لينک دانلود
درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه هفتم 03 07 1403)
موضوع: پاسخ به شبهه عدم فرزند داشتن امام حسن عسکری علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
پرسش:
آیا این نقل درست است که عایشه در نُه سالگی با پیغمبر اکرم ازدواج کرده است!
پاسخ:
نه! خود او یا بنی امیه نقل کردهاند که در شش سالگی با پیغمبر اکرم ازدواج کرده است تا نسبت به نبی گرامی اسلام جسارت کنند. چنانکه در کتاب «صحیح مسلم» آمده است که عایشه شش سال داشت و عروسک بازی میکرد که با رسول اکرم ازدواج کرد.
اما واقعیت خلاف این است. طبق عبارتی که خودشان دارند عایشه حدود نوزده سال داشت که پیغمبر اکرم با او ازدواج کرد.
همچنین در کتاب «البدایة و النهایة» در شرح حال «اسماء بنت أبی بکر» مینویسد:
«وهی أکبر من أختها عائشة بعشر سنین»
او ده سال از خواهرش عایشه بزرگتر بود.
البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 8، ص 346، باب أسماء بنت أبی بکر
در کتاب «تهذیب الأسماء» آمده است:
«ولدت أسماء قبل هجرة رسول الله بسبع وعشرین سنة»
اسماء بنت أبی بکر بیست و هفت سال قبل از هجرت پیغمبر اکرم متولد شده است.
تهذیب الأسماء واللغات، اسم المؤلف: محی الدین بن شرف النووی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1996، الطبعة: الأولی، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ج 2، ص 597، ح 1155
شما ده سال از بیست و هفت سال کسر کنید، هفده سال باقی میماند. همچنین عایشه سال دوم هجرت هم ازدواج کرده است که نوزده سال میشود. «نووی» هم میگوید:
«أن عائشة أسلمت صغیرة بعد ثمانیة عشر إنسانا ممن أسلم»
عایشه بعد از اینکه هجده نفر اسلام آوردند، اسلام آورد.
تهذیب الأسماء واللغات، اسم المؤلف: محی الدین بن شرف النووی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1996، الطبعة: الأولی، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ج 2، ص 615، ح 1195
این قضیه مربوط به سال های اول تا سوم بعثت است. اگر به قول برخی اهل سنت عائشه هنگام ازدواج (در سال دوم هجری) شش ساله بوده است، با زمان اسلام آوردن وی (سال سوم بعثت) تناقض دارد. زیرا اگر سن او هنگام ازدواج در سال دوم هجرت 6 سال باشد، باید در سال دهم بعثت به دنیا آمده باشد. کسی که در سال دهم تازه به دنیا آمده چطور ممکن است چند سال قبل از ولادت (بین سال های اول تا سوم بعثت) زمانی که هنوز به دنیا نیامده، ایمان آورده باشد؟!! بنابر این قطعا عائشه بین سالهای اول تا سوم بعثت، زنده بوده چراکه علمای اهل سنت تصریح کرده اند که در همین سال ها اسلام آورده است. سن او نیز در آن زمان حد اقل 6 یا 7 سال بوده است. طبیعتا در هنگام ازدواج (سال دوم هجرت) حد اقل 19 سال داشته است.
البته اهل سنت نقل کردهاند که پیغمبر اکرم به خواستگاری عایشه رفتند و ابوبکر گفت: من عایشه را قبلاً به عقد «جبیر بن مطعم» درآوردهام.
کاملاً واضح و روشن است که عایشه قبلاً ازدواج کرده بود و همسرش او را طلاق داده بود. شاید هم ابوبکر ابتدا از رسول اکرم خواست که افتخار دامادی به او بدهد، سپس از دامادش خواست که عایشه را طلاق بدهد تا او را به عقد پیغمبر اکرم درآورد.
بنده معتقدم مطالبی که در مورد سن ازدواج عایشه نقل کردهاند، همگی ساخته و پرداخته زمان بنی امیه است. آنها نقل کردهاند که عایشه در زمان ازدواجش عروسک بازی میکرد و رقاصههای مدینه میآمدند و با همدیگر می رقصیدند!!
این قضایا ساخته و پرداخته بنی امیه است که میخواهند نسبت به نبی گرامی اسلام طعنی داشته باشند و بگویند که پیغمبر اکرم با یک دختر شش ساله ازدواج کرده است.
همچنین نقل کردهاند که عایشه خیلی لاغر بوده است و در طول دو سه سال به او چربی میدادند تا قدری چاق شود. بنی امیه مطالبی نقل کردهاند که اصلاً با جایگاه نبی گرامی اسلام سازگار نیست.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
ما در رابطه با شبهاتی که «احمد الکاتب» نسبت به بحث ولایت فقیه دارد مطالبی را بیان کردیم و عرض کردیم که قبلاً کتابی تحت عنوان «شیعه از شورا تا ولایت فقیه» نوشت.
او چند سال قبل تصمیم گرفت همان کتاب را به نام «الإمام المهدی حقیقة تاریخیة أم فرضیة فلسفیة» تغییر دهد.
یکی از دوستانی که در فضای مجازی بحثهای ما را دنبال میکند، به من گفت: حاج آقا شما در سر کلاس فرمودید که «الإمام المهدی حقیقة تاریخیة» اثر «احمد الکاتب» است. درست نیست، اثر «ادریس حسینی» است.
من گفتم: ما سی سال است که با افکار و آثار «احمد الکاتب» بطور دقیق آشنا هستیم آنوقت نمیتوانیم کتاب ایشان را تشخیص بدهیم؟! این کتاب برای احمد الکاتب است اما ادریس الحسینی هم کتابی مشابه همین نام دارد که البته مناظراتی است که با احمد الکاتب داشته است. وقتی که برای ایشان توضیح دادم، گفت: من اشتباه کردم.
چندین سال است که «شبکه کلمه» آقای «احمد الکاتب» را میآورند و کتاب «الإمام المهدی حقیقة تاریخیة أم فرضیة فلسفیة» را میخوانند و شروع به جسارت کردن به شیعه و بیان حرفهای رکیک میکنند.
این کتاب به روزترین کتاب ضد ولایت فقیه و ضد شیعه است. این شخص برای اینکه ولایت فقیه را زیر سؤال ببرد، مهدویت شیعه را زیر سؤال برده است. دیروز هم اشاره کردیم که مینویسد:
«لو لم یکن ذلک الفریق من الشیعة یؤمنون بولادة وجود الإمام محمد بن الحسن لما تکونة الفرقة الإثنی عشریة»
اگر قرضیه مهدویت نبود که شیعه معتقد به ولادت حضرت مهدی است، اصلاً فرقه شیعه دوازده امامی شکل نمیگرفت!
«لوصلت نظریة الإمام إلی طریق المسدود»
شیعه به بن بستی رسیده بود و هیچ راه گریزی نداشت.
ما قطع داریم که امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی نداشت و اشاره هم نکرد که من فرزندی دارم. آن حضرت نسبت به امامت بعد از خودش هم هیچ حرفی نزده است!
این در حالی است که خودش در ابتدای کتاب هم میگوید: من شیعه بودم و شیعه هستم!! او معتقد نیست که من از شیعه برگشتم و وهابی شدهام و هنوز هم خودش را شیعه میداند!
بنابراین باید دقت کنیم که دو مسئله وجود دارد. مسئله اول بحث امامت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است و دیگری بحث ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه).
بنده دیروز هم اشاره کردم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در چاپ جدید کتاب «منتخب الأثر» نکات بسیار ظریفی دارند.
بنده احادیثی که در کتاب «منتخب الأثر» هست را از نظر تعداد بررسی کرده ام. روایات مربوط به ائمه اطهار (علیهم السلام) به نقل از رسول گرامی اسلام نهصد و بیست و پنج روایت از قول شیعه و سنی نقل شده است.
در رابطه با اسامی ائمه اطهار به صورت کلی که ابتدا نام حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و انتها نام حضرت مهدی (ارواحنا فداه) آمده باشد یا اسامی ائمه اطهار در کتب شیعه و اهل سنت چهار هزار و هشتاد و یک روایت آمده است.
مجموع این روایات پنج هزار و هفت روایت میشود. ما در رابطه با هیچکدام از موضوعات دینی این انبوه روایات را نداریم. ابتدای کتاب جدول خوبی ترسیم شده که تعداد روایات در آن مطرح شده است.
مجموع این روایات پنج هزار و هفت روایت است که ایشان در رابطه با امامت که حضرت مهدی در آن هست و در رابطه با خود حضرت مهدی (ارواحنا فداه) دارند.
کسانی که میخواهند در رابطه با مهدویت صحبت کنند، میتوانند از این کتاب کمک بگیرند.
یکی از مراجع بزرگ تقلید خواب دیده بودند که در حرم حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خطبا به منبر میروند و حضرت حمزه سیدالشهدا (سلام الله علیه) هم به آنها نمره میدهد.
یکی از خطبای بسیار مشهور عراقی منبر رفت و حضرت حمزه سیدالشهدا به او نمره چهارده یا پانزده داد. او سوال کرد که چرا به من بیست ندادید؟ حضرت حمزه سیدالشهدا فرمود: ملاک ما در امتیاز منبر مطالب منبری نسبت به حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است. هرچه نسبت به حضرت مهدی مطالبش بیشتر باشد، ما نمره بیشتر میدهیم. اگر از مطالب حضرت مهدی در منبرش کمتر استفاده کند، ما نمره کمتر میدهیم.
بنابراین ما از دوستان تقاضا داریم که ولو یک جلسه هم منبر میروند، در آن منبر حتماً نذر کنند و قسم بخورند یا تصمیم جدی بگیرند که ولو نیم دقیقه در رابطه با حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) صحبت کنند. بهترین کتاب برای این موضوع کتاب «منتخب الأثر» است.
در جریان هستید که آیت الله العظمی صافی گلپایگانی ، در ایامی که بازنگری و بازنویسی کتاب منتخب الاثر را شروع کردند، مبتلا به مریضی سختی شدند که موجب شد دکترها ایشان را جواب کنند. ایشان در بستر مریضی از دنیا می روند و در آن عالم با صحنه های زیبا و پر سروری مواجه می شوند که قابل وصف نیست. به ایشان می گویند: نمی خواهید برگردید به دنیا؟ ایشان می گویند: نه ! من آرزویم همین بود... دوباره هم همین سوال از ایشان پرسیده می شود و ایشان از بازگشت به دنیا امتناع می کنند ندا می آید که یک کار عقب اقتاده ای ندارید؟ ایشان می گویند: بله! یک کار عقب افتاده دارم و آن بازنگری و بازنویسی کتاب منتخب الاثر بود که ناتمام ماند. شاید اراده مولایم امام زمان (روحی فداه) به این تعلق نگرفته است که من این کتاب را کامل کنم. تا این را می گویند روحشان به بدنشان برمی گردد.
کسانی که نسبت به حضرت مهدی کار کردند همه مأجور هستند، اما کتاب جامعی که در سه جلد نوشته شده است کتاب «منتخب الأثر» است.
قبل از انقلاب این کتاب یک جلدی بود، اما چند سال قبل از رحلت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی لجنه ای زیر نظر شخص ایشان تشکیل شد و این کتاب به سه جلد تبدیل شد.
این کتاب نکات بسیار خوبی دارد، مخصوصاً فهرست بسیار زیبایی دارد. در این فهرست مشخص شده است که چه تعداد روایت از حضرت فاطمه زهرا و حضرت امیرالمؤمنین و دیگر ائمه اطهار (علیهم السلام) داریم.
این کتاب موضوع بندی شده است، به طوری که موضوع بندیها خیلی زیباست. به عنوان مثال مشخص شده است که کلمه «المهدی» در دویست و هفتاد و سه روایت آمده است. کلمه «القائم» در سیصد و شصت و یک روایت آمده است. کلمه «الحجة» در سی و شش روایت آمده است. کلمه «صاحب الأمر» یا «صاحب الزمان» در بیست و چهار روایت آمده است. کلمه «المنتظر» در هشت روایت آمده است. کلمه «بقیة الله» در هشت روایت آمده است. در فهرست کتاب این کلمات را دسته بندی کردهاند. در آخر هم مصادری از کتب شیعه و اهل سنت دارد.
فهرست مطالب هم بسیار زیباست. به عنوان مثال علائم ظهور یازده فصل دارد که در آن بیست و هشت روایت آمده است. در باب «فیما یدل علی ... و وقوع القتل و الحروب العظیمه و الفتن الکثیرة» بیست و دو روایت آمده است.
در باب ندای آسمانی پنجاه و دو روایت آمده است. در رابطه با خروج دجال بیست و شش روایت آمده است.
اصلاً مطالعه کردن فهرست این کتاب خیلی به دید انسان نسبت به مهدویت کمک می کند. به جای آنکه انسان با کامپیوتر یا به صورت دستی مطالعه کند، تمام اینها را کتاب آورده و دسته بندی کرده است.
در چاپ جدید هم از کتب چاپ جدید استفاده شده است. در چاپ قبل از انقلاب «صحیح بخاری» چاپ بمبئی استفاده شده بود که با چاپ جدید متفاوت بود، اما در چاپ جدید همه از کتابها و مصادری که جدیداً چاپ شده استفاده شده است. به عنوان مثال:
«فی عمران الأرض فی دولته تکامل العقول و وصل العلم فی عصره»
تمام اینها آمده است. همچنین:
«فی بعض تکالیف رعیته و شیعته بالنسبة إلیه»
در رابطه با ویژگیهای یاران حضرت مهدی (ارواحنا فداه) دسته بندیهای بسیار جالبی دارد، یعنی استیعاب هم کرده است. شاید بتوان گفت این بزرگوار نود و پنج درصد احادیث مربوط به مهدویت را در کتاب خود آورده است.
من ندیدم عزیزان دیگر حتی آیت الله کورانی که کتاب «موسوعة الإمام مهدی» را نوشتهاند، به این شکل دسته بندی کرده باشند.
در کتابهای دیگر متن را طوری آوردهاند که وقتی انسان مطالعه میکند خسته میشود، اما کتاب «منتخب الأثر» این چنین نیست یعنی بسیار آخوندی و منبری و محقّقی مطالب را نوشته است.
به هر حال «احمد الکاتب» میگوید وقتی امام حسن عسکری (علیه السلام) از دنیا رفت، هیچ نامی از حضرت مهدی نبرد و شیعه با اعتقاد به ولادت حضرت مهدی مذهب تشیع را تأسیس کرد.
این حرف بی اساس است و بر جهل احمد الکاتب یا به عناد او دلالت میکند. او از مناظره با بزرگان شیعه فرار میکند. در «شبکه المستقله» یکی دو جلسه با آیت الله العظمی کورانی مناظره کرد و فرار کرد و دیگر حاضر به مناظره نشد.
ما هم در چند سال اخیر بعد از آنکه در «شبکه کلمه» بحث کرد، رسماً اعلام کردیم که حاضریم خودمان یا شاگردانمان با او مناظره کنیم ولی تا الآن حاضر به مناظره نشده و فرار میکند، زیرا خودش هم میداند که چه خیانتی کرده است. او میداند که اگر برای مناظره بیاید، جز رسوایی چیز دیگری در انتظارش نیست.
گاهی اوقات خود او در «شبکه کلمه» حاضر نمیشود و «مجری» کتاب «الإمام المهدی حقیقة تاریخیة أم فرضیة فلسفیة» را باز میکند و چند سطر از این کتاب را میخواند و نسبت به شیعه عبارتهای بسیار وقیح و زشتی را مطرح میکند.
حضرت آیت الله صافی (رحمة الله علیه) نزدیک به ششصد روایت در جلد اول و دوم منتخب الاثر از نبی گرامی اسلام در رابطه با حضرت مهدی (رواحنا فداه) آورده اند.
به احمد الکاتب می گوییم: آدم بی انصاف! ما در کتب اهل سنت نسبت به کدام یک از موضوعات اسلامی این تعداد روایت داریم؟! یک مورد به ما بگو!
از طرف دیگر شبهاتی که در رابطه با مهدویت از سوی مؤسسه دراسات الاسلامیة که زیر نظر آیت الله العظمی سیستانی جمع آوری شده است، حدود پانصد و پنجاه و چهار شبهه است که از سوی اهل سنت و وهابیت با ذکر جلد و صفحه مطرح شده است.
ما در مسائل اعتقادی شیعه این انبوه شبهه در هیچکدام از موضوعات نداریم. حتی شبهاتی که در رابطه با امیرالمؤمنین جمع کردیم هم به پانصد شبهه نرسیده است. همچنین شبهات مربوط به حضرت صدیقه طاهره به پانصد شبهه نرسیده است.
تمام شبهات مربوط به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) صد و نود شبهه است، اما نسبت به مهدویت آنها پانصد و پنجاه شبهه مطرح کردهاند.
در رابطه با بحث ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) که میگوید نامشخص بوده است، ملاحظه کنید «ابن تیمیه» تعبیری دارد. در کتاب «منهاج السنة النبویة» جلد چهارم صفحه 87 آمده است:
«قَدْ ذَکرَ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرٍ الطَّبَرِی، وَعَبْدُ الْبَاقِی بْنُ قَانِعٍ وَغَیرُهُمَا مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ بِالْأَنْسَابِ وَالتَّوَارِیخِ: أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی الْعَسْکرِی لَمْ یکنْ لَهُ نَسْلٌ وَلَا عَقِبٌ»
محمد بن جریر طبری و عبدالباقی بن قانع که اهل علم به انساب هستند، گفتند: حسن بن علی عسکری هیچ نسل و باقیماندهای ندارد.
«وَالْإِمَامِیةُ الَّذِینَ یزْعُمُونَ أَنَّهُ کانَ لَهُ وَلَدٌ یدَّعُونَ أَنَّهُ دَخَلَ السِّرْدَابَ بِسَامَرَّا وَهُوَ صَغِیرٌ. مِنْهُمْ مَنْ قَالَ: عُمُرُهُ سَنَتَانِ، وَمِنْهُمْ مَنْ قَالَ: ثَلَاثٌ، وَمِنْهُمْ مَنْ قَالَ: خَمْسُ سِنِینَ وَهَذَا لَوْ کانَ مَوْجُودًا مَعْلُومًا، لَکانَ الْوَاجِبُ فِی حُکمِ اللَّهِ الثَّابِتِ بِنَصِّ الْقُرْآنِ وَالسُّنَّةِ وَالْإِجْمَاعِ»
ما شاید چندین بار با اهل سنت و وهابیت این را تحدی کردیم و گفتیم که اگر کسی این عبارت را از کتابهای «ابن جریر طبری» برای ما بیاورد، ما در حد توان خودمان هرچقدر بخواهد به او جایزه میدهیم!
«محمد بن جریر طبری» دو کتاب به نام «تفسیر» و «تاریخ» دارد. کتاب «الولایة» او هم به دست نیامده است. بنده این قضیه را در شبکه سه سیما و شبکه خراسان که برنامه داشتم مطرح کردم. «محمد بن جریر طبری» کتابی به نام «تاریخ الامم و الملوک» دارد. «عریب بن سعد قرطبی» کتابی به نام «صلة تاریخ الطبری» دارد.
کتاب «تاریخ طبری» اثر «محمد بن جریر طبری» متوفای 310 هجری است، اما کتاب «صلة تاریخ الطبری» اثر «عریب بن سعد قرطبی» است. او در صفحه 49 مطلبی را نقل میکند و میگوید: فردی در زمان المقتدر بالله بود که گفت من از فرزندان علی بن أبی طالب هستم. من سیصد سال عمر کردم و به همه انساب طالبیین آگاهی دارم.
این شخص را نزد «ابن طومار» یکی از افرادی که در آن زمان نسب شناس مشهور بود آوردند.
«فزعم أنه محمد بن الحسن بن علی بن موسی بن جعفر الرضا وأنه قدم من البادیة»
صلة تاریخ الطبری، نویسنده: عریب بن سعد القرطبی، وفات: 369، رده: مصادر تاریخ، خطی: خیر، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، ص 35، باب ذکر ما دار فی هذه السنة من أخبار بنی العباس
عبارت نشان میدهد که او از نوادههای امام رضا (علیه السلام) است، نه محمد بن الحسن العسکری. امام رضا فرزندی به نام حسن داشته است و ایشان هم فرزندی به نام محمد داشتند. البته بعضی افراد معتقدند که امام رضا (علیه السلام) غیر از امام جواد (علیه السلام) فرزند دیگری نداشتند. علاوه بر این در کتاب «صلة تاریخ الطبری» آمده است:
«محمد بن الحسن بن علی بن موسی بن جعفر الرضا»
و ارتباطی به محمد بن الحسن العسکری ندارد. البته «دکتر محمد رشاد سالم» در پاورقی اشارهای به این قضیه دارد. گرچه اینجا هم باز خودش خیانت کرده است. خودش فهمیده که «ابن تیمیه» دروغ گفته و این حرف از «محمد بن جریر طبری» نیست ولی فقط مینویسد در «صلة تاریخ الطبری» آمده است:
«أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی الْعَسْکرِی لَمْ یعْقِبْ»
ای انسان بی انصاف و بی وجدان! آنجا «محمد بن الحسن بن علی بن موسی بن جعفر الرضا» آمده است، اما اینجا «حسن بن علی العسکری» آورده ای!!
ببینید این افراد چقدر خائن هستند. این افراد تصور میکنند که در آشپزخانه منزلشان حرف میزنند و مطالبشان را هم زن و فرزندشان میشنوند، اما نمیدانند که این مطالب بیرون میآید و مردم میبینند و به کتاب «صلة تاریخ الطبری» دسترسی دارند.
حال «ابن تیمیه» حرف غلطی زده است، اما «محمد رشاد سالم» که محقق برجسته و بلندآوازه عصر حاضر است نباید این دروغ را بیان کند.
ابن تیمیه مینویسد:
«زَعَمَ أَنَّهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَهْدِی: " فَأَمَرَ الْمُقْتَدِرُ بِإِحْضَارِ ابْنِ طُومَارٍ نَقِیبِ الطَّالِبِیینَ وَمَشَایخَ آلِ طَالِبٍ فَسَأَلَهُ عَنْ نِسْبَتِهِ فَزَعَمَ أَنَّهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الرِّضَا وَأَنَّهُ قَدِمَ مِنَ الْبَادِیةِ، فَقَالَ لَهُ ابْنُ طُومَارٍ: لَمْ یعْقِبِ الْحَسَنُ وَکانَ قَوْمٌ یقُولُونَ: إِنَّهُ أَعْقَبَ، وَقَوْمٌ قَالُوا: لَمْ یعْقِبْ... إِلَخْ "»
الکتاب: منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبی القاسم بن محمد ابن تیمیة الحرانی الحنبلی الدمشقی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: محمد رشاد سالم، الناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة، الطبعة: الأولی، 1406 هـ - 1986 م، ج 4، ص 87، باب کلام الرافضی علی محمد بن الحسن المهدی عندهم والرد علیه
«قفاری» کتابی به نام «اصول مذهب الشیعه» دارد که سه جلد است و شاید قویترین کتاب ضد شیعه در این چهارده قرن است.
همانطور که «علامه امینی» حقانیت شیعه را از کتب اهل سنت اثبات کرده است، این آقا میخواهد حقانیت اهل سنت را از کتب شیعه اثبات کند!! «ملک فهد» دستور داد این کتاب را که در عربستان کتاب برگزیده هم انتخاب شد در یک تیراژ میلیونی چاپ کردند. شما به هر کشوری بروید و به کتابخانه اهل سنت مراجعه کنید، این کتاب در آنجا موجود است.
ما سال 1390 که به کتابخانه کنگره آمریکا رفته بودیم دیدیم از میان کتابهایی که از عربستان سعودی آمده است، کتاب «اصول مذهب الشیعة الإثنی عشریه» هم موجود است. این در حالی بود که کتابها را در قفسهها نگذاشته بودند و کارتنها مملو از این کتاب بود.
«قفاری» در کتاب «اصول مذهب الشیعة الإثنی عشریه» جلد دوم صفحه 828 همین تعبیر را دارد و مینویسد:
«ولم یر له خلف، ولم یعرف له ولد ظاهر، فاقتسم ما ظهر من میراثه أخوه جعفر وأمه»
شما به کتاب هرکدام از وهابی ها نظیر «احسان الهی ظهیر» مراجعه کنید، میبینید که همگی این عبارت را تکرار کردهاند و عمدتاً هم مصدر حرفشان به «ابن تیمیه حرانی» برمی گردد.
«احسان الهی ظهیر» در کتاب «الشیعة و أهل البیت» مینویسد:
«ومن أكاذيبهم على أهل البيت أنهم نسبوا إليهم الأقوال والروايات التي تنبئ بخروج القائم من أولاد الحسن العسكري الذي لم يولد له مطلقاً في آخر الزمان»
إحسان إلهي ظهير (المتوفى: 1407هـ)، الشيعة وأهل البيت، ص244، الناشر: إدارة ترجمان السنة، لاهور
اصلاً امام حسن عسکری مطلقاً فرزندی در آخرالزمان نداشت.
از میان مشهورترین نسب شناسانی که امروزه در کتابخانههای شیعه و سنی مطرح هستند، «سهل بن عبدالله بخاری» از اعلام قرن پنجم است. ایشان نسبت به فرزند امام حسن عسکری مینویسد:
«القائم، الحجة، لا طعن فی نسبه»
سر السلسلة العلوية، ص 39 ـ 40
نسابه دیگر «جمال الدین احمد بن علی» مینویسد:
«و هو والد الإمام محمد المهدی ثانی عشر الائمة عند الإمامیة»
عمدة الطالب، ص199
«أبو المعالی» همچنین مینویسد:
«فالحسن العسكري أعقب صاحب السرداب الحجة المنتظر، وليّ الله الإمام محمد المهدي...».
حسن عسکری، پدر صاحب سرداب، حجت منتظر، ولی خدا، امام محمد المهدی...
صحاح الأخبار في نسب السادة الفاطمية الأخيار، ص56
«محمد امین سویدی» که امروزه حرفش در میان اهل سنت فصل الخطاب است، کتابی به نام «سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب» دارد که اهل سنت با این کتاب مأنوس هستند. ایشان در صفحه 78 مینویسد:
«محمد المهدی و کان عمره عند وفاة أبیه خمس سنین»
سبائك الذهب في معرفة قبائل العرب، ص78
حال «ابن تیمیه» به دروغ می گوید: علمای عالم به انساب همه نوشتهاند که امام حسن عسکری فرزندی نداشت و خلفی از خود باقی نگذاشت!
حال شما هم نسب شناسی بیاورید. شما از «طبری» نقل کردید و «صلة الطبری» شد. «صلة الطبری» هم «محمد بن الحسن علی بن موسی الرضا» است، نه محمد بن الحسن العسکری.
آقای «قفاری»! شما به عنوان استاد برجسته دانشگاه محمد بن سعود ریاض هستی. دانشگاه محمد بن سعود اولین رتبه را در عربستان سعودی دارد، همانند دانشگاه تهران که رتبه اول را در ایران دارد. وقتی شما حرفی را ادعا میکنی و هیچ مدرکی هم از شیعه و سنی نمیآورید، حرفت زیر سؤال میرود.
بنابراین اگر شبهاتی که در زمینه مهدویت مطرح شده است را ملاحظه کنید، میبینید که نود و نُه درصد این است. یک درصد هم در بعضی از کتابهای ضعیف یا روایات ضعیف یا جعلی مطرح شده است. آقایان این عبارتها را علیه شیعه علَم کردهاند. در مقابل وقتی «علامه مجلسی» سی یا چهل روایت از علمای بزرگ، بر خلاف این عبارت آورده است نگاه نمیکنند، اما روی این عبارت دست میگذارند. این نمونهای از کارهای آقایان است. بنابراین ما باید روی این مسائل کار کنیم. وقتی این افراد میخواهند ولایت فقیه را زیر سؤال ببرند، ابتدا امامت و ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) را زیر سؤال میبرند و سپس ادعا میکنند که ولایت فقیه هم توسط «شیخ مفید» و «شیخ طوسی» پایه گذاری شده است. تأسیس بحث ولایت فقیه به این خاطر بود که امورات این افراد بگذرد و از شیعیان وجوهات بگیرند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته