2024 April 23 - سه شنبه 04 ارديبهشت 1403
عدم سب وشتم خلفا از طرف حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام
کد مطلب: ١٥٣٦٦ تاریخ انتشار: ٢٥ دي ١٤٠١ - ١٨:٠٤ تعداد بازدید: 1276
خارج فقه الحکومه » عمومي
عدم سب وشتم خلفا از طرف حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام

(جلسه یازدهم 26 07 1401)

 بسم الله الرحمن الرحیم

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) - سال نوزدهم

 (جلسه یازدهم  26 07 1401)

موضوع:  عدم سب وشتم خلفا از طرف حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام   

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

حکم اقتدا کردن به نماز اهل سنت چیست؟

پاسخ:

«مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ کَانَ کَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم).»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج3، ص380، بَابُ الرَّجُلِ یُصَلِّی وَحْدَهُ ثُمَّ یُعِیدُ فِی الْجَمَاعَةِ أَوْ یُصَلِّی بِقَوْمٍ وَ قَدْ کَانَ صَلَّى قَبْلَ ذَلِک‏، ح6

 

پرسش:

سید می گوید مسئله 34 می گوید:

 «إذا تبیّن بعد الصلاة کون الإمام فاسقاً أو کافراً أو غیر متطهّر أو تارکاً لرکن مع عدم ترک المأموم له أو ناسیاً لنجاسة غیر معفوّة عنها فی بدنه أو ثوبه انکشف بطلان الجماعة لکن صلاة المأموم صحیحة إذا لم یزد رکناً أو نحوه ممّا یخلّ بصلاة‌ المنفرد للمتابعة، وإذا تبیّن ذلک فی الأثناء نوى الانفراد ووجب علیه القراءة مع بقاء محلّها وکذا لو تبیّن کونه امرأة ونحوها ممّن لا یجوز إمامته للرجال خاصّة أو مطلقاً کالمجنون وغیر البالغ إن قلنا بعدم صحّة إمامته، لکن الأحوط إعادة الصلاة فی هذا الفرض بل فی الفرض الأوّل وهو کونه فاسقاً أو کافراً ...»

پرسش:

اکثر محشّین این جا اشکال کردند گفتند جماعت صحیح است مثل آقای سیستانی و امام

پاسخ:

نسبت به امام جماعت سنی خیلی از آقایان معتقد به اعاده هستند. یکی دو نفر از مراجع خلاف این عقیده دارند.

پرسش:

حکم نماز با غسل مستحبی چیست؟

پاسخ:

با غسل هایی که نص دارند مثل غسل های شب احیاء و ... می شود نماز خواند.

البته بعضی از آقایان هم می گویند که اگر کسی غسل جمعه کرد بخواهد وضو بگیرد بدعت است چون در حقیقت بعد از غسل دیگر نمی شود وضو گرفت.

آقای شبیری را خدا حفظ شان کند در مشهد منزل شان بودیم می گفت قبل از این که غسل جمعه کنید وضو بگیرید مشکلی ندارد بعد از وضو غسل کند بدعت نیست و اشکالی ندارد.

با غسل های مستحبی نماز خواندن به آدم نمی چسبد چون نماز واجب است. حتی بزرگان از مرحوم آقای خوانساری نقل می کنند می گوید من حرم می روم عقیده عوامی دارم تا زمانی که به ضریح حضرت رضا علیه السلام نزدیک نشوم احساس می کنم که هنوز زیارت نکردم.

چنین عقیده ای خیلی خوب است تا آخر عمر آن را داشته باشد. فردای قیامت این عوام چندین سال زودتر از ما علماء وارد بهشت خواهند شد.

پرسش:

علما هم عوام را شفاعت می کنند؟

پاسخ:

«یغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل ان یغفر للعالم ذنب واحد»

خیلی سخت است حضرت امام بارها در جلسات خصوصی می فرمودند که من می ترسم افرادی با گفتن من بهشت بروند من فردا گرفتار آتش جهنم بشوم.

پرسش:

تواضع امام بود !

پاسخ:

نه بحث تواضع نیست به قول آقای بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) همیشه از مرگ می ترسید می گفتند شما که در عمرتان نقطه ضعفی نیست این همه خدمات و ... انجام دادید می فرمود در حدیث قدسی هست که:

«اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النَّاقِدَ بَصِیرٌ بَصِیرٌ‌»

قضیه ای که آقای قرائتی نقل می کند یکی از بزرگان (نام هم نمی برد) آقایان حتماً کلیپش را دیدند.

ایشان می گوید در مکه بودم یکی از دوستان به من گفت یکی از مسئولین رده بالا (می گوید یک داستانی دارد) را در کنار بیت الله الحرام پیدا کردم گفتم آن داستانت را بگو گفت نمی گویم خیلی اصرار کردم.

 گفت حدود نیم ساعت نقل کرد قطرات اشک هم از چشمانش جاری بود. گفت من بیماری ای داشتم یک دفعه احساس کردم روح از بدنم جدا شد وارد قبر شدم از من سوال کردند که فلانی چه آوردی؟ گفتم عمری نماز خواندم گفت: نماز جماعت که می خواندی اگر جمعیتی بود خوشحال می شدی اگر جمعیت نبود ناراحت می شدی پس این نماز برای خدا نبود. گفت این همه کتاب نوشتم. گفت کتاب نوشتی اگر مردم استقبال می کردند خرید زیاد بود خوشحال بودی پس این کارت برای خدا نبود. گفت این همه برای انقلاب کار کردم. گفت اگر مردم از حرف هایت استقبال می کردند خوشحال می شدی اگر کسی انتقاد می کرد ناراحت می شدی. می گفت هر چه می گفتم رد کردند. طرف مقابل من چهره سیاهی هم داشت هر چه رد می کرد به من نزدیک تر می شد دیدم نزدیک هست به من برسد شعله های آتش هم از او دارد شعله ور می شود. گفت خیلی ناراحت شدم گفتم من یعنی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را هم دوست نداشتم؟ می گفت این را با عصبانیت گفتم آقای قرائتی که معمولاً‌ گریه نمی کند.

می گوید این را که گفتم این ها ایستادند گفتند نه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را دوست داشتی.

در هر صورت...

 آن جا خیلی سخت است به همین اندازه که اجازه دادند این عبارت را بگوید خودش خیلی نعمت بزرگی است ولی در اصل «اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النَّاقِدَ بَصِیرٌ بَصِیرٌ‌»

«الناس کلّهم هالکون الاّ العالمون و العالمون کلهّم هالکون الاّ العاملون و العاملون کلهم هالکون الاّ المخلصون و المخلصون فی خطر عظیم»

خیلی سخت است وقتی ما می بینیم ائمه (علیهم السلام) این طور گریه می کنند واین گریه ها، گریه های تصنعی نیست حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه در دل شب می گوید:

«إِنْ طَالَ فِی عِصْیَانِکَ عُمُرِی وَ عَظُمَ فِی الصُّحُفِ ذَنْبِی فَمَا أَنَا مُؤَمِّلٌ غَیْرَ غُفْرَانِکَ وَ لَا أَنَا بِرَاجٍ غَیْرَ رِضْوَانِکَ فَشَغَلَنِیَ الصَّوْتُ وَ اقْتَفَیْتُ الْأَثَرَ فَإِذَا هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع بِعَیْنِهِ فَاسْتَتَرْتُ لَهُ فَأَخْمَلْتُ الْحَرَکَةَ فَرَکَعَ رَکَعَاتٍ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ الْغَابِرِ ثُمَّ فَزِعَ إِلَى الدُّعَاءِ وَ الْبُکَاءِ وَ الْبَثِّ وَ الشَّکْوَى فَکَانَ مِمَّا بِهِ اللَّهَ نَاجَى أَنْ قَالَ إِلَهِی أُفَکِّرُ فِی عَفْوِکَ فَتَهُونُ عَلَیَّ خَطِیئَتِی ثُمَّ أَذْکُرُ الْعَظِیمَ مِنْ أَخْذِکَ فَتَعْظُمُ عَلَیَّ بَلِیَّتِی ثُمَّ قَالَ آهِ إِنْ أَنَا قَرَأْتُ فِی الصُّحُفِ سَیِّئَةً أَنَا نَاسِیهَا وَ أَنْتَ مُحْصِیهَا فَتَقُولُ خُذُوهُ فَیَا لَهُ مِنْ مَأْخُوذٍ لَا تُنْجِیهِ عَشِیرَتُهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ قَبِیلَتُهُ یَرْحَمُهُ الْمَلَأُ إِذَا أُذِّنَ فِیهِ بِالنِّدَاءِ ثُمَّ قَالَ آهِ مِنْ نَارٍ تُنْضِجُ الْأَکْبَادَ وَ الْکُلَى آهِ مِنْ نَارٍ نَزَّاعَةٍ لِلشَّوَى- آهِ مِنْ غَمْرَةٍ مِنْ مُلْهَبَاتِ لَظَى قَالَ ثُمَّ انْغَمَرَ فِی الْبُکَاءِ فَلَمْ أَسْمَعْ لَهُ حِسّاً وَ لَا حَرَکَةً فَقُلْتُ غَلَبَ عَلَیْهِ النَّوْمُ لِطُولِ السَّهَرِ أُوقِظُهُ لِصَلَاةِ الْفَجْرِ قَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ فَأَتَیْتُهُ فَإِذَا هُوَ کَالْخَشَبَةِ الْمُلْقَاةِ فَحَرَّکْتُهُ فَلَمْ یَتَحَرَّکْ وَ زَوَیْتُهُ فَلَمْ یَنْزَوِ فَقُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مَاتَ وَ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) قَالَ فَأَتَیْتُ مَنْزِلَهُ مُبَادِراً أَنْعَاهُ إِلَیْهِمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ ع یَا أَبَا الدَّرْدَاءِ مَا کَانَ مِنْ شَأْنِهِ وَ مِنْ قِصَّتِهِ فَأَخْبَرْتُهَا الْخَبَرَ فَقَالَتْ هِیَ وَ اللَّهِ یَا أَبَا الدَّرْدَاءِ الْغَشْیَةُ الَّتِی تَأْخُذُهُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ ثُمَّ أَتَوْهُ بِمَاءٍ فَنَضَحُوهُ عَلَى وَجْهِهِ فَأَفَاقَ وَ نَظَرَ إِلَیَّ وَ أَنَا أَبْکِی فَقَالَ مِمَّا بُکَاؤُکَ یَا أَبَا الدَّرْدَاءِ فَقُلْتُ مِمَّا أَرَاهُ تُنْزِلُهُ بِنَفْسِکَ فَقَالَ یَا أَبَا الدَّرْدَاءِ وَ لَوْ رَأَیْتَنِی وَ دُعِیَ بِی إِلَى الْحِسَابِ وَ أَیْقَنَ أَهْلُ الْجَرَائِمِ بِالْعَذَابِ وَ احْتَوَشَتْنِی مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ وَ زَبَانِیَةٌ فِظَاظٌ فَوَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیِ الْمَلِکِ الْجَبَّارِ قَدْ أَسْلَمَنِی الْأَحِبَّاءُ وَ رَحِمَنِی أَهْلُ الدُّنْیَا لَکُنْتَ أَشَدَّ رَحْمَةً لِی بَیْنَ یَدَیْ مَنْ لَا تَخْفَى عَلَیْهِ خَافِیَةٌ فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ ذَلِکَ لِأَحَدٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»

الأمالی (للصدوق)؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: کتابچى، ص79

وای از آن آتشی که کلیه ها و جگرها را از درون می سوزاند آهِ مِنْ نَارٍ تُنْضِجُ الْأَکْبَادَ وَ الْکُلَى آهِ مِنْ نَارٍ نَزَّاعَةٍ لِلشَّوَى؛ پوست سر و بدن انسان را می کند.

ابو درداء می گوید حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه در نخلستان بود (هیچ کسی هم نبود) و من از دور می دیدم گریه کرد به طوری که افتاد. آمدم دیدم حضرت مثل چوب خشک افتاده دوان دوان خدمت سیده طاهره (سلام الله علیها) آمدم که حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام از دنیا رفت. گفت چه حالی دیدی؟ وقتی قضیه را تعریف کرد حضرت فرمودند: این کار هر شب امیرالمومنین علیه السلام است.

خود حضرت می گوید خدایا اگر فردای قیامت

(وَامْتَازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ)

(و به آن ها می ‌گویند:) جدا شوید امروز ای گنهکاران!

سوره یس (36): آیه 59

می گوید می ترسم خدایا اگر خطاب بیاید دزدان جدا شوند من هم با آن ها جدا شوم. خدا اگر خطاب بیاید خائنین جدا شوند اگر من در زمره خائنین جدا بشوم خدایا اگر فردای قیامت فرزند ابوطالب را دستور بدهی به جهنم ببرند چطور به تو اعتراض کنم؟ این ها از آن طرف خبر دارند و ایمان هم دارند که آن طرف چه خبر است! ولی ما بی خیال هستیم به این قضایا توجهی نداریم.

 یا شرح حال بعضی از علماء و بزرگان را شما ببینید گریه های جان سوزی که در دل شب داشتند وقتی آدم حالات بزرگان و علماء را می بیند واقعاً مبهوت می ماند.

 از امام صادق (سلام الله علیه) سوال شد اگر انسان در نماز گریه کند اشکال دارد؟ فرمودند: «هَنِیئاً لَه‏».

در هر صورت...

درست هست ما به کرم خدای عالم امیدوار هستیم ولی از آن طرف هم

(فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ * وَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ)

پس هر کس هموزن ذره ‌ای کار خیر انجام دهد آن را می ‌بیند! و هر کس هموزن ذره ‌ای کار بد کرده آن را می ‌بیند!

سوره زلزله (99): آیات 7 و 8

خیلی سخت است.

 حتی استاد فلسفه امام جناب آقای رفیعی قزوینی در کتاب معادی که تالیف کردند،دیدم _(سال 60- 61 بود) این کتاب را یک جایی بودم مطالعه کردم می نویسد: در بعضی از عرصات برای انبیاء عرصه تنگ می شود خیلی سخت گیری می کنند.

(فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ)

به یقین، (هم) از کسانی که پیامبران به سوی آنها فرستاده شدند سؤال خواهیم کرد؛ (و هم) از پیامبران سؤال می‌کنیم!

سوره اعراف (7): آیه 6

(وَلَنَسْأَلَنَّ) با لام تأکید می گوید همه انبیاء خدمت رسول اکرم می آیند که یا رسول الله تو اشرف انبیاء‌ هستی با این وضع و سختی که خدا در این قسمت گرفته همه ما هراسان و ناراحت هستیم.

می گوید حضرت رسول اکرم انبیاء را بر می دارد در خانه فاطمه زهرا سلام اله علیها می آیند حضرت می فرماید که دختر من ! انبیاء امروز به درِ‌ خانه ما برای شفاعت آمده اند. برای امروز چه چیزی تهیه کرده ای؟ حضرت عرضه می دارد:

«کفانا لاجل هذا المقام الیدان المقطوعتان من ابنی العباس»

من پیش خدا دو دست بریده فرزندم عباس را شفیع قرار دادم.

اسرار الشهادة، دربندی، ج2، ص412

غرض این است که آن جا خیلی سخت است جز عنایت اهل بیت و تفضل خدای عالم هیچ چیزی نمی تواند نجات بدهد

پرسش:

حکمت این همه سخت گیری چیست؟ بشر باید توان داشته باشد توان بشر به همین حد است.

پاسخ:

خدای عالم 124 هزار پیامبر فرستاده همه به طرف خدا دعوت می کنند ویک شیطان طرف دیگری دعوت می کند. مردم حرف 124 هزار پیامبر را رها کردند دنبال یک نفر رفتند!

پرسش:

استاد عقل انسان که بوده است.

پاسخ:

عقل انسان هست ولی شما ببینید یک نفر در برابر 124 هزار نفر پیروز شده

(إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ)

مگر بندگان مخلصت را

سوره حجر (15): آیه 40

بعد هم خدای عالم می گوید:

(قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَی مُسْتَقِیمٌ)

فرمود: «این راه مستقیمی است که بر عهده من است (و سنت همیشگیم)...

  (إِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَکَ عَلَیهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ)

که بر بندگانم تسلط نخواهی یافت؛ مگر گمراهانی که از تو پیروی می‌کنند؛

  (وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ)

و دوزخ، میعادگاه همه آنهاست!

سوره حجر (15): آیه 41- 43

(إِنَّ عِبَادِی) نه تنها بندگان مخلص آن هایی که واقعاً عبادِ من هستند تو نمی توانی به آن ها تسلط داشته باشی (إِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَکَ عَلَیهِمْ سُلْطَانٌ)

یا مثلاً در رابطه با متوکلین می گوید کسانی که به خدای عالم توکل کنند شیطان به آن ها دسترسی ندارد.

 در قرآن چند دسته هستند که شیطان به آن ها راه ندارد از جمله مخلصین، متوکلین این ها یک مراحلی از کمال را طی می کنند می رسند به یک جایی که دیگر از خودشان هیچ اختیاری ندارند. خودشان را صاحب اثر نمی دانند یعنی می رسند به جایی که قلبا معتقد هستند که واقعا «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»

یعنی دیگر بالاترین مرحله عرفان است ما که داریم سخن می گوییم یا  غذا میل می کنیم به این «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» توجه نداریم

(فَأَینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ)

و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست!

سوره بقره (2): آیه 115

ما گفتیم برای مردم هم نقل کردیم ولی این که (فَأَینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) چه است؟ هیچ توجهی روی آن نداشتیم.

 (به دریا بنگرم دریا تو بینم/ به صحرا بنگرم صحرا تو بینم)

 بهترین شعر بابا طاهر (رضوان الله تعالی علیه) همین است آیا (فَأَینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) این هست؟ یا:

(کُلُّ شَیءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ)

همه چیز جز ذات (پاک) او فانی می ‌شود؛

سوره قصص (28): آیه 88

(کُلُّ شَیءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ) را کنار (فَأَینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) بیاورید آن وقت چه می شود؟ این جا آن تعبیر حضرت امیرالمومنین علیه السلام زنده می شود

«وما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلاّ وَ رَأَیْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ»

یعنی اگر «ومَعَهُ» را خوب معنا کردیم قبل و بعدش را کار نداریم «رأیتُ الله مَعَهْ» همان «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» که اگر این بود در جهان، جز او و جلوه او چیز دیگری نیست تمام حرکات ما، سکانت ما، فکر ما همه جلوه حق است

(وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى)

و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آن ها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت!

سوره انفال (8): آیه 17

خدای عالم می گوید من که بخواهم حرف بزنم هزاران سببِ اسباب خودش مقدر کرده برای این که تکلیف روشن بشود من با این حرفم راه انبیاء رفتم یا راه شیطان آن آخرین مرحله اسباب و مسببات به قول آقای مطهری یک سر سوزن اختیاری به من داده که تکلیف روشن بشود آن اختیار را هم او داده آن را هم می تواند سلب کند.

 در روایت داریم بعضی از موارد خدای عالم اختیار را از عبد سلب می کند بعد از این که کاری انجام داد مدام می گوید چرا من چنین کاری کردم؟ چرا این کار بی خود انجام دادم؟ چرا کار نا معقول انجام دادم؟

همان اختیار را هم بعضاً خدای عالم طبق بعضی از مصادر به خاطر عملکرد ما از ما سلب می کند. «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» را هم می گیرد.

آغاز بحث...

این روایت حدیث 421 سلیم بن قیس است قبلاً‌ هم عرض کردیم سلیم بن قیس هم خودش از نظر وثاقت هیچ شک و شبهه ای ندارد، تعبیر آقای خویی هم این است که:

«لا شک ولا ریب فی وثاقة سلیم بن قیس»

و هم کتابش _که بعضی از آقایان اشکال می کنند_ آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) نسبت به این کتاب 9 صفحه بحث کرده و  تمام شبهاتی که نسبت به کتاب آوردند همه را رد کرده و اثبات کرده قطعاً این کتاب مربوط به سلیم ابن قیس هست.

  نسبت به ابان ابن ابی عیاش که تنها راوی این کتاب هست مرحوم نوری در مستدرک آن قسمت آخر  5 تا قرینه و دلیل بر وثاقت ابان بن ابی عیاش آورده است.

غرض اینکه روایاتی که در کتاب سلیم بن قیس هست قابل خدشه نیست البته آیت الله العظمی شبیری زنجانی یک تعبیری دارد ایشان می فرماید که اگر ما در علم رجال بخواهیم دنبال ریاضیات بگردیم _ دو دو تا چهار تا_ نمی توانیم حتی یک راوی ثقه هم پیدا بکنیم چون وثاقت روات بر مبنای شهادت افراد است. شهادت افراد هم بیّنه است شرط بینه دو تا است یکی تعدد، دیگری حس.

یعنی کسی خودش دیده باشد این آقا مثلاً دزدی می کرده و دو نفر هم باشند. ما در رابطه با روات، قدیمی ترین کتاب رجالی ما نجاشی متوفای 450 است یعنی با هیچ کدام از روات معاصر نبوده است یعنی 250 سال یا 300 سال از زمان حیات روات ایشان فاصله داشته است.

مرحوم کشی نیز به همین شکل، شیخ طوسی که 460 است برقی هم که چیزی ندارد 10- 15 صفحه بیشتر نیست. کل رجال برقی را شما بگردید از تعداد انگشتان دست شاید تجاوز نکند.

این ها در حقیقت از باب قبول قول خبره است در قبول قول خبره نه حس شرط است نه تعدد شرط است. این را عزیزان در نظر داشته باشند نکته ظریفی است.

 آقای شبیری می گوید رجال، عبارت است از تجمع قرائن و شواهد. ما با قرائن و شواهد چه کار می کنیم؟ اثبات می کنیم که این راوی ثقه است و حدیثش معتبر است.

مثلا در مسائل عمومی، یک آقایی می گوید دیدم در خیابان تصادف شده بود 2 نفر هم کشته شد، ما وقتی به او اعتماد داریم پشت سرش نماز نمی خوانیم عادل هم نمی دانیم شهادت به عنوان بینه اش را هم قبول نمی کنیم ولی عرفاً می گوییم راست می گوید هیچ شبهه ای هم نمی کنیم.

 لذا در کارهای رجالی هم در حقیقت یک تسامحی هست که ما باید این را داشته باشیم. ولذا در رابطه با بعضی از آقایان که اشکال می کنند مخصوصاً‌ بعضی از متجددین و این ها یک مقدار اشکالات شان، اشکالات بی اساس است.

قضیه اش به این شکل است که معاویه، ابو هریره و ابو درداء را خدمت حضرت امیرالمومنین علیه السلام می فرستد در جنگ صفین شما چنین و چنان هستی و من می دانم که شما اولیٰ به خلافت هستی ولی مشکل این هست که الان قاتلین عثمان کنار تو هستند اگر قاتلین عثمان را به ما تحویل بدهی من با تو بیعت می کنم و دست از جنگ بر می دارم.

«فَأَمْکِنَّا مِنْ قَتَلَةِ عُثْمَانَ وَ ادْفَعْهُمْ إِلَیْنَا نَقْتُلْهُمْ [بِابْنِ عَمِّنَا] «18» وَ نُبَایِعْکَ وَ نُسَلِّمْ إِلَیْکَ الْأَمْر[هَذِهِ وَاحِدَة»

این را عزیزان دقت داشته باشند.

 نکته بعدی این هست که معاویه می گوید بعضی از جاسوس های من به من خبر داده اند و از بعضی از اولیاء عثمان هم به من رسیده که تو راضی هستی و چنین و چنان هستی و

«أَنَّکَ تُظْهِرُ وَلَایَةَ أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ تَتَرَحَّمُ عَلَیْهِمَا وَ تَکُفُّ عَنْ عُثْمَان‏»

این را هم عزیزان دقت کنند. جاسوس های من به من خبر داده اند تو در جلسات نسبت به ابوبکر و عمر ترضی می کنی ولی نسبت به عثمان ترضی نمی کنی

«وَ لَا تَذْکُرُهُ وَ لَا تَتَرَحَّمُ عَلَیْهِ وَ لَا تَلْعَنُهُ (و لا تسبّه و لا تتبرأ  منه‏) وَ بَلَغَنِی [عَنْکَ‏] أَنَّکَ إِذَا خَلَوْتَ بِبِطَانَتِکَ الْخَبِیثَة وَ شِیعَتِکَ وَ خَاصَّتِکَ الضَّالَّةِ »

همه این ها نیاز به دقت و تأمل دارد و تمام قسمت های این روایت، پیام دارد «بَلَغَنِی [عَنْکَ‏] أَنَّکَ إِذَا خَلَوْتَ بِبِطَانَتِکَ»

«بطَانَت» یعنی افراد خصوصی خبیث و شیعیان گمراهت

«وَ بَلَغَنِی [عَنْکَ‏] أَنَّکَ إِذَا خَلَوْتَ بِبِطَانَتِکَ الْخَبِیثَةِ وَ شِیعَتِکَ وَ خَاصَّتِکَ الضَّالَّةِ [الْمُغِیرَةِ] الْکَاذِبَةِ تَبَرَّأْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ لَعَنْتَهُمْ»

حتی در جلسات خصوصی هم از ابوبکر و عمر و عثمان تبری می جویی «وَ لَعَنْتَهُمْ» این ها را مورد لعنت قرار می دهی

«وَ ادَّعَیْتَ أَنَّکَ خَلِیفَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی أُمَّتِهِ وَ وَصِیُّهُ فِیهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ طَاعَتَکَ وَ أَمَرَ بِوَلَایَتِکَ فِی کِتَابِهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ‏أَمَرَ مُحَمَّداً أَنْ یَقُومَ بِذَلِکَ فِی أُمَّتِهِ وَ أَنَّهُ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ فَجَمَعَ أُمَّتَهُ بِغَدِیرِ خُم‏»

کتاب سلیم بن قیس؛ نویسنده: هلالى، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 750

ببینید یک نکته در این جا هست که بحث تبری، اولاً این تعبیر از معاویه هست ما نمی توانیم خیلی زیاد روی حرف معاویه حساب باز کنیم. آیا واقعاً این درست است یا دارد جو سازی می کند؟ این ها دارند از طرف معاویه این عبارت را مطرح می کنند.

 ولی ما در دیگر منابع مان نداریم حتی حضرت امیرالمومنین علیه السلام نسبت به خواص هم بیاید بحث لعن و سب نسبت به خلفاء را مطرح کند.

چون این ها برای قتل حضرت امیرالمومنین علیه السلام دنبال بهانه بودند مخصوصاً بعد از روی کار آمدن خلیفه دوم که یک اقتداری گرفتند و اگر این چنین بود این ها خیلی راحت می توانستند این را برای قتل حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) ملاک قرار بدهند.

در خطبه شقشقیه هم هست انتقاد هست ولی نه سب هست نه شتم هست و نه لعن هست.

در نامه 206 نهج البلاغه آمده

«إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِین‏»

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص323، خطبه 206

حتی به معاویه و یارانش در صفین فحاشی می کنند می گوید من کراهت دارم که شما فحش بدهید به جای آن شما افشاگری کنید و حقایق عملکرد معاویه و یارانش را برای مردم بیان کنید. ما روایتی در کافی، جلد 3، قسمت تعقیبات نماز داریم

پرسش:

پس این روایت را به عنوان روایت معاویه نمی توانیم قبول کنیم

پاسخ:

ببینید عبارت از معاویه هست به هیچ وجه کلام معاویه را نمی توانیم قبول بکنیم دارد جو سازی می کند و از دروغ گفتن هم هیچ ابایی ندارد، این برای ما ملاک نمی تواند باشد.

ولی مهم روایتی است که در تهذیب، جلد 2، صفحه 321 و در کافی هست روایت کافی قطعاً روایت ضعیفی است در کافی، جلد 3، صفحه 432 آمده

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ وَ أَبِی سَلَمَةَ السَّرَّاجِ قَالا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ هُوَ یَلْعَنُ فِی دُبُرِ کُلِّ مَکْتُوبَةٍ أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ مُعَاوِیَةُ وَ یُسَمِّیهِمْ وَ فُلَانَةُ وَ فُلَانَةُ وَ هِنْدٌ وَ أُمُّ الْحَکَمِ أُخْتُ مُعَاوِیَةَ»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج3، ص342، ح10

«عَنِ الْخَیْبَرِیِّ» خیبری آدم مورد ثقه ای نیست هم مجهول است آن چه که در ذهنم است ضعف هم دارد.

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ وَ أَبِی سَلَمَةَ السَّرَّاجِ قَالاسَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ هُوَ یَلْعَنُ‏ فِی‏ دُبُرِ کُلِ‏ مَکْتُوبَةٍ أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ- التَّیْمِیَّ وَ الْعَدَوِیَّ وَ فُعْلَانَ وَ مُعَاوِیَةَ وَ یُسَمِّیهِمْ وَ فُلَانَةَ وَ فُلَانَةَ وَ هِنْدَ وَ أُمَّ الْحَکَمِ أُخْتَ مُعَاوِیَةَ.»

تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر:  دار الکتب الإسلامیه، محقق/ مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، ج2، ص321

در بعضی جاها دَبرِ آمده و در لغت هم نگاه کردم «دُبُرِ» درست است یعنی دنبال هر مکتوبه نماز واجب «أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ مُعَاوِیَةُ وَ یُسَمِّیهِمْ وَ فُلَانَةُ وَ فُلَانَةُ وَ هِنْدٌ وَ أُمُّ الْحَکَمِ أُخْتُ مُعَاوِیَةَ»؛ خواهر و مادر معاویه این تعبیر کافی است.

 ولی روایت کافی صد در صد ضعیف است هیچ قابل استناد نیست. در روایت تهذیب، خیبری در کار نیست مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ مستقیم از حسین ابن ثویر نقل می کند الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ وَ أَبِی سَلَمَةَ السَّرَّاجِ این روایت به ظاهر صحیح و صد در صد هم صحیح است ولی این جا اولاً یک مقدار التَّیْمِیَّ که اشاره به ابوبکر است وَ الْعَدَوِیَّ اشاره به عمر هست. فُعْلَان‏ عثمان است. وَ مُعَاوِیَةَ وَ یُسَمِّیهِمْ

می گوید من تِیمی و عَدی و فلان می گویم وَ فُلَانَةَ وَ فُلَانَةَ وَ هِنْدَ وَ أُمَّ الْحَکَمِ که این ها مشخص است «وهند وام حکم»، هند که مادر معاویه است ام حکم خواهرش است اولین زنی بود که بعد از اسلام مرتد شد.

 در این جا خیبری نیست؛ ولی احتمال خیلی قوی هست چون تهذیب کمتر صفحه ای است که ما دو سه تا اشکال سقط سندی نداشته باشیم.

کافی از نظر اعتبار از تهذیب برتر است و نسخه برداری هایی که از کافی شده مردم تقریباً یک مقداری اهتمام بیشتری داشتند نسبت به تهذیب.

 یک نسخه ای از تهذیب را حاج آقای شیبری به من داد کپی کردیم دست نویس ایشان بود. یعنی هر صفحه ای را شما نگاه کنید ایشان پنج شش تا اشکال سندی به تهذیب دارند.

پرسش:

کتابخانه را آتش زدند ...

پاسخ:

کتابخانه را آتش زدند و این تألیف خود شیخ طوسی هست و شاید هم بعد از رفتن به نجف این کتاب را نوشته باشد. کتاب هایی که خودش نوشته ما قطع داریم که مربوط به خودش است.

مشکل در استنساخ ها است ببینید زمان سابق نه چاپخانه ای بود نه کامپیوتری بود یک افرادی بودند شغل شان نسخه برداری بود، پول می گرفتند کتاب را استنساخ می کردند کار این ها صبح تا غروب استنساخ بود.

آدم دو سه ساعت می خواهد بنویسد دستش خسته می شود، فکرش هم خسته می شود یک دفعه می بیند یک سطر جا افتاده یا مثلاً دارد نگاه می کند یک راوی جا می افتد ولذا تصحیفات و تحریفات تهذیب خیلی بیشتر است. نسخه معتبر از تهذیب تا به حال خودمان هم پیدا نکردیم حاج آقای شبیری گفت ما نسخه معتبری از تهذیب که مورد اعتماد باشد مثلاً 100 سال 200 سال بعد از شیخ طوسی نوشته شده باشد و مستنسخ اش هم قابل اعتماد باشد پیدا نکردیم.

ایشان یک روزی به من فرمود در کتابخانه آقای مرعشی یک نسخه ای از کافی هست مرحوم شهید او را تصحیح کرده.

 تعبیر آیت الله العظمی شبیری زنجانی این بود: صحیح ترین نسخه کتاب کافی در زیر آسمان همین تصحیح مرحوم شهید است. امکاناتی داشتند و نسخه های مختلفی داشتند بعد ایشان فرمودند ما هر کاری کردیم پسر آیت الله مرعشی اجازه نداد ما از این کتاب فتوکپی داشته باشیم.

یک روزی با آیت الله خزعلی رفته بودیم از کتابخانه آیت الله مرعشی دیدن کردیم پسر آیت الله مرعشی به آقای خزعلی خیلی ارادت دارد آهسته به حاج آقای خزعلی گفتم نسخه کتاب کافی مصحح شهید را آقای شبیری خواسته نداده شما از ایشان بخواهید بعد از این که از کتابخانه دیدن کردیم و نشستیم ایشان گفت نسخه مصحّح شهید که می گویند صحیح ترین نسخه کافی هست را به ما بدهید کپی بگیریم، ایشان سر مسئول مخطوطات را خواستند و گفتند: در اسرع وقت یک فتوکپی از این بگیرید در اختیار حاج آقای خزعلی بگذارید.

بعد از یکی دو روز این را آوردند ما هم فتوکپی کردیم خدمت آقای شبیری فرستادیم خیلی خوشحال شدند و گفتند: به من ندادند شما زورتان رسید از ایشان گرفتید! الان این نسخه را دارم ما مقابله کردیم با این کافی که چاپ آخوندی است. شاید من ادعا کنم در این 8 جلد بیش از هزار مورد اشتباه قطعی هست. اشتباه قطعی در سند است. (اصلاً در متنش هیچ کاری نکردیم) روی سندش کار کردیم.

 الان تقریباً دو جلد چاپ کردیم. تصحیفات کتب اربعه کافی را 4- 5 جلدش هم آماده چاپ است ولی خیلی از ما وقت گرفت. یعنی هر یک سند بعضی وقت ها یک هفته از محقق وقت می برد که این ها بررسی بکند که در این حدیث چه تحریفات و چه تصحیفاتی صورت گرفته است.

 ما دیدیم این طوری که دوستان ما دارند کار می کنند 80- 90 سال بعد از این، نتیجه خواهد داد. گفتم فعلاً این را تعطیل کنید فقط به روات احادیث ولایت که ضرورت دارد بپردازید.

 دوستان ما این را شروع کردند یک امر مبارکی هست یعنی تمام رواتی که در اسانید احادیث ولایت قرار گرفته چه این احادیث در کتب شیعه باشد چه در کتب اهل سنت باشد ( ما 8 هزار راوی پیدا کردیم) 8 هزار راوی در کتب شیعه و سنی در احادیث مربوط به ولایت اهل بیت است. دوستان ما شبانه روز دارند کار می کنند به نظرمن یکی از کارهای جدید است که ان شاء الله مورد قبول حضرت ولی عصر علیه السلام قرار بگیرد.

در هر صورت...

در این روایت کافی در سندش خیبری است ما به هیچ وجه نمی توانیم استناد کنیم بعضی ها به این استناد می کنند استنادشان، استناد بی جا هست.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب