2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
اهمیت تهذیب نفس
کد مطلب: ١٥٠٩٨ تاریخ انتشار: ١٤ اسفند ١٤٠٠ - ١٧:١٦ تعداد بازدید: 942
خارج فقه الحکومه » فقه
اهمیت تهذیب نفس

جلسه شصت و پنجم 14 12 1400

 بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه شصت و پنجم  14 12 1400

موضوع:  اهمیت تهذیب نفس

اللهم صلّ علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

استاد! روایت هایی که ائمه دوازده گانه (علیهم السلام) را با اسم نام بردند و تصریح کردند با این دو قسمت این روایت چگونه قابل جمع هستند؟

«وَ أَثْبَتَ حُجَّةَ اللَّهِ تَعْرِیضاً لَا تَصْرِیحاً بِقَوْلِهِ فِی وَصِیِّهِ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ وَ هُوَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ لَیْسَ مِنْ خَلِیقَةِ النَّبِیِّ وَ لَا مِنْ شِیمَتِهِ أَنْ یَقُولَ قَوْلًا لَا مَعْنَی لَهُ فَیَلْزَمَ الْأُمَّةَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ لَمَّا کَانَتِ النُّبُوَّةُ وَ الْأُخُوَّةُ مَوْجُودَتَیْنِ فِی خِلْقَةِ هَارُونَ وَ مَعْدُومَتَیْنِ فِیمَنْ جَعَلَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِمَنْزِلَتِهِ أَنَّهُ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ عَلَی أُمَّتِهِ کَمَا اسْتَخْلَفَ مُوسَی هَارُونَ حَیْثُ قَالَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ لَوْ قَالَ لَهُمْ لَا تُقَلِّدُوا الْإِمَامَةَ إِلَّا فُلَاناً بِعَیْنِهِ وَ إِلَّا نَزَلَ بِکُمُ الْعَذَابُ لَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ الْأَلِیمُ وَ زَالَ بَابُ الْإِنْظَارِ وَ الْإِمْهَالِ»

پاسخ:

برادر بزرگوارم! ما در روایات داریم که در امم گذشته عذاب بوده مثل امت حضرت موسی، امت حضرت لوط و دیگر امم خدای عالم برای امت حضرت محمد چون رحمة للعالمین است، عذاب را کلا برداشته، عذاب آن چنانی که مثلا برای قوم حضرت نوح یک دفعه آب فراوان بیاید و طوفان بشود همه چیز را بردارد. یا در قضیه حضرت لوط و دیگر امم. از امت محمد خدا این طور عذاب ها را برداشته ولی از آن طرف هم ما داریم بر این که اگر مثلا زنا در جامعه زیاد بشود زلزله زیاد خواهد شد.

یا فلان گناه دیگر زیاد بشود خدای عالم مردم را گرفتار سیل خواهد کرد، این چیزهایی که ما داریم در جامعه می بینیم یک سیلی می آید و یک سری ویرانی هایی را انجام می دهد. یا زلزله می آید خرابی هایی را به بار می آورد این ها بی ارتباط با گناه و معصیت نیست در این هیچ شک و شبهه ای نیست.

خدای عالم خیلی عادل تر و رحیم تر و رئوف تر به بندگانش هست که با فرستادن سیل، زلزله و امثال این بخواهد بدون هیچ زمینه گناهی بندگانش را عذاب کند.

 این ها است ولی این ها به صورت عادی است نه به صورت رسمی که در امم گذشته بوده است که پیامبر بگوید فردا صیحه آسمانی می آید همه کشته می شوید یا از آسمان سنگ بر شما می بارد یا زلزله هایی می آید.

امثال این طور عذاب ها را که پیغمبر خبر بدهد این قضیه در اسلام توسط رسول اکرم که رحمة للعالمین است برداشته شده و همچنین چیزی را در اسلام نداریم.

حالا مراد این روایت که:

 «وَ أَثْبَتَ حُجَّةَ اللَّهِ تَعْرِیضاً لَا تَصْرِیحاً بِقَوْلِهِ فِی وَصِیِّهِ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ وَ هُوَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ لَیْسَ مِنْ خَلِیقَةِ النَّبِیِّ وَ لَا مِنْ شِیمَتِهِ أَنْ یَقُولَ قَوْلًا لَا مَعْنَی لَهُ فَیَلْزَمَ الْأُمَّةَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ لَمَّا کَانَتِ النُّبُوَّةُ وَ الْأُخُوَّةُ مَوْجُودَتَیْنِ فِی خِلْقَةِ هَارُونَ وَ مَعْدُومَتَیْنِ فِیمَنْ جَعَلَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِمَنْزِلَتِهِ أَنَّهُ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ عَلَی أُمَّتِهِ کَمَا اسْتَخْلَفَ مُوسَی هَارُونَ حَیْثُ قَالَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ لَوْ قَالَ لَهُمْ لَا تُقَلِّدُوا الْإِمَامَةَ إِلَّا فُلَاناً بِعَیْنِهِ وَ إِلَّا نَزَلَ بِکُمُ الْعَذَابُ لَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ الْأَلِیمُ وَ زَالَ بَابُ الْإِنْظَارِ وَ الْإِمْهَالِ»

الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج1، ص255

شاید همین باشد عبارتی گفته که تقریبا دو پهلو باشد، بعضی ها توجیهات دیگری بکنند ولی این روایت با روایات متعددی که:

«عَلِیٌّ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی‏»

کمال الدین و تمام النعمة؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: اسلامیه، ج1، ص276

«أنت ولی کل مؤمن بعدی ومؤمنة»

المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة : الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652

«وَ هُوَ مَوْلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ إِمَامُ کُلِّ مُؤْمِن‏»

الأمالی (للصدوق)؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: کتابچى، ص113، المجلس الرابع والعشرون

باید جمع بندی شود.

در رابطه با قضیه آب که مهریه حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. من روایت صحیحی در این زمینه ندیدم، البته جهان کلا ملک اهل بیت (علیهم السلام) است نه تنها آب بلکه کل جهان و کل خلائق ملک اهل بیت است.

به تعبیر آیت الله العظمی خویی که فرمود:

«لهم الولایة علی ما سوی الله»

این ها ولایت بر کل ماسوی الله دارند. یا تعبیر مرحوم کمپانی:

«لهم الولایة المعنویة والسلطنة الباطنیة على جمیع الأمور التکوینیة والتشریعیة»

حاشیة کتاب المکاسب؛ تألیف : الشیخ محمد حسین الأصفهانی، تحقیق : الشیخ عباس محمد آل سباع، الطبعة : الأولى / 1418 ه‍ ق، الناشر : أنوار الهدى، المطبعة : علمیة، ج 2، ص 379

تعبیر اقای خویی را قبلا هم برای دوستان خواندیم که امام ولایت تشریعیش به این است که می تواند زن کسی را بدون اطلاع او طلاق بدهد و به عقد دیگری در بیاورد یا به عقد خودش در بیاورد. خانه کسی را بدون اطلاع او بفروشد و این خانه را به کسی دیگر بفروشد و یا خودش در آن جا سکونت کند.

بنابراین اهل بیت ولایت بر کل ما سوی الله دارند به اذن الله تمام عالم، ملک این ها است و می توانند در ملک خودشان تصرف کنند کیف شاء و بما شاء. اگر ما امام را این طوری نشناسیم یک مقداری با مشکل مواجه خواهیم شد.

آغاز بحث...

بحث ما در فقه الحکومه این بود که آیا قضیه حکومت ظالم مشروعیت دارد یا ندارد؟ عباراتی از اهل سنت آوردیم که ظالم هر آن چه امر کند و امر ضد دینی هم بکند همه مردم موظف هستند این امر ضد دینی حاکم را عمل کنند، کاری نداشته باشند:

«علیهم ما حُمِّلُوا وَعَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی، ج3، ص1474، ح 1846

هرچه که تکلیف آن ها است انجام می دهند و خودشان به مجازات خودشان می رسند و شما هم وظیفه تان تحمل کردن است شمشیرتان را بشکنید و در خانه تان بنشینید اگر آمدند شما را خواستند بکشند گردن تان را هم برای شمشیر ظالم آماده کنید. یعنی در حقیقت یک روحیه ذلت برای مسلمان ها این روایت تقریر می کند.

عرض کردم این روایت ها با خود احادیثی که در کتب اهل سنت با سندهای معتبر آمده و بزرگانشان مثل امام قرطبی یا امام ذهبی و دیگران آورده اند کاملا در تضاد است.

افزون بر این که مخالف قرآن و مخالف عقل و مخالف فطرت است اصلا تسلیم ظلم شدن مساعدت با ظالم را فطرت بشری نمی پذیرد.

ما به عبارت هایی که اقای ذهبی در کتاب الکبائر دارد. کتاب کبائر را هم بد نیست دوستان مطالعه کنند، شبیه کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب است، ولی با نگاه اهل سنت است.

روایاتی ما خواندیم و توضیحی هم داده شد که خدای عالم به حضرت عیسی می گوید به ظالم بگویید به یاد من نباشند من را ذکر نکنند و یاد نکنند چون اگر یک ظالمی من را یاد کند من یاد می کنم.

(فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ)

پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم! و شکر مرا گویید و (در برابر نعمتهایم) کفران نکنید!

سوره بقره (2): آیه 152

یاد من به ظالمین این است که آن ها را لعنت می کنم، و روایت هم داریم، روایت خیلی عجیب است می گوید اگر کسی در حقش ظلم شده و این هم در حق کسی ظلم کرده اگر این مظلوم کسی را نزد خدای عالم نفرین کند.

خدای عالم خطاب می کند اگر بخواهم نفرین تو را در حق کسی که در حق تو ظلم کرده تو هم در حق یک مظلومی ظلم کردی آن هم دارد تو را نفرین می کند باید هردو را من قبول کنم.  یعنی این باعث می شود که هردوی شما گرفتار لعنت و عذاب من بشوید.

این هم است ما حواس مان را جمع کنیم اگر در حق کسی ظلم کردیم و مشابه آن ظلم در حق ما شد نسبت به ظالم ما داریم نفرین می کنیم آن مظلوم هم دارد در حق ما نفرین می کند خیلی حواسمان را جمع کنیم.

یا در روایت آمده است فردای قیامت افرادی که حقی به گردن دیگران دارند ملائکه یا ائمه واسطه می شوند آقا فلانی که به گردن شما حقی دارد او را مورد بخشش قرار بده مقاومت می کند می گوید تو حقی مثلا بر اقای زید داری نمی خواهی ببخشی و از آن طرف هم تو در حق فلانی ظلم کردی او هم نمی خواهد تو را ببخشد. باید هردو نفر شما به جهنم تشریف ببرید.

اگر بنا باشد عدالت باشد این عدالت اتوبان یک طرفه نیست در حق تو کسی ظلم کرده حق تو را پایمال کرده الان دنبال حقت هستی افراد دیگری هم هستند که تو در حق آن ها ظلم کردی. حقشان را پایمال کردی. تو از سر تقصیرات آن کسی که در حقش ظلم کردی بگذر تا او هم بگذرد دو نفری باهم بهشت بروید.

حتی من روایتی دیدم– من مدتی در رابطه با اخلاق علوی صحبت می کردم، نکات زیبایی داشت _

 خیلی روایات عجبیبی بود که حتی بعضی از افراد به خاطر ظلم گرفتار آتش جهنم می شوند ائمه (علیهم السلام) می آیند شفاعت می کنند می گویند تو به خاطر این گناه و این ظلم حق الناسی که به گردنت است این جا آمدی. تو بیا در حق آن کسانی که در حق تو بدی کردند از ان ها بگذر ما هم از این ها بخواهیم که در حق تو بگذرند هردو از این جا بیرون بیایید و بهشت بروید.

این ها همدیگر را حلال می کنند و سر و صورتشان را از این آتش و خاکستر پاک می کنند هردو بهشت می روند. این یک روایتی بود که برای شما خواندیم.

بعد ذیل روایت است:

«لا یقف أحدکم فی موقف یضرب فیه رجل مظلوم»

اگر یک مظلومی را می زنند در آن جا اگر نمی توانید از مظلوم دفاع کنید تماشاگر نباشید، سریع محل را ترک کنید.

الکبائر؛ اسم المؤلف: محمد بن عثمان الذهبی الوفاة: 748، دار النشر: دار الندوة الجدیدة – بیروت، ج1، ص112

یا در یک مجلسی دارند غیبت می کنند، این را عزیزان در کتاب مکاسب محرمه شیخ انصاری خوانده اند ایشان روایات را مفصل آورده است.

می گوید اگر در یک مجلسی دارند غیبت می کنند، وظیفه تو این است که از غیبت جلوگیری کنی، و در روایت هم قریب به این مضمون دارد اگر در یک جلسه غیبت است شما از غیبت جلوگیری کردید یا از یک گناهی جلوگیری کردید ثواب عبادت بسیار زیادی به شما می دهند.

و اگر غیبت کردند و می توانی هم جلوگیری کنی جلوگیری نکردی تو هم در غیبت این ها شریک هستی، گناهی که برای غیبت کننده نوشته می شود همان گناه هم برای شنونده نوشته می شود.

در هر صورت ...

دوستان عزیز قضیه خیلی سخت تر از این است که ما در نظر گرفتیم، یک مقداری ما دقت کنیم این درس و بحث مان و شریعت برای این است که ما عمل کنیم، شریعت کلا از طهات تا دیات تمامش برای این است که ما نفس اماره را بکشیم. گناهی در زندگی ما صورت نگیرد بلکه مکروهاتی هم در زندگی ما صورت نگیرد.

اگر ما به این مرحله رسیدیم تازه به پله اول عبودیت رسیدیم یعنی تازه ان جایی است که نماز ما بعد از این که:

(إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ)

نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمی‌دارد.

سوره عنکبوت (29): آیه 45

این پله اول است. پله دوم:

«الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج3، ص265، بَابُ فَضْلِ الصَّلَاة، ح6

«الصَّلَاةُ مِعْرَاجُ المُؤْمِنِ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج79، ص303

این ها پله دوم می شود. این که ما می بینیم در پله دوم و سوم نمی رسیم و نماز ما «مِعْرَاجُ المُؤْمِنِ» نیست. «قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ» نیست. در نمازمان تمام بدهی ها و طلب ها و مشکلات زندگی و امثال این ها سراغ ما می آید به خاطر این است که ما پله اول را طی نکردیم.

 (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ). تحقق پیدا نکرده یعنی ما شریعت را انجام ندادیم وقتی شریعت تمام شد به قول عرفا نوبت به طریقت می رسد. طریقت در حقیقت همان سلوک یا سیر الی الله است.

یعنی نفس اماره که کشته شد در خطبه 220 دارد:

«قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَه‏»

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 337، خطبه 220

این مهم است؛ یعنی نود و نه درصد عبودیت امات نفسه است، نفس باید کشته بشود نفسی نباشد؛ یعنی اصلا فکر گناه هم به ذهن ما نیاید.

اگر به این جا رسیدیم دیگر به تدریج آن سیر و سلوک آغاز می شود، آن وقت وقتی قرآن می گوید:

(وَهُوَ مَعَکُمْ أَینَ مَا کُنْتُمْ)

و هر جا باشید او با شما است

سوره حدید (57): آیه 4

را لمس می کنیم؛ یعنی احساس می کنیم که خدای عالم همواره با ما است یک لحظه خدا از ما غافل نیست.

البته می گویند (وَهُوَ مَعَکُمْ أَینَ مَا کُنْتُمْ)؛ هنوز تقریبا شرک به توحید نرسیده خدایی در کنار را دارد عبادت می کند. هو معکم، یک کمی است یک مع است یک الله است تا عبد در اثر سیر و سلوک و به یاد خدا بودن و این آیه شریفه:

(أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى)

آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می‌بیند؟!

سوره علق (96): آیه 14

را همین طور در طول روز به خودش تلقین کردن، (أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى)، (أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى)، (أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى)... تلقین کردن تازه انسان به آن جایی می رسد که:

(وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ)

 ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم.

سوره ق (50): آیه 16

 دیگر در این جا دوئیتی در کار نیست، یک خدایی، یک عبدی و یک معیتی و این ها در کار نیست، در حقیقت به اینجا می رسد که: (وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ).

 ولی دوستان عزیز ! این مرحله نهایی نیست، این ها را قدر بدانید این ها در حوزه پیدا نمی شود، (وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ). یک اقربی است و یک وریدی است، یعنی در حقیقت باز یک نوعی استشمام دوئیت است تا عبد باز در اثر سیر  و سلوک و به یاد و ذکر خدا بودن خدا را ناظر بر خویش دیدن  به این جا می رسد که:

(وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ)

و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل می‌شود.

سوره انفال (8): آیه 24

دیگر در این جا تمام این بدن ملک خدا می شود، انسان دیگر نفسی و خودیتی احساس نمی کند، دیگر این جا تصرف کننده در ما و در روح ما خدای عالم می شود. دیگر ما تصرفی در خودمان نداریم.

(اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیءٍ)

خداوند آفریدگار همه چیز است.

سوره زمر (39): آیه 62

محقق می شود دیگر حرف می زنم، من نیستم حرف می زنم، او حرف می زند. یا آیه شریفه:

(وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى)

و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت!

سوره انفال (8): آیه 17

در انسان محقق می شود یعنی می رسد به آن مرحله عبودیت می رسد.

مثال می زند (وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى)؛ هم رمیت دارد هم ما رمیت دارد و هم الله رمی دارد. هم می خواهد هم ان اراده عبد را در این وسط دخیل بکند ولی اراده که خدا به من داده است می تواند این اراده را هم از من بگیرد.

من اراده دارم کار خوب بکنم یا بد بکنم ولی این اراده مقهور قدرت خدا است خدا می تواند همین اراده را از من بگیرد. ما روایات هم زیاد داریم مرحوم علامه شهید مطهری دارد شاید یکی از بهترین کتاب های ایشان کتاب انسان و سرنوشت است.

من به دوستان توصیه می کنم این کتاب را مثل کتاب های حوزوی اصلا باهم مباحثه کنند، در آن جا یک دسته روایاتی می آورد که بعضی وقت ها انسان یک کاری را انجام می دهد بعد از این که انجام شد پشیمان می شود که ای وای چرا من همچنین کاری کردم؟

 در حقیقت بعضی بعضی مواقع خدای عالم به خاطر بعضی از گناهان یا بعضی از بی توجهی ها و یا به خاطر بعضی از غفلت ها اراده را از من سلب می کند یک کاری انجام می دهم بلا فاصله هم پشیمان می شوم که چرا همچنین کاری را انجام دادم.

عزیزان یک مقداری دقت کنند که این درس خواندن های ما همه مقدمه برای این جا است که ما بتوانیم به مرحله (وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى)؛ برسیم.

و آن جایی که:

(مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ)

(آری،) آنچه از نیکیها به تو می‌رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خود توست.

سوره نساء (4): آیه 79

(قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ)

بگو: همه اینها از ناحیه خداست.

 سوره نساء (4): آیه 78

این کل، (کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ)؛ رمز عبودیت است. اگر به این جا رسیدیم دیگر ملائکه را می بینیم، انبیاء را می بینیم، ملکوت را می بینیم و همه چیز برای ما کشف می شود. تمام حقایق برای ما روشن می شود؛ یعنی ما از این عالم ملکی بالاتر می رویم و محیط بر عالم ملک می شویم.

افرادی می آیند و می روند حقیقت افراد برای آدم روشن و واضح می شود؛ یعنی آن چشم برزخیه به قول اقایان بزرگان باز می شود.

و اگر واقعا این را ما در دنیا در اثر ریاضت، ریاضت را هم عرض کردم دو مرحله دارد یکی عمل به شریعت است و یکی هم عمل به سیر و سلوک یا عمل به طریقت است. مرحله سوم دیدار جمال الهی است.

(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ)

ما را به راه راست هدایت کن

سوره فاتحه (1): آیه 6

مرحوم امام می گوید مراد از صراط مستقیم در نماز این است که اراده کن خدایا من را هدایت کن به آن جایی که جمال تو را ببینم. آن هایی که انبیاء و اولیاء و ملائکه مقرّبین که انعمت علیهم من النبیین والشهداء والصدیقین والصالحین این ها که شاهد جمال تو هستند که یک لحظه جمال حق را دیدن به سلطنت کل کره زمین از اول خلقت تا آخر خلقت می ارزد.

این هم یک نکته بود که در ذیل این خواستم عرض کنم. بعد ایشان یک بحث دیگری را در انتهای صفحه 112 و اول صفحه 113 در کتاب کبائر می آورد:

«عن رسول الله صلى الله علیه وسلم أنه قال أتی رجل فی قبره»

مردی را در قبرش می آورند

 «فقیل له إنا ضاربوک مائة ضربة»

صد تا ضربه شلاق باید بخورد

 «فلم یزل یتشفع إلیهم»

دست به دامن این ها می شود التماس می کند.

 «حتى صاروا إلى ضربة واحدة»

تا این که ملائکه به یک ضربه اکتفا می کنند.

 «فضربوه»

یک ضربه که می زنند

 «فالتهب القبر علیه نارا»

آتش سراسر قبر را فرا می گیرد.

 «فقال لم ضربتمونی هذه الضربة»

می گوید این یک ضربه و شلاق را چرا به من زدید؟

 «فقالوا إنک صلیت صلاة بغیر طهور»

نماز خواندی ولی حوصله نداشتی وضو بگیری

الکبائر؛ اسم المؤلف: محمد بن عثمان الذهبی الوفاة: 748، دار النشر: دار الندوة الجدیدة – بیروت، ج1، ص112 و 113

یا وضو گرفتی ولی وضوی سالم و باطن نگرفته ای. یکی از دوستان نزدیک ما برای خود من نقل می کرد می گفت من خدمت یکی از اولیاء الله بودم، وضو گرفتم امدم نماز بخوانم گفت آقا وضویت باطل است و نماز هم که داری می خوانی باطل است.

گفتم آقا من وضو را سالم گرفتم، گفت وقتی داشتی وضو می گرفتی سمت چپ دستت را می شستی این فکر به ذهنت آمد گفتم بله راست است. گفت وقتی فکر به ذهنت آمد دیگر وضویت را باطل کرد. البته این باطل شدن وضو بطلان شرعی نیست این بطلان، بطلان عرفانی است. گفت برو دوباره وضو بگیر بیا نمازت را بخوان!

در همین وضویی که ما داریم می گیریم در روایت هم داریم ائمه (علیهم السلام) وقتی وضو می گرفت رنگشان تغییر می کرد، می گفتند آقا جان چرا رنگت تغییر می کند می فرماید من می خواهم وضو بگیرم آماده بشوم با مالک عرش کرسی سخن بگویم و لذا ما آن دعاهایی که در وضو است خیلی دقت کنیم.

وقتی صورت می شوییم:

 «اَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهی یَوْمَ تَسْوَدُّ فیهِ الْوُجُوهُ وَلا تُسَوِّدْ وَجْهی یَوْمَ تَبْیَضُّ فیهِ الْوُجُوهُ»

خدایا چهره ام را سپید کن، روزی که چهره ها سیاه می شود، و چهره ام را سیاه مکن، روزی که چهره ها سپید می گردد.

دست راست مان را می شوییم:

«اَللّهُمَّ اَعْطِنی کِتابی بِیَمینی وَالْخُلْدَ فِی الْجِنانِ بِیَساری وَحاسِبْنی حِساباً یَسیراً»

خدایا پرونده ام را به دست راستم بده، و نامه جاوید بودن در بهشت را به دست چپم، و حسابم را به حسابی آسان رسیدگی کن.

دست چپ مان را می شوییم:

«اَللّهُمَّ لا تُعْطِنی کِتابی بِشِمالی وَلا مِنْ وَرآءِ ظَهْری وَلا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً اِلی عُنُقی وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّیرانِ»

خدایا پرونده ام را به دست چپم وا مگذار، و از پشت سرم در اختیارم قرار مده، و آن را بسته به گردنم ننما، و از پاره های آتش به تو پناه می برم.

سر مان را وقتی مسح می کنیم:

«اَللّهُمَّ غَشِّنی رَحْمَتَکَ وَبَرَکاتِکَ»

خدایا رحمت و برکاتت را بر من بپوشان.

وقتی پایمان را مسح می کنیم:

«اَللّهُمَّ ثَبِّتْنی عَلَی الصِّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الاْقْدامُ وَاجْعَلْ سَعْیی فیما یُرْضیکَ عنّی یا ذَاالْجَلالِ وَالاْ کْرامِ»

خدایا مرا بر صراط ثابت بدار، روزی که قدمها می لغزد، و کوششم را در انچه تو را از من خشنود می کند قرار ده، ای دارای بزرگی و اکرام.

زمانی که از وضو گرفتن فارغ شدیم، بخوانیم:

«اَللّهُمَّ اِنّی أَسْئَلُکَ تَمامَ الْوُضُوءِ وَتَمامَ الصَّلوةِ وَتَمامَ رِضْوانِکَ وَالْجَنَّةَ»

خدایا از تو می خواهم کمال وضو، و کمال نماز، و کمال خشنودی ات و بهشت را.

به دعاهایی که در وضو هست دقت کنیم این دعاها را بخوانیم مخصوصا در بعضی از روایات است که بگویید:

«اللّهُمَّ اجْعَلْنی مِنَ التّوّابینَ وَ اجْعَلْنی مِنَ الْمُتَطهِّرین»

این ها را ما دقت داشته باشیم. بغیر طهور که می گوید اعم از این است که وضو نگیرد یا وضوی باطل بگیرد یا وضوی بدون حضور بگیرد.

خلاصه دوستان فردای قیامت اینطور نشود که بگوییم:

(یا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ)

افسوس بر من از کوتاهیهایی که در اطاعت فرمان خدا کردم.

سوره زمر (39): آیه 56

که من می توانستم آدم خوبی باشم ولی نشدم، وا مصیبتا از این غفلت ها. لذا در قیامت می آید به تعداد ساعات عمرمان جعبه هایی است باز می کنند اگر در این ساعت به یاد خدا بودیم جعبه پر از نور است و تبدیل به درجه می شود.

اگر در این ساعت غافل بودیم یا مشغول گناه بودیم تبدیل به عذاب می شود. یا اگر نیت بد نداشتیم این جعبه خالی است تأسف می خوریم که چرا این همه ساعات عمرمان از ما گذشت و نیت خوب نکردیم.

در هر صورت...

«صلیت صلاة بغیر طهور»

و از آن طرف:

 «مررت برجل مظلوم فلم تنصره»

علت این که ما این یک ضربه را زدیم به خاطر این است که به یک مظلومی رسیدی دیدی در حقش ظلم می کنند ولی او را کمک نکردی، رفع ظلم از او نکردی، می توانستی رفع ظلم هم بکنی.

 «فهذا حال من لم ینصر المظلوم مع القدرة على نصره»

ذهبی می گوید این حال کسی است که قدرت دارد مظلوم را یاری کند و یاری نکرده این وضعش در قبر و قیامت است.

 «فکیف حال الظالم»

دیگر کسی که خودش ظلم می کند تکلیفش معلوم و روشن است.

الکبائر؛ اسم المؤلف: محمد بن عثمان الذهبی الوفاة: 748، دار النشر: دار الندوة الجدیدة – بیروت، ج1، ص112 و 113

حال مظلوم این باشد حال ظالم دیگر کاملا مشخص است که چه است.

امیدواریم خدای عالم ما را از غفلت بیدار کند این روایت ها در حقیقت برای ما تکان دهنده و عبرت انگیز است. و مهم هم از همین درس و بحث و ضرب زید عمرا و قال الباقر و قال الصادق این است که ما از این روایات بهره برداری کنیم و به مقام قرب الهی برسیم.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها