بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ : 94/05/08
مجری
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ مولانا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ المعصومین عَلَيْهِمُالسَّلاَمُ
حضرت استاد! سلام علیکم و رحمة الله!
استاد حسینی قزوینی
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته!
مجری
استاد! با توجه به اینکه مطالب را از منابع اهل سنت بیان میکنید، عزیزان بیننده تقاضا کردهاند بحث وصایت و امامت را از دیدگاه علمای شیعه بیان بفرمایید.
استاد حسینی قزوینی
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
اینکه ما از منابع اهل سنت بر حقانیت مذهبمان استدلال میکنیم، یک امتیاز خوبی است که علاوه بر منابع خودمان، از منابع عزیزان اهل سنت با سند صحیح هم دلیل داریم و روایاتی که پیغمبر، علی بن ابیطالب را ولی کل مؤمن؛ امام کل مؤمن و مؤمنه؛ خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی؛ علی خلیفتی و وصیی؛ علی خیر الاوصیاء معرفی میکنند، با سند صحیح و معتبر از منابع عزیزان اهل سنت بیان کردیم.
ولی بر عکسش غیر ممکن است و گفتیم که ما از کتابهای شما برای امامت الهی و خلافت بلافصل حضرت امیر استدلال کردیم، شما بیایید و از کتابهای خودتان برای خلافت جناب آقای ابوبکر استدلال کنید و یک آیه، یک حدیث صحیح و یک اجماع متقنی بر این موضوع بیاورید تا مشخص شود که آیا خلافت جناب آقای ابوبکر، خلافت منصوص است؟ خلافت اجماعی است؟ خلافت شورایی است؟
آقایان میگویند:
النص منتفی؛
ما نصی نداریم.
نهایتاً گفتهاند ما به اقامه نماز آقای ابوبکر در جای پیغمبر استدلال میکنیم و در صحیح بخاری، ج1، ص174، حدیث 712 و 713 آمده است که ابوبکر به پیغمبر اقتدا کرده بود، مردم هم به ابوبکر اقتدا کرده بودند یا جناب آقای ابوبکر تکبیر میگفت و مکبّر بود! درباره اجماع هم جناب خلیفهی دوم میگوید:
كانت بیعة أبیبکر فلتة و لكن الله وقى شرها.
صحيح بخاري، ج8، ص26
اگر اجماعی و غیره بود، دیگر فلتة و وقی الله شرها معنا نداشت.
اما در رابطه با روایاتی که در منابع شیعه آمده است، مرحوم محمد بن حسن صفار در کتاب بصائر الدرجات روایتی را نقل میکند که نبی مکرم به امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه فرمود:
انت اخی و صاحبی و صفیّی و وصیّی و خالصی من اهل بیتی و خلیفتی فی امتی.
تو برادر، رفیق، مصاحب، صفی، وصی و فرد خالص و خلّص من از اهل بیتم و خلیفهام در امتم هستی.
بصائر الدرجات، ج 1، ص 166.
من گمان نمیکنم از این واضحتر و روشنتر بشود بیان کرد.
از نظر سندی هم اولین راوی محمد بن حسین ابیالخطاب است که نجاشی و شیخ طوسی او را توثیق کردهاند. آقای خویی میگوید:
قال النجاشي: محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، أبو جعفر الزيات الهمداني، و اسم أبي الخطاب زيد جليل من أ صحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين، حسن التصانيف؛
هم مورد وثوق است، هم جزء شخصیتهای برجستهی جهان تشیع است و تألیفات خیلی خوبی هم دارد.
معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 16، ص 308.
شیخ طوسی هم میگوید:
کوفی ثقة.
رجال طوسی، ص 379.
راوی دوم صفوان بن یحیی، هم جزء اصحاب اجماع است و هم جزء مشایخ الثقات.
معجم رجال آقای خویی، ج10، ص134.
یعنی جزء کسانی است که:
لا یروی و لا یرسل الا عن ثقة.
هر روایتی، حتی مرسلات ایشان هم برای ما حجت است.
اکثر فقهای شیعه بر این عقیده هستند و مرحوم شیخ طوسی به صراحت در کتاب العدة به این مطلب اشاره میکند و میگوید:
تعدادی از راویان از جمله صفوان، ابن ابی عمیر و احمد بن ابی نصر بزنطی رضوان الله تعالی علیهم اجمعین افرادی هستند که:
لا یروون و لا یرسلون الا عمَن یوثق به؛
اینها نه تنها روایتشان از افراد ثقه بوده، بلكه مرسلاتشان هم از افراد ثقه بوده است.
العدة في أصول الفقه (عدة الأصول) (ط.ق)، الشيخ الطوسي، ج 1، ص 387.
در اهل سنت هم حدود ده، پانزده نفر هستند که روایات مرسلشان هم معتبر است و از غیر ثقة ارسال نمیکنند.
نجاشی هم درباره صفوان بن یحیی میگوید:
ثقة ثقة.
فهرست اسماء مصنفي الشيعة (رجال النجاشي)، النجاشي، ص 197.
وثاقت ایشان را تکرار و تأکید کرده است. یعنی واقعاً ثقه است. دقیقا مانند شخصیتهای برجستهی شیعه است.
شیخ طوسی نیز میگوید:
أوثق أهل زمانه عند أصحاب الحدیث؛
موثقترین اهل زمانش در نزد اهل حدیث بوده است.
الفهرست، الشيخ الطوسي، ص 146 .
از این واضح تر؟!
راوی سوم ابو صباح کنانی است.
این نکته را متذکر شوم که ما مطالب را از معجم رجال آقای خویی بیان میکنیم زیرا معجم رجال ایشان نسبت به رجال نجاشی اتقان بیشتری دارد و چنانچه نسخهای از رجال نجاشی یا رجال شیخ طوسی اشتباه چاپی داشته است، در معجم رجال آقای خویی اصلاح شده است.
و عزیزان توجه داشته باشند که صحیحترین نسخه رجال نجاشی، چاپ جامعه مدرسین است.
آقای خویی در رابطه با ابوصباح کنانی میگوید:
کان ابو عبدالله علیهالسلام یسمّیه المیزان؛
امام صادق علیهالسلام در رابطه با ابوصباح کنانی میفرمود: این میزان است.
معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 1، ص 286.
میزان بودن او به این معناست که سخنانش ملاک حقانیت است و سخنان دیگران اگر با او تطبیق کرد درست است. اگر بر آن مقدم شد، افراط و اگر عقب ماند، تفریط است.
تعبیر خیلی زیبایی است. یعنی اگر تمام ثروت و مقامهای روی زمین را در یک کفهی ترازو بگذارند و این جملهی امام صادق - که فدای خاک زیر نعلینش بشوم- را در کفه دیگر بگذارند، این به مراتب ارزشش بالاتر است که امام زمان انسان چنین تعبیری درباره او داشته باشد و شخص را معیار و ملاک معرفی فرمایند.
یا آن عبارتی که درباره حمران بن اعین بیان کردهاند که یک مرد شامی میگوید با او میخواهم مناظره کنم، میفرمایند:
إن غلبت حمران فقد غلبتنی؛
اگر بر حمران اعین، برادر زراره، غلبه کردی، به من امام صادق غلبه کردهای!
من وقتی شرح حال رواتی که در عصر معصومین بودند مانند ابوصباح کنانی، صفوان بن یحیی، ابن ابی عمیر، زراره و محمد بن مسلم را مطالعه میکنم، بعضی اوقات گریه زیادی میکنم که ما چه گناهی کرده بودیم که در عصر معصومین نبودیم و در زمان غیبت قرار گرفتیم و دست ما از رسیدن به دامن مولا، سرور، تاج سر و صاحب نعمتمان، آقا ولی عصر ارواحنا فداه، کوتاه شده است؟! در روایت هم داریم:
یتم یتیم انقطع عن إمامه و لا يقدر على الوصول إليه؛
یتیمترین یتیمها آن کسی هست که دستش از امام زمانش بریده باشد.
بحار الأنوار، ج 2، ص 2.
از طرفی هم میگویم: خدایا تو را شاکرم! زیرا امام باقر سلاماللهعلیه میفرمایند: بهترین و با فضیلتترین مؤمنین، مؤمنین عصر غیبت هستند. امیدوارم خدای عالم ما را به این پاداش در قیامت برساند.
مرحوم نجاشی ابوصباح کنانی را هم توثیق کرده است. پس این روایت صد در صد صحیح است.
و تمام عبارتهایی که در روایت مذکور پشت سر هم آمده است، پیام دارد و اینکه نبی مکرم کلمهی خلیفتی را آخر آورده است، در حقیقت تعلیلی است که چرا علی علیهالسلام خلیفهی من است؟ به خاطر این ویژگیهایی که در امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه وجود دارد.
روایت دوم هم در کتاب بصائر الدرجات مرحوم صفار است. صفار (متوفای 290) و از اصحاب امام عسکری سلاماللهعلیه بوده و کتاب بصائرالدرجات بعد از کتاب سلیم بن قیس از قدیمیترین کتابهای شیعه است.
امام صادق سلاماللهعلیه فرمودند:
مضى رسول الله صلى الله عليه و آله و خلف في أمته كتاب الله و وصيه علي بن أبيطالب عليهالسلام و أميرالمؤمنين و امام المتقين و حبل الله المتين و عروة الوثقى التي لا انفصام لها و عهده المؤكد ... ينطق الامام من الله عز وجل في الكتاب بما أوجب فيه على العباد من طاعة الله و طاعة الامام و ولايته ... فمن عرف من أمة محمد صلى الله عليه و آله واجب حق امامه وجد طعم حلاوة ايمانه؛
پیغمبر که از دنیا رفت دو چیز به عنوان خلیفه گذاشت: کتاب خدا و وصیّش.
چون وصی پیغمبر است، امیرالمؤمنین و امام المتقین است. خدای عالم در قرآنش اطاعت امام و ولایت او را واجب کرده است ﴿اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم). پس هر کس از امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم حق واجب امام را بشناسد، طعم شیرین ایمانش را میچشد.
یعنی چشیدن شیرینی ایمان با شناختن حق واجب الهی امام است. چرا؟ زیرا:
من اراد الله بدأء بکم؛
هر کس بخواهد طرف خدا برود باید از شما شروع کند.
جامع أحاديث الشيعة، السيد البروجردي، ج 12، ص 308.
و فرمودهاند:
بنا عُبِد الله؛
اگر کسی بخواهد خدا را عبادت کند باید از طریق ما باشد و از ما یاد بگیرد.
الكافي، الشيخ الكليني، ج 1، ص 145.
هم توحید خدا و هم عبادت او را از ما یاد بگیرد. به بهشت خدا هم که بخواهد برود باید به واسطهی ما و به شفاعت ما باشد.
این روایت اشاره به حدیث ثقلین دارد که پیامبر اکرم فرمودند:
انی تارک فیکم خلیفتین کتاب الله و اهل بیتی.
مسند أحمد، ج 5، ص 189.
چقدر زیباست؟! انسان دوست دارد مثل آیهی قرآن، همیشه این کلمات را تکرار کند. همانطور که در جامعهی کبیره خدمت ائمه عرض میکنیم:
کلامکم نور.
تهذيب الأحكام، الشيخ الطوسي، ج 6، ص 100.
مجری
آیا ما مصداق این روایت هستیم؟
استاد حسینی قزوینی
امیرالمؤمنین خیلی خیلی کریم است. من بارها گفتهام اگر کسی برای علی علیهالسلام از روی ریا هم کار کند، آن حضرت دست رد به سینهاش نمیزند. حتی اگر ناصبی به امیرالمؤمنین احترام بگذارد، علی بن ابیطالب بیپاداش نمیگذارد.
در رایة الهدی آمده است که:
در نجف یک شخصی بود که نسبت به امیرالمؤمنین توهین میکرد و غلامی داشت که محب امیرالمؤمنین بود و از صاحبش زجر میکشید. یک روز عصبانی شد و گفت: من یک شب تا صبح به حرم حضرت علی میروم و مرگ تو را از آن حضرت میخواهم. او هم گفت: برو و اگر میتوانی مرگ مرا از علی بخواه!
غلام به حرم میرود و خیلی گریه و زاری میکند و در همان حال گریه خوابش میبرد. میبیند وارد حرم حضرت امیر شد، همان کنار ضریح به دست و پای آن حضرت میافتد و عرض میکند: آقا جان من سه تا حاجت دارم:
اول اینکه اربابم خیلی مرا زجر میدهد و با این توهینهایی که به شما میکند مرگ او را از خدا بخواهید.
دوم اینکه عمری دارم نوکری میکنم ولی وضع مالی خوبی ندارم، به من وسعت رزق عنایت بفرمایید.
سوم اینکه همسر خوبی به من عنایت بفرمایید.
حضرت امیر فرمودند: حاجت اولت برآورده نمیشود ولی حاجت دوم و سوم برآورده است!
عرض کرد: حاجت اولم مهمتر از دومی و سومی است. بروم اربابم به من طعنه میزند. فرمود: ارباب تو بعضی وقتها که از کنار حرم من رد میشود، وقتی چشمش به ضریح من میافتد بیاختیار خم میشود و تعظیم میکند و ما خودمان را به او بدهکار میدانیم و میخواهیم پاداش او را در دنیا بدهیم!
غلام به خانه میآید. اربابش میگوید: مرگ مرا خواستی؟ غلام حرف نمیزند. ارباب میگوید: چه شد؟ علی جوابت را داد یا ناامید تو را برگرداند؟!
وقتی غلام خوابش را نقل کرد، این شخص که واقعاً زبان بدی نسبت به حضرت امیر داشت، حالش منقلب شد. گفت: دوباره خوابت را بگو! غلام نقل کرد. گفت: تو را به خدا این خواب را دیدی؟ گفت: والله چنین خوابی دیدم. شروع کرد به گریه کردن و گفت: من اشتباه کردم، ارباب تو خیلی مرد است! هیچکس از چنین موضوعی خبر نداشت و من هیچجا اظهار نمیکنم که در برابر علی تعظیم و تواضع میکنم؛ چون برای من ننگ بود که مردم بدانند من در برابر حضرت امیر، ضریح و گنبدش تعظیم میکنم و من استغفار میکنم، شیعه میشوم و دخترم را به عقد تو در میآورم و تمام ثروتم هم مال شماست.
بررسی سندی روایت فوق
اولین راوی محمد بن عیسی بن عبید یقطین است که نجاشی میگوید:
جلیل فی اصحابنا، ثقة، عین کثیر الروایة حسن التصانیف.
فهرست اسماء مصنفي الشيعة (رجال النجاشي)، النجاشي، ص 333.
راوی دوم یعقوب بن یزید است که در معجم رجال آقای خویی آمده است:
قال الشيخ: يعقوب بن يزيد الكاتب الأنباري كثير الرواية ثقة.
معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 21، ص 157.
راوی سوم حسن بن محبوب است. حسن بن محبوب جزء اصحاب اجماع هست. مرحوم شیخ طوسی میگوید:
کوفی ثقة ... جلیل القدر و یعدّ فی الارکان الأربعة فی عصره؛
جزء ارکان چهارگانهی عصر خودش بوده است.
الفهرست، الشيخ الطوسي، ص 96.
راوی چهارم احسان بن غالب است که نجاشی درباره او میگوید:
عربی صلیب ثقة؛
هم عرب بوده و هم در عرب بودن ریشهدار است و مورد وثوق هم هست.
فهرست اسماء مصنفي الشيعة (رجال النجاشي)، النجاشي، ص 72.
یعنی طوری نیست که مثلاً عجم بوده است و بعد عرب شده باشد. این روایت هم صد در صد صحیح است.
بنابراین ثابت شد که ولایة علی بن ابیطالب سلاماللهعلیه در کتب شیعه و در احادیث وصیت و خلافت، با سند صحیح آمده است.
مجری
استاد! خیلی خیلی ممنون!
تماس بینندگان
مجری
آقای عبدالحمید از ایرانشهر از برادران اهل سنت هستند، سلام علیکم!
بیننده
سلام علیکم!
سؤال من این بود که پیغمبر خدا بیش از صد و بیست هزار صحابه داشتهاند و عزیزترین فرد نزد آن حضرت یعنی پسر عمویش که همیشه یار و یاور پیغمبر بود و حتی در شبی که قریش میخواستند پیغمبر را از بین ببرند، به جای آن حضرت خوابید و این همه سختی را قبول کرد. چرا قبر مبارک حضرت علی رضی الله تعالی عنه مثل بقیه صحابه که اکثراً مشخص شده، مشخص نیست و هیچیک از بزرگان اهل سنت که به کتابهایی مانند بخاری، ترمذی، ابی داوود استدلال میکنند، بیان نکردهاند که قبر حضرت علی رضی الله تعالی عنه مشخص باشد؟!
سؤال دوم اینکه حضرت علی رضی الله تعالی عنه از لحاظ شیعه، اولین خلیفه، جانشین و وصی هستند ولی ما به عنوان خلیفهی چهارم قبول داریم! تکلیف سه خلیفه دیگر از دیدگاه شیعه چیست؟ آیا جهنمی هستند یا بهشتی؟ و آیا آنها غصب کننده خلافت هستند؟ و خلاصه تکلیف آنها بر اساس قرآن و حدیث چیست؟
مجری
استاد انشالله از منابع اهل سنت پاسخ میدهند.
آقای براتلو از تهران بینندهی بعدی ما هستند، سلام علیکم!
بیننده
سلام علیکم و رحمة الله!
دو تا سؤال داشتم:
یکی اینکه اکنون فرقهای به اسم اباضیها وجود دارد که میگویند ما نه شیعه هستیم و نه سنی، تاریخشان به همان خوارج معروف زمان امیرالمؤمنین بر میگردد. میخواستم بپرسم که حکم اینها چیست؟ چون اینها طبق حدیث شریف انا و علی ابوا هذه الامة
(بحار الأنوار، ج 16، ص 95)
پدر امت اسلامی را به شهادت رساندند.
استاد حسینی قزوینی
اباضیهای که الان در عمان هستند، به هیچ وجه با آن خوارجی که در صدر اسلام بودند سنخیت ندارند.
من یکی از کتابهای آنها به نام المصنف که معتبرترین کتاب اباضیه و 43 جلد است و هم کتاب اعتقادی، هم کتاب حدیثی و هم کتاب فتوایی میباشد، از ابتدای جلد اول تا آخر جلد 43 مطالعه کردهام و هیچگونه مطلبی در این کتاب بر ضد امیرالمؤمنین یا اهانت به اهل بیت علیهمالسلام ندیدهام. اباضیه نه شیعه را تکفیر میکند و نه سنی را، نه به قتل شیعه فتوا میدهد و نه به قتل سنی. محب اهل بیت هم هستند و الان حکومت عمان بر محور فقه اباضیه هست.
بیننده
سوال دوم بنده درباره وصیت و در خصوص جناب محمد حنفیه است.
در کتاب شریف کافی امام صادق میفرمایند زمانی که امام از دنیا رفت، امام به هر کس وصیت کرد، امام بعدی اوست.
نامهای هم امام حسین به جناب محمد حنفیه دارد که به وصیت نامهی امام حسین مشهور است و همان جملات معروفی که امام میگوید: من برای احیای دین جدم قیام کردم (و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی) در آن میباشد.
آیا امام حسین برای امام زین العابدین هم وصیتی داشتهاند؟ منبع را هم معرفی کنید.
مجری
حتماً پاسخ سؤال شما را خواهیم داد.
آقای رضایی از آبادان بینندهی بعدی ما هستند، سلام علیکم!
بیننده
سلام علیکم!
لطفا صحت و سقم حدیث گوهربار پیامبر اکرم که میگوید دین من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشود یک فرقهاش به بهشت وارد میشود و سایر فِرَق به جهنم میروند، را از کتب اهل سنت بیان بفرمایید.
استاد حسینی قزوینی
پیامبر اکرم می فرمایند:
ستفترق امّتی علی ثلاث و سبعین فرقه، کلها فی النار الا فرقة واحدة.
سنن ترمذی، ج4، ص134؛ مستدرک حاکم، ج1، ص6.
خود آقای البانی در سلسلة الاحادیث الصحیحه میگوید روایت صحیح است.
بعضیها اضافه کردهاند که مثلاً:
ما انا علیه الیوم و اصحابی؛
طریقی که من و صحابهام امروز بر آن هستیم، نشانگر اهل نجات است.
مستدرک حاکم، ج 1، ص129.
هر کدام از آقایان اهل سنت میگویند فرقهی ناجیه ما هستیم. حتی حنبلیها میگویند:
فمن لم یکن حنبلیاً فلیس بمسلم؛
کسی که حنبلی نباشد مسلمان نیست.
سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج 17، ص 625.
وهابیها هم میگویند فرقهی ناجیه ما هستیم! ولی خود نبی مکرم در روایات متعددی معین کردهاند که مراد از فرقهی ناجیه چه کسانی هستند؟
انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی... ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی.
سنن الترمذي، ج 5، ص 329.
علیٌّ و شیعته هم الفائزون.
ينابيع المودة لذوي القربى، القندوزي، ج 2، ص 78.
مثَلُ أهلِ بَيتي مَثَلُ سَفينَةِ نُوحٍ؛ مَن رَكِبَها نَجا و مَن ترکها هلک.
المستدرك، حاكم نیشابوري، ج 2، ص 343.
مجری
آقای امیر محمد 11 ساله بیننده بعدی هستند، سلام علیکم!
بیننده
سلام!
میخواستم احادیث را بخوانم.
حدیث اول: الحق مع ذا
ابویعلی موصلی (متوفای 307) در مسند خودش، ج2، ص318، حدیث 1052 آورده است که از ابوسعید نقل شده است جناب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در جمع مهاجرین و انصار سخن میگفت که علی بن ابیطالب علیهالسلام از آنجا عبور کرد. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
الحق مع ذا، الحق مع ذا؛
حق با اوست، حق با اوست.
ابن حجر (متوفای852) در المطالب العالیه، ج16، ص147، حدیث 3945 و دیگران نیز این روایات را نقل کرده اند.
حدیث دوم: انت مع الحق و الحق معک
ابن عساکر (متوفای 371) در تاریخ مدینه دمشق، ج20، ص351، از سعد بن ابی وقاص نقل میکند که گفت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که به علی علیهالسلام فرمود:
انت مع الحق و الحق معک حیث ما دار؛
تو با حق هستی و حق با توست هر کجا که باشی.
معاویه بعد از شنیدن این حدیث از سعد بن ابی وقاص گفت اگر من این را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیده بودم تا زمان مرگ خادم حضرت علی علیهالسلام میشدم. همه ی راویان حدیث نیز ثقه هستند.
حدیث سوم: علی مع الحق و الحق مع علی
ابن عساکر (متوفای571) در تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص439 از ام سلمه نقل میکند که میگفت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود:
عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛
علی با حق است و حق با علی است و هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
حدیث چهارم: اللهم ادر الحق معه حيث دار
حاکم نیشابوری در مستدرك، ج 3، ص 125 از حضرت علی علیهالسلام نقل میکند که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
رحم الله عليا اللهم ادر الحق معه حيث دار؛
خداوند علی را رحمت کند، خدایا حق را بر مدار علی بچرخان، هر طرف که او برود.
سپس در تصحیح حدیث میگوید: سند این روایت بنا به آنچه مسلم قبول دارد صحیح است. فخر الدین رازی، مفسر شهیر اهل سنت، در تفسیر کبیر، ج1، ص168 میگوید: هر کس در دینش به علی بن ابیطالب علیهالسلام اقتدا کند، هدایت شده است و دلیل این مطلب، سخن رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) است که فرمود:
رحم الله عليا اللهم ادر الحق معه حيث دار؛
خدا حق را بر مدار علی بگردان، هر کجا که او باشد.
حدیث پنجم: عَلِيٌّ على الْحَقِّ مَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ
طبری با سند خودش در معجم کبیر، ج3، ص330، حدیث 758 از ام سلمه همسر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکند که فرمودند:
كان عَلِيٌّ على الْحَقِّ مَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ وَ مَنْ تَرَكَهُ تَرَكَ الْحَقَّ عَهْدًا مَعْهُودًا قبل يَوْمِهِ هذا؛
علی بر حق است هر کس از او تبعیت کند از حق تبعیت کرده است و هر کس او را رها کند حق را رها کرده است و این عهد و تقدیر ثابت خداوندی است.
در روایت دیگری ام سلمه گفت: به خدا سوگند علی علیهالسلام در گذشته و آینده بر حق بوده است و این عهد و تقدیر ثابت الهی است.
حدیث ششم: علی مع القرآن و القرآن مع علی
حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص134 از ام سلمه نقل میکند که گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود:
عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ. هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الإِسْنَادِ؛
علی همراه قرآن است و قرآن نیز همراه با علی است و هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. این روایت سندش هم صحیح هست.
مجری
آقای عباسی از بوشهر بینندهی بعدی ما هستند، سلام علیکم!
بیننده
سلام علیکم!
از بنده سؤال میکنند که چرا حضرت علی نتوانسته از علم لدنی خود استفاده کند یا محافظی برای خودش بگذارد تا قضیه شهادت آن حضرت اتفاق نیفتد؟
مجری
سؤال شما را هم پاسخ خواهیم داد.
سرکار خانم سامری از خوزستان بیننده بعدی هستند، سلام علیکم!
بیننده
سلام علیکم!
یک روایت از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمودند: یا علی هیچ کس خداوند را نشناخت جز من و تو، هیچ کس مرا نشناخت جز خدا و تو و هیچ کس تو را نشناخت جز خدا و من.
آیا این حدیث سندیتی در روایات اهل سنت دارد؟
مطلب دیگر اینکه راجع به شخصیت شیخ احمد احصایی برای ما توضیح بفرمایید که چگونه وارد ایران شد و چه مذهبی داشت؟
استاد حسینی قزوینی
شیخ احمد احصایی اول به عنوان مدافع و علاقمند به اهل بیت وارد شد بعد مباحثی مطرح کرد و منجر شد که علی محمد باب به وجود بیاید. همانطوری که در عراق هم بحث اخباریگری را توسط ملا محمد امین استرآبادی بر ضد تقلید و مرجعیت مطرح کردند. در عربستان هم بحث وهابیگری را راه انداختند. انگلیس برای اینکه بتواند کشورهای اسلامی را قسمت کند و دولت به ظاهر مقتدر عثمانی را از بین ببرد، چنین طرحی ریخت. این خلاصهی جواب شما بود.
مجری
آقای عبدالحمید که از برادران اهل سنت ما بودند در خصوص قبر حضرت امیر مؤمنان، علی علیهالسلام، گفتند که چرا قبرشان مشخص نیست؟
استاد حسینی قزوینی
اینکه قبر حضرت علی روشن نیست، اولین بار ابن تیمیهی حرانی، کسی که به تعبیر آقای حصنی دمشقی امامه الشیطان (دفع الشبه عن الرسول (ص)، الحصني الدمشقي، ص 168) است، در کتاب منهاج البدعة الامویه و در مجموع فتاوای خود ج2، ص502 آورده است.
ابن حزم اندلسی (متوفای456) در کتاب اسماء الخلفاء میگوید: قبر امام امیرالمؤمنین بالغری یعنی در نجف نزدیکی کوفه است.
ابن اثیر که از مورخین نامی اهل سنت است، در کتاب الکامل، ج3، ص396 میگوید:
و الاصح ان قبره هو الموضع الذی یزار و یتبرک به؛
قبر علی علیهالسلام همانجایی است که مردم زیارت میکنند و تبرک میجویند.
آقای ابن طقطقی (متوفای 709) میگوید:
امیرالمؤمنین شبانه در نجف دفن شد و قبر ایشان مخفی بود تا زمان آقای امام کاظم سلاماللهعلیه.
ابوالفرج ابن الجوزی که از علمای بزرگ اهل سنت است، در کتاب المنتظم میگوید:
قبر امیرالمؤمنین در نجف اشرف، در همینجایی که اکنون هست، میباشد.
شهاب الدین خفاجی، که از علما و فقهای بزرگ اهل سنت است، میگوید:
الغری موضع بالکوفة دفن فیه علیّ کرم الله وجهه.
ریحانة الالبا و زهرة الحیاة الدنیا، ج 1، ص 20.
علمای شیعه هم مانند مرحوم شیخ مفید میگوید:
قبر امیرالمؤمنین در نجف اشرف همین جایی که اکنون هست، میباشد.
مرحوم دیلمی هم همین نظر را دارد.
مرحوم مجلسی، ادعای اجماع میکند و میگوید:
و قد أجمعت الشیعة علی انه علیه السلام مدفون بالغری فی الموضع المعرف عند الخاص و العام.
بحار الأنوار، ج 42، ص 337.
سید بن طاووس از ابن عباس نقل میکند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی زمینی است در کوفه (همان نجف اشرف) قبر تو در آنجا خواهد بود. آخرش هم میگوید:
هذا خبر حسن کاف فی هذا الموضع.
فرحة الغري في تعيين قبر أميرالمؤمنين علي بن أبيطالب عليهالسلام في النجف، ص 28.
همچنین سید بن طاووس در کتاب فرحةالغری میگوید:
امیرالمؤمنین به پشت کوفه که نجف اشرف است نگاه کرد و گفت: چه زیبا هستی و چه قبر تو، خوش طینت و خوشبو است!
در کامل الزیارات که از کتابهای معتبر شیعه است، آمده است که راوی میگوید به امام حسین گفتیم:
این دفنتم امیرالمؤمنین عليهالسلام قال: خرجنا به ليلا حتى مررنا على مسجد الأشعث حتى خرجنا إلى ظهر ناحية الغري؛
شما در کجا علی را دفن کردید؟ فرمود: در نجف اشرف دفن کردیم.
كامل الزيارات، جعفر بن محمد بن قولويه، ص 82.
این ناصبیها هستند که میگویند: اینجا قبر مغیرة بن شعبه بوده است.
ولی ابن عساکر در کتاب تاریخ دمشق، ج60، ص62 میگوید:
در کوفه در منطقهی ثوبه که ابوموسی اشعری را دفن کردند، مغیره را هم آنجا دفن کردند.
خازمی، یاقوت حموی در معجم البلدان،خطیب بغدادی در تاریخ بغداد و ابن ابی الحدید محل قبر مغیره مشخص کردهاند. یعنی پنجاه تا کتاب اهل سنت قبر امیرالمؤمنین علیهالسلام را در نجف اشرف که از آن به غری تعبیر میشود، ذکر کردهاند. حدود دوازده تا پانزده کیلومتر، قبر مغیره که قبر ابوموسی اشعری هم آنجاست، با قبر امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه فاصله دارد.
مجری
سؤال دیگر این بود که گفتند: تکلیف سه تا خلیفه چه میشود؟
استاد حسینی قزوینی
ما خبری نداریم. ما کار همه را به خدای عالم واگذار میکنیم و در اینجا فقط ادله حقانیت امیرالمؤمنین، امامت الهی و خلافت بلافصل آن حضرت را مطرح میکنیم؛ نحن ابناء الدلیل. آقایان اهل سنت هم ادلهی خودشان را بیان میکنند.
مجری
درباره سؤال آقای براتلو در خصوص وصیت به محمد بن حنفیه توضیح بفرمایید.
استاد حسینی قزوینی
در بعضی از روایات نبی مکرم به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب وصیت کرد، امیرالمؤمنین به حضرت امام مجتبی، ایشان به امام حسین تا به حضرت مهدی ارواحنا فداه رسید، ولی اینها بحث وصیت نیست. خود نبی مکرم در روایات متعدد، که هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت موجود است، نام دوازده امام را مشخص کردهاند. از حضرت امیر علیهالسلام ما حدود ده تا روایت صحیح فقط در کافی داریم که نام ائمه علیهمالسلام از حضرت امیر تا حضرت مهدی ارواحنا فداه مشخص شده است. یعنی همه، اینها را میدانستند مگر بعضی از افرادی که به عللی، مثل اینکه نمیتوانستند خودشان را حفظ کنند یا در یک منطقهای زندگی میکردند که زندگیشان در خطر بود، ائمه علیهمالسلام برای آنها مطرح نمیفرمودند.
مجری
آقای عباسی سؤال داشتند که چرا امیرالمؤمنین از علم لدنیشان استفاده نکردند و از شهادتشان خبر نداشتند؟
استاد حسینی قزوینی
ما همه معتقدیم که نبی مکرم علم دارد. خدای تعالی میفرماید:
عَـٰلِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَي ' مِنْ رَسُولٍ.
سورهی جن، آیهی 26.
آیا نبی مکرم میدانست در جنگ احد هفتاد نفر شهید میشوند یا نه؟
بنا نیست که ائمه علیهمالسلام از علم غیبشان در همه جا استفاده کنند.
مجری
سؤال دیگر این بود که گفتند: حیدر کرار یعنی چه؟
استاد حسینی قزوینی
ما با سند صحیح از کتب اهل سنت آوردیم که در قضیهی جنگ خیبر، خلیفهی اول به میدان رفت، شکست خورد و برگشت، خلیفهی دوم هم رفت، شکست خورد و برگشت، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: فردا پرچم را به دست کسی میدهم که:
کرارٌ غیر فرار؛
مقاوم هست و فراری در کار او نیست.
تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 41، ص 219.
همه آوردهاند که زره امیرالمؤمنین پشت نداشت. چرا؟ چون امیرالمؤمنین هرگز پشت به دشمن نکرده بودند.
مجری
خانم سامری هم مطرح کردند روایتی که نبی گرامی اسلام میفرمایند: خدا را کسی نشناخت جز امیرالمؤمنین و رسول گرامی، رسول را کسی نشاخت جز علی و خدا و علی را کسی نشناخت جز خدا و رسول، سندش را بیان فرمایید.
استاد حسینی قزوینی
این روایت در کتاب بصائر الدرجات مرحوم حسن بن سلیمان حلی، ص125 است. در تأویل آیات الظاهره هم که آمده، متعلق به متأخرین است.
مجری
استاد! خیلی ممنون
یا علی مدد! خدا نگهدار!