2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
پاسخ به سوالات پيرامون حضرت خديجه (سلام الله عليها)
کد مطلب: ٥٧٠٣ تاریخ انتشار: ٠١ آذر ١٣٨٥ - ٠٧:٠٠ تعداد بازدید: 8782
سخنراني ها » فضائل اهل بیت
پاسخ به سوالات پيرامون حضرت خديجه (سلام الله عليها)

باکره بودن و سن حضرت خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر، فرزندان و وفات و وصیت های ایشان، جنایات بنی امیه
شبکه سلام 85/09/01

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 85/09/01

آقاي هدايتي

در مورد سال ولادت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و اين كه آيا ايشان قبل از ازدواج با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، ازدواج هاي ديگري هم داشته است يا خير، توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

مي دانيم كه غالبا رحلت يا ولادت بزرگان، مقداري در هاله اي از ابهام قرار گرفته يا دقيق ثبت نشده يا هنگام ولات، شخصيت جهاني نبودند و پس از پيمودن بخشي از زندگي، به شخصيت جهاني مبدّل شدند. چه بسا حتي پدر و مادرشان هم سال ولادت آنها را ثبت نكرده باشند. ولي در رابطه با حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، از آنجايي كه خانواده شريف و بزرگي داشت، در بعضي از تواريخ آمده است كه ولادت ايشان، 68 سال قبل از هجرت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ثبت شده است. گرچه بعضي از آقايان به همين هم اشكال مي كنند و به نقل إبن عباس، اگر ازدواج حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در 30 سالگي باشد، ولادت ايشان به 58 سال قبل از هجرت برمي گردد.

اما در رابطه با ازدواج حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) قبل از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) باز هم مورد اختلاف است. بعضي از مورّخان بر اين باورند كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)، شوهر سوم حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) بود و قبلا شوهري به نام أبو هالة إبن منذر أسدي و قبل از او عتيق بن عائذ مخزومي داشت.

آقاي بلاذري ـ از شخصيت هاي بزرگ اهل سنت ـ و أبو القاسم كوفي (ره) و مرحوم سيد مرتضي (ره) و شيخ مفيد (ره) ـ از شخصيت هاي بزرگ شيعه ـ بر اين باورند كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هنگام ازدواج با نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) دختر بود و با توجه به آن موقعيت ممتازي كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) داشت، كسي را زيبنده و شايسته براي همسري خود نيافت. علامه مجلسي (ره) صراحت دارد كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) دختر بود. از شخصيت هاي معاصر هم علامه سيد جعفر مرتضي (ره) در كتاب بنات النبي أم ربائبه با أدله متعدد ثابت مي كند كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) دختر بود و زينب و رقيه، دختران هاله و خواهرزاده حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) بودند. يعني زنان عثمان، دختر خوانده پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، نه دختر واقعي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله). ولي در زبان ها افتاد كه اينها دختران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند. اين كه كدام يك از اينها صحيح است، احتياج به تحقيق بيش از اينها دارد.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

نقل مشهور براي سن ازدواج حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) 40 سال است. ولي شما به نقل از إبن عباس، 30 سال گفتيد. با توجه به اسناد تاريخي، سن واقعي ايشان چقدر بود؟

هم چنين در رابطه با انگيزه ازدواج پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) صحبت كنيد. شبهه كرده اند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به خاطر مال و ثروت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) با او ازدواج كرده است.

استاد حسيني قزويني

در رابطه با سن حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، آنچه كه براي بنده به عنوان پژوهشگر ثابت است، همان 40 سال صحيح است. إبن عباس 30 سال آورده است، ولي سنداً مخدوش است.

اولاً:

اما در رابطه با انگيزه ازدواج پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) كه گفتيد شبهه كرده اند به خاطر پول و ثروت بود، به نظر من بايد قضيه را بر عكس كنيم و بگوييم ازدواج حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به چه انگيزه اي بود؟ چون آنچه كه شيعه و سني در تاريخ ثبت كرده اند اين است كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) براي خواستگاري پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) افرادي را فرستادند. در تاريخ ثبت است كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در مسافرت هاي تجاري خود، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را امين خود قرار داده بود تا تجارت كند و در كنار او، بعضي از غلامانش را گمارده بود و وقتي آمدند نزد حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، اخلاق و رفتار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را، حتي گفتار آن راهب مسيحي كه كرامات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را گفت، بيان كردند و حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هم به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اظهار تمايل كرد. خود حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هم از كتاب هاي گذشتگان يا از ورقة بن نوفل شنيده بود كه فردي به نام محمد در اين دوران به عنوان خاتم پيامبران خواهد آمد و چشم انتظار آن بود.

پس آنچه كه در تاريخ محرز است، حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) به سراغ نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) رفت. با اين كه شخصيت هاي بزرگ و ثروت مندان به خواستگاري او آمده بودند.

اين شعر را هم علامه مجلسي (ره) در بحار الأنوار به نقل از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) نقل مي كند:

فلو أنني أمسيت في كل نعمة و دامت لي الدنيا و ملك الأكاسرة

فما سويت عندي جناح بعوضة إذا لم يكن عيني لعينك

اگر تمام نعمت هاي دنيا براي من باشد و تملك تمام كسري ها را داشته باشم، در نظرم ارزشي ندارد به اندازه اي كه چشمم به چشم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) بيفتد.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج16، ص52

پس اين شبهه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به خاطر مال و ثروت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) با او ازدواج كرده باشد، منتفي است.

ثانياً:

مضافا اين كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از تمام امكاناتي كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) داشت، براي پيشرفت اسلام استفاده كرد و خودش هم در نهايت فقر و تهيدستي زندگي كرد. حتي در تاريخ ثبت نشده است و مستشرقين مغرضي كه تمام زندگي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را با مداقّه هاي علمي و بدبيني مورد مطالعه قرار داده اند، ثبت نكرده اند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از ثروت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) كوچك ترين استفاده شخصي كرده باشد. حتي در تاريخ ثبت است و از ضروريات تاريخ است كه براي كفن حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، چيزي از اموال شخصي نمانده بود تا بخرند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

درباره فرزندان حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، اقوال متعددي نقل شده است. در اين مورد توضيح بدهيد.

استاد حسيني قزويني

اشاره كردم كه آقاي أبو القاسم كوفي گفته است اين دختران، دختر خوانده پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند. بعضي از مورخين هم مانند سيد جعفر مرتضي (ره) ادله اي آورده اند كه دختران خود حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) بودند. ولي بنده، ادله ايشان را كافي نمي دانم. شيخ مفيد (ره) هم تصريح دارد كه آنها دختران حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند. براي اثبات اين أمر، ادله محكمه پسند مي خواهد. ما اين را فقط به عنوان نظريه قبول مي كنيم.

فرزنداني كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) دارد و در تاريخ ثبت است، قاسم و ابراهيم ـ كه به طيب و طاهر هم معروف بودند ـ و رقيه و زينب و أم كلثوم و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هستند. اينها فرزنداني هستند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) داشت. از ساير همسرانش هم فرزندي نداشت. قبر طيب و طاهر هم در مكه، در كنار قبر حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و أبو طالب (عليه السلام) و عبد المطلب مشخص است.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

وفات حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در چه سالي بود؟ در مورد وصيت هاي حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در هنگام وفات هم توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

وفات ايشان در ماه رمضان سال دهم بعثت بود. آقاي ذهبي ـ از استوانه هاي علمي اهل سنت ـ در سير أعلام النبلاء، جلد 2، صفحه 112 آورده است. نقل هاي ديگري هم هست، ولي محكم ترين سند، سال دهم بعثت است. گفته شده است كه در سن 65 سالگي وفات يافت و 25 سال در كنار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و غمخوار ايشان بود. روزهايي كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از ترس ضربات احتمالي از ناحيه قريش، به كوه مي رفتند و روزها مشغول عبادت بودند، حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) غذايي با خودش برمي داشت و به كوه مي رفت و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را صدا مي زد:

حبيبي، محمد! حبيبي، محمد!

تا اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صداي او را مي شنيد و غذا را مي گرفت.

اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غمگين و ناراحت بود يا صورتش آلوده به خاك بود، او را نوازش مي داد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وقتي حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) را مي ديد، تمام غصه هايش را فراموش مي كرد.

اما در رابطه با وصيت، مطالب زيادي گفته شده است. آنچه كه در بعضي از مصادر شيعه آمده است، نكاتي آمده كه بيان مي كنم:

آورده اند كه در هنگام رحلت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بر بالاي سر ايشان آمد و اولين جمله اي كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عرضه داشت، اين بود:

اگر من در حق تو كوتاهي كرده ام، از تو مي خواهم كه مرا مورد عفو و بخشش قرار بدهي.

نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم فرمودند:

من از تو كوچك ترين كوتاهي نديده ام و نهايت تلاش خود را به كار برده اي و در خانه من خسته شده اي و زحمات زيادي كشيده اي و شماتت هاي زيادي از دشمنان شنيده اي و اموال خود را در راه خدا مصرف كردي.

وصيت دوم حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اين بود:

من از دنيا مي روم، ولي اين دخترم فاطمه، كودك است و كسي را ندارد كه غمخوار او باشد. مبادا از زنان قريش، كسي به او آزار برساند. مبادا كسي بر سر او فرياد بزند يا برخورد تندي با او داشته باشد.

وقتي وصيت سوم را خواست بگويد، زبانش بند آمد و عرض كرد وصيت سوم را خجالت مي كشم به شما بگويم. به دخترم فاطمه مي گويم و او به شما مي گويد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فاصله گرفت و بعد از لحظاتي، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمد نزد پدر و عرضه داشت:

مادرم مي گويد: من از قبر در هراسم. از تو مي خواهم آن لباسي را كه در هنگام نزول وحي به تن داشتي، براي من كفن قرار بدهي.

در منابع شيعه آمده است كه اضافه بر همان لباسي كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) درخواست كرد، حضرت جبرئيل هم از بهشت، كفني آورد و حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) با آن كفن بهشتي پيچيده شد و در قبر قرار گرفت.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

بخش دوم صحبت هاي ما در مورد معاوية بن أبو سفيان است. آيا در بين هزاران هزار رواياتي كه در كتب مورخان و محدثان و راويان اسلامي وجود دارد، يك روايت با سند قطعي در فضيلت معاويه وجود دارد؟

استاد حسيني قزويني

قبل از شروع بحث، بايد بگويم كه بحث هاي ما، فقط علمي و به دور از تعصبات مذهبي است. بناي ما، تبيين حقايق و واقعيت است و قصد اهانت و جسارت به افراد مورد احترام برادران أهل سنت نداريم. ولي آنچه كه در تاريخ با سندهاي قوي و محكم از شخصيت هاي طراز اول علمي أهل سنت است، بيان مي كنيم.

يكي از بحث هايي كه در تاريخ مطرح بود، اين است كه در ميان هزاران روايتي كه در كتب، درباره فضيلت معاويه ثبت شده، آيا واقعا اين روايات از زبان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) صادر شده است؟ يا ساخته و پرداخته دودمان بني أميه براي ترفيع مقام امام شان بود؟

در رابطه با معاويه، آقاي إبن حجر عسقلاني ـ از شخصيت هاي علمي أهل سنت و متوفاي 852 هجري ـ در كتاب فتح الباري شرح صحيح البخاري روايات متعددي را نقل مي كند و بعد از اسحاق بن راهويه نقل مي كند:

لم يصح في فضائل معاوية شئ.

هر فضيلتي كه درباره معاويه آمده، صحيح نيست.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81

روايات متعددي هم مي آورد، مانند نوشتن آية الكرسي با قلم نوري كه جبرئيل براي معاويه آورد، معاويه لياقت پيامبري داشت، كاتب وحي بود، و ... و در آخر هم مي گويد كه اين روايات، بوي جعلي و ساختگي بودن مي دهد.

آقاي إبن جوزي هم در كتاب الموضوعات مي گويد:

لا يصح عن النبي صلي الله عليه و سلم في فضل معاوية بن أبي سفيان شئ.

هيچ كدام از رواياتي كه در فضيلت معاويه از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) رسيده، صحيح نيست.

الموضوعات لإبن الجوزي، ج2، ص24 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص132 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج59، ص106

آقاي سيوطي ـ از ديگر استوانه هاي علمي أهل سنت و متوفاي 911 هجري ـ مي گويد:

الأحاديث في فضل معاويه كلها موضوعة، لا أصل لها.

اللآلئ المصنوعة في الأحاديث الموضوعة، ج1، ص420

آقاي إبن حجر عسقلاني بعد از نقل اين قضايا مي گويد:

و قصة النسائي في ذلك مشهوره.

داستان نسائي در اين رابطه، مشهور است.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81

البته ايشان اين تعبير را سربسته مي گويد و ردّ مي شود. آنچه كه آقاي إبن حجر نقل مي كند، دانشمندان أهل سنت آورده اند كه آقاي نسائي ـ صاحب سنن ـ مي شنود كه در شامات، نسبت به آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) جسارت و اهانت مي شود و ايشان را مورد لعن قرار مي دهند. حتي آقاي زمخشري مي گويد:

كان في أيام بني أميه أكثر من سبيعن ألف منبر يلعن عليها علي بن أبي طالب بما سنه لهم معاويه من ذلك.

در ايام معاويه، بر بالاي بيش از 70 هزار منبر، علي بن أبي طالب را لعن مي كردند به خاطر سنتي كه معاويه گذاشته بود.

ربيع الأبرار للزمخشري، ج2، ص186، چاپ بيروت ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص104

آقاي نسائي اين موضوع را شنيد، تصميم گرفت به منطقه شامات بيايد و فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام) را مطرح كند. در بالاي منبر، فضيلت أمير المؤمنين (عليه السلام) را مطرح مي كرد. مردم هم گفتند: مقداري هم از فضيلت معاويه براي ما بگو. نسائي گفت:

ألا يرضي رأسا برأس حتي يفضّل؟

آيا راضي نيستيد كه حتي معاويه را هم طراز علي قرار بدهيم و از او برتر قرار ندهيم؟

در وفيات الأعيان إبن خلّكان تعبير ديگري آمده است كه نسائي مي گويد:

مگر معاويه هم فضيلتي داشته است تا من بگويم؟! من بالاترين فضيلت معاويه را همان نفرين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) مي دانم كه فرمود:

لا أشبع الله بطنك.

خداوند شكم تو را سير نكند.

وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج1، ص77

مردم شام هم بر سر نسائي ريختند و از بالاي منبر پايين كشيدند و مورد ضرب و شتم قرار دادند و آورده اند كه:

فما زالوا يدفعون في خصيتيه حتي أخرج من المسجد.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج2، ص700 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج14، ص132 ـ معجم البلدان للحموي، ج5، ص282 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج23، ص109 ـ المنتظم لإبن الجوزي، ج6، ص132 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج1، ص339 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج11، ص124 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج6، ص257 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص11 ـ خصائص أمير المؤمنين للنسائي، ص23

آقاي سيوطي تلاش مي كند در اين قضيه از آقاي معاويه دفاع كند و مي گويد:

و قد وردت في فضل معاويه أحاديث قلّما تثبت.

تاريخ الخلفاء، ص32

نكته جالب و مهمي كه به نظر من بايد بينندگان عزيز دقت بكنند، اين است كه آقاي بخاري با اين كه در كتاب تاريخ الكبير، جلد 1، صفحه 57 و 118 خلفاء پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نام مي برد و مي گويد:

خليفه اول، أبوبكر است و خليفه دوم، عمر است و خليفه سوم، عثمان است و خليفه چهارم، معاويه است و خليفه پنجم، يزيد بن معاويه است.

يعني نام أمير المؤمنين (عليه السلام) را از ليست خلفاء حذف مي كند. ولي وقتي در كتاب صحيح بخاري فضائل مهاجرين و انصار را نقل مي كند، مي گويد:

مناقب خالد بن وليد، مناقب عبد الله بن مسعود، مناقب بلال بن رباح و ...

اما وقتي به معاويه مي رسد، مي گويد:

ذكر معاوية بن أبو سفيان.

صحيح البخاري، ج4، ص219

وقتي إبن حجر عسقلاني به شرح اين باب مي رسد، مي گويد:

فأشار بهذا إلي ما إختلقوه لمعاوية من الفضائل مما لا أصل له و قد ورد في فضائل معاوية أحاديث كثيرة، لكن ليس فيها ما يصح من طريق الإسناد و بذلك جزم إسحاق بن راهويه و النسائي و غيرهما.

بخاري با اشاره به ذكر معاويه، مي خواهد بگويد فضائلي كه براي معاويه ذكر شده، هيچ ريشه اي ندارد.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81

* * * * * * *

آقاي هدايتي

در كتب أهل سنت آمده است كه معاويه، كاتب وحي بود. آيا اين صحت دارد؟

استاد حسيني قزويني

در جلسه گذشته گفتيم كه معاويه بن أبي سفيان، 5 ماه قبل از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مسلمان شد. حتي در سال فتح مكه هم مسلمان نشد. إن شاء الله بعداً در اين رابطه صبحت خواهيم كرد.

اولا:

اما اين كه معاويه كاتب وحي بود، در بعضي از مصادر آمده است كه أبو سفيان گفت:

يا رسول الله! من به خاطر اين كه در گذشته نسبت به شما بدي كردم و با شما جنگ جنگيدم، تقاضا دارم چند خواهش مرا بپذيري: 1. دخترم أم حبيب را به عقد خود دربياوري. 2. فرزندم معاويه را كاتب وحي قرار دهي. ...

اين مطلب در بعضي از كتب أهل سنت آمده و متأسفانه در صحيح مسلم هم به آن اشاره شده است. هر آدم عاقلي كه كوچك ترين اطلاعي از تاريخ داشته باشد، مي داند كه اين روايت دروغ و جعلي است. چون ازدواج پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با أم حبيبه يك يا دو سال قبل از فتح مكه بود. چون قبل از اين كه معاويه مسلمان شود، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) با أم حبيبه ازدواج كرد و داستان مفصلّي دارد. أم حبيبه با همسرش به حبشه رفت و همسرش نصراني شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از طريق پادشاه حبشه، از أم حبيبه خواستگاري كرد و حتي پادشاه حبشه، خودش مهريه را تعيين كرد. اين ماجرا در الكامل في التاريخ إبن أثير و تاريخ طبري و ديگر كتب آمده است. حتي در قضيه صلح حديبيه:

وقتي أبو سفيان آمد به خيمه أم حبيبه و خواست بنشيند، أم حبيبه آن زير اندازي را كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) روي آن مي نشست، سريعا برداشت. أبو سفيان گفت: چرا برداشتي؟ أم حبيبه گفت: پدر! تو كافر هستي و زيبنده نيست روي زير اندازي كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) روي آن مي نشيند، بنشيني.

پس روشن است كه ماجراي تقاضاي أبو سفيان دروغ است. عمده وحي هم قبل از فتح مكه و قبل از مسلمان شدن معاويه بود و موقعيتي نبود كه معاويه بخواهد كاتب وحي باشد.

ثانيا:

اگر واقعا معاويه جزء كاتبين وحي بود، آقاي عثمان براي معاويه دنبال فضائل و مناقب بود و اين را به عنوان فضيلت و منقبت براي معاويه ذكر مي كرد. اگر معاويه جزء كاتبين وحي بود، بنابر آنچه كه أهل سنت مي گويند و ما قبول نداريم كه قرآن در زمان أبوبكر جمع شد، آنها حداقل به معاويه هم مي گفتند:

آقاي معاويه! شما هم كه چندين آيه را مرقوم نموده ايد، آنها را بياوريد تا وارد قرآن كنيم.

اين آقايان مدعيان كاتب وحي، حتي نتواسنتند ثابت كنند كه يك كلمه از كلمات قرآن، دست نويس معاويه بود.

ثالثا:

خيلي از شخصيت هاي علمي أهل سنت، منكر اين هستند كه معاويه كاتب وحي بود. آقاي ذهبي و إبن عبد ربّه و إبن قتيبه مي گويد:

كاتب وحي بودن معاويه، دروغ است.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص132 ـ العقد الفريد لإبن عبد ربه، ج4، ص160 ـ المعارف لإبن قتيبة الدينوري، ص30

آقاي محمود أبو ريّه ـ از شخصيت هاي بلند آوازه مصري ـ در كتاب شيخ المضيرة أبو هريرة، صفحه 206، منكر كاتب وحي بودن معاويه است.

آقاي عبد الرحيم خطيب ـ از نويسندگان أهل سنت معاصر ايران ـ در كتاب شيخين، صفحه 159 منكر كاتب وحي بودن معاويه است.

رابعا:

هيچ دليلي بر كاتب وحي بودن معاويه نتوانستيم پيدا كنيم. از همه اينها بالاتر، از ديدگاه ما، كاتب وحي بودن، هيچ گونه ارزشي ندارد. مي بينيم كه در ميان كاتبان وحي، عبد الله بن أبي سَرْح كاتب وحي بود و شيعه و سني هم بر اين معتقد هستند و عاقبت هم مرتدّ و از اسلام خارج شد.

أسد الغابة، ج3، ص173 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص372 ـ ربيع الأبرار للزمخشري، ج1، ص689 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص33

حتي بعد از مرتدّ شدن، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را مسخره مي كرد. پس كاتب وحي نمي تواند به تنهايي ارزش باشد.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سوال:

شما در مورد وصيت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) صحبت كرديد. ولي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دختران ديگري هم داشت. چرا فقط راجع به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) صحبت مي كنيد و از رقيّه و أم كلثوم ـ همسران عثمان ـ صحبت نمي كنيد؟ وقتي رقيّه فوت كرد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) أم كلثوم را به همسري عثمان درآورد.

جواب:

اين مطلب را نه تنها ايشان، بلكه علماء اهل سنت هم مي گويند كه چرا از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين همه حرف مي زنيد، ولي از زنان عثمان، رقيّه و أم كلثوم كه دختران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، چرا حرف نمي زنيد؟

ما اين سوال را از شما داريم كه شما در كتب معتبر خود، درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين همه فضيلت نقل كرده ايد:

روايت اول:

قال النبي صلي الله عليه و سلم: فاطمة سيدة نساء أهل الجنة.

صحيح البخاري، ج4، ص209

روايت دوم:

عن عائشة رضي الله عنها: أنها كانت إذا ذكرت فاطمة بنت النبي صلي الله عليه و آله قالت: ما رأيت أحدا كان أصدق لهجة منها إلا أن يكون الذي ولدها.

راستگوتر از فاطمه نديدم، جز پدرش رسول الله (صلي الله عليه و سلم).

المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص160 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1896 ـ حلية الأولياء لأبو نعيم، ج2، ص41

روايت سوم:

ان رسول الله صلي الله عليه و سلم قال: فاطمة بضعة مني، فمن أغضبها أغضبني.

صحيح البخاري، ج4، ص210

روايت چهارم:

قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: إنما فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها.

صحيح مسلم، ج7، ص141

و روايات ديگري كه در كتب معتبر اهل سنت آمده است.

آيا شما راجع به ساير فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم روايتي را نقل كرده ايد؟ اول بايد اين اشكال را خودتان جواب بدهيد. اين نشان مي دهد كه در ميان فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جايگاه ويژه اي داشت كه هيچ يك از فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آن جايكاه را نداشتند. خود آقاي إبن حجر عسقلاني در فتح الباري شرح صحيح البخاري نقل مي كند كه هر گونه ناراحتي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، مساوي است با كفر. حتي از سهيلي نقل مي كند:

من سبّها فإنه يكفر.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص82

آقاي مناوي ـ از شخصيت هاي علمي اهل سنت ـ مي گويد:

أن فاطمة و أخاها إبراهيم أفضل من الخلفاء الأربعة بالإتفاق.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج4، ص555

هم چنين آقاي مناوي مي گويد:

من آذا فاطمه فعليه لعنة الله ملء السماء و ملء الأرض.

كسي كه فاطمه را اذيت كند، لعنت خداوند به اندازه تمام آسمان و زمين بر او باد.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص25

پس اين اشكال بر خودتان است، نه بر ما.

* * * * * * *

سوال:

شما كه راجع به معاويه و أبو سفيان و حضرت علي (عليه السلام) حرف مي زنيد، در قرآن كريم آمده است:

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ

سوره بقره/آيه134

آنها امت هايي در گذشته بودند و رفتند. عمل آنها مربوط به خودشان است. اين حرف ها به درد مسلمانان نمي خورد. مسلمانان بايد با همديگر متحد باشند.

جواب:

اولا:

درست است كه اينها امت هاي گذشته بودند، اگر بنا باشد بر گذشته چشم پوشي كنيم، بايد حدود 60٪ آيات قرآن را حذف كنيم كه قضاياي گذشتگان را براي ما نقل مي كند.

وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

سوره توبه/آيه61

اينها چه كساني بودند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را اذيت مي كردند؟:

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا

سوره أحزاب/آيه57

كساني كه در اطراف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند به خداوند بدگمان بودند و گمان جاهلي داشتند، چه كساني هستند؟:

وَ طَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ

سوره آل عمران/آيه154

اين فاسق چه كسي بود كه براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خبر آورد؟:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَي مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ

سوره حجرات/آيه6

اتفاق نظر است كه مراد از اين فاسق، وليد بن عقبه است.

اگر بنا باشد قضاياي گذشته را به طور كلي فراموش كنيم، بايد يك سري از آيات قرآن را كه درباره صحابه خوب و بد است، حذف كنيم.

ثانيا:

از اين برادر عزيز سوال مي كنم:

حديث حوضي كه با اين آب و تاب در صحيح بخاري آمده، آيا سرنوشت صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟:

عن أبي هريرة عن النبي صلي الله عليه و سلم قال: بينا أنا قائم، فإذا زمرة حتي إذا عرفتهم، خرج رجل من بيني و بينهم فقال: هلم، فقلت: أين؟ قال: إلي النار و الله! قلت: و ما شأنهم؟ قال: إنهم إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري، ثم إذا زمرة حتي إذا عرفتهم، خرج رجل من بيني و بينهم فقال: هلم، قلت: أين؟ قال: إلي النار والله! قلت: ما شأنهم؟ قال: إنهم إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري، فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

صحيح البخاري، ج7، ص208

آيا اينها براي گذشتگان نيست؟! چرا آقاي بخاري اين قضايا را آورده است؟

چرا از آقاي معاويه نقل مي كنند كه وقتي به مدينه مي آيد، به سعد بن وقاص مي گويد:

ما منعك أن تسب أبا التراب؟

چرا أبو تراب ـ علي ـ را سبّ و ناسزا نمي كني؟

صحيح مسلم، ج7، ص120

اين قضايا را اگر قرار است چشم پوشي كنيم، بايد بگوييم ما نسبت به گذشتگان و صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بايد چشم پوشي كنيم و بياييد با هم حدود 60٪ آيات قرآن را حذف كنيم و 60٪ روايات صحيح بخاري و صحيح مسلم و ساير صحاح سته را كه در شرح حال گذشتگان است، حذف كنيم، سپس بياييم سر سفره وحدت و اتحاد مسلمانان.

ثالثا:

معناي وحدت اين نيست كه ما حقايق تاريخي را بيان نكنيم. بارها گفته ايم كه حقايق تاريخي بايد بيان شوند و اين امانت ها بايد به نسل هاي بعدي منتقل شود. ولي براي وحدت، اگر من درباره اين مسايل صحبت مي كنم، بايد با ادبيات متناسب با اسلام صحبت كنم؛ نه اين كه به بعضي از صحابه ناسزا بگويم و اهانت كنم. بايد با احترام، حقايق تاريخي را مستند بيان كرد. يكي از معاني وحدت اين است كه مثلا ما تصور مي كنيم آقايان اهل سنت، بر خلاف قرآن و سنت، به سراغ آقاي ابوبكر و عمر عثمان رفته اند و آنها هم معتقدند كه شيعه، بر خلاف قرآن و سنت، به سراغ امير المومنين (عليه السلام) رفته است و بياييم در بحث هاي علمي، دلايل خودتان و خودمان را مطرح كنيم. ما و شما حرف مان را بزنيم تا حداقل ثابت شود حرف مان مستدل و مبرهن است. اگر شما هم از قرآن و سنت دليل داريد، مطرح كنيد. شنوندگان بايد بدانند كه دليل شيعه و سني براي اعتقادات شان چيست؟ حداقل اين است كه شيعه، اجتهاد كرده است و ثابت كرده است كه امير المومنين (عليه السلام) خليفه اول است. اين كه فتوا به قتل شيعه مي دهيد و ناموس شيعه را مورد هتك و حرمت قرار مي دهيد و اموال شيعه را مباح براي تصرف مي دانيد، ديگر نبايد باشد. اگر بنا بر زعم شما، در اجتهادش هم خطا كرده باشد:

المجتهد إذا إجتهد فأخطأ فله أجر واحد.

پس نبايد اين همه به شيعه بد و بيراه گفته شود! معناي وحدت، همين بحث هاي علمي است.

* * * * * * *

سوال:

چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با ابوسفيان برخورد تندي نكرد؟

جواب:

بناي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بر اين بود كه با كساني كه وارد اسلام مي شدند، برخورد تند نكنند. خود علماء اهل سنت مانند محمود أبو ريّه و آقاي مقريزي در كتاب النزاع و التخاصم آورده اند بعد از اين كه أبو سفيان به مدينه آمد:

كان كهفا للمنافقين.

پناهگاه منافقين بود.

النزاع و التخاصم للمقريزي، ص58 ـ شيخ المضيرة أبو هريرة لمحمود أبو رية، ص160 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1678

* * * * * * *

سوال:

مقداري در رابطه با جنايات معاويه و باطل بودن او، مخصوصا از كتاب مروج الذهب مسعودي صحبت كنيد. هم چنين بفرماييد كه نظر وهابيت نسبت به يزيد چيست؟

جواب:

البته اين آقايان، مسعودي را شيعه را مي دانند. ولي ما او را شيعه نمي دانيم. إن شاء ا... ما تلاش مي كنيم در بحث مان كتاب هايي را نام ببريم كه هم مورد تائيد اهل سنت است و هم مؤلفين شان از شخصيت هاي برجسته باشند.

اما در رابطه با يزيد، خود آقاي إبن تيميه در منهاج السنة، جلد2، صفحه 62 صراحتا از معاويه و يزيد تجليل و دفاع مي كند و آنها را مؤمن مي داند. اخيراً هم از لجنه عالي إفتاء عربستان سعودي سوال كردند كه آيا مي توانيم يزيد را لعن كنيم؟ جواب دادند:

لم يثبت فسقه الذي يقتضي اللعن.

فسق يزيد به طوري كه لعن او را جايز شمارد، ثابت نشده است.

فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة و الإفتاء، ج3، ص297

يعني كشتن آقا امام حسين (عليه السلام) و إسارت فرزندان ايشان با آن وضع شنيع و اهانت به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) كه يزيد مي گويد:

لعبت هاشم بالملك، فلا خبر جاء و لا وحي نزل.

فسقي نيست كه لعن يزيد را ثابت كند.

بر فرض، مي گوييم كه امام حسين (عليه السلام) خروج كرد و عليه خليفه قيام كرد، آيا اين كه إبن كثير دمشقي درباره يزيد مي گويد:

در سال 62 هجري، يزيد به فرماندهانش دستور داد و به مدينه حمله كردند و 700 نفر از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را به قتل رساندند و 10 هزار نفر از مسلمانان را كشاند و 3 روز، ناموس مردم مدينه را بر لشكريان خودش مباح كرد و در آن سال، هزار فرزند نامشروع به دنيا آمد.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص241 و 242

آيا هيچ كدام از اينها فسق يزيد را اثبات نمي كند؟!

* * * * * * *

سوال:

حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هم أم المؤمنين است. عايشه، جناياتي را مرتكب شده كه در خود صحيح بخاري آمده است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را اذيت كرد. در خود صحيح بخاري هم وقتي از عايشه روايت نقل كرده است، گفته است عن عايشه و نگفته است عن أم المؤمنين.

جواب:

در سوره احزاب، آيه 6 آمده است:

النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ

يعني همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مادران مؤمنين هستند؛ حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و عايشه و أم سلمه و حفصه و ساير همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله).

گرچه اين آيه هم شأن نزولي دارد. آقاي طلحه و عثمان و بعضي ديگر از صحابه گفتند:

أ ينكح محمد نساءنا و لا ننكح نساءه؟! والله! لو قد مات لأجلنا علي نسائه السهام.

چرا محمد با زنان ما ازدواج مي كند، ولي ما نمي توانيم با زنان او ازدواج كنيم؟! به خدا قسم! اگر او بميرد، ما با زنان او ازدواج مي كنيم.

وَ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا

سوره أحزاب/آيه53

در رابطه با عايشه هم بايد به دور از اهانت و جسارت و تعصبات مذهبي، حقايق تاريخي را كه درباره اوست، بيان كنيم.

* * * * * * *

سوال:

انگيزه حمله اعراب مسلمان به ايران چه بود؟

جواب:

اين بحث، نياز به زمان بيشتري دارد. بايد بررسي كنيم كه اين حمله اعراب به ايران كه در زمان خليفه دوم بود، آيا مورد تائيد امير المومنين (عليه السلام) بود يا خير؟ آيا امام حسن (عليه السلام) در اين جنگ بود يا نبود؟ البته ما منكر اين قضيه هستيم كه امام حسن (عليه السلام) در فتوحات شركت كرده باشد. چون يك روايت ضعيف هم در اين مورد نداريم كه امام حسن (عليه السلام) در حمله به ايران شركت داشت. اين حمله به خاطر توطئه اي بود كه ابر قدرت شرقي عليه اسلام داشت و مسلمانان براي دفاع از كيان اسلامي، آمدند دفاع كردند و اسلام را به مردم عرضه كردند و دولت مركزي ايران، مانع بود و آمدند مانع را برطرف كردند و 95٪ مسلمان ايرانيان، استقبال شديد و ويژه اي بود كه اينها از اسلام داشتند و هم چنين خستگي مفرطي كه از ظلم پادشاهان خود داشتند.

شهيد مطهري (ره) و ديگران در اين زمينه مفصلاً بحث كرده اند و إن شاء ا... در فرصتي مناسب، ما هم در اين زمينه بحث خواهيم كرد.

* * * * * * *

بحث هاي پاياني استاد حسيني قزويني

مطالبي از بحث هاي ما ماند. اين كه عايشه، اعتراضاتي را نسبت به اظهار علاقه و محبت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) داشت و اين موجب رنجش نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بود. جايگاه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در ميان زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، جايگاه والائي است. حتي خود اهل سنت هم آورده اند كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) سرور زنان بهشتي است. هيچ زني بعد از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، جاي ايشان را نتوانست براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) پر كند. عايشه سن و سال كمي داشت و زيبا هم بود، ولي هميشه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به ياد حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و عشق و محبت او بود.

در رابطه با معاويه هم بحث داشتيم و اين فضائلي كه در روزنامه ها و مجلات و اينترنت مي نويسند، هيچ ريشه و اصلي ندارد. اين آقايان مقداري دقت كنند و مطالبي را كه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نسبت مي دهند، در روز قيامت مسئول هستند. اين روايات در دوران بني أميه و با پول دولت شام و توسط بعضي از كارخانه هاي حديث سازي جعل و منتشر شده است.

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
1 | محمد | Iran - Tehran | ٢٠:٠٥ - ٢٤ بهمن ١٣٩٣ |
با سلام من در یک ویدیو از اقای قزوینی در اپارات دیدم که ایشان همسران عثمان را فرزندان پیامبر نمیدانند. و در اینجا نظریشان مخالف است. به فرمایید فعلا نظریشان درباره دختران و سن حضرت خدیجة هنگام ازدواج چیست. واینکه در سند روایتی که از ابن عباس درباره 30(28)سال عمر خدیجة (س) نقل شده چه ضعفی وجود دارد؟؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اگر در مطالب فوق دقت کنید، متوجه می شوید وی نظر دیگران امثال علامه سید جعفر عاملی را دارد نقل می کند
آن چيزي که مورد قبول اکثر بزرگان اهل سنت مي باشد: اين است که حضرت خدیجه در سن 28 سالگي و يا در سن 25 سالگي با پيامبر (ص) ازدواج کرده است
ورجح كثيرون أنها ابنة ثمان وعشرين
شذرات الذهب ج 1 ص 14
با اين وجود فاصله سني بين پيامبر (ص) که در 25 سالگي ازدواج کرد و حضرت خديجه (ع) سه سال بوده و يا هم سن بودند
در خصوص سن حضرت خدیجه علیها السلام به این آدرس رجوع کنید
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9431
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
2 | فروغ | Iran - Tehran | ٢٠:٠٧ - ٠٩ آبان ١٣٩٤ |
در مورد شم اقتصادی حضرت خدیجه میخوام بیشتربدانم ایا کتابی در این باره هست؟

پاسخ:
با سلام
کاربرگرامي
در اين خصوص به مقاله «مناسبات اقتصادی و روابط شغلی حضرت خدیجه علیه السلام با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله» نوشته منصوره اعتمادی، مراجعه کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها