2024 December 13 - جمعه 23 آذر 1403
جبر و اختيار در حادثه ي کربلا
کد مطلب: ١٦٠٤٨ تاریخ انتشار: ٢٩ آبان ١٤٠٣ - ١٨:٥٤ تعداد بازدید: 697
سخنراني ها » شبکه جهانی حضرت ولی عصر عج
جبر و اختيار در حادثه ي کربلا

کاوش 30-04-1403

 
 
 

 

لينک دانلود
 
 
 
 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: کاوش (جبر و اختيار در حادثه ي کربلا)

 

تاريخ: 30 04 1403 (قسمت چهل و پنجم)

استاد: حجت الاسلام والمسلمین روستایی

مجری: آقای سید محمد صفایی

مطالب مطرح شده در این برنامه:

کلیدواژه: جبر و اختیار، قیام امام حسین (علیه السلام)، مبارزه با طاغوت، شناخت حق، اهداف امام، بیعت نکردن با ظالم، معاویه و یزید، پاسخ به شبهات!

مجری:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِه نَسْتَعینْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم وَاَحْشُرْنَا مَعَهُمْ و اللَّعن‏ أعْدَائَهُمْ

سلام علیکم بینندگان عزیز و ارجمند وقت شما بخیر، عزاداری هایتان قبول باشد در ماه محرم 1446 هستیم و دهه ای که پشت سر گذاشتیم دهه اول ماه محرم الحرام ان شاء الله آماده می شویم کم کم برای عزاداری های دیگر در ماه صفر و همچنین ان شاء الله برای همه شما عزیزان به زیارت اربعین حسینی ختم بشود. با برنامه کاوش از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) در خدمت شما هستیم، برنامه اختصاص دارد پاسخ به شبهات باستان گرایان طبق معمول در خدمت کارشناس ارجمند جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر روستایی هستیم استاد سلام علیکم عرض تسلیت و تعزیت

استاد روستایی:

عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالی و عرض ادب و احترام خدمت بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر دارم امیدوارم که تا به این لحظه عزاداری هایشان مورد قبول حضرت حق واقع شده باشد و خادمان خودشان را در این شبکه جهانی از دعای خیرشان فراموش نکنند، امیدوارم که به سهم خودمان بتوانیم در این لحظاتی که در کنار بینندگان هستیم برنامه خوبی را ارائه بدهیم و به تعظیم شعائر الهی کمک کنیم.

مجری:

ان شاء الله، با کلیپ ها طبق روال همیشگی آغاز کنیم در مورد موضوع برنامه امشب بفرمایید

استاد روستایی:

یکی از مواردی که این آقایان باز بدون کوچک ترین دقتی راجع به آن صحبت کردند می گویند مرحوم شیخ مفید نقل کرده امام حسین با خواهرش حضرت زینب در روز عاشوراء گفتگویی دارد می گوید اگر این ها من را به حال خودم می گذاشتند بر می گشتم. بعد تحلیل می کند اگر امام این را گفت این نشان می دهد قیام امام حسین (علیه الصلاة والسلام) برخواسته از اندیشه های امام نبوده یک جوی بوده، فرض کنید یک سری کوفیان نامه نوشتند امام گمان کرد با این ها می تواند حکومت را به دست بگیرد. این ما حصل شبهه ای است که این آقا مطرح می کند کلیپ را ببینیم بعد نقدش کنیم.

کلیپ شبهه اول از آقای سلیمانی امیری:

شیخ مفید در صفحه 445 قبل از داستان عاشوراء صحبت های فی ما بین حسین با خواهرش زینب را هم می آورد. نکات برجسته ای در این مطالب وجود دارد که ما آن را بر خواهیم شمرد. یکی از سخنانی که حسین به زینب می گوید اشاره می کند خواهر کاری مکن شیطان به تو دست پیدا کند و پرده حلمت را پاره کند و فرمود اگر مرغ قفا را به حال می گذاردند آسوده می خوابید. یعنی خود حسین هم اشاره می کند اگر من را به حال خودم می گذاشتند قصد و نیتی برای قیام نداشتم به حال خودم بودم و در واقع این کوفیان بودند که با نوشتن نامه به حسین او را به طرف شورش یا قیام کشاندند. بنابراین از درون همین جمله حسین می توانیم در بیابیم آن چه بعدها ساخته شد که قیام حسین بر خواسته از اندیشه های خود او بود کاملاً بر خطا است بلکه شرایط، اوضاع و احوال به گونه ای شد که حسین اندیشید شاید بتواند با یاری کوفیان دست به قیام علیه یزید بزند!

مجری شبکه حضرت ولی عصر:

این شبهه در حقیقت ما حصل صحبتی که ایشان دارد این است امام حسین (علیه السلام) تحت یک جبری واقع شد این قیام و حرکت ایشان اختیاراً نبود، پاسخ به این شبهه مستلزم این است که مقدمات خیلی عدیده ای برایش چیده بشود.

استاد روستایی:

اول سخن شیخ مفید را نمایش بدهم بعد راجع به آن مطالبی عرض می کنم در کتاب الإرشاد شیخ مفید، جلد 2، صفحه 93 چاپ مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث منتشر کرده است. عبارتی را از امام سجاد نقل می کند:

«قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) إِنِّي لَجَالِسٌ فِي تِلْكَ الْعَشِيَّةِ الَّتِي قُتِلَ أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَ عِنْدِي عَمَّتِي زَيْنَبُ تُمَرِّضُنِي‏»

 امام سجاد (علیه الصلاة والسلام) گفتند در شب عاشورایی که پدرم فردای آن به شهادت رسید نشسته بودم عمه من حضرت زینب (سلام الله علیها) «تُمَرِّضُنِي» داشت از من پرستاری می کرد امام بیمار بودند. بعد دارد:

«إِذِ اعْتَزَلَ أَبِي فِي خِبَاءٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ جُوَيْنٌ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَ هُوَ يُعَالِجُ سَيْفَهُ وَ يُصْلِحُهُ وَ أَبِي يَقُولُ»

 پدرم در یک گوشه ای رفت جون غلام ابوذر هم کنار حضرت بود حضرت شروع کرد شمشیر را بررسی و اصلاح کردن بعد اشعاری را قرائت کردند:

يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيل‏ * كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيل‏

مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيل‏ * وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيل‏

وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيل‏ * وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي‏

این اشعار را چند بار حضرت خواند می گوید این را دو، سه باره تکرار کرد

«فَأَعَادَهَا مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا وَ عَرَفْتُ مَا أَرَاد»

فهمیدم پدرم دارند با این اشعار می فهمانند که فردا عاقبت من شهادت خواهد بود و امر به امر خدای متعال بر می گردد «وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيل‏» به خدا باز می گردیم «وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي‏»، هر انسان آزاده ای راه من را خواهد رفت. می گوید بغض گلویم را گرفت

 «فَرَدَدْتُهَا»

 بغض خودم را قورت دادم

«وَ لَزِمْتُ السُّكُوتَ»

چیزی نگفتم

«وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْبَلَاءَ قَدْ نَزَلَ»

مطمئن شدم آزمایش و ابتلاء الهی نازل شده است قرار است پدرم در آن امتحان سر بلند بیرون بیاید

«وَ أَمَّا عَمَّتِي فَإِنَّهَا سَمِعَتْ مَا سَمِعْتُ وَ هِيَ امْرَأَةٌ وَ مِنْ شَأْنِ النِّسَاءِ الرِّقَّةُ وَ الْجَزَعُ فَلَمْ تَمْلِكْ نَفْسَهَا أَنْ وَثَبَتْ تَجُرُّ ثَوْبَهَا وَ إِنَّهَا لَحَاسِرَةٌ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ فَقَالَتْ وَا ثُكْلَاهْ لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَخِي الْحَسَنُ»

آن چه که من شنیدم عمه ام هم شنید اما ایشان زن بودند شأن بانوان لطافت است عمه ام شروع به گریه و جزع کرد نتوانست گریه خودش را نگه دارد گریبان چاک زد جملاتی گفت، گفت ای کاش مرگ، حیات من را از بین می برد یعنی برادر کاش من پیش مرگت می شدم امروز مادرم زهرا از دنیا رفت امروز پدرم امیر المؤمنین از دنیا رفتند امروز برادرم حسن از دنیا رفته است

«يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِي وَ ثِمَالَ الْبَاقِي فَنَظَرَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ علیه السلام فَقَالَ لَهَا»

ای جان شیرین گذشتگان ای کسی که پناه باقی ماندگان هستی امام حسین (علیه الصلاة والسلام) به حضرت زینب نگاه کردند فرمودند

« يَا أُخَيَّةُ لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ»

خواهر جان مواظب باش صبر و بردباری شما را شیطان نبرد اشک از چشمان حضرت جاری بود فرمودند

«وَ قَالَ لَوْ تُرِكَ الْقَطَاةُ لَنَامَ»

اگر پرنده قَطا را رها می کردند شب می خوابید!

آقای سلیمانی امیری همین را می گوید و دیگر چیزی نمی گوید می خواهد از این استفاده کند بله امام حسین (علیه الصلاة والسلام) موجودی بود که قیامش از یک ایدئولوژی برخوردار نبود یک جویی بود کوفی ها نامه نوشتند گفت می توانم حکومت را به دست بگیرم جلو برویم. از آن جایی که ایشان از روی یک برگه می خواند برایش می نویسند دقت نمی کند پاورقی این کتاب را ندیده که مرحوم شیخ مفید در ذیل پاورقی نکته ای آورده است

«يضرب مثلا للرجل يستثار فيظلم‏»

یک ضرب المثل «لَوْ تُرِكَ الْقَطَاةُ لَنَامَ» بر می گردد به آقایی از او دعوت کردند و مورد ظلم واقع شد یک ضرب المثل برای یک فرد مظلوم است فردی که می خواهد قیام و خونخواهی کند و مورد ظلم واقع می شود نه این که ایدئولوژی ندارد. او واقعاً یک ایدئولوژی دارد بر اساس آن ایدئولوژی خودش حرکت می کند و اما مورد ظلم واقع می شود اصلاً‌ ربطی به این ندارد که امام نمی خواست قیام کند معنای این عبارت این است که بعد هم آدرس داده شده

«انظر جمهرة الامثال للعسكري 2: 194/ 1518»

الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد؛ نویسنده مفيد محمد بن محمد (وفات: 413)، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، ج2، ص93

آدرس را نگاه کنند ایشان آن جا چه گفته است.

بنابراین ضرب المثل است این ضرب المثل را آقای سلیمانی امیری دقت نمی کند. ببینیم واقعاً آیا امام حسین ایدئولوژی داشت یا نداشت؟ واقعاً ماجرا از چه قرار بوده؟ آیا امام حسین می خواست بر گردد؟ گفت اگر من را رها می کردند من کاری نمی کردم واقعاً این بود؟ این طور نیست چیزی که داریم می بینیم امام حسین (علیه الصلاة والسلام) از زمان معاویه دارند اعتراض به این طاغوت می کنند.

وقتی که امام حسین (علیه الصلاة والسلام) در الإمامة والسیاسة ابن قطیبه آمده حضرت خطاب به معاویه می گویند من فتنه ای بزرگ تر از حکومت تو نمی بینم که در این جا وجود دارد یعنی امام با طاغوت مشکل دارد نه با شخص یزید، یزید هم چون طاغوت است امام با او مبارزه دارد این ایدئولوژی امام است همان موقعی که در مدینه است. حضرت فرمودند:

«وَإنِّي لا أعلَمُ لَها فِتنَةً أعظَمَ مِن إمارَتِكَ عَليها.»

نام كتاب: مكاتيب الأئمة عليهم السلام‏؛ نويسنده: احمدى ميانجى، على‏ (تاريخ وفات مؤلف: 1421 ق‏)، محقق / مصحح: فرجى، مجتبى‏، ناشر: دار الحديث‏، قم: 1426ق، ج3، ص96

معاویه من فتنه ای بزرگ تر از امارات و حکومت تو بر این امت نمی بینم. این زمان یزید هم نیست امام در مدینه است یعنی ایدئولوژی امام از همان موقع مشخص است که امام به دنبال این است که حکومت طاغوت را سرنگون کند. بله کوفی ها نامه نوشتند امام لبیک هم گفت اما هدف امام سقوط حکومت طاغوت است. خودشان هم فرمودند:

«وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً»

من برای فساد کردن، به هم زدن جامعه نیامدم قیام کنم هدفم چه بود؟

«وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي (صلی الله علیه واله وسلم) أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»

حرف من این است اصلاح کنم مسائلی که پیش آمده است

«وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج44، ص329

و به سیره رسول خدا و پدرم عمل کنم هدف من این است قبل از این که به کربلا برسد کاری به این حرف ها نیست خود یزید هم این را می دانست. راجع به این که ایدئولوژی امام این بود و دیگران هم می دانستند از چند جنبه این را مورد مداقه قرار می دهیم کلامی که امام در دار الإمارة مدینه دارد. کتاب الفتوح ابن أعثم، جلد 5 می گوید:

«ثمّ أقبل الحسين على الوليد ابن عتبة»

امام به ولید ابن عتبه رو کردند

«و قال: أيّها الأمير، إنّا أهل بيت النبوّة، و معدن الرسالة، و مختلف الملائکة و محل الرحمة»

ما اهل بیت نبوت هستیم، معدن رسالت هستیم، محل آمد و شد ملائکه هستیم، محل نزول رحمت الهی هستیم

«بنا فتح اللّه و بنا ختم»

خداوند به واسطه ما گشایش ایجاد می کند، به واسطه ما ختم می کند

«و يزيد رجل فاسق، شارب خمر، قاتل النفس المحرمة، معلن بالفسق»

شراب خوار است قاتل نفس محرمه است فاسق است گناه علنی می کند

«و مثلي لا يبايع لمثله و لكن نصبح و تصبحون، و ننظر و تنظرون»

مثل من با مثل یزید بیعت می کند (مثل من نه فقط خودم) شاخص دارد می دهد چه من باشم چه هر که مثل تفکر داشته باشد. اما:

 «ولكن نصبح وتصبحون وننتظر وتنتظرون»

شما صبح کنید ما هم صبح کنیم ما منتظر می شویم شما هم منتظر بشوید که:

«أيّنا أحقّ بالخلافة و البيعة.»

الفتوح؛ نويسنده: أحمد بن أعثم الكوفي (وفات: 314)، تحقيق: علي شيري ( ماجستر في التاريخ الإسلامي)، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، 1411ق، ج5، ص14

کدام یک از ما سزاوار به بیعت و خلافت هستیم؟ این جا امام (علیه الصلاة والسلام) در مدینه است هنوز به سمت مکه حرکت نکرده، بعد مروان می گوید ای ولید ای کاش او را می کشتی دیگر دستت به او نمی رسد. از این جا دارد اعلام می کند اصلاً صحبت نامه کوفیان این جا نیست امام دارد می گوید مثل من با این بیعت نمی کند مشکل من این است این آدم این شکلی است. این جمله امام در دار الإمارة است.

بعد خود حضرت وقتی مسلم را می فرستاد بله نامه کوفیان بی تأثیر نیست کوفیان می گویند ما امام نداریم حضرت، حضرت مسلم را می فرستد.

مجری:

یعنی حضرت زمینه را آماده دیدند چون زمینه آماده بود قیام شکل گرفت.

استاد روستایی:

بله اما این به این معنا نبود که یک دفعه در یک کار انجام شده قرار بگیرد از زمان معاویه گفتند شما غاصب هستید. فقط این جا نیست حتی امام قبل از معاویه می گفتند. عبارتی را از امام (علیه الصلاة والسلام) با سند صحیح در کتب اهل سنت ثابت شده است. کتاب های متعددی این را آوردند مثلاً ذهبی در سیر اعلام النبلاء، جلد 3، صفحه 285 از امام حسین نقل می کند می گوید:

«صعدت المنبر إلى عمر»

عمر بالای منبر نشسته بود من بالا رفتم به او گفتم

«فقلت انزل عن منبر أبي واذهب إلى منبر أبيك»

از منبر پدرم بیا پایین روی منبر پدر خودت برو عمر گفت

«فقال إن أبي لم يكن له منبر»

پدر من منبر نداشت همان موقع حضرت دارد این را بیان می کند. آقای ذهبی می گوید:

 «إسنادُهُ صحیح»

سند معتبر است یعنی امام کلاً اندیشه شان این است در مورد اهل بیت ظلم شد و اهل بیت (علیهم السلام) سزاوار خلافت هستند و دیگری نیست. این زمان یزید نیست آقای سلیمانی امیری بگوید یک جویی و نامه ای بود ایدئولوژی در کار نبود نخیر از موقعی که امام کوچک بود این دوران کودکی امام (علیه الصلاةوالسلام) است که حضرت دارند این کار را انجام می دهند. تعبیر عمر این است

«فأقعدني معه فلما نزل قال أي بني من علمك هذا»

پسرم چه کسی به تو این را یاد داد؟ امام می گوید:

«قلت ما علمنيه أحد»

سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج3، ص285

کسی به من یاد نداد خودم می فهمم به یک جوان 25 ساله این طور حرف نمی زنند ربطی ندارد. آقای سلیمانی امیری می گوید اگر مرغ قطا را رها می کردند می خوابید یعنی اگر من را رها می کرد قیام و کاری نداشتم چه کسی گفت؟ اتفاقاً همان موقع که کودک است اعتراض دارد بعد هم در دوره معاویه می گوید فتنه ای بزرگ تر از حکومت تو برای امت نیست.

مجری:

حضرت در دوره ده ساله معاویه حرکت و اقدامی نکردند بر اساس صلح نامه ای بود که انجام شده بود.

استاد روستایی:

بله، بر اساس صلح نامه ای که امام حسن (علیه الصلاة والسلام) انجام داد و امام حسین به او پایبند است بله دست به شمشیر نمی برد اما همان موقع اعتراض خودشان را می کنند، تو طاغوت هستی شکی در آن نیست.

 پیروان امام با والی مکه درگیر می شوند کتاب تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 385 روایتی را نقل می کند این جا دارد که:

«لَمّا خَرَجَ الْحُسَيْنُ (علیه السلام) مِنْ مَكَّة»

امام از مکه بیرون آمد

«إعْتَرَضَتْهُ رُسُلُ عَمْرِو بْنِ سَعِيد بْنِ الْعَاص‏»

فرستادگان عمرو ابن سعید ابن عاص متعرض امام شدند عمرو ابن سعید حاکم بود

«عَلَيْهِمْ يَحْيَى بْنُ سَعِيد»

یحیی ابن سعید فرمانده شان بود

«فَقَالُوا لَهُ انْصَرِفْ أَيْنَ تَذْهَبُ»

بر گرد کجا می روی؟

«فَأَبَى عَلَيْهِمْ وَ مَضَى»

امام گوش نداد راهش را ادامه داد

«وَ تَدَافَعَ الْفَرِيقَانِ وَ اضْطَرَبُوا بِالسِّيَاطِ»

دو طرف درگیر شدند با تازیانه همدیگر را می زدند

«ثُمَ إنَّ الْحُسَيْنُ علیه السلام وَ أَصْحَابُهُ»

امام حسین و اصحاب شان

«إمتَنعوا امْتِنَاعاً قَوِيّاً»

امتناع کرد.

«وَ مَضَى الْحُسَيْنُ علیه السلام عَلىٰ وَجْهِهِ»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص296 (آدرس بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

امام راه خودشان را ادامه دادند گفتند تقوا پیشه نمی کنید دارید از جماعت مسلمین خارج می شوید دارید بین امت تفرقه ایجاد می کنی امام این آیه را قرائت فرمود:

(وَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ)

و اگر تو را تکذيب کردند، بگو: عمل من برای من، و عمل شما برای شماست! شما از آنچه من انجام می ‌دهم بيزاريد و من (نيز) از آنچه شما انجام می ‌دهيد بيزارم!

سوره یونس (10): آیه 41

 (لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ) عمل من برای خودم است عمل شما برای خودتان است (أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ) شما از عمل من بری و بیزار هستید من هم از کاری که شما می کنید بیزار هستیم این درگیری است که صورت می گیرد آیا امام حسین نمی دانست به شهادت می رسد؟ چرا حتی گزارش های متعددی داریم در همین شبکه بارها قرائت کردم.

رسول خدا وقتی از سفر بر گشتند منبر رفتند خوارزمی در منابع اهل سنت نقل می کند سید ابن طاوس در لهوف از منابع شیعی نقل می کند در بعضی از منابع دیگر هم آمده است. این جا وقتی رسول خدا منبر می روند بیان می کنند امام حسین بچه یکی، دو ساله است حضرت شهادت امام حسین را بیان می کنند.

«فَضَجَّ النَّاسُ فِي الْمَسْجِدِ بِالْبُكَاء وَ النَّحِيبِ فَقَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه وآله وسلم»

مردم ضجه می زنند و گریه می کنند بعد حضرت می فرماید:

«أَ تَبْكُونَهُ وَ لَا تَنْصُرُونَهُ»

اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى‏؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى- فهرى زنجانى، احمد (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: جهان‏، تهران: 1348 ش، ص18

برایش گریه می کنید اما یاریش نمی کنید آن موقع امام حسین دو سالش است نه تنها خود امام حسین می دانست دیگران هم می دانستند امام حسین شهید می شود. لذا این نبود که تازه امام حسین شب عاشوراء بفهمد شهید می شود که بعد آقای سلیمانی امیری بگوید ایشان در یک جویی قرار گرفت و نامه ای نوشتند فکر کرد می تواند حکومت را بگیرد نخیر. امام (علیه الصلاة والسلام) یک وظیفه داشتند هدفش این بود که این وظیفه را اقامه کنند در این مسیر در نتیجه ای که می خواهد این وظیفه را اقامه کند یا به تشکیل حکومت اسلامی می رسد همه ائمه (علیه الصلاة والسلام) این اندیشه شان بوده است یا به شهادت می رسد هدف اصلی امام مبارزه با طاغوت است. کما این که هدف آقا موسی ابن جعفر همین بود. هدف امام رضا همین بود. هدف امام صادق همین بود و هدف امام حسین هم همین بود.

نکته دیگر می فهمیم ایدئولوژی پشت این است مسئله است تصرف کاروان یمن است. در تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 385 و 386 می گوید:

«ثم إن الحسين أقبل حتى مر بالتنعيم فلقي بها عيرا قد أقبل بها من اليمن»

امام به منطقه تَنعیم رسید کاروانی از یمن دارد می آید

«بعث بها بحير بن ريسان الحميري إلى يزيد بن معاوية»

این را بحیر ابن رئیسان حمیری برای یزید فرستاده بود

«وكان عامله على اليمن»

این بحیر ابن رئیسان، کارگزار یزید در یمن بود که این هدایا را برای یزید فرستاده بود.

«وعلى العير الورس والحلل ينطلق بها إلى يزيد»

کالاهای و زیور آلاتی بود که برای یزید می بردند.

«فأخذها الحسين»

امام حسین این کاروان را تصرف کرد

«فانطلق بها ثم قال لأصحاب الإبل لا أكرهكم من أحب أن يمضي معنا إلى العراق أوفينا كراءه وأحسنا صحبته»

حضرت به سر کاروان دار گفتند من شما را مجبور نمی کنم هر که دوست دارد با ما به عراق بیاید کرایه و هزینه سفرش را می دهیم با او به خوبی برخورد می کنیم.

«ومن أحب أن يفارقنا من مكاننا هذا أعطيناه من الكراء على قدر ما قطع من الأرض»

هر که هم بخواهد از این جا جدا بشود با ما نمی خواهد بیاید هزینه سفرش تا هر جا بخواهد برود به او می دهیم.

«قال فمن فارقه منهم حوسب فأوفي حقه ومن مضى منهم معه أعطاه كراءه وكساه»

هر که جدا شد آمد حساب کرد امام حقش را داد و هر که با امام آمد امام لباس به او پوشاند و هزینه اش را تقبل کرد!

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص296 (آدرس بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

این که امام (علیه الصلاة والسلام) کاروان یزید را تصرف می کنند یعنی من تو را شایسته خلافت نمی دانم. تو نا مشروع هستی و غصب کردی این ها حق تو نیست این ها حق مسلمین است.

مجری:

من مصادره می کنم

استاد روستایی:

من مصادره می کنم به عنوان کسی که ولایت دارد، همه این ها نشان دهنده این است که امام (علیه الصلاة والسلام) به دنبال این بود بفهماند این آقا طاغوت است و باید سرنگون بشود. موارد دیگری هم داریم یک گفتگویی امام با فرزدق دارد قبل از این که بخواهد به کربلاء برسد فرزدق می گوید شمشیرم علیه شما آماده است.

شما فرض کنید رسول خدا چیزی راجع به شهادت امام حسین نفرموده باشند فرض کنید امیر المؤمنین در بازگشت از صفین و جاهای دیگر که امام حسین هم همراه شان بود به کربلاء نرسیده باشد و نگفته باشند که این جا امام حسین شهید می شود و امام حسین نداند. همه این ها را فرض بکنیم این جا فرزدق دارد به حضرت می گوید.

مجری:

هشدار می دهد

استاد روستایی:

در تاریخ طبری دارد:

«قال أبو مخنف عن أبي جناب عن عدي بن حرملة عن عبدالله بن سليم والمذري قالا»

... از عبد الله ابن سلیم

«إلى الصفاح فلقينا الفرزدق بن غالب الشاعر»

می گوید به صفاح رسیدیم فرزدق را در این منطقه دیدم

«فواقف حسينا [عليه السّلام‏]»

آقای فرزدق امام حسین (علیه الصلاة والسلام) را دید با هم ملاقات کردند گفت:

«فقال له: أعطاك اللّه سؤلك و أمّلك فيما تحبّه.»

فرزدق گفت خداوند آن خواسته و آرزویی که دوست داری اجابت کند دعای خیر کرد

«فقال له الحسين [عليه السّلام‏]: بيّن لنا نبأ الناس خلفك.»

به ما خبر بده اخبار مردمی که پشت سر تو بودند یعنی تو داشتی می آمدی از سمت عراق چه خبر؟

«فقال له الفرزدق: من الخبير سألت»

فرزدق گفت شما از یک آدمی پرسیدی خبر دارد به قول خودمان از آدمش پرسیدی

«قلوب الناس معك و سيوفهم مع بني اميّة»

قلب مردم با شما است اما شمشیرشان با بنی امیه است (علیه شما است) در بعضی از نقل ها داریم که «قلوبهم معک و سیوفهم علیک»

«و القضاء ينزل من السماء»

اما قضاء الهی از آسمان نازل می شود

«و اللّه يفعل ما يشاء!»

خدا هر کاری بخواهد می کند تقدیر است ولی شمشیرها علیه شما است کاملاً واضح و روشن است. امام می داند چه خبر است و می داند آینده کار چه است؟

«فقال له الحسين عليه السّلام‏: صدقت للّه الأمر»

راست گفتی امور دست خدا است

«و اللّه يفعل ما يشاء»

خدا هر کاری بخواهد بکند انجام می دهد

«و كلّ يوم ربّنا في شأن»

خداوند در هر روزی هر گونه ای که بخواهد عمل می کند

«إن نزل القضاء بما نحب»

اگر خداوند آن قضا و قدر را به آن گونه ای که ما می خواهیم نازل کند

«فنحمد اللّه على نعمائه»

خدا را بر نعمت هایش سپاس می گوییم

«و هو المستعان على أداء الشكر»

و خداوند در ادای شکری که ما می گوییم کمک می کند.

«و إن حال القضاء دون الرجاء، فلم يعتد من كان الحق نيّته و التقوى سريرته.»

اگر هم نه قضای الهی غیر از آن امیدی بود که ما داریم فرض کن طاغوت را ساقط کنیم کسی که حق، نیتش باشد و تقوا روشش باشد تجاوزی از حق نمی کند و تسلیم امر الهی است.

«ثم حرّك الحسين عليه السّلام‏ راحلته فقال: السلام عليك، ثم افترقا»

امام حسین کاروان را حرکت دادند آقای فرزدق گفت:

 «السلام علیک»

 یعنی درود بر شما

 «ثم افترقا»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص296 (آدرس بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

از هم جدا شدند. امام (علیه الصلاة والسلام) کاملاً می دانند در سرزمین کربلاء چه خبر است، این نیست که تازه شب عاشوراء متوجه بشوند آقای سلیمانی امیری «وَ قَالَ لَوْ تُرِكَ الْقَطَاةُ لَنَامَ» را ببیند بعد بگوید اگر پرنده قطا ترک می شد می خوابید. یعنی اگر با من کاری نداشتند سر زندگیم بودم.

یا ایشان نمی فهمد و پاورقی را نمی خواند یک ورق به دستش دادند فارسی بخواند وای به حال آن های که دارند به او پول می دهند یا این که می خواند و می فهمد می خواهد مردم را گول بزند وای به حال آن های که به این پول می دهند.

مجری:

استاد! شاکله این بحث تقریباً واضح شد و مقدمات و شرایط را واضح کردید بعد از میان برنامه ان شاءالله پیرامون موضوعات بعدی ادامه خواهیم داد.

 (میان برنامه)

مجری:

عرض تسلیت و تعزیت مجدد خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند دارم با ادامه برنامه کاوش در خدمت شما عزیزان هستیم، برنامه امشب حول یک شبهه و کلیپ است شبهه ای که در بخش قبلی مطرح شد حاصل آن شبهه همین است یک جمله امام مجبور بوده اند امام در یک شرایطی نا خواسته واقع شدند. امام ایدئولوژی و هدفی نداشتند و امام را در آن شرایط قرار دادند.

جناب آقای دکتر روستایی اشاره کردید مقدماتی که در بخش قبلی اشاره فرمودید و منابعی که آوردید مشخص شد که امام حق آگاهی شرعی هم داشتند حتی غیر از آن آگاهی غیبی، آگاهی شرایط را هم داشتند خبر شهادت جناب مسلم هم به ایشان رسیده بود یعنی می دانستند شرایط کوفه، شرایط محیایی نیست.

استاد روستایی:

کاملاً می دانستند، من اول ایدئولوژی امام را از زبان خودشان و حتی از زبان اهل بیت بگویم بعد پاسخ سوال شما را راجع به خبر جناب مسلم بدهم. نسبت به ایدئولوژی امام عرض کردم حضرت حتی از موقعی که کودک بودند برای مبارزه با طاغوت ایستادند جلوی فردی که امام می دانست حق او این خلافت نیست. دوره معاویه را هم خدمت شما عرض کردم.

اما دوره یزید عباراتی از امام (علیه الصلاة والسلام) داریم تاریخ این را نقل کرده است در کتاب تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 402 یک عبارتی دارد می گوید امام در منزل ذی حسم رسیدند

«فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ»

بلند شدند خطبه بخوانند ستایش خدا کردند و فرمودند:

«وَ قَالَ أَمَّا بَعْدُ أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنَّكُمْ إِنْ تَتَّقُوا وَ تَعْرِفُوا الْحَقَّ لِأَهْلِهِ يَكُنْ أَرْضَى لِلَّهِ»

ای مردم اگر شما حق را بشناسید تقوا پیشه کنید و حق را برای اهل خودش بشناسید که این حق مال چه کسی است؟ «يَكُنْ أَرْضَى لِلَّهِ» این مورد رضایت خدا بیشتر است.

«وَ نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ أَوْلَى بِوَلَايَةِ هَذَا الْأَمْرِ عَلَيْكُمْ مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُدَّعِينَ مَا لَيْسَ لَهُمْ»

ما اهل بیت برای ولایت این امر بر شما (یعنی حاکمیت جامعه) از این کسانی که ادعایش را دارند اما مال آن ها نیست حق شان نیست.

مجری:

یعنی نه تنها اهلیت ندارند اصلاً مال آن ها نیست.

استاد روستایی:

مال آن ها نیست ادعا دارد اما چه را ادعا دارد؟ «مَا لَيْسَ لَهُمْ»

«وَ السَّائِرِينَ فِيكُمْ بِالْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ»

این های که در بین شما دارند با ظلم، ستم و دشمنی حکومت می کنند

«وَإن أنتُم کَرِهْتِمُونَا»

گرچه شما کراهت داشتید ما بیاییم

 «وَجَهِلتُم حَقُنا»

و حق ما را نا دیده گرفتید، نفهمیدید مال ما است ما سزاوار هستیم یعنی ایدئولوژی حضرت این است که «الْمُدَّعِينَ مَا لَيْسَ لَهُمْ» این ها ادعا دارند چیزی بر آن ها نیست این ها طاغوت هستند ایدئولوژی امام است قبل از این که به کربلاء و شب عاشوراء برسد.

مجری:

این ها را در طول مسیر حضرت می گفتند؟ در حقیقت داشتند روشنگری می کردند.

استاد روستایی:

بله منزل ذی حسم باز در منزل البیضر در تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 403

«الا و انّ هؤلاء قد لزموا طاعة الشّيطان»

این ها ملازم اطاعت شیطان شده اند از شیطان تبعیت می کنند

«و تركوا طاعة الرّحمان»

اطاعت خدا را ترک کردند

«و اظهروا الفساد»

فساد را اظهار کردند

«و عطّلوا الحدود»

حدود الهی را تعطیل کردند

«و استأثروا بالفى‏ء»

فیئ را به نفع خودشان مصادره کردند

«و احلّوا حرام اللَّه»

حرام خدا را حلال کردند

«و حرّموا حلاله»

حرام خدا را حرام کردند

«و انا احقّ ممّن غيّر ...»

من سزاوارترین فردی هستم که تغییر ایجاد کنم و با این ها مقابله کنم. این ها ایدئولوژی امام است و بعد می فرمایند که نامه های شما هم به من رسید اولش می فرماید «و انا احقّ ممّن غيّر ...» بعد می فرماید:

«... و قد اتتنى كتبكم»

برنامه هایتان به من رسید

«و قدمت علىّ رسلكم ببيعتكم انّكم لا تسلمونى و لا تخذلونى»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص306 و 307 (آدرس بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

آمدند به من گفتند که شما بیعت کردید و الی آخر ماجرا؛ قبلش می گوید ماجرا این است این ها این طور و این طور هستند «و انا احقّ ممّن غيّر» این را می فرماید.

باز از ائمه دیگر هم داریم مثل امام باقر (علیه الصلاة والسلام) خودشان هم در کربلاء حضور داشتند و خردسال بودند در یک روایتی فرمودند دستور الهی بود امام حسین باید در مقابل این ها قیام کند. کتاب کافی، جلد 1، صفحه 651 روایت شروع می شود

«فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ»

آقای حمران ابن أعین به حضرت عرض می کند فدای شما بشوم

«أَ رَأَيْتَ مَا كَانَ مِنْ أَمْرِ قِيَامِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عليهم السلام، وَ خُرُوجِهِمْ وَ قِيَامِهِمْ بِدِينِ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ، وَ مَا أُصِيبُوا مِنْ قَتْلِ الطَّوَاغِيتِ إِيَّاهُمْ وَ الظَّفَرِ بِهِمْ حَتّى‏ قُتِلُوا وَ غُلِبُوا؟»

نظر شما چه است که امیر المؤمنین قیام کردند، امام حسن قیام کردند و امام حسین قیام کردند، قیام و خروج شان برای چه بود؟ برای دین خدا بود (اقامه دین) نظرتان چه است راجع به این که آن اتفاقاتی که برای شان افتاد طاغوت ها آن ها را کشتند به ظاهر پیروز شدند تا این که آن ها کشته و مغلوب شدند نظرتان چه است؟ حضرت فرمودند:

«فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام: يَا حُمْرَانُ، إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ وَ تَعَالى‏- قَدْ كَانَ قَدَّرَ ذلِكَ عَلَيْهِمْ، وَ قَضَاهُ، وَ أَمْضَاهُ، وَ حَتَمَهُ عَلى‏ سَبِيلِ الِاخْتِيَارِ ثُمَّ أَجْرَاهُ»

خداوند این را برای ما اختیار کرده بود و آن قضای الهی بود امضاء کرده بود «وَ حَتَمَهُ عَلى‏ سَبِيلِ الِاخْتِيَارِ» خود این ها اختیار داشتند و این را پذیرفتند بعد می گوید:

«فَبِتَقَدُّمِ عِلْمٍ إِلَيْهِمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله»

علمی که به این ها داده شده بود پیامبر می دانست و پیامبر هم به آن ها گفته بود

«قَامَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عليهم السلام»

این ها بلند شدند این ها از قبل می دانستند ماجرا چه است؟

«وَ بِعِلْمٍ صَمَتَ مَنْ صَمَتَ مِنَّا»

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج1، ص 262

می گوید بعضی از ماها که سکوت کردند «بِعِلْمٍ» است یعنی علمش به ما رسید وظیفه تو سکوت است وظیفه این قیام است چرا؟ چون شرایط این در این دوره به این گونه است که دارد دین محو می شود وظیفه اش قیام است. شرایط او به گونه ای است که نه می تواند مدارا کند و با فرهنگی کار را جلو ببرد پس این ها هم «وَ بِعِلْمٍ» است یعنی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به این ها گفته بود و این علم را بیان کرده بود. رسول خدا به امیر المؤمنین، امیر المؤمنین به امام حسن و امام حسین حتی عرض کردم در زمان رسول خدا هم این مسائل بود حضرت برای مردم روضه خوانی هم کرده بودند.

 این ایدئولوژی حضرت است یعنی حضرت خبر دارد مقابلش طاغوت است باید مقابلش بایستد حلال خدا را حرام کرده حرام خدا را حرام کرده. حدود شرعی را تعطیل کرده و غاصب است من باید تغییر ایجاد کنم.

 اما نسبت به سوال حضرتعالی فرمودید آیا امام حسین (علیه الصلاة والسلام) می دانستند حضرت مسلم شهید شده و اگر امام (علیه الصلاة والسلام) می دانستند که مسلم شهید شد آیا به حرکت ادامه دادند یا ندادند؟ این یک مسئله بسیار مهم است، چون ایشان می گوید یک جو و بیعتی بود یعنی گویا حضرت چیزی نمی دانند یک دفعه در کار انجام شده قرار گرفتند نخیر قبل از این که به کربلاء برسند می دانستند.

آقای سلیمانی امیری مطالعه کن چیزهایی ذکر می کند ما ایرادی به او بگیریم بعضی وقت ها شده به کتاب های بی سند، مشکل دار و سرقتی آدرس می دهد. مثلاً می گوید واقدی این را گفت منِ آقای روستایی می گویم کتاب واقدی سرقتی است کار من تاریخ است. بله آقای سلیمانی دو واحد آکادمیک تاریخ نخوانده کار من تاریخ است می گویم واقدی مثلاً کتابی که داری به آن استناد می کنی کتابش سرقتی است آدرس می دهیم. به بعضی از طرفدارهایش بر می خورد به جای این که به تو بر بخورد مطالبه سند کن بگو آقای روستایی این نقد را بر شما کرد بسم الله بیا جواب بده. گفته کتاب واقدی سرقتی است سند نشان داده بسم الله بیا جواب بده بگو نه سرقتی نیست. مثلاً آقای روستایی می گوید این حرفی که دارد آقای واقدی می زند فرض کنیم کتابش هم سرقتی نباشد این راوی، این راوی در سندش است جعال و وضّاع هستند.

نه آقا چرا این حرف ها را می زنید این حرف ها را نزنید برای چه نزنیم؟ واقعیت است فرض کنید پیامبر فلان جا گفت درخت ها را قطع کنید آدرس قطع می دهم آدرسش کجا است؟ مرد باش جواب درست بده این جا هم مطمئن باشید باز صدای شان در می آید منتها ما می گوییم تا صدای شان در بیاید. ولی اگر آقای سلیمانی امیری مرد است بیاید جواب بدهد، حرفم این است ماجرای حضرت مسلم در تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 398

«فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابُهُ إِنَّكَ وَ اللَّهِ مَا أَنْتَ مِثْلَ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ»

بعد از این که خبر شهادت مسلم ابن عقیل را به حضرت می رسانند بحث ادامه مسیر و ... است این ها می گویند شما مسلم نیستید

«وَ لَوْ قَدِمْتَ الْكُوفَةَ لَكَانَ أَسْرَعَ إِلَيْكَ»

اگر شما به کوفه بروید قطعاً مردم به سمت شما بیشتر خواهند آمد. می گویند سحر بشود

«قَالَ لِفِتْيَانِهِ وَ غِلْمَانِهِ»

امام به جوانان و افرادی که در کاروان بودند گفتند

«أَكْثِرُوا مِنَ الْمَاءِ فَاسْتَقَوْا وَ أَكْثَرُوا ثُمَّ ارْتَحَلُوا وَ سَارَ حَتَّى انْتَهَى إِلَى زُبَالَةَ»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص306 (آدرس بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

آب زیاد بر دارید طعام و وسیله سفر می خواهید فراهم کنید «ثُمَّ ارْتَحَلُوا» آماده بشوید حرکت کنیم، رفتند تا به منطقه زباله رسیدند یعنی از آن جا به سمت کوفه و کربلاء عبور کردند. امام (علیه الصلاة والسلام) این ماجرا را می دانند بعد از این که مسلم شهید شده می گویند جمع کنید برویم و مسیر را ادامه می دهند با این که می دانند کوفیان خیانت کردند. اما صحبت این است که وظیفه امام مقابله با طاغوت است امام می خواهد بگوید تو طاغوت هستی من باید با تو مبارزه کنم تمام شد یک سری یار وفادار دارم همین هایی که هستند ولو این که کل کوفه علیه من باشد وظیفه من این است. این جا حضرت این حرکت را انجام می دهند.

 اما نکته دیگر رجال سیاسی اصلاً شما امام حسین را در نظر نگیر، فرزدق را در نظر نگیرید خبر شهادت مسلم را در نظر نگیر آن رجال سیاسی که در مدینه بودند یا بعضاً‌ بین راه مکه و مدینه بودند تلقی یا موضع شان از این حرکت امام چه است؟ من چند نفر را نمایش می دهم مسعودی در مروج الذهب، جلد 3، صفحه 51 یک مسئله ای را نقل می کند می گوید ابن عباس می خواهد امام حسین را نصیحت کند ابن عباس می گوید:

«فلما هَمَّ الحسين بالخروج إلى العراق»

امام در مدینه قصد دارد به مکه و از مکه به عراق برود.

«أتاه ابن العباس، فقال له»

 در مکه آقای ابن عباس محضر امام می رسد می گوید:

 «یا إبن عم»

 پسر عمو

«قد بلغني أنك تريد العراق، وإنهم أهْلُ غدر»

به من خبر رسید شما می خواهید به عراق بروید عراقی ها (در این جمله ای که دارد) اهل خیانت هستند.

«وإنما يدعونك للحرب فلا تعجل»

این ها شما را برای جنگ دعوت کردند عجله نکن

«وإن أبيت إلا محاربة هذا الجبار وكرهت المقام بمكة فَاشْخَصْ إلى اليمن، فإنها في عُزْلَة، ولك فيها أنصار وإخوان، فأقم بها وَبث دعاتك»

اگر واقعاً می خواهی با این جبار و ستمگر بجنگی دوست هم نداری در مکه بمانی به یمن برو آن جا یک حاشیه امنی داری آن جا انصار و یارانی داری آن جا بمان «وَبث دعاتك» دعوتت را منتشر کن.

«واكتب إلى أهل الكوفة وأنصارك بالعراق»

به اهل کوفه نامه بنویس، به عراقی هایی که یاورت هستند نامه بنویس

«فيخرجوا أميرهم»

تا امیر خودشان را اخراج کنند

«فإن قَوَوْا على ذلك ونفوه عنها»

اگر این ها قدرت پیدا کردند این کار را کردند او را تبعید و بیرون کردند

«ولم يكن بها أحد يعاديك أتيتهم»

کسی هم نبود با آن ها پشتبانی کند آن وقت برو

«وما أنا لغدرهم بآمن»

می گوید من از پیمان شکنی این ها در امنیت نیستم یعنی خیالم راحت نیست.

«وإن لم يفعلوا أقمت بمكانك إلى أن يأتي اللّه بأمره»

اگر این ها، این کار را انجام ندادند سر جایت بنشین تا دستور خدا بیاید

«فإن فيها حصونَاَ وشعاباً»

در آن جا گروه های مختلف دارد اگر شما بمانی و به دستور خدا عمل کنی ان شاء الله خداوند کمک می کند و راه گشایی خواهد کرد. امام چه فرمودند؟

«فقال الحسين: يا ابن عمر، إني لأعلم أنك لي ناصح وعليَّ شفيق ولكن مسلم بن عقيل كتب باجتماع أهل المصرعلى بَيْعتي ونُصْرتي، وقد أجمْعت على المسير إليهمِ»

مروج الذهب؛ اسم المؤلف: أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (المتوفى: 346هـ) الوفاة: 346، دار النشر:، ج1، ص372 (آدرس بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

می دانم قصد تو خیر، شفقت و محبت است ولکن مسلم ابن عقیل به من نوشت این ها آمدند و بیعت کردند می خواهند من را یاری کنند تکلیف من این است که بروم. صحبت این است امام می داند این ها بیعت شکن هستند از کجا می داند؟ بیعت شکنی این ها را با امام حسن دیده، با امیر المؤمنین دیدند منتها این برای امام تکلیف آور است. وقتی این ها نامه نوشتند با مسلم هم بیعت کردند امام این جا چه کند؟ امام هدایتگر جامعه است می گوید باشد من می آیم اگر نیاید آن ها شکست بخورند فردا می گویند شما نیامدی ما رهبر نداشتیم و شما از مسلم بالاتر بودی اگر می آمدی دور شما جمع می شدیم. لذا بعضی ها در شهادت مسلم به امام گفتند شما با مسلم فرق می کنید. تلقی جامعه این بود که شما با مسلم فرق می کنید اگر امام نمی رفت باشد ابن عباس من همه این ها را می دانم می دانم هدف تو خیر است می دانم تو مهربان هستی. اما نکته این جا است این جا وظیفه دارم بروم و این کار را انجام بدهم.

 این مسئله را فقط مسعودی نیاورده دینوری در الأخبار الطوال آورد چون مطلب مثل همین است لازم نیست این را دوباره نمایش بدهم این نظر ابن عباس. اما نظر عبد الله ابن عمر او هم یکی از رجال سیاسی است البته رجل سیاسی است که کاملاً سر سفره یزید و معاویه است ببینیم به امام حسین چه می گوید؟ ذهبی در کتاب تاریخ الإسلام، صفحه 8 در حوادث سال 61 تا 80 عبارتی می آورد

«وقال ابن عمر للحسين: لا تخرج»

خروج نکن

«فإن رسول الله صلى الله عليه وسلم خيره الله بين الدنيا والآخرة، فاختار الآخرة»

حسین، رسول خدا را خدا بین دنیا و آخرت مخیر کرد آخرت را انتخاب کرد

«وإنك بضعة منه»

تو هم پاره وجود پیامبر هستی

«ولا تنالها يعني الدنيا فاعتنقه وبكى، وودعه

سمت دنیا نروی، سمت دنیا نروی امام حسین با او روبوسی می کند به سمت عراق حرکت می کند. یعنی آقای عبد الله ابن عمر هم می داند ماجرا چه است، می داند این ها پیمان شکنی می کنند چون در ادامه می گوید:

«فكان ابن عمر يقول: غلبنا حسين بالخروج، ولعمري لقد رأى في أبيه وأخيه عبرة، ورأى من الفتنة وخذلان الناس لهم ما كان ينبغي له أن لا يتحرك ما عاش»

تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ، دار النشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ج5، ص8

به جانم قسم امام حسین عبرت را در مورد پدر و برادرش دید؛ دید که با آن ها چطور برخورد کردند؟ او مسائل را دید نباید این کار را کند حرف آقای عبد الله ابن عمر این است امام حسین (سلام الله علیه) می داند آن ها چه کاره هستند، اما برای امام این جا تکلیف آمد با توجه به چه؟ با توجه به درخواستی که این ها دارند می کنند و باید این کار را انجام بدهد پس تلقی عبد الله ابن عمر هم این است که این ها پیمان شکنی می کنند با امام هم دارد صحبت می کند.

البته این حرف عبد الله ابن عمر این جا حرف نا درستی است که خداوند رسول خدا را بین دنیا و آخرت مخیر کرد و آخرت را انتخاب کرد نخیر، مگر بین کار در دنیا برای خدا و آخرت تنافی وجود دارد؟ تعارض نیست، یک جورهایی می خواهد بگوید رسول خدا سلطنت طلب (قدرت طلب) است در حالی که مگر رسول خدا در مدینه حکومت تشکیل نداد؟ مگر با یهود و مشرکین نجنگیدند؟ مگر جنگ خندق، خیبر و جنگ های متعدد و فتح مکه نبود؟

مجری:

مگر این ها دنیا طلبی است!

استاد روستایی:

طبق نظر آقای عبد الله ابن عمر این ها دنیا طلبی است؟ دنیا طلبی نیست در واقع آن مطلبی است که رسول خدا (صلوات الله وسلامه علیه وآله) و امام حسین هم به آن واقف بودند. شعار رسول خدا، شعار تمامی انبیاء، شعار تمامی اوصیاء انبیاء مبارزه با طاغوت بود. مثلاً وقتی حضرت موسی با فرعون مبارزه می کند آیا برای مبارزه با طاغوت است یا برای دنیا طلبی است؟ اتفاقاً می خواهد آن اهداف آخرتی محقق بشود وقتی حضرت ابراهیم در آتش می رود می خواهد آن اهداف آخرتی که مقابل نمرود می ایستد محقق بشود. وقتی حضرت سلیمان حکومت تشکیل می دهد می خواهد آن اهداف آخرتی محقق بشود وهکذا رسول خدا، امیر المؤمنین، امام حسن، امام حسین و دیگران؛ تلقی آقای عبد الله ابن عمر هم بحث مبارزه بود امام می خواهد مبارزه کند و آن ها بیعت شکن هستند.

آقای عبد الله ابن مطیع ایشان هم یکی دیگر از آن افرادی است که همچنین تلقی دارد در اخبار الطوال دینوری، صفحه 246

«وسار الحسين عليه السلام من بطن الرمة»

امام از منطقه بطن رُمه آمدند

«فلقيه عبد الله بن مطيع»

عبد الله ابن مطیع امام را دید

«وهو منصرف من العراق»

آقای عبد الله ابن مطیع داشت از عراق بر می گشت

«فسلم على الحسين»

به امام (علیه السلام) سلام و عرض ارادت کرد.

«وقال له: بأبي أنت وأمي يا بن رسول الله، ما أخرجك من حرم الله وحرم جدك ؟»

چه باعث شد که شما از حرم خدا و حرم جدت بیرون بیایی؟ حضرت فرمودند:

«إن أهل الكوفة كتبوا إلي يسألونني أن أقدم عليهم لما رجوا من إحياء معالم الحق، وإماتة البدع قال له ابن مطيع»

مردم کوفه به من نامه نوشتند «یسئلوننی» از من درخواست کردند پیش شان بروم «لِما رَجوا»‌ چرا؟ چون این ها امید دارند نشانه های حق احیاء بشود و بدعت بمیرد آقای ابن مطیع می گوید:

«أنشدك الله أن ( لا ) تأتي الكوفة، فو الله لئن أتيتها لتقتلن»

به کوفه نرو اگر به کوفه بروی «لَتقتُلَنَّ» تو را می کشند حضرت فرمودند:

«فقال الحسين عليه السلام: (لن يصيبنا إلا ما كتب الله لنا)»

الأخبار الطوال؛ اسم المؤلف: أبو حنيفة أحمد بن داود الدينوري الوفاة: 282هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت/لبنان - 1421هـ-2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د.عصام محمد الحاج علي، ج1، ص364

به ما نخواهد رسید جز این که خدا برای ما نوشته است حضرت می داند تلقی این رجال سیاسی هم همین است این ها می دانند. یعنی این طور نیست که امام تازه شب عاشوراء فهمیده باشند ماجرا از چه قرار است نخیر از قبل پیمان شکنی را می دانستند اما این برای امام تکلیف آور است. فرض کنید منِ‌ طلبه به عنوان یک کسی که می خواهم دین را به مردم یاد بدهم اگر یک منطقه ای از من درخواست کند بیا به ما دین را یاد بده. من بدانم این ها پیمان شکن هستند اما وظیفه ام این است تشخیص می دهم وقتی من را دعوت کردند فردا اگر نروم هزار و یک حرف و حدیث در آن است می روم ولو با کشته شدنم مبارزه خودم با طاغوت را نمایان کنم (عیان بشود). لذا برای مردم عیان شد!

مجری:

حجت تکمیل شد

استاد روستایی:

بله، حتی داریم یزید را بیچاره کردند بعضی از نقل ها داریم سیوطی در تاریخ الخلفاء نقل می کنند یزید اول شاد و سرمست بود بعد کاری کردند کاخ اموی، حسینیه شد خودش امام سجاد را نکشت با این که می توانست بکشد شرایط شدید علیه او شد نمی توانست با این خانواده مقابله کند. لذا برای مردم عیان شد یزید چه کاره است؟ بعد از آن واقعه حرّه اتفاق می افتد عبد الله ابن حنظله می گوید:

«والله ما خرجنا على يزيد حتى خفنا أن ترمى بالحجارة من اسماء»

وقتی بر یزید خروج کردیم ترسیدیم از آسمان سنگ روی سرمان ببارد.

«إنه رجل ينكح أمهات الأولاد والبنات والأخوات ويشرب الخمر ويدع الصلاة»

تاريخ الخلفاء؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: مطبعة السعادة - مصر - 1371هـ - 1952م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ج1، ص209

آدمی که (نستجیر بالله) با مادران، دختران و خواهران خودش عمل منافی عفت انجام می دهد شراب می خورد و نماز نمی خواند برای مردم عیان شد یزید چه کاره است؟ لذا واقعه حره رخ داد حتی قبل از آن در ماجرای بعد از کربلاء عیان شد ان شاء الله موارد را سعی می کنم نمایش بدهم.

 یک نمونه دیگر تلقی مروان را عرض کنم در أخبار الطوال دینوری، صفحه 227 بحثی درباره بیعت با یزید مطرح می شود می گوید:

«فلم تكن ليزيد همة إلا بيعة هؤلاء الأربعة نفر»

یزید هیچ همت و کاری ندارد جز این که این چهار نفر باید با او بیعت کنند اگر بیعت نکنند ماجرا به ضررش می شود.

مجری:

معاویه هم به او گفته بود دست از این چند نفر بر دار

استاد روستایی:

یک نقلی داریم البته معاویه هم یک جورهایی به او گِرا داده بود امام حسین برای تو خطر دارد و با تو بیعت نخواهد کرد.

«فكتب إلى الوليد بن عتبة يأمره أن يأخذهم بالبيعة أخذا شديدا لا رخصة فيه فلما ورد ذلك على الوليد قطع به وخاف الفتنة، فبعث إلى مروان، وكان الذي بينهما متباعدا، فأتاه، فأقرأه الوليد الكتاب واستشاره. فقال له مروان»

این جا دارد یزید به ولید نامه نوشت باید از این ها بیعت بگیری هیچ اجازه ای نیست آقای ولید از فتنه می ترسید سراغ مروان فرستاد مروان جمله ای می گوید:

«أما عبد الله بن عمر وعبد الرحمن بن أبي بكر فلا تخافن ناحيتهما»

از این دو نفر نترس این ها را می شود خرید از عبد الله پسر عمر و عبد الرحمن پسر ابوبکر.

«فليسا بطالبين شيئا من هذا الأمر»

این ها با حکومت تو کار ندارند

«ولكن عليك بالحسين بن علي وعبد الله بن الزبير، فابعث إليهما الساعة فإن بايعا»

همین الان دنبال شان بفرست «فإن بایعا» اگر بیعت کردند که هیچ

«وإلا فاضرب أعناقهما قبل أن یعلن الخبر»

قبل از این که خبر پخش بشود گردن شان را بزن

«فيثب كل واحد منهما ناحية ، ويظهر الخلاف»

هر کدام یک گوشه ای می روند و علیه تو اختلافاتی خواهد شد!

الأخبار الطوال؛ اسم المؤلف: أبو حنيفة أحمد بن داود الدينوري الوفاة: 282هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت/لبنان - 1421هـ-2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د.عصام محمد الحاج علي، ج1، ص335

یعنی مروان هم می دانست که هدف امام حسین مبارزه با طاغوتی مثل یزید است. گفت تو را رها نمی کند این یکی را می شود خرید اما این را نمی شود خرید او علیه تو قیام خواهد کرد یعنی ایدئولوژی امام را می داند می داند که امام حسین خریدنی نیست امام حسین قیام می کند و علیه او خواهد ایستاد.

مجری:

یعنی در سکوت ترورش کن دیگر آن اتفاقات نیافتد.

استاد روستایی:

بله، می دانست که هدف امام حسین (علیه الصلاة والسلام) مبارزه با طاغوت یزید است صرف نظر از نامه کوفیان آن زمان کوفه و نامه ای نیست تازه اول کار است. مروان هم می داند تلقی این است که ایدئولوژی امام مبارزه با طاغوت است. عبد الله ابن عمر را با پول خریدند عبد الرحمن پسر ابوبکر با تو کاری ندارد اما این با تو کار دارد.

عبد الله ابن زبیر دنبال قدرت طلبی خودش بود آن هم در تاریخ ثابت شده است اما در مورد امام حسین (علیه الصلاة والسلام) می دانست آدم قدرت طلبی نیست و با طاغوت هم کنار نمی آید جمله معروف:

«وَ يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَه‏‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج44، ص325

 

 «وَ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَه‏‏» مثل من با مثل این بیعت نمی کند چرا؟ چون این آدم معلن بالفسق است امام برای جامعه روشنگری می آورد لذا این آقا از این اطلاع داشت.

مجری:

ممنون و متشکرم در حقیقت یک منظومه ای امشب دارد مطرح می شود پیرامون اهداف قیام امام و شرایطی که حاکم بوده است اطلاعی که قطعاً امام داشتند سوای آن علم غیبی که امام دارند امام به آن شرایط کاملاً آگاه بودند موضع گیری سیاسی بزرگان زمان را شنیدیم یک توقف کوتاه داشته باشیم با جمع بندی و قسمت پایانی برنامه کاوش امشب بر می گردیم.

 (میان برنامه)

مجری:

صلی الله علیک یا ابا عبدالله، بینندگان عزیز و ارجمند همچنان با برنامه کاوش از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) در خدمت شما هستیم. تماسی که الان بر قرار است جناب آقای بهادری از کرج با ما همراه هستند آقا سلام علیکم وقت شما بخیر بفرمایید.

تماس بینندگان برنامه

بیننده: (آقای بهادری از کرج – شیعه)

سلام علیکم ورحمة الله خدمت جنابعالی و خدمت جناب اقای دکتر روستایی بزرگوار! تسلیت عرض می کنم به شما و مسلمانان مخصوصاً‌ شیعیان سوالی که حضرت استاد روستایی من دارم و قابل توجه آقایان هم باشد این که آقایان برای توجیه کردن خلافت خودشان چطور خلافت را غصب کردند و بر کرسی خلافت تکیه زدند یک اصلی را تصویب کردند که بیعت کردن با هر حاکمی جایز است این حاکم هر چقدر فاسق، بد کاره و زنا کار باشد. یعنی همیشه آدم باید به این طور خلیفه وفادار باشد خروج بر حاکم مساوی با مرگ، جاهلیت و کفر است همین حاکم مثل یزید ابن معاویه باشد که شرابخوار است زنا با محارم دارد سگ باز و میمون باز است. آقا امام حسین فرمود:

«وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي (صلی الله علیه واله وسلم) أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج44، ص329

أَشِراً وَ لَا بَطِراً قیام نکردم من قیام می کنم تا دین جدم و سنت او را زنده کنم چون خیلی از سنت ها از بین رفت و بدعت ها جای آن را گرفته است. من موظف به تکلیف هستم برای این که اسلام از بین رفته است در این حرکت، امام به چه استناد کردند؟ فرمودند به من نامه نوشتند وقتی به کربلاء رسیدند فرمودند یک فاز قضیه امر به معروف و یک فاز دیگر نامه ها و دعوت هایی است که از من به عنوان خلیفه مسلمین یا امام بر حق کردند. چند تا عامل شد؟ قرآن، دعوت مردم برای کمک به قیام امام حسین

بر خلاف یزید، امام حسین هر دو محور را داشت هم آمر به معروف و هم مشروعیت نامه های مردمی را داشت یعنی هجده هزار نامه از طرف کوفیان و سران قبایل یعنی هجده هزار رئیس قبایل سوالم این است به امام حسین کمک نکردند چرا؟ می گویند

«أن الحسين قتل بسيف جده صلى الله تعالى عليه وسلم»

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج26، ص73

 

از یک طرف دیگر می گویند معاویه بر علیه امام علی قیام کرد آن مشروع شد. چون مشروعیت خلافت امیر المؤمنین هم مجوز از طرف خدا و رسولش بود هم مجوز از طرف مردم بود معاویه بر علیه همین امام زمانش که علی ابن ابی طالب است قیام کرد نوشتند نه به معاویه چیزی نگویید او خال المؤمنین است اجتهاد کرد ما می گوییم این اجتهاد را این جا بیاورید. این جا هم امام حسین (علیه السلام) اجتهاد کرد خطا هم نکرده است.

شما می گویید خطا کرد در آن امری که به دیگران می بندید چه چیزی اتفاق افتاد که گفتند اگر حسین ابن علی قیام کرد نه «قتل بالسیف جده» یعنی یک نگاه دو گانه کردند پس باید بگوییم یک قیامی بر علیه امامت بنی هاشم به رهبری علی ابن ابی طالب صورت گرفت بنی امیه قیام کرد ... اهل سنت هم می گویند هیچ اشکالی ندارد معاویه آدم خوبی است. یک قیامی هم امام حسین بر علیه یزید کرده بود گفتند نه شما قیام نکن قیامت اشتباه است چطور قیام معاویه بر ضد علی ابن ابی طالب قیامٌ مشروع مِنْ عند الله شد اما قیام امام حسین بر ضد یزید با وجود این که هر دو ملاک را داشت یعنی هم مأمور امر به معروف و نهی از منکر بود هم امامت را داشت هم دعوت داشت گفت نه قیام امام حسین باطل است این را توضیح بدهید ممنون و سپاگزارم التماس دعا خدا نگهدار

مجری:

ممنون و متشکرم آقای بهادری عزیز و گرامی، معیارهای دو گانه ای که واقعاً وجود دارد چطور افرادی که علیه امیر المؤمنین در جمل، صفین و نهروان قیام کردند (خروج کردند) آن ها را خارجی نمی گویید ولی به امام حسین (علیه السلام) آن زمان این چنین اتهام وارد کردند.

استاد روستایی:

ضمن تشکر از آقای بهادری عزیز به خاطر دغدغه مندی و پرسش شان کسانی که مقابل امیر المؤمنین بودند از روز اول به دنبال یک سری بدعت ها بودند. همان طور که مستحضر هستید در برنامه قبلی هم توضیح دادیم این ها می دانستند امیر المؤمنین صراط مستقیم و حق است. لذا از کتاب الکامل فی التاریخ ابن اثیر، جلد 3، چاپ دار الکتب العلمیة، صفحه 264 حوادث سال چهلم نقل کردم آن جا وقتی شورای شش نفره عمر تعیین کرد دور عمر می نشینند و بعد بیرون می روند عمر می گوید:

«إن يولوها الأجلح يسلك بهم الطريق»

اگر علی را انتخاب کنند به صراط مستقیم هدایت شان می کند.

«فقال له ابنه عبد الله فما يمنعك يا أمير المؤمنين من توليته»

عبد الله ابن عمر می گوید چرا خودت انتخابش نمی کنی؟

«قال أكره أن أتحملها حيا وميتا»

می گوید دوست ندارم می خواهم خلافت علی را به عهده بگیرم چه زنده باشم و چه مرده باشم!

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج3، ص264

امیر المؤمنین (علیه الصلاة والسلام) را می دانست. جالب این جا است یک نقلی را ابن حجر هیتمی مکی در الصواعق المحرقة می گوید حتی عمر طوری برنامه ریزی کرده بود که امیر المؤمنین بعد از عثمان هم خلیفه نشود. چون شورای شش نفره را به گونه ای چید خروجیش ابن عثمان ابن عفان بشود. در أخبار المدینة عمر ابن شُبه نمیری آمد امیر المؤمنین فرمودند خلافت به ما نمی رسد عباس به امیر المؤمنین گفت چرا؟ گفت:

«قَرَنَ بِي عُثْمَان‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج31، ص396

من را با عثمان گذاشت گفت رأی آن سه نفری قبول است که عبد الرحمن ابن عوف داخل آن باشد گفت عبد الرحمن شوهر خواهر عثمان است سعد ابن ابی وقاص پسر عموی عبد الرحمن است یا این به عبد الرحمن رأی می دهد عثمان هم به عبد الرحمن رأی می دهد سه تایشان جور می شود یا آن دو نفر به سعد رأی می دهد یا این دو نفر به عثمان رأی می دهند خلاصه این که به من نمی رسد خروجی را طوری چیده بود که آقای عثمان ابن عفان بیاید.

نقلی که ابن حجر هیثمی مکی دارد می گوید اگر فتنه ای شد

 «فإنَّ معاویة في الشام»

 معاویه در شام است. اگر تفرقه ای شد معاویه شما را کفایت می کند کتاب الصواعق المحرقة، صفحه 391 آقای ابن حجر هیثمی می گوید:

«ومنها أن عمر حض الناس علی اتباع معاویة والهجرة الیه إلی الشام اذا وقعت الفرقة»

عمر مردم را تشویق می کرد که از معاویه تبعیت کنید به شام مهاجرت کنید زمانی که تفرقه شد بعد این عبارت را می آورد عمر گفت بعد از من مواظب باشید تفرقه اتفاق نیافتد.

 «فإن فعلتُم»

اگر تفرقه اتفاق افتاد

«فاعلموا أن معاویة بالشام»

معاویه در شام است به آن جا بروید یعنی حتی بعد از عثمان هم سراغ علی نروید. ورق بر گشت دوره ای که عثمان می خواست خلیفه بشود عبد الرحمن ابن عوف پیش امیر المؤمنین آمد گفت من با تو بیعت می کنم بر کتاب الله و سنت رسول الله و سیره شیخین که حضرت فرمودند نه کتاب خدا، سنت رسول خدا «و إجتهاد رأیی» یا نظر خودم آن را قبول ندارم. این جا عثمان روی کار آمد عمر یک جورهایی گفته بود معاویه در شام است اما مردم فهمیدند به سمت امیر المؤمنین آمدند امیر المؤمنین روی کار آمد افرادی که بر امیر المؤمنین خروج کردند گفتند از تو می خواهیم که سنت ابوبکر و عمر را انجام بدهی در معانی القرآن آمده است می گوید:

«وفي الحديث أن أصحاب الجمل قالوا لعلي بن أبي طالب عليه السلام أعطنا سنة العمرين يعنون أبا بكر وعمر»

معاني القرآن الكريم؛ اسم المؤلف: النحاس الوفاة: 338 ، دار النشر: جامعة أم القرى - مكة المرمة - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد علي الصابوني، ج6، ص362

سنت آن ها را انجام بده حضرت قبول نکرد حرف اهل جمل این بود. فقط این جا نیست در کتاب دیگر هم آمده است

«وروى أن أهل البصرة قالوا لعلي رضي الله عنه حين حاربوه مع عائشة يوم الجمل إنا نطلب منك سنة العمرين يعني: أبا بكر وعمر»

تفسير القرآن؛ اسم المؤلف: أبو المظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار السمعاني الوفاة: 489هـ، دار النشر: دار الوطن - الرياض - السعودية - 1418هـ- 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس بن غنيم، ج5، ص103

ما این را از تو می خواهیم یعنی ابوبکر و عمر؛ حضرت قبول نکردند در صفین هم معاویه دنبال همین بود سنت آن ها این بود که معاویه روی کار بیاید

مجری:

خواستند اعطاها، بذل و بخشش ها باشد

استاد روستایی:

امیر المؤمنین این را قبول نکرد اتفاقاً نهروانی ها هم همین را از حضرت خواستند

«فلسنا نتابعكم»

ما از شما تبعیت می کنیم

«او تأتونا بمثل عمر»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3،‌ ص120

مثل عمر عمل کن حضرت قبول نکرد یعنی اهل جمل، اهل نهروان و اهل صفین که معاویه بود باز همین بود از حضرت امتیاز می خواستند حضرت به این ها امتیاز نداد لذا بر حضرت خروج کردند. این ها خارجی هستند؟ گفتند این ها بغات هستند اما آیا معامله ای که با امام حسین شد با این ها شد؟ در مورد امام حسین این ها چه می گویند؟ روایت های متعددی در جامعه جعل کردند متأسفانه نمی رسم این را الان بگویم هشت پایه برای اندیشه سیاسی کوفه در تاریخ کار کردم در زمان امام حسین اندیشه سیاسی این ها چه بود که امام حسین را کشتند؟ راجع به این باید یک جلسه مفصل بحث کنیم.

یکی از موارد روایتی که ایشان فرمودند امام حسین با شمشیر جدش کشته شد البته این متن روایت نیست. روایتی آوردند که ابن عربی مالکی به این استناد می کنند اگر امت اجتماع بر کسی کرده بودند و کسی خواست قیام کند

«فاضربوه بالسيف كائنا من كان»

العواصم من القواصم في تحقيق مواقف الصحابة بعد وفاة النبي صلى الله عليه وسلم؛ اسم المؤلف: محمد بن عبد الله أبو بكر بن العربي الوفاة: 543هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1407هـ - 1987م، الطبعة: الثانية، تحقيق: محب الدين الخطيب - ومحمود مهدي الاستانبولي، ج1، ص244

هر که است بکشید بعد ابن عربی می گوید بر اساس این روایت امام حسین را کشتند می گویند به شمشیر جدش کشته شد. سوالم این جا است زمانی که امیر المؤمنین آمد مردم با او بیعت کردند امر مردم مجتمع بود یک عده بر او خروج کردند چرا در مورد آن ها نمی گویید «فاضربوه بالسيف كائنا من كان»، چرا نمی گویید او را با شمشیر بکشید هر که می خواهد باشد علت برخورد دو گانه چه است؟ علتش این است تمام جعالین کسانی که این جا علیه امام حسین حدیثی جعل کردند که امام حسین را به شهادت برسانند این ها افرادی بودند که منفعت شان در مقابله با امیر المؤمنین است. آن جا نمی گوید باید بکشی کسی که با امیر المؤمنین بجنگند. اما این جا منفعتش در همراهی با یزید است می گوید امام حسین را باید بکشی.

مجری:

مواجب بگیر بنی امیه

استاد روستایی:

بله، مواجب بگیر بنی امیه بودند الان داریم محدثینی گفتند امام حسین باید کشته بشود کتاب "الاختلاف في اللفظ والرد على الجهمية والمشبهة" صفحه 54 یک بحثی مطرح می کند. ابن قطیبه بحث می کند می گوید بسیاری از محدثین فضایل علی را نگفتند ابا کردند از این که بخواهند اظهار کنند آن چیزی که بر امیر المؤمنین وارد شده است همه دلایل صحیح است.

«وجعلوا ابنه الحسین علیه السلام خارجیاً شاقاً لعصا المسلمین حلال الدم لقول النبی صلى الله علیه وسلم: ((من خرج على أمتی وهم جمیع فاقتلوه کائناً من کان))»

الاختلاف في اللفظ والرد على الجهمية والمشبهة؛ المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم بن قتيبة الدينوري (المتوفى: 276هـ)، المحقق: عمر بن محمود أبو عمر، الناشر: دار الراية 1412هـ - 1991م، ج1، ص54

این ها گفتند همین ها دوره امیر المؤمنین کجا بودند؟ این ها نان شان در این بود از معاویه، سران جمل و خوارج طرفداری کنند. علت مبارزه شان با امیر المؤمنین چه بود؟ این که سنت ابوبکر و عمر را نمی خواست اجرا کند وقتی سنت ابوبکر و عمر را نمی خواهد اجرا کند چه اتفاقی می افتد؟ یعنی ویژه خواری تعطیل، پست های آن چنانی تعطیل. معاویه دوره چه کسی بالا آمد؟ در بعضی نقل ها دوره عمر بالا آمد در بعضی نقل ها دارد دوره ابوبکر بالا آمد. حالا امیر المؤمنین می گوید معاویه شایستگی ندارد جلوی حضرت می ایستد. محدثین نان شان در این است که از معاویه طرفداری کنند.

 یکی از آن محدثین را می خواهم نمایش بدهم تا دست بینندگان عزیزمان بیاید چرا داریم می گوییم این ها نان شان در این بود از معاویه طرفداری کنند و مقابل امیر المؤمنین (علیه الصلاة والسلام) بایستند. این در منابع متعددی آمده است از یک منبع نقل می کنم اتفاقاً سال گذشته یا سال قبلش در این شبکه بحث کردم گفتم محدثینی که گفتند امام حسین باید شهید بشود چه کسانی هستند؟ یکی از این محدثین امثال همچنین روایاتی جعل کرده است ابو هریره است. در مورد ابو هریره می گوید آقای ابو هریره پشت سر علی نماز می خوانی سر سفره معاویه می نشینی موقع جنگ هم بالا تپه می روی این چه مدل است؟ ایشان گفت:

«ولما وقع القتال بين على ومعاوية رضي الله تعالى عنهما كان أبو هريرة رضي الله تعالى عنه يصلي خلف على كرم الله وجهه ويحضر طعام معاوية وعند القتال يصعد على تل فقيل له في ذلك فقال الصلاة خلف على أقوم وطعام معاوية أدسم والقعود على هذا التل اسلم»

نماز پشت سر علی خیلی محکم، استوار و خوب است یعنی نماز با خشوع است اما طعام و سفره معاویه چرب است روی آن تپه بنشینم جانم حفظ می شود.

السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون؛ اسم المؤلف: علي بن برهان الدين الحلبي الوفاة: 1044، دار النشر: دار المعرفة - بيروت – 1400، ج3، ص367

این یکی از آن محدثین است همچنین احادیثی را جعل کرده است «و الطعام معاویة أدسم» دنبال سفره چرب است بله دوره امیر المؤمنین اگر بگوید معاویه بر حضرت خروج کرد مشکل دارد و باید کشته بشود آن طعام قطع می شود. اما دوره امام حسین چه؟ آقای ابو هریره قبل از شهادت امام حسین از دنیا رفت اما آن ایدئولوژی را جعل و در جامعه منتشر کرده بود.

حتی غیر از ابو هریره افرادی داریم بشود در یک برنامه مفصل خواهم گفت أرفضه را گفتیم، عبد الله ابن عمر و را ابو هریره گفتیم گرایشات این ها را گفتیم. این آقا آن طرفی است آن جا سفره برایش پهن است زمان معاویه نان چرب تری برایش است نمی آید بگوید اینی که بر امیر المؤمنین خروج کرد باید کشته بشود و ... کلاً صحبت نان است هر دو طرف پول گرفت و نظر داده

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر روستایی استفاده کردیم بحث مفصل و کامل بود ان شاء الله در جلسات آینده با همراهی شما بینندگان عزیز ادامه خواهیم داد. التماس دعای فرج و دعای خیر داریم عرض پایانی ما همین دعا باشد: «یا رب الحسین، اشف صدر الحسین بظهور الحجة»

 و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها