِينَ)
بگو: «اگر خدا را دوست ميداريد، از من پيروي کنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.» بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت کنيد! و اگر سرپيچي کنيد، خداوند کافران را دوست نميدارد.»
سوره آلعمران (3): آیه 31 و 32
اگر محبت علی و محبت اهل بیت را میآورد از کلمه حب استفاده میکرد، نه از کلمه ولی، ولی موضوع له اولیه اش هم در قرآن و هم در سنت من له التدبیر است. کسی که مدبر است، حکومت میکند. و بر زیر دستانش استیلا دارد.
مجری:
ممنونم جناب استاد، مثل همیشه از محضر حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» استفاده کردیم، عالی و وافی توضیحات را در این برنامه برای ما دادند. از شما بینندگان عزیز که ما را همراهی کردید متشکرم، خدا نگهدار!














