لينک دانلود
عنوان برنامه: آینه تاریخ
تاريخ: 19/ 05/ 1403
استاد: حجت الاسلام والمسلمین جباری
مجری: آقای قضبانی
قسمت:127
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مجری:
سلام خدا بر مهدی این امت حضرت حجت بن الحسن العسری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سلام ما خدمت شما عزیزان بیننده شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شامگاه جمعه را خدمت شما بخیر عرض می کنیم و از خداوند متعال تعالی برای شما سعادت روزافزون را داریم و اما برنامهای که تقدیم حضورتان می شود طبق این ساعات و این دقایق هم همیشه طبق روالی که شبکه ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد برنامه آینه تاریخ است و این برنامه در خدمت جناب آقای دکتر جباری هستیم و از محضر ایشان استفاده می کنیم خدمت استاد عرض سلامی داشته باشیم و برمیگردیم خدمت شما تذکرات را یادآوری می کنیم استاد عزیز سلام وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید.
استاد: جباری
علیکم السلام و رحمت الله بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب دارم حضور شما و حضور بینندگان گرامی برنامه هر جایی که شرف حضور دارند از خداوند متعال توفیقات و نصرت روزافزون را طلب می کنم برای همه عزیزان و ان شاء الله که همه مشمول عنایات توجهات صاحب و ولی نعمتمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در همه آنات و لحظات باشیم ان شاء الله در خدمتتان هستیم.
مجری:
بزرگوارید خیلی خوش آمدید و خوشحال هستیم که در خدمت شما هستیم امیدواریم که در این دقایقی که افتخار این را دادید به ما که خدمت حضرتعالی باشیم کمال استفاده و بهره را ببریم عزیزان بیننده سه هزار پانزده پانزده سامانه پیامکی ما است که آشنا هستید با این سامانه که مرتب خدمت شما دوستان و همکاران یادآوری می کنند اما سیصد و سیزده را اگر بفرستید به این شماره عضو کانال شبکه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می شوید علاوه بر ماهواره ما را از طریق سایت شبکه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همچنین اپلیکیشن شبکه که در گوشیهایتان نصب می شود و خیلی راحت می توانید ما را از آنجا به صورت زنده و مستقیم همزمان می توانید ما را ببینید و دنبال کنید آرشیو شبکه هم اتفاقاً در اختیار شما است به راحتی می توانید به برنامههای گذشته ما هم رجوع کنید تلفنهای شبکه هم باز است از همین الان امکان دارید تماس بگیرید هر وقتی شما تماس بگیرید همان زمان ما وصل می کنیم و ان شاء الله جناب آقای دکتر پاسخگوی سوالات تاریخی شما خواهند بود.
استاد عزیز در خدمت شما باشیم این روزها که دیگر ایام اول صفر است یادآور مصائب بزرگی است که در شام رخ داد یکی از مباحثی که مربوط شود به این بحث بحث خرابه شام است در خرابه شام اقامت کردند برخی از محققین و دانشمندان به نام اتفاقاً هم هستند در این زمینه می گویند خرابه به آن معنای خرابه نیست در آنجا و آنجا ساکن شدند در خصوص توضیح می فرمایید از گزارش های تاریخی برایمان بگویید.
استاد: جباری
خواهش می کنم تبیین نسبت به موضوع من می کنم به صورت کوتاه منتها استاد بزرگواری که این دیدگاه را مطرح کردند من تماسی داشتم یا یکی دو هفته قبل با ایشان برخی از این شواهد را که الان اشاره می کنم عرض کردم خدمتشان و ایشان فرمودند که من باز تاملی خواهم داشت شاید اعاده نظری کردم و نظرمان به هر حال تغییر عرض کردم که چون دیدگاه این بزرگوار این است با توجه به اینکه مطرح می کردند یزید اهل بیت (سلام الله علیهم) را در خانهای کنار خانه خودش جای داد و بعد از آن خطبه امام سجاد (سلام الله علیه) و به هر حال خود حضرت زینب (سلام الله علیها) و فضایی که به صورت منفی بر علیه اش ایجاد شد آن ها را در جایی نزدیک خانه خودش جای داده است.
پس آنجا خرابه نبود پس چرا گفته می شود خرابه ایشان ادعایشان بود که آنجا محل آن خراب است دیدم که در برخی از منابع هم عنوان محله الخراب آمده است همان اواخر مثلاً در فرمایشهای مرحوم آیت الله سید محسن امین عاملی صاحب کتاب اعیان الشیعه که خود ایشان ساکن شام بوده است و اهل لبنان ایشان تعبیر محله الخراب بودند در کلماتشان است مراد از محله الخراب در دمشق بخشی از شهر بوده است که هنگام فتوحات می دانیم شام بخشی از آن در زمان ابوبکر بخشی از آن هم و تکمیلش در زمان عمر انجام گرفت فتوحاتی که در بخش شهرهای مختلف شام از جمله دمشق و سپس بیت المقدس و این ها انجام شد.
کسانی از حاکمیت منطقه شام تحت سیطره امپراتوری روم شرقی بود از سالها قبل از قبل از اسلام و وقتی که دمشق فتح شد کسانی از ساکنان رها کردند آنجا را برگشتند به روم رفتند مثلاً به پایتخت روم شرقی قسطنطنیه امثال این ها بالاخره خالی شد بخشهای محلهای از این شهر خالی شد از سکنه شد متروکه شد متروکه بودن غیر از خراب بودن است از فاصله بین فتوحات تا جریان کربلا خیلی نیست یک چیزی حدود مثلاً شاید حدود سی یا چهل سال فاصله است و اینطور نبوده است که حالا الزاماً خراب شود و منتها محله الخراب گفتند چون خالی از سکنه بود معاویه علیه العنة وقتی که حاکم بر شام شد در زمان عمر بعد از مرگ برادرش یزید ابن ابی سفیان در آن کاخ معروف خودش را به اصطلاح خضرا را آنجا ساخت محله ساخت و یزید هم طبعاً در همان جا ساکن بود و اسرا را آوردند در خانهای به دستور یزید کنار خانه خودش کنار آن کاخ سکنا دادند.
ادعای این بزرگوار این است که پس این محله الخراب نه خرابه خدمت ایشان عرض کردم ما روایت داریم که این روایات کاملاً بحث خرابه در مطرح است یعنی یک خانهای که دیوارش داشت می ریخت سقف نداشت بعضی قسمتهای خانه و از سرما گرما حفظ نمیشدند اینجا خراب نیست پس چیست و ایشان تاملی داشتند در این عرایض من حالا من دو سه روایت از منابعش عرض می کنم ببینید یک روایت در لحوف مرحوم ابن طاووس است و صفحه دویست و نوزده و همینطور مثیر الاحزان ابن نما تقریباً معاصر مرحوم ابن طاووس است در مثیر الاحزان صفحه صد و دو و صد و سه مضمون روایت این است:
عن فاطمه بنت علیّ :إنَّ یَزیدَ لَعَنَهُ اللّه أمَرَ بِنِساءِ الحُسَینِ علیه السلام، فَحُبِسنَ مَعَ عَلِیِّ بنِ الحُسَنِ علیه السلام فی مَحبِسٍ لا یَکُنُّهُم مِن حَرٍّ ولا قَرٍّ، حَتّی تَقَشَّرَت وُجوهُهُم ، ولَم یُرفَع بِبَیتِ المَقدِسِ حَجَرٌ عَلی وَجهِ الأَرضِ إلّا وُجِدَ تَحتَهُ دَمٌ عَبیطٌ ، وأبصَرَ النّاسُ الشَّمسَ عَلَی الحیطانِ حَمراءَ کَأَنَّهَا المَلاحِفُ المُعَصفَرَهُ إلی أن خَرَجَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهماالسلام بِالنِّسوَهِ ، ورَدَّ رَأسَ الحُسَینِ علیه السلام إلی کَربَلاءَ.
یزید دستور داد تا زنان کاروان حسینی را به همراه علی بن الحسین در زندانی جای دادند که آنان را از گرما و سرما حفظ نمی کرد، تا آن جا که پوست صورت ایشان دگرگون شد.
لهوف، سید ابن طاووس، ص 219، الأمالی للصدوق: ص 231 ح 243 ، روضه الواعظین : ص 212 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 140 .
إنَّ یَزیدَ لَعَنَهُ اللّهأمَرَ بِنِساءِ الحُسَینِ علیه السلام، فَحُبِسنَ مَعَ عَلِیِّ بنِ الحُسَنِ علیه السلام فی مَحبسٍ یزید ملعون دستور داد این زنان اسیران همراه علی بن الحسین (سلام الله علیه) در یک محبسی که لا یَکُنُّهُم مِن حَرٍّ ولا قَرٍّ، از سرما گرما چیزی این ها را حفظ نمیکرد حَتّی تَقَشَّرَت وُجوهُهُم ،چهرههایشان پوست انداخت یعنی هم آفتاب، پس پیدا است چیزی نبوده است آفتابی بوده است و چهرههایشان و عرض کنم که این روایت را از فاطمه بنت علی (سلام الله علیهما) نقل می کند فاطمه بنت علی (سلام الله علیهما) خواهر پدری حضرت زینب (سلام الله علیها) محسوب می شود دختر امیرالمومنین (سلام الله علیه) از همسر دیگری بوده است و فاطمه بنت علی (سلام الله علیهما) یزید دستور داد که ما را به هر حال زنان و امام سجاد (سلام الله علیه) را در یک خانه این چنین جای بدهند.
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْأَهْوَازِیِّ وَ اَلْبَرْقِیِّ عَنِ اَلنَّضْرِ عَنْ یَحْیَی اَلْحَلَبِیِّ عَنْ عِمْرَانَ اَلْحَلَبِیِّ عَنْ مُحَمَّدٍ اَلْحَلَبِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: لَمَّا أُتِیَ بِعَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَزِیدُ بْنُ مُعَاوِیَهَ عَلَیْهِمَا لَعَائِنُ اَللَّهِ وَ مَنْ مَعَهُ جَعَلُوهُ فِی بَیْتٍ فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّمَا جَعَلَنَا فِی هَذَا اَلْبَیْتِ لِیَقَعَ عَلَیْنَا فَیَقْتُلَنَا فَرَاطَنَ اَلْحَرَسُ فَقَالُوا اُنْظُرُوا إِلَی هَؤُلاَءِ یَخَافُونَ أَنْ یَقَعَ عَلَیْهِمُ اَلْبَیْتُ وَ إِنَّمَا یُخْرَجُونَ غَداً فَیُقْتَلُونَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ لَمْ یَکُنْ فِینَا أَحَدٌ یُحْسِنُ اَلرِّطَانَهَ غَیْرِی وَ اَلرِّطَانَهُ عِنْدَ أَهْلِ اَلْمَدِینَهِ اَلرُّومِیَّهُ .
محمد حلبی گفت از حضرت صادق شنیدم که وقتی علی بن الحسین و خانواده اش را پیش یزید بن معاویه لعنه الله علیهما آوردند آنها را درون خانه ای خرابه جای دادند،بعضی از همراهان امام گفتند ما را در این خانه جای داده اند که بر روی ما خراب شود و بمیریم.نگهبانان که رومی بودند این حرف را شنیدند و بزبان رومی گفتند باینها نگاه کنید میترسند خانه بر سرشان خراب شود با اینکه فردا آنها را میبرند و میکشند امام فرمود در میان ما هیچ کس جز من زبان رومی را نمیدانست.
بصائر الدرجات (الصفار القمي، محمد بن الحسن) ، ج 1 ، ص 338، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام , ج 46 , ص 70.
روایتی است از امام صادق (سلام الله علیه) که این روایت را مرحوم محمد بن حسن بن فرخ صفار در بصائر الدرجات که از متون روایی کهن ما است صفحه سیصد و سی و هفت نقل می کند با اندکی تفاوت در دلایل الامامه طبری امامی صفحه هشتاد و هشت آمده است از
مُحَمَّدٍ اَلْحَلَبِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ از امام صادق (سلام الله علیه) شنیدم یَقُولُ: لَمَّا أُتِیَ بِعَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَزِیدُ بْنُ مُعَاوِیَهَ عَلَیْهِمَا لَعَائِنُ اَللَّهِ وَ مَنْ مَعَهُ جَعَلُوهُ فِی بَیْتٍ وقتی که اسرا از جمله امام سجاد (سلام الله علیه) را آوردند برای یزید در یک خانه او را قرار دادند خانه وضعیتش این چنین بود فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّمَا جَعَلَنَا فِی هَذَا اَلْبَیْتِ لِیَقَعَ عَلَیْنَا فَیَقْتُلَنَا ما را در این خانه جا دادند که فرو بریزد موجب قتل ما شود پس پیدا است که خانه خرابی بوده است فَرَاطَنَ اَلْحَرَسُ فَقَالُوا اُنْظُرُوا إِلَی هَؤُلاَءِ این نگهبانان هم پیدا است نگهبانان مسلمان نبودند رومی بودند به زبان رومی شروع به سخن گفتند این ها را ببینید یَخَافُونَ أَنْ یَقَعَ عَلَیْهِمُ اَلْبَیْتُ می ترسند که خانه برایشان خراب شود وَ إِنَّمَا یُخْرَجُونَ غَداً فَیُقْتَلُونَ در حالی که فردا این ها را برای کشته شدن خواهند برد فردا کشته خواهند شد الان می ترسند دیوار خانه خراب شود بر سر شما قَالَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ لَمْ یَکُنْ فِینَا أَحَدٌ یُحْسِنُ اَلرِّطَانَهَ غَیْرِی وَ اَلرِّطَانَهُ عِنْدَ أَهْلِ اَلْمَدِینَهِ اَلرُّومِیَّهُ .در میان آن جمع من متوجه سخنان این ها می شدم چون امام (سلام الله علیه) به هر حال زبان دیگر را حضرت (سلام الله علیه) متوجه می شود.
این هم روایتی است با این سندی که عرض کردم در متون کهن است هم بصائر الدرجات هم در دلایل الامامه که اشاره شد روایت دیگری است که این روایت را باز عرض کنم که طبری امامی نقل کرده است و همینطور الخراج و الجرائح قطب راوندی که امام سجاد (سلام الله علیه) وقتی که این را شنیدند فرمودند که خداوند از چنین امری جلوگیری می کند اینکه این ها گفتند فردا خواهند کشت فرمودند که اینچنین نخواهد شد این دو روایت سه روایت روایت چهارم روایت از امام سجاد (سلام الله علیه) این را هم در بصائر الدرجات مرحوم صفار نقل کرده است صفحه سیصد و سی و نه با این مضمون:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ ذُكِرَ قَتْلُ الْحُسَيْنِ وَ أَمْرُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ لَمَّا أَنْ حُمِلَ إِلَى الشَّامِ فَرُفِعْنَا إِلَى السِّجْنِ فَقَالَ أَصْحَابِي مَا أَحْسَنَ بُنْيَانٌ بِهَذَا الْجِدَارِ فَتَرَاطَنَ أَهْلُ الرُّومِ بَيْنَهُمْ فَقَالُوا مَا فِي هَؤُلَاءِ صَاحِبُ دَمٍ إِنْ كَانَ إِلَّا ذَلِكَ يَعْنُونِي فَمَكَثْنَا يَوْمَيْنِ ثُمَّ دَعَانَا وَ أَطْلَقَ عَنَّا.
داود بن فرقد می گوید روزی از شهادت سيد الشهدا علیه السلام یاد شد امام سجاد علیه السلام فرمودند: وقتی ما را وارد شام کردند به زندان بردند اصحاب من :گفتند چه بد دیواری دارد این زندان سربازان روم در میان آنان بودند گفتند ولی دم (صاحب) این خون را چه شده؟ همان دیوار سست آنان را (برای کشتن) کفایت می کند (بعد از آن حضرت فرمودند): ما دو روز در آن زندان بودیم پس ما را فراخواند و آزاد کرد».
بصائر الدرجات (الصفار القمي، محمد بن الحسن) ، ج 1 ، ص 339، بحار الأنوار ج۴۵ ص۱۷۷
عوالم العلوم ج۱۷ ص۴۱۲
از محمد بن حسین از صفوان ذُكِرَ قَتْلُ الْحُسَيْنِ وَ أَمْرُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ درباره به هر حال امر امام سجاد (سلام الله علیه) این روایت آمده است که امام سجاد (سلام الله علیه) فرمودند که لَمَّا أَنْ حُمِلَ إِلَى الشَّامِ فَرُفِعْنَا إِلَى السِّجْنِ فَقَالَ أَصْحَابِي مَا أَحْسَنَ بُنْيَانٌ بِهَذَا الْجِدَارِ وقتی که ما را به شام بردند در زندان انداختند فَتَرَاطَنَ أَهْلُ الرُّومِ بَيْنَهُمْ همان که عرض کردم اهل روم نگهبانان روم بین خودشان گفتند که فَقَالُوا مَا فِي هَؤُلَاءِ صَاحِبُ دَمٍ إِنْ كَانَ إِلَّا ذَلِكَ يَعْنُونِي .در میان اسرا ولی دمی نیست مگر این اشاره به من می کردند به امام سجاد (سلام الله علیه) که وارث خون حسین (سلام الله علیه) اگر کسی باشد این است به امام سجاد (سلام الله علیه) اشاره می کرد بعد در ادامه دارد که فَمَكَثْنَا يَوْمَيْنِ ثُمَّ دَعَانَا وَ أَطْلَقَ عَنَّا دو روز در آنجا بودیم و سپس یزید ما را فراخواند و آزاد شدیم پس معلوم است به منزله زندان بوده است در واقع در تعبیر خودش نه هم در روایت قبلی بود از این سه چهار تا روایت اجمالاً استفادهشان دو روز اول ورودشان به شام در یک چنین جایی سکنا داده شده اند بالاخره یک روایت هم نیست سه چهار روایت یکی دیگری را تایید می کند در یک خانهای که این خانه به هر حال خانه سالمی نبوده است.
و دیوار می خواسته است فرو بریزد و خوف کشته شدن بوده است در اثر این وضعیت اما وضعیت عوض می شود بعد از آن یکی دو روز که این ها در این جای خرابه بوده اند و به خصوص بعد از آن خطبه امام سجاد (سلام الله علیه) می دانیم به هر حال آن روزی که اهل بیت (سلام الله علیهم) وارد شام شدند برده شدند به مجلس یزید حالا اگر فرصت شود ان شاء الله من توضیحی درباره آن رخدادهای داخل مجلس چه اتفاقی افتاد اما طبیعتاً در همان روز خطبه امام سجاد (سلام الله علیه) ایراد نشده است خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) ممکن است تایید می کند همان روز در چون خود بعضی از زینب در کاخ ایراد شده است در کاخ یزید خطبه ایراد شده است .
و اما خطبه امام سجاد (سلام الله علیه) در مسجد ایراد شده است چون طرف می رود بر منبر یزید یک خطیبی را می فرستد را منبر بعد امام سجاد (سلام الله علیه) شروع می کند در وسط صحبت او به هر حال خودش را معرفی کردند به خطبه را ایجاد کردند طبیعتاً می توان گفت که روز دومی بوده است که بعد از ورود اسرا به شام مثلا دوم صفر چون روز اول ورودشان به شام است روز دوم صفر روز ایراد خطبه بوده است و در اثر آن خطبه یک تحولی در فضای دمشق و شام ایجاد می شود اعتراضات متوجه یزید بیشتر می شود و یزید برای اینکه دامانشان بری کند از اینکه به هر حال خودش مقصر اصلی است و گردن ابن زیاد بیندازد این ها را از آنجا اگر ادامه پیدا می کرد اقامتشان در یک چنین جای آن ها را منتقل کرده است به یک جای آبرومندتری در کنار مثلاً آن کاخ خودش خانه مجلل خودش در آنجا در خانهای جا داده است.
بعضی از خانههای از خانههای کاخ ولی شاید اتاقی بوده است جایی بوده است محل اقامتی بوده است از به هر حال در نزدیکی به هر حال خانه شاید را تفسیرش دیگر ما نمیدانیم اجمالاً از نقل که در نزدیکی خانه خودش بوده است و بقیه مدت اقامت اسرا در یک چنین جایی بوده است که حالا اگر ما چون به هر حال طبق مشهور شده است شب شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیه) هم است حالا این هایی که عرض می کنم بر اساس نقلهای متون کهنی است که مفصل درباره حضرت رقیه (سلام الله علیه) ما گزارش خیلی کم داریم دیگر چون به هر حال کامل بهایی جریان به هر حال شهادت ایشان را نقل می کند اما اگر اعتماد کنیم بر نقلهای متاخرتر که درباره حضرت رقیه (سلام الله علیه) گفتهاند اینکه اگر یزید شنیده باشد یا به او خبر داده باشند که دختری عرض کنم که دارد بهانه پدر را می گیرد و ظاهر بعضی از نقلها استظهار که می شود کرد اینکه در جنب خانه یزید بوده است شنیده است مثلاً صدا و این ها را می توان گفت بله این جریان از جهت زمانی هم پنجم صفر زمانی است که اسرا منتقل شدند به این جای جدید در نزدیکی خانه یزید احتمال شنیدن صدای امثال این ها وجود دارد.
مجری:
و عرض کنم که این روزها را به این مناسبت نسبت می دهند همین گزارشاتی که شما بفرمایید.
استاد: جباری
از این ها استنتاج کردند که یک چنین روزی بوده است یا این امکان ندارد بالاخره موید است این گزارش ها تاییدی است بر اینکه به هر حال محل اقامتشان در جمع اول را طبق همان تصریح روایت امام سجاد (سلام الله علیه) ما مکثنا یومین دو روز در آن خانه خرابه بودیم که منزل حبسم بود برای ما و تعبیر اطلق دارد دیگر آنجا آزاد کردن اطلق عنا آزاد کردند حالت حبس داشته است متاسفانه دیگر چند روز در اینجا شام بوده اند و این ها یک بحث دیگری است که اختلافی در میان اقوال وجود دارد حالا اگر فرصتی در این برنامه شد اقوال عرض می کنم آن استنتاج را ان شاء الله اشاره خواهم کرد.
مجری:
استاد الان شما دو مبحث ما دو سوالامان بوده است یکی هم بحث مجلس یزید ملعون است یکی همین بحثی که بالاخره چند روز آنجا اقامت داشتند و چگونه بوده است حالا اگر اجازه دهید ما همین بحث مجلس یزید را بشنویم که گزارشها چطور بوده است در آنجا چه گذشته که اعتراض کردند مردم شام که آنجا حضور داشتند خیلی ممنون.
استاد: جباری
خیلی صحنه دردناکی است واقعا انسان هر سال مطالعه می کنیم این روایات را مقتل را و لا اله الا الله مصیبت تازه است تازه هرچه سریعتر آقا ظهور کنند و انتقام بگیرند اینکه از وضعیت شام شکوه می کردند اهل بیت (سلام الله علیهم) ما که حالا به هر حال نیمچه ایمانی است و نیمچه غیرتی است واقعاً عرض می کنم از عمق جان عرض می کنم که به هر حال یک فرد غیرتمند و مومن و متدین حاضر نمی شود همسرش دخترش مادرش ناموسش در معرض دید نامحرم قرار بگیرد تعبیر حضرت زینب (سلام الله علیها):
أمِنَ العَدلِ یَابنَ الطّـُلَقاˈءِ تَخدیرُکَ حَراˈئِرَکَ وَ إماˈءَکَ وَ سَوقُکَ بَناتِ رَسولِ اللهِ (ص) سَبایاˈ؟!قَد هَتَکتَ سُتُورَهُنَّ، وَ أبدَیتَ وُجوُهَهُنَّ،تَحدوبِهِنَّ الاَعدˈاءُ مِن̉ بَلَدٍ اِلیˈ بَلَدٍ، وَ یَستَشرِفُهُنَّ أهلُ المَناˈهِلِ وَ المَناˈقِلِ، وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ القَریبُ وَ البَعیدُ، وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّریفُ، لَیسَ مَعَهُنَّ مِن رِجاˈلِهِنَّ وَلِیٌّ، وَ لاˈ مِن حُماِهِنَّ حَمِیٌّ.
ای فرزند آزاد شدگان (یابن الطلقاء)! تو بانوان و کنیزانت را در پس پرده قرار داده ای ،در حالی که دختران رسول خدا(ص) در مقابل همگان قرار دادند.حرمت ایشان هتک شده و با صورت های باز،آن ها را شهر به شهر چرخاندند و هر کس و ناکسی آن ها را دید و کسی از آن ها حمایت نکرد.
مقتل خوارزمى، ج 3، ص 71-74؛ بلاغات النساء، ص 31-33
عدالت است که تو زنانت کنیزانت را زنانت را در پس پرده نگوید داری و سوقک بنات رسول الله دختران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مثل زینبی را از شهری به شهری به شهری به شهر منتقل کنی قَد هَتَکتَ سُتُورَهُنَّ، وَ أبدَیتَ وُجوُهَهُنَّ، یعنی چرا که در نقل هم است دیگر دستور داد است ملعون ابن زیاد از که طبیعتاً با اذن با امر یزید بود دیگر چون که فرستاد پیکی را از کوفه به یزید کسب تکلیف کرد که با این ها چه کنم که دستور داد این ها را این چنین بفرست به شام هتک ستور یعنی چه یعنی سوار در نقل است سوار یک شترانی که اینجا محمل است در شتران کربلا تا کوفه محمل هم ظاهرا نیست زنان شترانی کردند که بیجا حاضر بود اما محمل قرار داده می شد این چوبها چهارچوبی که قرار داده شده است روی کوهان شتر می بستند و رویش پارچهای می کشیدند سطری می کشیدند از دو جهت یکی برای اینکه در معرض دید نباشند زنان، دیگر برای اینکه از آفتاب و این ها اذیت نشوند و تعبیرات یکی از ستون سطری نبود پردهای حائلی که مانع دید شود وَ أبدَیتَ وُجوُهَهُنَّ،اکبر روایت خیلی دردناک است.
قالتْ فاطمةُ بنتُ الحسينِ : فلمّا جلسنا بينَ يَدَيْ يزيدَ رقَّ لنا ، فقامَ إِليه رجلٌ من أَهلِ الشّام أحمرُ فقالَ : يا أميرَ المؤمنينَ ، هَبْ لي هذه الجاريةَ ـ يَعنيني ـ وكنتُ جَاريةً وَضيئةَ فأُرْعِدْتُ وظَنَنْتُ أنّ ذلكَ جائزٌ لهم ، فأَخذتُ بثيابِ عمّتي زينبَ ، وكانتْ تعلمُ أنّ ذلكَ لا يكونُ.فقالتْ عمتي للشاميِّ : كَذبْتَ واللّهِ ولؤُمْتَ ، واللهِّ ما ذلكَ لكَ ولا له.فغَضِبَ يزيد وقالَ : كذبتِ ، إِنَّ ذلكَ لي ، ولو شئتُ أن أفعلَ لَفعلتُ.قالتْ : كلاٌ واللهِّ ما جعلَ اللّهُ لكَ ذلكَ إلاّ أن تَخرجَ من ملّتنا وتدينَ بغيرها.فاستطارَ يزيدُ غضباً وقالَ : إِيّاي تَستقبلينَ بهذا؟! إِنما خرجَ منَ الدِّينِ أَبوكِ وأَخوكِ.قالتْ زينبُ : بدينِ اللهِّ ودينِ أبي ودينِ أخي اهتديتَ أنتَ وجدًّكَ وأَبوكَ إِن كنتَ مسلماً.قالَ : كذبتِ يا عدوّةَ اللهِّ.قالتْ له : أنتَ أميرٌ ، تَشتمُ ظالماً وتَقهرُ بسلطانِكَ ؛فكأنّه استحيا وسكتَ.فعادَ الشّاميُّ فقالَ : هَبْ لي هذه الجاريةَ.فقالَ له يزيدُ : اغرُبْ ، وَهَبَ اللّهُ لكَ حَتْفاً قاضياً.
در مقاتل به نقل از فاطمه، دختر امام حسین علیهالسّلام آمده که فرمودند:وقتی در مجلس یزید بودیم، مردی شامی که صورت سرخ رنگی داشت به من اشاره کرد و به یزید گفت: این دخترک را به من ببخش؛ ( به عنوان کنیز)من به خودم لرزیدم و خویش را به عمّهام زینب چسبانیدم و گفتم اسیر شدم، کنیز هم بشوم! فکر میکردم یزید این کار را خواهد کرد.عمّهام زینب که میدانستند چنین کاری انجام نخواهد شد، رو کردند به آن مرد شامی و فرمودند: کَذَبْتَ وَ اللَّهِ وَ لَوْ مِتُّ وَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ لَکَ وَ لَا لَه! دروغ گفتی و خودت را پست کردی! به خدا این کار را نه تو، نه یزید نمیتوانید انجام بدهید!در این هنگام یزید در خشم شد و به عمّهام گفت: تو دروغ گفتی؛ چرا که اگر من بخواهم این کار را انجام خواهم داد!عمّهام پاسخ دادند: کَلَّا، وَ اللَّهِ مَا جَعَلَ اللَّهُ لَکَ ذَلِکَ- إِلَّا أَنْ تَخْرُجَ مِنْ مِلَّتِنَا وَ تَدِینَ بِغَیْرِهَا! هرگز، این کار را خدا به دست تو نداده، مگر اینکه از دین اسلام خارج شوی و به دین دیگری درآیی!یزید خشمگینتر شد و گفت: با من این گونه حرف میزنی! این پدر و برادرت بودند که از دین خارج شدند!عمّهام پاسخ دادند: بِدِینِ اللَّهِ وَ دِیْنِ أَبِی وَ دِیْنِ أَخِی، اهْتَدَیْتَ أَنْتَ وَ أَبُوکَ وَ جَدُّکَ إِنْ کُنْتَ مُسْلِما! تو، پدرت و جدّت به دین خدا و آیین جدّ، پدر و برادر من هدایت شدید، اگر مسلمان باشی!یزید گفت: دروغ میگویی ای دشمن خدا !حضرت زینب سلام الله علیها پاسخ دادند تو اکنون پادشاهی و به سلطنت خود مغرورگردیده و دشنام داده و ستم میکنی!یزید شرمگین شد و سرش را پایین انداخت.[ با این سخنان حضرت زینب سلام الله علیها یزید برای چندمین بار در این مجلس به بنبست رسیده و شکست میخورد،] از اینرو وقتی آن مرد شامی خواستهاش را تکرار کرد، یزید با ناسزا به او گفت دور شو.مرد شامی گفت: مگر اینهـا کی هستند؟!بعد از پاسخ یزید، وقتی متوجّه شد اسرا از اهل بیت هستند به یزید لعنت فرستـاد وگفت من گمان میکردم اینها از اسیران روم هستند و یزید هم دستور داد که مأموران او را به قتل برسانند.
الارشاد (شیخ مفید) (ج2) ص121 ـ اعلام الورى باعلام الهدى ص254 ـ بحار الانوار(ج45) ص 136 لهوف سید بن طاووس، ص 253؛
حالا تفسیرش عرض خواهم کرد که در مجلس یزید ملعون یک مرد صلحرویی نگاهش می افتد به فاطمه بنت الحسین (سلام الله علیهما) می گوید این را به من به عنوان کنیز ببر و حضرت (سلام الله علیه) عمر می گوید من رفتم به عمهام زینب (سلام الله علیها) پناه بردم و گفتم که نه تو می تونی این کار را انجام بدهی نه این اشاره به یزید حضرت زینب (سلام الله علیها) نه قدرتی دارد نه این یزید برآشفت چطور می گویی من قدرت ندارم حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمود که مگر اینکه از دین جد من خارج شوید استدلالش درست بود دیگر چرا چون اسیر اسیر هم باشد اسیر مسلمان است.
مسلمان وقتی اسیر گرفته می شود طبق دین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اینکه به کنیزی نمیتواند برده شود و آن ملعون دوباره تکرار کرد که یزید تشری به او آمد که ساکت شو یزید دید که اینجا اگر بخواهد اصرار این مردک ظالم را به او بها بدهد آبرویش می رود در واقع لذا فضا خیلی فضای تلخ تلخی است و عرض می کنم انسان اصلاً گفتنش نمیاید و سعی می کند خیلی در لفافه این مسائل بیان شود راجع به آن روزی که وارد شدن به مجلس سرها را همراه اسرا وارد کردند:
و روي أيضا: أنّ السبايا لما وردوا مدينة دمشق، ادخلوا من باب يقال له باب «توما» ، ثم اتي بهم حتى اقيموا على درج باب المسجد الجامع، حيث يقام السبي، و إذا شيخ أقبل حتى إذا دنا منهم، قال: الحمد للّه الذي قتلكم و أهلككم، و أراح العباد من رجالكم، و أمكن أمير المؤمنين منكم.
فقال له علي بن الحسين: «يا شيخ! هل قرأت القرآن» ؟ قال: نعم! قال: «هل قرأت هذه الآية: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبى » ؟ الشورى/23، قال الشيخ: قرأتها! قال: «فنحن القربى يا شيخ! و هل قرأت هذه الآية: إِنَّما يُرِيدُ اَللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » ؟ الاحزاب/33، قال: نعم، قال: «فنحن أهل البيت الذي خصصنا بآية الطهارة» ، فبقي الشيخ ساكتا ساعة، نادما على ما تكلّم به، ثم رفع رأسه إلى السماء، فقال: اللّهمّ! إني أتوب إليك من بغض هؤلاء، و إني أبرأ إليك من عدوّ محمد و آل محمد من الجن و الإنس.
حرم پیامبر خدا(ص) را از دروازه ای که «تَوما» نامیده می شد، وارد شهر دمشق کردند، پیرمردی جلو آمد و به آنان نزدیک شد و گفت: ستایش ویژه خدایی است که شما را کُشت و هلاکتان ساخت و مردان را از آزار شما آسوده کرد و شما را در اختیار امیرمؤمنان نهاد!امام زین العابدین(ع) به او فرمود: «ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده ای؟»، گفت: آری، آن را خوانده ام، فرمود: «پس این آیه را می دانی (قُلْ لاَ أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ اَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)»(1)«بگو: بر آن (رسالت)، اجری از شما نمی طلبم، جز مهروَرزی با نزدیکانم»، پیرمرد گفت: آن را خوانده ام.امام سجاد(ع) فرمود: «فَنَحْنُ الْقُرْبی یا شَیخُ»؛ ای پیرمرد! (قربی (= اهل بیت) ما هستیم).« ، آیا در سوره بنی اسرائیل خوانده ای: «و حقّ نزدیکان را به آن ها بده»؟»، پیرمرد گفت: آن را خوانده ام.حضرت زین العابدین(ع) فرمود: «آیا آیه (وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیء فَأَنَّ للهِِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی)(2) «ای پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم، آیا این آیه را خوانده ای «و بدانید که یکْ پنجمِ آنچه به دست می آورید، برای خداوند و پیامبر و نزدیکان است»؟».پیرمرد گفت: آن را خوانده ام، امام(ع) فرمود: ای پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم، آیا این آیه را خوانده ای: (إِنَّمَا یریدُ اللهَ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهیراً)». «خداوند، اراده آن دارد که آلودگی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند»؟، پیرمرد گفت: آن را خوانده ام.فرمود: «ما آن اهل بیتیم و خداوند، آیه طهارت را مخصوص ما کرده است»، پیرمرد، لحظه ای خاموش و از گفته خویش پشیمان شد، سپس سرش را به سوی آسمان، بالا برد و گفت: خدایا! من از آنچه گفتم و از دشمنی با این اهل بیت، توبه می کنم، خدایا! من از دشمن محمّد و خاندان محمّد ـ جن باشد یا انسان ـ به درگاه تو بیزاری می جویم.سپس گفت: آیا می توانم توبه کنم؟ حضرت زین العابدین(ع) به او فرمود: «آری، اگر به سوی خدا باز گردی، خدا هم به سوی تو باز می گردد و تو با ما خواهی بود»، پیرمرد گفت: من توبه کارم!ماجرای پیرمرد به گوش یزید بن معاویه رسید و او فرمان داد پیرمرد را بکُشند
بحارالانوار، ج 45، ص 129. ملهوف (لهوف)، ص 211-212 و احتجاج، ج 2، ص 120-122
چگونه وارد شدند به شام دیگر حالا دیگر فرصت بیان آن ها نیست صحن ساعدی آنجا است آن پیرمردی که آمد بد گفت به اهل بیت (سلام الله علیهم) و امام سجاد (سلام الله علیه) خودش را معرفی کرد که ما مصداق این آیات هستیم که آیات مودت و این در مودت فی القربا الناس علیه فرمود: می دانید آن مودة فی القربی ما هستیم و آن پیرمرد پشیمان شده است.
در نقلی است که اسرا را آوردند در یک سکویی خیلی تلخ است در متون تلخ خیلی تلخ در یک سکویی در مقابل مسجد اموی آنجا در معرض دید قرار دادند سکوی فروش بردگان لا اله الا الله در معرض دید کنیزان بردگان در معرض دید قرار می دادند برای فروش خرید و فروش آنجا هنوز وارد مجلس یزید نشدند در مسیر از باب توما دروازه ساعات وقتی وارد شدند در مسیر از گویا جلوی مسجد اموی گذاشتند آنجا لحظاتی را آنجا توقف کردند و بعد بردند به هر حال داخل مجلس یزید وارد مجلس یزید که سر را بردند عرض کنم که زهر بن قیس ملعون علیه لعنه الله زهر گاهی زجر تعبیر شده است اما ظاهراً ضبط صحیح زهر بار زهر بن قیس به نمایندگی از بقیه ماموران ابن زیاد که حاملان سر مقدس بودند ببینید می خواهد گزارش بدهد به یزید این آدم لعین چه جور به دروغ می آید برای خود شیرینی و اتفاقاً دارد که با وجود خود شیرینی و دروغ پردازی از این چیزی هم به آن نداد یعنی به امید جایزه پاداشی به یزید این دروغها را گفت اما چیزی هم به آن داده نشده است این بدبخت خسر الدنیا والاخره گفت که این روایت را بروید هم طبری نقل کرده است در تاریخش ابن حسن در فتوح نقل کرده است مرحوم شیخ مفید در ارشاد نقل کرده است لذا قابل تشکیک نیست گفت ای امیر مومنان به یزید می گوید بشارت باد تو را به فتح و نصرت الهی حسین بن علی (سلام الله علیهما) با هجده نفر از خاندان شصت نفر از شیعیانش به سوی ما آمد ما نیز به مقابله آنان رفتیم و از ایشان خواستیم که تسلیم شوند.
تسلیم شوند به حکم امیر عبیدالله گردن نهند و یا آماده جنگ باشند ولی آنها جنگیدن را برگزیدند پس با طلوع آفتاب بر آنها تاختیم و از همه سو در میانشان گرفتیم و چون شمشیرها بر سرهای آن قوم به کار افتاد فراریانی بیپناه شدند و همچون کبوترانی که از باز می گریزند از دست ما به تپهها گودالها می گریختند به خدا ای امیرالمومنین بیشتر از کشتن یک شتر یا چرت نیمروز طول نکشید که همه را از پای درآوردیم اینک بدنهایشان برهنه و جامههایشان خونین و چهرههاشان خاک آلود است خورشید بر آنها می تابد باد بر آنها می وزد و تنها زائرانشان در سرزمین خشک بیابان عقابها و بازها هستند این گزارش سراسر دروغ است این زهر بن قیس ملعون است به یزید برای اینکه خودشان را به هر حال جنبه قدرت جلوه بدهند نشان بدهند جایگاهی برای خودش درست آن طرف را در اوج ضعف نشان اوج رشادت و شجاعت و ایثار و استقامت و این ها به هر حال آخرین لحظه یاران اباعبدالله (سلام الله علیه) یک به یک رفتند به میدان و کشتند و کشته شدند این یک صحنه است که این ملعون آمد واگذار بعد سر مطهر را وارد کردند به مجلس یزید طبق نقل، نقل کامل بهایی عماد الدین طبری در کامل بهایی نقل می کند که در تشتی زرین همینطوری که گفته می شود تشت طلا سر اباعبدالله (سلام الله علیه) را گذاشتند مقابل یزید سرهای دیگر شهدا را آوردند به نمایش گذاشتند.
در آن مجلس و یزید هم از ماموران درباره هر یک از این سرها سوال می کرد می پرسید این برای کیست این برای کیست این ها به آن ها معرفی می کردند و بعد یک دفعه گویا متوجه می شود یزید که حاضران با تعجب دارند می نگرند سر حسین بن علی (سلام الله علیهما) سبط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و این ها پاکان و روزگار کم کم فضا گویا احساس کرد که دارد بر ضد او می شود همان جا دارد که سعی کرد که یک مقدار دامانش را تبرئه کند گفت که وای بر شما از اطاعت و فرمانبرداری شما بدون کشتن حسین (سلام الله علیه) هم راضی بودند خداوند ابن مرجانه را لعنت کند به خدا سوگند اگر من با حسین (سلام الله علیه) طرف می شدم او را می بخشیدم خداوند اباعبدالله (سلام الله علیه) را رحمت کند رفتارها و کلمات دوگانه یزید از طرفی با ریا سعی می کند که تقصیر گردن ابن زیاد بیندازد و از آن طرف با این حال آن بغض و کینه درونیش نسبت به ابا عبدالله (سلام الله علیه) در قالب یک بیت شعری اظهار می کند آن شعر شعر حسین ابن حمام مری است که تمثل می کند.
« يُفَلِّقنَ هاماً مِن رِجالٍ أحِبَّةٍ إلَينا وهُم كانوا أعَقَّ وأظلَماً»
بر مردانی سر مردانی را به شمشیر شکافتیم که برای ما بسی عزیز و گرامی بودند اما پیوندهای خویشاوندی را گسستند و ستم کردند در این شعر باز می آید به این قسمت می پردازد که بعد این چنین می گوید این شعر را خواند و بعد رو به حاضران گفت که می دانید این حادثه چرا بر حسین (سلام الله علیه) رفت این شخص بر من افتخار می کرد و می گفت پدرم علی (سلام الله علیه) بهتر از پدر یزید است و مادرم فاطمه (سلام الله علیها) بهتر از مادر اوست و جدم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بهتر از جد او است و من بهتر از او هستم به همین گفتهها او را به کشتن داد اما اینکه گفت پدرم از پدر یزید بهتر است پدرم منظورش معاویه است با پدرش یعنی علی (سلام الله علیه) محاجه کرد و خداوند به سود پدر من و بر ضد پدر او حکم کرد شاید مرادش جنگهای معاویه با امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و آن پیروزی ظاهری باشد که به هر حال نهایتاً حکومت را به ظلم گرفت معاویه بله سلام قصه حکمیت او امثال چه ادعایی را مطرح کرد راجع به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) اما اینکه گفت مادرم بهتر از مادر یزید است به جانم قسم که راست گفت اینجا دیگر نتونست انکار کند زیرا فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مادر من بهتر است اما اینکه گفت جد من بهتر از جد یزید است البته شایسته نیست کسی که به خدا و روز جزا ایمان دارد.
بگوید که او یعنی ابوسفیان بهتر از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است اما اینکه گفت من بهتر از یزیدم شاید این آیه را نخوانده بود:
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ .
بگو: خدایا! ای مالک همه موجودات! به هر که خواهی حکومت می دهی و از هر که خواهی حکومت را می ستانی، و هر که را خواهی عزت می بخشی و هر که را خواهی خوار و بی مقدار می کنی، هر خیری به دست توست، یقیناً تو بر هر کاری توانایی.
آل عمران (3):26
در واقع این برگرفته از نگاه جبرگرایانه یزید دیگر اینکه می گوید حسین (سلام الله علیه) خودش را بهتر از من می داند می خواهد با این آیه بگوید که نه من بهتر از حسین (سلام الله علیه) هستم چرا چون خداوند ملک و حکومت به ما داده است و عرض شود که این در واقع می دانیم که بنی امیه در شام یکی از مبلغین مکتب جبر بودند گفتند که خداوند متعال عرض کنم که اگر حکومت را ملک را زمینه را برای کسی فراهم کرد پیدا است که به هر حال خداوند اراده کرده است دیگر اراده خدا بوده است به ما داده است و اگر ظلمی انجام می شود اگر کار انجام شود باز اراده خدا است اگر خداوند چیزی به کسی می دهد و اراده کرده است و اینجا هم اگر حکومت به دست ما افتاده است ما صلاحیت بیشتری داشتیم خداوند به ما داده است به شما نداده است این یک صحنه ای است که برای ورود سرها به مجلس یزید و این سخنانی که اینجا مطرح می کند.
صحنه بعدی صحنه ورود اسرا که عرض شود که بعد از سرها در همان روز ورود و سلام به دمشق اسرا را وارد مجلس یزید کردند و محفظ بن صعلبه که نگوید بان این اسرا بود آمد در قصر یزید با صدای بلند گفت این محفظ بن صعلبه است که مردمان پست نابکار را نزد امیرالمومنین آورده است ملعون با این خطاب اسرا را وارد کرد امام سجاد (سلام الله علیه) که فرمود آنچه و ما ولدت ام محفظ اشر الامر آن کسی که مادر محبت زاییده است آن به اصطلاح پستتر و لعیمتر است و نهادهایی که در واقع حضرت (سلام الله علیه) تعریض به این سخن است محافظ بن صلبه از روایات ابن طاووس در لهوف نقل می کند که مسلمانان در حالی که با طناب بسته بودند به هم وارد مجلس کردند در روایتی امام سجاد (سلام الله علیه) می فرماید که ما را وارد مجلس یزید کردند در حالی که دوازده حالا مرد نه منظور مذکر ذکور دوازده ذکور پسر یا مثل امام سجاد (سلام الله علیه) جوان ها وارد شدیم و در بند بودیم هنگامی که در برابر یزید ایستادیم گفتم تو را به خدا سوگند به گمانت اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در این حال ببیند چه می کند یزید دستور داد بند از ما بردارند یعنی حتی در مجلس یزید هم حاضر نیستند که بندها را که در طول سفر این ها را در با این وضعیت این روایت دیگری از امام باقر (سلام الله علیه) است که عرض شود که باز شبیه به همین که ما در حالی که دست گردن بسته ما را وارد مجلس یزید کردند.
و فاطمه بنت الحسین (سلام الله علیهما) بر یزید رو کرد و فرمود که ای یزید دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آیا اسیر باشند آیا صحنه درست است که دختران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با اصالت باید انجام حاضران و اهل خانه یزید با شنیدن سخن فاطمه بنت الحسین (سلام الله علیهما) بلند بلند گریستند این نقلی است که باز این ما در مثیر الاحزان دارد مرحوم مجلسی بعدش عرض شود که نقل کرده است و یزید یک مقدار به هر حال این صحنهها که پیش دیگران به هر حال برانگیخته شدن احساسات بود و سعی می کرد در کلماتش به نحوی دو پهلو گاهی تقصیر گردن ابن زیاد بیندازد گاهی آن کینه درونیش را عرض کنم که بروز بدهد و لذا برگشت در پاسخ فاطمه بنت الحسین (سلام الله علیهما) یا سکینه (سلام الله علیها) برای فاطمه بنت الحسین (سلام الله علیهما) گفت که من این کار را نمیپسندیدم و از آن اکراه داشتم یعنی ابن زیاد کرده است و این ها برای دفاع از خودش.
فَإِنَّهُ قَالَ الصَّادِقُ ع لَمَّا أُدْخِلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع عَلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ- وَ أُدْخِلَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ بَنَاتُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع مُقَيَّداً مَغْلُولًا، فَقَالَ يَزِيدُ: يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ! الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي قَتَلَ أَبَاكَ، فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ: لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَ أَبِي، قَالَ فَغَضِبَ يَزِيدُ وَ أَمَرَ بِضَرْبِ عُنُقِهِ، فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ فَإِذَا قَتَلْتَنِي- فَبَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ يَرُدُّهُنَّ إِلَى مَنَازِلِهِنَّ- وَ لَيْسَ لَهُنَّ مَحْرَمٌ غَيْرِي، فَقَالَ أَنْتَ تَرُدُّهُمْ إِلَى مَنَازِلِهِمْ ثُمَّ دَعَا بِمِبْرَدٍ- فَأَقْبَلَ يُبَرِّدُ الْجَامِعَةَ مِنْ عُنُقِهِ بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ أَ تَدْرِي مَا الَّذِي أُرِيدُ بِذَلِكَ قَالَ بَلَى تُرِيدُ أَنْ لَا يَكُونَ لِأَحَدٍ عَلَيَّ مِنَّةٌ غَيْرُكَ، فَقَالَ يَزِيدُ هَذَا وَ اللَّهِ مَا أَرَدْتُ أَفْعَلُهُ- ثُمَّ قَالَ يَزِيدُ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ» فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع كَلَّا، مَا هَذِهِ فِينَا نَزَلَتْ، إِنَّمَا نَزَلَتْ فِينَا «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَى قَوْلِهِ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» فَنَحْنُ الَّذِينَ لَا نأسو [نَأْسَى] عَلَى مَا فَاتَنَا- وَ لَا نَفْرَحُ بِمَا آتَانَا مِنْهَا.
مدینه معاجز الأئمه الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر ج ۴ص 356،البرهان فی تفسیر القرآن ج 5 , ص 299 ، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام , ج 45 , ص 168
روایتی از امام صادق (سلام الله علیه) است علی بن ابراهیم قمی در تفسیر قمی جلد دو صفحه سیصد و پنجاه و دو نقل می کند با این مضمون که باز آن شقاوت یزید را می رساند حضرت (سلام الله علیه) می فرماید که وقتی سر اباعبدالله (سلام الله علیه) را به همراه اسرای اهل بیت (سلام الله علیهم) از جمله امام سجاد (سلام الله علیه) که با غل و زنجیر بسته شده است بود وارد مجلس یزید کردند یزید گفت ای علی بن الحسین (سلام الله علیهما) شکر خدایی را که پدرت را کشت امام سجاد (سلام الله علیه) فرمود خدا لعنت کند کسی را که پدرم را کشت در این هنگام یزید به شدت عصبانی شد و دستور داد امام سجاد (سلام الله علیه) را گردن بزنند امام سجاد (سلام الله علیه) فرمود اگر مرا بکشید دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را که جز من محرمی ندارند چه کسی به منازلشان برگرداند یزید گفت خودت آن ها را به منازلشان برمیگردانی سپس دستور داد غل و زنجیر را از گردن امام (سلام الله علیه) باز کنند آنگاه رو کرد به امام (سلام الله علیه) و گفت ای علی بن الحسین (سلام الله علیهما) آیا می دانی چرا دستور دادم چنین کنند حضرت (سلام الله علیه) فرمود خواستی منت کسی جز تو بر گردن من نباشد چون به هر حال ممکن است کسی بیابد واسطهگری کند و این ها یزید گفت به خدا قسم نیتی جز این نداشتم و این هم باز یک رفتار دوگانه از به هر حال یزید است که در اینجا بروز این صحنه ورود عرض شود که اسرا است صحنه دیگر صحنه موضعی که جا دادن اسرا را در کجای مجلس جای دادند و به سر مطهر اباعبدالله (سلام الله علیه) یزید چه کرده است که حالا وارد آن قسمت خواهیم شد.
مجری:
ان شاء الله یک میان برنامه ببینیم برگردیم بحث را بعد از میان برنامه در خدمت شما باشیم و توضیحاتش از حضرتعالی بشنویم چون بالاخره احساس می کنم سخت است این مطالب گفتن برای حضرتعالی و طبیعتاً هر مومنی همین حالت را دارد و شاید بینندگان هم کم کند بتواند آرامش برگرداند به جو استادیوم برای بینندگان بعد برگردیم بیشتر با آن حالت بهتری بشنویم و بیان شود عزیزان بیننده تماس های شما قابل دریافت است از طریق تلفنهایی که می بینید بعد از برمیگردیم ان شاء الله بقیه مباحث از استاد خواهیم.
سلام الله علی قلب زینب الصبور واقعاً سخت است جناب استاد کسی که حالا ما وقتی مصیبتی وارد می شود بالاخره عزیزی را از دست می دهیم سر خاکش و چند روزی می آیند به ما تسلیت می گویند بالاخره یک چی می گویند یک خورده آرامشی تسلی خاطری چیزی می دهند ولی این خاندان عجیب مصیبت دیدند مرتب تا الان بیست و چند روز از آن واقعه دارد می گذرد و مرتب مصیبت بر مصیبت بله می فرمودید در مجلس یزید ملعون اتفاقاتی که افتاده بود برای ما و در خدمت شما با بقیه مباحث هستیم.
استاد: جباری
بله یکی از صحنههای خیلی دردناک درست نباشد اما مطهر ابا عبدالله (سلام الله علیه) در تشتی طلا مقابل یزید بدهند و با چوب دستی که در دستش بوده است بر دندانهای اباعبدالله (سلام الله علیه) می زده است و سر و روی حضرت (سلام الله علیه) وارسی می کرد این متن نقل است که من دارم می خوانم در متون کهن هم آمده است ببینید با چوب دستی به دندانهای پیشین امام (سلام الله علیه) می زد این را یعقوبی نقل کرده است در تاریخش جلد دو صفحه شصت و چهار و دویست و چهل و پنج سر و صورت حضرت (سلام الله علیه) وارسی می کرد با آن چوب نحسش در مقتل الحسین خوارزمی جلد دو صفحه شصت چهار آمده است اهل بیت اباعبدالله (سلام الله علیهم) هم نظارهگر هستند عرض شود که طبق گزارش مطهر اباعبدالله (سلام الله علیه) مقابل یزید اسرا پشت سر او تخت یزید است سر مطهر مقابل اسرا را بردند پشت سر یزید قرار دادند طبرانی از محدثان اهل سنت است در معجم الکبیر جلد سه صفحه صد و چهار نقل می کند که یزید دستور داد سکینه بنت الحسین (سلام الله علیهما) را پشت سر تخت سلطنتی او جا بدهند تا سر پدر خودش را نبیند در بعضی روایات همان طور که عرض کردم است که فجعلت فاطمه پس پیدا است که همه زنها را در پشت تخت یزید جا دادند و فاطمه و سکینه ابنت الحسین تتاولان لتنظر الی الراس سرک می کشیدند که سر مطهر اباعبدالله (سلام الله علیه) را ببینند و یزید مانع می شد و وقتی آن دو دختر سر مطهر پدر را دیدند فریادی کشیدند که در پی فریاد آن ها زنان یزید و دختران معاویه صدا به شیون و زاری بر زنها هم در آنجا حضور دارند زن و لذا سکینه بنت الحسین (سلام الله علیهما) فرموده است که به خدا قسم سنگدلتر از یزید ندیدم و هیچ کافر و مشرکی بدتر از او نیافتم صحنه عرض کنم که خیلی غمناکتر و سوزناکتر صحنه فریاد حضرت زینب (سلام الله علیها) است که نگاهش افتاد به آن وضعیت سر مطهر مقابل یزید چوب چوب اهانت سر مطهر می کرد.
فریاد برآورد ناله سر داد ای حسین من (سلام الله علیه) حبیب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ای زاده مکه و منا ای پسر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) سرور زنان ای فرزند دختر مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید راوی می گوید گریه حضرت زینب (سلام الله علیها) به گونهای سوزناک بود که اهل مجلس را به گریه آورد این ها مرحوم طبرسی در الاحتجاج نقل می کند در لهوف هم همینطور و دارد که در این نقل که حالا آدرسش باز لهوف مرحوم ابن طاووس است یک زنی از بنی هاشم اجمالا چه نقلی است که در خانه یزید زندگی می کرد آیا خدمتکار بوده است هرچه بوده است شروع کرد به مرثیه خوانی برای اباعبدالله (سلام الله علیه) یا حسیناه یا حبیبا یا سیدا یا سید اهل بیته یا بن محمدا یا ربیع الارام المليتاما یا قتیل اولادعیا زن هاشمی شروع کرد به خواندن این صحنه پدید آمد اعتراض شروع شد عجیب است.
یکی از اولین معترضین یحیی بن حکم است یحیی بن حکم برادر مروان است پسر حکم بن ابالعاص ملعون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و این یحیی پیدا است نیمچه وجدانی درش است مثل برادرش مروان خبیث نبوده است لذا شروع می کند به عرض شود که اعتراض به یزید کنار می گویند به اصطلاح یزید نشسته بود یا نزدیک بود به یزید شعری را گفت ترجمهاش این است که سری که کنار طف جدا شد در خویشاوندی به تو نزدیکتر است از پسر زیاد آن بردهای که از نژادی پست است یعنی حسین (سلام الله علیه) از جهت قوم و قبیله به تو یزید نزدیکتر بود از ابن زیاد نسل امیه به شماره ریگ است اما دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دودمانی ندارد زیرا پسر او کشته شد مضمون شعرش این بود و اعتراض به یزید بود.
که یزید در برابر این اعتراض دست زد به سینه یحیی بن حکم و گفت ساکت باش به تعبیری روایتی است که بهش گفت الان جای این سخن نیست یعنی داریم ما را رسوا می کند الان جای خوندن چنین شعری نیست تو از خود ما هستی از بنی امیه بود دیگر این یحیی بن حکم این فضا آنچنان شد که حتی یحیی هم نتونست به هر حال ساکت شود و اعتراض کرد نسبت به یزید و دارد که در حتی مسجد دمشق هم که فردای آن روز مجلس برگزار شد یزید این یحی بن حکیم وقتی حاملان سرهای مقدس را شهادت شهدا را دید با لحن تندی آن ها را سرزنش کرد و گفت میان شما و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در قیامت پرده جدایی افتاد و من از این پس در هیچ کاری با شما موافقت نمیکنم.
آنجا باز یک اعتراضی فرد دیگری که اعتراض کرده است ابوبرضه اسلمیه این از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است در صحنههای مختلف از غزوات صدر اسلام حضور داشته است به یزید وقتی با آن چوب دستی اهانت می کرد اعتراض کرد که وای بر در با چوب دستی خود به دندانهای حسین ( سلام الله علیه) می زنی گواهی می دهم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دندانهای او برادرش حسن را می بوسید و می گفت شما سرور جوانان بهشت هستید خدا قاتلان شما را بکشد و لعن کند و در دوزخ جای دهد که بد جایگاهی است این صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است شنیدههایش از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حسنین (سلام الله علیهما) را بیان می کند اما تو ای یزید در روز قیامت وارد محشر می شوی در حالی که عبیدالله ابن زیاد شفیع تو است اما حسین وارد محشر می شود در حالی که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شفیع او است می گوید یزید ناراحت شده است دستور داد از مجلس بیرونش کند طبیعتا چون صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است و این ها نمیتوانسته است بیش از این تعرضش شود از مجلس بیرون می شود بعد دارد که با کمال بیشرمی شروع کرد.
این اشعار کفرآمیزش را خواندن در مجلس اشعار از عبدالله بن ذبحرا است منتها صدر ذیل اشعار سه بیت اولش و بیت آخرش حدود تقریباً هشت بیت است سه بیت اول و بیت آخر از آن عبدالله بن زبراست که حالا عرض می کنم چیست و وسطش کلمات خود اشعار خود یزید است کفرآمیز این عبدالله بن زبحرا از مشرکان قریش بود تا فتح مکه اسلام نیاورد در فتح مکه خوب ناچار شد که جزو طلقا است و در آنجا عرض شود که اسلام می آورد منتها در فاصله قبل از فتح مکه اشعار کفرآمیزی می سروده است به خصوص بعد از جنگ بدر و احد اشعار سرود در پاسخش حسان بن ثابت و کعب بن مالک ان شهرای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جواب می دادند این دوباره جواب می داد و چنین وضعیتی دارد شعرش:
لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ لأهلّوا و استهلّوا فرحاًثُمّ قالوا یایزیدُ لاتُشَلْ قَدْقَتَلْنا القَرْم من ساداتهِمْ و عدَلْناه بِبَدْرٍ فاعتدَلْ لعِبَتْ هاشمُ بالملکِ فلا خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ لستُ من خُنْدُفٌ ان لم انتقمْ من بنی أحمدَ ماکانَ فَعَلْ
- ای کاش بزرگانی از قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، هم اکنون بودند و زاری قبیله خزرج را از زدن شمشیرها و نیزه ها می دیدند!- در آن هنگام از شدت فرح و خوشحالی فریاد می زدند و می گفتند: ای یزید دستت درد نکند! ما بزرگان اینها را به جای کشتگانمان در بدر کشتیم که سربه سر شد. بنی هاشم با سلطنت و حکومت بازی کردند و گرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود اگر من نتوانم از فرزندان احمد انتقام کارهایشان بگیرم، از دودمان خندف نیستم
که این مال هم عبدالله بن ذبحرا است بعد از احد چون در احد به ظاهر پیروز شدند می گوید ای را کاش بدریون بودند و می دیدند ما چطور در احد خزرج کشتیم برای خود یزید است از اینجا شروع می کند اشعار خودش است یزید در واقع هاشم بنی هاشم با حکومت بازی کردند هرچی بود حکومت وحی این ها همه بازی بوده است بازی برای اینکه به حکومت برسد بر ما انتقام خون خود را از علی (سلام الله علیه) گرفتیم.
کینههای حضرت (سلام الله علیه) و این قهرمان شجاع سلحشور حسین (سلام الله علیه) را کشتیم و سرآمد بزرگانشان را کشتیم و شکست بد را جبران کردیم دوباره شعر همان عرض کنم که عبدالله ابن زبر این اشعار کفرآمیز یزید است که به هر حال نشان می دهد که یزید خود کافر است پدرش معاویه کافر است جدش ابوسفیان کافر است در جای خودش شواهد کفر معاویه ابوسفیان بیان شده است این هم شواهد کفر یزید است اگر فرصت برنامه از امام رضا (سلام الله علیه) خوب پس وقتمان خیلی کم است برای جلسات بعد اگر فرصت نیست کمتر از یک دقیقه بله حالا روایت عبدالواحد نیشابوری از فضل بن شازان که امام رضا (سلام الله علیه) درباره آن آبجو خوردن یزید شراب می خورد و بقیه اش را می ریزد آن تشت شطرنج بازی می کند به اهانتهایی که عرض شود که به سر مقدس در مجلس یزید می شود این دو روایت از امام رضا (سلام الله علیه) است که حالا می ترسم به تعبیر الان بگوییم ناقص بماند .
مجری:
بگذاریم برای جلسه بعد در خدمت شما که است ان شاء الله خواهیم بود برای بینندگان بیان بفرمایید خیلی متشکرم همچنین وقت گذشت فکر می کردم هنوز وقت داریم مباحث حضرت عالی اینقدر خوب بود غرق شدم از دستم رفته بود خیلی متشکرم جناب آقای دکتر جباری از حضورتان در این برنامه متخصص در مسائل تاریخ و سیره ان شاء الله بتوانیم در جلسات آینده هم از حضرتعالی استفاده کنیم عزیزان بیننده شدیم ان شاء الله که مورد رضایت آقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گرفته باشد و جزو صالح اعمال ما و شما عزیزان ثبت شود تا دیداری دیگر از همه شما التماس دعا داریم و شما را به خدای منان می سپاریم اللهم عجل لولیک الفرج خدانگهدار.