لينک دانلود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
عنوان برنامه: راه روشن " نقدی بر دوگانه سازی مسئله دعوت، با جهاد"
تاريخ: 29/ 08/ 1403
عناوین بحث (کلید واژه ها):
وحدت، بیعت، امامت، دوگانگی دیدگاه، غصب خلافت، جهاد، جنگ با معاویه، نهج البلاغه، غدیر، آقای قنبریان
استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی
مجری: آقای محمد تقی غضبانی
مجری:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
عزیزان بیننده سلام، وقت شما بخیر به برنامه راه روشن از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) خوش آمدید. فضای مجازی این روزها بیشتر از روزهای گذشته محل نشر عقاید و تفکرات متعدد است گاهی از اوقات بدون اندیشه این ها منتشر می شود و گاهی از اوقات مغرضانه است. ممکن است بیننده و مخاطب خودش را از حقیقت دور کند و برخی از مباحث را به صورت شبهه در ذهن او بیافکند و باعث انحراف شود.
در میان این حرف ها، حرف خوب و بد با هم قاطی می شود آن جا است که برای ما مشکل است بتوانیم بین حق و باطل تشخیص بدهیم. برنامه راه روشن متکفل این امر است جناب آقای دکتر ابوالقاسمی کارشناس عزیز مان در این برنامه حضور دارند این کار را زحمت می کشند و شبهاتی که پیش می آید برای ما پاسخ می دهند کمکی باشند بتوانیم راه درست را پیدا کنیم، استاد ابو القاسمی عزیز سلام خیلی خوش آمدید.
استاد ابوالقاسمی:
وعلیکم السلام ورحمة الله
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان
عرض سلام دارم خدمت شما و خدمت بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر امیدوارم هر کجا هستند موفق و پیروز باشند.
مجری:
خیلی خوشحال هستیم این توفیق را داریم در خدمت شما باشیم ان شاء الله بتوانیم در دقایقی که هستیم هم از محضر شما استفاده کنیم و هم ساعات خوبی برای بینندگان عزیز فراهم کنیم. جناب آقای دکتر ابوالقاسمی آقای قنبری یک سری مباحثی را مطرح کرده و در فضای مجازی منتشر کرده بود شما بخشی از آن را برای ما آوردید و پاسخ دادید و راه حلی گفته بودید امروز هم در همین خصوص مباحثی است استفاده می کنیم.
استاد ابوالقاسمی:
اولاً عرض کنم در دو هفته ای که گذشت دو کلیپ از مناظره استاد بزرگوار آیت الله علیدوست با آقای سروش پخش شد جای تقدیر و تشکر دارد از این استاد بزرگوار این زحمت را کشیدند مشغول مناظره با آقای سروش شدند. اگر خدای متعال لطف کند و فرصت بدهد راجع به این مناظره این هفته یا بعد از فاطمیه همان طوری که چند سال قبل اوایل شبکه دیدگاه های آقای سروش را نقد کردیم البته مطالبی که در این مناظره آقای سروش مطرح می کند دقیقاً همان چیزی است که قبلاً نقدش را گفته بودیم. ان شاء الله به جمع بندی مطالبی که در این دو مناظره مطرح شد خواهیم پرداخت.
اما در مورد بحث این هفته قبلاً برخی از سخنان حاج آقای قنبریان را نقد کردیم از سخنران های انقلابی هستند در قضیه فعالیت های مردمی و جذب مردم به رفتارهای انقلابی فعال هستند ولی قبلاً یک دغدغه ای نسبت به فرمایشات ایشان داشتیم. با وجود این که قبلاً هم این ها را گفتیم مجدداً می بینیم جا برای همان دغدغه است. آن مطلبی که قبلاً عرض شده بود هنوز آن تتمه و تکمله برای فرمایشات ایشان ضروری است یک کلیپی صحبت کردند اول به نظرم کلیپ را ببینیم بعد راجع به آن صحبت خواهم کرد.
کلیپ شماره یک از آقای قنبریان:
وحدت را به هم نزنیم جماعت یک دست بماند چه حرف خوشکلی؟ اما چه بد جایی؟ چه بی موقع! یک طوری می گویی انگار اگر علی آمد خونریزی است تا یک تئوری تا یک گفتمان تا یک حرفی در جامعه نپیچد زمینه فراهم نمی شود که مردم دست شان را بدزدند عمل احسن انجام ندهند. این که باید مراقب گفتمان ها بود این که باید مراقب حرف زدن ها بود. آن روز می دانید کدام حرف آمد که علی را رها کردند؟ خوشکل ترین حرفی که من و شما امروز باید بزنیم و جزء واجبات امروز ما است آن روز همین حرف واجبی که شما الان دارید می زنید رأی را عوض کرد برای تان جا افتاد چطوری؟ میدان معلوم می کند کدام عمل صالح است یا صالح نیست، آن حرف چه بود؟ وحدت و جماعت.
وحدت را به هم نزنیم جماعت یک دست بماند چه حرف خوشکلی؟ اما چه بد جایی؟ چه بی موقع! یک طوری می گویی انگار اگر علی آمد خونریزی است. در این خطبه ای که الان مجال نمی شود برای تان بخوانم وقتم تمام است خطبه دومی که برای زنان خواند می گوید اگر کار دست علی می افتاد به سرانجامش می رساند همه شما را به حق تان می رساند و در جامعه وحدت درست می کرد اختلاف برای همیشه از بین می رفت. اما به موقع این کار را نکردید دست دیگری دادید دیگر تفرقه در میان شما تمام نمی شود دیگر شمشیرها نیام نمی شود و تاریخ نشان داد درست گفت. دیگر از شترها به جای شیر، خون خواهید نوشید ما چقدر باید مدیون همچنین کسی با این بصیرت بزرگ باشیم؟ دعوای فاطمه سر جانشینی فقط نیست سر این سوزن بانی است.
عزیزان سر حرف های خوب حساس باشید در جامعه اسلامی دنبال حرف بد نگردید کسی جرأت ندارد بزند. حرف های خوب بی موقع، روز ولایت علی که دو ماه قبلش بیعت عمومی، عمومی 120 هزار نفر مسلمان با او بیعت کردند کدام اختلاف؟ آن روز یک باره بگویند وحدت، جماعت ولش کن چه حرف خوشکلی و چه جای بدی، تا یک روزی که خود امیر المؤمنین (برای تان خواندم) در جبهه صفین اختلافی که پیدا شد یک عده ای قائل به قتل عثمان یک عده ای او را خلیفه مظلوم می دانستند. یک عده ای با شیخین یک عده ای با علی این را یک جبهه واحدی کرد کنار معاویه آورد یک کسی بپرسد در سقیفه چه حرف خوبی اما چه بی جا؟ پشت خاکریز معاویه بحث سقیفه بی جاست و روز فاطمه هر چیزی بجز سقیفه بی جاست. این ها فریادهای بلند تاریخ است که باید خودمان را بر او عرضه کنیم و حواس مان باشد به کوفه بر گشتیم تکلیف معاویه معلوم شد مناشده رُحبه بر گزار می کنند به مردم می گویند در غدیر بودی برای من چه گفت؟ از هویت امامت و تشیع آن جا دفاع می کنم پشت خاکریز الان لشکر می شکند گفت برادر اسدی چه حرف بی جایی می زنی الان وقتش نیست.
خواهش می کنم این اسلام را با این ظرافت ها و لطائف و دقائقش بشناسید وحدت و جماعت خوب است باید گفتمان غالب باشد مثل الان جامعه ما نه روزی که مثل روز فاطمه است.
مجری:
جناب آقای دکتر این کلیپ را دیدیم توضیح بفرمایید بحث چه است؟
استاد ابوالقاسمی:
معمولا جناب آقای قنبریان (حفظه الله) سابقاً وقتی صحبت می کردند دو گانه درست می کردند یعنی یک دو گانه ای در بیان مطالب یک دو گانه ای در بیان نکردنش. الان دو گانه تبدیل به دو موقعیت شد. دو گانه نیست دو تا موقعیت است در بعضی از موقعیت ها نباید بگوییم در بعضی موقعیت ها باید بگوییم. حرف های که مطرح کردند بعضی ها جاها باید وحدت را به هم زد بعضی ها باید وحدت را حفظ کرد. البته آن جا وحدت به هم زدن نیست درست کردن واقعی وحدت است این که حضرت علی خلیفه بشود واقعاً وحدت ایجاد می شود. مردم را با حرف های خوشکل از ریل صحیح خارج می کنند پشت خاکریز معاویه هر چیزی بجز بحث معاویه بی جاست و در زمان سقیفه هر چیزی بجز مسئله غصب خلافت بی جاست. فعلاً چیزی نگوییم کوفه بر گشتیم مناشده رحبه برگزار می کنیم آن جا از امامت دفاع می کنیم الان وقتش نیست.
این ها خلاصه و عصاره فرمایشات ایشان بود که مردم مراقب باشید هر چیزی جایی دارد (هر سخن جایی و هر نکته مکانی یا مقامی دارد) اصل فرمایش درست است. اما دقیقاً همین مطلب هم یک جور از ریل خارج کردن می شود چرا؟ مگر امیر مؤمنان علی (علیه السلام) وقتی که درگیر با معاویه بود کلاً از خلافت چیزی نمی گفت سه روش و دیدگاه داریم یک: همه چیز را بی محابا بگو. دو: بعضی وقت ها هیچ چیز از این طرف نگو بعضی وقت هیچ چیز از آن طرف نگو. سه: دو تا مطلب را می شود گفت اما یک اولویت سنجی کن، دوم آنی که موجب بر هم خوردن وحدت می شود با روش های خاص بیان کن رهایش نکن!
الان دیدگاه عده ای مثل طیف یاسر الحبیب و امثالهم همه چیز را باید گفت کاری نه به وحدت داریم نه به حفظ اتحاد جامعه داریم همه را می گوییم این یک دیدگاه. یک دیدگاه که گاهی اوقات قبلاً می گفتند به هیچ وجه نباید گفت الان آقای قنبریان می گوید باید گفت اما به وقتش؛ وقتش کجا است؟ می گوید وقتی که وحدت دیگر نیاز نبود خیلی می شد صحبت کرد درگیری با معاویه نبود. چه زمانی درگیری با معاویه نخواهد بود شصت سال، هفتاد سال، نود سال درگیر با امثال معاویه داریم تا عربستان است ما درگیری با این ها داریم تا اسرائیل است درگیری با این ها داریم پس فعلاً نباید چیزی بگوییم. نتیجه این حرف به خاطر این که فعلاً فعلاً فعلاً مصلحت نیست بگوییم نگو تمام شد تا قیامت رفت.
مجری:
خود به خود حقیقت فراموش می شود.
استاد ابوالقاسمی:
یعنی یک حرف خوبی است اما نتیجه اش را ببینیم چه می شود؟ باید مراقب باشیم ولذا امیر مؤمنان علی (علیه السلام) این نبود حتی در وقت های حساس بگویند نگویید یا نگفته باشند بلکه برای گفتن راهکار داشتند. چند مثال برای شما می زنم روشن بشود مثال های دقیق از سیره معصومین (علیهم السلام) و بعد هم از سیره امیر المؤمنان. اولین دعوای رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) با مردم در مکه سر چه بود؟ سر بت پرستی و خدا پرستی بود. پیغمبر وسط بت پرستی، وسط دعوای با خدا پرستی یک مرتبه خلیفه تعیین کند معنی دارد؟ پشت سنگر بت پرستی صحبت کردن از خلافت اشتباه است نه آقا که گفت؟ اولین کاری که پیغمبر در دعوت بستگان کرد چه بود؟
«إن هذا أخي ووصي وخليفتي فيكم فاسمعو له وأطيعوا»
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج1، ص543
به همه بر خورد اگر ما به حرص بیان کنیم نمی شود باطل حق و حق باطل بشود واقعیت را باید ببینیم چه است. در اوج درگیری با مشرکین سر مسئله بت پرستی مسئله خلافت را مطرح کند اما با راهکار و اطعام، غذا می دهد سر سفره همراه با دوستی و مهربانی آن بحث را مطرح می کند. حالا بحث خلافت را کنار می گذاریم این جا خاکریز بت پرستی، شرک و توحید است اصلاً نباید راجع به خلافت صحبت کرد بگویی این ها به هم می ریزند. یک ذره در قضیه توحید جذب بشوند بگویی علی خلیفه است همه وِل می کنند. باید بگویند چون در جهان بینی شیعی همه چیز فرع و فدای امام است کل عالم به طفیلی امام است. یعنی همه مردم دنیا به حق شان برسند اما یک ذره، یک در هزار ظلم به امام بشود آن ارزش ندارد، جایگاه امام شناسی در نظر ما خیلی بالاتر از این حرف ها است.
بله ما می گوییم به مردم هم نباید ظلم بشود اما دو گانه درست بکنیم که امامت را نگوییم فلان مطلب را بگوییم روایت هایی هم که ایشان ادعا می کنند این نیست. قبلاً بارها روایت را خواندم حضرت می گویند تو که همین طور یک چیزی گفتی می خواهی بروی اما چون سوال پرسیدی جوابت را می دهم.
«إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْر سَدَد»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 231
زین تو شُل است یعنی سفر زیاد می کنی «تُرْسِلُ فِي غَيْر سَدَد» یک تیری انداختی می خواهی بروی نمی خواهی بایستی گوش بدهی. اصلا روایت این که شما ادعا می کنید نیست آن یک روایت دیگر است آن هم نقشه امیر مؤمنان بود (پلیس خوب، پلیس بد بود) سیاست چماق و هویج بود بعداً می خوانم. پس این نیست که امیر مؤمنان نگفته باشد.
یک نمونه راجع به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) پشت سنگر شرک اوج درگیری با مشرکین در مکه بحث خلافت را مطرح می کند. نمونه دوم: وقتی وجود نازنین امام زمان (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) تشریف بیاورند عدل عالم را می خواهد بیاورد عدالت عالم گیر همه می خواهند جذبش بشوند دو، سه تا کار می کند.
یک: در مدینه راجع به خلفاء
دو:
«إن جدّي الحسين قتل عطشانا»
وسط این جذب جهانی می خواهی مردم دنیا را جذب کنی می دانی راجع به خلفاء حرف بزنی چه می شود؟ بشود. دیدگاه های که بعضی ها دارند اصلاً نباید گفت نه، بله آن زمان، امام زمان قدرت دارد خیلی صریح و واضح می گوید اما کلاً نگوییم را چه کسی گفت؟ از کجا می آورید کلاً نگوییم؟ کلاً نگوییم هایی که بعضی مطرح می کنند شاید هم خودش متوجه نباشد قصدش هم این نباشد اما نتیجه اش این است اصلاً مطرح نشود برود دیگر تمام شد هیچ کس نداند.
مثل این که یک دوره ای در کشور ما خطبه فدکیه ممنوع شده بود خدا رحمت کند آقای مصباح بازش کرد در بیت رهبری قم درس خطبه فدکیه گذاشت. بعد هم دقت نمی کنید خود شما الان در جلسه شهادت صدیقه طاهره دارید راجع به شهادت صحبت می کنید، بزرگوار ما می دانیم قصد شما این نیست اما در بیان مطالب دقت داشته باشیم. دو گانه نکنیم که یا باید گفت یا نباید گفت نه، می شود گفت ولی با مراعات گفت تا حدی که به گسست اجتماعی منجر نشود و موجب انحراف مسئله از آن چیزی که الان اولویت است نشود. حواس مان به دو نکته باید باشد یک: موجب گسست اجتماعی نشود. دو: مسئله را از آن که است منحرف نکند اما چه کسی گفت با این دو شرط نگوییم! خود شما در جلسه شهادت صدیقه طاهره دارید صحبت می کنید پس مراسم برای وفات بگیریم شهادت نگیریم یا اصلاً مراسم نگیریم.
رهبر معظم هر سال دارد مراسم شهادت صدیقه طاهره می گیرد در همین اوضاعی که بحث وحدت است درست وحدت را ترسیم کنیم آن را که رهبری می فرماید بگویید نیاییم یک طوری بگوییم اصلاً نباید گفت. این طور القاء می شود اصلاً نباید گفت امام زمان تشریف می آورند و آن رفتارها را خواهند داشت موجب طرد خیلی ها می شود بشود. فقط آن جا قدرت شان زیاد است دیگر آن جا گسست اجتماعی برای شان مهم نیست همان طوری که در مورد حضرت موسی پیش آمد. بگوید چون قدرت من زیاد است سامری پنج هزار تا نیرو هم داشته باشد آن جا می زنم لت و پار می کنند. بله حضرت هارون قدرت ندارد باید تحمل کند اما بگویید هارون با گوساله پرستی هیچ موضع گیری نداشت یا الان مصلحت نیست؟
مجری:
تا جایی که نزدیک بود او را بکشند جلو رفت.
استاد ابوالقاسمی:
دو نمونه عرض کردیم نمونه اول در اوج درگیری با شرک و بت پرستی، پیغمبر بحث خلافت را مطرح کرد. امام زمان (روحی وارواح العالمین له الفداء) چه کار می کنند؟ آن اتفاقی که می افتد همه می دانند خیلی ها نمی دانند باز باید مطرحش کنیم.
اما برای این که روشن بشود آیا امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نسبت به مسئله ظلم های که به ایشان شده بین مردم صحبتی داشتند یا نداشتند اغلبش هم عمومی، تأکید ما بیشتر روی عمومی ها است. فقط چند ساعت نشستم برای خودم آن مقداری که گرد آوری شد واقعاً مندهش کننده بود خیلی عجیب است فقط برای بزرگواران بخشی از آن ها را این جلسه برسیم خواهم خواند ببینیم امیر مؤمنان علی (علیه السلام) چه چیزهایی مطرح کردند؟ موارد این قدر زیاد است برای خودم تعجب بر انگیز بود حضرت در مورد غصب خلافت خطبه خواندند صحبت های عمومی داشتند بعد ما بگوییم حضرت علی (علیه السلام) نمی گفت حضرت علی (علیه السلام) کلاً سکوت می کرد. یا زمان جنگ معاویه باید سکوت بکند این نیست.
مجری:
شما اشاره کردید خطبه ها است کمتر از پنج سال، چهار سال و چند ماه زمانی که جنگ است...
استاد ابوالقاسمی:
اول در الرسائل العشر مرحوم شیخ طوسی:
«فأما الإنكار باللسان فقد أنكر عليه السلام في مقام بعد مقام»
كتاب : الرسائل العشر؛ نويسنده: الشيخ الطوسي (وفات: 460)، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ص125
این که امیر مؤمنان از جهت لسانی به خلفا انکار کرد و اشکال گرفته باشد «فقد انکرَ في مقامٍ بعد مقام» خیلی جاها بوده «فی مقامٍ بعد مقام» یعنی چه؟ یعنی هر جا می رسید. می گفت آقای شیخ طوسی این ها را از کجا شما می گویید دلیل دارید یا ندارید؟ بله روایت هم فراوان داریم روایت هایش را می آورم یک: در الشافی سید مرتضی، مناقب ابن شهر آشوب، کتاب عماد الدین طبری اخبار و احادیث، کامل بهایی، ارشاد القلوب دیلمی، ترجمه تجرید خواجه نصیر و در متنش می گوید امیر مؤمنان
«لَمْ يَقُمْ مَرَّةً عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَّا قَالَ فِي آخِرِ كَلَامِهِ قَبْلَ أَنْ يَنْزِلَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه وآله)»
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام( لابن شهرآشوب)؛ نويسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على (وفات مؤلف: 588 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: علامه، قم 1379 ق، ج2، ص115
هر بار حضرت علی منبر رفت می خواست پایین بیاید من از زمانی که پیغمبر از دنیا رفت مظلوم بودم نه یک بار، نه دو بار و نه سه بار هر بار بالای منبر رفت این را گفت. «إِنَّ عَلِيّاً علیه السلام لَمْ يَقُمْ مَرَّةً عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَّا قَالَ فِي آخِرِ كَلَامِه قَبْلَ أَنْ يَنْزِلَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّه»، بالای منبر نرفت مگر این که این را گفت.
در کتاب طبری، و علی دائم نگفتی که:
«مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّه»
و ما را معلوم شد به نقل شایع که علی گفت دائماً «مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّه» و او دائماً گفتی «مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّه»
«وثبت لدینا بنقل شایع مستفیض أن علیا (علیه السلام) قال: ما زلت مظلوما منذ قبض رسول الله»
کامل بهائی:
«وکان علي (علیه السلام) یکثر من قول: ما زلت مظلوما منذ قبض رسول الله»
«یُکْثِرُ» زیاد می گفت جالب است این قدر حضرت فرمود که به اشعث کندی (اشعث ابن قیس) داماد ابوبکر بر خورد علی
«وأنْتَ لَمْ تَخْطَبْ خُطْبَةً إِلَّا وَ قُلْتَ فِيهَا إِنِّي لَأَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ لَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم»
هر منبری می روی می گویی من همیشه مظلوم بودم می گویی بعد از پیغمبر به من ظلم کردند چون داماد ابوبکر بود به او بر خورد. در تجرید خواجه
«فقال ابن قیس و عضب من قوله. ما زلت مظلوما فما یمنعک یا ابن ابی طالب حین بویع أبو بکر أخو بني تیم و أخو بنی عدی بن کعب وأخو بني أمیة بعدهم أن تقاتل و تضرب بسیفک وأنت لا تخطبنا خطبة منذ کنت قدمت العراق لا قلت فیها، قبل ان تنزل عن المنبر»
از وقتی که به عراق آمده ای در خطبه هایت قبل از این که از منبر پایین بیایی می گویی:
«وَالله إِنِّي لَأَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه واله وسلم»
حضرت یکبار، دو بار نگفت بگوییم ایام صفین فعلاً نگوییم فلان موقع بگوییم فلان موقع نگوییم می گفت باید می گفت پس نیاییم الکی بگوییم دو گانه درست می کنیم. دو گانه درست کردن همان که خودتان فرمودید حرف های زیبایی که ریل را عوض می کند. ریل اهل بیت (علیهم السلام) این نبود.
مورد بعدی موارد متعدد خود ایشان این روایت را از امیر مؤمنان نقل کردند که این را گفت. الروضة مرحوم شاذان ابن جبرئیل، شافی سید مرتضی، صراط المستقیم مرحوم بیاضی، اختصار شیخ طوسی، رسائل العشر شیخ طوسی این جا استمرار را نگفت فقط گفت حضرت علی فرمود. روایت دیگر در الشافی فی الإمامة حضرت فرمود به اندازه سنگ، ریگ و موی بدن حیوانات به من ظلم شد و تمام خانه های عرب به من ظلم کردند. یک شخص اعرابی آمد گفت «وا مَظلمتا» یکی به من ظلم کرد کمک می خواهم فرمودند بیا، آمد طبق یک روایت دست روی زانویش گذاشتند پرسیدند مشکلت چه است؟ تعریف کرد گفتند مشکل تو چیزی نیست به اندازه سنگ، ریگ و موی حیوانات به من ظلم شد و تمام عرب به من ظلم کردند یک نفر نمی پرسد آقا جان ظلمت چه بود؟ مشخص است.
جالب این جا است در کتاب الخرائج مرحوم قطب راوندی می گوید وقتی که این شد
«أَنَّ أَعْرَابِيّاً أَتَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ هُوَ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ مَظْلُومٌ»
به من ظلم شده است فرمودند:
«قَالَ ادْنُ مِنِّي»
بیا جلو
«فَدَنَا فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَظْلُومٌ قَالَ ادْنُ فَدَنَا حَتَّى وَضَعَ يَدَيْهِ عَلَى رُكْبَتَيْهِ قَالَ مَا ظُلَامَتُكَ فَشَكَا ظُلَامَتَهُ»
گفت آقا به من ظلم شده است بیا جلو آمد تا دست روی زانویش گذاشتند گفتند مشکلت چه است؟ گفت، گفتند
«فَقَالَ يَا أَعْرَابِيُّ أَنَا أَعْظَمُ ظُلَامَةً مِنْكَ»
ظلمی که به من رفت بیشتر است
«ظَلَمَنِي الْمَدَرُ وَ الْوَبَرُ وَ لَمْ يَبْقَ بَيْت مِنَ الْعَرَبِ إِلَّا وَ قَدْ دَخَلَتْ مَظْلِمَتِي عَلَيْهِمْ وَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً حَتَّى قَعَدْتُ مَقْعَدِي هَذَا»
تا زمانی که خلیفه شدم به من ظلم می شد مشکلش را برایش نوشتند و رفت
«فَهَاجَ النَّاسُ وَ قَالُوا قَدْ طَعَنَ عَلَى الرَّجُلَيْنِ»
الخرائج و الجرائح؛ نويسنده: قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله (تاريخ وفات مؤلف: 573 ق)، محقق / مصحح: مؤسسة الإمام المهدى عليه السلام، ناشر: مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، قم: 1409ق، ج1، ص181
مردم شورش کردند گفتند علی به ابوبکر و عمر طعن زده حضرت دارد صحبت می کند خطابش قبل از این که خلیفه بشوم به من ظلم شده بود گفتند به ابوبکر و عمر طعن زد. امام حسن فرمودند پدر جان، مردم سر و صدا کردند رفتند صحبتی کردند مردم را آرام کردند این نیست که نگویند می گفتند ولی مردم را هم آرام می کردند. می دانستند من بگویم مردم به هم می ریزند مردم هم می فهمیدند «فَهَاجَ النَّاسُ» مردم به هم ریختند اما حضرت گفت، چرا نگوید؟ بله وقتی مردم به هم می ریزند با مردم مدارا و آرام شان می کند.
عبارت بعدی:
«أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَجْثُو لِلْخُصُومَةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»
تفسير فرات الكوفي؛ نویسنده: كوفى، فرات بن ابراهيم، محقق/ مصحح: كاظم، محمد، ناشر: مؤسسة الطبع و النشر في وزارة الإرشاد الإسلامي، ص 272
من اولین کسی هستم که روز قیامت می روم شکایت دارم از چه کسی شکایت داری؟ یک نفر هم نمی پرسد از چه کسی شکایت داری؟
عبارت دیگر:
«لَوْ لَا قُرْبُ عَهْدِ النَّاسِ بِالْكُفْرِ لَجَاهَدْتُهُم»
الفصول المختارة؛ مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: میر شریفی، علی ناشر: كنگره شيخ مفيد، ص 251
اگر مردم تازه از کفر بیرون نیامدند با آن ها می جنگیدم سر چه با آن ها می جنگیدی؟ مگر ابوبکر و عمر عادل نبودند برای چه می خواستی بجنگی؟ مدام دارد گِرا می دهد و بیان می کند خطبه دیگر در الصراط المستقیم
«مَا تُنْكِرُ مِنَّا قُرَيْشٌ غَيْرَ أَنَّا أَهْلُ بَيْتٍ شَيَّدَ اللَّهُ فَوْقَ بُنْيَانِهِمْ بُنْيَانَنَا»
مشکل قریش با ما این بود خدا خون های ما را از آن ها بالاتر برد
«وَ أَعْلَى فَوْقَ رُءُوسِهِمْ رُءُوسَنَا»
سر ما از آن ها یک سر بالاتر رفت
«وَ اخْتَارَنَا اللَّهُ عَلَيْهِمْ»
خدا ما را بر گزید اعصاب آن ها به هم ریخت
«فَنَقَمُوا عَلَى اللَّه أَنِ اخْتَارَنَا عَلَيْهِم»
به خدا اشکال گرفتند چرا این ها را قبول کردی؟
«اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ فَخُذْ لِي بِحَقِّي مِنْهَا، وَ لَا تَدَعْ مَظْلِمَتِي لَدَيْهَا»
بعد فرمودند:
«فخذ لي بحقي منها و لا تدع ظلامتي لها»
بعد فرمودند:
«سبقني إليها يعني الخلافة التيمي و العدوي اختيالا و اغتيالا»
نام كتاب: الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم؛ نويسنده: عاملى نباطى، على من محمد بن على بن محمد بن يونس (تاريخ وفات مؤلف: 877 ق)، محقق / مصحح: رمضان، ميخائيل، ناشر: المكتبة الحيدرية، نجف: 1384ق، ج3، ص42
تیمی و عدوی قبل از من با فریبکاری به این جا رسیدند بهانه شان این بود به سقیفه رفتیم فتنه نشود. اگر می خواستند فتنه نشود آن روزهای که اسلام در خطر بود شمشیر بالا رفته بود می خواست گردن ها را بزند کجا بودند؟ آن جایی که تیرها می آمد مثل خار پشت می شدند کجا بود؟ آن موقع کجا بودند؟ حضرت یکی یکی این ها را گفتند. بدر و احد کجا بودند؟
این هم یک خطبه دیگر نامه به معاویه، در نامه به معاویه یک نکته خیلی مهم دارد (خوب دقت کنید)
«وَ هَذِهِ حُجَّتِي إِلَى غَيْرِكَ قَصْدُهَا»
معاویه نامه سر گشاده دارم به تو می نویسم برای تو این ها را نگفتم دارم برای دیگران می گویم «وَ هَذِهِ حُجَّتِي إِلَى غَيْرِكَ قَصْدُهَا» اصلاً مخاطب من تو نیستی مخاطب من دیگران هستند. معاویه روز سقیفه، ابوبکر و عمر استدلال کردند گفتند ما به پیغمبر نزدیک تر هستیم اگر راست گفته باشند منِ علی نزدیک تر هستم از همان جا حضرت در درگیری با معاویه دارد می گوید ابوبکر و عمر هیچ کاره بودند.
آقای قنبریان آن جا بودند می گفتند الان درگیری با معاویه است اصلاً راجع به ابوبکر و عمر نگویید مصلحت نیست. دو گانه نباید درست کنیم بله استفاده از فرصت ها باید بشود چه فرصت هایی، عرض می کنم. معاویه گفتی من را به زور برای بیعت بردند آبروی خودت را بردی اگر من را به زور برای بیعت بردند پس بیعت شان زوری بود.
«أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْت وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوما»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص388
اشکال ندارد مسلمان مظلوم بشود ظالم نباید بشود دینش باید درست باشد، به من ظلم شده چه کار کنم تلاشم را کردم. شقشقیه را چه کار کنیم، شقشقیه هم نبود؟ عبارت بسیار تند خیلی کار به آن نداریم فقط متنش را بگویم «وَ مَاتَ هَامَانُ، وَ هَلَكَ فِرْعَوْنُ، وَ قُتِلَ عُثْمَان»
«وَ قَدْ أَهْلَكَ اللَّهُ الْجَبَابِرَةَ عَلَى أَفْضَلِ أَحْوَالِهِمْ وَ آمَنِ مَا كَانُوا، وَ مَاتَ هَامَانُ، وَ هَلَكَ فِرْعَوْنُ، وَ قُتِلَ عُثْمَانُ، أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَيَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ فِيهِ نَبِيَّكُم»
نام كتاب: تقريب المعارف؛ نويسنده: ابو الصلاح الحلبى، تقى بن نجم (تاريخ وفات مؤلف: 447 ق)، محقق / مصحح: تبريزيان( الحسون)، فارس، ناشر: الهادى، قم: 1404ق، ص238
مجری:
خودتان گزینه مناسب را در جای خالی بگذارید
استاد ابوالقاسمی:
خطبه ای در کافی شریف آمده است امیر مؤمنان علی (علیه السلام)
«بُويِعَ بَعْدَ مَقْتَلِ عُثْمَان»
بعد از قتل عثمان بالای منبر رفت
«وَ قَدْ سَبَقَنِي إِلَى هَذَا الْأَمْرِ مَنْ لَمْ أُشْرِكْهُ فِيهِ وَ مَنْ لَمْ أَهَبْهُ لَه»
قبل از من کسانی بودند که «لَمْ أهَبْهُ لَه» آن ها را نمی بخشم
«وَ مَنْ لَيْسَتْ لَهُ مِنْهُ توْبَةٌ إِلَّا بِنَبِيٍّ يُبْعَثُ»
الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد ج15، ص 171
دیگر نمی توانند توبه کنند مگر این که پیغمبری دوباره مبعوث بشود آن پیغمبر به من بگوید این ها را ببخش این طور نمی شود. این خطبه حضرت بلافاصله بعد از قتل عثمان است همان حدیثی که راجع به سومی مثل غراب بود «...» اولش مهم تر است معمولاً آخرش را می خوانند. نه علی جان الان اول خلافت است این ها را بگویی مصلحت نیست. الان باید جامعه را آماده مقابله با فساد مالی معاویه کنیم فساد مالی عثمان، می گوید من می گویم.
نامه إبن حنیف، إبن حنیف عامل حضرت در بصره قضیه چه بود؟ ماجرا خیلی معروف است ابن حنیف را جایی به مهمانی شیکی دعوت کردند نماینده حضرت هم است مهمانی شرکت کرد حضرت نامه نوشتند توبیخش کنند شما باشید چه می نویسید؟ آقای ابن حنیف باید مراقب مردم باشی و ... آقای حنیف فدک را از ما گرفتند، فدک چه ربطی دارد به این که مهمانی رفتی؟
«بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاء»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص417
هر بهانه ای حضرت می خواست بیان کند عرض کردیم هر بار از منبر پایین می آمد می گفت من مظلوم بودم. این در نهج البلاغه است مهمانی ابن حنیف چه ربطی به فدک دارد؟ الغارات یک عبارت خیلی زیبایی دارد، امیر مؤمنان سخنرانی کرد زیباترین چیزی که در چهره اول جلب توجه می کند بینی بعد چشم و بعد لب ها است.
«يَا مَعْشَرَ النَّاس أَنَا أَنْفُ الْهُدَى وَ عَيْنَاهُ»
من بینی و دو چشم هدایت هستم زیبایی هدایت با من است
«أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِحَاجِبِي الضَّلَالَةِ تَبْدُو مَخَازِيهَا فِي آخِرِ الزَّمَانِ»
الغارات (ط - القديمة)؛ ثقفي، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، دار الكتاب الإسلامي - قم، چاپ: اول، 1410 ق. ج2، ص399
بگویم دو تا ابروی گمراهی که در آخر الزمان آبروی شان خواهد رفت چه کسانی هستند؟ در غارات آمد اسم نبرد یک نفر هم بلند نمی شود از حضرت بپرسد مقصودتان چه است؟ برای چه همچنین چیزی مطرح می فرمایید؟ خودتان می خواهید مردم تحریک بشوند از شما بپرسند مدام یک جوری صحبت می کند یا با صراحت یا با کنایه یا به هر بهانه ای مطرح می کند.
خطبه دیگر:
«سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَخْطُبُ النَّاسَ قَالَ فِي خُطْبَتِهِ»
من غیر خطبه ها را سعی می کنم کنار بگذارم
«وَ اللَّهِ لَقَدْ بَايَعَ النَّاسُ أَبَا بَكْرٍ وَ أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِهِمْ مِنِّي بِقَمِيصِي هَذَا فَكَظَمْتُ غَيْظِي، وَ انْتَظَرْتُ أَمْرَ رَبِّي»
مردم با ابوبکر بیعت کردند اما من شایسته تر بودم حق من بود چطور پیراهن تَنم حق من است خلافت برای من بود، اما کظم غیظ کردم. نوبت عمر شد خودش هم می دانست حق با من است باز من کظم غیظ کردم صبر کردم، دوباره شورای شش نفره عمر در شورای شش نفره گفت اگر یک گروهی بیشتر شدند یک گروهی کمتر، کمتر را بکشید این جمله اش خیلی مهم است.
«وَ مَا أَرَادَ غَيْرِي»
الأمالي (للمفيد)؛ مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: استاد ولى، حسين وغفارى على اكبر، ناشر: كنگره شيخ مفيد، ص154
می دانست من در شورا اقلیت می شوم گفت اقلیت را بکشید یعنی چه کسی؟ علی را بکشید اصلاً شورای شش نفره نقشه قتل حضرت علی (علیه السلام) بود. این روایت خیلی مهم است باز هم صبر کردم. این خطبه حضرت علی است بگوییم مصلحت نبود حضرت این ها را بگویند. عبد الرحمن ابن ابی لیلا سوال کرد حرف خیلی زیاد است
«أَلَّا تُحَدِّثَنَا عَنْ أَمْرِكَ هَذَا»
جنگ هایی که کردی
«كَانَ بِعَهْدٍ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم أَوْ شَيْءٍ رَأَيْتَهُ»
هر چه خودتان بگویید ما قبول می کنیم، فرمودند
«أَ زَعَمَ أَنَّ الْقَوْمَ كَانُوا أَوْلَى بِمَا كَانُوا فِيهِ مِنْكَ فَإِنْ قُلْتُ ذَلِكَ فَعَلَامَ نَصَبَكَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَعْدَ حِجَّةِ الْوَدَاع»
اگر بگوییم ابوبکر و عمر از تو بهتر بودند چرا پیغمبر تو را نصب کرد؟ و گفت
«فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ إِنْ تَكُ أَوْلَى مِنْهُمْ بِمَا كَانُوا فِيهِ فَعَلَامَ نَتَوَلَّاهُم»
اگر تو از آن ها بهتر بودی چرا ما ولایت ابوبکر و عمر را داشته باشیم؟ دوباره فرمودند
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَبَضَ نَبِيَّهُ صلی الله علیه و آله وَ أَنَا يَوْمَ قَبَضَهُ أَوْلَى بِالنَّاسِ مِنِّي بِقَمِيصِي هَذَا...»
كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)؛ نویسنده: اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: بنى هاشمى - تبريز، ج1، ص377
شبیه همان متنی که مطرح شد برای چه این ها را مطرح می کنی؟ مصلحت نیست این ها را بگویی اصلاً نباید این حرف ها را بزنیم. وسط جنگ ها است می گوید مردم در جنگ های شما شک دارند می گویند چرا دارد می جنگد؟ ما حجت برای جنگیدن می خواهیم نگفتند من خلیفه هستم مردم با من بیعت کردند روی غدیر بردند، اگر می گفت من خلیفه هستم مردم با من بیعت کردند شرعاً وظیفه مبنای اهل سنت هم است باید تبعیت کنند.
مجری:
آن چیزی که تا حالا متوجه شدیم این بود که در هر جایی و در هر مکانی حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) ندای حق را سر دادند گاهی از اوقات به قول جناب آقای دکتر به صراحت فریاد زدند، گاهی از اوقات به کنایه و همیشه حق را فریاد زدند.
(میان برنامه)
سلام خدا بر مادر هستی بر ام أبیها حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، همچنین سلامی خاص خدمت آقا امام عصر عرض کنیم و حضرت آقا را تسلیی بدهیم و از خدا بخواهیم هر چه سریع تر ان شاء الله ظهور و فرج حاصل بشود و انتقام تمام مظلومین بخصوص اهل بیت اطهار از دست ظالمان گرفته شود و عدل و داد در جهان گسترده شود.
یکی از بزرگواران جناب آقای قنبریان در بحث وحدت گاهی از اوقات می گویند برخی از مباحث را به یک شکل مطرح کنیم گاهی از اوقات مطرح نکنیم جناب آقای دکتر تبیین کردند سیره امیر المؤمنین (علیه السلام) چه بود، همواره ندای حق را سر دادند اما در هر موقعیتی به تناسب و مناسبت همان وقت. جناب اقای دکتر ابو القاسمی با ادامه مباحث در خدمت تان هستیم
استاد ابوالقاسمی:
عرض کردیم سه نظر در بیان کردن مطالب است نظر اول این که هر طور توانستیم مطرح کنیم. نظر دوم این که دو گانه ای درست کنیم بگوییم به هیچ وجه این ها نباید مطرح شود یا به بهانه تقیه یا به بهانه این که الان وقتش نیست یا الان مصلحت نیست یا الان فلان جا درگیر هستیم یا الان چنین و چنان است. نظر سوم این که دو مصلحت را باید مراعات کنیم و دو گانه هم درست نکنیم.
یک: مسئله گسست اجتماعی مطرح کردن این حرف ها موجب گسست نشود. دو: بحث این که حواس مان باشد این مطالب بحث اولیٰ را از ذهن مردم به غیر اولیٰ تبدیل نکند. الان جنگ با معاویه است گسست اجتماعی پیش نیاید این یک، دوم حواس مردم از جنگ با معاویه پرت نشود ولی جواب هم به اندازه کافی می دهیم. داشتیم مواردی مطرح می کردیم گفتیم امیر مؤمنان به هر بهانه ای توانستند مطرح کردند و سعی می کردند گسست پیش نیاید. حتی گاهی اوقات مردم اعتراض می کردند حضرت آرام شان می کرد پس این نبود نگویند جاهای مختلف جنگ با طلحه و زبیر، عایشه با معاویه همه جا گفتند.
بعضی دیگر را می گوییم در تقریب المعارف آمده است گروهی از اصحاب نشسته بودند حضرت فرمودند آنی که من دارم می بینم شما می بینید؟ عرض کردند نه فرمودند او از من معذرت خواهی می کند ولی من او را نمی بخشم خدا هم از آن دو نفر راضی نخواهد شد. به گروهی از اصحاب در مسجد نشستند وسط مسجد این حرف ها را می زنی؟ آمد از من معذرت خواهی می کند من قبول نمی کنم شخصی آمد گفت آقا جان شما را خیلی دوست دارم وسط مسجد گفتند ولی من تو را دوست ندارم چرا؟ چقدر ابوبکر، عمر و عثمان را دوست داری؟ گفت خیلی دوست شان دارم حضرت فرمودند من دوستت ندارم.
یک کسی آمد گفت آیه:
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَينَ يدَي اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)
ای کسانی که ايمان آورده ايد! چيزی را بر خدا و رسولش مقدم نشمريد (و پيشی مگيريد)، و تقوای الهی پيشه کنيد که خداوند شنوا و داناست!
سوره حجرات (49): آیه 1
در مورد چه کسی نازل شد، چه می خواهی؟ می خواهی دعوا راه بیاندازی؟ یعنی در مورد یک شخصی نازل شد اگر بگویم دعوا راه می افتد گفت نه می خواهم بدانم گفتند بنویس عامر، معمر، عمر، عمار، معتمر پنج اسم که در آن عین، میم، را دارد گفت در مورد یکی از این پنج نفر نازل شد. راوی می گوید به رفیقم گفتم به نظرت عمر بود؟ گفت مشخص است عمر بود فرمودند و غیره...
این طور نیست حضرت نگوید الان وسط جنگ هستیم نگوییم نه اما با لطایف الحیل و راهکارهایی ان شاء الله راهکارها را مطرح می کنیم. یک نامه ای است آنی که ایشان راجع به معاویه مطرح می کنند قضیه اش این است که این را هم اشتباه می گویند اگر کامل بگویند دقیقاً بر عکس فرمایش شان می شود می گوید عمرو ابن الحمق شیعه اثنی عشری، حجر ابن عدی، حبّه ارنی، حارث همدانی همانی که روایت نقل کرد هر کس بمیرد منِ علی را می بیند و عبد الله ابن سبأ اعتقادش خیلی غالیانه بود پیش حضرت آمدند.
«بَعْدَ مَا افْتُتِحَتْ مِصْرُ وَ هُوَ مَغْمُومٌ حَزِين»
بعد از این که مصر سقوط کرد لشکر عمرو ابن العاص مصر را گرفتند مالک اشتر و محمد ابن ابی بکر شهید شدند
«وَ هُوَ مَغْمُومٌ حَزِینْ»
حضرت خیلی ناراحت بود گروهی گفتند نظرتان راجع به ابوبکر و عمر چه است؟ فرمودند خیلی بی کار شدید؟
«وَ هَلْ فَرَغْتُمْ لِهَذَا وَ هَذِهِ مِصْرُ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ شِيعَتِي بِهَا قَدْ قُتِلَتْ؟»
الغارات (ط - القديمة)؛ ثقفي، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، دار الكتاب الإسلامي - قم، چاپ: اول، 1410 ق. ج1، ص200
بی کار شدید این سوال ها را می پرسید؟ بروید فردا نامه می دهم به آن عمل کنید اگر بنا است نگویی نگو نه فردا یک نامه می دهم نامه چند صفحه است؟ ده صفحه نامه است در سقیفه این طور و آن طور کردند گفتند این نامه را فردا به شما می دهم این نامه را هر هفته در نماز جمعه بخوانید، نه به آن شوری شور نه به این طرفش یعنی چه؟ آن اول تا سوال می پرسند می گوید مگر بی کاری از این سوال ها می پرسید؟ فردا بیا ده صفحه نامه می دهم هر هفته نماز جمعه بخوان، شما از این چه می فهمید؟ دعوا زر گری است شیعه خالصی مثل حارث أعور، حبّه ارنی، حجر ابن عدی و عمرو ابن حمق نمی دانستند حق حضرت علی غصب شده این ها کسانی هستند که روایات ائمه اثنی عشر را نقل کردند. جایگاه حارث أعور خیلی مشخص است حجر ابن عدی نسبت به خلفاء جایگاهش مشخص است اعتراض داشته.
عمرو ابن الحمق شیعه خیلی داغی بود عبد الله ابن سبأ مشخص است این ها نمی دانستند قضیه چه است سوال کردند؟ چرا، پس چرا سوال کردند؟ مشخص است دعوا زر گری است این ها آمدند راه را برای آن بیانیه باز کنند و زمینه چینی برای آن بیاینه کنند. حتی اگر بگوییم حضرت با این ها هماهنگی نکرده اما همین که در همچنین موقعیتی ده صفحه بیانیه می دهد یعنی چه؟ یعنی منِ امیر مؤمنان از هر موقعیتی برای بیان این حقیقت می خواهم استفاده کنم. وقتی به درخواست خودتان باشد می دهم راجع به سقیفه صحبت کردند چگونه در سقیفه حق من را گرفتند بعد زمان عمر شد زمان عثمان چه شد بعد طلحه، زبیر و عایشه چطور بیعت شکنی کردند روایت خیلی طولانی و مفصل است.
جالب است این خطبه همان خطبه ای است که در نهج البلاغه به چند جایش اشاره شده است
«وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْيَقْظَانُ الْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ وَ مَنْ ضَعُفَ أَوْدَى وَ مَنْ تَرَكَ الْجِهَادَ فِي اللَّهِ كَانَ كَالْمَغْبُونِ الْمَهِينِ»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص452
الغارات (ط - القديمة)؛ ثقفي، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، دار الكتاب الإسلامي - قم، چاپ: اول، 1410 ق. ج1، ص212
تکه هایش در نهج البلاغه است مرحوم سید رضی این خطبه را قبول داشت چندین جا از عبارت های این نامه را در نهج البلاغه آورده است یا جاهای دیگر که آورد مثلاً
«و من خطبة له علیه السلام الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا تُوَارِي عَنْهُ سَمَاءٌ سَمَاء وَ لَا أَرْضٌ أَرْضاً وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّكَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ لَحَرِيص»
این تکه ای از نامه است
«فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله كَمَا تُجَرُّ الْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا»
بخشی از همان نامه است
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ أَكْفَئُوا إِنَائِي وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي»
الغارات (ط - القديمة)؛ ثقفي، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، دار الكتاب الإسلامي - قم، چاپ: اول، 1410 ق. ج1، ص204
این قطعه ای از همان است تکه های از همان نامه را سید رضی در نهج البلاغه در سه یا چهار جا آورد این خطبه و نامه را قبول داشت چند تا سند هم دارد.
مورد دیگر اشعث ابن قیس گفتیم که امیر مؤمنان بارها فرمود:
«وَ إِنِّي لَأَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فَقَامَ إِلَيْهِ أَشْعَثُ بْنُ قَيْسٍ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ تَخْطُبْنَا خُطْبَةً مُنْذُ قَدِمْتَ الْعِرَاقَ إِلَّا وَ قُلْتَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ فَمَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ وَ لَمَّا وُلِّيَ تَيْمٌ وَ عَدِيٌّ أَلَّا ضَرَبْتَ بِسَيْفِك»
اشعث عصبانی شد گفت علی یعنی چه هر وقت بالای منبر رفتی همچنین حرفی گفتی پس شمشیرت کجا بود تو که الان همه را زدی کشتی طلحه و زبیر را کشتی با معاویه جنگیدی آن موقع شمشیرت کجا بود؟ فرمودند:
«يَا ابْنَ الْخَمَّارَةِ لَيْسَ كَمَا قِسْت»
یک متلک سنگینی هم بارش کردند ای پسر زنی که همیشه مست بود قیاس نکن! دوباره راجع به عثمان صحبت کردند جالب است می گوید حضرت وقتی این جا صریح صحبت کردند
«فَلَمْ يَبْقَ يَوْمَئِذٍ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ علیه السلام أَحَدٌ إِلَّا تَهَلَّلَ وَجْهُه وَ فَرِحَ بِمَقَالَتِهِ»
همه شیعه ها کیف کردند
«إِذْ شَرَحَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام الْأَمْرَ وَ بَاحَ بِهِ»
رُک گفت
«وَ كَشَفَ الْغِطَاءَ وَ تَرَكَ التَّقِيَّةَ وَ لَمْ يَبْقَ أَحَدٌ مِنَ الْقُرَّاءِ مِمَّنْ كَانَ يَشُكُّ فِي الْمَاضِينَ وَ يَكُفُّ عَنْهُمْ وَ يَدَعُ الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ»
یک عده از قراء بودند این ها آدم های در ظاهر با تقوایی بودند می گفتند دیدیم علی نسبت به خلفاء تند صحبت می کند اما نمی دانیم قضیه چه است؟ فعلاً
«وَرَعاً وَ تَأَثُّماً»
چیزی نمی گوییم
«يَدَعُ الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَرَعاً وَ تَأَثُّماً»
ما به خاطر تقوای الهی نسبت به این ها بد نخواهیم گفت وقتی دیدند حضرت دارد چه می گوید
«إِلَّا اسْتَيْقَنَ وَ اسْتَبْصَرَ وَ حَسُنَ رَأْيُهُ»
الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج1، ص190 و 191
این ها هم اعتقادات شان خوب شد تا قبل از آن کسی به شیعه ها محل نمی گذاشت بعد از آن شیعیانی که اعتقاد به امامت الهی حضرت داشتند جایگاه شان، جایگاه خیلی خوبی بین مردم شد مردم حرف شان را قبول کردند. بگوییم وسط درگیری ها این چه حرف هایی است دارید می زنید؟ باید گفت. نامه مالک اشتر، نامه مالک ارتباطی به خلفاء دارد؟ حضرت دارند به او راهکار می دهند
«فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص435، نامه 53
اسلام در دست اشرار اسیر شده بود، علی جان، مالک اشتر می خواهد برود شهید بشود این نامه می خواهد تا ابد الدهر به عنوان یک دستور العمل حکومتداری بماند خواهشاً این جا کاری به خلفاء نداشته باش، این جا را درخواست می کنیم مطالب را با هم قاطی نکنید. الان کنار سنگر معاویه فقط از معاویه حرف بزن، کنار سنگر سقیفه از سقیفه این جا همه چیز را با هم قاطی نکنید. وسط نامه مالک اشتر «کان اسیراً فی أید الاشرار» دوباره
«إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِكَ مَنْ كَانَ لِلْأَشْرَارِ قَبْلَكَ وَزِيرا»
مراقب باش یک عده قبلاً وزیر اشرار شده بودند آن ها را وزیر نکنی
«وَ مَنْ شَرِكَهُمْ فِي الْآثَامِ فَلَا يَكُونَنَّ لَكَ بِطَانَةً»
آقایان نهج البلاغه خوان حواس شان به این باشد اگر کسی در گناهان قبلی ها شریک بود مبادا هم پیاله تو بشود
«فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الأئمة [الْأَثَمَةِ] وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَيْرَ الْخَلَفِ»
افراد زیادی بهتر از آن ها می توانی پیدا کنی
«مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِم وَ لَيْسَ عَلَيْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ»
اگر این ها را نیاوری خدای متعال افرادی برایت می فرستد که همان قدرت را دارند اما بدی های آن ها را ندارند
«مِمَّنْ لَمْ يُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ لَا آثِماً عَلَى إِثْمِهِ»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص435، نامه 430
آقایانی که ادعای نهج البلاغه می کنند حواس شان باشد مدام به بهانه این که باید با همه خوب باشیم همه را بیاورند نه کسی که وزیر اشرار بود نباید بیاورید (دستور نهج البلاغه است)
مجری:
شما به همان نهج البلاغه خوان دارید همان را می گویید
استاد ابوالقاسمی:
مورد بعدی:
«وَ قَدْ أَخْبَرَكَ اللَّهُ عَنِ الْمُنَافِقِينَ بِمَا أَخْبَرَكَ وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ بِهِ لَكَ ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ»
یعنی بعد از پیغمبر، منافقین ماندند
«فَتَقَرَّبُوا إِلَى أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْبُهْتَانِ»
منافقین رفتند به ائمه ضلالت چسبیدند نزدیک ائمه ضلالت شدند. فعلاً جنگ با معاویه است خیلی کار نداشته باشید چه کار دارید به این که قبلی ها ائمه ضلالت بودند نه باید بگوییم
«فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ»
آن ائمه ضلالت منافقین را فرماندار و استاندار کرد
«وَ جَعَلُوهُمْ حُكَّاماً عَلَى رِقَابِ النَّاسِ»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص435، نامه 326
ائمه ضلالت چقدر جایگاه شان بالا بود منافقین را حاکم بر گُرده مردم گذاشتند مردم نمی فهمند حضرت چه کسی را دارد می گوید، مشخص است دارد چه کسی را بیان می کند؟ یک خطبه طولانی در کافی شریف آمد سندش هم معتبر است امیر مؤمنان سخنرانی کردند بدعت های خلفای قبل را شمردند
«قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِي أَعْمَالًا خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم مُتَعَمِّدِينَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص59
بعد هم یکی یکی بدعت ها را شمردند. الان مصلحت نیست در جلسه عمومی و سخنرانی این حرف ها؟ بله. خطبه بعدی باز هم آقایان بد ترجمه اش می کنند دقیقاً بر عکس است
«إِنَّ لَنَا حَقّاً إِنْ نُعْطَهُ نَأْخُذْهُ وَ إِنْ نُمْنَعْهُ نَرْكَبْ أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى»
حقی داریم که اگر به ما دادند می گیریم ندادند رها نمی کنیم ما همراه می مانیم یعنی چه؟ یعنی دوره های قبلی حق به ما داده شد یا نشد؟ این دارد می گوید حق به او داده نشد یعنی منِ علی قبل از این که خلیفه بشوم حق داشتم ولی حق به من داده نشد.
مجری:
نظرش را دارد می گوید
استاد ابوالقاسمی:
روایت دیگر
«أصغيا بانائنا، و حملا النّاس على رقابنا»
الغارات( ط- الحديثة)؛ نويسنده: ثقفى، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، (تاريخ وفات مؤلف: 283 ق)، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين، ناشر: انجمن آثار ملى، تهران: 1395ق، ج2، ص768
رفتند با ظرفی که برای ما بود آب خوردند مردم را بر گُرده ما آن دو نفر سوار کردند روایت بعدی همان روایتی که آقایان می خوانند یکی از اصحاب حضرت گفت
«كَيْفَ دَفَعَكُمْ قَوْمُكُمْ عَنْ هَذَا الْمَقَامِ وَ أَنْتُمْ أَحَقُّ بِهِ؟»
چه شد شما را کنار زدند با این که شما شایسته تر بودید این همان روایت است فرمودند
« فَقَالَ: يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ!»
ای اسدی
«إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ»
تو زیاد اهل سفر هستی یک جا نمی ایستی مدام این طرف و آن طرف می روی
«تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ»
یک تیری انداختی نشانه هم نگرفته بودی سوال پراندی
«وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ»
اما تو از بنی اسد هستی یک ارتباط فامیلی با ما داری دوم: سوال کردی هر که سوال کند حق جواب دارد
«وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ»
خواستی بدانی بدان
«أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً، وَ الْأَشَّدُّ بِالرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَوْطاً»
بله جایگاه مان از همه بهتر بود ما حق خلافت داشتیم ولی
«فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ»
یک جایگاه والایی بود که یک عده ای کینه ورزیدند
«وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ»
یک عده هم رهایش کردند رفت مشخص است چه کسی را دارد می گوید؟ بگوییم اصلاً نباید بگویی با آن حدت و شدتی که آقای قنبریان می گوید این جا لب مرز معاویه و سنگر معاویه اصلاً نباید بگویی نگو من برتر از قبلی ها بودم. نگو این ها غصب کردند اصلاً نگو نه حالا سوال پرسیدی حق پیدا کردی فامیل ما هم هستی بگذار به تو بگویم به هر بهانه ای می خواهد بگوید. چون فامیل ما هستی به تو می گویم با این که تیر انداختی حواست هم نبود نفهمیدی چه داری می گویی اما چیز خوبی گفتی چون فامیل ما هستی این مطلب را به تو می گویم ولی مراقب باشید حواس تان به معاویه باشد
«وَ هَلُمَّ الْخَطْبَ فِي ابْنِ أَبِي سُفْيَان»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 231
اما سراغ بحث معاویه برویم یعنی این را اولویت نکن پس مراقب باشید آقای قنبریان دو گانه درست نکنید این جا وقتی می گویی الان معاویه است دیگر از سقیفه نگو این دو گانه سازی اشتباه است بحث امامت الهی برای امیر مؤمنان از همه برایش مهم تر بود. این ها بخشی از روایاتی بود چند ساعت گشتم خودم باورم نشد این همه روایت باشد. تازه خصوصی ها و آن های که افراد شخصی سوال کردند نگفتم آن ها الی ماشاء الله می شود موارد مناشده ها را هم نگفتم که من برتر از همه هستم من چنین و چنان هستم برتر بودن ها را نگفتم. این ها مواردی بود که فقط کنایه به طرف مقابل بود یک بار می گوید من برتر هستم کنایه نمی زنی یک سری مواردی است کنایه هم می زنی. تمام این ها موارد کنایه ها بود اصلاً سراغ مواردی که من برتر هستم من فضیلت دارم من در غدیر بودم من چنین و چنان بودم نیست.
پس تا این جا بیان شد دو گانه سازی اشتباه است همین جا دو مطلب عرض کنم که لازم است یک: دقیقاً همین دو گانه سازی الان در مسئله جهاد و ایمان دارد مطرح می شود در برنامه های قبلی هم راجع به آن صحبت کردم. اما دوباره تأکید می کنم خوب دقت کنید اعتقاد ما است بلا شک این که الان وظیفه هر مسلمانی دفاع از مردم مظلوم غزه و مردم مظلوم لبنان است کاری هم به شیعه یا سنی بودن شان نداریم.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ.»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص163، بَابُ الِاهْتِمَامِ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ وَ النَّصِيحَةِ لَهُمْ وَ نَفْعِهِم، ح1
اهتمام به امور مسلمان ها نداشته باشی مسلمان نیستی امیر مؤمنان در بصره، خلخال از پای زن یهودیه در آوردند ناراحت شد گفت چرا یک نفر به لشکر معاویه تو نگفت؟ زن یهودیه بود باشد در ذمه اسلام است چرا با امثال معاویه بر خورد نکردید؟ اگر کسی از این بی غیرتی مردم بمیرد جا دارد این مبنای مسلم مان است.
مجری:
چه برسد به این که، این ها مسلمان هستند و در سرزمین اسلامی هستند
استاد ابوالقاسمی:
بله، قبلاً بارها گفتیم آقایان به لطف اهل بیت (علیهم السلام) از ما قرض گرفتند روایاتی که ثابت می کند کسانی که در مسیر مظلومیت مردم در آن جا دارند جهاد می کنند ولو اهل سنت این هایی که مستضعف باشند شهید به حساب می آیند. چون به آن ها حق نرسید و مستضعف هستند شهید هستند و خدای متعال هم با شهید مشخص است چطور برخورد می کند این نکته دوم. پس این مقدمات را بگویم کسی نیاید ما را متهم کند.
سوم: اگر کسی قضیه وضعیت مردم فلسطین و لبنان را بداند و متوجه «من أصبح و لم يهتم» باشد و اجتهاد نکرده باشد اصلاً مسلمان نیست ایمانش از او گرفت شد سلب الإیمان و منافق است این هم اعتقاد قلبی ما شکی هم در آن نداریم. اما اگر یک نفری، شیعه ای معرفت امام دارد اما به اجتهاد اشتباه صد در صد، صد در صد صد در صد فکر کرد نباید از او دفاع کند. چون روایت های داریم می گوید تا زمان ظهور حضرت دست به شمشیر نبر در خانه ات بنشین به حرف هیچ کس گوش نده قبلاً بحث همه این ها را مفصل مطرح کردیم اصلاً این ها ربطی به این قضیه ندارد اما فرض کنیم یک نفری از این روایات واقعاً نتیجه گرفت اما مؤمنی شیعه امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب است راجع به آنی که فهمیده و دفاع نمی کند او منافق است.
اما اگر کسی نفهمید به اجتهاد صد در صد غلطش فکر کرد نباید کاری کند ما از این طرف شهید مظلوم اهل سنت فلسطینی داریم از این طرف یک مؤمن شیعی با اجتهاد صد در صد اشتباه، نیاییم بگوییم این مؤمن شیعی با اجتهاد صد در صد اشتباه جهنمی است کافر شد چنین و چنان شد نه آقا اتفاقاً روایات ما می گوید آن شخص فلسطینی بهشتی چون مستضعف بود و کار خوب انجام داد و با فضل اهل بیت وارد بهشت می شود. اما این شخص مؤمنی است که راه اشتباه رفت لذا می گویند از این فرد
«تبرءو من عمله ولا تبرءو منه»
بگویید عملش اشتباه بود این چون مؤمن است
(يرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا)
و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظيمی می بخشد؛
سوره مجادله (58): آیه 11
ما مثل بقیه نیستیم بگوییم مذهبت اشتباه بود جهنمی شدی نه اتفاقاً مذهب ما خیلی در بحث پلولارزیم چون ما قبول داریم نجات را نه هدایت را هدایت فرق می کند ما در باب نجات می گوییم اهل بیت خیلی کریم هستند و خیلی دستگیر خواهند بود. اما آن شهید فلسطینی درجه اش، درجه اول بهشت است آن مؤمنی که اجتهاد اشتباه کرده نه این که نفاق داشته باشد اگر نفاق داشت جهنمی است. آن مؤمنی که اجتهاد اشتباه داشت درجاتش ممکن است بالاتر هم باشد بله الان منِ ابوالقاسمی ممکن است به خاطر این که ایمان مستودع دارم بعداً ایمان از من گرفته شود جهنمی بشوم و آن شهید فلسطینی از من هم برتر بشود. اما من نیایم در سر ایمان و ولایت امیر مؤمنان بزنم به خاطر این که جهاد را بالا ببرم.
یکی از تصورات اشتباهی که خیلی ها دارند چرا برای زیارت امام رضا خرج می کنی برای فقراء کمک نمی کنی؟ چه کسی گفت من برای آن خرج نمی کنم هر جفت شان را دارم چرا برای روضه خرج می کنید برای فقراء خرج نمی کنی؟ دو گانه درست نکنیم این دو گانه درست کردن اشتباه است. جهاد باید باشد ولایت خیلی مهم نیست هر جفتش مهم است. در سر مال ولایت نزن!
مجری:
این دو در تعارض نیستند هر دو از فروع دین هستند
استاد ابوالقاسمی:
هر جفتش برای ما لازم است جهاد هم جزو فروع ولایت هم جزو فروع اما جزء اصول اعتقادات و اگر کسی نداشت از باب استضعاف دستش گرفته می شود (از باب تک ماده) اما کسی که ایمان داشت قبول می شود می گویند شما قبول شدی ورقه ات را کثیف نوشتی. کسی که قبول شد ورقه اش کثیف است با کسی که قبول نشد از باب تک ماده داخل می رود خیلی فرق می کند این ها را یکی نکنیم هر جفت شان هم خوب، هر جفت هم قبول شدند. بهشت هر جفت مشروع خواهد بود هر جفت شان روز قیامت دست گیرشان اهل بیت است. اما نیاییم بین این دو خلط کنیم اگر کسی مؤمن است و اجتهادش هم درست و اهل جهاد خدای متعال می گوید
(فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا)
و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظيمی برتری بخشيده است.
سوره نساء (4): آیه 95
آنی که مؤمن و مجاهد است اجر عظیم خواهد داشت خدا رحمت کند دوست عزیزمان شهید سید علی زنجانی (رضوان الله علیه) روی قبرش نوشته است بالاتر از هر برّی یک برّ دیگری است تا این که شخص بین علم و جهاد جمع کند. ایمان و جهاد را با هم جمع کنند خیلی عالی می شود.
اما بحث دیگری که می خواهم مطرح کنم این که ما گفتیم امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب (علیه السلام) بیان داشت اما با دو شرط. شرط اول: مراقبت از این که گسست اجتماعی نشود حواس مان را باید جمع کنیم، به هیچ وجه صحبت های ما موجب ایجاد درگیری اجتماعی نباید بشود. راهکارهای این که جلوی این گسست اجتماعی را بگیرد چه است؟ یعنی حضرت چه کار می کرد که جلوی گسست اجتماعی را بگیرد؟ شرط دوم: این که من مطرح می کنم جای اولیٰ و غیر اولیٰ را عوض نکند و جای مهم و مهم تر را عوض نکند. این که جای مهم و مهم تر عوض نشود خیلی ساده است من مراقبت می کنم در درجه حرف هایم چقدر به آن اهمیت می دهم. اما این که گسست اجتماعی ایجاد نشود چگونه است؟ خوب دقت کنید مایی که می آییم این مطالب را مطرح می کنیم وقتی دیدیم اهل بیت (علیهم السلام) روش شان چیست؟ وقتی اهل بیت دنبال این بودند گسست ایجاد نشود ما دنبال راهکارهایش هم رفتیم دیدیم اهل بیت چه کار کردند؟ فقط یک چیزی روی هوا بگوییم نه در روایات آمده است اولین موردی که مطرح کردیم چه بود؟ یک مثال نقض برای جناب آقای قنبریان آوردیم گفت پیغمبر (صلی الله علیه و آله ) مشرکین مکه را با این که الان سنگر توحید است دعوت به ولایت کرد چطور دعوت شان کرد؟ مهمانی داد با غذا، با هدیه و امثال این ها کنارش معرفت هم باشد این جا گسست ایجاد نمی شود. خشک و خالی نباشد یک چیزی هم کنارش بگذار.
یک مثالی می زنیم گاهی اوقات می گوییم وقتی زوار عمره می روند هنگام بر گشت در فرودگاه بسته بسته کتاب های ضلال می دهند و یک دانه قرآن هم رویش گذاشته اند. روحانی های کاروان به آقایان می گویند این کتاب ها را بر ندارید کتب ضلال است در هر کاروانی سه، چهار نفر بر می دارند می گویند قرآن است بر می دارد. با این که به او می گویند بر ندار بر می دارد. بر عکسش هم است دعوا ایجاد نمی شود نه روحانی با آن ها دعوا می کند نه آن ها با عربستانی ها جنگ می کنند نه ما با عربستانی جنگ می کنیم چرا این کتاب ها را گذاشتید؟ کتاب است هدیه دارد می دهد دعوا ایجاد نمی شود بله ما ناراحت می شویم چرا کتاب های ضلال گذاشتند اما جنگ نمی شود. در مناطق مختلف برای تبلیغ، شما تبلیغ آن جا می روید اطعام می کنید نذری می دهید کنارش هم یک برگه کاغذ هم چاپ کن و یک کتاب هم بگذار دعوا ایجاد نمی شود.
این ها می گویند نذری نگیرید چرا نذری را می گیرند با این که می گویند نگیرید خیلی هایشان می آیند می گیرند. همان طوری که می گوید کتاب را بر ندار بعضی ها دو، سه تا بر می دارند این جا بر عکسش بیشتر است. می گوید نذری را نگیر خیلی هایشان نذری را می گیرند، و خود گرفتن نذری در جلسه صحبتت را بکن این نباشد صحبت نکنی فقط یک نذری بدهی، فقط دوستی ایجاد بشود. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در آن جلسه فقط نگفت من اطعام کنم که دوستی باشد کنار اطعام بیان هم بود. ولذا قبلاً هم گفتیم ان شاء الله ایام غدیر هم می گوییم اطعام غدیر چرا این قدر ثواب دارد؟ چون با بقیه اطعام ها صد و هشتاد درجه فرق می کند. اطعام ماه رمضان هیچ قصد هدایت در آن نیست موقع افطار است طرف گرسنه است بفرمایید خدمت تان هستیم. افطار ایام مختلف، غذا دادن روزهای مختلف شادی است اما غدیر خم اطعامش یک ثواب ویژه دارد چرا؟ چون وقتی غدیر اطعام کردیم غدیر خم است صحبت می شود و راه هدایت باز می شود لذا اطعام غدیر این قدر ثواب دارد. قبلاً هم عرض کردم الان هم اجمالاً می گویم اساساً ماجرای حجة الوداع، ماجرای اطعام مردم بود. پیغمبر به مردم گفت آی فقرا ولو شده پیاده
(وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِيشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ)
و مردم را دعوت عمومی به حج کن؛ تا پياده و سواره بر مرکب های لاغر از هر راه دوری به سوی تو بيايند. تا شاهد منافع گوناگون خويش (در اين برنامه حياتبخش) باشند؛ و در ايام معينی نام خدا را، بر چهار پايانی که به آنان داده است، (به هنگام قربانی کردن) ببرند؛ پس از گوشت آنها بخوريد؛ و بينوای فقير را نيز اطعام نماييد!
سوره حج (22): آیات 27 و 28
اگر شده سوار یک مرکب بسیار ضعیف (ضامر) یعنی مرکب ضعیفی که توانایی ندارد چه پیاده، چه مرکب ضعیف بیا چرا؟ می خواهیم کارناوال گوشت راه بیاندازیم (وَيذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ) بخورید به فقراء هم بدهید حسابی بخورند. لذا پیغمبر گفت علی جان از یمن شتر بیاور تعدادی زیادی شتر آورد بتوانند به مردم اطعام کنند. حضرت فرمودند ما به مکه آمدیم می خواهیم کارناوال گوشت راه بیاندازیم فقراء و مردم بیایید همه جمع شدند (غدیر خم) دعوا هم راه نمی افتد با این که خیلی ها مخالف ولایت امیر مؤمنان بودند اما چون از حربه اطعام استفاده شد در غدیر خم دعوا و جنگ نشد این یک راهکار. گسست ایجاد نمی کند مهمانی دادن غدیر که سال قبل رخ داد مهمانی خیابان انقلاب در غدیر دقیقاً عین سنت اهل بیت (علیهم السلام) است همین کار را باید کرد.
بیان بشود اطعام بشود اما این نباشد که آن جا فقط اطعام کنید و شادی باشد چیز دیگر نباشد حتماً حواس مان باشد.
مجری:
خود آن اطعام در روز غدیر است این مطلب تردد می شود مال ایام غدیر است برای خیلی ها سوال ایجاد می شود.
استاد ابوالقاسمی:
دوم: استفاده از طنز یعنی چه؟ روایتی که از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) خواندیم فرمودند «مَا زِلْتُ مَظْلُوما» می گوید یک عده اعتراض کردند حضرت گفت عقیل هم به من ظلم می کرد گفتند عقیل چطوری؟ گفت غذا نمی خورد می خواستند دارو به چشمش بریزند تا چمشش خوب شود اول کم بینا بود بعداً نابینا شد می خواستند در چشمش دارو بریزند قبول نمی کرد، می گفت اول در چشم علی بریزد بعد در چشم من به زور در چشم منِ علی ابن ابی طالب که سالم بودم دارو می ریختند که در چشم برادرش هم بریزند. حضرت دارد می گوید اول دو نفر به من ظلم کردند عقیل هم به من ظلم می کرد چطوری؟ این طوری با لطیفه و طنز تلطیفش می کند.
خدا حفظ کند آقای قرائتی دو، سه تا مناظره چند دقیقه ای با اهل سنت داشت در کنارش چاشنی طنز بود و هیچ مشکلی هم پیش نیامده است. پس ما اگر چاشنی طنز را ضمیمه بکنیم که بخندند با بگو و بخند باشد با تلطیف جو باشد مشکلی پیش نمی آید این هم یکی دیگر از راهکارها است. خود اهل بیت به ما یاد دادند اطعام را خودشان انجام دادند به ما یاد دادند می گوید بگو و تلطیف هم بکن. بگو و طنز هم کنارش قرار بده مردم را بخندان.
مورد سوم استفاده از فرصت های پیش آمده دیدیم موارد متعددی بود در نامه مالک اشتر در آن جایی که حبّه اُرنی یا اَرنی و عمرو ابن حمق و بقیه آمدند سوال کردند شما خودت می گویی موقعیت مناسب نیست فردا بیایید ده صفحه به شما می دهم. ماجرای نامه عثمان ابن حنیف، عثمان ابن حنیف جایی رفت غذا خورد چه ربطی به فدک دارد؟ هر کجا به یک بهانه ای به بهانه دیگری می گفت بچه ای سر کلاس رفت معلم به او گفت راجع به ایران صحبت کن گفت ایران کشوری در کنار افغانستان است و اما افغانستان شروع کرد از افغانستان صحبت کردن.
گفت راجع به تاجیکستان صحبت کن گفت تاجیکستان در شمال افغانستان است و اما افغانستان شروع کرد از افغانستان گفتن این فقط در مورد افغانستان خوانده بود. به هر بهانه ای امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب هر کجا، کوچک ترین مسئله ای که می شد به ماجرای غصب حق شان مرتبط کرد کنایه می زد و بیان می کرد. این هم استفاده از فرصت های پیش آمده دوازده، سیزده تا راهکار دیگر است ان شاء الله سعی می کنیم جلسه بعد مطرح کنیم.
مجری:
ان شاء الله در جلسات بعد از حضرتعالی استفاده کنیم این مباحث خیلی خوب و شیرین بیان شد و استفاده کردیم ان شاء الله برای بینندگان هم مورد استفاده قرار گرفته باشد.
استاد ابوالقاسمی:
...با توجه به تأکید نقل شده از مقام معظم رهبری برای پیروزی جبهه مقاومت فرمودند سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه سجادیه و دعای توسل خوانده بشود انجام بشود حتماً بزرگواران توجه داشته باشند به این دستورات مقام معظم رهبری حتماً عمل بشود ان شاء الله بتوانیم به زودی زود پیروزی جبهه مقاومت را بر دشمنان شان ببینیم.
مجری:
حتماً مصداق پیروزی حق بر باطل است استاد هم فرمودند دعای توسل معمولاً شب های چهارشنبه خوانده می شود. نکته ای که جناب آقای دکتر نقل از مقام معظم رهبری فرمودند ان شاء الله فراموش نشود تا دیدار دیگر از همه شما التماس دعا خدا حافظ!