2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
آيا روايات معتبر درباره امامت امام صادق (عليه السلام) در منابع شيعه وجود دارد؟
کد مطلب: ٧٦٤٥ تاریخ انتشار: ٠٥ خرداد ١٣٩٧ - ١٠:٠٠ تعداد بازدید: 15585
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
آيا روايات معتبر درباره امامت امام صادق (عليه السلام) در منابع شيعه وجود دارد؟

سؤال كننده: سعيد

برخي شبهه كرده اند كه شيعيان براي اثبات امامت امامانشان به روايات اهل سنت متوسل مي‌شوند؛ زيرا در منابع خود روايتي در اين موضوع ندارند.

اولا: مي‌خواستم براي بنده و هر فرد شيعه‌ي ديگري روشن شود كه آيا در منابع خودمان براي اثبات امامت امامان بزرگوار شيعه رواياتي وجود دارد يانه؟ و اگر وجود دارد معتبر هستند يانه ؟

ثانيا: با توجه به اين كه ايام صادقيه را در پيش رو داريم، لطفا در خصوص روايات امامت امام صادق عليه السلام نيز توضيح دهيد.

متشكرم، منتظر پاسخ علمي و هميشگي تان هستم.

پاسخ اجمالي

اولاً: در منابع غني شيعه، براي اثبات مسائل اعتقادي روايات فراواني وجود دارد و شيعه براي اثبات عقائدش نيازي به روايات اهل سنت ندارد. استدلال ما به روايات و منابع اهل سنت از باب «قاعده‌ي الزام» است؛ يعني چون اهل سنت روايات خودشان را قبول دارند (نه روايات شيعه را) در مقام بحث علمي و استدلال بايد به منابع خود شان مراجعه و استدلال كرد. همانطوري كه اگر آنها بخواهند براي شيعيان، مطلبي را ثابت كنند، بايد از منابع مورد پذيرش شيعه دليل بياورند؛ قانون بحث علمي و مناظرات اين روش را اقتضا مي‌كند. بنابراين، شبهه دشمنان اهل بيت عليهم السلام در اين زمينه كاملا بي‌اساس است.

ثانيا: در موضوع اثبات امامت ائمه (عليهم السلام) در منابع شيعه، تعداد زيادي حديث صحيح و متواتر در منابع شيعه وجود دارد.

و در موضوع (امامت امام صادق عليه السلام)، نيز روايات معتبر و متواتري وجود دارند كه در نوشته پيش رو، اين روايات جمع آوري شده و تقديم شما و همه ره‌پويان حق و حقيقت مي‌گردد.

پاسخ تفصيلي

در موضوع «اثبات امامت، ائمه‌ي طاهرين عليهم السلام ، از ديدگاه روايات شيعه»، مقالاتي نوشته ايم؛ براي اطلاع بيشتر به آدرسهاي زير مراجعه فرماييد:

الف: آيا روايت «امامان دوازدگانه» به صورت متواتر در منابع شيعه وسني نقل شده است؟:

https://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5049

ب: چهل روايت صحيح در اثبات امامت از كتاب هاي شيعه و سني:

https://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5043

اما قبل از بررسي و نقل روايات و نصوص امامت امام صادق (عليه السلام) دو نكته را يادآوري مي‌كنيم:

نكته اول: نص امام باقر (ع) بر امامت امام صادق (ع) در كلام علماي شيعه و اهل سنت

اعتقاد شيعه بر اين است كه هر امامي، قبل از به شهادت رسيدن، بر امامت امام پس از خود تصريح كرده اند و اين مطلب در روايات صحيح و معتبر نقل شده است.

شيخ مفيد (رحمة الله عليه) يكي از علماي درجه اول شيعه، بعد از معرفي نسب و شخصيت علمي امام صادق عليه السلام، تصريح مي‌نمايد كه پدرشان امام باقر عليه السلام بر امامتش به صورت روشن تصريح نموده است:

وَ كَانَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليهما السلام مِنْ بَيْنِ إِخْوَتِهِ خَلِيفَةَ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عليهما السلام وَ وَصِيَّهُ وَ الْقَائِمَ بِالْإِمَامَةِ مِنْ بَعْدِهِ وَ بَرَزَ عَلَى جَمَاعَتِهِمْ بِالْفَضْلِ وَ كَانَ أَنْبَهَهُمْ ذِكْراً وَ أَعْظَمَهُمْ قَدْراً وَ أَجَلَّهُمْ فِي الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ نَقَلَ النَّاسُ عَنْهُ مِنَ الْعُلُومِ مَا سَارَتْ بِهِ الرُّكْبَانُ وَ انْتَشَرَ ذِكْرُهُ فِي الْبُلْدَانِ وَ لَمْ يُنْقَلْ عَنْ أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ الْعُلَمَاءِ مَا نُقِلَ عَنْهُ وَ لَا لَقِيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ مِنْ أَهْلِ الْآثَارِ وَ نَقَلَةِ الْأَخْبَارِ وَ لَا نَقَلُوا عَنْهُمْ كَمَا نَقَلُوا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَإِنَّ أَصْحَابَ الْحَدِيثِ قَدْ جَمَعُوا أَسْمَاءَ الرُّوَاةِ عَنْهُ مِنَ الثِّقَاتِ عَلَى اخْتِلَافِهِمْ فِي الْآرَاءِ وَ الْمَقَالاتِ فَكَانُوا أَرْبَعَةَ آلَافِ رَجُلٍ. وَ كَانَ لَهُ عليه السلام مِنَ الدَّلَائِلِ الْوَاضِحَةِ فِي إِمَامَتِهِ مَا بَهَرَتِ الْقُلُوبَ وَ أَخْرَسَتِ الْمُخَالِفَ عَنِ الطَّعْنِ فِيهَا بِالشُّبُهَاتِ. ...

وَ كَانَتْ إِمَامَتُهُ عليه السلام أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِينَ سَنَةً. وَ وَصَّى إِلَيْهِ أَبُوهُ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام وَصِيَّةً ظَاهِرَةً وَ نَصَّ عَلَيْهِ بِالْإِمَامَةِ نَصّاً جَلِيّاً.

«امام صادق جعفر بن محمد بن على بن الحسين (عليهما السلام) از ميان برادرانش جانشين پدرش حضرت باقر عليه السّلام و وصى آن حضرت بود كه پس از ايشان به امر امامت قيام نمود، و در فضل و دانش سر آمد همه برادران گشت، و از همه آنان نام آورتر، و در قدر و منزلت بالاتر، و در ميان شيعه و سنى مقامش ارجمندتر بود، و به اندازه مردم از علوم آن حضرت نقل كرده‏اند كه سخنانش توشه راه كاروانيان و مسافران و نام ناميش در هر شهر و ديار زبانزد مردمان گشته، و از هيچ يك از علماي اين خاندان به آن اندازه كه از آن حضرت حديث نقل شده از ديگرى نقل نكرده‏اند، و هيچ يك از اهل آثار و ناقلان اخبار بدان اندازه كه از آن حضرت بهره بردند از ديگران بهره‏گيرى نكردند، زيرا اصحاب حديث كه نام راويان ثقات آن بزرگوار را جمع كرده‏اند با اختلاف در عقيده و گفتار شماره آنان به چهار هزار نفر ميرسد.

و دلائل روشن در باره امامت آن حضرت به اندازه‏اى است كه دلها را حيران كرده، و زبان دشمن را از خورده‏گيرى گنگ و لال ساخته است. ...

مدت زمان امامت (امام صادق عليه السلام) سي وچهار 34 سال بود. پدرش ابو جعفر (امام باقر) عليه السلام به صورت آشكار در مورد ايشان وصيت كرد و بر امامتش به صورت روشن تصريح نموده است.»

البغدادي، الشيخ المفيد محمد بن محمد بن النعمان، العكبري ، (متوفاي 413هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص180، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، سال چاپ : 1414 - 1993 م

مرحوم طبرسي از مفسران شيعه نيز در كتاب «اعلام الوري» مي‌نويسد:

فإن الشيعة قد تواترت خلافا عن سلف إلى أن اتصل نقلهم بالباقر عليه السلام أنه نص على الصادق عليه السلام ، كما تواترت على أن أمير المؤمنين عليه السلام نص على الحسن ، ونص على الحسين عليهما السلام ، وكذاك كل إمام على الإمام الذي يليه ، ثم هكذا إلى أن ينتهى إلى صاحب الزمان ،

«عقيده‌ي متواتر در نزد شيعه كه از گذشتگان نسل به نسل رسيده و متصل به زمان امام باقر عليه السلام مي‌باشد، اين است كه آن حضرت بر امامت امام صادق عليه السلام تصريح كرده است؛ همانگونه كه متواتر است امير مؤمنان عليه السلام بر امامت امام حسن و امام حسين عليهما السلام تصريح نموده است. همچنين هر امامي بر امام پس از خود تا برسد به امام زمان عليه السلام ، تصريح كرده اند.»

الطبرسي، أبي علي الفضل بن الحسن (متوفاى548هـ)، إعلام الورى بأعلام الهدى، ج 1، ص516، تحقيق و نشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ـ قم، الطبعة : الأولى، 1417هـ .

مرحوم اربلي نيز مي‌نويسد:

وكانت إمامته عليه السلام أربعا وثلاثين سنة ووصى إليه أبو جعفر عليه السلام وصية ظاهرة ونص عليه بالإمامة نصا جليا .

«مدت زمان امامت (امام صادق عليه السلام) 34 سال بود. پدرش ابو جعفر (امام باقر) عليه السلام به صورت آشكار در مورد ايشان وصت كرد و بر امامتش به صورت روشن تصريح نمود.»

الإربلي، أبي الحسن علي بن عيسي بن أبي الفتح (متوفاى693هـ)، كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 2، ص380، ناشر: دار الأضواء ـ بيروت، الطبعة الثانية، 1405هـ ـ 1985م.

اين مسأله آن قدر در ميان علما روشن و آشكار است كه علماي اهل سنت نيز در كتابهاي شان آن را ذكر كرده اند. ابن صباغ مالكي مي‌نويسد:

ووصى إليه أبو جعفر (عليه السلام) بالإمامة وغيرها وصية ظاهرة ، ونص عليها نصا جليا.

«ابو جعفر (امام باقر) عليه السلام آشكارا در باره‌ي امامت امام صادق عليه السلام وصيت فرموده و بر امامتش به صورت روشن تصريح كرده است. »

المالكي، علي بن محمد بن أحمد المالكي المكي المعروف بابن الصباغ (متوفاي885هـ)، الفصول المهمة في معرفة الأئمة، ج2، ص909، تحقيق: سامي الغريري، ناشر: دار الحديث للطباعة والنشر مركز الطباعة والنشر في دار الحديث – قم، الطبعة الأولى: 1422

نكته دوم: نصوص امامت

در موضوع اثبات «امامت ائمه طاهرين عليهم السلام» دو نوع نص در منابع شيعه وجود دارد :

الف: نصوص عمومي:

نصوص عمومي، رواياتي هستند كه از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و يا ائمه طاهرين (عليهم السلام) به صورت كلي در موضوع امامت وارد شده است . اين گونه روايات در منابع شيعه فراوان و در حد تواتر است. اين روايات را در دو مقاله اي كه در ابتداي اين نوشتار آدرس آن را ذكر شد ، به صورت مفصل مورد بررسي قرار گرفته است لطفا مراجعه فرماييد.

ب: نصوص اختصاصي و ويژه هر امام :

نصوص اختصاصي، رواياتي هستند كه در آنها يا اسامي يكايك ائمه (عليهم السلام) بيان شده و يا امام قبل ، به امامت امام پس از خود تصريح كرده است. دسته‌ي اول را در دو مقاله كه در بالا آدرس داده شد، بيان كرده‌ايم اما در مورد دسته دوم در باره هر يكي از ائمه طاهرين (عليهم السلام) اين نوع روايات وجود دارد.

و نكته‌ي مهم در اين دسته روايات اين است كه در برخي، امام قبل، امام بعد خودش را به صورت محسوس براي اصحاب نشان داده و فرموده او امام شما است. و در برخي روايات نشانه هاي امامت را در باره او بيان كرده (همچون وصيت كردن به امام بعد، يا سپردن آثار رسول خدا و امور اختصاصي امام) كه از طريق آن مي‌توان فهميد ايشان امام بعدي است.

در اين نوشتار بنا به درخواست شما، روايات و نصوص امامت امام صادق عليه السلام را از زبان پدر بزرگوار شان با اسناد معتبر ذكر مي‌نماييم:

مرحوم شيخ كليني در كتاب الحجة، «بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا» ، چندين روايت در خصوص امام صادق عليه السلام نقل كرده كه برخي آنها ذكر مي‌شود:

روايت اول: (داراي سند صحيح)

[1] الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ نَظَرَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَمْشِي فَقَالَ تَرَى هَذَا؟ هَذَا مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ.

«ابو صباح كناني مي‌گويد: امام باقر عليه السلام به امام صادق عليه السلام كه راه مي‌رفت، نگاه كرد وگفت: مي‌بيني او را؟ او از جمله كساني است كه خداوند در باره ايشان فرموده است: ما مى‏خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم!»

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 1، ص 306، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

در اين روايت، امام باقر عليه السلام تصريح مي‌نمايد كه امام صادق از جمله افرادي است كه خداوند آنان را امام و وارثان زمين قرار داده است.

تصحيح سند روايت:

روايت بالا از نظر سند صحيح است. مرحوم علي بن يونس عاملي (از علماي قرن نهم) سند اين روايت را تصحيح كرده و مي‌نويسد:

روى محمد بن يعقوب بالأسانيد الصحاح إلى أبي الصباح أن الباقر عليه السلام نظر إلى الصادق عليه السلام وقال : هذا من الذين قال الله فيهم : (ونريد أن نمن على الذين استضعفوا في الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين).

«محمد بن يعقوب با سندهاي صحيح، كه به ابي صباح مي‌رسد، نقل كرده كه امام باقر عليه السلام به امام صادق عليه السلام نگاه كرد و فرمود: ايشان از جمله كساني است كه خداوند در باره‌ي آنها فرموده است:ونريد أن نمن على الذين استضعفوا في الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين»

العاملي النباطي، الشيخ زين الدين أبي محمد علي بن يونس (متوفاى877هـ) الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج 2، ص162، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية، الطبعة الأولى، 1384هـ

روايت دوم: (داراي سند صحيح)

[7] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ سُئِلَ عَنِ الْقَائِمِ عليه السلام فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَقَالَ هَذَا وَ اللَّهِ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه وآله قَالَ عَنْبَسَةُ فَلَمَّا قُبِضَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَأَخْبَرْتُهُ بِذَلِكَ فَقَالَ صَدَقَ جَابِرٌ ثُمَّ قَالَ لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنْ لَيْسَ كُلُّ إِمَامٍ هُوَ الْقَائِمَ بَعْدَ الْإِمَامِ الَّذِي كَانَ قَبْلَه‏.

«جابر بن يزيد جعفي مي‌گويد: از امام باقر (عليه السلام) پرسيدند : قائم كيست؟ آن حضرت با دستش به امام صادق (عليه السلام) زد و فرمود : به خدا اين قائم آل محمد ( عليه السلام ) است. عنبسه گفت: بعد از وفات امام باقر (عليه السلام) خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيدم و حديث جابر را به عرض ايشان رساندم. فرمود : جابر راست گفته . سپس فرمود : شايد شما گمان كنيد كه هر امامى قائم بعد از امام قبلى نيست.»

الكافي - الشيخ الكليني، ج 1 ص 307

در اين روايت تعبير «هَذَا وَ اللَّهِ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ» نص صريح بر امامت ايشان است زيرا امام صادق عليه السلام، درپايان روايت، اين جمله را توضيح مي‌دهند و بيان مي‌كنند كه مراد امام باقر عليه السلام، امام زمان همان عصر است نه امام مهدي عليه السلام كه يكي از القابش «قائم» است.

علامه مجلسي در توضيح كلمه‌ي «قائم» مي‌فرمايد:

و القائم يطلق في الأخبار على المهدي القائم بالجهاد، الخارج بالسيف، و على كل إمام فإنه قائم بأمر الإمامة كما سيأتي في باب: أن الأئمة كلهم قائمون بأمر الله، و غرضه عليه السلام بيان أن أبي سماني قائما بالمعنى الثاني لا الأول، و في الإبهام نوع مصلحة لعدم يأس الشيعة عن الفرج.

«قائم» در روايات، بر حضرت مهدي (عليه السلام) كه براي جهاد قيام مي‌كند و با شمشير خارج مي‌شود و نيز بر هر امامي اطلاق مي‌شود؛ زيرا هر امامي براي امر امامت قيام مي‌كنند. اين مطلب در باب « أن الأئمة كلهم قائمون بأمر الله» مي‌آيد. مقصود امام عليه السلام اين است كه پدرم مرا به معناي دوم «قائم» ناميده است؛ نه به معناي اول و در اين ابهام نوعي مصلحت است تا شيعيان از گشايش در امر امر امامت نا اميد نشوند.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏3 ؛ ص328، تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.

تصحيح روايت

اين روايت نيز از نظر علماي شيعه صحيح است. مرحوم علامه‌ي مجلسي، سند اين روايت را صحيح مي‌داند و مي‌نويسد:

الحديث السابع‏: صحيح.

روايت هفتم صحيح است.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏3 ، ص328، تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.

مرحوم علي بن يونس عاملي نيز اين روايت را صحيح مي‌داند:

وروى بصحاح الأسانيد إلى جابر بن يزيد أن الباقر عليه السلام سئل عن القائم بعده ، فضرب بيده على الصادق عليه السلام وقال : هذا والله قائم آل محمد يعني القائم بعد أبيه ، لا أنه القائم المنتظر عليه السلام .

«با سند صحيح از جابر بن يزيد روايت شده است كه از امام باقر عليه السلام در باره امام قائم بعد ايشان سؤال شد. ...»

الصراط المستقيم، علي بن يونس العاملي، ج 2 ، ص 162

روايت سوم: (داراي سند صحيح)

[8] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّ أَبِي عليه السلام اسْتَوْدَعَنِي مَا هُنَاكَ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ قَالَ ادْعُ لِي شُهُوداً فَدَعَوْتُ لَهُ أَرْبَعَةً مِنْ قُرَيْشٍ فِيهِمْ نَافِعٌ مَوْلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فَقَالَ اكْتُبْ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ يَعْقُوبُ بَنِيهِ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (البقرة -: 132 -) وَ أَوْصَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَمَرَهُ أَنْ يُكَفِّنَهُ فِي بُرْدِهِ الَّذِي كَانَ يُصَلِّي فِيهِ الْجُمُعَةَ وَ أَنْ يُعَمِّمَهُ بِعِمَامَتِهِ وَ أَنْ يُرَبِّعَ قَبْرَهُ وَ يَرْفَعَهُ أَرْبَعَ أَصَابِعَ وَ أَنْ يَحُلَّ عَنْهُ أَطْمَارَهُ عِنْدَ دَفْنِهِ ثُمَّ قَالَ لِلشُّهُودِ انْصَرِفُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَبَتِ بَعْدَ مَا انْصَرَفُوا مَا كَانَ فِي هَذَا بِأَنْ تُشْهِدَ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا بُنَيَّ كَرِهْتُ أَنْ تُغْلَبَ وَ أَنْ يُقَالَ إِنَّهُ لَمْ يُوصَ إِلَيْهِ فَأَرَدْتُ أَنْ تَكُونَ لَكَ الْحُجَّةُ.

«عبد الاعلي از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه ايشان فرمودند : پدرم آنچه را در آنجا بود (كتب و بقيه چيزهاي كه مختص به امام است) به من سپرد و چون هنگام وفاتش نزديك شد، فرمود: چند شاهد نزد من بياور، من چهار تن از قريش را كه نافع- غلام عبد اللَّه بن عمر- در ميان آنها بود حاضر كردم. فرمود بنويس:

اين است آنچه يعقوب به پسرانش وصيت كرد: «پسرانم! خدا براى شما اين دين را برگزيد، پس نميريد جز اينكه مسلمان باشيد» و محمد بن على، به جعفر بن محمد وصيت كرد و به او امر دستور مي‌دهد كه او را در بردى كه نماز جمعه با آن ميخواند، كفن پوشاند، و با عمامه‌ي خودش او را عمامه پوشاند و قبرش را چهار گوش سازد و به مقدار چهار انگشت بالا آورد و هنگام دفن بندهاى كفن او را بگشايد. سپس به شاهدان فرمود: برگرديد خدا شما را رحمت كند- بعد از آنكه رفتند- گفتم: اى پدر! در اين وصيت چه نيازي به گواه گرفتن بود؟ فرمود: پسرم! نخواستم كه تو (در امر امامت) مغلوب باشى و مردم بگويند به (امامت) او وصيت نكرده است، خواستم كه تو حجت و دليل داشته باشى.»

الكافي، الشيخ الكليني، ج 1 ، ص 307

مرحوم كليني اين روايت با سندي ديگر در بابي ديگرد به نام (باب ما يجب على الناس عند مضي الامام ) نيز نقل كرده و در اين روايت امام باقر عليه السلام تصريح مي‌كند كه امام با سه چيز شناخته مي‌شود:

2 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ حَدَّثَنَا حَمَّادٌ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ الْعَامَّةِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله قَالَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة... ُ فَقَالَ يُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ بِثَلَاثِ خِصَالٍ لَا تَكُونُ فِي غَيْرِهِ هُوَ أَوْلَى النَّاسِ بِالَّذِي قَبْلَهُ وَ هُوَ وَصِيُّهُ وَ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَ وَصِيَّتُهُ وَ ذَلِكَ عِنْدِي لَا أُنَازَعُ فِيه‏. ...

فَقَالَ إِنِّي كَرِهْتُ أَنْ تُغْلَبَ وَ أَنْ يُقَالَ إِنَّهُ لَمْ يُوصَ فَأَرَدْتُ أَنْ تَكُونَ لَكَ حُجَّة.

«عبد الاعلي مي‌‌گويد: از امام صادق عليه السلام از سخن عامه سؤال كردم كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرموده: هر كه بميرد و براي او امامي نباشد، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است. ... تا اينجا كه مي‌رسد كه امام باقر عليه السلام فرموده: صاحب اين امر (امام) با سه ويژگي كه در غير اونيست شناخته مي‌شود و او نسبت به امام قبل سزاوار است. وصيت امام پيشين، وجود سلاح رسول خدا صلي الله عليه وآله در نزد او، و وصيت امام پيشين، اين موارد در نزد من است كه هيچ كسي در آن با من منازعه ندارد.»

الكافي، الشيخ الكليني، ج 1، ص 379

كيفيت دلالت روايت بر امامت امام صادق عليه السلام

در اين روايت چند جمله بر امامت آن حضرت دلالت مي‌نمايد:

1. جمله‌ي: إِنَّ أَبِي عليه السلام اسْتَوْدَعَنِي مَا هُنَاكَ.

مراد از «ما هناك» كتب و سلاح و آثار پيامبر است كه از نظر شيعه، نشانه هاي امامت امام محسوب مي‌شوند. و امام باقر عليه السلام نيز آنها را به امام صادق عليه السلام سپردند. معنايش اين است كه بعد از من، شما امام هستيد. علامه‌ي مجلسي در توضيح اين قسمت مي‌نويسد:

ايضاح : «ما هناك» أي من الكتب والسلاح وغيرهما من آثار النبي صلى الله عليه وآله وسائر الأنبياء عليهم السلام ...

«مراد از «ما هناك» كتابها، سلاح و غير آن از آثار پيامبر صلي الله عليه وآله و ساير انبياء عليهم السلام است.»

المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 79، ص 47، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

2. اين فراز از روايت: وَ أَوْصَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَمَرَهُ أَنْ يُكَفِّنَهُ فِي بُرْدِهِ ...

در اين قسمت ، امام باقر عليه السلام به فرزندش وصيت مي‌كند كه امور تكفين و تدفين ايشان را بر عهده بگيرد و از نظر شيعه امام معصوم را جز امام و معصوم ديگر تجهيز نمي‌كند؛ بنابراين، امام صادق عليه السلام، مقام امامت را بعد از پدر بزرگوارشان دارا هستند.

مرحوم سيد محسن در كتاب «اعيان الشيعه» مي‌گويد:

أراد ان يعلمهم انه وصيه وخليفته والامام من بعده .

«امام باقر عليه السلام مي‌خواست با اين وصيتش به آنها بفهماند كه امام صادق عليه السلام وصي، جانشين و امام بعد از ايشان است.»

الأمين، السيد محسن (متوفاي1371هـ)، أعيان الشيعة، ج 1، ص 659، تحقيق وتخريج: حسن الأمين، ناشر: دار التعارف للمطبوعات - بيروت – لبنان، سال چاپ : 1403 - 1983 م

مرحوم آيت الله العظمي تبريزي براي اثبات دلالت اين روايت به امامت آن حضرت مي‌فرمايد:

هذا کما تقدم ـ بضميمه ما دلت عليه النصوص وقام عليه الإجماع أنّ الإمام عندنا لا يتولّى تجهيزه إلاّ إمام مثله إذا کان حاضراً، وأنّ الوصيه هي من علائم الإمامه ـ يکون نصاً على إمامه الصادق (عليه السلام) .

«اين روايت (به ضميمه‌ي آنچه روايات بر آن دلالت مي‌كند و اجماع شيعه بر اين كه امور تجهيز امام را جز امام زماني‌كه حاضر باشد، بر عهده نمي‌گيرد و وصيت كردن از نشانه هاي امامت است)، دليل روشن بر امامت امام صادق عليه السلام است.»

النصوص الصحيحة - الميرزا جواد التبريزي - ص 21، طبق برنامه مكتبة اهل البيت

فراز پاياني روايت نيز، اين تحليل را تأييد مي‌كند كه فرمود: فَقَالَ: يَا بُنَيَّ كَرِهْتُ أَنْ تُغْلَبَ وَ أَنْ يُقَالَ إِنَّهُ لَمْ يُوصَ إِلَيْهِ فَأَرَدْتُ أَنْ تَكُونَ لَكَ الْحُجَّةُ.

علامه مجلسي در توضيح اين قسمت آورده است:

أن تغلب على بناء المجهول أي في الإمامة ، فان الوصية من علاماتها أو فيما أوصى إليه مما يخالف العامة ، كتربيع القبر أو الأعم .

«كلمه «تغلب» به صورت صيغه مجهول خوانده مي‌شود، معنايش اين است كه دوست ندارم در امر امامت بر شما غالب شوند؛ زيرا وصيت از نشانه هاي امامت است يا در چيزي كه به امام وصيت شده و مخالف نظر عامه است غالب شوند مثل چهار گوشه كردن قبر ...»

بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج47، ص 14

شارح اصول كافي چند وجه را در مورد اين كه مراد از غلبه چيست ذكر كرده است:

قوله ( فقال يا بني كرهت أن تغلب ) لعل وجه الغلبة أمور : الأول تربيع القبر ، والثاني رفعه ، فإن روايات العامة مختلفة ففي بعضها تسوية القبور وفي بعضها تسنيمها ... ، والثالث التنازع في الإمامة والتخالف فيها فإن الوصية الظاهرة من علامات الإمام كما مر إليه إشارة بقوله : وأن يقال أنه لم يوص فأردت أن تكون لك الحجة أي الحجة التي هي الوصية الظاهرة .

«در باره اين فرمايش امام: «بر تو غالب نشوند» چند وجه است:

يك: چهار گوش ساختن قبر، دو: با لا آوردن آن ؛ زيرا روايات اهل سنت در اين باره مختلف است، برخي گفته اند روي قبر هموار باشد برخي گفته اند بر آمدگي داشته باشد. ... سوم: منازعه در امر امامت و مخالفت كردن در آن. زيرا وصيت آشكار از نشانه هاي امام است چنانچه گذشت. به اين مطلب امام در اين كلامش اشاره كرده و فرمود: وأن يقال أنه لم يوص فأردت أن تكون لك الحجة؛ و حجت، همان وصيت ظاهر و آشكار است.»

المازندراني، مولي محمد صالح (متوفاي1081هـ)، شرح أصول الكافي، ج 6، ص 174، تحقيق: مع تعليقات: الميرزا أبو الحسن الشعراني / ضبط وتصحيح: السيد علي عاشور،‌ ناشر: دار إحياء التراث العربي للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، چاپ: الأولى1421 - 2000 م

تصحيح روايت:

اين روايت را علماي شيعه تصحيح كرده اند. از جمله مرحوم مجلسي ذيل روايت دوم كه ذكر شد، در باره سندش مي‌فرمايد:

الحديث الثاني‏: حسن على الظاهر.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏4 ؛ ص229، تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.

مرحوم آيت الله تبريزي درباره صحت سند روايت هشتم مي‌گويد:

فمن ما ورد من النص على إمامة جعفر بن محمد الصادق عليه السلام ، الرواية الصحيحة التي نقلها الكليني رحمه الله في الكافي عن علي بن إبراهيم عن محمد بن عيسى عن يونس بن عبد الرحمن عن عبد الأعلى عن أبي عبد الله الصادق عليه السلام : " إن أبي استودعني ما هناك فلما حضرته ...

«از مجموعه رواياتي ‌كه بر امامت جعفر بن محمد صادق عليه السلام وارد شده، اين روايت صحيحي است كه آن را مرحوم كليني در كتاب كافي از علي بن ابراهيم با سندش از عبد الاعلي از امام صادق عليه السلام نقل كرده است ....»

النصوص الصحيحة، الميرزا جواد التبريزي، ص 20

روايت چهارم: (داراي سند صحيح)

5 – عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ أَبِي قَالَ لِي ذَاتَ يَوْمٍ فِي مَرَضِهِ يَا بُنَيَّ أَدْخِلْ أُنَاساً مِنْ قُرَيْشٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ حَتَّى أُشْهِدَهُمْ قَالَ فَأَدْخَلْتُ عَلَيْهِ أُنَاساً مِنْهُمْ فَقَالَ يَا جَعْفَرُ إِذَا أَنَا مِتُّ فَغَسِّلْنِي وَ كَفِّنِّي وَ ارْفَعْ قَبْرِي أَرْبَعَ أَصَابِعَ وَ رُشَّهُ بِالْمَاءِ فَلَمَّا خَرَجُوا قُلْتُ يَا أَبَتِ لَوْ أَمَرْتَنِي بِهَذَا لَصَنَعْتُهُ وَ لَمْ تُرِدْ أَنْ أُدْخِلَ عَلَيْكَ قَوْماً تُشْهِدُهُمْ فَقَال‏ يَا بُنَيَّ أَرَدْتُ أَنْ لَا تُنَازَعَ.

«امام صادق عليه السلام فرمود: روزي كه پدرم مريض بود به من فرمود: فرزندم! افرادي از مردم قريش اين شهر را نزد من بياور تا آنها را شاهد گيرم. گروهي از آنها را نزد ايشان آوردم . حضرت فرمود: اي جعفر ! وقتي من از دنيا رفتم، مرا غسل بده، كفن كن و قبر مرا چهار انگشت بلند كن وروي قبرم آب بپاش. وقتي آنها رفتند، عرض كردم اي پدر! بدون حضور آنها و شاهد گرفتن آنان اگر به من دستور مي‌دادي انجام مي‌دادم. فرمود: اي پسرم خواستم با شما منازعه نكنند.»

الكافي ، الشيخ الكليني ، ج 3 ص 200

اين روايت نيز همانند روايت پيشين، بر امامت امام صادق عليه السلام دلالت دارد؛‌ زيرا امام باقر عليه السلام در باره تجهيز ودفن خودش به ايشان وصيت كرده است. علامه مجلسي در توضيح اين روايت مي‌نويسد:

بيان : أي في إعمال تلك السنن وارتكاب التغسيل والتكفين، أو في الإمامة فإن الوصية من علاماتها.

«يعني در انجام اين سنت ها و تغسيل و تكفين يا در امر امامت با شما منازعه نكنند، زيرا وصيت كردن از نشانه هاي امامت است.»

بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 46 ص 214

سيد محسن امين نيز، بعد از نقل روايت مي‌نويسد:

اي لا تنازع في الإمامة والخلافة من بعدي متى علموا انك وصيي .

«يعني در امر امامت و جانشيني بعد از من بعد از اين كه وصيت مرا بدانند، منازعه نكنند.»

أعيان الشيعة ، السيد محسن الأمين ، ج 1 ، ص 659

تصحيح روايت:

اين روايت نيز همانند روايات قبل از نظر سند صحيح است. علامه مجلسي ذيل روايت مي‌نويسد:

الحديث الخامس‏: حسن.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏14 ؛ ص111، تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.

شيخ هادي نجفي پس از نقل روايت، سند آن را تصحيح كرده است:

الرواية صحيحة الإسناد .

موسوعة أحاديث أهل البيت (ع) ، الشيخ هادي النجفي، ج 11 ، ص 57

روايت پنجم:

مرحوم خزاز قمي در كتاب «كفاية الاثر» روايات متعددي را در باره امام صادق عليه السلام ذكر كرده، از جمله‌اي آنها، روايت ذيل است:

أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُحَارِبِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ المغاليُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ هَمَّامٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي هَمَّامُ بْنُ نَافِعٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ عليه السلام لِأَصْحَابِهِ يَوْماً إِذَا افْتَقَدْتُمُونِي فَاقْتَدُوا بِهَذَا فَإِنَّهُ الْإِمَامُ بَعْدِي وَ أَشَارَ إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ عليه السلام .

«ابو همام بن نافع مي‌گويد: روزي امام باقر عليه السلام به اصحابش فرمود: وقتي مرا از دست داديد، به ايشان (امام صادق عليه السلام) اقتدا كنيد؛ زيرا او امام پس از من است و به پسرش جعفر عليه السلام اشاره كرد.»

الخزاز القمي الرازي، أبي القاسم علي بن محمد بن علي (متوفاي400هـ)، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر، ص 255، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي، ناشر: انتشارات ـ قم، 140هـ .

كيفيت دلالت اين روايت بر امامت امام صادق عليه السلام صريح است؛ زيرا امام باقر عليه السلام مي‌فرمايد: امام بعد از من، امام صادق عليه السلام است.

روايت ششم:

در روايت ديگري نيز، امام باقر عليه السلام در پاسخ ابو مريم عبد الغفار كه از امام پس از ايشان سؤال كرده بود، صريحا فرمود: بعد از من جعفر، امام و پدر ائمه است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ هودة [هَوْذَةَ] بْنِ أَبِي هَرَاسَةَ أَبُو سُلَيْمَانَ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ أَبِي بِشْرٍ النَّهَاوَنْدِيُّ الْأَحْمَرِيِّ بِنَهَاوَنْدَ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ عَبْدِ الْغَفَّارِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى مَوْلَايَ الْبَاقِرِ عليه السلام وَ عِنْدَهُ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ ذَكَرَ الْإِسْلَامَ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي فَأَيُّ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ قَالَ مَنْ سَلِمَ المُؤْمنين [الْمُؤْمِنُونَ‏] مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ . ...

قُلْتُ فَإِنْ كَانَ هَذَا كَائِنٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَإِلَى مَنْ بَعْدَكَ قَالَ إِلَى جَعْفَرٍ وَ هُوَ سَيِّدُ أَوْلَادِي وَ أَبُو الْأَئِمَّةِ صَادِقٌ فِي قَوْلِهِ وَ فِعْلِهِ وَ لَقَدْ سَأَلْتَ عَظِيماً يَا عَبْدَ الْغَفَّارِ وَ إِنَّكَ لَأَهْلُ الْإِجَابَة

«عبد الغفار بن قاسم مي‌گويد: بر مولايم امام باقر عليه السلام وارد شدم در حالي كه گروهي از اصحابش نزد ايشان بودند. سخن از اسلام به ميان آمد. عرض كردم آقاي من، چه اسلامي با فضيلت تر است؟. فرمود: اسلام كسي كه مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند. ...

عرض كردم : اگر چنين است (بعد از شما اماماني ديگر وجود دارند) بعد از شما به سوي چه كسي رو آوريم؟ فرمود: به جعفر و او آقاى فرزندان من و پدر امامان است، راستگو و صادق در گفتار و كردار است. اى عبد الغفار! (بدان كه) سؤال بزرگى كردى و (چون) شايستگى جواب را داشتى، (پاسخش را گفتم).

كفاية الأثر ، الخزاز القمي ، ص 252

روايت هفتم

در روايت ديگري امام باقر عليه السلام به محمد بن مسلم امام صادق عليه السلام را نشان مي‌دهد و مي‌فرمايد: اين امام بعد از من است و به او اقتدا كن و علم ودانش را از او فرا گير:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَخْلَدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فُرَاتٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عليه السلام إِذْ دَخَلَ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَ عَلَى رَأْسِهِ ذُؤَابَةٌ وَ فِي يَدِهِ عَصًا يَلْعَبُ بِهَا فَأَخَذَهُ الْبَاقِرُ عليه السلام وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ ضَمّاً ثُمَّ قَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي لَا تَلْهُو وَ لَا تَلْعَبُ ثُمَّ قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ هَذَا إِمَامُكَ بَعْدِي فَاقْتَدِ بِهِ وَ اقْتَبِسْ مِنْ عِلْمِهِ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَهُوَ الصَّادِقُ الَّذِي وَصَفَهُ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَ إِنَّ شِيعَتَهُ مَنْصُورُونَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعْدَاءَهُ مَلْعُونُونَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ عَلَى لِسَانِ كُلِّ نَبِيٍّ فَضَحِكَ جَعْفَرٌ عليه السلام وَ احْمَرَّ وَجْهُه‏. ...

«محمّد بن مسلم مي‌گويد: خدمت امام باقر عليه السّلام بودم كه پسرش جعفر عليه السّلام وارد شد در حالي كه بر سرش گيسو و در دستش چوبى داشت كه با آن چوب بازى ميكرد. امام باقر عليه السلام او را در آغوش گرفته و فرمود: پدر و مادرم فدايت بازى نكن. آنگاه به من رو كرد و فرمود: اي محمّد، اين پيشواى تو است بعد از من از او پيروى كن و از علم و دانش او استفاده نما به خدا سوگند اين همان صادقى است كه پيامبر مژده او را داده است همانا شيعيانش در دنيا و آخرت پيروز و دشمنانش در دنيا و آخرت مورد لعن هر پيامبري هستند. جعفر عليه السلام خنده نمود و روي مباركش سرخ شد.»

كفاية الأثر، الخزاز القمي، ص 254

نتيجه:

طبق روايات بالا كه در اين نوشتار نقل شد:

اولا: امام باقر عليه السلام در باره امامت فرزندش امام صادق عليه السلام وصيت كرده وايشان را به عنوان امام و پيشواي امت اسلام معرفي نموده است؛

ثانيا: علاوه بر اين نصوص ويژه، روايات صحيح ديگري نيز وارد شده كه بر امامت همه‌ي ائمه‌ي طاهرين عليهم السلام دلالت دارند. و در نتيجه امامت آنها از روايات صحيح شيعه قابل اثبات است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)



Share
41 | علی | Iran - Tehran | ١٥:٠١ - ١٨ شهریور ١٣٩٤ |
با سلام .میخواستم بدانم این روایت از نظر سندی صحیح میباشد یا خیر((تهران در آخر زمان:
از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است که به مفضل فرمودند: «بدان ای مفضل، در حوالی ری، کوه سیاهی است که در دامنۀ آن شهری بنا خواهد شد که آن را طهران می نامند، و آن دار الزوراء است که قصرهایش(خانه های مجلل) مثل خانه های بهشتی و زن هایش مثل حور العین است.
بدان ای مفضل! آن زن ها لباس کفار می پوشند و خود را به شکل مستکبرانه ای در می آورند، بر زین ها سوار می شوند(مرکب های روز،…)، به همسران خود تمکین نمی کنند، درآمد شوهرشان کفاف مخارج آن ها را نمی دهد؛… بدان درآخرزمان اگر می خواهی دینت را حفظ کنی در این شهر سکونت نکنید، از آن جا فرار کنید و به قله کوه ها فرار کنید، از سوراخی به سوراخ دیگر، مانند فرار روباه با بچه هایش….»زیرابه ناگاه به حادثه ای چنان نابودودرهم کوبیده شود که کسانی که قبلا انرا دیده اند ازانجا گذر کنند تصور کنند مسیررااشتباه امده اند.
(الزام الناصب، 183؛
منتخب التواریخ، ص875؛ مجمع النورین مرندی، ص139؛ بحارالانوار ج52، ص258؛
یوم الخلاص، ص464؛
منتخب الاثر، ص430

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اين حدیث بدون سند نقل شده است لذا ضعيف است اما بايد به اين نکته توجه کرد روايات ديگر با اين مضامين اما بدون اينکه نام شهري در آن ذکر شود و با عنوان علائم آخر الزمان، نقل شده است
به عنوان مثال محدث نوري روايتي را چنين نقل کرده است:
علي بن إبراهيم في تفسيره، عن أبيه عن سليمان بن مسلم الخشاب عن عبد الله بن جريح المكي عن عطاء بن أبي رباح عن عبد الله بن عباس عن رسول الله ص‏ في حديث طويل في ذكر أشراط الساعة أنه قال: يا سلمان و عندها يكتفي الرجال بالرجال و النساء بالنساء و يغار على الغلمان كما يغار على‏ الجارية في بيت أهلها و تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال و يركبن‏ ذوات الفروج السروج فعليهن من أمتي لعنة الله‏
مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏8 ص275
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
42 | امین | | ٢٣:٠٨ - ١٩ شهریور ١٣٩٤ |
بسیار ممنون بزرگواران.. خدا خیرتون بده
43 | مجتبی | | ٠٠:٣٦ - ٢٠ شهریور ١٣٩٤ |
سلام
با توجه به دو این روایت آیا امام حسن علیه السلام مطلاق بوده؟
4 - حميد بن زياد، عن الحسن بن محمد بن سماعة، عن محمد بن زياد بن عيسى، عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إن عليا قال وهو على المنبر: لا تزوجوا الحسن فإنه رجل مطلاق، فقام رجل من همدان فقال: بلى والله لنزوجنه وهو ابن رسول الله صلى الله عليه وآله وابن أمير المؤمنين عليه السلام فإن شاء أمسك وإن شاء طلق.
كافي، ج 6، ص 56.
عنه، عن ابن محبوب، عن عبد الله بن سنان، عن أبى عبد الله (ع) قال: أتى رجل أمير المؤمنين عليا (ع) فقال له: جئتك مستشيرا، إن الحسن (ع) والحسين (ع) وعبد الله بن جعفر (ره) خطبوا إلى فقال أمير المؤمنين (ع): المستشار مؤتمن، أما الحسن، فانه مطلاق للنساء، ولكن زوجها الحسين فانه خير لابنتك
محاسن برقي، ج 2، ص 601

ممنون

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اولا: اين روايات با عصمت امام حسن عليه السلام منافات دارد لذا نمي شود به آنها اعتماد کرد
ثانيا اگر آن حضرت همسران زیادى اختیار کرده بود، لازمه اش این بود که فرزندان زیادى هم داشته باشد در صورتى که چنین نیست؛ بالاترین رقم را در مورد فرزندان امام مجتبى(علیه السلام) ابن جوزى نوشته است که 23 نفر مى باشد.
جهت اطلاع بيشتر به کتاب پاسخ به پرسشهاى مذهبى، آيت الله العظمي مکارم شيرازي ص: 202 رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
44 | امین | | ١٠:١٠ - ٢١ شهریور ١٣٩٤ |
طبق نقل بخاری آیه 84 توبه در تأیید حرف عمر نازل شد... از نظر علمای شیعه نزول این آیه برای چه کسی بود؟؟؟
آیه 18 سوره فتح هم به گفته علمای اهل سنت درباره فتح خیبر به دستان امیرمومنان فتح شد ( فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا ) لطفا روایات اهل سنت رو درباره شان نزول آیه مطرح کنید..

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اولا: بیشتر این روایت در کتب اهل سنت نقل شده است اگر چیزی نیز در شیعه شبیه به آن روایات آمده گذشته از ضعف، موافق روایات عامه بوده مورد قبول ما نیست
در روایات شیعه آمده است:
عن العباس بن هلال عن أبي الحسن الرضا ع قال‏ إن الله تعالى قال لمحمد ص: «إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ‏» فاستغفر لهم مائة مرة ليغفر لهم فأنزل الله «سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ- أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ‏» و قال: «وَ لا تُصَلِ‏ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ‏ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‏ قَبْرِهِ‏» فلم يستغفر لهم بعد ذلك‏و لم يقم على قبر أحد منهم‏
تفسير العياشي ؛ ج‏2 ؛ ص100
در ضمن این روایت اگر نیز در اهل سنت نقل شده اگر دقت شود بیشتر دلیل بر مذمت عمر است که در آن آمده است «ویحک» که دلیل بر ذم عمر است
در خصوص آیه بعدی نیز در برخی منابع آمده است مراد خیبر است
فأنزل السكينة عليهم وأثابهم ( يعني وأعطاهم ) فتحا قريبا ( [ آية : 18 ] يعني مغانم خيبر . تفسير سورة الفتح من الآية ( 19 ) فقط .
تفسير مقاتل بن سليمان ج 3 ص 250
جهت اطلاع از این آیه به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات

45 | حلی | | ٢١:٠١ - ٢١ شهریور ١٣٩٤ |
سلام
ابن تیمیه در منهاج در مورد حدیث رایت برای رد کلام علامه حلی رحمه الله چند تا جواب میگه تقریبا همه جوابهاش یا بهتره بگیم تدلیساتش رو فهمیدم غیر این قسمت از جواب دومش که تو پرانتز مشخص کردم
الثاني: أن إخباره أن عليا يحب الله ورسوله، ويحبه الله ورسوله حق، وفيه رد على النواصب لكن الرافضة الذين يقولون إن الصحابة ارتدوا بعد موته لا يمكنهم الاستدلال بهذا ; (لأنه الخوارج تقول لهم هو ممن ارتد أيضا، كما قالوا لما حكم الحكمين إنك قد ارتددت عن الإسلام فعد إليه.)
منهاج ج۲-ص۳۶۶
یعنی خوارج میگفتند امیرالمومنین هم مرتد شده چون حکمیت رو قبول کرده؟ خوب میگفتند که می گفتند که چی؟ دقیقا نمی فهمم منظور این تیمیه چیه؟
ممنون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
منظور ابن تیمیه این است که چون ما اهل سنت همه صحابه را عادل ومومن می دانیم می توانیم در برابر نواصب به این روایت استدلال کنیم ولی شیعه وقتی صحابه را مرتد می دانند نمی توانند در مقابل خوارج به این روایت استناد کنند چون خوارج در برابر شیعه می گویند طبق عقیده شما تمامی صحابه مرتد هستند و حضرت علی نیز مرتد می باشد چون حکمیت را قبول کرده است
این گونه کج فهمی و تدلیس از ابن تیمیه بسیار طبیعی می باشد، ابن تیمیه با این تدلیس خواسته وانمود کند که شیعه تمام صحابه را مرتد می داند و از این رو بیان کند که شیعه نمی تواند در برابر خوارج ایمان حضرت علی را ثابت کند چون آنها نیز می گویند که حضرت علی از صحابه می باشد و مرتد شده است، در حالی که جدای از این مطلب که ما حضرت علی علیه السلام را بسیار بالاتر از صحابه می دانیم وایشان اصلا هم ردیف صحابه نمی باشند تا چنین اشکالی مطرح بشود، اصلا شیعه تمامی صحابه را مرتد نمی داند.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
46 | امین | | ١٢:٢٢ - ٢٣ شهریور ١٣٩٤ |
اعتبار این روایت مجمع الزوائد چقدره؟؟
15009 - وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: «خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - فَسَمِعْتُهُ وَهُوَ يَقُولُ: " أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ أَبْغَضَنَا - أَهْلَ الْبَيْتِ - حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَهُودِيًّا ". فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَإِنْ صَامَ وَصَلَّى؟ قَالَ: " وَإِنْ صَامَ وَصَلَّى، وَزَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ، احْتَجَرَ بِذَلِكَ مِنْ سَفْكِ دَمِهِ، وَأَنْ يُؤَدِّيَ الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ. مُثِّلَ لِي أُمَّتِي فِي الطِّينِ، فَمَرَّ بِي أَصْحَابُ الرَّايَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ لَعَلِيٍّ وَشِيعَتِهِ».
رَوَاهُ الطَّبَرَانِيُّ فِي الْأَوْسَطِ، وَفِيهِ مَنْ لَمْ أَعْرِفْهُمْ.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
روايت در خصوص عواقب بغض اهل بيت و اينکه کسي اگر بغض ايشان را داشته باشد داخل در آتش کي شود، هم معتبر و نيز فراوان است هر چند روايت مورد نظر شما را ضعيف دانسته اند
: قال رسول الله صلى الله تعالى عليه وسلم والذي نفسي بيده لا يبغضنا أهل البيت إلا أدخله الله تعالى النار إلى غير ذلك مما لا يحصى كثرة من الأخبار
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ج 25 ص 32
وصح أنه صلى الله عليه وسلم قال ( والذي نفسي بيده لا يبغضنا أهل البيت أحد إلا أدخله الله النار )
ط الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط ج 2 ص 687
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
47 | امین | | ١٢:٤٣ - ٢٤ شهریور ١٣٩٤ |
از نظر احناف وضوی شافعی ها و حنبلی و مالکی غلط هست... میشه روایت در این مورد رو مطرح کنید؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در این خصوص مطلبی پیدا نکردیم
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
48 | مرتضی | | ١٧:٥٦ - ٢٦ شهریور ١٣٩٤ |
باسلام. نزدیک یک ماه هست که سایت شبکه ولایت به روز رسانی نشده.خاصه آرشیو سایت که ما دانشجویان بخاطر شرایطمان تنها از راه دانلود برنامه ها ازآرشیو میتوانیم از مطالب شبکه استفاده کنیم چندین مرتبه از قسمت ارتباط با ما سایت خود شبکه درخواست گلایه و حتی اعتراض خود را فرستادیم اما تا بحال فایده ای نداشته لطف کنید شما به استاد قزوینی انتقال بدیدتاپگیری کنن باتشکر یاعلی
49 | امین | | ١٤:٥١ - ٢٨ شهریور ١٣٩٤ |
باسلام..
اگر امکان دارد نظر حضرت امیر (ع) و اهل بیت (ع) رو درمورد خلفای غاصب و مخصوصا در مورد عمر (لعن) رو فقط از کتب شیعه نقل کنید..... و همچنین نظر علما و فقهای بزرگ شیعه ..
( من این روایات رو فقط برای پاسخ به شبهات میخوام ممنون )


پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
با سلام
در روايات شيعه آمده است که اهل بيت خلفا را غاضب خلافت مي دانستند
قد عملت الولاة قبلي أعمالا خالفوا فيها رسول الله (صلى الله عليه وآله) متعمدين لخلافه، ناقضين لعهده مغيرين لسنته . حكمرانان پيش از من كارهائى انجام دادند كه در آنها با رسول خدا (ص) مخالفت كردند و از روى تعمد راه خلاف پيمودند، و پيمانش را شكستند، و سنت و روشش را تغيير دادند،
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 59
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
50 | امین | | ٠٢:٤٧ - ٢٩ شهریور ١٣٩٤ |
روایتی پیدا کردم که پیامبر (ص) میفرماید : { يَخْرُجُونَ عَلَى خَيْرِ فِرْقَةٍ مِنَ النَّاسِ } که در سنن کبری نسائی آمده سایت سنی آنلاین حکم روایت رو صحیح دانسته اگر میشه روایت رو ترجمه بفرماید :
8508 - أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُصَفَّى بْنِ بُهْلُولٍ قَالَ: حَدَّثَنَا الْوَلِيدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ: وَحَدَّثَنَا بَقِيَّةُ بْنُ الْوَلِيدِ، وَذَكَرَ آخَرُ قَالُوا: حَدَّثَنَا الْأَوْزَاعِيُّ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ، وَالضَّحَّاكُ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: بَيْنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقْسِمُ ذَاتَ يَوْمٍ قَسْمًا فَقَالَ ذُو الْخُوَيْصِرَةِ التَّمِيمِيُّ: يَا رَسُولَ اللهِ اعْدِلْ قَالَ: «وَيْحَكَ وَمَنْ يَعْدِلْ إِذَا لَمْ أَعْدِلْ؟» فَقَامَ عُمَرُ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ «ائْذَنْ لِي حَتَّى أَضْرِبَ عُنُقَهُ» فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَا، إِنَّ لَهُ أَصْحَابًا يَحْتَقِرُ أَحَدُكُمْ صَلَاتَهُ مَعَ صَلَاتِهِ، وَصِيَامَهُ مَعَ صِيَامِهِ، يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ مُرُوقَ السَّهْمِ مِنَ الرَّمِيَّةِ، حَتَّى إِنَّ أَحَدَهُمْ لَيَنْظُرُ إِلَى نَصْلِهِ، فَلَا يَجِدُ فِيهِ شَيْئًا، ثُمَّ يَنْظُرُ إِلَى رِصَافِهِ، فَلَا يَجِدُ فِيهِ شَيْئًا، ثُمَّ يَنْظُرُ إِلَى نَضِيِّهِ، فَلَا يَجِدُ فِيهِ شَيْئًا، ثُمَّ يَنْظُرُ إِلَى قُذَذِهِ، فَلَا يَجِدُ فِيهِ شَيْئًا سَبَقَ الْفَرْثَ وَالدَّمَ، يَخْرُجُونَ عَلَى خَيْرِ فِرْقَةٍ مِنَ النَّاسِ، آيَتُهُمْ رَجُلُ أَدْعَجُ إِحْدَى يَدَيْهِ مِثْلُ ثَدْيِ الْمَرْأَةِ، أَوْ كَالْبَضْعَةِ تَدَرْدَرُ» قَالَ أَبُو سَعِيدٍ: «أَشْهَدُ لَسَمِعْتُ هَذَا مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَأَشْهَدُ أَنِّي كُنْتُ مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِينَ قَاتَلَهُمْ، فَأَرْسَلَ إِلَى الْقَتْلَى، فَأُتِيَ بِهِ عَلَى النَّعْتِ الَّذِي نَعَتَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ»
و در منابع دیگری هم به این صورت آمده :
( يخرجونعلى خير فرقة من الناس ) ‏ وأشهد أنعليا قتلهم " وفي ذلك الحديث دليل قاطع علي ان عليا (ع) و اصحابه و شيعته هم خير فرقة من الناس بقول النبي الاعظم (ص) .


اگر در منابع شیعی روایت صحیحی هم در این مورد وجود دارد لطفا مطرح کنید... تشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين روايت در صحيح بخاري و منابع فراوان نقل شده است و در کتب شيعه نيز از منابع اهل سنت نقل شده است
روايت صحيح بخاري چنين است
وهو يَقْسِمُ قِسْمًا أَتَاهُ ذُو الْخُوَيْصِرَةِ وهو رَجُلٌ من بَنِي تَمِيمٍ فقال يا رَسُولَ اللَّهِ اعْدِلْ فقال وَيْلَكَ وَمَنْ يَعْدِلُ إذا لم أَعْدِلْ قد خِبْتَ وَخَسِرْتَ إن لم أَكُنْ أَعْدِلُ فقال عُمَرُ يا رَسُولَ اللَّهِ ائْذَنْ لي فيه فَأَضْرِبَ عُنُقَهُ فقال دَعْهُ فإن له أَصْحَابًا يَحْقِرُ أحدكم صَلَاتَهُ مع صَلَاتِهِمْ وَصِيَامَهُ مع صِيَامِهِمْ يقرؤون الْقُرْآنَ لَا يُجَاوِزُ تَرَاقِيَهُمْ يَمْرُقُونَ من الدِّينِ كما يَمْرُقُ السَّهْمُ من الرَّمِيَّةِ يُنْظَرُ إلى نَصْلِهِ فلا يُوجَدُ فيه شَيْءٌ ثُمَّ يُنْظَرُ إلى رِصَافِهِ فما يُوجَدُ فيه شَيْءٌ ثُمَّ يُنْظَرُ إلى نَضِيِّهِ وهو قِدْحُهُ فلا يُوجَدُ فيه شَيْءٌ ثُمَّ يُنْظَرُ إلى قُذَذِهِ فلا يُوجَدُ فيه شَيْءٌ قد سَبَقَ الْفَرْثَ وَالدَّمَ آيَتُهُمْ رَجُلٌ أَسْوَدُ إِحْدَى عَضُدَيْهِ مِثْلُ ثَدْيِ الْمَرْأَةِ أو مِثْلُ الْبَضْعَةِ تَدَرْدَرُ وَيَخْرُجُونَ على حِينِ فُرْقَةٍ من الناس قال أبو سَعِيدٍ فَأَشْهَدُ أَنِّي سمعت هذا الحديث من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيَّ بن أبي طَالِبٍ قَاتَلَهُمْ وأنا معه فَأَمَرَ بِذَلِكَ الرَّجُلِ فَالْتُمِسَ فَأُتِيَ بِهِ حتى نَظَرْتُ إليه على نَعْتِ النبي صلى الله عليه وسلم الذي نَعَتَهُ
صحيح البخاري ج 3 ص 1321
ابو سعيد خدرى گويد: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اموال را قسمت مي كردند و ما هم در خدمت او بوديم، ناگهان ذو الخويصره تميمى پيدا شد و گفت:
يا رسول الله! در تقسيم اموال جانب عدالت را مراعات كن، حضرت فرمود: واى بر تو اگر من عدالت نداشته باشم پس كدام كس عادل خواهد بود
عمر بن خطاب گفت: يا رسول الله! اجازه بده گردن اين مرد را بزنيم پيغمبر فرمود: او را به حال خود واگذاريد اين مرد اصحاب و رفقائى دارد كه در اداء نماز و داشتن روزه كوشش دارند، و شما نماز و روزه خود را در مقابل نماز و روزه آنان به حساب نخواهيد آورد، اين گروه قرآن را زياد خواهند خواند، ولى از گردن‏هاى آنها تجاوز نخواهد كرد، اين جماعت از اسلام بيرون ميروند همچنان كه تير از كمان خارج ميگردد، مردى سياه در آينده پيدا خواهد شد كه بازوى او مانند پستان زن و يا پاره گوشت ميباشد كه همواره در حال حركت است و اين مرد به اتفاق جماعتى بر عليه بهترين جماعتى از مردم قيام خواهند كرد.
ابو سعيد گويد: من شهادت ميدهم كه اين حديث را از حضرت رسول شنيدم و نيز گواهى ميدهم كه على بن ابى طالب با اين گروه جنگ كرد، و من هم در خدمت آن جناب بودم، و امر كرد اين مرد را آوردند، و علامتى را كه پيغمبر فرمودند من در آن مرد مشاهده كردم.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
51 | امین | | ٢٢:٠٢ - ٠٣ مهر ١٣٩٤ |
روایتی هست بسند صحیح از پیامبر (ص) نقل شده که به حضرت علی (ع) فرمودند :‌
یا علی ان لک کنز فی الجنه وانک لدوقرنیها .. علی ان لک بیتا فی الجنه ( علی تو در بهشت خانه ای داری و تو مالک کل بهشتی ) - لطفا این روایت رو نقل کنید...
البته در این باره روایات ریاد است و حاکم هم در روایتی صحیح نقل کرده :
«يَا عَلِيُّ إِنَّ لَكَ كَنْزًا فِي الْجَنَّةِ، وَإِنَّكَ ذُو قَرْنَيْهَا فَلَا تُتْبِعَنَّ النَّظْرَةَ نَظْرَةً، فَإِنَّ لَكَ الْأُولَى وَلَيْسَتْ لَكَ الْآخِرَةُ»
ولی روایتی اون روایتی که در بالا نقل کردم رو نتونستم منبع اش رو ژیدا کنم لطفا روایت رو نقل کنید... ممنون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
روايت اولي در برخي از منابع اهل سنت بويژه در منابع لغوي نقل شده است:
س [ ه‍ ] ) وفيه أنه قال لعلي : إن لك بيتا في الجنة ، وإنك ذو قرنيها أي طرفي
الجنة وجانبيها
النهاية في غريب الحديث والأثر - مجد الدين ابن الأثير - ج 4 ص 51
ابن سلام هروي نيز مي نويسد:
وقال [ أبو عبيد ] : في حديث النبي عليه السلام أنه قال لعلي عليه السلام : إن لك بيتا في الجنة وإنك لذو قرنيها . قال أبو عبيد : قد كان بعض أهل العلم يتأول هذا الحديث أنه ذو قرني الجنة يريد طرفيها وإنما يأول ذلك لذكره الجنة في أول الحديث
غريب الحديث لابن سلام ج 3 ص 78
بيهقي نيز مي نويسد: وقال في علي بن أبي طالب ، رضوان الله عليه : إن لك بيتاً في الجنة وإنك ذو قرنيها
المحاسن والمساوى ج 1 ص 27
ازهري دارد:
صلى الله عليه وسلم قال لعليّ : ( إنَّ لك بيتاً في الجنة ، وإنَّك لذو قَرنَيها ) .
تهذيب اللغة ج 9 ص 86
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
52 | امین | | ٠٩:٣٦ - ٠٤ مهر ١٣٩٤ |
مخالفین به این گفته شیخ مفید استدلال می کنند و می گویند شیعیان غیر از خودشون رو کافر می دانند :
وأتفقت الامامية على أن من أنكر إمامة أحد الائمة وجحد ما أوجبه الله تعالى من فرض الطاعة فهو كافر ضال مستحق للخلود في النار

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اولا: در کلام شيخ مفيد اگر دقت کنيد انکار با جحد آمده است جحد در جايي است که انکار با علم و يقين باشد. همچنانکه جوهري در صحاح گويد: هو الانكار مع العلم.. وهذه الحالة يلزم منها الكفر حتى لو انكر الانسان مستحبا كالاستياك مثلا مع علمه باستحبابه وليس خاصا بالامامة الصحاح 2/451
اگر کسي يقين داشته باشد که بحث امامت از مباحث قرآني و از مباحث ما جاء به الرسول است و انکار کند، لا شک و لا ريب که انکار يکي از ضروريات دين است. شيعه و سني قائل است که منکر ضروري دين، کافر است.
پس کلمه جحد، اين مسئله را حل مي‌کند که مراد از اين انکار، انکار طبيعي نيست، جحد در جايي است که يقين باشد. اگر يک نفر کتاب و سنت را بررسي کرد و به اين نتيجه رسيد که خلافت اميرالمؤمنين (عليه السلام)، ما جاء به النبي است و اين را انکار کرد، اين کافر است همان‌طوري که علماء اهل سنت فتوا داده‌اند: من ترک الصلاة فهو کافر. حتي ترک صلاة، موجب کُفر است. در تمام کتاب‌هاي فقهي اهل سنت، نوشته‌اند که: تارک الصلاة کافر. ما هم مي‌گوييم: تارک الإمامة کافر.
در اينجا مي گوييم هيچ تفاوتي ندارد. ولي اگر کسي آمد منکر امامت شد به خاطر اينکه ادله اثبات امامت در نزد او ثابت نيست و به اين نتيجه رسيده است که در کتاب و سنت، چيزي که مُثْبِت امامت باشد، نيست، آيا اين هم کافر است؟ لا شک و لا ريب که هيچ فقيهي از فقهاي شيعه، معتقد به نجاست و کفر ايشان نيست.
بنابراين مراد شيخ مفيد انکار با يقين است
ثانيا:فقهاي بزرگ‌ اهل سنت مانند إبن عابدين و ابن نُجيم مصري و نووي ـ از علماي مشهور و برجسته أحناف است و همه مذاهب، نظر او را قبول دارند ـ مي‌گويد: من أنکر خلافة أبي بکر فهو کافر. حاشية رد المحتار لإبن عابدين ، ج1، ص605 ـ البحر الرائق لإبن نجيم المصري، ج1، ص611 ـ روضة الطالبين للنووي، جلد8، صفحه215
اهل سنت از ابن نُجيم مصري و ابن عابدين و نووي چه جوابي دارند؟
ابو حنيفه هم صراحت دارد کسي که منکر خلافت شيخين باشد، کافر است. به چه دليل؟
بخاري نيز في كتاب خلق أفعال العباد 13 شيعيان را کافر مي داند: ما أبالي صليت خلف الجهمي والرافض أم صليت خلف اليهود والنصارى ، ولا يسلم عليهم ولا يعادون ولا يناكحون ولا يشهدون ولا تؤكل ذبائحهم.
کساني که به شيخ مفيد در اين خصوص اشکال مي گيرند،ابتدا از مطالب خودشان پاسخ بدهند بعد به علماي شيعه اعتراض بکنند؟!!
موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات
53 | امین | | ١٠:٤٤ - ٠٤ مهر ١٣٩٤ |
احسنتم خدا خیرتون بده
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا أمیر المؤمنین و أولاده المعصومين علیهم السلام
54 | حق علی | | ١٠:٥٠ - ١٢ آبان ١٣٩٤ |
لطفا وثاقت علمی میرزا هاشم خراسانی صاحب کتاب منتخب التواریخ را بیان فرماید با ذکر سند
55 | عاشق علمدار کرب و بلا | | ٠٠:٢٤ - ٢٨ آبان ١٣٩٤ |
با سلام..
در مورد کتاب سلیم بن قیس و صحیح بودن این کتاب توضیح دهید و اینکه این کتاب چند طرق دارد؟؟
به این شبهات پاسخ دهید :
[سليم بن قيس الهلالي ينسب إليه الكتاب المشهور وهو موضوع بدليل أنه قال إن محمد بن أبي بكر وعظ أباه عند موته وقال فيه إن الأئمة ثلاثة عشر مع زيد وأسانيده مختلفة. لم يرو عنه إلا ابن أبي عياش، وفي الكتاب مناكير مشتهرة وما أظنه إلا موضوعاً]. رجال ابن ابي داود ص249
أبان بن أبي عياش فيروز، تابعي ضعيف روى عن أنس بن مالك، لا يلتفت إليه، وينسب أصحابنا وضع كتاب سليم بن قيس إليه. طرائق المقال ج2ص7 البروجردي
و از آیت الله سیستانی هم این عبارت را آورده اند :
171 السؤال:
كتاب سليم بن قيس الهلالي العامري الكوفي صاحب أمير المؤمين علي ع المتوفى سنة 90 هجرية الذي قال الأمام الصادق ع عن كتابه : أنه سر من أسرار آل محمد . فما مدى صحة هذا الكتاب وماذا يقول العلماء عنه خاصة مع اختلاف طبعاته في الوقت الحاضر ؟
الفتوى: في سنده إشكال
این را هم از سید خوئی آورده اند :
وكيفما كان فطريق الشيخ إلى كتاب سليم بن قيس بكلا سنديه ضعيف ولا أقل من جهة محمد بن علي الصيرفي ( أبي سمينة )

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
هر چند برخی مانند غضائری کتاب سلیم را زیر سوال برده اند، اما در مقابل عده زیادی از بزرگان شیعه کتاب او را معتبر و از اصول معتبره حساب کرده اند
حتی آیت الله خویی نیز در خصوص این کتاب گفته است این کتاب معتبر است
إنّه في نفسه ثقة جليل... وإنّ كتابه من الأصول المعتبرة بل من أكبرها، وإنّ جميع ما فيه صحيح قد صدر من المعصوم أو ممّن لابدّ من تصديقه وقبول روايته.
معجم رجال الحديث، ج 8 ، ص 220 رقم5391.
آن مطلبی را که شما از آیت الله خویی نقل کردید، وی گوید سندی که شیخ طوسی به کتاب سلیم دارد ضعیف است، اما این به معنی رد کتاب نیست همچنانکه نقل کردیم نظر ایشان این است که کتاب سلیم از اصول معتبره است
جهت اطلاع بیشتر به قسمت نظرات مقاله ذیل رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
56 | امین | | ١١:٤٨ - ١٧ اسفند ١٣٩٤ |
کانال جهانی پاسخ به شبهات مطرح شده علیه شیعه

telegram.me/shia_shobhe

ممنون از موسسه ولی عصر

57 | علی | | ١١:٤١ - ٢٨ تير ١٣٩٧ |
سلام. درباره مفهوم عصمت سوال داشتم.
بر فرض قبول عصمت، دو گزینه بیشتر وجود ندارد. عصمت یا خدادادیست یا اکتسابی.
اگر عصمت خدادادیست، پس معصومین نه تنها شان و جاگاه والایی ندارند بلکه حتی جایگاهشان از انسان های عادی نیز پایین تر است، چون "نمیتوانند" گناه کنند.
اگر عصمت اکتسابی است پس مختص پیامبران و 14 معصوم نیست و هر کسی میتواند به این مقام برسد.
این ایرادات چه پاسخی دارد؟
با تشکر

پاسخ:
سام علیکم
به این لینک مراجعه بفرمایید
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5262
58 | علی مقدم | | ٠٢:٣٦ - ٠١ مرداد ١٣٩٧ |
یسمه تعالی
سلام علیکم
آیا روایتی برای اثبات حقانیت شیعه و ائمه معصومین علیهم السلام وجود دارد که تمامی راویان آن از روات بخاری و مسلم باشند تا نشود به روایت ایراد گرفت ؟ اگر امکان دارد چند روایت ذکر فرمایید
خیلی ممنون ، موفق باشید

پاسخ:
سلام علیکم
شیعه قادر به اثبات حقانیت خود از کتب اهل سنت را دارد لکن شما موضوع رو مشخص کنید در اون مورد روایاتش رو خدمت شما ارسال کنیم.در هر مورد کتاب الغدیر روایات فراوانی ذکر کرده است.
59 | علی مقدم | | ١٣:٣٩ - ٠١ مرداد ١٣٩٧ |
سلام علیکم
خیلی ممنون از پاسخدهی تان
اگر امکان دارد چند روایت صحیح السند که ایراد گرفتن به آن سخت باشد ذکر کنید در مورد اینکه ابوبکر اولین مسلمان نیست .
خداوند جزای خیر عطایتان کند
البته یک سوال دیگر دارم که ثبت نام آموزش پودمانی از چه موقعی شروع میشود و آیا من که طلبه نیستم و از مردم عادی هستم میتوانم ثبت نام کنم ؟
بارک الله فیکم ، خیلی ممنون

پاسخ:
سلام علیکم
سیوطی از ذهبی در «تلخیص المستدرک» نقل کرده که خدیجه و ابوبکر و بلال و زید اولین کسانی بودند که بعد از بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به او ایمان آورده و با او خدا را عبادت کردند.[1] خود ذهبی در آخر کلامش آورده است: «گویا گوش در اینجا خطا کرده است؛ زیرا علی فرمود: من با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبادت خداوند می‌کردیم در حالی که من هفت سال داشتم.»[2]
در حدیثی از پیامبر وارد شده که فرمود: «أول من آمن ...» یعنی نخستین کسی که به پیامبر اسلام ایمان آورد و دست بیعت در دست او گذاشت حضرت علی (علیه‌السلام) است و تمام امت اسلامی اتفاق‌نظر دارند که از میان زنان، خدیجه کبری و از میان مردان علی بن ابیطالب بود، و همچنین برخی از صحابه با طرق مختلف این حدیث را از پیامبر اکرم نقل کرده‌اند که علی نخستین مردی بود که اسلام را قبول نمود و با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز خواند. لذا با نگاهی مختصر در کتب اهل‌سنت به این حقیقت خواهیم رسید:
1. از ابو سعید خدری وارد شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «یا علی لک سبع خصال لا یحاجّک فیهنّ احدٌ یوم القیامة أنت أول المؤمنین إیماناً بالله...[3] یعنی ای علی تو هفت ویژگی داری که هیچ کس نمی‌تواند در مورد آنها در روز قیامت با تو گفتگو کند: نخست اینکه تو اولین کسی هستی که ایمان به خدا آوردی و...»
2. از عایشه روایت شده که می‌گوید: «زوّجتک اعلم المؤمنین علماً و اقدمهم سلماً و ...[4] فاطمه دختر پیامبر این حدیث را برای من (عایشه) نقل کرد که پیامبر به او فرمود: تو را به همسری مردی درآوردم که علمش از همه‌ی مؤمنان بیشتر و در پذیرش اسلام از همه‌ی آنها مقدم‌تر و حلمش از همه فزون‌تر است.»
3. از ابن عباس روایت شده که می‌گوید: از عمر بن خطاب شنیدم که می‌گفت: نام علی را به بدی نبرید، من از رسول خدا درباره او اموری شنیدم که اگر یکی از آنها در ـ آل خطاب ـ می‌بود برای من محبوب‌تر از آنچه آفتاب بر آن طلوع می‌کند، من و ابوبکر و ابوعبیده با جمعی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم که بر درب خانه‌ی ام سلمه رسیدیم و علی(علیه السلام) بر درب خانه ایستاده بود، گفتیم پیامبر را می‌خواهیم، او گفت: الآن بیرون می‌آید، پیامبر بیرون آمد، به سوی او رفتیم، تکیه بر علی بن ابیطالب کرد و با دست بر شانه‌ی او زد و فرمود: «با تو به مخاصمه برمی‌خیزند، تو نخستین کسی هستی که ایمان آوردی و از همه به ایام الله داناتری، و نسبت به عهد الهی باوفاتری، بهتر از همه تقسیم عادلانه می‌کنی و نسبت به رعیت از همه مهربان‌تری و مصیبت تو از همه بزرگ‌تر است.»[5]
4. در کتاب نسائی از زید بن ارقم نقل شده که می‌گوید: «اول من اسلم مع رسول الله علی بن ابی‌طالب[6] نخستین کسی که به پیامبر ایمان آورد علی بن ابیطالب بود.»
5. حاکم نیشابوری هم می‌گوید: «لا أعلم خلافاً بین أصحاب التواریخ أنّ علی بن أبی‏طالب(علیه السلام) أوّلهم اًّسلاماً و اًّنّما اختلفوا فی بلوغه[7]، هیچ مخالفتی در میان تاریخ نویسان در این مسأله وجود ندارد كه علی بن ابی‏طالب نخستین كسی است كه اسلام آورده، تنها در بلوغ او به هنگام پذیرش اسلام اختلاف دارند.

پی‌نوشت:
[1]. عبد الرحمن السیوطی، جلال الدین، اللآلی المصنوعة، ج 1، ص 322.
[2]. همان.
[3]. حلیة الأولیاء، ابو نعیم اصفهانی، بیروت: دارالفکر، ج1، ص6.
[4]. تاریخ دمشق، ابن عساکر، دار احیاء التراث العربی، بیروت: ج1، ص 244، تحقیق علی عاشور الجنوبی.
[5]. کنز العمال، متقی هندی، بیروت، مؤسسه الرسالة، ج13، ص187.
[6]. سنن نسائی، تحقیق صدقی جمیل العطار، (م ۱۰۳۸) دارالفکر، بیروت، طبع (۱۴۲۱ هـ ۲۰۰۱ م)
[7]. الحاکم النیشابوری، ابی عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفة، بیروت، باب المعرفة، ص22.
در مورد سؤال دوم باید بگویم به احتمال زیاد این دوره به صورت غیر حضوری خواهد بود که شما هم میتوانید طبق شرایط ثبت نام کنید.
با تشکر

 [1] [2]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها