2024 December 13 - جمعه 23 آذر 1403
مخالف قرار دادن مکتب اهل بیت علیهم السلام با ایرانیان
کد مطلب: ١٦٠٥١ تاریخ انتشار: ٣٠ آبان ١٤٠٣ - ١٧:٠٢ تعداد بازدید: 725
سخنراني ها » شبکه جهانی حضرت ولی عصر عج
مخالف قرار دادن مکتب اهل بیت علیهم السلام با ایرانیان

برنامه کاوش 06-05-1403

 
 
 

 

لينک دانلود
 
 
 
 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: کاوش (مخالف قرار دادن مکتب اهل بیت علیهم السلام با ایرانیان)

 

تاريخ: 06 05 1403 (قسمت چهل و ششم)

استاد: حجت الاسلام والمسلمین روستایی

مجری: آقای سید محمد صفایی

مطالب مطرح شده در این برنامه:

کلیدواژه: پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم)، امام علی (علیه السلام)، قرآن، دعوت به حق، دفاع از ایرانیان، نضر بن حارث، دشمنی با خدا، پاسخ به شبهات!

مجری:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِه نَسْتَعینْ وَصَلی الله عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ الطَیّبینَ الطَاهِرینَ المَعْصُومینْ وَالعَنْ عَلیٰ أعْدَائِهِمْ أجْمَعینْ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه‏

سلام علیکم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند، محبین، عاشقان و موالیان حضرت ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) در اقصی نقاط جهان پیشاپیش عرض تسلیت و تعزیت دارم ایام سوگواری و شهادت حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) را به محضر مولای مان حضرت بقیة الله الاعظم و همچنین خدمت شما بزرگواران.

با برنامه کاوش از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) شهر قم در خدمت شما هستیم، طبق روال همیشگی در خدمت کارشناس ارجمند جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر روستایی هستیم ان شاء الله کلیپ هایی را خواهیم داشت و پاسخ به شبهات باستان گرایان، استاد سلام علیکم خیلی خوش آمدید عرض تسلیت و تعزیت

استاد روستایی:

علیکم السلام ورحمة الله بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) عرض سلام و ادب و احترام دارم امیدوارم که تا به این لحظه عزاداری ها و طاعات و عبادات شان مورد قبول حضرت حق واقع شده باشد. امیدوارم که بتوانیم از قاب تلویزیون شبکه حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) مهمان لحظه های خوب عزیزان مان باشیم.

مجری:

ان شاء الله طبق روال همیشگی دو کلیپ و دو شبهه از شبهاتی که در شبکه های باستان گرایان مطرح شده است پیرامون این ایام و ایام محرم و صفر هم است احتمال بسیار زیاد محتوای شان را اگر بفرمایید از کلیپ اول آغاز کنیم و کلیپ را هم نمایش بدهیم.

استاد روستایی:

دو کلیپ داریم یک محتوا، محتوایی است که به فضای محرم و صفر مربوط است و یک محتوا، محتوایی است که شبهات علیه پیامبر اکرم (صلوات الله وسلامه علیه وآله) است. نخست کلیپی که در مورد پیامبر است را ان شاء الله پخش می کنیم بعد در بخش دوم برنامه کلیپی که مربوط به امام حسین (علیه الصلاة والسلام) است پخش می کنیم.

یک شخصیتی در تاریخ به نام نضر ابن حارث داریم این فرد جرم های را مرتکب شد و در جنگی هم کشته شده است. جناب آقای مشیری می گوید ایشان کشته شاهنامه است داستان های قدیمی ایرانی را بیان می کرد و شاعر بزرگی در عرب بود. متأثر از شاعران و داستان های ایرانی بود همین که این داستان ها را ذکر می کرد او را کشتند می گوید علتش این بوده است.

در بخش دوم به امیر المؤمنین توهین می کند می گوید ابوبکر، عمر و عثمان کشتن بلد نبودند آن که کشتن بلد بود مولای متقیان علی (علیه الصلاة والسلام) بود می گوید پیامبر دستور به او داد این آقا را بکشد او هم ایشان را کشت. این تمام حرفی است که آقای مشیری در این کلیپ می زند.

مجری:

کلیپ اول را از زبان آقای مشیری می بینیم ببینیم چه شبهه چه بود؟

کلیپ شماره یک از آقای مشیری:

خداوند شعر در قلم فردوسی برای شما گذاشته بود از رزم هفت لشکر خواندم. این داستان ها مشهورترین داستان های ایرانی بوده تا جایی که وقتی نضر ابن حارث شاعر عرب که گویا خویشی هم با رسول داشت آمده از این زیبایی متعجب و متحیر شد این ها را یاد گرفت در روزگاری که رسول، دعوت می کرد داستان های نوح و داستان های قدیمی یونس در شکم ماهی می گفت این در عربستان آمد گفت بیایید من داستان های زیبا از پارس آوردم. این ها اساطیر اولین است به درد نمی خورد بینندگان و شنوندگان نضر ابن حارث بیشتر از رسول شد، حالا چه کار کنیم؟ چاره اش است خدا، حضرت جبرئیل امین و حضرت رسول اکرم دست به دست هم دادند آیه نازل کردند از سخنان باطل این مرد دوری گزینید (ِوَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّور) قول زور به عربی یعنی حرف مزخرف بعد تفسیرها کردند که این زور البته معنی موسیقی هم می دهد، معنی آوای خوش هم می دهد معنی علم هم می دهد.

این آقا دو تا دختر کنیزک استخدام کرد نضر سِنی هم داشت چنگ می زدند و ترانه می ساخت در قبائل عرب می چرخید نضر ابن حارث نود و چند سالی داشت شاعر در عرب بسیار محترم بود. روز بعد بدر الکبریٰ دستگیر کردند بسیاری را کشتند، سر بریدند و در چاه انداختند یکی یکی عبور می دادند نضر هم می رفت حضرت اشاره فرمود عمر، ابوبکر یا کسی سر این را ببرد آن ها این کارها را نمی کردند. اما ماشاء الله قربانش بروم مولای متقیان آماده بود خلخالی دستگاه حضرت رسول گفت یا علی نذر پیغمبرت را ادا کن رفت چند خنجری در شکم این مرد فرو کرد اول شکنجه اش کرد بعد سرش را برید آورد. نضر ابن حارث سرش را در راه داستان های شاهنامه داد البته آن روز ما خدای نامه می شناختیم بعد شاهنامه شد.

مجری شبکه ولی عصر:

شنیدیم جریانی که آقای مشیری در مورد نضر ابن حارث بیان می کند استاد بفرمایید جایگاه این فرد چه بود چرا توسط امیر المؤمنین کشته شده است؟

استاد روستایی:

صحبت های ایشان دو بخش است یک بخش اول از داستان های فردوسی نام می برد بعد شاهنامه می گوید بعد می گوید این ها را می گفت و مخاطبینش زیاد شد به همین خاطر او را در جنگ بدر کشتند گفتند او کشته راه شاهنامه است بعد هم می گوید ابوبکر و عمر اهل کشت و کشتار نبودند علی ابن ابی طالب این کار را انجام می داد. پس بخشی از آن به صحبت این آقا در مورد نضر ابن حارث و کشته شدن او بر می گردد و بخشی از آن به دفاع او از ابوبکر و عمر بر می گردد.

مجری:

مگر شاهنامه در آن زمان نگاشته شده بود؟

استاد روستایی:

فرودسی این طوری که خاطرم است متولد 329 قمری است فکر می کنم 416 قمری هم از دنیا می رود. فردوسی آن موقع در عالم وجود نبود اول اسم فردوسی را آورد بعد هم شاهنامه گفت بعد گفت خدای نامه بود بعداً شاهنامه گفتیم او کشته راه شاهنامه بود. سال اول هجری که مبدأ هجرت باشد جنگ بدر فرض کنید سال دوم هجری اتفاق افتاد تا 329 فردوسی به دنیا آمد خیلی راه است.

آقای مشیری است کاریش نمی شود کرد، خود بینندگان قضاوت کنند مشیری چرا این طور می گوید؟ بپردازیم به جرم های که آقای نضر ابن حارث داشت. طبق چیزی که در تاریخ آمده است کتاب انساب الأشراف بلاذری احمد ابن یحیی معروف به بلاذری است خیلی قبل از فردوسی به دنیا آمده. ایشان در کتابش مسائلی را در مورد نضر ابن حارث دارد ببینیم نضر ابن حارث چه کاره بود؟ جلد 1، صفحه 139

«كان النضر بن الحارث بن علقمة بن كلدة بن عبد مناف بن عبد الدار يكنى أبا فائد، وكان أشد قريش مباداة للنبي صلى الله عليه وسلم بالتكذيب والأذى، وكان صاحب أحاديث، ونظر في كتب الفرس، ومخالطة النصارى واليهود، وكان لما سمع بذكر النبي صلى الله عليه وسلم وحضور وقت مبعثه»

...از شدیدترین قرشی های بود که پیامبر را اذیت و تکذیب می کرد یک سری صحبت ها را مطرح می کرد کتاب های ایرانی ها را هم مطالعه می کرد با کتاب های نصارا و یهود این ها را مخلوط کرد، یعنی داستان سرایی می خواست کند. بعد زمانی که شنید پیامبری مبعوث شده است گفت:

«يقول: والله لئن جاءنا نذير لنكونن أهدى من إحدى الأمم، فنزلت فيه: " وأقسموا باللّه جهد أيمانهم لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأمم "»

اگر نظیری برای ما بیاید ما از یگانه ترین امت ها جز هدایت یافتگان ترین امت ها هستیم آیه در موردش نازل شد

(وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا)

آنان با نهايت تأکيد به خدا سوگند خوردند که اگر پيامبری انذار کننده به سراغ شان آيد، هدايت يافته‌ ترين امتها خواهند بود؛ اما چون پيامبری برای آنان آمد، جز فرار و فاصله‌ گرفتن از (حق) چيزی بر آنها نيافزود!

سوره فاطر (35): آیه 42

 بعد شروع کرد یک سری مطالب را گفتن:

«أينا أحسن حديثا، أنا أم محمد ؟ ويقول: إنما يأتيكم محمد بأساطير الأولين. فنزلت فيه: " وإذا تتلى عليهم آياتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا إن هذا إلا أساطير الأولين "»

من بهتر می گویم یا پیامبر؟ گفت جملات پیامبر (أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ) است دوباره آیه دیگری در موردش نازل شد:

(وَإِذَا تُتْلَى عَلَيهِمْ آياتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ)

و هنگامی که آيات ما بر آنها خوانده می ‌شود، می ‌گويند: شنيديم؛ (چيز مهمی نيست؛) ما هم اگر بخواهيم مثل آن را می ‌گوييم؛ اينها همان افسانه‌ های پيشينيان است! (ولی دروغ می ‌گويند، و هرگز مثل آن را نمی ‌آورند.)

سوره انفال (8): آیه 31

آیات متعددی در مورد این آقا نازل شده بعد می گوید:

«وكان النضر قدم الحيرة، فتعلم ضرب البربط، وغنى غناء أهل الحيرة»

 آقای نضر به حیره رفت یک سری آلات موسیقی، غناها و آوازها را یاد گرفت آمد.

«وعلم ذلك قوماً من أهل مكة وكان غناؤهم قبل ذلك النصب»

به یک سری از اهل مکه آوازها، آلات موسیقی را یاد داد.

«واشترى قينتين، فنزلت فيه: " ومن الناس من يشتري لهوَ الحديث ليضل عن سبيل اللّه "»

دو کنیز خرید باز آیه دیگری در موردش نازل شد

(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ وَيتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ)

و بعضی از مردم سخنان بيهوده را می ‌خرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آيات الهی را به استهزا گيرند؛ برای آنان عذابی خوار کننده است!

سوره لقمان (31): آیه 6

بعضی از مردم هستند چیزهای بیهوده ای را تهیه می کنند برای این که مردم را از راه خدا دور کنند.

«ولقي النبي صلى الله عليه وسلم، فقال: أنت الذي تزعم أنك ستوقع بقريش عن قليل، وأن الله قد أوحى إليك بذلك؟ فقال: نعم، وأنت منهم، فنزلت: " وأن عسى أن يكون قد اقترب أجلهم". وسأل النبي صلى الله عليه وسلم: متى تنقضى الدنيا؟ فنزلت فيه: " يسألونك عن الساعة أيانَ مرساها " الآية.»

و بعد پیامبر را ملاقات کرد گفت آیا تو همان کسی هستی گمان می کنی در قریش به زودی مبعوث می شوی و خداوند به او وحی کرد پیامبر فرمودند بله من همان فرد هستم تو هم قرشی هستی دوباره آیه ای در مورد این آدم نازل شد از پیامبر پرسید دنیا کی منقضی می شود دوباره آیه دیگری نازل شد.

«وكان يقول: إنما يعينه على ما يأتي به في كتابه هذا جبر، غلام الأسود بن المطلب؛ وعداس، غلام شيبة بن ربيعة، ويقال غلام عتبة بن ربيعة، وغيرهما. فأنزل الله عز وجل: " ولقد نعلم أنهم يقولون إنما يعلمه بشرٌ لسانُ الذي يلحدون إليه اعجميّ وهذا لسانُ عربي مبين " . وأنزل الله عز وجل فيه: " وقال الذين كفروا إنْ هذا إلا إفك افتراه وأعانه عليه قومُ آخرون فقد جاؤوا ظلماً وزوراً وقالوا أساطير الأولين اكتتبها فهي تملى عليه بكرةً وأصيلا "»

هیمن طور ادامه دارد کتاب و مواردی داشت بیان می کرد و مطالبی را در مورد ادعاهای خودش «هذا جبرٌ» را ذکر می کرد در ادامه می گوید باز آیاتی در موردش نازل شد به پیامبر تهمت زد گفت این چیزهایی که پیامبر دارد بیان می کند حرف هایی است که دیگران به او یاد دادند «إنما يعينه على ما يأتي به في كتابه هذا جبر» این چیزهایی که این آقا در کتابش دارد ذکر می کند در بعضی از نقل ها «هذا خبرٌ» آمده است این اخبار و مواردی که در کتابش دارد نقل می کند به او کمک کردند چه کسانی به او کمک کردند؟ غلام أسود ابن مطلب، آقای عدّاس، غلام شیب ابن ربیعه و غلام اسوة ابن ربیعة وغیرهما این ها به او کمک کردند رسول خدا چیزی از خودش ندارد از این ها دارد یاد می گیرد.

این آیه در موردش نازل شد بعضی ها می گویند این حرف ها را بشر به او یاد داده و آیات دیگری در مورد این آدم نازل شد. دارد که این جا آقای بلاذری می گوید:

«وأسره المقداد يوم بدر. فأمر رسول الله صلى الله عليه وسلم بضرب عنقه، عنقه صبرا بالأثيل»

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى: 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر: ، ج1، ص63

روز بدر، مقداد او را اسیر کرد او در سپاه مشرکین بود به خاطر این حرف هایش نبود شمشیر بر داشته بود با مسلمان ها بجنگد در میدان جنگ اسیرش کرد رسول خدا هم دستور دادند گردن این آدم را بزنند. این جا نگفت امیر المؤمنین گردنش را زد.

 ابن اثیر در الکامل فی التاریخ، جلد 1، صفحه 594 در شرح آن افرادی که:

 «ذكر المستهزئين ومن كان أشد الأذى للنبي»

 ذکر کسانی که مسخره می کردند، کسانی که خیلی پیامبر را آزار می دادند اذیت و آزارشان شدید بود می گوید:

«ومنهم النضر بن الحارث بن علقمة بن كلدة بن عبد مناف بن عبد الدار يكنى أبا قائد وكان أشد قريش في تكذيب النبي والأذى له ولأصحابه وكان ينظر في كتب الفرس ويخالط اليهود والنصارى وسمع بذكر النبي وقرب مبعثه فقال إن جاءنا نذير لنكونن أهدى من إحدى الأمم فنزلت (وأقسموا بالله جهد أيمانهم) الآية وكان يقول إنما يأتيكم محمد بأساطير الأولين فنزل في عدة أيات أسره المقداد يوم بدر وأمر رسول الله بضرب عنقه فقتله علي بن أبي طالب صبرا بالأثيل»

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج1، ص592

یکی از آن ها نضر ابن حارث است هم خود پیامبر را خیلی اذیت می کرد هم اصحاب حضرت را دوباره این جا هم می گوید کتاب های پارس را می خواند با کتاب های یهود و نصارا قاطی می کرد وقتی شنید پیامبر خواهد آمد نزدیک مبعث پیامبر گفت اگر کسی بیاید و چنین و چنان این آیات در موردش نازل شد همیشه هم می گفت «وكان يقول إنما يأتيكم محمد بأساطير الأولين» پیامبر داستان های اولیه را برای شما آورده است معجزه ای نیست که آیاتی در موردش نازل شد.

آقای قرطبی در الجامع الأحکام قرآن، جلد 9، صفحه 495 مسائل کلیله و دمنه را می گوید در مورد این آقا صحبت می کند می گوید:

«نزلت في النضر بن الحارث كان خرج إلى الحيرة في التجارة فاشترى أحاديث كليلة ودمنة وكسرى وقيصر فلما قص رسول الله صلى الله عليه وسلم أخبار من مضى قال النضر: لو شئت لقلت مثل هذا وكان هذا وقاحة وكذبا»

آقای نضر ابن حارث به حیره برای تجارت رفت، کلیله و دمنه، گفته های پادشاهان ایرانی و پادشاهان روم همه این ها را خرید زمانی که پیامبر اخبار پیشینیان را می گفت نضر می گفت اگر من بخواهم مثل این می گویم این حرف های که پیامبر می زند همه دروغ و سخنان وقیحی است. سخنان ایران، روم، کلیله و دمنه، یهود و نصارا همه این ها را قاطی کرد و این حرف ها را می زد. در مورد مسلمان ها می گفت:

 «إنَّهم توهموا أنهم يأتون بمثله كما توهمت سحرة موسى ثم راموا ذلك فعجزوا عنه وقالوا عنادا: إن هذا إلا أساطير الأولين وقد تقدم»

الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج7، ص397

این ها توهم می کنند موارد مختلفی را مسخره می کرد در موارد متعدد چیزهای مختلفی از او داریم بنابراین، این آقا مطالبی این چنینی را بیان کرد.

کتاب دیگر الجوهرة فی نسب النبی واصحابه العشرة، جلد 1، صفحه 22 می گوید:

«وكان النضر عدُّو الله من شياطين قريش، وممَّن كان يؤذي رسول الله صلى الله عليه وسلم، وينصِب له العداوة. وكان قد قدم الحيرة، وتعلَّم بها أحاديث ملوك الفرس، وأحاديث رُستم وإسفنديار. فكان إذا جلس رسولُ الله صلى الله عليه وسلم مجلساً فذكَّر فيه بالله عز وجل، قام ثم قال: أنا والله يا معشر قريش، أحسن حديثاً منه، أحدِّثكم أحسن من حديثه....ثم يقول: بماذا محمد أحسنُ حديثاً مني؟ وهو الذي قال: سأنزل مثل ما أنزلَ اللهُ. وكان ابنُ عباس يقول: نزل فيه ثماني آيات من القرآن. قال الله تعالى: (إذا تُتلى عليه آياتُنا قال: أساطيرُ الأوَّليْنَ). وكلُّ ما ذكر في القرآن من الأساطير»

الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة؛ اسم المؤلف: محمد بن أبي بكر الانصاري التلمساني المعروف بالبري (المتوفى: 644هـ) الوفاة: 644، دار النشر: ، ج1، ص22

این دشمن خدا و از شیطان های قریش بود از کسانی بود که با پیامبر دشمنی و عداوت می کرد آزار می داد به حیره رفت آن جا کلام پادشاهان فارس و احادیث رستم و اسفندیار را یاد گرفت داستان شاهنامه نمی گوید چون فردوسی آن موقع نبود کلاً داستان ها و اساطیر ایرانی که پادشاهان می گفتند. زمانی که رسول خدا در جلسه ای می نشست زمانی که رسول خدا می نشستند ذکر خدا را می گفتند و امت را می ترساندند از چیزهایی که امت های پیشین داشتند از نقمت ها و عذاب های که به خاطر اعمال سوء شان داشتند آقای نضر ابن حارث زمانی که پیامبر رفته بود جای پیامبر می نشست می گفت «أنا والله يا معشر قريش، أحسن حديثاً منه» ای گروه قریش به خدا قسم من از این بهتر روایت می گویم یا سخنگوتر هستم مطالبی را بهتر از این خواهم گفت آیاتی در موردش نازل شد یکی یکی آیات را نمی خوانم.

 بنابراین آن چیزی که در مورد نضر ابن حارث در کتاب های متعدد ذکر شد از انساب الأشراف بلاذری گرفته تا الکامل فی التاریخ ابن اثیر تا کتاب الجوهرة محمد ابن ابی بکر ابن عبد الله ابن موسی الأنصاری تلمساني تا کتاب قرطبی تمام این ها می گویند اولاً هم و غم این آدم آزار پیامبر و اصحاب بود و ثانیاً‌ فقط کلمات ایرانی ها نبود. او از روم و ایران یاد گرفته بود آواز، غناء و موسیقی یک سری کارهای مطرب را یاد گرفته بود می آمد مردم را می خواست گمراه کند این آدم همچنین شخصیتی بود.

حالا آقای مشیری تمام همّ و غم خودش را قرار داده بر این که این آقا از داستان های ایرانی می گفت او را کشتند آیا پیامبر اساساً با فرهنگ و تمدن ایرانی مشکلی داشت؟ قطعاً این طور نبود مواردی را خواهیم گفت پیامبر با فرهنگ و تمدن ایرانی مشکل نداشت پیامبر یک جاهایی فارسی صحبت می کردند مواردی در تاریخ داریم عرض خواهم کرد. اما این آقا در جنگ کشته شد در کتاب نسب قریش عبد الله ابن مصعب زبیری این کتاب در جزء 7، صفحه 255 مطالبی را می گوید:

«والنضر، قتل يوم بدر كافراً، قتله علي بن أبي طالب صبراً بالصفراء، وكان شديد العداوة لله ورسوله»

نسب قريش؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله المصعب بن عبد الله بن المصعب الزبيري الوفاة: 236هـ، دار النشر: دار المعارف - القاهرة، تحقيق: ليفي بروفسال، ج7، ص255

در روز بدر کشته شد چه کسی او را کشت؟ امیر المؤمنین علی (علیه الصلاة والسلام) چرا؟ دشمن خدا و رسول بود. من از آقای مشیری سوال می پرسم جناب آقای مشیری اگر یک جنگی رخ بدهد در کشوری که شما در آن زندگی می کنید آن کشور با دشمن خودش چه کار خواهد کرد؟ آیا با دشمن خودش با نوازش بر خورد می کند یا دشمنی که قابل هدایت نیست او را از بین می برد؟ موارد متعدد سیره پیامبر را گفتیم که پیامبر ابتدا جنگ نمی کردند پیامبر چقدر نصیحت و دعوت به حق می کردند

پیامبر 13 سال در مکه مکرمه زندگی کردند با کسی هم نجنگیدند چقدر دعوت کردند مگر شکمبه شتر در همین مکه بر سر پیامبر نمی ریختند مگر خاکروبه در همین مکه بر سر پیامبر نمی ریختند مگر یاران پیامبر نظیر یاسر پدر عمار و سمیه مادر عمار را به بدترین شکل ممکن در همین مکه نکشتند و امثال یاران دیگر پیامبر مگر بعد از این که حضرت ابو طالب (علیه الصلاة والسلام) از دنیا رفتند پیامبر رحمت (صلی الله علیه وآله وسلم) را در مکه به شدت آزار ندادند؟

مگر در همین مکه نبود مسلمان ها مجبور شدند به حبشه هجرت کنند مگر در همین مکه نبود پیامبر و پیروانش مجبور شدند به مدینه هجرت کنند؟ پیامبر با همه رحمت، رأفت و محبت با این ها صحبت کرد صحبت کرد وقتی کسی قابل هدایت نیست شمشیر هم می کشد بعد از 13 سال صحبت هدایت نمی شود چه کارش باید کرد؟ شما آیا می ایستید نگاهش می کنید در جنگ بدر آمد شمشیر کشید چه کارش کنند؟ طبیعتاً با او برخورد می کنند کما این که هر فرمانده نظامی این کار را خواهد کرد فرقی نمی کند.

 در کتاب الانساب سمعانی جلد3، صفحه 110 می گوید نضر ابن حارث کسی است که علی ابن ابی طالب در صفراء او را کشت

«النضر بن الحارث الذي قتله علي بن أبي طالب بالصفراء صبرا يوم بدر وكان شديد العداوة لرسول الله صلى الله عليه وسلم وفيه نزلت سورة (سأل سائل بعذاب واقع)

الأنساب؛ اسم المؤلف: أبي سعيد عبد الكريم بن محمد ابن منصور التميمي السمعاني الوفاة: 562هـ، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الله عمر البارودي، ج3، ص110

می گوید این سوره در مورد این آدم نازل شده است چون درخواست عذاب داشت می گفت اگر واقعاً درست است عذابی بر من بیاید این آیات و آیاتی دیگر در مورد این آدم نازل شد.

در کتاب تهذیب الأسماء واللغات نووی جزء 2 از قسم اول، صفحه 426 آمده:

«النضر بن الحارث ... أسر يوم بدر وقتل كافرا قتله علي بن أبي طالب بأمر رسول الله صلى الله عليه وسلم وأجمع أهل المغازي والسير على أنه قتل يوم بدر كافرا وإنما قتل لأنه كان شديد الأذى للإسلام والمسلمين»

تهذيب الأسماء واللغات؛ اسم المؤلف: محي الدين بن شرف النووي الوفاة: 676هـ، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1996، الطبعة: الأولى، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ج 2، ص 426

آقای نضر ابن حارث روز بدر اسیر شد و کشته شد در حالی که کافر بود. امیر المؤمنین به امر رسول خدا او را کشت و بعد می گوید اهل تاریخ اجماع دارند بر این که آقا در روز بدر کافر کشته شد در واقع این آقا کشته شده چرا؟ یک امتی را اذیت می کرد و آزار می داد باید چه کارش کنند؟ یک شخصیتی که قابل هدایت نیست جناب آقای مشیری اگر آیات قرآن را ببینید مکرر در مورد برهان در قرآن می بینید

(قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ)

بگو: اگر راست می ‌گوييد، دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد!

سوره بقره (2): آیه 111

امثال این آیات که در مورد علم و برهان آمده است اولین آیات قرآن، اولین سوره های قرآن همه اش در مورد علم آموزی و مواردی این چنینی است اگر ملاحظه کنید. قرآن کتاب هدایت و دانش است این ها را دعوت می کند وقتی او نمی آید 13 سال آیات متعدد گفته می شود، خوانده می شود و صحبت می شود او هدایت نمی شود پیامبر باید چه کار کند؟ طبیعتاً او شمشیر بر می دارد در میدان جنگ مقابل آن حضرت قرار می گیرد پیامبر چه کار باید کند؟ این پیامبر همان پیامبری است که وقتی ابو سفیان با تمام آن دشمنی هایش از حضرت امان می خواهد حضرت امان می دهد می گوید نه خود ابو سفیان هر که به خانه ابو سفیان برود امان دارد.

 پیامبر همان پیامبری است که همسر ابو سفیان، جگر عمویش را به دندان گرفت به او امان می دهد و با او کاری ندارد. بعد از این که حتی مهدور الدم اعلامش کرد اما امان می دهد وقتی امان می خواهد پیامبر کسی است به وحشی قاتل عمویش حمزه گفت:

«غَيِّب وجهك عني، فلا أراك»

أسد الغابة في معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد الجزري الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد الرفاعي، ج5،‌ٌ456

اسلام آورد گفت جلوی من نیا مسلمان شدی باشد گرچه وحشی آدم درستی نبود اما اسلام ظاهریش را پیامبر پذیرفت. افرادی متعددی که پیامبر را چقدر آزار دادند چقدر اذیت کردند باز سعی کرد آغوش باز برای آن ها داشته باشد. اما این آدم «كان شديد الأذى للإسلام والمسلمين» است.

 بد نیست اشاره کنم به اهمیتی که پیامبر برای فرهنگ و تمدن ایرانی داشت. مگر ما در یاران پیامبر، سلمان فارسی را نداریم؟

«السّلمانُ‏ مِنّا أهلَ‏ البَيْت‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج108، ص285

پیامبر «مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت‏» را در مورد سلمان گفت.

 یا فارسی صحبت کردن حضرت در متون نخستین این مسئله آمده است مسند ابی داود طیالسی متوفای 204 آمده است یعنی خیلی قبل از فردوسی

مجری:

یعنی در قرن دوم هم بود

استاد روستایی:

بله ابتدای قرن سوم از دنیا رفت عبارتی است که در این جا آمد در صحیح بخاری هم آمد می گوید:

«أخذ الحسن بن علي تمرة من تمر الصدقة فألقاها في فيه فجعل رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول كخ كخ القها اما علمت انا لا نأكل الصدقة»

مسند أبي داود الطيالسي؛ اسم المؤلف: سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري الطيالسي الوفاة: 204، دار النشر: دار المعرفة – بيروت، ج1، ص325

یکی از خرماهای صدقه را امام حسن که کودک بودند بر داشتند، در دهان شان گذاشتند «فجعل رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول كخ كخ القها» این کخ کخ همان اَخ اَخ خودمان است که به بچه می گوییم. گفتند خرما را از دهانت بیرون بیانداز مگر نمی دانی ما صدقه نمی خوریم! بعدش مصنف ابن ابی شیبه این مؤلف که استاد بخاری است در چند جا آورده است.

«عَنِ النبي صلى الله عليه وسلم أَنَّهُ اتي بِتَمْرٍ من تَمْرِ الصَّدَقَةِ فَتَنَاوَلَ الْحَسَنُ بن عَلِيٍّ تَمْرَةً فَلاَكَهَا في فيه فقال له رسول اللهِ صلى الله عليه وسلم كِخْ كِخْ انا لاَ تَحِلُّ لنا الصَّدَقَةُ»

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج2، ص428

 

 

کتاب الأدب مال ابوبکر ابن ابی شیبه است یک عثمان ابن ابی شیبه و یک ابوبکر ابن ابی شیبه داریم مسند اسحاق ابن راهوَی همین موضوع آمده است. کتاب مسند احمد در چند جا آمده است یک نویسنده این قدر این روایت را قبول دارد که در چندین جای روایتش آورده است. کتاب الأموال ابی عبید آمده است سنن دارمی همین را آورده است. صحیح بخاری این روایت را آورده:

«أَخَذَ الْحَسَنُ بن عَلِيٍّ رضي الله عنهما تَمْرَةً من تَمْرِ الصَّدَقَةِ فَجَعَلَهَا في فيه فقال النبي صلى الله عليه وسلم كِخْ كِخْ لِيَطْرَحَهَا ثُمَّ قال أَمَا شَعَرْتَ أَنَّا لَا نَأْكُلُ الصَّدَقَةَ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج2، ص 542، ح1420

امام حسین خرما را در دهانش گذاشت پیامبر فرمودند «كِخْ كِخْ لِيَطْرَحَهَا» به خاطر این که آن خرما را کنار بگذارد.

باز در جای دیگر صحیح بخاری تصریح می کند:

«أَنَّ الْحَسَنَ بن عَلِيٍّ أَخَذَ تَمْرَةً من تَمْرِ الصَّدَقَةِ فَجَعَلَهَا في فيه فقال النبي صلى الله عليه وسلم بِالْفَارِسِيَّةِ كِخْ كِخْ أَمَا تَعْرِفُ أَنَّا لَا نَأْكُلُ الصَّدَقَةَ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص 1118 ، ح2907

«فقال النبي صلى الله عليه وسلم بِالْفَارِسِيَّةِ كِخْ كِخْ» فارسی صحبت کرد اگر پیامبر با زبان و ادبیات فارسی مشکل داشت بنا نبود خودش فارسی صحبت کند این یک نمونه.

 یا در دفاع از ایرانی ها، ایرانی ها چقدر اهل علم هستند (علم آموزی ایرانی ها) روایات متعددی داریم که:

«لَوْ كَانَ الْعِلْمُ مَنُوطاً بِالثُّرَيَّا لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِسَ»

حديث إسماعيل بن جعفر؛ اسم المؤلف: أبو إسحاق إسماعيل بن جعفر بن أبي كثير الأنصاري الزرقي المدني (المتوفى: 180هـ) الوفاة: 180، دار النشر:، ج1، ص262

به این لفظ در احادیث مختلف و کتاب های مختلف ذکر شده در منابع دسته اول که پیامبر این را فرمودند اگر علم و دانش در ستاره ثریا باشد ایرانی ها به بهترین شکل به دنبالش می روند و فرا می گیرند.

«لو كان الإسلام في الثريا لتناوله رجال من أهل فارس»

حتی اسلام، فرهنگ و تمدن ایرانی که دنبال برهان، دلیل و هدایت است.

یا: «لا تسبوا فارس فانهم عصبتنا» با فارس ها و ایرانی حرف بی ربط نزنید این ها پشت و پناه و ریشه ما هستند. موارد متعددی است که پیامبر فرمودند.

یا مثلا صدر همین روایت:

«أعظم الناس نصيبا في الإسلام أهل فارس»

أخبار أصبهان؛ اسم المؤلف: أبو نعيم أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهاني (المتوفى: 430هـ) الوفاة: 430، دار النشر: ، ج1، ص10

می گوید بالاترین مردم از حیث نصیب در اسلام و بهره بردن از اسلام و فرا گرفتن اسلام و پذیرش اسلام ایرانی ها (اهل فارس) هستند. این چیزی که در روایات نبوی آمده است آن وقت ایشان می گوید این کشته راه شاهنامه است، این کشته راه اسناد ایرانی، اشعار ایرانی و داستان های ایرانی است این چه حرفی است؟ اصلاً این طوری نیست پیامبر با ایرانی ها رابطه اش این چنین است.

مجری:

فکر می کنم نضر ابن حارث یک جورهایی افرادی مانند سلمان رشدی ها وقتی هستند باید فتوای قتل شان هم صادر بشود می خواستم مشیری زمان بود ولی نضر ابن حارث یک هنر یا هنرهایی هم داشت سخنور بود و غنایی انجام می داد ولی امثال آقای مشیری و این ها در طول تاریخ بوده اند در جنگ هم وقتی حاضر شد به آن سرنوشت دچار شد.

 (میان برنامه)

مجری:

صلی الله علیک یا ابا عبدالله، عرض خیر مقدم مجدد خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند بیننده برنامه کاوش از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) هستید که اختصاص به شبهات باستان گرایان دارد. در قسمت قبلی برنامه شبهه ای پیرامون شخصی به نام نضر ابن حارث مطرح شد که در صدر اسلام بود شبهه مطرح می کرد علیه اسلام و نبی مکرم خاتم هجو گویی و داستان سرایی می کرد در نهایت هم کشته شد تتمه ای از بحث قبلی باقی ماند آقای دکتر روستایی نظر پیامبر در مورد ایرانی ها فرمودید اگر چیزی باقی مانده است بفرمایید در خدمت تان هستیم

استاد روستایی:

بعضی از روایاتی که در این زمینه وجود دارد عرض کردم پیامبر فارسی صحبت کردند تعبیر بالفارسیة بود حتی در بعضی از روایات داریم در منابع قرن چهارم طبرانی می آورد که ایشان متولد 260، متوفای 360 قرن سه و چهار بود آن جا یک فردی ایرانی پیامبر را دعوت می کند حضرت فرمودند اگر غذای ایرانی می پزی بیام. حتی رو بوسی های پیامبر به مدل عجم ها بوده می گفتند این مدل عجم ها است می گوید نه گناهای تان می ریزد این طوری رو بوسی کنید.

یا در مورد دینداری ایرانی ها، در مورد طالب علم بودن ایرانی ها، پیامبر موارد متعددی فرمودند کتاب صحیح بخاری چاپ های دار ابن کثیر (چاپ های تک جلدی) کتاب التفسیر، صفحه 1238 ذیل تفسیر سوره جمعه آقای ابو هریره می گوید:

«عن أبي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه قال كنا جُلُوسًا عِنْدَ النبي صلى الله عليه وسلم فَأُنْزِلَتْ عليه سُورَةُ الْجُمُعَةِ (وَآخَرِينَ منهم لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ) قال قلت من هُمْ يا رَسُولَ اللَّهِ فلم يُرَاجِعْهُ حتى سَأَلَ ثَلَاثًا وَفِينَا سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ وَضَعَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَدَهُ على سَلْمَانَ ثُمَّ قال لو كان الْإِيمَانُ عِنْدَ الثُّرَيَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ أو رَجُلٌ من هَؤُلَاءِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص 1858 ، ح4615

«كنا جُلُوسًا عِنْدَ النبي صلى الله عليه وسلم فَأُنْزِلَتْ عليه سُورَةُ الْجُمُعَةِ» پیش پیامبر بودیم سوره جمعه بر پیامبر نازل شد آیه:

(وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ)

و (همچنين) رسول است بر گروه ديگری که هنوز به آنها ملحق نشده ‌اند؛ و او عزيز و حکيم است!

سوره جمعه 62): آیه 3

دیگرانی هستند که به این ها ملحق می شوند. گفتیم یا رسول الله این که قرار است در آینده ملحق بشوند چه کسانی هستند؟ «فلم يُرَاجِعْهُ» حضرت جواب نداد تا این که سه بار پرسیدیم شاید کسی بگوید یعنی چه چرا دفعه اول جواب نمی دهد؟ برای این که طرف تشنه بشود یک نوع رفتار است پیامبر هم می خواهد او تشنه بشود جواب درست بشنود و هم می خواهد بقیه حواس شان بیشتر جمع بشود حتماً خیلی مهم است سه بار مطرح می شود «وَفِينَا سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ» بین آن ها سلمان فارسی نشسته بود. «وَضَعَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَدَهُ على سَلْمَانَ» پیامبر دست شان را روی شانه سلمان گذاشتند «ثُمَّ قال لو كان الْإِيمَانُ عِنْدَ الثُّرَيَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ أو رَجُلٌ من هَؤُلَاءِ» اگر ایمان در ستاره ثریا باشد مردانی یا مردی از این ها به او دست می یابد.

در صحیح مسلم، جلد 2، چاپ دار الطیبة، صفحه 1185 «بَاب فَضْلِ فَارِسَ» روایت 2546

«حدثني محمد بن رَافِعٍ وَعَبْدُ بن حُمَيْدٍ قال عَبْدٌ أخبرنا وقال بن رَافِعٍ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ أخبرنا مَعْمَرٌ عن جَعْفَرٍ الْجَزَرِيِّ عن يَزِيدَ بن الْأَصَمِّ عن أبي هُرَيْرَةَ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لو كان الدِّينُ عِنْدَ الثُّرَيَّا لَذَهَبَ بِهِ رَجُلٌ من فَارِسَ أو قال من أَبْنَاءِ فَارِسَ حتى يَتَنَاوَلَهُ»

اگر دین در ثریا باشد مردی از فارس یا پسران فارس و مردان فارس می روند تا آن را به دست بیاورند. نقل بعدی ماجرای سوره جمعه است که این جا نقل شده است:

«عن أبي هُرَيْرَةَ قال كنا جُلُوسًا عِنْدَ النبي صلى الله عليه وسلم إِذْ نَزَلَتْ عليه سُورَةُ الْجُمُعَةِ فلما قَرَأَ (وَآخَرِينَ منهم لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ) قال رَجُلٌ من هَؤُلَاءِ يا رَسُولَ اللَّهِ فلم يُرَاجِعْهُ النبي صلى الله عليه وسلم حتى سَأَلَهُ مَرَّةً أو مَرَّتَيْنِ أو ثَلَاثًا قال وَفِينَا سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ قال فَوَضَعَ النبي صلى الله عليه وسلم يَدَهُ على سَلْمَانَ ثُمَّ قال لو كان الْإِيمَانُ عِنْدَ الثُّرَيَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ من هَؤُلَاءِ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص1972، ح2546 و 2547

غیر از این شرح السنة بغوی، جلد 12، صفحه 249 روایتی می آورد پیامبر می فرماید

«العجم يشركونكم في دينكم وأنسابكم، والذي نفسي بيده لو كان الإيمان معلقا بالثريا لناله رجل من العجم وأسعدهم به فارس»

شرح السنة؛ اسم المؤلف: الحسين بن مسعود البغوي الوفاة: 516هـ، دار النشر: المكتب الإسلامي - دمشق _ بيروت - 1403هـ - 1983م، الطبعة: الثانية، تحقيق: شعيب الأرناؤوط - محمد زهير الشاويش، ج12، ص249

عجم ها در دین و نسب های شما با شما شریک هستند به خدایی که جانم در دست اوست اگر ایمان در ثریا آویزان (معلق) باشد مردانی از عجم به او می رسند عجم مطلق غیر عرب را می گوید بعد می گوید «وأسعدهم به فارس» سعادتمندترین آن ها فارس ها (ایرانی ها) هستند.

یا در کتاب صحیح ابن حبان، جلد 16، صفحه 62 و 63 ذکر سلمان فارسی روایتی را می آورد در ذیل آیه:

(وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيرَكُمْ ثُمَّ لَا يكُونُوا أَمْثَالَكُمْ)

و هرگاه سرپيچی کنيد، خداوند گروه ديگری را جای شما می ‌آورد پس آنها مانند شما نخواهند بود (و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق می ‌کنند).

سوره محمد (47): آیه 38

آیه است اگر شما پشت کنید خداوند قومی غیر شما را می آورد مثل شماها نیستند.

«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم تَلا هَذِهِ الآيَةَ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثَالُكُمْ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلاءِ الَّذِينَ إِنْ تَوَلَّيْنَا اسْتُبْدِلُوا بِنَا ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثَالَنَا فَضَرَبَ عَلَى فَخِذِ سَلْمَانَ الْفَارِسَيِّ ثُمَّ قَالَ هَذَا وَقَوْمُهُ لَوْ كَانَ الدِّينُ عِنْدَ الثُّرَيَّا لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِسٍ»

صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان؛ اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي الوفاة: 354، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1414 - 1993، الطبعة: الثانية ، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، ج16، ص63

این قومی که اگر ما به دین، خدا و پیغمبر پشت کنیم خدا آن ها را جای ما قرار می دهد و این ها مثل ما نیستند این ها چه کسانی هستند؟ پیامبر روی ران سلمان می زنند می فرماید این ها هستند بعد می فرمایند اگر دین نزد ستاره ثریا باشد این ها به دستش می آورند. بعد در پاورقی می گوید «حدیثٌ صحیح». بنابراین پیامبر با فارس و فرهنگ ایرانی هیچ مشکلی ندارد. اما بخش سوم البته موارد زیاد است بخواهم ذکر کنم در منابع اهل سنت راجع به برتری عجم ها و موارد متعددی داریم که پیامبر در این مورد صحبت کردند.

مجری:

البته در منابع شیعه هم است

استاد روستایی:

بله شبیه این در منابع شیعه هم وجود دارد، پیامبر نژاد پرست نبودند این که دارد می گوید اگر دین در ثریا باشد این ها به دست می آورند یا بین این صورت می کند یا رو بوسیش به این صورت است یا صحبت غذای ایرانی می کند نشان دهنده عمق فرهنگ و تمدن مردم ایران است که رسول خدا این ها را یک انسان های می شناسد که این ها اهل برهان، استدلال و دلیل هستند.

وقتی می گوید دین در ثریا باشد این ها به آن می رسند یعنی چه؟ یعنی کسی از ستاره ثریا می آید شمشیر روی سر این ها می گذارد؟ نخیر تمام قرآن و دین مان دین برهان، حجت و دلیل است. پیامبر فرمودند اگر آدم های دانشمند می خواهید، دنبال دین، دانش و دلیل هستید ایرانی ها هستند این ها این طوری هستند. پس جناب آقای مشیری، پیامبر با فرهنگ و تمدن ایرانی هیچ مشکلی ندارند نمونه اش سلمان فارسی.

اما نکته دیگری که باید به آن بپردازیم درباره سیره ای است که ایشان گفت. ایشان گفت ابوبکر و عمر اهل آدم کشی نبودند خلخالی دستگاه پیامبر مولا علی است. سیره آن ها را کوتاه نمایش می دهم ببینیم آن ها اهل آدم کشتن نبودند؟ چرا اهل کشتن بودند بله یک جاهایی دستور پیامبر را رعایت نمی کردند. مثلاً در مورد جناب آقای ابابکر در دوره خلافتش مخالفینش را آتش می زد، در بعضی نقل ها داریم در کتاب فتح الباری ابن حجر عسقلانی شرح صحیح بخاری، جلد 6، صفحه 150 یک بحثی مطرح می کند می گوید

«وقد حرق أبو بكر البغاة بالنار بحضرة الصحابة وحرق خالد بن الوليد بالنار ناسا من أهل الردة وأكثر علماء المدينة يجيزون تحريق الحصون والمراكب على أهلها»

فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج6، ص150

ابوبکر کسانی که بر او خروج کرده بودند امثال مالک ابن نویره و یک عده ای دیگر این ها را در مقابل صحابه با آتش سوزاند در تاریخ داریم سر مالک ابن نویره را پای دیگ گذاشتند و آتش روشن کردند به موهایش آتش گذاشتند با این که مالک ابن نویره کسی بود که از طرف پیامبر برای اخذ زکوات قومش منصوب بود. کسی بود که پیامبر بشارت بهشت به او داده بود داستانش در تاریخ آمده است. آقای مشیری، ابوبکر اهل کشتن نبود؟

نکته دوم: بحث «فُجاعة السلماء» در کتاب مختصر سیرة الرسول محمد ابن عبد الوهاب یک بحثی مطرح می کند

 «قتل الفجاعَة و تحریقهِ»

 کشتن فجاعه و آتش زدن او فجاعه را کشتند و آتش زدند در روایتی که طبری دارد ابوبکر می گوید ای کاش سه کار را انجام می دادم ای کاش سه تا سوال را می پرسیدم و ای کاش سه تا کار را انجام نمی دادم. یک موردش این است می گوید ای کاش خانه حضرت زهرا را هتک حرمت نمی کردم مورد دیگرش بحث فجاعة السلماء است می گوید ای کاش او را نمی سوزاندم هم کشته هم سوزانده.

 نمونه دیگر به خالد ابن ولید دستور داد گودال آتش درست کن آدم ها را در آن بیانداز کتاب "الاكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول‌الله صلّی‌الله‌عليه‌و‌سلّم و الثلاثة الخلفاء" صفحه 29 ذکر می کند می گوید خالد یک عده ای از اسراء را جمع کرد این ها را در یک گودالی انداخت

«فاحترقوا وهم أحياء»

زنده زنده سوزاند این جا دوباره دارد به او می گویند:

«قال أحرقهم بالنار فكلم في ذلك»

چه کار داری می کنی؟

«فقال هذا عهد الصديق أبي بكر إلي اقرؤه في كل مجمع إن أظفرك الله بهم فأحرقهم بالنار»

الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء؛ اسم المؤلف: أبو الربيع سليمان بن موسى الكلاعي الأندلسي الوفاة: 634هـ، دار النشر: عالم الكتب - بيروت - 1417هـ، الطبعة: الأولى، تحقيق: د . محمد كمال الدين عز الدين علي، ج3، ص29

دستور ابوبکر است بروید بخوانید که گفته اگر پیروز شدی همه را با آتش بسوزان آن وقت شما می گویید بلد نبودند خلخالی دستگاه پیامبر، علی ابن ابی طالب بود. یک جاهایی افرادی را این طوری سوزاندند البته ما قبول نداریم ما علی رغم احترامی که برای تمام برادران مسلمان مان قائل هستیم بارها و بارها در این شبکه بیان کردیم

«لا تقولو إخواننا اهل سنت»

جمله حضرت آیت الله العظمی سیستانی شما برادران اهل سنت نگویید

«بل قولوا انفسنا اهل سنت»

بگویید این ها جان های ما هستند. در سیل، زلزله و خیلی جاهای دیگر این را ثابت کردیم ما در کنار عزیزان مان هستیم. اما صحبت، بحث تاریخ است در جواب آقای مشیری می گویم آقای مشیری می گوید این ها نمی کشتند، این ها بلد نبودند، این ها این کاره نبودند خلخالی دستگاه پیامبر، امیر المؤمنین بود نه این طور کشت و کشتارها از این ها بود. چرا یک مطلب خلافی را در تاریخ می گویی؟ شما بگو آن آدم مجرم است و او مجرم را نکشت این را بگو گرچه در مورد ابوبکر و عمر ندیدم جایی پیامبر گفته باشد نضر ابن حارث را بکشید و نکشته باشند شاید باشد.

 اما نمونه اش را داریم مثلاً به این ها گفتند ذوالثدیه را بکشید بعداً‌ رئیس خوارج شد این ها نکشتند. اما ایشان بگوید این ها اهل کشت و کشتار نبودند یک حرف بی ربطی است. خالد ابن ولید از ابوبکر نامه دارد می گوید این نامه ابوبکر است

«إذ جاء كتاب أبي بكر يقطر الدم»

الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء؛ اسم المؤلف: أبو الربيع سليمان بن موسى الكلاعي الأندلسي الوفاة: 634هـ، دار النشر: عالم الكتب - بيروت - 1417هـ، الطبعة: الأولى، تحقيق: د . محمد كمال الدين عز الدين علي، ج3، ص68

از این نامه خون می چکد در الإکتفاء، صفحه 68 ماجرایی را در مورد نامه ابوبکر ذکر می کند. باز در مختصر سیرة الرسول محمد ابن عبد الوهاب این مسئله آمده است. می گوید: «إذ جاء كتاب أبي بكر يقطر الدم» این نامه آمد از این نامه خون می چکید آتش به اختیار بسوزان هر کار می خواهی بکن، تکه تکه کن، این ها در تاریخ آمد و آقای مشیری نمی تواند از این ها چشم بپوشد و امیر المؤمنین را متهم کند. امیر المؤمنین کسی که کافر است کسی که مسلمان ها و اسلام را اذیت کرد کسی که شمشیر بر داشت با او برخورد می کند شمشیر برداشت تو را بکشد چه کارش کنم؟ بگویم این گردن در خدمت شما بزن؟

آقای مشیری اگر کسی اسلحه بر دارد شما را بخواهد بکشد اسلحه دستت باشد چه کار می کنی؟ می گویی بیا به قلبم بزن یا تو هم دفاعی از خودت می کنی؟ تازه شما باطل هم هستی اما فرض کن در یک میدان نبردی قرار بگیری چه کار خواهی کرد؟ این مدل قضاوت کردن نا درست است این در مورد جناب آقای ابابکر مستنداتم زیاد است می خواهم به کلیپ بعدی برسم این ها را ذکر نمی کنم.

در مورد جناب آقای عمر ابن خطاب در ماجرای سقیفه بنی ساعده جمله ای که از عمر است نباید فراموش کنید. مغازی موسی ابن عقبه کتابی است که نویسنده اش متوفای 141 است یعنی قرن دو از دنیا رفت بخشی از عمرش در قرن یک و قرن دو از دنیا رفته است. در صفحه 334 ماجرای سقیفه بنی ساعده

«فقال عمر لا والله لا يخالفنا أحد الا قتلناه»

به خدا قسم هر که با ما مخالفت کند او را می کشیم!

 نمونه هم دارد یکی از آن مخالفینی که با عمر مخالفت کرد چه کسی بود؟ آقای سعد ابن عباده در تاریخ ببینید او را کشت یا نکشت؟ انساب الأشراف بلاذری این مسئله را نقل می کند. از موارد دیگر صرف نظر می کنم فقط یک نمونه می خواهم نشان بدهم انساب الأشراف بلاذری، جلد 1، صفحه 589 می گوید:

«أن سعد بن عبادة لم يبالع أبا بكر، وخرج إلى الشأم. فبعث عمرُ رجلاً وقال: ادعه إلى البيعة واختل له، وإن أبى فاستعن بالله عليه. فقدم الرجلُ الشأم، فوجد سعداً في حائط بحوارين، فدعاه إلى البيعة، فقال: لا أبايع قرشياً أبداً. قال: فإني أقاتلك. قال: وإن قاتلتني. قال: أفخارج أنت مما دخلت فيه الأمة؟ قال: أما من البيعة فإني خارج، فرماه بسهم فقتله. ورُوي أن سعداً رُمي في حمام. وقيل: كان جالساً يبول، فرمته الجن فقتلته»

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى: 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر: ، ج1، ص254

سعد ابن عباده با ابوبکر بیعت نکرد به شام رفت عمر مردی را دنبال او فرستاد به او گفت او را دعوت به بیعت کن اگر بیعت کرد که هیچ اگر بیعت نکرد «فاستعن بالله عليه» از خدا استعانت بجو بر علیه او، او را بکش سراغ او آمدند دعوت به بیعتش کردند گفت «لا أبایع» من اصلاً بیعت نمی کنم بعد دارد گفت من با تو می جنگم یا باید بیعت کنی یا تو را از بین می بریم دارد که: «فرماه بسهم فقتله»، تیر زدند او را کشتند بعد هم شایعه کردند که اجنه او را کشت با این که عمر ابن خطاب، خالد ابن ولید را فرستاد تا او را بکش بعد هم رفت او را کشت این یکی از آن مخالفین بود. این آقا می گوید این ها نمی کشتند. کشتند برای زدن امیر المؤمنین دیگران را تطهیر نکن.

 آیا موردی داریم که این ها نکشته باشند؟ در تاریخ مواردی داریم پیامبر دستور داد فردی را بکش نه آقای ابابکر و نه آقای عمر این کار را نکردند. موارد متعددی داریم در موردشان آمده است جالب است امیر المؤمنین این را روز خوارج می کشد اما ابابکر و عمر این فرد را نمی کشند ذو الخویسره و ذوالثدیه هم می گویند پیامبر به ابابکر و عمر دستور می دهد این را بکشید اما این ها نمی کشند. مواردش متعدد است یک مورد خدمت شما نقل می کنم مطلبی است که کتاب در الصارم المسلول در موردش می آورد می گوید بعضی ها بودند پیامبر دستور می داد این را بکشند اما او را نکشتند مواردش متعدد است تمام مطلبش را دارم. در منابع اهل سنت آمده است ابوبکر و عمر او را نکشتند با این که پیامبر به این دو نفر دستور داده که شما باید این آدم را بکشید می گوید:

«وبمثل هذا طعن الخوارج على النبى صلى الله عليه وسلم وقال له اولهم يا محمد اعدل فانك لم تعدل وقال ان هذه لقسمة ما اريد بها وجه الله تعالى حتى قال النبى (ويحك ومن يعدل اذا لم اعدل لقد خبت وخسرت ان لم اعدل) فقال له بعض الصحابة دعنى اضرب عنق هذا انه يخرج من ضئضئ هذا قوم يحقر احدكم صلاته مع صلاتهم وصيامه مع صيامهم وقراءته مع قراءتهم ويقرؤون القرآن لا يجاوز حناجرهم يمرقون من الاسلام كما يمرق السهم من الرمية أينما لقيتموهم فاقتلوهم فان فى قتلهم اجرا عند الله لمن قتلهم يوم القيامة وفى رواية (لئن ادركتهم لأقتلنهم قتل عاد)»

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج28، ص580

آقای خویسره به پیامبر گفت «إعدل» عدالت را رعایت کن تهمت بی عدالتی به پیامبر زد بعضی از اصحاب گفتند بگذار گردنش را بزنیم پیامبر به ابوبکر و عمر دستور داد او را بکشند او را نکشتند اما این شد بعداً اصل خوارج که امیر المؤمنین در روز نهروان او را کشت. این شخص را ابوبکر و عمر علی رغم دستور صریحی که پیامبر (علی نبینا وآله وعلیه السلام) در این جا به این ها دادند در تاریخ این ها ضبط شده است. در این مورد سرپیچی کردند اما این که شما بگویید این ها اصلاً‌ اهل کشت و کشتار نبودند نخیر درست نیست.

مجری:

شاید هم به تعبیر دیگری کسانی که در جنگ اهل فرار بودند و جنگ آور نبودند طبیعتاً این ها نمی توانند در جنگ یا بکشند یا کشته شوند خیلی طبیعی است. تنها کسی که در دفاع از آقا رسول الله و اسلام همیشه پیش قدم و پیش گام بود و در راه خدا شمشیر می زد امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (صلوات الله علیه) بود. کلیپ دوم را ببینیم نکته ای در مورد کلیپ دوم دارید؟

استاد روستایی:

یک سند دیگر هم نمایش بدهم کتاب المغنی فی فقه الامام احمد حنبل می گوید آقای ذی خویسره ایراد گرفت می گوید پیامبر به ابوبکر گفت

«وقوله صلى الله عليه وسلم في الذي أنكر عليه وقال إنها لقسمة ما أريد بها وجه الله لأبي بكر اذهب فاقتله ثم قال لعمر مثل ذلك فأمر بقتله قبل قتاله»

المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني؛ اسم المؤلف: عبد الله بن أحمد بن قدامة المقدسي أبو محمد الوفاة: 620، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1405، الطبعة: الأولى، ج9، ص8

«اذهب فاقتله» او را نکشت «ثم قال لعمر مثل ذلك» باز او را نکشت «فأمر بقتله قبل قتاله» پیامبر دستور داد او را بکشید باز این دو نفر، این کار را نکردند تا بعداً امیر المؤمنین در جنگ نهروان او را کشت پیامبر دیگر آن جا به امیر المؤمنین دستور نداند چرا؟ چون هدف این بود که پیامبر عیار افراد را بسجند چه کسی حرف گوش می دهد؟ به ابوبکر گفت: «اذهب فاقتله ثم قال لعمر مثل ذلك فأمر بقتله»، دستور داد اما این ها نرفتند بکشند و بعد او اصل خوارج شد.

در مورد کلیپ دوم با این ایام ما مناسب است در مورد عزاداری، یک بحثی است شب عاشوراء‌ بین امام حسین (علیه الصلاة والسلام) و خانم زینب کبری (سلام الله علیها) صحبت های رد و بدل می شود آقای سلیمانی امیری می خواهد از این ها برداشت کند عزاداری هایی که شیعیان می کنند درست نیست.

کلیپ شماره دوم از آقای سلیمانی امیری:

شیخ مفید در صفحه 445 قبل از داستان عاشوراء‌ صحبت های فی ما بین حسین با خواهرش زینب را هم می آورد. نکات برجسته ای در این مطالب وجود دارد که ما آن را بر خواهیم شمرد. در همان صفحه اشاره می کند از خدا بپرهیز و به خواست او خشنود شو یعنی اگر من کشته شدم خواست خداوند است و تو هم بی تابی نکن.

بعد از آن در صفحه 446 اشاره می کند خواهرم تو را سوگند می دهم و آرزومندم سوگند مرا بپذیری و متوجه باشی چون من شهادت یافتم گریبانت را ندری، صورتت را نخراشی و بی تابی ننمایی در واقع همه نشان دهنده منع این سنت های عزاداری است که ما امروزه می بینیم شیعیان به آن دامن می زنند. انواع و اقسام مناسک مضحک را هم از دل آن در آوردند. در جلسات آینده مربوط به شیعیان پس از حسین است اصولاً‌ به مشروعیت یا عدم مشروعیت چنین مناسکی به شکل مبسوط خواهیم پرداخت. بنابراین خود حسین سفارشی به خواهرش زینب می کند او را قسم می دهد که چنین اعمالی را انجام ندهند بنابراین این خواست خدا بود و به او خشنود باش!

مجری:

این فرد باز هم یک بخشی از تاریخ و جملات ائمه را می گیرد می خواهد این شبهه را القاء کند به قول مثل عربی «حَفِظتَ شَیئاً وَ غَابت عَنکَ أشیـَاءُ» از یک طرف این را می گویی و بسیاری از مواردی دیگر و تأکیدات دیگر بر عزاداری را فراموش و مغفول می کند.

استاد روستایی:

کتاب الإرشاد شیخ مفید، جلد 2، صفحه 93 البته کاری نداریم شیخ مفید این جا هیچ سندی برای این مسئله ارائه نمی دهد امام سجاد می گوید من شب عاشوراء نشسته بودم شبی که پدرم در فردایش به شهادت رسید عمه زینب کنارم نشسته بود از من پرستاری می کرد پدرم با جون غلام ابی ذر کنار پدرم بود و پدرم داشت شمشیرش را آماده می کرد و یک ابیاتی خواند

يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيل‏ * كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيل‏

مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيل‏ * وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيل‏

وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيل‏ * وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي‏

می گوید دو، سه بار این ابیات را خواند فهمیدم منظورش چه است؟ منظور این است بالاخره من به شهادت خواهم رسید می گوید گلویم را بغض گرفت اما خودم را کنترل کردم اما عمه ام زینب شروع به گریه کرد و مطالبی را فرمود ای کاش مرگ من زودتر از شما می بود و من امروز از دنیا رفته بودم امروز مادرم فاطمه زهرا، امروز پدرم امیر المؤمنین و امروز برادرم امام حسن کأنه امروز از دنیا رفتند. ای جان شیرین گذشتگان ای امید آیندگان...

امام حسین (علیه الصلاة والسلام) هم به او نگاه کردند گفتند مواظب باش بردباری تو را شیطان نبرد اشک از چشمان امام جاری بود فرمودند:

«وَ قَالَ لَوْ تُرِكَ الْقَطَاةُ لَنَامَ»

اگر پرنده قطاه را رها کنند می خوابد کنایه است که جلسه پیش راجع به آن بحث کردیم مردی که به او ظلم می شود یعنی او را دعوت می کنند اما به او ظلم می کنند این عبارت کنایه است. حضرت زینب گفتند

«فَقَالَتْ يَا وَيْلَتَاه‏»

فرمودند قلب من مجروح شد موارد دیگر بعد به صورت شان زدند و گریبان چاک زدند و از هوش رفتند. این جا دارد امام حسین (علیه الصلاة والسلام) بالای سرشان نشستند آب به صورت شان ریختند گفتند تقوا پیشه کن عزاداری بکن یعنی شاخصه های عزاداری را رعایت کن و بدان که همه اهل زمین از دنیا خواهند رفت و اهل آسمان هم باقی نخواهند ماند فقط وجه الله باقی می ماند. مواردی را فرمودند که پدرم از من بهتر بود. مادرم از من بهتر بود. برادرم از من بهتر بود ولی

«وَ لِي وَ لِكُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أُسْوَة»

پیامبر الگوی مان است

«فَعَزَّاهَا بِهَذَا وَ نَحْوِه‏»

با این گونه صحبت ها حضرت را تسلی دادند بعد هم فرمودند بعد از من گریبان چاک نزن و صورت نخراش

«لَا تَدْعِي عَلَيَّ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَكْت‏»

الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد؛ نویسنده مفيد محمد بن محمد (وفات: 413)، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، ج2، ص93

داد و فریاد نکن زمانی که من از دنیا رفتم این عبارتی است که در این جا وجود دارد. آقای سلیمانی امیری می خواهد از این عبارات استفاده کند که عزاداری مشهور نیست فکر کرد فتح الفتوح کرده است. نکته مهمی که در مورد این عبارات وجود دارد از نظر عرفی این نهی یک نهی برای دلسوزی (نهی عرفی) است یعنی چه؟ مثلاً شما می خواهید مسافرت بروید مادر شروع به گریه می کند می گویید مادر پشت سر من گریه نکن یعنی این که حرام است گریه کنی؟ نه دلسوزی است، نه این که مادر محکم باش گریه نکن مثلاً شما به میدان جنگ می روید به این معنی نیست شما گریه کنید حرام است، مکروه است جایز است این ها نیست یک نهی عرفی برای دلسوزی است این نکته اول.

نکته دوم: ما شیعیان عزاداری های که می کنیم این عزاداری ها نمودهای مختلفی دارد مثلاً یک نفر خودش نوحه خوانی و عزاداری می کند به تعابیر مختلف مویه می کند. گاهی اوقات افرادی در عزاداری شرکت می کنند گاهی اوقات افرادی خودشان روضه خوانی می کنند. گاهی اوقات گریبان چاک می زنند. گاهی اوقات به سینه و صورت می زنند. این ها نمودهای مختلف عزاداری است که در شیعه وجود دارد برای تمام این ها نقل در تاریخ داریم که همه اش جایز است.

 یک نمونه خدمت شما بگویم کتاب فروع کافی، جلد 5، صفحه 70

«عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَاتَ الْوَلِيدُ بْنُ الْمُغِيرَةِ»

ولید ابن مغیره از دنیا رفت

«فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ لِلنَّبِيِّ صلی الله علیه و آله إِنَّ آلَ الْمُغِيرَةِ قَدْ أَقَامُوا مَنَاحَةً فَأَذْهَبُ إِلَيْهِمْ»

آل مغیره مجلس گرفتند بروم؟ چون فامیل شان بود

 «فَأَذِنَ لَهَا»

 پیامبر اجازه دادند

«فَلَبِسَتْ ثِيَابَهَا وَ تَهَيَّأَتْ»

ایشان لباس پوشید و آماده شد دارد که

«فَنَدَبَتِ ابْنَ عَمِّهَا بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله»

برای پسر عمویش که از دنیا رفته بود در مقابل رسول خدا شروع به گریه کرد و این اشعار را خواندن یعنی خودش شروع کرد مویه کردن و آن اشعار را خواندن بعد هم مراسم عزای او می خواست برود

«قَالَ فَمَا عَابَ ذَلِكَ عَلَيْهَا النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله وَ لَا قَالَ شَيْئا»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج5، ص117

پیامبر هیچ ایرادی نگرفت هیچ چیز هم نگفت این یک مدل عزاداری است سند این روایت چطور است؟ علامه مجلسی در مرآة العقول، جلد 19، صفحه 76، روایت 2 «الحديث الثاني: صحيح.» سند معتبر است. پس این یک مدل که یک فردی خودش بخواهد در مجلس عزایی شرکت کند خودش هم بخواند و هم شرکت کند. پیامبر هیچ ایرادی نمی گیرید و سندش هم معتبر است.

بحث روضه خوانی: روضه خوانی جایز است یا نه؟ بله موارد متعدد داریم برای حضرت حمزه روضه خوانده شد. برای رسول خدا روضه خوانده شد. برای امام حسین روضه خوانده شده یکی یکی عرض می کنم مثلاً کتاب شرح مستند ابی حنیفه، صفحه 526 ابن مسعود می گوید

«ما راينا رسول الله صلى الله عليه وسلم باكيا أشد من بكائه على حمزة رضي الله تعالى عنه»

رسول خدا برای حضرت حمزه خیلی گریه کردند

«وضعه في القبلة ثم وقف على جنازته»

در جهت قبله او را قرار دادند بالای جنازه اش ایستادند دارد

«وانجب حتى نشق أي شهق حتى بلغ به الغشى»

پیامبر فریاد زد «شَهقه» یعنی از شدت غصه نعره زد به گونه ای رسید که نزدیک بود از گریه غش کند و بی هوش بشود فرمودند

«يا عم رسول الله واسد الله واسد رسول الله يا حمزة يا فاعل الخيرات يا حمزة يا كاشف الكربات يا حمزة يا ذاب أي بالذال المعجمة يا مانع عن وجه رسول الله (صلی الله علیه وسلم)»

شرح مسند أبي حنيفة؛ اسم المؤلف: الملا علي القاري، علي بن سلطان محمد (المتوفى : 1014هـ) الوفاة: 1014، دار النشر: ج 1، ص 526

السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون؛ اسم المؤلف: علي بن برهان الدين الحلبي الوفاة: 1044، دار النشر: دار المعرفة - بيروت – 1400، ج2، ص534

عبارات را بالای سر او با نعره و گریه شدید دارد می گوید این روضه خوانی برای حمزه است.

 نمونه دیگر برای رسول خدا در صحیح بخاری چاپ های دار ابن کثیر، صفحه 1092 چاپ های تک جلدی، کتاب المغازی دارد زمانی که رسول خدا از دنیا رفت حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه فرمودند؟

«عن أَنَسٍ قال لَمَّا ثَقُلَ النبي صلى الله عليه وسلم جَعَلَ يَتَغَشَّاهُ فقالت فَاطِمَةُ عليها السَّلَام واكرب أَبَاهُ فقال لها ليس على أَبِيكِ كَرْبٌ بَعْدَ الْيَوْمِ فلما مَاتَ قالت يا أَبَتَاهُ أَجَابَ رَبًّا دَعَاهُ يا أَبَتَاهْ من جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ مَأْوَاهْ يا أَبَتَاهْ إلى جِبْرِيلَ نَنْعَاهْ فلما دُفِنَ قالت فَاطِمَةُ عليها السَّلَام يا أَنَسُ أَطَابَتْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ تَحْثُوا على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم التُّرَابَ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج 4، ص 1619

«يا أَبَتَاهُ أَجَابَ رَبًّا دَعَاهُ يا أَبَتَاهْ من جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ مَأْوَاهْ يا أَبَتَاهْ إلى جِبْرِيلَ نَنْعَاهْ» ای رسول خدا، ای پدر کسی که دعوت خدا را پاسخ داد ای کسی که بهشت برین جایگاه توست به حالت روضه خوانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای رسول خدا دارند.

کتاب مستدرک حاکم نیشابوری:

«... عن أنس قال قالت فاطمة يا أنس أطابت أنفسكم أن تحثوا التراب على رسول الله صلى الله عليه وسلم قال وقالت فاطمة يا أبتاه أجاب ربا دعاه يا أبتاه من ربه ما أدناه يا أبتاه جنة الفردوس مأواه يا أبتاه إلى جبريل أنعاه زاد سعيد بن منصور في حديثه عن أبي أسامة قال سمعت حماد بن زيد يقول رأيت ثابت البناني حين حدثنا بهذا الحديث بكى حتى رأيت أضلاعه تضطرب»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج1، ص531

این جملات را می گوید سعید ابن منصور از ابی أثامه می گوید از حمّاد ابن زید شنیدم «حتى رأيت أضلاعه تضطرب»، أنس ابن مالک از حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقل می کند می گوید این حدیث را می خواست برای ما بگوید شروع به گریه کرد به گونه ای که شانه هایش تکان می خورد یعنی به شدت برای رسول خدا گریه می کرد. در مستدرک حاکم این روایت در چاپ دار المعرفة، جلد 3، صفحه 382 آمده این هم نسبت به رسول خدا البته موارد دیگر است از آن عبور می کنم.

اما روضه خوانی برای امام حسین، روضه خوانی برای امام حسین را از پیامبر داریم از امیر المؤمنین داریم از حضرت زینب (سلام الله علیها) داریم دستور امام باقر است از امام رضا داریم از خیلی بزرگان داریم. فقط این جا با توجه به وقت برنامه مان بعضی از موارد را می خواهیم ذکر کنیم.

 فتوح إبن أعثم، جلد 4، صفحه 325 همان ماجرا را نقل می کند که پیامبر از سفر بر گشتند منبر رفتند امام حسین (علیه الصلاة والسلام) آن موقع دو سالش است.

«فلما أتت على الحسين من مولده سنتان كاملتان خرج النبي صلى الله عليه وآله وسلم في سفر له ، فلما كان في بعض الطريق وقف فاسترجع ودمعت عيناه، فسئل عن ذلك، فقال: هذا جبريل يخبرني عن أرض بشاطىء الفرات يقال لها كربلا، يقتل بها ولدي الحسين ابن فاطمة، فقيل: من يقتله يا رسول الله ؟ فقال: رجل يقال له يزيد، لا بارك الله له في نفسه! وكأني أنظر إلى مصرعه ومدفنه بها، وقد أهدي برأسه، وو الله ما ينظر أحد إلى رأس ولدي الحسين فيفرع إلا خالف الله بين قلبه ولسانه»

پیامبر منبر می روند می گویند جبرئیل به من خبر داده در کنار شط فرات جایی به نام کربلاء پسرم حسین فرزند فاطمه کشته می شود. می گویند چه کسی او را می کشد؟ فردی است که به او یزید می گویند خدا عمرش را مبارک نگرداند گویا من دارم محل شهادت و دفنش را می بینم، می بینم که سر او این طرف و آن طرف هدیه می برند. دارد وقتی پیامبر این حرف ها را روی منبر گفتند

«وضج الناس في المسجد بالبكاء»

مردم در مسجد از شدت گریه ضجه می زدند

«فقال النبي صلى الله عليه وآله وسلم: أتبكون ولا تنصرونه»

الفتوح؛ نويسنده: أحمد بن أعثم الكوفي (وفات: 314)، تحقيق: علي شيري ( ماجستر في التاريخ الإسلامي)، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، 1411ق، ج4، ص325

بعد حضرت فرمودند گریه می کنید یاریش نمی کنید؟ خود پیامبر روی منبر روضه امام حسین را خواند این چه اشکالی دارد آقای سلیمانی امیری تو می گویی روضه هایی که شیعه می خواند بی خود است مجالس عزاداری که می گیرد بی خود است چه کسی گفت؟ غیر از الفتوح إبن أعثم در مقتل الحسین خوارزمی این مسئله در صفحه 238 و 239 آمده است.

از امیر المؤمنین (سلام الله علیه) کتاب مقتل الحسین خوارزمی، صفحه 236 می گوید امیر المؤمین زمانی که صفین رفتند به منطقه کربلاء رسیدند به ابن عباس گفتند

«أتدري ما هذه البقعة؟ قال لا»

می دانی این جا کجا است؟ حضرت فرمودند:

«لو عرفتها لبکیت بکائي»

اگر بدانی این جا کجا است تو هم مثل من گریه می کنی

«ثم بکی بکاءاً شدیداً»

حضرت به شدت گریه کردند بعد فرمودند

«مالي ولآل أبي سفیان؟»

من را چه کار با آل ابی سفیان آن ها با من چه کار دارند؟ نگاه به امام حسین کردند

«صبرا یا بني فقد لقی أبوک منهم مثل الذي ‌تلقی بعده»

پدر تو از این ها چیزی کشید که تو بعداً از این ها خواهی کشید این را بدان پسرم صبر داشته باش این گریه امیر المؤمنین و ذکر ماجرای آل ابی سفیان این هم یک نمونه. غیر از این از حضرت زینب (سلام الله علیها) داریم أنساب الأشراف بلاذری، جلد 3، صفحه 411 البته این را فقط أنساب الاشراف نقل نکرده طبری و دیگران هم نقل کردند می گوید غروب یازده محرم می خواستند مخدرات حسینی را از کربلاء به سمت کوفه ببرند از کنار جنازه ها این ها را عبور دادند دارد که:

«فلطمن النسوة، وصحن حين مررن بالحسين، وجعلت زينب بنت علي تقول: يا محمداه صلى عليك ملك السما./ هذا حسين بالعرا، مزمّلٌ بالدما، مقطع الأعضا./ يا محمداه، وبناتك سبايا وذريتك مقتلةٌ تسفي عليها الصّبا. فأبكت كل عدو وولي واحتزت رؤوس القتلى»

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر:، ج1، ص424

زنان لطمه زدند «لطَمَه» به صورت زدن می گویند در بعضی نقل ها به سینه زدن هم می گویند این ها صیحه زدند زمانی که از کنار جنازه امام حسین (علیه الصلاة والسلام) رد می شدند «يا محمداه صلى عليك ملك السما./ هذا حسين بالعرا، مزمّلٌ بالدما، مقطع الأعضا...» تا الی آخر روایت این روضه خوانی را حضرت زینب دارد در نقل طبری می گوید دوست و دشمن گریه کردند وقتی این روضه خوانی حضرت زینب (سلام الله علیها) دیدند.

 از امام باقر دستور داریم در کامل الزیارات ابن قولویه، صفحه 325 و 326 روایت شد اگر کسی زیارت امام حسین در عاشوراء برود چه ثوابی دارد راوی می گوید آقا جان بعضی ها دور هستند چه کار کنند؟ حضرت می گوید بالای پشت خانه شان یا در یک صحرایی بروند به سمت امام حسین اشاره کنند سلام بدهند قاتل امام را نفرین کنند دو رکعت نماز بخوانند بعد می گوید

«ثُمَّ لْيَنْدُبِ الْحُسَيْنَ علیه السلام وَ يَبْكِيهِ»

برای امام حسین ندبه و گریه کند بعد

«وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دَارِهِ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ وَ يُقِيمُ فِي دَارِهِ مُصِيبَتَهُ بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَيْهِ ِ وَ يَتَلَاقَوْنَ بِالْبُكَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِي الْبُيُوتِ وَ لْيُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) فَأَنَا ضَامِنٌ لَهُمْ إِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِيعَ هَذَا الثَّوَاب‏ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ أَنْتَ الضَّامِنُ لَهُمْ إِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ وَ الزَّعِيمُ بِهِ قَالَ أَنَا الضَّامِنُ لَهُمْ ذَلِكَ وَ الزَّعِيمُ لِمَنْ فَعَلَ ذَلِك‏»

كامل الزيارات؛ نویسنده: ابن قولويه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضوية، محقق/ مصحح: امینی، عبدالحسین، ص175

به اهل خانه ام دستور دادم برای امام حسین گریه کنند و در خانه اش روضه بگیرد اگر این کار را کند منِ‌ امام باقر ضمانت می کنم خداوند جمیع ثوابی که می خواست به زائران امام حسین بدهد بحث هزار حج، هزار عمره، هزار غزوه با رسول خدا است همه را به این ها بدهند. راوی می گوید شما ضمانت می کنید؟ می گوید بله من ضمانت می کنم.

از امام رضا (علیه الصلاة والسلام روایت معروفی که در أمالی صدوق آمد است که امام رضا (علیه الصلاة والسلام) برای ریّان ابن شبیب خودشان روضه می خوانند چون وقت برنامه کم است عبور می کنم عبارات را دانه دانه نمی خوانم. ما روضه خوانی داریم شرکت در مراسم عزا داریم گریبان چاک زدن هم داریم.

در لهووف سید ابن طاوس آمده حضرت زینب (سلام الله علیها) وقتی سر مطهر ابا عبد الله (سلام الله علیها) را دیدند گریبان چاک زدند. در تهذیب الأحکام شیخ طوسی، جلد 8، صفحه 325 می گوید:

 «الْفَاطِمِيَّاتُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام) وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُيُوب‏»

تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الكتب الإسلاميه، محقق/ مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، ج8، ص325

برای امام حسین به صورت زدند بر مثل امام حسین باید لطمه به صورت زد گریان چاک زدند «وَ تُشَقُّ الْجُيُوب».

 علاوه بر آن از معصومین دیگر هم داریم فقهاء بر اساس آن فتوا دادند. در کتاب کافی شریف، جلد 1، صفحه 326 روایت هشتم نقل می کند وقتی آقا امام حسن عسکری برادرشان سید محمد از دنیا رفت مردم آمدند تسلیت بگویند در این جا دارد

«وَ سَائِرِ النَّاسِ إِذْ نَظَرَ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ قَدْ جَاءَ مَشْقُوق الْجَيْب»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص326 و 327

امام عسکری آمدند در حالی که گریبان چاک زده بودند جالب است فقهاء بر اساس همین روایت فتوا دادند بر پدر و بر بردار می شود گریبان چاک زد. آن برای گریبان چاک زدن، برای روضه خوانی، برای لطمه زدن به صورت و سینه زدن، ضجه زدن، ناله کردن و گریه برای شرکت در مجالس عزاداری تمام این ها را روایت داریم. نه فقط شیعه، اهل سنت هم دارند آقای سلیمانی امیری نگوید این کارها را شیعیان انجام می دهند نخیر در بین اهل سنت داریم حتی برای سینه زنی در اهل سنت بارها روایت جناب عایشه را خواندیم برای پیامبر در جمع زنان پیامبر به سینه زد کسی هم او را نهی نکرد نگفت این کارش غلط است سندش هم معتبر است هم در اهل سنت و هم در شیعه داریم.

بنابراین آن نهیی که در آن کتاب آمد یک نهی عرفی برای دلسوزی است او حال مناسبی ندارد گریه شدید دارد می کند امام دارد دلداری می دهد. بسیاری از کسانی که شهید شدند مادرشان پشت سرشان گریه می کرد حتی کسانی که مسافرت می روند پشت سرش گریه می کنند می گوید گریه نکنید نمی گوید حرام است و جایز نیست این دلسوزی و ارشاد است.

مجری:

از طرفی هم در مقابل دشمن آن احساس ضعف هم نداشته باشید.

استاد روستایی:

حضرت زینب (سلام الله علیها) طبیعتاً آن بصیرت را داشتند اما بیشتر قصه عرفی و بحث دلسوزی است.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر روستایی ان شاء الله در جلسات آینده هم ادامه خواهیم داشت و در خدمت شما و بینندگان عزیز خواهیم بود. از همه شما عزیزان التماس دعای فرج و دعای خیر داریم عرض دعای ما همین باشد: یارب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة!

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها