نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
ادله عقلي امامت / شجاعت اميرمؤمنان عليه السلام
کد مطلب: 5271 تاریخ انتشار: 14 ارديبهشت 1393 - 18:11 تعداد بازدید: 6462
حبل المتین » امیرالمؤمنین علیه السلام
ادله عقلي امامت / شجاعت اميرمؤمنان عليه السلام

ادله عقلی اثبات امام، اعلم و اشجع بودن امیرالمؤمنین از کتب اهل سنت
حبل المتین 93/02/14

بسم الله الرحمن الرحیم
تاريخ : 93/02/14

مجري :

از شما سپاسگذاريم كه بيننده برنامه حبل المتين هستيد . برنامه اي كه در آن قصد داريم تاريخ اسلام را مورد بحث و بررسي قرار دهيم و در يك واكاوي عالمانه اتفاقاتي را كه در صدر اسلام به وجود آمده را براي شما مطرح مي كنيم و عمده مطالبي هم كه بيان مي شود ، از كتب اهل سنت هست . به خاطر اين كه هم برادران اهل سنت ما راحت تر ارتباط برقرار كنند و هم اين كه اسناد حقانيت اهل بيت (عليهم السلام) بر همگان آشكار شود .

طبق روال هميشگي برنامه ، در خدمت استاد عزيز و ارجمند ، حضرت آيت الله حسيني قزويني هستيم .

حضرت آيت الله حسيني قزويني :

بنده قبل از اين كه آقاي محسني سؤالات خود را بپرسند ، چند نكته را بيان كنم .

در روز هاي اخير تكفيري ها در گوشه و كنار اين جهان ، به ويژه عراق و سوريه و مصر و در جاهاي ديگر ، تحركات نادرست و خلاف اسلام و خلاف انسانيت را شروع كرده اند و تلاش دارند كه روحيه تكفيري و آدم كشي را به ديگر نقاط جهان هم سرايت دهند و بدشان هم نمي آيد كه كشور ايران را هم درگير اين قضايا بكنند و براي اين كار هم از هيچ كوششي دريغ نمي كنند .

بنده در اين جا از عزيزان و بزرگواران به ويژه صاحبان رسانه ؛ چه رسانه هاي شيعه و چه رسانه وهابي تقاضا دارم دقت كنند كه اين اختلاف ميان امت اسلامي ، اختلاف ميان شيعه و سني ، از فتنه هايي است كه آتش آن توسط دشمنان اسلام برافروخته مي شود . اين ها براي اين كه در مقابل جريان رو به گسترش گرايش جوانان به سمت اسلام را بگيرند ، بهترين راهشان ايجاد درگيري ها و كشت و كشتار در كشور هاي اسلامي را انجام مي دهند .

ما اگر هر گونه حركتي انجام بدهيم كه اين حركت موجب اختلاف بين شيعه و سني شود ، اگر در گذشته به عنوان يك حكم شرعي ، خلاف شرع و حرام نگاه مي كرديم ،امروز از اشد محرمات است و چه بسا اين ايجاد اختلاف از گناهاني است كه مي شود ادعا كرد گناه نابخشودني است . فرقي نمي كند اين ايجاد اختلاف از طرف شيعه باشد يا توسط سني باشد .اين هم علاوه بر پشتوانه قرآني و سنتي ، عقل سالم هم حكم مي كند از كاري كه موجب اختلاف مي شود ، پرهيز كنيم .

گذشته از اين كه مراجع و بزرگان ما ، فتوا داده اند كه هرگونه ايجاد اختلاف يا جسارت به نماد ها و مقدسات اهل سنت ، گناهي نابخشودني است و از طرف ديگر هم اهانت هايي كه امروز در شبكه هاي تكفيري ـ شيطاني نسبت به مقدسات شيعه مي شود ، اين هم باعث ايجاد شعله هاي فتنه و اختلاف ميان شيعه و سني مي گردد .

لذا درخواست ما از همه اين است كه مقداري دقت كنند ، از هر طرف كه كشته شوند ، گوينده لااله الا الله است و هيچ فرقي نمي كند ؛ و حتي همان تعبير اميرالمؤمنين (عليه السلام) به مالك اشتر نخعي كه مي فرمايد :

إما اخ لك في الدين او نذير لك في القلب

اين كساني كه در مصر هستند يا برادر ديني تو هستند يا برادران خلقتي تو هستند .

حتي ما همين كشت و كشتاري كه امروز در اوكراين انجام مي شود ، قلب هر انساني را به درد مي آورد . اين ها انسان هستند؛ ولو اين كه مسلمان نباشند. اين مشكلات و در گرفتاري ها در حقيقت موجب نا امني در گوشه و كنار اين جهان پهناور است .

نكته بعدي اين است كه بعضي ها در كشور خودمان هستند كه به دنبال سوژه هستند تا آتش اين فتنه ها را شعله ور تر كنند . چندي قبل حضرت آيت الله مكارم شيرازي در رابطه با موضوع اين كه بعضي استان ها كارهايي انجام مي شود و زمين هايي توسط سلفي ها خريداري مي شود يا بحث تكثير نسل وغيره كه ايشان بر مبناي گزارشات مستند و مستدلي بود كه مطرح كردند . ديديم كه بعضي از افراد آمده اند اين مسائل را در بوق و كرنا گذاشته اند .

بعضي ها بيانيه صادر كردند ، يا بعضي از ته مانده هاي دوره ششم مجلس شوراي اسلامي هستند كه دهانشان جز به هتاكي باز نمي شود ، به مرجعيت اهانت و جسارت كرده اند ، اين قضيه سپري شد .

اخيرا باز آيت الله مكارم شيرازي بحثي را شروع كردند كه در بعضي از دانشگاه ها افراد علي اللهي را جزء هيئت علمي دانشگاه كرده اند و يا اين كه توقعات را در بعضي ها بالا برده اند ، اين ها به طور معمول عمل كنند كه توقعات بالا نرود .

باز ديديم كه هتاكاني كه با اين شبكه هاي وهابي هميشه در تماس هستند ، شروع به اهانت و جسارت كردند و ركيك ترين مطالب را نسبت به ساحت مقدس مرجعيت بيان نمودند و گفت كه شما رهبر هستي يا مقام معظم رهبري .

معلوم مي شود كه هنوز از الفباي فرهنگ شيعه خبر نداري و لياقت اين را نداري كه حتي نام اين مرجع را ببري ، نداري و اگر قرار به نقد كردن باشد بايد بزرگ ترين مفتي هايتان بيايند و نقد كنند . شما اگر تابع رهبر هستي و براي رهبري احترامي قائل هستي ،اين همه هتاكي ها و اين همه تماس با شبكه هاي تكفيري ـ شيطاني نشان دهنده اين است كه تو به هيچ چيز پايبند نيستي .

ثانيا: مگر خود رهبري بار ها نگفته اند كه مسئوولين دولت و رأساي جمهور موظفند به نصيحت هاي مشفقانه مراجع عظام تقليد گوش كنند و خود ايشان هم وقتي به قم مي آيند با مراجع ديدار و مشورت دارند ، گذشته از اين كه مراجع بزرگوار در داخل كشور دهها ميليون مقلد دارند و مردم در مسائل فقهي و سياسي عمدتا ملاك عمل را نظر مرجع خود قرار مي دهند .

مراجع عظام ما كه مثل مفتي هاي سر سپرده شما ، چشم و گوش بسته هر آنچه كه دولتمردان گفتند ، تأييد كنند و بله قربان گوي آن ها باشند . الحمد لله مراجع ما در گذشته و حال در صحنه حاضر هستند و هر گونه انحرافي كه ايجاد شود ، اظهار نظر مي كنند و مردم از مراجع تبعيت دارند .

همه مردم ما معتقديم كه هر كسي با هر دين و مذهبي چه مسلمان و چه غير مسلمان ، بايد به حقوق قانوني و مسلم خود برسند و هيچ كس ادعا نكرده اقليت هاي مذهبي از حقوقي كه در قانون اساسي آمده ، نهي شود و اين ظلم است و در آن هيچ شك و شبهه اي نيست ؛ يعني چنانچه يك اهل سنت از حقوق قانوني خود بخواهد محروم شود و اين ظلم و جنايت است و هيچ فرد و هيچ مرجعي قبول نمي كند كه يك سني از حقوق خود محروم و به او ظلم شود .

اين بزرگوار هم فرموده اند كه به صورت معمول عمل شود تا ادعا ها و توقعات بالا نرود . زماني كه شما برخلاف توقعات شروع به امتياز دادن مي كنيد ، فرقي نمي كند كه فرد شيعه باشد يا سني ، توقعات او بالا مي رود و انتظارات زيادي را دارد .

لذا از عزيزان اهل سنت تقاضا مي كنيم كه بيدار باشند و به سخنان بعضي از فتنه گران كه از هيچ گونه جسارت و توهين به مراجع ابايي ندارند ، گوش ندهند . نظر خود آيت الله مكارم شيرازي كه بارها و بارها در اين شبكه خوانده شد ، اين است كه هر گونه اهانت و توهين به مقدسات اهل سنت خلاف شرع و حرام است . قطعا هم حقوقي قانوني كه اهل سنت دارند ، مورد تأييد مراجع و بزرگان ما است و هيچ كس نسبت به اين حقوق تعرضي ندارد .

مجري :

اگر خاطر شريف شما باشد در جلسات گذشته ما ادله عقلي امامت را مطرح كرده و جلسات متعددي در خدمت شما عزيزان بوديم . سه شاخصه اي كه علماي اهل سنت براي يك حاكم اسلامي و كسي كه مي خواهد امام يك جامعه باشد را مطرح كرديم . حاكم اسلامي بايد علم ، شجاعت و عدالت را داشته باشد تا بتواند رهبري و حاكميت يك جامعه را بتواند به عهده بگيرد .

در بحث علم كه يك بحث مفصل بود و به صورت مقايسه اي هم عمل شد ، تقديم حضور شما كرديم . بنده از حضرت استاد خواهش مي كنم كه بحث علم را به صورت خلاصه بيان نموده تا وارد بحث جديد يعني بحث شجاعت شويم . حاكم اسلامي به قول آقاي ايجي و ديگر بزرگان كلامي اهل سنت ، بايد اين خصوصيت را داشته باشد و در ادامه سؤالات مربوط به اين مبحث را خواهيم پرسيد .

ادله عقلي امامت :

1 . اعلميت

2 . اشجعيت

3 . اعدليت

اعلميت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)

حضرت آيت الله حسيني قزويني :

ما در گذشته از قاضي عضد الدين ايجي ، تفتازاني ، سيد جرجاني بيان كرديم كه ملاك افضليت امام و خليفه ، اعلميت ، اشجعيت و اعدليت او است . ما در رابطه به اعلميت اميرالمؤمين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) مفصلا سخن گفتيم ؛ از جمله حديث :

أنا مدينة العلم وعلي بابها

من شهر علم هستم و علي باب أن شهر مي باشد .

اين حديث را حدود چهارده تن از علماي اهل سنت ، شهادت به صحت روايت داده اند و حدود هشت تن از بزرگان گفته اند كه «مدينه العلم» از القاب امير المؤ منين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است ، مطرح كرديم . هم چنين اعلميت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) را از كتب عزيزان اهل سنت مفصل مطرح كرديم . هم چنين بحث اعلميت را از زبان مبارك نبي مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) بيان نموديم :

1 ) علي بن ابيطالب اعلم الناس :

محمد بن يوسف صالحي شامي متوفاي 942 هـ مي نويسد:

روي ابو نعيم عن علي (عليه السلام ) قال : قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) : علي بن ابيطالب (عليه السلام ) اعلم الناس بالله واكثر الناس حيا وتعظيما لاهل لأهل لا اله الا الله .

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند :علي بن ابيطالب (عليه السلام) عالم ترين مردم است ...

صالحي شامي ، محمد بن يوسف ، سبل الهدي والرشاد ، ج1 ، ص 298 ، چاپ دار الكتب العلميه بيروت

2 ) علي بن ابيطالب اعلم الناس بعدي

وروي الديلمي عن أنس - رضي الله تعالي عنه - أن رسول الله صلي الله عليه وآله قال : أعلم الناس بعدي علي بن أبي طالب

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند : علي بن ابيطالب (عليه السلام) عالم ترين مردم بعد از من است .

صالحي شامي ، محمد بن يوسف ، سبل الهدي والرشاد ، ج1 ، ص 291

3 ) علي بن ابيطالب اعلم امتي من بعدي

سيوطي مي نويسد:

قال النبي صلي الله عليه وآله : اعلم امتي من بعدي علي بن ابيطالب (عليه السلام )

سيوطي از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل مي كند كه عالمترين امت من بعد از من علي بن ابيطالب (عليه السلام) است .

سيوطي ، جامع الاحاديث ، ج1 ، ص 491

4 ) علي اكبر امتي علما

5 ) علي اكثر اصحابي علما

6 )علي اعلم المؤمنين علما

علي بن ابيطالب (عليه السلام) اعلم مؤمنين از نظر علم است .

7 ) علي اكثر المسلمين علما

8 ) اعطي علي تسعة اجزاء العلم

علي بن ابيطالب (عليه السلام) نود در صد علم را در اختيار دارد كه در آن ده درصد هم شريك هستند .

اعلميت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان صحابه

1 )اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان عايشه

2 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان سعد بن وقاص

3 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان عمر بن خطاب

4 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان ابن عباس

5 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان ابن مسعود

6 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان اسود بن يزيد

7 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان ابو طفيل

كه ايشان از صحابه پير و مسن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بود و تا سال 410 هـ زنده بود .

اعلميت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان تابعين

1 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان شعبي

2 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان عطاء

3 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان سعيد بن مسيب

اعلميت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان علما اهل سنت

1 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان نووي

نووي مي نويسد:

وسؤال كبار الصحابة ورجوعهم إلي فتاويه وأقواله في المواطن الكثيرة والمسائل المعضلات مشهور .

نووي نقل مي كند كه سؤال كبار صحابه و رجوع آن ها به فتاوي و اقوال اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) در جاهاي مختلف و معضلات و مسائل ، مشهور است .

محيي الدين بن شرف ، نووي ، تهذيب الاسماء واللغات ، ج 1 ، ص 317

2 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان ملا علي قاري

3 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان ايجي

4) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان تفتازاني

5) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان مناوي

6 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان زرقاني

اين ها همه اعلميت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را به صراحت مطرح كرده اند و آن روايات مشهوري كه ابن عباس ده فضيلت بي نظير براي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مطرح مي كند و مي گويد :

أخبرنا أبو بكر أحمد بن جعفر بن حمدان القطيعي ببغداد من أصل كتابه ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثني أبي ثنا يحيي بن حماد ثنا أبو عوانة ثنا أبو بلج ثنا عمرو بن ميمون قال إني لجالس عند بن عباس إذ أتاه تسعة رهط فقالوا يا بن عباس إما أن تقوم معنا وإما أن تخلو بنا من بين هؤلاء قال فقال بن عباس بل أنا أقوم معكم قال وهو يومئذ صحيح قبل أن يعمي قال فابتدؤوا فتحدثوا فلا ندري ما قالوا قال فجاء ينفض ثوبه ويقول أف وتف وقعوا في رجل له بضع عشرة فضائل ليست لأحد غيره وقعوا في رجل قال له النبي صلي الله عليه وسلم لأبعثن رجلا لا يخزيه الله أبدا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله فاستشرف لها مستشرف فقال أين علي فقالوا إنه في الرحي يطحن قال وما كان أحدهم ليطحن قال فجاء وهو أرمد لا يكاد أن يبصر قال فنفث في عينيه ثم هز الراية ثلاثا فأعطاها إياه فجاء علي بصفية بنت حيي .

قال بن عباس ثم بعث رسول الله صلي الله عليه وسلم فلانا بسورة التوبة فبعث عليا خلفه فأخذها منه وقال لا يذهب بها إلا رجل هو مني وأنا منه فقال بن عباس وقال النبي صلي الله عليه وسلم لبني عمه أيكم يواليني في الدنيا والآخرة قال وعلي جالس معهم فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم وأقبل علي رجل منهم فقال أيكم يواليني في الدنيا والآخرة فأبوا فقال لعلي أنت وليي في الدنيا والآخرة قال بن عباس وكان علي أول من آمن من الناس بعد خديجة رضي الله عنها قال وأخذ رسول الله صلي الله عليه وسلم ثوبه فوضعه علي علي وفاطمة وحسن وحسين وقال إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا قال بن عباس وشري علي نفسه فلبس ثوب النبي صلي الله عليه وسلم ثم نام مكانه قال بن عباس وكان المشركون يرمون رسول الله صلي الله عليه وسلم فجاء أبو بكر رضي الله عنه وعلي نائم قال وأبو بكر يحسب أنه رسول الله صلي الله عليه وسلم قال فقال يا نبي الله فقال له علي إن نبي الله صلي الله عليه وسلم قد انطلق نحو بئر ميمون فأدركه قال فانطلق أبو بكر فدخل معه الغار قال وجعل علي رضي الله عنه يرمي بالحجارة كما كان رمي نبي الله صلي الله عليه وسلم وهو يتضور وقد لف رأسه في الثوب لا يخرجه حتي أصبح ثم كشف عن رأسه فقالوا إنك للئيم وكان صاحبك لا يتضور ونحن نرميه وأنت تتضور وقد استنكرنا ذلك فقال بن عباس وخرج رسول الله صلي الله عليه وسلم في غزوة تبوك وخرج بالناس معه قال فقال له علي أخرج معك قال فقال النبي صلي الله عليه وسلم لا فبكي علي فقال له أما ترضي أن تكون مني بمنزلة هارون من موسي إلا أنه ليس بعدي نبي إنه لا ينبغي أن أذهب إلا وأنت خليفتي قال بن عباس وقال له رسول الله صلي الله عليه وسلم أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة قال بن عباس وسد رسول الله صلي الله عليه وسلم أبواب المسجد غير باب علي فكان يدخل المسجد جنبا وهو طريقه ليس له طريق غيره قال بن عباس وقال رسول الله صلي الله عليه وسلم من كنت مولاه فإن مولاه علي ....

.... مردي كه ده فضيلت دارد و كسي غير از امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) اين فضائل را ندارد...

حاكم نيشابوري ، محمد بن عبد الله ، مستدرك علي الصحيحين ، ج2 ، ص 143

اين مطالب خلاصه اي از برنامه هاي گذشته ما بود و اين كه شكي نيست كه امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) تنها كسي است كه بعد از نبي مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله ) اعلم ترين صحابه بوده است .

مجري :

بخشي كه حضرت استاد آن را بيان نكردند و بسيار مفصل هم بود ، بحث مقايسه بود و آن اين كه كساني كه بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) آمدند و داعيه خلافت را داشتند ، در مقايسه با حضرت امير (عليه السلام) چگونه بودند و در چه مقامي قرار داشتند .

اين فصل ، فصل اعلميت امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) براي شاخصه امامت بود و الان فصل جديدي را در باره شجاعت آن حضرت مي خواهيم شروع كنيم.

حضرت استاد ! ما اگر بخواهيم از شما سؤال كنيم در باره اشجعيت و شجاع بودن اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نسبت به ديگر صحابه ، آيا در اين باره در كتب اهل سنت هم مطالبي يافت مي شود يا نه ؟

حضرت آيت الله حسيني قزويني :

2 ) شجاعت

شرائط امام نزد اهل سنت

يكي از چيزهايي كه ما قبلا هم بيان كرده بوديم عبارتي را كه عضد الدين ايجي دارد :

قال عضد الدين الايجي المتوفي 756 هـ : المقصد الثاني في شروط الإمامة :

الجمهور علي أن أهل الإمامة مجتهد في الأصول والفروع ليقوم بأمور الدين ذو رأي ليقوم بأمور الملك شجاع ليقوي علي الذب عن الحوزة وقيل لا يشترط هذه الصفات لأنها لا توجد فيكون اشتراطها عبثا أو تكليفا بما لا يطاق ومستلزما للمفاسد التي يمكن دفعها بنصب فاقدها نعم يجب أن يكون عدلا لئلا يجوز .

مقصد دوم از شرايط امام است كه همه اهل سنت بر اين عقيده است كه امام در اصول و فروع مجتهد باشد كه بتواند مسائل ديني را بر پا كند و شجاع باشد تا بتواند از حوزه اسلام دفاع نمايد و عادل باشد تا ظلمي صورت نگيرد .

ايجي ، عضد الدين ، المواقف ، ج 3 ، ص 585

سيد جرجاني همين مطلب را شرح مي دهد :

الشجاعة : ذو رأي وبصارة بتدبير الحرب و ترتيب الجيوش وحفظ الثغور (ليقوم بامور الملك الشجاع) قوي القلب (ليقوي علي الذب عن الحوزة ) والحفظ لبيضة الاسلام بالاثبات في المعارك ... او لا يهوله ايضا اقامة الحدود وضرب الرقاب .

دومين شرط امامت : شجاعت است كه امام بايد صاحب راي و نظر و بصيرت نسبت به جنگ و صلح باشد ، در چگونگي آرايش دادن سپاه اسلام مهارت داشته باشد . از مرزهاي اسلامي محافظت كند ، قوي القلب باشد يعني زماني كه دشمن را ديد ، پا به فرار نگذارد . در حفظ حوزه اسلامي ثابت قدم باشد ، در اقامه حدود و گردن زدن دشمنان اسلام ، او را به وحشت نياندازد .

شرح المواقف ، قاضي جرجاني ، ج 8 ، ص 350

اين بحثي است كه بزرگانشان نسبت به اين سه شاخه ادعاي اجماع دارند . ابن ابي الحديد معتزلي كه از علماي اهل سنت است ؛ ولي بعضي ها سعي دارند كه ايشان را به پاي شيعه بگذارند . ابن ابي الحديد از ابتداي اين كتاب تلاش مي كند كه حقانيت ابوبكر و عمر و عثمان را ثابت كند . مطلع كتابش هم اين است كه الحمدلله الذي قدّم المفضول علي الفاضل .

يعني اگر كسي در سني بودن ابن ابي الحديد شك كند ، بايد به عقل او شك كرد ، مگر اين كه انسان بي عقل يا معاند باشد .90 در صد از كتاب شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ، در جهت تقويت مباني اعتقادي اهل سنت است و 10 در صد آن هم فضايل امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است كه بي پرده نقل كرده است . آن حرف هايي كه ذهبي مي گويد : يجب طيه و اخفاءه عن الناس : واجب است بعضي از مطالبي كه در مذمت صحابه است از مردم مخفي و نابود كنيم .

ايشان معتقد به اين مسئله نبوده ؛ بلكه معتقد به اين بود كه تاريخ به همان صورت كه هست ، نقل شود . ابن أبي الحديد نقل مي كند :

وروي أبو بكر الأنباري في أماليه أن علياً رضي الله عنه جلس إلي عمر في المسجد ، وعنده ناس ، فلما قام عرض واحد بذكره ، ونسبه إلي التيه والعجب ، فقال عمر : حق لمثله أن يتيه والله لولا سيفه لما قام عمود الإسلام ، وهو بعد أقضي الأمة وذو سابقتها وذو شرفها ؟ فقال له ذلك القائل : فما منعكم يا أمير المؤمنين عنه ؟ قال : كرهناه علي حداثة السن وحبه بني عبد المطلب .

ابن ابي الحديد از ابو بكر انباري در امالي او نقل مي كند كه حضرت علي (عليه السلام) در مسجد نشسته بود و عده اي از مردم به همراه عمر هم آن جا بودند . يك نفر بلند شد و به امير المؤمنين (عليه السلام) اهانت كرد . عمر گفت : اين كلام ثابت مي كند كه گوينده آن يك انسان سرگردان و عاجز است . به خدا قسم اگر شمشير علي بن ابيطالب (عليه السلام) نبود ، پرچم اسلام برافراشته نمي شد و با شرف ترين و با سابقه ترين امت است .

آن فرد زماني كه ديد خليفه دوم از امير المؤمنين (عليه السلام) تعريف و تمجيد مي كند ، گفت : اگر اين طور بود ، چرا نگذاشتيد كه علي بن ابيطالب (عليه السلام) به خلافت برسد ؟ خليفه دوم گفت : به خاطر اين كه علي بن ابيطالب (عليه السلام) جوان بود و سن كمي داشت و دودمان عبد المطلب را دوست داشت .

ابن ابي الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 12 ، ص 51

اگر توجه كنيد مي بينيد كه از همان روز هاي نخستين كه در گيري بين سپاه اسلام و سپاه كفر آغاز شد ، از جنگ بدر ، احد ، خندق و… آيا جز شمشير اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) چيزي ديگري باعث پيروزي اسلام شد ؟ يعني در هر كجا كه سخن از پيروزي اسلام در جنگ ها شد ، حرف اول را شمشير امير المؤمنين (عليه السلام) مي زند .

در خلافت جوان بود و كم سن وسال ؛ اما زماني كه در جنگ ها پيروزي نصيب مسلمانان مي شد ، در آن جا جوان نبود . زماني كه در حنين و احد همه فرار كردند و امير المؤمنين (عليه السلام) پروانه وار دور وجود مبارك پيامبر بزرگوار اسلام (صلي الله عليه و آله) چرخيد و نگذاشت كوچك ترين صدمه اي بر اسلام و وجود مبارك رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) برسد ، جوان نبود .

زماني كه سوره برائت را براي مشركان مكه خواند ، جوان نبود . زماني كه در رختخواب رسول خدا (صلي الله عليه و آله) خوابيدند ، جوان نبود .

ما در بحث سقيفه سه نكته مطرح مي شود كه ما در جاي خود مفصل بيان خواهيم كرد . نكته اول اين كه در سقيفه شورا بود يا درگيري يا كودتا ؟ نكته دوم اين كه زماني كه مهاجر و انصار در سقيفه باهم درگير شدند ، مهاجرين به چه چيزي براي استحقاق ابوبكر در خلافت ، استدلال كردند ؟ نكته سوم اين كه به چه دليلي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را كنار گذاشتند ؟

ما پاسخ همه اين نكات را از كتب اهل سنت بيان خواهيم كرد و گمان نمي كنم كه بينندگان عزيز اين مسائل را به صورت مفصل از جايي شنيده باشند.

لذا اين نكته اي كه در شرح ابن ابي الحديد نقل شده را اين گونه مطرح مي كند .

مجري :

حضرت استاد ! ما نسبت به همين شجاعت حضرت امير (عليه السلام ) در كتب اهل سنت روايات زيادي داريم و فكر مي كنم كه اگر بينندگان عزيز اين ها را بدانند ، بسيار به شور و شعف مي آيند . من خواهش مي كنم كه حضرت عالي نسبت به حديث ماندگاري كه در كتب اهل سنت هم هست و در خواست مي كنيم كه سند آن را بررسي و مطرح كنيد :

ضربة علي يوم خندق افضل من عبادة الثقلين

ضربت امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) در روز خندق بالاتر است از عبادت ثقلين .

كه استاد هم منظور از ثقلين را بيان خواهند كرد ، آيا منظور اين دنيا و آن دنيا است يا عبادت جن و انس ؟

آيا حضرت استاد اين روايت در كتب اهل سنت وجود دارد يا نه ؟

حضرت آيت الله حسيني قزويني :

اثبات شجاعت امير المؤمنين علي بن ابيطالب

در اين جا بحث شجاعت مطرح نيست ، شايد افراد شجاع ديگري هم بودند مثل خالد بن وليد و غيره . گذشته از اين كه مطالبي كه در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) قلب مبارك ايشان را به درد آورد و حضرت سه بار فرمود :

اللهم اني ابرء اليك مما فعل خالد

خالد بن وليد انسان شجاعي بوده و همين فرد باعث شد كه در جنگ احد هفتاد نفر از عزيزان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به شهادت رسيدند . در اين جا بحث اشجعيت است . اين عبارت هايي كه مخصوصا در مورد جنگ خندق است كه عمرو بن عبدود ، هل من مبارز مي طلبد به طوري كه پرفسور محمود عقاد مي گويد : خود عمرو بن عبدود در بين دوست و دشمن به عنوان يك شجاع بي بديل معروف بود ، طوري كه او را برابر با هزار نفر رزمنده به حساب مي آوردند .

حتي جايي ديدم كه سپهر نقل مي كند : در همين جنگ خندق ، زماني كه عمرو بن عبدود آمد ، خليفه دوم گفت : ما قبل از اسلام در يك سفري كه عمرو بن عبدود هم با ما بود . حدود هزار نفر از راهزن ها به ما حمله كردند ، عمرو بن عبدود پاي شتري را گرفت و تمام اين هزار نفر را زخمي كرد ؛ ولي در جنگ خندق زماني كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) به ميدان جنگ آمد ، او را با شمشير ذوالفقارش ، به درك واصل كرد و همين باعث شد كه روحيه دشمنان اسلام ، كه همه دست به دست هم داده بودند تا كار اسلام را يكسره كنند ، ضعيف شود .

در اين خصوص تعابير مختلفي بيان شده از جمله عبارت حاكم متوفاي 405 هـ كه مي گويد :

عمرو بن عبدود قتله علي بن ابيطالب مبارزة هذا حديث صحيح الاسناد ولم يخرجاه وله شاهد عجيب . عن بهز بن حكيم عن أبيه عن جده قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن عبدود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتي إلي يوم القيامة.

زماني كه عمرو بن عبدود ، علي بن ابيطالب (عليه السلام) را به مبارزه طلبيد ، علي بن ابيطالب (عليه السلام) او را كشت . اين روايت صحيح السند است ولي مسلم و بخاري آن را نقل نكرده است و حديث عجيبي شاهد اين روايت كشته شدن عمرو بن عبدود به دست امير المؤمنين (عليه السلام) بيان شده .

اين روايت را نقل مي كند كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند : مبارزه علي بن ابيطالب (عليه السلام) و كشته شدن عمرو بن عبدود در روز خندق ، افضل از اعمال امت من تا روز قيامت است . اين مطلب بسيار عجيب است .

حاكم نيشابوري . ابو عبدالله ، مستدرك علي الصحيحين ، ج 3 ، ص 32

همين مطلب را آقاي خطيب بغدادي در تاريخ بغداد ، جلد 13 ، صفحه 18 و آقاي ديلمي در الفردوس بمأثور الخطاب ، جلد 3 ، صفحه 455 و ابن عساكر در تاريخ دمشق ، جلد 50 ، صفحه 333 نقل مي كند .

تعبير ديگري را كه عضد الدين ايجي متوفاي 756 هـ از فارسين ميدان كلام اهل سنت است ، دارد :

الرابع الشجاعة تواتر مكافحته للحروب ولقاء الأبطال وقتل أكابر الجاهلية حتي قال صلي الله عليه وسلم يوم الأحزاب ( لضربة علي خير من عبادة الثقلين ) وتواتر وقائعه في خيبر وغيره

عضد الدين ايجي متوفاي 756 هـ نقل مي كند : اين كه علي بن ابيطالب (عليه السلام) در جنگ ها هميشه پيروز بود و با قهرمانان و بزرگان جاهليت را به خاك مي زد ، متواتر است . به طوري كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) در روز جنگ احزاب گفت : ضربت علي بن ابيطالب (عليه السلام) بهتر از عبادت جن و انس است . اين شجاعت علي بن ابيطالب (عليه السلام) در خيبر و غير خيبر ، متواتر است .

ايجي ، عضد الدين ، المواقف ، ج 3 ، ص 628 و 637

همچنين جناب سعد الدين تفتازاني متوفاي 791 هـ مي گويد :

وأيضا هو أشجعهم يدل عليه كثرة جهاده في سبيل الله وحسن إقدامه في الغزوات وهي مشهورة غنية عن البيان ولهذا قال النبي صلي الله عليه وسلم لا فتي إلا علي ولا سيف إلا ذو الفقار وقال صلي الله عليه وسلم يوم الأحزاب لضربة علي خير من عبادة الثقلين .

علي بن ابيطالب (عليه السلام) شجاعترين صحابه بود و كثرت جهاد او در راه خدا و جلو دار بودنش در غزوات ، احتياجي به بيان نيست . لذا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در اين باره مي فرمايد : لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار و هم چنين فرمودند : ضربت شمشير علي بن ابيطالب (عليه السلام) افضل از عبادت ثقلين است .

تفتازاني ، سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله ، شرح المقاصد في علم الكلام ، ج 2 ، ص 301

البته در منابع شيعه الي ما شاء الله بيان شده ؛ ولي چون مبناي ما بر اين است كه از منابع شيعه نقل نكنيم و آن چه در اين جا ملاك قضاوت است ، نظر علماي اهل سنت مي باشد .

مجري :

اين حديثي كه حضرت استاد در مورد جنگ خندق فرمودند ، بسيار عجيب است كه قول دادند در جلسات آينده آن را مفصلا بيان خواهند كرد زماني كه اسلام در مقابل كفر ايستاده و عمرو بن عبدود از خندق عبور كرده و رعب عجيبي در ميان مسلمين به وجود آمده ، كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي پرسد چه كسي حاضر است با اين شخص بجنگد؟ كسي جز حضرت امير (عليه السلام) بلند نمي شود كه با او مبارزه كند و از پاي در آورد و اسلام را به پيروزي برساند ، اين در حالي است كه حضرت جوان بودند و سن كمي داشتند . سرّ سخن رسول خدا (صلي الله عليه و آله) كه فرمودند ضربت ايشان افضل از عبادت جن و انس است را نمي دانيم .

حضرت استاد ! رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در اين رابطه سخن ديگري هم فرموند :

اليوم برز الإيمان كله الي الشرك كله

قضيه اين روايت چيست و آيا اين روايت در كتب اهل سنت هم بيان شده است ؟

حضرت آيت الله حسيني قزويني :

ان شاء الله در جلسه آينده به صورت مفصل در باره شجاعت امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي پردازيم و قطعا بينندگان عزيز چه شيعه و چه سني دوست دارند كه اين مطالب را بشنوند و بنده سعي دارم كه اين مطالب را مستدل و مستند بيان كنم .

آقاي جاحظ ، متوفاي 255 هـ ، مؤلف كتاب العثمانيه ، اولين كتاب ضد شيعي است ؛ اما باز هم در قضيه عمرو بن عبدود مي گويد :

كيوم دعا عمرو بن عبدود المسلمين إلي المبارزة ، فأحجم الناس كلهم عنه ، لما علموا من بأسه وشدته ، ثم كرر النداء ، فقام علي عليه السلام ، فقال : أنا أبرز إليه ، فقال له رسول الله صلي الله عليه وسلم : إنه عمرو قال : نعم ، وأنا علي فأمره بالخروج إليه ، فلما خرج قال صلي الله عليه وسلم : برز الإيمان كله إلي الشرك كله

زماني كه عمرو بن عبدود هل من مبارز طلبيد ، همه مردم فرار كردند و با توجه به قدرت و توانمندي عمرو بن عبدود ، همه مردم عقب نشيني كردند . اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند : يا رسول الله من حاضرم به مبارزه اين شخص بروم . حضرت فرمودند : يا علي اين عمرو بن عبدود است (برابر با هزار نفر است ) امير المؤمنين (عليه السلام) فرمودند : بله ، من هم علي هستم . رسول خدا (صلي الله عليه و آله) دستور دادند كه به مبارزه عمرو بن عبدود بروند .

زماني كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) خارج شدند ، حضرت فرمود : تمام ايمان در مقابل تمام كفر به مبارزه بر خواست .

علي بن ابيطالب (عليه السلام) به عنوان ايمان كامل و ايمان مجسد و عمرو بن عبدود به عنوان شرك كامل و شرك مجسد با هم برابري كردند . به نظر شما كلامي زيباتر از اين هم مي توان بيان كرد ؟

جناب ابن سمعون بغدادي متوفاي 387 هـ بيان مي كند :

قال ابن سمعون بغدادي المتوفي 387 هـ : وجاء بعض الروايات ان عليا رضي الله عنه لما برز عمروا قال رسول الله صلي الله عليه وآله : اليوم برز الايمان كله لشرك كله .

در بعضي از روايات نقل شده زماني كه عمرو بن عبدود با علي بن ابيطالب (عليه السلام) به مبارزه بر خواست ، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند : امروز تمام ايمان در مقابل تمام شرك قرار گرفت .

ابن سمعون ، امالي ، ج 1 ، ص 275

همين مطلب را جناب دميري در كتاب حيات الحيوان ، جلد 1 ، صفحه 387 نقل كرده است .

مجري :

زماني كه جناب استاد اين حديث را بيان مي كردند كه برز الايمان كله و حضرت امير (عليه السلام) به عنوان نماينده ايمان در مقابل شرك و كفر مطرح مي شود ، اين حديث را تداعي مي كند : زماني كه حب او ، بهشت و بغض او باعث نفاق مي شود ، ايمان مجسم هم كه حضرت امير (عليه السلام) است . مشخص خواهد شد و در جايي فرموده بودند : كسي مرا دوست نمي دارد ، مگر اين كه مؤمن است و كسي كه مرا دشمن نمي دارد ، مگر اين كه منافق باشد.

تماس بينندگان

بيننده : آقاي محمودي از اهواز ـ شيعه

در هر جايي كه انسان باشد ، براي رسيدن به رهبري جامعه بايد يك مقدماتي داشته باشد مثلا يا بايد يك موقعيت نظامي يا سياسي ـ اجتماعي يا اقتصادي وحتي نسبي و مذهبي و امثال اين ها را داشته باشد . ما اگر فرض غلط را بگيريم كه بعد از نبي مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) صحابه ارتباط خوبي با حضرت امير (عليه السلام) نداشتند ، با قبول اين فرض غلط ، مي بينيم در آن جامعه حتي اگر طلحه و زبير هم انتخاب مي شدند ، مي گفتيم اين ها جنگاور بودند . شرايط جامعه چگونه شد كه اين آقايان با وجود عدم اين ويژگي ها ، انتخاب شدند . حال اگر علي بن ابيطالب (عليه السلام) را هم در متن اين جامعه قرار دهيم ، زماني كه تاريخ را مطالعه مي كنيم ، هم از شيعه و هم از سني ، از اولين روزهاي دعوت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) ، حضرت امير (عليه السلام) به عنوان جانشين معرفي كرد تا غدير خم .

با اين وجود چه اتفاقي افتاد كه اين آقايان خلافت را به دست گرفتند . بنده از اهل سنت معذرت مي خواهم ؛ ولي به نظر من اين يك كودتا يا شبه كودتا بود كه اتفاق افتاد .

مجري :

يك بخشي را حضرت استاد امشب بيان كردند كه دو مقوله داشت :

1 ) به خاطر سن كم امير المؤمنين (عليه السلام ) .

2 ) حبي كه به فاميل خود داشت . البته اين مطلب از كتب اهل سنت نقل شد .

ما مي گوييم اگر حضرت امير (عليه السلام) به عنوان جانشين رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است و از طرف خداوند نصب شده و ما بايد شرع و دين خود را بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ، از حضرت امير (عليه السلام) و اولاد معصومين آن حضرت بگيريم ، اين ها همه مطالبي است كه از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل شده و در كنار آن مباحث عقلي را هم بيان مي كنيم كه از نظر عقلي حضرت امير (عليه السلام) اين در نزد مردم اين جايگاه را دارد .

بيننده :

بله ، شما درست مي فرماييد . بنده هم بسيار عاميانه بيان مي كنم كه چرا ما حب حضرت علي (عليه السلام) و فرزندانشان را داريم ؟ مگر غير از اين است كه آن ها دست من را مي گيرند و قدم به قدم مرا به هدف اصلي خلقت مي رسانند ؟ ما اگر در عزاي آن ها گريه مي كنيم و در شادي هاي آن ها ، شادي مي كنيم ، براي اين است كه آن ها به من كمك مي رسانند و به هدف خلقت نزديك و نزديك تر مي كنند.

فرض كنيم كه خلفا بر حق هستند ، الان اين ها براي من چه استفاده اي دارند ؟ مثلا يك فراز از دعا از اين آقايان براي من معرفي كنيد ؟ يك جمله توحيدي از اين ها به من آموزش دهيد ؟ كه من را به سمت خداپرستي هدايت كند . من اصلا هيچ چيزي در اين ها نمي بينم ، من دين خود را همه از ائمه (عليه السلام) گرفته ام .

حضرت آيت الله حسيني قزويني

ما بار ها گفته ايم كه قضيه امير المؤمنين (عليه السلام) براي كسي كه به دنبال حقيقت مي گردد ، بسيار واضح و روشن است . اما كسي كه به دنبال حقيقت نيست و خود را به خواب زده ، مشكل است و نمي خواهد اين قضيه را درك كند .

ما دلائل امامت را از نظر قرآن بيان كرديم كه سه آيه را مفصل توضيح داديم و حدود هشت ماه است كه به اين آقايان مي گوييم كه بيايد در اين باره مناظره كنيم و اين ها هيچ جوابي ندارند و فرار مي كنند . ما كاري به اهل سنت نداريم ؛ ولي اين شبكه هاي وهابي كه خود را نماينده اهل سنت مي دانند و هيچ ارتباطي به اهل سنت ندارند ، از هر گونه اهانت و جسارت به ائمه (عليهم السلام) ، حضرت زهرا (عليها السلام) و امام حسين (عليه السلام) و مراجع دريغ نكرده اند .

من تا به حال يك سني را نديده ام كه حب ائمه (عليهم السلام) را نداشته باشد . ما در برنامه اي كه با حضرت آيت الله مكارم شيرازي داشتيم ، يكي از عزيزان اهل سنت روي خط آمد و گفت : چرا اهل سنت ماهواره ندارند ؟ حاج آقاي مكارم فرمودند : شما اقدام كنيد ، ما به شما كمك مي كنيم .

بنده هم بارها گفته ام كه اهل سنت اقدام كنند نه اين وهابي ها ، نه سلفي ها ، نه آن هايي كه دستشان در دست افسران امنيتي عربستان سعودي است . ما اين ها را اهل سنت نمي دانيم .

آن هايي كه «ومن اضل ممن يدعوا من دون الله» را بر شيعه و بطلان و حرمت توسل تطبيق مي كنند و متوسل را مشرك مي دانند ، ما اين ها را اهل سنت نمي دانيم . مثلا مگر آقاي ماموستا مجتهدي سني نبود ، چرا در اين شبكه ها يك كلمه از ايشان نام نبردند ؟ چون مي دانند كه اين افراد ، سني واقعي هستند و پشت پا به تكفيري و سلفي گري زده اند .

باز هم اعلام مي كنيم كه اهل سنت واقعي اقدام نمايند و يك شبكه راه اندازي كنند ، ما هم تجربه هاي خود را در اختيار آن ها قرار مي دهيم كه حداقل مردم اهل سنت ايران ، همين شافعي ها بدانند كه مذهب شافعي چيست ؟ حنفي بداند كه مذهب حنفي چيست ؟ علماي اهل سنت كه واقعا سني هستند و تمايل به طرف تكفيري ندارند ، بيايند و اهل سنت واقعي را معرفي كنند و ما هم قول مي دهيم كه در اين راه به آن ها كمك كنيم .

بيننده : آقاي وثوق از تهران ـ شيعه

بنده از جناب استاد دو سؤال داشتم . سؤال اول بنده اين است كه در يكي از شبكه هاي اسلام ستيز و شيعه ستيز كه از لوس آنجلس پخش مي شود ، در باره ضربتي كه مولا امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بر عمرو بن عبدود وارد كرد ، شبهه اي را وارد كرد كه آن حضرت اين كار را با خدعه و نيرنگ انجام دادند و آب دهاني كه عمرو بن عبدود بر صورت مبارك امير المؤمنين (عليه السلام) انداخت ؛ به خاطر همان خدعه و نيرنگ بود .

به اين صورت كه زمان جنگ حضرت فرمودند : مگر قرار نبود كه تنها به جنگ بياي ؛ پس اين افراد پشت سرت چه كساني هستند ؟ تا عمرو برگشت ، حضرت قوزك پاي آن خبيث را با شمشير زد و بعد از آن بر سينه او نشست كه عمرو بن عبدود بر صورت امير المؤمنين (عليه السلام) آب دهان ريخت و گفت كه تو خدعه و نيرنگ كردي . امير المؤمنين (عليه السلام) هم فرمودند : الحرب خدعه .

اين كارشناس شيعه ستيز ، اين مطلب را بيان كرد و بنده به عنوان يك شيعه به خاطر اين اهانت ، بسيار ناراحت شدم . بنده تقاضا دارم كه اين مسئله توضيح دهند كه آيا خدعه به اين صورت در جنگ جايز است ؟ و اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه قهرمان قهرمانان است ، چنين كاري كرده است ؟

حضرت آيت الله حسيني قزويني :

بنده به اين مطالب كاري ندارم ؛ اما مباحثي را كه در اين هفته فرصت نشد ، بيان كنيم اين است كه استاد محمود عقاد ، زماني كه به امير المؤمنين (عليه السلام) مي رسد ، مي گويد :

وقال الاستاذ العقاد : كان مثلا يخرج الي مبارزيه حاسر الرأس , ومبارزوه مقنعون بالحديد ... إنه رجل يعرف من الحرب شجاعتها ولكنه لايعرف خدعتها ...

استاد عقاد مي گويد : شجاعت علي بن ابيطالب (عليه السلام) ضرت المثل بود ، با سر برهنه و بدون كلاهخود وارد ميدان جنگ مي شد ؛ صورتي كه حريفان او غرق در زره هاي آهني بودند .... علي بن ابيطالب (عليه السلام) مردي است كه جنگ ها فقط شجاعت او را مي شناسند و از نيرنگ او چيزي به ياد ندارند ...

اين عبارت يك استاد سني است كه در مورد علي بن ابيطالب (عليه السلام) نقل كرده است . ايشان كسي است كه همه اهل سنت او را قبول دارند و از فارغ التحصيلان الازهر است .

از طرفي ما هر چه در منابع معتبر جستجو كرديم ، قضيه آب دهان ريختن به صورت مبارك حضرت را ، در هيچ يك از منابع سني و شيعه پيدا نكرديم . مرحوم مطهري هم در يكي از كتاب هايش نقل مي كند كه اين قضيه ، ساخته پرداخته قصه پردازان تاريخ است كه مولوي اين داستان را در شعر هاي خود هم نقل كرده ؛ ولي ما هيچ سند صحيحي براي اين مطلب پيدا نكرديم .

البته اين را هم در نظر داشته باشيد كه يكي از اين شبكه هاي تكفيري تعبير قشنگي در خصوص اين افراد داشتند كه مي گفتند اين ها صادرات غير نفتي ايران هستند . ديدند در وطن جايگاهي ندارند ، در كشورهاي بيگانه و در ماهواره ها منم منم مي كنند . اگر راست مي گويند وارد ايران شوند ، بچه هاي كوچك شيعه پاسخ اين افراد را مي دهند . اين افراد نه خودشان جايگاهي دارند و نه سخنانشان جايگاه علمي دارند . مه فشاند نور و سگ عو عو كند ...

امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) چنان مقامي دارند كه دوست و دشمن به اين جايگاه معترف هستند و به آن غبطه مي خورند و چنين افرادي مأموريت دارند كه مقدسات شيعه را به نحويي زير سؤال ببرند .

بيننده :

با اين كه فعل معصوم براي ما حجت است و ما بايد از آن تبعيت كنيم ؛ با اين حال دوست داشتم اميرالمؤمنين (عليه السلام) اين كار را نكرده باشند و با اين سخن استاد آرامش پيدا كردم .

سؤال دوم بنده اين است كه يكي از علماي بزرگ تهران فرمودند كه قيام زيد بن علي (عليه السلام) به اجماع علما ، مؤذون به اذن ائمه اطهار (عليهم السلام) نبوده است و قول شهيد اول كه گفته اند ايشان اذن داشته ، يك قول شاذ و نادر و خلاف اجماع است . يا مثلا قول شيخ صدوق (ره ) و ابن بابويه (ره) ، شيخ مفيد وبقيه استوانه هاي علمي تشيع ، بر مؤذون بودن قيام زيد تأكيد كرده اند يا نه ؟

حضرت آيت الله حسيني قزويني :

ائمه اطهار (عليهم السلام) مخصوصا امام صادق (عليه السلام) در عصري زندگي مي كردند كه جاسوسان در جلسات علمي و حتي در زندگي شخصي آن ها نفوذ كرده بودند و نمي توانستند علنا مطالبي را بيان كنند ؛ چون هم خودشان و هم شيعيان در خطر بودند .

زماني است كه اذن ، يك اذن خاص است و زماني اذن عام است . وقتي امام صادق (عليه السلام) فرمودند : كساني كه در مقابل اين حكومت هاي جور قيام كنند ، من هزينه زندگي ايشان را پرداخت مي كنم . (به صورت كلي ) يا اين كه در برابر حكام جائر آيات و روايات متعدد داريم كه در برابر ظالم بايد قيام كرد . از اين واضح تر و روشن تر كه امام حسين (عليه السلام) بيان مي كنند :

فَإِنِّي لَا أَرَي الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ لَا الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِين

تحف العقول، ص245

يا اين كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرموده اند :

كُنْ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً وَ لِلظَّالِمِ خَصْما.

غرر الحكم و درر الكلم، ص529

ما ده ها آيه و روايت در رابطه با مبارزه با ظلم و استبداد كه اين ها همه نشانگر اذن عام است . علاوه بر اين كه حضرت زيد (عليه السلام) زماني كه مي خواستند قيام كنند ، رواياتي كه اين جاعلان و نادان ها بيان مي كنند اين است كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند : اين قيام نتيجه ندارد و شما به آن نتيجه مطلوب نمي رسيد .

در اين جا بحث نهي نيست كه شما قيام نكن ؛ اما زماني كه حضرت زيد (عليه السلام ) به شهادت مي رسند و امام( عليه السلام ) خبر دار مي شوند ، بر ايشان ترحم وطلب رحمت مي كنند و مي فرمايند : اگر زيد حكومت را به دست مي آورد ، به اهلش ( ائمه اطهار (عليهم السلام ) واگذار مي كرد .

اگر زيد مؤذون ولو به اذن عام نبود ، منهي امام صادق (عليه السلام) بود ، معنا ندارد كه امام (عليه السلام) براي ايشان طلب مغفرت كنند . اين آقايان بحث مؤذون بودند و مشروع بودن را نمي فهمند كه دو بحث جداي از هم هستند . قيام زيد مرضي ائمه (عليهم السلام) بوده و اين كه كار ايشان نتيجه داشته يا نداشته ، ائمه (عليهم السلام) فرموده اند كه اين قيام بي نتيجه بوده است ؛ اما اين كه كارشان مرضي امام (عليه السلام) بوده و امام (عليه السلام) براي ايشان طلب مغفرت كرده اند ، در عبارت مرحوم شيخ صدوق (ره) به عنوان عقيده شيعه ، نقل كرده است كه در اين زمينه روايات زيادي است كه كار زيد ، كار دستي بوده و امام (عليه السلام) بيهوده براي هر كسي طلب ترضي كند . ترضي و ترحم امام (عليه السلام) يكي از ادله وثاقت است ؛ لذا اين كه حضرت زيد (عليه السلام) مؤذون به اذن عام بوده اند ، هيچ شكي نيست .

ان شاء الله در آينده ادله اذن عام در رابطه با تأسيس حكومت اسلامي در زمان غيبت و يا مبارزه با استبداد ، به دور از گرايش سياسي ، مفصلا بيان خواهيم كرد .

بيننده : قادر از مشهد ـ اهل سنت

شما بحث اشجعيت حضرت علي (عليه السلام) را نقل مي كرديد ، در حالي كه بعضي از علما مي گويند از حضرت علي (عليه السلام) به زور بيعت گرفتند و دستان مبارك ايشان را با طناب بستند ، بسيار ناراحت مي شوم . بنده مي خواهم بدانم كه اين قضيه در كتاب هاي اهل سنت هم بيان شده يا نه ؟

حضرت آيت الله حسيني قزويني :

برادر بزگوار ! معناي شجاعت اين نيست كه در همه جا انسان بزند و بكشد . ما مسلمانان چه شيعه و چه سني معتقديم كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از امير المؤمنين (عليه السلام) شجاع تر بودند . خود اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) هم دارند ، زماني كه در جنگ ها عرصه بر ما تنگ مي شد ، به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) پناه مي برديم .

اما پيامبر اكرمي كه به مدينه آمده و فرصت فكر كردن به كفار قريش نداده ، با همان شجاعتش در مكه مي بيند كه اصحاب و يارانش را ، كفار قريش شكنجه مي كنند ، كوچك ترين حركت دفاعي انجام نمي دهد . به نظر شما دليل اين كار رسول خدا (صلي الله عليه و آله) عدم شجاعت ايشان است ؟

شجاعت اين است كه انسان به عاقبت كاري كه مي خواهد انجام دهد ، فكر مي كند كه نتيجه چه مي شود . بنا نيست كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) كارهاي خود را با معجزه پيش ببرد . اگر قرار باشد كه كار ها با معجزه پيش برود ، وَلَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَي الْهُدي : اگر خداوند اراده كند تمام مردم روي زمين ، با تقوا خواهند شد .

اين درست نيست ، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بايد كار ها را به صورت طبيعي پيش ببرد . تا زماني كه نيرو نداشتند ، در مقابل دشمن مقابله نمي كردند . وقتي نيرو پيدا كردند ، قيام نمودند .

امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) در نهج البلاغه و در جاهاي ديگر دارند كه اگر من نيرو داشتم ، در برابر كساني كه حق مسلم من را غصب كرده اند ، مي ايستادم .

در اين مطلب هيچ شك و شبهه اي نيست ؛ ولي اين كه گفتيد آيا در منابع اهل سنت هم نقل شده يا نه ؟

بنده به شما چند آدرس مي دهم كه معاويه نامه اي به امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي نويسد :

كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ

يا علي ترا مثل شتر مهار كرده ، كشان كشان براي بيعت به مسجد بردند .

امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) به معاويه جواب مي دهد :

وَقُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّي أُبَايِعَ وَلَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَأَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَمَا عَلَي الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوما .

به من نوشته بودي همان طور كه شتر مهار شده را كشان كشان مي برند ، مرا هم كشان كشان به مسجد بردند ، تا اين كه بيعت كنم . معاويه با اين كار خود خواستي كه از من مذمت كني ، در صورتي كه مدح مرا كرده اي . مي خواستي مرا رسوا كني ، خودت رسوا شدي . اين كه يك انسان مظلوم واقع مي شود ، باكي بر او نيست . واي بر كساني كه ظلم كرده اند . كساني كه مرا كشان كشان مي برند ، مذمت مي شوند نه من كه كشان كشان برده شدم .

نهج البلاغه ، نامه 28

شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد ، ج 15 ، ص 183

از علماي اهل سنت ، آقاي نويري ، متوفاي 737 هـ ، كتابي به نام نهايه الارب ، جلد 7 ، صفحه 236 ، كشان كشان بردن امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) را بيان كرده است .

جناب آقاي قلقشندي ، از علماي بزرگ اهل سنت ، متوفاي 821 هـ ، در كتاب صبح الاعشاء ، جلد اول ، صفحه 276 اين مطلب را بيان كرده است .

همچنين آقاي جوهري در از سقيفه تا فدك ، صفحه 73 مي گويد :

م أخرجهم بتلابيبهم يساقون سوقا عنيفا حتي بايعوا أبا بكر ..

عباي علي بن ابيطالب (عليه السلام) را به گردنش پيچاندند و كشان كشان به مسجد بردند تا از او بيعت بگيرند .

الجوهري ، السقيفة وفدك ، ص 73

بلاذري از علماي بزرگ اهل سنت است كه در كتاب انساب الاشراف ، جلد اول ، صفحه 587 نقل مي كند كه ابوبكر به عمر دستور داد :

ائتني به بأعنف العنف

علي بن ابيطالب (عليه السلام) را با بدترين وجه به مسجد بياوريد .

بلاذري ، انساب الاشراف ، ج 1 ، ص 253

اين مباحث در كتاب الامامه والسياسه ، تأليف ابن قتيبه دينوري ، صفحه 31 ، كتاب اعلام النساء ، جلد 4 ، صفحه 114 هم بيان شده است .

اين مطالب در كتب اهل سنت هم نقل شده ، اين گونه نيست كه فقط در كتب شيعه بيان شده باشد .

بيننده : محمد از چابهار ـ اهل سنت

روايتي را كه در فضيلت حضرت علي (عليه السلام) نقل كرديد ، در كتاب هاي اهل سنت هم نقل شده و هيچ شكي هم در آن نيست كه حضرت علي (عليه السلام) داراي چنين فضائلي است و در تمام كتب اهل سنت حتي صحاح اهل سنت وجود دارد ؛ مثلا امام نسائي در كتاب سنن نسائي كه از فضائل حضرت علي (عليه السلام) دفاع كردند ، به شهادت رسيدند .

اما نبايد فضائل حضرت علي (عليه السلام) را نقل كنيم و ديگران را متهم به بزدلي و ترسو كنيم .

مجري :

بنده در اين جا نكته اي را بيان كنم كه در سال هاي گذشته در جمعي يكي از برادران اهل سنت چنين سؤالي را پرسيدند كه چرا شما اين همه براي حضرت امير (عليه السلام) چنين فضائلي نقل كرده و ايشان را اشجع الناس مي دانيد ؛ ولي براي ديگر صحابه مخصوصا خليفه اول و دوم و سوم هيچ جايگاهي قائل نيستيد . حضرت استاد پاسخ زيبايي دادند كه فكر مي كنم شما را قانع كنند و گفتند ما در كتاب هاي اهل سنت هر چه جستجو كرديم ، چيزي در اين باره نيافتيم و اگر شما فضائلي را براي اين سه نفر پيدا كرديد و به ما ارائه دهيد و ما مثل شما اهل سنت مي شويم .

حضرت آيت الله حسيني قزويني :

ما در رابطه با اعلميت حضرت امير (عليه السلام) از كتب اهل سنت روايات زيادي را نقل كرديم و در كنار آن از كتب شيعه مطلبي بيان نكرديم . از ابن قيم جوزيه و از ابن حزم اندلسي ، كه از استوانه هاي علمي اهل سنت هستند ، چهل پنجاه مورد از عدم آگاهي خليفه دوم به ضروري ترين مسائل را در كنار هم گذاشتيم و حتي ما يك روايت كه فرض كنيد ، چند سؤال كنند و آن ها پاسخ دهند ، پيدا نكرديم .

بحث اشجعيت امير المؤمنين (عليه السلام) را هم در اين جلسه شروع كرديم و در جلسات بعد هم ادامه مي دهيم . شما معتقد هستيد كه در طول اين بيست و سه سال ، ابوبكر از اولين كساني بوده كه به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) اسلام آورد ، عمر هم در سال نهم مسلمان شد ؛ ولي سيزده سال با حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) با ايشان همراه بودند و در جنگ هاي زيادي اين دو نفر حضور داشتند ، بنده از شما تقاضايي داريم مبني بر اين كه از كتب اهل سنت ولو با سند هاي ضعيف ، يك روايت نقل كنيد كه اين دو نفر به عنوان نماد اهل سنت ، يك نفر ، از كفار ، يهودي ها و مشركين را كشته باشند .

اگر مي توانيد اين مطلب را براي ما بياوريد و ما در مورد آن مفصل بحث خواهيم كرد .

بيننده :

در زمان بني اميه و بني عباس به خاطر اين كه گروهي ناصبي بيشترين توهين ها و جسارات را به حضرت علي (عليه السلام) ، علماي اهل سنت بيشترين تلاش را براي جمع آوري فضائل حضرت علي (عليه السلام) مي كردند ، اين كار را هم به اين خاطر كه دهان دشمنان آن حضرت را ببندند ، انجام مي دادند . فضيلت دال بر خلافت نمي شود كه براي هر كس فضائل بيشتري بيان شود ؛ پس لياقت خلافت را دارد . شما مي گوييد امامت از جانب خداست ؛ ولي ما خلافت را از جانب خداوند مي دانيم .

حضرت آيت الله حسيني قزويني :

شما اجازه دهيد در مورد سؤالي كه از شما پرسيدم ، به نتيجه اي برسيم . عبد الكريم خطيب ، يكي از اساتيد دانشگاه الازهر مصر كه كتاب هاي زيادي هم دارد ، در يكي از كتاب هاي خود به نام « عمر بن خطاب » در صفحه 186 ، زماني كه به شرح حال خليفه دوم مي رسد ، اين تعبير را دارد :

فابوبكر لم يعرف عنه انه كان ذا مكانة معروفة في مواقع القتال ...

ما به هيچ وجه ، هيچ اثري كه آقاي ابوبكر در جنگ ها تأثير گذار و داراي جايگاهي بوده است ، پيدا نكرديم .

خطيب ، عبد الكريم ، عمر بن خطاب ، ص 186 ، چاپ مصر سال 1961

آقاي عبد الكريم خطيب از علماي هفت ، هشت سال قبل نيست ، از علماي معاصر است كه تمام منابع شيعه و سني را هم در دسترس دارد .

از علماي متقدم ، جناب آقاي اسكافي ، از اعيان قرن سوم و چهارم است . زماني كه ايشان به ابوبكر مي رسد ، مي گويد :

لم يرم قط بسهم ، ولا سل سيفاً ، ولا أراق دماً ...

در جنگ ها آقاي ابوبكر حتي يك تير هم نيانداخته ، شمشيري نكشيده و خوني هم نريخته است .

شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ، جلد 13 ، صفحه 293

شما لطف كنيد در رابطه با شجاعت اين دو نفر كه در نزد شما مقدس هستند ، در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بيان كنيد ، هم ما استفاده مي كنيم و هم بينندگان عزيز ما استفاده مي كنند . البته حدود ده سال قبل در شبكه المتستقله ، ميان دكتر تيجاني و دكتر ابو زهراء اهل سنت با وهابي ها بحث شد ، در آن جا هم شيعيان تحدي كردند كه يك مورد در رابطه با اين كه خليفه اول در اين بيست و سه سال ، مثلا خوني از كفار ، مشركين يا يهودي ها ريخته باشد . آن ها نتوانستند يا منابع تحقيقي در اختيارشان نبود .

حضرت عالي كه همه نرم افزار ها را در اختيار داريد و با علماي بزرگوار هم در ارتباط هستيد ، اگر اين مطلب را در جلسه آينده براي ما بياوريد ، از شما تشكر مي كنيم .

مجري :

از شما استاد گرامي و بينندگان عزيز تشكر مي كنيم و از شما مي خواهيم كه حسن ختام برنامه دعا باشد .

حضرت آيت الله حسيني قزويني :

خدايا تو را قسم مي دهيم كه به حق محمد و آل محمد و به آبروي اميرالمؤمنين (عليه السلام)

فرج امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) را نزديك بگردان .

ما را از ياران آن حضرت قرار بده .

حاجات همه مسلمين را برآورده به خير بفرما .




Share
1 | دوست قديمي | Iran - Tehran | 14:54 - 06 بهمن 1393 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
به نام خدا
سلام عليکم
جناب ابوالطفيل تا سال 110 هجري زنده بودند و نه 410 هجري
با تشکر
2 | اميرطاها | Finland - Helsinki | 18:31 - 10 بهمن 1393 |
0
 
 
2
پاسخ نظر
خدا خير بده آقاي دکتر قزويني را که اين چنين براي بر حق بودن امام علي تلاش ميکند تا دشمنان فضائل بيکران علي را بدانند. اجرتون با مولا علي(ع)
3 | محمدزمانی | Iran - Shiraz | 08:34 - 04 مهر 1394 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام برشما- کدام آیه بود که بنی اسراییل به حضرت موسی گفتند خودت به همراهی خدای خود به جنگ دشمنان برو ما اینجا میمانیم. ؟؟ در بدایه و النهایه در شرح جنگ احد آمده است جهاد ابوبکر دعا و گریه بوده است یادم به این آیه افتاد . این آیه را پیدانکردم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين مطلب در سوره مائده آيه 24 به اين صورت آمده است:
قالُوا يا مُوسى‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4 | پویا | United States - Clifton | 19:14 - 23 آبان 1397 |
0
 
 
11
پاسخ نظر
این نظر این بنده ی حقیر رو پذیرا باشید و سرلوحه ی زندگیتون کنید اگه که میخاید آدم خیلی شجاعی باشید بیشترین فشار رو به نیمکره ی سمت چپ مغزتون بیارید چون که کسایی که نیمکره ی سمت چپ مغزشون فعال تره آدمای نترس تری نسبت به اون دسته ی دیگه هستن این پیام این حقیر رو خواهشآ نمایش بدهید تاشاید بعضی از انسانها دلیل ترس و ناآرامی درونی شون رو بفهمن
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :