25/04/1403
موضوع: جلوه ای از زیبایی های شب عاشورا در کربلا
ویژه برنامه مع امام منصور
فهرست مطالب این برنامه:
جلوه ای از زیبایی های شب عاشورا در کربلا
«علامه امینی»: «طبری» جنایتکار تاریخ است!
نقدی بر کلام یکی از روحانیون درباره واقعه عاشورا
گفتگوی شنیدنی «علی بن مظاهر» با همسرش در شب عاشورا
نگاه عجیب «آنتوان بارا» عالم مسیحی درباره امام حسین (سلام الله علیه)
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم
امشب شهادتنامه عشاق امضا میشود * فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود
امشب کنار یک دگر بنشسته آل مصطفی * فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا میشود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی * فردا صدای الأمان زین دشت برپا میشود
امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است * فردا خدایا بسترش آغوش صحرا میشود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان * فردا کنار علقمه بی دست سقا میشود
امشب گرفته در میان اصحاب ثارالله را * فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها میشود
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
السلام علی المهدی الذی وعد الله به الأمم السلام علی ربیع الأنام و نضرة الأیام السلام علیک یا بقیة الله آجرک الله
سلام و درود خدمت شما مردم عزیز، شما سوگواران و عزاداران حسینی، شما بینندگان گرانقدر «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».
امشب شب عاشوراست. امشب شب حزن است، شب اندوه است، شب اشک است، شب گریه و ناله است. امشب شب احیا و شب زنده داری است و فردا روز عاشوراست.
فردا قلب مقدس امام زمان در فشار است. برای سلامتی حضرت ولی عصر دعا کنیم. برای تعجیل در ظهور و فرج عزیز دل حضرت فاطمه زهرا دعا کنیم. برای سلامتی منتقم خون حضرت سیدالشهدا دعا کنیم.
ان شاءالله امروز و فردا به نیت خاص و ویژه برای مولایمان حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) صدقه کنار بگذاریم.
امشب هم توفیق داریم و با برنامه زنده «مع امام منصور» در خدمتتان هستیم. ان شاءالله این خیمهای که برپا کردیم و این مجلس و محفل عزایی که برپا کردیم از همه ما بپذیرند.
خدا را شکر امشب توفیق داریم در محضر سرور عزیز و بزرگوارمان صدیق معظم حضرت آیت الله حسینی قزوینی باشیم. حضرت استاد خدمت شما سلام عرض میکنم، عرض تسلیت و تعزیت دارم، خوش آمدید؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت بیش از پیش برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانم.
شب عاشورای حسینی و شب اندوه اهلبیت، شب اندوه انبیاء، شب اندوه ملائکه، شب اندوه حوریان بهشتی، شب اندوه طیور در هوا، شب اندوه ماهیان دریا، شب اندوه تمام ذرات عالم را خدمت مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم و همه علاقه مندان به اهلبیت عصمت و طهارت تسلیت و تعزیت عرض میکنم.
خدا را به آبروی حضرت سیدالشهدا و عزیزانش سوگند میدهیم در فرج مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم تعجیل فرمایند و همه ما را از یاران خاص و سربازان فداکار و شهدای رکابش قرار بدهند، ان شاءالله.
با اینکه شب عاشورا هست، اما من نمیتوانم بدون بردن نام حضرت فاطمه زهرا عرایضم را شروع کنم.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: عاشورا قلب ما را به درد آورد و پلکهای ما را بر اثر شدت گریه زخم کرد، اما اصل محنت و گرفتاری روز بیعت و روز آتش زدن خانه امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا و شکسته شدن پهلوی مادرمان زهرا بود.
بی بی سلام با غم حیدر چه میکنی * با گریههای حجر پیغمبر چه میکنی
بی بی سلام با غم زینب چه میکنی * با قصه سه تا کفن امشب چه میکنی
انگار سوز آه تو در شور و شین شد * ذکر لبان خشک تو نام حسین شد
تو میروی ولی پسرت بی کفن شود * در قتلگاه کشته صد پاره تن شود
پس با زبان پر وله زینب آن میان * رو به مدینه کرد و روا کرد این زبان:
این کشته فتاده به هامون حسین توست * این صد دست و پا زده در خون حسین توست
کربلا یعنی تولی داشتن * مهر حیدر عشق زهرا داشتن
کربلا یعنی تبری شدید * از پلیدیهای دوران یزید
کربلا یعنی که خون آب وضو * با خدا بی واسطه در گفتگو
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. حضرت استاد مختصری کسالت داشتند و الحمدلله رب العالمین به لطف اهلبیت عصمت و طهارت و به لطف قمر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس بهبودی حاصل شد و ما امشب در برنامه در خدمتشان هستیم.
خداوند به شما سلامتی بدهد. خیلی خوشحالیم از اینکه امشب در کنار شما هستیم و ان شاءالله سایهتان مستدام باشد.
لازم بود که حضرت استاد چند روزی در «سی سی یو» تحت مراقبت باشند، اما حاج آقا گفتند که کار امام حسین است و بیمارستان را رها کردند و رضایت دادند و مرخص شدند. ان شاءالله خداوند به شما سلامتی بدهد.
امشب شب عاشوراست. شب عجیبی است. ما میخواهیم فضای ابتدایی برنامه را به سمت و سوی کربلا ببریم. امشب چه اتفاقی در کربلا و عاشورا می افتد؟!
جلوه ای از زیبایی های شب عاشورا در کربلا
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اتفاقاتی که در کربلا افتاده است خیلی زیاد است. اگر بنده بخواهم به صورت مفصل در رابطه با وقایع شب عاشورا که شب عبرتهای بشری است صحبت کنم، بحث به درازا میانجامد.
شب عاشورا شبی است که عشاق عشق خودشان را به بالاترین درجه کمال رساندند. شب عاشورا شبی است که بی وفایان به خاطر مال دنیا و ثروت و مقام به رذیل ترین عمل خودشان مرتکب شدند.
به تعبیر «آنتوان بارا» فرق بین یاران امام حسین و یاران یزید این بود که یاران یزید میگفتند چقدر به ما میدهید تا به کربلا برویم و امام حسین را بکشیم، اما یاران امام حسین میگفتند که اگر هزاران بار کشته شویم و زنده شویم از تو دست برنمی داریم!
امشب نمایش این دو تفکر است. اگر من فرصتی داشته باشم، در رابطه با ریزشها و رویشهای شب عاشورا و روز عاشورا صحبت میکنم که واقعاً عبرت بزرگی برای جهان امروز ماست.
به قول یکی از بزرگان انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است. حسینی شدن مهم نیست، حسینی ماندن مهم است.
افراد زیادی در رکاب پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) جنگیدند و زخم برداشتند، اما رسولی نماندند. این افراد در برابر امیرالمؤمنین شمشیر کشیدند و در کربلا حضور پیدا کردند.
در رابطه با شب عاشورا من به سه منبع از منابع اشاره میکنم که یکی از آنها مربوط به اهل سنت است و دیگری کتاب «الإرشاد» اثر «شیخ مفید» است.
بنده گمان میکنم هرچه گفتنی بود در این دو کتاب آمده است. البته «مرحوم محمد باقر بهبهانی» که یکی از اعاظم فقهای شیعه بوده است، در کتاب «الدمعة السامکة» نکاتی دارد که اگر بتوانم به آن هم اشاره میکنم.
«علامه امینی»: «طبری» جنایتکار تاریخ است!
«طبری» خیلی تلاش میکند حقایق اهلبیت را مخفی کند و آنچه به نفع بنی امیه است را بیان کند و آنچه به نفع بنی هاشم است را از قلم بیندازد. بنده در این زمینه مدارک زیادی دارم.
تعبیر «علامه امینی» در خصوص «طبری» این است که او جنایتکار تاریخ است. او حقایق زیادی را پرده پوشی کرده است و در کتاب «تاریخ» خود نیاورده است.
ایشان با این اوصاف در رابطه با شب عاشورا مطالب مختصری آورده است، اما همان مختصر هم خوب است. خوب است که دوستان از زبان یک عالم سنی مطالبی را ببینند.
«طبری» مسئلهای را نقل میکند، سپس از قول «ابو مخنف» نقل میکند و او هم از امام سجاد (علیه السلام) نقل میکند. ایشان نقل میکند که امام سجاد فرمودند: شب عاشورا مریض بودم، اما میشنیدم که پدرم دارد خطبه میخواند.
امام حسین میفرماید: من اصحابی بهتر از اصحابم و اهلبیتی مهربانتر و باوفاتر از اهلبیتم ندیدم.
«ألا وإنی قد رأیت لکم فانطلقوا جمیعاً فی حل لیس علیکم منی ذمام هذا لیل قد غشیکم فاتخذوه جملا»
همگی بلند شوید و بروید، هیچ گلایهای از هیچکسی ندارم و بیعتم را از همه برداشتم. از تاریکی شب استفاده کنید و همگی بروید.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 3، ص 315، باب ذکر الخبر عما کان فیها من الأحداث
نقدی بر کلام یکی از روحانیون درباره واقعه عاشورا
دوستان عزیز کلیپی گسترده از یکی از روحانیون منتشر شده است که متأسفانه از ماست که بر ماست. بعضی از عزیزان ما یا بی سوادی خودشان را نمایش میدهند و یا مسائل دیگری است.
ایشان میگوید که اگر ما در کربلا مسئول گزینش امام حسین بودیم، خیلیها را رد میکردیم. ما «حر» را رد میکردیم، «زهیر» را رد میکردیم، «وهب» را رد میکردیم. این طعنهای بر نظام جمهوری اسلامی و شورای نگهبان و مقام معظم رهبری است!!
بنده در ذیل عبارت ایشان نوشتم: "این نگاه یک جانبه و مغرضانه به قضایای کربلا و امام حسین است!" امام حسین (علیه السلام) اگر شب عاشورا میفرماید: «فانطلقوا جمیعاً»، میخواهد که اگر یک ناخالص در میان یارانشان هست، برود و فردا نگویند که ما در رودروایستی قرار گرفتیم و کشته شدیم!
همین امام حسین که در شب عاشورا میفرماید: «فانطلقوا جمیعاً»، روز عاشورا میفرماید:
«هل من ناصر ینصرنی»
حضرت میخواهند تا اگر فرد ناخالصی در سپاه عمر بن سعد هست را بیاورد. بنده در فرصتی مناسب نام عدهای را که در روز عاشورا از سپاه عمر بن سعد به امام حسین پیوستند را میآورم.
یکی از رویشهای زیبا و عالی عاشورا همین رویشهای شب عاشورا و روز عاشوراست. افرادی که تا یک قدمی جنگ با امام حسین آمدند.
ما نام «حر» را شنیدیم، اما من موارد دیگری هم سراغ دارم که روز عاشورا از سپاه عمر بن سعد جدا شدند و به سپاه امام حسین پیوستند.
مجری:
حتی نقل شده است که بعضی از آنها اصلاً فرصت نکردند خدمت امام حسین بیایند و همانجا دستی بلند کردند و بیعت کردند و اجازه گرفتند و شهید شدند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، افرادی نظیر «هفهاف» بعد از قضایای امام حسین آمد و آخرین شهید روز عاشورا بود. دوستان عزیز قدری دقت کنیم تا یک جانبه نگاه نکنیم. نباید یک چشممان را نبندیم و با یک چشم به قضیه کربلا نگاه کنیم. امام حسین شب عاشورا فرمودند:
«فانطلقوا جمیعاً»
هرکسی به خاطر مال و مقام آمده است، برود. من بیعتم را از همه برداشتم. ظاهراً «دکتر جباری» هم دو شب پیش اشاره داشتند که شب عاشورا عدهای جدا شدند و از سپاه امام حسین رفتند، اما واقعیت ندارد و تاریخ آن به دویست سال قبل برمی گردد.
من کاری با این قضایا ندارم، اما ناقل آن شخصی همانند «مرحوم بهبهانی» یکی از فقهای بزرگ ماست. قطعاً ایشان بدون مدرک چنین حرفی را نمیزند.
«طبری» متوفای 310 هجری هم نقل میکند دو نفر در شب عاشورا از تاریکی شب استفاده کردند و رفتند.
فرد دیگری روز عاشورا به سپاه عمر بن سعد حمله کرد، دو نفر را کشت و دست یک نفر را قطع کرد. او سپس گفت: یابن رسول الله! به من اجازه رفتن میدهی؟! من اهل و عیال و بدهی دارم!! حضرت فرمود: برو.
او نقل میکند من اسبم را که در یکی از خیمهها مخفی کرده بودم برداشتم و رفتم!! این فرد داخل بهشت آمده است، اما از امام حسین اجازه خواست تا از بهشت بیرون برود. خیلی عجیب است! این قضایا باید برای مردم گفته شود، زیرا بزرگترین عبرت است.
«طبری» مینویسد که حضرت سیدالشهدا اتمام حجت کردند و فرمودند: هرکسی میخواهد برود، من بیعتم را از همه برداشتم. «مالک بن نضر» به امام میگوید:
«علی دین ولی عیال»
رفیق او «ضحاک» گفت:
«إن علی دینا وإن لی لعیالا»
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 3، ص 315، باب ذکر الخبر عما کان فیها من الأحداث
ما کاری به این قضایا نداریم، زیرا در بخش دیگری خدمتتان عرض میکنم. «طبری» نقل میکند که امام حسین (علیه السلام) به اهلبیتش و کسانی که مانده بودند اشاره کرد که چرا نرفتید و هرکدام از آنها جملهای گفتند.
اولین کسی که سخن گفت «عباس» برادر بزرگوارش بود، اما «طبری» طبق برنامهاش عبارتهایی که «عباس» و دیگران گفتند را حذف کرده است. ان شاءالله سر پل صراط با حضرت صدیقه طاهره ملاقات خواهد کرد و توضیح خواهد داد.
سپس مینویسد که حضرت سیدالشهدا به فرزندان حضرت مسلم فرمود: پدرتان شهید شده است و همین شما را بس است، اما آنها پاسخ زیبایی دادند.
«مرحوم شیخ مفید» وقتی این قضایا را مطرح میکند، مینویسد امام حسین اتمام حجت کرد و فرمود:
«أَلَا وَ إِنِّی قَدْ أَذِنْتُ لَکمْ فَانْطَلِقُوا جَمِیعاً فِی حِلٍّ لَیسَ عَلَیکمْ مِنِّی ذِمَامٌ»
هرکسی آمده و به فکر تشکیل حکومت و رسیدن به جاه و مقامی هست، من بیعتم را از همه برداشتم و به شما اجازه دادم که بروید.
«هَذَا اللَّیلُ قَدْ غَشِیکمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا»
میتوانید از تاریکی شب استفاده کنید و از اینجا بروید.
«لَا أَرَانَا اللَّهُ ذَلِک أَبَداً بَدَأَهُمْ»
خداوند روزی را نیاورد که ما بعد از تو بخواهیم زنده بمانیم.
امام حسین این مطالب را مطرح میکنند تا تاریخ در آینده قضاوت کند کسانی که در کربلا ماندند عاشق بودند، نه محب و تابع و پیرو فرمان امام حسین!
این عشق است که سر از پا نمیشناسد و میگوید: ای کاش هزاران سر داشتم در راه عشقم فدا میکردم.
سپس مینویسد که برادرانش و فرزندان برادرانش و فرزندان «عبدالله بن جعفر» و حضرت زینب (سلام الله علیها) برگشتند و هم صدا گفتند:
«لِمَ نَفْعَلُ ذَلِک لِنَبْقَی بَعْدَک لَا أَرَانَا اللَّهُ ذَلِک أَبَدا»
بعد از تو کجا برویم؟! خداوند چنین روزی را نصیب ما نکند.
حضرت نسبت به فرزندان حضرت مسلم بن عقیل مطالبی فرمودند و آنها گفتند:
«فَقَبَّحَ اللَّهُ الْعَیشَ بَعْدَک»
قبیح باد زندگی بعد از شما!
«مسلم بن اوسجع» بلند شد و گفت:
«أَ نُخَلِّی عَنْک وَ لَمَّا نُعْذِرْ إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ فِی أَدَاءِ حَقِّک»
ما تو را اینجا تنها بگذاریم؟ جواب خدا را چه خواهیم داد؟
«أَمَا وَ اللَّهِ حَتَّی أَطْعَنَ فِی صُدُورِهِمْ بِرُمْحِی وَ أَضْرِبَهُمْ بِسَیفِی مَا ثَبَتَ قَائِمُهُ فِی یدِی»
به خدا سوگند تا زمانی که شمشیرم را در سینه این افراد فرو نبرم و آنها را نابود نکنم و در رکاب تو کشته نشوم، از تو دست بردار نیستم.
«وَ لَوْ لَمْ یکنْ مَعِی سِلَاحٌ أُقَاتِلُهُمْ بِهِ لَقَذَفْتُهُمْ بِالْحِجَارَةِ»
اگر شمشیرم تکه تکه شود سنگ برمی دارم و با آنها میجنگم.
آقای «طبری»! چرا این مطالب را نگفتید؟! خیلی برایم عجیب است!!
«وَ اللَّهِ لَا نُخَلِّیک حَتَّی یعْلَمَ اللَّهُ أَنْ قَدْ حَفِظْنَا غَیبَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِیک»
به خدا سوگند که ما هرگز از تو دست برنمی داریم.
«وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتُ أَنِّی أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْیا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُحْیا ثُمَّ أُذْرَی یفْعَلُ ذَلِک بِی سَبْعِینَ مَرَّةً مَا فَارَقْتُک حَتَّی أَلْقَی حِمَامِی دُونَک»
به خدا سوگند اگر کشته شوم، دوباره زنده شوم، بدنم را آتش بزنند و خاکسترم را به باد بدهند و این عمل هفتاد بار تکرار شود از تو دست برنمی دارم.
«وَ کیفَ لَا أَفْعَلُ ذَلِک وَ إِنَّمَا هِی قَتْلَةٌ وَاحِدَةٌ»
چگونه این کار را کنم در حالی که یک جان بیشتر ندارم.
«ثُمَّ هِی الْکرَامَةُ الَّتِی لَا انْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً»
«زهیر بن قین بجلی» مینویسد:
«وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ حَتَّی أُقْتَلَ هَکذَا أَلْفَ مَرَّةٍ»
به خدا سوگند اگر هزار بار کشته شوم دوباره زنده شوم از تو دست برنمی دارم.
«وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی َدْفَعُ بِذَلِک الْقَتْلَ عَنْ نَفْسِک وَ عَنْ أَنْفُسِ هَؤُلَاءِ الْفِتْیانِ مِنْ أَهْلِ بَیتِک»
الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 2، ص 91 - 92، باب خطبة الإمام الحسین ع بأصحابه فی کربلاء قبل عاشوراء
همه اینها نشانگر این است که یاران امام حسین عاشقانه و آگاهانه با امام حسین ماندند، جنگیدند و شهید شدند نه اینکه در رودروایستی قرار گرفته باشند و بی هدف آمده باشند!
گفتگوی شنیدنی «علی بن مظاهر» با همسرش در شب عاشورا
در کتاب «معالی السبطین» مطلب زیبایی آمده است که این هم یکی از عبرتهای بسیار زیبای کربلاست.
زنانی بودند که عاشقانه در کنار حضرت زینب آمدند و آگاهانه تن به اسارت و بسته شدن در زنجیر دادند و آگاهانه این مسیر را انتخاب کردند. این قضایا خیلی لذت بخش است.
روایتی در شرح حال «علی بن مظاهر» برادر «حبیب بن مظاهر» نقل شده است. حضرت سیدالشهدا فرمود که بعد از من زنان را به اسارت میبرند. اگر کسی زنی به همراه دارد، او را به قبیله بنی اسد برود و تحویل این قبیله بدهد تا به محل اقامتش برسانند.
«علی بن مظاهر» بعد از خطبه امام، وارد خیمه شد، همسرش از او استقبال کرد:
«وتبسّمت فی وجهه»
و به صورت همسرش خندید.
همانند اینکه انسان وقتی میخواهد مطلبی را بگوید با خندیدن مقدمه سازی میکند! به او گفت:
«دعینی والتبسّم!»
خنده برای چیست!
«فقالت: یا ابن مظاهر! إنّی سمعت غریب فاطمة خطب فیکم وسمعت فی آخرها همهمة ودمدمة فما علمت ما یقول؟»
همسرش گفت: ای پسر مظاهر! شنیدم امام حسین حرفهایی زد، اما گریه و همهمه شما نگذاشت دقیق حرفهایشان را متوجه شوم. حضرت چه فرمودند؟!
«قال: یا هذه! إنّ الحسین (علیه السلام) قال لنا: ألا وَمَنْ کانَ فی رَحْلِهِ امْرَأَةٌ فَلْیذْهَبْ بِها إِلی بَنی عَمِّها لأِنّی غَداً أُقْتَلُ وَنِسائی تُسْبی!»
علی بن مظاهر گفت: ای زن! امام حسین فرمود هرکسی از شما زنی همراه دارد او را نزد بستگان خود ببرد، زیرا میترسم زنان شما همانند زنان من به اسارت برده شوند.
«فقالت: وما أنت صانع؟»
همسرش گفت: اینک تو چه میخواهی؟
«قال: قومی حتّی ألحقک ببنی عمّک بنی أسد»
علی بن مظاهر گفت: برخیز تا تو را نزد عموزادههایت در قبیله بنی اسد برسانم.
ببینید چه شیرزنانی در کربلا بوده است. اگر قرار است ما در قنوت نماز وترمان دعا کنیم، این افراد اولی به دعا کردن هستند که قلب فرزند غریب حضرت فاطمه زهرا را شاد کردند.
«فقامت ونطحت رأسها فی عمود الخیمة، وقالت: والله! ما أنصفتنی یا ابن مظاهر! أیسرّک أن تسبی بنات رسول الله (صلی الله علیه وآله)، وأنا آمنة من السبی!؟»
همسرش بلند شد، سرش را به عمود خیمه کوبید و گفت: ای پسر مظاهر! به خدا سوگند در مورد من انصاف نمیورزی. آیا شادمان میگردی که دختران پیامبر به اسارت برده شوند، آنگاه من در این سرزمین در کنارشان باشم و از اسارت در امان بمانم؟!
«أیسرّک أن تسلب زینب إزارها من رأسها، وأنا أستتر بإزاری!؟»
آیا شادمان میگردی که لباسهای زینب به غارت برود، آنگاه من در این سرزمین و در کنار سراپرده باشم؟!
«أیسرّک أن تذهب من بنات الزهراء أقراطها، وأنا أتزین بقرطی!؟»
آیا شادمان میگردی که گوشواره از گوشهای دختران حضرت فاطمه زهرا بردارند، اما گوش من سالم بماند؟!
«أیسرّک أن یبیضّ وجهک عند رسول اللّه ویسودّ وجهی عند فاطمة الزهراء؟»
آیا شادمان میگردی که خودت در پیشگاه رسول الله روسپید گردی، اما من در پیشگاه حضرت فاطمه زهرا روسیاه باشم؟!
«والله! أنتم تواسون الرجال ونحن نواسی النساء»
به خدا سوگند شما در کنار مردان هستید و ما هم در کنار زنان هستیم.
«فرجع علی بن مظاهر إلی الحسین (علیه السلام) وهو یبک»
علی بن مظاهر با چشم گریان نزد امام حسین (علیه السلام) برگشت.
«فقال له الحسین (علیه السلام): ما یبْکیک؟»
حضرت فرمود: چرا گریه میکنی؟!
«فقال: سیدی! أبت الأسدیة إلاّ مواساتکم!»
علی بن مظاهر گفت: سرور من! همسرم که خود از قبیله بنی اسد است، جز یاری و مواسات با خاندان شما را نمیپذیرد.
«فبکی الحسین (علیه السلام) وقال: جُزیتُمْ عَنّا خَیراً»
امام حسین گریه کرد و فرمود: خداوند بهترین پاداشها را به خاطر یاری ما به شما و همسران شما بدهد.
موسوعة کلمات الإمام الحسین (ع)، نویسنده: لجنة الحدیث فی معهد باقر العلوم (ع)، ص 497، ح 258
این را جز عشق با هیچ چیزی نمیتوان معنا کرد. والله بهشت ارزش ندارد. قسم به امام حسین که این عشق بسیار بسیار باارزشتر از این است که انسان گرفتار آتش جهنم نشود. اصلاً این عشق را نمیتوان با بهشت و جهنم مقایسه کرد.
اگر شما تمام نعمتهای بهشتی را در یک کفه ترازو بگذارید و عشق زنان یاران امام حسین را در کفه دیگری بگذارید، به هیچ وجه نمیتوان با همدیگر مقایسه کرد.
ایشان میگوید که قضیه همسر «وهب» هم اینچنین است. او هم اصرار کرد که مادر و همسرش را برای قبیله بنی اسد ببرند، اما آنها هم همین حرفهای عاشقانه را با امام حسین مطرح کردند.
نکته زیبایی هم وجود دارد. یکی از زیباییهای شب عاشورا این است که حضرت زینب (سلام الله علیها) عرضه داشت: برادر جان! افرادی که امشب اینجا هستند، فردا تو را رها نمیکنند؟!
حضرت سیدالشهدا فرمود: خواهرم! من همه این افراد را امتحان کردم و در رفتن را به روی همه باز کردم. من باوفاتر از یارانم ندیدم.
حضرت زینب نقل میکند که من همینطور داشتم وسط خیمهها قدم میزدم. خواهر امام حسین است، در حالی که در بحبوحه ای قرار گرفتند که اطرافشان نزدیک به سی هزار سپاه دشمن قرار دارد. این افراد در برابر هفتاد و دو نفر قرار دارند.
حضرت زینب نقل میکنند من داشتم وسط خیمهها قدم میزدم که دیدم اصحاب در خیمه «حبیب بن مظاهر» جمع شدند.
دوستان نمیدانید «حبیب بن مظاهر» و «مسلم بن اوسجع» با چه زحمت و فشار و مخمصهای توانستند از دیوار شهر کوفه خودشان را پرت کنند و به امام حسین برسانند. درهای کوفه همگی بسته بود و محافظ گذاشته بودند.
غروب روز تاسوعا دسته دسته به سپاه عمر بن سعد اضافه میشد. حضرت زینب عرضه داشت: برادرجان! سپاه دشمن دسته دسته زیاد میشود، اما کسی برای ما کمک نمیآید. حضرت سیدالشهدا فرمودند: خواهرم! برای ما هم کمک میآید.
یک موقع دیدیم که سه نفر سیاهی از دور میآید. حضرت سیدالشهدا فرمودند: زینب جان! این هم یاران ماست. آن چند نفر سیاهی «حبیب بن مظاهر» و «مسلم بن اوسجع» بودند که روز تاسوعا به امام حسین پیوستند.
حضرت زینب نقل میکند که دیدم اصحاب در خیمه «حبیب بن مظاهر» جمع شدند و دارند شمشیرها را برای فردا تیز میکنند. «حبیب بن مظاهر» میگوید: فردا اول نوبت برای ماست. مبادا شما کنار باشید و ابتدا بنی هاشم به میدان بروند.
این ننگ برای ما میماند و می گویند سپاهیان ابتدا فرزندان حضرت فاطمه زهرا را جلو انداختند. نوبت اول پیکار فردا با ماست.
حضرت زینب میفرماید که من بسیار خوشحال شدم و قدم زمان به طرف دیگر آمدم. دیدم بنی هاشم هم در خیمه حضرت ابوالفضل العباس نشستند.
قمر بنی هاشم میفرمایند: برادران و برادرزادههایم! فردا نوبت اول مال ماست. مبادا یاران ما بگویند بنی هاشم ما را جلو انداختند و خودشان عقب ماندند.
حضرت زینب میفرماید: خوشحال شدم از اینکه دیدم یاران ما اینطور در عشق بازی با همدیگر مسابقه گذاشتند. من نمیخواستم تا این اندازه صحبت کنم، در خدمت شما هستم.
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. امشب هم شب عاشوراست و شب بسیار عجیب و عظیمی است. شاید همه روضه امشب همین یک بیت باشد:
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است * مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است * مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
ان شاءالله عزاداریهای شما دوستان عزیز قبول باشد. واقعاً سنگ تمام گذاشتید. الآن که در رسانهها و تصاویر و فیلمها و دستهها و مجالس عزاداری نگاه میکنیم، میبینیم که باشکوه و باعظمت برگزار میشود.
هرسال و هرروز که دارد میگذرد، بر این شکوه و عظمت عزاداری امام حسین (علیه السلام) اضافه میشود. الحمدلله این چراغی است که خداوند متعال روشن کرده است و تا قیام قیامت باقی خواهد ماند.
حتماً در این دقایق پایانی برنامه سعی میکنیم قدری هم در مورد اهمیت عزاداری امام حسین (علیه السلام) و گریه بر حضرت ابا عبدالله الحسین از زبان حضرت استاد بشنویم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ان شاءالله به عزیزان قول میدهیم که یک شب در رابطه با ریزشهای کربلا و رویشهای کربلا صحبت کنیم. در اینکه در میانه راه عدهای حضرت سیدالشهدا را رها کردند و رفتند شکی نیست.
حال در خصوص اینکه شب عاشورا کسی رفت یا نرفت، باید بگوییم که روز عاشورا رفتند. قطعی است که روز عاشورا بعضی از یاران امام حسین را رها کردند و رفتند.
تعدادی که شب عاشورا و روز عاشورا به امام حسین پیوستند خیلی زیباست. این افراد عشق و جانبازی را به حد اعلی رساندند.
ان شاءالله به حول قوه الهی تلاش میکنیم که یک شب مخصوصاً در این زمینه با دوستانمان صحبتی داشته باشیم.
نگاه عجیب «آنتوان بارا» عالم مسیحی درباره امام حسین (سلام الله علیه)
در رابطه با مصائب حضرت سیدالشهدا نمیدانم در این زمان کوتاه چه بگویم و چه نگویم، اما نکتهای را بیان کنم.
«آنتوان بارا» عالم مسیحی بود که تا آخر عمر هم از مسیحیت برنگشت. او میگوید: اگر امام حسین مال ما مسیحیها بود، در سراسر دنیا در هر منطقهای خیمهای برپا میکردیم و علمی برمی افراشتیم و به نام حسین مردم را به مسیحیت دعوت میکردیم.
«خبرگزاری کیهان» سه روز با ایشان مصاحبه داشته است و مصاحبه ایشان در جاهای دیگر هم آمده است. خبرنگار از او میپرسد: وقتی این کتاب را مینوشتی، چه حالی داشتی؟! ایشان میگوید: لحظهای بر من نگذشت که این کتاب را بنویسم و اشک از چشمانم جاری نشود.
مگر میشود یک نفر قضیه شهادت حضرت علی اصغر را بشنود و بنویسد، اما بی تاب نشود و گریه نکند؟! بعضی از اعاظم و بزرگان التماس میکردند در مجلسی که هستند منبری یا مداح روضه حضرت علی اصغر را بخواند.
من بارها گفتم «ویل دورانت» عالم یهودی کتابی به نام «تاریخ تمدن» دارد. ایشان در این کتاب مینویسد: اگر ما تمام جنایاتی که سپاهیان یزید در کربلا مرتکب شدند را توجیه کنیم، قضیه شهادت حضرت علی اصغر را نمیتوانیم توجیه کنیم.
حضرت ابوالفضل العباس تعدادی را کشت و به شهادت رسید. حضرت علی اکبر تعدادی از سپاهیان عمر بن سعد را به درک واصل کرد و به شهادت رسید. در مقابل حضرت علی اصغر این طفل شیرخواره چه ضرری برای آنها داشت و چه گناهی کرده بود؟!
در این زمینه مسئلهای وجود دارد که لازم است این را هم عرض کنم، سپس عرضم به پایان برسد. امام حسین (علیه السلام) بالای سر حضرت قاسم آمد و فرمود:
«یعزّ علی عمّک أن تدعوه فلا یجیبک، أو یجیبک و لا ینفعک»
تسلیة المُجالس و زینة المَجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، نویسنده: حسینی موسوی، محمد بن أبی طالب، محقق: حسون، کریم فارس، ج 2، ص 305
حضرت بالای جنازه حضرت علی اکبر آمدند و فرمودند: پسرم رفتی، اما پدرت در میان دشمن تنهاست. حضرت سیدالشهدا در کنار جنازه قمر بنی هاشم فرمودند: کمرم شکست.
حال نمیدانم شهادت این طفل شیرخواره با قلب امام حسین چه کرد. تصور کنید مادر نگاه میکند، عمه نگاه میکند، خواهران نگاه میکنند. حضرت سیدالشهدا قنداقه حضرت علی اصغر را در دست دارد و میخواهد خداحافظی کند.
قبل از اینکه لبهای امام حسین به روی گونههای کوچک حضرت علی اصغر برسد، تیر سه شعبه «حرمله» آمد.
بنده دیروز دیدم کسی که در «فیلم مختار» نقش «حرمله» را بازی میکرد، مصاحبهای داشت که خیلی دردناک بود. ایشان نقل میکرد که ما داشتیم در خانه «فیلم مختار» را میدیدیم.
وقتی مادرم صحنه تیرزدن مرا به حلقوم حضرت علی اصغر دید، گفت: دستت بشکند پسرم! من گفتم: مادر این فیلم است. مادرم گفت: دستت بشکند. وقتی از او پرسیدند که وقتی تیر زدی چه حالی داشتی، سرش را پایین انداخت و های های گریه کرد.
نمیدانم چه حالی به امام حسین دست داد. نقل شده است ندایی بین آسمان و زمین آمد و عرضه داشت:
«صبرا لک یا حسین»
موقع شهادت حضرت علی اکبر و حضرت قاسم و حضرت ابوالفضل العباس این ندا نیامد، اما نمیدانیم شهادت این نازدانه با قلب حضرت سیدالشهدا چه کرد که این ندا از آسمان آمد.
«صبرا لک یا حسین دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ»
یا حسین! خدا به تو صبر دهد. طفل را رها کن ما در بهشت افرادی برای پرستاری از او آماده کردیم.
وقتی به امام سجاد (علیه السلام) خبر دادند که «مختار» قیام کرده است و قاتلین امام حسین را میکشد، اولین جملهای که حضرت سیدالساجدین فرمودند، این بود که پرسیدند: از «حرمله» قاتل علی اصغر چه خبر؟!!
وقتی خبر به گوش «مختار» رسید، سر «حرمله» را برای امام سجاد فرستاد. حضرت در حال غذا خوردن بودند که این سر را دیدند، غذا خوردن را کنار گذاشتند و سجده شکر به جا آوردند.
شهادت این طفل خیلی دردآور بود. نقل شده است مراد از دم مظلوم خون گلوی حضرت علی اصغر است.
خدایا به دم مظلوم رفع گرفتاری از همه گرفتاران بنما. خدایا به خون گلوی حضرت علی اصغر حوائج ما، حوائج بینندگان عزیز ما و کسانی که تکرار برنامه را میبینند را برآورده نما.
خدایا به آبروی خون گلوی حضرت علی اصغر صهیونیسم کودک کش و حامیانش را محو و نابود و مضمحل بگردان. خدایا بر همه مسلمانان به ویژه عزیزان فلسطینیمان پیروزی نهایی و تشکیل حکومت مستقل اسلامی در منطقه فلسطین عنایت بفرما.
خدایا فرج مولایمان که اولین و مهمترین حاجت ماست برسان و ما را از یاران خاص و ملازمین رکابش قرار بده.
والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. تشکر میکنم از حضرت استاد و تشکر میکنم از لطف و عنایت و مرحمت شما. ان شاءالله امشب به صورت خاص و ویژه دعا کنید.
بازهم یادآوری میکنم که امشب و فردا برای سلامتی امام زمان صدقه بدهید، زیرا قلب مقدس حضرت در فشار است.
یا رب الحسین بحق الحسین إشف صدر الحسین بظهور الحجة یا رب الحجة بحق الحجة إشف صدر الحجة بظهور الحجة
خدانگهدارتان
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته