1. بیان مقدمه
«محمد بن صالح العثیمین» از شخصیتهای برجسته وهابی است. او مفسر، اصولی و از شاگردان برجسته عبدالعزیز بن باز است. آرای فقهی و حدیثی او تاثیر بسزایی در اندیشه وهابیت معاصر داشته است.
یکی از آثار مهم این دانشمند کتاب «لقاء الباب المفتوح» است. این کتاب مجموعه ای از دیدگاهها و فتوای او را گردآوری کرده است.
2. بیان مسئله
یکی از مهمترین سوالات مطرح شده در این کتاب، سوالی است که به قضایای اخلافات اهل بیت علیهم السلام با ابوبکر و عمر بعد از وفات حضرت محمد صلی الله علیه و آله پرداخته است:
«فضیلة الشیخ! ذکر بعض المؤرخین أن علیاً رضی الله عنه لم یبایع أبا بکر بالخلافة إلا بعد مضی ستة أشهر من خلافته، وبعد وفاة فاطمة بنت محمد رضی الله عنها، فما مدى صحة هذا القول؟
از محضر گرام شیخ سوال این است که برخی از مورخین در کتب خود ذکر کرده اند که حضرت علی رضی الله عنه با ابوبکر برای خلافتش بیعت نکرد مگر بعد از گذشتن شش ماه از خلافت او و وفات حضرت فاطمه رضی الله عنها. صحت این قول چقدر است؟
او در پاسخ به این سوال بسیار کلیدی و حساس میگوید:
أولاً: إن هذا قوله لا یصح، وقد قیل: إن علی بن أبی طالب بایع أبا بکر من یومه لکنه أسرَّ ذلک عن فاطمة؛ لأن فاطمة رضی الله عنها صار فی قلبها شیء على أبی بکر رضی الله عنه حین منعها من میراث أبیها صلوات الله وسلامه علیه وقوله هو الحق، لأن النبی صلى الله علیه وسلم قال: (إننا معشر الأنبیاء لا نورث) لکن تعرف النساء، وربما یکون هناک أحدٌ من الأعداء یملأ قلبها غیظاً على أبی بکر رضی الله عنه، ولا أدری إن کنت نسیت أنها رضی الله عنها بایعت فی آخر الأمر، لکن علیاً بایع بلا شک مع الناس، إنما غایة ما هنالک أنه أسر ذلک عن فاطمة رضی الله عنها.
اولاً این قول صحیح نیست و گفته شده است: حضرت علی علیه السلام همان روز با ابوبکر بیعت کرد ولی او این بیعت را از حضرت زهرا سلام الله علیها مخفی کرد! زیرا او از ابوبکر به خاطر اینکه او مانع از ارث بردن از پدرش شده بود اندکی دلگیر بود! و اعتقاد ابوبکر صحیح بود زیرا رسول الله صلی الله و آله فرمود: «اننا معشر الانبیاء لا نورث» یعنی ما همه پیامبران ارثی از خود به جای نمیگذاریم! امام زنان اخلاقیات خاصی دارند که بدان معروف هستند! ای بسا یکی از دشمنان که قلب او پر از بغض ابوبکر بوده است در این قضیه مداخله داشته است و من نمیدانم که آیا آن حضرت در آخر کار با او بیعت کرد یا خیر؟ ولی علی بی شک همراه مردم با ابوبکر بیعت نمود همانا نهایت مطلب این است که او در این ماجرا بیعت خود با ابوبکر را از همسرش حضرت زهرا رضی الله عنها مخفی کرده است
محمد بن صالح العثیمین، لقاء الباب المفتوح، گفتگوی 97، صفحه 17
3. نقد اندیشه ناصواب محمد بن عثیمیمن:
سوال و پاسخ فوق از جهات متعددی قابل نقد و خدشه است:
۳/۱. جهت گیری هوشمندانه در سوال با هدف انکار حقایق مسلم تاریخی
با بررسی اسناد متعدد روایی و تاریخی موجود در مسئله_ که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود_ روشن میشود که اصل عدم بیعت حضرت علی علیه السلام با ابوبکر بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله امری مسلم و مورد اتفاق میان محدثین بزرگی چون بخاری، مسلم، ترمذی، احمد بن حنبل، نسائی، بیهقی و ... بوده است.
سائل به جای سوال از صحت مدارک حدیثی فوق، عنوان را به صحت کتابهای تاریخی _البته آن هم به صورت نیم بند و با گفتن بعضی از کتب تاریخی_ تغییر داده و در صدد القای ضعف در اسناد و مدارک عدم بیعت و اختلافی بودن آن بوده است.
3/2. وجود روایت دال بر عدم بیعت در صحیحترین منابع اهل سنت
محمد بن عثیمین مدعی عدم صحت روایات و اخبار دال بر عدم بیعت تا شش ماه با ابوبکر از سوی امیرالمومنین علیه السلام شده است، این در حالی است که روایت مورد اتفاق اهل سنت در صحیح بخاری و مسلم وجود دارد که دروغگویی این شیخ وهابی را علنی میکند:
«... أَنَّ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ، بِنْتَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِی بَکْرٍ تَسْأَلُهُ مِیرَاثَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ... فَأَبَى أَبُوبَکْرٍ أَنْ یَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَیْئًا، فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ، فَلَمَّا تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا، وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَابَکْرٍ وَصَلَّى عَلَیْهَا، ... وَلَمْ یَکُنْ یُبَایِعُ تِلْکَ الأَشْهُرَ ...»
همانا فاطمه دختر رسول اکرم صلی الله علیه و آله به ابوبکر پیغام فرستاد و ارثش از رسول الله صلی الله علیه و آله را درخواست کرد ... ابوبکر از دادن میراث پیغمبر صلی الله علیه و آله به حضرت فاطمه سلام الله علیها امتناع کرد و چیزی را نداد. پس فاطمه سلام الله علیها از این کار ابوبکر، سخت ناراحت شد و با ابوبکر سخن نگفت تا اینکه از دنیا رفت. وی پس از پیامبر صلی الله علیه و آله شش ماه زندگی کرد و هنگامی که از دنیا رفت، همسرش: حضرت علی علیه السلام، او را شبانه دفن کرد و به ابوبکر برای اقامه نماز بر پیکر حضرت زهرا سلام الله علیها اجازه نداد و خودش بر او نماز خواند ... او [علی علیه السلام] در این شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد.
بخاری جعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای 256 هـ)، صحیح البخاری، ج 4، ص 1549، ح 3998، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987
قشیری نیشابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین، صحیح مسلم، ج 3، ص 1380، ح 1759، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، 5 جلد، به همراه تحقیقات محمد فؤاد عبد الباقی
شایان ذکر است که بر اساس روایت فوق، امیرالمؤمنین علی علیه السلام تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکرده است! تعبیر «بخاری» چنین است: «وَلَمْ یَکُنْ یُبَایِعُ تِلْکَ الأَشْهُرَ ...» و معنایش چنین است که در این شش ماه که حضرت زهرا سلام الله علیها زنده بود، اصلاً بیعتی در کار نبوده است. استفاده از واژه «لَمْ یَکُنْ یبایع» نشانگر آن است که امیرالمؤمنین علیه السلام از همان آغاز با ابوبکر بیعتی نکرده است!
صحت روایت فوق به دلیل آنکه در صحیح بخاری و مسلم وارد شده است، مورد اتفاق و اجماع همه علمای اهل سنت است.
3/3. تقلیل غضب و قطع ارتباط حضرت زهرا سلام الله علیها به یک دلگیری عادی زنانه
بر اساس منابع روایی معتبر اهل سنت همانند صحیح بخاری و مسلم _که در فرع قبلی اشاره شد_ حضرت زهرا سلام الله علیها از ابوبکر غضبناک شد و با او قطع ارتباط نمود تا اینکه از دنیا رفت. این در حالی است که محمد بن عثیمیمن سعی و تلاش فراوان نموده است تا این غضب را به یک دلگیری زنانه عادی تحریف کند.
چرا در روز روشن، حقایق مسلم مرتبط با مظلومیت و حقانیت اهل بیت علیهم السلام انکار میشود؟ چرا غضب شدید صدیقه طاهره سلام الله علیها، به یک دلگیری ساده تحریف میگردد؟ غضب فاطمی مگر چه اثری در پی دارد؟ آیا محمد بن عثیمین میدانسته است که با اثبات غضب و خشم حضرت زهرا سلام الله علیها نسبت به ابوبکر، خشم و غضب الهی و نبوی نیز شامل خلیفه اول میشود؟ زیرا بر اساس منابع قطعی حدیثی و روایی اهل سنت خشم و غضب صدیقه طاهره سلام الله علیها ملازمه با غضب و خشم الله تبارک و تعالی دارد:
4734 - حدثنا أبو سهل أحمد بن محمد بن زیاد القطان ببغداد ثنا إسماعیل بن إسحاق القاضی ثنا إسحاق بن محمد الفروی ثنا عبد الله بن جعفر الزاهری عن جعفر بن محمد عن عبد الله بن أبی رافع عن المسور بن مخرمة رضی الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله علیه و سلم: إنما فاطمة شجنة منی یبسطنی ما یبسطها و یقبضنی ما یقبضها هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه تعلیق الذهبی قی التلخیص: صحیح
مسور بن مخرمة روایت میکند: رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: همانا فاطمه شجنه من است. هر چیزی او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است و هر چیزی او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است.
این حدیث بر اساس شروط رجالی بخاری و مسلم در صحیح شان صحیح است ذهبی نیز این روایت را صحیح السند میداند.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک على الصحیحین، ج3، ص: 168، دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة الأولى، 1411 – 1990، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، عدد الأجزاء: 4
شِجنه در لغت به معنی قرابت و وابستگی و درهم تنیدگی شدید یک چیز با امر دیگر است. مثلاً درخت انگور که یک شاخه اصلی و مهم دارد و یا قلب انسان که اتصال شدید به رگهای اصلی خود دارد. آن شاخه اصلی و رگهای کلیدی شجنه برای درخت و قلب است.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۳،ص۲۳۳، بیروت، چاپ: سوم، 1414 ه.ق.
ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص۴۴۷، قم، چاپ: چهارم، 1367 ه.ش.
بر اساس این روایت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تنها شجنه پیامبر صلی الله علیه و آله است. این اتصال و وابستگی شدید به گونهای است که اگر صدیقه طاهره سلام الله علیها خوشحال شود قلب تمام عالم هستی یعنی محمد صلی الله علیه و آله خوشحال است! و اگر وی آزرده و غمگین شود او نیز آزرده و غمگین میگردد.
بر این اساس، قبض و بسط، خوشی و ناخوشی، رضایت و غضب صدیقه طاهره موجب قبض و بسط، خوشی و ناخوشی، رضایت و غضب رسول خدا صلی الله علیه و آله است.
نیز بر اساس آیات و روایات، غضب و رضایت پیامبر صلی الله علیه و آله ملازمه با غضب و رضایت الهی دارد. حدیث زیر در یکی از صحیحترین کتب اهل سنت «صحیح بخاری» وارد شده است. روایتهای این کتاب مورد قبول همه علمای اهل سنت است.
3510 - حدثنا أبو الولید حدثنا ابن عیینة عن عمرو بن دینار عن ابن أبی ملیکة عن المسور بن مخرمة: أن رسول الله صلى الله علیه و سلم قال: فاطمة بضعة منی فمن أغضبها أغضبنی.
«... مسور بن مخرمة روایت میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فاطمه پاره تن من است هر کسی او را غضبناک کند، مرا غضبناک کرده است»
بخاری جعفی، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح المختصر، ج3، ص: 1361، دار ابن کثیر، الیمامة – بیروت، الطبعة الثالثة، 1407 – 1987، 6 جلد
روایت فوق، در صدد بیان ملازمه قطعیه و مطلقه میان غضب حضرت زهرا سلام الله علیها و غضب رسول الله صلی الله علیه و آله است. مراجعه به آیات الهی نشان میدهد که غضب و خشم پیامبر صلی الله علیه و آله چه عاقبتی میتواند داشته باشد:
«إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهینا» (الأحزاب: 57)
«محققا کسانى که خدا و رسولش را آزار رسانند، خداوند آنها را لعنت کرده و عذاب سختى را براى آنان مهیّا نموده است»
نتیجه آن است هر کس فاطمه سلام الله علیها را اذیت کند مشمول لعن و نفرین خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله در دنیا و آخرت است. آری! محمد بن عثیمین به خاطر دفاع از ابوبکر و فرار از ملازمههای قطعی حقایق مسلم صحیح بخاری و مسلم و ... مجبور بوده حقایق را منکر شود!
3/4. ادعای بدون دلیل بیعت مخفیانه حضرت علی علیه السلام با ابوبکر
نویسنده وهابی در یک اظهار نظری میگوید: «... إن علی بن أبی طالب بایع أبا بکر من یومه لکنه أسرَّ ذلک عن فاطمة ...» همانا علی علیه السلام با ابوبکر به صورت مخفیانه و سری به گونه ای که حضرت زهرا سلام الله علیها خبردار نشود، بیعت نموده است!
این ادعا بدون هیچ دلیل و مدرک و لو ضعیف مطرح شده است! عالم وهابی از یک سو علم غیب را از اولیای الهی رد میکند ولی در این جا غیب گویی میکند و مدعی بیعتی میشود که صدیقه طاهره سلام الله علیها و بالاتر بسیاری از صحابه دیگر از آن خبری ندارند!
3/5. تقدم روایت صحیح بخاری و مسلم بر سایر ادله روایی و تاریخی در صورت تعارض
اگر فرض کنیم روایاتی در منابع روایی اهل سنت مبنی بر بیعت حضرت علی علیه السلام در روز سقیفه با ابوبکر وجود داشته باشد که این روایات در تعارض با روایات صحیح بخاری و مسلم و ... مبنی بر بیعت [البته اجباری بر اساس مبانی شیعه] بعد از شش ماه باشد، قاعده اصولی نزد اهل سنت، تقدم روایات صحیح بخاری و مسلم است. سبکی در رفع الحاجب مینویسد:
«... فالصحیحان مقدمان علیه، ولو کان على شرطهما؛ لأن لشهرتهما وقبول الأمة بالقبول ما لیس لغیرهما، وإن ساواهما فی درجة الصحة، ولذلک قال الأستاذ أبو إسحاق وغیره من أئمتنا: إن کل ما فیهما مقطوع به»
«صحیح بخارى و مسلم مقدم بر کتابهای ابن ماجه هستند، اگرچه بر اساس معیارهای آن دو باشد؛ چرا که شهرت این دو کتاب و پذیرش آن دو توسط امت، خصوصیتى است که کتابهای دیگر آن را ندارند؛ اگر چه در درجه صحت مساوى صحیح بخارى و مسلم باشد. از این روى استاد ابو اسحاق و دیگر پیشوایان ما گفتهاند: همانا همه آنچه که در این دو کتاب است، قطعى است.»
السبکی، تاج الدین أبی النصر عبد الوهاب بن علی بن عبد الکافی (متوفای 646 هـ)، رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، ج 4، ص 618، تحقیق: علی محمد معوض، عادل أحمد عبد الموجود، دار النشر: عالم الکتب - لبنان / بیروت - 1999 م - 1419 هـ الطبعة: الأولى
بر اساس قاعده فوق، اگر روایت مورد استناد وهابیت از حیث سندی صحیح نیز باشد، باز روایت صحیح بخاری و مسلم مقدم بر آن است.
علاوه بر سبکی، بخاری دهلوی نیز مینویسد:
«فاعلم أن الذی تقرر عند جمهور المحدثین أن صحیح البخاری مقدم على سائر الکتب المصنفة حتى قالوا أصح الکتب بعد کتاب الله تعالى صحیح البخاری»
«بدان، ثابت نزد جمهور محدثان ثابت آن است که صحیح بخارى بر دیگر کتابهای نگاشته شده، مقدم است تا آنجایى که گفتهاند: صحیحترین کتابها، پس از کتاب خداوند متعال، صحیح بخارى است.»
البخاری الدهلوی، عبد الحق بن سیف الدین بن سعد الله (متوفای 1052 هـ)، مقدمة فی أصول الحدیث، ج 1، ص 85، تحقیق: سلمان الحسینی الندوی، دار النشر: دار البشائر الإسلامیة - بیروت – لبنان، الطبعة: الثانیة 1406 هـ - 1986 م
نتیجه آنکه با وجود روایات صحیح بخاری و مسلم که حاکی از اختلاف عمیق حضرت علی علیه السلام با ابوبکر در مساله خلافت است، هیچ روایت دیگری توان معارضه با آن را ندارد و یک فقیه و عالم باید به مفاد این روایات حکم دهد!
با وجود این قاعده مسلم، مشاهده میکنیم که محمد بن عثیمین روایتهای [ خیالی و توهمی] دال بر بیعت مخفیانه حضرت علی علیه السلام را مقدم کرده و هیچ اشاره ای به مبنای صحیح علمی و لوازم آن نکرده است.
3/6. استناد به حدیث جعلی دال بر عدم توریث همه انبیای الهی
محمد بن عثیمین به جهت دفاع از حریم ابوبکر و توجیه جنایت او در غصب فدک و ظلم به صدیقه طاهره سلام الله علیها، استناد به حدیث جعلی «انا معشر الانبیاء لا نورث ماترکنا» صدقه میکند و هیچ اشاره ای به مخالفت حضرت علی علیه السلام و عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله با او نمیکند زیرا از نظر این دو صحابی بزرگ، ابوبکر در ادعای خود مبنی بر عدم توریث انبیای الهی فردی خائن و کاذب و فاسق و ... بوده است. مسلم نیشابوری در صحیح خود چنین روایت میکند:
«... فقال أبو بکر قال رسول الله صلى الله علیه و سلم (ما نورث ما ترکنا صدقة) فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا والله یعلم إنه لصادق بار راشد تابع للحق ثم توفی أبو بکر وأنا ولی رسول الله صلى الله علیه و سلم و ولی أبا بکر فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا ...»
«... ابوبکر گفت: رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: «ما پیامبران ارث نمیگذاریم و آنچه بر جای میگذاریم صدقه است». و شما دو نفر [امیرالمومنین علی علیه السلام و عباس] او را خائن، دروغگو، خیانت کار و گناهکار میدانستید، در حالی که خدا میداند که او راستگو و نیکوکار و راشد و تابع حق بود. سپس ابوبکر از دنیا رفت و من جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله و جانشین ابوبکر شدم اما شما دو نفر من را خائن، دروغگو، خیانت کار و گناهکار میدانید ...».
قشیری نیشابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین، صحیح مسلم، ج3، ص1376، ح: 941، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، 5جلد، به همراه تحقیقات محمد فؤاد عبد الباقی
وانگهی باید توجه نمود که به ادله متعدد عقلی، روایی، قرآنی، تاریخی و ... روایت مورد استناد ابوبکر، جعلی و دروغ است که در ادامه به دو مورد از این ادله اشاره میکنیم:
3/6/1. مخالفت اهل بیت علیهم السلام با حدیث «لانورث»
از جمله مخالفین اصلی حدیث «لا نورث»، حضرت فاطمه زهرا و امیرالمومنین علیهما السلام هستند. روایت صحیح بخاری با صراحت تمام نشان میدهد حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها با ادعای ابوبکر مخالفت بودند:
«حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ بُکَیْرٍ حَدَّثَنَا اللَّیْثُ عَنْ عُقَیْلٍ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ عُرْوَةَ عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ، بِنْتَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِی بَکْرٍ تَسْأَلُهُ مِیرَاثَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِالْمَدِینَةِ وَفَدَکَ، وَمَا بَقِىَ مِنْ خُمُسِ خَیْبَرَ، فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - قَالَ «لاَ نُورَثُ، مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ، إِنَّمَا یَأْکُلُ آلُ مُحَمَّدٍ - صلى الله علیه وسلم - فِى هَذَا الْمَالِ». وَإِنِّى وَاللَّهِ لاَ أُغَیِّرُ شَیْئًا مِنْ صَدَقَةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - عَنْ حَالِهَا الَّتِى کَانَ عَلَیْهَا فِى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - وَلأَعْمَلَنَّ فِیهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم فَأَبَى أَبُوبَکْرٍ أَنْ یَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَیْئًا، فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ، فَلَمَّا تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا، وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَابَکْرٍ وَصَلَّى عَلَیْهَا»
«... همانا فاطمه دختر رسول اکرم صلی الله علیه و آله به ابوبکر پیغام فرستاد و ارثش از رسول الله صلی الله علیه و آله را درخواست کرد که شامل خالصه رسول الله صلی الله علیه و آله از فیء در مدینه، فدک و مابقی خمس خیبر بود. همانا ابوبکر در پاسخ حضرت زهرا سلام الله علیها گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود «ما پیامبران ارث نمیگذاریم و ماترک ما صدقه است و همانا آل محمد صلی الله علیه و آله از این اموال ارتزاق میکنند و همانا به خداوند سوگند که صدقات رسول الله صلی الله علیه و آله را از حالت پیشین آن در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله، تغییر نمیدهم و قطعاً همان کاری را با این اموال میکنم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کرد. پس ابوبکر از برگرداندن چیزی از آن به فاطمه سر باز زد. پس فاطمه سلام الله علیها از این کار ابوبکر [ادعای دروغ ازث نبردن و غصب حق او]، سخت ناراحت شد و با ابوبکر سخن نگفت [در روایت دیگر «فلم تزل مهاجرته حتی توفیت ...» یعنی خشم و غضب او پیوسته ادامه داشت ...] تا اینکه از دنیا رفت. وی پس از پیامبر صلی الله علیه و آله شش ماه زندگی کرد و هنگامی که از دنیا رفت، همسرش: حضرت علی علیه السلام، او را شبانه دفن کرد و به ابوبکر برای اقامه نماز بر پیکر حضرت زهرا سلام الله علیها خبر نداد و خودش بر او نماز خواند.»
بخاری جعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای 256 هـ)، صحیح البخاری، ج 4، ص 1549، ح 3998 و ج 3، ص 2226، ح 2926 تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987
قشیری نیشابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین، صحیح مسلم، ج 3، ص 1380، ح 1759، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، 5 جلد، به همراه تحقیقات محمد فؤاد عبد الباقی
حدیث فوق در مخالفت حضرت زهرا سلام الله علیها با ادعای ابوبکر و خشم و غضب آن حضرت تا هنگام درگذشتش تصریح دارد.
علاوه بر مخالفت صدیقه طاهره سلام الله علیها با ادعای ابوبکر در ارث نگذاشتن انبیاء، حضرت علی علیه السلام نیز با این ادعا مخالف بوده است. این مخالفت سالها ادامه داشت. همانطور که قبلاً اشاره شده، مسلم نیشابوری در صحیح خود روایتی نقل میکند که عمر بن خطاب اعتراف میکند که حضرت علی علیه السلام او و ابوبکر را خائن، دروغگو، گناهکار و ... معرفی میکند.
علاوه بر مستندات فوق که بیانگر تکذیب قطعی و بی چون و چرای حدیث «لا نورث» توسط اهل بیت علیهم السلام است، مطلبی که بزرگان اهل سنت را به چالش کشیده و سوالات بی جواب در ذهن آنها ایجاد کرده، این است که حضرت علی علیه السلام بعد از گذشت سالها از ماجراهای سقیفه، مجدداً در سالهای آخر خلافت عمر بن الخطاب، حقوق ضایع شده خود را، با عنوان ارث بردن از رسول خدا صلی الله علیه و آله مطالبه کرده است. در این باره ابن حجر مینویسد:
«وَفِی ذَلِکَ إِشْکَال شَدِید وَهُوَ أَنَّ أَصْلَ الْقِصَّةِ صَرِیح فِی أَنَّ الْعَبَّاس وَعَلِیًّا قَدْ عَلِمَا بِأَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ «لَا نُورَثُ» فَإِنْ کَانَا سَمِعَاهُ مِنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَکَیْفَ یَطْلُبَانِهِ مِنْ أَبِی بَکْر؟ وَإِنْ کَانَا إِنَّمَا سَمِعَاهُ مِنْ أَبِی بَکْر أَوْ فِی زَمَنِهِ بِحَیْثُ أَفَادَ عِنْدَهُمَا الْعِلْم بِذَلِکَ فَکَیْفَ یَطْلُبَانِهِ بَعْدَ ذَلِکَ مِنْ عُمَر؟»
«و در این مطالبه مجدد اشکال بسیار شدیدی وجود دارد و آن این است که اصل قصه صریح در آن است که عباس و علی علیه السلام، آگاه شده بودند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ما پیامبران ارث نمیگذاریم. آنها اگر از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این حدیث را شنیده بودند، پس چگونه از ابوبکر، ارث خود را درخواست میکند؟ نیز اگر آن دو، این روایت را، فقط از ابوبکر شنیده بودند و از قول ابوبکر، برای آنها علم به دست آمده بود که انبیاء ارث نمیگذارند، با این وجود، چرا دوباره در زمان عمر ارث خود را مطالبه کردند؟»
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 6، 207، ناشر: دار المعرفة - بیروت، 1379، 13 جلدی
در رابطه با سوالات ابن حجر باید بگوییم:
اولاً: با توجه به اعتراف عمر بن خطاب مبنی بر دروغگو، خائن، فاسق و ... دانستن او و ابوبکر توسط حضرت علی علیه السلام، بسیار روشن است که برای آن حضرت، از روایت ادعایی آنها [ابوبکر و عمر] هیچ علمی نسبت به حدیث «لا نورث» حاصل نشده است و رسول خدا صلی الله و علیه و آله نیز چنین سخنی را نفرموده است.
ثانیاً: جناب ابن حجر به جای پذیرفتن دروغ بودن این حدیث به دلیل مخالفت حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام، با طرح سوال و ایجاد ابهام، سعی در دفاع از ابوبکر دارد.
علاوه بر مخالفت امیرالمومنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها، در منابع حدیثی اهل سنت امام حسن و حسین علیهما السلام در زمان حکومت مولا علی علیه السلام حق خود را از اموال فدک مطالبه کردند. این امر مخالفت عملی با ادعای ابوبکر و عمر دارد:
4172 - قال الشافعی: أخبرنا، عن جعفر بن محمد، عن أبیه، أن حسنا، وحسینا، وابن عباس، وعبد الله بن جعفر سألوا علیا بقسم من الخمس، قال: «هُوَ لَکُمْ حَقٌّ، وَلَکِنِّی مُحَارِبُ مُعَاوِیَةَ، فَإِنْ شِئْتُمْ تَرَکْتُمْ حَقَّکُمْ مِنْهُ»
همانا امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر از امیرالمومنین علیه السلام درخواست تقسیم خمس را نمودند. آن حضرت در پاسخ آنها فرمود: این خمس حق شما (ذی القربی) است ولی من مشغول جنگ با معاویه هستم شما اگر میخواهید حق خود را از خمس رها کنید.
بیهقی، أحمد بن الحسین، معرفة السنن والآثار، ج 9، ص 271، محقق: عبد المعطی أمین قلعجی، ناشر: جامعة الدراسات الإسلامیة و دار والوعی و دار قتیبة، کراتشی و حلب و دمشق، چاپ اول، سال نشر:1412 هـ، 1991 م، 15 جلد
نتیجه گیری:
مخالفت و تکذیب اهل بیت علیهم السلام نسبت به روایت «لا نورث» بسیار روشن است. اگر کسی آنها را مصداق آیه تطهیر و مباهله و ... نیز نداند و هزاران منقبت و فضیلت آنها را هم در نظر نگیرد و مقام آنها را در حد یک صحابی تلقی کند، با مخالفت دو صحابی که از زمان ولادت تا لحظه وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله، در کنار او بودند و تربیت یافته او هستند، باعث شک جدی در صحت حدیث «لا نورث» خواهد شد.
3/6/2. مخالفت با قرآن
حدیث مورد استناد ابوبکر دال بر ارث نبردن پیامبران، با آیات متعدد قرآن کریم در تعارض است. حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها در خطبه فدکیه به بهترین شکل ممکن این امر را تبیین فرموده است:
«وَ أَنْتُمُ الْآنَ تَزْعُمُونَ أَنْ لَا إِرْثَ لَنَا أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ أَ فَلَا تَعْلَمُونَ؟ بَلَى قَدْ تَجَلَّى لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ أَنِّی ابْنَتُهُ أَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ أَ أُغْلَبُ عَلَى إِرْثِی یَا ابْنَ أَبِی قُحَافَةَ أَ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَرِثُ أَبَاکَ وَ لَا أَرِثُ أَبِی لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیًّا أَ فَعَلَى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتَابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ إِذْ یَقُولُ وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قَالَ فِیمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا إِذْ قَالَ- فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ قَالَ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ وَ قَالَ یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ وَ قَالَ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ- وَ زَعَمْتُمْ أَنْ لَا حُظْوَةَ لِی وَ لَا أَرِثَ مِنْ أَبِی وَ لَا رَحِمَ بَیْنَنَا أَ فَخَصَّکُمُ اللَّهُ بِآیَةٍ أَخْرَجَ أَبِی مِنْهَا أَمْ هَلْ تَقُولُونَ إِنَّ أَهْلَ مِلَّتَیْنِ لَا یَتَوَارَثَانِ أَ وَ لَسْتُ أَنَا وَ أَبِی مِنْ أَهْلِ مِلَّةٍ وَاحِدَةٍ أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبِی وَ ابْنِ عَمِّی فَدُونَکَهَا مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقَاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ وَ الزَّعِیمُ مُحَمَّدٌ وَ الْمَوْعِدُ الْقِیَامَة»
طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1؛ ص102، مشهد، چاپ: اول، 1403 ق.
«... و حال شما مىپندارید که ما را هیچ ارثى نیست، مگر از احکام جاهلیّت پیروى مىکنید؟ حال اینکه در نزد اهل یقین هیچ حکمى بهتر از حکم خدا نیست، مگر فهم ندارید؟ آرى حقیقت آن بر شما چون روز، روشن است که من دخت پیامبرم.
اى مسلمانان، آیا شایسته است که من از ارث خود محروم باشم؟ اى پسر أبو قحافه آیا در قرآن است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ به تحقیق از نزد خود حکم تازه و دروغى در آورده اى؟ آیا عامدانه کتاب خدا را رها ساخته و احکامش را پشت سر انداخته اید؛ چرا که خداوند میفرماید:
«و سلیمان از داوود میراث یافت» (نمل: 16)، و نیز در نقل ماجراى [تولّد] پسر زکریا علیه السّلام مىفرماید: «[زکریّا گفت: خدایا] و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشینى] به من ببخش که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد و او را اى پروردگار من پسندیده گردان» (مریم: 5)، و نیز فرمود: «و خویشاوندان نسبت به یکدیگر [از دیگران] در کتاب خدا سزاوارترند» (انفال: 75) و باز فرمود: «خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش میکند سهم پسر چون سهم دو دختر است» (نساء: 11)، و نیز فرموده: «بر شما مقرر شده است که چون یکى از شما را مرگ فرا رسد اگر مالى بر جاى گذارد براى پدر و مادر و خویشاوندان [خود] به طور پسندیده وصیت کند [این کار] حقى است بر پرهیزگاران» (بقره: 180).
و شما پنداشتهاید مرا بهره و ارثى از پدرم نبوده و هیچ قرابتى میان ما نیست؟! آیا عموم آیات قرآن اختصاص به شما دارد ولى پدر من از آن خارج است؟! نکند شما گمان بردهاید که اهل دو مذهب متفاوت هستیم و ارث نمیبریم؟ [ من و پدرم از یک آئین نبوده و از هم ارث نمىبریم؟!] مگر شما از پدر و پسر عمویم به عموم و خصوص آیات قرآن داناترید؟! سپس به أبو بکر گفت: امروز فدک را از ما ستاندى، و هر چند که هیچ مخالفى ندارى ولى بدان که در روز حشر خداوند حاکم است، و چه خوب حاکمى است! و چه خوب پیشوایی است پیشواى ما محمّد صلّى اللَّه علیه و آله! و وعدهگاه ما قیامت خواهد بود ...»
طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 235و234، تهران، چاپ: اول، 1381 ش.
تعارض حدیث مورد ادعای ابوبکر با قرآن به دو شکل زیر است:
شکل اول: عموم «لا نورث»، خصوصاً با در نظر گرفتن قید «انا معاشر الانبیاء» که نص در عموم و آبی از تخصیص میشود، با چندین آیه قرآن نقض شده است و این نقض نشان از کذب بودن این روایت دارد.
جهت دوم: خروج ورثه رسول خدا صلی الله علیه و آله از عمومات متعدد قرآن در موضوع ارث و وصیت، نیاز به دلیل قطعی و قوی بدون هیچ اختلاف و شبهه و شکی دارد چون:
اولاً: آیات ارث چندین آیه هستند که همگی دارای اطلاق بوده و شارع حکیم در مقام بیان تمام قیود ارث بوده و هیچ اشاره ای به تخصیص خانواده و ورثه رسول الله صلی الله علیه و آله از اطلاقات آن نکرده است. به عبارت دیگر کثر اطلاقات قرآنی خالی از قید و مخصص، مانع از تقیید آن با یک روایت و خبر مشکوک الاعتبار است. آیات متعدد ارث با این که در مقام بیان قیود نیز بوده اند، هیچ اشاره ای به این قید [عدم توریث انبیاء] نکرده اند. در این موارد عرف و سیره عقلاء به راحتی تن به تخصیص حکم و تقیید اطلاقات متعدد نمیدهد.
ثانیاً: خداوند حکیم در ذیل آیات ارث، این قوانین را آن را چنین توصیف کرده است: «تلک حدود الله (13/ نساء)» یعنی «حدود با عظمت الهی» و با شدت تمام، همگی را به اطاعت از آن فرا خوانده و به شدت از تعدی و تخلف و عصیان نسبت به این حدود هشدار داده است.
این تشویق و تهدید ایجاب میکند، هر نوع تقیید و تخصیص را با وسواس و دقت تمام بررسی کنیم و در صورت شک در مخصص و مقید _به تعبیر دقیقتر شک در صلاحیت تخصیص و تقیید مقید و مخصص _ به عمومات و اطلاقات قرآن عمل کنیم. چنان که حسن این احتیاط بر احدی پوشیده نیست؛ مثلاً تخصیص این آیات ارث، در مورد ارث نبردن قاتل از مقتول، دارای ادله قطعی و مورد اتفاق تمام فرق مسلمین است. این در حالی است که تقیید و تخصیص عمومات آیات ارث در بحث ما – ارث بردن از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله - امری اختلافی و مشکوک است. با مخصص و مقید مشکوک، نمیتوان از اطلاقات چندین آیه قرآن دست کشید.
اگر بگویی: آیا مورد استدلال صدیقه طاهره ارث بردن مالی نظر نیست بلکه اموری مثل حکمت و علم است
در جواب میگوییم:
اولاً: متبادر از ارث، ارث بردن مادی و در اموال است و خلاف آن نیاز به دلیل و قرینه دارد.
ثانیاً: برخی از علمای اهل سنت نیز ارث بردن انبیاء را ارث مالی دانسته اند. ابوجعفر نحاس از علمای اهل سنت مینویسد:
«فأما معنى یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ فللعلماء فیه ثلاثة أجوبة: قیل: هی وراثة نبوّة، وقیل: هی وراثة حکمة، وقیل: هی وراثة مال. فأما قولهم وراثة نبوة محال لأن النبوة لا تورث، ولو کانت تورث لقال قائل: الناس کلّهم ینسبون إلى نوح صلّى الله علیه وسلّم، وهو نبیّ مرسل. ووراثة الحکمة والعلم مذهب حسن. وفی الحدیث «العلماء ورثة الأنبیاء» وأما وراثة المال فلا یمتنع وإن کان قوم قد أنکروه لقول النبیّ صلى الله علیه وسلم: «لا نورث ما ترکنا صدقة» فهذا لا حجّة فیه لأن الواحد یخبر عن نفسه بإخبار الجمیع وقد یؤول هذا بمعنى لا نورث الذی ترکناه صدقة لأن النبیّ صلّى الله علیه وسلّم لم یخلف شیئا یورث عنه»
«اما معنی "یرثنی ویرث من آل یعقوب" علماء در مورد آن سه جواب دارند. گفته شده است که منظور میراث نبوت است و گفته شده است که منظور میراث حکمت است و گفته شده است که منظور میراث مال است. اما قول آنان که منظور میراث نبوت است، محال است چرا که نبوت به ارث نمیرسد و اگر به ارث میرسید گفته میشد که مردم تمامشان منتسب به نوح هستند چون او نبی مرسل است. و وراثت حکمت و علم قول و عقیده ی حسن است و در حدیث داریم که علماء وارثان انبیاء هستند و اما وراثت مال مانعی ندارد هرچند گروهی آن را به خاطر قول پیامبر (ص) که فرمودند "از خود ارث بر جای نمیگذاریم و آن چه باقی میگذاریم صدقه است" انکار کرده اند ام در این قول حجتی نیست چرا که یک نفر از خودش با صیغه ی جمع دیگران را آگاه میکند و این حدیث اینگونه تاویل میشود که آن چه را که به عنوان صدقه باقی گذاشته ایم به ارث نمیرسد چرا که پیامبر چیزی از خودش باقی نگذاشت که از او به ارث برسد»
أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعیل، اعراب القرآن، .ص599. بیروت، لبنان، ط دارالمعرفة، 1421، چاپ اول
احمد بن عبد العزیز القصیر وهابی در کتابش آورده است:
«وهناک عدد من المفسرین فسروا الآیات بإرث المال لا النبوة، لکن لم یجیبوا عن الحدیث، ومن هؤلاء : ابن عباس، وأبو صالح، وعکرمة، والضحاک، والحسن البصری، وسفیان الثوری، وابن جریر. حیث قالوا فی تفسیر قوله تعالى: (یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ) قالوا: یرث من زکریا المال، ومن آل یعقوب النبوة. وعن الحسن فی قوله تعالى: (وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ) قال: ورث المال والملک، لا النبوة والعلم»
تعدادی از مفسرین وجود دارند که آیه را به ارث مال تفسیر کرده اند نه نبوت اما در مورد حدیث {حدیثی که ابوبکر آن را نقل کرده است} پاسخ نداده اند و این افراد عبارتند از:
ابن عباس، ابوصالح، عکرمة، ضحاک، حسن بصری، سفیان ثوری وابن جریر آن جا که در تفسیر این آیه (یرثنی ویرث من آل یعقوب) گفته اند: از زکریا مال را به ارث میبرد و از آل یعقوب نبوت را و حسن بصری در مورد (وورث سلیمان داوود) گفته است: مال و فرمانروایی را به ارث برد نه نبوت و علم را
ابن مقرن، احمد بن عبدالعزیز، الاحادیث المشکلة الواردة فی تفسیر القرآن الکریم. ص348. ط دار ابن الجوزی،
نتیجه آنکه دلیل مورد استناد ابوبکر دال بر ارث نبرد پیامبران، مخالف آیات قرآن است و هیچ اعتباری ندارد.