لينک دانلود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
عنوان برنامه: کاوش (رفتارهای سیاسی حضرت علی علیه السلام)
تاريخ: 09 04 1403 (قسمت چهل و چهارم)
استاد: حجت الاسلام والمسلمین روستایی
مجری: حجت الاسلام والمسلمین مرعشی
مطالب مطرح شده در این برنامه:
پاسخ به شبهات، سیره امیرالمومنین (علیه السلام)، حکومت علوی، سیاست، امامت، منابع درآمد حضرت، آبار علی (علیه السلام)، میثم تمار، شاکیان معاویه، جنايات معاويه!
مجری:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
الحمد لله این توفیق را داریم در خدمت تان هستیم در این ایام فرخنده امامت و ولایت و تقدیم می کنیم محضر شما گرامیان برنامه های که ان شاء الله بتواند ما در این زمینه و در این راه کمک کند بتوانیم نام خودمان را در زمره افرادی که جزء موالیان حضرت آقا امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) بودند ثبت و ضبط کنیم ان شاء الله
همان طور که مطلع هستید به رسم شنبه شب ها برنامه کاوش محضر شما گرامیان تقدیم می شود، و این افتخار را داریم در محضر استاد حجت الاسلام والمسلمین دکتر روستایی هستیم ان شاء الله امشب هم بتوانیم از محضرشان نهایت بهره و استفاده را ببریم استاد سلام عرض می کنم در خدمت تان هستیم.
استاد روستایی:
علیکم السلام ورحمة الله است بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر عرض سلام، ادب و احترام دارم و تسلیت عرض می کنم شهادت صحابی رسول خدا و صحابی امیر المؤمنین جناب میثم تمار را که امروز روز شهادت این بزرگوار است و تبریک عرض می کنم حضور پر شور مردم را در حماسه انتخابات امیدوارم که در هفته آینده هم خوش بدرخشند.
مجری:
ان شاء الله، در ایام و در اواخر ماه ذی الحجة مناسبت های مختلفی که وجود دارد مثل این که بهانه ای شده می خواهد تک تک ما را تلنگری بزند حواس تان را جمع کنید ولایت و امامتی که باید به آن اقتداء کنید به هر بهانه و مناسبتی با هر طریقی بخواهیم به آن ورود کنیم قابل اثبات است. ان شاء الله در این جلسه مرتبط با میثم تمار آن صحابی بزرگ قرار است مطالبی بیان بشود استفاده می کنیم.
استاد روستایی:
به رسم هر هفته برنامه کاوش یک کلیپ های را آماده می کنیم و درباره آن ها با بینندگان عزیز و ارجمندمان صحبت می کنیم. یکی از مباحثی که این آقایان در رسانه هایشان مطرح می کنند می گویند علی ابن ابی طالب (صلوات الله وسلامه علیه) سیاستمدار نبود و رفقایی هم نداشته است، لذا علی ابن ابی طالب را نمی شود خیلی پذیرفت و قبول داشت.
آقای مشیری در این زمینه چند شاهد می آورد مثلاً مسئله جنگ جمل و این که افرادی علیه امیر المؤمنین لشکر کشیدند و با حضرت جنگیدند، می آید بحث فرزندان امیر المؤمنین را وسط می کشد. علی ابن ابی طالب فرزندان زیادی داشت چطور می خواست شکم خودش را سیر کند، نعوذ بالله می گوید از راه غارت و دزدی این کار را انجام می داده نسبت های که لایق خودش است به امیر المؤمنین (سلام الله علیه) نسبت می دهد.
روی این حساب این کلیپ ها را یکی یکی ملاحظه می کنیم بعد ان شاء الله نقد می کنیم کلیپ اول آنی که خدمت شما عرض کردم همین است اگر موافق باشید باهم ببینیم و بعد در مورد آن صحبت کنیم.
مجری:
چون ابتدای بحث هم حضرتعالی حضور با شکوه مردم را در انتخابات تبریک گفتید، قرار است به اطرافیان آقا امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب نظری بیافکنیم ببینیم اطرافیان ایشان چه کسانی بودند همان طوری که مورد تأکید مقام معظم رهبری هم است اگر کسی را قرار است بر منصبی بنشانید خودش را تنها نگاه نکنید اطرافیانش را نگاه کنید. آقای مشیری مثل این که به اطرافیان حضرت خرده گرفت حقیقت را ان شاء الله ببینیم و بشنویم
کلیپ شبهه شماره یک از آقای مشیری:
علی هم یک همچنین وضعی در یک همچنین حدودی داشته و دوستانی نداشت در واقع چهار تا رأی داشت این چهار رأی مقداد بوده، سلمان بوده، ابن عباس و یکی دو نفر دیگر بودند دوستی نداشت به او رأی بدهند خلیفه بشود ادعا داشت و از این داستان ها؛ به محض این که رسیده جنگ داخلی و برادر کشی را آغاز کرد و در موضوع معاویه و شام، معاویه آدمی بود که هیچ شاکی نداشت یک نفر هم شاکی نداشت! مرد سیاستمدار بسیار بزرگی بود این ها با هم مناقشات فامیلی داشتند پسر عمو بودند از هم کینه ها داشتند می گفت من باید ایشان را خلع کنم یک کسی آمد به او گفت تو آن قوت و قدرت را نداری که بتوانی معاویه را خلع کنی شما این را ابقاء کن یک سال بعد گویا ابن عباس بود تاریخ را نگاه می کنم خود من یک سال بعد شخصاً معاویه را دست بسته می آورم. گفت نه باید شمشیرم را بر دارم راه بیافتم. یک سپاهی برد می گویند پانصد تن از صحابه رسول در این مناقشه کشته شدند آخرش هم شکست خورد وقتی شکست خورد شروع به نامه نویسی به معاویه کرد شام مال تو عراق مال من؛ معاویه مردی نبود که از این کارها کند یکی یکی شهرهایش را از او گرفتند شانس بزرگ علی ابن ابی طالب (علیه السلام) این بود که کشتند اگر نه معاویه ممکن بود او را بگیرد و زندانش کند یعنی آبرو ریزی بزرگ برایش درست کند.
هشتصد نفر می روند مسیحی می شوند از واقدی خدمت تان خواندم این دوست بزرگوار و عزیز ما مرد بسیار محترم که من به ایشان خیلی ارادت دارم بفرماید این تاریخ ها راست است یا دروغ است؟ هشتصد نفر مسیحی شدند ایشان حمله کرده این ها را کشت زن و بچه این ها را فروخته (همین علی). در حالی که می گویند معاویه را لعنت می فرستند به ایشان گفتند بین ما یک عده هستند مسلمان نیستند، گفت خفه شو (معذرت می خواهم) خداوند صدای تو را قطع بکند شرایط جامعه به گونه ای است که متلون است جامعه بایستی تلون داشته باشد به ما چه کسی مسلمان است یا نیست در خانه اش چه فکر می کند؟ ولی علی این طور نبود تا می گفتند می گفت با شمشیر سرش را ببرید من خودم جلاد قبیله هستم.
در موضوع شلاق زدن برادر رضاعی عثمان که مست کرده بود امام کوفه یا جای دیگر بود شراب خورده بود سر نماز صبح دو رکعت خواند سر خوش بود گفت این قدر سر خوش هستم می توانم دو رکعت دیگر هم برای تان بخوانم مست بود. آمدند شلاق بزنند هیچ کس حاضر نبود شلاق بزند علی فرموده است من می زنم چون من جلاد قبیله هستم همچنین آدمی یک آدم سیاسی نمی تواند باشد، دوست و رفیق نداشت او را خلیفه کنند
ببینید داستان چگونه بوده که زن پیغمبر لشکر کشید که او را ساقط کند از بهترین رفقای پیغمبر اسلام طلحه و زبیر کسانی بودند اسلام از این ها آشکار شده بود از سابقین بودند و عایشه لشکر کشیدند که علی را از کار بیاندازند سی، سی و پنج هزار نفر کشته شدند که علی پیروز شد و این همه مسلمان کشتند. در واقع می شود گفت اگر مورخین درست گفته باشند حداقل صد هزار نفر این آقا کشته است. ما چه باید بگوییم؟ چه گویید در حق کسی که سی و سی تا پسر (بچه) برای خودش درست کرده بود هیچ سیاستمداری این کار را می کند شما فکر می کنید آدم سیاسی بوده؟ آدم وحشت می کند در کودکستان هم سی و سی تا بچه پیدا نمی کنید. چه کسی قرار بود به این ها نان بدهد اموال مسروقه بود این ها کار نمی کردند مال مفت می خوردند غارت بیاید ما بخوریم. نه آدم فیلسوف این کار را می کند نه آدم اخلاقی این کار را می کند نه آدم سیاسی این کار را می کند سی و سه تا!
مجری:
عجب! این صحبت های را دارد مطرح می کند با چه حِقد و کینه ای متأْسفانه این ها را بیان می کند بنا بر مبنایی که این برنامه دارد و در خدمت استاد هستیم مطلبی که بیان می شود ما مطالب علمی را صرفاً مورد مناقشه قرار می دهیم لازم می دانم نسبت به این مطالبی هم که گفته شد هم لحن این آقا و هم مطالبی که گفته می شود قطعاً همان طور که استاد فرمودند مطالبی است که شایسته خود این آقا است پیشاپیش از همه عزیزان عذرخواهی می کنم به خاطر پخش چنین کلیپ های که ممکن است آزرده خاطری بعضی از بینندگان را به همراه داشته باشد.
در هر صورت... تکه های که این آقا گفت ما به صورت علمی این مطالب را بیان می کنیم، استاد ایشان نظرشان این بود که آقا امیر المؤمنین فردی بود که سیاست نداشت فردی که بود که لایق حکومتداری نبود یکی از آن دلایل این است که اطرافیان و اصحابی نداشت که بخواهند به او کمک کنند و دیگر این که خشن بود و دنبال کشت و کشتار بود مؤید این ها هم این مطلبی است نگاه می کنیم می بینیم نزدیک ترین افراد به پیامبر لشکر کشی می کنند قصد می کنند حکومت آقا امیر المؤمنین را بر اندازیش را نزدیک کنند.
استاد روستایی:
ایشان اهل مطالعه نیست بگوییم سواد تاریخی دارد مطالعه می کند اگر هم اهل مطالعه باشد اهل انصاف نیست به درستی بیاید از امیر المؤمنین یک تصویر صحیحی که منابع تاریخی و حتی کسانی که رابطه خوشی با حضرت ندارند حتی از روی کتاب آن ها بیاید یک ارائه صحیحی بدهد. به این جهت مجبور هستم در ابعاد مختلفی که ایشان صحبت کرد مطالب متعددی را ذکر کنم.
اولاً ایشان گفت علی رأیی نداشت که بخواهند به او رأی بدهند سه، چهار نفر بیشتر نبودند. اولاً در منظومه فکر امیر المؤمنین و رسول خدا (صلوات الله وسلامه علیهما) بحث امامت جامعه و رأی گیری نیست. امامتی که بخواهد امام منصوب از جانب خدا باشد، فرض کنید عصر غیبت حضرت ولی عصر است مجتهدین جامع الشرایطی می نشینند و رهبر جامعه را معین می کنند. اما در عصر حضور عقاید ما شیعیان بر این استوار است که امامت و خلافت و آن کسی که می خواهد حکمران جامعه اسلامی بشود باید منصوب از جانب خدا باشد حتی در عصر غیبت هم که مجتهدین جامع الشرایط می آیند و یک فردی را معین می کنند مبتنی بر احادیث معصومین است. در توقیع شریف حضرت ولی عصر که فرمودند:
«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا»
«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم»
كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اكبر، ناشر: اسلاميه، ج1، ص240،
یا روایت امام صادق (علیه السلام) که فرمودند:
«الرادّ عليهم كالرادّ علينا، و الرادّ علينا كالرادّ على اللّه»
حاشية الوافي( للبهبهاني)؛ نويسنده: وحيد بهبهانى، محمد باقر بن محمد اكمل (تاريخ وفات مؤلف: 1206 و يا 1205 ق)، محقق / مصحح: مؤسسة العلامة المجدد الوحيد البهبهاني، ناشر: مؤسسة العلامة المجدّد الوحيد البهبهاني، قم: 1426ق، ص183
و امثال این روایات یعنی حتی این هم به انتصاب الهی گره می خورد. اما در عصر حضور معصوم امام جامعه قطعاً به رأی گیری نیست این نکته اول.
اما نکته دوم ایشان گفت علی ابن ابی طالب رأیی نداشت کسی او را قبول نداشت. ببینیم واقعاً همین طور است که ایشان می گوید یا داستان و ماجرا چیز دیگری است؟ در کتاب مناقب الأئمة الأربعة آقای ابی بکر باقلانی این کتاب را نوشته در صفحه 294 بحث می کند اتفاقاً شمار فراوانی از صحابه امیر المؤمنین را حاکم بر حق جامعه و افضل افراد بعد از رسول خدا می دانستند.
«والقول بتفضیل علي»
قول به برتری علی در چه؟ در خلافت و امامت یا بر همه چیز؟
«مشهور عند کثیر من الصحابة کالذي یروي عن عبدالله بن عباس وحذیفة بن الیمان وعمار وجابر بن عبدالله وأبي الهیثم بن التیهان وغیرهم»
مناقب الأئمة الأربعة؛ نویسنده : محمد بن الطيب أبو بكر الباقلاني، ناشر: دراسات اسلامیه، تحقیق و تصحیح و تعلیق: د. سمیرة فرحات، ج، ص294
نزد بسیار از صحابه (کثیر) نه سه، چهار نفر آقای مشیری مشهور بود می گوید مثل عبد الله ابن عباس، حذیفه، عمار، جابر، ابی الهیثم و ... روایت شده است می گوید بله تفضیل ابوبکر در نزد اصحاب حدیث مشهورتر است وگرنه اساساً تفضیل علی مشهور در بین بسیاری از صحابه است این یک نکته ای که آقای باقلانی ذکر می کند. اما غیر از آقای باقلانی افراد دیگری داریم که به این مسئله پرداختند آقای ابن حزم آندلسی در کتاب الفِصل في الملل والأهواء والنحل، جلد 4 می گوید مسلمان ها اختلاف کردند بعد از انبیاء افضل مردم چه کسانی هستند؟ می گوید بعضی از اهل سنت، بعضی از معتزله، بعضی از مرجئه و جمیع شیعه اعتقادشان این بود که افضل امت بعد از رسول خدا، علی ابن ابی طالب است. بعد می گوید ما از صحابه هم در این زمینه روایاتی آوردیم این که می گوید رأی نداشت حرف بی اساسی است. بعد می گوید تمام خوارج و بعضی از اهل سنت و بعضی از معتزله و بعضی از مرجئه گفتند افضل صحابه ابوبکر بعد عمر است. یعنی نظریه برتری ابوبکر از خوارج شروع شد وگرنه این طور نیست که علی ابن ابی طالب در نزد صحابه رأیی نداشته باشد او را برتر ندانند نخیر برتر می دانستند.
جالب این جا است مسئله ای که گفت در نزد اهل حدیث آقای ابوبکر افضل است این ماجرا از زمان احمد به این طرف است که ابن عبد البر آندلسی این را در کتاب إستیعابش ذکر می کند. خیلی از فرقه ها امیر المؤمنین را افضل می دانستند.
نکته دوم در یک سری از منابع که نویسنده کتاب هم با امیر المؤمنین رابطه خوبی ندارد آن جا ذکر می کند شمار زیادی از صحابه اعتقادشان این بود که امیر المؤمنین خلیفه بر حق است و سزاوارترین مرد و فرد برای شیعه است. آقای ابن خلدون قرائنی بر ناصبی بودن و دشمنی او با اهل بیت وجود دارد، آقای ابن خلدون در این کتاب وقتی راجع به مبدأ دولت شیعه صحبت می کند می گوید:
«أعلم أن مبدأ هذه الدولة أن أهل البيت لما توفي رسول الله»
مبدأ دولت شیعه این است که اهل بیت، زمانی که رسول خدا از دنیا رفت این ها خودشان را سزاوار خلافت می دانستند نه غیر خودشان را
«كانوا يرون أنهم أحق بالأمر وأن الخلافة لرجالهم دون من سواهم من قريش»
بعد از اهل بیت در صفحه بعد مطالبی را می گوید، می گوید ماجرای وصایت امیر المؤمنین را فقط عایشه انکار کرد
«وقد أنكرت هذه الوصية عائشة وكفى بإنكارها»
انکار ایشان کفایت می کند
«وبقي ذلك معروفا من أهل البيت وأشياعهم»
اعتقاد اهل بیت و شیعیان شان این است که پیامبر، امیر المؤمنین را وصی بعد از خودش معین کرده است. بعد ادامه می دهد می گوید:
«وفي قصة الشوریٰ»
در ماجرای شورای سقیفه
«أن جماعة من الصحابة كانوا يتشيعون لعلي ويرون استحقاقه على غيره»
جماعتی از صحابه اعتقادشان این بود که امیر المؤمنین بر غیرش مقدم است شیعه امیر المؤمنین بودند
«ولما عدل به إلى سواه»
زمانی که خلافت و جانشینی پیامبر به غیر امیر المؤمنین منتقل شد.
«تأففوا من ذلك وأسفوا له مثل الزبير ومعه عمار بن ياسر والمقداد بن الأسود وغيرهم»
مقدمة ابن خلدون؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمي الوفاة: 808، دار النشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة، ج3، ص215
این ها اسفناک و ناراحت شدند بعد می گوید مثل زبیر، عمار و مقداد «وغیرهم» این نبود که فقط سه، چهار نفر بودند سه تا را به عنوان مثال می زند «وغیرهِم» می گوید آن جا داشت کثیری از صحابه امیر المؤمنین را افضل می دانستند. بنابراین حرفی که این آقا دارد می زند ناشی از این است که مطالعه نکرد حتی کتاب ابن خلدون که رابطه خوشی با حضرت ندارد.
اما نکته دیگری که شایسته است به آن بپردازیم ایشان گفت امیر المؤمنین جلاد بود طرف شراب خورده بود او را شلاق زد. آقای مشیری شما لا ابالی هستی دوست داری هر لا ابالی در جامعه منکر خودش را انجام بدهد کنش و واکنشی داشته باشد و هیچ کس کارش نداشته باشد این طور نمی شود. کسی که شراب خورده بله امیر المؤمنین باید حد شرعی بر او جاری کند. اما نکته این جا است شما می گویید معاویه خیلی خوب بود و هیچ شاکی نداشت علی شاکی داشت. جواب این حرف را از خود معاویه بشنویم معاویه می گوید چرا علی را مردم دوست نداشتند من را دوست داشتند؟ یعنی مردم به زبان مشیری البته نه همه مردم؛ کتاب الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، جلد 3، صفحه 1422 یک عبارتی را ذکر می کند می گوید معاویه درباره امیر المؤمنین نکته ای را گفت
«قال معاوية أعنت على على بثلاث»
با سه نکته به من بر علیه علی کمک کردی خودش توضیح می دهد می گوید:
«فكنت أحب إلى قريش منه»
من پیش قریشی ها از علی دوست داشتنی تر بودم چرا؟
«لأنى كنت أعطيهم»
من پول خیرات می کردم
«وکان یمنعُهم»
اما علی پول مفت به کسی نمی داد. شما ملاحظه بفرمایید خواهر امیر المؤمنین، ام هانی می گوید برادر چرا به کنیز من و من یک جور بیت المال تقسیم می کنی؟ حضرت می گوید فرقی نمی کند منطق اسلام (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ) است.
(إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ)
گرامی ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.
سوره حجرات (49): آیه 13
عقیل برادر امیر المؤمنین زیادی می خواهد می گوید زیاد نمی شود آهن گداخته را به دستش نزدیک می کند طرف حرارت آهن را حس می کند می گوید نتوانستی این حرارت راتحمل کنی می خواهی من آتش جهنم را تحمل کنم؟ حضرت به کسی پول اضافه نمی دهد معاویه می گوید «لأنى كنت أعطيهم» من پول اضافه و بیت المال می دادم.
«فكم سبب من قاطع إلى ونافر عنه»
الاستيعاب في معرفة الأصحاب؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج3، ص1422
خیلی چیزها بود باعث می شد من محبوب مردم باشم اگر طرف می خواست قطع رابطه با من نداشته باشد با این کارهایم رابطه ایجاد می شد و از علی متنفر می شد. این چیزی است که خود معاویه می گوید غیر از این، معاویه به یاران امیر المؤمنین پول می داد که آن ها را بخرد و بعد هم می گفت من می خواهم دین آن ها را بخرم. بعضی از اسناد در این زمینه را خدمت شما نشان بدهم مثلاً در کتاب أنساب الأشراف بلاذری، جلد 5 عبارتی را دارد:
«المدائني عن عامر بن حفص أن الأحنف بن قيس وجارية بن قدامة والجون بن قتادة العبشمي والحتات بن يزيد المجاشعي وفدوا على معاوية، فوصلهم»
مدائنی نقل می کند می گوید أحنف ابن قیس، جاریة ابن قدامة، جون ابن قتادة و حتات ابن یزید مجاشعی پیش معاویه آمدند آقای معاویه به آن ها پول هایی داد
«وفضل الأحنف وجارية، أعطاهما مائة ألف»
به أحنف ابن قیس و جاریة ابن قدامة، معاویه پول بیشتری داد صد هزار دینار یا درهم بیش از حق شان به آن ها داد.
«وكان الأحنف بن قيس وجارية علويين»
این دو نفر علوی و شیعه امیر المؤمنین بودند
«وكان الحتات مع عائشة يوم الجمل»
حتات ابن یزید مجاشعی روز جمل در سپاه عایشه بود بعد حتات گفت:
«يا أمير المؤمنين فضلت من كان عليك على من كان لك»
تو داری به آنی که علیه تو بودع علوی است به آن ها داری بیشتر از کسی می دهی که به نفع تو کار کرده است، یکی از پشت صحنه های فعال جمل، معاویه بود. معاویه چه گفت؟
«إني اشتريت دينهم»
من دین آن ها را دارم می خرم
«قال: ومني فاشتر ديني، فألحقه بهما»
أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى: 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر:، ج2، ص108 (آدرس دهی بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)
دین من را هم بخر به آن ها ملحق کن می گوید من دین آن ها را دارم می خرم معاویه اصلاً شاکی نداشت معاویه سعی می کرد این طوری پول خرج کند پول های مفتی که افراد را از دو امیر المؤمنین دور کند. جناب آقای مشیری این طور نیست می گویید معاویه هیچ شاکی نداشت چرا اتفاقاً شاکی های خوبی هم داشت چند تا از شاکی های معاویه را نمایش بدهم آقای مشیری دیگر از این حرف ها نزند.
در تهذیب الآثار آقای طبری در بخش مسند علی ابن ابی طالب گزارشی داریم که این گزارش در أنساب الأشراف بلاذری و جاهای دیگر هم آمده است در صفحه 241 آقای أبی وائل می گوید:
«عن أبي وائل قال كنت مع مسروق بالسلسلة فمرت عليه سفينة فيها أصنام ذهب وفضة بعث بها معاوية إلى الهند تباع فقال مسروق لو أعلم أنهم يقتلوني لغرقتها ولكني أخشى الفتنة»
تهذيب الآثار وتفصيل الثابت عن رسول الله من الأخبار؛ اسم المؤلف: أبي جعفر محمد بن جرير بن يزيد الطبري الوفاة: 310هـ، دار النشر: مطبعة المدني - القاهرة، تحقيق: محمود محمد شاكر، ج3، ص241
آقای ابی وائل می گوید من با مسروق در منطقه سلسله بودیم یک سری بت هایی از جنس طلا و نقره در آن بود که معاویه به هند برای تجارت می فرستاد جالب این جا است این چه دوره ای است؟ این در دوره عثمان است که معاویه در آن دوره حاکم از طرف عثمان است دوره خودش نیست. مسروق گفت اگر من می دانستم که من را می کشند این ها را غرق می کردم اما می ترسم که فتنه ای به وجود بیاید و مشکلاتی برایم ایجاد کند یک نکته اش این جا است.
در أنساب الأشراف بلاذری، جلد 5، صفحه 137 می گوید:
«عن أبي وائل قال: كنت مع مسروق بالسلسلة فمرت به سفائن فيها أصنام من صفرٍ تماثيل الرجال، فسألهم عنها فقالوا: بعث بها معاوية إلى أرض السند والهند تباع له، فقال مسروق: لو أعلم أنهم يقتلونني لغرقتها، ولكني أخاف أن يعذبوني ثم يفتنوني، والله ما أدري أي الرجلين معاوية، أرجل قد يئس من الآخرة فهو يتمتع من الدنيا أم رجل زين له سوء عمله.»
أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى: 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر:، ج2، ص122 (آدرس بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)
با مسروق در منطقه سلسله بودیم یک سری کشتی های عبور کرد که در آن ها بت هایی که شبیه مرد از جنس مس بود گفتم این ها مال چه کسی است؟ گفت معاویه این ها را برای سِند (پاکستان) و هند می فرستد تا آن جا فروخته بشود دوباره مسروق این حرف را زد گفت اگر من می دانستم این ها من را می کشند این کشتی را غرق می کردم اما می ترسم عذابم کنند و مرا شکنجه بدهند و ... بعد شروع کرد درباره معاویه گفت «والله ما أدري أي الرجلين معاوية» من نمی دانم معاویه کدام یکی از این دو تا است؟ «أرجل قد يئس من الآخرة» آدمی است که از آخرت مأیوس شد «فهو يتمتع من الدنيا» می خواهد از دنیا بهره ببرد «أم رجل زين له سوء عمله.» یا مردی است که عمل زشتش بر او زیبا جلوه داده شده است. این یکی از شاکی های معاویه است.
باز شاکی دیگری از معاویه را خدمت شما نمایش بدهم هم بحث شراب خواری معاویه است که برخی از صحابه به او اعتراض می کنند و هم بحث صادرات شراب (شراب فروشی) معاویه که این کار را انجام می داد. کتاب الأوائل عسکری البته یک چاپش است چاپ دار العلوم در این چاپ عبارت خیلی واضح نیست واضح تر را نمایش می دهم صفحه 270 می گوید عبادة ابن ثابت ایستاده بود یک دفعه یک کاروانی که حامل شراب بود از جلویش رد شد گفت:
«أزيت هذا؟ قالوا: لا. بل خمر تباع لمعاوية»
این ها روغن است؟ گفتند نه، شراب است این ها را برای معاویه می فروشند
«فأخذ شفرة فشق الروايا فشكاه معاوية إلى أبي هريرة»
خنجری گرفت شروع کرد مشک های شراب را پاره کردن، معاویه دید حریف این نمی شود به ابو هریره گفت به این بگو چه کار به بار ما (شراب های ما) دارد؟ ابو هریره به او گفت:
«مالك ولمعاوية، له ما تحمل، إن الله يقول: " تلك أمة قد خلت لها ما كسبت ولكم ما كسبتم " فقال: يا أبا هريرة، إنك لم تكن معنا إذ بايعنا رسول الله صلى الله عليه وسلم، بايعناه على السمع والطاعة، والأمر بالمعروف والنهي عن المنكر، نمنعه مما نمنع منه نساءنا وأبناءنا، ولنا الجنة، فمن وفى بها الله وفى الله له أجره، " فمن نكث فإنما ينكث على نفسه "»
چه کار به معاویه داری؟ اعمالش گردن خودش خداوند در مورد این ها چنین و چنان گفته است...
«فكتب معاوية إلى عثمان يشكوه فحمله إلى المدينة، فلما دخل عليه قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم»
معاویه به عثمان نامه نوشت و شکایت او را کرد، او را تنبیه کردند در مدینه پیش عثمان آوردند وارد بر عثمان شد عثمان به او گفت چه کار با معاویه داری بگذار شرابش را بفروشد گفت از رسول خدا شنیدم
«سيلي أموركم رجال يعرفونكم ما تنكرون وينكرون عليكم ما تعرفون فلا طاعة لمن عصى الله»
در آینده مردانی خواهند آمد که آن چه که شما منکر می دانید آن ها معروف می دانند و آن چه که شما معروف می دانید آن ها منکر می دانند
«وعبادة يشهد أن معاوية منهم»
اطاعت بر کسی که عصیان خدا کند نیست من شهادت می دهم معاویه یکی از آن ها است.
«فلم يراجعه عثمان»
دیگر عثمان او را به شام بر نگرداند!
الأوائل للعسكري؛ اسم المؤلف: أبو هلال الحسن بن عبد الله بن سهل بن سعيد بن يحيى بن مهران العسكري (المتوفى: نحو 395هـ) الوفاة: 395، دار النشر:، ج1، ص54
در نقل های دیگر داریم این قدر اذیت کرد معاویه گفت این را از این جا ببر زندگی ما را به هم زد. این یک نقل که در کتاب الأوائل است در چاپ دیگر صفحه 188 نقل خیلی واضح تر و روشن تر است این هم یکی دیگر از آن شاکی های آقای معاویه تو می گویی شاکی نداشت چرا شاکی داشت!
مجری:
این را در وادی خشونت آقا امیر المؤمنین می خواهد اشاره کند که معاویه آرام بود مگر ممکن است والیان مثل زیاد ابن أبی را بگذارد جریان شهادت حجر ابن عدی و عمرو ابن حمق را پیش بیاورد یا ضحاک و یا بثر ابن أرتداد را آن جا می گذارد مگر ممکن است چنین افرادی را بخواهد به کار بگمارد و هیچ شکایتی در پی نداشته باشد.
استاد روستایی:
اتفاقاً خیلی شکایت داشت بحث شراب خواری او بود که احمد ابن حنبل در ألمسند، جلد 16 با سند صحیح این را نقل می کند عبد الله ابن بُریده می گوید با پدرم پیش معاویه رفتیم معاویه شراب آورد شروع به خوردن کرد به پدرم تعارف کرد پدرم گفت از موقعی که رسول خدا، شراب را حرام کرد نخوردم همه این ها شاکیان معاویه بودند. غیر از آن افراد متعدد این قدر شاکی معاویه بودند در بحث بعدی بحث رفقای امیر المؤمنین نمایش می دهم این ها شاکی معاویه بودند تبعید شدند. مثل مالک اشتر، کمیل ابن زیاد نخعی این ها شاکیان معاویه بودند که اتفاقاً به معاویه ایراد گرفتند.
یا معاویه بعضی از شاکیانی داشت این ها وقتی می دیدند یک فردی می آمد مدح معاویه را می کرد بلند می شدند دهانش را پر از خاک می کردند. در تاریخ مدینه دمشق، جلد 26، صفحه 196 آمده می گوید خطیب بلند شد
«فقام خطيب يمدح معاوية ويثني عليه»
شروع به مدح و ثناء بر معاویه کرد.
«فقام عبادة بتراب في يده فحثاه في في الخطيب»
عبادة ابن صامت بلند شد خاک در دستش گرفت در دهان خطیب فرو کرد.
«فغصب معاوية فقال له عبادة مجيبا له إنك يا معاوية لم تكن معنا حين بايعنا رسول الله صلى الله عليه وسلم بالعقبة على السمع والطاعة في منشطنا ومكسلنا وأثرة علينا وأن لا ننازع الأمر أهله وأن نقوم بالحق حيث ما كنا لا نخاف في الله لومة لائم وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم احثوا في أفواه المداحين التراب»
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 26، ص 196
معاویه ناراحت شد آقای عباده گفت ناراحت می شوی ما با رسول خدا در عقبه بیعت کردیم که حرف رسول خدا را در سختی و آسانی اطاعت کنیم و در امامت با اهلش نزاع نکنیم حق را در هر جا که باید گفته بشود بگوییم و اقامه حق کنیم و در راه حق از سرزنش کسی نترسیم و رسول خدا هم به ما فرمودند کسانی که آدم های غیر شایسته را مدح می کنند خاک به دهان شان بکنید این ها شاکیان معاویه هستند.
یا حجر ابن عدی اشاره فرمودید شاکی معاویه است وقتی می بیند مغیرة ابن شعبه حاکم معاویه روی منبر دارد دشنام به امیر المؤمنین می دهد با سنگ این قدر به او می زند از بالا می افتد بعد به شهادتش می انجامد. معاویه شاکی زیاد داشت بله یک سری را سیر می کرد عمرو عاص هم به این اشاره کرد. تاریخ الإسلام ذهبی دارد عمرو عاص می گوید:
«أترى أنا خالفنا علياً لفضل منا عليه، لا والله»
معاویه تو فکر کردی ما با علی مخالف هستیم فضیلتی بر او داریم نه به خدا
«إن هي إلا الدنيا نتكالب عليها»
تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ، دار النشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ج 4، ص 93
فقط دنیاش به ما رسیده است مثل سگ به لاشه آن افتادیم عمرو عاص هم می داند داستان چه است، معاویه شاکی داشت خیلی هم داشت بعضی هایش را هم شما نام بردید حتی در بعضی نقل ها عایشه همسر پیامبر شاکی معاویه بود.
مجری:
تا این جا برنامه چیزی که واضح شد این بود اگر آقای مشیری در زمان معاویه بود بله اوضاعش خوب بود معاویه چه بسا به این مدح هایی که به کار می برد به آقای مشیری صله ای می داد خوشحال می شد البته اگر از آن بلایی که شیعیان قرار بود سرش بیاورند اگر قرار بود خاکی بر دهانش بریزند در امان می ماند پیش معاویه می توانست برای خودش کسب و کاری راه بیاندازد شاید می توانست به یک روزیی برسد.
(میان برنامه)
مجری:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومِين عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ»؛ عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)، همچنان با برنامه کاوش در خدمت تان هستیم و در محضر استاد روستایی عزیز، تا این جای برنامه این شبهه آقای مشیری متأسفانه با جسارت تمام شبهاتی را مطرح کرد از بینندگان عزیز بابت این نوع بیان آقای مشیری عذرخواهی هم کردیم اما آن تکه ای که الان داشتیم راجع به آن صحبت می کردیم اصل صحبت هایش این بود که معاویه شاکی نداشت همه از او راضی بودند.
استاد روستایی:
نکته دیگری که ایشان اشاره کرد علی ابن ابی طالب نعوذ بالله جلاد بود معاویه خیلی خوب، ناز و مهربان بود بعضی از مهربانی های معاویه را ذکر می کنیم ببینیم آقای مشیری باز همین طور قضاوت می کند یا خیر؟ فقط دو نمونه ذکر می کنم بیشتر نه یک نمونه اش بحث آدم سوزی است که معاویه انجام داد. حجر ابن عدی و عمرو ابن حمق و گرداندن بلاد اسلامی جای خودش.
البدایة والنهایة ابن کثیر مطلبی را درباره سوزندان محمد ابن ابی بکر نقل می کند. البدایة والنهایة، جلد 7، صفحه 528 ماجرای سوزاندن محمد ابن ابی بکر والی معاویه آقای معاویة ابن عدیس یعنی کسی که از طرف معاویه فرستاده شده بود او این کار را انجام می دهد «ثم جعله في جيفة حمار فأحرقه بالنار»
«فقتله ثم جعله في جيفة حمار فأحرقه بالنار فلما بلغ ذلك عائشة جزعت عليه جزعا شديدا وضمت عياله إليها وكان فيهم ابنه القاسم وجعلت تدعو على معاوية وعمرو بن العاص دبر الصلوات»
البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج7، ص315
در این جا اول دارد اول او را می کشند بعد در شکم الاغ مرده ای می گذارند و بعد جنازه یک مسلمان را می سوزانند وقتی به عایشه خبر می رسد عایشه به شدت جزع، فزع، ناراحتی و گریه می کند خانواده محمد ابن ابی بکر آن جا جمع می کند شروع می کند معاویه و عمرو عاص را بعد از هر نماز نفرین کردن این یک نقل است که در این جا وجود دارد. غیر از آقای ابن کثیر، ابن اثیر هم در الکامل فی التاریخ، جلد 3، صفحه 230 این ماجرا را ذکر کرد که محمد ابن ابی بکر را می کشند در شکم الاغ می گذارند بعد می سوزانند بعد هم عایشه این ها را لعن و نفرین می کند. در نقل مروج الذهب مسعودی داریم که ایشان را زنده زنده در شکم الاغ می گذارند و می سوزانند که این کار را این ها نسبت به افراد انجام می دهند.
غیر از آن افراد دیگری را داریم مثلاً معاویه به جرم محبت امیر المؤمنین زنده به گور کرده است یا فردی به نام آمنه بنت شُرید همسر عمرو ابن حمق خزاعی او پیر زن است وقتی شوهرش را پیدا نمی کنند در کتاب های متعددی این مطلب را نوشته است مثل الدیارات شابَستی نوشت این خانم را دستگیر می کنند
«فحبسها معاوية حبساً طويلاً فلما حمل رأس عمرو إليه، وجه به إلى آمنة إلى السجن، وقال للرسول: ألقه في حجرها واحفظ ما تقول»
الديارات للشابشتي؛ نویسنده: الشابشتي، ج1، ص42
معاویه زندانی طولانی مدتی برای خانم آمنه بنت شرید مشخص می کند جالب این جا است که سر شوهرش را می برند بعد معاویه به آن فرستاده: «وقال للرسول» معاویه به آن زندانبان می گوید سر را می برد می گوید: «القه في حجرها واحفظ ما تقول» سر شوهرش را در دامنش پرت کن بایست ببین چه می گوید! زجر از این بدتر؟ آقای مشیری این آدم، آدم مهربان و خوب و بدون شاکی است که دارید این حرف را می زنید؟ بیچاره پایت لب گور است یک چیزی بگو که لااقل تُف و لعن به تو نباشد. یک حرفی دارد می زند که خیلی بی اساسی است من فقط این دو نمونه را ذکر کردم این هم داریم «فدفن حیاً» گفتند یک عده را معاویه دستور می دهد این ها زنده به گور بشوند غیر از محمد ابن ابی بکر که فرستاده معاویه او را در شکم الاغ می گذارد. البته این کار کاملاً مورد رضایت معاویه است و بعداً خواهرش ام حبیبه یک گوسفندی کباب می کند برای عایشه می فرستد می گوید برادرت را این طوری سوزاندیم شادی می کنند. داعشی ها باید بیایند جلوی این ها درس پس بدهند.
ملاحظه فرمودید این بعضی از آن نکاتی است که ایشان گفت معاویه خیلی خوب بوده اما واقع قصه این نیست او می خواهد نعوذ بالله امیر المؤمنین را یک فردی نشان بدهد خشونت دارد در حالی که این ماجرا کاملاً این طوری که ایشان می گوید نیست و غلط است.
نکته دیگر ایشان گفت علی ابن ابی طالب اصلاً رفیق نداشت و منبع درآمدش هم غارت بود. اول راجع به منبع درآمد حضرت اشاره ای کنم بعد ان شاء الله تعالی به رفقای امیر المؤمنین بپردازم. منبع درآمد حضرت از دو راه بود یک: زمین کشاورزی که حضرت داشتند دیگر حفر چاه.
کتاب مرآة العقول علامه مجلسی، جلد 23، صفحه 90 روایت شماره 9 که سندش هم صحیح است. از امام صادق می گوید پیامبر آمد فیئ را تقسیم کند یک زمینی به علی رسید و امیر المؤمنین در آن زمین کشاورزی می کردند و در منطقه ینبُع چاه داشتند. این چشمه به گونه ای بود که مانند گردن شتر از آن آب بیرون می زد چشمه خیلی پر آب و خیلی خوبی در آن زمین بود یک فردی
«فَجَاءَ الْبَشِيرُ يُبَشِّر»
آن بشارت دهنده آمد بشارت بدهد گفت مبارک باشد چه زمینی
«فَقَالَ علیه السلام بَشِّرِ الْوَارِثَ هِيَ صَدَقَةٌ»
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، حقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج23، ص90
برو به وارث من اگر می خواهی بشارت بدهی بشارت بده که این صدقه است یعنی علی ابن ابی طالب این را در راه خدا صدقه می دهد برای چه؟ برای حجاج بیت الله الحرام و در راه مانده ها و این فروخته نمی شود، هدیه داده نمی شود به ارث کسی هم نمی رسد هر که بخواهد این را بفروشد یا هدیه بدهد لعنت خدا بر او. این یکی از زمین های کشاورزی حضرت بود.
روایتش در کافی شریف هم آمده است آن جا بررسی سندیش بود که خدمت شما عرض کردم باز روایت دیگری در کافی داریم می گوید امیر المؤمنین در زمین کار می کرد
«يَضْرِبُ بِالْمَرِّ وَ يَسْتَخْرِجُ الْأَرَضِين»
حضرت با بیل در زمین کار می کرد محصولاتی به دست می آورد و در این راه
«وَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ مَالِهِ وَ كَدِّ يَدِهِ.»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج5، ص74،
از دسترنج خودشانت هزار تا بنده آزاد کرد این یک روایت، روایت دیگری داریم که امیر المؤمنین از اموال شخصی خودشان بردگانی را آزاد می کردند. پس یک راه در آمد حضرت کار بر روی زمین کشاورزی بود که در این جا آمده است توضیح دادیم «يَضْرِبُ بِالْمَرِّ» یعنی حضرت با بیل روی زمین کار می کرد و محصولاتی را به دست می آورد.
نکته دیگری که در باب منابع مالی امیر المؤمنین (علیه الصلاة والسلام) داریم جالب است حضرت با این همه اموالی که داشتند این گونه نبود که همه را برای خودشان نگه دارند بلکه اموال شان را وقتی می فروختند به فقرا هدیه می دادند و حتی بعضی شب ها مجبور می شد شمشیری اگر داشت می فروختند و خرج غذا می کردند. در کتاب الجُمل من انساب الأشراف، جلد 2، صفحه 360 از مدائنی نقل می کند می گوید:
«كَانَتْ غَلَّةُ عَلِيٍّ أَرْبَعِينَ أَلْفَ دِينَارٍ فَجَعَلَهَا صَدَقَة»
غله، گندم و محصولات امیر المؤمنین چهل هزار دینار قیمتش بود.
«فَجَعَلَهَا صَدَقَة وَبَاعَ سَيْفَهُ»
حضرت همه را فروخت و صدقه داد. جناب آقای مشیری، امیر المؤمنین مال کشاورزی داشت چرت و پِرت نگو آن منبع شیعی بود این منبع اهل سنت است. «وَ بَاعَ سَيْفَهُ» حضرت شمشیرش را فروخت بعد فرمودند:
«وَ قَالَ لَوْ كَانَ عِنْدِي عَشَاءٌ مَا بِعْتُه»
أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى: 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر:، ج1، ص282
اگر شام داشتم این شمشیرم را نمی فروختم تمام چهل هزار دینار را صدقه داد. لازم است یک چیزی بگویم آقای مشیری حواسش را جمع تر کند نویسنده این کتاب بلاذری است. بلاذری مداح متوکل عباسی بود متوکل عباسی شخصیتی است که ابن اثیر در الکامل فی التاریخ می گوید:
«إن المتوكل كان يبغض من تقدمه من الخلفاء المأمون والمعتصم والواثق في محبة علي وأهل بيته وإنما كان ينادمه ويجالسه جماعة قد اشتهروا بالنصب والبغض لعلي»
الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج6، ص109
همنشین های متوکل آدم های بودند که به بغض، کینه و ناصبی گری نسبت به امیر المؤمنین مشهور بودند. این بلاذری که همنشین متوکل است همچنین اعترافی دارد می کند تازه از چه کسی؟ از مدائنی، مدائنی چه کسی است؟ مدائنی شاگرد أبانة ابن حَکم است أبانة ابن حکم چه کسی است؟ جَعال بنی امیه است مورخی که به نفع بنی امیه جعل می کند. یعنی هیچ انگیزه ای برای جعل این گزارش وجود ندارد تمام کسانی که اطراف این گزارش هستند کسانی هستند که با امیر المؤمنین رابطه شان خوب نیست اما این اعتراف را دارند می کنند که: «كَانَتْ غَلَّةُ عَلِيٍّ أَرْبَعِينَ أَلْفَ دِينَارٍ» بعد می گوید یک شب خادم حضرت به حضرت لباسی دادند حضرت فرمودند این چه است؟ خادم گفت این لباس از اضافه صدقه است حضرت به سمتش انداختند گفت بقیه شب مان را خراب نکن نمی خواهم این را استفاده کنم به فقرا بده؛ این یکی از منابع درآمد حضرت امیر (علیه الصلاة والسلام) است.
منبع درآمد دیگر حضرت مسئله حفر چاه است عمدة القاری شرح صحیح بخاری، جلد 25، صفحه 94 می گوید در منطقه ذو الحلیفة
«وذو الحليفة على ستة أميال من المدينة، وقيل: سبعة، وهو ماء من مياه بني جشم بينهم وبين جحفة، وهي ميقات أهل المدينة التي تسميها العوام آبار علي ، رضي الله تعالى عنه»
عمدة القاري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج25، ص62
شش مایلی مدینه بعضی ها هفت مایلی گفتند یک آبی بود آن جا معروف به آبارُ علی بود میقات اهل مدینه آن جا بود و مردم عامی به آن جا آبارُ علی (چشمه های علی) می گفتند امیر المؤمنین چشمه حفر می کرد. چشمه ای حفر می کردند می فروختند. چشمه ای حفر می کردند وقف می کردند چشمه حفر می کند آب دارد آبش به کشاورزها می رسد عایدی دارد این ها منابع درآمد امیر المؤمنین است. آبار علی (چاه های علی ابن ابی طالب)، نخلستان های امیر المؤمنین معروف است آن غله مال گندم و این ها است نخلستان های علی معروف است این نیست که از راه غارت و دزدی در آمد داشته باشد همه را مثل خودت فرض کردی.
راجع به رفقای حضرت صحبت کنیم ایشان گفت علی رفیق نداشت می خواهم رفیق هایش را بگویم که حضرت چه رفقایی داشتند مخصوصا امشب که شب میثم است یکی از رفقای امیر المؤمنین، میثم بود. حضرت رفیق زیاد داشت صحابه ای که اطراف حضرت بودند از عرب ها به کنار اما حضرت با ایرانی ها خیلی رفیق بود (رفقای ایرانی حضرت) کتاب الغارات ثقفی، جلد 2، صفحه 499 با تحقیق سید جلال الدین محدث اموی عبارتی دارد. عبارت از مغیرة ابن شعبة نقل شد
«قال المغیرة»
البته این جا می گوید مغیرة ضبی مورد نظر است اگر مغیره ضبی مورد نظر باشد یک فردی است که مورد وثوق است. ایشان اعتقادش این است که مغیره ضبی است در عبارت قرینه ای نیست به هر صورت ما مغیره ضبی می گوییم فرقی نمی کند.
«كَانَ عَلِيٌّ علیه السلام أَمْيَلَ إِلَى الْمَوَالِي وَ أَلْطَفَ بِهِم»
غلام ها و برده ها که نوعاً ایرانی بودند امیر المؤمنین با این ها بسیار رفاقت داشت به شدت به این ها متمایل بود و به این ها خیلی لطف می کرد.
«وَ كَانَ عُمَرُ أَشَدَّ تَبَاعُداً مِنْهُمْ.»
الغارات (ط - القديمة)؛ ثقفي، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، دار الكتاب الإسلامي - قم، چاپ: اول، 1410 ق. ج2، ص341
اما عمر با این ها رابطه اش خوب نبود، حتی در نقل های داریم ناخن هایشان را عمر می کشید اما امیر المؤمنین با این ها خیلی رفیق بود. این یک سری رفقای حضرت است که به طور کل گفته موالی است. اما بعضی از این رفقا را که اتفاقاً ایرانی ها بودند راجع به آن ها می خواهیم صحبت کنیم. یکی از این ها جناب میثم تمار است که امروز شهادت این بزرگوار است. میثم، ایرانی است ایشان در کتاب الإصابة فی تمییز الصحابة، جلد 10 راجع به میثم صحبت می کند می گوید:
«میثم تمار الأسدي»
او در کوفه بود ذریه و فرزندانی داشت مؤید ابن نعمان رافضی در کتاب مناقب امیر المؤمنین راجع به میثم صحبت کرده است.
«كَانَ مِيثَمٌ التَّمَّارُ عَبْداً لِامْرَأَةٍ مِنْ بَنِي أَسَدٍ»
بنده ای از خانمی از بنی اسد بود علی ابن ابی طالب او را خرید
«فَاشْتَرَاهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ أَعْتَقَه»
او را از آن خانم خرید و آزادش کرد
«فَقَالَ لَهُ: مَا اسْمُكَ؟ قَالَ: سَالِمٌ.»
اسمت چه است؟ گفت سالم حضرت فرمودند
«فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَخْبَرَنِي أَنَّ اسْمَكَ الَّذِي سَمَّاكَ بِهِ أَبُوكَ فِي الْعَجَمِ مِيثَمٌ.»
رسول خدا به من خبر دادند اسمی که پدر و مادر تو در عجم برای تو گذاشتند سالم نیست میثم است. میثم گفت:
«صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَاسْمِي»
امیر المؤمنین، رسول خدا و خداوند راست گفتند به خدا قسم اسم من میثم است نه سالم.
حضرت فرمودند:
«قَالَ فَارْجِعْ إِلَى اسْمِكَ الَّذِي سَمَّاكَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم»
همان اسمی که پیامبر تو را با آن اسم نام برد یعنی میثم به آن اسم بر گرد
«وَ دَعْ سَالِماً»
سالم را رها کن اسم تو میثم است
«فَرَجَعَ إِلَى مِيثَمٍ وَ اكْتَنَى بِأَبِي سَالِمٍ»
میثم به همان اسم میثم خودش بر گشت و کنیه اش ابو سالم شد.
«فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام ذَاتَ يَوْمٍ»
یک روز امیر المؤمنین به میثم گفت
«إِنَّكَ تُؤْخَذُ بَعْدِي فَتُصْلَبُ وَ تُطْعَنُ بِحَرْبَةٍ»
میثم تو را بعد از من دستگیر می کنند تو را به صلیب می کشند به تو با نیزه می زنند روز سوم می آید از بینی و دهان شما خون جاری می شود
«فَتُخْضَبُ لِحْيَتُك فَتُصْلَبُ عَلَى بَابِ دَارِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ عَاشِرَ عَشَرَة»
محاسنت رنگین، خضاب و خونی می شود با خون دهانت و بینی ات و تو را درِ خانه عمرو ابن حریث به صلیب می کشند. در مورد نخلی که به صلیب می کشند حضرت به میثم مطالبی فرمودند. بعد دارد که میثم دم در خانه این فرد و کنار نخل نماز می خواند می گفت:
«بُورِكْتِ مِنْ نَخْلَةٍ لَكِ خُلِقْتُ وَ لِي غُذِّيت»
مبارک باد آن نخلی که برای تو خلق شده است و غذای تو از آن است کنار آن بود تا این نخل را قطع کردند. پیش عمرو ابن حریث می رفت می گفت:
«إِنِّي مُجَاوِرُكَ فَأَحْسِنْ جِوَارِي»
من همسایه ات می شوم تو حق همسایگی را خوب رعایت کن. عمرو ابن حریث به او می گفت:
«أَ تُرِيدُ أَنْ تَشْتَرِيَ دَارَ ابْنِ مَسْعُودٍ أَوْ دَارَ ابْنِ حَكِيم»
می خواهی خانه ابن مسعود (ابن حکیم) را بخری؟
«وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ مَا يُرِيد»
نمی دانست منظور میثم چه است؟ نمی دانست منظور میثم است که دم خانه تو به صلیب کشیده می شوم.
«ثُمَّ حَجَّ فِي السَّنَةِ الَّتِي قُتِلَ فِيهَا»
همان سالی که قرار بود به شهادت برسد به حج رفت
«فَدَخَلَ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ»
وارد بر ام المؤمنین ام السلمه (سلام الله علیها) شد
«فَقَالَتْ لَهُ مَنْ أَنْتَ»
حضرت ام السلمه (سلام الله علیها) فرمودند شما چه کسی هستی؟
«قَالَ أَنَا مِيثَمٌ»
من میثم هستم
«فَقَالَتْ وَ اللَّهِ لَرُبَّمَا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم يَذْكُرُكَ وَ يُوصِي بِكَ عَلِيّاً»
خیلی شنیدم پیامبر تو را یاد می آورد و به تو توصیه می کرد که هوای علی را داشته باشی!
«فَسَأَلَهَا عَنِ الْحُسَيْنِ علیه السلام»
میثم گفت خانم جان امام حسین کجا است؟
«فَقَالَتْ هُوَ فِي حَائِطٍ لَهُ فَقَالَ أَخْبِرِيهِ»
امام حسین در یکی از باغ هایشان هستند به او خبر بده
«أَنَّنِي قَدْ أَحْبَبْتُ السَّلَامَ عَلَيْهِ فَلَم أجِدْهُ»
به حسین خبر بده که من دوست داشتم امام حسین را ببینم و عرض ارادتی کنم اما پیدای شان نکردم
«وَ نَحْنُ مُلْتَقُونَ عِنْدَ رَبِّ الْعَرش إِنْ شَاءَ اللَّهُ»
دیدارمان با امام حسین پیش خدا است دیگر در دنیا امام حسین را نمی بینم.
«فَدَعَتْ أُمِّ سَلَمَةَ بِطِيبٍ وَ طَيَّبَتْ لِحْيَتَهُ»
حضرت ام السلمه یک عطری خواستند برای شان آوردند به میثم داد که محاسنش را با این عطر خوشبو کند.
«فَقَالَتْ لَهُ»
حضرت ام السلمه فرمودند
«أَمَا إِنَّهَا سَتُخْضَبُ بِدَمٍ فَقَدِمَ الْكُوفَةَ فَأَخَذَهُ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ»
این محاسنی که شما الان با این عطر معطر کردی با خون آغشته خواهد شد. در ادامه دارد ایشان به کوفه آمدند عبید الله ابن زیاد او را دستگیر کرد و به صلیب کشید.
«فَأُدْخِلَ عَلَيْهِ فَقِيلَ لَهُ هَذَا كَانَ مِنْ آثَرِ النَّاسِ عِنْدَ عَلِيٍّ علیه السلام»
این اثر مردم نزد علی بود میثم ناراحت شد من را به خاطر علی دارید دستگیر می کنید عبید الله گفت:
«قَالَ وَيْحَكُمْ هَذَا الْأَعْجَمِيُّ»
وای بر تو ای اعجمی
«قِيلَ لَهُ نَعَمْ قَالَ لَهُ عُبَيْدُ اللَّهِ أَيْنَ رَبُّكَ قَالَ بِالْمِرْصَاد»
مباحثه ای بین این و عبید الله صورت گرفت عبید الله سعی کرد به گونه دیگری میثم را به شهادت برساند میثم گفت آقایم امیر المؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند که تو این طوری من را به شهادت می رسانی همان اتفاق هم افتاد. این قدر میثم در بالای دار فضایل امیر المؤمنین و بنی هاشم را گفت به ابن زیاد گفتند میثم آبروی تان را برد چون به او گفته بود امیر المؤمنین گفتند تو من را دم خانه عمرو ابن حریث به صلیب می کشی دست و پا و زبان من قطع می شود. او گفت من کاری می کنم که این طوری نشود نعوذ بالله دروغ امیر المؤمنین ثابت بشود میثم گفت نه همین طوری است شروع کرد این قدر فضایل امیر المؤمنین و بنی هاشم را گفت به ابن زیاد گفتند:
«قَدْ فَضَحَكُمْ هَذَا الْعَبْدُ»
این بنده آبروی شما را برد
«فَقَالَ أَلْجِمُوهُ»
افسار به دهانش بزنید
«فَكَانَ أَوَّلَ مَنْ أُلْجِمَ»
اولین کسی بود که به دهانش افسار می زدند
«فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ الثَّالِثِ»
الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد؛ نویسنده مفيد محمد بن محمد (وفات: 413)، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، ج1، ص323 - 325
زمانی که روز سوم شد ایشان بالای دار بودند به او نیزه زدند و ایشان تکبیر گفت و در آخر روز از بینی و دهان ایشان خون جاری شد و محاسنش خضاب شد و به شهادت رسید این اتفاق ده روز قبل از این بود که امام حسین (علیه الصلاة والسلام) به عراق بیایند و به کربلا بروند. ایشان یکی از رفقای امیر المؤمنین که ایرانی هم بود.
اما رفیق ایرانی دیگر حضرت امیر المؤمنین آقای رُشید هجری در کتاب إختیار معرفة الرجال که معروف به رجال کشی است روایتی را در شرح حال رُشید هجری، صفحه 76 نقل می کند به نقل از قنوا دختر رُشید ابی حیان بجلی به نقل از قنوا می گوید به قنواء گفتم که:
«أَخْبِرِينِي مَا سَمِعْتِ مِنْ أَبِيك»
بگو از پدرت چه شنیدی؟ می گوید پدرم به من خبر داد که امیر المؤمنین فرمودند:
«فَقَالَ: يَا رُشَيْدُ كَيْفَ صَبْرُكَ إِذَا أَرْسَلَ إِلَيْكَ دَعِيُّ بَنِي أُمَيَّةَ فَقَطَعَ يَدَيْكَ وَ رِجْلَيْكَ وَ لِسَانَكَ؟»
رشید، صبر تو چگونه خواهد بود زمانی که دَعِی بنی امیه یعنی حرامزاده بنی امیه به دنبال شما می فرستد دو دست، دو پا و زبان تو را قطع می کند. می گوید:
«فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ آخِرُ ذَلِكَ الْجَنَّةُ»
آخر و عاقبتش خیر و بهشت است؟ حضرت فرمودند:
« يَا رُشَيْدُ أَنْتَ مَعِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»
عزیز دلم در دنیا و آخرت با من هستی قنوا می گوید:
«قَالَتْ فَوَ اللَّهِ مَا ذَهَبَتِ الْأَيَّامُ»
ایامی نگذشت
«حَتَّى أَرْسَلَ إِلَيْهِ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ الدَّعِيُّ»
عبید الله ابن زیاد حرامزاده به دنبال پدرم فرستاد
«فَدَعَاهُ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام»
پدرم را دعوت کرد گفت تو باید برائت از علی بجویی
«فَأَبَى أَنْ يَتَبَرَّأَ مِنْهُ»
گفت نخیر من از علی برائت نمی جویم اصلاً من از علی بیزار نیستم
«فَقَالَ لَهُ الدَّعِيُّ فَبِأَيِّ مِيتَةٍ قَالَ لَكَ تَمُوتُ»
این حرامزاده پرسید علی گفت تو چطور می میری؟ گفت
«قَالَ أَخْبَرَنِي خَلِيلِي أَنَّكَ تَدْعُونِي إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنْهُ فَلَا أَبَرَّأُ مِنْهُ فَتُقَدِّمُنِي فَتَقْطَعُ يَدَيَّ وَ رِجْلَيَّ وَ لِسَانِي»
گفت خلیل من، دوست من، آقای من به من خبر داد که تو من را دعوت می کنی از او برائت بجویم و بیزار باشم و من بیزاری نمی جویم تو من را خواهی آورد در حالی که دو دست، دو پا و زبانم را قطع می کنی ایشان گفت
«فَقَالَ وَ اللَّهِ لَأُكَذِّبَنَّ قَوْلَهُ فِيكَ»
به خدا قسم من کاری می کنم که قول علی درباره تو دروغ از آب در بیاید
«قَدِّمُوهُ فَاقْطَعُوا يَدَيْهِ وَ رِجْلَيْه وَ اتْرُكُوا لِسَانَهُ فَحَمَلْتُ طَوَائِفَهُ لَمَّا قُطِعَتْ يَدَاهُ»
او بیاورید دو دست، دو پایش را قطع کردند و زبانش را رها کردند او را خانه بردند دخترش گفت
«وَ رِجْلَاهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَبَتِ كَيْفَ تَجِدُ أَلَماً لِمَا أَصَابَكَ»
پدر جان درد هم حس می کنی؟
«فَقَالَ لَا يَا بُنَيَّةِ إِلَّا كَالزِّحَامِ بَيْنَ النَّاسِ فَلَمَّا حَمَلْنَاهُ وَ أَخْرَجْنَاهُ مِنَ الْقَصْرِ اجْتَمَعَ النَّاسُ حَوْلَهُ»
نه دختر جز مثل فشاری که در ازدحام مردم فشار به آدم می آید مقداری اذیت می شوی در همان حد بیشتر از آن من حس نمی کنم. او خانه آوردند مردم دورش جمع شدند
«فَقَالَ ائْتُونِي بِصَحِيفَةٍ وَ دَوَاةٍ أَكْتُبْ لَكُمْ مَا يَكُونُ إِلَى أَنْ یَومِ السَّاعَةُ»
نوشت افزار بیاورید تا برای تان حوادث قیامت را بنویسم
«فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ الْحَجَّامَ حَتَّى قَطَعَ لِسَانَهُ»
او می خواست زبانش را نگه دارد آن طوری که امیر المؤمنین گفت کشته نشود ولی شروع کرد چه می گفت؟ چیزهای که می گ فت در واقع همان اخباری بود که امیر المؤمنین به او داده بود و می گفت علی ابن ابی طالب این را گفت بین مردم فضائل امیر المؤمنین پخش می شد این برای حکومت قابل تحمل نبود لذا حجّام (حجامت کننده) را فرستادند زبانش را قطع کردند و همان شب ایشان به شهادت رسید.
ادامه می دهد می گوید امیر المؤمنین به او «رُشَيْدَ الْبَلَايَا» می گفت چون علم بلایا و منایا (اخبار غیبی) داشت حضرت اخبار غیبی را به او یاد داده بود وقتی ایشان فردی را در زمان حیات خودش می دید می گفت تو چطور می میری، یا تو چطور کشته می شوی، یا کجا کشته می شوی، یا در کجا چه اتفاقی برایت می افتد، لذا امیر المؤمنین به او می گفت:
«أنتَ رُشَيْدَ الْبَلَايَا»
رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص75 و 76
تو به این شکل کشته می شوی همان طور که امیر المؤمنین فرمودند کشته شد. این هم یک یار ایرانی دیگر حضرت.
اما یار دیگر ایرانی حضرت جناب مالک اشتر، مالک اشتر نخعی اهل یمن بود آن زمان یمن جز ایران بود. مالک اشتر تبار ایرانی دارد ایشان یکی دیگر از یاران حضرت است جایگاه بسیار بلندی پیش حضرت دارد این جایگاه را هم دوست و هم دشمن می داند. اول یک سری جملات مالک را در زمان بیعت با امیر المؤمنین خدمت شما عرض کنم البته حضرت یاران دیگری دارد فراوان آماده کردم می خواستیم دو کلیپ پخش کنیم هنوز محتویات کلیپ اول مان تمام نشد فقط جمله ای که یعقوبی در تاریخ یعقوبی، جلد 2، صفحه 77 در مورد بیعت مالک با علی ابن ابی طالب (صلوات الله وسلامه علیه) نقل می کند می گوید مالک اشتر بلند شد
«أيها الناس هذا وصي الأوصياء ووارث علم الأنبياء العظيم البلاء الحسن الغناء الذي شهد له كتاب الله بالإيمان ورسوله بجنة الرضوان من كملت فيه الفضائل ولم يشك في سابقته وعلمه وفضله الأواخر ولا الأوائل»
تاريخ اليعقوبي؛ اسم المؤلف: أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح اليعقوبي الوفاة: 292، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج2، ص179
علی ابن ابی طالب کسی است که وصی اوصیاء است وارث علم انبیاء است امتحان های عظیمی پس داد و ایشان بی نیازی نیکو است ایشان کسی است که خداوند در قرآن شهادت به ایمان او داد رسول خدا شهادت داد که اهل بهشت رضوان است کسی که فضائل در او کامل است کسی است که در سابقه، علم و فضلش نه آیندگان و نه گذشتگان شکی ندارند این مالک است. و این شخصیتی است که امیر المؤمنین خیلی قبولش داشت و حتی دشمن اعتراف به فضائل مالک می کردند.
یک اعتراف دشمن را بگویم آقای طبری در تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 96 وقتی که مالک به دستور معاویه کشته می شود می گوید معاویه گفت:
«فإنه كانت لعلي بن أبي طالب يدان يمينان قطعت إحداهما يوم صفين يعني عمار بن ياسر وقطعت الأخرى اليوم يعني الأشتر»
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص127
بلند شد خطبه خواند (سخنرانی کرد) علی دو تا دست راست داشت یکیش را در صفین قطع کردند که عمار بود و دیگری امروز قطع شد که اشتر است معاویه دستور داد که مالک اشتر کشته شود دشمن هم می داند این دست راست امیر المؤمنین است آقای مشیری، امیر المؤمنین یار دارد یار ایرانی هم دارد دست راستش هم است خیلی هم خوب است.
اما جایگاه مالک در نزد حضرت خیلی بالا بود امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در مرگ مالک فرمودند بعد از رسول خدا شهادت مالک مصیبت بسیار بزرگی است. الغارات ثقفی، جلد 1 عبارات خیلی بلندی در مورد مالک حضرت می گوید یک جمله اش این است می گوید رسول خدا به ما فرمودند در مصیبت ها صبر کنیم اما بعد از مصیبت به رسول خدا نگاه می کنیم «فَإِنَّهَا أَعْظَمُ الْمَصَائِب»
«عَنِ الشَّعْبِيِّ عَنْ صَعْصَعَةَ بْنِ صُوحَانَ قَالَ: فَلَمَّا بَلَغَ عَلِيّاً (علیه السلام) مَوْتُ الْأَشْتَرِ قَالَ: (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَحْتَسِبُهُ عِنْدَكَ فَإِنَّ مَوْتَهُ مِنْ مَصَائِبِ الدَّهْرِ فَرَحِمَ اللَّهُ مَالِكاً فَقَدْ وَفَى بِعَهْدِهِ وَ قَضى نَحْبَهُ وَ لَقِيَ رَبَّهُ مَعَ أَنَّا قَدْ وَطَّنَّا أَنْفُسَنَا عَلَى أَنْ نَصْبِرَ عَلَى كُلِّ مُصِيبَةٍ بَعْدَ مُصَابِنَا بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فَإِنَّهَا أَعْظَمُ الْمَصَائِب»
الغارات؛ نويسنده: إبراهيم بن محمد الثقفي الكوفي (وفات : 283)، تحقيق: السيد جلال الدين الحسيني الأرموي المحدث، ج1، ص169
مصیبت شهادت مالک أعظم المصائب است این رفیق امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است موارد بسیار زیاد است اما به همین مقدار بسنده می کنیم.
مجری:
طیب الله، بسیار عالی از محضرتان استفاده کردیم، تماس های داریم آقای محمدی بفرمایید
بیننده: (آقای محمدی از اصفهان – شیعه)
خدمت مجری محترم و استاد عزیز سلام عرض می کنم خدا قوت، یک عبارتی از یکی از دانشمندان است خدمت شما بخوانیم تا بعد سوالم را خدمت تان عرض کنم شُمَیِل از پیشتازان مکتب مادی است عبارتی درباره امیر المؤمنین (علیه السلام) دارد پیشوا علی ابن ابی طالب، بزرگِ بزرگان یگانه نسخه ای است که نه شرق و نه غرب در گذشته و نه در امروز صورتی مطابق این نسخه ندیده است این حرف یک نفر مادی است.
عرضم این است افرادی مثل این آقایی که شما نقدش می کنید یک طرف، من در مقدمه ترجمه نهج البلاغه مرحوم علامه جعفری تقریباً اسم ده نفر را دیدم که این ها در مورد امام مطالب اثباتی دارند پیشنهادم این است برنامه شما مناسب است و اجازه می دهد در برنامه های آینده مقداری از نظرهای اثباتی این دانشمندان که واقعاً وزنه های بزرگی در جهان امروز هستند کنار مطالبی که در نقد این شخص فکر می کنم وزنی هم نداشته باشد و حتی عددی هم ندارد به طوری که مجری محترم هم متأثر شدند از لحنی که این شخص دارد. در مقابل همان طور یک عبارت از یک فرد مادی برای تان خواندم که اصلاً خدا را نمی شناسد اما این طور راجع به امام علی نظر می دهد. مثلاً محمد عبده، جلال الدین مولوی ابن ابی الحدید، جرج جرداق، ابن سینا، ابن شُمَیل، جبران خلیل جبران، پترو شوفسکی افراد و کسانی که از اهل سنت بودند تعدادشان هم خیلی زیاد است اگر صلاح می دانید در برنامه استفاده کنیم بینندگان بیشتر حض ببرند تا این که، این شخص نظرات خیلی وقیحانه خودش را می گوید. خیلی از برنامه شما سپاسگزارم
مجری:
سلامت باشید خدا نگهدار، استاد ایشان پیشنهاد هم داشتند.
استاد روستایی:
پیشنهاد آقای محمدی عزیز پیشنهاد خیلی خوبی است اما یک برنامه مستقل می طلبد. با توجه به این که کلیپ های این افراد در فضای مجازی است باید جواب بدهیم چون بینندگان از ما این انتظار را هم دارند درست است همان طور که آقای محمدی فرمودند این آدم وزنی ندارد اما موجب بی اعتقاد بعضی ها می شود که اطلاعات ندارند. لذا بعضی از شبهات را باید جواب بدهیم یادم نمی رود بخشی از ایام ماه رمضان را محضر حضرت رضا (علیه الصلاة والسلام) بودیم آن جا قصد ده روز کرده بودیم برای این که روزه مان هم خراب نشود در خیابان می رفتم تا به محل اسکان مان برسم، یک دفعه یک جوانی با هیئت و تیپی جلوی من آمد خیلی انتظار نداشتم او واقعاً این قدر واله، شیفته و حیران امیر المؤمین (سلام الله علیه) باشد.
گفت فلانی، او را تا آن وقت ندیده بودم چه کسی است آمد روبوسی کرد و ... گفتم در خدمتیم گفت من آتئیست بودم با برنامه کاوش شما شبهات این ها را جواب می دهید برگشتم به امیر المؤمنین (سلام الله علیه) و علوی شدم، این عین جمله خودش است گفت من آتئیست بودم و چیزی را قبول نداشتم دیدم شیعه جواب دارد شما جواب می دهید.
یک همچنین بینندگانی ما داریم ناگزیر هستیم جواب این آدم هرچند کم وزن را بدهیم اما پیشنهاد آقای محمدی عزیز بسیار پیشنهاد خوبی است و یک برنامه مستقل می طلبد ان شاء الله مطرح می کنم بلکه بتوانیم یک برنامه ای یا خود حقیر یا استاد عباسی یا بزرگوار دیگری را ان شاء الله در نظر بگیرند یک چنین برنامه خوبی در شبکه ارائه داده بشود.
مجری:
ان شاء الله بسیار خوب، از محضرتان خیلی استفاده کردیم، تشکر می کنم استاد روستایی عزیز الحمدلله امشب در محضرتان بودیم و تشکر هم می کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند تا انتهای برنامه کاوش امشب هم همراه ما بودید ان شاءالله موفق و مؤید و منصور باشید تا دیدار آینده خدا نگهدار!