2024 September 19 - پنج شنبه 29 شهرويور 1403
نقد حدیث جعلی «ابوبکر و عمر سیّد پیرمردان بهشت هستند!!»
کد مطلب: ١٥٨٧٢ تاریخ انتشار: ١٧ مرداد ١٤٠٣ - ١٣:١٧ تعداد بازدید: 336
خارج فقه الحکومه » فقه
نقد حدیث جعلی «ابوبکر و عمر سیّد پیرمردان بهشت هستند!!»

(جلسه هشتاد و یکم 17 02 1403)

 
 
 

 

لينک دانلود
  

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه هشتاد و یکم  17 02  1403)

موضوع:  نقد حدیث جعلی «ابوبکر و عمر سیّد پیرمردان بهشت هستند!!» 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

سلام علیکم و رحمة الله در خدمت دوستان هستیم

پرسش:

استاد! یک شبهه ای مطرح می کنند در مورد نمازی که ابوبکر خوانده بود که به پیامبر اقتدا کرد و بعد مردم به ابوبکر اقتداء کردند چند بار در زمان پیامبر اسلام همچنین اتفاقی افتاده است؟

پاسخ:

بهتر این است که ما مدارک خودشان را بیاوریم. شافعی به صراحت می گوید این نماز فقط یک بار اتفاق افتاده است.

فتح الباری فی شرح صحیح بخاری با تحقیق عبد العزیز بن باز مفتی اعظم عربستان متوفای 1420، جلد 2، صفحه 175 تصریح می کند:

«وقد صرح الشافعي بأنه صلى الله عليه وسلم لم يصل بالناس في مرض موته في المسجد إلا مرة واحدة وهي هذه التي صلى فيها قاعدا وكان أبو بكر فيها أولا إماما ثم صار مأموما»

فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج2، ص175

از این بهتر و واضح تر می خواهید داشته باشید؟ !

پرسش:

پایین تر از مأموم است دارد که «یُسمع الناس التکبیر»

پاسخ:

این روایت، یک روایت دیگر است دو تا روایت را ایشان قاطی کرده است. 713 یک روایت است.

«وكان رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يُصَلِّي قَاعِدًا يَقْتَدِي أبو بَكْرٍ بِصَلَاةِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَالنَّاسُ مُقْتَدُونَ بِصَلَاةِ أبي بَكْرٍ رضي الله عنه»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص138، ح681

 این حدیث شماره 713 است. حدیث 712 دارد:

«وأبو بَكْرٍ يُسْمِعُ الناس التَّكْبِيرَ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص138، ح680

خودشان هم با هم مشکل دارند. روایت 712 می گوید مکبّر بوده روایت 713 می گوید اول امام بوده «ثم صار مأموما» یعنی یک نماز جماعت و دو امام!

می گویند خانه ای که بی اساس بنا شود از هر جهت خراب است. در همین صحیح بخاری عائشه نقل می کند:

«عن عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ أنها قالت صلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم في بَيْتِهِ وهو شَاكٍ فَصَلَّى جَالِسًا وَصَلَّى وَرَاءَهُ قَوْمٌ قِيَامًا فَأَشَارَ إِلَيْهِمْ أَنْ اجْلِسُوا فلما انْصَرَفَ قال إنما جُعِلَ الْإِمَامُ لِيُؤْتَمَّ بِهِ فإذا رَكَعَ فَارْكَعُوا وإذا رَفَعَ فَارْفَعُوا وإذا صلى جَالِسًا فَصَلُّوا جُلُوسًا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص244، ح656

وقتی امام جماعت نشسته نماز می خواند همه تان نشسته نماز بخوانید چه سالم و چه غیر سالم باشید!

 عمدة القاری:

«ومنها: ما احتج أحمد وإسحاق وابن حزم والأوزاعي ونفر من أهل الحديث: أن الإمام إذا صلى قاعداً يصلي من خلفه قعوداً. وقال مالك: لا تجوز صلاة القادر على القيام خلف القاعد لا قائماً ولا قاعداً»

ایشان می گوید کسی که می تواند ایستاده نماز بخواند کسی نشسته نماز می خواند نه نشسته و نه ایستاده نمازش باطل است.

«وقال أبو حنيفة والشافعي والثوري وأبو ثور وجمهور السلف: لا يجوز للقادر على القيام أن يصلي خلف القاعد إلاَّ قائماً. وقال المرغيناني: الفرض والنفل سواء»

عمدة القاري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج4، ص106

این ها با خودشان مشکل دارند ! روایاتی که نقل کردند هیچ فکری نکردند بعد از ما کسانی می آیند این روایت را می بینند و این تناقض ها را در می آورند! کسانی که این ها را جعل کردند هر کدام ظاهراً از یک بخش بودند از جاعلین آن منطقه خبر نداشتند آمدند همه را در یک جا جمع کردند ظاهر قضیه این است چون یک آدم عاقل نمی تواند دو روایت کنار هم بیاورد که هر دو متناقض باشد.

ابن حزم اندلسی به صراحت می گوید حرفی که این ها می زنند امام جماعت بودن دلیلی بر خلافت و امامت نیست.

 ابن تیمیه هم می گوید:

«فالاستخلاف في الحياة نوع نيابة لا بد منه لكل ولي أمر و ليس كل من يصلح للاستخلاف في الحياة على بعض الأمة يصلح إن يستخلف بعد الموت فإن النبي صلى الله عليه و سلم استخلف في حياته غير واحد و منهم من لا يصلح للخلافة بعد موته و ذلك كبشير بن عبد المنذر و غيره»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج7، ص339

افراد زیادی در زمان پیغمبر از طرف پیغمبر خلیفه بودند به جای پیغمبر هم نماز می خواندند هیچ کدام شان صلاحیت برای خلافت بعد از پیغمبر نداشتند.

در کتاب أم شافعی هم درباره عبد الرحمن بن عوف می گوید:

«قد صلى رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم خَلْفَ عبد الرحمن بن عَوْفٍ في سَفَرِهِ إلَى تَبُوكَ»!

 الأم؛ اسم المؤلف: محمد بن إدريس الشافعي أبو عبد الله الوفاة: 204، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1393، الطبعة: الثانية، ج1، ص175

پ(س طبق مبنای اهل سنت)، عبد الرحمن ابن عوف باید اولی الناس بالخلافة باشد  چون پیغمبر پشت سر او نماز خوانده است و او خیلی مقام داشته است. صحیح مسلم همین را می آورد که پیغمبر رسید دید عبد الرحمن دارد نماز می خواند

«وقد قَامُوا في الصَّلَاةِ يُصَلِّي بِهِمْ عبد الرحمن بن عَوْفٍ وقد رَكَعَ بِهِمْ رَكْعَةً فلما أَحَسَّ بِالنَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم ذَهَبَ يَتَأَخَّرُ فَأَوْمَأَ إليه فَصَلَّى بِهِمْ فلما سَلَّمَ قام النبي صلى الله عليه وسلم وَقُمْتُ فَرَكَعْنَا الرَّكْعَةَ التي سَبَقَتْنَا»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص230، ح274

وقتی احساس کرد پیغمبر پشت سرش اقتدا کرد عبد الرحمن اشاره کرد که حضرت بیاید جلو !حضرت فرمود سر جایت باش نمازمان درست باشد ما به شما اقتدا کردیم!

«اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر دخل في الخطاب علي رضي الله عنه فيكون مأمورا بالاقتداء ولا يؤمر الأفضل ولا المساوي بالاقتداء»

همه نه تنها موظف هستند به ابوبکر و عمر اقتدا کنند علی (سلام الله علیه) هم موظف است به ابوبکر و عمر اقتدا کند.

امروز می خواهیم روی این کار کنیم:

«وقوله صلى الله عليه وسلم لأبي بكر وعمر هما سيدا كهول أهل الجنة ما خلا النبيين والمرسلين»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص298

یعنی همه پیامبران به حالت پیر وارد بهشت می شوند! ابوبکر هم سید همه پیر مردهای بهشت غیر از پیامبران و مرسلین است. نمی دانم قضیه چه است؟! یا ما نمی فهمیم یا این ها عقل شان را به کار نمی اندازند! این همه احادیثی که خودشان نقل کردند

«یا علي أنت خلیفتي في كل مؤمن ومؤمنة من بعدي»

المستدرك على الصحيحين ، اسم المؤلف:  محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 550

«فأوحي إلي في علي بثلاث : أنه إمام المتقين وسيد المسلمين وقائد الغر المحجلين إلى جنات النعيم»

معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: لأبي نعيم الأصبهاني الوفاة: 430، دار النشر:، ج3، ص1587، ح4002

«أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة : الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652

«علي خليفتي من بعدي، و وليّكم بعدي»

دلائل الصدق لنهج الحق‏؛ نويسنده: مظفر نجفى، محمد حسن‏، تاريخ وفات مؤلف: 1334 ش‏، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: موسسة آل البيت‏، ج6، ص55

این همه روایات صریح و روشن دارند، اصلاً‌ اشاره ای به این روایات نکردند حداقل اشاره ای کنند حدیث غدیر را آوردند گفتند علی در غدیر نبود! یمن بوده است!

پرسش:

جواب نقضی اگر بخواهیم بدهیم آن ها که می گویند نعوذ بالله پیامبر هذیان می گفت بعد آن حرکتش در نماز جماعت نعوذ بالله شبیه همان می شود اگر آن حالت را داشته است.

پاسخ:

بله، عرض کردم حاج آقای سبحانی فرمودند قبل از انقلاب به (شهر) حلب (در سوریه) رفته بودم حدود هفتاد، هشتاد نفر از علمای اهل سنت جمع شدند ما هم آن جا بودیم صحبت شد. در آن جا یک پیرمرد ظاهر الصلاحی بود خیلی دوستانه شروع کرد ما را نصیحت کردن آقای سبحانی! آثار شما را خواندیم آدم با سواد و فاضلی هستید ولی دل مان می سوزد عاقبت تان را خراب کردید فردای قیامت گرفتار هستید. دلم می سوزد آدم بزرگواری مثل تو فردا در آتش جهنم برود.

بهتر از این قضیه که رسول اکرم در آخر عمرش علی، طلحه، زبیر، سلمان، ابوذر و همه بودند فرمود ابوبکر به جای من نماز بخواند بهتر از این دلیل برای حقانیت ابوبکر می خواهید؟! حدود بیست دقیقه ایشان ما را نصیحت کرد! وقتی حرفش تمام شد گفتم شیخنا! هر چه می فرمایید همه درست است «ولکن الرجُلَ کان یهجر»! این را گفتم همه خندیدند. این بنده خدا تا آخر سرش را پایین انداخت و سرش را بلند نکرد!

ما در رابطه با حدیث قرطاس در منابع شیعه هم وقتی دقیق کار کردیم که جریان حاج شیخ علی پناه اشتهاردی پیش آمد.

 خدا بیامرزد آقا شیخ علی پناه یک مطلبی گفتند حوزه علیه ایشان اعتراض کرد. حاج آقای بوشهری به من زنگ زدند که فلانی خاموش کردن این قضیه به دست شما است. خدمت آقا شیخ علی پناه رفتم گفتم این فرمایش شما باعث شده است در حوزه یک سری افراد به شما جسارت کنند ...

حاج آقای بوشهری به ما امر کردند این قضیه فیصله پیدا کند گفت منبعی نداریم من هفت، هشت تا مدرک از منابع شیعه برای ایشان آوردم گفتم بفرمایید حدیث قرطاس در منابع شیعه مفصل آمده است.

 جلسه اول گفتند من قانع نشدم دوباره یک جلسه دیگر خدمت ایشان رسیدیم یادم هست سال 49- 50 خدمت ایشان لمعه خوانده بودیم. خاطره های زیادی از ایشان داشتیم، ایشان به ما محبت هم داشتند جلسه دوم صحبت کردیم ایشان گفتند قانع شدم که در منابع شیعه هم هست. حال چه کار کنم؟ گفتم شما دست خطی مرقوم بفرمایید که من اطلاعی نداشتم در منابع شیعه است توسط بعضی از دوستان مدارکی در اختیار من قرار گرفت معلوم شد که در منابع شیعه هم است.

ایشان دست خطی نوشتند من خدمت حاج آقای بوشهری بردم گفتند خلاصه ای از بحث هایی که با ایشان داشتید بنویسید دست خط ایشان را هم در ذیلش کپی کنید. در فیضیه، مدرسه آقای گلپایگانی و جاهای دیگر منتشر کردیم. تقریباً فتنه خوابید!

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ عرض کردیم عبد الرزاق می گوید علمای ما هیچ دلیلی از سنت برای خلافت و امامت خلفا ندارند فقط یک اجماعی دارند اجماع شان هم تصریح دارند که هیچ مدرکی ندارند.

اما اگر ایشان به کتاب های کلامی یا تاریخی قبل از خودشان مراجعه می کرد، می دید که بزرگان اهل سنت نزدیک به بیست -‌ بیست و پنج تا دلیل هم برای افضلیت ابوبکر هم برای امامت ابی بکر آورده اند.

من جمله از این ها شرح مقاصد است که در آن تفتازانی می گوید:

«الأفضلية عندنا بترتيب الخلافة»

ابوبکر افضل صحابه بعد از او عمر، بعد عثمان و بعد هم امیر المؤمنین!

«مع تردد فيما بين عثمان وعلي وعند الشيعة وجمهور المعتزلة الأفضل عليّ. لنا اجمالا»

یک اجمالاً و یک تفصیلاً دارد.

«أن اتفاق أكثر العلماء على ذلك يقضي بوجود دليل لهم»

این که اکثر علما بر این اتفاق دارند پس معلوم می شود یک دلیلی هم بوده! (به طعنه می زنیم که)خیلی زیبا استدلال می کند! یعنی می گوید ما هیچ دلیلی نداریم ولی چون علما اکثراً همین را گفته اند پس معلوم می شود دلیلی داشتند که گفتند!! اجمالاً این است.

 تفصیلاً هم آیه:

(وَسَيجَنَّبُهَا الْأَتْقَى * الَّذِي يؤْتِي مَالَهُ يتَزَكَّى)

و به زودی با تقواترين مردم از آن دور داشته می ‌شود، همان کس که مال خود را (در راه خدا) می ‌بخشد تا پاک شود.

سوره اللیل (92): آیات 17 و 18

«نزلت في أبي بكر و الأتقى أكرم و أفضل و قوله (عليه السلام): اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر و عمر فقد أمر على بالاقتداء بهما»

بعد:

«و قوله (صلى اللّه عليه و سلّم) هما سيدا كهول أهل الجنة ما خلا النبيين و المرسلين»

ابوبکر و عمر سید همه پیرمردهای بهشت هستند!

یکی از کارهایی که روی آن خیلی زحمت کشیدم بدل سازی های دوران بنی امیه و بنی العباس است. احادیث زیادی در رابطه با امیر المؤمنین، امام حسن، امام حسین (سلام الله علیه) بود. این ها بدلی برای خلفا و صحابه درست کردند. مثلاً:

(أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا ، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ)

جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)؛ اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي  الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ، دار النشر:، ج2، ص193

این ها درست کردند:

«أنا مدينة العلم وأبو بكر أساسها وعمر حيطانها وعثمان سقفها وعلي بابها»!

الفردوس بمأثور الخطاب؛ اسم المؤلف: أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه الديلمي الهمذاني الملقب إلكيا الوفاة: 509 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 هـ - 1986م، الطبعة: الأولى، تحقيق: السعيد بن بسيوني زغلول، ج1، ص43

فقط مانده بود بگویند یزید هم توالتها ! یا مرحاضها!...

این عبارت را شیعه و سنی نقل کرده است رسول اکرم فرمود:

«الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة»

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص57

«الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج3، ص3

«أن الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة فقلت أبوهما خير منهما»

الفردوس بمأثور الخطاب؛ اسم المؤلف: أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه الديلمي الهمذاني الملقب إلكيا الوفاة: 509 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 هـ - 1986م، الطبعة: الأولى، تحقيق: السعيد بن بسيوني زغلول، ج4، ص343

البته اهل الجنة، کُلهم شباب است.

«هُمَا وَ اللَّهِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ»

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص125

ابن ابی شیبه در جلد 3 روایات متعددی با سندهای مختلف نقل می کند از ابی سعید خدری نقل می کند:

«عن أبي سعيد قال قال يعني النبي صلى الله عليه وسلم الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة»

 الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج6، ص378

از امیر المؤمنین نقل می کند. از زید ابن ارقم نقل می کند و سندهای متعددی می آورد بر این که پیغمبر فرمود: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة»

بعد می بینیم ابن ابی شیبه متوفای 235 استاد بخاری از رسول اکرم نقل می کند:

«عن علي قال بينا أنا جالس عند رسول الله صلى الله عليه وسلم إذ أقبل أبو بكر وعمر فقال يا علي هذان سيدا كهول أهل الجنة إلا ما كان من الأنبياء فلا تخبرهما»!

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج6، ص350

مبادا بروی به ابوبکر و عمر بگویی من چنین حرفی درباره شما زدم!! این را هم در آخر این حدیث جعلی چسبانده اند که اگر این ها خبر نداشتند یا در سقیفه استناد نکردند چون خبر نداشتند! پاسخ می دهیم که : امیر المؤمنین که خبر داشتند. پس چرا اعتراض کردند؟

سلمان خدمت حضرت آمد عرض کرد: این ها در سقیفه جمع شدند فرمود:

 « يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ ... حِينَ نَصَبَنِي رَسُولُ اللَّهِ لِوَلَايَتِي‏»

كتاب سليم بن قيس الهلالي، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 691

روز هفتم امیر المؤمنین به مسجد آمدند و با صحابه مناشده کرده صحابه را قسم دادند که آیا شما شاهد بودید پیغمبر این فضائل را در حق من فرمود؟

خطیب بغدادی وقتی به این روایت می رسد می گوید:

«هذا الحديث موضوع من عمل القصّاص»

این حدیث که ابوبکر و عمر سید پیر مردهای بهشت هستند جعلی است این ها که قصه می سازند زمستان ها کنار کرسی می نشینند و می گویند یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود این ها این حدیث را ساخته اند!

«وضعه عمر بن واصل أو وضع عليه»

تاريخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج1، ص356

یا از زبان او وضع شده است. آقای ابو جعفر اسکافی متوفای 220 که تقریباً جزء فحول اهل سنت است در کتاب المعیار والموازنه روایت را نقل می کند

«لأنه ليس في الجنة كهل وهذا لا يدخل فيما قلنا في قوله في الحسن والحسين إذ كان أهل الجنة [ كلهم ] شبابا»

در بهشت پیر مرد نیست. هر کس به آن جا وارد شود جوان است این که:

«فإذا ثبت أن أهل الجنة شباب دون كهول فقد قدمهما على [ كل ] من في الجنة تقديما واضحا»

المعیار والموازنة، المؤلف: الشیخ الأقدم أبی جعفر الإسکافی محمد بن عبد الله المعتزلی، ص206

آقای ملا علی قاری که اهل سنت خیلی برایش احترام قائل هستند در مرقاة المفاتیح شرح مشکات المصابیح، جلد 10 می گوید انس گفت:

«(وعن أنس قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: أبو بكر وعمر سيدا كهول أهل الجنة) الكهول بضمتين جمع الكهل وهو على ما في القاموس من جاوز الثلاثين أو أربعا وثلاثين إلى إحدى وخمسين، فاعتبر ما كانوا عليه في الدنيا حال هذا الحديث وإلا لم يكن في الجنة كهل كقوله تعالى :  (وآتوا اليتامى أموالهم) ( [ النساء 2 ] . وقال شارح: يعني الكهول عند الدخول وهو معلول مدخول . وقيل : سيدا من مات كهلا من المسلمين فدخل الجنة لأنه ليس فيها كهل بل من يدخلها ابن ثلاث وثلاثين وإذا كانا سيدا الكهول فأولى أن يكونا سيدي شباب أهلها»

مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح؛ اسم المؤلف: علی بن سلطان محمد القاری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - 1422 هـ - 2001 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: جمال عیتانی، ج 11، ص 211، ح 6059

کَهل به کسی می گویند که سی و چهار سال تا پنجاه و یک سال باشد. «فاعتبر ما كانوا عليه في الدنيا حال هذا الحديث»؛ کسی که این حدیث را ساخت وضع ابوبکر و عمر را در دنیا در نظر گرفته است تصور کرده که این ها با وضع دنیوی شان به آن جا می روند.

«وإلا لم يكن في الجنة كهل»؛ در بهشت اصلاً پیر و میانسال نیست همه جوان هستند.

مناوی می گوید در بهشت از سی و سه سال بالاتر به هیچ وجه نداریم عمر و ابوبکر شصت و سه سال شان بود. چون پیغمبر اکرم شصت و سه سال عمر کرد این ها را درست کردند که ابوبکر و عمر هم شصت و سه سال عمر کردند! حال آن که واقع را نگاه کنید خیلی با این ها فرق می کند چون تاریخ ولادت شان دست آقایان نیست.

در احتجاج، یحیی ابن أکثم با امام جواد (سلام الله علیه) مناظره ای داشت.

«وَ رُوِيَ أَنَّ الْمَأْمُونَ بَعْدَ مَا زَوَّجَ ابْنَتَهُ أُمَّ الْفَضْلِ أَبَا جَعْفَرٍ كَانَ فِي مَجْلِسٍ وَ عِنْدَهُ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَ جَمَاعَةٌ كَثِيرَةٌ فَقَالَ لَهُ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ مَا تَقُولُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فِي الْخَبَرِ الَّذِي رُوِيَ أَنَّهُ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ‏(علیه السلام) عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ سَلْ أَبَا بَكْرٍ هَلْ هُوَ عَنِّي رَاضٍ فَإِنِّي عَنْهُ رَاضٍ؟»

روایت از این جا شروع می شود یحیی بن اکثم روایت (جعلی) نقل می کند که جبرئیل آمد به رسول اکرم گفت به ابوبکر بگو آیا از من راضی است یا نه؟ من که از ابوبکر راضی هستم.

 امام باقر (علیه السلام) فرمود:

«فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) لَسْتُ بِمُنْكِرٍ فَضْلَ أَبِي بَكْرٍ وَ لَكِنْ يَجِبُ عَلَى صَاحِبِ هَذَا الْخَبَرِ أَنْ يَأْخُذَ مِثَالَ الْخَبَرِ الَّذِي قَالَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ وَ سَتَكْثُرُ بَعْدِي فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ فَإِذَا أَتَاكُمُ الْحَدِيثُ عَنِّي فَاعْرِضُوهُ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّتِي فَخُذُوا بِهِ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّتِي فَلَا تَأْخُذُوا بِهِ وَ لَيْسَ يُوَافِقُ هَذَا الْخَبَرُ كِتَابَ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ  فَاللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَفِيَ عَلَيْهِ رِضَاءُ أَبِي بَكْرٍ مِنْ سَخَطِهِ حَتَّى سَأَلَ عَنْ مَكْنُونَ سِرِّهِ؟ هَذَا مُسْتَحِيلٌ فِي الْعُقُولِ ثُمَّ قَالَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ مَثَلَ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ فِي الْأَرْضِ كَمَثَلِ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ فِي السَّمَاءِ؟ فَقَالَ وَ هَذَا أَيْضاً يَجِبُ أَنْ يُنْظَرَ فِيهِ لِأَنَّ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ مَلَكَانِ لِلَّهِ مُقَرَّبَانِ لَمْ يَعْصِيَا اللَّهَ قَطُّ وَ لَمْ يُفَارِقَا طَاعَتَهُ لَحْظَةً وَاحِدَةً وَ هُمَا قَدْ أَشْرَكَا بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ أَسْلَمَا بَعْدَ الشِّرْكِ فَكَانَ أَكْثَرُ أَيَّامِهِمَا الشِّرْكَ بِاللَّهِ فَمُحَالٌ أَنْ يُشْبِهَهُمَا بِهِمَا قَالَ يَحْيَى وَ قَدْ رُوِيَ أَيْضاً أَنَّهُمَا سَيِّدَا كُهُولِ أَهْلِ الْجَنَّةِ  فَمَا تَقُولُ فِيهِ؟ فَقَالَ (علیه السلام) وَ هَذَا الْخَبَرُ مُحَالٌ أَيْضاً لِأَنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ كُلَّهُمْ يَكُونُونَ شُبَّاناً وَ لَا يَكُونُ فِيهِمْ كَهْلٌ وَ هَذَا الْخَبَرُ وَضَعَهُ بَنُو أُمَيَّةَ لِمُضَادَّةِ الْخَبَرِ الَّذِي قَالَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) بِأَنَّهُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَ رُوِيَ أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ سِرَاجُ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ ع وَ هَذَا أَيْضاً مُحَالٌ لِأَنَّ فِي الْجَنَّةِ مَلَائِكَةَ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ آدَمَ وَ محمد [مُحَمَّداً] وَ جَمِيعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ لَا تُضِي‏ءُ الْجَنَّةُ بِأَنْوَارِهِمْ حَتَّى تُضِي‏ءَ بِنُورِ عُمَرَ؟ فَقَالَ يَحْيَى وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ السَّكِينَةَ تَنْطِقُ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ؟ فَقَالَ (علیه السلام) لَسْتُ بِمُنْكِرٍ فَضْلَ عُمَرَ وَ لَكِنَّ أَبَا بَكْرٍ أَفْضَلُ مِنْ عُمَرَ فَقَالَ عَلَى رَأْسِ الْمِنْبَرِ إِنَّ لِي شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي فَإِذَا مِلْتُ فَسَدِّدُونِي فَقَالَ يَحْيَى قَدْ رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ لَوْ لَمْ أُبْعَثْ لَبُعِثَ عُمَرُ؟ فَقَالَ (علیه السلام) كِتَابُ اللَّهِ أَصْدَقُ مِنْ هَذَا الْحَدِيثِ يَقُولُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ- وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ  فَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ فَكَيْفَ يُمْكِنُ أَنْ يُبَدِّلَ مِيثَاقَهُ- وَ كُلُّ الْأَنْبِيَاءِ (علیهم السلام) لَمْ يُشْرِكُوا بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ فَكَيْفَ يُبْعَثُ بِالنُّبُوَّةِ مَنْ أَشْرَكَ وَ كَانَ أَكْثَرَ أَيَّامِهِ مَعَ الشِّرْكِ بِاللَّهِ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) نُبِّئْتُ وَ آدَمُ بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ فَقَالَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَ قَدْ رُوِيَ أَيْضاً أَنَّ النَّبِيَّ (صلی الله علیه واله وسلم) قَالَ مَا احْتُبِسَ عَنِّي الْوَحْيُ قَطُّ إِلَّا ظَنَنْتُهُ قَدْ نَزَلَ عَلَى آلِ الْخَطَّابِ؟ فَقَالَ (علیه السلام) وَ هَذَا مُحَالٌ أَيْضاً لِأَنَّهُ لَا يَجُوزُ أَنْ يَشُكَّ النَّبِيُّ (صلی الله علیه واله وسلم) فِي نُبُوَّتِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ فَكَيْفَ يُمْكِنُ أَنْ تَنْتَقِلَ النُّبُوَّةُ مِمَّنِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مَنْ أَشْرَكَ بِهِ؟ قَالَ يَحْيَى رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ (صلی الله علیه واله وسلم) قَالَ لَوْ نَزَلَ الْعَذَابُ لَمَا نَجَا مِنْهُ إِلَّا عُمَرُ فَقَالَ علیه السلام) وَ هَذَا مُحَالٌ أَيْضاً لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ فَأَخْبَرَ سُبْحَانَهُ أَنَّهُ لَا يُعَذِّبُ أَحَداً مَا دَامَ فِيهِمْ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَا دَامُوا يَسْتَغْفِرُون‏»

الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج2، ص446- 449

کسی که این خبر را ساخته است باید بگوید که: «قَالَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ وَ سَتَكْثُرُ بَعْدِي فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»

خدای عالم می گوید:

(وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ)

ما انسان را آفريديم و وسوسه‌های نفس او را می ‌دانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديکتريم!

سوره ق (50): آیه 16

خدای عالم می گوید من از تمام آن چه که در ذهن بشر هم می گذرد خبر دارم.

یک کسی می گفت در کتاب ها هست که خدای عالم علم به جزئیات ندارد!! نمی دانم در کدام یک از کتاب ها چنین مطلبی هست؟! اگر به ما خبر بدهند خوب است! در آیات قرآن

(يوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنْكُمْ خَافِيةٌ)

در آن روز همگی به پيشگاه خدا عرضه می ‌شويد و چيزی از کارهای شما پنهان نمی ‌ماند!

سوره الحاقة (69): آیه 18

(قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ)

بگو: «کسانی را که غير از خدا (معبود خود) می ‌پنداريد بخوانيد! (آنها هرگز گرهی از کار شما نمی ‌گشايند، چرا که) آنها به اندازه ذره‌ ای در آسمانها و زمين مالک نيستند، و نه در (خلقت و مالکيت) آنها شريکند، و نه ياور او (در آفرينش) بودند.

سوره سبأ (34): آیه 22

(لَا يمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ) الا این که خدای عالم می داند.

حال ما بیاییم بعضی از چیزهایی که فلاسفه یا عرفای عوضی درست کرده اند که ذات خدا بسیط است ... را ملاک قرار دهیم؟! انگار خدا را دیدند این بساطتت و ... و این حرف هایی که می زنند.

 ما هشت سال خدمت آیت الله شاه آبادی بودیم در بحث عرفان مباحثی مطرح می کردند گفتم حاج آقای شاه آبادی! عبارتی که از عرفایی مثل صدر الدین قونوی، ابن فناری، مولوی یا ملا صدرا نقل می کنید روایتی طبق این مصطلاحات داریم یا نداریم؟

اگر داریم می پذیریم اگر نداریم این مصطلاحات را آقایان از کجا آوردند؟ اگر از راه مکاشفه است مکاشفه برای خودشان حجت است. مکاشفه بو علی سینا، ملا صدرا یا ابن فناری و ... برای ما حجت نیست برای خودشان حجت است. از کجا معلوم که این مکاشفه، مکاشفه رحمانی بوده یا مکاشفه شیطانی بوده است؟

ابن عربی می گوید من در مکاشفه شیعیان را به صورت خوک دیدم (نستجیر بالله).

مکاشفات برای من حجت نیست؛ حجت برای من «کتاب الله وعترتی أهل بیتي» است.

 اگر ائمه فرموده باشند (روی چشم) این همه روایات داریم. مرحوم شیخ صدوق یک کتاب 600- 700 صفحه ای در رابطه با صفات حق، اوصاف حق و ذات حق نوشته است. ما مِنْ شیئٍ شما تصور کنید در رابطه با ذات، صفات، افعال و اسماء حق از ائمه روایات را جمع کرده است.

 با وجود این نیازی نداریم از عرفائی که خیلی زیاد با اهل بیت موافق نیستند مطلب بگیریم.

در این جا یحیی ابن أکثم که «أفضل مَنْ» أفضل علمای منطقه طوس بود او را انتخاب کردند با امام جوادی که پنج، شش ساله است مناظره کند. یحیی گفت: «وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ مَثَلَ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ فِي الْأَرْضِ كَمَثَلِ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ فِي السَّمَاءِ؟»؛ همه را آوردند در کتاب هایشان است حضرت فرمود (این هم قابل دقت است) جبرئیل و میکائیل دو مَلک مقرب هستند هرگز خدا را معصیت نکردند. لحظه ای از اطاعت خدا سرپیچی نکردند و حال آن که: «وَ هُمَا قَدْ أَشْرَكَا بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ أَسْلَمَا بَعْدَ الشِّرْكِ فَكَانَ أَكْثَرُ أَيَّامِهِمَا الشِّرْكَ بِاللَّهِ فَمُحَالٌ أَنْ يُشْبِهَهُمَا بِهِمَا»

بعد یحیی گفت: «وَ قَدْ رُوِيَ أَيْضاً أَنَّهُمَا سَيِّدَا كُهُولِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمَا تَقُولُ فِيهِ؟» یا امام جواد! چه می گویی؟ امام جواد فرمود: «وَ هَذَا الْخَبَرُ مُحَالٌ أَيْضاً لِأَنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ كُلَّهُمْ يَكُونُونَ شُبَّاناً» همه شان جوان هستند.

«وَ لَا يَكُونُ فِيهِمْ كَهْلٌ وَ هَذَا الْخَبَرُ وَضَعَهُ بَنُو أُمَيَّةَ لِمُضَادَّةِ الْخَبَرِ الَّذِي قَالَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فِي الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) بِأَنَّهُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» این هم فرمایش امام جواد (سلام الله علیه) است.

بعد یحیی ابن أکثم نسبت به عمر بن خطاب می گوید سراج اهل الجنة است باز امام جواد علیه السلام فرمود با وجود این که پیامبران آن جا نورانیت کردند. نورانیت ائمه و پیامبران مثل آفتاب است با وجود آفتاب نور ستاره دیده نمی شود.

«فَقَالَ يَحْيَى وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ السَّكِينَةَ تَنْطِقُ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ»؛ یعنی حق همیشه از زبان عمر جاری می شود. امام جواد علیه السلام پاسخ فرمود: این درست نیست برای این که ابوبکر که از عمر افضل بود بالای منبر گفت: «إِنَّ لِي شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي فَإِذَا مِلْتُ فَسَدِّدُونِي» اگر کج رفتم درستم کنید!

«...قَالَ لَوْ لَمْ أُبْعَثْ لَبُعِثَ عُمَرُ؟»، این را هم بحث می کنیم. آقایان روی این خیلی مانور دادند مخصوصاً در کتاب های کلامی شان حالا کتاب های روایی مطالب و جعلیاتی را می آورند این که در کتاب کلامی که اعتقادی است می خوانند و امروزه این کتاب ها، کتاب های درسی حوزه های علمیه و دانشگاه هایشان است این احادیث می آید واقعاً برای آدم جای تعجب است!

پیغمبر فرمود: اگر من مبعوث نمی شدم «لبُعِثَ عمر»!! البته روایتی که تفتازانی آورده است این است:

«لو كان بعد النبي صلى الله عليه وسلم نبي لكان عمر ولو يبعث فينا نبيا لبعث عمر»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج 2، ص 295

ای عمر! اگر من مبعوث نمی شدم قطعاً تو پیغمبر آخر الزمان و خاتم الأنبیاء بودی!!

امام جواد فرمود کتاب خدا «كِتَابُ اللَّهِ أَصْدَقُ مِنْ هَذَا الْحَدِيثِ يَقُولُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ- وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ  فَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ فَكَيْفَ يُمْكِنُ أَنْ يُبَدِّلَ مِيثَاقَهُ»؛ وقتی خدای عالم می فرماید از همه انبیاء میثاق گرفتم چطور ممکن است پیغمبر بفرماید یا عمر اگر من مبعوث نمی شدم جای من، تو به عنوان خاتم الأنبیاء مبعوث می شدی!

 با این آیه نمی سازد خدای عالم از همه انبیاء قبل از خلقت شان در عالم ذر میثاق گرفته است مگر می شود میثاق خدا جایگزین شود؟

«وَ كُلُّ الْأَنْبِيَاءِ (علیهم السلام) لَمْ يُشْرِكُوا بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ فَكَيْفَ يُبْعَثُ بِالنُّبُوَّةِ مَنْ أَشْرَكَ وَ كَانَ أَكْثَرَ أَيَّامِهِ مَعَ الشِّرْكِ بِاللَّهِ»؛ چون عمر تقریبا سال ششم بعثت مسلمان شده است. اهل سنت نسبت به ابوبکر گفته اند همان اوایل مسلمان شده است ولی در رابطه با عمر، چنین نیست.

تا سال ششم بعثت مسلمان که نبود هیچ! کسانی که مسلمان می شدند هم توسط عمر ابن الخطاب شکنجه می شدند که چرا مسلمان شدید؟ شلاق می زد و این ها را اذیت می کرد، حتی یکی از علت های مسلمان شدنش که از فضایلش شمرده اند می گویند شنیده بود شوهر خواهر و خواهرش مسلمان شدند عصبانی شد به قصد شکنجه اینها به خانه آن ها رفت!

پیش خواهرش آمد شروع کرد به شوهر خواهرش اعتراض کردن دید آن ها مشغول قرآن خواندن هستند وقتی دیدند عمر آمد از ترس شان قرآن را جمع کردند کنار گذاشتند. عمر با شوهر خواهرش درگیر شد خواهر عمر به دفاع از همسرش آمد عمر به سر خواهرش زد سر خواهرش شکست و خون جاری شد. بعد دل عمر به رحم آمد! چرا خواهرم را زدم؟ چرا خون از سرش جاری شد؟ گفت خواهر! شما قبل از این که من بیایم از خانه ات صدایی می شنیدم این صدا چه بود؟ گفت ما قرآن می خواندیم عمر گفت چه می خواندید برای من هم بخوانید آیات را برای عمر خواند.

(إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ * وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ)

در آن هنگام که خورشيد در هم پيچيده شود، و در آن هنگام که ستارگان بی ‌فروغ شوند.

سوره تکویر (81): آیات 1 و 2

عمر گفت چه حرف زیبایی! مثل شعر می ماند! شما شاهد باشید بعد از این مسلمان شدم. برای قضیه اسلامش یک داستانی درست کرده اند که رقّت قلب او را برساند! باید گفت: اینکه خواهرش را زد و خون آلود کرد و شوهر خواهرش را زد نشانه دل رحمی اوست یا سنگدلی او؟! می گویند چون آدم دل رحمی بود به این خاطر مسلمان شد!

امام جواد (علیه السلام) می فرماید کسی که اکثر ایام عمرش با شرک زندگی کرده چگونه با انبیاء مقایسه می شود؟ و حال آن که انبیاء «وَ كُلُّ الْأَنْبِيَاءِ (علیهم السلام) لَمْ يُشْرِكُوا بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ»

در یک قضیه دیگر که جالب است مأمون با تعدادی از علما داشت مناظره می کرد این ها گفتند پیغمبر فرمود: «أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ سَيِّدَا كُهُولِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»

«قَالَ آخَرُ فَقَدْ جَاءَ أَنَّ النَّبِيَّ (صلی الله علیه واله وسلم) قَالَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ سَيِّدَا كُهُولِ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالَ الْمَأْمُونُ هَذَا الْحَدِيثُ مُحَالٌ لِأَنَّهُ لَا يَكُونُ فِي الْجَنَّةِ كَهْلٌ»

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص187

مأمون گفت: «هَذَا الْحَدِيثُ مُحَالٌ لِأَنَّهُ لَا يَكُونُ فِي الْجَنَّةِ كَهْلٌ» مأمون با آن خِرفتیش می گوید در بهشت پیر مرد نیست ولی این همه بزرگان مثل تفتازانی، ... و امثالهم نفهمیده اند که در بهشت پیرمردی نیست. مرحوم کراچکی کتاب خوبی دارد دوستان روزهای تعطیل مطالعه کنند التعجب من اغلاط العامة فی مسئلة الإمامة یک سناریویی درست کرده است کتاب خیلی خواندنی است. امکان ندارد کسی اول کتاب را مطالعه کند تا آخر نرسد کتاب را کنار بگذارد. بعد می گوید:

«ومن عجيب كذبهم: دعواهم أن رسول الله (صلى الله عليه وآله) قال:" أبو بكر وعمر سيدا كهول أهل الجنة "  هذا مع المشهور عنه (صلى الله عليه وآله): أن أهل الجنة شباب كلهم، فإنه لا يدخلها العجوز، وإنما افتعلوا هذا الخبر ليعارضوا به قول النبي (صلى الله عليه وآله): " الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة "»

التعجب من أغلاط العامة فی مسألة الإمامة؛ ابو الفتح کراجکی (متوفای 449)، ص138

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

  


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها