نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
آیا حدیث عشره مبشره درست است؟
کد مطلب: 13505 تاریخ انتشار: 25 شهريور 1399 - 14:44 تعداد بازدید: 6309
پرسش و پاسخ » صحابه
جدید
آیا حدیث عشره مبشره درست است؟

سوال:

آیا حدیث عشره مبشره درست است؟

پاسخ:

حدیث عشره مبشره حدیثی است که ادعا می شود پیامبر صلی الله علیه و آله در آن به 10 نفر از اصحاب خود وعده بهشت داده اند؛ اما فارغ از بحث سندی این روایت، این حدیث با اشکالات متنی و دلالی متعددی رو به رو است که در ادامه به آن ها اشاره می شود.

بي‌اطلاعي خود اين افراد از وعده پيامبر صلي الله عليه و آله:

يكي از افرادي كه علماي اهل سنت آن را جزء عشره مبشره مي‌دانند سعد بن ابي وقاص است؛ اما خود سعد بن ابي وقاص حديث عشره مبشره را قبول ندارد؛ زيرا در روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله چنين نقل كرده است:

عن عامر بن سعد قال سمعت أبي يقول ما سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول لحي يمشى انه في الجنة الا لعبد الله بن سلام

صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج 7 ص 160

از سعد بن ابي وقاص نقل شده است كه مي‌گفت: من از پيامبر صلي الله عليه وآله نشنيدم كه درباره زنده‌اي كه بر روي زمين راه مي‌رود به جز عبد اللَّه بن سلام بگويد: او اهل بهشت است.

طبق اين حديث پيامبر صلي الله عليه و آله فقط به يك نفر وعده بهشت داده است و آن يك نفر عبد الله بن سلام است، حال اهل سنت يا بايد دست از صحيح بودن كتاب مسلم بكشند و بگويند اين روايتي كه براي عبد الله بن سلام نقل شده است كذب است يا اين كه بگويند حديث عشره مبشره دروغ است؛ چون امكان ندارد پيامبر به سعد بن ابي وقاص و 9 نفر ديگر وعده بهشت بدهد؛ اما خود آن سعد از اين موضوع بي‌اطلاع باشد.

جنگ و خونريزي بين عشره مبشره:

قتل عثمان توسط عشره مبشره:

يكي ديگر از اشكالاتي كه به حديث عشره مبشره وارد است اين است كه عملكرد اين افراد گواه از اين دارد كه آن‌ها نه تنها به بهشتي بودن يكديگر معتقد نبودند؛ بلكه در اسلام يكديگر هم دچار شك و ترديد بودند به حدي كه خون يكديگر را مباح مي‌دانستند.

به عنوان مثال طلحه و زبير كه 2 عضو از عشره مبشره بودند بيشترين مخالفت‌ها را با عثمان عضو دیگری از این عشره مبشره كردند و كار را به جايي رساندند كه باعث كشته شدن عثمان شد و 3 روز جنازه عثمان روی زمین مانده بود و حتی نگذاشتند که جنازه عثمان در قبرستان مسلمانان دفن شود.

تهديد به قتل عشره مبشره توسط عمر:

عمر بن خطاب براي جانشيني خود شيوه جديدي ابداع كرده بود كه نه پيامبر صلي الله عليه و آله و نه ابوبكر چنين نكرده بودند، او دستور داد كه اميرالمؤمنين علي عليه السلام و عثمان و طلحه و زبير و سعد بن ابي وقاص عبد الرحمن بن عوف به مشورت بنشينند و يك نفر را به عنوان خليفه انتخاب كنند.

نكته جالب اين ماجرا كه مرتبط با موضوع بحث ما است دستوراتي است كه به اين 6 نفر مي‌دهد:

فان اجتمع خمسة ورضوا رجلا وأبى واحد فاشدخ رأسه أو اضرب رأسه بالسيف وان اتفق أربعة فرضوا رجلا منهم وأبى اثنان فاضرب رؤسهما فان رضى ثلاثة رجلا منهم وثلاثة رجلا منهم فحكموا عبد الله بن عمر فأي الفريقين حكم له فليختاروا رجلا منهم فإن لم يرضوا بحكم عبد الله بن عمر فكوتوا مع الذين فيهم عبد الرحمن بن عوف واقتلوا الباقين

تاريخ الطبري - محمد بن جرير الطبري - ج 3 ص 294

هرگاه 5 نفر به کسى رأى دهند و یک نفر در مخالفت پافشارى کند، گردن او را بزنيد و همچنین در صورت توافق 4 نفر، 2 نفر مخالف را به قتل برسانيد و اگر 3 نفر یک طرف و 3 نفر طرف دیگر بودند، آن گروهى را که عبدالرّحمن بن عوف در میان آن‌ها است مقدّم داريد و اگر بقيه در مخالفت پافشارى كردند، آن‌ها را گردن بزنيد و اگر 3 روز از شورا گذشت و توافقى حاصل نشد، همه را گردن بزنيد تا مسلمانان خود شخصى را انتخاب کنند.

اگر اين افراد از عشره مبشره هستند و پيامبر صلي الله عليه و‌ آله به آن‌ها وعده بهشت داده است، چطور عمر دستور مي‌دهد كه اگر فلان شد يا فلان شد گردن اين‌ها را بزنيد؟

آيا عمر گردن كسي را مي‌زند كه پيامبر صلي الله عليه و آله به او وعده بهشت داده است؟

عدم اعتقاد خلفاء به حديث عشره مبشره:

از ديگر اشكالاتي كه به اين حديث وارد است اين است كه هيچ يك از خلفاء به اين حديث اعتقاد نداشتند؛ چون اساسا چنين حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله صادر نشده است؛ زيرا اگر پيامبر صلي الله عليه و‌ آله اين حديث را بيان مي‌فرمود، قطعا خلفاء در موقعيت مقتضي از اين حديث به نفع خود استفاده مي‌كردند؛ به عنوان مثال زماني كه تعداد بسيار كمي از مهاجرين به همراه انصار در سقيفه بني ساعده بودند و بر سر خلافت با يكديگر نزاع داشتند به حدي كه سعبد بن عباده را زير پا قرار مي‌دهند و او را لگد مال مي‌كنند، در اين هنگام بهترين فرصت است براي اين كه ابوبكر بگويد پيامبر صلي الله عليه و آله به ما وعده بهشت داده است؛ لذا ما بهشتيان بر خلافت اولويت داريم.

مورد ديگر آن زماني است كه مردم از ظلم‌ها و تبعيض‌هاي عثمان به ستوه آمده بودند و جمعي از صحابه به تحريك عايشه خانه او را محاصره كرده بودند تا او را بكشند، در اينجا عثمان مي‌توانست بگويد شما چطور مي‌خواهيد كسي را بكشيد كه پيامبر صلي الله عليه و آله به او وعده بهشت داده است؟ انسان وقتي در چنين شرايطي كه مي‌خواهند او را بكشند قرار مي‌گيرد تمام سعي خود را مي‌كند كه از كوچك‌ترين روزنه‌اي براي خود راه فرار درست كند و استناد به روايت عشره مبشره در شرايطي كه عثمان داشت حداقل مي‌توانست مهاجمين را كمي به فكر فرو برد تا حداقل از كشتن او صرف نظر كنند و فقط او را از خلافت خلع كنند.

اما مي‌بينيم كه نه ابوبكر و عمر در سقيفه و نه عثمان در محاصره به اين حديث احتجاج نكردند كه نشان مي‌دهد و اين خود دليلي ديگر است بر بطلان اين روايت.

آرزوهاي خلفاء:

يكي ديگر از اشكالاتي كه بر اين روايت وارد است، تعارض اين روايت با رواياتي است كه در آن آرزوهاي خلفاء بيان شده است، به عنوان مثال ابوبكر چنين آرزو داشت:

عن الضحاك قال رأى أبو بكر الصديق طيرا واقعا على شجرة فقال طوبى لك يا طير والله لوددت أني كنت مثلك تقع على الشجرة وتأكل من الثمر ثم تطير وليس عليك حساب ولا عذاب والله لوددت أني كنت شجرة إلى جانب الطريق مر علي جمل فأخذني فادخلني فاه فلاكني ثم ازدردني ثم أخرجني بعرا ولم أكن بشرا

المصنف - ابن أبي شيبة الكوفي - ج 8 ص 144

ضحاك مي‌گويد: ابوبكر پرنده‌اي را ديد كه روي درختي است، به پرنده گفت: خوش به حالت؛ آرزو داشتم كه مثل تو بودم و روي درختان مي‌رفتم و از ميوه‌ها مي‌خوردم و مثل تو هيچ حساب و عذابي نداشتم، به خدا قسم آرزو داشتم كه درختي در كنار راه مي‌بودم و شتري از كنارم عبور مي‌كرد و مرا در دهان خود قرار مي‌داد و من را مي‌خورد و بعد من را دفع مي‌كرد؛ اما انسان نمي‌بودم.

در اين روايت ابوبكر به صراحت مي‌گويد از حساب و عذاب پس از آن بيم دارم؛ در حالي كه انساني كه به او وعده بهشت داده شده است نبايد ديگر از مرگ هراسان باشد و بايد شوق وصال به خدا داشته باشد.

همچنين عمر هم در آروزهاي خود چنين مي‌گويد:

فقال عمر رضي الله عنه يا ليتني كنت كبش أهلي سمنوني ما بدا لهم حتى إذا كنت كأسمن ما يكون زارهم بعض من يحبون فذبحوني لهم فجعلوا بعضي شواء وبعضه قديدا ثم أكلوني ولم أكن بشرا

شعب الإيمان - أحمد بن الحسين البيهقي - ج 1 ص 485

عمر مي‌گفت: اي كاش قوچ خانه‌ام بودم و تا می‌توانستند مرا چاق می کردند، بعد مرا براى مهمان‌شان مى‌كشتند و با گوشت من كباب و آبگوشت درست مى‏‌كردند و مى‌خوردند و سپس مرا به صورت مدفوع دفع می‌کردند؛ اما انسان نبودم.

انساني كه قرار است به لقاء الله بپيوندد آن هم در صورتي كه به او وعده بهشت داده شده است، مي‌بايست خدا را هزاران مرتبه شكر كند كه او را انسان آفريده است و توانسته است به كمال برسد و در بهشت برين الهي سكونت كند؛ اما اين ترس‌ها و اين فرار از انسان بودن دلالت بر اين مي‌كند كه حساب و كتاب الهي براي چنين شخصي بسيار سخت است و عذاب‌هاي دردناكي در انتظار او خواهد بود؛ كما اين كه اميرالمؤمنين علي عليه السلام هنگامي ضربه شمشير ابن ملجم به سرشان اصابت مي‌كند، مي‌فرمايند: به خداي كعبه رستگار شدم.

اين جمله به وضوح مي‌رساند آن را كه حساب پاك است از محاسبه چه باك است.

رد کردن حدیث توسط امیرالمومنین علیه السلام:

در کتاب سلیم بن قیس هلالی گفتگویی میان امیرالمومنین علیه السلام و زبیر آمده است که در رابطه با حدیث عشره مبشره است و متن آن چنین است:

أصحاب الجمل ملعونون على لسان رسول الله صلى الله عليه وآله فقال عليه السلام : نشدتكما بالله ، أتعلمان وأولوا العلم من آل محمد وعائشة بنت أبي بكر ( أن أصحاب الجمل وأهل النهروان ملعونون على لسان محمد صلى الله عليه وآله ) وقد خاب من افترى ؟ فقال الزبير : كيف نكون ملعونين ونحن من أهل الجنة ؟ فقال علي عليه السلام : لو علمت أنكم من أهل الجنة لما استحللت قتالكم . فقال الزبير : أما سمعت رسول الله يقول يوم أحد : ( أوجب طلحة الجنة ، ومن أراد أن ينظر إلى شهيد يمشي على الأرض حيا فلينظر إلى طلحة ) ؟ أوما سمعت رسول الله يقول : ( عشرة من قريش في الجنة ) ؟ رد أمير المؤمنين عليه السلام حديث العشرة المبشرة فقال علي عليه السلام : فسمهم . قال : فلان وفلان وفلان ، حتى عد تسعة ، فيهم أبو عبيدة بن الجراح وسعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل . فقال علي عليه السلام : عددت تسعة ، فمن العاشر ؟ قال الزبير : أنت فقال علي عليه السلام : أما أنت فقد أقررت أني من أهل الجنة ، وأما ما ادعيت لنفسك وأصحابك فإني به لمن الجاحدين . والله إن بعض من سميت لفي تابوت في جب في أسفل درك من جهنم ، على ذلك الجب صخرة إذا أراد الله أن يسعر جهنم رفع تلك الصخرة

کتاب سلیم بن قیس – سلیم بن قیس الهلالی الکوفی – ص 327 و 328

در جنگ جمل امیر المؤمنین علی علیه السلام طلحه و زبیر را فراخواند و فرمود: شما می دانید که اصحاب جمل ملعون هستند؟ زبیر گفت چگونه ما ملعون هستیم در حالی که اهل بهشت هستیم؟

حضرت فرمود: اگر من شما را اهل بهشت می دانستم با شما جنگ نمی کردم و جنگ با شما را حلال نمی شمردم. زبیر گفت: آیا حدیث سعید بن عمرو بن نفیل را نشنیده ای که از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که 10 نفر از قریش اهل بهشت هستند؟ حضرت فرمود شنیدم که سعید این حدیث را در خلافت عثمان به جهت او نقل کرده است، زبیر گفت: آیا دروغ گفته است؟

حضرت فرمود: من چیزی نمی گویم تا نام آن ها را ببری، زبیر نام 9 نفر را برد، امیرالمومنین علیه السلام فرمود: نفر دهم کیست؟ زبیر گفت: خود شما هستید، حضرت فرمود: پس تو اقرار کردی که من اهل بهشت هستم؛ ولی من آنچه را که برای خود و یارانت ادعا کردی منکر هستم، زبیر: آیا گمان میبری که سعید دروغ گفته است؟ حضرت فرمود: گمان ندارم یقین دارم که حدیث دروغ است و البته بعضی از این ها در تابوتی هستند، در اسفل درکات جهنم و بر سر آن چاه، سنگی است که وقتی خدا بخواهد اهل جهنم را عذاب کند آن سنگ را بر می دارد، این مطلب را از پیغمبر شنیدم.

در این روایت امیرالمومنین علیه السلام به صراحت صدور چنین روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله را انکار می کند و به یکی از اشکالات این حدیث هم اشاره می کند و آن این است که اگر ما هر دو اهل بهشت هستیم پس نباید با یکدیگر جنگ کنیم و جنگ با یکدیگر را حلال بدانیم.

اضطراب روایت از حیث افراد عشره مبشره:

یکی دیگر از اشکالاتی که به این حدیث وارد این است که افراد این عشره مبشره معلوم نیستند که اگر بخواهیم همه افرادی که به عنوان عشره مبشره از آن ها یاده شده است را حساب کنیم از 10 عدد عبور می کند.

در یکی از نقل های این حدیث ابو عبیده، جزء 10 نفر عشره مبشره به حساب آمده است به شمار آمده است:

قال رسول الله صلى الله عليه وسلم أبو بكر في الجنة وعمر في الجنة وعثمان في الجنة وعلى في الجنة وطلحة في الجنة والزبير في الجنة و عبد الرحمن بن عوف في الجنة وسعد بن أبي وقاص في الجنة وسعيد بن زيد في الجنة وأبو عبيدة بن الجراح في الجنة

سنن الترمذی – الترمذی – ج 5 ص 311

عبد الرحمن بن عوف در بهشت است.

ولی در روایتی که حاکم نیشابوری در مستدرک نقل کرده است، به جای وی نام ابن مسعود آمده است.

قال رسول الله صلى الله عليه وآله عشرة في الجنة فذكر أبا بكر وعمر وعثمان وعليا وطلحة والزبير وعبد الرحمن بن عوف وسعد بن أبي وقاص وسعيد بن زيد وعبد الله ابن مسعود رضي الله عنهم

المستدرک علی الصحیحین – الحاکم النیسابوری – ج 3 ص 316 و 317

در روایتی که در سنن ابن ماجه و سنن ابی داود نقل شده است، نه نامی از ابو عبیده است و نه نامی از ابن مسعود؛ بلکه به جای آنها نام پیامبر صلی الله علیه و آله عنوان شده است:

كان رسول الله صلى الله عليه وسلم عاشر عشرة فقال أبو بكر في الجنة وعمر في الجنة وعثمان في الجنة وعلى في الجنة وطلحة في الجنة والزبير في الجنة وسعد في الجنة وعبد الرحمن في الجنة فقيل له من التاسع؟ قال أنا

سنن ابن ماجه – محمد بن یزید القزوینی – ج 1 ص 48

همچنین در سنن ابی داود این روایت به این شکل آمده است:

عشرة في الجنة النبي في الجنة وأبو بكر في الجنة وعمر في الجنة وعثمان في الجنة وعلى في الجنة وطلحة في الجنة والزبير بن العوام في الجنة وسعد بن مالك في الجنة و عبد الرحمن ابن عوف في الجنة ولو شئت لسميت العاشر قال فقالوا من هو فسكت قال فقالوا من هو فقال هو سعيد بن زيد

سنن أبی داود – سلیمان بن الأشغث السجستانی – ج 2 ص 401 و 402

در این روایت سنن ابی داود سعد بن مالک یکی از عشره مبشره معرفی شده است؛ اما در روایت دیگری در همین کتاب سعد بن ابی وقاص به عنوان عشره مبشره معرفی شده است:

فأشهد على التسعة إنهم في الجنة ولو شهدت على العاشر لم إثم قال ابن إدريس والعرب تقول آثم قلت ومن التسعة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو على حراء أثبت حراء إنه ليس عليك إلا نبي أو صديق أو شهيد قلت ومن التسعة قال رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبو بكر وعمر وعثمان وعلى وطلحة والزبير وسعد بن أبي وقاص و عبد الرحمن بن عوف قلت ومن العاشر فتلكأ هنية ثم قال أنا

سنن أبی داود – سلیمان بن الأشغث السجستانی – ج 2 ص 401

حدیث سازی به نفع خود:

یکی دیگر از نکاتی که باعث شک و تردید در این روایت می شود این است که نام عبد الرحمن بن عوف و سعید بن زید که راوی این روایت هستند جزء کسانی است که وعده بهشت به آن ها داده شده است؛ در حالی که باقی افرادی که اسم آن ها جزء عشره مبشره آمده است هیچ کدام چنین روایتی نقل نکردند که این مسئله باعث می شود که انسان احساس کند که این روایات در دستگاه فضیلت تراشی بنی امیه ساخته شده است.

عبد الله بن عمر که یکی از ناقلان این حدیث است یا روحش از چنین روایتی خبر نداشته است و این روایت را به دروغ به او نسبت می دهد که چنین روایتی را نقل کرده است و یا او خود سعی کرده است که برای پدر خود فضیلت تراشی کند و در این کار دقت لازم را به خرج نداده است که اگر چنین حدیثی را جعل می کند باید به پیامدهای آن هم پایبند باشد که یکی از پیامدهای این حدیث برای عبد الله بن عمر این است که باید با امیرالمومنین علیه السلام به عنوان یکی از عشره مبشره بیعت کند؛ اما عبد الله بن عمر از بیعت با امیرالمومنین علیه السلام خودداری می کند که این فعل عبد الله بن عمر نشان می دهد که این روایت از اساس دروغ است؛ لذا عبد الله بن عمر به لوازم آن پایبند نیست.

موفق و موید باشید

گروه پاسخ به شبهات

موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)



Share
1 | شیعه اهل بیت | Iran - Tehran | 18:16 - 25 شهريور 1399 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام. در سند حدیث حاکم نیشابوری درمورد روایت علی مع القران، شخصی به نام صالح ابی الاسود قرار دارد که گفته میشوذ ذهبی او را تضعیف کرده است.

پاسخ:
با سلام
همین روایت را حاکم نیشابوری هم آورده است و آن را تصحیح کرده است:
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الإِسْنَادِ، وَ أَبُو سَعِيدٍ التَّيْمِيُّ هُوَ عُقَيْصَاءُ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ، وَ لَمْ يُخَرِّجَاهُ»
اين روايت سندش صحيح و ابوسعيد التيمي همان عقيصاء است كه ثقه و مورد اعتماد است؛ ولي بخاري و مسلم آن را نقل نكرده اند
المستدرك على الصحيحين، ج3، ص 134، ح 4628

حافظ علائي»، از محدثان مشهور اهل سنت در كتاب «إجمال الإصابة»، مي نويسد:
«و أخرج الحاكم في مسنده بسند حسن عن أم سلمة رضي الله عنها أن النبي صلي الله عليه وسلم قال علي مع القرآن و القرآن مع علي لن يفترقا حتي يردا علي الحوض»
حاكم در مسند خود با سند «حسن» از ام سلمه نقل كرده است كه رسول خدا فرمود: علي همراه با قرآن و قرآن همراه با علي است، آن دو از هم جدا نمي شوند، تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
إجمال الإصابة في أقوال الصحابة، ج1، ص55

موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
1 |آرش شاهدی|Iran - Shiraz |16:48 - 02 مهر 1399 |
0
 
2
گلر آزاد الیر بنده دوشن بنده لری
او بقیعن قاباقندان گوتورر نرده لری


آنلام(معنی)؛
می آید و آزاد می کند آن بنده هایی را که در بندند
بر میدارد نرده های جلوی بقیع را
2 | رضا | Iran - Tehran | 14:23 - 26 شهريور 1399 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
با سلام وادب
يه سوال از محضر مباركتان ىاشتم

رسول خداص چه کسی را بعد از فتح خیبر،در انجا حاکم قرار داد ؟؟
به چند نص دست پیدا کردم اما برایم مفهوم نیست چه کسی حاکم شده از طرف رسول خداص در خیبر ؟؟
و چه کسی برای تقسیم میوه ها مامور شده است ؟؟ ایا هر دو یکی است؟؟؟
اگه راهنمایی کنید ممنون میشم

(قَوْلُهُ بَابُ اسْتِعْمَالِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى أَهْلِ خَيْبَرَ)
أَيْ بَعْدَ فَتْحِهَا لتنمية الثِّمَار
( باب استعمال النبي على أهل خيبر )
أي هذا باب في بيان استعمال النبي رجلا على أهل خيبر بعد فتحها لقسمة الثمار
أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عَلَيْهِ وَسلم بعَثَ أخَا بَنِي عَدِيٍّ مِنَ الأنْصَارِ إلَى خَيْبرَ فأمَّرَهُ علَيْهَا. عمده القاری ج17ص260

نص دوم :
قَوْله حَدثنَا إِسْمَاعِيل هُوَ بن أَبِي أُوَيْسٍ ... عَنْ سَعِيدٍ هُوَ بن الْمسيب قَوْله بعث أخابني عَدِيٍّ مِنَ الْأَنْصَارِ فِي رِوَايَةِ أَبِي عَوَانَةَ وَالدَّارَقُطْنِيِّ سَوَادَ بْنَ غَزِيَّةَ فتح الباری ج7 ص496

پاسخ:
با سلام
در عبارت اول نوشته شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله یکی از اهل خیبر را بعد از فتح مسول تقسیم کردن میوه های آن کرد.
بعد نوشته است که پیامبر شخصی از از بنی عدی از انصار را برای امارت بر خیبر قرار داد.

در نص دوم می گوید دارقطنی و ابی عوانه می گویند که آن شخص سواد بن غزیه بوده است.

این مطلب در صحیح بخاری نیز آمده است:
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
أَنَّ النبي صلى الله عليه وسلم بَعَثَ أَخَا بَنِي عَدِيٍّ من الْأَنْصَارِ إلى خَيْبَرَ فَأَمَّرَهُ عليها
صحيح البخاري ج 4 ص 1550

موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
3 | سید مرتضی | Iran - Tehran | 15:55 - 26 شهريور 1399 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
خدا خیرتون بده
خیلی عالی بود
4 | احمد | Iran - Tehran | 08:19 - 27 شهريور 1399 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام علیکم
در یک کلیپی از یه مولوی سنی دیدم که خیلی از شجاعت عمر تعریف میکرد
ایا واقعا عمر شجاع بود؟؟؟
ایا کتب تاریخی شجاعت عمر را تایید میکند؟؟

پاسخ:
با سلام
آنچه در روایات معتبر و تاریخ صحیح آمده است این است که عمر همیشه در جنگ ها فراری بوده است و حتی یک روایت هم ندارند که عمر مشتی به کافر یا مشرکی زده باشد و خونی از بینی این کافر و مشرک آمده باشد؛ البته روایتی وجود دارد که می گوید یکجا عمر شجاعت به خرج داد و آن هم زمانی بود که یک نفر را به عنوان اسیر گرفته بودند و او را دست بسته نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده بودند و عمر به پیامبر می گفت می خواهید گردنش را بزنم.
این بزرگ ترین شجاعتی است که از عمر وجود دارد.
خود عمر در رابطه با فرار خود از جنگ احد می گوید:
خطب عمر يوم الجمعة فقرأ آل عمران وكان يعجبه إذا خطب أن يقرأها فلما انتهى إلى قوله ^ إن الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان قال لما كان يوم أحد هزمناهم ففررت حتى صعدت الجبل فلقد رأيتني أنزو كأنني أروى
تفسير الطبري ج 4 ص 144
در این روایت عمر می گوید من مانند بز کوهی از کوه بالا می رفتم و فرار می کردم
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
5 | شیعه اهل بیت | Iran - Tehran | 16:06 - 03 مهر 1399 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام لطفا سند ذیل را که در کتاب کمال الدین شیخ صدوق نقل شده بر مبنای رجال شیعه بررسی کنید. وحدّثنا بهذا الحديث عليُّ بن أحمد بن موسى. ومحمّد بن أحمد الشيبانيُّ [٢] وعليّ بن عبد الله الورَّاق ، عن محمّد بن أبي عبد الله الكوفيّ ، عن سهل بن زياد الادميِّ عن عبد العظيم بن عبد الله الحسنيّ رضي‌الله‌عنه ، عن صفوان ، عن إبراهيم أبي زياد عن أبي حمزة الثماليِّ ، عن أبي خالد الكابليِّ ، عن عليّ بن الحسين عليهما‌السلام

پاسخ:
با سلام
سند مذکور معتبر است.
شما با نصب نرم افزار اسناد صدوق می توانید از بررسی سندی که در این نرم افزار صورت گرفته است استفاده کنید.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
6 | عبدالله | Iran - Tehran | 10:56 - 06 مهر 1399 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
سلام
دو درخواست از حضرات این سایت دارم

ايا خلفا در جنگ حنین فرار کردند ؟؟ ایا نصی در این زمینه داریم ؟

ثانیا در موضوع فرار خلفا از جنگها مقاله ای در سایت موجود هست ؟؟

ممنون میشم اگر به این دو درخواست بنده جواب بدید
اجرکم عندالله

پاسخ:
با سلام
در رابطه با فرار عمر از جنگ حنین به لینک زیر مراجعه کنید:
https://www.valiasr-aj.com/lib/mohammd/01.htm#_13
در رابطه با دیگر فرارها به لینک های زیر مراجعه کنید:
https://www.valiasr-aj.com/lib/mohammd/01.htm#_07
و
https://www.valiasr-aj.com/lib/mohammd/01.htm#_08
و
https://www.valiasr-aj.com/lib/mohammd/01.htm#_09
و
https://www.valiasr-aj.com/lib/mohammd/01.htm#_10
و
https://www.valiasr-aj.com/lib/mohammd/01.htm#_11
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
7 | نوید | Iran - Sīrjān | 10:21 - 08 مهر 1399 |
0
 
 
2
پاسخ نظر
سلام عليكم و رحمه الله

سنيها كه اينقدر به خلفاشون مي نازند ومي گن خلفامون چنین وچنان است ایا در عرصه علم ودانش چیری داشتند ؟؟
يعني مي تونستند مشكلي رو با علم خود حل كنن ؟؟؟
اگه ادرسی تو این سایت دارید بی زحمت راهنمایی بفرمایید چون میخام دستم تو این زمینه پر باشه
سپاس از راهنمایتون

پاسخ:
با سلام
یکی از شاهکارهای عمر در علم روایت زیر است:
خطب عمر بن الخطاب رضي الله عنه الناس فحمد الله تعالى وأثنى عليه وقال الا لا تغالوا في صداق النساء فإنه لا يبلغني عن أحد ساق أكثر من شئ ساقه رسول الله صلى الله عليه وسلم أو سيق إليه الا جعلت فضل ذلك في بيت المال ثم نزل فعرضت له امرأة من قريش فقالت يا أمير المؤمنين أكتاب الله تعالى أحق ان يتبع أو قولك قال بل كتاب الله تعالى فما ذاك قالت نهيت الناس آنفا ان يغالوا في صداق النساء والله تعالى يقول في كتابه ( وآتيتم إحداهن قنطارا فلا تأخذوا منه شيئا ) فقال عمر رضي الله عنه كل أحد أفقه من عمر مرتين أو ثلاثا
السنن الكبرى - أحمد بن الحسين البيهقي - ج 7 ص 233
عمر بن خطاب بر منبر رسول خداصلي الله عليه و آله بالا رفت سپس گفت اي مردم چه اندازه زياد ميکنيد در مهر زنانتان و حال آنکه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و اصحاب او صداق و مهريه در بينشان چهارصد درهم و کمتر از آن بود و اگر زياد کردن در مهر نزد خدا پرهيزگاري يا بزرگواري بود پيغمبر و اصحابش پيشي ميگرفتند بسوي آن پس من البته حد ميزنم آنچه که زياد کند مردي در صداق زني بر چهارصد درهم يا محدود بچهارصد درهم ميکنم گفت اين جمله را و از منبر بزير آمد
پس زني از قريش بر او اعتراض کرد و گفت اي پيشواي مسلمين مردم را منع کردي که زياد کنند در مهريه زنها از چهارصد درهم گفت: آري. پس گفت آيا نشنيدي آنچه خدا در قرآن نازل کرده گفت: و چه آيه ئيست اين، پس گفت آيا نشنيدي خدا ميفرمايد((و آتيتم احداهن قنطارا)). گويد: پس عمر گفت بار خدايا ببخش " کل الناس افقه من عمر " همه مردم داناترند از عمر
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
8 | شیعه اهل بیت | Iran - Tehran | 09:38 - 13 مهر 1399 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام. شنیده ام که بارداری مادر امام زمان شبیه مادر حضرت موسی بوده. بدین شکل که تا اخرین لحظه آثار بارداری دیده نمی شد. درمورد مادر حضرت موسی ایا این مطلب در کتب اهل سنت نیز نقل شده؟

پاسخ:
با سلام
در تفسیر سمرقندی آمده است:
أن أم موسى حبلت فلم يظهر بها أثر الحبل حتى ولدت موسى
تفسير السمرقندي - أبو الليث السمرقندي - ج 2 ص 598
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
9 | سایت ولی عصر | Iran - Tehran | 21:13 - 13 مهر 1399 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام. با عزیز اهل سنتی صحبت می کردم. ایشان حرف های زد که عینا نقل می کنم: در کتب شیعه نقل شده که حضرت علی فرمود مدت غیبت مهدی شش روز یا شش ماه یا شش سال است. همچنین در کتب شیعه از ابی عبدالله نقل شده که فرمودند از کشته شدن نفس زکیه تا ظهور امام قائم فقط پانزده شب طول می کشد. یعنی در سال140 هجری مهدی ظهور می کند.محمد الصدر می گوید که این روایت قابل اعتمادی می باشد و مفید در کتاب ارشاد از ثعلبه بن میمون از شعیب بن حداد از صالح بن متیم نقل کرده و همه این راویان مردان بزرکی هستند ( صحص ان برادر می گفت که وقتی نفس زکیه قیام کرد و مهدی ظهور نکرد، در کتاب های شیعه روایت های دیگری نقل شد) نقل شده : ای ثابت خداوند ظهور مهدی را در سال 70 هجری قرار داد. وقتی حسین کشته شد، خداوند بر اهل زمین خشم گرفت و ظهور او را تا سال 140 هجری عقب انداخت. اما وقتی شعییان ما خبر ظهور او را بین مردم منتشر کردند، موقع ظهور با تاخیر مواجه شد.

این همه متن صحبت های ان برادر اهل سنت بود. نقد شما چیست؟

پاسخ:
با سلام
فارغ از بحث سندی این روایت، وقتی می فرمایند ظهور در فلان وقت یا فلان وقت یا فلان وقت صورت می گیرد نشان می دهد که یک سری عوامل در تأخیر و تعجیل ظهور تأثیر دارند که امکان دارد آن را به تعجیل و تأخیر بندازند.
مجموع روایات زمان ظهور را که نگاه می کنیم متوجه می شویم که اعمال ما تأثیر مستقیم در زمان ظهور دارد و اگر ما در خط اهل بیت علیهم السلام حرکت کنیم و اعمال مان مورد رضایت آن ها باشد در ظهور تعجیل خواهد شد اما اگر ما به وظایف دینی خود عمل نکنیم قطعا باعث تأخیر در ظهور خواهیم شد و به اندازه خودمان در این تأخیر سهیم هستیم.
کما این که بنی اسرائیل با توبه و ضجه به درگاه خداوند ظهور حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام را به تعجیل انداختند.
در مورد قتل نفس زکیه هم هنوز اتفاق نیوفتاده است که 15 روز بعد از آن ظهور محقق شود.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
10 | شیعه اهل بیت | Iran - Tehran | 22:58 - 13 مهر 1399 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام. شخصی به این روایت که در اصول کافی امده استناد می کرد تا ثابت کند حضرت مهدی فردی ترسو می باشد: محمد بن يحيى، عن جعفر بن محمد، عن الحسن بن معاوية، عن عبد الله بن جبلة، عن عبد الله بن بكير، عن زرارة قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: إن للقائم عليه السلام غيبة قبل أن يقوم، قلت: ولم؟ قال: إنه يخاف - وأومأ بيده إلى بطنه - يعني القتل

پاسخ:
با سلام
هر خوفی به معنی ترس نیست.
کسی که ترسو باشد قطعا نمی تواند قیام کند و در مقابل با ظالمین بایستد؛ بلکه منظور از ترس اینجا این است که اگر غائب نشود، ممکن است به شهادت برسد و آن وظیفه الهی که به دوش ایشان است را نتواند انجام دهد.
در مورد حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام هم قرآن می فرماید:
فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ
سوره قصص آیه 18

همچنین در جای دیگر هم می فرماید:
فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ
سوره قصص آیه 21

اگر خوف برای حجت الهی اشکال داشته باشد در اینجا خداوند برای حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام هم چنین صفتی آورده است.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
11 | قاری | Iran - Tehran | 08:14 - 14 مهر 1399 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام
آیا قضیه عریش راست است ؟؟

چون سنیها میگن پیامبر ص در جنگ بدر به همراه ابوبکر در عریش بودند واین دلیل خلافت اوست


پاسخ:
با سلام
آن ها می گویند که پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه ابوبکر در عریش نشسته بودند و مسلمانان با مشرکین مشغول جنگ بودند و این دلیل برتری ابوبکر است؟
چطور چنین چیزی ممکن است در حالی که خداوند می فرماید:
فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا
سوره نساء آیه 95
خداوند به صراحت می فرماید: مجاهدین بر کسانی که نشسته اند و جهاد نمی کنند برتری دارند.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
12 | شیعه اهل بیت | Iran - Tehran | 23:17 - 21 مهر 1399 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام. در یکی از برنامه های قدیمی استاد ابوالقاسمی، ایشان به کتاب رجال داوود حلی اشاره کردند که در بخشی از آن، صحابه مورد اعتماد معرفی شده است. میخواستم بدانم، بدین شکل، علمای شیعه در کتاب های خود، فصلی، بابی درمورد صحابه مورد اعتماد شیعه دارند ؟

پاسخ:
با سلام
ابن داود حلی و علامه حلی این شیوه را در کتب رجالی خود به کار بسته اند که راویان ضعیف را در یک بخش و راویان توثیق شده را در یک بخش قرار داده اند، در آنجا به ترتیب از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله شروع می کنند و همین طور جلو می روند.
کتاب رجال برقی هم چنین است که مثلا وقتی اصحاب امیرالمومنین علیه السلام را می آورد، ابتدا می گوید اصحاب امیرالمومنین که در عین حال اصحاب پیامبر هم بوده اند و یا در اصحاب امام حسین علیه السلام ابتدا اصحابی را می آورد که صحابی هم بوده اند و بعد اصحابی که از یاران امیرالمومنین علیه السلام بوده اند را می آورد.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
13 | شیعه اهل بیت. | Iran - Tehran | 00:19 - 22 مهر 1399 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام. برادری از اهل سنت در مقابل حرف ما که لقب فارووق را اهل کتاب به خلیفه دوم دادند. به دو روایت در این زمینه، اشاره کردند. بنده سند آن ها را با ذکر ادرس کتب می نویسم، اگر شما نقدی بر سند داشتید بفرمائید

إن الله جعل الحق على لسان عمر وقلبه وهو الفاروق فرق الله به بين الحق والباطل. "ابن سعد - عن أيوب بن موسى مرسلا"( در کتاب کنزل العمال متقی هندی)


قال أخبرنا محمد بن عمر قال أخبرنا أبو حزرة يعقوب بن مجاهد عن محمد بن إبراهيم عن أبي عمرو ذكوان قال قلت لعائشة من سمى عمر الفاروق قالت النبي عليه السلام ذكر هجرة ( در کتاب طبقات ابن سعد)





پاسخ:
با سلام
روایت اول در کتاب طبقات ابن سعد آمده است ضعیف است؛ چون عبد الرحمن بن حسن در آن وجود دارد و این شخص مجهول است.
سند روایت دوم که ذکر کردید هم ضعیف است؛ چون محمد بن عمر در آن وجود دارد که متهم به وضع است و محمد بن ابراهیم مجهول است.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :