بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این برنامه خواهید دید...
خلاصه ای از مطالب جلسات گذشته: ما در هفتههای گذشته به دنبال شبهاتی که افرادی از قبیل «محمد بن عبدالوهاب» و دیگران داشتند مبنی بر اینکه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به حدیث غدیر بر امامت خودشان استدلال نکردهاند، مطالبی را بیان کردیم.
این افراد ادعا میکنند که اگر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) امام منصوص بودند، چرا خودشان به این آیات و روایاتی که شیعیان استدلال میکنند، استدلال نکرده است؟!
ما در جلسات متعدد این بحث را مطرح کردیم و بیان کردیم که آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در عصر نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) به صراحت به طرح این موضوع پرداختند:
«ان علیا کان یقول فی حیاة رسول الله» همانا علی در زمان حیات رسول اکرم همواره می گفت «والله انی لأخوه وولیه وابن عمه ووارثه ومن أحق به منی» من ولی منصوب از طرف پیغمبر اکرم هستم، پسرعموی او هستم و وارث او هستم، و کسی از من شایستهتر برای خلافت پیغمبر اکرم چه کسی است؟! فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 2، ص 652، ح 1110
در اینجا کلمه «ولیه» آمده است. شما در کتاب «صحیح مسلم» جلد 3 صفحه 1378 حدیث 1757 مشاهده کنید که خلیفه دوم میگوید: «فلما تُوُفِّی رسول اللَّهِ قال أبو بَکرٍ أنا وَلِی رسول اللَّهِ ثُمَّ تُوُفِّی أبو بَکرٍ وأنا وَلِی رسول اللَّهِ وَوَلِی أبی بَکرٍ»در آنجا کلمه «ولی» به چه معناست؟! اگر آنجا به معنای دوست است، در اینجا هم به معنای دوست است. اگر آنجا به معنای ناصر است، اینجا هم به معنای ناصر است. اگر در آنجا به معنای خلیفه و جانشین است، در اینجا هم به معنای خلیفه و جانشین است!
همچنین امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در زمان خلیفه اول مشغول تغسیل بدن مطهر رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) بودند، سلمان نقل میکند:«فَأَتَیتُ عَلِیاً وهُوَ یغَسِّلُ رَسُولَ اللَّه» من نزد علی رفتم در حالی که او مشغول غسل پیامبر بود. من گفتم: این افراد در سقیفه برای انتخاب خلافت جمع شدهاند. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در همانجا فرمودند: «شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّه إِیای لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّه عَزَّ وجَلَّ» آنها شاهد بودند که پیغمبر اکرم در غدیر خم به دستور خدا من را به خلافت نصب کرد، «فَأَخْبَرَهُمْ أَنِّی أَوْلَی بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» و به آنها خبرداد که من به ولایت بر آنان سزاوارترم. کافی (ط- الإسلامیه)، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، تهران، سال چاپ: 1407ق، ، ج 8، ص 344
اگر قرار است امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بخواهند بر امامت خودشان استدلال کنند، دیگر فرقی نمیکند که در زمان پیغمبر اکرم باشد، زمان خلفای سهگانه باشد یا در زمان خلافت خودش باشد.
همچنین خطبه امیرالمؤمنین هفت روز بعد از رحلت پیغمبر اکرم طی خطبهای فرمودند: پیغمبر اکرم در حجة الوداع بلند شدند و اعلام کردند که هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست. «فَکانَتْ عَلَی وَلَایتِی وَلَایةُ اللَّهِ وَ عَلَی عَدَاوَتِی عَدَاوَةُ اللَّه» ولایت من ولایت خداست، عداوت من عداوت خداست. «فَکانَتْ وَلَایتِی کمَالَ الدِّینِ وَ رِضَا الرَّبِّ» کمال دین و رضایت خداوند در ولایت من است الکافی؛کلینی، محمد بن یعقوب، ج 8، ص 27، ح 4
این مطالب نه از نظر ماهیت و نه از نظر سند هیچ مشکلی ندارد.
حدیث 3998 در کتاب «صحیح البخاری» حدیثی است که آقایان از خواندن آن در شبکههای شیطانی خودشان وحشت دارند؛ حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به ابوبکر فرمودند: تنها نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیا و کسی را همراه خودت نیاور، «کرَاهِیةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ» حضرت زهرا (سلام الله علیها) کراهت داشتند از اینکه عمر را به حضور بپذیرند. زمانی که ابوبکر آمد، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به او فرمودند: «وَلَکنَّک اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالْأَمْرِ» در امر خلافت در حق ما استبداد کردید. الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998
امیرالمؤمنین در جمع 200 نفره در مسجد بحث امامت خودشان و استدلال به حدیث غدیر را مطرح فرمودند. یکی از بحثهایی که بسیار مهم است و در اینجا درباره او بحث کردیم، قضیه استدلال علی (علیه السلام) به حدیث غدیر در شورای 6 نفره خلیفه دوم بود. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در آنجا فرمودند: «أما والله لأحاجنّهم بخصال لا تستطیع عُربهم ولا عجمهم، المعاهد منهم والمشرک أن ینکر منها خصلة واحدة» به خدا سوگند من آنچنان استدلال میآورم و آنچنان به حقانیت خودم احتجاج میکنم و ویژگیهایی از خودم بیان میکنم که نه عربی و نه عجمی و نه هم پیمانی و نه مشرکی نتواند یکی از اینها را رد کند. مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)؛ أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، چاپ: الثانیة، سال چاپ: 1424 - دار الحدیث، - قم - ص 130، ح 162
اولین ویژگی امیرالمؤمنین امانتداری نسبت به پیغمبر اکرم هست. زمانی که رسول گرامی اسلام از مکه به مدینه هجرت کنند، تنها شخصی که او را امین میدانند و مسئول پرداخت تمام بدهیها و امانتها قرار میدهد، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است.
در آن زمان صحابه زیادی در کنار پیغمبر اکرم بودند، چرا رسول اکرم این مأموریت را به هیچ یک از آنان واگذار نکردند و نفرمودند بعد از من امانتهای مردم را بپردازید؟!«وأقام علی بن أبی طالب بمکة ثلاث لیال وأیامها» امیرالمؤمنین سه شبانه روز در مکه ماندند، «حتی أدی عن رسول الله الودائع التی کانت عنده» تا امانتهایی که رسول اکرم نزد ایشان گذاشته بود را به صاحبانش برگرداندند، «ثم لحق برسول الله» سپس به رسول الله ملحق شدند. البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 3، ص 197
حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) این مطالب را خطاب به «عثمان»، «طلحه»، «زبیر»، «سعد بن أبی وقاص»، «عبدالرحمن بن عوف» که تمامی این افراد از کبار صحابه بودند، بیان فرمودند؛ هیچکدام از این افراد نتوانستند سخنان امیرالمؤمنین را انکار کنند و تنها میگفتند: «اللّهمّ لا» به خدا قسم که تو راست می گویی و ما چنین ویژگی هایی نداریم.
در کتاب «اسد الغابة فی معرفة الصحابة» اثر «ابن اثیر جزری» وارد شده است که لحظه حرکت پیغمبر اکرم به طرف «غار ثور» امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در رختخواب آن حضرت خوابید: «فبات علی فراشه، یفدیه بنفسه» علی در بستر پیغمبر خوابید و جانش را فدای او کرد. «فکان جبریل عند رأْس عَلِی، ومیکائیل عند رجلیه، وجبریل ینادی:» در آن موقع جبرئیل و میکائیل از آسمان فرود میآیند و جبرئیل در طرف بالای سر علی و میکائیل در پایین پای علی قرار می گیرند. و جبرئیل ندا می دهد «بَخٍ بَخٍ من مثلک یا ابن أَبی طالب یباهی الله عز وجل به الملائکة» یا علی خداوند متعال به جهت این ایثار تو به ملائکه مباهات میکند. أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 4، ص 113
در آن هنگام خداوند متعال آیه شریفه: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه) و بعضی دیگرند که جان خود را در برابر خوشنودیهای خدا میفروشند. سوره بقره (2): آیه 207
استناد امیرالمؤمنین به مسئله «خمس» برای حقانیت خویش!: «أفیکم أحد کان یأخذ الخمس غیری وغیر زوجتی فاطمة؟» آیا کسی از شما وجود دارد که خمس که در ردیف حق الله و حق النبی آمده است، غیر از من و همسرم فاطمه به او تعلق گرفته باشد؟! «قالوا: لا» گفتند: نه. مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)؛ أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، چاپ: الثانیة، سال چاپ: 1424 - دار الحدیث، - قم -– ص 128، ح 162
در کتاب «جامع الاحادیث» اثر «سیوطی» مینویسد: «عَنْ زَافِر عَنْ رَجُلٍ عَنْ الْحَارِثِ بنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الطُّفَیلِ عَامِرِ بنِ وَاثِلَةَ قَالَ أَفِیکمْ أَحَدٌ کانَ یأْخُذُ الْخُمُسَ غَیرِی وَغَیرُ فَاطِمَةَ؟ قَالُوا: اللَّهُمَّ لاَ» آیا در میان شما کسی هست که غیر از من وهمسرم فاطمه، خمس دریافت کرده باشد؟ گفتند: به خدا سوگند نه! جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی، ج 12، ص 55، ح 30
همچنین در کتاب «تاریخ ابن عساکر» مینویسد: «أفیکم أحد کان یأخذ الخمس غیری وغیر فاطمة؟ قالوا: اللهم لا» تاریخ دمشق، المؤلف: ابن عساکر، ج 42، ص 435، ح 4933
همچنین در صحیح مسلم دارد که: «یسْأَلُهُ عن خَمْسِ خِلَالٍ فقال بن عَبَّاسٍ لَوْلَا أَنْ أَکتُمَ وَعَنْ الْخُمْسِ لِمَنْ هو» خمس به چه کسی تعلق دارد؟! «هو لنا فَأَبَی عَلَینَا قَوْمُنَا ذَاک» خمس مال ماست اما قریش جلوگیری کردند و حق ما را ندادند.«وَکتَبْتَ تَسْأَلُنِی عن الْخُمْسِ لِمَنْ هو» میگویند: نوشتید این خمس به چه کسی تعلق دارد! «وَإِنَّا کنا نَقُولُ» ما بنی هاشم همواره این مطلب را میگوییم. صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1444، ح 1812
آقای «ابو داود» در کتاب «سنن» که «ناصرالدین ألبانی» در «صحیح سنن أبی داود» جلد سوم به طور مفصل بیان میکند: «فِیمَا قَسَمَ من الْخُمُسِ بین بَنِی هَاشِمٍ وَبَنِی الْمُطَّلِبِ فقلت یا رَسُولَ اللَّهِ قَسَمْتَ لِإِخْوَانِنَا بَنِی الْمُطَّلِبِ ولم تُعْطِنَا شیئا وَقَرَابَتُنَا وَقَرَابَتُهُمْ مِنْک وَاحِدَةٌ» عثمان میگوید: ما هم با شما فامیل هستیم زیرا بنی امیه و بنی هاشم با هم در یک جا متصل شدند، چرا خمس را به ما ندادید و به بنی هاشم دادید؟! «فقال النبی إنما بَنُو هَاشِمٍ وَبَنُو الْمُطَّلِبِ شَیءٌ وَاحِدٌ»رسول اکرم در جواب فرمودند: بنی هاشم و بنی مطلب یک طایفه هستند. سنن أبی داود، اسم المؤلف: سلیمان بن الأشعث أبو داود السجستانی الأزدی، دار النشر: دار الفکر --، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ج 3، ص 145، بَاب فی بَیانِ مَوَاضِعِ قَسْمِ الْخُمُسِ وَسَهْمِ ذِی الْقُرْبَی، ح 2978
همچنین به روایات علمای بزرگوار اهل سنت در داخل کشور توجه کنید:در کتاب «محمود الفتاوی، فتاوی دارالعلوم زاهدان» جلد اول و دوم اثر علامه «مفتی خدانظر» زیر نظر «شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید» در این مورد مطالبی بیان شده است. آقای «عبدالحمید» مقدمه مفصلی در مورد این کتاب نوشته است و بیان کرده است که این کتاب باید در تمام حوزههای علمیه مورد استفاده قرار گیرد زیرا اثری ارزنده برای دارالعلوم زاهدان به حساب میآید. در این کتاب بیان شده است که دادن زکات به سادات جایز نیست؛ نه تقرر خمس اشکالی ندارد و این علت در هر زمانی که باشد متحقق است. دادن زکات به سادات حرام است؛ اما دادن خمس به سادات مقرر است.
مطالبه فدک از ناحیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) سندی بر حقانیت امیرالمؤمنین: امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در «نهج البلاغه» خطاب به «عثمان بن حنیف انصاری» نامهای مینویسند و میفرمایند: «بَلَی کانَتْ فِی أَیدِینَا فَدَک مِنْ کلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِین» در زیر آسمان کبود سرمایه ما تنها یک فدک بود که تعدادی او را غصب کردند و تعدادی هم سخاوتمندانه از کنار آن گذشتند. نهج البلاغة، شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 417
در کتاب «صحیح بخاری» چاپ عربستان سعودی روایتی از عایشه بیان شده است که میگوید: «أَنَّ فَاطِمَةَ علیها السَّلَام أَرْسَلَتْ إلی أبی بَکرٍ» فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شخصی را نزد ابوبکر فرستاد، «تَسْأَلُهُ میراثها من النبی» و در مورد ارثی که از پیغمبر اکرم مانده بود سؤال کردند.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر پیغمبر اکرم و صحابی رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) آیا ایشان به مسئله: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیاءِ لَا نُورَثُ» مطلع نبودند؟! زمانی که آن حدیث را میخوانند حضرت زهرا (سلام الله علیها) غضبناک میشوند و تا آخر عمر هم حرف نمیزنند و وصیت میکنند این افراد در تشییع جنازه و نماز جنازه من حضور پیدا نکنند.
و همچنین: «مما أَفَاءَ الله علی رَسُولِهِ تَطْلُبُ صَدَقَةَ النبی آلتی بِالْمَدِینَةِ وَفَدَک وما بَقِی من خُمُسِ خَیبَرَ» صدقات پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در مدینه را مطالبه کردند، فدک را مطالبه کردند و همچنین بقیه خمس جنگ خیبر را مطالبه فرمودند. الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1360، ح 3508
«تاریخ مدینه منوره» اثر «ابن شبه نمیری» وارد شده است: «أَنَّ فَاطِمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا أَتَتْ أَبَا بَكْرٍ» فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نزد ابوبکر آمدند، «فَقَالَتْ: قَدْ عَلِمْتُ الَّذِي طُلِّقْنَا عَنْهُ مِنَ الصَّدَقَاتِ أَهْلَ الْبَيْتِ» و فرمودند: تو میدانی آنچه از صدقات اهلبیت (علیهم السلام) یعنی آنچه پیغمبر اکرم برای ما وقف کرده است، «وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْنَا مِنَ الْغَنَائِمِ» و همچنین آنچه از غنایم جنگی خداوند متعال به ما ارزانی داشته، «ثُمَّ فِي الْقُرْآنِ مِنْ حَقِّ ذِي الْقُرْبَى» و همچنین آنچه در قرآن به ذی القربی تعبیر شده است. «فَانْصَرَفَتْ إِلَى عُمَرَ» زمانی که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از ابوبکر ناامید شدند نزد عمر رفتند. «فَذَكَرَتْ لَهُ مِثْلَ الَّذِي ذَكَرَتْ لِأَبِي بَكْرٍ بِقِصَّتِهِ وَحُدُودِهِ» و تمام آنچه به ابوبکر فرموده بودند و حق مسلم خودشان اعم از ارث و خمس و صدقات را به او فرمودند. «فَقَالَ لَهَا مِثْلَ الَّذِي كَانَ رَاجَعَهَا بِهِ أَبُو بَكْرٍ» تمام حرفهایی که ابوبکر زده بود عمر تکرار کرد. «فَعَجِبَتْ فَاطِمَةُ » حضرت فاطمه زهرا تعجب کردند، «وَظَنَّتْ أَنَّهُمَا قَدْ تَذَاكَرَا ذَلِكَ وَاجْتَمَعَا عَلَيْهِ»و گمان کردند که این دو نفر با همدیگر هم پیمان شدند که هردو یک حرف را بزنند. تاريخ المدينة لابن شبة؛ المؤلف: عمر بن شبة (واسمه زيد) بن عبيدة بن ريطة النميري (المتوفى: 262هـ)، حققه: فهيم محمد شلتوت، طبع على نفقة: السيد حبيب محمود أحمد – جدة، عام النشر: 1399 هـ، ج 1، ص 209
تقاضایی مهم، از برادران اهل سنت ایران! کارشناسان وهابی به بهانهای کوچک اینهمه سروصدا ایجاد میکنند و در شبکههای مختلف مرتب ویژهبرنامه میگذارند؛ عزیزان اهل سنت ما هم فریب این افراد را میخورند. اگر این افراد نسبت به صحابه اینقدر غیور هستند، ما آنان را تحسین میکنیم؛ اما آیا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هم صحابه پیغمبر اکرم بودند یا نبودند؟! زمانی که بر 70 هزار منبر علی (علیه السلام) را سب و ناسزا میگفتند، این افراد غیرتمند کجا بودند؟!
عزیزان اهل سنت، والله سوگند شبکههای وهابی خیرخواه شما نیستند، در دام این افراد نیفتید! قدر زندگی آرام و امنیتی که در داخل جمهوری اسلامی است را بدانید.
به حضرت زهرا (سلام الله علیها) اگر داخل ایران ناامنی به وجود بیاید، یقین بدانید شما بیش از شیعه متضرر خواهید شد. اگر فردا داعشیها وارد این کشور شوند، قبل از شیعیان شما را هدف قرار میدهند. چندی پیش حدود 30 نفر از علمای اهل سنت وارد «شبکه جهانی ولایت» شدند و در اینجا برنامه داشتیم؛ حتی مصاحبهای که با آقای «عبدالحمید» و «عبدالمجید» داشتیم را پخش کردیم. وهابیان علناً به علمای اهل سنت که وارد «شبکه جهانی ولایت» شوند و در اینجا برنامه برگزار کنند، تعابیر وقیح و فحش ناموسی رکیک میدادند. آن موقع خیال میکنید این افراد خیرخواه شما هستند؟!
والله قسم فردا اگر در ایران ناامنی به وجود بیاید، همین وهابیان دستور میدهند تا گروهکهای تروریستی اول علمای اهل سنت را از بین ببرند. یقین داشته باشید اگر ناامنی ایجاد شود داعشیها و شبکههای شیطانی اول شما را هدف قرار میگیرند.
برادران عزیز اهل سنت، علمای بزرگوار، دانشجویان عزیز، طلبههای گرامی ما از دور دست شما را میفشاریم و پیشانی شما را میبوسیم. اگر نارسایی وجود دارد باید بنشینیم با هم دوستانه حل کنیم. نمایندگان شما، علمای شما، بزرگان شما بنشینند مشکلات را حل کنند. از شما تقاضا دارم به شبکههای شیطانی صهیونیستی فرصت ندهید تا بیایند با ایجاد اختلاف شما را نسبت به شیعیان و شیعیان را نسبت به شما بدبین کنند؛ زیرا والله قسم نتیجه تلخی دارد. ما حدود بیش از 30 کلیپ از این افراد داریم که میگویند: "برنامه «شبکه کلمه» برنامه براندازی جمهوری اسلامی است." این افراد توهینهایی به علما، مراجع، امام و رهبری میکنند.
مشکل اساسی ما اینجاست! مشکل اساسی ما اینجاست که آقایان اهل سنت این حرف را قبول ندارند. در کتاب «صحیح بخاری» چاپ عربستان سعودی، عمر خلیفه دوم در رابطه با «ابن ابی بلتعة» میگوید: «دَعْنِی أَضْرِبْ عُنُقَ هذا الْمُنَافِقِ» پیغمبر اجازه بدهید گردن این منافق را بزنم.
این شخص از صحابه بودند که عمر از او به منافق تعبیر میکند. اگر شیعه بیاید به صحابه بگوید: "فلان صحابه منافق بوده است." این آقایان چکار میکنند؟! در شبکههای شیطانی آسمان را به زمین میدوزند یا نه؟! چطور میشود زمانی که خلیفه دوم یکی از صحابه را منافق خطاب میکند و به یک صحابه اینطور توهین میکند، آب از آب تکان نمیخورد. زمانی که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اینطور مورد سب قرار میگیرد هیچ مشکلی ایجاد نمیشود!!
چرا غیرت این آقایان در اینجا به جوش نمی آید!؟ در کتاب «تاریخ صغیر» اثر امام حافظ امیرالمؤمنین فی الحدیث «ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بخاری» است که نقل میکند: «ولی أبو بکر سنتین وستة أشهر» ابوبکر دو سال و شش ماه ولایت داشت. «وولی عمر عشر سنین وستة أشهر وثمانیة عشر یوما» عمر ده سال و شش ماه و هجده روز ولایت داشت. «وولی عثمان ثنتی عشرة سنة غیر اثنتی عشر یوما» عثمان دوازده سال منهای دوازده روز ولایت داشت. «وکانت الفتنة خمس سنین» و پنج سال فتنه آغاز شد. «وولی معاویة عشرین سنة» و معاویه بیست سال ولایت داشت. «وولی یزید بن معاوة ثلاث سنین» و یزید بن معاویه سی سال ولایت داشت. التاریخ الصغیر، تحقیق محمود ابراهیم زاید؛ دار المعرفة بیروت – لبنان، ج 1، ص 118 و 119
او از دوران حکومت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به دوران فتنه تعبیر میکند!! من نمیدانم غیرت این بیغیرتهایی که در شبکههای شیطانی هستند کجا رفته است؟!
تفصیل مطالب این برنامه:
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما خوبان، بینندگان عزیز «شبکه جهانی ولایت». ممنونم از اینکه پای گیرندههایتان نشستید و بیننده برنامه «حبل المتین» هستید.
انشاءالله هرکجا هستید زیر سایه توجهات حضرت بقیةالله الأعظم (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه) زندگی داشته باشید که مورد رضای خداوند متعال واقع شود.
امشب هم طبق معمول برنامههای گذشته افتخار داریم تا در خدمت استاد عزیز و ارجمند آیت الله دکتر سید محمد حسینی قزوینی باشیم. به نیابت از همه شما عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت حضرت استاد. سلام علیکم و رحمة الله:
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. بنده هم خدمت همه بینندگان عزیز، گرامی و دوست داشتنی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند، خالصانهترین سلامم را همراه با آرزوی موفقیت بیش از پیش تقدیم میکنم.
خدا را قسم میدهم به آبروی محمد و آل محمد فرج مولایمان ولی عصر (ارواحنا فداه) را نزدیک نموده و همه ما و شما گرامیان را از یاران ویژه آن بزرگوار قرار بدهد، خیر دنیا و آخرت به ما ارزانی بدارد و شر دنیا و آخرت از ما دور کند، دعاهای ما را به اجابت مقرون کند انشاءالله.
مجری:
متشکرم از شما استاد عزیز؛ بینندگان عزیز و ارجمندی که هفتههای گذشته با برنامه زنده «حبل المتین» همراه بودند، میدانند موضوع برنامه ما به چه صورت و به چه کیفیتی است.
هفتهها بود که شبکهها و رسانههای صهیونیستی وهابی داعشی ادعا میکردند که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نسبت به خلافت خودشان استناد نکردند. آنها معتقدند استدلالی که ما نسبت به قضایای ادله خلافت آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) داریم، خود ایشان استدلالی نفرمودند.
خلاصه ای از استدلال امیرالمؤمنین به حدیث غدیر برای امامت خویش
حضرت استاد در جلسات گذشته نسبت به استدلال امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نسبت به حدیث غدیر مطالبی را فرمودید. دوست دارم خلاصهای از آنچه بیان شد را بفرمایید تا طرح سؤال جدید کنیم.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد الله و الصلوة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیةالله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله الی یوم لقاء الله افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر.
ما در هفتههای گذشته به دنبال شبهاتی که افرادی از قبیل «محمد بن عبدالوهاب» و دیگران داشتند مبنی بر اینکه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به حدیث غدیر بر امامت خودشان استدلال نکردهاند، مطالبی را بیان کردیم.
این افراد ادعا میکنند که اگر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) امام منصوص بودند، چرا خودشان به این آیات و روایاتی که شیعیان استدلال میکنند، استدلال نکرده است؟!
از طرف دیگر آقای «کالکرابزاده» افاضه فرمودند که من یک سؤال بیشتر نمیپرسم و بزرگوارانی از قبیل آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله جعفر سبحانی به آن پاسخ بدهند: "اگر علی (علیه السلام) منصوص به خلافت بود، چرا خود ایشان ادعای امامت نکردند؟! چرا نگفتند که من ولی امر مسلمین هستم و حدیث غدیر در شأن من نازل شده است؟!"
همچنین آقای خدمتگزار به داعش و صهیونیست افاضه فیض کردند و ما کلیپ ایشان را هم چند بار پخش کردیم مبنی بر اینکه: "اگر حدیث غدیر دلالت بر امامت علی (علیه السلام) میکرد، چرا علی از آن بیخبر بوده است؟! شما یک روایت در کذب این ادعا بیان کنید!!"
ما در جلسات متعدد این بحث را مطرح کردیم و بیان کردیم که آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در عصر نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) به صراحت به طرح این موضوع پرداختند.
در کتاب «فضائل الصحابة» اثر «احمد بن حنبل» جلد 2 صفحه 652 به صراحت بیان شده است:
«ان علیا کان یقول فی حیاة رسول الله»
همانا علی در زمان حیات رسول اکرم همواره می گفت
«والله انی لأخوه وولیه وابن عمه ووارثه ومن أحق به منی»
من ولی منصوب از طرف پیغمبر اکرم هستم، پسرعموی او هستم و وارث او هستم، و کسی از من شایستهتر برای خلافت پیغمبر اکرم چه کسی است؟!
فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 2، ص 652، ح 1110
در اینجا کلمه «ولیه» آمده است. شما در کتاب «صحیح مسلم» جلد 3 صفحه 1378 حدیث 1757 مشاهده کنید که خلیفه دوم میگوید:
«فلما تُوُفِّی رسول اللَّهِ قال أبو بَکرٍ أنا وَلِی رسول اللَّهِ»
وقتی پیغمبر از دنیا رفت، ابوبکر گفت من جانشین و خلیفه پیغمبر هستم.
سپس مینویسد:
«ثُمَّ تُوُفِّی أبو بَکرٍ وأنا وَلِی رسول اللَّهِ وَوَلِی أبی بَکرٍ»
سپس ابوبکر از دنیا رفت و من جانشین رسول خدا و ابوبکر شدم.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1378، ح 1757
در آنجا کلمه «ولی» به چه معناست؟! اگر آنجا به معنای دوست است، در اینجا هم به معنای دوست است. اگر آنجا به معنای ناصر است، اینجا هم به معنای ناصر است. اگر در آنجا به معنای خلیفه و جانشین است، در اینجا هم به معنای خلیفه و جانشین است!
چرا یک بام و دو هوا باشد؟! در اینجا هم به همان معناست. ابوبکر زمانی که به خلافت میرسد، میگوید:
«ولیت علیکم ولست بخیرکم»
من ولی امر شما شدم و بهترین شما نیستم.
سپس میگوید:
«وهذا إسناد صحیح»
این سند صحیح است.
البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 5، ص 248، باب قصة سقیفة بنی ساعدة
در اینجا کلمه «ولی» به چه معناست؟! خلیفه دوم میگوید:
«ولو أدرکت خالد بن الولید لولیته»
من اگر خالد را می دیدم، حتما او را خلیفه قرار می دادم.
الإمامة والسیاسة، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری، سنة الولادة / سنة الوفاة 276 هـ.، تحقیق خلیل المنصور، الناشر دار الکتب العلمیة، سنة النشر 1418 هـ - 1997 م.، مکان النشر بیروت، ج 1، ص 25
در اینجا کلمه «ولی» به چه معناست؟! به معنای این است که او را دوست و ناصر شما قرار میدادم، یا به معنای این است که او را خلیفه شما قرار میدادم؟! ما این موارد را به طور مفصل از مصادر متعدد بیان کردیم.
همچنین امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در زمان خلیفه اول مشغول تغسیل بدن مطهر رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) بودند، سلمان نقل میکند:
«فَأَتَیتُ عَلِیاً وهُوَ یغَسِّلُ رَسُولَ اللَّه»
من نزد علی رفتم در حالی که او مشغول غسل پیامبر بود.
من گفتم: این افراد در سقیفه برای انتخاب خلافت جمع شدهاند. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در همانجا فرمودند:
«شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّه إِیای لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّه عَزَّ وجَلَّ»
آنها شاهد بودند که پیغمبر اکرم در غدیر خم به دستور خدا من را به خلافت نصب کرد،
«فَأَخْبَرَهُمْ أَنِّی أَوْلَی بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»
و به آنها خبرداد که من به ولایت بر آنان سزاوارترم.
خداوند متعال در غدیر خم به این افراد خبر داد همانطور که طبق فرموده قرآن کریم:
(النَّبِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِم)
پیغمبر اسلام از خود مؤمنین نسبت به آنان اختیاردارتر است،
سوره احزاب (33): آیه 6
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرمایند: همانطور که ولایت پیغمبر اکرم بر مؤمنین از ولایت خودشان قویتر و نافذتر است، ولایت من هم این چنین است.
حضرت در ادامه میفرمایند:
«قَدْ أُعْلِمُوا إِمَامَهُمْ»
پیغمبر اکرم به آنها امامشان را نشان داد.
کافی (ط- الإسلامیه)، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، تهران، سال چاپ: 1407ق، ، ج 8، ص 344
حضرت در نهایت میفرمایند که این افراد امر خدا را ترک کردند و دستور خدا را نادیده گرفتند. ما از نظر سند تمام راویان این روایت را بررسی کردیم و مشخص کردیم که این روایت صحیح است.
این آقایان میگویند: یک روایت بیاورید که علی بن أبی طالب (علیه السلام) در زمان ابوبکر و عمر بر امامت خودشان با حدیث غدیر خم استدلال کرده باشند!!
این افراد ابتدا میگفتند: چنین روایتی وجود ندارد؛ اما زمانی که ما «حدیث رهبه» را آوردیم رسوا شدند و گفتند: در زمان خودشان ملاک نیست؛ بلکه روایتی بیاورید که ایشان در زمان ابوبکر و عمر و عثمان بر امامت خودشان استدلال کرده باشند!
اگر قرار است امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بخواهند بر امامت خودشان استدلال کنند، دیگر فرقی نمیکند که در زمان پیغمبر اکرم باشد، زمان خلفای سهگانه باشد یا در زمان خلافت خودش باشد.
این حرفهای وهابیون نشانگر لجاجت و عناد این افراد است، که ما عبارت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به هنگام غسل نبی گرامی اسلام را در جواب ادعای این افراد بیان کردیم.
همچنین خطبه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هفت روز بعد از رحلت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) شاهد دیگری بر این مدعاست. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) مطالبی به طور مفصل در این خطبه بیان کردند.
ایشان هفت روز بعد از رحلت پیغمبر اکرم طی خطبهای فرمودند: پیغمبر اکرم در حجة الوداع بلند شدند و اعلام کردند که هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست.
«فَکانَتْ عَلَی وَلَایتِی وَلَایةُ اللَّهِ وَ عَلَی عَدَاوَتِی عَدَاوَةُ اللَّه»
ولایت من ولایت خداست، عداوت من عداوت خداست.
در ادامه استناد کردند به آیه شریفه:
(ِ الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِیناً)
امروز است که دین شما را تکمیل کردم، و نعمت خود بر شما تمام نمودم، و امروز است که دین اسلام را برای شما پسندیدم.
سوره مائده (5): آیه 3
و سپس فرمودند:
«فَکانَتْ وَلَایتِی کمَالَ الدِّینِ وَ رِضَا الرَّبِّ»
کمال دین و رضایت خداوند در ولایت من است
الکافی؛کلینی، محمد بن یعقوب، ج 8، ص 27، ح 4
این مطالب نه از نظر ماهیت و نه از نظر سند هیچ مشکلی ندارد. همچنین در «احتجاج» اثر «مرحوم طبرسی» وارد شده است، در کتاب «کوچههای مدینه» به همین ترتیب آمده است، همچنین از کتب اهل سنت در کتابهای «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» وارد شده است.
ما در اینجا بارها تکرار کردیم حدیث 3998 در کتاب «صحیح البخاری» حدیثی است که آقایان از خواندن آن در شبکههای شیطانی خودشان وحشت دارند؛ زیرا این حدیث در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و غضب حضرت زهرا بر خلیفه اول است.
«بخاری» در این رابطه مینویسد:
حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به ابوبکر فرمودند: تنها نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیا و کسی را همراه خودت نیاور،
«کرَاهِیةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ»
حضرت زهرا (سلام الله علیها) کراهت داشتند از اینکه عمر را به حضور بپذیرند.
زمانی که ابوبکر آمد، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به او فرمودند:
«وَلَکنَّک اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالْأَمْرِ»
در امر خلافت در حق ما استبداد کردید.
ما نمیفهمیم در شبکههای وهابی «اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالْأَمْرِ» به چه معناست؟! تقاضا دارم برای مخاطبین خودتان توضیح بدهید. مراد از این امر چیست؟! این قضیه را برای ما روشن کنید. کاملاً مشخص است که روایت در رابطه با بحث امامت است، لذا میفرماید:
«وَکنَّا نَرَی لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ نَصِیبًا حتی فَاضَتْ عیناً أبی بَکرٍ»
ما به خاطر خویشاوندی با پیغمبر، نصیبی در خلافت داشتیم تا اینکه ابوبکر بر ما مسلط شد.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998
همچنین روایات متعددی از کتب عزیزان اهل سنت آوردیم و این مطالب را به طور مفصل بحث کردیم، تا به قضیه استدلال امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به حدیث غدیر در زمان خلافت عثمان رسیدیم.
امیرالمؤمنین در جمع 200 نفره در مسجد بحث امامت خودشان و استدلال به حدیث غدیر را مطرح فرمودند. یکی از بحثهایی که بسیار مهم است و در اینجا درباره او بحث کردیم، قضیه استدلال علی (علیه السلام) به حدیث غدیر در شورای 6 نفره خلیفه دوم بود.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در آنجا فرمودند:
«أما والله لأحاجنّهم بخصال لا تستطیع عُربهم ولا عجمهم، المعاهد منهم والمشرک أن ینکر منها خصلة واحدة»
به خدا سوگند من آنچنان استدلال میآورم و آنچنان به حقانیت خودم احتجاج میکنم و ویژگیهایی از خودم بیان میکنم که نه عربی و نه عجمی و نه هم پیمانی و نه مشرکی نتواند یکی از اینها را رد کند.
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)؛ أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، چاپ: الثانیة، سال چاپ: 1424 - دار الحدیث، - قم - ص 130، ح 162
این روایت را از کتب شیعه نیاوردیم، بلکه از کتب اهل سنت آوردیم. جناب آقای «ابن مردویه» از بزرگان و شخصیتهای برجسته اهل سنت است، که «ذهبی» در کتاب «تذکرة الحفاظ» جلد 3 صفحه 1050 از او تعبیر میکند و میگوید:
«بن مردویه الحافظ الثبت العلامة أبو بکر أحمد بن موسی بن مردویه الأصبهانی صاحب التفسیر والتاریخ»
سپس میگوید:
«وکان قیما بمعرفة هذا الشان»
در علم حدیث شخص آگاهی بوده است،
«بصیرا بالرجال»
در علم رجال بصیرت داشته است،
«طویل الباع ملیح التصانیف»
تذکرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 3، ص 1050 و 1051، ح 965
این شخص این روایت را نقل کرده است. سند این روایت را هم از دیدگاه اهل سنت بررسی کردیم و مشخص شد هیچگونه مشکلی ازنظر سندی ندارد. در اینجا هم آوردیم که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ویژگیهایی را بیان فرمودند.
اولین ویژگی امیرالمؤمنین امانتداری نسبت به پیغمبر اکرم هست. زمانی که رسول گرامی اسلام از مکه به مدینه هجرت کنند، تنها شخصی که او را امین میدانند و مسئول پرداخت تمام بدهیها و امانتها قرار میدهد، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است.
در آن زمان صحابه زیادی در کنار پیغمبر اکرم بودند، چرا رسول اکرم این مأموریت را به هیچ یک از آنان واگذار نکردند و نفرمودند بعد از من امانتهای مردم را بپردازید؟!
ایشان باید شخصی را انتخاب میکردند که صددرصد امین باشد و طمع نداشته باشد، در اموال مردم اجحاف نکند و حق مردم را به آنگونهای که هست ادا کند. ما این روایت را از منابع متعدد عزیزان اهل سنت آوردیم.
در کتاب «البدایة و النهایة» اثر آقای «ابن کثیر دمشقی» این مطلب به صراحت وارد شده است:
«وأقام علی بن أبی طالب بمکة ثلاث لیال وأیامها»
امیرالمؤمنین سه شبانه روز در مکه ماندند،
«حتی أدی عن رسول الله الودائع التی کانت عنده»
تا امانتهایی که رسول اکرم نزد ایشان گذاشته بود را به صاحبانش برگرداندند،
«ثم لحق برسول الله»
سپس به رسول الله ملحق شدند.
البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 3، ص 197
عمدهترین مطالبی که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در جمع بیان میکنند، این است که میفرمایند: من اولین مسلمان بودم، اولین موحد بودم. زمانی که رسول اکرم به نبوت مبعوث شد، اولین کسی که رسالت به او ایمان آورد من بودم و به وحدانیت خداوند اعتراف کردم.
شیعیان و اهل سنت عقیده دارند امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به اندازه یک چشم به هم زدن هم بت نپرستیده است. بنابراین آقایان نسبت به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) عبارت «کرم الله وجهه» و نسبت به دیگران «رضی الله عنه» را به کار میبرند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میپرسند این ویژگی متعلق به کدام یک از شماست؟! ایشان در ادامه میفرمایند: من هفت سال با نبی مکرم اسلام قبل از اینکه تمام صحابه اسلام بیاورند، نماز میخواندم. هیچکسی غیر از من و حضرت خدیجه نبود که با نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) نماز بخواند.
ایشان در ادامه به مباحث دیگری اشاره میکنند و میفرمایند: غسل بدن مبارک رسول اکرم به عهده من بود، آیه:
(ِ قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)
بگو من از شما در برابر رسالتم مزدی طلب نمیکنم به جز مودت نسبت به اقرباء
سوره شوری (42): آیه 23
در حق من نازل شد، پیغمبر اکرم دستور دادند تمام درهای منازل صحابه که به مسجد گشوده میشد بسته شود، غیر از در خانه من.
من کسی هستم که سر مطهر رسول اکرم در دامنم بود و نماز عصرم قضا شد، رسول اکرم دعا کردند و آفتاب برگشت و من نمازم را اعاده کردم؛ چه کسی غیر از من چنین فضایلی دارد؟!
آن حضرت در ادامه به قضیه حدیث طیر اشاره کردند و فرمودند: زمانی که مرغ بریان نزد رسول گرامی اسلام آوردند، آن حضرت از خداوند خواستند محبوبترین بنده خودش را نزد ایشان بفرستد تا با ایشان مرغ بریان بخورد؛ آیا غیر از من کسی آمد؟!
حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) این مطالب را خطاب به «عثمان»، «طلحه»، «زبیر»، «سعد بن أبی وقاص»، «عبدالرحمن بن عوف» که تمامی این افراد از کبار صحابه بودند، بیان فرمودند؛ هیچکدام از این افراد نتوانستند سخنان امیرالمؤمنین را انکار کنند و تنها میگفتند:
«اللّهمّ لا»
به خدا قسم که تو راست می گویی و ما چنین ویژگی هایی نداریم.
این مطالب در حقیقت نمونههایی از مطالب جلسات گذشته بود. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در ادامه به شجاعت خودشان اشاره کردند و از سایرین پرسیدند: کدام یک از شما همانند من در جنگها شمشیر کشیدید؟!
به تعبیر خلیفه دوم:
«والله لولا سیفه لما قام عمود الإسلام»
اگر شمشیر علی نبود، پرچم اسلام برافراشته نمیشد.
شرح نهج البلاغة؛ محمد بن أبی الحدید المدائنی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1418 هـ - 1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد عبد الکریم النمری، ج 12، ص 51
در جنگ احد همه اصحاب فرار کردند و جز علی (علیه السلام) و چند نفر دیگر کسی باقی نماند. اگر بر فرض امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هم فرار میکردند، سرنوشت اسلام و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) چه میشد؟!
عزیزان اهل سنت مرتباً در منابر و خطبههای نماز جمعه قضیه حدیث غار را مطرح میکنند. آیا آیه غار گفتنی و شنیدنی است؛ اما حدیث لیلة المبیت گفتنی و شنیدنی نیست؟! متأسفانه مشاهده میکنیم که دوستان اهل سنت با کم مهری به این قضیه نگاه میکنند.
در کتاب «اسد الغابة فی معرفة الصحابة» اثر «ابن اثیر جزری» وارد شده است که لحظه حرکت پیغمبر اکرم به طرف «غار ثور» امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در رختخواب آن حضرت خوابید:
«فبات علی فراشه، یفدیه بنفسه»
علی در بستر پیغمبر خوابید و جانش را فدای او کرد.
به قول یکی از نمایندگان عراق که میگفت: از صدر اسلام تاکنون در تاریخ عربستان سعودی یک بار انتخابات صورت گرفته است و آن هم زمانی بود که رأی گیری کردند تا چه کسی برود پیغمبر اکرم را بکشند؛ به همین جهت رفراندوم و انتخاباتی برگزار کردند.
رسول گرامی اسلام در شب لیلة المبیت به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اشاره میکنند تا در رختخوابشان بخوابد. امیرالمؤمنین به ایشان عرضه میدارند: یا رسول الله اگر من بخوابم تو سالم میمانی؟! پیغمبر اکرم در جواب فرمودند: بله.
«فکان جبریل عند رأْس عَلِی، ومیکائیل عند رجلیه، وجبریل ینادی:»
در آن موقع جبرئیل و میکائیل از آسمان فرود میآیند و جبرئیل در طرف بالای سر علی و میکائیل در پایین پای علی قرار می گیرند. و جبرئیل ندا می دهد
«بَخٍ بَخٍ من مثلک یا ابن أَبی طالب یباهی الله عز وجل به الملائکة»
یا علی خداوند متعال به جهت این ایثار تو به ملائکه مباهات میکند.
أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 4، ص 113
در آن هنگام خداوند متعال آیه شریفه:
(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه)
و بعضی دیگرند که جان خود را در برابر خوشنودیهای خدا میفروشند.
سوره بقره (2): آیه 207
را نازل میفرمایند. ما نمیخواهیم نسبت به حدیث غار اشکالاتی را مطرح کنیم و بر فرض همه چیز صحیح است؛ اما شما آن روایت را در کنار این روایاتی که در کتب اهل سنت به وفور بیان شده است بگذارید که شاید 30 یا 40 مورد در کتب اهل سنت به آن اشاره شده است.
خداوند عالم به ملائکه مباهات میکند و میفرماید: من به علی بن ابی طالب افتخار میکنم به جهت اینکه او در رختخواب رسول اکرم خوابیده است.
ما از شبکههای شیطانی هیچ انتظاری نداریم؛ زیرا بنای اولیه این شبکهها بر مبارزه با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و انکار فضایل آن حضرت است.
این افراد تربیت شده مکتب «ابن تیمیه» و از نسل بنی امیه هستند؛ ما از این افراد توقعی نداریم. اگر این افراد این حرفها را نسبت به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نزنند خلاف واقع است.
این مباحث نمونههایی از بحثهای یکی دو ماه اخیر بود که بیان کردیم و پس از آن بحثهای فرعی آمد و میان مباحث ما فاصله افتاد و مجبور شدیم از ابتدا سیری در این موضوع بیان کنیم.
مجری:
حضرت استاد از شما ممنونم. بینندگان عزیز خلاصهای از آنچه که استاد در برنامههای گذشته «حبل المتین» بیان فرموده بودند را ملاحظه کردید.
اگر دوست دارید این مطالب را به صورت کامل ببینید و بشنوید و به استدلالات و مطالبی که آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در خصوص امامت و خلافت خودشان مطرح کردند دسترسی داشته باشید، میتوانید به سایت «شبکه جهانی ولایت» مراجعه بفرمایید.
شما میتوانید با مراجعه به بخش «آرشیو» از سایت «شبکه جهانی ولایت» فایل صوتی، تصویری و متنی «حبل المتین» را دانلود کنید و انشاءالله از این مباحث استفاده کنید.
اما یکی از مواردی که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در خصوص افضلیت خودشان به آن استناد کردند، قضیه خمس است. همانطور که میدانید خمس در مرتبه «حق الله» و «حق الرسول» قرار گرفته است.
سؤال بنده از استاد این است که آیا در کتب اهل سنت هم مطلبی وارد شده است که دلالت کند این موضوع حق مسلم بنی هاشم و اهلبیت (علیهم السلام) بوده است یا خیر؟!
استناد امیرالمؤمنین به مسئله «خمس» برای حقانیت خویش!
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
در ابتدا باید تعبیر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را در این رابطه مطرح کنم تا عزیزان مشاهده کنند که تعبیر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) چیست؛ سپس تعابیر سایرین را در این رابطه بیان کنیم.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بعد از قضیه «لیلة المبیت» خطاب به آن پنج نفر میفرماید: آیا کسی از شما غیر از من وجود دارد که در رختخواب پیغمبر اکرم بخوابد و جان خودش را ایثار کند؟! گفتند: خیر. ایشان در ادامه فرمودند:
«أفیکم أحد کان یأخذ الخمس غیری وغیر زوجتی فاطمة؟»
آیا کسی از شما وجود دارد که خمس که در ردیف حق الله و حق النبی آمده است، غیر از من و همسرم فاطمه به او تعلق گرفته باشد؟!
«قالوا: لا»
گفتند: نه.
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)؛ أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، چاپ: الثانیة، سال چاپ: 1424 - دار الحدیث، - قم -– ص 128، ح 162
خداوند متعال در آیه 41 سوره مبارکه انفال میفرماید:
(وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبِیل)
و بدانید آنچه را که سود میبرید برای خدا است پنج یک آن و برای رسول و خویشاوند او و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان.
سوره انفال (8): آیه 41
انشاءالله در جلسات آینده به این مباحث ورود پیدا میکنیم. عزیزان اهل سنت و کارشناسان شبکههای شیطانی میگویند: در این آیه شریفه مراد از غنیمت، غنایم جنگی است.
ما در جلسات آینده به طور مفصل در این رابطه مطالبی را بیان خواهیم کرد و ریشهیابی خواهیم کرد که «غنیمت»، «غَنِمَ» و «غُنم» مطلق الفایده است یا به صورت غنایم جنگی است!! آیا مراد از آیه شریفه:
(فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کثِیرَة)
نزد خدا غنیمتهای بسیار هست.
سوره نساء (4): آیه 94
این است که با خداوند بجنگید و غنیمتها را به دست بیاورید؟!
یا مراد از «فی اللؤلؤ خمسٌ» این است که بروید در دریا با ماهیان جهاد کنید و غنایم به دست بیاورید؟! یا مراد از «و فی الرّکاز خمس» این است که وقتی میخواهند معدن یا گنجی دربیاورند، با زمین و خاک و اتمهای موجود در خاک جهاد میکنند و آن را درمیآورند؟!
قضیه خیلی واضح و روشن است. اگر قرار است کسی لجاجت کند ما کاری با او نداریم و «هنیئا له عذاب النار»؛ اما اگر کسی تمایل دارد به صورت معقول، مستدل و مستند بحث علمی کند ما در همینجا از این آقایان دعوت میکنیم روی خط بیایند.
کارشناسان شبکههای شیطانی جرئت نمیکنند روی خط بیایند. ما در اینجا بارها هم گفتیم این افراد از مناظره وحشت دارند. این افراد نهتنها از ما، بلکه از شاگردان و بینندگان ما و حتی غنچههای ولایت هم وحشت دارند.
همین چند شب قبل یکی از غنچههای ولایت به شبکههای وهابی زنگ زده بود و تمام بساط این افراد را به هم ریخته بود و آنها هم سریعاً تلفن او را قطع کردند.
این افراد به قدری بیسواد هستند که یک بچه 8 ساله یا 10 ساله به وسیله مطالبی که پای گیرنده «شبکه جهانی ولایت» یاد گرفته، با شبکههای شیطانی تماس میگیرد و این افراد را در بن بست قرار میدهد.
کارشناسان شبکههای وهابی در جواب بچه شیعهها تنها میتوانند فحش بدهند و توهین و اهانت و جسارت کنند. کارشناسان شبکههای وهابی افرادی را اجیر میکنند تا از اتاق کناری به آنان زنگ بزنند و بگویند: "آقای هاشمی خوب گفتیم؟!"، "آقای هاشمی عالی بود؟!"
رسوایی این افراد همهجا را فرا گرفته است. در رابطه با بحث خمس، بحثی از دیدگاه اهل سنت خواهم کرد که تا به حال چنین بحثی را در «شبکه جهانی ولایت» نداشته بودیم. ما حدود یک سال و نیم یا دو سال موضوع فقه مقارن را به خمس اختصاص داده بودیم.
انشاءالله اگر توفیق داشته باشم یک جلسه در برنامه «حبل المتین» به طور مفصل به بحث غنیمت و خمس خواهم پرداخت و روایاتی از «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را در این رابطه بیان خواهم کرد.
در موضوع خمس در کتب اهل سنت وارد شده است که قبایلی نزد پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) میآیند و عرض میکنند: یا رسول الله! ما در جایی هستیم که به شما دسترسی نداریم و اطراف ما را کفار فراگرفتهاند، چکار کنیم؟!
پیغمبر اکرم در جواب آنان را نصیحت کردند و فرمودند: نماز بخوانید، زکات بدهید و خمس مال خود را نیز پرداخت کنید.
در اینجا پیغمبر اکرم افرادی که از ترس کفار به حضرت دسترسی نداشتند را سفارش به پرداخت خمس فرمودند. در روایت دیگری پیغمبر اکرم میفرماید: زراعت کنید، از بلندیها و درهها کشت و زرع کنید و از آنجا استفاده کنید و خمس مال خود را نیز پرداخت کنید.
خمسی که ما معتقدیم در ارباح مکاسب وجود دارد، در کتب اهل سنت نیز وجود دارد؛ ما انشاءالله این مطالب را به طور مفصل بیان خواهیم کرد.
پیغمبر اکرم تعدادی از افراد را مأمور کرده بودند تا خمس مال مردم را جمعآوری کنند. زمانی که جنگی صورت میگرفت و غنایمی نصیب مسلمانان میشد، پیغمبر اکرم مسئول تقسیم غنایم میان مسلمانان بودند.
از این روایات متوجه میشدیم خمس با غنایم جنگی تفاوت دارد؛ زیرا نبی مکرم اسلام غنایم جنگی را خودشان تقسیم میکردند، اما افرادی را برای جمع آوری خمس اموال مردم و ارباح مکاسب معین فرموده بودند.
به بینندگان عزیز قول میدهیم انشاءالله به طور مفصل بحث خمس را از دیدگاه اهل سنت بیان کنیم. ما در این رابطه سؤال طرح میکنیم تا ببینیم شبکههای وهابی چقدر مردانگی دارند به این سؤالات ما پاسخ دهند!!
قرآن کریم میفرماید:
(وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ)
آنچه از غنایم که عرض کردیم مطلق فایده است؛ حال این فایده در جنگ به دست بیاید، در تجارت به دست بیاید، در زراعت به دست بیاید:
(فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ)
ارزش خمس اینجاست؛ خداوند متعال اول سهم خود را معین میکند. ارزش و شرف خمس اینجاست که اولین سهم خمس به خداوند متعال تعلق دارد.
(وَ لِلرَّسُولِ)
دومین سهم خمس به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) تعلق دارد.
(وَ لِذِی الْقُرْبی)
سومین سهم خمس به «ذی القربی» تعلق دارد. ما قبلاً هم دهها روایت از عزیزان اهل سنت بیان کردیم که معتقدند مراد از (الْقُرْبی) در آیه شریفه:
(ِ قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)
بگو من از شما در برابر رسالتم مزدی طلب نمیکنم به جز مودت نسبت به اقرباء،
سوره شوری (42): آیه 23
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و فرزندان این دو بزرگوار هستند. همانند روایتی که از کتاب «مناقب» اثر «ابن مردویه» وارد شده است، در کتاب «جامع الاحادیث» اثر «سیوطی» هم وارد شده است. او در این کتاب مینویسد:
«عَنْ زَافِر عَنْ رَجُلٍ عَنْ الْحَارِثِ بنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الطُّفَیلِ عَامِرِ بنِ وَاثِلَةَ قَالَ:»
سپس میگوید:
«أَفِیکمْ أَحَدٌ کانَ یأْخُذُ الْخُمُسَ غَیرِی وَغَیرُ فَاطِمَةَ؟ قَالُوا: اللَّهُمَّ لاَ»
آیا در میان شما کسی هست که غیر از من وهمسرم فاطمه، خمس دریافت کرده باشد؟ گفتند: به خدا سوگند نه!
جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی، ج 12، ص 55، ح 30
همچنین در کتاب «تاریخ ابن عساکر» جلد 42 صفحه 435 همین روایت را مطرح میکند، تا جایی که مینویسد:
«أفیکم أحد کان یأخذ الخمس غیری وغیر فاطمة؟ قالوا: اللهم لا»
تاریخ دمشق، المؤلف: ابن عساکر، ج 42، ص 435، ح 4933
بنابراین این روایت علاوه بر «منافب» اثر «ابن مردویه» این دو مصدر هم ذکر شده است. همچنین در کتاب «صحیح مسلم» مطالبی بیان شده است مبنی بر اینکه خمس به اهلبیت (علیهم السلام) و بنی هاشم تعلق دارد؛ ما کاری با صحت و سقم این روایت نداریم.
«یسْأَلُهُ عن خَمْسِ خِلَالٍ فقال بن عَبَّاسٍ لَوْلَا أَنْ أَکتُمَ»
سپس مینویسد:
«وَعَنْ الْخُمْسِ لِمَنْ هو»
خمس به چه کسی تعلق دارد؟!
«ابن عباس» در جواب این سؤال پاسخ مفصلی میدهد و در نهایت میگوید:
«هو لنا فَأَبَی عَلَینَا قَوْمُنَا ذَاک»
خمس مال ماست اما قریش جلوگیری کردند و حق ما را ندادند.
این روایت، روایتی ضعیف هم نیست که آقایان منکر این روایت شوند! بیایید این روایت را معنا کنید و شاید ما متوجه معنی این روایت نمیشویم.
«وَکتَبْتَ تَسْأَلُنِی عن الْخُمْسِ لِمَنْ هو»
میگویند: نوشتید این خمس به چه کسی تعلق دارد!
«وَإِنَّا کنا نَقُولُ»
ما بنی هاشم همواره این مطلب را میگوییم.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1444، ح 1812
کلمه «إِنَّا» تأکید است، همچنین کلمه «کنا» تأکید است و با «کان» مطرح شده است، کلمه «نَقُولُ» مضارع است و دلیل بر استمرار است. ما همواره گفتیم: «هو لنا» خمس به ما تعلق دارد؛ اما «فَأَبَی عَلَینَا قَوْمُنَا ذَاک» اما قوم ما از دادن خمس ممانعت کردند.
شما برای ما معنا کنید؛ در این کتاب «صحیح مسلم» مراد از خمس که آقای «ابن عباس» آن را بیان میکند چیست؟! مراد از «فأَبَی» چیست؟! مراد از «قَوْمُنَا» چیست؟! مطلب را از این واضحتر بیان کنیم؟!
همچنین در کتاب «مسند» اثر «امام احمد بن حنبل» با تحقیق وهابی بزرگ «شعیب الأرنؤوط» جلد چهارم وارد شده است:
«فَکتَبَ إلیه انک سألتنی عن سَهْمِ ذَوِی الْقُرْبَی»
در اینجا مراد از «ذَوِی الْقُرْبَی» چه کسانی است؟! ما روشن کردیم «ذَوِی الْقُرْبَی» بنی هاشم هستند.
سپس میگوید:
«وأنا کنا نَرَی قَرَابَةَ رسول اللَّهِ هُمْ فأبی ذلک عَلَینَا قَوْمُنَا»
خمس به رسول الله و نزدیکان ایشان تعلق دارد اما قوم ما ابا کردند.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 248، ح 2235
همچنین در کتاب «أحکام القرآن» اثر آقای «شافعی» وارد شده است و ایشان مینویسد:
«قال الشافعی رحمه الله ویقسم سهم ذی القربی علی بنی هاشم وبنی المطلب»
شافعی میگوید: ذی القربی باید در میان بنی هاشم و بنی مطلب تقسیم شود.
أحکام القرآن، اسم المؤلف: محمد بن إدریس الشافعی أبو عبد الله، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1400، تحقیق: عبد الغنی عبد الخالق، ج 1، ص 158، باب ما یؤثر عنه فی قسم الفیء والغنیمة والصدقات
همچنین جناب آقای «ابوبکر کاشانی حنفی» از علمای بزرگ احناف در کتاب «بدایع الصنایع» جلد 7 صفحه 125 میگوید:
«قال الشَّافِعِی رَحِمَهُ اللَّهُ إنَّهُ بَاقٍ وَیصْرَفُ إلَی أَوْلَادِ بَنِی هَاشِمٍ من أَوْلَادِ سَیدَتِنَا فَاطِمَةَ رضی اللَّهُ تَعَالَی عنها»
بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، اسم المؤلف: علاء الدین الکاسانی، دار النشر: دار الکتاب العربی - بیروت - 1982، الطبعة: الثانیة، ج 7، ص 125، باب أَمَّا الْخُمْسُ فَالْکلَامُ فیه فی بَیانِ کیفِیةِ قِسْمَةِ الْخُمْسِ
مطالبی از این روشنتر و واضحتر بیان کنیم؟! ما به دنبال چه چیزی میگردیم؟! همچنین آقای «غزالی» در کتاب «المستصفی فی علم الأصول» میگوید:
«الأنفال 41 الآیة»: (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبِیل)
و بدانيد آنچه را كه سود مىبريد براى خدا است پنج يك آن و براى رسول و خويشاوند او و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان.
«وإنما أراد بذی القربی بنی هاشم وبنی المطلب دون بنی أمیة وکل من عدا بنی هاشم فلما منع بنی أمیة وبنی نوفل وسئل عن ذلک قال أنا وبنو المطلب لم نفترق فی جاهلیة ولا إسلام»
المستصفی فی علم الأصول، اسم المؤلف: محمد بن محمد الغزالی أبو حامد، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1413، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد عبد السلام عبد الشافی، ج 1، ص 193، باب مسألة (فی تأخیر البیان)
آقای «ابو داود» در کتاب «سنن» که «ناصرالدین ألبانی» در «صحیح سنن أبی داود» جلد سوم به طور مفصل بیان میکند:
«فِیمَا قَسَمَ من الْخُمُسِ بین بَنِی هَاشِمٍ وَبَنِی الْمُطَّلِبِ فقلت یا رَسُولَ اللَّهِ قَسَمْتَ لِإِخْوَانِنَا بَنِی الْمُطَّلِبِ ولم تُعْطِنَا شیئا وَقَرَابَتُنَا وَقَرَابَتُهُمْ مِنْک وَاحِدَةٌ»
عثمان میگوید: ما هم با شما فامیل هستیم زیرا بنی امیه و بنی هاشم با هم در یک جا متصل شدند، چرا خمس را به ما ندادید و به بنی هاشم دادید؟!
«فقال النبی إنما بَنُو هَاشِمٍ وَبَنُو الْمُطَّلِبِ شَیءٌ وَاحِدٌ»
رسول اکرم در جواب فرمودند: بنی هاشم و بنی مطلب یک طایفه هستند.
سنن أبی داود، اسم المؤلف: سلیمان بن الأشعث أبو داود السجستانی الأزدی، دار النشر: دار الفکر --، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ج 3، ص 145، بَاب فی بَیانِ مَوَاضِعِ قَسْمِ الْخُمُسِ وَسَهْمِ ذِی الْقُرْبَی، ح 2978
بنی امیه طایفه دیگری است که قبلاً هم بیان کردیم ریشه این طایفه به یک بچه سرراهی ختم میشود!! همچنین به روایات علمای بزرگوار اهل سنت در داخل کشور توجه کنید:
در کتاب «محمود الفتاوی، فتاوی دارالعلوم زاهدان» جلد اول و دوم اثر علامه «مفتی خدانظر» زیر نظر «شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید» در این مورد مطالبی بیان شده است.
آقای «عبدالحمید» مقدمه مفصلی در مورد این کتاب نوشته است و بیان کرده است که این کتاب باید در تمام حوزههای علمیه مورد استفاده قرار گیرد زیرا اثری ارزنده برای دارالعلوم زاهدان به حساب میآید.
در این کتاب بیان شده است که دادن زکات به سادات جایز نیست؛ تا جایی که مینویسد: نه تقرر خمس اشکالی ندارد و این علت در هر زمانی که باشد متحقق است. دادن زکات به سادات حرام است؛ اما دادن خمس به سادات مقرر است.
این مطلب هم نمونهای از فتاوای علمای معاصر اهل سنت است. این مطالب کاملاً واضح و روشن است؛ اما اگر کسی تلاش کند دنبال لجاجت برود ما کاری نداریم؛ اما اگر کسی به دنبال بحث علمی است و به دنبال این است که قضیه برایش روشن شود دقت کند.
زکات امری لازم است و در او هیچ شک و شبههای نیست؛ حتی بعضی از فقهای ما هم به این معتقدند که در نقدین از قبیل طلا و نقره و پولهایی که در بانک نگهداری میشود زکات وجود دارد و ما با این عقیده کار نداریم.
آقایان وهابی در مورد خمس سروصدای زیادی به راه انداختند. حتی دو سال پیش چند هفته در این موضوع برنامه گذاشتند و به مردم توصیه کردند که به علما خمس ندهید زیرا علما پول شما را خرج خودشان میکنند.
آیت الله العظمی مکارم شیرازی گفتند: از روزی که آقایان وهابی علیه خمس برنامه گذاشتند، مراجعات وجوهاتی ما چند برابر شده است. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!!
آقای حسینی من در خدمت شما هستم.
مجری:
استاد از شما متشکرم. یکی از مواردی که در طول زندگی حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دیده شد و اصلاً زندگی خودشان را در این راه سپری کردند، دفاع از حقانیت و مظلومیت و خلافت و امامت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بود.
مطالبه فدک از ناحیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) سندی بر حقانیت امیرالمؤمنین
استاد آیا از جانب حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در کتب اهل سنت روایاتی وارد شده است مبنی بر اینکه وجود نازنین آن بزرگوار خمس را حق مسلم خودشان میدانستند یا خیر؟!
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
سؤال زیبایی است؛ آقایان وهابی میگویند: فدک ارزشی نداشت، زیرا چند وجب زمین و چند درخت بوده است. ما بحمدالله در مورد ماجرای فدک سنگ تمام گذاشتیم و به گمانم بیش از 20 جلسه در رابطه با ماجرای فدک در منابع اهل سنت بحث کردیم.
فدک ملک شخصی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بود و اصلاً جزو بیت المال نبود. ما با مراجعه به منابع اهل سنت ثابت کردیم که پیغمبر اکرم فدک را به حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخشیدند؛ اما خلفا این ملک را غصب کردند.
حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) خودشان مستقیماً برای مطالبه فدک تشریف آوردند و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را هم فرستادند. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به همراهی ابن عباس عموی پیغمبر اکرم برای مطالبه فدک رفتند.
آن افراد از حضرت زهرا (سلام الله علیها) شاهد خواستند. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) شهادت دادند، «أم ایمن» و همچنین غلام پیغمبر اکرم شهادت دادند؛ اما آنان به هیچ وجه برای این شهادات ارزشی قائل نشدند.
ما این مطالب را به طور مفصل طی بیش از 20 جلسه مطرح کردیم. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در «نهج البلاغه» خطاب به «عثمان بن حنیف انصاری» نامهای مینویسند و میفرمایند:
«بَلَی کانَتْ فِی أَیدِینَا فَدَک مِنْ کلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِین»
در زیر آسمان کبود سرمایه ما تنها یک فدک بود که تعدادی او را غصب کردند و تعدادی هم سخاوتمندانه از کنار آن گذشتند.
نهج البلاغة، شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 417
در رابطه با خمس، مطالبی را از کتاب «صحیح بخاری» میآورم. خطاب به عزیزان اهل سنت که پای گیرنده ما هستند میگویم: اگر از برنامه امشب ما هیچ استفادهای نکنند و تنها در این یک مورد تحقیق کنند، برای آنان کافی است.
در کتاب «صحیح بخاری» چاپ عربستان سعودی روایتی از عایشه بیان شده است که میگوید:
«أَنَّ فَاطِمَةَ علیها السَّلَام أَرْسَلَتْ إلی أبی بَکرٍ»
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شخصی را نزد ابوبکر فرستاد،
«تَسْأَلُهُ میراثها من النبی»
و در مورد ارثی که از پیغمبر اکرم مانده بود سؤال کردند.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر پیغمبر اکرم و صحابی رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) آیا ایشان به مسئله: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیاءِ لَا نُورَثُ» مطلع نبودند؟! زمانی که آن حدیث را میخوانند حضرت زهرا (سلام الله علیها) غضبناک میشوند و تا آخر عمر هم حرف نمیزنند و وصیت میکنند این افراد در تشییع جنازه و نماز جنازه من حضور پیدا نکنند.
شما که میگویید:
«الصحابة کلهم عدول»
فتح الباری شرح صحیح البخاری، المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، الناشر: دار المعرفة - بیروت، 1379، تحقیق: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، ج 2، ص 181
یا شما حضرت زهرا (سلام الله علیها) را جزو صحابه و جزو «سیدة نساء أهل الجنة» نمیدانید و یا اگر میدانید به این سؤالات جواب بدهید.
بنابراین حضرت زهرا (سلام الله علیها) شخصی را به نزد ابوبکر فرستادند و ارث خودشان را سؤال کردند و همچنین:
«مما أَفَاءَ الله علی رَسُولِهِ تَطْلُبُ صَدَقَةَ النبی آلتی بِالْمَدِینَةِ وَفَدَک وما بَقِی من خُمُسِ خَیبَرَ»
صدقات پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در مدینه را مطالبه کردند، فدک را مطالبه کردند و همچنین بقیه خمس جنگ خیبر را مطالبه فرمودند.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1360، ح 3508
آیا حضرت زهرا (سلام الله علیها) میدانند این اموال حق خودشان است یا نمیدانند؟! اگر میدانند که قطعاً هم میدانند این حق متعلق به ایشان است، چرا ابوبکر حق ایشان را برنگرداندند؟!
حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر پیغمبر و پاره تن پیغمبر اکرم است و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در مورد ایشان میفرمایند:
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یغْضَبُ لِغَضَبِک، وَ یرْضَی لِرِضَاک»
ما کاری به روایت «صحیح بخاری» هم نداریم. همچنین کتاب «صحیح مسلم» جلد 7 صفحه 141 حدیث 6202 را هم نمیخواهیم مطرح کنیم؛ روایتی که آقای «حاکم نیشابوری» در جلد سوم صفحه 143 مینویسد که پیغمبر اکرم فرمودند:
"یا فاطمه! رضایت تو رضایت خداست و غضب تو غضب خداست."
در اینجا مطلبی قید نکرده است؛ مثلاً نگفته است: مگر اینکه خلاف قرآن باشد، مگر اینکه خلاف سنت من باشد بلکه به صورت مطلق بیان کرده است!! این مطالب عصمت فوق العاده حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را اثبات میکند.
یکی از کارشناسان وهابی میگفت: "شما چرا مطالب را از «تاریخ طبری» و «تاریخ ابن اثیر» نقل میکنید؟! بروید از «تاریخ مدینه منوره» مطالب خودتان را نقل کنید؛ زیرا معتبر است."
«تاریخ مدینه منوره» اثر «ابن شبه نمیری» جلد اول با تحقیق «فهیم محمد شلتوت» صفحه 209 وارد شده است:
«أَنَّ فَاطِمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا أَتَتْ أَبَا بَكْرٍ»
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نزد ابوبکر آمدند،
«فَقَالَتْ: قَدْ عَلِمْتُ الَّذِي طُلِّقْنَا عَنْهُ مِنَ الصَّدَقَاتِ أَهْلَ الْبَيْتِ»
و فرمودند: تو میدانی آنچه از صدقات اهلبیت (علیهم السلام) یعنی آنچه پیغمبر اکرم برای ما وقف کرده است،
«وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْنَا مِنَ الْغَنَائِمِ»
و همچنین آنچه از غنایم جنگی خداوند متعال به ما ارزانی داشته،
«ثُمَّ فِي الْقُرْآنِ مِنْ حَقِّ ذِي الْقُرْبَى»
و همچنین آنچه در قرآن به ذی القربی تعبیر شده است.
عرض کردم ذیل روایت مطالبی وجود دارد که مشخص میکند چه قضیهای وجود دارد.
«فَانْصَرَفَتْ إِلَى عُمَرَ»
زمانی که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از ابوبکر ناامید شدند نزد عمر رفتند.
«فَذَكَرَتْ لَهُ مِثْلَ الَّذِي ذَكَرَتْ لِأَبِي بَكْرٍ بِقِصَّتِهِ وَحُدُودِهِ»
و تمام آنچه به ابوبکر فرموده بودند و حق مسلم خودشان اعم از ارث و خمس و صدقات را به او فرمودند.
«فَقَالَ لَهَا مِثْلَ الَّذِي كَانَ رَاجَعَهَا بِهِ أَبُو بَكْرٍ»
تمام حرفهایی که ابوبکر زده بود عمر تکرار کرد.
«فَعَجِبَتْ فَاطِمَةُ »
حضرت فاطمه زهرا تعجب کردند،
«وَظَنَّتْ أَنَّهُمَا قَدْ تَذَاكَرَا ذَلِكَ وَاجْتَمَعَا عَلَيْهِ»
و گمان کردند که این دو نفر با همدیگر هم پیمان شدند که هردو یک حرف را بزنند.
تاريخ المدينة لابن شبة؛ المؤلف: عمر بن شبة (واسمه زيد) بن عبيدة بن ريطة النميري (المتوفى: 262هـ)، حققه: فهيم محمد شلتوت، طبع على نفقة: السيد حبيب محمود أحمد – جدة، عام النشر: 1399 هـ، ج 1، ص 209
ابوبکر و عمر میدانستند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) میخواهند این مطالب را بیان کنند، به همین جهت با هم، همداستان شدند. این مطلب از کتب شیعیان نیست و حتی کتاب «طبری» و «ابن اثیر» هم نیست؛ بلکه مطالب «ابن شبه نمیری» است.
از طرف دیگر هم آقای «ذهبی» نقل کرده است که بالاتر از «ابن شبه نمیری» است. او در جلد اول این کتاب مینویسد:
«أن فاطمة أتت أبا بکر فقالت: قد علمت الذی خلفنا عنه من الصدقات أهل البیت ثم قرأت علیه " واعلموا أنما غنمتم من شیء فإن لله خمسه وللرسول " إلی آخر الآیة»
البته آقای «ذهبی» تمام قضایا را مطرح میکند و آخر روایت را هم میآورد:
«فعجبت وظنت أنهما قد تذاکرا ذلک واجتمعا علیه»
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تعجب کردند و گمان کردند که این دو نفر با هم گفتگو کردند و هم پیمان شدند تا یک حرف بزنند.
تاریخ الإسلام، المؤلف: الذهبی، ج 1، ص 367، باب أبی بکر وفاطمة رضی الله عنهما
این عبارتی است که «ذهبی» آورده است. بحث ما در اینجا خدای نکرده بحث اهانت به مقدسات اهل سنت نیست. ما اهانت به مقدسات اهل سنت را از هرکسی با هر شرایطی بیان شود خلاف شرع و حرام میدانیم.
جناب آقای ابوالقاسمی در مورد صحبت آقای مدیری مفصلاً توضیح دادند و گفتند: "ایشان به عنوان طنز آن حرف را بیان کرده است و آن هم از قول خشک و مقدسها گفته است."
در حقیقت آقای مدیری باید تشویق میشدند؛ زیرا افراد خشک و مقدسی که توهین میکنند را مسخره میکند. ایشان افرادی که به «طلحه» و «زبیر» توهین میکنند را مسخره کردند.
تقاضایی مهم، از برادران اهل سنت ایران!
کارشناسان وهابی به بهانهای کوچک اینهمه سروصدا ایجاد میکنند و در شبکههای مختلف مرتب ویژهبرنامه میگذارند؛ عزیزان اهل سنت ما هم فریب این افراد را میخورند. اگر لازم باشد من مفصل صحبت میکنم؛ آیا این آقایان نسبت به صحابه اینقدر غیور هستند؟!
اگر این افراد نسبت به صحابه اینقدر غیور هستند، ما آنان را تحسین میکنیم؛ اما آیا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هم صحابه پیغمبر اکرم بودند یا نبودند؟! زمانی که بر 70 هزار منبر علی (علیه السلام) را سب و ناسزا میگفتند، این افراد غیرتمند کجا بودند؟!
اگر در تماسهای تلفنی در مورد این مطالب سؤالاتی بیان شد انشاءالله پاسخگو هستیم. عزیزان اهل سنت، والله سوگند شبکههای وهابی خیرخواه شما نیستند، در دام این افراد نیفتید! قدر زندگی آرام و امنیتی که در داخل جمهوری اسلامی است را بدانید.
به حضرت زهرا (سلام الله علیها) اگر داخل ایران ناامنی به وجود بیاید، یقین بدانید شما بیش از شیعه متضرر خواهید شد. اگر فردا داعشیها وارد این کشور شوند، قبل از شیعیان شما را هدف قرار میدهند.
چندی پیش حدود 30 نفر از علمای اهل سنت وارد «شبکه جهانی ولایت» شدند و در اینجا برنامه داشتیم؛ حتی مصاحبهای که با آقای «عبدالحمید» و «عبدالمجید» داشتیم را پخش کردیم.
وهابیان علناً به علمای اهل سنت که وارد «شبکه جهانی ولایت» شوند و در اینجا برنامه برگزار کنند، تعابیر وقیح و فحش ناموسی رکیک میدادند. آن موقع خیال میکنید این افراد خیرخواه شما هستند؟!
والله قسم فردا اگر در ایران ناامنی به وجود بیاید، همین وهابیان دستور میدهند تا گروهکهای تروریستی اول علمای اهل سنت را از بین ببرند. یقین داشته باشید اگر ناامنی ایجاد شود داعشیها و شبکههای شیطانی اول شما را هدف قرار میگیرند.
حواستان را جمع کنید و فریب این افراد را نخورید. ما نمیخواهیم وارد این مسائل شویم؛ زیرا هم حقوق شیعیان پایمال میشود و هم حقوق اهل سنت پایمال میشود.
زمانی که حقوق شیعیان پایمال شد و چند شیعه را اعدام کردند، شیعیان بلند شوند و راهپیمایی کنند و داد و بیداد و فریاد راه بیندازند. در هر کشوری اعم از آمریکا و کشورهای اروپایی یک مقرراتی وجود دارد.
عربستان سعودی دومین یا سومین کشوری بود که بالاترین آمار اعدام در آن وجود داشت. شیعه را اعدام کردند، سنی را اعدام کردند، وهابی را اعدام کردند؛ باید مردم بلند میشدند سروصدا به راه میانداختند که چرا اعدام کردید؟!
در هر کشوری مقرراتی وجود دارد. اینکه بیایند شخصی را به جرم اینکه سنی بوده اعدام کنند، قسم به تمام مقدسات این حرف دروغ است و در ذهن احدی هم خطور نمیکند.
اگر قرار باشد سنی را به جهت سنی بودن اعدام کنند، نزدیک 400 یا 500 حوزه علمیه در کشور وجود دارد؛ اول از همه، آنها را پلمپ میکردند. اگر نسبت به جمعیت حساب کنیم، مساجدی که الان در اختیار اهل سنت است چند برابر مساجد شیعیان است.
نمایندگان اهل سنت در مجلس شورای اسلامی حضور دارند، نمایندگان اهل سنت در مجلس خبرگان رهبری هستند. بنا نیست شخصی را به دلیل مسائل عقیدتی بخواهند محاکمه کنند.
برادران عزیز اهل سنت، علمای بزرگوار، دانشجویان عزیز، طلبههای گرامی ما از دور دست شما را میفشاریم و پیشانی شما را میبوسیم. اگر نارسایی وجود دارد باید بنشینیم با هم دوستانه حل کنیم.
نمایندگان شما، علمای شما، بزرگان شما بنشینند مشکلات را حل کنند. از شما تقاضا دارم به شبکههای شیطانی صهیونیستی فرصت ندهید تا بیایند با ایجاد اختلاف شما را نسبت به شیعیان و شیعیان را نسبت به شما بدبین کنند؛ زیرا والله قسم نتیجه تلخی دارد.
علمای وهابی در بحثهای علمی کم آوردند و دیگر بحث علمی نمیکنند. این افراد وارد مسائل سیاسی شدند و علناً میگویند: برنامههای ما برنامههای براندازی است.
ما حدود بیش از 30 کلیپ از این افراد داریم که میگویند: "برنامه «شبکه کلمه» برنامه براندازی جمهوری اسلامی است." این افراد توهینهایی به علما، مراجع، امام و رهبری میکنند.
سال گذشته زمانی که جناب آقای «عبدالحمید» در اینجا بودند، من حدود 12 صفحه از توهینهای رکیک این شبکه به مراجع شیعه، علمای شیعه، نوامیس شیعیان و علمای اهل سنت خدمت ایشان دادم و گفتم: "شما این مطالب را با توجه به تاریخ آنان ملاحظه کنید." بنده به ایشان گفتم: کلیپ هر مطلبی را که خواستید بگویید تا برای شما بیاورم.
من در خدمت شما هستم.
مجری:
استاد از شما متشکرم. اگر اجازه بدهید بعد از دیدن یک میان برنامه زیبا با موضوع مدح آقا امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب حضرت صدیق اکبر و فاروق اعظم (علیه السلام) به سراغ تماسهای تلفنی برویم و صحبت بینندگان عزیز را میشنویم. با ما همراه باشید.
تماس بینندگان برنامه:
با یا علی مدد؛ به سراغ تماسهای تلفنی بینندگان عزیز برویم. آقای بهادری از کرج سلام علیکم و رحمة الله:
بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):
عرض سلام خدمت حضرت آیت الله قزوینی عزیز و جناب آقای حسینی سید بزرگوار. در قرآن سوره بقره آیه 159 خداوند متعال میفرماید: اگر شما واقعیاتی که مردم نیاز دارند نگویید، خودتان مستحق لعن هستید.
قابل توجه عزیزان اهل سنت در کتاب «صحیح مسلم» جلد 4 چاپ دارالحدیث قاهره صفحه 1871 و همچنین کتاب «فضائل الصحابة» حدیث 32 وارد شده است: اولین کسی که لعن خلفا را شروع کرد معاویة بن ابوسفیان بود.
معاویه دستور داد در 70 هزار منبر آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خلیفه چهارم را لعن کنید. معاویه بود که زبان به دشنام علی (علیه السلام) داد. خود شما آقایان اهل سنت میگویید: «أصحابی کالنجوم فبأیهم اقتدیتم اهتدیتم»
اگر معاویه لعن صحابه را شروع کرد، پس باید بگوییم: چون عدالت صحابه که شما میگویید مشروع نیست، باید بگویید معاویه بیجا کرده است به خلیفه و صحابه پیغمبر اکرم دشنام و ناسزا داده است.
بنابراین باید بگوییم اگر لعن جایز است، معاویه آن را شروع کرده است و اگر هم بد است آن را معاویه شروع کرده است.
مطلب دیگری که میخواستم بگویم این است که در ابتدای صحبت آقای دکتر قزوینی در کتاب «أنساب الأشراف» اثر «بلاذری» جلد 3 صفحه 166 و 167 جناب «محمد بن أبی بکر» که خداوند ایشان را رحمت کند. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:
« محمد ابنی من صلب أبی بکر»
محمد همانند من است اما از صلب ابوبکر است.
بحار الأنوار؛ مجلسی، محمد باقر، ج 42، ص 162، ح 33
ایشان نامهای به معاویه بن ابوسفیان مینویسد و از فضایل و مناقب آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و میگوید: ای معاویه! چرا با امیرالمؤمنین در حال جنگ هستی، در حالی که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دارای این خصلتهاست.
معاویه در جواب مینویسد: ای محمد بن ابی بکر! در زمان پیغمبر من و پدرت ابوبکر حق را بر خودمان لازم میدانستیم و فضیلت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را بر خودمان مسلم و مبرح میدانستیم. "ای دنیا! پیغمبر اکرم جانشین برای خودش انتخاب کرده بود." این مطلب را معاویه اعتراف کرده است.
بعد از اینکه پیغمبر اکرم از دنیا رفت ابوبکر و عمر اولین کسانی بودند که شأن و فضیلت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را پایین آوردند. اگر امروز من با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میجنگم، پایهگذار این جنگ پدرت ابوبکر و عمر بوده است.
بماند که خلافت را به سمت خودشان خواستند و بیعت را برای خودشان گرفتند و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را در امر حکومتی شرکت ندادند. تا زمانی که ابوبکر و عمر از دنیا رفتند و عثمان سر کار آمد. عثمان سیره آن دو خلیفه را پیش گرفت و به وسیله آن دو نفر عثمان هم هدایت شود.
در آخر خطاب به محمد بن ابی بکر مینویسد: در نهایت پدر تو این شرایط را فراهم کرد که ما امروز راه خوبی میرویم و خلیفه میشویم؛ ریشه اول این کار پدرت بوده است.
اگر کار ما خطاست پدر تو و عمر بنیانگذار این رسم بوده است. برو پدرت را سرزنش کن!!
میخواستم عزیزان به این روایت توجه کنند و حضرت استاد هم اگر برایشان مقدور است نسبت به این قضیه توضیحاتی بفرمایند. ممنون و سپاسگذارم.
مجری:
موفق و مؤید باشید جناب آقای بهادری، از شما ممنونم، انشاءالله در پناه حق باشید. تماس بعدی جناب آقای بابایی از تهران هستند. سلام علیکم و رحمة الله خدمت جناب آقای بابایی:
بیننده (آقای بابایی از تهران – شیعه):
خدمت جناب آقای دکتر حسینی قزوینی سلام عرض میکنم که با علم کاملشان باعث فخر شیعیان هستند. خدمت شما هم عرض سلام و خسته نباشید دارم.
من یک سؤال از حاج آقا داشتم. مگر آنان در ایران مرتکب جنایت نمیشود؟! ما اگر اسلام را امروزه میشناسیم توسط ائمه اطهار (سلام الله علیها) میشناسیم. من تعجب میکنم چرا باید سنی از عمر دفاع کند؟!
اعصاب من خراب میشود وقتی که میبینم جوانان ما را تحریک میکنند که به «امهات المؤمنین» توهین شده است. مگر عایشه چه کسی بوده است؟! او برای اسلام چه کاری انجام داده است؟!
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
آقای بابایی همانطوری که ما نسبت به ائمه طاهرین (سلام الله علیها) احترام قائلیم، اهل سنت هم نسبت به بزرگانشان این نظر را دارند. ما که نباید با نظر خودمان برای آنان نسخه بپیچیم.
ما همانطور که انتظار داریم این افراد نسبت به بزرگان و ائمه طاهرین ما احترام بگذارند، ما هم باید احترام بگذاریم و از هرگونه اهانت و تحریک احساسات جلوگیری کنیم.
ما حقایق تاریخی را از کتب اهل سنت بیان میکنیم و این افراد را روشن میکنیم که در طول تاریخ چه گذشته است. موضوعی که آقایان به عنوان عدالت صحابه یا فوق عصمت صحابه مطرح کردند.
ما معتقدیم که ائمه طاهرین ما معصوم هستند و گناه نمیکنند. این افراد معتقدند که صحابه گناه میکنند، اما خداوند گناهان این افراد را میبخشد و ثواب هم به ایشان میدهد. به عقیده آنان، این افراد بالاتر از پیغمبر اکرم هستند.
در قرآن کریم، رسول اکرم مورد خطاب قرار میگیرند که:
(قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذابَ یوْمٍ عَظِیم)
بگو من از این میترسم که اگر در این مأموریت عصیان بورزم به عذاب روزی بزرگ مبتلا شوم.
سوره انعام (6): آیه 15
مشکل اساسی ما اینجاست!
مشکل اساسی ما اینجاست که آقایان اهل سنت این حرف را قبول ندارند. در کتاب «صحیح بخاری» چاپ عربستان سعودی، عمر خلیفه دوم در رابطه با «ابن ابی بلتعة» میگوید:
«دَعْنِی أَضْرِبْ عُنُقَ هذا الْمُنَافِقِ»
پیغمبر اجازه بدهید گردن این منافق را بزنم.
این شخص از صحابه بودند که عمر از او به منافق تعبیر میکند. اگر شیعه بیاید به صحابه بگوید: "فلان صحابه منافق بوده است." این آقایان چکار میکنند؟! در شبکههای شیطانی آسمان را به زمین میدوزند یا نه؟!
خلیفه دوم صحابهای را منافق خطاب میکند که رسول الله درباره او میگوید:
«شَهِدَ بَدْرًا»
در جنگ بدر شرکت کرده بود.
«وما یدْرِیک لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یکونَ قد اطَّلَعَ علی أَهْلِ بَدْرٍ فقال اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَکمْ»
او گفت: خداوند عالم اهل بدر را دیده و گفته است هرکاری که دلتان میخواهد انجام بدهید، تمام گناهان شما را بخشیدم.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1095، ح 2845
زمانی که شخصی اصحاب فتنه را به «طلحه» و «زبیر» تعبیر میکند، آقایان چه سروصدایی ایجاد میکنند و چه غوغایی به راه میاندازند و در شبکههای خودشان قضیه را به چه صورت مطرح میکنند!!
چطور میشود زمانی که خلیفه دوم یکی از صحابه را منافق خطاب میکند و به یک صحابه اینطور توهین میکند، آب از آب تکان نمیخورد. زمانی که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اینطور مورد سب قرار میگیرد هیچ مشکلی ایجاد نمیشود!!
آقایان اهل سنت آقایانی که در قضیه فتنه سال 1388 بودند را به «طلحه» و «زبیر» تشبیه میکنند و کتابهایی در این رابطه نوشتهاند. اگر اشتباه نکنم «سیف بن عمر» کتابی دارد به نام «الفتنة و حرب الجمل» که از قضیه «طلحه» و «زبیر» به فتنه تعبیر شده است.
چرا غیرت این آقایان در اینجا به جوش نمی آید!؟
من میخواهم یک سؤال از آقایان خوش غیرت بپرسم تا ببینم آیا غیرتشان به جوش میآید یانه؟! من برای اولین بار است این مطلب را بیان میکنم.
آقایان بی غیرتی که در شبکههای وهابی شبهه افکنی میکنید به این مطالب خوب دقت کنید و جواب این سؤال را بدهید. در کتاب «تاریخ صغیر» اثر امام حافظ امیرالمؤمنین فی الحدیث «ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بخاری» است.
او در جلد اول صفحه 118 از «قتاده» نقل میکند:
«ولی أبو بکر سنتین وستة أشهر»
ابوبکر دو سال و شش ماه ولایت داشت.
«وولی عمر عشر سنین وستة أشهر وثمانیة عشر یوما»
عمر ده سال و شش ماه و هجده روز ولایت داشت.
«وولی عثمان ثنتی عشرة سنة غیر اثنتی عشر یوما»
عثمان دوازده سال منهای دوازده روز ولایت داشت.
سپس میگوید:
«وکانت الفتنة خمس سنین»
و پنج سال فتنه آغاز شد.
«وولی معاویة عشرین سنة»
و معاویه بیست سال ولایت داشت.
«وولی یزید بن معاوة ثلاث سنین»
و یزید بن معاویه سی سال ولایت داشت.
الکتاب: التاریخ الصغیر، تحقیق محمود ابراهیم زاید؛ دار المعرفة بیروت – لبنان، ج 1، ص 118 و 119
او از دوران حکومت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به دوران فتنه تعبیر میکند!! من نمیدانم غیرت این بیغیرتهایی که در شبکههای شیطانی هستند کجا رفته است؟! این مطلب را تا به حال نشنیده بودند، اما الان که شنیدند!!
او در اینجا حتی از دوران حکومت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به «ولی» تعبیر نمیکند و حتی خلافت هم نمیآورد. آقایان خوش غیرت! شما که این همه برای «طلحه» و «زبیر» سروصدا راه انداختید به این مطلب هم توجه کنید.
ما معتقدیم آقای مدیری نباید چنین کاری میکرد و این کار کاملاً اشتباه است و ما توهین به مقدسات اهل سنت را به هر قیمتی حرام و خلاف شرع میدانیم و گناه نابخشودنی است و بارها هم این مطلب را بیان کردیم.
این افراد غیرت ندارند تا این جمله من را پخش کنند و حتی یک بار هم جرئت پخش آن را نداشتند؛ زیرا تمام بساط آنان از جمله حقوقهایی که از عربستان سعودی میگیرند برچیده میشود.
اگر واقعاً نسبت به صحابه غیرت دارید جواب این مطلب را بدهند. آقایانی که در صفحه آقای مدیری فحش ناموسی به او دادند و فحش نسبت به ائمه طاهرین و همچنین نسبت به مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فحش دادند به این مطلب دقت کنند.
این افراد بیغیرت و رذل هستند و اهل سنت از این بی غیرتی مبرایند. ما اهل سنت ایران را اهل سنت غیور میدانیم؛ اما شبکههای شیطانی عدهای افراد را از خارج از کشور تحریک میکنند تا این فحشها را بدهند.
به ما جواب بدهید که چرا آقای «بخاری» از «قتاده» نقل میکند و او از دوران خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به دوران فتنه تعبیر میکند؟! یزید خلافت داشت، معاویه خلافت داشت؛ اما دوران امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دوران فتنه بوده است!!
مجری:
این روایت هم در کتاب «بخاری» است که او شخص ناشناسی نیست.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
بله، به ما جواب بدهید. کتاب تاریخ آقای بخاری به دو نام «تاریخ الصغیر» یا «تاریخ الأوسط» چاپ شده است. این آقایان اگر راست میگویند پاسخ این مطالب را بدهند.
این افراد اگر راست میگویند باید بیایند فردا صفحهای باز کنند و نسبت به «بخاری» که از دوران خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به دوران فتنه تعبیر کرده است، اعتراض کنند.
یادم نمیرود در سال 1383 یا 1384 روزی در کنار بیت الله الحرام نشسته بودیم، بنده خدایی کنار ما نشست که خیلی هم خوب فارسی صحبت میکرد. او گفت: شما حاضرید الان با هم مناظره کنیم؟
من گفتم: خیر. گفت: چطور؟! من گفتم: جای مناظره نیست؛ اگر صحبت دوستانه دارید من حاضرم. بعد دیدم اشاره کرد و حدود 15 نفر از دانشجویان ما که برای عمره آمده بودند اطراف ما را گرفتند.
اول کمی ناراحت شدم چون نمیدانستم این افراد برای چه آمدهاند. یکی از آن دانشجوها به نام آقای محمدی دانشجوی دانشگاه تهران بود گفت: حاج آقا این آقا هر روز ما را طبقه بالای بیت الله الحرام میبرد و شروع میکند به شیعهها جسارت میکند و میگوید: شیعهها رذل هستند، شیعهها کافرند، شیعهها مشرک هستند و تقصیر شما نیست، علمای شما جاهل و گمراه هستند و شما را گمراه کردند.
این شخص به جوان دانشجو گفته بود: فردا برویم تا من با یکی از علمای شما بحث کنم و ثابت کنم که این افراد بیسواد و گمراه هستند. او امروز شما را انتخاب کرده است! من گفتم: ایشان جای خوبی آمده است، نگران نباشید.
او شروع به بحث در مورد تحریف قرآن کرد و من هم روایاتی از کتب خودشان آوردم و به ایشان گفتم: جواب این روایات را بدهید. او نتوانست جواب بدهد؛ در نهایت گفت: اصلاً شما با صحابه عناد دارید!
من گفتم: چطور؟! گفت: شما به هیچ وجه از کتاب «صحیح بخاری» روایت نقل نمیکنید. من گفتم: برادر عزیزم یک سؤال از شما میکنم. آقای «بخاری» در کتاب «تاریخ صغیر» صفحه 118 اسامی خلفا را مطرح میکند و بیان میکند:
ابوبکر چقدر خلافت کرد، عمر چقدر خلافت کرد، عثمان چقدر خلافت کرد و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به طور کلی حذف میکند و خلافتی برای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) قائل نیست.
البته من صفحه 58 همین کتاب را به شما نشان ندادم و ملاحظه کنید:
«کان النبی صلی الله علیه وسلم بالمدینة عشر سنین ثم توفی فکان أبو بکر سنتین وسبعة أشهر وکان عمر عشر سنین وخمسة أشهر وکان عثمان ثنتی عشرة سنة وکانت فتنة معاویة بینه وبین علی أربع سنین»
الکتاب: التاریخ الصغیر، تحقیق محمود ابراهیم زاید فهرس أحادیثه یوسف المرعشی المجلد الأول دار المعرفة بیروت – لبنان، [ترقیم الکتاب موافق للمطبوع]، ج 1، ص 58، الجزء 1
مشاهده کنید که در اینجا اصلاً نامی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نیاورده است و اصلاً ایشان را حتی به عنوان خلیفه چهارم هم قبول ندارند؛ همچنین در صفحه 119 هم از دوران خلافت ایشان به «سنة الفتنة» تعبیر میکنند.
من گفتم: ایشان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به عنوان خلیفه چهارم قبول ندارد، آیا وجدان شما اجازه میدهد که من بروم از کتاب کسی استفاده کنم که امیرالمؤمنین را به عنوان خلیفه چهارم هم قبول ندارد؟!
این شخص سرش را پایین انداخت و دانشجوها هم که به دنبال یک بهانه بودند که مسخره کنند و بخندند جلسه مفصلی به راه انداختند.
بنابراین شبکههای شیطانی شبههافکنی انجام میدهند؛ اما اهل سنت ما عاقل و بیدار هستند و متوجه این توطئهها هستند و کاملاً حواسشان جمع است. این افراد بارها روی آنتن میآیند و میگویند: این شبکهها ارتباطی به اهل سنت ندارد.
من یقین دارم تمام افرادی که در صفحه مجازی آقای مدیری فحش گذاشتند از اهل سنت نبودهاند.
مجری:
این افراد حتی در کانالهای وهابی تبلیغ کردند که بروید در صفحه مجازی ایشان در اینستاگرام و فحاشی کنید.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
من قطعاً میدانم حتی یک سنی هم به خودش اجازه چنین کاری نمیدهد. بر فرض ایشان اشتباه کرده است؛ شما باید اشتباه ایشان را با فحاشی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و فحاشی به نوامیس ائمه طاهرین (علیهم السلام) جبران کنید؟!
یک سنی هم به خودش اجازه نمیدهند که بخواهد به اهلبیت علیهم السلام توهین کند. انشاءالله به حق حضرت زهرا (سلام الله علیها) ریشه نسل وهابیت و بنی امیه برای همیشه از صفحه گیتی برکنده شود و این افراد هستند که این اقدامات را انجام میدهند.
من در خدمت شما هستم.
مجری:
متشکرم از شما و ممنونم از آقای بابایی. از آقای آقایی از قزوین و عزیزان دیگری که تماس گرفتند و پشت خط بودند عذرخواهی میکنم. استاد چند دقیقه بیشتر تا پایان برنامه فرصت نداریم.
جناب آقای بهادری گفتند: اگر کسانی باشند که لعن بر آنان جایز باشد، کسی که لعن امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را آورد باید اول محاکمه شود؛ زیرا باب لعن و سب خلفا را باز کرد.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
بله؛ کتب «صحیح مسلم» و «صحیح بخاری» سب و لعن را آورده است و ما نیاوردهایم. این افراد در «صحیح مسلم» مطالبی از «ابن تیمیه» و دیگران آورده است مبنی بر اینکه معاویه اولین کسی بود که سب صحابه و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را بنیانگذاری کرد.
این آقایان اگر واقعاً از صحابه دفاع میکنند و واقعاً به غیرتشان نسبت به صحابه برخورده است جواب ما را بدهند؛ زیرا قطعاً اهل سنت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را از «طلحه» و «زبیر» بالاتر میدانند.
طبق عقایدی که خودشان دارند امیرالمؤمنین را افضل از «طلحه» و «زبیر» میدانند؛ بفرمایند جواب ما را بدهند. اگر میگویند: "معاویه اجتهاد کرده است"؛ فرقی نمیکند. او 80 سال بالای 70 هزار منبر به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فحش و ناسزا داده است.
فلان عالم سنی هم اجتهاد کرده و اشتباه کرده است و ثوابی برده است؛ همانطور که معاویه ثوابی برده است. چطور آنجا میگویند: "اجتهاد کرده است"؛ اما نسبت به دیگر بزرگان و مراجع بحث اجتهاد را مطرح نمیکنید؟!
مجری:
در خصوص نامه معاویه به جناب «محمد بن ابی بکر» مطالبی مطرح کردند.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
آن مطالب را مطرح کردیم؛ البته ما خیلی سند محکمی برای این روایت پیدا نکردیم. آقایان معتقدند که در مباحث غیر حلال و حرام روایت ضعیف هم حجت و معتبر است.
بحثی که آقایان دارند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) میفرمایند: بعد از من امامانی خواهند آمد که:
«أَخْبَارُهُمْ خَنَاءٌ جُثَّتُهُمْ جُثَّةُ الْآدَمِیینَ وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیاطِین»
بحار الأنوار؛ مجلسی، محمد باقر، ج 6، ص 307، ح 6
«حذیفه» راوی این قضیه کسی که خلافت ابوبکر و عمر و عثمان را درک کرده است در اوایل زمان خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از دنیا رفته است. او پیغمبر اکرم سؤال میکنند:
یا رسول الله اگر من این زمان را درک کردم، چکار کنم؟! حضرت در جواب میفرمایند: اگر این زمان را درک کردی باید تابع باشی. اگر تو را کتک زدند، اطاعت کنی. اگر اموال تو را بردند، اطاعت کنی. اگر تو را شلاق زدند، اطاعت کنی. اگر حقت را پایمال کردند، اطاعت کنی.
این روایت در کتاب «صحیح بخاری» است.
مجری:
استاد به یاد دارم شما بارها عبارتی از آقای «ابن تیمیه» قرائت کردید مبنی بر اینکه: "اگر کسی قضیه «تربیع» را قبول نداشته باشد از حمار منزلش هم کمتر است."
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
این عبارت از «ابن تیمیه» نیست، بلکه از «احمد بن حنبل» است. ایشان از «احمد بن حنبل» نقل میکند.
«قَالَ الْإِمَامُ أَحْمَد بْنُ حَنْبَلٍ: مَنْ لَمْ یرَبِّعْ بِعَلِی فِی الْخِلَافَةِ فَهُوَ أَضَلُّ مِنْ حِمَارِ أَهْلِهِ»
احمد بن حنبل میگوید: اگر کسی علی را به عنوان خلیفه چهارم قبول نداشته باشد، از الاغ طویله خود هم کمتر است.
مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، عام النشر: 1416 هـ/1995 م، ج 4، ص 479
مجری:
آقایان باید جوابگو باشند. آقای «احمد بن حنبل» این حرف را میزند.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
بله آقای «ابن تیمیه» این مطلب را از «احمد بن حنبل» نقل میکند؛ اما اصل عبارت از «احمد بن حنبل» نقل شده است.
مجری:
حضرت استاد دعا بفرمایید.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
خدایا تو را قسم میدهیم به آبروی محمد و آل محمد فرج مولای ما امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نزدیک بگردان، ما را از یاوران خاص آن بزرگوار و از سربازان فداکارش قرار بده.
خدایا رفع گرفتاری از همه گرفتاران بنما، خدایا به آبروی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) عزیزان ما که در عراق، سوریه، بحرین، یمن، میانمار، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، ترکیه و دیگر مناطق گرفتارند به آبروی محمد و آل محمد از همه آنان رفع گرفتاری بنما.
خدایا شر شیاطین به ویژه شر وهابیت تکفیری و شر داعش که دنیا را به آتش کشیدهاند و آبروی اسلام را بردهاند، به حق محمد و آل محمد هرچه سریعتر این افراد را از صفحه گیتی محو و نابود و مضمحل بگردان.
خدایا به آبروی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نصرت نهایی برای رزمندگان ما در عراق، سوریه و یمن نصیب بگردان.
خدایا به حق امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) حوائج ما، حوائج دست اندرکاران «شبکه جهانی ولایت» و حوائج بینندگان عزیز مخصوصاً حوائج ولایت یاوران گرامی را برآورده نما، دعاهای ما را به اجابت برسان.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
حضرت استاد از شما ممنونم و از بینندگان عزیز که با ما همراه بودند متشکرم. از همه شما خوبان التماس دعا دارم. یا علی مدد، خدانگهدار.
پاسخ:
سنن الترمذي ج 5 ص 658
كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ؛ ؛ ص35
در جای دیگر نیز آمده است:
َخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ- قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ عَنْ يُوسُفَ بْنِ السُّخْتِ عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عُبَيْدَةَ إِيَاسِ بْنِ مُسْلِمَةَ بْنِ الْأَكْوَعِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ أَنَا سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ سِبْطَايَ خَيْرُ الْأَسْبَاطِ وَ مِنَّا الْأَئِمَّةُ الْمَعْصُومُونَ
مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ ع وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَقَامَ إِلَيْهِ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ عَدَدَ الْأَسْبَاطِ وَ حَوَارِيِّ عِيسَى وَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ.
كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ؛ ؛ ص113
موفق باشید