2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
علامه ای از جنس پوچ و تهمت زنی و کذب گویی
کد مطلب: ١٢٢٩١ تاریخ انتشار: ٠٢ دي ١٣٩٧ - ١٥:١٢ تعداد بازدید: 3915
فتنه احمد الحسن » مقالات
علامه ای از جنس پوچ و تهمت زنی و کذب گویی

[علامه ای از جنس پوچ و تهمت زنی و کذب گویی

جریان انحرافی در چندین سال اخیر در پی گسترش هست به سرکردگی شخصی اخراجی به نام علی رضا بابایی آریا که اهل کابل افغانستان می باشد، این شخص ادعای این مطلب را دارد که مسلمانان ۱۴۰۰ سال به بیراهه رفته اند و او به دستور امام عصر عج و به نمایندگی از ایشان به هدایت مسلمان و هدایت واعانت آنها به امام عصر عج را دارا می باشد ، این شخص در عین حال که تمام علمای اسلام را تخریب کرده و در ضلالت می داند و بسیاری از آنها را بی تقوا می شمارد و در مقابل ، خود را علامه منصور هاشمی خراسانی معرفی کرده است … .

حال بر این شده ایم تا یکی از کذب گویی ها و تهمت زنی های او نسبت به انبیاء الهی و تحریف در آیه قرآن و عدم اطلاع کافی او نسبت به آیات را نشان دهیم و او را مصداق بارز این آیه شریفه قرار بدهیم يحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ

وی در کتاب خود به نام "بازگشت به اسلام" (شما بخوانید پیشروی به ضلالت نسبتی کذب به حضرت داود علیه السلام می دهد که ناشی از عدم سواد او نسبت به ابتدائیات قرآن و ترجمه آن می باشد که بر خلاف ادعای او منجر به ، به ضلالت کشیدن مسلمانان می شود؛ ابتدائا با هم ببینیم که چه نسبتی می دهد و بعد پیرامون آن توضیح خواهیم داد :

و مانند کاري که داود کرد، هنگامي که با داشتن نود و نه زوجه، از برادرش خواست که يگانه زوجهاش را طلاق دهد تا با او ازدواج کند؛ چنانکه خداوند با کنايه به او از قول برادرش فرموده است: «ِاذْ عُرِضَ عَلَيْه بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ» «هرآينه اين برادر من است که براي او نود و نه ميش است، در حالي که براي من يک ميش است، پس گفت که آن را به من واگذار و در سخن بر من فشار آورد؛ گفت بيگمان با خواستن يک ميش تو با وجود ميشهاي خود، به تو ستم کرده است»

باز گشت به اسلام ص۲۰۵، منصور هاشمی خراسانی، ناشر: دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی، سال چاپ: پاییز ۹۶ چاپ سوم.

همه عزیزان دیدید که این شخص در اینجا نسبتی دروغ به حضرت داود ع داده که حضرت داود ع با داشتن ۹۹ زوجه تنها زوجه برادرش را طلب کرده است و خداوند بصورت کنایه جریانی را پیش اورد تا گوشزدی برای داود نبی باشد.

اما اصل داستانی که قرآن به آن اشاره دارد و روایات هم آن را بیان کردند این می باشد:

و هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ ‹ ۲۱ › إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ ‹ ۲۲ › إِنَّ هذا أَخِي لَه تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَعَزَّنِي فِي الْخِطابِ ‹ ۲۳ › قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِه وَإِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَقَلِيلٌ ما هُمْ وَظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاه فَاسْتَغْفَرَ رَبَّه وَخَرَّ راكِعاً وَأَنابَ ‹ ۲۴ › فَغَفَرْنا لَه ذلِكَ وَإِنَّ لَه عِنْدَنا لَزُلْفى وَحُسْنَ مَآبٍ ‹ ۲۵ › .

۲۱ – آيا داستان شاكيان هنگامى كه از محراب ( داود ) بالا رفتند به تو رسيده است ؟ ! ۲۲ – هنگامى كه ( بىهيچ مقدمه ) بر او وارد شدند و او از مشاهده آنها وحشت كرد ، گفتند نترس ، دو نفر شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى تعدى كرده ، اكنون در ميان ما به حق داورى كن و ستم روا مدار ، و ما را به راه راست هدايت فرما .۲۳ – اين برادر من است نود و نه ميش دارد ، و من يكى بيش ندارم ، اما او اصرار مىكند كه اين يكى را هم به من واگذار ! و از نظر سخن بر من غلبه كرده است . ۲۴ – ( داود ) گفت : مسلما او با درخواست يك ميش تو براى افزودن آن به ميشهايش بر تو ستم كرده ، و بسيارى از دوستان به يكديگر ستم مىكنند مگر آنها كه ايمان آورده‌اند و عمل صالح دارند ، اما عده آنان كم است ! ، داود گمان كرد ما او را ( با اين ماجرا ) آزموده‌ايم ، از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد . ۲۵- ما اين عمل را بر او بخشيديم ، و او نزد ما داراى مقام والا و آينده نيك است.

قرآن کریم، سوره ص

همانطوری که می بینید ، آیات نسبت به قضاوتی عادلانه از جانب داود نبی ع می باشد که دو مرد به صورتی عجیب و از بالای دیوار بر داود نبی وارد شدند و بعد از جریانی داود نبی قضاوتی صحیح اما در با عجله انجام می دهد که به دلیل این عجله ( ترک اولی ) انابه می کند و خداوند هم از او راضی شده و به ایشان مقام والایی می دهد.

اما نسبتی که این علامه خود خوانده به حضرت داود ع می دهد نه تنها در اسلام وجود ندارد بلکه در کتب تحریف شده یهودیان وجود دارد و وی بجای دعوت به اسلام مسلمانان را دعوت به یهودیت تحریف شده می کند که ناشی از حلقه اتصال وی به صهیونیسم و یهودیت می باشد.

واقع شد كه وقت غروب داود از بسترش برخاست و بر پشت بام خانه ملك گردش كرد ، و از پشت بام زنى را ديد كه خويشتن را شستشو مىكرد ، و آن زن بسيار خوب صورت و خوش منظر بود ، و داود فرستاد و در باره آن زن استفسار نمود ، و كسى گفت كه آيا « بت شبع » دختر « اليعام » زن « اورياه حتى » نيست ؟ و داود ايلچيان را فرستاد و او را گرفت ، و او نزد وى آمده ، داود با او خوابيد و او بعد از تميز شدن از نجاستش به خانه خود رفت ، و زن حامله شده ، فرستاد و داود را مخبر ساخته كه حامله هستم ، و داود به « يوآب » فرستاد كه « اورياه حتى « را نزد من بفرست ، و يوآب ، اورياه را نزد او فرستاد . و اورياه نزد وى آمد ، و داود از سلامتى يوآب و از سلامتى قوم و از خوش گذشتن جنگ پرسيد . و داود به اورياه گفت به خانه ات فرود آى و پاهايت را شستشو نماى ، و اورياه از خانه ملك بيرون رفت و از عقبش مجموعه طعام از ملك بيرون رفت . اما اورياه در دهنه خانه ملك با ساير بندگان آقايش خوابيد و به خانه اش فرود نيامد ، و هنگامى كه داود را خبر داده گفتند كه « اورياه » به خانه اش فرود نيامده بود ، داود به اورياه گفت كه آيا از سفر نيامده اى ؟ چرا به خانه ات فرود نيامدى ؟ و اورياه به داود عرض كرد كه صندوق و اسرائيل و يهودا ، در سايه بانها ساكنند ، و آقايم يوآب و بندگان آقايم بروى صحرا خيمه نشينند ، و من آيا مىشود كه به جهت خوردن و نوشيدن و خوابيدن با زن خود بخانه خود بروم ؟ به حيات جانت ( سوگند ) اين كار را نخواهم كرد . . . و واقع شد كه داود صبحدم مكتوبى به « يوآب » نوشته به دست اورياه فرستاد ، و در مكتوب بدين مضمون نوشت كه اورياه را در مقابل روى جنگ شديدى بگذاريد ، و از عقبش پس برويد ، تا كه زده شده بميرد ( كشته شود ) . و چنين شد بعد از آنى كه يوآب شهر را ملاحظه كرده بود اورياه را در مكانى كه مىدانست مردمان دلير در آن بوده باشند در آنجا گذاشت و مردمان شهر بيرون آمده با يوآب جنگيدند ، و بعضى از قوم بندگان داود افتادند و « اورياه حتى » نيز مرد . . . زن اورياه شنيد كه شوهرش اورياه مرده است ، و به خصوص شوهرش عزادارى نمود و بعد از انقضاى تعزيه داود فرستاد او را بخانه اش آورد كه او زنش شد ! . . . اما كارى كه داود كرده بود در نظر خدا ناپسند آمد !

كتاب دوم « اشموئيل » فصل ۱۱ جمله‌هاى ۲ تا ۲۷ .

اما با هم به روایات اسلامی رجوع می کنیم و می بینیم که اهل البیت نسبت به این ماجرا چه می گویند و نسبت به قائل این نظریه چه برخوردی دارند.

روایتی نسبتا طولانی اما بسیار مهم از امام رضا علیه السلام در جمعی که مامون تدارک دیده بود و جواب حضرت به سائل نسبت به این جریان:

حدثنا أحمد بن زياد بن جعفر الهمداني رضي الله عنه والحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هشام المكتب وعلي بن عبد الله الوراق رضي الله عنهم قالوا : حدثنا علي بن إبراهيم بن هاشم قال : حدثنا القاسم بن محمد البرمكي قال : حدثنا أبو الصلت الهروي قال : لما جمع المأمون لعلي بن موسى الرضا عليه السلام أهل المقالات من أهل الاسلام والديانات من اليهود والنصارى والمجوس والصابئين وسائر المقالات فلم يقم أحد إلا وقد ألزمه حجته كأنه ألقم حجرا قام إليه علي بن محمد بن الجهم فقال له : بن رسول الله أتقول بعصمه الأنبياء ؟ قال : نعم قال : فما تعمل في قول الله عز وجل : … وفي قوله عز وجل في داود : ( وظن داود إنما فتناه ) … فقال الرضا عليه السلام : ويحك يا علي اتق الله ولا تنسب إلى أنبياء الله الفواحش ولا تتأول كتاب الله برأيك فإن الله عز وجل قد قال : … وأما داود عليه السلام فما يقول من قبلكم فيه ؟ فقال علي بن محمد بن الجهم : يقولون : ان داود عليه السلام كان في محرابه يصلى فتصور له إبليس على صوره طير أحسن ما يكون الطيور فقطع داود صلاته وقام ليأخذ الطير فخرج الطير إلى الدار فخرج الطير إلى السطح فصعد في طلبه فسقط الطير دار أوريا بن حنان فاطلع داود في اثر الطير بامراه أوريا تغتسل فلما نظر إليها هواها وقد اخرج أوريا في بعض غزواته فكتب إلى صاحبه ان قدم أوريا امام التابوت فقدم فظفر أوريا بالمشركين فصعب ذلك على داود فكتب إليه ثانيه ان قدمه امام التابوت فقدم فقتل أوريا فتزوج داود بامرأته قال : فضرب الرضا عليه السلام بيده على جبهته وقال : انا لله وانا إليه راجعون ! لقد نسبتم نبيا من أنبياء الله إلى التهاون بصلاته حتى خرج في اثر الطير ثم بالفاحشة ثم بالقتل ! فقال : يا بن رسول الله فما كان خطيئته ؟ فقال : ويحك ! ان داود إنما ظن أن ما خلق الله عز وجل خلقا هو اعلم منه فبعث الله عز وجل إليه الملكين فتسورا المحراب فقالا : ( خصمان بغى بعضنا على بعض فاحكم بيننا بالحق ولا تشطط واهدنا إلى سواء الصراط ان هذا اخى له تسع وتسعون نعجة ولي نعجة واحده فقال اكفلنيها وعزني في الخطاب ) فعجل داود عليه السلام على المدعى عليه فقال : ( لقد ظلمك بسؤال نعجتك إلى نعاجه ) ولم يسال المدعى البينة على ذلك ولم يقبل على المدعى عليه فيقول له : ما تقول ؟ فكان هذا خطيئة رسم الحكم لا ما ذهبتم إليه الا تسمع الله عز وجل يقول : ( يا داود انا

جعلناك خليفه الأرض فاحكم بين الناس بالحق ولا تتبع الهوى ) إلى آخر الآية فقال : يا بن رسول الله فما قصته مع أوريا فقال الرضا عليه السلام ان المرأة في أيام داود عليه السلام كانت إذا مات بعلها أو قتل لا تتزوج بعده ابدا وأول من أباح الله له ان يتزوج بامراه قتل بعلها كان داود عليه السلام فتزوج بامراه أوريا لما قتل وانقضت عدتها منه فذلك الذي شق على الناس من قبل أوريا … .

ابو الصّلت هروى گويد : آنگاه كه مأمون علماى فرق مختلف اسلامى و نيز علماى يهود ، نصارى ، مجوس ، صابئين و ساير اهل علم و كلام را نزد حضرت

رضا عليه السّلام گرد آورد ، و هر كس از جاى برخاسته و سخنى گفت جواب قاطع گرفت و ساكت ماند كه گوئى سنگ در دهانش گذارده‌اند ، ( در آخر كار ) علىّ بن – محمّد بن جهم برخاست و گفت : يا ابن رسول الله ! آيا شما قائل به عصمت انبياء هستيد ؟ . حضرت فرمودند : بله قائلم ، وى گفت : پس در مورد اين آيات چه مىكنيد ( چه مىگوئيد ) … و در بارهء حضرت داود : * ( « وَظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاه » ) * ( داود فهميد كه ما او را آزمايش كرده‌ايم ص : ۲۴ ) … و در بارهء حضرت داود : * ( « وَظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاه » ) * ( داود فهميد كه ما او را آزمايش كرده‌ايم ص : ۲۴ ) … و امّا در مورد داود عليه السّلام ، كسانى كه طرف شما هستند ، در اين باره چه مىگويند ؟ علىّ بن جهم گفت : مىگويند : داود عليه السّلام در محرابش مشغول نماز بود كه ابليس به شكل پرنده اى بسيار زيبا در مقابلش ظاهر شد ، داود نماز خود را شكست و برخاست تا پرنده را بگيرد ، پرنده به حياط رفت ، داود هم به دنبالش از اطاق خارج شد ، پرنده به پشت بام پريد داود هم در طلب پرنده به پشت بام رفت ، پرنده از آنجا به داخل حياط اوريا بن حنّان پريد ، داود با نگاه خود پرنده را دنبال كرد و در اين حال چشمش به همسر اوريا كه مشغول غسل بود افتاد و به او علاقمند شد ، از طرفى ، قبلا اوريا را به جنگ فرستاده بود . داود به فرماندهء لشكر نامه اى نوشت كه اوريا را جلوتر از تابوت عهد بفرست ، فرمانده نيز چنين كرد ، اوريا بر مشركين پيروز شد و اين مطلب بر داود خيلى گران آمد ، لذا مجدّدا نامه اى نوشت و دستور داد تا اوريا را جلوتر از تابوت بفرستند ، فرمانده نيز اين بار اوريا را جلوتر فرستاد و اوريا كشته شد و داود با همسر او ازدواج كرد . راوى گويد : حضرت با دست بر پيشانى خود زدند و فرمودند : « * ( إِنَّا لِلَّه وَإِنَّا إِلَيْه راجِعُونَ ) * » ! شما پيامبرى از پيامبران خدا را به تهاون و سبك شمردن در بارهء نماز نسبت داديد به گونه اى كه مىگوئيد : نماز را رها كرده به دنبال پرنده اى رفت ، سپس او را به فاحشه ( عمل منافى عفّت ) و قتل نسبت داديد ، او گفت : يا ابن رسول الله پس خطاى داود چه بوده است [ كه به جهت آن استغفار كرد ] ؟ امام عليه السّلام فرمود : اى بينوا ! ! داود گمان كرد كه خداوند كسى را داناتر از او خلق نكرده است ، لذا خداوند دو فرشته را به سوى او فرستاد و آنان از ديوار محراب بالا رفته و در مقابل داود حاضر گشتند و گفتند : « * ( خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ ، إِنَّ هذا أَخِي لَه تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَعَزَّنِي فِي الْخِطابِ ) * » ( ما دو نفر با هم اختلاف داريم و يكى از ما بر ديگرى ظلم كرده است ، به حقّ بين ما حكم كن و خلاف حقّ نگو و ما را به راه درست راهنمائى كن ، اين برادر من است ، نود و نه گوسفند دارد و من فقطَّ يك گوسفند دارم ، و با اين حال به من گفته است : آن يكى را هم به من بسپار و در اين بحث و گفتگو من حريف او نشدم – ص : ۲۳ و ۲۲ ) داود عليه السّلام عجله كرد و بر عليه « مدّعى عليه » حكم داده ، چنين گفت : « * ( لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِه ) * » ( با اين درخواست به تو ظلم كرده است – ص : ۲۴ ) و از « مدّعى » بيّنه اى ( دليل و شاهدى ) نطلبيد ( و حال آنكه قاضى بايد از شخص مدّعى ، دليل و شاهد بخواهد ) و حتّى به « مدّعى عليه » هم نگفت : تو چه مىگويى ؟ اين خطا ، خطاى راه و رسم داورى بود ، نه آن خطايى كه شما معتقد هستيد ، آيا نشنيده اى كه خداوند مىفرمايد : « * ( يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوى ) * – الخ » ( اى داود ! ما تو را در زمين ، خليفه قرار داديم ، در بين مردم به حقّ حكم كن و از هواى نفس پيروى نكن – ص : ۲۶ ) تا آخر آيه ، او سؤال كرد : پس قضيّهء او با اوريا چه بوده است ؟ حضرت فرمودند : در دوران حضرت داود عليه السّلام حكم خدا چنين بود كه هر گاه زنى شوهرش مىمرد يا كشته مىشد ، بعد از او هرگز ازدواج نمىكرد ، و اوّلين كسى كه خداوند برايش مباح كرد كه با زنى كه شوهرش كشته شده ازدواج كند ، داود عليه السّلام بود ، آن حضرت هم پس از كشته شدن اوريا و تمام شدن عدّهء همسرش ، با آن زن ازدواج كرد ، و اين همان چيزى است كه در مورد اوريا بر مردم گران آمد … .

القمي، ابي جعفر الصدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (متوفاي۳۸۱هـ)، عيون أخبار الرضا (ع) ج۱، صص۱۷۰-۱۷۴ ، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات – بيروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م.

در این روایت شریف ملاحظه میکنید که حضرت دلیل این آیات و شرح ماوقع را به روشنی بیان کردند و نظر اهل حدیث و یهود را رد کرده و چگونه از حضرت داود ع دفاع می کند، در حالی که این علامه خود خوانده همانند حشویه تهمت و ناسزا به انبیاء می زند که با این قول امام رضا علیه السلام به او می گوید : انا لله وانا الیه الراجعون .

روایات دیگر در این زمینه :

۶۳ / ۳ – حدثنا أبي ( رحمه الله ) ، قال : حدثنا علي بن محمد بن قتيبة ، عن حمداندابن سليمان ، عن نوح بن شعيب ، عن محمد بن إسماعيل ، عن صالح ، عن علقمة ، قال : قال الصادق جعفر بن محمد ( عليهما السلام ) ، وقد قلت له … يا بن رسول الله ، إن الناس ينسبوننا إلى عظائم الأمور ، وقد ضاقت بذلك صدورنا . فقال ( عليه السلام ) : يا علقمة ، إن رضا الناس لا يملك ، وألسنتهم لا تضبط ، فكيف تسلمون مما لم يسلم منه أنبياء الله ورسله وحججه ( عليهم السلام ) ؟ … ألم ينسبوا داود ( عليه السلام ) إلى أنه تبع الطير حتى نظر إلى امرأة أوريا فهواها ؟ وأنه قدم زوجها أمام التابوت حتى قتل ثم تزوج بها ؟ … .

الأمالي، صص ۱۶۳-۱۶۴ ، تحقيق و نشر: قسم الدراسات الاسلامية – مؤسسة البعثة – قم، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۷هـ.

وروایات دیگری که با رجوع به تراث شیعی این نسبت وقیحانه را از این نبی مظلوم و دیگر انبیاء علیهم السلام پاک می کند …

با این اوصاف ملاحظه کردیم که این شخص خود عالم پنداری به وضوح دچار اشتباهات و انحرافاتی شده است. به عنوان مثال :

1. هم در قرآن تحریف کرده و مصداق این آیه شریفه گشت « يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ »

2. نسبت دروغ به قرآن و نسبت عملی خلاف به داود نبی ع داده است .

3. بجای سخن صحیح گفتن و هدایت مسلمانان کلام تحریف شده یهود و حشویه را بیان کرده که نشان از عقبه ی این جریان دارد که بجای بیان اسلام واقعی میخواهند اسلام را تحریف کرده و چهره کریهی از اسلام به نمایان بگذارند که به ساحت مقدس انبیاء توهین می کنند .

4. در اینجا میخواهد به ساحت مقدس انبیاء توهین کند و نسبت های ناروا همچون اسلاف خود به ایشان ببندد فراموش کرده است که مبنای خودش چه بوده و خبر واحد را نفی میکند و تنها به متواترات عمل میکند در حالی که در اینجا که عصمت انبیاء را با وجود تواتر بر آن از هر حیثی، تنها بدلیل وجود اخبار آحاد نفی کرده است.



Share
1 | رضایی | Germany - Bad Muenstereifel | ١٤:١٨ - ١٤ خرداد ١٤٠٢ |
لعنت الله علیه
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

بی‌راهه
مستند خواب پریشان
کلیپ
عمومی
برادر ناتنی وهابیت
مستندات تصویری
سخنرانی
مقالات
کتابخانه
سایت های مرتبط