لينک دانلود
درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه دوم 25 06 1403)
موضوع: ادله ولایت فقیه و شئونات ولی فقیه
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
سیر تاریخی نظریه ولایت فقیه، یا پیشینه ولایت فقیه تقریبا از زمان شیخ صدوق و پدر شیخ صدوق تا محقق کرکی، از محقق کرکی تا مرحوم نراقی، از مرحوم نراقی، تا مرحوم نائینی و از مرحوم نائینی تا مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیهم) است. این ها اگر تفکیک بشود، خیلی از مسائل به دست ما می آید.
بعد بحث شئونات ولی فقیه است که ولی فقیه چه اختیاراتی دارد، در این چهار مرحله فقهای ما برای فقیه چه اختیاراتی را معین کرده اند. و این ولایت مطلقه فقیه جلسه گذشته هم اشاره کردم از چه زمانی وارد حوزه فرهنگی و سیاسی شیعه شده است؟
بحث بعدی در رابطه با ادله ولایت فقیه از آیات، روایات، اجماع، حسبیه و مبانی عقلی است.
یکی از نکاتی که خیلی ضرورت دارد بحث بشود و جایش خالی است من ندیدم بزرگورانی که بحث ولایت فقیه را مطرح کرده اند به آن نپرداخته اند، بحث ولایت فقیه از دیدگاه اهل سنت است. اصلا نگاه اهل سنت به فقیه از همان صدر اسلام یا پیدایش مذاهب چگونه بوده است و الان نگاه آن ها به ولایت فقیه چه است.
تعدادی از بزرگان اهل سنت بویژه الازهری ها اصلا واژه ولایت فقیه را رسما مطرح می کنند. می گویند این طور نیست که ولایت فقیه مخصوص شیعه باشد، ما هم از روایات، کلمات بزرگان و این ها استفاده می کنیم که فقیه دارای ولایت است.
حالا این ولایت شئوناتش چیست و اختیاراتش چیست به نظرم یکی از بحث های خیلی جالبی که باید روی آن خوب کار بشود همین دیدگاه اهل سنت و تفاوت ولایت فقیه از نگاه اهل سنت و شیعه است.
بعد گفتیم شبهات مخالفین ولایت فقیه را مطرح می کنیم.
در این بررسی که انجام دادم ندیدم بزرگان بویژه حضرات مراجع بزرگوار در حوزه ولایت فقیه شبهاتی که امروز وهابی و سلفی ها دارند را بررسی کرده باشند البته شاید بعضی از بزرگواران مطرح کرده بودند به چشم ما نخورده است.
در این حوزه ما نیاز داریم بررسی بیشتری کنیم. البته بحث مخالفین ولایت فقیه از فقها را مطرح کرده اند مثلا شیخ انصاری چه فرموده، صاحب جواهر ، مرحوم آیت الله خویی یا فلان مرجع چه فرموده است. همه این ها را مطرح کرده اند. مخالفت های درون مذهبی را مطرح کرده اند ولی مخالفت های برون مذهبی مطرح نشده است. برون مذهبی یا آن ها که شیعه های منحرف هستند که یک مقدار نگاه شان به غرب است و کلا سیستم فکری شان عوض شده است. مثلا کدیور که یک کتاب مستقل در رد ولایت فقیه دارد. این ها حرف دارند و یک سری جوان ها فریب این حرف ها را می خورند. اهل سنت هم مطالب زیادی دارند وهابی ها که دیگر روی ولایت فقیه خیلی اعتراض دارند. ظاهرا بحث ولایت فقیه برای این ها یک درد بی درمان است. تلاش این ها این است که ولایت فقیه را به عنوان یک امر ضد قرآن و ضد سنت و ضد سیره صحابه را مطرح کنند.
عرض کردیم ما دو تا کتاب روی مخالفت و ضد ولایت فقیه انتخاب کردیم که شاید بشود گفت حدود هفتاد تا هشتاد درصد حرف های دیگران هم در این دو تا کتاب است. یکی کتاب محمد مال الله، ایشان از علمای عربستان سعودی است اصلا اسم کتاب نقد ولایت فقیه است.
کتاب دیگر برای احمد الکاتب است کتابی قبلا تحت عنوان «تطوّر الفكر السیاسي الشيعي من الشوری إلی ولایة الفقیه» نوشته بود اخیرا آمده با یک ویرایش جدیدی ارائه داده به عنوان «الامام المهدی حقیقة تاریخیه ام فرضیة فلسفیة»
در این کتاب یک سری مطالبی را مطرح کرده است ما ناگزیر هستیم که این مطالب را مطرح کنیم.
امروز یک نگاه گذرا به حرف های این ها داشته باشیم ببینیم فکر این ها چه است و کجا را دارند می زنند؟
این کتاب «نقد ولایة الفقیه - مال الله» عبارتش و آیه شریفه ای که در طلیعه کتاب انتخاب کرده این است:
(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَيشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ)
و از مردم، کساني هستند که گفتار آنان، در زندگي دنيا مايه اعجاب تو ميشود؛ (در ظاهر، اظهار محبت شديد ميکنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه ميگيرند. (اين در حالي است که) آنان، سرسختترين دشمنانند.
سوره بقره (2): آیه 204
(وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيفْسِدَ فِيهَا وَيهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يحِبُّ الْفَسَادَ)
(نشانه آن، اين است که) هنگامي که روي برميگردانند (و از نزد تو خارج ميشوند)، در راه فساد در زمين، کوشش ميکنند، و زراعتها و چهارپايان را نابود ميسازند؛ (با اينکه ميدانند) خدا فساد را دوست نميدارد.
سوره بقره (2): آیه 205
یعنی اساسا نگاه شان این است که ولایت فقیه زمینه ی لیفسد فی الارض و یهلک الحرث والنسل است. آخرین ویرایش این کتاب در چاپ دوم 1409 است تقریبا سی و هفت – سی و هشت سال قبل است. در صفحه 17 تحت عنوان «صلاحیة الفقیه فی الدُستور الایرانی» مطلبی مطرح می کند قانون دستور، منظورش قانون اساسی ایران است.
«أکد دستور الذي اعددته لجنة الخبرا باشراف الخمیني»
قانون اساسی با اشراف امام در خبرگان رهبری، آمدند یک سری مطالبی را برای ولی فقیه آوردند تا آن جا که دارد:
«واعطی سلطة مطلقة للخمیني نفسه فهو مصدر الاعلی للسلطات للثلاث»
یک اختیارات مطلقی برای امام داده اند که در حقیقت یک تسلطی بر سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه است. در این جا یک سری مباحثی را مطرح می کند که ملت باید کلا چشم و گوش بسته نظریه ی ولی فقیه را طبق قانون اساسی قبول کنند.
از ابتدای کتابش مطرح می کند:
«دلّ الخمیني زمنا طویلا یلقي علی طلابه فی النجف دروسا في مبدأ ولایة الفقیه»
(مرحوم امام) خمینی در نجف مطالبی را برای طلاب مطرح می کرده است.
و حال آن که فرمایشات امام در رابطه با ولایت فقیه قبل از تبعید شان بوده است.
کتاب الرسائل ایشان که مفصل ولایت فقیه را مطرح کرده این محصول درس امام در قم و قبل از تبعید شان بوده است نه نجف.
کتاب البیع را مشهور است که امام در تبعید به ترکیه نوشته اند ولی رسائل امام در قم تدریس شده است همان زمان هم مطرح کرده و خیلی هم مفصل مطرح کرده است حدود ده – دوازده روایت برای ولایت فقیه ایشان مطرح می کند می گوید مجموع روایات گرچه تک تک قابل خدشه است ولی از مجموع این روایات ما می توانیم اختیارات ولی فقیه را به صورت مطلق در بیاوریم و تمام اختیاراتی که نبی مکرم و ائمه (علیهم السلام) دارند طبق این روایات ولی فقیه هم دارد الا ما ثبت انه من خصوصیات النبی او الامام.
آن قسمت هایی که از مختصات و خصوصیات امام است و مرتبط به عصمت امام است آن ها را کنار بگذاریم تمام اختیارات که خدای عالم به نبی مکرم و ائمه داده است بر ولی فقیه قابل تطبیق است.
شما کتاب الرسائل امام را ملاحظه بفرمایید
«فإذا علم عدم إهمال جعل منصب الحكومة والقضاء بين الناس فالقدر المتيقن هو الفقيه العالم بالقضاء والسياسات الدينية العادل في الرعية خصوصا مع ما يرى من تعظيم الله تعالى ورسوله الإكرام والأئمة عليهم السّلام العلم وحملته»
بعد دارد:
«وما ورد في حق العلماء من كونهم حصون الإسلام»
می گوید روایت ابی حمزه است:
«لأن المؤمنين الفقهاء حصون الإسلام كحصن سور المدينة لها»
بعد دارد:
«وأمناء وورثة الأنبياء وخلفاء رسول الله وأمناء الرسل وانهم كسائر الأنبياء ومنزلتهم منزلة الأنبياء في بنى إسرائيل وانهم خير خلق الله بعد الأئمة إذا صلحوا وان فضلهم على الناس كفضل النبي على أدناهم وانهم حكام على الملوك»
«وانهم كفيل أيتام أهل البيت وان مجاري الأمور والأحكام على أيدي العلماء بالله الأمناء على حلاله وحرامه إلى غير ذلك»
بعد می گویند:
«فان الخدشة في كل واحد منها سندا أو دلالة ممكنة، لكن مجموعها يجعل الفقيه العادل قدر المتيقن كما ذكرنا»
الرسائل؛ نويسنده: السيد الخميني (وفات : 1410)، تحقيق: مع تذييلات لمجتبى الطهراني - ربيع الأول 1385، ناشر: مؤسسة اسماعيليان - للطباعة والنشر والتوزيع، ج2، ص102
بعد ایشان یکی یکی روایات از جمله مقبوله عمر ابن حنظله را می آورد بحث سندی می کند و بحث دلالی می کند و نتیجه می گیرد که تمام اختیاراتی که نبی و امام معصوم داشت ولی فقیه هم دارد جز آنچه مربوط به عصمت و ولایت تکوینی و امثال این هاست که از مختصات امام معصوم است. این کتاب برای درس امام در قم بوده است اصلا ربطی به نجف ندارد.
خیلی از آقایان و بزرگواران را من دیدم فرمایشات امام را می خواهند مطرح کنند عمدتا می روند بحث نجف ایشان را مطرح می کنند. هم در کتاب بیع شان و مکاسب محرمه شان و قدیمی ترین آن کتاب الرسائل امام است این جا ایشان مفصل آورده در ابتدا می گوید:
«في ذكر شؤون الفقيه»
الرسائل؛ نويسنده: السيد الخميني (وفات : 1410)، تحقيق: مع تذييلات لمجتبى الطهراني - ربيع الأول 1385، ناشر: مؤسسة اسماعيليان - للطباعة والنشر والتوزيع، ج2، ص94
بعد می آید منصب قضا، و منصب افتا و این ها را می آورد و شش تا عنوان در این جا مطرح می کند دوستان اگر مقداری مطالعه کنند یکی از مطالبی که باید رویش کار بشود همین فرمایشات امام در کتاب الرسائل است که ابتدای کار است و در کتاب البیع شان دارند در ولایت فقیه شان دارند.
بحث ولایت فقیه از جلد 2 صفحه 94 شروع می شود تا صفحه 104 ادامه دارد عصاره بحثش این است که مطرح می شود البته تفصیلش بیشتر است.
بعد این آقا (مال الله) می گوید یک سری ادله ای را امام آورده تصور کرده که هیچ گونه قابل نقد در نزد شیعه نیست این ها همه در درجه صحت است و بعد از این که امام از عراق به فرانسه رفت در آن جا هم شروع کرد علیه شاه مطالبی را مطرح کردن و بحث سلطه فقیه را آن جا مفصل مطرح کرد.
من دیروز فهرست بعض از قسمت های این کتاب را عرض کردم مثلا:
«نقد الروایات التي یعتمدها الامام علی صحة ما یدعي نقدا علمیا، و من واقع المراجع الذي تحدي باحترام الشیعة، ایراد امثلة تبین جهل الامام بعلم الجرح والتعدیل»
می گوید امام خمینی اصلا علم رجال بلد نیست نمی تواند در رجال حرف داشته باشد. بعد شروع می کند موهوماتی که در ذهنش آورده مطرح می کند نسبت به زراره می گوید روایت فراوانی در مذمت زراره است این ها را یکی یکی مطرح می کند.
خیلی جالب هم است ایشان آدرس هایی که داده مثلا در شخصیت زراره به معجم رجال آقای خویی آدرس داده. شما مراجعه بفرمایید این قسمت را من به دقت دیدم. آدرس می دهد به معجم الرجال آقای خویی. این قسمتی که روایت است می آورد نقدی که آقای خویی آورده را نمی آورد. روایاتی که در مدح زراره است آقای خویی ردیف کرده سی – چهل تا روایت است هیچ کدام از این ها را ذکر نکرده و نیاورده است.
اگر مبنا این باشد بفرمایید این ابو هریره شما است بیش از پنج هزار روایت دارد. اهل سنت در مورد او می گویند:
«اکذبه عمر وعلي بن ابی طالب و معاویة»
سه نفر که مورد تأیید شما (اهل سنت) هستند ابوهریره را تکذیب کرده اند گفته اند آدم دروغگویی است. پس تمام پنج هزار روایت را دور بریزید!
یا صحیح بخاری به صراحت دارد روایاتی را ابوهریره نقل می کند مردم شک می کنند که روایت از پیغمبر است یانه؟ ابو هریره به مردم می گوید گفتم روایت از پیغمبر است ولی واقعیتش این است که از کیسه ابو هریره است از کیسیه خودم بوده است!
«حدثني أبو هُرَيْرَةَ رضي الله عنه قال قال النبي صلى الله عليه وسلم أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ ما تَرَكَ غِنًى وَالْيَدُ الْعُلْيَا خَيْرٌ من الْيَدِ السُّفْلَى وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ تَقُولُ الْمَرْأَةُ إِمَّا أَنْ تُطْعِمَنِي وَإِمَّا أَنْ تُطَلِّقَنِي وَيَقُولُ الْعَبْدُ أَطْعِمْنِي وَاسْتَعْمِلْنِي وَيَقُولُ الِابْنُ أَطْعِمْنِي إلى من تَدَعُنِي فَقَالُوا يا أَبَا هُرَيْرَةَ سَمِعْتَ هذا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال لَا هذا من كِيسِ أبي هُرَيْرَةَ»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج5، ص2048، بَاب وُجُوبِ النَّفَقَةِ على الآهل وَالْعِيَالِ، ح5040
**
«حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز صحیحان»
وقتی که یک جا ثابت شد که آقای ابو هریره از کیسه خودش خرج می کند پس دیگر کل روایات ابو هریره زیر سوال می رود. حال (شما اهل سنت و تو آقای مال الله) می خواهید چه کار کنید؟!
اگر بنا براین باشد یک روایت صحیح شما نمی توانید در کتاب هایتان بر مبنای خودتان پیدا کنید.
یک مطلبی را من از مقدمه اقای نظام الدین اعظمی خواندم، برای من خیلی درد آور بود من این را خواندم تا یکی دو ساعت قلبم درد گرفت. شاعر می گوید:
دشمن اگر می کُشد به دوست توان گفت * با که بگویم این که دوست مرا کشت!
مقدمه دکتر نظام الدین اعظمی، به نقل از آقای بهبودی مطلب باطلی را بیان می کند. ایشان یک تعبیر عجیبی دارد
«فقد انکر هذا المفهوم الخطیر لولایة ...آیة الله الخویي»
آقای خویی انکار کرده است.
«...وآیة الله شریعمتداری هوالذي تفضل علی الخمیني بدرجة آیة الله»
یعنی آقای شریعتمداری مقام آیت اللهی دارد امام مقام آیت اللهی ندارد!
«ثم قتل ... ممنوعا من العلاج والشیخ اللبناني محمد جواد مغنیة، دکتر علامه موسی موسوی»
حالا آقای موسی موسوی چه وقت علامه شد ما نمی دانیم! موسی موسوی کتابی می نویسد عربستان سعودی این کتاب را به اسم الشیعة والتصحیح چاپ کرد. این کتاب خواندنی است. حدود پنج – شش سالی روی این کتاب عربستان سعودی مانور داد و اشکالاتی بر آن گرفتند وقتی سعودی ها دیدند که تاریخ مصرف این کتاب گذشت موسی موسوی را در بیابان های ریاض کشتند و جنازه اش هم معلوم نشد دفن کردند یا جلوی سگ ها و گربه های بیابان انداختند تمام و شد و رفت!
می گوید:
«قال الامام (علیه السلام) أيّ علم افسدوا»
اصلا این عبارت کلام حضرت امیر نیست. صحیح بخاری و این ها از عمر ابن خطاب نقل می کند. یک نفر در کتب شیعه و سنی این «أي علم افسدوا» را از امیر المؤمنین نیاورده است.
بعد این نکته است که قلب مرا به درد آورد:
«وقد نص علی ذلک صراحتا العلامة المحدث الشیعي المعاصر شیخ محمد باقر المحمودي»
حتی اسمش را هم بلد نیست. بهبودی صحیح است.
«في کتاب صحیح الکافي والذي کشف فیه بصراحة وشجاعة أن الاحادیث المکذوبة والموضوعة والضعیفة عند طائفة الشیعة الامامیة الجعفریة والتي تصوم یوم الفطر»
احادیثی که می گوید روز ماه رمضان شما می توانید روزه تان را بخورید.
«تفطر یوم الصوم»
روایاتی که می گوید روز شوال می توانید روزه بگیرید و در ماه رمضان هم می توانید افطار کنید.
«وهي اضغاف، اضعاف ما عند السنة»
چندین برابر اهل سنت در میان شیعه روایات ضعیف داریم!
شما کتاب را ببینید من این کتاب را هر وقت می خوانم واقعا ناراحت می شوم. محمد باقر بهبودی در جلد اول همین اول که ایشان نقل می کند.
«ومن الاسف أننا نجد ان نموذج فی هذا الاحادیث یفطرنا یوم صومنا ویصومنا یوم فطرنا في روایات الشیعة اکثر منها في روایات اهل السنة»
مثلا در مورد ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) حدود هجده روایت آورده و از این هجده روایت حدود دوازده تا صحیح است ایشان دو تا روایت صحیح آورده و می گوید مابقی همه ضعیف است. در رابطه با امامت دیگر ائمه می گوید اصلا روایت صحیح نداریم!
ببینید در شیعه بحث رجال بحث اجتهادی است من نمی توانم بگویم این روایات صحیح است یا ضعیف است. سهل ابن زیاد آدمی حدود دو هزار روایت دارد. آقای خویی می گویند برای من ثابت شده ایشان ضعیف است و به روایتش عمل نمی کنم مرحوم امام عمل می کند. صاحب جواهر عمل نمی کند، صاحب حدائق عمل می کند. محمد ابن سنان را آقای خویی می گوید ضعیف است عمل نمی کند، دیگر فقهای ما غالبا به روایتش عمل کرده اند این بحث، بحث اجتهادی است. بله یک فقیهی برای مقلدینش یک کتاب صحیحی بنویسد بگوید این روایت طبق فتوای من صحیح است آن هم برای مقلدینش حجت است نه برای مقلدین دیگر مراجع.
این آدم یاوه سرا (بهبودی) آمده خیلی از روایات صحیح را با یک مبنای خیلی غلط و بی ارزش و فاسد همه را بیرون ریخته است. همین هم برای اهل سنت مبنای تخریب شیعه شده است.
بهبودی هم مکلّا بود قبلا طلبه بوده در مورد مکلّا شدنش می گوید من دانشگاه می رفتم دانشجو بودم استاد گیر می کرد از من سوال می کرد بعد من مورد مسخره دانشجوها قرار گرفتم دیدم که با لباس دانشگاه بروم صلاح نیست لباس را کنار گذاشتم مکلّا دانشگاه رفتم.
یک کسی که این اندازه عرضه ندارد احترام لباسش را حفظ کند آن وقت ایشان آمده برای ما کتاب صحیح کافی نوشته است خیلی درد آور است. شما ببینید ایشان می گوید چندین برابر اهل سنت ما روایت ضعیف داریم! ببینید این کتاب تاریخ بغداد است یحیی ابن معین بنیانگذار علم رجال اهل سنت است می گوید:
«وأي صاحب حديث لا يكتب عن كذاب ألف حديث»
تاريخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج1، ص43
دیگر از این بهتر؟! شعبة ابن حجاج که اهل سنت به او امیر المؤمنین فی الحدیث می گویند در کتاب سیر اعلام النبلاء جلد 7 صفحه 226 گفته است:
«ما أعلم أحد فتش الحديث كتفتيشي وقفت على أن ثلاثة أرباعه كذب »
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج7، ص226
هفتاد و پنج درصد روایات ما دروغ است. اگر بنا باشد شیعه هم چندین برابر اهل سنت حدیث دروغ داشته باشد ما دیگر اصلا حدیث صحیح نداریم!
واضافه بر این ها حدیث ضعیف اگر سه تا شد مستفیض می شود، همه فقهای ما از زمان شیخ مفید تا عصر حاضر همه به روایات مستفیض عمل کردند. این که روایت سندا ضعیف شد، مرسل شد دور بیندازیم این اصلا خودش خلاف عقل است. خلاف مبنای فقهای ما است شما این کتاب را با چه مبنایی نوشتید؟ اگر این هجده روایت همه هم ضعیف بودند اصلا هجده نه ما چهار تا روایت در مورد حضرت مهدی (ارواحنا فداه) داشتیم همین چهار تا روایت مستفیض می شود.
بعد می گوید تمام این قضیه ی ولادت حضرت مهدی همه به یک خانمی به نام حکیمه خاتون بر می گردد! حال آنکه فقهای شما اهل سنت، (ان شاءالله سر فرصت این ها را ارائه می دهم) همه به اتفاق در کتاب حدود و دیات نوشته اند در مواردی که در حوزه تخصصی زن ها است شهادت یک زن کافی است عدالت هم لازم نیست. مثل قابله بودن، مثل بیماری های خاص زنانه و امثال این ها که شهادت یک زن کافی است. این را تمام فقهای اهل سنت دارند نه یکی دو تا. در این مسائل شهادت یک زن قابل قبول است!
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته