2024 December 13 - جمعه 23 آذر 1403
نقد تصحیح کتاب شریف کافی توسط برخی افراد غیر متخصص
کد مطلب: ١٦٠٦٣ تاریخ انتشار: ٠٥ آذر ١٤٠٣ - ١٤:٣٤ تعداد بازدید: 528
خارج فقه الحکومه » فقه
نقد تصحیح کتاب شریف کافی توسط برخی افراد غیر متخصص

(جلسه ششم 02 07 1403)

 
 
 

لينک دانلود
  

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

 (جلسه ششم 02 07 1403)

موضوع: نقد تصحیح کتاب شریف کافی توسط برخی افراد غیر متخصص

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

برای ورود به مباحث امامت و تحقیق در آن چه منابعی را معرفی می کنید؟

پاسخ:

اگر کسی بخواهد روی امامت کار کند، پیشنهاد ما به عنوان اولین کتابی که شروع کند و مثل کتاب‌های درسی حوزه علمیه خوب بخواند، کتاب «المراجعات» اثر «مرحوم شرف الدین» است. این کتابی است که الحق و الانصاف در بحث امامت برای ورود هم مطالب خوبی دارد و هم محرّک خوبی است. محرّک بودنش خیلی زیباست. در حقیقت یک مناظره‌ای است میان «مرحوم شرف الدین» و «سلیم بشری» شیخ دانشگاه الأزهر.

از یک طرف «مرحوم شرف الدین» خیلی زیبا و عالی از مذهب دفاع می‌کند. از طرف دیگر «سلیم بشری» از اهل سنت دفاع می‌کند. بحث‌ها هم بسیار مؤدبانه است، یعنی هردو نسبت به همدیگر و معتقدات یکدیگر محترمانه برخورد می‌کنند.

بحث‌ها به صورت مستدل است، یعنی هم مرحوم شرف الدین و هم سلیم بشری دلایل قوی و محکم ارائه می‌دهند.

نکته مهم این است که این مناظره نیست، بلکه مکاتبه است. در مناظره هر کدام از طرفین مثلا ده دقیقه فرصت حرف زدن دارند. طرف مقابل در ده دقیقه ده شبهه مطرح می‌کند، اما شما در ده دقیقه خودتان به یک شبهه هم نمی‌توانید پاسخ بدهید. علاوه بر این در مناظره انسان حضور ذهن ندارد. در مقابل در مکاتبه طرف مقابل نامه نوشته است و شخص می‌تواند چند روز یا چند هفته جستجو کرده و تمام مصادر را پیدا کرده و آنچه در توان دارد را در مکاتبه بنویسد.

بنابراین اگر دوستان بتوانند این کتاب را با همدیگر مباحثه کنند و خودشان تلخیص کنند خیلی خوب است. البته چند نفر این کتاب را تلخیص کرده اند و در اینترنت هم موجود است، اما هرکسی با سلیقه خودش تلخیص می‌کند و به درد دیگران نمی‌خورد.

بنابراین اگر این کتاب خوب مطالعه شود و تلخیص شود، به نظرم بهترین کتاب برای ورود است. بعد از آن کتابی که می‌شود روی آن کار کرد «معالم المدرستین» اثر «مرحوم علامه عسکری» است که سه جلدی است.

این کتاب، کتاب مقایسه‌ای بین مکتب شیعه و مکتب اهل سنت است. البته این کتاب همانند کتاب «مرحوم علامه شرف الدین» نیست. «مرحوم علامه عسکری» غالباً از حافظه‌اش استفاده کرده است.

اگر هم کسی بخواهد با جدیدترین شبهات اهل سنت یا وهابیت آشنا شود، کتاب «نقد اصول مذهب الشیعة الاثنی عشری» که نقد کتاب «قفاری» است و ما آن را در سه جلد نوشتیم مطالعه کند. البته مطالب این کتاب سنگین است، به طوری که اگر کسی کتاب «المراجعات» را نخوانده باشد این کتاب را متوجه نمی‌شود.

آغاز بحث

بنده دیروز بحثی را در رابطه با کتاب آقای «بهبودی» یعنی کتاب «صحیح الکافی» عرض کردم. ایشان در این کتاب در رابطه با:

«مَوْلِدِ الصَّاحِبِ»

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 514، بَابُ مَوْلِدِ الصَّاحِبِ ع

صحبت می‌کند که کتاب «کافی» سی و یک روایت در این مورد آورده است. ولی آقای بهبودی در جلد اول صفحه 61 «باب مولد الصاحب» فقط دو روایت ذکر کرده است!

ایشان روایات نُه و روایت بیست و چهارم را آورده است. یعنی از میان سی و یک روایت، بیست و نُه روایت را نیاورده است! حال آنکه «مرحوم علامه مجلسی» وقتی به همین باب می‌رسد، از میان سی و یک روایت تعداد نُه روایت را تصحیح می‌کند.

کتاب «مرآة العقول» حدیث 4 و 8 را صحیح ذکر کرده است، حدیث 9 را «مجهول کالصحیح» ذکر کرده است، حدیث 20 و 24 و 25 و 26 و 29 و 31 را صحیح ذکر کرده است. مابقی روایات را مجهول آورده است. در میان این سی و یک روایت، یک روایت را به عنوان ضعیف نقل نکرده است.

پرسش:

مجهول کالصحیح به چه معناست؟!

پاسخ:

یعنی روایت مجهول است، اما از روایات مجهولی است که «لا یروی و لا یرسل الا عن ثقة». این مربوط به پیچ و خم‌های علم رجال است.

به هر حال اقای بهبودی از میان این سی و یک روایت، تنها دو روایت را ذکر کرده و بیست و نُه روایت را زیر سؤال برده است.

حال یک وهابی می‌آید و می‌گوید: یک عالم شما از میان سی و یک روایت «کلینی» تنها دو روایت را قبول کرده است!! همین قضیه را نقطه ضعفی قرار می‌دهند و در رسانه‌ها بر علیه شیعه حرف می‌زنند. از طرف دیگر «کلینی» بابی به نام:

«بَابٌ فِی الْغَیبَة»

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 335، بَابٌ فِی الْغَیبَة

آورده است. ایشان آمده است یازده روایت را تصحیح کرده است و کتاب «مرآة العقول» نُه روایت را تصحیح کرده است. همچنین در باب:

«بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَی صَاحِبِ الدَّارِ »

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 328، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَی صَاحِبِ الدَّارِ ع

آقای بهبودی دو روایت را بیشتر تصحیح نکرده است و مابقی را کنار گذاشته است. همچنین در باب:

«بَابٌ فِی تَسْمِیةِ مَنْ رَآهُ »

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 329، بَابٌ فِی تَسْمِیةِ مَنْ رَآهُ ع

یک روایت را تصحیح کرده است و مابقی روایات را کنار گذاشته است. باب دیگر:

«بَابُ مَا جَاءَ فِی الِاثْنَی عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَیهِمْ»

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 525، بَابُ مَا جَاءَ فِی الِاثْنَی عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَیهِمْ ع

حتی یک روایت هم نیاورده است. حال آنکه کتاب «مرآة العقول» نُه روایت را تصحیح کرده است.

ظاهرا کسانی مانند آقای بهبودی با اینطور کار کردن یا از وضع هجمه‌هایی که علیه شیعه است و یا اصلا از مبانی شیعه آگاهی ندارند.

بحث رجال اجتهادی است. هرکسی با اجتهاد خودش یک روایت را تصحیح می‌کند و روایت دیگر را تصحیح نمی‌کند. نظر این فقیه برای دیگر فقها حجت نیست و برای مقلدین دیگر فقها هم حجت نیست. فرضاً اگر بگوییم در بحث رجال تقلید جایز هم باشد، تنها مقلدین این آقا می‌توانند از این مرجع تقلید کنند. گرچه در بحث رجال اصلاً جایی برای تقلید نیست. یا کسی باید خودش شخصاً بررسی کند یا از باب اعتماد بر فقیه مطالب فقیه را ملاحظه کند.

امروز دیدم آقایی در عراق کتاب «بحارالانوار» را تصحیح کرده است و این کتاب صد و ده جلدی را به چهار جلد تبدیل کرده است!

هردم از این باغ بری می‌رسد

تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد!

ایشان همچنین کتاب «کامل الزیارات» و کتاب «سلیم بن قیس هلالی» را تصحیح کرده است. نمی‌دانم این افراد چه مرضی دارند که چنین کاری می‌کنند!!

در حوزه علمیه کسی از این کارها استقبال نکرد، بلکه مراجع عظام تقلید این آقایان را مذمت و توبیخ کردند.

تصحیح روایات اجتهادی است. هرکسی می‌تواند برای خودش تصحیح کند. ما با تصحیح مخالف نیستیم. ما می گوییم که مثلاً صاحب کتاب «مرآة العقول» با نظر خودش روایات را تصحیح کرده است.

حال اگر کسی یک کتاب صحیح بنویسد و بگوید که این کتاب صحیح «کافی» است، باید گفت: به شما چه ربطی دارد و با چه مبنایی این کار را انجام می‌دهید؟!

همین روایاتی که ایشان تصحیح کرده است، شاید اگر به نظر آیت الله العظمی خوئی نگاه کنید می‌بینید که آیت الله العظمی خوئی بسیاری از این روایات را تصحیح نکرده است. همینطور در کنار آن بسیاری از روایات دیگر را آیت الله العظمی خوئی تصحیح کرده است که ایشان تصحیح نکرده است.

آیت الله العظمی سبحانی در درس خود می گفتند که آیت الله العظمی شبیری زنجانی مرد بی نظیر رجال در تاریخ شیعه است. ایشان مشایخ الثقات را قبول دارد، اما آیت الله العظمی خوئی قبول ندارد.

شما با مشایخ الثقات می‌توانید در کتاب «کافی» بیش از سه هزار روایت را تصحیح کنید. به عنوان مثال در نرم افزار «نور الدرایه» آقازاده های آیت الله شبیری بسیاری از روایات را تصحیح کردند که تنها با مبنای پدرشان تطبیق می‌کند و مخالف نظر آیت الله العظمی خوئی است.

حال اگر کتابی را سنی‌ها هم داشته باشند، مثل (صحیح سنن ترمذی و ...) دلیل نمی شود که ما هم درباره کتاب های مرجع حدیثی خود چنین کاری کنیم. ما که نمی‌توانیم بیاییم یک کار عبث انجام بدهیم. نتیجتاً همه اینها به ضرر شیعه تمام می‌شود.

آقای بهبودی! کسی مقلد شما نیست که بگویید فلان آقا را آیت الله العظمی خوئی گفته است صحیح است یا صحیح نیست. نه مرجع تقلید هستی (و نه تحصیلات حوزوی کاملی داری). شما یک انسان مکلایی بودی که در چند دانشگاه تدریس داشتی.

شما چنین حقی نداری که کتاب صحیح کافی بنویسی و (اعتبار کتاب مرجع حدیثی شیعه را زیر سوال ببری). این همه مراجع از زمان «شیخ مفید» و «شیخ طوسی» و «علامه حلی» و «صاحب جواهر» هیچکدام به عقلشان نرسید که خودشان کاری انجام بدهند و «صحیح کافی» بنویسند؟! اگر این کار، کار درست و معقول و صحیحی بود بزرگان ما در طول این هزار و چهارصد سال انجام می‌دادند. اگر این کار را انجام ندادند، به خاطر این است که مسئله‌ای بوده که انجام ندادند.

ملاحظه کنید اهل سنت دو کتاب صحیح نوشتند، اما داخل گِل فرورفته‌اند و نمی‌توانند جواب بدهند. این همه روایات ضعیف و این همه روایات دروغ در کتب صحیحین است. بنده چند روز پیش نمونه‌ای از روایات کتاب صحیح بخاری را عرض کردم از جمله اینکه حضرت موسی با سیلی به گوش عزرائیل زد به طوری که چشمش از حدقه بیرون آمد.

ما حداقل معتقد به عصمت انبیاء الهی هستیم. در روایت دیگر آمده است که نستجیر بالله نبی گرامی اسلام ایستاده بول می‌کرد!!

شما نسبت به راوی که ایستاده بول می‌کند می گویید ضعیف است و روایت از او نقل نمی‌کنید، اما همین جسارت را به پیغمبر اکرم نسبت می‌دهید؟!! این آقایان شعری گفته‌اند که در قافیه آن گیر کرده‌اند.

وقتی ما نسبت به کتاب‌های دیگر نظیر «سنن نسائی» و «سنن ابو داود» اشکال می‌کنیم، می گویند روایت ضعیف است. در مقابل، نسبت به روایات کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» نمی‌توانند بگویند روایت ضعیف است.

ببینید در کتاب «صحیح بخاری» چقدر عبارت‌های وقیح و زشت به عایشه نسبت داده‌اند، به طوری که اگر این روایات را یک فرد عادی کوچه و خیابان نقل کند مردم به دهان او می‌زنند. به طور مثال مسائل آمیزش عایشه و پیغمبر اکرم از زبان او نقل شده است.

همچنین نقل شده است که صحابه با همدیگر اختلاف دارند بر سر اینکه اگر کسی نزدیکی کند و انزال نشود، آیا غسل بر او واجب است یا خیر. نهایتاً نزد عایشه می‌آیند و از او سؤال می‌کنند. عایشه می‌گوید: شما نزد متخصص این کار آمده‌اید!!

این تعبیر، بسیار تعبیر زشت و وقیحی است. او می‌گوید: من و پیغمبر این کار را می‌کردیم، اما غسل نمی‌کردیم!

همچنین تعبیر وقیح دیگری آمده است ...

در این کتاب روایاتی نقل شده است که انسان مبهوت می شود! همچنین خودشان ده‌ها روایت در مذمت کسانی دارند که مسائل خانوادگی و رابطه زناشویی خود را در میان مردم مطرح کنند. آنوقت از عایشه همین روایات را نقل می‌کنند!!

من بارها گفته‌ام روایاتی که اهل سنت از عایشه در کتاب صحاح خود نقل کرده‌اند، توطئه بنی امیه بود. آن‌ها نمی‌توانستند نسبت به پیغمبر اکرم جسارت کنند و این مطالب را به همسر پیغمبر اکرم نسبت می‌دادند که نتیجتاً تضعیف پیغمبر اکرم بود.

عرض کردم اگر انسانی عقل خودش را از دست داده باشد چنین مطالبی از او ساخته است. این روایات همگی توطئه بنی امیه در کارخانه حدیث سازی‌شان بود که «بخاری» و «مسلم» هم در کتاب خود آنها را ذکر کرده‌اند.

در روایت دیگری آمده است که عایشه می‌خواست که بعضی از جوانان با او بروند، به همین خاطر به آنها شیر می‌داد. عایشه که اصلاً بچه دار نشد، از کجا شیر آورده است!!

جعل کردن احادیث آنها هم نشانگر این است که عقل درست و حسابی هم نداشتند. سپس فقهای اهل سنت بحث و بررسی می‌کنند پیرامون اینکه دختری که شوهر نکرده باشد یا زنی که فرزند نیاورده باشد آیا می‌تواند شیر بدهد یا خیر. بدون اینکه بگویند این روایات دروغ است و واقعیت ندارد، آن را نقل کرده‌اند و برمبنای آن در کتب فقهی خودشان شروع به داستان سرایی کردند.

ما باید قدری حواسمان را جمع کنیم. «البانی» وقتی قضیه اتهام فحشا به عایشه را از «بخاری» نقل می‌کند می‌گوید: اشکالی ندارد زنان انبیاء هم مبتلا به فحشا باشند!!

این شخص که مثلا روشنفکر است و اهل سنت و وهابیت بر سر او قسم می‌خورند، چنین می‌گوید. از طرف دیگر «شیخ طوسی» و دیگران می گویند که ما معتقدیم همسر هیچکدام از انبیاء الهی دچار فحشا نبودند و این اهانت به آن پیغمبر است.

در رابطه با حضرت لوط و حضرت هود و همسرانشان آمده است که همسران این انبیاء اسرار زندگی خود را برای دشمنان نقل می‌کردند و زمینه آزار پیغمبر را فراهم می‌کردند.

دوستان! ما باید حواسمان را جمع کنیم تا خدای ناکرده با تشویق عده‌ای گرفتار هوای نفس نشویم و کاری انجام دهیم که نتیجه آن به جای آنکه خدمت به اهل بیت (علیهم السلام) باشد، خیانت به به آن بزرگواران باشد.

پرسش:

حاج آقا اهل سنت از اساس باطل هستند و صد سال هم روایت نداشتند و معلوم نیست این روایات را از کجا آورده‌اند، اما در شیعه الحمدلله علمای گذشته ما تا یک نفر قدمی کج می‌گذاشت فوراً جلوی او را می‌گرفتند....

همان آقایی که شما می گویید شاگردانش رئیس دانشکده الهیات و فلان دانشکده هستند. باید با این افراد در همان زمان مناظره‌ای می‌شد تا کسانی که به او ارادت دارند قبول می‌کردند که او دارد اشتباه می‌کند.

پاسخ:

دست روی دردهای دل ما نگذارید. روز میلاد حضرت امام رضا (علیه السلام) همایشی از طرف آستان قدس رضوی بود. آن‌ها در ابتدا از ما دعوت کردند و در بیانیه هم اولین نفر عکس ما را گذاشته بودند.

من دیدم افرادی که در این همایش هستند، همگی کسانی هستند که ما با آنها زاویه داریم. من اعلام کردم که من معذورم و نمی‌آیم، اما عکس ما را حذف نکردند.

روز میلاد امام رضا (علیه السلام) می‌خواستم ببینم که این آقایان چه مطالبی دارند. دیدم یکی از این آقایان که در حوزه و دانشگاه کلاس دارد و بودجه‌های بسیار کلانی هم می‌گیرد، صحبت‌هایی می‌کرد که تأسف آور بود. بنده متحیر شدم از اینکه این صحبت‌ها در روز میلاد حضرت علی بن موسی الرضا آن هم در همایش مربوط به آستان قدس رضوی مطرح می‌شد.

بنده دو هفته بعد سفری به مشهد داشتم و با آقای «مروی» جلسه بسیار مفصلی داشتیم. بنده گفتم که این حرف‌ها خلاف است، ما مخالف آن هستیم و مخالف عقیده شیعه است.

آن آقا در همایش آستان قدس ادعا می‌کرد که در زمان خلفا نزدیک‌ترین فرهنگ به فرهنگ عصر نبوت، فرهنگ عصر خلفا بوده است. بنده به آقای مروی گفتم بنابراین امیرالمؤمنین که فرمودند:

«فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَار»

اسلام در دست اشرار به اسارت گرفته شده بود.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 435، خ 53

و:

«حَتَّی إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ ص رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقَاب»

تا جایی که می‌فرماید:

«وَ ذَهَلُوا فِی السَّکرَة عَلَی سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْن»

این افراد آنچنان سرمست مقام شدند که همانند سنت آل فرعون عمل می‌کردند.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی،، ص 209، ص 150

را باید دور بریزیم؟! همچنین بعضی از عبارت‌هایی که واقعاً تعزیر دارد. بنده از ایشان خواستم که شما یک جلسه مناظره یا یک میز آزاد اندیشی برگزار کنید تا بساط این افراد جمع شود.

این افراد همینطوری هرچه از دهانشان بیرون می‌آید می گویند و به صورت زنده در فضای مجازی منتشر می‌شود.

در ایام شهادت حضرت امام رضا (علیه السلام) مرا به مشهد دعوت کردند و من قبول کردم. مسئول دفتر آستان قدس رضوی در قم آقای «پارسانیا» نشسته بودند.

من گفتم: این‌ها چه حرف‌هایی است که اینجا منتشر می‌شود؟!! این حرف‌ها مربوط به امام رضاست. امام رضا (علیه السلام) در میان ائمه اطهار تنها امامی است که بی پرده عقاید اهل سنت را نقد کرده است. وقتی حضرت علی بن موسی الرضا با «یحیی بن ضحاک» مناظره می‌کند، بی پرده حرف‌های ابوبکر را نقل می فرمایند که می‌گوید:

«وإن لی شیطانا یعترینی»

من شیطانی دارم که متعرض من می‌شود.

«فإذا غضبت فاجتنبونی لا أوثر فی اشعارکم ولا أبشارکم»

بنابراین اگر من غضبناک شدم از من اجتناب کنید، زیرا موهای شما را می‌کنم و با چنگم صورت و پوست شما را زخمی می‌کنم.

المصنف، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج 11، ص 336، ح 20701

و:

«ولّیتکم ولست بخیرکم»

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 5، ص 248، باب قصة سقیفة بنی ساعدة

را علناً مطرح می‌کنند. ما از زبان هیچکدام از ائمه اطهار نداریم که اینطور خلفا را به صراحت نقد کرده باشند. آنوقت آیا درست است که در ایام ولادت حضرت امام رضا در همایش آستان قدس رضوی این مطالب را مطرح کنید!!

آقایان قول داده‌اند که جلسه‌ای بگذارند و این آقا را بیاورند تا ببینیم دلیل صحبت هایش چیست. شاید ما اشتباه می‌کنیم و «نهج البلاغه» را متوجه نمی‌شویم!

آیت الله العظمی مکارم شیرازی بر خطبه 150 «نهج البلاغه» شرحی نوشته‌اند به نظرم دوستان این خطبه را مطالعه کنند خیلی مفید است. ایشان مخصوصاً نسبت به این فراز از فرمایش امیرالمؤمنین که می‌فرمایند:

«وَ ذَهَلُوا فِی السَّکرَة عَلَی سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْن»

بسیار زیبا سخن گفته‌اند. «ابن ابی الحدید» تلاش دارد که خطبه 150 را به زمان بنی امیه حمل کند، اما این اشتباه است زیرا حضرت در ابتدا می‌فرمایند:

«حَتَّی إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ ص رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقَاب»

حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در این عبارت خلفای ثلاثه و شیخین را خطاب قرار می‌دهند. ایشان نسبت به عبارت:

«وَ ذَهَلُوا فِی السَّکرَة عَلَی سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْن»

کاری که فرعون می‌کرد را با کاری که خلفا می‌کردند مقایسه کرده است. این عبارت شاید یکی از تندترین عباراتی است که آیت الله العظمی مکارم شیرازی بیان کردند.

کتاب «صحیح بخاری» بابي دارد به نام «تضییع الصلاة» و روایت دارد:

«عن أنس قال : ما أعرف شيئا مما كان على عهد النبي صلى الله عليه و سلم . قيل الصلاة ؟ قال أليس ضعيتم ما ضعيتم فيها»

البخاری، محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص134، ناشر: دار الفکر، بيروت، 1401 ق.

همان روز اول که احادیث پیغمبر اکرم آتش زده شد، فرهنگ پیغمبر اکرم بسته شد. همان شب اول و دوم بعد از رحلت رسول گرامی اسلام عمر بن خطاب دستور داد هرکسی حدیثی از پیغمبر اکرم دارد بیاورد. وقتی احادیث را آوردند همه را آتش زد!

آن‌ها با این کار، فرهنگ رسول الله را آتش زدند. شاید این قضیه به مراتب از هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا بدتر بوده است، اما ما خیلی روی این قضایا مانور نمی‌دهیم.

امیرالمؤمنین باید در خفا بنشیند، اما یهودی و مسیحی جنایتکار در مسجد النبی بیایند و تدریس کنند. از این بدتر؟!

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها