2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
فاجعه دردناک کربلا، محصول تفکرات مکتب سقیفه!
کد مطلب: ١٣٤٨٨ تاریخ انتشار: ٠٥ شهریور ١٣٩٩ - ١٦:٢٨ تعداد بازدید: 3842
سخنراني ها » عمومي
فاجعه دردناک کربلا، محصول تفکرات مکتب سقیفه!

ویژه برنامه قتیل العبرات 99/06/05

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 99/06/05

موضوع: فاجعه دردناک کربلا، محصول تفکرات مکتب سقیفه!

ویژه برنامه قتیل العبرات

فهرست مطالب این سخنرانی:

ذکر توسل به باب الحوائجِ شش ماهه امام حسین (سلام الله علیه)

روشنگری خاص امام حسین (سلام الله علیه) پیرامون دودمان بنی امیه!

دستور عجیب و ضد قرآنی خلیفه دوم، مقدمه وقوع فاجعه کربلا!

خواهش می کنم عزیزان اهل سنت این روایت را بخوانند!

یک سؤال بی جواب از «ابن تیمیه»!

«شمر بن ذی الجوشن»: من انسان شریفی هستم!!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله

خدا را بر تمام نعمت­هایش به ویژه نعمت ولایت و شرکت در عزاداری سیدالشهداء و سرور آزادگان سپاس می­گوییم؛ باشد که همه این تلاش­ها، ذخیره­ای باشد برای لحظه جان کندنمان، شب اول قبرمان و عالم برزخ، قیامت، و بهشتمان.

ذکر توسل به باب الحوائجِ شش ماهه امام حسین (سلام الله علیه)

امشب شیعیان معمولاً درب خانۀ یک باب الحوائج شش ماهه می­روند. با اینکه کوچک است و شش ماهه بیشتر نیست، ولی «باب الحوائج» است و پیش خداوند، پیش رسول اکرم، امیرالمؤمنین، صدیقه طاهره و پیش امام حسین آبروی زیادی دارد.

عزیزان هر کجا عرائض ما را می­شنوند، یا تکرار برنامه را می­بینند، با تمام خلوص برویم درب خانۀ این فرزند شش ماهه امام حسین.

بعضی از بزرگان می فرمایند که وقتی شما می­خواهید حاجتی بگیرید، مثل بچه کوچکی که یک چیزی از مادر می­خواهد و مادر نمی­دهد، او خودش را به آب و آتش می­زند، اصرار می­کند، گریه می­کند، به دست و پای مادر می­افتد، تا به هر نحوی هست خواسته خودش را از مادر بگیرد، حاجت خود را باید اینطوری از ائمه (علیهم السلام) خواست.

امتحان عشق چون در کربلا آغاز شد

کودک شش ماهه بین عاشقان ممتاز شد

هر گلی کز شاخه افتاد و به خاک و خون تپید

باغبان عشق آمد با گلش دمساز شد

بین هفتاد و دو گل، یک غنچه­ نشکفته بود

کان هم آخر روی دست باغبانش باز شد.

نقل است که وقتی تیر به حلقوم «علی اصغر» رسید، «علی اصغر» به جای گریه کردن، تبسم کرد!

ز ضرب تیر، چنان دست و پای خود گم کرد

که خواست گریه کند، در عوض تبسّم کرد

طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند

آن که بر مرگ زند خنده علی اصغر توست

ای که در کرب وبلا بی کس و یاور ماندی

چشم بگشا و ببین خلق جهان یاور توست

خواهر غم زده­ات دید سرت بر نی و گفت

آنکه باید به اسیری برود خواهر توست

این طفل شش ماهه، قلب همه را سوزاند. روای می­گوید: وقتی خبر قیام «مختار ثقفی» و انتقام از قاتلین سیدالشهداء را به مدینه آوردند، خدمت امام سجاد بودم. به حضرت گفتم: «شمر» را مجازات کردند. «عبیدالله بن زیاد» را هم مجازات کردند.

امام سجاد (سلام الله علیه) فرمود: از «حرمله» چه خبر؟ راوی می­گوید: من یکی دو روز بعد خبر گرفتم، فهمیدم «حرمله» هم به مجازات رسیده است. خدمت امام سجاد رسیدم، وقتی خبر هلاکت «حرمله» را گفتم، حضرت چشمانش اشک آلود شد، افتاد به سجده و خدا را شکر کرد.

این بچه­ شش ماهه از شدت تشنگی و گرسنگی در دامن مادر بال بال می­زد، زبان حال «رباب» است، خیلی جان سوز است:

اصغر به جای گریه بهر عمو دعا کن

تا زنده باز گردد ای اصغرم دعا کن

کمتر به شیون خود غوغا به خیمه­ها کن

اصغر به جای گریه بهر عمو دعا کن

بچه وقتی سینه مادر را می­مکد، می­بیند شیر نیست، ناراحت می­شود، چنگ می­زند، بال بال می­زند.

دست من نیست اگر سینه من بی شیر است

اینقدر چنگ نزن، پاره شده پیرهنم

پدرت کاش نبیند که خجالت بکشد

جای ناخن زدنت مانده به روی بدنم

اصغر دور تا دورم نشستند و نگاهم می­کنند

اینقدر ناخن مزن دارم خجالت می­کشم

قضیه­ شهادت «علی اصغر» خیلی جان سوز است. بزرگان، این جریان را به تفصیل نوشته­اند. «خوارزمی» در «مقتل الحسین»، جلد دوم، صفحه 32؛ «ابن اعثم کوفی» در «الفتوح»، جلد 5 صفحه 131؛ مرحوم «شیخ مفید» در «الارشاد»، صفحه 240، مرحوم «علامه مجلسی» در «بحارالانوار»، جلد 5، صفحه 46؛ به تفصیل نوشته­اند.

ولی من می خواهم بروم سراغ یکی از علمای بزرگ اهل سنت، بنام «خوارزمی» که کتاب مستقلی نوشته به نام «مقتل الحسین». ایشان از استوانه­های علمی اهل سنت است می گوید:

« لما فجع بأهل بیته و ولده و لم یبق غیره و غیر النساء و الأطفال و غیر ولده المریض»

وقتی در کربلا عزیزان امام حسین همه از دست رفتند و غیر از زنان و اطفال و غیر از امام سجادی که مریض بود کسی نبود

« نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّه»

آیا کسی هست از حرم پیغمبر دفاع کند؟

«هَلْ مِنْ مُوَحِّد يَخافُ اللّهَ فينا»

آیا یک خداشناسی هست که بخاطر خدای عالم بترسد و این همه ظلم در حق ما نکند؟

«هَلْ مِنْ مُغيث يَرْجُوا اللّهَ فِي إِغاثَتِنا»

آیا یک فریاد رسی هست بیاید بخاطر خدا به فریاد ما برسد؟

«هَلْ مِنْ مُعين يَرْجُوا ما عِنْدَاللّهِ فِي إِعانَتِنا»

آیا یک نفر هست بخاطر رضای خدا بیاید از ما یاری کند؟

می­گوید وقتی امام حسین این چنین سخن گفت،

«و أرتفعت اصوات النساء بالعويل»

صدای ناله زن و بچه امام حسین در خیمه بلند شد. شیون­ها فضای کربلا را گرفت. امام حسین آمد به طرف خیمه، خواهرش را زینب صدا زد؛

«ناوِلُونی عَلِیَّاً الطِّفلَ حتّی اَوُ دِّعَهُ»

این سخن یک عالم سنی است در قضیه­ شهادت حضرت علی اصغر. نقل می کند که امام حسین (سلام الله علیه) فرمود: خواهرم زینب! آن فرزند شش ماهه، علی اصغرم را بده تا از او خدا حافظی کنم.

زینب قنداقه علی اصغر را به دست حسین قرار داد؛ «خوارزمی» یک جمله­ای دارد خیلی دل آدم را کباب می­کند، می­گوید:

«فَجَعَلَ يُقَبِّلُهُ»

امام حسین این طفل شش ماهه را به دست گرفت، به آغوش گرفت، شروع کرد او را بوسه زدن. فرمود:

«وَيلٌ لِهؤُلاءِ القَومِ إذا كانَ خَصمَهُم جدک»

وای بر این قومی که علی جان، دشمن اینها جدّ تو باشد.

و همین که امام حسین داشت علی اصغر را می­بوسید؛

« فبینا الصبی فی حجره إذ رماه حرملۀ بن الکاهل الأسدي فذبحه فی حجره»

در همین حالی که حسین بوسه می­زد تیری از ناحیه­ حرمله آمد گلوی علی اصغر را پاره کرد

دوستداران حسین! من تقاضا دارم این جمله را دقت کنید:

« فتلقی الحسین دمه حتی امتلأت کفه ثم رمی به نحو السماء»

امام حسین کف دستش را زیر گلوی علی اصغر گرفت تا کفش از خون گلوی علی اصغر پُر شد و بعد این خون گلوی علی اصغر را به طرف آسمان پرت کرد

« و قال: اللّهم! إن حبست عنا النصر فاجعل ذلک لما هو خیر لنا»

خدایا! اگر پیروزي با ما نیست به جاي آن خیر ما را قرار ده.

«ثم نزل الحسین عن فرسه و حفر للصبی بجفن سیفه و زمله بدمه و صلّی علیه»

سپس از اسبش پیاده شد و با غلاف شمشیر، گودالی کند و طفل را آغشته به خون، به خاك سپرد و بر او نماز خواند.

مقتل الحسین علیه السلام؛ تألیف: اخطب خوارزم، موفق بن احمد - سماوی، محمد؛ الناشر: انوار الهدي، چاپ دوم، سنة 1381ش -1423ق، ج2، ص 32

خیلی جان سوز است. می­گوید: حسین آمد با غلاف شمشیرش قبری کند، بدن علی اصغر را با غون گلویش، آغوشته به خون کرد و نمازی خواند و او را در آن قبر کوچک دفن کرد.

دردانه­ترین پسر علی اصغر بود

آرام دل پدر، علی اصغر بود

مردانه به جانبازی بابا می­رفت

تیر آمد و چون سپر علی اصغر بود

شاید خنده علی اصغر بعد از خوردن تیر، بخاطر این بود که بگوید بابا اگر من نتوانستم بخاطر کوچکی­ام شمشیر بگیرم و مانند داداشم علی اکبر از تو دفاع کنم، یا همانند عمو جانم از تو دفاع کنم، ولی همین اندازه توانستم و خدا توفیقم داد این گلوی از گل نازک­تر را در برابر تیر دشمن قرار دادم. بابا! یک تیری به گلوی من خورد، به تو نخورد. بابا ای کاش علی اصغرت هزاران جان داشت در برابر تیرهای دشمن قرار می­داد؛ تیرها به من علی اصغر می­خورد ولی بابا به تو نمی­خورد.

«ألا لعنة الله علی القوم الظالمیــن و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون»

ما در جلسات گذشته در رابطه با هدف قیام امام حسین نکاتی را عرض کردیم و اشاره کردیم که یکی از بزرگترین فلسفه قیام امام حسین (سلام الله علیه)، مبارزه با ظلم، جور و حکومت جائر و ظالم بود.

روشنگری خاص امام حسین (سلام الله علیه) پیرامون دودمان بنی امیه!

عبارتی را از کتاب «الکامل فی التاریخ» اثر «ابن اثیر» متوفی 630هجری آوردیم که در حقیقت جزء مفصل­ترین و معتبرترین کتاب تاریخی اهل سنت است. ایشان در جلد 3 صفحه 408 و قبل از او «تاریخ طبری» در جلد 3 صفحه 307 آورده که حضرت فرمود:

«ألا وإن هؤلاء قد لزموا طاعة الشیطان وترکوا طاعة الرحمن وأظهروا الفساد وعطلوا الحدود »

ای مردم! این دودمان بنی امیه به طاعت شیطان پایبند شده و از پیروی خداوند سرپیچی کرده‌اند و خدا محوری را کنار گذاشتند. آن‌ها فساد را آشکار ساخته‌اند. و حدود الهی را تعطیل کرده‌اند.

الکامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 3، ص 408، باب ذکر مقتل الحسین رضی الله عنه

فرمود: این حکومت و سردمداران، به جای خدا محوری و رحمان محوری، شیطان محور شده­اند. به جای آن که مظاهر الهی را در جامعه پیاده کنند، اوصاف شیطانی را و اعمال شیطانی را گسترش می­دهند.

این منطق امام حسین (سلام الله علیه) هست. از آن طرف منطق «معاویه» که شاید منطق وهابیت امروز هم باشد، بگویند اگر حاکم اسلامی، قلب شیطانی داشته باشد و وجودش وجود شیطانی باشد ولی ظاهر انسانی داشته باشد و شما را مورد ضرب و شتم قرار بدهد و اموال شما را مصادره به ناحق بکند، شما وظیفه­تان از همچین حاکمی اطاعت کردن و تبعیت کردن است!!

عرض کردیم این منطق، نه با قرآن می­سازد، نه با سنت می­سازد و نه با عقل و منطق می­سازد.

چگونه می توان حکم کرد که یک انسان در برابر یک حاکم ظالم و مستبد، که او را از تمام حقوقش محروم کند و مورد ضرب و شتم قرار بدهد و اموال و هستی­اش را به خطر بیاندازد، وظیفه شرعی اش اطاعت کردن از او باشد.

اینها روایاتی است که بنی امیه ساخته­اند و متأسفانه در کتاب­های معتبر اهل سنت مثل «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» وارد شده است.

ما امیدوار هستیم که إن شاءالله بزرگان و اعاظم اهل سنت دقت کنند و به جای آنکه ختم «صحیح بخاری» بگیرند - البته هر چه خودشان صلاح می­دانند - بیایند این اسرائیلیات را از «صحیحین» حذف کنند. چرا که این روایات، واقعاً مایه­ شرم برای مسلمانهاست.

البته یکی از علمای مصر، یک همچین کاری کرد ولی متأسفانه او را بایکود کردند. برادر «حسن البنا»، بنیانگذار جنبش «اخوان المسلمین»، آمد تمام روایات اسرائلیات در «صحیح بخاری» را جدا کرد و گفت تقریباً یک سوم «صحیح بخاری» با عقل و منطق قرآن نمی­سازد!!

خیلی عجیب است که می گویند اگر چنانچه حاکم اسلامی، دستور ضد دینی و ضد اسلامی به شما داد، وظیفه شما تبعیت کردن است. من نمی­دانم این عزیزان و این جوانهای اهل سنت، وقتی این روایت­ها را می­بینند، فکری هم می­کنند؟ دقتی هم می کنند؟

دستور عجیب و ضد قرآنی خلیفه دوم، مقدمه وقوع فاجعه کربلا!

حاکم اسلامی وظیفه­اش اجرای اسلام و پیاده کردن دستور اسلام است؛ در حالیکه همانگونه که من دیشب عرض کردم، آقای «خلال» متوفی 311هجری، در کتاب «السنه» روایتی را از قول آقای خلیفه دوم نقل می کند که گفت:

«فإن أمر علیک عبد حبشی مجدع فاسمع له وأطع»

اگر انسانی بیگانه بر تو حاکم شد، وظیفه تو این است که از او اطاعت کنی و حرف شنوی داشته باشی.

«وإن ضربک فاصبر»

اگر تو را مورد ضرب و شتم قرار داد صبر کن.

«وإن حرمک فاصبر»

اگر تو را از حقت محروم کرد صبر کن.

«وإن أراد أمرا ینقص دینک فقل سمعا وطاعة دمی دون دینی»

اگر او به تو دستور ضد دینی داد، بگو: اطاعت می‌کنم، دینم فدای جانم باد.

السنة، اسم المؤلف: أبو بکر أحمد بن محمد بن هارون بن یزید الخلال، دار النشر: دار الرایة - الریاض - 1410 هـ - 1989 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د.عطیة الزهرانی، ج 1، ص 111، ح 54

ببینید این فتواها بود که حادثه کربلا را به وجود آورد. آنهایی که آمده بودند برای قتل امام حسین، یهودی نبودند، مسیحی نبودند، لامذهب نبودند؛ همه مسلمان بودند!!

این طرف امام حسین (سلام الله علیه) با یارانش نماز جماعت می­خواند، آنطرف هم، «عمر سعد» با سپاهیانش نماز جماعت می­خواند. این واقعاً مایه­ تأسف و تأثر است!

خواهش می کنم عزیزان اهل سنت این روایت را بخوانند!

جالب این هست که در کتاب «صحیح مسلم» روایتی است که «ابن تیمیه» هم، این روایت را برای خود ملاک قرار داده است.

من از عزیزان تقاضا دارم این را دقت کنند. اگر صدای من به گوش عزیزان و جوان­های اهل سنت می­رسد، اینها را به خدا قسم می­دهم یک مقدار در این روایات دقت و تدبر کنند که آیا این روایات، صلاحیت اینکه در یک کتاب معتبری - البته از دید خود اهل سنت - مثل «صحیح مسلم» و «صحیح بخاری» قرار بگیرند، دارند یا نه!؟

این کتاب «صحیح مسلم» هست، عزیزان دقت کنند؛ حدیث 1851 از قول «عبدالله» پسر خلیفه دوم است. بعد از آن قضیه­ «حره» که به دستور «یزید»، بیش از 700 نفر از صحابه را در مدینه قتل عام کردند. خانه­های مردم را ویران کردند. به نوامیس مردم تجاوز کردند که هزاران فرزند نامشروع در آن سال متولد شد؛ پسر آقای خلیفه آمد پیش حاکم مدینه.

آقای «عبدالله بن عمر» آمد پیش «عبداللَّه بن مُطيع» حاکم مدینه، تا حدیثی از پیغمبر نقل کند. می­گوید:

«سمعت رَسُولَ اللَّهِ يقول: من خَلَعَ يَدًا من طَاعَةٍ لَقِيَ اللَّهَ يوم الْقِيَامَةِ لَا حُجَّةَ له وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج3، بَاب وُجُوبِ مُلَازَمَةِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ عِنْدَ ظُهُورِ الْفِتَنِ وفي كل حَالٍ وَتَحْرِيمِ الْخُرُوجِ على الطَّاعَةِ وَمُفَارَقَةِ الْجَمَاعَةِ؛ ص 1478، ح 1851

یعنی اینهایی که در برابر «یزید» قیام کرده­اند اهل جهنم هستند! یزید خلیفه مسلمین است و باید از او اطاعت کنند. مردم با او بیعت کرده­اند و بیعت شکنی نباید بکنند و این مهاجرین و انصاری که در برابر جنایات «یزید» در «مدینه» شورش کردند و قیام کردند، حتی امام حسین (سلام الله علیه)، کار حرامی مرتکب شدند!!

می­گوید اینها اگر مُردند، همه اهل جهنم هستند. این 700 نفر صحابه، چون بیعت شکنی کردند و بیعت «یزید» را شکستند، اهل بهشت نیستند و اهل جهنم هستند!!

خیلی عجیب است! من نمی­دانم در طول این هزار و دویست و اندی سال که عزیزان اهل سنت این روایات را می­خواندند، آیا اصلا به این روایات دقت کرده­اند؟

یک سؤال بی جواب از «ابن تیمیه»!

از آن طرف هم «ابن تیمیه حرانی» لیدر وهابیت در کتاب خودش «منهاج السنة النبویه» یا بهتر است بگوئیم «منهاج البدعة الامویه» در جلد اول، این روایت را می­آورد و می­گوید:

«فعلم أن هذا الحديث دل على ما دل عليه سائر الأحاديث الآتية من أنه لا يخرج على ولاة أمور المسلمين بالسيف وأن من لم يكن مطيعا لولاة الأمور مات ميتة جاهلية»

طبق این حدیث، کسی حق ندارد در برابر ولات و حکام اسلامی با شمشیر قیام کند و اگر با شمشیر قیام کرد و مُرد، مرگ او مرگ جاهلی است.

منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم؛ ج1، ص 111

ما در اینجا فقط یک سؤال از «ابن تیمیه» داریم. امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) حاکم اسلامی بود یا نبود؟ خلیفه مسلمین بود یا نبود؟ آنهایی که در برابر امیرالمؤمنین در جنگ «جمل» و «صفین» و «نهروان» قیام کردند، حکم آنها چیست؟

«شمر بن ذی الجوشن»: من انسان شریفی هستم!!

یا اینکه بگوئید این حکم، فقط مخصوص «یزید» است و فقط کسی که در برابر «یزید» قیام کند، اهل جهنم است!؟ من دیشب هم عرض کردم که «ذهبی» در «میزان الاعتدال» نقل می کند:

«عن ابن إسحاق قال: كان شمر يصلي معنا ثم يقول اللهم إنك تعلم أني شريف فاغفر لي»

«شمر بن ذی الجوشن» قاتل امام حسین در کنار ما نماز می خواند. دیدم دستش را بلند کرده می­گوید: خدایا تو که آگاه هستی من آدم شریفی هستم، مرا ببخش.

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود؛ ج 3، ص 385، ش 3747

این روایت­های جعلی و دروغین و اسرائیلیات می­آید «شمر» را در جامعه به عنوان یک انسان شریف معرفی می­کند. بعد می­گوید من گفتم: چطور خداوند تو را ببخشد، در حالی فرزند پیغمبر اکرم را به شهادت رساندی. او در جواب گفت:

«فکیف نصنع إن أمراءنا هؤلاء أمرونا بأمر فلم نخالفهم»

چه باید می‌کردیم؟ حکام به ما دستوری دادند و ما مخالفت نورزیدیم.

«ولو خالفناهم لکنا شرا من هذه الحمر السقاة»

اگر با آنها مخالفت می‌کردیم، از الاغ‌های آبکش بدتر بودیم.

میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 3، ص 385، ش 3747

می گوید: من گفتم تو با این که قاتل امام حسین هستی باز شریف هستی؟ گفت: من از حاکم اسلامی تبعیت کردم. اگر از حاکم تبعیت نمی­کردم که بیچاره بودم و از این الاغی که دارد آب می­کشد و می­آورد هم، بدتر بودم!!

در حقیقت آقا امام حسین (سلام الله علیه) آمد این قداست شکنی­ها را در جامعه آشکار کرد و این حرمت شکنی­ها را در جامعه آشکار کرد و با قیامش ثابت کرد که در برابر ظلم و جور باید قیام کرد نه سر تسلیم فرود آورد. باید در برابر حاکم مستبد و ضد دین و ضد اسلام شورش کرد و او را سر جای خودش نشاند ولو با عدد کم و اندک.

امیدوار هستیم که إن شاءالله خدای عالم به همه ما معرفت عنایت کند و توفیق تبعیت از اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) مخصوصاً سرور آزدگان را به ما عنایت کند.

به آبروی «علی اصغر» حسین، این طفل شش ماهه حسین، این آقا زاده­ای که باب الحوائج است، خدا را قسم می­دهیم به این «دم مظلوم» که مشهور است که «دم مظلوم» خون گلوی «علی اصغر» است؛ خدا را به این دم مظلوم قسم می­دهیم، فرج مولای ما را نزدیک کند و ما را از یاران خاصش و ملازمینش و سربازان فداکارش قرار بدهد و حوائج همه ما را برآورده کند، مشکلات ما را برطرف کند و دعاهای ما را به اجابت برساند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



مطالب مرتبط:
قیام سیدالشهدا (سلام الله علیه)، حرکتی آگاهانه برای نجات دین«عاقبت بخیری»؛ اساسی ترین درس مکتب عاشوراپاداش عزاداری برای اهلبیت، مجوز ترک واجبات و انجام محرّمات!؟آیا می شود یک قطره اشک، این همه ثواب و اثر داشته باشد!؟
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها