2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
خشونت های «عمر بن خطاب» (1)
کد مطلب: ٧٣٥٢ تاریخ انتشار: ٠٥ بهمن ١٣٩٣ - ٢٠:٢٦ تعداد بازدید: 14997
خارج کلام مقارن » خشونت های عمر بن خطاب
خشونت های «عمر بن خطاب» (1)

جلسه چهل و هشتم 05/ 1393/11

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهل و هشتم 05/ 1393/11

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

جلسه قبل، بحث ما این بود که چرا امیرالمؤمنین در دوران خلافت خود، از قدرت حکومتی خود استفاده نکرد تا انحرافاتی که در زمان خلفای گذشته، در دین ایجاد شده بود را، اصلاح کند؟

عرض کردیم این مسئله به چند دلیل بود. یکی اینکه حضرت نمی خواست اسلام با ابزار خشونت، مستقیم بشود و شناخته شود. و نمی خواست تندی های شخصی یک خلیفه، به نام اسلام نوشته شود. همانگونه که خلیفه دوم برای پیشبرد اهداف خود از ابزار زور و خشونت استفاده کرد و نگاه مردم دنیا را نسبت به اسلام تغییر داد. و الآن اگر شما نگاه بکنید خواهید دید که هر کدام از این مستشرقین که می خواهند بر علیه اسلام کتاب بنویسند، یا می خواهند اسلام را نقد بکنند، یکی از موارد نقد اروپائیان نسبت به اسلام، خشونت های خلیفه دوم است. و این خشونت ها با آن روح رحمتی و رأفتی اسلام به هیچ وجه، سازگاری ندارد.

خیلی از اندیشمندان اهل سنت وقتی به موارد خشونت هایی که از خلیفه دوم در صدر اسلام حادث شد، می رسند، به هر دری می زنند که این اعمال را توجیح کنند، ولی نمی توانند و به صراحت اعلام می کنند که این خشونت ها قابل توجیح و دفاع نیست.

نهایت چیزی که در اینگونه موارد مطرح می کنند و وجدان خود را فریب می دهند این است که می گویند ما اعتقادی به عصمت خلفاء نداریم!

یکی از علماء می فرمود: از بزرگترین جنایاتی که در سقیفه انجام گرفت، حذف مسئله «عصمت» از خلفاء بود! و همین حذف عصمت از خلفاء، زمینه ساز حذف «امامت» شد. و زمینه ساز حذف خیلی از قضایای دیگر شد.

وقتی حاکم اسلامی که هدفش اجرای عدالت در جامعه است، خودش مجری ظلم در جامعه شد، و عدالت را زیر پا گذاشت؛ حاکم اسلامی که وظیفه اش رفع ظلم از جامعه است، ولی خودش متصف به ظلم شد، دیگر نمی شود از مردم آن جامعه، انتظار اجرای عدالت در بین خود داشت. دیگر نمی شود در دنیا، اسلام را به عنوان دین رأفت و رحمت، معرفی کرد.

خشونت ذاتی عمر بن خطاب:

در زمینه خشونت های خلیفه دوم، لازم است چند نکته را خدمت دوستان متذکر شوم. یکی از نکات مهم این است که خود علمای اهل سنت تصریح دارند که آقای خلیفه دوم، ذاتاً انسان خشنی بوده است.

1- شلاق عمر ترسناك تر از شمشير حجاج

خشونت آقای عمر به گونه ای بوده که «شعبی» از فقهای بنام اهل سنت می گوید:

«كانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج»

شلاق عمر از شمشیر حجاج ترساناک تر بود.

مغني المحتاج شربيني ج 4 ص 390؛ حواشي الشرواني، عبد الحميد الشرواني ج 10 ص 134؛ التراتيب الإدارية (نظام الحكومة النبوية)، عبد الحي الكتاني ج2 ص 376

«شربینی» از فقهای بزرگ اهل سنت است. نه محدث و نه مورخ، بلکه به عنوان یک فقیه دارد این مسئله را عنوان می کند.

وقتی فقهای اهل سنت بدون هیچ نقدی این خصلت «عمر» را نقل می کنند، آن هم از «شعبی» که امام عصر خود بوده است، قضیه مشخص می شود.

«حجاج بن یوسف ثقفی»، وضعیتش در تاریخ مشخص است. جنایات حجاج، غیر قابل تصور است. تعبیری دارد «عمربن عبدالعزیز»، می گوید:

... لو جاء كل أمة بخبيثاتها و نحن جئنا بأبي محمد، لغلبناهم

فردای قیامت اگر تمام قبائل، جنایتکارترین افراد خود را بیاورند و در یک کفه ترازو بگذارند، ما هم حجاج را در یک کفه بگذاریم، کفه حجاج سنگین تر خواهد بود!

المبسوط : ج 1 ص 40.

طبری در تاریخ خود نقل می کند:

«و هو أول من حمل الدرة و ضرب بها»

اولین کسی که شلاق به دست گرفت و دیگران را با آن کتک زد عمر بن خطاب بود.

تاريخ الطبري ج 2 ص570؛ الكامل في التاريخ ابن اثیر ج 2 ص 454؛ المختصر في أخبار البشر، ابوالفداء ج1 ص 113؛ البداية والنهاية، ابن کثیر ج7 ص 133

2- گلایه امیرالمؤمنین از خشونت عمر در خطبه شقشقيه

امير مؤمنان على(عليه السلام) نيز در خطبه شقشقيّه مى فرمايد:

«فصيّرها في حوزة خَشْناءَ، يَغلُظ كَلمُها ويخشُنُ مَسُّها»

سرانجام (ابوبكر) آن [= خلافت] را در اختيار كسى قرار داد كه جوّى از خشونت و سخت گيرى بود. سخن گفتنش به تندی بود و نزدیک شدنش با سخت گیری و خشونت همراه بود.

نهج البلاغه خطبه 3

ابن ابى الحديد معتزلى نیز مى نويسد:

«كان عمر شديدَ الغِلْظَة، وَعْرَ الجانب، خَشِنَ المَلْمَس، دائم العبوس، كان يعتقد أنّ ذلك هو الفضيلة وأنّ خلافه نقص»

عمر بسيار تندخو، (گستاخ) نامهربان و بد برخورد بود. او پيوسته عبوس و ترش رو بود و باورش اين بود كه اين تندخويى ها فضيلت است و خلاف آن نقص و عيب است.

شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 6، ص 372

3- اعتراف عمر بن خطاب به خشونت خود

خود عمر بن خطاب وقتی به خلافت می رسد، روزی بالای منبر می رود و می گوید:

«اللهم إني غليظ فليّني»

خدایا من آدم خشنی هستم مرا نرم خو گردان.

كنز العمال متقی هندی ج 5 ص 273؛ الكنى والأسماء، دولابی ج 2 ص 666 ؛الطبقات الكبرى ابن سعد ج 3 ص 274؛ الصواعق المحرقة ج 1 ص 256، تاريخ الخلفاء ج1 ص139

شكنجه مسلمانان توسط عمر بن خطاب

نکته جالبی که اینجا وجود دارد و عزیزان حتماً بارها شنیده اند، و حتی در این فیلم «عمر فاروق» هم این مسئله را خیلی بزرگ کرده بودند؛ مسئله خشونت های عمر بود با مسلمانان، قبل از اینکه خودش مسلمان بشود. چون آقای خلیفه دوم، سال نهم یا دهم بعثت مسلمان شده است! و تا آن موقع کافر و بت پرست بوده است! یعنی سال آخر شعب ابیطالب، آقای خلیفه دوم، تازه مسلمان شد.

داستان مسلمان شدن «عمر بن خطاب»، که در این فیلم هم نشان داده می شود، خیلی داستان رقت باری هست. و جالب است که عده ای این داستان غم انگیز را از فضیلت های خلیفه دوم شمرده اند!

1- داستان مسلمان شدن عمر بن خطاب پس از شکنجه خواهر و شوهر خواهر خود

«بیهقی» از «انس بن مالک» نقل می کند:

«خرج عمر متقلد السيف فلقيه رجل من بني زهرة فقال له أين تعمد يا عمر فقال أريد أن اقتل محمدا قال وكيف تأمن من بني هاشم وبني زهرة وقد قتلت محمدا قال فقال له عمر ما أراك إلا قد صبوت وتركت دينك الذي أنت عليه قال أفلا أدلك على العجب إن ختنك وأختك قد صبوا وتركا دينك الذي أنت عليه قال فمشى عمر ذامراً حتى أتاهما وعندهما رجل من المهاجرين يقال له خباب قال فلما سمع خباب بحس عمر توارى في البيت فدخل عليهما فقال ما هذه الهيمنة التي سمعتها عندكم قال وكانوا يقرأون طه فقالا ما عدا حديثا تحدثناه بيننا قال فلعلكما قد صبوتما فقال له ختنه يا عمر إن كان الحق في غير دينك قال فوثب عمر على ختنه فوطئه وطأ شديدا قال فجاءت أخته لتدفعه عن زوجها فنفحها نفحة بيده فدمى وجهها»

روزی عمر بن خطاب در حالی که شمشیر خود را به دوشش افکنده بود، از منزل خارج شد، در راه به مردی از قبیله بنی زهره برخورد کرد. آن مرد به عمر گفت: قصد چه کاری داری؟ عمر گفت: می خواهم محمد را بکشم! گفت: در اینصورت چگونه از دست بنی هاشم و بنی زهره در امان خواهی ماند؟ عمر گفت: به نظر من تو نادان شدی و دین و آئینت را ترک کردی. آن مرد گفت: می خواهی خبر عجیبی به تو بدهم؟ همانا خواهر و شوهر خواهر تو نادان شدند و دین و آئین خود را ترک کردند. عمر در حالی که زیر لب آنها را ملامت می کرد، به سمت خانه خواهرش رفت. وقتی وارد خانه شد شخصی به نام خباب داخل منزل بود که تا صدای عمر را شنید از خانه متواری شد! عمر وارد خانه شد و به خواهر و شوهر خواهرش گفت: این چه صدائی است که از شما می شنوم؟ آنها داشتند سوره طاها را می خواندند. گفتند: با خودمان سخن می گفتیم. عمر گفت: بلکه شما دوتا نادان شده اید. داماد عمر گفت: ای عمر! اگر حقیقت غیر از دین و آئین تو شد، نادانی است؟ عمر به سمت او حمله ور شد و او را به سختی لگدمال کرد. در این حال خواهرش آمد تا از شوهرش دفاع کند، ولی عمر با دستش محکم به صورت خواهرش زد و صورت او را خون و مالی کرد.

دلائل النبوة بیهقی ج2 ص 219؛ كشف المشكل ابن جوزی ج 1 ص261؛ الأحاديث المختارة، مقدسی ج 7، ص 141؛ تاريخ الإسلام، ذهبی ج 1، ص 174؛ المطالب العالية، ابن حجر عسقلانی ج 17، ص 259؛ البداية والنهاية، ابن کثیر ج3 ص 79

بعد از این که «عمر»، این کار را کرد، از کار خود پشیمان شد و به آن دو گفت: این چیزی که می خواندید چه بود؟ خواهر و شوهر خواهرش چند آیه از قرآن را برای عمر می خوانند و عمر مسلمان می شود!

جالب است که این داستان قصد کشتن پیامبر و کتک کاری آقای خلیفه دوم را از فضائل ایشان شمرده اند! ما نمی دانیم که آیا قصد قتل پیامبر از فضائل آقای خلیفه دوم است؟ یا درگیریش با داماد مسلمانش فضیلت است؟ خواهر خودش را می زند و خون و مالی می کند، این فضیلت است؟ کجای این داستان فضیلت است؟

تمام کتاب هائی که شرح حال خلیفه دوم را نوشته اند، این داستان قصد ترور و خونریزی را از فضائل ایشان آورده اند! «دلائل النبوه بیهقی» که ابن تیمیه در مورد دلائل النبوه می گوید جزو صحیح ترین کتابهای تاریخی ما است؛ این داستان را آورده است. «مقدسی» که ملتزم است فقط احادیث صحیح را بیاورد، این داستان را نقل کرده است. و مصادر معتبر دیگر که این داستان را جزو افتخارات و فضائل خلیفه دوم نقل کرده اند.

حتی «احمد بن حنبل» هم از قافله عقب نمانده و این داستان را در «فضائل الصحابه» خود آورده و می گوید:

«وقامت اليه فاطمة أخته لتكفه عن زوجها فضربها فشجها»

فاطمه خواهر عمر، بلند شد تا از شوهرش دفاع کند، عمر او را زد و سرش را شکست.

فضائل الصحابة لابن حنبل ج1 ص 279

2- عمر و ايذاي مسلمانان و عامل هجرت به حبشه

روایت عجیبی را «طبرانی» در «المعجم الکبیر» نقل می کند که جالب است در این فیلم «عمرفاروق» هم این صحنه را با آب و تاب نشان دادند. یعنی در تیتراژ اول فیلم این صحنه را مدام تکرار می کنند:

«عبد اللَّهِ بن عَامِرِ بن رَبِيعَةَ عن أُمِّهِ لَيْلَى قالت: كان عُمَرُ بن الْخَطَّابِ من أَشَدِّ الناس عَلَيْنَا في اسلامنا فلما تَهَيَّأْنَا لِلْخُرُوجِ إلى أَرْضِ الْحَبَشَةِ جَاءَنِي عُمَرُ بن الْخَطَّابِ وأنا على بَعِيرِي أُرِيدُ أن أتوجه. فقال: أَيْنَ يا أُمَّ عبد اللَّهِ؟ فقلت: آذَيْتُمُونَا في دِينِنَا فَنَذْهَبُ في أَرْضِ اللَّهِ حَيْثُ لا نُؤْذَى في عِبَادَةِ اللَّهِ. قال: صَحِبَكُمُ اللَّهُ ،ثُمَّ ذَهَبَ. فَجَاءَنِي زَوْجِي عَامِرُ بن رَبِيعَةَ فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا رَأَيْتُهُ من رِقَّةِ عُمَرَ فقال تُرَجِّينَ أَنْ يُسْلِمَ فقلت نعم فقال وَاللَّهِ لا يُسْلِمُ حتى يُسْلِمَ حِمَارُ الْخَطَّابِ»

عبدالله فرزند عامر بن ربیعه، از مادرش لیلی نقل می کند که مادرم گفت: عمر بن خطاب از خشمناک ترین افراد بود که به بخاطر مسلمان بودن ما، با ما بد رفتاری می کرد. ما وقتی آماده شدیم که به حبشه مهاجرت کنیم، من در حالی که بر استر خود سوار بودم با عمر برخورد کردم. عمر به من گفت: ای مادر عبدالله! کجا می روی؟ به او گفتم: شما ما را به خاطر دینمان اذیت کردید. ما از مکه می رویم تا کسی ما را در راه عبادت خداوند اذیت نکند. عمر گفت: خدا به همراهتان و سپس از پیش من رفت. وقتی همسرم عامر بن ربیعه آمد از برخورد ملایم عمر به او گفتم. گفت: تو امید داری که عمر مسلمان بشود؟ گفتم: آری. گفت: به خدا قسم هر گاه الآغ خطاب مسلمان شد، عمر هم اسلام می آورد!

المعجم الكبير ج 25 ص 29؛ فضائل الصحابة لابن حنبل ج1ص 279؛ تاريخ الإسلام ج1ص 181؛ البداية والنهاية ج3 ص 79

ما به دوستان خودمان در «شبکه ولایت» توصیه می کنیم که این گونه مطالب را نقل نکنند. شاید برای اهل سنت تحملش سخت باشد. و احساساتشان جریحه دار بشود. ولی ما دیدیم که نه، آقایان اهل سنت، این مسئله را به عنوان یک افتخار در این فیلم دارند نقل می کنند. ما گفتیم که اگر این افتخار و فضیلت برای خلیفه دوم هست، چرا ما این فضیلت را نقل نکنیم!؟

3- عمر بن خطاب و شكنجه مسلمانان به خاطر اسلام

«احمد بن حنبل» در «فضائل الصحابه» یکی دیگر از فضائل آقای خلیفه دوم را این گونه نقل می کند که:

«مر [ابوبكر] بجارية بنى مؤمل، حي من بنى عدى بن كعب، وكانت مسلمة، و عمر بن الخطاب يعذبها لتترك الاسلام، و هو يومئذ مشرك، و هو يضربها، حتى إذا مل قال: إني أعتذر إليك، إني لم أتركك إلا ملالة»

روزی ابوبکر کنیز مسلمانی از قبیله بنی مؤمل را دید در حالی که عمر بن خطاب او را شکنجه می کرد تا دست از اسلام بردارد. و خود عمر در آن روز مشرک بود. عمر به قدری آن کنیز را شکنجه می کرد تا اینکه خسته می شد و دست از شکنجه بر می داشت. سپس می گفت: من عذر خواهی می کنم اگر دیگر نمی زنم نه اینکه دلم به حالت سوخته باشد، نه، بلکه دیگر خسته شده ام!

فضائل الصحابة، احمد بن حنبل ج1، ص120

اینها نمونه هایی است از خشونت های عمر بن خطاب، قبل از اینکه مسلمان بشود. اما ایشان بعد از مسلمان شدن هم به این خشونت های خود ادامه داده اند.

برخوردها و خشونت هایی که خلیفه دوم با پیغمبر اکرم داشتند، به حدی بوده است که انسان خجالت می کشد که آنها را بیان کند.

خشونت هایی که ایشان قبل از مسلمان شدن داشت، شاید بتوانیم بگوئیم که خیلی از اسلام و معارف و آموزه های دینی آگاهی نداشت و این اعمال را انجام می داد؛ ولی شما ببینید که ایشان بعد از مسلمان شدن، چه برخوردی با رسول اکرم دارد، چه برخوردی با خانواده پیغمبر دارد، چه برخوردی با زنان صحابیه دارد، چه برخوردی با خود اصحاب داشته است. و چه برخوردی با خانواده خودش داشته است!؟

عمربن خطاب و كتك زدن همسر خود در نيمه شب!

«الأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ ضِفْتُ عُمَرَ لَيْلَةً فَلَمَّا كَانَ فِى جَوْفِ اللَّيْلِ قَامَ إِلَى امْرَأَتِهِ يَضْرِبُهَا فَحَجَزْتُ بَيْنَهُمَا فَلَمَّا أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ قَالَ لِى يَا أَشْعَثُ احْفَظْ عَنِّى شَيْئًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ،صلى الله عليه وسلم، «لاَ يُسْأَلُ الرَّجُلُ فِيمَ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ»

اشعث بن قیس می گوید: شبی مهمان عمر بن خطاب بودم، نیمه های شب بود که دیدم عمر همسرش را کتک می زند. رفتم و آن دو را از هم جدا کردم. وقتی عمر در رختخوابش آرام گرفت، به من گفت: ای اشعث! حدیثی از پیغمبر شنیدم، این حدیث را از من بشنو و حفظ کن، از پیغمبر شنیدم که فرمود: وقتی مردی همسرش را کتک می زند، مورد سؤال و بازخواست قرار نمی گیرد که چرا زنش را کتک می زند!

سنن ابن ماجه، ج 1، ص 639 ح1986

حاکم نیشابوری هم می گوید:

هذا حديث صحيح الاسناد ولم يخرجاه

این حدیثی است که اسنادش صحیح است ولی آن را نقل نکرده است.

المستدرك على الصحيحين، ج 4، ص 194

ما قبل از طرح این روایات می گوئیم که این مطالب در کتاب های شما با سندهای صحیح و معتبر نقل شده است. اگر این احادیث در کتاب های شیعه نقل می شد، چه کار می کردید؟ می گفتید شما با خلیفه دوم عداوت و دشمنی دارید، به همین خاطر این روایات را نقل می کنید. چون شما مجوس بودید، و آتش پرست بودید و پیغمبر آمد شما را از مجوسیت نجات داد و عمر شما را از آتش پرستی نهی کرد، لذا کینه عمر در دلهای شما وجود دارد.

این حرفها در حالی است که این روایات در کتب معتبر اهل سنت مطرح شده است و جالب است که بر اساس همین روایات، فیلم و سریال هم ساخته اند!

یک سؤال ساده از برادران اهل سنت

خب اگر کسی از شما سؤال کند: آقای مولوی! آقای ماموستا! آقای مفتی! از شرایط حاکم اسلامی اقامه عدل است. همان گونه که هدف اساسی از بعثت انبیاء، اقامه عدالت در جامعه بوده است. آیا این روشها و برخوردهای تند خلیفه دوم، با عدل حاکم اسلامی سازگاری دارد یا ندارد؟ شما چه جوابی دارید بدهید؟

وقتی خود حاکم اسلامی می آید نیمه شب، زن و بچه خودش را به باد کتک می گیرد، آیا می تواند فردا در جامعه بگوید با خانواده خود برخورد اسلامی داشته باشید؟ قطعاً مردم خواهند گفت: آیا خودت عامل بودی یا نه؟

قرآن می فرماید:

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»

محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.

سوره فتح، آیه 29

ما سؤال می کنیم که آیا برخوردهایی که آقای خلیفه دوم نسبت به دیگر مسلمانها داشته، آیا از مصادیق «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» هست یا نیست؟

آیا کتک زدن همسر و یا ایستاده بول کردن هم، سنت است؟

یا اینکه نه، شما قائل به حجیت سنت خلفاء هستید و خلیفه دوم زنش را کتک می زد، پیغمبر هم فرموده: «علیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین من بعدی» پس شما هم هر سال یک مرتبه همسر خودتان را کتک بزنید تا به سنت عمر و فرمایش پیغمبر عمل کرده باشید!؟

مثل قضیه ایستاده بول کردن که آقایان معتقدند نعوذبالله پیغمبر یک مرتبه ایستاده بول کرده، لذا سنت است که ما هم در سال یک مرتبه ایستاده بول کنیم!؟

صحیح بخاری در روایتی عجیب، از حذیفه نقل می کند:

«أَتَى النَّبِيُّ صلّى الله عليه وسلم سُبَاطَةَ قَوْمٍ فَبَالَ قَائِمًا، ثُمَّ دَعَا بِمَاءٍ فَجِئْتُهُ بِمَاءٍ فَتَوَضَّأَ»

حذیفه می گوید: پیغمبر به محل زباله دانی یک قومی رفت و ایستاده بول کرد سپس آب طلبید. من برایش آب بردم و ایشان با آن آب وضو گرفت.

صحیح بخاری ج1 کتاب الوضو، باب البول قائماً و قاعداً ص90 ح 222

می گویند الآن در منطقه هرات افغانستان، رسم است که سالی یک مرتبه ایستاده بول می کنند تا به سنت پیامبر عمل بکنند!!

ما نمی دانیم آیا در منطقه هرات، کسی هست که سالی یک مرتبه زن و بچه اش را کتک بزند تا به سنت خلیفه دوم عمل کرده باشد یا نه!؟

والسلام علیکم و رحمة الله




Share
1 | رضایی | Germany - Bad Muenstereifel | ١٢:١٧ - ٢١ خرداد ١٤٠٢ |
بر قاتل حضرت صدیقه طاهره لعنت
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب