نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
مصدر تشریع معارف دین؛ صحابه یا اهلبیت (23)
کد مطلب: 13102 تاریخ انتشار: 21 دي 1398 - 17:27 تعداد بازدید: 3412
خارج کلام مقارن » عمومی
مصدر تشریع معارف دین؛ صحابه یا اهلبیت (23)

جلسه چهل و هشتم 98/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهل و هشتم 98/10/15

موضوع: مصدر تشریع معارف دین؛ صحابه یا اهلبیت (23) – بررسی مصداق اهل‌بیت در آیه تطهیر، از دیدگاه صحابه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.

پرسش:

نظر حضرتعالی پیرامون وقایع اخیر و شهادت «سردار سلیمانی» چیست؟

پاسخ:

من معتقدم قطعاً خدای عالم می‌خواهد کارهای بزرگی در جهان اسلام رقم بخورد؛ کار بزرگ هم احتیاج به یک بهای بزرگی دارد، و در آن هیچ شکی نیست. «بنی‌ امیه» می‌خواستند اسلام را از بین ببرند، برای نابودی «بنی امیه» یک کار کوچک امکان‌پذیر نبود، باید یک کار بزرگی انجام می‌شد، مثل قضیه سید الشهداء (سلام الله علیه)؛ تا این نابودی بنی امیه رقم بخورد. لذا من بر این عقیده هستم که قطعاً کارهای خوب و اتفاق بزرگی می‌خواهد انجام بشود؛ حال این‌كه چه است، ما نمی‌دانیم.

در مجموع، این اتفاق، خیلی دردآور بود؛ من بعد از نماز صبح، همین که موبایل را باز کردم تا به فضای مجازی بروم، خبری در رابطه با شهادت «ابو مهدی» دیدم، بعضی‌ها گفتند تکذیب شده ولی بعد دیدم «کانال قدس» که ما هم آن‌جا عضو هستیم، قضیه شهادت «سردار سلیمانی» را اعلام کردند. من با دیدن این خبر شوکه شدم، سه چهار ساعت كنترل خودم را از دست داده بودم!

به قولی می‌گویند «الخیرُ فی ما وقع»؛ البته به قول حاج آقای «خزعلی» بعضی وقت‌ها «الشرُّ فی ما وقع»!!

آن‌ها به آرزوی‌شان رسیدند! در همین قضیه اخیر که «مقام معظم رهبری» درجه «سردار سلیمانی» را داد، یکی از آخرین دعاهایش این بود که خدا شهادت را نصیب شما بکند و آخر عمر شما، با شهادت ختم بشود!

حتی ایشان دو، سه ماه قبل از ورود به بیت آقا به یک انگشتر فروشی رفت و گفت: یک انگشتری به من بده که شهید بشوم. انگشتر فروش گفت: من همچین انگشتری ندارم که به تو بدهم! خلاصه یک انگشتر گرفت و همان انگشتری بود که در دستش بود.

آن‌ها یک آرزوی داشتند امیدوارم که ان شاء الله خدای عالم این سعادت را برای همه ما نصیب بکند. این توفیق، چیزی نیست که به هر کس بدهند. من دو سه باری که عیدغدیر در حرم حضرت رضا بودم، خدمت امام رضا عرض کردم - اگر قبول بشود - عیدی که می‌خواهید به ما بدهید، شهادت در راه دفاع از جدتان را نصیب ما کنید!

حال بدهند یا ندهند نمی‌دانیم. همیشه خوب‌ها را انتخاب می‌کنند و هر کس را به این قضایا راه نمی‌دهند. آن روز یکی از سلبریتی‌ها تسلیتی گفته بود که شعر خیلی زیبای بود و از این انتخابش خیلی خوشم آمد که:

خلد گر به پا خارى آسان در آرم/ چه سازم به خاری که بر دل نشیند.

ظاهراً شعر برای «عبدالباقی طبیب اصفهانی» است. البته شعر مفصل است که می‌گوید:

پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم / مبادا غباری به محمل نشیند.

تا آن‌جای كه می‌گوید:

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی / ز بامی که برخاست مشکل نشیند

به‌نازم به بزم محبّت که آنجا / گدایی به شاهی مقابل نشیند.

به تعبیر «مقام معظم رهبری» که شهدا روح او را به آغوش گرفتند؛ ولی الان همه برای گرفتن انتقام، لحظه شماری می‌کنند و «آمریکا» فعلاً در مُحاق رفته است! حتی روز اول هم گفته شما چه کار می‌خواهید بکنید؟ یک انتقامی بگیرید که متناسب با کار ما باشد!! یعنی خیلی وحشت به جان‌شان افتاده است!!

من معتقدم اگر تمام مردم «آمریکا» را بخواهند بکشند، تمام این 51 ایالت را ویران کنند، قطره خون «سلیمانی» نمی‌شود. شاید این مقدمه‌ای باشد که این شیطان بزرگ برای همیشه از کل «خاورمیانه» شرش برچیده بشود.

پریروز بود دیدم آقای «مجتهدزاده» در شبکه «بی بی سی» داشت با آن خانم مجری جدل می‌کرد و کاملاً او را منزوی کرد و کنار گذاشت! مجری می گفت: «ایران» چنین و چنان کرده، «پهپاد آمریکا» را زده. این آقای کارشناس گفت: «پهباد» به آسمان «ایران» تجاوز کرده «ایران» هم زده!

من خیلی از حرفهایش خوشم آمد. بعضی‌ها با این‌كه خیلی انقلابی نیستند، ولی غیرت ایرانی‌شان خوب به جوش آمده. در فضای مجازی خیلی از فراری‌های از ایران، به زیبایی موضع گرفتند.

در مقابل، برخی افراد نادان داخلی که می‌خواستند «سردار سلیمانی» را دست بسته تحویل بدهند رسوا شدند؛ شما ببینید «مقام معظم رهبری» بعد از قضیه «صیاد شیرازی» در هیچ یک از جلسات «شورای عالی امنیت ملی» شرکت نکرده بود، یعنی بیش از 20 سال است؛ ولی روز جمعه، شخصاً در این جلسه شرکت کردند!

این حضور، خودش پیام داشت که اگر ریاست این جلسه به عهده آقای «روحانی» باشد تصمیم مقتضی گرفته نخواهد شد! این خودش یک پیام بود. از این بهتر؟ این كه چه بشود، الله اعلم! ولی هما‌ن‌طوری که «مقام معظم رهبری» فرمودند، انتقام سختی گرفته خواهد شد، و این را همه دارند لحظه شماری می‌كنند.

حتی «ترامپ» که داشت مصاحبه می‌کرد، لرزان بود و کاملاً مشخص بود که خودش را باخته؛ یعنی یك خربزه‌ای خورده كه بدجوری زمین خورده است. قضیه‌ استیضاحش را هم این مسئله داغ‌ترش کرد، این داشت یک کاری انجام می‌داد که بتواند کار استیضاحش را جبران کند و هم در انتخابات 2020 بتواند موفق بشود، ولی قضیه کاملا بر عکس شد!!

الان همه دولتمردان «آمریکا» مذمتش می‌کنند، حتی «پنتاگون» چند تا بیانیه داد که ما نبودیم، او به ما دستور داد. یعنی تا این اندازه جرأت ندارند بگویند که ما هم در این قضیه دخیل بودیم!!

پرسش:

سوال دختر سردار از آقای «روحانی» خیلی جالب بود، که گفت: آقای «روحانی» چه کسی می‌خواهد انتقام خون پدرم را بگیرد؟ شما كه می‌خواستید پدرم را تحویل بدهید، شما می‌خواهید انتقام بگیرید؟

پاسخ:

اصلاً نتیجه « اف ای تی اف» همین بود که این آقایان تمام کسانی که «آمریکا» آن‌ها را به عنوان تروریست معرفی کرده، معرفی کنند و تحویل بدهند. اولین کارش همین بود.

الان آن‌که خیلی برای من مهم است این است که بدانیم آیا مسئله رفتن‌ سردار سلیمانی به عراق، یک مسئله طبیعی بود و در یک قضیه طبیعی آمریکائی ها آمدند و زدند؟ یا نه؛ قضیه طبیعی نبود، یک سری عواملی دست به دست هم داد و رفتن ایشان را به «عراق» گزارش داد؟ کسانی که در هواپیما از خدمه و غیره بودند، دارند بازجویی می‌كنند كه ببینند چه مسئله‌ای پیش می‌آید.

منطقه ای که «سردار سلیمانی» از آنجا برخواسته تا به مقصد رسیده کاملاً تحت نظر بوده. سردار از «لبنان» به «سوریه» رفت و از «سوریه» به «عراق» رفت! ظاهر قضیه این است که مسافرت ایشان به عراق، یک مسافرت رسمی بنا به دعوت دولت «عراق» بوده!

البته این هم عنایت خدا است. زیرا اگر سردار را در «سوریه» می زدند یا «داعش» شهید می‌کرد، خیلی مسئله نبود، می‌گفتند ایشان آن‌جا رفته چند تا «داعشی» کشته و «داعشی»ها هم او را کشتند. یا «آمریکای»ها هم اگر می‌کشتند می‌گفتند: این‌جا برای کارهای تروریستی آمده، ما هم او را کشتیم؛ ولی این‌که به دعوت یک دولت، یک مسافرت کاملاً رسمی برود و این قضیه اتفاق بیافتد، مسئله فرق می‌كند.

این‌ها همه چیز دست‌شان است و راحت می‌توانند با امکاناتشان و ماهوراه‌هایی كه دارند کاملاً کنترل کنند و شک و شبهه‌ای در آن نیست؛ ولی شاخ «آمریکا» با این کار، برای همیشه شکسته شد.

باید منتظر باشیم تا ببینیم برخورد نیروهای خودمان چه است؟ غیر از این‌که ما منتظر بمانیم و ببینیم به چه صورت انتقام می‌خواهند بگیرند، کار دیگری نمی توانیم انجام بدهیم و آن كار تکلیف را روشن می‌كند.

آغاز بحث...

ما در رابطه با بحث مرجعیت علمی اهل‌بیت (علیهم السلام)، بحث حدیث «ثقلین» را مطرح کردیم؛ بحث «حدیث سفینه» و « حدیث خلیفتین» را هم مطرح کردیم؛ به این‌جا رسیدیم که مراد از اهل‌بیت چه کسانی هستند؟ آیا مصداقی برای اهل‌بیت معین شده یا نشده؟

عرض کردیم در «صحیح مسلم» به صراحت این قضیه آمده که رسول اکرم، صبحگاهی از منزل‌شان بیرون آمدند در حالیکه:

«وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ»

«مرط» همان عبائی است که از پشم گوسفند یا بز درست می‌شود. «مرحلٌ» یعنی بر دوشش کشیده بود.

«من شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بن عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جاء الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ معه ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جاء عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ»

وقتی امام حسن، امام حسین، حضرت صدیقه و حضرت امیر آمدند! حضرت فرمود:

(إنما يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص1883، ح 2424

موضوع دوم، مصداق اهل‌بیت از دیدگاه صحابه است. عزیزان خوب دقت کنند، کتاب «الأربعین» از کتاب‌های مهم آقای «ابن عساکر» است که نکاتی قشنگی در این‌جا دارد. از «ابو سعید خدری» او از «ام سلمه» نقل می کند که:

«نزلت هذه الاية في بيتي (إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا)»

بعد از این‌كه این آیه نازل شد:

«قلت يارسول الله ألست من أهل البيت؟»

آیا من جزو اهل‌بیت نیستم؟

فرمود:

« إنك إلى خير إنك من أزواج رسول الله»

این به صراحت نشان می‌دهد بر این‌که «ام سلمه» که بعد از حضرت خدیجه (سلام الله علیها) نزدیک‌ترین امهات المؤمنین به نبی مکرم است، از اهل بیت نیست و فقط از أزواج رسول الله شمرده شده است!

بعد فرمود:

«وأهل البيت رسول الله وعلي وفاطمة والحسن والحسين رضي الله عنهم أجمعين»

از این واضح‌تر و روشن‌تر بگوید؟ آقای «ابن عساکر» در ادامه می‌گوید:

«هذا حديث صحيح»

الأربعين في مناقب أمهات المؤمنين رحمة الله عليهن أجمعين؛ اسم المؤلف: أبو منصور عبد الرحمن بن محمد بن هبة الله بن عساكر الوفاة: 620، دار النشر: دار الفكر - دمشق - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد مطيع الحافظ ,‏غزوة بدير، ج 1، ص 105

باز خود آقای «ابن عساکر» در ادامه می‌گوید:

«والآية نزلت خاصة في هؤلاء المذكورين»

الأربعين في مناقب أمهات المؤمنين رحمة الله عليهن أجمعين؛ اسم المؤلف: أبو منصور عبد الرحمن بن محمد بن هبة الله بن عساكر الوفاة: 620، دار النشر: دار الفكر - دمشق - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد مطيع الحافظ ,‏غزوة بدير، ج 1، ص 106

این عبارت خیلی واضح و روشن است و یک تو دهانی محکمی است برای آن‌هایی که می‌گویند «ازواج النبی» هم جزء اهل‌بیت هستند.

«ابو حیان اندلسی» در «تفسیر بحر المحیط» جلد 7، صفحه 224 از «ابو سعید خدری» نقل می کند و می‌گوید:

«هو خاص برسول الله وعلي وفاطمة والحسن والحسين وروي نحوه عن أنس و عائشة و أم سلمة»

تفسير البحر المحيط؛ اسم المؤلف: محمد بن يوسف الشهير بأبي حيان الأندلسي الوفاة: 745هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ -2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، شارك في التحقيق 1) د.زكريا عبد المجيد النوقي 2) د.أحمد النجولي الجمل، ج7، ص224

پس «ابو سعید خدری»، «انس»، «عایشه»، «ام السلمه»؛ این چهار نفر می‌گویند این آیه خاص به این پنج بزرگوار است و بس!

«ماوردی شافعی» که از فقهای بزرگ‌ و از متکلمین بنام اهل‌سنت است در کتاب «النكت والعیون» جلد 4، صفحه 401 می‌گوید چند تا قول است:

«أحدها: أنه عنى علياً وفاطمة والحسن والحسين رضي الله عنهم»

چه كسی گفته؟

«قاله أبو سعيد الخدري وأنس بن مالك وعائشة وأم سلمة رضي الله عنهم»

در ادامه دارد:

«أنه عنى أزواج النبي خاصة»

چه كسی گفته؟

«قاله ابن عباس وعكرمة»

النكت والعيون (تفسير الماوردي)؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن محمد بن حبيب الماوردي البصري الوفاة: 450هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - لا يوجد، الطبعة: لا يوجد، تحقيق: السيد ابن عبد المقصود بن عبد الرحيم، ج4، ص401

ما جواب جداگانه ا‌ی برای این‌ها خواهیم داشت. «ابو محمد مکّی» هم در کتاب «الهدایه الی بلوغ النهایه» می‌گوید:

«عنى باهل البیت هنا النبی وعلي وفاطمة والحسن والحسين رواه الخدري ابوسعید نزلت الآية في خمس فيّ وفي عليّ وحسن وحسين وفاطمة وهو قول جماعة من الصحابة»

الهداية إلى بلوغ النهاية؛ المؤلف: أبو محمد مكي بن أبي طالب حَمّوش بن محمد بن مختار القيسي القيرواني ثم الأندلسي القرطبي المالكي (المتوفى: 437هـ)؛ المحقق: مجموعة رسائل جامعية بكلية الدراسات العليا والبحث العلمي جامعة الشارقة، بإشراف أ. د: الشاهد البوشيخي؛ الناشر: مجموعة بحوث الكتاب والسنة - كلية الشريعة والدراسات الإسلامية - جامعة الشارقة؛ الطبعة: الأولى، 1429 هـ، 2008 م؛ ج 9، ص 5834

در ادامه دارد:

«قال عكرمة عنی بذلك ازواج النبی»

جواب این را هم خواهیم داد. پس نبی مکرم به صراحت می‌گوید: «نزلت الآية فيّ وفي عليّ وحسن وحسين وفاطمة»

باز «تفسیر بغوی» که قبلاً هم گفتیم یکی از تفاسیر مورد تأیید اهل‌سنت است و «وهابی»ها نسبت به «تفسیر بغوی» تا حدودی ارادت دارند. ایشان می‌گوید:

«وذهب أبو سعيد الخدري وجماعة من التابعين منهم مجاهد وقتادة وغيرهما إلى انهم علي وفاطمة والحسن والحسين»

تفسير البغوي؛ اسم المؤلف: البغوي الوفاة: 516، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: خالد عبد الرحمن العك، ج 3، ص 529

«ابن جوزی» در کتاب «کشف المشکل من حدیث الصحیحین» هم می‌گوید:

«نساء النبي، قاله ابن عباس وعكرمة»

می گوید: «ابن عباس» و «عکرمه» گفته که البته قول «ابن عباس» از «عکرمه» نقل شده است. بعد می گوید:

«والثاني: رسول الله وعلي وفاطمة والحسن والحسين. قاله أنس وعائشة وأم سلمة»

كشف المشكل من حديث الصحيحين؛ اسم المؤلف: أبو الفرج عبد الرحمن ابن الجوزي الوفاة: 597هـ، دار النشر: دار الوطن - الرياض - 1418هـ - 1997م.، تحقيق: علي حسين البواب، ج4، ص418

باز مصداق اهل‌بیت از دیدگاه علمای اهل‌سنت را داریم. «ابن عساکر» را خواندیم که عبارتش این بود که: «والآية نزلت خاصّة في هؤلاء المذكورين»؛ آن روایتش بود، این رأیش بود.

«ابو المحاسن حنفی» در «المعتصر من المختصر » می‌گوید:

«والكلام لخطاب أزواج النبي صلى الله عليه وسلم تم عند قوله: {وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ} وقوله تعالى: {إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ} استئناف تشريعا لأهل البيت وترفيعا لمقدارهم ألا ترى أنه جاء على خطاب المذكر»

المعتصر من المختصر من مشكل الآثار؛ المؤلف: يوسف بن موسى بن محمد، أبو المحاسن جمال الدين المَلَطي الحنفي (المتوفى: 803هـ)؛ الناشر: عالم الكتب – بيروت؛ ج2، ص 267

اگر دقت کنید از اول آیه 31 همه ضمایر مؤنث است:

(يا نِسَاءَ النَّبِي لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ، وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ)

اي همسران پيامبر! شما همچون يکي از زنان معمولي نيستيد. و نماز را برپا داريد.

سوره احزاب (33): آیات 32 و 33

... تا به آیه 33 می‌رسد می فرماید:

(إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ)

ایشان هم می گوید:

فقال عنكم ولم يقل عنكن فلا حجة لأحد في إدخال الأزواج في هذه الآية يدل عليه ما روي أن رسول الله كان إذا أصبح أتى باب فاطمة فقال: "السلام عليكم أهل البيت {إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً}»

المعتصر من المختصر من مشكل الآثار؛ المؤلف: يوسف بن موسى بن محمد، أبو المحاسن جمال الدين المَلَطي الحنفي (المتوفى: 803هـ)؛ الناشر: عالم الكتب – بيروت؛ ج2، ص 267

در بعضی جاها تا 6 ماه دارد و در بعضی‌ جاها تا 9 ماه دارد که پیامبر اکرم هر روز بعد یا قبل از نماز صبح کنار خانه فاطمه می‌آمد و می‌فرمود: «السلام علیکم اهل‌ البیت إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»؛ و حال آن‌که یک روایت ضعیفِ موضوع هم ندارد که رسول اکرم، در خانه یکی از ازواجش این آیه را خوانده باشد.

«ابوبکر آجری» از علمای بزرگ‌ اهل سنت است، از اعیان قرن 4 است متوفای 360 هجری و با «طبرانی» در یک سال از دنیا رفته است. ایشان بعد از این‌که اقوال را می‌آورد نظر خودش را می‌گوید:

« إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا وهم علي وفاطمة والحسن والحسين رضي الله عنهم»

الشريعة؛ اسم المؤلف: أبي بكر محمد بن الحسين الآجري الوفاة: 360هـ ، دار النشر: دار الوطن - الرياض / السعودية - 1420 هـ - 1999 م، الطبعة: الثانية، تحقيق: الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجي، الشريعة، ج 5، ص 2200

در ادامه می‌گوید:

«هم الأربعة الذين حووا جميع الشرف، وهم علي بن أبي طالب وفاطمة والحسن والحسين رضي الله عنهم»

الشريعة؛ اسم المؤلف: أبي بكر محمد بن الحسين الآجري الوفاة: 360هـ ، دار النشر: دار الوطن - الرياض / السعودية - 1420 هـ - 1999 م، الطبعة: الثانية، تحقيق: الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجي، الشريعة، ج 5، ص 2205

«آلوسی» تعبیر زیبای دارد در جلد 22، صفحه 14 می‌گوید:

«وأخبار إدخاله عليا وفاطمة وإبنيهما رضي الله تعالى عنهم تحت الكساء وقوله عليه الصلاة والسلام اللهم هؤلاء أهل بيتي ودعائه لهم وعدم إدخال أم سلمة أكثر من أن تحصى وهي مخصصة لعموم أهل البيت بأي معنى كان البيت ولا يدخل فيهم أزواجه »

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 22، ص 14

آلوسی می گوید: «بیت» به هر معنای می‌خواهد باشد، شامل زن‌ها و اقوام بشود یا نشود، این روایات فراتر از شمارش است و عموم اهل‌ البیت را بای معنی كان تخصیص می‌دهد! تا آن‌جایی كه می‌گوید:

«أن النساء المطهرات غير داخلات في أهل البيت الذين هم أحد الثقلين لأن عترة الرجل كما في الصحاح نسله و رهطه الأدنون»

مراد از اهل البیت، نسل انسان و بستگان نزدیک انسان است.

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 22، ص 16

ایشان خیلی تعبیر زیبای دارد.

همچنین «حکم نیشابوری» در «مستدرک» همین عبارت را می‌آورد و می‌گوید:

«هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه وقد صحت الرواية على شرط الشيخين أنه علمهم الصلاة على أهل بيته كما علمهم الصلاة على آله»

یعنی «آل» با «اهل‌ البیت» یکی است. آن آقای گمراه «مشهدی» می‌گوید ابوبکر و عمر هم آل پیغمبر هستند از کجا این را آورده ان شاء الله وقتی آن طرف رفت خواهد دید که قضیه چه است؟

بعد می‌گوید این روایات را:

«وإنما خرجته ليعلم المستفيد أن أهل البيت والآل جميعا هم»

اهل‌بیت و آل پیغمبر همین‌ها هستند غیر از این‌ها نیستند!

المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 159 و 160، ح 4709 و 4710

«طحاوی» از بزرگان‌ اهل‌سنت است و کتاب‌های زیادی داد و بعضی از کتاب‌هایش، کتاب‌های درسی حوزه‌های علمیه‌ اهل سنت است. ایشان در «شرح مشکل الآثار» می گوید:

«وَأَنَّ الْمُرَادِينَ بِمَا فيها هُمْ رسول اللهِ»

دقت کنید این نظر خودش است، روایت نیست. ما روایت‌ها را جدا کردیم، آرای علما را هم جدا کردیم. ایشان می‌گوید مرا از اهل‌ البیت:

«رسول اللهِ وَعَلِيٌّ وَفَاطِمَةُ وَحَسَنٌ وَحُسَيْنٌ عليهم السلام دُونَ من سِوَاهُمْ»

شرح مشكل الآثار؛ اسم المؤلف: أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوي الوفاة: 321هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت - 1408هـ - 1987م، الطبعة : الأولى، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، ج 2، ص 245

هم اثبات می‌کند و هم غیر این‌ها را نفی می‌کند. آقای «مقریزی» در «امتاع الأسماع» جلد 5، صفحه 388 می‌گوید:

« فلأن الأمة اتفقت على أن لفظ أهل البيت إذا أطلق إنما ينصرف إلى من ذكرناه دون النساء، ولو لم يكن إلا شهرته فيهم كفى»

می گوید: همین که شهرت دارد که اهل‌ البیت جزء نسل یک نفر هستند، همین کفایت می‌کند.

«وإذا ثبت بما ذكرناه من النص والإجماع أن أهل البيت عليّ وزوجته وولداه، فما استدللتم به من سياق الآية ونظمه على خلافه لا يعارضه»

إمتاع الأسماع بما للنبي من الأحوال والأموال والحفدة والمتاع؛ المؤلف: أحمد بن علي بن عبد القادر، أبو العباس الحسيني العبيدي، تقي الدين المقريزي (المتوفى: 845هـ)؛ المحقق: محمد عبد الحميد النميسي؛ الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت؛ الطبعة: الأولى، 1420 هـ - 1999 م؛ ج5، ص 388

ایشان می گوید: این‌که می‌گویند سیاق آیه دلالت می‌کند که این هم از زنان پیغمبر است این نمی‌تواند در این‌جا مقاومت کند. این دومین مسئله است.

سومین بحث وهو المهم: «اهل البیت ادری بما فی البیت»! ما روایات متعددی داریم؛ یکی از آن‌ها روایت مهمی است که امیرالمؤمنین در زمان خلافت عثمان، در «مسجد النبی» در جمع 200 نفر از صحابه این سخنرانی را کرده است.

من به دوستان توصیه می‌کنم این روایت را قدر بدانند. اگر ما در مصادر شیعه نداشتیم، جز این یک روایت را در حد امامت اهل‌بیت، نص بر امامت و نزول آیات متعدد در شأن اهل‌بیت، همین یک روایت کافی است.

یعنی شما هر چه می‌خواهید در این روایت هست؛ «آیه تطهیر»، «آیه اولو الامر»، «انما ولیکم الله»، «الیوم اکملت لکم»، و «بلغ ما انزل الیک» هست؛ یعنی ما مِنْ آیةٍ که ما نیاز داریم امروز استدلال بکنیم، آقا امیرالمؤمنین - فدایش بشوم - آن هم در جمع 200 نفر از صحابه بیان فرموده و یک نفر از این صحابه هم نتوانست اعتراض بکند.

روایت خیلی مفصل است. دوستان توجه كنند، روایت در كتاب «کمال الدین» است:

«رَأَيْتُ عَلِيّاً فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ فِي خِلَافَةِ عُثْمَانَ وَ جَمَاعَةٌ يَتَحَدَّثُونَ وَ يَتَذَاكَرُونَ الْعِلْمَ وَ الْفِقْهَ»

بعد می‌گوید:

«فَذَكَرْنَا قُرَيْشاً وَ شَرَفَهَا وَ فَضْلَهَا وَ سَوَابِقَهَا وَ هِجْرَتَهَا وَ مَا قَالَ فِيهَا رَسُولُ اللَّهِ... وَ ذَكَرُوا الْأَنْصَارَ وَ فَضْلَهَا وَ سَوَابِقَهَا وَ نُصْرَتَهَا»

می‌گوید:

«وَ فِي الْحَلْقَةِ أَكْثَرُ مِنْ مِائَتَيْ رَجُلٍ فَمِنْهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ وَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ...»

نام های اینها را آورده. كه این‌ها جزء شورای خمسه بودند.

«وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ هَاشِمُ بْنُ عُتْبَةَ وَ ابْنُ عُمَرَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع وَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ وَ مِنَ الْأَنْصَارِ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ وَ زَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ وَ أَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو الْهَيْثَم‏... ِ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع سَاكِتٌ لَا يَنْطِقُ لَا هُوَ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ فَأَقْبَلَ الْقَوْمُ عَلَيْهِ فَقَالُوا يَا أَبَا الْحَسَنِ مَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ فَقَالَ مَا مِنَ الْحَيَّيْن إِلَّا وَ قَدْ ذَكَرَ فَضْلًا وَ قَالَ حَقّاً ‏»

«مَا مِنَ الْحَيَّيْن»، یعنی «انصار و مهاجرین»! بعد می گوید:

«وَ أَنَا أَسْأَلُكُمْ يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ وَ الْأَنْصَارِ بِمَنْ أَعْطَاكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا الْفَضْل»‏

امیرالمؤمنین آمد ریشه را زد. شما این فضائلی که شمردید، «انصار» این فضائل را دارد و «مهاجرین» و ... این فضائل را دارند، این فضائل از کجا آمده؟

«أَ بِأَنْفُسِكُمْ وَ عَشَائِرِكُمْ وَ أَهْلِ بُيُوتَاتِكُمْ أَوْ بِغَيْرِكُمْ؟ قَالُوا بَلْ أَعْطَانَا اللَّهُ وَ مَنَّ عَلَيْنَا بِمُحَمَّدٍ وَ عَشِيرَتِهِ لَا بِأَنْفُسِنَا وَ عَشَائِرِنَا وَ لَا بِأَهْلِ بُيُوتَاتِنَا»

بعد حضرت فرمود راست گفتید:

«صَدَقْتُمْ يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ وَ الْأَنْصَارِ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِي‏»

تا آن‌جایی كه حضرت می‌فرماید:

«فَأَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ حَيْثُ نَزَلَتْ وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ سُئِلَ عَنْهَا رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ أَنْزَلَهَا اللَّهُ تَعَالَى فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ أَوْصِيَائِهِمْ فَأَنَا أَفْضَلُ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَصِيِّي أَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ فَأَنْشُدُكُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَ تَعْلَمُونَ حَيْثُ نَزَلَتْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ حَيْثُ نَزَلَتْ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ وَ حَيْثُ نَزَلَتْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَة...»

كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اكبر، ناشر: اسلاميه، ج1، ص 274، باب ما روي عن النبي (صلی الله علیه واله وسلم) في النص على القائم (علیه السلام) و أنه الثاني عشر من الأئمة (علیهم السلام)، ح 25

آقای «عابدینی» در کتابش این عبارات را آورده بود ولی این‌جا را كه سبز كرده بودیم «إنما ولیکم» را نیاورده بود! جالب هم این است می‌گوید آقای «قزوینی» به من افترا زده من عین آن‌چه که در کتاب «نور الثقلین» بود آوردم. گفتم: کسی که الفبای تحقیق را بلد باشد نمی‌آید کتابی که در قرن 11 و 12 تألیف شده را مدرک قرار بدهد و کتابی که برای قرن 3 و 4 است فراموش کند!!

من یک مطلبی نوشتم که شاید امروز یا فردا منتشر شود، در آنجا گفتم: اگر ایشان همین «نور الثقلین» را هم خوب نگاه می‌کرد، چند صفحه قبل، «حویزی»‌ این روایت از «کمال الدین» در جلد 1 آورده در جلد 2 هم باز آورده؛ یعنی در جلد 1 و 2 سه مرتبه این روایت را آورده، دو مرتبه کامل آورده یک مرتبه هم ناقص آورده، شاید ناقصش را هم استنساخی‌ها باعث شده اند. ما کاری با آن نداریم اصلاً سه تایش را هم نیاورده باشد.

یک عاقل وقتی بخواهد کار علمی بکند باید تماش تلاشش را برای به دست آوردن مطلب انجام بدهد. ما در بحث اجتهاد گفتیم «استفراغ الوسع»؛ این را همه معنا کردند؛ شیعه، سنی؛ «علامه حلی»، «شیخ طوسی»، مرحوم «صاحب جواهر»، «امام»، آقای «خوی» (رضوان الله علیه) همه گفتند: «استفراغ الوسع» یعنی به کار بردن تمام تلاش برای به دست آوردن مدرک، برای حکم شرعی؛ به طوری که خودش را بعداً ملامت نکند.

این را عزیزان داشته باشند كه «فخر الدین رازی» از بزرگان اهل‌سنت می‌گوید:

«استفراغ الوسع في النظر فيما لا يلحقه فيه لوم»

المحصول في علم الأصول؛ اسم المؤلف: محمد بن عمر بن الحسين الرازي الوفاة: 606، دار النشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية - الرياض - 1400 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: طه جابر فياض العلواني، ج 6، ص 7

یعنی انسان به قدری بگردد که مطلبی پیدا نکند و خودش را ملامت نکند که چرا کم گشتم!؟ یعنی تا آن اندازه‌ای که امکان پذیر است باید بگردد. به تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه):

«فيجوز لمن استفرغ الوسع في تحصيل الأحكام الشرعية من طرقها المألوفة لدى أصحاب الفن ، أو بذل جهده في تحصيل ما هو العذر بينه وبين ربه»

فقیه و یک محقق برای به دست آوردن یک حکم شرعی به قدری باید مصادر تشریع را بگردد که بین خودش و بین خدای عالم معذور باشد!

تهذيب الأصول - تقرير بحث السيد الخميني؛ للسبحاني؛ ج 3 ص 138

«غزالی» تعبیرش این است که:

«والاجتهاد التام أن يبذل الوسع في الطلب بحيث يحس من نفسه بالعجز عن مزيد طلب»

یعنی احساس کند واقعاً‌ بیش‌تر از این عاجز باشد دیگر بیش از این امکان پذیر نبوده!

المستصفى في علم الأصول؛ اسم المؤلف: محمد بن محمد الغزالي أبو حامد الوفاة: 505، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد السلام عبد الشافي، ج1، ص342

آقای «خوی» دارد:

«تحصيل الحجة على الحكم الشرعي»

كتاب الاجتهاد والتقليد - السيد الخوئي - ص 17

فردای قیامت، انسان حجت داشته باشد که من اگر این نظر را دادم، تمام مصادر تشریع را گشتم. آیا واقعاً من یک کتابی که قرن 9 و 10 و 12 نوشته شده این را برای فتوا و کار علمی‌ام ملاک قرار بدهم، آیا فردای قیامت ما حجت داریم؟ آیا عذر «بیننا و بین ربنا» برداشته شده؟ آیا در این ملامتی نیست؟ تأسف نمی‌خورد؟ به گردن تایپیست نمی‌اندازیم که تایپیست‌ها این کار را کردند!

همه این‌ها نشان می‌دهد بر این‌که ما باید در کارهای علمی‌مان به قدری بحث را جلو ببریم که هیچ گونه عذری بین خودمان و خدای خودمان نداشته باشیم.

تعبیری كه از کتاب «کمال الدین» عرض كردم در حقیقت یک تعبیر جامع است. ما دو تا روایت جامع داریم که امیرالمؤمنین - فدایش بشوم - سنگ تمام گذاشته؛ یعنی «ما من رطب ولا یابس» الا اینكه امیرالمؤمنین آورده است.

یکی کتاب «کمال الدین» است که حضرت در جلسه 200 نفره مطرح می کند؛ و یکی هم اهل‌سنت آوردند «مناقب ابن مردویه» در شورای 6 نفره است. یعنی ما جامع‌تر از این دو تا روایت در نزول آیات و در امامت امیرالمؤمنین بنده جای ندیدم.

جالب است امیرالمؤمنین این‌ها را قسم می‌دهد که شما را به خدا سوگند غیر از این است؟ همه می‌گویند خیر؛ قبول داریم. شما ببینید تعبیری که حضرت دارد:

«فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيَّهُ أَنْ يُعَلِّمَهُمْ وُلَاةَ أَمْرِهِمْ وَ أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمْ مِنَ الْوَلَايَةِ مَا فَسَّرَ لَهُمْ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ حَجِّهِم‏»

حضرت چقدر زیبا استدلال می‌کند. می‌گوید: در قرآن (أَقِیم الصَّلَاةَ) آمده و پیغمبر صلات را برای مردم تفسیر کرده که نماز صبح و نماز ظهر و نماز مغرب این است. «صوم» هم به همین شکل است؛‌ همان دستوری که خدا به پیغمبر برای شرح نماز و زکات و صوم و حج داده برای امر ولایت هم دستور داده که برای مردم تفسیر کند.

در یک جای دیگر دیدم این آقای عابدینی می‌گوید مشخص نیست پیغمبر مأمور شده که چه چیزی را تفسیر کند؟ در رابطه با ولایت علی چه چیزی را تفسیر کند؟

خود رسول اکرم اشاره می‌کند: «مَا فَسَّرَ لَهُمْ مِنْ صَلَاتِهِمْ» بعد حضرت می‌فرماید:

«فَنَصَبَنِي لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُم‏ »

پیغمبر من را نصب کرده است!

بعد به همین شكل جلوتر می‌رود:

«(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً) فَكَبَّرَ رَسُولُ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ بِتَمَامِ النِّعْمَةِ وَ كَمَالِ نُبُوَّتِي وَ... قَالا يَا رَسُولَ اللَّهِ بَيِّنْهُمْ لَنَا قَالَ عَلِيٌّ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي‏...»

تا آیه تطهیر در این‌جا است:

«أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل‏ أَنْزَلَ فِي كِتَابِهِ (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) فَجَمَعَنِي وَ فَاطِمَةَ وَ ابْنَيَّ حَسَناً وَ حُسَيْناً ثُمَّ أَلْقَى عَلَيْنَا كِسَاءً وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ لُحْمَتِي يُؤْلِمُنِي مَا يُؤْلِمُهُمْ وَ يَجْرَحُنِي مَا يَجْرَحُهُمْ فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ أَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَنْتَ عَلَى خَيْرٍ إِنَّمَا أُنْزِلَتْ فِيَّ وَ فِي أَخِي عَلِيٍّ وَ فِي ابْنَيَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ»

این‌جا دارد:

«وَ فِي تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ ابْنِيَ الْحُسَيْنِ خَاصَّةً لَيْسَ مَعَنَا فِيهَا أَحَدٌ غَيْرُنَا فَقَالُوا كُلُّهُمْ»

تمام این‌ دویست نفر گفتند:

«نَشْهَدُ أَنَّ أُمَّ سَلَمَةَ حَدَّثَتْنَا بِذَلِكَ فَسَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ فَحَدَّثَنَا كَمَا حَدَّثَتْنَا أُمُّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا»

كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اكبر، ناشر: اسلاميه، ج1، ص 278، باب ما روي عن النبي (صلی الله علیه واله وسلم) في النص على القائم (علیه السلام) و أنه الثاني عشر من الأئمة (علیهم السلام)، ح 25

از این حدیث محکم‌تر ما داریم؟ 200 نفر از صحابه تأیید می‌کنند و می‌گویند ما از «ام سلمه» سوال کردیم گفت، بعد هم از پیغمبر سوال کردیم «ام سلمه» این‌طور دارد می‌گوید، رسول اکرم هم گفت: «ام سلمه» راست گفته است. من گمان می‌کنم با توجه به این روایت، دیگر هیچ بهانه ای برای کسی باقی نماند. حال بعضی ها درد و مشکل‌شان چه است، ائمه چه هیزم تری به این‌ها فروختند که این بحث‌ها را شروع کردند نمی‌دانیم!!

«والسلام علیکم ورحمة الله»



مطالب مرتبط:
مصدر تشریع معارف دین؛ صحابه یا اهلبیت (22)مصدر تشریع معارف دین؛ صحابه یا اهلبیت (21)مصدر تشریع معارف دین؛ صحابه یا اهلبیت (20)لزوم توجه به قواعد تصحیح و تضعیف روایت در پاسخگوئی به شبهات (15)
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :