2024 December 13 - جمعه 23 آذر 1403
ردّ نظر احمد الکاتب و اثبات ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه)
کد مطلب: ١٦٠٦٢ تاریخ انتشار: ٠٥ آذر ١٤٠٣ - ١٤:٣١ تعداد بازدید: 504
خارج فقه الحکومه » فقه
ردّ نظر احمد الکاتب و اثبات ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه)

(جلسه پنجم 01 07 1403)

 
 
 

لينک دانلود
  

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

 (جلسه پنجم 01 07 1403)

موضوع: ردّ نظر احمد الکاتب و اثبات ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه)

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

در مورد حضرت صدیقه طاهره نقل شده است که مدتی بعد از رحلت نبی گرامی اسلام به قبرستان می‌آمدند و در کنار قبر شهدای احد گریه می‌کردند. این در حالی است که نمی‌شود با پهلوی شکسته و سقط جنین به قبرستان رفت. منابعی معرفی کنید که حضرت فاطمه زهرا در ایام پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به زیارت قبور شهدا می‌رفتند.

پاسخ:

در این خصوص منابع زیادی از شیعه وجود دارد. «محمود بن لبید» روایت مفصلی دارد که می‌گوید: حضرت صدیقه طاهره گریه می‌کردند، به طوری که قلبم به درد آمد. در کتاب «کفایة الأثر» صفحه 198 آمده است که «محمود بن لبید» عرضه می‌دارد:

«یا سَیدَةَ النِّسْوَانِ قَد وَ اللَّهِ قُطِعَتْ أَنْیاطُ قَلْبِی مِنْ بُکائِک»

ای سرور زنان عالم! به خدا سوگند رگ‌های قلب من از شدت گریه شما تکه تکه شد.

کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، نویسنده: خزاز رازی، علی بن محمد، محقق / مصحح: حسینی کوهکمری، عبد اللطیف، ص 198، باب ما جاء عن فاطمة ص عن النبی ص فی النصوص علی الأئمة الاثنی عشر ع

«مرحوم محمد تقی مجلسی» قاطعانه می‌گویند: سه روز یا دو روز قبل از شهادت حضرت صدیقه طاهره این هجوم اتفاق افتاد. آن حضرت بعد از ماجرای شکستن پهلو و سینه و جاری شدن خون دو سه روز یبشتر زنده نبودند.

در کتاب «لوامع صاحبقرانی» که شرح کتاب «من لا یحضره الفقیه» است، جلد هشتم صفحه 589 آمده است: حضرت فاطمه در روز دوم یا سوم این واقعه به جوار رحمت ایزدی پیوستند.

«دکتر جباری» (از محققان معاصر) نیز بر این نظر است که هجوم سوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها که منجر به سقط جنین و شکستن پهلوی حضرت فاطمه زهرا شد پنجاه روز بعد از رحلت نبی گرامی اسلام انجام شده است.

آغاز بحث

بحث ما در شبهات «احمد الکاتب» در رابطه با بحث ولایت فقیه بود. وی یک سری حرف‌های بی اساسی می زند. قبلاً هم عرض کردیم که در فضای مجازی و رسانه‌ها عمدتاً حرف ایشان مفصل مطرح می‌شود و وهابی‌ها هم روی حرف «احمد الکاتب» بسیار سرمایه گذاری می‌کنند. او جدیداً کتابی تحت عنوان «الإمام المهدی حقیقة تاریخیة أم فرضیة فلسفیة» نوشته است. در ابتدای صفحه 12 می‌گوید:

«فقد ولدت علی أثر الإیمان بوجود الإمام محمد بن الحسن العسکری الفرقة الإثنی عشریة»

می‌گوید که اصلاً از فرقه شیعه دوازده امامی در زمان پیغمبر اکرم و ائمه اطهار هیچ خبری نبود و بعد از اینکه عقیده مهدویت در قرن سوم ایجاد شد، تازه فرقه شیعه هم متولد شد!

«بعد ان کاد المذهب الإمامیة یصل إلی طریق مسدود»

مذهب شیعه امامیه داشت به یک بن بستی می‌رسید.

«و ذلک بوفاة الإمام العسکری دون الإشارة إلی وجود ولد له فی الظاهر»

بعد از اینکه امام حسن عسکری از دنیا رفت، هیچ اشاره‌ای به وجود فرزندی که از حضرت ظاهر باشد نکرد.

«و دون الإشارة إلی مسیر الإمام من بعده»

و هیچ اشاره‌ای هم به سرنوشت امامت بعد از خودش نداشت.

سپس تکرار می‌کند:

«ولو لم یکن ذلک الفریق من الشیعه یؤمنون بولادة وجود الإمام محمد بن الحسن العسکری لما تکونت الفرقة الإثنی عشریة»

اگر شیعه ایمان به وجود امام زمان نداشتند، اصلاً فرقه اثنی عشریه به وجود نمی‌آمد.

«و لوصلت نظریة الإمام إلی طریق مسدود علی الأقل فی هذا الخطب من أبناء علی و الحسین و الکاظم»

این بحثی است که این آقا مطرح می‌کند، سپس یک سری مطالبی را مطرح می‌کند و به کلمات بعضی از آقایان من جمله کتاب آقای «بهبودی» استناد می‌کند.

کتاب آقای «بهبودی» یک دردسر بزرگی برای شیعه شده است.

نمی‌دانم بعضی افراد چه هدفی را دنبال می کنند که این چنین مسائلی را مطرح می‌کنند!

همین دیشب داشتم روایاتی که کتاب «کافی» در رابطه با بحث ولادت حضرت مهدی آورده است را می‌خواندم.

«مرحوم مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» نُه روایت نقل می‌کند که صحیحه است. متأسفاه اقای بهبودی از میان بیست و هشت روایتی که در رابطه با ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است، در کتاب خود فقط یکی دو روایت می‌آورد!

ای انسان بی وجدان و بی انصاف! مرحوم «مجلسی» این روایات را تنظیم کرده است. از دیدگاه بنده شاید سی درصد روایاتی که «علامه مجلسی» می‌گوید مجهول است، صحیحه است. حال روایات ضعیف جداست. «علامه مجلسی» در کتاب «مرآة العقول» تعابیر مختلفی دارد. ایشان در بعضی از منابع می‌گوید که این روایت مجهول است و در بعضی از منابع می‌گوید که این روایت ضعیف است و در بعضی دیگر از منابع می‌گوید مختلفٌ فیه است.

بسیاری از مواردی که ایشان می‌گوید مجهول است، این روایت معتبر است و حداقل حسنه است. با تمام دقتی که «مرحوم علامه مجلسی» دارد، نُه روایت را تصحیح می‌کند و می‌گوید که این روایات صحیح است.

در مقابل، این آقا از میان این بیست و هشت روایت، تنها دو روایت را می‌آورد و رد می‌شود!

«مرحوم کلینی» باب مستقلی در رابطه با بحث امامت دارد. از میان سیزده چهارده روایتی که «کلینی» آورده است، ایشان حتی یک روایت هم نیاورده است که این روایت‌ها صحیح است.

روایت‌هایی که «مرحوم کلینی» در باب «مولد صاحب» دارد، بیست و نُه روایت است. از میان این بیست و نُه روایت مرحوم «مجلسی» نُه روایت یا یازده روایت را تصحیح کرده است.

در مقابل، آقای بهبودی یک یا دو روایت آورده و رد شده رفته است. «مرحوم کلینی» در این خصوص می‌نویسد:

«بَابُ مَا جَاءَ فِی الِاثْنَی عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَیهِمْ ع»

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 525، بَابُ مَا جَاءَ فِی الِاثْنَی عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَیهِمْ ع

در اینجا یک باب مستقلی در این خصوص است. «مرحوم کلینی» چند روایت در اینجا آورده است و غالب روایات هم صحیحه است. حال آنکه آقای «بهبودی» یک روایت هم در اینجا نیاورده است که بگوید تصحیح است.

اینطور کارها جز ضربه زدن به شیعه هیچ اثری ندارد. فرض بفرمایید شما می‌خواهید این روایات را تصحیح کنید. با چه مبنایی این کار را انجام می‌دهید؟!

آیا می‌خواهید با مبنای آیت الله العظمی خوئی تصحیح کنید؟! آیا می‌خواهید با مبنای «صاحب جواهر» و «صاحب حدائق» روایات را تصحیح کنید؟!

اصلاً تصحیح روایت یک امر اجتهادی است. ما نمی‌توانیم بگوییم این روایت صحیح است. اگر به نظر خودت صحیح است، برای خودت بنویس.

در یک بابی که «بَابُ مَا جَاءَ فِی الِاثْنَی عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَیهِمْ ع» نزدیک به چهارده روایت است، این بی انصاف (آقای بهبودی) یک روایت هم نیاورده است. این یعنی تمام روایات باب ضعیف است.

روایات مولد الصاحب به همین شکل. در رابطه با باب «ما جاء فی المهدی» به همین شکل.

اگر شما چند باب «مولد الصاحب» و باب «ما جاء فی إثنی عشر» و « باب فی الغیبة» را ملاحظه کنید، می‌بینید که از میان دوازده روایت تنها یک روایت آورده است. همچنین پیرامون:

«بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَی صَاحِبِ الدَّارِ ع»

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 328، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَی صَاحِبِ الدَّارِ ع

هم همینطور. واقعاً نمی‌دانم که اینها تحریک دشمن است یا شیطان در جلد این افراد می‌رود که این کارها را می‌کنند و چه هدفی از این کار دارند.

شنیده‌ام که آیت الله العظمی گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه) او را به بیت خود راه نداده بودند و خیلی تعبیر تندی هم نسبت به او داشتند. آیت الله العظمی گلپایگانی به ایشان گفته بودند که شما کار بسیار زشت و خرابی کردید!!

همچنین آقای «آصف محسنی» که در افغانستان مرحوم شدند، عمری شاگرد آیت الله العظمی خوئی بودند. آیت الله العظمی خوئی در بحث‌های رجالی یک مبنای خاصی دارند، اما ایشان مبنای استادشان را هم در کتاب‌هایشان رعایت نکردند. این افراد به شیعه ضربه های شدیدی می زنند.

«کلینی» سی یا چهل روایت آورده است، اما این شخص ادعا می‌کند که تنها یک یا دو روایت صحیح است! اصلاً فرض می‌کنیم سه روایت آورده است و هرسه هم ضعیف است. سه روایت ضعیف به منزله روایت مستفیض است.

بنده در پاسخ به شبهات آقای «عابدینی» نزدیک به سیصد روایت در کتب شیعه از نبی گرامی اسلام تا حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) در رابطه با ائمه اطهار بیان کردم.

در این روایات آمده است که ائمه اطهار دوازده نفر هستند. اولین آنها علی بن أبی طالب و آخرین آنها حضرت مهدی است.

خداوند آیت الله العظمی صافی گلپایگانی را بیامرزد. ایشان در چاپ جدید کتاب «منتخب الأثر» تعداد پنج هزار و هفت روایت از منابع شیعه و اهل سنت آورده است که نام حضرت مهدی در آنجا آمده است.

شما در کدام یک از ابواب فقهی پنج هزار روایت دارید؟! یک مورد برای ما بیان کنید. بخشی از این روایات عمدتاً از نبی گرامی اسلام است.

بنده یک کتاب شصت صفحه‌ای دیدم که نزدیک به سی کتاب در رابطه با حضرت مهدی (ارواحنا فداه) یا قبل از ولادت حضرت مهدی و یا در زمان غیبت صغری به نقل از شیعه و اهل سنت نوشته شده است.

آنوقت درست است که ما بگوییم بحث مذهب شیعه اثنی عشری با اعتقاد به مهدویت در قرن سوم درست شد و امام حسن عسکری از دنیا رفت و هیچ اشاره‌ای به قضیه مهدویت نکرده است؟!

«ابن ابی عمیر» متوفای 217 هجری است و حدودا چهل سال قبل از ولادت حضرت مهدی از دنیا رفته است. ایشان کتابی به نام «الغیبة» دارد. «حسن بن محبوب» متوفای 224 هجری کتابی به نام «الغیبة» دارند.

«ابراهیم بن انماطی» یکی از اصحاب امام رضا (علیه السلام) کتابی در خصوص غیبت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) دارد.

حتی از میان علمای اهل سنت «رواجنی» متوفای 250 هجری کتابی به نام «أخبار المهدی» دارد.

«أحمد بن حنبل» متوفای 241 هجری است و نُه سال قبل از ولادت حضرت مهدی از دنیا رفته است. عمده روایات مهدویت را «أحمد بن حنبل» در کتاب «مسند» خود آورده است.

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در چاپ قدیم سه هزار و ششصد و شصت و شش روایت در خصوص مهدویت دارند، اما در چاپ جدید پنج هزار و هفت روایت در خصوص مهدویت دارند.

بنده تک تک این روایات را بیرون آوردم. پنجاه روایت آمده است که اسامی ائمه اطهار به صورت دقیق آمده است. نود و یک روایت با این مضمون آمده است که ائمه اطهار دوازده نفر هستند، اولین آنها علی بن أبی طالب و آخرین آنها حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است.

نود و چهار روایت آمده است با این مضمون که امامان دوازده نفر هستند و آخرین آنها حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است. صد و چهل و هشت روایت آمده است با این مضمون که حضرت مهدی (ارواحنا فداه) نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است.

صد و چهل و شش روایت آمده است با این مضمون که حضرت مهدی (ارواحنا فداه) فرزند امام حسن عسکری است. آنوقت درست است که ما بگوییم امام حسن عسکری از دنیا رفت بدون اینکه اشاره‌ای کرده باشند که فرزند دارد یا ندارد؟!!

در رابطه با عمر طولانی حضرت ولی عصر سیصد و هجده روایت داریم. در تمام این روایات آمده است که حضرت مهدی (ارواحنا فداه) دارای عمر طولانی است.

ما کتاب آیت الله العظمی صافی گلپایگانی را برداشتیم و باب به باب و فصل به فصل این روایات را شمردیم.

در چاپ جدید پانصد و شصت روایت تنها از پیغمبر اکرم در مورد حضرت مهدی (ارواحنا فداه) آمده است. عمده روایات مهدویت از قول نبی گرامی اسلام است، چه در منابع شیعه و چه در منابع اهل سنت. آنوقت ما کتابی تحت عنوان «صحیح کتاب الکافی» بنویسیم؟!!

بنده یقین دارم که ایشان در برزخ گرفتار است، زیرا به شیعه ضربه بدی زد.

از امیرالمؤمنین صد و بیست و نُه روایت در خصوص مهدویت آمده است. از امام محمد باقر صد و پنجاه و نُه روایت در خصوص مهدویت آمده است. از امام صادق دویست و نود و شش روایت در مورد مهدویت آمده است.

«ألبانی» شخصی است که خباثت او نسبت به شیعه اظهر من الشمس است. او در کتاب «سلسلة الأحادیث الصحیحة» جلد چهارم صفحه 38 می‌نویسد:

«لتملأن الأرض جورا وظلما، فإذا ملئت جورا وظلما، بعث الله رجلا منی، اسمه اسمی، فیملؤها قسطا وعدلا، کما ملئت جورا وظلما»

در ادامه می‌نویسد:

«بل هو عندی متواتر عن أبی الصدیق عن أبی سعید الخدری، أصحها طریقان عنه: الأولی: عوف بن أبی جمیلة حدثنا أبو الصدیق الناجی عن أبی سعید مرفوعا بلفظ: " لا تقوم الساعة حتی تملأ الأرض ظلما وجورا وعدوانا، ثم یخرج رجل من عترتی أو من أهل بیتی یملؤها قسطا وعدلا، کما ملئت ظلما وعدوانا "»

الکتاب: سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، الطبعة: الأولی، (لمکتبة المعارف)، ج 4، ص 38 – 39، ح 1529

«ابن تیمیه» می‌گوید:

«أن الأحادیث آلتی یحتج بها علی خروج المهدی أحادیث صحیحة رواها أبو داود والترمذی وأحمد وغیرهم من حدیث ابن مسعود وغیره»

منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 8، ص 254، فصل وأما الحدیث الذی رواه عن ابن عمر عن النبی

همچنین «بن باز» می‌نویسد:

«امر المهدی معلوم و الأحادیث فیه مستفیضة بل متواترة»

مجموعة من المؤلفین، مجلة الجامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، العدد ۳، السنة الاولی ۱۳۸۸، فی ذیل محاضرة عبد المحسن العباد.

 «رابطة العالم الإسلامی» که بزرگترین مرکز فرهنگی وهابیت است، می‌نویسد:

«فان الإعتقاد بظهور المهدی یعتبر واجبا علی کل مسلم و هو جزء من عقائد أهل السنة و الجماعة و لا ینکر ذلک إلا کل جاهل أو مبتدع»

سپس اسامی بیست و پنج تن از صحابه را می‌آورد که اسم حضرت مهدی (ارواحنا فداه) را آورده‌اند. «بن باز» می‌نویسد:

«و کل هذا ثابت بالأحادیث الصحیحة المتواترة عن رسول الله فإنکارها کفر و ضلال»

ابن‌باز، عبدالعزیز بن عبدالله، فتاوی نور علی الدرب، الجزء الاول، ص۳۵۵-۳۵۶.

به عقیده او کسانی که منکر مهدویت هستند، کافرند. تنها اختلافی که ما با اهل سنت داریم، این است که آن‌ها عمدتاً معتقدند حضرت مهدی به دنیا نیامده است و نزدیک قیامت به دنیا می‌آید.

خداوند آقای «فقیه ایمانی» را بیامرزد. ایشان در کتاب «إصالة المهدویة فی الاسلام» صفحه 81 صد و دوازده نفر از بزرگان اهل سنت را آورده است که معتقدند حضرت مهدی (ارواحنا فداه) سال 255 یا 260 هجری به دنیا آمده است.

«دکتر سید ثامر عمیدی» یکی از طلبه‌های نجف است که با آقای «امامی کاشانی» کار می‌کردند. بنده استاد راهنمای رساله دکترای ایشان در دانشگاه بین المللی لندن بودم که با نمره 20 قبول شد.

ایشان رساله‌ای در 450 صفحه نوشته بود که در حقیقت یک کتاب بود. «دکتر عمیدی» کتابی به نام «دفاع عن الکافی» دارد که کتاب برگزیده سال هم شد.

ایشان در جلد اول صفحه 568 تعداد صد و بیست و هشت نفر از علمای اهل سنت را آورده است که به ولادت حضرت مهدی اعتراف دارند. حال ممکن است ولادت حضرت مهدی سال 255 هجری باشد یا سال‌های بعد.

به عنوان مثال «ذهبی» با آن خباثتی که دارد، در کتاب «تاریخ الإسلام» جلد نوزدهم صفحه 113 می‌نویسد:

«وأما ابنه محمد بن الحسن الذی یدعوه الرافضة القائم الخلف الحجة، فولد سنة ثمان وخمسین، وقیل: سنة ست وخمسین»

(حضرت) مهدی (ارواحنا فداه) در سال 258 یا 256 به دنیا آمد.

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 19، ص 113، باب 4 حرف الحاء

کتاب «سیر أعلام النبلاء» هم همینطور این تعبیر را دارد. در کتاب «وفیات الأعیان» اثر «ابن خلکان» جلد چهارم صفحه 176 می‌نویسد:

«أنه المنتظر والقائم والمهدی، وهو صاحب السرداب»

تا جایی که می‌نویسد:

«کانت ولادته یوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس وخمسین ومائتین»

ولادت حضرت در روز جمعه نیمه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هجری بود.

الکتاب: وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، المؤلف: أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن إبراهیم بن أبی بکر ابن خلکان البرمکی الإربلی (المتوفی: 681 هـ)، المحقق: إحسان عباس، الناشر: دار صادر – بیروت، ج 4، ص 176، باب أبو القاسم المنتظر

این عین همان عقیده‌ای است که شیعه دارد. صد و بیست و هشت نفر از اهل سنت این تعبیر را دارند. شما کجا سراغ دارید که در مباحث اختلافی شیعه و سنی، تعداد صد و بیست و هشت نفر از علمای اهل سنت طبق نظر شیعه نوشته باشند؟!!

من تا به حال در هیچ یک از مسائل اختلافی ندیدم که بیش از صد نفر عین آنچه شیعه معتقد است را معتقد باشند.

«شعرانی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت است، از عرفا بوده است و بسیار برای او احترام قائل هستند. ایشان کتابی به نام «الیواقیت و الجواهر» دارد که در این کتاب می‌نویسد:

«خروج المهدی هو من أولاد الإمام حسن و مولده لیلة النصف من شعبان سنة خمس و خمسین و ماتین و هو باق»

او سپس می‌نویسد که حضرت مهدی هنوز زنده است تا حضرت عیسی بن مریم از آسمان بیاید.

«فیکون عمره إلی وقتنا هذا»

اليواقيت و الجواهر ج2 ص 127

ایشان می‌نویسد: عمر حضرت مهدی تا الآن که سال 958 هجری است، هفتصد و شش سال است. ایشان به صورت دقیق معین کرده است. آیا از این واضح‌تر و روشن‌تر می خواهید؟!

ایشان در ادامه قضیه‌ای را از یکی از بزرگانشان نقل می‌کند و می‌گوید یکی از علمای ما که اهل کردستان بود، نقل می‌کرد: من خیلی به دنبال حضرت مهدی می‌گشتم که ببینم کجاست و می‌توان حضرت را دید یا خیر.

روزی مشغول نماز بودم که دیدم شخصی روی شانه من دست گذاشت. وقتی برگشتم حضرت ولی عصر خود را معرفی کرد و فرمود: من همان کسی هستم که به دنبال او هستی و حضرت یک هفته مهمان خانه ما بودند.

علمای اهل سنت این قضایا را به طور قاطعانه نقل کردند، نه به صورت حدسی. «شعرانی» انسان بسیار عجیب و غریبی است و حتی «آلوسی» مرید تام و تمام «شعرانی» است.

«آلوسی» در جای جای کتاب «روح المعانی» عبارت‌های بسیار سنگینی در رابطه با امامت و شیعه از قول «شعرانی» نقل می‌کند.

اینکه«آلوسی» سلفی این چنین نسبت به امامت و حضرت مهدی (ارواحنا فداه) سخن می‌گوید. بخاطر ارتباط او با آثار «شعرانی» و تأثیر از اوست.

حال این آقا (احمد الکاتب) با این وضع می‌گوید: شیعه امامیه به بن بست رسیده بود. امام حسن عسکری هیچ اشاره‌ای به فرزند نداشتند. فرزندی که ظاهر باشد و کسی او را دیده باشد از حضرت نبود. سپس بحث عقیده به مهدویت را ایجاد کردند و از عقیده به مهدویت هم ولایت فقیه متولد شد!!!

ببینید چقدر با خباثت این قضایا را می‌چیند. می گوید «از عقیده مهدویت در قرن سوم و چهارم بحث ولایت فقیه ایجاد شد. آن‌ها دیدند که هیچ راهی ندارند و حوزه‌هایشان خرج دارد. به جهت اینکه اموال و ثروتی به دست بیاورند، گفتند که ولایت فقیه را تأسیس کنیم و اولین کسی که ولایت فقیه را تأسیس کرده است، «شیخ طوسی» بود که در قرن پنجم از دنیا رفت».

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 


Share
1 | رضایی رافضی | | ٠٠:٢٨ - ١٣ آذر ١٤٠٣ |
احمد الکاتب ناصبی منافق هست
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها