لينک دانلود
درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه نهم 14 07 1403)
موضوع: پاسخ به شبهه جهل اصحاب ائمه به اسامی امامان دوازده گانه
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
سلام علیکم ورحمة الله، در خدمت دوستان هستیم.
پرسش:
استاد! جلسه قبل فرمودید که هر وظیفه ای که نبی یا معصوم دارد ولی فقیه هم دارد الا ما خرج بالدلیل، این ما خرج بالدلیل مصداق خارجی هم دارد؟
پاسخ:
مثل ولایت تکوینی و ولایت تشریعی که آن ها دارند.
پرسش:
بحث وظیفه است؟
پاسخ:
اختیاراتی که معصوم دارد و ولی مطلق است.
«بل لهم الولاية التكوينية لما دون الخالق»
مصباح الفقاهة؛ نويسنده: السيد الخوئي (وفات : 1413)، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، چاپخانه: العلمية – قم، ناشر: مكتبة الداوري – قم، ج3، ص279
اما فقیه چنین اختیاراتی ندارد. امام به تناسبی می تواند یک حکم جدیدی را تشریع کند همان طوری که حضرت امیر (سلام الله علیه) فرمود امسال غیر از آن مواردی که قبلا زکات می دادید در فلان مورد دیگر هم زکات بدهید.
امام جواد (سلام الله علیه) فرمودند: امسال از بُرزون خمس بدهید. این ولایتی که آن ها دارند فقیه ندارد. یا امام مثل حضرت خضر (علی نبینا وآله وعلیه السلام) کارهایی که حضرت خضر کرد امام خیلی فراتر از او می تواند انجام بدهد اما فقیه چنین کاری نمی تواند بکند.
ولی می تواند در برخی شرائط خاص، بگوید به تناسبی امسال نباید کسی حج برود. این ها را می تواند فقیه به تناسبش انجام بدهد.
پرسش:
پس می گویم احکام ثانویه را فقیه می تواند بنا بر مصلحت وضع کند اصل اولی جای خودش اما احکام ثانویه را می تواند.
پاسخ:
احکام ثانویه بگوییم یا احکام مصلحتی بگوییم این ها را وقتی امام و فقیه مصلحت جامعه اسلامی را تشخیص دهد می تواند انجام بدهد این طوری نیست که دستش بسته باشد.
ان شاءالله وقتی به بحث اختیارات ولی فقیه رسیدیم این ها را عرض می کنیم. به نظرمن از میان متأخرین همه زحمت کشیده اند ولی مرحوم شهید صدر نکات خیلی ظریفی دارد البته یک مقدار قلم ایشان سنگین است این طور نیست که همه کس فهم باشد.
ایشان یک کتابی به اسم «ماوراء الفقه» دارد سه یا چهار جلد است دوستان اگر این کتاب را از اول تا آخر مطالعه کنند شاید دیدشان نسبت به مسائل فقهی خیلی تغییر بکند. ایشان در هر حوزه ای وارد شده به تناسب آن حوزه نوآوری داشته است.
و این حدود بیست دلیلی که برای ولایت فقیه آورده اند و غالبا هم امام مطالبش را آورده عمدتا از کتاب «عوائد» مرحوم نراقی گرفته اند. ان شاءالله این ها را به ترتیب ارائه می کنیم.
آقای شهید صدر یازده تا از این حدود بیست دلیل را می آورد. همه آقایانی که در این زمینه مطلب نوشته اند زحمت کشیده اند جزاهم الله خیرا اما آنچه که بنده عرض کردم غالبا جایش خالی است یا اصلا به هیچ وجه مورد نظر قرار نگرفته است همان شبهات عصر حاضر نسبت به ولایت فقیه است که از طریق وهابیت یا از طریق بعضی از اخانید حوزه های علمیه مطرح می شود، این ها یک مقدار مغفول عنه قرار گرفته است.
الان هم جوان های ما گرفتار این شبهات هستند. این شبهات باید دقیق بحث و بررسی و جواب داده بشود.
آغاز بحث...
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
در رابطه با بحث ولایت فقیه عرض کردیم از ده - دوازده تا کتابی که نوشته شده دو کتاب تقریبا مورد استناد مخالفین معاصر است.
یکی از این کتاب ها کتاب «نقد ولایت فقیه» برای محمد مال الله از علمای عربستان سعودی است. کتاب دیگر هم کتابی است که احمد الکاتب خبیث نوشته است. کتاب محمد مال الله مشخص است خیلی روی روایات شیعه تسلط نداشته است فقط آمده یک سری مطالبی را که دیگران آورده اند مثل مطالبی که احسان الهی ظهیر، ابن تیمیه و قفاری آورده این ها را گرفته و یک مقدار پر و بال داده است.
اساسی ترین مطلبی که احمد الکاتب دارد این است که بحث ولایت فقیه مبتنی بر وجود مقدس حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است و می گوید ما دو تا مسئله داریم یکی بحث امامت حضرت مهدی است و یکی هم بحث ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است.
او هردو را زیر سوال می برد، که ولادت حضرت مهدی معلوم نیست چون به قول خودش ثابت است که امام حسن عسکری (سلام الله علیه) فرزندی نداشته و اموال امام عسکری (سلام الله علیه) بعد از شهادت شان بین برادرش و دیگر وراث تقسیم شد. حالا این آقایان توجه ندارند با وجود وراث درجه یک دیگر نوبت به وراث درجه دو نمی رسد.
بعد می گوید شیعه بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام به بن بست رسید و هیچ راهی برای برون رفت از بن بست نداشت جز این که بیاید بحث مهدویت را مطرح کند.
عرض کردیم بحث امامت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) یک بحث قطعی و مسلم است که از نبی مکرم (صلی الله علیه واله وسلم) روایات فراوانی نقل شده است که در آن اسم حضرت مهدی (ارواحنا فداه) آمده است. و همین طور از حضرت امیر (سلام الله علیه) و از دیگر ائمه (علیهم السلام) خصوصا از خود امام عسکری (سلام الله علیه).
با توجه به فرمایشی که این بزرگوار آن روز داشتند که هرکسی امامت حضرت مهدی انکار کند می گوییم اشتباه کردید. شما بزرگواری بفرمایید این آقایانی که در حوزه های علمیه این بحث را زیر سوال می برند این حرف را برای شان بگویید.
سال قبل نیز یک اشاره ای داشتیم کسانی از حوزه علمیه و این آقا (عابدینی) که اهل اصفهان است همین طور در فضای مجازی مطالبی را مطرح می کند.
عرض کردیم حضرت آیت الله العظمی صافی بیش از پنج هزار روایت در امامت ائمه و امامت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) آورده است. این تعداد روایت چیز کم و کوچکی نیست ما در هیچ موضوعی این انبوه _پنج هزار_ روایت را نداریم.
ملاحظه بفرمایید این حرف این آقا است الان هم تدریس دارد و در فضای مجازی هم به طور مفصل هر روز در تلگرام افاضاتی دارد! می گوید این که پیامبر نام دوازده امام را برده باشد چیزی است که امور متعددی آن را تکذیب می کند زیرا معمولا از هر امامی پرسیده شده آیا امام قائم تو هستی؟ اگر نام های امامان معلوم بود چنین سوالی جا نداشت. در امامت امام صادق علیه السلام و امام پس از ایشان اختلاف شده است و هیچ کدام به حدیث پیامبر برای اثبات امامت خود تمسک نکرده اند! -البته چنین نیست و این دروغ محض است-
در ادامه می گوید: حتی امام صادق علیه السلام امام پس از خود را نمی دانسته است! و امام هادی علیه السلام گمان می کرده که امام پس از او سید محمد است! این ها همه نشان می دهد بیان اسامی امامان از سوی پیامبر واقعیت ندارد!
ایشان معاصر ما است، من حدود چهار – پنج سال قبل در ایام فاطمیه در اصفهان مدرسه اقای مقتدایی منبر داشتم این آقا آمد جزوه اش را به من داد.
بعد آن جزوه را به صورت کتاب چاپ کرده البته بعضی از قسمت ها را حذف کرده است. مناظره ی شش ساعته ای هم که با ایشان داشتم هیچ دلیلی برای ارائه نداشت. به ایشان گفتم شما این ها را از کجا دارید می گویید؟ دلیل و مدرک شما چیست؟ پنج هزار روایت در این موضوع است البته ما خودمان شخصا نزدیک سیصد تا روایت را بررسی سندی کردیم که نام حضرت امیر تا حضرت مهدی (ارواحنا فداه) یا به صورت کلی یا به صورت جزئی بیان شده است.
البته این آقا (عابدینی) در یک جا می آید یک روایتی را از کمال الدین می آورد و می گوید روایت سندا هم صحیح است! ولی ما روایات دیگری هم داریم از امام صادق (سلام الله علیه) سوال می کنند «أ أنت القائم»؟! _ببینید آدم چقدر باید خبیث باشد!_ آخر این چه ربطی دارد؟! واژه (أأنت القائم؟) اصلا مراد حضرت مهدی که قیام جهانی می کند نیست «أ أنت القائم بعد امام الباقر، أ أنت الامام بعد امام السجاد» یا خود روایاتی که از نبی مکرم داریم:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لِعَلِيٍّ (علیه السلام) أَنَا أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَنْتَ يَا عَلِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَكَ الْحَسَنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ الْحُسَيْنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِيٌّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ بَعْدَهُ جَعْفَرٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُوسَى أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِيٌّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِيٌّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ الْحَسَنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ هُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ.»
كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، ناشر: بيدار، ص 177، باب ما روي عن الحسين بن علي (علیه السلام) عن رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) في النصوص على الأئمة الاثني عشر صلوات الله عليهم أجمعين.
این جا در مورد کلمه قائم آقای عابدینی و امثال او این قدر بی سواد هستند یا دارند روی عناد کار می کنند. شما ملاحظه بفرمایید تصویر جزوه اش هم این جا است. کلمه قائم یعنی آن کسی که قوام امامت به دست او است یعنی امام بعد از پیامبر حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب است و قوام امامت دست او است ... تا به حضرت مهدی (ارواحنا فداه) برسد.
این که این مطالب را نقل می کنند یا دلیل بر بی سوادی آقایان است یا عناد دارند. در همان بحثی که با ایشان داشتیم هیچ جوابی نداشت. بعد در جزوه اش تقریبا نزدیک دویست – سیصد صفحه بحث می کند در آخر می گوید روایاتی که مربوط به نصب ائمه است شما را وادار نکند قائل شوید که قائل به نصب ولی فقیه شوید!
ما گفتیم آقا شما اگر با ولی فقیه مشکل داری بیا ادله ولایت فقیه را نقد کن، چرا ولایت پیامبر را زیر سوال می بری؟ چرا ولایت حضرت امیر المؤمنین و سائر ائمه را زیر سوال می بری تا اثبات کنی فقیه، ولایت ندارد؟ این چه روش بحث کردن است؟
پرسش:
استاد ببینیم کلمه قائم در آن زمان ناظر به چه معنا است؟ آیا ناظر به بحث انتظار است. مهم است که در آن زمان کلمه قائم به چه معنای استفاده می شده است. اصلا مشخص است که مردم منتظر بودند که این کلمه را به کار می بردند.
پاسخ:
عبارت را نگاه کنید این روایت کتاب کافی شریف است. کافی جلد اول صفحه 307
«سُئِلَ عَنِ الْقَائِمِ (علیه السلام) فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقَالَ هَذَا وَ اللَّهِ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) ... لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنْ لَيْسَ كُلُّ إِمَامٍ هُوَ الْقَائِمَ بَعْدَ الْإِمَامِ الَّذِي كَانَ قَبْلَهُ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1 ص307، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا، ح7
این دیگر خیلی واضح و روشن است.
پرسش:
این عبارت خود امام است منظور فهم است مردم چه منظوری داشتند؟
پاسخ:
این که از حضرت سوال می کنند
«سُئِلَ عَنِ الْقَائِمِ فَقَالَ كُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1 ص536، بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (علیهم السلام) كُلَّهُمْ قَائِمُونَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى هَادُونَ إِلَيْه، ح2
این روایت را می خواهید چه کار کنید؟ سندا هم صحیح است.
پرسش:
آن درست است امام می گوید قائم بعد از من فلانی است بحث سر این است که آن زمان مردم چه می فهمیدند؟
پاسخ:
آیا دلیل بر این است که این ها نام ائمه را نمی دانستند که سوال می کردند امام صادق نام امام بعدی را نمی دانسته است؟ نتیجه ای که این ها دارند می گیرند چیز دیگر است.
یا از امام کاظم (سلام الله علیه):
«إِنَّكَ أَنْتَ الْقَائِمُ بِهَذَا الْأَمْرِ»
دارد قائم بهذا الامر نه قائم به معنای این که قیام جهانی بکند.
«قَالَ أَ وَ لَمْ أَكُنْ قَائِماً ثُمَّ قَالَ يَا حَسَنُ مَا مِنْ إِمَامٍ يَكُونُ قَائِماً فِي أُمَّةٍ إِلَّا وَ هُوَ قَائِمُهُمْ فَإِذَا مَضَى عَنْهُمْ فَالَّذِي يَلِيهِ هُوَ الْقَائِمُ وَ الْحُجَّةُ»
الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص41
این روایات را که ما از خودمان در نیاوردیم این روایت برای قرن سوم و چهارم هجری است. کلینی آورده، شیخ طوسی آورده.
یا در ذیل آیه شریفه:
(يوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِي كِتَابَهُ بِيمِينِهِ فَأُولَئِكَ يقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يظْلَمُونَ فَتِيلًا)
(به ياد آوريد) روزي را که هر گروهي را با پيشوايشان ميخوانيم! کساني که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادي و سرور) ميخوانند؛ و بقدر رشته شکاف هسته خرمايي به آنان ستم نميشود!
سوره اسراء (17): آیه 71
دارد: «وَ هُوَ قَائِمُ أَهْلِ زَمَانِهِ»
«عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ قَالَ إِمَامِهِمُ الَّذِي بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ وَ هُوَ قَائِمُ أَهْلِ زَمَانِهِ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1 ص536، بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (علیهم السلام) كُلَّهُمْ قَائِمُونَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى هَادُونَ إِلَيْه، ح3
ما نزدیک چهل – پنجاه تا روایت به این مضمون داریم یک روایت یا دو روایت نیست که ما در سندش خدشه وارد کنیم بگویم مشکل دارد.
یا:
«کل امام هو القائم بحجة الله»
روایت کافی خیلی واضح و روشن است. قضیه شهادت دادن حضرت خضر در مسجد را نقل می کند.
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي (علیه السلام) قَالَ: أَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) وَ مَعَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (علیه السلام) وَ هُوَ مُتَّكِئٌ عَلَى يَدِ سَلْمَانَ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَجَلَسَ إِذْ أَقْبَلَ رَجُلٌ حَسَنُ الْهَيْئَةِ وَ اللِّبَاسِ فَسَلَّمَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ- فَرَدَّ عَلَيْهِ السَّلَامَ فَجَلَسَ ثُمَّ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَسْأَلُكَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ إِنْ أَخْبَرْتَنِي بِهِنَّ عَلِمْتُ أَنَّ الْقَوْمَ رَكِبُوا مِنْ أَمْرِكَ مَا قُضِيَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْ لَيْسُوا بِمَأْمُونِينَ فِي دُنْيَاهُمْ وَ آخِرَتِهِمْ وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى عَلِمْتُ أَنَّكَ وَ هُمْ شَرَعٌ سَوَاءٌ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) سَلْنِي عَمَّا بَدَا لَكَ قَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ الرَّجُلِ إِذَا نَامَ أَيْنَ تَذْهَبُ رُوحُهُ وَ عَنِ الرَّجُلِ كَيْفَ يَذْكُرُ وَ يَنْسَى وَ عَنِ الرَّجُلِ كَيْفَ يُشْبِهُ وَلَدُهُ الْأَعْمَامَ وَ الْأَخْوَالَ فَالْتَفَتَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) إِلَى الْحَسَنِ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَجِبْهُ قَالَ فَأَجَابَهُ الْحَسَنُ (علیه السلام) فَقَالَ الرَّجُلُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ لَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِذَلِكَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ وَ أَشَارَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَصِيُّهُ وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ وَ أَشَارَ إِلَى الْحَسَنِ (علیه السلام) وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ وَصِيُّ أَخِيهِ وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ بَعْدَهُ وَ أَشْهَدُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ الْحُسَيْنِ بَعْدَهُ وَ أَشْهَدُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَشْهَدُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُحَمَّدٍ وَ أَشْهَدُ عَلَى مُوسَى أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَشْهَدُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ أَشْهَدُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ أَشْهَدُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ أَشْهَدُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ بِأَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَشْهَدُ عَلَى رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ لَا يُكَنَّى وَ لَا يُسَمَّى حَتَّى يَظْهَرَ أَمْرُهُ فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ قَامَ فَمَضَى فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ اتْبَعْهُ فَانْظُرْ أَيْنَ يَقْصِدُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (علیه السلام) فَقَالَ مَا كَانَ إِلَّا أَنْ وَضَعَ رِجْلَهُ خَارِجاً مِنَ الْمَسْجِدِ فَمَا دَرَيْتُ أَيْنَ أَخَذَ مِنْ أَرْضِ اللَّهِ فَرَجَعْتُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) فَأَعْلَمْتُهُ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ تَعْرِفُهُ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَعْلَمُ قَالَ هُوَ الْخَضِرُ (علیه السلام).»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1 ص525 و 526 بَابُ مَا جَاءَ فِي الِاثْنَيْ عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَيْهِمْ (علیهم السلام)، ح1
آمد یک سوالی از حضرت امیر کرد آقا به امام مجتبی فرمودند جواب بده، جواب داد این مرد گفت: « أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ لَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِذَلِكَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ... وَ أَشَارَ إِلَى الْحَسَنِ (علیه السلام) وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ وَصِيُّ أَخِيهِ وَ الْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ بَعْدَهُ»
نسبت به امام سجاد (علیه السلام) «أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ الْحُسَيْنِ بَعْدَهُ» نسبت به امام باقر (علیه السلام) وَ أَشْهَدُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ أَنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ»
همین طور می گوید تا به حضرت مهدی (ارواحنا فداه) می رسد. «وَ أَشْهَدُ عَلَى رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ لَا يُكَنَّى وَ لَا يُسَمَّى حَتَّى يَظْهَرَ أَمْرُهُ فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً...»
علامه مجلسی و محمد تقی مجلسی می گویند صحیح است این روایت با نُه سند آمده است
بعضی جاها دارد:
«وَ مَنِ الْقَائِمُ مِنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْت»
لحن عوض می شود.
«قالَ هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِي مُوسَى»
كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اكبر، ناشر: اسلاميه، ج2، ص346
از امام رضا (علیه السلام)
«وَ مَنِ الْقَائِمُ مِنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ قَالَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاء»
كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ نویسنده: خزاز رازى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، ناشر: بيدار، ص275
کلمه القائم را در مصادر روایی جستجو کنید کاملاً مشخص می کند این طور نیست طرف اسامی ائمه را نمی دانسته و خبر نداشته است.
البته این را قبول داریم با توجه به فشاری که در زمان بنی امیه و بنی العباس بود شاید اسامی ائمه به گوش همه شیعه ها نرسیده باشد ولی خواص همه می دانستند. چهار هزار شاگرد امام صادق از فِرَق متعدده شاید بارها از زبان حضرت صادق (سلام الله علیه) این مسئله را شنیدند.
این طوری نیست چون یک راوی در یک گوشه ای در فلان روستای دور کوفه یا یمن بود به گوشش نرسیده آن برای ما ملاک نیست، ملاک اولاً سیصد تا روایاتی است که خودمان رویش کار کردیم ششصد و هفتاد، هشتاد تا روایت که آیت الله صافی (رضوان الله تعالی علیه) آورده است را نمی توانید غیر قابل استناد بدانید.
مثلاً شما ملاحظه بفرماید واژه خلفای اثنی عشر که اهل سنت هم آورده اند هفت، هشت تا سند در صحیح مسلم دارد از جمله حدیث 1821. پیغمبر فرمود خلفای بعد از من دوازده نفر هستند.
شما شیعه نیستید سنی هم باشید نمی توانید بگویید این دوازده امام برای مسلمان ها یا برای شیعه ها مشخص نبوده است و حتی ابن تیمیه، سیوطی، بن باز و بزرگان شان وقتی خلفای اثنی عشر را می آورند می گویند:
«المهدي هو الثاني عشر من خلفاء اثنی عشر»
ابن کثیر دمشقی سلفی شاگرد ابن تیمیه، تفسیر قرآن سوره مائده آیه 12 تا 14 را می آورد خلفای اثنی عشر را مطرح می کند می گوید:
«والظاهر أن منهم المهدي المبشر به في الأحاديث الواردة بذكره أنه يواطئ إسمه إسم النبي صلى الله عليه وسلم وإسم أبيه إسم أبيه فيملأ الأرض عدلا وقسطا كما ملئت جورا وظلما»
خلفای دوازده نفر، دوازدهمینش حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است.
تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج2، ص33
سیوطی در تاریخ الخلفاء دارد:
«وعلی هذا فقد وجد من الاثنی عشر خلیفة: الخلفاء الاربعة، والحسن ومعاویة وابن الزبیر وعمر بن عبد العزیز، ویحتمل ان یضم الیهم المهتدی من العباسیین، لانه فیهم کعمر بن عبد العزیز، وکذلک الطاهر لما اوتیه من العدل، وبقی الاثنان المنتظران، احدهما المهدی، لانه من اهل بیت محمد (صلیالله علیه وآله وسلّم)»
تاریخ الخلفاء؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی، دار النشر: مطبعة السعادة - مصر - 1371 هـ - 1952 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ج 1، ص 12، فصل فی بیان کونه لم یستخلف وسر ذلک
جالب این است که (مرکز) رابطه عَالَمْ اسلامی که در حقیقت بزرگ ترین مرکز فرهنگی وهابی ها است یعنی همان سازمان تبلیغات آن ها است که هم در سازمان ملل عضو مراقب دارند و در سازمان یونسکو عضویت رسمی دارند، در تمام کشورهای اسلامی هم غیر از ایران دفتر نمایندگی دارند؛ در رابطه با حضرت مهدی می گوید:
«وهو آخر الخلفاء الراشدین الاثنی عشر»
پرسش:
قائل به تولد امام مهدی هم هستند؟
پاسخ:
گفتیم نزدیک به صد و پنجاه نفر از علمای اهل سنت قائل به تولد حضرت هستند. ذهبی هم تولد و هم وفاتش را می آورد می گوید:
«وأما ابنه محمد بن الحسن الذي يدعوه الرافضة القائم الخلف الحجة، فولد سنة ثمان وخمسين وقيل: سنة ست وخمسين. عاش بعد أبيه سنتين ثم عدم ولم يعلم كيف مات»
تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ، دار النشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ج19، ص113
العِبَر فی خبر من غبر را ملاحظه بفرمایید در وفیات 260 البته ایشان می گوید موقعی که از دنیا رفت شش یا هفت ساله بود. خیلی عجیب است چون در کتاب تاریخ اسلام ولادتش را قطعی می آورد یعنی در العبر فی خبر من غبر می گوید شش، هفت ساله بود از دنیا رفت ولی کسی متوجه نشد چطور از دنیا رفت!
پرسش:
این که امام حسن عسکری کنیه ابا محمد دارد اگر کسی اولاد نداشته باشد کنیه می شود؟
پاسخ:
بله هست ابو هریره فرزندی نداشت یا در بعضی از موارد دارند این طوری نیست در عرب وقتی بچه به دنیا می آید برایش کنیه معین می کنند خیلی روی این نمی شود مانور داد. ولی غالباً کنیه ها بر مبنای فرزند بزرگ طرف صورت می گیرد ولی این طوری هم نیست که چون برایش کنیه گذاشتند حتماً فرزندی داشته است.
الان هم که عرب ها را می بینیم وقتی فرزندشان به دنیا می آید اسم، لقب و هم کنیه برای شان معین می کنند.
در روایات شیعه هم داریم:
«أَرْسَلَ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله وسلم إِلَى الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ جَعَلَ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَيْ عَشَرَ وَصِيّا»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1 ص532، ح10
عدد ائمه، عدد نقباء بنی اسرائیل است و این کاملاً واضح و روشن است. «نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً»
«الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) يَقُولُ نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْهُمْ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ ثُمَّ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ (علیه السلام)»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1 ص533، ح16
این که بعضی از قضایا دلیل است که امامت دوازده امام برای ائمه روشن نبود نفهمیدیم ایشان (آقای عابدینی) چه دلیلی دارد؟ در حالی که شش ساعت با ایشان در حوزه علمیه اصفهان مناظره داشتیم سه ساعت پیش از ظهر، سه ساعت هم بعد از ظهر یک دلیل از ایشان ندیدیم.
ایشان هر چه به ما گفت دلیل آوردیم آخر هم عصبانی شد گفت: شما کامپیوتر آوردید با کامپیوتر روایات را برای افراد می آورید! گفتم شما هم کامپیوتر می آوردید کسی که جلوی شما را نگرفته است.
یا:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ، أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ، وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ- تَعَالَى ذِكْرُهُ- عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»
الإمامة و التبصرة من الحيرة؛ نويسنده: ابن بابويه، على بن حسين (تاريخ وفات مؤلف: 329 ق)، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عليه السلام، ناشر: مدرسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف، قم: 1404ق، ص1
نزدیک به سی، چهل روایت به این لفظ داریم.
«اَلْأَئِمَّةُ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ، أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ آخِرُهُمْ اَلْمَهْدِيُّ»
إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: اعلمى - بيروت، 1425 ق، ج2 ؛ ص292، ح137
«أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) وَ آخِرُهُمْ مَهْدِيُّ أُمَّتِي»
عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص264
«إِنَّ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَخِي وَ آخِرُهُمْ وَلَدِي وَ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ مَنْ أَخُوكَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قِيلَ فَمَنْ وَلَدُكَ قَالَ الْمَهْدِيُّ يَمْلَأُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَأَطَالَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ وَلَدِي الْمَهْدِيُّ فَيَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ (علیه السلام) فَيُصَلِّيَ خَلْفَهُ وَ تُشْرِقَ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ يَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ.»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج51، ص71، ح12
کاملاً واضح و روشن است.
یا روایتی که کفایة الأثر دارد این روایت صد در صد صحیح بلکه صحیح اعلایی است:
«وَ أَدْنَى مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ أَنَّهُ عِدْلُ النَّبِيِّ إِلَّا دَرَجَةَ النُّبُوَّةِ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لَهُ فِي كُلِّ أَمْرٍ وَ الرَّدُّ إِلَيْهِ وَ الْأَخْذُ بِقَوْلِهِ وَ يَعْلَمُ أَنَّ الْإِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنَا ثُمَّ مِنْ بَعْدِي مُوسَى ابْنِي ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وَلَدُهُ عَلِيٌّ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ»
كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ نویسنده: خزاز رازى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، ناشر: بيدار، ص263
اسامی ائمه علیهم السلام با بررسی سندی در روایات آمده است.
روایتی که از حضرت خضر (علی نبینا وآله وعلیه السلام) خواندیم یا در إثبات الهداة که سند صد در صد صحیح است در رابطه با حدیث لوح حضرت صدیقه طاهره فرمود در این لوحی که پیغمبر به من داده:
«... و أمير المؤمنين علي، و عمي الحسن بن علي، و أبي و اسمي و اسم ابني محمد الباقر، و ابنه جعفر الصادق، و ابنه موسى الكاظم، و ابنه علي الرضا، و ابنه محمد التقي، و ابنه علي النقي، و ابنه حسن العسكري، و ابنه الحجة القائم بأمر اللّه المنتقم من أعداء اللّه الذي يغيب غيبة طويلة ثم يظهر فيملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما»
«وَ ابْنُهُ الْحُجَّةُ» دارد
حدیث دوم:
«... يا علي أنا أولى بالمؤمنين من أنفسهم ثم أنت يا علي أولى بالمؤمنين من أنفسهم ثم الحسن ثم الحسين ثم علي بن الحسين ثم محمد بن علي، ثم جعفر بن محمد، ثم موسى بن جعفر، ثم علي بن موسى، ثم محمد بن علي، ثم علي بن محمد، ثم الحسن بن علي، ثم الحجة بن الحسن الذي تنتهي إليه الخلافة و الوصاية و يغيب مدة طويلة، ثم يظهر و يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما»
إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: اعلمى - بيروت، 1425 ق، ج2، ص234، ح811 و 812
در این روایت «ثُمَّ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَن» دارد.
این ها یکی دو تا روایت نیست که بیاییم سنداً یا دلالتاً خدشه وارد کنیم و بگوییم این ها را اصحاب نقل کردند. این ها را یهودی ها نگفتند یا از آسمان نیامده است یا جبرئیل مستقیم این ها را نگفته است این ها را اصحاب رسول اکرم نقل کردند، اصحاب حضرت امیر، اصحاب امام صادق، اصحاب امام عسکری (سلام الله علیهم) نقل کردند.
در زمان منصور دوانیقی خفقان شدیدی بود. وقتی حضرت امام صادق (سلام الله علیه) می خواهند وصیت کنند به پنج نفر وصيت می فرمایند: يكى خود ابو جعفر منصور ، محمد بن سليمان (حاکم مدینه) ، عبد الله ، (حضرت موسى بن جعفر) و حميده (مادر امام کاظم علیه السالم). (این فرمایش بخاطر تقیه است)!
یا این ها روایتی را از زراره عَلم کردند آنجا هم ایشان این روایت را گفت من هم آن جا جواب دادم. گفت بله زراره وقتی که امام صادق علیه السلام از دنیا رفت پسرش عبید الله را به مدینه فرستاد تا ببیند امام بعد از امام صادق علیه السلام چه کسی است؟ قبل از اینکه پسرش از مدینه برگردد مرگش فرا رسید. این روایت صحیحه هم است. زراره قرآن را به دست گرفت گفت خدایا من شهادت می دهم امام بعد از امام صادق علیه السلام همان کسی است که در قرآن معین کردی و قبل از این که پسرش بیاید زراره از دنیا رفت.
(به آقای عابدینی) گفتم شیخ! امام صادق علیه السلام چه زمانی از دنیا رفت؟ گفت سال 148 گفتم زراره چه زمانی از دنیا رفت؟ نتوانست جواب بدهد. گفتم سال 150 . دو سال بعد از امام صادق علیه السلام، زراره از دنیا رفته است آیا این نشان نمی دهد که این ها توطئه بنی العباس است که این طور مسائل را در روایات جای دهند؟
عجیب است از آقا امام رضا علیه السلام است همین روایت را سوال می کنند که آیا زراره چنین چیزی گفته است؟ حضرت می فرمایند: درست است زراره فرزندش را فرستاد اما نه برای این که مشخص کند امام بعد از امام صادق علیه السلام چه کسی است؟ بلکه فرستاد تا ببیند با توجه به وضع تقیه آیا می تواند نام امام بعد از امام صادق علیه السلام را علناً بگوید یا نمی تواند بگوید؟ برای این پسرش را فرستاده بود نه برای این که تشخیص بدهد امام بعد از امام صادق علیه السلام چه کسی است؟
این روایت ها قضیه را خیلی روشن می کند. دیگر احتیاج نیست فقیه، فیلسوف، متکلم و ... باشیم. این روایت در دسترس عموم مردم است چیزهایی نیست که ما از بالای عرش پایین کشانده باشیم.
عمدتاً این روایات را شیخ صدوق، شیخ طوسی یا نعمانی در کتاب غیبتش دارد و بخش زیادی از این روایت ها را کلینی هم آورده است.
این که این طور نا جوانمردانه آن هم یک عالم شیعی یک حرفی بزند و ادعا کند استاد حوزه هستم و گواهی اجتهاد دارم ... اگر اجتهاد این است هزاران لعنت بر این وضعی که شما درست کردید.
پرسش:
راجع به این روایت که هشام و برخی اصحاب توضیح بدهید که بعد از شهادت حضرت صادق (علیه السلام) مانده بودند کجا بروند؟
پاسخ:
آن روایت ضعیف است سند ضعیف است. علاوه بر این، یکی از کسانی که ائمه اثنی عشر را نقل کرد هشام ابن سالم است، مؤمن الطاق آن جا بود مؤمن الطاق جزء کسانی است که چندین سند الأئمة اثنی عشر، در سندش مؤمن الطاق قرار گرفته است.
بعد از جلسه مناظره با آقای عابدینی یکی از مسئولین به من گفت نظرت در مورد ایشان چه است؟ گفت آقای عابدینی هم ضالّ و هم مضلّ است.
در مورد این روایت که برخی اصحاب بعد از شهادت امام صادق علیه السلام سرگردان بودند نمی دانستند کجا بروند گفتم این ها سنداً ضعیف است و مهم تر از این، همین افرادی که شما می گویید سرگردان بودند نمی دانستند کجا بروند راوی روایاتی هستند که اسامی ائمه را بیان کرده اند.
زراره چندین روایت در مورد اسامی ائمه دارد هشام ابن سالم و مؤمن الطاق هم به همین شکل. ما اسامی ائمه را از این بزرگواران گرفتیم آن وقت بگوییم این ها بعد از شهادت امام صادق علیه السلام سر گردان بودند و می گفتند: کجا برویم، سراغ ابو حنیفه یا عبد الله أفطح برویم؟!
پرسش:
استاد ببخشید فرمودید سند ضعیف است و این تناقض می شود. از یک طرف اسم ائمه را بگویند و از طرف دیگر اینگونه سرگردان در بحث امام بعد از امام صادق علیه السلام باشند؟!
پاسخ:
فرض بفرمایید یک دفعه این جا یک مطلبی از یک مرجعی نقل می کنم فردا می گویم این مرجع را اصلاً ندیده بودم مشخص است که ناقل زیر سوال می رود، هم این جا زیر سوال می رود هم آن طرفش زیر سوال می رود.
آقایان عبارتی که سرگردان بودیم را می گیرند ولی آن روایاتی که اسامی ائمه است را رها می کنند. اگر هر دو سند صحیح هم باشد پس معلوم می شود که آقای هشام ابن سالم و آقای مؤمن الطاق از نظر فکری (نستجیر بالله) سالم نبودند.
پرسش:
در این اشکال می کنند چرا این قدر تناقض دارد؟
پاسخ:
به تناقضش کار نداریم، تناقض را بگویند ما جواب می دهیم اما بحث در این است که اینجا دو دسته روایت است دسته اول را که اسامی ائمه علیهم السلام توسط این ها آمده است مطرح نمی کنند مخفی می کنند می گویند از این ها خبر نداریم خبر هم دارند در جلسات شان این ها را مطرح نمی کنند فقط دسته دوم را مطرح می کنند برای این که با اهداف و فکری که دارند سازگاری دارد.
ما می گوییم چطور این را مطرح می کنید ولی آن طرفش را مطرح نمی کنید؟! آن جا اگر تعارض شد «خذ بما رواه اوثقهما» آن روایتی که اوثق است می گیریم آنکه ثقه است یا ضعیف است «فاضربوه علی الجدار» می کنیم آن مرحله بعد است که این ها به آن جا وارد نمی شوند.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته