احمد بن حنبل در کتابش می نویسد
« حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی شَیْبَةَ وَسَمِعْتُهُ مِنْ عَبْدُ اللَّهِ بْنِ أَبِی شَیْبَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَیْلٍ، عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ جُمَیْعٍ، عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ، قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَرْسَلَتْ فَاطِمَةُ إِلَى أَبِی بَکْرٍ: أَنْتَ وَرِثْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، أَمْ أَهْلُهُ؟ قَالَ: فَقَالَ: لَا، بَلْ أَهْلُهُ. قَالَتْ: فَأَیْنَ سَهْمُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَ: فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ، إِذَا أَطْعَمَ نَبِیًّا طُعْمَةً، ثُمَّ قَبَضَهُ، جَعَلَهُ لِلَّذِی یَقُومُ مِنْ بَعْدِهِ» ، فَرَأَیْتُ أَنْ أَرُدَّهُ عَلَى الْمُسْلِمِینَ، قَالَتْ: فَأَنْتَ وَمَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَعْلَمُ ؛ هنگامی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از دنیا رفت، فاطمه (علیهاالسّلام) به ابوبکر فرمود : آیا تو وارث رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) هستی یا فرزندان ایشان وارث هستند؟ ابوبکر گفت: نه! فرزندانش وارثش هستند . فاطمه (سلاماللهعلیها) فرمود : پس سهم رسول الله کجاست؟ ابوبکر گفت هرگاه خداوند، رزق و روزی نصیب پیامبری بگرداند، پس از او برای جانشین وی قرار میدهد من (ابوبکر) صلاح دیدم آن سهم را به مسلمانان برگردانم حضرت زهرا (علیهاالسّلام) فرمود: تو به آنچه از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) شنیدی عالمتر هستی.»
مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 160، رقم: 14
تناقضات عجیبی که در این روایت بیان شده، نشان از غصب میراث رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) دارد. هنگامی که صدیقه شهیده فاطمه زهرا (سلاماللهعیلها) از ابوبکر سؤال می کند؛ چه کسی میراثدار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)است؟ او در پاسخ می گوید که فرزندان رسول خدا (صلیاللهعیلهوآله) وارث حضرتش هستند! اما هیچگاه ابوبکر میراث حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را به ایشان باز نگرداند و جالبتر آنکه ابوبکر از سخن خود بر می گردد و خود را وارث پیامبر (صلیاللهعیلهوآله) معرفی می کند و این ادعایی است که برای اثباتش، تنها شنیده های خودش را دلیل می داند.
اما سؤال مهم؛ چرا و به چه دلیل در هیچ یک از آیات قرآن کریم به عدم وراثت فرزندان انبیاء اشاره نشده و حتی به جای آن، به میراث داری فرزندان انبیاء الهی اشاره شده است؟ و مهم تر آنکه؛ چرا ابوبکر به ناگهان از سخن خود روی گردان می شود؟ و چرا هیچگاه ابوبکر، با آنکه می دانست میراث پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای حضرت زهرا (سلاماللهعیلها) است و خود به آن اعتراف کرده بود، آن را به حضرت باز نگرداند؟
نتیجه سخن آن است که ابوبکر ابتدا به وراثت حضرت زهرا (علیهاالسلام) اقرارمی کند، اما به یکباره از سخن خود روی بر می گرداند و میراث پیامبر (صلیاللهعیلهوآله) را متعلق به سایر مسلمانان می داند! به نظر شما علت آن چیست؟