2024 October 8 - سه شنبه 17 مهر 1403
یوم الخمیس چه اتفاقی افتاد؟
کد مطلب: ١٥٩١٨ تاریخ انتشار: ٢٥ شهریور ١٤٠٣ - ١٧:٤٩ تعداد بازدید: 541
سخنراني ها » شبکه جهانی حضرت ولی عصر عج
یوم الخمیس چه اتفاقی افتاد؟

برنامه آینه تاریخ 09-06-1403

 
 
 
 
 
 
 
  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: آینه تاریخ

تاريخ: 09/ 06/ 1403

استاد: حجت الاسلام والمسلمین جباری

مجری: آقای قضبانی

قسمت:130

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صل علی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین

مجری:

 عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید به برنامه آینه تاریخ برنامه‌ای که شامگاه جمعه‌ها تقدیم حضور شما عزیزان می شود از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقتتان بخیر باشد امیدوارم که سعادتتان روز افزون تحت عنایت آقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشیم و باشید و این برنامه را تقدیم حضورتان می ‌کنیم با حضور استاد عزیزمان جناب آقای دکتر جباری متخصص در مسائل تاریخ و سیره که ان شاء الله پاسخگوی سوالات تاریخی شما عزیزان بیننده و ما خدمتگزاران شما خواهند بود استاد عزیز سلام وقت شما بخیر در خدمت شما هستیم.

استاد: جباری

 علیکم السلام و رحمت الله بسم الله الرحمن الرحیم حضور حضرتعالی جناب آقای قضبانی و عزیزان بیننده برنامه هر جایی که شرف حضور دارند عرض سلام و ادب و احترام دارم آرزوی توفیقات و تاییدات روز افزون الهی برای همه عزیزان را دارم ان شاء الله که خداوند متعال بپذیرد از همه ما هم آنچه که عرض می ‌کنیم همان چه که عزیزان بیننده می ‌شنوند در ارتباط با مباحث تاریخی در خدمتتان هستم.

مجری:

 خدمت از ماست استاد خیلی خوش آمدید و قدم رنجه فرمودید تشکر می ‌کنیم تقدیر می ‌کنیم با وجود اینکه بالاخره شما مشغله شما زیاد است محبت می کند تشریف می آورید اینجا ان شاء الله که بتوانیم کمال استفاده را از حضور حضرتعالی ببریم و ساعات و دقایق خوبی را ذخیره آخرت شما و بینندگان عزیز کنیم ان شاء الله با عنایت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) من ابتدا سریع خدمت شما عرض کنم سه هزار پانزده پانزده سامانه پیامکی شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و شما علاوه بر اینکه از طریق ماهواره می توانید ما را ببینید به صورت زنده و مستقیم از سایت شبکه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همچنین اپلیکیشن شبکه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در گوشی ‌های شما اگر نصب شود می توانید ما را همزمان ببینید و به آرشیو آن دسترسی پیدا کنید.

 برخی از بینندگان در هفته گذشته گفته بودند که مثلاً چگونه می توان برنامه‌های گذشته دسترسی پیدا کرد و حتی از اپلیکیشن اطلاع نداشتند شما می توانید نوع اطلاع رسانی کنید به دوستان و آشنایانتان و حتی اپلیکیشن بالاخره گوشی موبایل است هر کسی خیلی راحت می ‌تواند ما را در گوشی خودش ببیند و به آرشیو ما هم دسترسی پیدا کند استاد عزیز ان شاء الله که عزاداری هایتان قبول باشد در ایام محرم و صفر این روزها دهه آخر صفر است اتفاقاً هم رحلت یا شهادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز دوشنبه شده است که دیگر روز دوشنبه در تاریخ هم همیشه ذکر شده است که روز دوشنبه روزی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رحلت فرمودند با این حساب وضعیت رذیه یوم الخمیس که پنجشنبه هم است پس همان پنجشنبه گذشته در خدمت شما باشیم برخی آمدند این مصیبت بزرگ این توهین که بالاخره عمر بن خطاب کرده است و کتب اهل سنت همه معترف هستند بر اینکه بالاخره این اهانت صادر شده است از سوی او هرچند که می آیند دفاع می ‌کنند می گویند بله جناب عمر آمده است خلاصه هوای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشته باشد حالش خوب نبوده است همراهی کرده است با بیمار که به اصطلاح اذیت نشود نمی‌دانم واقعاً این توجیه شان چیست؟ این مکتب و پیروان آنها چگونه این را توجیه می ‌کنند در خدمت شما باشیم ببینیم در تاریخ و مباحث تاریخی چه گفتند.

استاد: جباری

 خواهش می ‌کنم بله همانطور که فرمودید امسال منطبق شده است در واقع روز شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) راجع به تعبیر شهادت عرض می ‌کنم و شد که یوم الخمیس مراد از یوم‌الخمیس که روایت شما عرض می ‌کنم حتماً بینندگان عزیز هم به سمع مبارکشان رسیده است مسئله پنجشنبه ای است که قبل از دوشنبه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رحلت کردند در آن دوشنبه کتاب خیلی تلخ و شومی افتاد که به هر حال فکر نمی‌کنم اتباع مکتب خلافت راحت بتوانند فرار کنند از به هر حال رخ این رخداد شومی این رخداد و انتقام و در واقع قبح رفتاری که آقای خلیفه دوم در آن روز انجام داد به هیچ وجه قابل دفاع نیست.

 تلاش‌های مذبوحانه بعضاً صورت گرفته است خود جریان یوم الخمیس اصلاً اصطلاح یوم الخمیس برگرفته است از روایت ابن عباس که مستندات روایت هم خیلی فراوان است یعنی در متون متعدد شیعه و اهل سنت این روایت نقل شده است و ابن عباس بعدها می ‌گریست و شکوه می ‌کرد که آنچه که به هر حال بر سر ما آمد از این شومی‌ها و انحرافات همه از آن پنجشنبه ای است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قصد داشت کاری انجام بدهد چیزی را بنویسد و مانع شدند بین نوشتن قصد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و به هر حال آنچه که می ‌خواست انجام بدهد:

حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي ابْنُ وَهْبٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي يُونُسُ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا اشْتَدَّ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَجَعُهُ قَالَ: «ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» قَالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَلَبَهُ الوَجَعُ، وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا. فَاخْتَلَفُوا وَكَثُرَ اللَّغَطُ، قَالَ: «قُومُوا عَنِّي، وَلاَ يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ» فَخَرَجَ ابْنُ عَبَّاسٍ يَقُولُ: «إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ، مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبَيْنَ كِتَابِهِ»ا

ابن عباس گوید:وقتی بیماری رسول خدا صلی الله علیه و آله شدت گرفت، فرمودند: برای من کاغذی بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم تا بعد از من گمراه نگردید، عمر گفت: همانا بیماری بر پیامبر غلبه کرده و نزد ما کتاب خداست و کتاب خدا برای ما کافی است. پس اختلاف شد و سر صدا بسیار گردید، پیامبر فرمودند: از پیش من برخیزید و شایسته نیست که در کنار من به تنازع بپردازید. ابن عباس بعد از این ماجرا می‌گفت: مصیبت، تمام مصیبت، هنگامی بود که مانع نوشتن نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله شدند.

صحیح بخاری،کتاب العلم،حدیث 114 و کتاب المرضی،حدیث 5669.

 روایت مشخصاً از ابن عباس است اشتكي النبي صلي الله عليه وسلم يوم الخميس فجعل ـ يعني بن عباس ـ يبكي ويقول: اشک ریزان ابن عباس این جمله را می ‌گفت که یوم الخمیس و ما یوم الخمیس چه پنجشنبه روز پنجشنبه الرَّزِیَّةُ کُلُّ الرَّزِیَّهِ ما حالَ بَیْنَنا وَ بَیْنَ کِتابِ رَسُولِ اللهِ تمام مصیبت آنجایی بود که مانع ایجاد کردن میان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و نوشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قصدی که داشت مبنی بر کتابت یا با این تعبیر إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ، مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبَيْنَ كِتَابِهِ

 اختلاف کردند و مانع شدند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قصدش را انجام بدهد و با همین تعابیر مشابه در متون آمده است و جریان هم همان است که همه می ‌دانیم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن روز پنجشنبه که دیگر بیماری حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) کم کم داشت شدت می ‌گرفت شروع شده بود چند روزی بود بیماری حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) شروع شده بود رو به اشتداد بود و در آن پنجشنبه در حالی که عده‌ای از اصحاب و اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ادامه نقل بر می آید که امیرالمومنین (سلام الله علیه) و عباس و مثلاً فضل و عرض شود که فاطمه (سلام الله علیها) و حسنین (علیهما السلام) حضور داشتند حالا طبیعاهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه (سلام الله علیها) بالاخره در آن حجره عده‌ای از اصحاب بودند و اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از اقربا چه امیرالمومنین (سلام الله علیه) که جناب عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و برخی فرزندانش در آن حجره حضور داشتند.

 و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این جمله را فرمود ائْتُونِي بِكِتَابٍ یعنی هر دو تعبیر نقل شده است فرقی نمی کند یک نوشتن أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ لن تضلو بیشتر مورد تایید است چرا به قرینه همان حدیث ثقلین و این ها که و فرد بلیغ و فصیحی مثل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در واقع برای تاکید مطلب که اگر من این نوشتم هرگز در آینده گمراه نمی‌شوید برای بیان نفی ابد در واقع از لن استفاده می شود طبیعتا دچار ظلم نمی‌شوند جلوی هر ظلمی را من می ‌گیرم یعنی این وقتی که کتابت اگر انجام می ‌شد وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته می ‌شد جلوی ظلم‌ها در آینده گرفته می ‌شد پیدا است که وقتی انحراف شروع شد از اینجا انحراف شروع شد.

 منشا ظلم‌هایی است که در روایات ما هم است که هر ظلمی الی یوم القیامه رخ می دهد به خاطر همان قصه ای است که بخاطر اختلاف و انحرافی که رخ داد و متاسفانه مسیر را سد کرد از اینکه شخص صالحی مثل امیرالمومنین (سلام الله علیه) در راس قرار بگیرد این را که حضرت (سلام الله علیه) این را که فرمود یعنی سروصدا شد سر و صدا شد بحث شد اینجا در پرانتزی باز کنم.

 پیدا است که این کسانی که خیلی مایل نبودند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تکلیف امت را مشخصاً روشن بیان کند صریح بیان کند اینطور جاها شروع می ‌کردند به سر و صدا کردند سر و صدا کردند که به هر حال سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نرسد و عرض شود که یاد دو جریان افتادند یک جریان مربوط به مکه و اوایل بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می ‌خواست قرآن بخواند در کنار مسجد الحرام کنار کعبه و این ها :

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَ ذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ

کافران گفتند: «گوش به این قرآن فراندهید؛ و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!»

فصلت (41):26

سروصدا کنید نگذارید صدای قرآن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به گوش دیگران برسد لَا تَسْمَعُوا لِهَ ذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ همین روش را در پیش گرفتند جریان نفاق و یکی در حجة الوداع بود.

 که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه وقتی که می ‌خواستند در آن مواقف در عرفات می ‌خواستند بیان کنند و همان حدیث اثنا عشر را فرمودند شروع کردند که بعد از من دوازده نفر خواهند آمد که این ها دین قوام دارد به وسیله آن‌ ها سر و صدا شد که او جابر بن ثمره است که خود بخاری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید به اینکه چه کسانی هستند این ها سر صدا شد می گوید من دیگر نشنیدم از پدرم پرسیدم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمود و گفت که:

حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا جَرِیرٌ عن حُصَیْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یقول وحدثنا رِفَاعَةُ بن الْهَیْثَمِ الْوَاسِطِیُّ واللفظ له حدثنا خَالِدٌ یَعْنِی بن عبد اللَّهِ الطَّحَّانَ عن حُصَیْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: دَخَلْتُ مع ابی علی النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فَسَمِعْتُهُ یقول: اِنَّ هذا الْاَمْرَ لَا یَنْقَضِی حتی یَمْضِیَ فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً. قال: ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلَامٍ خَفِیَ عَلَیَّ قال: فقلت لِاَبِی: ما قال؟ قال: کلهم من قُرَیْشٍ
جابر بن سمره 
می‌گوید: همراه پدرم بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شدیم، شنیدیم که حضرت می‌فرمود: امر خلافت اسلامی به پایان نخواهد رسید مگر این‌که دوازده جانشین در میان آنها حکومت کند. سپس کلامی را فرمود که برایم معلوم نشد، به پدرم گفتم: حضرت چه فرمود؟ پدرم گفت: حضرت فرمود: تمام این دوازده خلیفه از قریش هستند.

نیشابوری قشیری، مسلم بن حجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲، ح۱۸۲۱، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت- نیشابوری قشیری، مسلم بن حجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳، ح۱۸۲۲، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروتنیشابوری قشیری، مسلم بن حجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروتسجستانی ازدی، ابوداود سلیمان بن الاشعث (متوفای۲۷۵ه)، سنن ابی داود، ج۴، ص۱۰۶، ح۴۲۷۹، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر:دار الفکرسجستانی ازدی، ابوداود سلیمان بن الاشعث (متوفای۲۷۵ه)، سنن ابی داود، ج۴، ص۱۰۶، ح۴۲۸۰، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر:دار الفکر شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳۴، ص۴۲۱حاکم نیشابوری، محمد بن عبداللّه، المستدرک، ج۳، ص۷۱۵، ح۶۵۸۶حاکم نیشابوری، محمد بن عبداللّه، المستدرک، ج۳، ص۷۱۶. ح ۶۵۸۹.

 کلهم من قریش حالا اینکه آیا واقعاً قریش بود یا خیر؟

 طبق بعضی نقل‌ها من بنی هاشم اینجا آدم یاد آن قصه می افتد که اینجا دارد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی که این سر و صدا را دید خلاصه دست کشید یعنی حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) دیگر به هر حال منصرف شد از این مسئله حالا اینکه جمله عمر چی بود حالا عرض خواهم کرد و دارد که عرض شود که سر صدا کردن فختلف اهل البیت و اختصموا و اختلفوا َالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَلَبَهُ الوَجَعُ، وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا. فَاخْتَلَفُوا وَكَثُرَ اللَّغَطُ، قَالَ: «قُومُوا عَنِّي، وَلاَ يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ» فَخَرَجَ ابْنُ عَبَّاسٍ يَقُولُ: «إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ، مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبَيْنَ كِتَابِهِ یکی گفت به هر حال بعد از جمله عمر که آیا قلم علیه اشاره خواهم کرد عمر گفت که ولش کنید نمی‌خواهد برگرد آن کسی که بلند شد برود بیاورد گفت برگرد این دارد هذیان می گوید نعوذ بالله یا طبق بعضی نقل‌ها که گفتند گفت که غلبه ان النبی غلبه الوجع بیماری بر او غالب شده است خوب مشخص است آن جمله جمله این را تغییر دادند.

 

 یکی از شواهدش اینکه ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه که حالا آدرسش هم اشاره می ‌کنم در آنجا جلد شش صفحه پنجاه و یک می گوید :

قال رسول الله ص ائتوني بدواة و صحيفة أكتب لكم كتابا لا تضلون بعدي فقال عمر كلمة معناها أن الوجع قد غلب على رسول الله

شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد ج 6 ص 51

برای آبرو دادن به خلیفه تصریح می کند می گوید عمر یک جمله‌ای گفت که معنایش این است نشان بدهد که آنچه که در بخاری و صحیح مسلم و فلان این ها آمده است که عمر گفت غلبه علیه الوجع این عین کلام نبوده است این شکل آبرو مند کردن باز کرده است در جلد ششم صفحه پنجاه و یک فقال عمر كلمة معناها أن الوجع قد غلب على رسول الله این را که عمر گفت یک عده خوب به عمر اعتراض از آن طرفداری کردند و سروصدا شد فاختلفوا اهل بیت اهل بیت (سلام الله علیهم) یعنی نه اهل بیت (سلام الله علیهم) ساکنان در اتاق حضور داشتند خوب مشخص است بین این ها که پیدا است یک تیم هستند که حرکت حساب شده بود نگذارید در این مدت که الان نزدیک رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است مواظب باشید نگذارید خلاصه چیزی اثر مکتوب یا بالاخره نشانی سندی چیزی به جا نماند باز یک عده طرفداری کردند مثل ابوعبیده جراح که بالاخره بعد از آن قصه‌ها به یاری جریان خلافت آمدند می ‌گفتند القال ما قال عمر عجب بعد وقتی که اینطور شد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود که قوموا عنی ولا ینبغی عندی التنازع بلند شوید بروید نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا نزد من دیگر بعد از قصه تنازع نزد من ندارد که بعضی گفتند و که یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بگویید کار انجام شود بعد ما قلتم بعد از این حرفی که زدید من بنویسم و ادامه بدهم.

 که این ها نشان می دهد که به هر حال بلند شدند و رفتند این نقلی است که مشترک در میان متون اهل سنت و این ها معمولا همینطور که عرض کردم نقل کردند مرحوم شیخ مفید یک مقدار باز کرده است مسئله را و عرض کنم که ایشان نقل می ‌کنند که علی النبی صلی الله علیه و آله یکی رفت که بیاورد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک مقدار حالت بیهوشی به ایشان دست داد:

«فقام بعض من حضر یلتمس دواة وکتفا فقال له عمر: ارجع، فانه یهجر!!! فرجع. وندم من حضره علی ما کان منهم من التضجیع فی احضار الدواة والکتف، فتلاوموا بینهم فقالوا: انا لله وانا الیه راجعون، لقد اشفقنا من خلاف رسول الله. فلما افاق (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال بعضهم: الا ناتیک بکتف یا رسول الله ودواة؟ فقال: (ابعد الذی قلتم!! لا، ولکننی اوصیکم باهل بیتی خیرا) ثم اعرض بوجهه عن القوم فنهضوا، وبقی عنده العباس والفضل وعلی بن ابی‌طالب واهل بیته خاصة.» فقال له العبّاس : يا رسولَ اللّه ، إن يكن هذا الأمرُ فينا مستقِرّاً بعدَك فَبشِّرنا ، وإن كنتَ تَعلم أنّا نُغْلَبَ عليه فأوْصِ بنا ، فقال : « أنتم المُستضعَفون من بعدي » وأصْمْتَ ، فنَهَض القومُ وهم يَبكون قد أيِسوا  من النبي.

بعضی از کسانی که در مجلس حاضر بودند درخواست دوات و قلم و کتفی که بر روی آن بنویسند نمودند که در این جا عمر به او گفت: برگرد! این مرد هذیان می‌گوید و آن شخص نیز بازگشت. و آن شخصی که می‌خواست برای آوردن دوات و قلم اقدام نماید نیز به خاطر جلوگیری از سروصدا از قصد خود منصرف گردید و آن گروه یکدیگر را نکوهش نموده و گفتند: انا لله و انا الیه راجعون از مخالفت با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خوف داریم. و چون حال آن حضرت افاقه نمود برخی گفتند: ‌ای رسول خدا! آیا برایتان کتف برای نوشتن بیاوریم؟ دور باد آن جیزی که گفتید. نه نیاز یه آوردن نیست، لکن من شما را به نیکی با اهل بیتم توصیه می‌کنم.و آنگاه بود که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از آن گروه روی برگرداند و آنها نیز از آتجا خارج شدند و فقط عبّاس و فضل و علی (علیه‌السّلام) و اهل بیتش نزد آن حضرت ماندند.

 مفید، محمد بن محمد (۴۱۳ ه.ق)، الارشاد، ج۱ ص۱۸۴.

فقام بعض من حضر یلتمس دواة وکتفا یکی رفت که قلم و دوات بیاورد تا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وصیت کنند فقال له عمر: ارجع، فانه یهجر!!! فرجع. دارد هذیان می گوید انا لله و انا الیه راجعون لقد اشفقنا من خلاف رسول الله می ترسیم مخالفت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعضی هم در مقابل عمر فلما افاق (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به هوش آمدند قال بعضهم: الا ناتیک بکتف یا رسول الله ودواة؟ یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برویم بیاوریم فقال: (ابعد الذی قلتم!! لا بعد از این جمله‌ای که گفتید؟! ، ولکننی اوصیکم باهل بیتی خیرا) ثم اعرض بوجهه عن القوم فنهضوا، وبقی عنده العباس والفضل وعلی بن ابی‌طالب واهل بیته خاصة.» من شما را سفارش می ‌کنم نسبت اهل بیتم (سلام الله علیهم).

 خود این جمله که شاهد است برای اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چی می ‌خواسته است بنویسد از کجا معلوم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواسته است راجع به خلافت اهل بیت (سلام الله علیهم) چیزی بگوید اینجا دارد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دیگر وقتی که این سر صدا شد فرمود که دیگر لازم نیست اما ثم اعرض بوجهه عن القوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رویش را برگردان از آنها فنهضوا، وبقی عنده العباس والفضل وعلی بن ابی‌طالب واهل بیته خاصة بلند شدند و رفتند و بقیه اهل بیت خاصه (سلام الله علیهم) اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواص ماندند آنجا و فیهم علی بن ابی طالب والعباس والفضل ابن عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و فضل بن عباس و علی (علیه السلام) بعد عباس سوال کرد.

فقال له العبّاس : يا رسولَ اللّه ، إن يكن هذا الأمرُ فينا مستقِرّاً بعدَك فَبشِّرنا ، یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اگر امر خلافت در ما خاندان شما خواهد بود بشارت بدهید به ما وإن كنتَ تَعلم أنّا نُغْلَبَ عليه فأوْصِ بنا اگر می دانید که کار به دست ما نمیرسد ما مغلوب می شویم سفارش ما را به این جماعت کنید.

، فقال : پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به عباس فرمود: « أنتم المُستضعَفون من بعدي » وأصْمْتَ ، فنَهَض القومُ وهم يَبكون قدشما بعد از من به ضعف کشیده خواهید شد بلند شدند خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خارج شدند این جریان یوم الخمیس است و واقعه شومی که اتفاق افتاد من به بله دو نکته اشاره می ‌کنم یکم توجیه که اشاره فرمودید که اشفاقا لنبی بوده است و دعا می ‌کنند می گویند که در واقع چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیمار بود این ها نخواستند سخت شد که سختی بکشد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اذیت شود خیلی نکته عجیبی است کنار یک توجیهی که خود جناب خلیفه خود عمر، عمر مطرح کرده است به ابن عباس در وجه این کارش هر دو را با هم عرض می ‌کنم جوابش را جالب است بله این را ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه عرض شود که آدرسش هم عرض کنم جلد دوازده صفحه بیست و بیست و یک از ابن عباس نقل می ‌کند که دخلت علی عمر خلافت عمر می گوید.

 عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی عُمَرَ فِی أَوَّلِ خِلاَفَتِهِ وَ قَدْ أُلْقِیَ لَهُ صَاعٌ مِنْ تَمْرٍ عَلَی خَصَفَهٍ، فَدَعَانِی إِلَی اَلْأَکْلِ، فَأَکَلْتُ تَمْرَهً وَاحِدَهً وَ أَقْبَلَ یَأْکُلُ حَتَّی أَتَی عَلَیْهِ، ثُمَّ شَرِبَ مِنْ جَرَّهٍ کَانَتْ عِنْدَهُ، وَ اِسْتَلْقَی عَلَی مِرْفَقَهٍ لَهُ وَ طَفِقَ یَحْمَدُ اَللَّهَ یُکَرِّرُ ذَلِکَ، ثُمَّ قَالَ: مِنْ أَیْنَ جِئْتَ یَا عَبْدَ اَللَّهِ ؟. قُلْتُ: مِنَ اَلْمَسْجِدِ . قَالَ: کَیْفَ خَلَّفْتَ اِبْنَ عَمِّکَ ؟. فَظَنَنْتُهُ یَعْنِی عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ ، قُلْتُ: خَلَّفْتُهُ یَلْعَبُ مَعَ أَتْرَابِهِ. قَالَ: لَمْ أَعْنِ ذَلِکَ، إِنَّمَا عَنَیْتُ عَظِیمَکُمْ أَهْلَ اَلْبَیْتِ . قُلْتُ: خَلَّفْتُهُ یَمْتَحُ بِالْغَرْبِ عَلَی نَخِیلاَتٍ مِنْ فُلاَنٍ وَ یَقْرَأُ اَلْقُرْآنَ . قَالَ: یَا عَبْدَ اَللَّهِ ! عَلَیْکَ دِمَاءُ اَلْبُدْنِ إِنْ کَتَمْتَنِیهَا، هَلْ بَقِیَ فِی نَفْسِهِ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِ اَلْخِلاَفَهِ؟. قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: أَ یَزْعُمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] نَصَّ عَلَیْهِ؟. قُلْتُ: نَعَمْ، وَ أَزِیدُکَ، سَأَلْتُ أَبِی عَمَّا یَدَّعِیهِ، فَقَالَ: صَدَقَ. فَقَالَ عُمَرُ : لَقَدْ کَانَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] فِی أَمْرِهِ ذَرْءٌ مِنْ قَوْلٍ لاَ یُثْبِتُ حُجَّهً وَ لاَ یَقْطَعُ عُذْراً، وَ لَقَدْ کَانَ یَزِیغُ فِی أَمْرِهِ وَقْتاً مَا، وَ لَقَدْ أَرَادَ فِی مَرَضِهِ أَنْ یُصَرِّحَ بِاسْمِهِ فَمَنَعْتُهُ مِنْ ذَلِکَ إِشْفَاقاً وَ حِیطَهً عَلَی اَلْإِسْلاَمِ ، لاَ وَ رَبِّ هذا [هَذَهِ] اَلْبَنِیَّهِ لاَ تَجْتَمِعُ عَلَیْهِ قُرَیْشٌ أَبَداً، وَ لَوْ وَلِیَهَا لاَ اِنْتَقَضَتْ عَلَیْهِ اَلْعَرَبُ مِنْ أَقْطَارِهَا، فَعَلِمَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] أَنِّی عَلِمْتُ مَا فِی نَفْسِهِ فَأَمْسَکَ، وَ أَبَی اَللَّهُ إِلاَّ إِمْضَاءَ مَا حُتِمَ. ذكر هذا الخبر أحمد بن أبي طاهر صاحب كتاب تاريخ بغداد في كتابه مسندا 

ابن عباس می گوید: در نخستین روزهای خلافت عمر نزد او رفتم. او به من گفت: از کجا می آیی؟ گفتم: از مسجد. پرسید: پسر عمویت چه کار می کرد؟ گمان کردم مقصودش عبدالله بن جعفر است. گفتم: او با همسالانش مشغول بازی است. گفت: مقصودم او نبود. بزرگ خاندان پیامبر را می گویم. گفتم: او مشغول آبکشی برای بوستان های فلانی است، درحالی که زیر لب قرآن را زمزمه می کند. عمر گفت: اگر دروغ بگویی و چیزی را از من پنهان کنی، قربانی شتران بر تو واجب باشد. آیا او هنوز به خلافت می اندیشد؟ گفتم: آری. گفت: آیا فکر می کند که رسول خدا بر خلافت او تنصیص کرده است؟ گفتم: آری و می افزایم: من از پدرم پرسیدم که آنچه علی ادعای آن را دارد چگونه است؟ او گفت: راست می گوید. پیامبر بر خلافت او تنصیص کرده است. عمر گفت: پیامبر اشاره هایی به این مطلب کرده بود، ولی هرگز حجت را تمام نمی کرد و عذر مخالفان را از میان نمی برد، و زمانی، تصمیم بر این کار داشت، و در دوران بیماری خواست نام او را آشکارا بیاورد، من به خاطر دلسوزی برای پیامبر و حفظ اسلام، از این کار جلوگیری کردم. سوگند به پروردگار این خانه، هرگز قریش بر گرد او جمع نمی شدند، و قبایل عرب در همه سرزمین ها بر او می شوریدند. پیامبر آنچه که من در دل داشتم، دریافت، و دست نگه داشت، و خدا نیز جز آنچه حتمی بود چیزی نخواست.

شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ١٢، ص ٢١.

 عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی عُمَرَ فِی أَوَّلِ خِلاَفَتِهِ دوره خلافت عمر می گوید رفتم نزد عمر قَالَ: کَیْفَ خَلَّفْتَ اِبْنَ عَمِّکَ ؟. بزرگ شما اهل بیت (سلام الله علیهم) یعنی علی (سلام الله علیه) را در چه حالی رها کردید در چه حالش چطور بود ،. قُلْتُ: خَلَّفْتُهُ یَمْتَحُ بِالْغَرْبِ عَلَی نَخِیلاَتٍ مِنْ فُلاَنٍ کشاورزی می ‌کند و این ها آب می ‌کشد کشاورزی می کند وَ یَقْرَأُ اَلْقُرْآنَ قرآن می خواند کار عبادیش را دارد این ها . قَالَ: یَا عَبْدَ اَللَّهِ ! یعنی عبدالله ابن عباس عمر گفت که هَلْ بَقِیَ فِی نَفْسِهِ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِ اَلْخِلاَفَهِ؟. هنوز هم هوای خلافت دارد قُلْتُ: نَعَمْ. گفتم بله قَالَ: أَ یَزْعُمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] نَصَّ عَلَیْهِ؟.

این ها فکر می کنند نه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تصریح کرد نه تنصیص کرد به نام او تسلیم به نام او کرد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قصد داشته است او را به عنوان جانشین تعیین کند. قُلْتُ: نَعَمْ، ابن عباس می گوید بله: وَ أَزِیدُکَ،

مجری:

 قبل از اینکه ادامه بدهید از این جمله این وضوح روشن است که حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) احتجاج کرده است به همین منصوص بودن خودش بله و الا اگر احتجاج نکرده است که عمر اعتقاد نداشت.

استاد: جباری

بله بیعت گیری بعد ابن عباس گفت قُلْتُ: نَعَمْ، وَ أَزِیدُکَ می ‌خواهم اضافه برایت بگویم که سَأَلْتُ أَبِی عَمَّا یَدَّعِیهِ، فَقَالَ: صَدَقَ. ز پدرم عباس پرسیدم درباره ادعایی که علی (سلام الله علیه) دارد که من جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم عباس گفت بله همینطور است تصدیق کرد این سخن را فقال عمر حالا این سخن عمر جالب است فَقَالَ عُمَرُ : لَقَدْ کَانَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] فِی أَمْرِهِ ذَرْءٌ خیلی عجیب است ذرء یعنی ارتفاع یعنی به تعبیر نزول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) غلو می کرد در حق علی (سلام الله علیه) معنیش این است لَقَدْ کَانَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] فِی أَمْرِهِ ذَرْءٌ پ یامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زیاده‌روی می ‌کرد در حق علی (سلام الله علیه) مِنْ قَوْلٍ لاَ یُثْبِتُ حُجَّهً وَ لاَ یَقْطَعُ عُذْراً، سخنان گفت در حق علی (سلام الله علیه) که موجب یک حجتی نبود و عذری را مرتفع نمی‌کرد عذر آور نبود.

 نعوذ بالله دارد تعریض بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد که بالاخره در علی (سلام الله علیه) زیاده‌روی می ‌کرد غلو می ‌کرد وَ لَقَدْ کَانَ یَزِیغُ فِی أَمْرِهِ وَقْتاً مَا، یک زمانی درباره علی (سلام الله علیه) زیاده‌روی داشت نعوذ بالله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ لَقَدْ أَرَادَ فِی مَرَضِهِ أَنْ یُصَرِّحَ بِاسْمِهِ خود این شاهد خوبی است برای اینکه بعضی از همین شبکه ها که می گویند از کجا معلوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می ‌خواست بحث خلافت مطرح کند عمر می گوید اصلاً استنباط همین است دیگر می گوید یک وقتی در بیماریش خواست تصریح به اسم او کند فَمَنَعْتُهُ مِنْ ذَلِکَ من مانع شدم إِشْفَاقاً وَ حِیطَهً عَلَی اَلْإِسْلاَمِ من خلاصه ترسیدم که عجب حرفی زده است که من دلم برای دین و اسلام سوخته است ، لاَ وَ رَبِّ هذا [هَذَهِ] اَلْبَنِیَّهِ نه قسم به هر حال این خانه و این مسجد شاید مثلا منظورش است شاید خانه کعبه منظورش است لاَ تَجْتَمِعُ عَلَیْهِ قُرَیْشٌ أَبَداً، قریش هرگز جمع نمی‌شود بر علی (سلام الله علیه) قریش هیچگاه متفق نمی ‌شوند بر موافقت با علی (سلام الله علیه) وَ لَوْ وَلِیَهَا لاَ اِنْتَقَضَتْ عَلَیْهِ اَلْعَرَبُ مِنْ أَقْطَارِهَا، اگر علی (سلام الله علیه) عهده دار این کار می شد عرب فرو می ‌پاشید و قبول نمی‌کردند فَعَلِمَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] أَنِّی عَلِمْتُ مَا فِی نَفْسِهِ فَأَمْسَکَ، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متوجه شد که من فهمیدم دیگر ادامه نداد.

و روى ابن عباس قال خرجت مع عمر إلى الشام في إحدى خرجاته فانفرد يوما يسير على بعيره فاتبعته فقال لي يا ابن عباس أشكو إليك ابن عمك سألته أن يخرج معي فلم يفعل و لم أزل أراه واجدا فيم تظن موجدته قلت يا أمير المؤمنين إنك لتعلم قال أظنه لا يزال كئيبا لفوت الخلافة قلت هو ذاك إنه يزعم أن رسول الله أراد الأمر له فقال يا ابن عباس و أراد رسول الله ص الأمر له فكان ما ذا إذا لم يرد الله تعالى ذلك إن رسول الله ص أراد أمرا و أرادالله غيره فنفذ مراد الله تعالى و لم ينفذ مراد رسوله أ و كلما أراد رسول الله ص كان إنه أراد إسلام عمه و لم يرده الله فلم يسلم .

ابن عباساز دست پسرعمويت علي به تو شكايت مي كنم، با ما همكاري نمي كند و حتي گفتم در اين سفر، همراه ما باش، ولي قبول نكرد. او را خيلي ناراحت و غمگين مي بينم. چرا اين همه ناراحت و غمگين است؟ گفتم: اي امير المومنين! خودت بهتر مي داني. عمر گفت: علي همواره غمگين است براي اين كه ما خلافت را از دست او گرفتيم. گفتم: حقيقت همين است.

شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ١٢، ص 78 و 79.

این یک نقل است نقل دیگر هم باز در جلد دوازده ابن الحدید شرح نهج البلاغه صفحه هفتاد و هشت و هفتاد و نه دارد این هم سریع عرض کنم بعد آن نکته‌ای که می ‌خواهم عرض کنم ابن عباس می گوید

خرجت مع عمر إلى الشام با عمر رفتیم به مسیر شام فقال لي يا ابن عباس أشكو إليك ابن عمك از پسر عمویت علی (سلام الله علیه) شاکی هستم سألته أن يخرج معي فلم يفعل از او تقاضا کردم همراه من بیاید به شام قبول نکرد و لم أزل أراه واجدا همواره می بینم که بر من واجد است واجد یعنی غضبناک از من دلگیر است فيم تظن موجدته فکر می کنید این غضبش برای چیست؟ قلت يا أمير المؤمنين إنك لتعلم قال أظنه لا يزال كئيبا لفوت الخلافة فکر می کنم به دلیل آن بحث خلافت است قلت هو ذاك بله بحث خلافت است إنه يزعم أن رسول الله أراد الأمر له علی (سلام الله علیه) معتقد است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امر خلافت را برای او در نظر داشت فقال يا ابن عباس و أراد رسول الله ص الأمر له فكان ما ذا إذا لم يرد الله تعالى ذلك.

 فقال یبن عباس و اراده رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) الله الامر له فکان ماذا الا لم ی ذلک خیلی عجیب است یک وقت خدا نخواستند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بخواهد چی می شود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست خدا ناخواسته است این همان جبر نیست و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مثلاً چیزی خلاف خدا می ‌خواهد به خدا تکمیل امور به سمتی می ‌برد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مثلاً چیز دیگر را خواسته است؟

إن رسول الله ص أراد أمرا و أرادالله غيره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی خواست خدا چیز دیگری را خواست فنفذ مراد الله تعالى و لم ينفذ مراد رسوله مراد خداوند محقق شد مراد خداوند آیا خلافت تو بود که محقق شود و مراد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت علی (سلام الله علیه) بود که محقق نشد أ و كلما أراد رسول الله ص كان إنه أراد إسلام عمه و لم يرده الله فلم يسلم .

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در بیماریش می ‌خواست نام علی (سلام الله علیه) را ببرد فسدته من مانع شدم خوف من الفتنه از ترس فتنه مانع انتشار امر اسلام و فعل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دست برداشت از ادامه این دو نقلی که ابن حدید در شرح نهج البلاغه یعنی شخصی که این کار را کرده است دارد خودش می گوید که من ترسیدم فتنه شود خلاصه مسئله طور دیگر پیش برود و این ها من سوالمان این است که نعوذ بالله اگر ما برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جایگاهی قائل هستیم که بر اساس آن جایگاه امت واجب است که تبعیت محض از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داشته باشند به تصریح قرآن واجب است امت تبعیت محض داشته باشند.

 آیات متعددی در این باره مثلا این آیه شریفه:

مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ

آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش بازگرداند از آن خدا، و رسول، و خويشاوندان او و يتيمان، و مستمندان، و در راه ماندگان است، تا (اين اموال عظيم) دست به دست ميان ثروتمندان شما نگردد، آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد و اجرا كنيد، و آنچه را از آن نهي كرده خودداري نمائيد، و از مخالفت خدا بپرهيزيد كه خداوند شديدالعقاب است.

الحشر (59):7

 و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فنتهو در سوره مبارکه حشر آیه هفت ما آتاک ما آتاکم الرسول هرچه هیچ استثنایی ندارد هرچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آورد بگیرید شما منتهی بشوید یا مثلاً اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به هذیان متهم می ‌کند نعوذ بالله غلبه یعنی غلبه علیه الوجع همان اشاره که شما فرمودید عرض کردم که هیچ فرقی نمی‌ کند آن عبارت در بیماری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک چیزی می گوید که در حالت عادی نمی‌گوید یعنی ای مردم در حالت بیماری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی شود به حرفش اعتماد کرد واقعاً می شود این را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داد در حالی که در قرآن کریم سوره مبارکه نجم آیه سه و چهار :

وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى

و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي‏گويد. آنچه آورده چيزي جز وحي نيست كه به او وحي شده است. 

النجم (53): 3- 4

نیست هرچه که می گوید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جز وحی است که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می شود.

مجری:

 خود همین جمله حسبنا کتاب الله در تعارض با قرآن در تضاد با این آیه شریفه از قرآن کریم است.

استاد: جباری

 این آیه شریفه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود که:

قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ

بگو: «من پیامبر نوظهوری نیستم؛ و نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم، و جز بیم‌دهنده آشکاری نیستم!»

 احقاف (46):9

 من جز آنچه که برایم وحی می ‌شود را تبعیت نمی‌کنم و اظهار نمی‌کنم این از یک جهت و این آیه شریفه سی و شش سوره مبارکه احزاب:

وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ۗ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا

هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است!

 احزاب (33):36

هیچ مومن در چه می ‌کنند چرا با قرآن در سر نزاع دارند با این آیات چطور می ‌خواهند جواب این آیات را بدهند در قیامت وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ هیچ زن مومن و مرد مومنی حق ندارند إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا هرگاه خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امری کردند ببینید اینجا الله و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) کنار هم قرار می ‌گیرد آقایی می آید اینجا می گوید که بله خدا نخواسته است پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواسته است امرخدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از هم جدا است خدا خواست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نخواسته است بالعکس أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ اختیار دیگر ندارند همین که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امر کرد امر الهی است و باید تبعیت محض داشته باشد.

وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا بله کسی که عصیان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کند ضلالا مبینا گمراهی آشکار وقتی چنین است ما می توانیم بگوییم که بله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قصد داشت من تصورم این باشد که معتقد هستیم که این نیست اشفاقا علی الاسلام نیست نبود اشفاقا علی حکومت هم بود اشفاقا علی خلافت هم بود مشخص اما در فرض این باشد حق نداشتند که عرض شود که مخالفت امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را کنند چه به خاطر اسلام چه به خاطر حالا این توجیه که بعضی شبکه ها به خاطر بیماری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستند رعایت حال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کنند و مثلاً عرض شود که زحمت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایجاد نشود و امثال این ها هر دو توجیهاتی است که با صریح آیات قرآن در تنافی است و به هیچ وجه قابل توجیه فانوس و عرض شود که تحمیل در واقع به تاریخ است تاریخ خیلی صریح فعل خلیفه دوم قابل دفاع نیست.

 این اهانت بزرگ به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اینکه اصلاً اعتماد بر کلمات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برداشته می شود یعنی ممکن است پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حالت بیماری چیزی بگوید که آن وحی نباشد آن قابل تبعیت نباشد در حالی که اگر چنین چیزی بود در قرآن باید استثنا می کرد دیگر در قرآن باید استثنا می کرد مگر خودت نمی‌گویی حسبنا کتاب الله کتاب الله ما کتاب خوب در کتاب خدا مگر چنین چیزی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حالات بیماری دارد حالت غیر بیماری دارد حالت غضب دارد حالت عادی دارد در حالت غضب و بیماری تبعیت نکنید قرآن چنین چیزی است تویی که می گویی حسبنا کتاب الله پس از قرآن باید شاهد بیاوری اینکه می گویی ان الرجل لیهجر آیا در قرآن می گوید که در حالت بیماری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ممکن است هذیان بگوید نعوذ بالله پس تبعیت نکنید در حالی که آیات همه صریح در بدون استثنا عموم در این معنا است که هر چه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود ما آتاکم الرسول دیگر عام تر از این آیه نداریم وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ استثنایی ندارد در این موارد اطاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم در قرآن اطاعت خدا است.

مجری:

که خیلی عجیب است استاد نکات خیلی خوبی را اشاره فرمودید همین که شما فرمودید در اینجا گفته حسبنا کتاب الله و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است گفته است اوصیکم باهل بیتی خیرا همان بحثی است که آقا می ‌خواسته است بین آن دو امانت گرانبها بین ثقلین جدایی بیندازد گفته است فقط کتاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید نه این دو را جدا نکنید لن تضلوا یکی را کنار بگذارید در این کلام جناب آقای عمر آمده است این کار را کرد دیگر و جدایی انداخت خیلی متشکریم استاد اگر اجازه بدهید میان برنامه را ببینیم برگردیم با بقیه سوالات در خدمت شما و بینندگان عزیز باشیم عزیزان بیننده تماس های ما به روی شما باز است می توانید تماس بگیرید با شماره‌ای که مشاهده می ‌فرمایید و ان شاء الله استاد در پاسخ تماس‌های شما سوالات شما را پاسخ خواهند داد میان برنامه را ببینیم و برگردیم.

صلی الله علیک یا مولای یا صاحب العصر والزمان عجل الله تعالی فی فرجک عزیزان بیننده در شامگاه جمعه روزی که متعلق به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است همچنان در خدمت شما هستیم از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با برنامه آینه تاریخ در خدمت شما هستیم و از محضر جناب دکتر جباری بهره‌مند می شویم و سوالات تاریخی شما را خدمت دوستان عرض می ‌کنیم استاد خسته نباشید قبل از این برنامه خیلی از سوالات ما را پاسخ داده است در ضمن همان سوال مثلاً بیننده‌ای سوال کرده بود که رذیه یوم الخمیس چرا به آن گفتند از کجا معلوم که جانشین مثلاً پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جانشینی خودش اشاره کند این ها را الحمدالله پاسخ دادید حالا در مورد این دو سال اگر نکته خاصی است بخواهید اضافه کنید به وقت خودش خدمت شما می ‌رسیم الان یک تماسی داریم از یکی از دوستان جناب امیر از گلستان سلام علیکم و رحمة الله در خدمت شما هستیم.

بیننده

 سلام بر استاد گرانمایه دکتر جباری و مجری محترم عزاداری ها قبول حق باشد سوال اول اولین پیشوای مذهب زیدیه چه کسی بود و اکنون چه کسی است سوال دو مذهب زیدیه چند امام شیعه را قبول دارد سوال سه مذهب زیدیه در عقاید و احکام به کدام مذهب شیعه یا اهل سنت نزدیکتر هستند به عبارت دیگر زیدیه را در کنار تشیع قرار بدهیم یا مذهب تسنن سوال چهار آیا می ‌توان گفت زیدیه تلفیقی از عقاید شیعه و اهل سنت است سوال پنج مذهب زیدیه کدام یک از عقاید و احکام شیعه را قبول ندارد یک سوال دیگر هم داشتم در مورد عبیدالله زمان معاویه است آیا این عبیدالله زمان معاویه همان ابن عباس معروف است با تشکر فراوان از استاد گرامی مجری محترم و عوامل زحمتکش پشت صحنه خدانگهدارتان.

مجری:

 سلامت باشید خیلی متشکرم در یک سوال قرار داد اگر در خدمت شما عرض می ‌کنم که سوالات دیگر هم داریم اگر در حد خودش مختصر کنیم.

استاد: جباری

و چون چهار پنج سوال وقت مستوفایی می ‌طلبد زیدیه این را بگذاریم هفته آینده ان شاء الله من اول برنامه مفصل پاسخان عرض می ‌کنم سوال اخیرشان عبیدالله ابن عباس توضیح کوتاهی عرض می ‌کنم و بحث زیدیه یک مقدار هم به لحاظ تاریخی هم به لحاظ فقهی هم به لحاظ کلامی وقت بیشتری می خواهد و الان ذبح می شود بحثمان بحث عبیدالله بن عباس عرض شود که یکی از شخصیت‌های قابل عبرت گیری در تاریخ است آنچه که در زمان معاویه است سوالشان که در زمان معاویه است عبیدالله عبدالله هر دو چون هم عبدالله بن عباس دوره معاویه را درک کرده است هم عبیدالله این ها برادرند برادر بزرگتر شده است یعنی عبدالله بن عباس زمان حدود دهه هفتاد عمر کرده است اختلاف در تاریخ وفاتش است بعد از حادثه کربلا سال ها بوده است اما که خوب شخصیت مطرح و معروفی است اما فضل و روایت بسیاری روایت در کتب تفسیری کتب حدیثی هم وقتی مطلق ابن عباس منظور عبدالله بن عباس عبیدالله کوچکتر بوده است و عرض شود که از جهت سیاسی دوران امیرالمومنین (سلام الله علیه) را دارای مسئولیتی بودند ولایت یمن را امیرالمومنین (سلام الله علیه) استاندار یمن را به او سپرد و عملکردش در دوره امیرالمومنین (سلام الله علیه) هم یک مقدار قابل انتقاد است.

 مثلاً وقتی که غارات معاویه بصر بن ارتات فرستاد برای غارتگری و کشتار و در مکه در یمن و فرستاد این عبیدالله به جای اینکه بماند دفاع کند از آنجا آمد به عراق و به کوفه و این ها و رها کرد آنجا را به تعبیری و بصر بن ارتات حمله کرد دو طفل این را کشت با قساوت قلب و مادرش وقتی دید صحنه را حالت روانی تقریباً پیدا کردند همسر عبیدالله بن عباس و با این وجود خوب این گزارش که معروف است در تاریخ است که بعد از شهادت امیرالمومنین (سلام الله علیه) و جریان درگیری معاویه با امام حسن (سلام الله علیه) رفت و پیوست به جبهه معاویه وعده پول معاویه خیلی غیر قابل باور است اما چه کنیم که در کتب تاریخی نقل شده است و اصلاً زمینه انعقاد صلح تحمیلی توسط همین فراهم شد یعنی سپاه حضرت (سلام الله علیه) در واقع فروپاشاند که قیس بن سعد بن عباده بعدش آمد با مابقی سپاه را جمع کرد انتقاد کرد نسبت به عبیدالله و این ها نشان می دهد که به هر حال یک کار غیر قابل دفاعی انجام داد و نتیجه ا‌ش را همان بحث صلح تحمیلی شد بعد از آن دیگر یک حرکت سیاسی متنابهی از او گزارش نشده است در دوره معاویه چه عصر امام حسن (سلام الله علیه) چه عصر امام حسین (سلام الله علیه) یعنی چه دهه چهل چه دهه پنجاه آخرش هم در سال پنجاه و هشت حدود اختلافی در تاریخ وفات پنجاه و هشت پنجاه و هفت حدوداً از دنیا رفته است.

و مرگ طبیعی از دنیا رفته عبیدالله یک چنین وضعیتی را دارد الان من عرض می ‌کنم ان شاء الله.

مجری:

 بحث زیدیه را در وقت خودش ان شاء الله برنامه‌های متنوعی داشتیم مراجعه کند آنجا هم می ‌تواند برخی از این ها را ببیند در برنامه راه روشن هم یک بخشی به عقاید زیدیه پرداخته شد به مناسبت موضوع امیرآقایعزیز از گلستان تشکر از شما تماس گرفتید برنامه هفته آینده را ببینید ان شاء الله آنجا بیشتر در این خصوص استاد گفتگو خواهند کرد استاد در مورد این رذیه یوم الخمیس به رذیه تعبیر شده است رذیه خیلی مصیبت بزرگی است درست است؟ بله دیگر شما فرمودید خیلی واقعاً احساس می ‌کنیم حالا به ذهنم آمد واقعاً اگر بخواهیم بین پنجشنبه و این حادثه تلخ برای روز دوشنبه که خود رحلت است فکر کنم شاید این پنجشنبه خیلی سنگین است.

استاد: جباری

مصیبت کل نشان می ‌دهد که اصلاً تمام مصیبت ابن عباس از آنجا می ‌بیند دیگر به تعبیری دیگر اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) موفق می شده است سند مکتوب بگذارد از خودش طبیعی است مقداری فضا روشن می شود زمینه شبهات ببینید اگر سندی در همین روزهای آخر عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نکته عرض می ‌کنم اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سند مکتوبی در روزهای آخر عمرشان از خود به جای می ‌گذاشتند دیگر نمی‌توانستند به حدیث مجعول نبوت و امامت و خلافت در یکجا جمع نمی‌شود تمسک کنند.

مجری:

با توجه به گزارشی که شما فرمودید تعداد زیادی آنجا حضور دارند.

استاد: جباری

 حضور دارند در همان جلسه غدیر بوده است و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعدش نبوت خداوند نخواسته است نبوت و خلافت در یک خاندان بنی هاشم با هم جمع شود شاهد تراشیدند برایش اگر سند مکتوبی آن هم در اواخر روزهای آخر که دیگر مفری نماند مردم بگویند.

 روزهای آخر بود نه اینکه این حرفا مثلاً یک ماه قبل زده باشد مثل جریان غدیر که دو سه ماه قبل بوده است یک ماه دو سه ماه قبل زده باشد بعد می گویند در فاصله ما به تعبیر ناسخش آمد در قرآن ناسخ و منسوخ ناسخ آن روایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ما شنیدیم دیگر اینجا فهمیدند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می ‌خواهد چه کند و این ها عرض شود که مانع شده است متاسفانه بله.

مجری:

 استاد شما اشاره داشتید که حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) هم حضور داشت در این جریان سوال شده است این ها طبیعتا در رسانه‌های فاسد وهابیت ایران خیلی می گویند ما که دیدیم این ها را که ادعا می ‌کنند که آنجا بود چرا ایشان نرفت قرطاس بیاورد لوازم التحریر بیاورد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بنویسد و این ها این را می شود توضیح بفرمایید.

استاد: جباری

 بله بله دیدم که یک چنین شبهه‌ای را مطرح می ‌کنند که علی (سلام الله علیه) می رفت می آورد چرا دیگران عرض شود که مخالفت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود او چرا نیامد می گویم اتفاقاً چون علی (سلام الله علیه) تابع پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود نرفت چون تابع پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صدا شد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود که بعد ما کنتم بعد از این حرفی که زدید من دیگر این کار را نخواهم کرد عرض می ‌کنم چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نکرد این کار را چون چنین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود دیگر لغو بود یعنی خلاف خواست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود آوردن قلم و کاغذ نوشت افزار حالا چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نخواست اصرار نکرد همین سوال می کند می گویند که حالا عمر مخالفت کرد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دوباره می ‌گفت که بروید بیاورید گوش به حرف این ندید پاسخ این است که کسانی که جرات کردند عرض کنم که این گونه جرات کردند که در این حالت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت هذیان بدهند اگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می ‌نوشت اثر مکتوب داشت می گفتند اثر مکتوبدر حالت هذیان گویی نوشته است بلکه بدتر می ‌گفتند بلکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) احساس خطر کرد آن زحمات بیست و سه ساله دارد همه بر آب می رود با منافقین در مدینه و پشت صحنه هستند و اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اصرار می ‌کرد آن ها بر طریق نفاقشان اصرار می ‌کردند مسیر به سمت دیگر سوق می ‌دادند در خود مدینه یک بلوایی به پا می ‌شد بیرون مدینه که بعضی از قبایل که بعداً مرتد شدند آن ها حضور دارند و اصلاً همه چی به هم می ‌ریخت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در صورتی می ‌توانست این را بنویسد که فضای آرامی در مدینه باشد بتواند کار را پیش ببرد.

مجری:

 جدای از آن قبلش یک قضیه رخ داده است پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید ما کتاب بیاید بنویسم الان یک رخداد جدید است یک اتفاقی که توهین به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شده است. گفتند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حالت اینجا رفع کند در این جامعه مجبور است که به اصطلاح از آن بیخیال شویم به این بپردازیم.

استاد: جباری

وقتی جرئت کردند چنین نسبتی را در حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بگویم حالا من یک نکته‌ای را جالب است خیلی ارتباط با این ندارد اما نکته جالبی است که علامه سید جعفر مرتضی عاملی بحث تناقضات افراد هم خلیفه دوم را عرض می ‌کنم ببینید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی که خیبر را فتح کردند از روی به هر حال رحمت و این ها و نکته دیگر هم اینکه اگر خیبریان را که حقشان بود اخراج می ‌کردند از خیبر این زمین ها و نخلستان هایشان می ماند و می ‌خشکید چرا چون اهل مدینه خیلی نمی‌توانستند با آن ها رسیدگی کنند تبحرشان نداشتند لذا طبق درخواست خود اهل خیبر این ها را اجازه داد که در آنجا بمانند از محصول سال پنجاه درصد به مدینه به عنوان جزیه و فلان بفرستند به امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام شد رفت زمان عمر زمان عمر فرزندش عبدالله بن عمر سفری به خیبر کرد آنجا ظاهرا نزاعی چیزی پیش آمد و یک آسیبی به او رسوندند و بعد عمر گفت که من از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم در اواخر عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده که لا يجتمع في جزيرة العرب دينان در سرزمین عرب دو دین با هم جمع نمی شود باید خیبرین خارج شوند خیبر از آنجا خارج که بعضی می گویند که این ها اصلاً بازی برنامه بود که این ها بروند به سمت همه فلسطین و این ها در واقع به نفع یهود به در ظاهر بر علیه اش در واقع به نحوی این ها را سوق دادند به سمت آن سرزمین فلسطین عرض موعودشان و این ها اما عرضم در اینجا است جناب علامه سید جعفر مرتضی عاملی یک مچ گیری می کند اینجا می ‌فرماید در که می ‌گفتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آخر عمرش هذیان می گوید چرا این جمله هذیان حساب نکردید روایتی است که تنها ناقلش آقای عمر است می ‌گفت من آخر عمر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که لا يجتمع في جزيرة العرب دينان اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخر عمر نعوذ بالله که بیمار بودند در بیماری چرا به این کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تمسک می کنید؟

مجری:

خیلی متشکرم جناب دکتر یک سوالی هم شده است از اوضاع آخر عمر شریف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما بگویید من می گویم که این همه مصیبتی که الان ما در همین یک جلسه بحث کردیم خودش چقدر مصیبت است دیگر چه اوضاع دیگر بخواهیم نقل کنیم. حالا ما اینجا به اصطلاح سر عمر تراشیدیم در این قضیه این نماز ابوبکر این نماز ابوبکر در اواخر عمر شریف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این ها خیلی تمسک می ‌کنند که بعد آمده است نماز خوانده است این در همین ایام بوده است یا قبل از این قضایا بوده است.

استاد: جباری

 بله کوتاه اشاره می ‌کنم بحث صلاة ابی بکر متاسفانه یکی از باز همان توطئه‌هایی است که در روزهای آخر انجام گرفت برای انحراف مسیر خلافت از آن مسیری که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ترسیم کرده بود در متون آقایان اهل سنت خیلی پروبال داده شده است به این مسئله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابوبکر به جای خودش می ‌فرستاد برای نماز و عرض کنم که چون خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و عجیب است که تناقض‌هایی در نقل‌هایشان وجود دارد چند چند روز بوده است چند نماز بوده است یا اگر یک روز بوده است چه نماز صبح بوده است ظهر بوده است عصر بوده است تناقض‌های عجیبی در نقل‌های خودشان در این قسمت وجود دارد آن وقتی هم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید آمد شنید که ابوبکر در نماز است و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد به مسجد گاهی می گویند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایستاد جلو و ابوبکر رفت کنار در صف مومن اقتدا کرد بعضی می گویند نه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم به ابوبکر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد در محراب ایستاد به نماز ابوبکر هم نماز را شروع کرده بود ابوبکر دوباره اقتدا کرد به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم به ابوبکر.

پس پیداست امر دروغی که اینقدر اختلاف درش است آنچه که واقع مطلب است از متون شیعی بعضی از متون اهل سنت استفاده می شود حالا من آدرس هم عرض می ‌کنم کتابی که الان مقابلم است کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم (صلی الله علیه وآله و سلم) علامه سید جعفر مرتضی عاملی از جمله آثاری است خوب به این بحث پرداخته است در جلد سی و دو این کتاب از الصحیح من سیرة النبی الاعظم (صلی الله علیه وآله و سلم) در جلد سی و دو به عنوان صلات ابی بکر مفصل پرداخت هم تناقضات نقل‌ها را به آن اشاره کرده است نقل مرحوم شیخ مفید را سریع در فرصت باقی مانده عرض می ‌کنم که قصه چه بوده است ببینید یک نماز بوده است و آن نماز صبح دوشنبه است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفتند در آن نماز صبح عبارت این است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ابتدا در حجره ام سلمه بود عایشه درخواست کرد از ام سلمه و از دیگر همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مدت بیماریش بیاورد در حجره خودش دو سه روزی دو روزی سه روزی بالاخره خیلی مشخص نیست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حجره عایشه بوده است طبق درخواست عایشه که ما از شواهد هم می توانیم به دست بیاریم که درخواست برای چی بوده است یکی از چیز همین جا است که بالاخره حال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تحت کنترلشان باشد.

 و حالا نمی‌دانم چه طوری عرض کنم در فضا آیا سوء قصد به جان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نشده است بالاخره ما یک روایتی در تفسیر عیاشی داریم انهما سمتاه کنایه آنجا اشاره شده است دارد:

فجاء بِلال عند صَلاة الصبح ورسولُ الله مغمورٌ بالمَرَض فنادى : الصلاة يَرْحَمكم الله ، فأُوذن رسولُ الله بندائه ، فقال : « يُصلّي بالناس بعضُهم فإنّني مشغولٌ بنفسي.فقالت عائشة : مُروا أبا بكر ، وقالت حَفْصةُ : مُروا عُمر. فقال رسولُ الله حين سَمِع كلامَهما ورأى حِرصَ كلّ واحدة منهما على التَنْويه بأبيها وافتتانهما بذلك ورسولُ الله حيٌّ! : « اُكْفُفْنَ فإنكنَّ صُوَيْحِباتُ يوسُف ثمّ قام عليه وآله السلام مُبادراً خَوفاً من تقدّم أحد الرجلين ، وقد كان أَمَرهما بالخروج إلى اُسامة ، ولم يكن عنده أنّهما قد تخلّفا.فلمّا سَمِع من عائشة وحَفْصة ما سَمِع ، عَلِمَ أنّهما مُتأخِّران عن أمره ، فبَدَر لِكَفِّ الفِتنة وإزالة الشُبهة ، فقام ـ وانّه لا يستقلُّ على الأرض من الضَعف ـ فأخَذ بيده عليّ بن أبي طالب والفَضْل بن عبّاس فاعتمدهما ورجلاه تَخُطّان الأرض من الضعف.فلمّا خرج إلى المسجد وَجَد أبا بكرٍ قد سَبَق إلى المحراب ، فأومأ إليه بيده أن تاَخَّرْ عنه ، فتأخَّرَ أبو بكرٍ وقام رسولُ الله مقامه فكَبَّرفابتدأ الصلاةَ التي كان قد ابتدأ بها أبو بكرِ ولم يَبْن على ما مَضى من فِعاله.

پس بلال (اذان گوى آن بزرگوار) هنگام نماز صبح آمده در حالى كه بيمارى حضرت را در خود فرو برده بود گفت: «خدايتان رحمت كند (هنگام) نماز است.» آواز بلال را به گوش آن حضرت رساندند، فرمود: «امروز ديگرى با مردم نماز بخواند؛ زيرا كه من به خويشتن سرگرم هستم (و بيمارى تاب رفتن مسجد را از من برده است).عايشه گفت: «به ابوبكر بگوييد (به مسجد رود)»حفصه گفت: «به عمر بگوييد.»(و هر كدام پدر خود را براى خواندن نماز تعيين كردند)، رسول خدا صلى الله عليه و آله كه سخن آن دو را شنيد و حرص هر يك را براى بلند كردن پدر خود و دلبستگى آن دو را به اين كار ديد با اين كه هنوز آن حضرت صلى الله عليه و آله زنده است فرمود: « (از اين سخنان) خوددارى كنيد؛ زيرا كه شما همانند زنانى هستيد كه با يوسف عليه السلام همدم بودند. سپس با شتاب برخاست و ترسيد مبادا يكى از آن دو مرد (يعنى ابوبكر و عمر) پيشى در نماز بر مردم گيرند، در صورتى كه آن حضرت آن دو را دستور به بيرون رفتن با اسامه فرموده بود و نمى دانست كه آن دو (در مدينه مانده اند، و هنوز) نرفته اند، و چون گفتار عايشه و حفصه را شنيد دانست كه در انجام دستور او سستى كرده (و از مدينه بيرون نرفته) اند، پس آن حضرت براى فرو نشاندن فتنه و برطرف ساختن شبهه (از ذهن مردمان) مبادرت جست و با اين كه از بى حالى و ناتوانى نمى توانست روى پا بايستد، برخاسته دست هاى مباركش را على بن ابى طالب عليه السلام و فضل بن عباس گرفته و بر آن دو تكيه فرمود، و پاهاى نازنينش از ناتوانى به زمين كشيده مى شد، با اين حال به مسجد آمده، ديد ابوبكر در محراب ايستاده، با دست مبارك به او اشاره فرمود كه از محراب به يك سو رود، ابوبكر به كنارى رفت، پيغمبر صلى الله عليه و آله به جاى او ايستاد، پس تكبير نماز گفت و نمازى را كه ابو بكر شروع كرده بود از سر گرفت و دنبال نماز او را نگرفت، چون سلام نماز را داد به خانه بازگشت.

 الإرشاد نویسنده : الشيخ المفيد ج 1 ص 183 رواه البخاري في صحيحه ١ : ١٧٢ب ٤٦ ، ومسلم في صحيحه ١ : ٣١٣ / ٩٤ ، ٩٥ ، ١٠١ ، والبيهقي في دلائل النبوة ٧ : ١٨٦.

 که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حجره عایشه بود و بلال اذان گفت و كان بلال يؤذن ثم يأتي الى النبي فيؤذنه بذلك در روزها می آمد خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بعد از اذان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و می ‌برد مسجد برای نماز فأذّن يوما للفجر پس پیدا است نماز نماز صبح بوده است اذان صبح را گفت و آمد خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم در بیماری بوده است ورسولُ الله مغمورٌ بالمَرَض فنادى : الصلاة يَرْحَمكم الله ، فأُوذن رسولُ الله بندائه ، فقال : « يُصلّي بالناس بعضُهم فإنّني مشغولٌ بنفسي پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خیلی حالشان بد بوده است فرمود یکی از اصحاب نماز بخوانند من حالم نامساعد است می گوید تا این را فرمود.

فقالت عائشة : مُروا أبا بكر ، عایشه گفت بگویید ابوبکر نماز را بخواند وقالت حَفْصةُ : مُروا عُمر حفصه گفت بگویید عمر نماز را بخواند. وقد كان أَمَرهما بالخروج إلى اُسامة ، در حالی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود به جیش اسامه ملحق شوند نباید در مدینه باشند.

ولم يكن عنده أنّهما قد تخلّفا.فلمّا سَمِع من عائشة وحَفْصة ما سَمِع ، عَلِمَ أنّهما مُتأخِّران عن أمره ، فهمید که این ها تبعیت از امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نکرده ‌اند و به جیش اسامه ملحق نشدند و نمی دانستند در مدینه این ها گفتن ابابکر مرو عمر فهمید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متوجه شد که این ها هنوز در مدینه هستند ورأى حِرصَ كلّ واحدة منهما على التَنْويه بأبيها وافتتانهما بذلك ورسولُ الله حيٌّ! : « اُكْفُفْنَ فإنكنَّ صُوَيْحِباتُ يوسُف دید هر یک از این زن‌ها دارند به سمت یوسف بروید کنار که شما مثل همان زنانی هستید که می ‌خواستند یوسف را فریب بدهند و تشبیه به آن ها کرد بعد دارد که فأخَذ بيده عليّ بن أبي طالب والفَضْل بن عبّاس فاعتمدهما ورجلاه تَخُطّان الأرض من الضعف. فضل بن عباس و امیرالمومنین (سلام الله علیه) می ‌خواستند فلمّا خرج إلى المسجد وَجَد أبا بكرٍ رفتند مسجد در محراب که ابوبکر قد سَبَق إلى المحراب ، بدون اذن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته است در محراب ایستاده است فأومأ إليه بيده أن تاَخَّرْ عنه ، اشاره کردند برو کنار فتأخَّرَ أبو بكرٍ وقام رسولُ الله مقامه فكَبَّرفابتدأ الصلاةَ التي چون جالب است اینکه جمله‌ای که نقل شده است مرحوم مفید چون بعضیشان می گویند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد نماز ابوبکر ادامه داد خیلی عجیب است مضحک است واقعا می گوید كان قد ابتدأ بها أبو بكرِ ولم يَبْن على ما مَضى من فِعاله.

 نه لم یبنه بلبل ابتدا از سالاد به تکبیرت الهام خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز را شروع کردند و با اعتراض به ابوبکر برو کنار از منزلم بانی اعتراض این لب بحث چرا حالا این اصرار داشتند ما می گوییم شواهدی داریم که از زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زمینه چینی دارد می شود برای بحث خلافت یکی همین است که این است شواهد زیادی است که این ها یکی از اصحاب به نماز است دیگر می ‌خواهم بگویم بله ببینید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جانشین من در نماز شود.

 پس بنابراین نظرش با ابوبکر باشد اگر روز آخر و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زرنگ یث این اتفاق افتاده است یا روزهای آخر به نفع در است خوب است به پایان رسیده است از این ها به هر حال زرنگ‌تر و سد باب کردند با رفتن به مسجد و بله جلوی این توطئه را گرفتند متاسفانه یعنی حجت را پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تمام کرد.

مجری:

آن چیزی که وظیفه بود خیلی متشکرم آقای دکتر از حضورتان و این نکاتی که فرمودید واقعاً این نکات روشن می شود قضیه اگر کسی برای خود ابهامی باشد نمی‌دانم یک خورده فکر کنید در مورد این غذا این گزارش‌هایی که استاد فرمودند همه در منابع خودتان است از اهل سنت است و آنجا نقل شده است یک خورده تحلیل کنند این ها عزیزانی که پیرو مکتب خلافت هستند فکر کنم نتیجه را می ‌توانند پیدا کنند راه حق یافتنی است و ان شاء الله متبع حق باشند از شما تشکر می کنم استاد از شما بینندگان عزیزم التماس دعا داریم و شما را به خدای منان می ‌سپاریم اللهم عجل لولیک الفرج .

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها