2025 February 8 - شنبه 20 بهمن 1403
اصل یا فرعِ دین بودن امامت از نظر علمای شیعه
کد مطلب: ١٦٠٨٤ تاریخ انتشار: ٠٤ دي ١٤٠٣ - ١٠:٤٨ تعداد بازدید: 1028
خارج فقه الحکومه » فقه
اصل یا فرعِ دین بودن امامت از نظر علمای شیعه

(جلسه بیست و سوم 08 08 1403)

 
 
 

لينک دانلود
 
 

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

 (جلسه بیست و سوم 08 08 1403)

موضوع: اصل یا فرعِ دین بودن امامت از نظر علمای شیعه

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

 

سنّت دانستن سبّ حضرت علی (علیه السلام) توسط بنی امیه

سلام علیکم ورحمة الله، در خدمت دوستان هستیم!

پرسش:

دیدگاه عمر ابن عبدالعزیز نسبت به خلافت حضرت امیر المؤمنین چه بود؟

پاسخ:

اگر قبول داشت باید استعفاء می داد و کنار می رفت، اگر به اندازه معاویة بن یزید عقل داشت کنار می رفت اما نسبت به دیگران کمتر ظلم کرد.

پرسش:

یعنی ایشان خلیفه چهارم را قبول داشت؟

پاسخ:

بله، خلیفه چهارم اینطور نبود که همه جا فراگیر باشد یعنی عدم قبول خلیفه چهارم (حضرت امیر) به این شکل که در کل بلاد اسلامی فراگیر باشد نبود. سوال کردند که :

«واما مشایخ اصحاب الحدیث من البغدادیین، فانهم لایثبتون امامة علی، منهم ابن معین و ابوخیثمه و احمد بن حنبل کانوا یحذفون علیا من الامامة و یزعمون ان ولایته کانت فتنة»

با این گفتار احمد بن حنبل:

«من لم يربع بعلي في الخلافة فهو أضل من حمار أهله»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج1، ص537

قابل جمع نیست. در ابتدای امر کاری که معاویه انجام داد ، عبارتی که زمخشری میگوید بالای هفتاد هزار منبر حضرت علی علیه السلام را سب می کردند. در صحیح مسلم است که «ما مَنَعَكَ ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ»

«حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ وَمُحَمَّدُ بن عَبَّادٍ وَتَقَارَبَا في اللَّفْظِ قالا حدثنا حَاتِمٌ وهو بن إسماعيل عن بُكَيْرِ بن مِسْمَارٍ عن عَامِرِ بن سَعْدِ بن أبي وَقَّاصٍ عن أبيه قال أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بن أبي سُفْيَانَ سَعْدًا فقال ما مَنَعَكَ ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ فقال أَمَّا ما ذَكَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَلَنْ اسبه لان تَكُونَ لي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ الي من حُمْرِ النَّعَمِ سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول له خَلَّفَهُ في بَعْضِ مَغَازِيهِ فقال له عَلِيٌّ يا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِي مع النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ فقال له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَمَا تَرْضَى ان تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى الا انه لَا نُبُوَّةَ بَعْدِي وَسَمِعْتُهُ يقول يوم خَيْبَرَ لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ قال فَتَطَاوَلْنَا لها فقال ادْعُوا لي عَلِيًّا فَأُتِيَ بِهِ ارمد فَبَصَقَ في عَيْنِهِ وَدَفَعَ الرَّايَةَ إليه فَفَتَحَ الله عليه وَلَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآيَةُ ) فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ ( دَعَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فقال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلِي»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص1871، ح2404

در معجم البلدان نقل می کند:

«وهو يلعن على منابر الحرمين مكة والمدينة وبين سجستان وكرمان مائة وثلاثون فرسخا»

معجم البلدان؛ اسم المؤلف: ياقوت بن عبد الله الحموي أبو عبد الله الوفاة: 626، دار النشر: دار الفكر – بيروت، ج3، ص191

اگر چه در سجستان و ... عده ای بودند سب نکردند...

 در ربیع الأبرار، جلد 2، صفحه 335 آمده است:

«و ان بنی امیة لعنوا علیا علی منابرهم سبعین سنة فما زاده الله إلا رفعة ونبلاً»

ربيع الأبرار؛ اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد، الزمخشري جار الله (المتوفى: 538هـ) الوفاة: 538، دار النشر:، ج2، ص335

در ان زمان کسی حضرت امیر المؤمنین را مسلمان نمی دانست چه برسد به اینکه ایشان را خلیفه بداند. در النصائح الکافیة ابن عقیل یمنی به نقل از سیوطی می گوید:

«الحافظ السيوطي رحمه الله إنه كان في أيام بني أمية أكثر من سبعين ألف منبر يلعن عليها علي بن أبي طالب عليه السلام بما سنه لهم معاوية من ذلك»

النصائح الكافية؛ نويسنده: سيد محمد بن عقيل العلوي، (وفات: 1350)، ناشر: دار الثقافة للطباعة والنشر، قم: 1413، ص104

حساب کنید در این جو کسی می توانست بگوید حضرت امیر المؤمنین خلیفه است؟ بعضی ها جرأت شان بیشتر بود می گفتند خلیفه نیست. بعضی ها جرأت این هم نداشتند بگویند.

شما مطلبی که در الکامل فی التاریخ ابن اثیر جلد 3 هست را ملاحظه بفرمایید. یکی از شرایطی که امام حسن (سلام الله علیه) در صلح با معاویه مطرح کردند این بود:

«وأن لا يشتم عليا»

حضرت امیر المؤمنین را سبّ و شتم نکنند

«فلم يجبه إلي الكف عن شتم علي»

این ها این قدر بی حیا بودند حتی امام حسن (سلام الله علیه) شرط کردند که شما حضرت علی را سب نکنید. ابتدا قبول کرد سپس زیر بار نرفت و حاضر نشد سب نکند.

«فطلب أن لا يشتم وهو يسمع»

مظلومیت اهل بیت علیهم السلام را ملاحظه بفرمایید؛ حضرت فرمودند: حداقل در مجلسی که من هستم حضرت علی را سب نکنید. خیلی درد است!

«فأجابه إلي ذلك»

معاویه قبول کرد.

«ثم لم يف له به أيضا»

سپس به این هم عمل نکرد.

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج3، ص272

پرسش:

این که می گویند عمربن عبدالعزیز سب و لعن را برداشت یا فدک را برگردانید یا در مدینه خدمت امام باقر رسید این ها قبول نیست؟

پاسخ:

عرض کردم بعضی کارهایش خوب بود حتی دستور داد حدیث نبوی تدوین بشود اما عمل نکردند. عمر ابن عبد العزیز متوفای 101 است. دستور داد اما دستورش را عمل نکردند حدود 20- 25 سال بعد از فوت عمر بن عبدالعزیز تصمیم گرفتند تدوین حدیث بشود. شاید جرقه را ایشان زده باشد ولی این طور نبود که مردم عمل کنند، در همان مجلسی که ایشان دستور داد حضرت علی را سب نکنید از گوشه و کنار مجلس فریاد زدند «وا سنّتاه»

پرسش:

ابن ابی الحدید معاصر عمر ابن عبد العزیز این را نقل نمی کند.

پاسخ:

نه، متن در کتاب «العتب الجميل على أهل الجرح والتعديل» محمد ابن عُقیل حضرمی اهل یمن است. ایشان از آن هایی است که بغض معاویه تمام رگ، پوست و استخوان او را فرا گرفته است یعنی در تاریخ یک سنی این همه بغض معاویه را داشته باشد من ندیدم خیلی عجیب است. ایشان تعبیری خیلی زیبایی دارد وقتی دستور داد:

«ولقد ارتج المسجد من صياح من فيه»

تمام مردم فرياد در آوردند و صداي مردم فضاي مسجد را پر كرد

«السنة السنة تركت السنة»

تو آقاي عمر بن عبدالعزيز! داری سنت پيامبر را ترك مي كني!

العتب الجميل علي أهل الجرح والتعديل، السيد محمد بن عقيل، ص 56

یعنی کار به جایی رسید که سبّ حضرت علی (سلام الله علیه) سنت النبی حساب می شد حتی یکی از واجبات نماز جمعه سبّ حضرت امیر المؤمنین بود.

ایشان نقل می کند یا طبری. می گوید یکی از بزرگان در نماز جمعه یادش رفت حضرت علی را سب بکند وقتی که داشت به منزل می رفت وسط راه یادش افتاد گفت این مکان، مکان مقدسی است لذا خانه های آنجا را خرید و در آنجا مسجدی ساخت به نام مسجد الذکر یعنی جایی که من یادم آمد حضرت علی را سب کنم. وضع بنی امیه این بود!

در زمان بنی امیه چقدر شیعیان را کشتند. زیاد ابن أبیه -که لعنت اولین و آخرین بر او- قبلاً از سپاه حضرت امیر المؤمنین بود بعد به معاویه پیوست آدرس تمام شیعیان را داشت و آن ها را می شناخت بعد از این که مسلط شد خیلی از شیعیان را قتل عام کرد.

یکی از مسائلی که ما باید روی آن کار کنیم تاریخ معاویه و تاریخ بنی امیه از جهات مختلف است که باید دست مان باشد.

این هایی که امروز در نماز جمعه شان و خطبه هایشان (سنی های خودمان) وقتی اسم معاویه را می آورند رضی الله عنه می گویند باید به ما پاسخ دهند. یک روزی خدمت آیت الله العظمی مکارم شیرازی بودیم می گفت مگر معاویه ارزش این را دارد که آدم از او حمایت کند؟ !

مقام معظم رهبری تعبیری داشت دیدم می گفت امام آن اوائل وقتی نسبت به معاویه صحبت های تندی می کرد گفت به امام گفتیم آقا جان در شرق کشورمان تعدادی هستند نسبت به معاویه حساس هستند. بعد از او امام (رضوان الله تعالی علیه) بحث معاویه را با عبارت های تند به کار نبرد.

امام (رضوان الله تعالی علیه) در وصیتنامه شان گفتند بنی امیه (لعنهم الله) در عذاب معذب هستند. تعبیر خیلی زیبایی است، من هر وقت می خوانم لذت می برم واقعاً سید به تمام معنا بود. مرحوم امام می فرماید: "عذری برای جاهلان بی خبر باشد برای علمای مذاهب نیست ... لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنی امیه (لعنة الله علیهم) با آن که، آنان منقرض و به جهنم رهسپار شدند" بالاخره مرحوم امام، کارشان را کردند آنچه گفتنی بود را گفتند.

پرسش:

اهل سنت هم در بعضی کتاب هایشان لعن بنی امیه و معاویه را انجام دادند.

پاسخ:

شاید بیش از ده، دوازده کتاب سنی ها در مذمت معاویه نوشتند حتی از معاصرین چند کتاب در ذم معاویه نوشتند این ها خیلی کم هستند شاید به اندازه انگشتان دست هم نباشد.

پرسش:

استاد! کتاب «التعجب من أغلاط العامة فی مسألة الإمامة وکنز الفوائد» کراجکی

«قال الكراجكي: مسجد الذكر بمصر معروف في موضع يعرف بسوق وردان وإنما سمي مسجد الذكر لأن الخطيب سها يوم الجمعة عن سب علي على المنبر فلما وصل إلى موضع المسجد المذكور ذكر أنه لم يسبه فوقف وسبه هناك قضاءا لما نسيه، فبني الموضع وسمي بذلك»

الغارات؛ نويسنده: إبراهيم بن محمد الثقفي الكوفي (وفات : 283)، تحقيق: السيد جلال الدين الحسيني الأرموي المحدث، ج2، ص843

پاسخ:

بله در مصر هم بوده است.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

عدم قبول خلافت حضرت امیر سلام الله علیه توسط اهل سنت قبل از احمد بن حنبل

در جلسه گذشته عبارت بخاری را آوردیم در دو جا در تاریخ صغیر صفحه 57 و 118تا 119 119 اسم خلفا را می آورد بدون این که اشاره ای به حضرت امیر (سلام الله علیه) کرده باشد.

 عزیزمان هم از کتاب مسائل الإمامة آقای ناشی اکبر متوفای 293 نقل کرده بودند. این هم بد نیست عزیزان دقت کنند:

«واما مشایخ اصحاب الحدیث من البغدادیین، فانهم لایثبتون امامة علی، منهم ابن معین و ابوخیثمه و احمد بن حنبل»

همه متوفای قرن سوم هستند ابن معین 223،‌ ابو خیثمه 279 و احمد ابن حنبل 241

«کانوا یحذفون علیا من الامامة و یزعمون ان ولایته کانت فتنة»

بعد دارد:

«و كان ممّن يذهب هذا المذهب و يقول بهذا القول و ينصره من متكلّمي الحشو رجل يعرف بإسماعيل الجوزيّ»

احتمال می دهم اسماعیل ابن اکبر باشد که از حشویین است

«و عنه انتشر ببغداد و هو إمام الحشويّة»

مسائل الإمامه؛ تألیف: ناشی الأکبر (متوفی 293ق)، حققها و قدم لهما: یوسف فان اس؛ بیروت، 1971م؛ ص 66، باب مذهب الحشویه و اصحاب الحدیث فی الإمامه

در ابتدای امر احمد ابن حنبل حضرت امیر المؤمنین را جزء خلفا نمی دانست اما آخر عمر جرأت پیدا کرد و گفت:

من لم يربع بعلي في الخلافة فهو أضل من حمار أهله»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج1، ص537

آقای ابن قتیبه دینوری صاحب کتاب الإمامة والسیاسة -البته الإمامة والسیاسة را آقایان زیر سوال می برند ولی چند کتاب دیگری هم دارد که مورد تأیید همه اهل سنت است. یکی از این ها کتاب «الاختلاف فی اللفظ و الرد علی الجهمیة» است- ایشان در همین کتاب خیلی مفصل بحث می کند در رابطه با قضیه قتل عثمان و ... تا آن جا که می گوید:

«جعلوا ابنه الحسین علیه السلام خارجیاً شاقاً لعصی المسلمین حلال الدم»

بعد می گوید فراموش کردند بر این که نبی مکرم فرمود: «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه» حداقل اگر بر مبنای حب باشد _ بر مبنای ولایت هم نباشد _ می فرماید: هر کسی که من را دوست دارد حضرت علی را نیز دوست داشته باشد.

آیا آقایان به این هم پایبند هستند یا نه؟

 یا:

«أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى‏»

در صحیح مسلم آمد هیچ شک و شبهه ای هم آقایان ندارند بعد می گوید:

«... لینقصوه و یبخسو حقه بُغْضاً منهم للرّافضة و الزاماً لعلیّ علیه السلام بسببهم ما لایلزمه و هذا هو الجهل بعینه»

جاحظ متوفای 255 اولین کتاب مدوّن علیه شیعه را به نام «العثمانیة» برای اولین بار در تاریخ اسلام نوشت. نسبت به حضرت امیر المؤمنین خیلی جسارت کرده و حتی منکر شجاعت حضرت شده و دلاوریهای آن حضرت در جنگ ها را منکر شد.

در همان زمان سه یا چهار نفر از بزرگان اهل سنت تحت عنوان «نقض العثمانیة» علیه کتاب جاحظ ردیّه نوشتند.

مرحوم شیخ مفید کتاب مفصلی دارد به نام «نقض العثمانیة». البته می گویند خودش(جاحظ) در آخر عمرش پشیمان شد و کتابی در ردیه کتاب خودش نوشت، یعنی ردیه باید این طوری باشد که خود مؤلف پی ببرد که کارش اشتباه بوده و خودش اعتراف کند من اشتباه کردم.

در هر صورت...

اولین کتاب ضد شیعه در تاریخ اسلام است. بعد از او افراد دیگران کتاب هایی نوشتند. قاضی عبد الجبار معتزلی و اساتیدش ابو علی جبائی و پسرش کتاب هایی در رد شیعه نوشتند. ولی کتاب العثمانیة اولین کتاب است.

 او در صفحه 176 می گوید:

«وقد تعلمون أنه لم یکن فی الأرض عثمانی إلا تعلمون أنه منکر لامامته وهم أکثر عددا وأکثرهم فقیها ومحدثا»

العثمانیة؛ المؤلف: عمرو بن بحر الكناني بالولاء، الليثي، الشهير بالجاحظ (المتوفى: 255هـ) تحقيق: عبد السلام محمد هارون؛ الناشر: دار الجيل، بيروت، الطبعة: الأولى، 1411ه؛ ص 176

اکثر علما، فقها و محدثین از عثمانی ها هستند که منکر امامت حضرت امیر (سلام الله علیه) بودند. ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب همین تعبیر را می آورد. تعبیری در طبقات حنابله امام ابو یعلی است.

«من لم یربع بعلی ابن أبی الطالب فِی الخلافة فلا تکلموه ولا تناکحوه»

هرکسی علی بن أبی طالب را به عنوان خلیفه چهارم نداند، نه با او حرف بزنید و نه با او وصلت کنید.

طبقات الحنابلة؛ المؤلف: أبو الحسین ابن أبی یعلی، محمد بن محمد (المتوفی: 526 هـ)، المحقق: محمد حامد الفقی، الناشر: دار المعرفة – بیروت، ج 1، ص 45، باب أحمد بن زرارة

بازهم در جلد اول صفحه 313 آمده است که «احمد بن حنبل» می گوید:

«فمن وقف عَلَی عُثْمَان ولم یربع بعلی فهو عَلَی غیر السنة»

هر کس بگوید خلفای راشدین تا عثمان تمام شد و علی را خلیفه چهارم نداند ما این را سنی نمی دانیم.

طبقات الحنابلة؛ المؤلف: أبو الحسین ابن أبی یعلی، محمد بن محمد (المتوفی: 526 هـ)، المحقق: محمد حامد الفقی، الناشر: دار المعرفة – بیروت، ج 1، ص 313، باب مُحَمَّد بْن عوف

بحث های دیگر هم است. الإستیعاب ابن عبد البر متوفای 463 ایشان هم تعبیری دارد:

«وأما أختلاف السلف فى تفصيل على فقد ذكر ابن أبى خيثمة فى كتابه من ذلك ما فيه كفاية وأهل السنة اليوم على ما ذكرت لك من تقديم أبى بكر فى الفضل على عمر وتقديم عمر على عثمان وتقديم عثمان على على رضى الله عنهم وعلى هذا عامة أهل الحديث من زمن أحمد بن حنبل إلا خواص من جلة الفقهاء وأئمة العلماء فإنهم على ما ذكرنا عن مالك ويحيى القطان وابن معين فهذا ما بين أهل الفقه والحديث فى هذه المسألة وهم أهل السنة وأما اختلاف سائر المسلمين فى ذلك فيطول ذكره وقد جمعه قوم وقد كان بنو أمية ينالون منه وينقصونه فما زاده الله بذلك إلا سموا وعلوا ومحبة عند العلماء»

الاستيعاب في معرفة الأصحاب؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج3، ص117 و 1118

در حقیقت اغلب فقها و محدثین اهل سنت که اکثریت بودند، معتقد بودند که حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) حتی خلیفه چهارم هم نیست. بعد از احمد ابن حنبل از 235 یا 240 به این طرف بحث شد و علیه احمد ابن حنبل هم شورش کردند. در تاریخ است یکی از چیزهایی که به احمد ابن حنبل نقض إبرام داشته باشند قضیه «من لم يربع بعلي في الخلافة فهو أضل من حمار أهله» است. البته بحث خیلی طولانی است یک بخشی را آوردم.

بعد به این بحث رسیدیم که از بین علمای شیعه، بعضی از بزرگواران مثل مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه) و آیت الله خویی (رضوان الله تعالی علیه) و دیگران معتقد هستند که امامت جزء اصول دین نیست به طوری که اگر کسی منکر امامت شد از اسلام بیرون برود بلکه جزء اصول مذهب است.

اگر کسی منکر امامت شد از تشیع بیرون می رود وارد دسته اهل سنت می شود این هم بر همین مبنا است. عرض کردیم از تشیع بیرون می رود وارد اهل سنت می شود چون عمده بزرگان اهل سنت در گذشته معتقد به امامت حضرت امیر نبودند و الان هم تعبیری هم که از آیت الله خویی و مرحوم امام آوردیم عموم اهل سنت الا خواص شان توجیه می کنند. «اقتدائا بابائهم و یا متأثرا من علمائهم» می گویند بحث حدیث غدیر و ولایت به معنای دوستی بود نه به معنای زعامت و ولایت!

نکته

بخاری از ابو هریره 450 روایت می آورد اما از حضرت امیر المؤمنین 29 روایت می آورد. ابو هریره هجده ماه با پیغمبر بوده_ سال ششم بعد از جنگ خیبر مسلمان شد هجده ماه در مدینه بود بعد به بحرین رفت بعد از رحلت پیغمبر بر گشت_ از او بیش از پنج هزار و پانصد روایت دارند اما از حضرت امیر المؤمنین پانصد روایت دارند!

برخی از آنها هم می گویند روایاتی که از حضرت علی نقل کردند صحیح نیست یک روایت صحیح هم ازحضرت علی نداریم! نتیجه اش این می شود!

یکی از آقایان مراجع معاصر (حفظه الله تعالی) می گفتند: اگر

(الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا)

امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم.

سوره مائده (5): آیه 3

در رابطه با حضرت امیر (سلام الله علیه) است نشان می دهد قبل از نزول آیه اکمال هر کسی که معتقد به امامت حضرت امیر المؤمنین نبوده اعمالش مجزی بود و فردای قیامت هم عذر داشت اما بعد از نزول آیه اکمال مجزی نیست. همان طوری که قبل از اسلام کسی به آیین حضرت مسیح عمل می کرد مجزی بود و بعد از آمدن اسلام مجزی نیست.

ایشان قاطعانه می گفت امامت جزء اصول دین است بلکه از اصول خیلی قوی دین هم هست. (الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا) واژه (وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا) یعنی اسلام بدون ولایت اسلام نیست.

نزول آیات اکمال، ابلاغ و ولایت در شأن حضرت امیرالمومنین علیه السلام

پرسش:

آیه اکمال در شأن حضرت علی بوده روایاتی که آمده حضرت علی خلیفه من است.

پاسخ:

آقایان قبول ندارند.

پرسش:

پس مجزی می شود می خواهم بگویم قبل از آیه اکمال حضرت علی بوده و پیامبر هم فرموده

پاسخ:

این (وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا) این واژه را در قرآن از قبل نداشتیم یک جا است آن هم آخر عمر پیغمبر بعد از غدیر است. (وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا) یعنی با ولایت حضرت علی، اسلام به عنوان دین شناخته شده است یعنی منهای ولایت حضرت علی (وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا) نیست.

پرسش:

این إخبار از اکمال است

پاسخ:

إخبار است مردم نمی دانستند و توجه نداشتند قطعاً همه این ها إخبار است در آن شک و شبهه ای نیست. اسلام از اول تا آخرش إخبار است.

پرسش:

آیه ابلاغ بالاتر از این است

پاسخ:

آیه ابلاغ یک بحث جدایی است می خواهد بگوید (وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ)

 (يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ)

ای پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ‌ای!

سوره مائده (5): آیه 67

مرحوم شیخ طوسی در تبیان صراحتاً می گویند قوی ترین دلیل ما بر ولایت حضرت امیر آیه ابلاغ است. این در رابطه با اصل ولایت است آیا این که ولایت متمم و مکمل اسلام است آیه ابلاغ این را ندارد می گوید ابلاغ کامل نشد (فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ) ولی در این جا (وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا) همه می فهمند قضیه چه است خیلی روشن و واضح است حالا نظر این بزرگوار این بود.

کتب اهل سنت را در رابطه با نزول آیه اکمال درباره حضرت امیر خیلی گشتیم شاید سه، چهار روایت بیشتر پیدا نکردیم عمدتاً صحیح بخاری، صحیح مسلم از قول عمر ابن الخطاب نقل می کنند که آیه اکمال در عرفه نازل شده است. بقیه نیز سراغ همین قضیه می روند اما در رابطه با آیه ابلاغ حداقل بیش از چهل روایت از اهل سنت داریم که آیه ابلاغ در حق حضرت امیر است و همچنین آیه (إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ) در حق حضرت امیر است.

خیلی برای من سوال است هنوز هم نتوانستم خودم را قانع کنم چرا در کتب تفسیری اهل سنت نسبت به نزول آیه اکمال در حق حضرت امیرالمؤمنین حرفی نزدند؟ احساس می کنم یکی از دلائلش حرف عمر ابن الخطاب باشد که وقتی یهودی ها پیش عمر آمدند گفتند اگر این آیه در کتاب ما بود روز نزول این آیه را عید می گرفتیم تعجب می کنیم شما مسلمان ها آیه (الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ) نازل شده است عید نمی گیرید! عمر گفت می دانم این کجا نازل شد این در عرفه نازل شد این که در بخاری آورده یک جا شب عرفه، یک جا ظهر عرفه و یک جا شام عرفه می گوید خودش تزلزل در روایت است. این موضوع قابل جمع نیست شب عرفه، روز عرفه و شام عرفه

پرسش:

از صبح تا شب می شود. اصلش را قبول دارد فرق نمی کند شب یا روز باشد.

پاسخ:

تناقض در موضوعات خارجیه باعث تزلزل در حکم می شود. یک وقت می گوید این ساعت نازل شد ساعتش را معین می کند ساعت یک نازل شد، یک دفعه می گوید ساعت پنج نازل شد یک دفعه ساعت هشت نازل شد! این ها قابل جمع نیست.

یک دفعه بگوید روز نازل شد بعد بگوید ساعت 8- 9- 11 این قابل جمع است ولی دقیق ساعت را مشخص کرد آن قابل جمع نیست.

البته روایتی هم در کتب شیعه داریم وهابی ها به کتب شیعه دارند استدلال می کنند به نظرم روایت در کمال الدین از آقا امام صادق (سلام الله علیه) است که آیه اکمال در عرفه نازل شد. اولاً سند صد در صد ضعیف است قابل اعتبار نیست ثانیاً هم نازل بشود شاید بیش از صد روایت از منابع شیعه تا قرن چهارم و پنجم ما جمع کرده ایم که آیه اکمال در غدیر نازل شده است.

در اهل سنت خطیب بغدادی از استوانه های علمی اهل سنت در تاریخ بغداد با سند معتبر از ابو هریره نقل می کند که نبی مکرم در غدیر حضرت علی را برای امامت نصب کرد خلیفه دوم آمد گفت

«فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم فأنز الله اليوم أكملت لكم دينكم»

تاريخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية – بیروت، ج8، ص289

بعد جبرئیل نازل شد (الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي) ولی سند صد در صد معتبر است.

ما یک یا دو روایت توانستیم پیدا کنیم شبیه عبارتی که خطیب بغدادی دارد. سه آیه است آیه اکمال، آیه ولایت و آیه ابلاغ است آقا امام باقر (سلام الله علیه) در کافی، جلد 1، صفحه 285 وقتی حضرت برای امامت می آورد این سه آیه را کنار هم قرار می دهد و استدلال به این سه آیه می کند.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 

 

 

 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها