لينک دانلود
(جلسه سوم 26 06 1403)
موضوع: پاسخ به شبهه مخالفت ولایت فقیه با قرآن و سنت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
اگر بتوانیم هر روز قسمتی از فرمایشات امام خمینی در رابطه با نماز بیان کنیم خیلی خوب است.
من معمولا هر روز چند سطر از کتابهایی که امام خمینی در رابطه با نماز دارند نظیر «سرّ الصلاة» و «اسرار الصلاة» و «آداب و الصلاة» را مطالعه می کنم.
بنده قسمتهایی از این کتاب را خلاصه کردهام و اثرات بسیار خوبی هم دارد. نمازی که حضور قلب نداشته باشد، نه:
«الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کلِّ تَقِی»
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 3، ص 265، ح 6
میشود و نه:
(إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکر)
نماز (انسان را) از زشتیها و منکرات باز میدارد.
سوره عنکبوت (29): آیه 45
میشود.
مرحوم نراقی در اهمیت توجه در نماز می گوید:
«اذا اتیت للطهارة فی مکانک فلا تغفل عن لبک و ذاتک»
وقتی وضو گرفتید و میخواهید برای نماز بروید، از قلب و مغز و روحت غفلت مکن.
«وهو قلبک، فطهّره بالتوبة»
قلب خود را با توبه پاک کن.
«علی ما فرّط، وتصمیم العزم علی الترک فی المستقبل»
نسبت به آنچه در گذشته انجام دادی ندامت و تصمیم بر ترک هر گناهی در آینده داشته باش.
«فطهر بها باطنک، فإنه موضع نظر ربک»
باطن و قلب خود را پاک کن، زیرا محل نگاه خداوند عالم است.
«فأخطر بالک فضائح سرک آلتی لا یطلع علیها إلا ربک»
همواره در ذهنت خطور کند گناهانی که انجام دادهای که جز خداوند عالم کسی از این گناهان آگاه نیست.
«وتقوم بین یدی الله تعالی قیام العبد المجرم المسئ الآبق، الذی ندم فرجع إلی مولاه»
در برابر خداوند عالم در نماز آنچنان باش مثل یک بنده مجرم و گنهکاری که فرار کرده و دوباره به طرف مولای خودش برگشته است.
«ناکسا رأسه من الخوف والحیاء»
در نماز سرت را پایین بینداز از اینکه بترسی خداوند عالم به خاطر گناهانت تو را عذاب کند و حیا کن که نسبت به خداوند عالم جسارت و مخالفت کردی.
جامع السعادات، محمد مهدی النراقی (م.1209ق.)، به كوشش كلانتر، نجف، دار النعمان، ج3، ص272
البته این تعابیر در فرمایشات «مرحوم شهید» در کتاب «اسرار الصلاة» و کتاب «مرحوم میرزا جوادآقا ملکی» و دیگران به مضامین مختلف هست.
ظاهراً این عبارتهایی است که از امام صادق (علیه السلام) در کتاب «مصباح الشریعة» است. بارها در فرمایشات امام آمده است که گرچه کتاب «مصباح الشریعه» سندا قوی نیست، اما متن دلالت میکند که از معصوم صادر شده است.
اگر از اول نماز تا آخر نماز این حالت برای ما باشد که مثل یک کودکی که نادم نزد پدر آمده است از ترس تنبیه و حیا به خاطر تعدی در برابر پدر سرمان را پایین بیندازیم، کافی است.
امیدواریم ان شاءالله خداوند عالم این توفیق را به ما بدهد، زیرا اگر نمازمان را درست کنیم همه چیزمان درست است.
در کتاب «نهج البلاغه» آمده است که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به «محمد بن أبی بکر» میفرمایند:
«وَ اعْلَمْ أَنَّ کلَّ شَیءٍ مِنْ عَمَلِک تَبَعٌ لِصَلَاتِک»
بدان که تمام اعمال تو تابع نماز توست.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 385، خ 27 و من عهد له ع إلی محمد بن أبی بکر رضی الله عنه حین قلده مصر
اگر در نماز دقت کردی در دیگر اعمالت هم دقت میکنی. اگر در نماز بی توجهی کردی نسبت به کارهای دیگرت هم بی توجهی خواهی کرد.
ما دیروز در رابطه با مطالبی که در کتاب «مال الله» آمده بود صحبت کردیم. «دکتر نظام الدین اعظمی» در مقدمه کتاب عبارتی آورده است که مینویسد:
«لا یشک من له ادنی مسكة من عقل و اقل قدر من العلم»
کسی که کوچکترین بهرهای از عقل داشته باشد و بهرهای از علم نصیبش شده باشد، شکی ندارد که این ولایت فقیه مخالف قرآن و سنت و عمل تمام ائمه و سلف صالح است من الصحابه فمن بعدهم.
تعبیر ایشان تعبیر بسیار تندی است. یکی از بحثهایی که داریم در خصوص بزرگان اهل سنت است که دارند تلاش میکنند تا آنچه برای حاکم اسلامی یا علما قائل هستند را طوری نشان دهند که ما اهل سنت هم قائل به ولایت فقیه هستیم، اما در قالبی دیگر.
عبارتهای آن را بررسی خواهیم کرد. این آقا در اینجا خیلی تلاش دارد که این ولایت فقیه مخالف قرآن و سنت است.
ما یک جواب نقضی میدهیم. اگر این آقا به کتاب «صحیح بخاری» مراجعه کند، مطالبی میبیند که خلاف قرآن کریم است. بنده چند نمونه از کتاب «صحیح بخاری» میآورم. در کتاب «صحیح بخاری» از قول «ابوهریره» آمده است:
«أُرْسِلَ مَلَک الْمَوْتِ إلی مُوسَی عَلَیهِمَا السَّلَام فلما جَاءَهُ صَکهُ»
وقتی ملک الموت آمد حضرت موسی را قبض روح کند، سیلی محکمی به گوش او نواخت به طوری که چشم عزرائیل بیرون آمد!
«فَرَجَعَ إلی رَبِّهِ فقال أَرْسَلْتَنِی إلی عَبْدٍ لَا یرِیدُ الْمَوْتَ فَرَدَّ الله علیه عَینَهُ»
عزرائیل به سوی خداوند برگشت و عرضه داشت: من را به سوی بندهای فرستادی که از مردن ابا دارد و خداوند چشم عزرائیل را به او بازگرداند.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 449، ح 1274
در ادامه جلسه آشتی کنان میان عزرائیل و حضرت موسی آمده است. ما از این آقا سؤال میکنیم شما در رابطه با حضرت موسی به قرآن کریم مراجعه کنید.
حضرت موسی تنها پیغمبری است که قرآن کریم سخن گفتن با او را به صراحت مطرح کرده است. من ندیدم غیر از قضیه حضرت موسی که میفرماید:
(إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا)
من اللَّه هستم، معبودی جز من نیست.
سوره طه (20): آیه 14
از میان صد و بیست و چهار هزار پیغمبر این توفیق نصیب حضرت موسی شده است. آیا زدن ملک الموت که پیام آور خداوند است و به دستور خداوند آمده است، درست است؟!
اصلاً فرض میگیریم این شخص حضرت عزرائیل نیست، بلکه شخصی است که آمده و پیام آورده است. اگر این پیام تلخ است، آیا ما باید پیام آور را بزنیم و چشمش را کور کنیم؟! اصلاً این قضیه با عصمت هیچ، آیا با اخلاق انسانی جور درمی آید؟!
فرض میکنیم حضرت موسی پیغمبر نیست، بلکه یک انسان عادی است. اگر یک انسان عادی چشم شخص دیگری را کور کند درست است؟!
بازهم در کتاب «صحیح بخاری» آمده است که حضرت موسی میخواست غسل انجام دهد. لباسهایش را درآورد و روی سنگ گذاشت، رفت داخل نهر آب و غسل کرد.
وقتی بیرون آمد، سنگ لباسهای حضرت موسی را برداشت و فرار کرد! حضرت موسی پشت سر سنگ میدوید و میگفت:
«ثَوْبِی حَجَرُ ثَوْبِی حَجَرُ»!
ای سنگ لباسم را برگردان! ای سنگ لباسم را برگردان!
«حتی انْتَهَی إلی ملأ من بَنِی إِسْرَائِیلَ فَرَأَوْهُ عُرْیانًا»
حضرت رفت تا به جمعی از بنی اسرائیل رسید و آنها دیدند حضرت موسی لخت و عریان است!
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1249، ح 3223
این روایات در کتاب «صحیح بخاری» آمده است. «بخاری» میگوید: من هر حدیثی را میخواستم در کتابم وارد کنم، دو رکعت نماز خواندم و استخاره کردم! اگر استخاره خوب میآمد، این حدیث را در کتابم مینوشتم!
اهل سنت می گویند که کتاب «صحیح بخاری» أصح الکتب بعد قرآن کریم است. آیا این مطالب موافق قرآن کریم است؟! آیا این مسائل اصلاً از نظر اخلاقی درست است؟! ما کاری با دیگر مسائل نداریم.
شارحین توجیه میکنند و می گویند: بنی اسرائیل معتقد بودند که حضرت موسی مردانگی ندارد و خواجه است! آنها میگفتند که حضرت موسی نشانه مردی هم ندارد. خداوند این کار را کرد تا برای بنی اسرائیل ثابت شود که حضرت موسی مردانگی دارد!!
این در حالی بود که حضرت موسی زن و فرزند داشت و قبل از آنکه در میان قوم بنی اسرائیل بیاید با دختر حضرت شعیب ازدواج کرد و صاحب فرزند شد.
این مسخره بازیها چیست؟! آقای «محمد مال الله»! و آقای «اعظمی» اگر شما به دنبال مطالب خلاف قرآن کریم هستید، لازم نیست بگویید ولایت فقیه خلاف قرآن کریم و سنت هست.
همچنین در کتب اهل سنت مطالبی نسبت به حضرت ابراهیم نقل شده است که از بیان کردن آنها خجالت میکشم.
در این کتب نقل شده است که حضرت ابراهیم همسرش را برای عمل خلاف عفت نزد پادشاه میفرستد تا خودش را نجات دهد. فرمایش رسول اکرم که میفرمایند:
«مَنْ قُتِلَ دُونَ مَظْلِمَتِهِ فَهُوَ شَهِید»
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 5، ص 52، ج 1
کجا رفته است؟! همچنین در رابطه با رسول گرامی اسلام در چند جای کتاب «صحیح بخاری» آمده است که چند روزی جبرئیل دیر آمد و نبی گرامی اسلام مرارا بالای کوه می رفت و میخواست خود را از بالای کوه پایین بیندازد و خودکشی کند!
ملائکه آمدند و به رسول اکرم التماس کردند که این دفعه این کار را انجام ندهید. ما از خداوند عالم تقاضا میکنیم که جبرئیل زودتر بیاید. رسول اکرم هم منصرف شد و خودکشی نکرد!
اصلاً نبی گرامی اسلام هم خیر، اگر یک فکر عادی بخواهد چنین کاری کند حکمش چیست؟! همچنین در جایی از کتاب «صحیح بخاری» آمده است:
«أتی النبی سُبَاطَةَ قَوْمٍ فَبَالَ قَائِمًا»
پیغمبر اکرم کنار کوچهای آمد و ایستاده ادرار کرد.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 90، ح 222
جالب این است که در شرح حال «سماک بن حرب» است که «عقیلی» مینویسد:
«أتیت سماک بن حرب فوجدته یبول قائما فترکته»
دیدم سماک بن حرب ایستاده بول میکند و دیگر از او روایت نقل نکردم.
الضعفاء الکبیر، اسم المؤلف: أبو جعفر محمد بن عمر بن موسی العقیلی، دار النشر: دار المکتبة العلمیة - بیروت - 1404 هـ - 1984 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد المعطی أمین قلعجی، ج 2، ص 178، ح 699
«سماک بن حرب» یکی از روات اهل سنت است و روایت هم زیاد دارد. در راوی شرط میکنند که حتماً مسائل اخلاقی را رعایت کند، اما در پیغمبر الهی خیر!
در مورد افراد بسیاری آمده است که ایستاده بول میکردند. «نووی» یکی از علمای بزرگ شافعیها صاحب کتاب «مجموع» است.
این کتاب (در تفصیل مسائل فقهی) همانند کتاب «جواهر الکلام» ما شیعیان است و بسیار مفصل تمام عقاید فقهی حنفیها و مالکیها و حنبلیها را آورده و رد کرده است و فقه شافعی را تثبیت کرده است. در جلد دوم مینویسد:
«وَصَارَ هَذَا عَادَةً لِأَهْلِ هَرَاةَ یبُولُونَ قِیامًا فِی کلِّ سَنَةٍ مَرَّةً إحْیاءً لِتِلْک السُّنَّةِ»
مردم هرات هر سال یک بار ایستاده ادرار میکردند برای زنده نگه داشتن آن سنت پیامبر!
الکتاب: المجموع شرح المهذب ((مع تکملة السبکی والمطیعی))، المؤلف: أبو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف النووی (المتوفی: 676 هـ)، الناشر: دار الفکر، ج 2، ص 84، باب الاستطابه
شما بیایید این مطالب را درست کنید! این قضایا خیلی زیاد است. من به عنوان نمونه و جواب نقضی مواردی را بیان میکنم. این مطالب در کتب صحاح اهل سنت فراوان است.
شما این مطالب را درست کنید، شما که می گویید: کسی که کوچکترین عقلی داشته باشد و بهره کمی از علم داشته باشد، میداند که ولایت فقیه خلاف قرآن و سنت و عمل کل ائمه است این روایات سخیف بخاری را جواب دهید!
اگر جواب حلّی هم بخواهیم بدهیم مطالب زیاد است. من تنها اشارهای میکنم. حدیث ثقلین که میفرماید:
« إني تارك فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعدی»
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت --، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 663، ح 3788
و:
«ولن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض»
تفسیر القرآن العظیم، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج 4، ص 114، باب الشوری: (23 - 24) ذلک الذی یبشر... ..
در غیبت معصوم میخواهید چه کار کنید؟! شما معصوم را منحصر به نبی گرامی اسلام می دانید. بعد از نبی گرامی اسلام شما میخواهید چه کار کنید؟! آیا عمل کردن به قیاس و استحسانات و امثال آن درست است؟! خودتان نقل کردید:
«أول من قاس إبلیس»
الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 253، ح 35806
آن درست است یا عمل کردن به فتوای فقیهی که؛
«مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یقَلِّدُوه»
التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، نویسنده: حسن بن علی، امام یازدهم علیه السلام، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ص 300، ح 143
کدام به حدیث ثقلین نزدیکتر است؟! ما امثال این روایات زیاد داریم. من دیروز عبارتی عرض کردم که قدری برای دوستان هم مسئله بود.
این آقا می گوید ولایت فقیه را بسیاری از بزرگان شیعه منکر هستند که یکی از آنها آیت الله العظمی خوئی زعیم حوزه علمیه در نجف اشرف است.
ایشان به خاطر اینکه میخواهند از آیت الله العظمی خوئی سوء استفاده کنند عبارت «زعیم حوزة العلمیة بالنجف الأشرف» را آورده و اگر آیت الله العظمی خوئی موافق ولایت فقیه بود او این عبارت را نمیآورد.
بنده بخشی از عبارتهای آیت الله العظمی خوئی را آوردم. ایشان در مورد بحث تقلید مینویسند:
«هناک امورا لابدّ أن تتحقق خارجا المعبر عنها بالأمور الحسبیة و القدر المتیقن هو قیام الفقیه بها»
امور حسبیه عبارت از اموری است که خداوند عالم لازم و واجب کرده است و متصدی خاصی هم ندارد. حال تعداد زیادی از فقهای ما هم برای ولایت فقیه یکی از ادله قوی که آوردهاند و خیلی هم روی آن کار کردهاند بحث حسبه است.
بر فرض خداوند عالم الآن راضی نیست در حکومتی حدود و دیات ترک شود و ظلمی به بندگان شود. قطعاً خداوند عالم دوست دارد که ظلم برطرف شود و به فقرا رسیدگی شود.
کسی نیست که این امور را انجام دهد. چه کسی باید این امور را انجام دهد؟! آیا جز فقیه عالم و عادل شایستگی دارد این امور را انجام دهد؟!
هرکسی به اندازه خودش.
(لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها)
خداوند هیچکس را جز به مقدار توانایی که به او داده تکلیف نمیکند.
سوره طلاق (65): آیه 7
ما نمیگوییم فساد و فحشا به طور کلی برطرف شده است، اما اگر به صورت نسبی مقایسه کنید میبینید که نسبت به زمان قبل انقلاب بهتر شده است.
الآن شما وضع اینجا را با عربستان سعودی و قطر و بحرین در نظر بگیرید و ببینید که اصلاً از نظر فساد و فحشا قابل مقایسه نیست. از طرف دیگر یک سری مشکلات دیگری هم هست.
ظاهر قضیه این است که تا قبل از آمدن حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) باید این مسائل باشد. تنها کسی که میتواند این باطل را برای همیشه از بین ببرد و عدالت واقعی را پیاده کند، از روز ازل حضرت ولی عصر ارواحنا فداه هستند.
نبی گرامی اسلام و امیرالمؤمنین هم نتوانستند فساد را ریشه کن کنند. در زمان امیرالمؤمنین گاهی فساد و رشوه خواری حتی توسط منسوبین حضرت صورت میگرفت.
ما تصور میکنیم که وقتی حکومت جمهوری اسلامی سر کار آمد، باید به مراتب از حکومت نبوی و علوی هم بهتر باشد! اما این امکان پذیر نیست. حکمت خداوند عالم بر این تعلق گرفته است که مردم قدری سختی بکشند تا قدر حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) را بدانند.
حضرت آیت الله العظمی خوئی در کتاب «التنقیح» بخش «اجتهاد و تقلید» صفحه 419 تا 425 حدود شش صفحه در رابطه با بحث حسبه صحبت کردهاند.
آیت الله العظمی خوئی میفرمایند: قدر متیقن این است که تنها کسی که شایسته است این مسائل امور حسبیه را متصدی شود غیر از فقیه نیست.
ایشان بازهم در کتاب «مبانی تکملة المنهاج» جلد اول صفحه 224 تا 226 در رابطه با اقامه حدود نظیر حد زنا و شرب خمر و سرقت و حقوق الناس صحبت کرده و مینویسد:
«والمتیقن هو من إلیه الأمر وهو الحاکم الشرعی»
ایشان سپس چند روایت نقل کرده و مینویسد:
«بضمیمة ما دل علی أن من إلیه الحکم فی زمان الغیبة هم الفقهاء - تدل علی أن إقامة الحدود إلیهم ووظیفتهم»
مبانی تکملة المنهاج، نویسنده: السید الخوئی، ج 1، ص 225، پ 3
حال ان شاءالله ما نظر آیت الله العظمی خوئی را به طور مفصل در کتب دیگر بحث میکنیم. ایشان نظیر بسیاری از فقهای ما قائل به ولایت مطلقه نیستند، اما منکر ولایت فقیه نیستند.
همان تعبیری که «صاحب جواهر» دارد درست است، یعنی کسی که ولایت فقیه را قبول ندارد طعم فقه شیعه را نچشیده است. بحث ولایت فقیه جزء ذاتیات لاینفک فقه شیعه است. حال آقایان در رابطه با شئونات فقیه اختلاف دارند، پیرامون اینکه آیا محدوده شئونات فقیه تا مطلقه است یا مقید است. هرکسی برمبنای برداشت خود نظر داده است.
آیت الله العظمی سیستانی هم همین تعابیر را دارند. وقتی از ایشان در رابطه با بحث ولایت فقیه یا رجوع به فقیه جامع الشرایط مراجعه میکنند، یک جواب خیلی محکمی میدهند. در سایت حضرت آیت الله العظمی سیستانی آمده است: آیا ولایت فقیه تحقیقی است یا تقلیدی است؟! پاسخ: تقلیدی. پرسش: نظر معظّم له درباره ولایت فقیه چیست؟!
پاسخ: ولایت در آنچه که به اصطلاح فقها امور حسبیه خوانده میشود برای هر فقیهی که جامع شرایط تقلید باشد ثابت است، اما در نظم امور عامه که نظم جامعه اسلامی بر آنها متوقف است هم در شخص فقیه و هم در شرایط به کار بستن ولایت امور دیگری معتبر است. از جمله مقبول بودن نزد عامه مؤمنین.
پرسش: میخواستم بدانم اگر حکم مرجع تقلید با حکم ولی فقیه فرق داشت، مقلد از کدام اطاعت کند؟
پاسخ: حکم کسی که ولایت شرعی دارد در امور عامه که نظام جامعه و معاش مردم بر آن مبتنی است، بر همه نافذ است حتی بر مجتهدین دیگر.
ایشان شرط کرده و گفتند شرط این است که مقبولیت عمومی داشته باشد. این جمله ایشان جالب است که می گویند: اگر فقیهی حکومتی تشکیل بدهد و دستور دهد، هم بر مقلدین دیگر مراجع و هم بر خود مراجع لازم است که از او تبعیت کنند. مگر اینکه یقین کنند این حکم خلاف قرآن و سنت است که آن بحث دیگری است. بنابراین نظرات آقایان در این زمینه کاملاً نظرات مساوی است.
اعظمی در مقدمه کتاب مال الله یک سری حرفهایی هم زده که خیلی عجیب است. دیروز عرض کردم ایشان میگوید:
«کما قال الإمام علی (کرم الله وجهه): أی علم أفسد»
ایشان میخواهد بگوید که ولی فقیه فقه شیعه را فاسد کرده است!! اگر شما ملاحظه کنید غیر از کتاب «صحیح مسلم» هیچکس این روایت را نیاورده است که آن هم مینویسد:
«قال رَجُلٌ من أَصْحَابِ عَلِی قَاتَلَهُمْ الله أَی عِلْمٍ أَفْسَدُوا»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 13، ح 7
این چه ربطی به امیرالمؤمنین دارد؟! یکی از اصحاب علی بن أبی طالب چنین حرفی زده است. اصحاب امیرالمؤمنین که برای ما حجت نیستند.
چرا دارید دروغ می گویید؟! شما اینقدر عرضه ندارید که به کتاب «صحیح مسلم» مراجعه کنید و همینطور می گویید که امیرالمؤمنین چنین حرفی زده است!!
همچنین در رابطه با قضیه «ابن ابی العوجاء» و دیگران مطالبی آورده است که واقعاً انسان حالش به هم میریزد. ما دیروز هم بحث کردیم که مطلبی از قول آقای «بهبودی» آورده است که «ابن ابی العوجاء» میگوید: من چهار هزار روایت بین شما جعل کردم و منتشر کردم. اگر مرا هم بکشید هیچ ابایی ندارم. حال این چه ربطی به شیعه ندارد؟! «ابن ابی العوجاء» یک انسان دهری و منکر خداوند است. ملاحظه کنید در کتاب «توحید» اثر «شیخ صدوق» آمده است که وقتی امام صادق (علیه السلام) با ایشان بحث میکنند، به امام عرض می کند:
«أَ لَیسَ تَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ خَالِقُ کلِّ شَیء»
تو قائل نیستی که خداوند خالق همه چیز است؟!
«فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بَلَی فَقَالَ أَنَا أَخْلُقُ»
ابن ابی العوجاء گفت: بله، من هم خالق هستم.
«فَقَالَ ع لَهُ کیفَ تَخْلُقُ»
امام صادق فرمود: چطور تو خالق هستی؟!
«فَقَالَ أُحْدِثُ فِی الْمَوْضِعِ ثُمَّ أَلْبَثُ عَنْهُ فَیصِیرُ دَوَابَّ فَأَکونُ أَنَا الَّذِی خلقتها»
ابن ابی العوجاء گفت: من در جایی نجاست میکنم و رها میکنم. بعد از مدتی درون نجاست من کرم و پشه رشد میکند که خالق آنها من هستم.
«فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَ لَیسَ خَالِقُ الشَّیءِ یعْرِفُ کمْ خَلْقُهُ»
امام صادق فرمود: آیا تو که خالق هستی از مخلوق خود خبر داری؟!
«قَالَ بَلَی»
ابن ابی العوجاء گفت: بله.
«قَالَ فَتَعْرِفُ الذَّکرَ مِنْهَا مِنَ الْأُنْثَی وَ تَعْرِفُ کمْ عُمُرُهَا»
حضرت فرمود: آیا تو می دانی که مخلوق تو نر است یا ماده است یا عمرش چقدر است؟!
«فَسَکت»
ابن ابی العوجاء ساکت شد.
التوحید، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: حسینی، هاشم، ص 295، ح 5
«ابن ابی العوجاء» چنین شخصی است. حال این آقا او را به حساب شیعه گذاشتهاست.
در روایت بعد آمده است که امام صادق میفرماید: آیا تو معتقد نیستی که خدایی وجود ندارد؟! او میگوید: بله، من معتقدم که خدا وجود ندارد. امام صادق میفرماید تو به من می گویی: «یابن رسول الله». تو پیغمبر را قبول نداری و خدا را هم قبول نداری، اما به من «یابن رسول الله» می گویی. «ابن ابی العوجاء» گفت: من عادت کردم به شما «یابن رسول الله» بگویم.
عبارت ابن ابی العوجاء که میگوید من چهار هزار روایت جعل کردهام را ملاک قرار دادهاند و ادعا میکنند که جعلیات شیعه از اهل سنت هم بیشتر است. انسان نمیداند به عقل این افراد بخندد یا گریه کند!!!
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته