2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
آخرين ديدار حضرت رقيه (س) با پدر
کد مطلب: ٥٨٧٧ تاریخ انتشار: ٢٢ مهر ١٣٩٧ - ٠٠:٢٠ تعداد بازدید: 7577
يادداشت » عمومي
آخرين ديدار حضرت رقيه (س) با پدر

وداع امام حسين عليه السلام در روز عاشورا با اهل بيت عليهم السلام صحنه اي بسيار جانسوز بود، ولي آخرين صحنه دلخراش و جگر سوز، وداع ايشان با دختري سه ساله بود .

هلال بن نافع ، كه از سربازان دشمن بود، مي گويد: من پيشاپيش صف ايستاده بودم . ديدم امام حسين عليه السلام ، پس از وداع با اهل بيت خود، به سوي ميدان مي آيد در اين هنگام ناگاه چشمم به دختركي افتاد كه از خيمه بيرون آمد و با گامهاي لرزان ، دوان دوان به دنبال امام حسين عليه السلام شتافت و خود را به آن حضرت رسانيد. آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد:

« يا ابه ! انظر الي فاني عطشان » ؛ بابا جان ، به من بنگر، من تشنه ام.

شنيدن اين سخن كوتاه ولي جگر سوز از زبان كودكي تشنه كام ، مثل آن بود كه بر زخمهاي دل داغدار امام حسين عليه السلام نمك پاشيده باشند. سخن او آنچنان امام حسين عليه السلام را منقلب ساخت كه بي اختيار اشك از ديدگانش جاري شد. با چشمي اشكبار به آن دختر فرمود:

« الله يسقيك فانه وكيلي » ؛ دخترم ! مي دانم تشنه هستي خدا ترا سيراب مي كند، زيرا او وكيل و پناهگاه من است .

امام حسين عليه السلام به او فرمود: كنار خيمه بنشين تا براي تو آب بياورم. آنگاه امام حسين عليه السلام برخاست تا به سوي ميدان برود، باز هم رقيه دامن پدر را گرفت و با گريه گفت : « يا ابه اين تمضي عنا؟ » ؛ بابا جان كجا مي روي ؟ چرا از ما بريده اي ؟ امام عليه السلام يك بار ديگر او را در آغوش گرفت و آرام كرد و سپس با دلي پر خون از او جدا شد

هلال مي گويد: پرسيدم اين دخترك كه بود و چه نسبتي با امام حسين عليه السلام داشت ؟

به من پاسخ دادند: او رقيه عليهاالسلام دختر سه ساله امام حسين عليه السلام است . (1)

همچنين در بعضي روايات آمده است : حضرت سكينه عليهاالسلام در روز عاشورا به خواهر سه ساله اي (كه به احتمال قوي همان رقيه عليهاالسلام باشد) گفت : بيا دامن پدر را بگيريم و نگذاريم برود كشته بشود.

امام حسين عليه السلام با شنيدن اين سخن بسيار اشك ريخت و آنگاه رقيه عليهاالسلام صدا زد:

بابا! مانعت نمي شوم . صبر كن تا ترا ببينم. امام حسين عليه السلام او را در آغوش گرفت و لبهاي خشكيده اش را بوسيد. در اين هنگام آن نازدانه ندا در داد كه :

« العطش العطش ، فان الظما قد احرقني »؛ بابا بسيار تشنه ام ، شدت تشنگي جگرم را آتش زده است .

امام حسين عليه السلام به او فرمود: كنار خيمه بنشين تا براي تو آب بياورم. آنگاه امام حسين عليه السلام برخاست تا به سوي ميدان برود، باز هم رقيه دامن پدر را گرفت و با گريه گفت :

« يا ابه اين تمضي عنا؟ » ؛ بابا جان كجا مي روي ؟ چرا از ما بريده اي ؟

امام عليه السلام يك بار ديگر او را در آغوش گرفت و آرام كرد و سپس با دلي پر خون از او جدا شد. (2)

پي نوشت:

1) شيخ محمّد محمدي اشتهاردي، سرگذشت جانسوز حضرت رقيه عليهاالسلام، ص 22 به نقل از «الوقايع و الحوادث» محمد باقر ملبوبي، ج3، ص 192.

2) شيخ علي فلسفي، حضرت رقيه عليهاالسلام، ص 550؛ سيد محمد تقي مقدم، وقايع عاشورا، ص 455.


منبع : ستاره درخشان شام حضرت رقيه عليهاالسلام، دختر امام حسين عليه السلام،



Share
1 | ساعده ماسپي | | ١٨:٣٥ - ٢٢ آذر ١٣٩٣ |
يا حسين(ع) جان يا ليتني کنت معکم و افوزاً معکم.................به حق چشمان گريان رقيه (س) دخترت نگذار من از تو جدا شوم
اللهم ارزقنا حــُــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب الحسين(ع) في الدنيا و الآخره
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها