2024 December 13 - جمعه 23 آذر 1403
علم اصحاب امام صادق (علیه السلام) به امامت امام کاظم (علیه السلام) (1)
کد مطلب: ١٦٠٦٧ تاریخ انتشار: ٠٥ آذر ١٤٠٣ - ١٥:٤٨ تعداد بازدید: 557
خارج فقه الحکومه » فقه
علم اصحاب امام صادق (علیه السلام) به امامت امام کاظم (علیه السلام) (1)

(جلسه دهم 15 07 1403)

 
 
 

لينک دانلود
  

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

 (جلسه دهم 15 07 1403)

موضوع: علم اصحاب امام صادق (علیه السلام) به امامت امام کاظم (علیه السلام) (1)

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

 

در روایت داریم که هیچ گاه دعا را کوچک نشمارید. خداوند عالم اجابت را در لابلای دعاها قرار داده است. موقع خوابیدن و راه رفتن و این ها در هر حال از دعا غفلت نشود.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) در حدیث زیبایی می فرمایند:

«مَوْلَايَ فَتَحْتَ لِي بَابَ الدُّعَاءِ وَ الْإِنَابَة»

خدایا در دعا و انابه را برای من گشودی!

«فَلَا تُغْلِقْ عَنِّي بَابَ الْقَبُولِ وَ الْإِجَابَةِ»

حالا که خدا در دعا را برایم گشودی در اجابت را به رویم نبد!

فلاح السائل و نجاح المسائل‏؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: بوستان كتاب‏، قم: 1406ق، ص175

وقتی خداوند عالم به شما توفیق می دهد دعا می کنید این جمله صدیقه طاهره (سلام الله علیها) یاد تان نرود.

امیدوارم که دعای نیمه شب عزیزان داشته باشند و به اجابت برسد ان شاءالله. فرج کلی حاصل بشود، بدون فرج حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بنا نیست مشکلات حل بشود و هرچه ما به طرف فرج نزدیک تر می شویم مشکلات، مصائب و گرفتاری ها بیشتر می شود.

این بیشتر شدن مشکلات اگرچه خیلی سخت است. انسان وقتی می بیند مادری که بچه اش را به دست گرفته پایش قطع شده یا دستش قطع شده و یا جنازه فرزندش تکه تکه شده روی دستش است چه می کشد!

یکی می گفت باید مادر باشی تا بفهمی در غزه و لبنان مادرها چه می کشند!

در روایتی از امام عسکری (سلام الله علیه) است می فرماید برای فرج فرزندم دعا کنید مثل مادری که تنها فرزندش بیمار شده تمام دکترها جوابش کرده اند امیدش به خدای عالم است با سوز دل و اشک روان دعا می کند، برای فرج فرزندم این طوری دعا کنید.

بعد می فرماید خداوند عالم فرج حضرت موسی علیه السلام را هفتاد سال جلو انداخت به خاطر دعای یک زن دل شکسته که در کاخ فرعون داشت گل و کلوخ بالا می برد وسط پله ها او را درد زایمان گرفت_ وقتی زن را درد زایمان می گیرد انگار مرگ را جلوی چشمانش می بیند_این زن به زمین نشست شرطه های فرعون شروع کردند با تازیانه زدن که اینجا زایشگاه نیست، جای کار کردن است! این زن با دل شکسته در آن حال دعا کرد حضرت می فرمایند به خاطر دعای آن زن دل شکسته خداوند هفتاد سال فرج حضرت موسی را جلو انداخت.

اگر برای فرزندم این طور دعا نکنید مسیر فرج به صورت طبیعی طی خواهد شد ولی اگر دعا کنید خدا به برکت دعای شما فرج را نزدیک می کند.

در برخی از توقیعات یا تشرفاتی که بعضی از اعاظم و بزرگان داشتند حضرت خودشان می فرمایند که برای فرج من زیاد دعا کنید. نه این که فقط دعا کنید می فرماید زیاد دعا کنید.

من همیشه می گویم وقتی که چشم مان اشک آلود می شود و دل مان می شکند حضور قلب پیدا می کنیم عرضه بداریم خدایا اگر بنا هست یک دعای مستجاب و یک حاجت بر آورده شده برای ما امشب یا در این نماز قرار داده باشی به عزت و جلالت به آبروی محمد و آل محمد آن یک دعای مستجاب آن حاجت بر آورده را فرج حضرت ولی عصر ارواحنا فداه قرار بده.

اگر این را از صمیم قلب و با تمام وجود بگوییم، بگوییم خدایا تو را شاهد می گیریم، ملائکه ات را شاهد می گیریم، محمد و ال محمد را شاهد می گیریم اگر یک حاجت امشب می خواهی به من بده آن یک حاجت من فرج حضرت باشد.

اگر این طوری شد قطعا دعای امام زمان ارواحنا فداه برای ما است در این هیچ شک و شبهه ای نیست. یعنی دعای خالص برای حضرت دعای مستجاب حضرت را برای ما به دنبال دارد.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ بحث ما در رابطه با احادیثی است که بعضی از معاندین یا بعضی از افراد بی سواد داخلی این ها را ملاک قرار می دهند می گویند این احادیث دوازده امام (اثنا عشر خلیفه) اصل و ریشه ای ندارند اگر احادیث اثنا عشر خلیفه صادر شده بود معنا نداشت که طبق برخی احادیث دیگر، اصحاب امام صادق (سلام الله علیه) نسبت به امام بعد از حضرت شک داشته باشند.

جلسه قبل این را عرض کردم دیدم بعضی از دوستان سوالاتی داشتند وقت تمام شد دوباره عرض می کنم. این جزوه شیخ عابدینی اصفهانی است ایشان می گوید این که پیامبر نام دوازده امام را برده باشد چیزی است که امور متعددی آن را تکذیب می کند! بعد دارد که اصحاب سوال می کنند که (آیا امام قائم تو هستی؟) این را جواب دادیم.

و همچنین دارد که امام صادق (سلام الله علیه) امام پس از خود را نمی دانسته است! امام هادی سلام الله علیها گمان می کرد امام پس او سید محمد است! این ها همه نشان می دهد که بیان اسامی امامان از سوی پیامبر واقعیت ندارد.

این حرف اگر از یک معاند و وهابی زده بشود آدم گله نمی کند این که یک آخوند و استاد حوزه می آید این طور حرف می زند این طور منحرف و این طور گمراه، این طور ضالّ و مُضلّ جای ناراحتی و تأسف دارد.

نمی دانم قضیه چه است این ها چه شیر و غذایی خورده اند و از چه نطفه ای به عمل آمده اند که این شکلی دارند روز روشن را انکار می کنند خورشید را نگاه می کند و می گوید شب است!

 ششصد – هفتصد تا روایت داریم مگر می شود با وجود این همه روایت انسان این طور حرف بزند؟!

احمد الکاتب در کتاب تطور الفکر السیاسی من الشوری الی ولایة الفقیه می گوید:

«وان أقطاب الامامیة لم یکونوا یعرفون باي نص حول الکاظم »

امامیه به هیج وجه بزرگان شان، علما و قطب هایشان، هیچ روایتی را در رابطه با امامت امام کاظم علیه السلام نمی شناختند!

بعد دارد:

«وقد کشفت هذه الازمة عن هشاشة و غموض نظریة النص في الامامة وصعوبة تحدید الإمامیة او معرفتهم بالإمام المنصوص علیه من الله أو اتفاقهم علیه»

این که ما می بینیم افرادی مثل عبدالله ابن بکیر و عمار ساباطی و این ها که معتقد به امامت برادر امام کاظم شدند. و همین طور عبدالله افطح با این که از کبار اصحاب امام صادق (سلام الله علیه) بودند این نشان می دهد قضیه امامت همه دروغ است.

بعد در رابطه با زراره مطرح می کند که از امامت بعد از امام صادق خبری نداشت و همین طور عبدالله افطح را مطرح می کند. همچنین مفضل ابن عمر و ابو بصیر، یعقوب سراج این ها را می آورد.

«وقد انصرف عامة الشیعة في عهد الامام الکاظم الی عیسی ابن زید ابن علي»

یعنی چیزهایی در این جا بافته که آدم نمی داند این ها را از کجا در آورده است و از آن طرف هم می گوید اصلا امام کاظم (سلام الله علیه) هیچ دعوتی برای امامت خودش بعد از حضرت صادق (سلام الله علیه) نداشته است.

«توفي زرارة بن أعین وهو من اکبر أصحاب الامامین الباقر والصادق دون أن یعرف هویة الامام الجدید»

در ادامه می گوید:

«فوضع القرآن على صدره»

وقت مرگش قرآن را بالای سرش گرفت روی سینه اش چسپاند گفت:

« اللهم اشهد إني اثبت من يقول بإمامته هذا المصحف»

من عقیده به امامت آن کسی دارم که این قرآن امامت او را تثبیت کرده است.

 بعد بحث هایی را از نوبختی نقل می کند که اصلا شما اگر به کتاب نوبختی مراجعه کنیدمی بینید که احمد الکاتب صد در صد دروغ گفته و چنین مطالبی در کتاب نوبختی وجود ندارد.

مثلا نوبختی می گوید:

«فاجتمعوا أصحاب أبي عبدالله الصادق جمعیا علی امامة موسی بن جعفر وأنكروا إمامة عبد الله وخطأوه في فعله وجلوسه مجلس أبيه وادعائه الإمامة»

فرق الشيعة؛ اسم المؤلف: الحسن بن موسى النوبختي الوفاة: 310، دار النشر: دار الأضواء - بيروت - 1404هـ - 1984م، ج 1، ص 78

بعد این آقا می گوید نوبختی هم گفته بعد از امام صادق سلام الله علیه تمام بزرگان شیعه سراغ عبدالله افطح و دیگران رفتند! آدم نمی داند این آقایان عقل و شعور دارند یانه!

در مورد روایتی که دوستان سوال داشتند، هشام ابن سالم می گوید من منزل عبدالله افطح رفتم و چهل درهم زکات و وجوهات نزدم بود می خواستم به امام برسانم نزد عبدالله رفتم نتوانست جواب بدهد بیرون آمدم کنار قبر پیامبر رفتم گفتم یا رسول الله

«إِلَى مَنْ»

کجا بروم امام من چه کسی است؟

«إِلَى الْقَدَرِيَّةِ إِلَى الْحَرُورِيَّةِ»

حروریه یک فرقه ای از خوارج هستند.

«إِلَى الْمُرْجِئَةِ إِلَى الزَّيْدِيَّةِ قَالَ فَإِنِّي كَذَلِكَ»

می گوید همین طوری سر در گم بودم

«إِذْ أَتَانِي غُلَامٌ صَغِيرٌ دُونَ الْخَمْسِ»

یک بچه ای که زیر پنج سال بود آمد

«فَجَذَبَ ثَوْبِي فَقَالَ لِي أَجِبْ»

لباس من را گرفت و گفت دنبال من بیا.

«قُلْتُ مَنْ قَالَ قَالَ سَيِّدِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ فَدَخَلْتُ إِلَى صَحْنِ الدَّارِ فَإِذَا هُوَ فِي بَيْتٍ وَ عَلَيْهِ كِلَّةٌ فَقَالَ يَا هِشَامُ قُلْتُ لَبَّيْكَ فَقَالَ لِي»

منزل آقا موسی ابن جعفر رفتم... فرمود:

«لَا إِلَى الْمُرْجِئَةِ وَ لَا إِلَى الْقَدَرِيَّةِ وَ لَكِنْ إِلَيْنَا»

بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، ج1، ص251

این مطلب را کتاب بصائر الدرجات نقل می کند. در روایت اسماعیل ابن سهل است نجاشی و دیگران دارند:

«ضعفه اصحابنا»

نه این که ضعیف است کل بزرگان شیعه ایشان را تضعیف کرده اند. آقای خویی هم به همین شکل دارد.

باز از هشام یک قضیه دیگری را نقل می کند می گوید در کوچه ها همین طوری می گشتم سراغ امام کاظم علیه السلام رفتم، در این روایت باز سهیل ابن زید وجود دارد روایت ضعیف است.

روایت بعدی هشام، مؤمن الطاق با فضیل ابن یسار و ابو بصیر است همان روایت مشهوری است که معمولا منبری ها بالای منبر خیلی روی آن مانور می دهند هشام ابن سالم می گوید بعد از رحلت امام صادق علیه السلام در مدینه بودیم.

«أَنَا وَ صَاحِبُ الطَّاقِ وَ النَّاسُ مُجْتَمِعُونَ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ»

بعد آن جا رفتیم و چند تا سوال کردیم نتوانست جواب بدهد.

«فَخَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ ضُلَّالًا لَا نَدْرِي إِلَى أَيْنَ نَتَوَجَّهُ أَنَا وَ أَبُو جَعْفَرٍ الْأَحْوَلُ فَقَعَدْنَا فِي بَعْضِ أَزِقَّةِ الْمَدِينَةِ بَاكِينَ حَيَارَى»

من و ابو جعفر احول در یکی از کوچه های مدینه بودیم گریه می کردیم حیران بودیم.

«لَا نَدْرِي إِلَى أَيْنَ نَتَوَجَّهُ وَ لَا مَنْ نَقْصِدُ وَ نَقُولُ إِلَى الْمُرْجِئَةِ إِلَى الْقَدَرِيَّةِ إِلَى الزَّيْدِيَّةِ إِلَى الْمُعْتَزِلَةِ إِلَى الْخَوَارِجِ»

«فَنَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ رَأَيْتُ رَجُلًا شَيْخاً لَا أَعْرِفُهُ يُومِئُ إِلَيَّ بِيَدِهِ فَخِفْتُ أَنْ يَكُونَ عَيْناً مِنْ عُيُونِ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ»

دیدم یک پیر مردی که نمی شناختم به من اشاره کرد، ترسیدیم که یکی از جاسوس های منصور دوانیقی باشد.

«وَ ذَلِكَ أَنَّهُ كَانَ لَهُ بِالْمَدِينَةِ جَوَاسِيسُ يَنْظُرُونَ إِلَى مَنِ اتَّفَقَتْ شِيعَةُ جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَلَيْهِ فَيَضْرِبُونَ عُنُقَهُ»

مأموران در کوچه ها می گشتند هرکس را که متوجه می شدند می خواهد طرف امام صادق علیه السلام برود یا ادعای امامت بعد از امام صادق علیه السلام را دارد، گردن می زدند.

«فَخِفْتُ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ»

من ترسیدم که این یکی از آن ها باشد.

«فَقُلْتُ لِلْأَحْوَلِ تَنَحَّ فَإِنِّي خَائِفٌ عَلَى نَفْسِي وَ عَلَيْكَ»

من به مؤمن الطاق گفتم فعلا عقب برو من هم بر خودم می ترسم و هم بر تو

«وَ إِنَّمَا يُرِيدُنِي لَا يُرِيدُكَ»

این شخص دارد به من اشاره می کند کاری با تو ندارد.

 «فَتَنَحَّ عَنِّي لَا تَهْلِكْ وَ تُعِينَ عَلَى نَفْسِكَ فَتَنَحَّى غَيْرَ بَعِيدٍ وَ تَبِعْتُ الشَّيْخَ وَ ذَلِكَ أَنِّي ظَنَنْتُ- أَنِّي لَا أَقْدِرُ عَلَى التَّخَلُّصِ مِنْهُ فَمَا زِلْتُ أَتْبَعُهُ وَ قَدْ عَزَمْتُ عَلَى الْمَوْتِ حَتَّى وَرَدَ بِي عَلَى بَابِ أَبِي الْحَسَنِ ع ثُمَّ خَلَّانِي وَ مَضَى فَإِذَا خَادِمٌ بِالْبَابِ فَقَالَ لِيَ ادْخُلْ رَحِمَكَ اللَّهُ»

مؤمن الطاق رفت و من خودم را به خدا سپردم دنبالش رفتم تا به یک دری رسیدیم به من گفت داخل شو من هم می ترسیدم که مخالفت کنم داخل شدم.

«فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) فَقَالَ لِيَ ابْتِدَاءً مِنْهُ»

در روایت بصائر الدرجات داشت که در مسجد پیامبر متوسل شده بودم یک بچه من را برد، این جا می گوید یک پیر مرد من را برد. در بعضی از جاها دارد خودمان رفتیم منزل موسی ابن جعفر را پیدا کردیم.

یعنی تناقضاتی که در این قضیه است سند هم صحیح باشد این تناقضات دلالت می کند که این روایات ساختگی و ضعیف است.

در ادامه روایت آمده است: بدون این که حرف بزنم حضرت فرمود:

«لَا إِلَى الْمُرْجِئَةِ وَ لَا إِلَى الْقَدَرِيَّةِ وَ لَا إِلَى الزَّيْدِيَّةِ وَ لَا إِلَى الْمُعْتَزِلَةِ وَ لَا إِلَى الْخَوَارِجِ إِلَيَّ إِلَيَّ»

همچنین دارد:

«فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَضَى أَبُوكَ قَالَ نَعَمْ»

گفتم آقا جان پدر شما از دنیا رفت؟ فرمود: بله

«قُلْتُ مَضَى مَوْتاً قَالَ نَعَمْ»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص351، بَابُ مَا يُفْصَلُ بِهِ بَيْنَ دَعْوَى الْمُحِقِّ وَ الْمُبْطِلِ فِي أَمْرِ الْإِمَامَة، ح7

علت این که این تعبیر را دارد آیا پدر شما از دنیا رفت؟ با مرگ از دنیا رفت. چون بعد از قضیه آقا امام صادق (سلام الله علیه) عده ای درباره امام صادق (علیه السلام) گفتند:

«هو المهدي الذي یأتي و یملأ الارض قسطا و عدلا»

خیلی عجیب است ! باید خیلی مراقب باشیم که خدای ناکرده مال دنیا تقوا و آخرت را از ما نگیرد.

در هر صورت... این خیلی درد است ما از این که داریم می بینیم بعضی از آخوندها این طور دارند منحرف می شوند ببینیم در عصر معصوم امام را دیده وکیل ویژه ای امام است مقبول و مورد وثوق امام است این شخص می آید به خاطر مسائل مالی یک مذهب جدیدی را تأسیس می کند.

باید خیلی دقت کنیم همان تعبیر حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) به آقای اشراقی خیلی مهم است.

آقای اشراقی داماد حضرت امام می گوید یک روز در جماران در حیاط منزل داشتیم قدم می زدیم امام فرمود آقای اشراقی اگر یک رسولی من عندالله بیاید به شما بگوید یک دعای مستجاب، یک حاجت بر آورده شده داری از خدای عالم چه می خواهی؟

آقای اشراقی می گوید من هرچه فکر کردم ترسیدم بگویم امام یک ایرادی وارد کند. گفتم آقا اگر همچنین اتفاقی برای خود شما بیفتد چه کار می کنید؟ -این نشان می دهد که ایشان خیلی زرنگ بوده است- امام بدون هیچ فاصله و درنگی گفت از خدای عالم عاقبت بخیری می خواهم!

روایت داریم هم شیعه و هم سنی در صحیح بخاری روایت متعدد است چه بسا افرادی یک عمر کار خوب می کنند به کار خوب هم اشتهار دارند، ولی نزدیک مرگ ورق برمی گردد و با صفت خائنین، کاذبین و گنهکارها از دنیا می روند!

چه بسا افرادی اهل گناه و معصیت هستند، خدا توفیق توبه نصیبشان می کند و با صفت مؤمنین و مخلصین از دنیا می روند.

پرسش:

این جا یک شبهه پیش می آید چرا ائمه علیهم السلام به چنین افرادی سمت می دادند؟ این با قضیه علم لدنی و بصیرتی که مطرح است تناقض دارد.

پاسخ:

بارها گفتیم در بحث علم امام، ائمه (علیهم السلام) از علم لدنی و غیبی شان مجاز نبودند، یعنی به خودشان اجازه نمی دادند هر کجا استفاده کنند.

پرسش:

این یک چیز مهمی بوده است.

پاسخ:

مهم تر از قضیه جنگ احد بوده است؟ در جنگ احد، پیغمبر قطعاً می دانست نه تنها سال سوم بلکه قبل از این که این عالم آفریده بشود رسول اکرم می دانست در سال فلان، ماه فلان، هفته فلان، روز فلان، ساعت فلان چنین اتفاقی می افتد.

این ها یک بحث هایی است که خدای عالم مقدر کرده برای این که دیگران عبرت بگیرند. همان طوری که امام تعبیری داشت ملاک، حال فعلی افراد است در گذشته چه کار کردند، خوب بودند الان بد شدند ملاک این است، بد بودند الان خوب شدند. در زمان معصومین این افراد آدم های خوبی بودند بعدا بد شدند.

 خود حضرت امیر المؤمنین افرادی را انتخاب می کند، عبید الله ابن عباس چقدر به حضرت امیر و امام مجتبی (سلام الله علیهما) نزدیک بود؛ ولی خودش را به معاویه فروخت و یکی از علل شکست امام مجتبی علیه السلام ، عبید الله ابن عباس پسر عموی امام مجتبی علیه السلام بود.

پرسش:

روایت از پیامبر داریم انما اقضی بینکم بالبینات

پاسخ:

بله پیغمبر اکرم فرمودند:

«إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَان‏»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج27، ص232، 2 بَابُ أَنَّهُ لَا يَحِلُّ الْمَالُ لِمَنْ أَنْكَرَ حَقّاً أَوِ ادَّعَى بَاطِلًا وَ إِنْ حَكَمَ لَهُ بِهِ الْقَاضِي أَوِ الْمَعْصُومُ بِبَيِّنَةٍ أَوْ يَمِين‏، ح1

 

ببینید این ها موظف نبودند در همه جا از علم غیب شان استفاده کنند. بله از علم غیب برای هدایت افراد استفاده می کردند برای رفع شبهه استفاده می کردند.

 بعضی وقت ها ائمه (علیهم السلام) برای هدایت افراد از علم غیب استفاده می کردند یک روایتی است حتما دوستان دیده اند. (قضیه حدیث نهر بلخ)

عجیب هم است راوی می گوید خدمت امام صادق (سلام الله علیه) بودم از حال برادرم پرسید، گفتم حال برادرم خوب است آدم خیلی متدینی است ولی به ولایت شما عقیده ندارد و این هم از نهایت ورع و تقوایش است. مثلاً شک دارد اگر به ولایت شما عقیده داشته باشد شاید واقعیت نداشته باشد. امام صادق علیه السلام فرمود این ورع در کنار نهر بلخ کجا بود؟! گفت من چیزی نگفتم پیش برادرم آمدم گفتم خانه ات ویران! پیش امام صادق علیه السلام از شما تعریف کردم چنین مطلبی را فرمودند.

 «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَعْرُوفُ بِغَزَالٍ عَنْ أَبِي عُمَرَ الدُّمَارِيِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ كَانَ لَهُ أَخٌ جَارُودِيٌّ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ كَيْفَ أَخُوكَ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ خَلَّفْتُهُ صَالِحاً قَالَ وَ كَيْفَ هُوَ قَالَ قُلْتُ هُوَ مَرْضِيٌّ فِي جَمِيعِ حَالاتِهِ وَ عِنْدَهُ خَيْرٌ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَقُولُ بِكُمْ قَالَ وَ مَا يَمْنَعُهُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَتَوَرَّعُ‏ مِنْ ذَلِكَ قَالَ فَقَالَ لِي إِذَا رَجَعْتَ إِلَيْهِ فَقُلْ لَهُ أَيْنَ كَانَ وَرَعُكَ لَيْلَةَ نَهَرِ بَلْخَ أَنْ تَتَوَرَّعَ قَالَ فَانْصَرَفْتُ إِلَى مَنْزِلِهِ فَقُلْتُ لِأَخِي مَا كَانَتْ قِصَّتُكَ لَيْلَةَ نَهَرِ بَلْخَ تَتَوَرَّعُ مِنْ أَنْ تَقُولَ بِإِمَامَةِ جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ لَا تَوَرَّعُ مِنْ لَيْلَةِ نَهَرِ بَلْخَ قَالَ وَ مَنْ أَخْبَرَكَ قُلْتُ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) سَأَلَنِي فَأَخْبَرْتُ أَنَّكَ لَا تَقُولُ بِهِ تَوَرُّعاً فَقَالَ لِي قُلْ لَهُ أَيْنَ كَانَ وَرَعُكَ لَيْلَةَ نَهَرِ بَلْخَ فَقَالَ يَا أَخِي اشْهَدْ أَنَّهُ كَذَا كَلِمَةٌ لَا يَجُوزُ أَنْ تُذْكَرَ قَالَ قُلْتُ وَيْحَكَ اتَّقِ اللَّهِ كُلَّ ذَا لَيْسَ هُوَ هَكَذَا قَالَ فَقَالَ مَا عَلِمَهُ وَ اللَّهِ مَا عَلِمَ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا أَنَا وَ الْجَارِيَةُ وَ رَبُّ الْعَالَمِينَ قَالَ قُلْتُ وَ مَا كَانَتْ قِصَّتُكَ قَالَ خَرَجْتُ مِنْ وَرَاءِ النَّهَرِ وَ قَدْ فَرَغْتُ مِنْ تِجَارَتِي وَ أَنَا أُرِيدُ مَدِينَةَ بَلْخَ فَصَحِبَنِي رَجُلٌ مَعَهُ جَارِيَةٌ لَهُ حَسْنَاءُ حَتَّى عَبَرْنَا نَهَرَ بَلْخَ فَأَتَيْنَاهُ لَيْلًا فَقَالَ لِيَ الرَّجُلُ مَوْلَى الْجَارِيَةَ إِمَّا أَحْفَظُ عَلَيْكَ وَ تَقَدَّمْ أَنْتَ وَ تَطْلُبُ لَنَا شَيْئاً وَ تَقْتَبِسُ نَاراً أَوْ تَحْفَظُ عَلَيَّ وَ أَذْهَبُ أَنَا قَالَ فَقُلْتُ أَنَا أَحْفَظُ عَلَيْكَ وَ اذْهَبْ أَنْتَ قَالَ فَذَهَبَ الرَّجُلُ وَ كُنَّا إِلَى جَانِبِ غَيْضَةٍ فَأَخَذْتُ الْجَارِيَةَ فَأَدْخَلْتُهَا الْغَيْضَةَ وَ أوقعتها [وَاقَعْتُهَا] وَ انْصَرَفْتُ إِلَى مَوْضِعِي ثُمَّ أَتَى مَوْلَاهَا فَاضْطَجَعْنَا حَتَّى قَدِمْنَا الْعِرَاقَ فَمَا عَلِمَ بِهِ أَحَدٌ وَ لَمْ أَزَلْ بِهِ حَتَّى سَكَنَ ثُمَّ قَالَ بِهِ وَ حَجَجْتُ مِنْ قَابِلٍ فَأَدْخَلْتُهُ إِلَيْهِ فَأَخْبَرَهُ بِالْقِصَّةِ فَقَالَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَلَا تَعُودُ فَاسْتَقَامَتْ طَرِيقَتُهُ.»

بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، ج1، ص249 و 250

به برادرم گفتم امام صادق علیه السلام چنین مطلبی فرمود. گفت تو را به خدا، امام صادق علیه السلام این را گفت؟ گفتم والله این را فرمود.

برادرم گفت:

 «أَشْهَدُ أَنَّهُ حُجَّةُ رَبِّ الْعَالَمِينَ»‌

الخرائج و الجرائح‏؛ نويسنده: قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله‏ (تاريخ وفات مؤلف: 573 ق‏)، محقق / مصحح: مؤسسة الإمام المهدى عليه السلام‏، ناشر: مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف‏، قم: 1409ق، ج2، ص618

گفتم داستان چه است؟ گفت در یکی از سفرهای تجاری با مردی همراه شدم که جاریه ای هم داشت. تا کنار نهر بلخ رسیدیم، او به من گفت یا این جا بایست من بروم آذوقه ای تهیه کنم یا من می ایستم شما برو. گفتم من خسته هستم همین جا ایستادم او رفت بین من با آن خانم آن اتفاقی که نباید می افتاد ،افتاد والله قسم نه آن خانم تا به حال جایی لب باز کرده نه من لب باز کردم هیچ احدی غیر از خدا خبر نداشت.

ببینید این یک چیز جزئی است ولی امام مطرح می کند برای چه؟ برای این که یک انسانی را نجات بدهد. از این طور مسائل الی ماشاء الله در زندگی ائمه علیهم السلام داریم.

«مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْكَشِّيُّ فِي كِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ حَمْدَوَيْهِ وَ إِبْرَاهِيمُ عَنِ الْعُبَيْدِيِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَةً كُنْتُ أُعَلِّمُهَا الْقُرْآنَ فَمَازَحْتُهَا بِشَيْ‏ءٍ فَقَدِمْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ لِي أَيَّ شَيْ‏ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَةِ (فَغَطَّيْتُ وَجْهِي) فَقَالَ لَا تَعُودَنَّ إِلَيْهَا.»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج20، ص198

ابو بصیر خدمت امام باقر (سلام الله علیه) می آید آدم متدینی است (ولی در سطح خودش) یک لغزش هایی دارد حضرت به او می فرماید: ابو بصیر! کلاس قرآن برای خانم ها داشتی چرا با خانمی شوخی کردی؟ (خجالت نکشیدی شوخی کردی؟ این کار با جایگاه تو می سازد؟) می گوید (از خجالت) سرم را پایین انداختم هیچ حرفی نزدم، حضرت فرمود «لَا تَعُودَنَّ إِلَيْهَا» دیگر چنین کاری نکنی!

 بعضی وقت برای هدایت افراد، بعضی وقت برای این که بعضی از افراد می خواهند برای دیگران الگو باشند امام از علم غیب خود استفاده می فرماید.

بحث سر این است یک جلسه امتحانی است آن جا نشستیم نیم ساعت هم بیشتر وقت نداریم یک نفر تخلف می کند او را از جلسه بیرون می اندازند کسی آن جا بازیگوشی می کند خراب می نویسد کسی قبلاً مطالعه نکرده صد نفری که آن جا بودند بیست، سی نفر قبول می شوند هفتاد نفر رد می شوند، این بستگی به مقدمه و مؤخره کار دارد.

 در این دنیا هفتاد، هشتاد، نود یا صد سال هستیم ولی آن طرف چقدر؟ صد هزار سال، صد میلیون سال؟ عدد یک بگذارید به اندازه تمام ذرات عالم صفر جلویش بگذارید باز نمی تواند آخرت را برای ما معین کند. ملاک آن جا است.

«إِنَّمَا خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاءِ لَا لِلْفَنَاء»

تصنيف غرر الحكم و درر الكلم‏؛ نويسنده: تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 550 ق‏)، محقق / مصحح: درايتى، مصطفى‏، ناشر: دفتر تبليغات‏، ایران – قم 1366 ش، ص133

در سوره والضحی می خوانیم:

(وَالضُّحَى * وَاللَّيلِ إِذَا سَجَى * مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى * وَلَلْآخِرَةُ خَيرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى)

قسم به روز در آن هنگام که آفتاب بر آيد (و همه جا را فرا گيرد)، و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گيرد، که خداوند هرگز تو را وا نگذاشته و مورد خشم قرار نداده است! و مسلما آخرت برای تو از دنيا بهتر است!

سوره ضحی (93): آیات 1 تا 4

(وَمَا هَذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِي الْحَيوَانُ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ)

اين زندگي دنيا جز سرگرمي و بازيچه نيست و زندگي حقيقي همانا [در] سراي آخرت است اي کاش مي‏دانستند.

سوره عنکبوت (29): آیه64

متاسفانه ما مقداری درگیر مسائل مادی شدیم عمدتاً‌ شبهات مان روی این محور دور می زند و اگر ما این دو زندگی را کنار هم بگذاریم همه مسائل حل است.

 روایت داریم مرحوم علامه شُبر در کتاب حق الیقین نقل می کند. بارها گفتم دوستان یکی از کتاب هایی که باید در هر ماه یک دوره مطالعه کنند کتاب حق الیقین علامه شُبر است.

قسمت اول این کتاب مربوط به اعتقادات و قسمت دوم مربوط به معاد است مخصوصاً قسمت معادش این شکل ندیدم کسی بحث معاد را جمع آوری کرده باشد. یعنی اصل آن برای علامه مجلسی است ایشان به عربی نوشت خیلی هم اضافه کرده است.

من دو تا کتاب جامع برای آخرت دیدم هر وقت فرصت می کنم نگاه می کنم روحیه ام عوض می شود.

یکی منازل الآخره شیخ عباس قمی است خیلی عالی است یعنی انسان را به یک عالم دیگر می برد. دیگری حق الیقین علامه شبر، جلد 2 روایات متعددی در رابطه با بحث مصائب دارد.

می گوید در قیامت کسانی که در دنیا نابینا، کر و لال بودند عضو ناقصی داشتندخدای عالم به قدری به این ها پاداش می دهد به قدری خوشحال می شوند می گویند خدایا ما را دوباره به دنیا بر گردان و با مشکلات و مصائب آن جا زندگی کنیم این جا به این مقامات برسیم. ولذا این ها را باید دقت کنیم.

در هر صورت ... در ادامه می گوید مؤمن الطاق آن جا نشست، هشام می گوید من رفتم با امام کاظم علیه السلام صحبت کردیم و مطالبی را ما شنیدیم آمدم به ابو جعفر احول گفتم چنین و چنان است و حضرت فرمود اتفاقی که افتاد فقط برای خواص شیعه مطرح کنید برای عموم مطرح نکنید. اگر این قضیه را افشاء کنید گردن تان زده خواهد شد.

در روایت سهیل ابن زیاد، ابو یحیی واسطی است ضعیف است دوباره روایت دیگری مطرح می کند هشام آن جا می آید این ها را جمع بندی کردم

پرسش:

تقیه را ثابت می کند روایت ضعیف است.

پاسخ:

روایت اول، دوم، پنجم هشام به تنهایی داخل منزل عبد الله أفطح می شود «دخلت علی عبد الله ابن ابی عبد الله» وسائل، جلد 1 روایت سوم با مؤمن الطاق وارد شد «دَخلنا أَنَا وَ صَاحِبُ الطَّاقِ وَ النَّاسُ مُجْتَمِعُونَ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ»

روایت پنجم پس از خروج از منزل عبد الله به مسجد رفت در مسجد امام کاظم علیه السلام را دیده. در روایت اول هشام وارد مسجد شد کودک پنج ساله او را به طرف منزل امام کاظم علیه السلام برد. روایت دوم گفت که من وقت ملاقات از امام کاظم علیه السلام بگیریم. روایت سوم بعد از خروج از منزل عبد الله افطح گفت من و مؤمن الطاق در کوچه سرگردان بودیم پیر مردی آمد و فکر کردم جاسوس است.

در روایت چهارم آمد بعد از خروج از منزل عبد الله منزل امام کاظم علیه السلام رفتم و حضرت اجازه ورود نداد به مسجد رفتم به قبر شریف رسول اکرم متوسل شدم. تناقضاتی که در روایت هشام ابن سالم است را ببینید! پنج - شش تا روایت است هیچ کدام با هم نمی سازد. اگر سند هم صد در صد صحیح بود تناقضاتی که در روایات است قابل حل و جمع نیست.

می گوید به مسجد رفتم امام کاظم علیه السلام من را دید، یک بچه پنج ساله من را دید در کوچه سرگردان بودیم ، یک پیر مردی آمد، رفتم امام کاظم علیه السلام من را راه نداد. تناقضاتش به قدری زیاد است قابل حل نیست هیچ وجه جمعی برای این روایات ما نداریم.

 این آقا یکی از این روایت ها را می بیند بعد می گوید ببینید اصحاب امام صادق علیه السلام خبر نداشتند امام بعد ایشان که هست!

ببینید همین آقای ابو بصیر در رابطه با امام کاظم (سلام الله علیه) یکی از کسانی که امامتِ امام کاظم سلام الله علیه را چه زمان؟ هنگام ولادت امام کاظم علیه السلام با پنج سند صحیح نقل می کند. می گوید: با امام صادق علیه السلام به حج می رفتیم در یکی از منازل که منزل ابواء است اتراق کرده بودیم همسر امام صادق (سلام الله علیه)، جناب حمیده کسی را فرستاد و به امام علیه السلام خبر از نزدیکی وضع حمل خویش داد. آن جا نشستیم حضرت دعا کردند تا اینکه بچه به دنیا آمد، بشارت دادند حضرت فرمود:

وَ قَدْ وَهَبَ لِي غُلَاماً وَ هُوَ خَيْرُ مَنْ بَرَأَ اللَّهُ فِي خَلْقِهِ ... فَهُوَ وَ اللَّهِ صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِي‏...»

المحاسن؛ نویسنده: برقى، احمد بن محمد بن خالد، (تاريخ وفات مؤلف: 274 ق يا 280 ق‏) محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج2، ص315

حضرت قنداقه بچه را گرفتند و فرمودند: «فَهُوَ وَ اللَّهِ صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِي» قسم به خدا امام و صاحب شما بعد از من این بچه است. خیلی عجیب است یعنی تنها امامی که در هنگام ولادت امامتش مطرح شد – که فقط ابو بصیر پنج تا سند دارد. هشام ابن سالم، زراره و ... - در یک سالگی ، دو سالگی ، پنج سالگی در همه این موارد امامتش مطرح شد، امام کاظم (سلام الله علیه) است. یعنی قبل از بلوغ نزدیک به بیست، بیست و پنج روایت در رابطه با امام کاظم علیه السلام داریم از لحظه ولادت تا به بلوغ برسد.

یعنی مشخص است که دوران آغاز امامت امام کاظم (سلام الله علیه) دوران سخت امتحان شیعه بوده ولذا امام صادق علیه السلام تمام مقدماتی که شیعه شبهه نکند در رابطه با امام کاظم (سلام الله علیه) مطرح کرده است.

 اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام) است. نسبت به امام صادق علیه السلام جسارت می کند می گوید پدر من نمی فهمد!

ببینید روایاتی در مذمت اسماعیل آمده است که این امام نیست صلاحیت امامت را ندارد ویژگی های ما را ندارد چندین روایت داریم.

 ولی ببینید اسماعیلیه الان یکی از فِرق تقریباً‌ پرطرفدار مذهب شیعه در دنیا است این همه امام اتمام حجت کرده است این همه در رابطه با فسق اسماعیل بیان کرده است. جسارتی که اسماعیل به امام دارد این همه حدیث با سندهای معتبر یا حداقل مستفیض وجود دارد امام چه کار کند؟!

در رابطه با عبد الله أفطح نیز همین طور.

 شما توجه بفرمایید عصر آخر امام صادق (سلام الله علیه) و اوائل امامت امام کاظم سلام الله علیه بحرانی ترین وقت شیعه در این 250 سال است. ملاحظه بفرمایید من روی این بحث خیلی کار کردم ندیدم هیچ کس روی شبهات مربوط به امام صادق علیه السلام و ... این اندازه کار کرده باشد شاید نزدیک به سه هزار ساعت وقت گذاشتم البته می گویند (عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد) قضیه شبهات این شیخ ضال، عابدینی باعث شد دو سه ماه همه کارهای مان را کنار گذاشتیم یادم است ماه رمضانی که بنا بود بعداً مناظره کنیم تمام ماه رمضان هر شب سه، چهار ساعت می خوابیدم روزی هفده، هجده ساعت شبانه روز برای مطالب این مناظره تحقیق می کردم. در مورد این قضیه با یکی از اساتید خیلی بزرگوار حوزه شاید راضی نباشد نامش را ببرم توضیحی دادم. گفت نزدیک سی تا کتاب در مورد زندگی ائمه علیهم السلام نوشتم این طور که شما کار کردید این مطالبی که مطرح کردید اصلاً‌ به فکر من نیامد و اصلاً در کتب برخورد نکردم که چنین مطالبی است.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 

 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها