2024 September 19 - پنج شنبه 29 شهرويور 1403
نقد روایت جعلی« ولو يبعث فينا نبيا لبعث عمر »!
کد مطلب: ١٥٨٧٣ تاریخ انتشار: ١٧ مرداد ١٤٠٣ - ١٣:٢٧ تعداد بازدید: 373
خارج فقه الحکومه » فقه
نقد روایت جعلی« ولو يبعث فينا نبيا لبعث عمر »!

(جلسه هشتاد و دوم 18 02 1403)

 
 
 

 

لينک دانلود
  

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه هشتاد و دوم 18 02  1403)

موضوع: نقد روایت جعلی« ولو يبعث فينا نبيا لبعث عمر »!

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

استاد! در مورد ازدواج پیغمبر با عایشه و حفصه، پیغمبر که از آینده خبر داشتند (علم غیب داشتند) چرا باید با این ها ازدواج کنند؟

اجبار بود یا پیامبر اختیار کرد با توجه به اینکه می دانستند که این ها چه فتنه ای بر پا می کنند!

پاسخ:

کتاب تمدن اسلام و عرب گوستاو لوبن فرانسوی، گوستاو لوبن می گوید یکی از اشکالات رسول اکرم مسئله حرمسرایی و تعدد زن ها بوده است.

 محقق و مترجمش در پاورقی ده، دوازده صفحه شرح داده است. ازدواج با هر یک از همسران رسول اکرم یک فلسفه ای داشته است. محقق این کتاب یکی از محققین مشهور ایرانی و با غیرت است. تک تک این ها را توضیح داده است که رسول اکرم با ازدواج هر کدام از همسران شان انبوهی از قبایل را به طرف اسلام آورد. چون عرب ها نسبت به داماد حساس بودند. داماد هر قبیله ای جزء قبیله حساب می شود.

 مثلاً ازدواج رسول اکرم با ام حبیبه باعث شد خیلی از مخالفین شان در قریش به طرف اسلام تمایل پیدا کردند

اگر رسول اکرم بنا بود علاقه ای به تعدد زن داشته باشد بیست و پنج سال با حضرت خدیجه بوده هیچ زنی هم در زمان خدیجه انتخاب نکرد. یعنی اکثر عمر مبارکشان را با خدیجه سلام الله علیها بودند.

علاوه براینکه رسول اکرم موظف نبودند به علم غیب عمل بکنند. در این عالم، پیامبر و ائمه (علیهم السلام) طبق افراد عادی عمل می کنند. اگر غیر از این باشد قضیه شهادت امام حسین زیر سوال می رود. سم خوردن امام حسن و شهادت ائمه (علیهم السلام) زیر سوال می رود.

این ها از علم غیب شان در مواردی که برای نشر فرهنگ اسلامی باشد، مسلمان شدن افرادی باشد ترویج دین باشد و امثال این محدوده ها استفاده می کنند.

 

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ بحث مان روی در این بود که تفتازانی بیش از بیست دلیل برای مشروعیت خلافت ابوبکر آورده است.

 انتظارمان این بود علی عبد الرازق به جای این که بگوید علما چیزی ندارند این کتاب ها را می دید و این ادله را نقد می کرد. او یکی دو تا مطلب آورده و رد شده است یعنی کسی که می خواهد بخواند حتی یک جوان سنی می گوید: معلوم می شود که علمای ما هیچ دلیلی برای مشروعیت خلافت حداقل شیخین ندارند.

خیلی مایه تأسف است نمی دانم آیا واقعا این ها را باور کرده اند؟!

یکی از ادله ای که این اهل سنت برای افضلیت عمر بن خطاب آورده اند این است:

«لو كان بعد النبي صلى الله عليه وسلم نبي لكان عمر ولو يبعث فينا نبيا لبعث عمر» !!

دیگر ادله شان را می شود گفت بیست، سی درصد دچار وهم بشوند ولی این که «لو كان بعد النبي صلى الله عليه وسلم نبي لكان عمر! ولو يبعث فينا نبيا لبعث عمر» !حتی یک در هزار هم عقل بشر نمی تواند بپذیرد.

 در حقیقت کل مسائل و معتقدات زیر سوال می رود. تفتازانی در در شرح المقاصد، در دو جا این را مطرح می کند.

«لو كان بعد النبي صلى الله عليه وسلم نبي لكان عمر ولو يبعث فينا نبيا لبعث عمر» بعد تفتازانی به شیعه کنایه می زند.

پیغمبر اکرم فرمود اگر من نبودم جای من، عمر مبعوث می شد بعد می گوید:

«ولكن لا دواء لداء العناد»

در اینجا به مخالفین خود یعنی به شیعه دارد طعنه می زند که کسی که بیماری عناد دارد بیماری عناد دارو پذیر نیست!

«ومن يضلل الله فما له من هاد»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص295

شیعه را خدا گمراه کرده است فضیلت عمر را قبول ندارند که: «لو كان بعد النبي صلى الله عليه وسلم نبي لكان عمر ولو يبعث فينا نبيا لبعث عمر»!! البته تفتازانی خیلی مفصل بحث کرده است. این را هم دقت کنید بد نیست.

«ومن نظر بعين الإنصاف وسمع ما اشتهر من عمر في الأطراف علم جلالة محله عما تدعيه الأعداء وبراءة ساحته عما يفتريه أهل البدع والأهواء وجزم بأنه كان الغاية في العدل والسداد والاستقامة على سبيل الرشاد»

حال می گوییم تفتازانی مقداری تحت تأثیر قرار گرفته است ولی فخر رازی آدم منفتح و روشنی است.

آثارش را ملاحظه بفرمایید چه تفسیرش چه مُحَصل و ... هفت، هشت کتاب مشهور دارد خیلی با دید باز به مسائل نگاه می کند. به این سادگی ها مطالب و حتی خیلی از روایات را که با عقل همخوانی ندارد رد می کند. (اما همین فخر رازی به اصطلاح روشن! ببینید چگونه در غلوّ و تعصّب نسبت به عمر بن خطاب غرق می شود):

در تفسیرش نقل می کند: وقتی عبد الله أبی از دنیا رفت پسرش از رسول اکرم خواست پیراهن تان را بدهید به تن پدرمان کنیم که از عذاب در امان باشد.

 پیغمبر فرمود:

«(صل عليه وادفنه)»

برو نماز بخوان و دفنش کن.

 پسرش گفت:

«إن لم تصل عليه يا رسول الله لم يصل عليه مسلم»

اگر تو نماز نخوانی هیچ کس برای پدرم نماز نمی خواند.

«فقام عليه الصلاة والسلام ليصلي عليه، فقام عمر فحال بين رسول الله وبين القبلة لئلا يصلي عليه»

عمر بلند شد بین پیغمبر و قبله مانع شد نگذاشت پیامبر نماز بخواند.

 «فَنَزلت هذه الآیة (وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا»

 (وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ)

هرگز بر مرده هيچ يک از آنان، نماز نخوان! و بر کنار قبرش، (برای دعا و طلب آمرزش،) نايست! چرا که آنها به خدا و رسولش کافر شدند؛ و در حالی که فاسق بودند از دنيا رفتند!

سوره توبه (9): آیه 84

بعد از این که عمر این طور کرد این آیه نازل شد!

«وأخذ جبريل عليه السلام بثوبه»

جبرئیل هم پیراهن پیغمبر را گرفت و فرمود: (وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا) تا این جا را همه آوردند. حتی در صحیح بخاری و صحیح مسلم دو، سه روایت داریم.

بعد این عبارتش جالب است.

«واعلم أن هذا يدل على منقبة عظيمة من مناقب عمر رضي الله عنه»!!

منقبت بزرگی برای عمر است که جلوی نماز خواندن پیغمبر را گرفت !!

«وذلك لأن الوحي نزل على وفق قوله في آيات كثيرة» !!

در خیلی از موارد آیات زیادی موافق رأی آقای عمر نازل شد !!

سیوطی کتابی دارد تحت عنوان موافقات عمر ابن الخطاب، 22 آیه می آورد که بین عمر و رسول اکرم اختلاف افتاد جبرئیل آمد «مخالفاً لرسول الله موافقاً لعمر» آیه نازل کرد.

حالا شما شیعه ها چرا قدر نمی دانید؟! یک مقداری فکر کنید 22 آیه مخالف رسول الله آمده.

«منها آية أخذ الفداء عن أسارى بدر وقد سبق شرحه. وثانيها: آية تحريم الخمر. وثالثها: آية تحويل القبلة. ورابعها: آية أمر النسوان بالحجاب وخامسها: هذه الآية »

مفصل است. تحریم خمر، تحویل قبله، آیه حجاب و همین آیه:

«فصار نزول الوحي على مطابقة قول عمر رضي الله عنه»

این صار نزول الایة:

«منصباً عالياً ودرجة رفيعة له في الدين»

شما بالاتر از این می خواهید؟ !

«فلهذا قال عليه الصلاة والسلام في حقه: (لو لم أبعث لبعثت يا عمر نبياً)»

اگر من به پیغمبری مبعوث نمی شدم به عنوان پیغمبر آخر الزمان تو مبعوث می شدی!

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، ج16، ص121

انسان نمی داند که آیا این قضیه باورشان شده است یا دارند جعل می کنند ؟ یا إغراء به جهل می کنند؟ من وقتی که این عبارت فخر رازی را خواندم مبهوت ماندم یعنی هیچ توجیهی برای حرف او نتوانستم پیدا کنم.

اگر بنا بر این باشد در حق ابوبکر خیانت کردند نباید ابوبکر خلیفه می شد. در حقیقت خلافت ابوبکر را زیر سوال می برد قبل از این که رسالت پیغمبر را زیر سوال ببرد. چون با این روایت عمر افضل از ابوبکر خواهد شد.

پرسش:

این طور می توانند جواب بدهند که خود عمر قبول نکرد.

پاسخ:

وقتی خدای عالم همچنین کاری کرده است چگونه یک کسی که افضل است مفضول را انتخاب می کند این خلاف عقل است! از نظر عقلی با وجود افضل، سراغ مفضول رفتن قبیح است.

 آیه قرآن هم دارد:

(قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يهِدِّي إِلَّا أَنْ يهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيفَ تَحْكُمُونَ)

بگو: «آيا هيچ يک از معبودهای شما، به سوی حق هدايت می ‌کند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدايت می ‌کند! آيا کسی که هدايت به سوی حق می ‌کند برای پيروی شايسته‌ تر است، يا آن کس که خود هدايت نمی ‌شود مگر هدايتش کنند؟ شما را چه می ‌شود، چگونه داوری می ‌کنيد؟!»

سوره یونس (10): آیه 35

هم قرآن و هم عقل به این مسئله حکم می کند. و در سنّت نیز روایات متعددی در منابع اهل سنت داریم اگر یک فردی منصبی را قبول کند و بداند افضل از او در امت است

«وَمَنْ تَوَلَّى من أُمَرَاءِ الْمُسْلِمِينَ شيئا فَاسْتَعْمَلَ عليهم رَجُلا وهو يَعْلَمُ أَنَّ فِيهِمْ من هو أَوْلَى بِذَلِكَ وَأَعْلَمُ منه بِكِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ رَسُولِهِ فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَجَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ»

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج11، ص114

اگر کسی از مسلمانان منصبی را قبول کند در حالیکه بداند دیگری به آن منصب اولی و آگاه تر است، به خدا و رسول خدا و همه مومنین خیانت کرده است.

 اگر این است عمر خیانت کرده است هم به خدا خیانت کرده هم به پیغمبر و هم به مسلمان ها خیانت کرده است!

من معتقد هستم اگر کسی از الفبای معارف دینی آگاهی داشته باشد یک سال یا دو سال معارف دینی خوانده باشد وقتی این روایت (جعلی) به او بگویند به سینه دیوار می زند.

ابن تیمیه هم در مجموع فتاوی می گوید:

«وفى الترمذي لو لم ابعث فيكم لبعث فيكم عمر»

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج35، ص124

علاوه بر سنن ترمذی منابع متعددی از اهل سنت این روایت جعلی را نقل کرده اند از جمله: فضائل الصحابة احمد ابن حنبل، کنز العمال، فیض القدیر، فردوس الاخبار بمأثور الخطاب، ذخیرة الحفاظ ، احسن المطالب، بسیاری از کتاب های ابن تیمیه، اعلام الموقعین، شذرات الذهب، تاریخ الخلفای سیوطی و... .

پرسش:

البانی هم تصحیحش کرده است؟

پاسخ:

بله این را تصحیح کرده است.

در هر صورت...

از نظر اهل سنت جایگاه عمر در حدی است که می شود جایگزین پیغمبر باشد! اگر من مبعوث نبودم قطعاً عمر مبعوث می شد!! این خیلی حرف درشتی است یعنی در حدی است که شایستگی وحی دارد چیزی نیست که ما بخواهیم به این سادگی از کنارش رد شویم.

بخاری در مورد موافقات عمر دارد:

«حدثنا مُسَدَّدٌ عن يحيى بن سَعِيدٍ عن حُمَيْدٍ عن أَنَسٍ قال قال عُمَرُ وَافَقْتُ اللَّهَ في ثَلَاثٍ أو وَافَقَنِي رَبِّي في ثَلَاثٍ قلت يا رَسُولَ اللَّهِ لو اتَّخَذْتَ من مَقَامَ إبراهيم مُصَلًّى وَقُلْتُ يا رَسُولَ اللَّهِ يَدْخُلُ عَلَيْكَ الْبَرُّ وَالْفَاجِرُ فَلَوْ أَمَرْتَ أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ بِالْحِجَابِ فَأَنْزَلَ الله آيَةَ الْحِجَابِ قال وَبَلَغَنِي مُعَاتَبَةُ النبي صلى الله عليه وسلم بَعْضَ نِسَائِهِ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِنَّ قلت إن انْتَهَيْتُنَّ أو لَيُبَدِّلَنَّ الله رَسُولَهُ صلى الله عليه وسلم خَيْرًا مِنْكُنَّ حتى أَتَيْتُ إِحْدَى نِسَائِهِ قالت يا عُمَرُ أَمَا في رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ما يَعِظُ نِسَاءَهُ حتى تَعِظَهُنَّ أنت فَأَنْزَلَ الله ) عَسَى رَبُّهُ إن طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبَدِّلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ ( الْآيَةَ وقال بن أبي مَرْيَمَ أخبرنا يحيى بن أَيُّوبَ حدثني حُمَيْدٌ سمعت أَنَسًا عن عُمَرَ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1629، ح4213

«عن أَنَسِ قال قال عُمَرُ وَافَقْتُ رَبِّي في ثَلَاثٍ فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ لو اتَّخَذْنَا من مَقَامِ إبراهيم مُصَلًّى فَنَزَلَتْ (وَاتَّخِذُوا من مَقَامِ إبراهيم مُصَلًّى) وَآيَةُ الْحِجَابِ قلت يا رَسُولَ اللَّهِ لو أَمَرْتَ نِسَاءَكَ أَنْ يَحْتَجِبْنَ فإنه يُكَلِّمُهُنَّ الْبَرُّ وَالْفَاجِرُ فَنَزَلَتْ آيَةُ الْحِجَابِ وَاجْتَمَعَ نِسَاءُ النبي صلى الله عليه وسلم في الْغَيْرَةِ عليه فقلت لَهُنَّ (عَسَى رَبُّهُ إن طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبَدِّلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ) فَنَزَلَتْ هذه الْآيَةُ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص157، ح393

بر خلاف رسول اکرم و موافق عمر آیه آمد!! آیه حجاب به همین شکل، آیه طلاق به همین شکل.

 سیوطی بیست مورد می شمرد از چیزهایی که:

«كان عمر يرى الرأي فينزل به القرآن»

الإتقان في علوم القرآن؛ اسم المؤلف: جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/5/911هـ، دار النشر: دار الفكر - لبنان - 1416هـ- 1996م، الطبعة: الأولى، تحقيق: سعيد المندوب، ج1، ص101

یکی، دو مورد نیست نزدیک به بیست و دو مورد آورده اند در صحاح شان هم هست یعنی در اختلاف بین رسول اکرم و عمر این آمد.

جالب این است عمر وقتی جلوی پیغمبر را برای نماز خواندن گرفت جبرئیل آمد «موافقاً لعمر» آیه نازل کرد. آقای تفتازانی هم می گوید:

«كان الغاية في العدل والسداد والاستقامة على سبيل الرشاد»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص295

بحث خشونت عمر که آقایان آورده اند

پرسش:

ذهبی حدیث را قبول نکرده است.

پاسخ:

خیلی ها تصحیح کردند ذهبی، ابن جوزی، سیوطی در کتاب اللآلئ المصنوعة، ولی ما در مقام ردّش نیستیم.

 هفت - هشت نفر از بزرگان گفتند از جعلیات و موضوعات است ولی الان ما در مقام ردّ این روایت نیستیم.

در قضیه حدیبیه، رسول اکرم فرمود باید صلحی بین ما و مشرکین انجام شود و آن صلح خیلی با برکت بود و زمینه ساز فتح مکه شد.

 عمر به رسول الله اعتراض کرد گفت:

«فَجَاءَ عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال يا رَسُولَ اللَّهِ أَلَسْنَا على الْحَقِّ وَهُمْ على الْبَاطِلِ»

ما حق نیستیم ؟!مشرکین باطل نیستند؟ !

«أَلَيْسَ قَتْلَانَا في الْجَنَّةِ وَقَتْلَاهُمْ في النَّارِ»

بعد دارد:

«فَفِيمَ نُعْطِي الدَّنِيَّةَ في دِينِنَا»

چرا ما دنائت و پستی در دین مان را پذیرفتیم؟

یعنی صلح حدیبیه یک ذلت دینی است! بعد رسول اکرم فرمود:

«يا بن الْخَطَّابِ إني رسول اللَّهِ وَلَنْ يُضَيِّعَنِي الله أَبَدًا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1832، ح4563

با این که رسول اکرم این مطلب را فرمودند ولی عمر می گوید:

«لقد دخلني يومئذٍ من الشك»

در حدیبیه، در نبوت پیغمبر شک کردم.

«حتى قلت في نفسي: لو كنا مائة رجلٍ على مثل رأيي ما دخلنا فيه أبداً »

اگر من در میان مسلمانان صد نفر طرفدار داشتم آن جا قیام می کردم بر خلاف رسول الله! آن جا با مشرکین می جنگیدم.

كتاب المغازي؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عمر بن واقد الواقدي الوفاة: 207 هـ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1424 هـ - 2004 م ، الطبعة : الأولى، تحقيق : محمد عبد القادر أحمد عطا، ج2، ص94

کاملاً خودش را در برابر پیغمبر قرار می دهد ابن حبان می گوید عمر گفت:

« وَاللَّهِ مَا شَكَكْتُ مُنْذُ أَسْلَمْتُ إِلا يَوْمَئِذٍ»

از روزی که مسلمان شدم در نبوت پیغمبر شک نکردم مگر در حدیبیه!

یعنی حتی در نبوت پیغمبر من شک کردم. آن وقت روایت جعلی اینها می گوید: «لو لم ابعث فيكم لبعث فيكم عمر ابن خطاب»!!

«فَأَتَيْتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم فَقُلْتُ أَلَسْتَ رَسُولَ اللَّهِ حَقًّا قَالَ بَلَى قُلْتُ أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ وَعَدُوُّنَا عَلَى الْبَاطِلِ قَالَ بَلَى»

بعد خودش می گوید این کار من که شک در نبوت پیغمبر کردم.

«فَعَمِلْتُ فِي ذَلِكَ أَعْمَالا»

نماز زیاد خواندم و روزه زیاد گرفتم تا کفاره این شک من در نبوت پیغمبر باشد.

صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان؛ اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي الوفاة: 354، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1414 - 1993، الطبعة: الثانية، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، ج 11، ص 224

پرسش:

شک کردن که ایرادی ندارد ما هم نسبت به بعضی چیزها شک می کنیم بعد تحقیق می کنیم.

پاسخ:

یک دفعه این است که یک شبهه ای برای ما می آید و بلافاصله از این شبهه ناراحت هستیم به فکر بر طرف کردن شبهه هستیم. مثل اینکه صحابه آمد گفت یا رسول الله بدبخت و بیچاره شدم حضرت فرمود شیطان در تو ایجاد شک کرد؟ گفت بله حضرت فرمود: این عین دیانت است. همین که تو شک کردی و ناراحت هستی عین دیانت، تقوا و اسلام است.

اینکه شبهه ای می آید ما ناراحت هستیم که چرا همچنین شبهه ای برای ما آمده است؟ آن عین دیانت است ولی یک دفعه کسی اساسی و جدّی شک می کند معلوم نیست این شخص پیغمبر باشد خودش هم می گوید: «مَا شَكَكْتُ مُنْذُ أَسْلَمْتُ إِلا يَوْمَئِذٍ»، این با بحث آمدن شبهه است.

«وجعل يرد على رسول الله - صلى الله عليه وسلم – الكلام»

حضرت رسول فرمودند:

«يا ابن الخطاب رسول الله - صلى الله عليه وسلم - يقول ما يقول، تعوذ بالله من الشيطان واتهم رايك»

بعد آمد گفت:

«فجعلت اتعوذ بالله من الشيطان حياء فما اصابني شئ قط مثل ذلك اليوم وعملت بذلك اعمالا - أي صالحة - لتكفر عني ما مضى من التوقف في امتثال الامر»

آن شکی که در نبوت پیغمبر کردم اعمال صالح زیادی انجام دادم تا خدای عالم کفاره گناه من قرار بدهد.

«قال عمر: فما زلت اتصدق واصوم واصلي واعتق من الذي صنعت يومئذ»

صدقه می دادم، روزه می گرفتم، نماز می خواندم و بنده آزاد می کردم از کاری که انجام دادم!

«مخافة كلامي الذي تكلمت به حتي رجوت أن يكون خيرا»

سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد؛ اسم المؤلف: محمد بن يوسف الصالحي الشامي الوفاة: 942هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1414هـ، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ج5، ص53

از این طور قضایا زیاد است.

 در صحیح بخاری هم هست

«قال عُمَرُ فَعَمِلْتُ لِذَلِكَ أَعْمَالًا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج2، ص978

دیگر مقدمه اش را نیاورده است این هم از شیطنت بخاری است.

باز ببینید این خشونت را مسند احمد آورده است این عین عدالت است وقتی که رقیه دختر رسول اکرم از دنیا رفت البته ظاهراً رقیه است ابو العاصم ابن ربیع به خانه عثمان پناهنده شد رقیه به پیغمبر خبر داد او را آوردند و کشتند.

به خاطر این، عثمان (علیه من الله ما یستحق) به قدری رقیّه (سلام الله علیها) را کتک زد که ایشان زیر کتک جان داد. رسول اکرم خیلی رقّت داشت فرمود:

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ألحقوها بسلفنا الخير عثمان بن مظعون فبكت النساء»

زن ها در حال دفن رقیه گریه می کردند

«فجعل عمر يضربهن بسوطه»

جلوی پیغمبر این کار را می کرد.

«فأخذ رسول الله صلى الله عليه وسلم يده وقال مهلا يا عمر»

 المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 210

«فَبَكَتِ النِّسَاءُ فَجَعَلَ عُمَرُ يَضْرِبُهُنَّ بِسَوْطِهِ فَأَخَذَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بيده وقال مَهْلاً يا عُمَرُ ثُمَّ قال ابْكِينَ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص237، ح2127

جزء کسانی که عمر کتک (شلاق) زد حضرت صدیقه طاهره است که کنار قبر خواهرش کتک زد.

«وَقَعَدَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم على شَفِيرِ الْقَبْرِ وَفَاطِمَةُ إلى جَنْبِهِ تبكي فَجَعَلَ النبي صلى الله عليه وسلم يَمْسَحُ عَيْنَ فَاطِمَةَ بِثَوْبِهِ رَحْمَةً لها»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص335، ح3103

کسی که جلوی چشم پیغمبر، اهل بیت پیغمبر را شلاق بزند آیا این نهایت عدالت می شود؟! خودشان نقل کردند آقایانی که می گویند معقول نیست، باور کردنی نیست حتی بعضی از بزرگان ما می گویند عمر که در جلوی روی پیغمبر، حضرت زهرا را شلاق بزند آیا بعد از پیغمبر از این کار اِبا کرده است؟

احمد محمد شاکر می گوید روایت صحیح است. در مستدرک به همین شکل «فأخذ رسول الله صلى الله عليه وسلم يده وقال مهلا يا عمر» بس کن یا عمر! داشت شلاق می زد رسول اکرم شلاق را از دستش گرفت فرمود چنین کاری نکن.

فتح الباری شرح صحیح البخاری، در جلد 5 نقل می کند که ابوبکر از دنیا رفت عایشه بساط نوحه سرایی اقامه کرده عمر گفت نوحه سرایی نکنید به هشام ابن ولید گفت به خانه ابو قحافه برو یعنی ام فروه

«لما توفي أبو بكر أقامت عليه عائشة النوح فبلغ عمر فجاء فنهاهن عن النوح على أبي بكر فأبين أن ينتهين فقال لهشام بن الوليد أخرج إلى ابنة أبي قحافة فعلاها بالدرة ضربات فتفرق النوائح حين سمعن ذلك وقال تردن أن يعذب أبو بكر ببكائكن إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال إن الميت يعذب ببكاء أهله عليه»

الطبقات الكبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج3، ص209

«لما مات أبو بكر بكي عليه فقال عمر إن النبي صلى الله عليه وسلم قال إن الميت يعذب ببكاء الحي وأبوا إلا أن يبكوا فقال عمر لهشام بن الوليد قم فأخرج النساء فقالت عائشة إني أخرجك قال عمر ادخل فقد اذنت لك فقال فدخل فقالت عائشة أمخرجي أنت أي بني فقال أما لك فقد أذنت قال فجعل يخرجهن عليه امرأة امرأة وهو يضربهن بالدرة حتى أخرج أم فروة فرق بينهن أو قال فرق بين النحوي»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج3، ص556

زن هایی که در خانه ابوبکر برای ابوبکر عزاداری می کردند و عایشه عزادار ی می کرد، می گوید زن هارا تک تک بیرون آورد و همه را شلاق زد. _فجعل يخرجهن عليه امرأة امرأة وهو يضربهن بالدرة_

عمر در زمان پیغمبر اهل بیت پیغمبر را شلاق زد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را نهی فرمود. حداقل احترام ابوبکر را داشته باش!

پرسش:

شیعه این روایت را تأیید نمی کند؟

پاسخ:

اصلاً، ما چنین چیزی نداریم کاری به شیعه نداریم. درگیری شدیدی بین عمر و عایشه ایجاد شد عایشه اعتراض کرد چه کار می کنی؟! عمر گفت عزاداری بدعت است نباید چنین کاری انجام بدهید.

«لما مات خالد بن الوليد اجتمع في بيت ميمونة نساء يبكين فجاء عمر ومعه بن عباس ومعه الدرة فقال يا أبا عبد الله ادخل على أم المؤمنين فأمرها فلتحتجب واخرجهن علي قال فجعل يخرجهن عليه وهو يضربهن بالدرة فسقط خمار امرأة منهن فقالوا يا امير المؤمنين خمارها فقال دعوها ولا حرمة لها كان معمر يعجب من قوله لا حرمة لها»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج3، ص556 و 557

در رابطه با خالد، زنان خالد برای خالد عزاداری می کردند خودش با شلاق وارد شد آن جا به احترام عایشه خودش نرفت کسی دیگر را فرستاد.

این جا حتی می گوید زن ها را کتک می زد روسری و حجاب زن ها افتاد گفتند یا عمر حجاب این خانم کنار رفت، عمر گفت زنی که عزاداری می کند حرمت ندارد! ولو این که چادرش کنار رفت موی سرش هم پیدا شد یک زن بی حرمتی است ارزش ندارد.

 عزیزان این را یادداشت کنند خیلی جاها می توانند استفاده کنند سنن ابن ماجه، حدیث 1989 اشعث ابن قیس مشخص است اشعث چه کاره مملکت است. می گوید یک شب مهمان عمر بودم نصف شب دیدم همسرش را شلاق می زند.

«عن الْأَشْعَثِ بن قَيْسٍ قال ضِفْتُ عُمَرَ لَيْلَةً فلما كان في جَوْفِ اللَّيْلِ قام إلى امْرَأَتِهِ يَضْرِبُهَا فَحَجَزْتُ بَيْنَهُمَا فلما أَوَى إلى فِرَاشِهِ قال لي يا أَشْعَثُ احْفَظْ عَنِّي شيئا سَمِعْتُهُ عن رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَا يُسْأَلُ الرَّجُلُ فِيمَ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ ولا تَنَمْ إلا على وِتْرٍ وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ»

سنن ابن ماجه؛ اسم المؤلف: محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني الوفاة: 275، دار النشر: دار الفكر - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص639، ح1986

«فَحَجَزْتُ بَيْنَهُمَا» رفتم بین عمر و زنش حائل شدم نگذاشتم عمر همسرش را بزند وقتی عمر در رختخوابش آمد گفت: «يا أَشْعَثُ احْفَظْ عَنِّي شيئا سَمِعْتُهُ عن رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَا يُسْأَلُ الرَّجُلُ فِيمَ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ ولا تَنَمْ إلا على وِتْرٍ وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ» پیغمبر فرمود مردی که همسرش را کتک می زند نباید از او سوال کرد چرا همسرت را کتک می زنی !!

مردی که همسرش را می زند روز قیامت بازخواست نمی شود!!

حاکم نیشابوری بعد نقل این روایت می گوید روایت «صحیحُ الإسناد» است. یا جریان زنی که می خواست سوالی کند عمر وسط راه بود از ترس عمر سقط جنین کرد. که بر اساس همین ماجرا هم فقهای اهل سنت فتوا داده اند اگر یک زنی از ترس حاکم اسلامی سقط جنین کند چه حکمی دارد!

 أسد الغابة ابن اثیر یکی از مهمترین کتاب های ابن أثیر شرح حال صحابه است.

« عاتكة بنت زيد بن عمرو بن نفيل القرشية العدوية تقدم نسبها عند أخيها سعيد بن زيد وهي ابنة عم عمر بن الخطاب يجتمعان في نفيل كانت من المهاجرات إلى المدينة وكانت امرأة عبد الله بن أبي بكر الصديق وكانت حسناء جميلة .... فلما خطبها عمر شَرَطت عليه أن لا يمنعها عن المسجد ولا يضربها ، فأجابها على كره منه »

أسد الغابة في معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد الجزري الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد الرفاعي، ج7، ص201

عاتکه بنت زید ابن عمرو دنبال این بود که عمر با او ازدواج کند قبلاً زن عبد الله ابن ابی بکر بوده و زن خیلی زیبایی بوده است. وقتی عمر از او خواستگاری کرد، شرط کرد من با این شرط زن تو می شوم که من را کتک نزنی «أن لا يمنعها عن المسجد ولا يضربها ، فأجابها على كره منه»

داستانش چیست؟ طبقات کبریٰ، جلد 8 دارد:

«أن عاتكة بنت زيد كانت تحت عبد الله بن أبي بكر فمات عنها واشترط عليها أن لا تزوج بعده فتبتلت وجعلت لا تزوج وجعل الرجال يخطبونها وجعلت تأبى»

عاتکه بنت زید با عبد الله بن ابوبکر بود وقتی که عبد بن الله ابوبکر از دنیا رفت شرط کرد که بعد از من با هیچ کس نباید ازدواج کنی !! یعنی تا این حد این آقا متدین بوده ! او ازدواج نمی کرد مردانی به خواستگاریش می آمدند رد می کرد.

«فقال عمر لوليّها اذكرني لها»

بگو منِ عمر هم خواستگارش هستم

«فذكره لها»

رفت پدرش به او گفت عمر خواستگار تو است

«فأبت عمر أيضا»

قبول کرد از این که با عمر ازدواج کند.

«فقال عمر زوجنيها فزوجه إياها»

شما انکحت بخوان دخترت را به عقد من در بیاور، عقد بین عمر و پدر دختری که باکره هم نیست چون دختر باکره باشد اختلاف است که آیا ولی باید اجازه بدهد یا نه؟ شیعه و سنی معتقد هستند غیر باکره مستقل است

«فأتاها عمر فدخل عليها»

در خانه پدرش بود آمد اتاقی را خلوت کردند.

 «فعارَکَها»

 عارَکَها یعنی زد و خورد کردند این زن معلوم می شود آدم خیلی مقتدری بود عمر خیلی قوی هیکل بود. عارَکه یعنی این زد آن هم زد.

«حتى غلبها على نفسها»

عمر پیروز شد.

«فنكحها فلما فرغ قال أف أف أف أفف بها»

«ثم خرج من عندها وتركها لا يأتيها»

سراغش نمی رفت.

 «فأرسلت إليه مولاة لها أن تعال»

الطبقات الكبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج8، ص265

بعد از مدتی کسی را سراغ عمر فرستاد خودم را برای تو آماده می کنم بیا بعد از آن ازدواج کرد با او شرط کرد من با این شرط به عقد تو در می آیم که مرا کتک نزنی از این طور قضایا خیلی زیاد آورده اند.

روایتی در کتاب صحیح مسلم است أنس می گوید:

«ما رأيت أَحَدًا كان أَرْحَمَ بِالْعِيَالِ من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص1808، ح2316

حال چگونه ممکن است (طبق این سخن عمر) پیغمبر بفرماید: از کسی که همسرش را می زند نباید سوال کنید ؟!

 عایشه می گوید:

«عن عائشة قالت ما ضرب رسول الله صلى الله عليه وسلم خادما له ولا امرأة»

یا رسول اکرم می گوید:

« أما يستحيي أحدكم أن يضرب امرأته كما يضرب العبد يضربها أول النهار ثم يضاجعها آخره أما يستحيي»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج9، ص442

خجالت نمی کشید همسرتان را می زنید همان طور که عبدتان را می زنید اول صبح همسرتان را کتک می زنید آخرش هم می خواهید با او در یک بستر او را به آغوش بگیرید.

 ابن عمر (آقازاده است) می گوید زمان پیغمبر می ترسیدیم با همسران مان بد اخلاقی کنیم یک دفعه آیه ای علیه ما نازل شود. وقتی پیغمبر از دنیا رفت راحت و آسوده شدیم هر ظلمی می خواستیم در حق همسران مان می کردیم. این هم فرمایشات آقایان!

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها