2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
چرا خداوند انسان را آفريد؟
کد مطلب: ٥٢١٢ تاریخ انتشار: ٢٢ آذر ١٣٨٦ تعداد بازدید: 88822
پرسش و پاسخ » خداشناسي
چرا خداوند انسان را آفريد؟


سؤال كننده : ياسين شوشتري

خداوند كريم در جاي جاي قرآن مجيد به اين پرسش اساسي و مهم بشر پاسخ داده است ؛ از جمله مي‌فرمايد :

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ . الذاريات / 56 .

من جنّ و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند) .

حرف «لام» در كلمه « ليعبدون» لام غرض است ؛ يعني تنها فلسفه خلقت جن و انس و غرض از خلقت آن ها اين است كه خداوند را با اختيار و نه اجبار ، عبادت كنند تا به تكامل و سعادت ابدي نائل شوند .

در نتيجه ، عبادت و فرمان برداري از دستورات خداوند و در نتيجه رسيدن به اعلي درجه كمال ، هدف اصلي خلقت جن و انس است و خداوند براي رسيدن بشر به اين هدف مهم ، تمام وسائل و ابراز مورد نيازش را نيز فراهم كرده است . از طرف در وجود آن‌ها عقل يا همان پيامبر دروني را نهاده است كه در هر لحظه و هر آن در اختيار انسان است و مي‌تواند با استفاده از آن از مهلكه نجات يافته و به هدف مقدسش برسد ، و از طرف ديگر در طول تاريخ بيش از صد هزار پيامبر را همراه با كتاب‌هاي الهي فرستاده است تا انسان‌ها را براي رسيدن به اين هدف ياري دهند و آن‌ها نيز به بهترين وجه وظيفه خود را انجام داده‌اند ، حال اگر انسان با وجود اين همه وسائل ، ابزار ، راهنما و ... نتواند به هدف اصلي اش برسد و به جاي رفتن به كعبه اعرابي راهي تركستان شود ، تقصير خود او است و نقص غرص پيش نخواهد آمد .

مرحوم شيخ صدوق رضوان الله تعالي عليه در كتاب شريف علل الشرائع ، ج‏1، ص 13 و 14 مي‌نويسد:

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِيَأْمُرَهُمْ بِالْعِبَادَة .

از ابي بصير نقل شده كه وي گفت : راجع به فرموده حقّ تعالي «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» از امام صادق عليه السّلام پرسيدم :

حضرت فرمودند : مقصود اين است كه : حقّ تعالي جنّ و انس را آفريد تا ايشان را به عبادت امر فرمايد.

و در روايت ديگري نقل مي‌كند :

عن جميل بن دراج، قال: قلت لأبي عبد الله (عليه السلام): جعلت فداك، ما معني قول الله عز و جل: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؟ فقال: «خلقهم للعبادة».

جميل بن درّاج نقل شده است كه وي گفت : به امام صادق عليه السّلام‏ عرضه داشتم :

فدايت شوم: معناي وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ الخ چيست؟

حضرت فرمودند: خداوند متعال جنّ و انس را فقط براي عبادت آفريده.

و همچنين مي‌نويسد :

عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِلْعِبَادَةِ قُلْتُ خَاصَّةً أَمْ عَامَّةً قَالَ لَا بَلْ عَامَّة .

از جميل بن درّاج نقل شده است كه وي گفت : از حضرت امام صادق عليه السّلام راجع به معناي فرموده حقّ تعالي «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» سؤال كردم .حضرت فرمودند :

مقصود اين است كه خداوند جنّ و انس را براي عبادت آفريده.

عرضه داشتم: گروه خاصي را يا عموم مردم را؟

فرمودند: خير، بلكه عموم را به منظور عبادت خود آفريده است‏ .

براي تحقيق بيشتر در اين باره ، به تفسير الميزان تأليف علامه طباطبائي رحمت الله عليه ، ذيل همين آيه مراجعه فرماييد .

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
41 | محمود سعيدي | Iran - Isfahan | ٢٤:٠٨ - ٢٥ اسفند ١٣٩١ |
fبهترين جمله اي که خداوند به بنده اش براي سعادت او فرموده چيست

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در كلام الهي برخورداري از تقواي الهي و همچنين ياد و ذكرالهي از مهمترين عوامل سعادت ذكر شده است خداوند در آيه 130 آل عمران مي فرمايد: «وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون از خدا بپرهيزيد، تا رستگار شويد
همچنين در سوره انفال آيه 45 مي فرمايد: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُون» اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! هنگامى كه (در ميدان نبرد) با گروهى رو به رو مى ‏شويد، ثابت قدم باشيد! و خدا را فراوان ياد كنيد، تا رستگار شويد
و نتيچه اين سعادت رسيدن به قرب دائمي خداوند است كه در سوره هود آيه 108 ذكر شده است: هوَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِى الجْنةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيرْ مجَذُوذٍ(امّا آنها كه خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششى است قطع نشدنى!
حال كه سعادت حقيقي انسان كه همان رسيدن به قرب الهي و سعادت اخروي است تنها از طريق يك سري فعاليت‌هاي عقلي، اخلاقي، و ديني است كه به دست مي‌آيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
42 | يحيي | Germany - Hamburg | ١٤:٠٧ - ٢٣ فروردين ١٣٩٢ |
درود برتمامي انسان هاي پاک دنيا...همه امامان و بزرگان دين مي گويند که خداوند به ما انسان ها احتياج ندارد و ما هستيم که به خداوند احتياج داريم پس اگر خدا به ما احتياج ندارد چرا ما را افريده است و براي چه افريده است؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ در نظرات قبلي پاسخ داده شده است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
43 | سيدعلي حسيني | Iran - Tajrīsh | ١٩:٥٩ - ١٩ ارديبهشت ١٣٩٢ |
سلام .من يک سوالي دارم که ازمتني که نوشته بوديد نفهميدم .چرا خدا مارا افريد که خودش سرنوشت مارا مي دانست ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
علم خدا به سرنوشت انسان به معني عدم اختيار داشتن انسان در تغيير سرنوشتش نيست بلكه علم خدا به سرنوشت انسان به اين معني است كه خدا مي داند اين انسان با اختيار خود به چه سرنوشتي گرفتار مي شود. توضيح بيشتر اينكه: خدا هر شخصي را مختار آفريده و از پيش مي داند که فلان شخص در فلان زمان چه کاري را با اختيار خود انجام خواهد داد. انسان از آن جهت که ذاتاً مختار آفريده شده است نمي تواند کار ارادي را بدون اختيار انجام دهد. لذا نمي توان وصف اختياري بودن را از فعل ارادي او حذف نمود.علم پيشين خدا نيز به کار اختياري او تعلّق گرفته است نه به کار او صرف نظر از اختيارش. بنابراين، در علم پيشين خدا، چيزي به نام «ابولهبِ کافر» وجود نداشت؛ لذا چنين چيزي نيز خلق نشده و آنچه در علم خدا وجود داشته و دارد « ابولهبِ مختاراً کافر» است لذا خدا هم «ابولهبِ به اختيار خود کافر» را آفريده است نه «ابولهبِ کافر» را. بنابراين، از علم پيشين خدا نسبت به کار آينده ي انسان جبري لازم نمي آيد. خدا مي دانست که ابولهب به اختيارش کافر خواهد شد، لذا ابولهب طبق علم تغيير ناپذير خدا، به اختيار خود کافر شد امّا علم خدا باعث مجبور شدن آن نشد؛ بلکه بر عکس چون در علم خدا ابولهب با اختيار خود کافر بود و پس حتماً بايد ابولهب به اختيار خود کافر مي شده است.
بنابراين علم خدا به سرنوشت با اختيار خود انسان تعلق گرفته است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
44 | مسعود | Iran - Zarrīn Shahr | ١٧:٥٣ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٩٢ |
سلام. افکاري در ذهن من همواره منو اذيت مي کنن و با اينکه مي دونم خوب نيستند و مي گم پناه ببر به خدا از شر شون ولي بازم درست نميشه. حالا فکر مي کنم با فکر نکردن بهشون درست نميشه بلکه بايد معرفت پيدا کرد. مثلا اين که چرا خداوند متکبره که از اوصافشم هست و اين که بايد مورد ستايش قرار بگيره. با اينکه مي دونم اين صفات وقتي براي انسان هاست بد ميشه نه براي خدا ولي بازم منو اذيت مي کنن. آيا نبايد اصلا بهشون فک کنم؟ اصولا وقتي فکر هاي باطل در مورد خدا به ذهن مي آيد آدم بايد چه کار کنه؟ ممنون

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ همچنانكه خودتان نوشته ايد بايد معرفت خود را در اين امور كامل كنيد و منظور از آن صفات را بدانيد تا هرگاه دوباره به ذهنتان رسيد باعث شود جلوه اي از حقيقت الهي بر شما تداعي شود نه اينكه باعث اذيت شما باشد.
اما دوصفت متكبر بودن خدا و مورد ستايش بودن او؛ براي تاييد صحت اين صفات در مورد خداوند و عدم صحت آن در مورد انسان بايد به ريشه مذموم بودن اين صفات در مورد انسان توجه كنيم، و اينكه چرا خداوند اين صفت را براي انسان نمي پسندد؟ چون انسان شايسته اين صفا نيست. انساني كه سراپا نياز و احتياج به خداوند است و اگر خدا او را يك لحظه رها كند هيچ است و هرچه دارد از خداوند گرفته و مدام از فيض او استفاده مي كند، انساني كه هزاران حادثه و بدبختي و گرفتاري آسماني و زميني و مشكل و مريضي و نياز او را احاطه كرده اند، چه جاي تكبر؟ به چه چيز تكبر كند؟ اما خداوند همه كاره و غني علي الاطلاق و بي نياز و مبرا از هر عيب و نقص و دهنده همه نيكي ها و خوبيها و قادر مطلق كه همه به او محتاجند چگونه تكبر نكند؟ چگونه مورد ستايش نباشد؟ تكبر خداوند، تكبر يك موجودي است كه همه صفات پسنديده از او نشات گرفته و او منشا همه نيكيهاست و تمام نيكوكاران، نيكوكاري را از او ياد گرفته اند. آيا تكبر، چنين كسي را سزاوار نيست؟ خداوند مالك همه مِلكهاست، چگونه به خود ننازد و تكبر نكند؟ اگر ما نبايد تكبر كنيم چون هر چه داريم در سايه لطف خداست و نازيدن ما به چيزي خواهد بود كه به ما تعلق ندارد لذا براي ما پسنديده نيست اما در خداوند مساله بر عكس است. اگر انساني چيزي ساخت و تكبر كرد، فكر نكرده است كه عقل و بدن و وقت و وسايل و... همه را از خداوند گرفته تا به اين هدف رسيده و الا تكبر نمي كرد بلكه خدا را بر اين لطف ستايش مي كرد اگر او ما را خلق نمي كرد نبوديم تا كاري بكنيم و بر آن تكبر بورزيم لذا در هر لحظه زندگي و نفس كشيدن بايد خدا را حمد گوييم و باز هم از پس آن بر نخواهيم آمد.
به هنگام هجوم افكار بد بايد از شر شيطان به خداپناه برد و فكر خود را از آنها غافل داشت. زيرا او مقلب القلوب و الابصار است و بس.
موفق باسيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
45 | شيعه | United States - Fremont | ٠٩:٥١ - ٣١ ارديبهشت ١٣٩٢ |
بسم الله الرحمي الرحيم با عرض سلام و ادب و احترام لطف کنين پاسخ اين اشکال که از سوي فردي ملحد گرفته شده است رو بفرمايين. الله در سوره‌يِ حمد مي‌گويد : ما را به راه راست هدايت فرما، راه آنها كه بر آنان نعمت دادي، نه راه مغضوبان و نه راه گمراهان پرسش: آيا اين گمراهان نيستند که نياز به هدايت دارند؟ هدايتِ هدايت‌شدگان، همسانِ دارو برايِ سالمان است و دريغ از هدايتِ گمراهان، همسانِ حذرِ دارو برايِ بيماران! و ما همچنان از منطقِ الله در شگفتيم!

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
مراد از طلب هدايت در سوره حمد كه مكرر در نماز مى خوانيم و مى گوئيم : (اهدنا الصراط المستقيم ) ، طلب هدايت بعد از هدايت است ؛ زيرا صراط مستقيم مراتب و درجاتى دارد كه همه افراد در پيمودن اين درجات يكسان نيستند، هر مقدار از اين درجات را انسان طى نمايد، باز درجات بالاتر و والاترى وجود دارد كه انسان با ايمان(از جمله پيامبران و امامان) بايد از خدا بخواهد تا او را به آن درجات هدايت كند. مويد اين مطلب آيه وَ يَزيدُ اللَّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً . كسانى كه در راه هدايت گام نهادند، خداوند بر هدايتشان مى ‏افزايد.مريم، 76. است. طبق اين آيه هدايت درجاتى دارد هنگامى كه درجات نخستين آن بوسيله انسان پيموده شود خداوند دست او را مى ‏گيرد و بدرجات عاليتر مى ‏برد، و اين هدايت يافتگان نيز در پرتو ايمان و اعمال صالحشان هر روز به مراحل بالاترى گام مى ‏نهند
نكته ديگري كه از روايات در ذيل «اهدنا الصراط المستقم » استفاده مي شود اين است كه مقصود از در خواست هدايت، درخواست ثبات و استقامت در صراط مستقيم است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
46 | زهرافياضي | United Kingdom - London | ٢٠:٢٢ - ٣٠ تير ١٣٩٢ |
با سلام من پاسخ به اين سوال را به کسي مي خواهم بدم که داره از صفر شروع مي کنه پس اگه امکان داره دلايل بيشتري بياريد ضمنا چرا خدا بايد مارا براي عبادت بيافريند در صورتي که به ما نياز نداره يا اگه هم براي رسيدن ما به تکامل است چرا خداوند بايد ما را بيافريند که بعد بخاهيم به تکامل برسيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
47 | نازي اميديان | Germany - Nuremberg | ٠٦:٣٦ - ١٢ شهریور ١٣٩٢ |
با سلام
من 15 سالمه و دقيقا سوال خانم زهرا فياضي را دارم
اگر ميشه با زبان ساده به اين سوال جواب بديد.
ممنون

پاسخ:
با سلام

كاربر گرامي؛ ما عبد خداييم و همه چيز ما متعلق به اوست و اختيار را هم او به ما تفضل كرده است با توجه به اين حقيقت جايي براي اين سوال نمي ماند كه چرا خدا ما را براي كمال آفريد؟ اگر عبد اوييم و همه چيز ما تفضل اوست و خلقت ما هم تفضل است چه معنا دارد كه خدا را در مورد آن بازخواست كنيم كه چرا ما را خلق كرده اي؟ ما اگر خداوند را در حد انسان ندانيم مشكل حل مي شود. بايد خداشناسي خود را تقويت كرد و ديد خود را در مورد مسائل ديني به حقيقت نزديك كرد و از گناه و انحراف اجتناب كرد و گناه اين كارها را با اين سخنان به گردن خدا نينداخت.

ما در اين مورد در نظرات قبلي مفصل سخن گفته ايم لطفا هر دو صفحه مربوط به نظرات را با دقت بخوانيد انشاء الله به جواب خود مي رسيد ولي مضاف بر آنها به نكات ديگري در اين مورد از بزرگان دين اشاره مي شود:

خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات، آيه56)

نكاتى را در مورد اين آيه يادآور مى ‏شويم:

1- «ليعبدون» نشان مى ‏دهد كه غرض از خلقت بشر عبادت كردن بشر است نه معبود شدن خدا، و گرنه مى ‏فرمود: «الا لاُعبد» يا «لاكون لهم معبودا» و آن نقص خدا را مى‏ رسانيد زيرا تا معبود نشده فاقد آن كمال خواهد بود، اما «ليعبدون» راجع به عبادت كردن بشر و رسيدن بشر به كمال مطلوب است. «الا» نشانگر انحصار مى ‏باشد.

2- لام در «ليعبدون» براى غرض است، فعل بايد بالاخره غرضى داشته باشد و گرنه عبث و سفهى خواهد بود. آن غرض، سبب كمال صاحب غرض خواهد بود، و چون در خدا نقصانى نيست، پس آن كمال راجع به فاعل نيست، بلكه راجع به فعل خدا و عايد بر انسان است.

به عبارت ديگر: غرض از خلقت انسان عبادت است و آن كمالى است عايد بر انسان كه نتيجه‏ اش رحمت و مغفرت و سعادت دائمى است.

ناگفته نماند: در اينجا فعل خدا تابع غرض خارجى نيست، بلكه غرض خارجى از فعل خدا به وجود مى ‏آيد، غرض خدا از اين خلقت ذات خداست، زيرا كه خدا كمال مطلق است و مقتضاى كمال مطلق، خلقت مى ‏باشد.

3- منظور از عبادت در «ليعبدون» مطلق اطاعت و فرمانبرى است، خواه در كارهاى عبادى باشد يا غير عبادى، به عبارت ديگر: عبادت حقيقى آنست كه انسان تمام كارهاى زندگى خويش را با فرمانهاى خدا تطبيق كند. زيرا خدا براى همه كارهاى زندگى فرمان و دستورى دارد.

4- اما چرا عبادت، غرض از خلقت شده است؟ چون زندگى دنيا بدون آخرت عبث است، خداى فرمايد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ» (مؤمنون، آيه115)، تنها راه رسيدن به رحمت و مغفرت و سعادت ابدى و بهشت، اطاعت از فرمان خدا در همه مراحل زندگى است، پس معناى حقيقى «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ ...» آنست كه: من آنها را خلق نكرده‏ ام مگر براى رساندن به بهشت و سعادت ابدى. (تفسير أحسن الحديث، ج‏10، ص359)

آيت الله مكارم شيرازي مي فرمايد:

خداوند در قرآن مى‏ فرمايد: «من جن و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند؛ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ».

و مي فرمايد: من نيازى به آنها ندارم «و هرگز از آنها نمى‏ خواهم كه به من روزى دهند، و هيچگاه نمى‏ خواهم مرا اطعام كنند!؛ ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ».

و مي فرمايد: «خداوند است كه به تمام بندگانش روزى مى‏ دهد، و صاحب قوت و قدرت است؛ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ».

اين چند آيه كه در نهايت اختصار و فشردگى است پرده از روى حقيقتى كه همه خواهان آگاهى از آنند برمى‏ دارد، و ما را در برابر هدفى بزرگ قرار مى‏ دهد.

توضيح اينكه: بدون شك هر فرد عاقل و حكيمى كه كارى انجام مى‏ دهد هدفى براى آن در نظر دارد، و از آنجا كه خداوند از همه عالمتر و حكيمتر است بلكه با هيچ كس قابل مقايسه نيست اين سؤال پيش مى‏ آيد كه او چرا انسان را آفريد؟ آيا كمبودى داشت كه با آفرينش انسان بر طرف مى‏ شد؟! آيا نيازى داشته كه ما را براى پاسخگويى به آن آفريده است؟! در حالى كه مى‏ دانيم وجود او از هر جهت كامل و بى نهايت در بى نهايت است و غنى بالذات.

پس طبق مقدمه اول بايد قبول كنيم كه او هدفى داشته، و طبق مقدمه دوم بايد بپذيريم كه هدف او از آفرينش انسان چيزى نيست كه بازگشت به ذات پاكش كند.

نتيجتا بايد اين هدف را در بيرون ذات او جستجو كرد، هدفى كه به خود مخلوقات بازمى‏ گردد، و مايه كمال خود آنها است، اين از يك سو.

از سوى ديگر در آيات قرآن تعبيرهاى مختلفى در باره هدف آفرينش انسان شده است.

در يك جا مى‏ خوانيم: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ او كسى است كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را آزمايش كند كدامين نفر بهتر عمل مى‏ كنيد؟» (ملك- 2) در اينجا مساله آزمايش و امتحان انسانها از نظر"حسن عمل" به عنوان يك هدف معرفى شده است.

و در آيه ديگر آمده است: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً؛ خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريده و از زمين نيز مانند آن خلق كرده است، فرمان او در ميان آنها نازل مى‏ شود تا بدانيد خداوند بر هر چيز توانا است، و علم او به همه موجودات احاطه دارد» (طلاق- 12).

و در اينجا "علم و آگاهى از قدرت و علم خداوند" به عنوان هدفى براى آفرينش آسمانها و زمين (و آنچه در آنها است) ذكر شده است.

در آيه ديگر مى‏ خوانيم: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ- إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ؛ اگر پروردگارت مى‏ خواست همه مردم را امت واحده (و بدون هيچگونه اختلاف) قرار مى‏ داد، ولى آنها همواره مختلفند- مگر آنچه پروردگارت رحم كند، و براى همين (رحمت) آنها را آفريده» (هود- 118 و 119) بر طبق اين آيه "رحمت الهى" هدف اصلى آفرينش انسان است.

اما آيات مورد بحث تنها روى مساله عبوديت و بندگى تكيه مى‏ كند، و با صراحت تمام آن را به عنوان هدف نهايى آفرينش جن و انسان معرفى مى‏ نمايد.

اندكى تامل در مفهوم اين آيات، و آنچه مشابه آن است، نشان مى‏ دهد كه هيچ تضاد و اختلافى در ميان آنها نيست، در واقع بعضى هدف مقدماتى، بعضى متوسط و بعضى هدف نهايى‏ اند و بعضى نتيجه آن.

هدف اصلى همان "عبوديت" است كه در آيات مورد بحث به آن اشاره شده، و مساله "علم و دانش" و "امتحان و آزمايش" اهدافى هستند كه در مسير عبوديت قرار مى‏ گيرند، و "رحمت واسعه خداوند" نتيجه اين عبوديت است.

باين ترتيب روشن مى‏ شود كه ما همه براى عبادت پروردگار آفريده شده‏ ايم، اما مهم اين است كه بدانيم حقيقت "عبادت" چيست؟

آيا تنها انجام مراسمى مانند ركوع و سجود و قيام و قعود و نماز و روزه منظور است؟ يا حقيقتى است ما وراى اينها؟ هر چند عبادات رسمى نيز همگى واجد اهميتند.

براى يافتن پاسخ اين سؤال بايد روى واژه "عبد" و "عبوديت" تكيه كرد و به تحليل آنها پرداخت.

"عبد" از نظر لغت عرب به انسانى مى‏ گويند كه سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده‏ اش تابع اراده او، و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالك چيزى نيست، و در اطاعت او هرگز سستى به خود راه نمى‏ دهد.

و به تعبير ديگر "عبوديت"- آن گونه كه در متون لغت آمده- اظهار آخرين درجه خضوع در برابر معبود است، و به همين دليل تنها كسى مى ‏تواند معبود باشد كه نهايت انعام و اكرام را كرده است و او كسى جز خدا نيست.

بنا بر اين عبوديت نهايت اوج تكامل يك انسان و قرب او به خدا است.

عبوديت نهايت تسليم در برابر ذات پاك او است.

عبوديت اطاعت بى قيد و شرط و فرمانبردارى در تمام زمينه‏ هاست.

و بالآخره عبوديت كامل آن است كه انسان جز به معبود واقعى يعنى كمال مطلق نينديشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غير او است فراموش كند، حتى خويشتن را!

و اين است هدف نهايى آفرينش بشر كه خدا براى وصول به آن ميدان آزمايشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتيجه نهائيش نيز غرق شدن در اقيانوس "رحمت" او است. (تفسير نمونه، ج‏22، ص385)

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
48 | پريسا | United States - Fremont | ١٥:٠٣ - ٢٩ مهر ١٣٩٢ |
انساني كه سراپا نياز و احتياج به خداوند است و اگر خدا او را يك لحظه رها كند هيچ است و هرچه دارد از خداوند گرفته و مدام از فيض او استفاده مي كند، انساني كه هزاران حادثه و بدبختي و گرفتاري آسماني و زميني و مشكل و مريضي و نياز او را احاطه كرده اند،
با سلام خداوند عظيم وكمال مطلق چرا انسانها را غرق در اين همه ببختي و نقص آفريده اين همه مريضي و بدبختي و ملال و نقص براي چه؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ انساني كه چنين سرا پايش را نياز و نقص فرا گرفته اينهمه مغرور مي شود ببينيد اگر نقص و نيازي نداشت چه مي كرد؟ نياز انسانها باعث پيوند آنها و ارتباط آنها با يكديگر مي شود. نياز است كه اسب هواي نفس سركش را رام كرده و تكبر را تعديل مي كند. اگر نياز انسانها نبود بسياري از مشاغل اجتماعي ايجاد نمي شد نياز است كه صحنه آزمايش را براي انسان ايجاد مي كند. و...

نيازمند بودن انسانها چيز بدي نيست بلكه طبيعي انسان است ما از جسميم و نياز، ذاتي جسم است. ما معلوليم و نياز، ذاتي معلول است. اين دنيا نظام علت و معلول است نظام اسباب و مسببات است اراده خدا هم همين بوده كه ما در چنين دنيايي قرار گيريم(يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ فاطر/15) و روح الهي خود را تربيت كنيم. هرچه شرايط براي روح سخت تر باشد او را پخته تر و ناب تر مي كند.

خداوند در قرآن مي فرمايد: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ (عنكبوت2و3)

آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مى ‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى ‏گيرند؟ و به يقين، كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم، تا خدا آنان را كه راست گفته‏ اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد.»

هركه در اين بزم مقرب تر است *** جام بلا بيشترش مي دهند.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
49 | فرناز اسدپور | Iran - Tehran | ١٠:٢٢ - ٠٦ آبان ١٣٩٢ |
سلام.ممنون از اين سايت خوبتون خيلي عاليه
50 | سامان | Iran - Tehran | ٢٠:٤٨ - ١٧ آبان ١٣٩٢ |
ساييتتون عاليه ممنون
51 | مجتبي | Iran - Karaj | ١٦:٢٦ - ٠٥ آذر ١٣٩٢ |
سلام.هنوز توضيح کامل نيست. مگر نداريم که خدا جن و انس رو تنها براي عبادت کردن آفريد؟
خوب يک سوال ديگه مطرح ميشه که مگه خدا نياز به عبادت ما داره؟و در جاي ديگه خدا گفته ((الله الصمد يعني خدا بي نياز است)) خودش گفته براي عبادت آفريده و خودش هم گفته نه تنها به عبادت بلکه به هيچ چيز ديگه اي محتاج نيست.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ ما به اين سوال شما قبلاً پاسخ داده ايم. خداوند انسان را براي رفع نيازهاي خودش خلق نكرده است بلكه اين انسان است كه به عبادت خداوند براي رسيدن به كمال خود نيازمند است. خداوند با خلقت انسان در حق او لطف نموده و انسان براي شكر گذاري اين نعمت و ديگر الطاف خداوند بايد دائماً مشغول به حمدو ثناي او باشد و از آنجا كه همه چيز خود را از خدا گرفته و اگر نظر خداوند از او برگردد و او را به حال خود واگذارد سر از نابودي در مي آورد بايد او را عبادت كند. عبادت اظهار بندگي و نيازمند بودن به درگاه خداست، فرد با عبادت خداوند بيچارگي و ضعف و نياز و هيچ بودن خود در مقابل خداوند را اعلام مي دارد. خداوند با اين دو آيه مي خواهد همين را به ما بفهماند كه اگر شما را براي عبادت آفريديم خيال نكنيد كه نيازمند به اين عبادت شما بودم بلكه براي خود شماست و سعادت شما در گرو آن است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
52 | ايمان علي زينلي | | ٢٢:٤٧ - ٠٨ آذر ١٣٩٢ |
ممنون متشکرم عالل به وبلاگ من هم سربزن(http://www.bazy12.niloblog.com/) باي بايييييييي خداحافففففففظظظظظظظ ..................................
53 | اليار | Iran - Tehran | ٠٨:١٨ - ١٤ آذر ١٣٩٢ |
با سلام
اول از همه اينو بگم خوش به سعادتون که دارين دنبال راهو چاره ميگردين بعضيا هستن که معرفت اينجور کارارو ندارن
سوالارو ديدم يچيزايي يادم افتاد خواستم به اشتراک بذارم
البته بي ادبي نباشه
محمود جان هرچه گشتيم ذکري بالاتراز صلوات پيدا نکرديم
اقا و خانوم يحيي_فياضي واميديان
اول از همه چندتا سوال ميپرسم تو خودتون حلو فصلش کنيد
1 چرا پدرومادر علاقه دارن که فرزند داشته باشن؟
2 چرا هر خونه اي يه قانون خاصه خودشو داره؟
3 چرا والدين دوست دارن که از تجربشون استفاده کنيم و به حرفاشون گوش بديم؟
راستي دقت کردين هر وقت به حرفشون عمل نميکنيم يه اتفاقي ميوفته...
بنظر من خدا تنهاييو دوست نداره مخلوقاتو افريده وبه انسان از روح خودش دميده ببينيد چقدر انسانو دوست داره
عبادتم مثه استفاده از تجربه هايه پدرو مادره نبايد از سوي ترس از خدا باشه بايد از فهمو درک اين نعمتهايي که به ما داده باشه
اميدوارم يه قطره از دريارو توجيح کرده باشم
اقا مسعود يکي که خيلي دوست داره با يه خطه تلفني ديگه بهت پيام ميده ميخواد امتحانت کنه چه جور ادمي هستي
شما جوابشو نميدي اما خود خوري ميکني که اين کيه چرا مزاحم ميشه
مطمئنم اگه به جواب ندادن بعضي اتفاقات ادامه بدي شايد يکم اذيت بشي ولي پيش طرفي که دوست داره بيشتر عريز ميشي
شيعه_ مطمئنا کسايي که راه خدارو پيش ميرن از خدا طلب صراط مستقيم دارن نه اونايي که دست به هر راهي ميزنن
خدايا مارو به راهي که دوست داري هدايت کن
ممنون ميشم صلواتي براي سلامتي امام زمان بفرستيد
54 | علي ن | | ٠٢:١١ - ١٦ آذر ١٣٩٢ |
يا سلام..
هدف از رسيدن به كمال يا فنا يا دينار خداوند جيست؟
جرا بداهت وجود بأيد براي ما بديهي باشد؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

درپاسخ اولتان مي گوييم : كمالات انساني بر دو قسم است: 1. كمالات اعتباري از قبيل داشتن ثروت و جايگاه و مقام اجتماعي. 2. كمالات حقيقي از قبيل داشتن علم و صفات حميده اخلاقي و جمال ظاهري و معنوي. داشتن و نداشتن كمالات اعتباري براي گوهر انسانيت نقصان محسوب نمي‌شود. بود و نبود آن تأثيري در شخصيت انساني ندارد و از اين رو انسانها از نظر علاقه‌مندي به آن متفاوت‌اند. اما كمالات واقعي به گونه‌اي در قوت و شدت انسانيت انسان تأثير دارد و هر انساني بر حسب فطرت خدايي خود گرايش به آن داشته و علاقه‌مند به آن است و اگر كسي اين علاقه قلبي و ميل باطني را انكار نمايد يا انكار او صرفاً در حدّ زبان است ولي قلب او زبان را تصديق نمي‌نمايد و يا مسأله به گونه‌اي بر او مشتبه شده است.شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج 3، ص 451 ـ 501

كمالي را كه خداوند مي‌خواهد انسان به آن برسد كمال حقيقي و تكويني است و كمال اخروي چنين كمالي است. واضح است هيچ انساني نمي‌تواند نسبت به آن بي‌تفاوت باشد چون بالفطره طالب اين نوع از كمالات از قبيل جاويدانگي، بهره‌مندي ازانواع نعمتها و لذت بردن از حيات و... است و خداوند از طريق پيامبران راه وصول به اين كمالات را براي انسان تسهيل كرده است.

2. اعتقاد به حكمت الهي جزو اعتقادات ما است. و در جاي خود مبرهن شده است خداوند حكيم است و افعال او بر اساس حكمت، ‌علم و مصلحت در نظام خلقت صورت مي‌گيرد. و هر چيزي را بهر هدفي آفريده است، چه ما به اهداف الهي و حكمتها و اسرار خلقت او وقوف يابيم و يا اين كه از آن اطلاع نيابيم.

و از سوي ديگر اين نكته نيز مسلم است، ما بشر محدوديم و نه از نظام خلقت آگاهي كامل داريم و نه از اسرار خلقت. و عدم اطلاع ما از اسرار خلقت نشانه عبث و بيهوده بودن خلقت نيست، چون آفريدگار جهان حكيم علي الاطلاق است، ‌هيچ كاري از او بدون حكمت صادر نمي‌شود. بر اين اساس اگر هدف از كمال انسان براي ما به خوبي توجيه نشود منافات با حكمت الله ندارد چون قصور در علم ما است.

با توجه به اين نكته جواب پرسش شما اين است:

1. اما اينکه هدف از کمال چيست و چرا خداوند انسان را براي رسيدن به كمال خلق كرده و خواسته به كمال برسد؟ ما در مقابل اين پرسش را از شما داريم اگر خداوند انسان را براي وصول به كمال خلق نكند و نخواهد كه او به كمال برسد، پس چه كند؟ لابد خواهيد گفت براي رسيدن به نقصان و رذالت اخلاقي خلق نمايد، و از او بخواهد به سمت دنائت، پستي و رذايل اخلاقي سير كند چون قضيه دو شق بيشتر ندارد يا براي رسيدن به كمال مي‌آفريند يا براي رسيدن به نقصان يا نه براي اين و نه براي آن، شق سوم با حكمت الله سازگار نيست. چون خلقت بدون هدف خواهد شد. و شق اول را كه شما نمي‌پذيريد پس شق دوم باقي مي‌ماند. اولاً آيا فطرت شما مي‌پذيرد، يك چنين خلقي صورت بگيرد. شما در كارهاي خود از جمله تحصيلاتتان روز به روز آيا مي‌خواهيد پيشرفت داشته باشيد و كمال پيدا كنيد و يا بدتر شويد؟ ثانياًاينكه خداوند موجودي را براي رسيدن به كمال خلق نكند، با خدايي او سازگار نيست و لازمه كمال مطلق بودن او آن است كه نظام هستي را بسان يك نقاش هنرمند و چيره دست به صورت احسن بيافريند و انسان را براي وصول به كمال خلق كند و از او بخواهد با اختيار خود طي طريق نموده و به كمال برسد.

2. اگر منظور شما اين است كه هدف و غرض خداوند از رساندن انسان به كمال چيست؟ پاسخ اين است كه قضيه دو بعد دارد: يك بعد آن مربوط به انسان است كه به عنوان عامل پذيراي كمال است و بعد ديگر آن مربوط به خداوند است كه به عنوان عامل مفيض كمال مي‌باشد.

امّا نسبت به انسان، به مقتضاي اين كه خداوند فياض علي الاطلاق و غني بالذات است، هدف خداوند از خلقت انسانها اين نيست كه نفعي عايد او شود زيرا او نيازي ندارد، بلكه هدف او نفع رساندن به انسان است ميخواهد انسان به كمال برسد و بدين طريق مستحق پاداش‌هاي الهي گردد.سبحاني، ‌جعفر، الالهيات، ج 1،‌ص 263، و اين كه در سوره هود آيه 119 آمده است هدف از خلقت انسان وصول به رحمت حق (رسيدن به بهشت) است ناظر به همين مطلب مي‌باشد.

امّا نسبت به خداوند، يعني چه عاملي باعث گرديد اراده خداوند به اين تعلق گرفت كه جهان و انسان را به منظور رسيدن به كمال بيافريند؟ با اين كه نيازي به آنان نداشت خواست به آنان نفعي رساند؟

از ديدگاه فلسفي عاملي كه باعث اراده خداوند به ايجاد اشياء‌گرديد حب الله بر ذاتش و كمالاتش است كه ايجاب نمود تا موجوداتي را بيافريند و كمال خود را به مرحله ظهور قرار دهد. در حديث قدسي آمده است: من كنز ‌مخفي بودم، پس دوست داشتم شناخته شوم، فلذا خلق را ايجاد كردم تا شناخته گردم. اين هدف هر چند با خلقت هر موجودي تأمين مي‌شود چون هر موجودي عارف به خداوند و مسبّح اوست.

امّا در خلقت انسان عنايت ويژه‌اي صورت گرفته است و آن اين كه از آن جايي كه خداوند واجد جميع كمالات است، تمامي صفات جمال از قبيل علم، قدرت، بهجت، جاويدانگي و... را دارد و با توجه به حب الله به ذاتش، بر اساس آيات مربوط به خلافت انسان اراده الهي به اين امر تعلق گرفت كه مظهر و نماينده‌اي بسان خود در زمين ايجاد كند كه در ذات، صفات و آثار بسان او باشد فلذا انسان را آفريد. جوادي آملي، تفسير ‌تسنيم، ج 3، ص 93، واضح است خداوند موجودي را كه با اين هدف آفريده است، همان گونه حب به ذات حق ايجاب كرد او را بيافريند حب الهي به صفات و كمالاتش ايجاب مي‌نمايد انسان با اختيار خود به كمالات خدايي نايل آيد و بسان خداوند مظهر علم، قدرت، جاويدانگي و كمال او باشد. و براي اكثريت پيروان مكتب توحيد صحنه‌ بروز اين كمالات روز قيامت است. حضرت امام خميني در كتاب مصباح الهدايه اين روايت را آورده است كه در روز قيامت نامه‌اي از خداوند به بهشتيان به اين مضمون مي‌رسد: از خدا حي، قيوم و جاويدان به انسان حي و قيوم و جاويدان، امّا بعد هر گاه من اراده ايجاد و تحقق چيزي را مي‌كنم آن شي موجود مي‌گردد. اكنون تورا نيز به گونه‌اي قرار دادم، كه هر گاه ايجاد شي را اراده كني آن شي ايجاد مي‌شود.امام خميني، مصباح الهدايه، نور 13، ص 53، بنابراين اگر كسي كمالات انساني را در اثر پيمودن راه انبيا، كسب نكند از آن حب الهي خود را به دور نگهداشته است. البته بايد اين نكته را اشاره كنم درجات كمال متفاوت است و انسانها نيز در وصول به آن متفاوت‌اند، پيامبران و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ در عاليترين مراتب اين درجات قرار دارند.

بنابراين هدف از وصول به كمال درجات انسان وصول او به رحمت حق و برخوردار شدن از نعمتهاي جاويدانه الهي و آرميدن در جوار قرب حق است. و در جانب خداوند هدف الله از وصول انسان به كمال حب او به ذاتش است كه مي‌خواهد مثال و مظهري بسان خود در عالم ايجاد كند كه داراي علم و قدرت و جاويدانگي باشد و وصول به اين مقام جز از طريق پيمودن راه انبياء امكان پذير نيست و تعداد معدودي به مقام كامل اين مظهريت نايل مي‌آيند.

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. آموزش كلام اسلامي، محمد سعيدي مهر، ج 1،‌بحث حكمت الهي، قم، موسسه فرهنگي طه، اول، 1377.

2. انسان شناسي، محمود رجبي، قم، موسسه امام خميني، چهارم، 1382، فصل پاياني.

3. تفسير تسنيم، جوادي آملي، ج 3، قم، مركز نشر اسراء، اول، 1380.

اي مؤمنان! هنگامي كه خدا و رسول او شما را به سوي چيزي فرا مي‌خواند، اجابت كنيد براي اين كه به شما حيات جاويدانه مي‌بخشدو بدانيد خداوند از خود انسان به او نزديك‌تر است. و همانا به سوي او محشور مي‌شويد.

(قرآن كريم، انفال 24) برگرفته از سايت انديشه قم

جهت تکميل سوال دومتان عرض مي کنيم خلقت و آفرينش و افاضة هستي، اقتضاي ذاتي مبداء هستي بخش است و تكامل موجودات، مقصود بالعرض نظام خلقت است . روشن كردن جهان و جهانيان، از ويژگي ذاتي و اقتضائات وجودي آفتاب فروزان است يعني خورشيد اگر نورافكني مي كند به خاطر اقتضاي ذات اوست حال موجودات چگونه و تا چه اندازه از آن استفاده مي كنند اين مقصود بالعرض تابش نور خورشيد است و نه مقصود بالذات آن

به عبارت ديگر: خدايي خدا اقتضاي آفرينش دارد؛زيرا كه «آفريدن» به معناي ايجاد کردن است. هر وجودي خير است و لازمه فياض(بخشنده) بودن خداوند، عطا کردن او است هر چيزي که اقتضاي وجود و هستي داشته يا امکان وجود داشتن آن باشد، فيض وجود از خدا دريافت مي کند .خداوند بخل در وجود و هستي دادن ندارد، تا موجودي که امکان وجود آن است ، وجود را دريافت نکند. لذا جهان هستي نمادي از لطف، مهرباني، علم، قدرت، حکمت و... خداست،به طوري که بدون آفرينش، صفات جمال و جلال خدا مخفي و پنهان مي ماند .چرا كه هر «بود»ي، «نمود»ي دارد؛ نمي شود فياض باشد ، اما فيضي نداشته باشد، همان گونه که نمي تواند نور باشد. اما روشنايي نداشته و رحمت باشد. اما بخشش نداشته باشد!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

55 | امير نبوتي | Iran - Arak | ١٦:٥٧ - ١٥ دي ١٣٩٢ |
ســــــــــــــــــــــوال کــــــــــننده گـــــــــــــــــــــــــرامي
مي خواهيد در سه سوت بفهميد که چرا خدا انسان را آفريد
براي داشتن جواب
1- لطفا شناخت خود را از خدا بگوييد
2- شناخت خود را از انسان و مخلوق بگوييد
خوب به نظرم براي داشتن جواب سوال فهم درست و کامل از دو موضوع بالا کافيه ,
و گرنه مشکل در فهم از خدا و مخلوق است
56 | زهرا | | ١٦:١٠ - ٣٠ دي ١٣٩٢ |
ميگيد خدا عادل ومهربان است.ميگم اگر عادل بودوقتي انسان را افريد واينهمه سختي جلوي پاش گذاشت حداقل بايد خودکشي راحرام نمي کرد.اگر ميگيد اختيار داريم دروغ است اولين حق ادم اين است که اگر نخواستيم زنده نباشيم با کدام عدالت و انصافي خودکشي حرام شده؟

پاسخ:
باسلام

خواهر گرامي؛ آيا تا به حال ديده ايد كه مادران جلوي فرزندان خود را از افتادن در حوادث مي گيرند و تمام سعي و تلاششان اين است كه او را حفظ كنند؟ آيا تا به حال مادري را ديده ايد كه فرزند خردسالش را از افتادن از پرتگاه يا جاي بلندي كه بيم جان اوست نگه دارد ولي او بر افتادن پاي بفشارد؟ چرا مادرش با وجود مهرباني در حق او، وي را از اين كار باز مي دارد و چه بسا در صورت اصرار با خشونت جلوي او را بگيرد؟ شايد خودتان هم مادر باشيد و همين مساله را تجربه كرده باشيد. حال خداوند كه چندين برابر از مادر بر ما مهربان تر است چگونه اجازه دهد ما از روي ناداني خود را نابود كرده و زمينه خلود در آتش را براي خود فراهم كنيم؟ اتفاقاً اجازه دادن چنين كاري مساوي با بي رحمي و عدم حكمت او مي باشد كه او از اين اعمال مبراست.

با توكل بر خداوند در پناه او موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
57 | نلبل | | ٢٣:١٢ - ٠٦ بهمن ١٣٩٢ |
نتا
58 | Masoud Alizaadeh | Iran - Arak | ١٨:٣٩ - ٢٥ بهمن ١٣٩٢ |
ببينيد عزيزيان اين سوال خيلي ذهن منو به خودش مشغول کرده که ما انسان ها براي چي آفريده شديم ؟!
طبق فرمايش قرآن انسان ها فقط براي عبادت خداوند آفريده شده اند ! خب صحيح ولي من بحثم سر اينه که خدا چرا بايد ما رو خلق کنه تا عبادتش کنيم ؟ مگه خدا چه نيازي به عبادت ما داره ؟ آخه چرا بايد خداوند يه سري موجودات به نام انسان رو خلق کنه که اشرف مخلوقاتش هم باشند اونوقت اين انسان ها در جرياني به نام زندگي قرار بگيرند و بعد از اينکه در دنيا مورد آزمايش قرار گرفتند در روز رستاخيز حسابرسي بشن ؟ الان چه مشکلي با آفريده شدن انسان ها خلق شد ؟ ما به چه دردي ميخوريم که آفريده شده ايم ؟ سوال من اينه اگه ميتونيد راهنمايي کنيد./// متشکر !

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ خداوند مولا و همه كاره ماست و ما عبد و مخلوق اوييم حال با اين تفسير چه جايي براي اين سخن مي ماند؟ اگر خداوند صاحب اختيار ماست پس اجازه خلقت ما هم بدست اوست و چون او خواسته و او حكيم است ديگر جاي تشويش و نگراني و اعتراض نمي ماند.

او خداوندي است كه بر ما منت نهاده و ما را خلق نموده و ما را در ذيل رحمت بي انتهاي خود قرار داده و ما را به شرافت نعمت گرانقدر خود يعني «عقل» زيور داده و ما را در اعمالمان مختار نموده و براي هدايت ما هزاران رسول و كتاب فرستاده و تمام نعمات خود را در حق ما به اتمام رسانده و در احكام و دستورات خود بر ما آسان گرفته و در صورت خطا و گناه درب توبه خود را بر روي ما باز نموده و اين رحمت بي انتهاي او به اين دنيا ختم نشده بلكه هزار برابر آن را در آن دنيا براي نيكوكاران وعده داده و با افرادي كه در مسير او قرار گيرند ولي داراي برخي گناهان جزئي هستند باب شفاعت ائمه را در آن دنيا باز نموده و به بهانه هاي مختلف انسانها را ذيل اين رحمت واسعه خود قرار داده است و در بهشت آنچه قابل وصف نيست از خوبي در اختيار انسان قرار مي دهد كه تا ابد در آنجا خواهد ماند. با اين تفاصيل بي انصافي و ناشكري است كه شاكر او نباشيم و از كرده او اظهار نارضايتي كنيم.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
59 | اميربراتي | | ٢٣:٤٠ - ١١ اسفند ١٣٩٢ |
سلام
چرا خدا ما را مي آفريند بعد مي ميراند سپس زنده مي کند و حسابرسي صورت مي گيرد، اين چرخه کي تمام مي شود؟ چرا انسان ها متفاوتند آيا تفاوت انسانها با عدالت تناقض ندارد.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ بهشت و لقاي الهي و رضوان او و يا جهنم و عذاب الهي پايان کار انسان است و جاودانه در آنجا خواهيم ماند. ورود و خروج ما به اين دنيا براي عبادت و معرفت خداوند و امتحان پس دادن در اين مورد بوده است .

تفاوت انسانها براي امرار معاش، ضروري است و در امتحان الهي اين تفاوتها لحاظ شده و جزاي هرکس بر اساس توانايي و قدرتش شنجيده مي شود.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
60 | نگين | | ٢٠:٠٦ - ٢٣ اسفند ١٣٩٢ |
سلام
براي رسيدن به هدف عبوديت ميشه عادي هم زندگي كرد پس چرا يك سري انسان ها عمر خود را صرف كشف اسرار و رموز دنيايي ميكنند كه فاني است و فقط به اين هدف آفريده شده كه انسان مدتي در آن زندگي كند و برود يا چرا مهندساني سعي در ساخت ابزاري براي آسايش انسان دارند؟ با كمي امكانات هم ميتوان بندگي خدا را كرد .
كلا نميفهمم چرا بايد درس بخوانيم خب شما ميگوييد خدا ميخواهد ما به كمال در همه زمينه ها برسيم تا نماينده خدا در زمين باشيم اما همان طور كه گفتم علم در مورد اين زمين و جهان فاني چه فايده اي دارد شايد هم منظور شما از علم، شناخت خدا و ... باشد كه در اين صورت اصلا مدرسه و دانشگاه رفتن جز در رشته هاي عرفان و ... معني اي ندارد و بيهوده است.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ عبوديت فقط به نماز خواندن و ذکر گفتن و ... نيست بلکه رفع نيازهاي جامعه و دستگيري از نيازمندان و فراهم کردن زمينه آسايش ديگران يا فراگيري علوم مختلف براي رفع نيازهاي جامعه همه و همه اگر با نيت الهي باشد عبادت است چنانکه در مقابل، اگر نماز خواندن از روي ريا و بدون اخلاص باشد عبادت نيست و انسان را به کمال نمي رساند.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
61 | امير نبوتي | | ٠١:٤٨ - ١٩ فروردين ١٣٩٣ |
اگـــــــــــــــــــــر از بابت خلقت خدا شاکي هستي
اگــــــــــــــــــــــر ميخواهي از خدا بازخواست کني
اگـــــــــــــــــــــــــر هزاران پرسش بي جواب براي خلقت از خدات داري
شما داري راه (داشتن جواب ) رو اشـــــــــــــــــــــــــــتبـــــــــــــــــــــــــاه ميري
پس راهـــــت رو عـــــــــــــــــوض کن
تا دنياي افــــــــــــــــــــــــکار و پيــــــــــــــــــــرامونـــــــــــــــــــــت تغــــــــــيير کنه
با صفحه اي سفيد (نگاه جديد ) با حسي مثبت با روحي بزرگ و کاشف
درباره
خــــــــــــــالق و مخـــــــــــــــــــلوق
مــــــــــــــالک و ممــــــــــــــــــــلــــــوک
بينــــــــــــــــديش
و درباره خـــــود ،گذشـــــتگان ، آينــــــــدگان و امـــــــروز ديگران ســـــــــــــــــوالهات رو بپـــــــــــــــــــــــــــــترس
حتما به جواب ميرسي
62 | شيما | | ١٣:١٧ - ٢٠ فروردين ١٣٩٣ |
با سلام
خواهش ميكنم به اين سوال من جواب بديد.من مي فهمم كه خداوندچون خالق است و اين صفت ذاتي اوست انسان را خلق كرده و هدف از اين خلقت را بندگي خود گذاشته تا انسان با بندگي و اطاعت محض او به آن كمال مطلوب و به سعادت برسد مثل مادري كه آرزويش غرق شدن فرزندش در سعادت و خوشبختي است ولي مي خواهم بدانم چرا اينهمه دردورنج و بدبختي سر راه اين كمال يا اين بهشت قرار دارد؟نميشد خداوند ازابتدا مارا به كمال رسيده و غرق در رحمت خود مي آفريد؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ کمال انسان در گرو آزموده شدن افراد است و اين آزمون در لابلاي درد و رنج است اگر فردي خواسته باشد در يک کلاس درس کمال خود را نشان دهد بايد در امتحان قبول شود و اين قبولي در گرو به جان خريدن سختي مطالعه بيدار خوابي و کم خوردن و... است که همه اينها درد و سختي محسوب مي شوند وضع کلي جهان هم به همين صورت است.

در حقيقت کمال ملکه اي است که بايد کسب شود اگر خداوند به ما مي داد چه کمالي براي ما مي توانست باشد؟ کمال ما با فعل خود ما بدست مي آيد انسان با «نه» گفتن به شهوات و هواها و تمايلات و لذتها و ماديات و... مي تواند روح خود را از هرآنچه ماده و مادي است جدا کند و در ملکوت پرواز دهد کمال انسان اين است يعني الهي شدن چون معنويت و الهي شدن با ترک ماده و ماديات و دل کندن از اين تعلقات است اين دو ضد همديگرند و دوستي هر دو در يک قلب جمع نمي شوند.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
63 | محمدسهرابي | | ١٢:٤٧ - ٠٦ ارديبهشت ١٣٩٣ |
باسلام.چراخدابااينکه ميداندبعضي انسان هاهيچوقت هدايت نميشوندمانع ازخلقت آن ها نميشود.وسپس آن ها رابه جهنم ميفرستد.مثال مثلا ما به ماشيني که بيشتراز100تانميتواندبرود.فشاربيخودبياوريم که باسرعت200تاحرکت کند.خواهش ميکنم به سوال من جواب بديد.باتشکر

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

مثالي که شما آورديد با علم خداوند که در آن جبر نيست، درست نيست شما در مثال گفتيد که اگر به يک ماشين اينچنين فشار بياوريم که اين مي شود جبر و فشار آوردن. اما علم و آگاهي خداوند به سرنوشت و چگونگي رفتارهاي موجودات، باعث جبر آنها بر خطاکاري و گناه نمي شود. مثلا: اگر شما در يک بلندي، شاهد رانندگي يک راننده متخلف باشيد و ببينيد که با اين طرز رانندگي، حتما سقوط مي کند وشما نسبت به عاقبت ناخوشايند رفتار خارج از قانون و عقلانيت او، علم و آگاهي کامل داريد ، و پس از دقايقي هم وي او سقوط کند ، آيا شما مقصريد؟ آيا شما باعث سقوطش به دره شده ايد؟ آيا علم شما به سرنوشت انتخاب نادرست وي در شيوه ي رانندگي او را مجبور به سقوط کرده؟

خداوند مي داند که چه کسي با اختيار خود از اسباب و زمينه هاي هدايت استفاده کرده و هدايت شده و بهشت مي رود و چه کساني به آن پشت پا مي زنند و گمراه شده اند و به جهمنم مي رود که اين بازتاب کردار اختياري مردم در استفاده نکردن از اسباب هدايت است. همانند معلمي که روز آغاز درس، عوامل موفقيت تحصيلي شاگردان را مي گويد و مي داند که چه کساني، حرف او را گوش مي کنند و چه کساني سر به هوا هستند. کدامشان نمره خوب مي گيرند و کدامشان نمره منفي مي گيرند آيا مي شود گفت علم معلم باعث شد که يک عده نمره خوب بگيرند و يک عده نمره منفي بگيرند؟!پس علم معلم ، کشف از کردار بچه ها مي کند نه جبر آنها بر تنبلي.

لذا برخي از متکلمين گفته اند: خدا به طاعات و معصيت بندگان علم دارد و اين علم کاشف و تابعآن کردار بندگان است. کشف المراد، ص 230.

اين سول در صورتي در صورتي درست است که خدا هيچ وسيله و سببي براي هدايت نفرستد و در عين حال انتظار طاعت داشته باشد، اما وقتي پيامبر دروني (عقل سالم و فطري) و پيامبر بيروني (انبيا و ائمه (ع) و کتاب و علماي رباني) را بدين منظور تدارک ديده است

لذا امثال يزيد با اختيار راه خود را انتخاب کرد و نمي تواند به خدا نمي تواند اعتراض کند که خدايا چرا من را خلق کردي چون خداوند مي گويد خلق نقش تو يک ضرورت بوده است و اگر او بگويد که چرا من بايد اين نقش را بازي کنم؟ خداوند جواب خواهد داد که اين نقش را با اراده و اختيار خود انتخاب کردي و مي توانستي يزيد نباشي و از اين جهت مورد مواخذه قرار مي گيري.

بنابراين خدا مي داند که يک نفر با اختيار خود اين راهي را که مي رود بسوي شقاوت و بدبختي است لذا علم خدا او را مجبور نکرده است

و اصل خلقت انسان، لطف و عنايتي است که از طرف خداوند نصيب بندگان شده است. مثل اين کسي عده اي را دعوت کند که بيايند و از غذاهاي آماده ي روي سفره بخورند. حال اگر در اين بين کسي با اختيار خود از اين غذا نخورد و در اثر گرسنگي عوارض جبران ناشدني پديد آيد، از اين جهت اشکالي بر ميزبان وارد نيست و نمي توان او را بازخواست کرد که چرا دعوتش کرده است، چه اين که اگر دعوتش نمي کرد و به علم خود (که فلان ميهمان از غذا نمي خورد) اکتفا مي کرد، ممکن بود از طرف همان مهمان مورد مواخذه قرار بگيرد که چرا از من دعوت به عمل نياورده اي و اگر از من دعوت مي کردي من از آن غذا مي خوردم.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات



64 | محمدسهرابي | Iran - Kermanshah | ١٠:١٥ - ٠٧ ارديبهشت ١٣٩٣ |
همه ميدانيم که خداوند علم ازلي دارد و از همه چيز با خبر است و ميداند که من نهايتا در جهنم هستم يا در بهشت. چرا با اينکه خدا مي داند اگر به من اختيار بدهد، من باز هم راه بد را انتخاب ميکنم، پس چرا من را بوجود مي اورد؟راحتتر بگويم ، خداوند با اينکه ميداند فرعون بااختيارش راه راست را برنميگزند او را بوجود مي آورد و نهايتا هم او را در جهنم مسيوزاند؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

فرعون اگر گمراه شد بخاطر اين است که مثل ساير انسانها داراي اختيار بوده است و به جاي قدم نهادن در راه بندگي، راه عصيان و گمراهي را پيش گرفت خدا او را با اختيار خلق کرد اما او از اين اختيار سوء استفاد کرد و راه کج را پيش گرفت

توضيح بيشتر در اين خصوص اينکه در قرآن به هدف از خلقت انسان اشاره شده است. در يك آيه مي فرمايد: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون «جن و انس را جز براي آن كه مرا عبادت كنند نيافريدم» ذاريات: 56.. در آيه اي ديگر مي گويد:إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَ لِذَالِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كلَِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَو براي آن (رحمت) آنها را (انسانها را) آفريدم. كه در آيه اول هدف خلقت را عبادت و در آيه دوم هدف خلقت انسان را رحمت پروردگار بيان ميكند.119هود)

خداوند انسان را آفريد تا او را عبادت كند و مشمول رحمت الهي واقع شود و به سعادت برسد. در اين جا اين سؤال پيش مي آيد كه آيا امكان نداشت اين لطف و رحمت به انسان برسد بدون آن كه انسان اختيار داشته باشد و خدا را عبادت كند؟ مسلماً نه، چون در اين صورت مانند بقيه چهارپايان و موجودات مي شد. ولي خداوند با خلقت انسان و هدفي كه از اين خلقت در نظر گرفته بود، مي خواست به انسان كرامت بخشد به او ارزش بدهد و او را بر بسياري از مخلوقات خود برتري بخشد. که در آيات به اين امر اشاره شده است و معلوم است كه اگر عبادت از روي اجبار باشد ارزشي ندارد، زيرا تسليم بودن در برابر خدا به طور تكويني نمي توانست مايه امتياز و ارزش شود انچه مهم است اين است که انسان از روي اختيار تسليم خداوند شد. اين گونه عبادت، پاداشش رحمت خاص الهي و رسيدن به نعمات مادي و معنوي ابدي است. لذا خداوند انسان را با خصوصيت اختيار آفريد و او را هدايت كرد. در خارج نيز پيامبران را فرستاد تا او را هدايت كنند و به پاداشهاي الهي بشارت داده و از عذابهاي او بترسانند و انسان را آزاد و مختار گذاشت تا راه خود را انتخاب كند يا شكرگزار نعمتهاي الهي شود و يا ناسپاسي كند. و براي هريك از اين انتخابها نيز عاقبتي را درنظر گرفت و انسانها را از آن آگاه كرد. اگر چند روزه كوتاه دنيا را در مسير عبادت او گام بردارد، ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، از نعمتهاي بهشتي براي هميشه برخوردار خواهد بود و اگر گناه كرد به اندازه گناه خود عذاب خواهد شد، نه بيشتر. و خداوند به اندازه مثقالي ظلم نميكند. إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَ إِن تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَ يُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا(40 نساء )

حالا خدا بايد چکار مي كرد، آيا به خاطر اين كه عدهاي قدرداني نخواهند كرد بايد سفرة جود و كرم خود را برچيند؟ آنها اگر خودشان نمي خواهند از نعمتها بهره ببرند و به خود ظلم مي كنند به كرم منعم چه ربطي دارد؟! لذا امثال فرعون به خاطر سوء انتخاب از لطف الهي بهرهمند نشد آيا خدا مانع او شد؟! سوال ديگري را در اين خصوص مطرح مي کنيم: آيا در آفرينش انسانهاي گنه كار و اهل عذاب لطف بود يا در نيافريدن آنها؟ مسلّماً اگر آفريده نمي شدند، به هيچ عنوان نمي توانستند از الطاف و نعمات الهي بهرهمند شوند، ولي حالا كه آفريده شده اند چي؟ نكاتي را در مورد گنه كار (چه كساني كه گناه كم دارند چه آنها كه گناه بزرگ مرتكب شدهاند) بيان مي كنيم تا ببينيم راهي براي رسيدن به نعمات الهي باز است يا نه؟ و معلوم است كه اگر راهي باز باشد در آفرينش او لطف بوده است.

1. مي توانست گناه نكند و به رحمت الهي برسد.

2. مي تواند بعد از گناه توبه كند و در مسير رحمت الهي قرار گيرد. وَ مَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا(110 نساء )«كسي كه كار بدي انجام دهد يا به خود ستم كند سپس از خداوند طلب آمرزش كند خدا را آمرزنده و مهربان خواهد يافت»

3. اگر گناهانش كبيره نباشند خدا آنها را بدون توبه هم مي بخشد (البته اگر شايستگي آن را داشته باشد) وَ مَن يَفْعَلْ ذَالِكَ عُدْوَانًا وَ ظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَ كَانَ ذَالِكَ عَلىَ اللَّهِ يَسِيرًا(30 نساء ) «اگر از گناهان بزرگي كه از آن نهي ميشويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را ميپوشانيم و شما را در جايگاه خوبي وارد ميكنيم».

4. بعضي از گناهان در اثر انجام كارهاي خوب از بين ميرودإِلَّا الَّذِينَ صَبرَُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ «همانا كارهاي نيك كارهاي بد را از بين ميبرد».(11هود)

5.برخي از گناهان مانند سختيهاي جان كندن و امثال آن، با مرگ يا عذابهاي برزخ يا قيامت از بين مي رود.

6. بعضي از گناهان، در اثر شفاعت اولياء الهي از بين مي رود.

7. خداوند متعال بدون توبه، هر گناهي غير از شرك را مي بخشد:

با اين حساب آيا آفرينش انسانهاي گنهكار با اين همه راه كه پيش رو دارند تا بتوانند به وسيله يكي از آنها، از نعمت هاي ابدي الهي بهرهمند شوند لطف است يا نيافريدن آنها؟ شايد خدا كه از گنهكار بودن او آگاه بود مي خواسته به يكي از اين طريق او را به نعمت هاي ابدي خود برساند.

لذاخداوند كه انسان را مختار آفريد براي اين بود كه مي خواست او را كرامت بخشد و از طريق عبادت، انسان به رحمت و نعمت هاي الهي برسد. حالا اگر عده اي قدرداني نكردند و نخواستند از نعمت هاي الهي بهرهمند شوند مربوط به انتخاب خودشان است.

همچنين اينطور نيست كه فكر كنيم آنها كه گنهكار و لايق عذاب شده اند به هيچ وجه نمي توانند از نعمت هاي الهي بهرهمند شوند و بايد تا هميشه عذاب بكشند لذا بهتر بود آفريده نشوند، بلكه بر روي انسان گنهكار و اهل عذاب، راههاي زيادي باز است و خداوند ممكن است از يكي از اين راهها او را به نعمت هاي ابدي خود برساند ولي اگر آفريده نمي شد هيچ گاه نمي توانست از نعمت هاي الهي بهرهمند شود.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
65 | علي | Iran - Kermanshah | ١٩:٠٨ - ١١ ارديبهشت ١٣٩٣ |

با سلام. يعني خدا از آينده بنده اي که خلق ميکند خبر ندارد و نميداند که اين بنده خوب ميشود يا بد ؟ اين درست است که ما خودمان راه خوب يا بد را انتخاب ميکنيم . ولي خدا قبل از خلق يک انسان ميداند که با وجود انتخابهايي که بنده اش پيش رو دارد به راه بد ميرود. اين آگاهي قبل از خلق او بوده . براي اينکه بهتر بتوانيد جواب بديد يک مثال ميزنم :
پيامبر در زمان کودکي امام حسين گلوي امام حسين را بوسد چون ميدانست روزي گلويش بريده ميشود. پس خدا هم ميدانست روزي بايد بنده اي خلق کند که گلوي امام حسين را ببرد . و خدا شمر را خلق کرد و شمر گلوي امام حسين را بريد و خدا در آن دنيا بدترين عذاب را به شمر داد . خدا چرا با وجود اينکه قبل از خلقت ميدانست شمر با وجود راههايي که پيش رويش داشت بنده ي بدي ميشود و بايد در آتش بسوزد خلقش کرد ؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

پاسخ اين سوال در قسمت نظرات همين مقاله به شماره 64 داده شده است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
66 | كوثر | | ١١:٤٢ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٩٣ |
با سلام
بنده در پاسخ يكي از آشنايان خود كه كوچكتر از بنده است،به قول معروف عاجز و در مانده ام،ازتون بسيار ممنون ميشوم كه راهنماييم كنيد.
سوال: خداوند مي فرمايند كه مرا بخاطر نعمت هايي كه به شما داده ام شكر كنيد،
سوال اين است حال كه خدا ما را آفريده،پس لازم بوده كه نيازهاي ما را اعم از نياز به آب و غذا برطرف سازد،چرا بايد خدا روشكر كنيم؟ اگر ميخواست اين نيازها را برطرف نكنه،ما را نمي آفريد تا نه منتي باشه و نه لطفي!!! به بيان ديگر وظيفه اش بوده كه در مقابل آفرينش ما، نيازهامون هم برطرف كنه.

پاسخ:
با سلام

کاربر گرامي

بحث را در دو جنبه شکر و منت خداوند دنبال مي کنيم تا پاسخ روشن شود:

لزوم شکر منعم يک امري فطري و دروني است، انسان با مراجعه به عقل و فطرت خود پي به اين حقيقت مي برد که بايد در بـرابـر هر کـسي کـه بـه او نـعـمتى عطا کرده، بي تفاوت نباشد و به گـونـه اى از او تـشـکر و قدردانى کند و گر نه از طرف عقل خود، مورد مؤاخذه و مذمت قرار خواهد گرفت لذا آگاهي از فلسفه شکرگزارى ما را به لزوم شکر نعمات خداوند رهنمون مي سازد هر چند خداوند نيازى به شکرگزارى بندگان ندارد، اما عليرغم بي نيازي خداوند، شکرگزاري را از روى حکمت و مصلحت بر بندگان ضرورى دانسته و در قرآن کريم پس از نويد به سپاسگزاران، به ناسپاسان بى اعتنايى کرده و مى فرمايد«وَ مَنْ يَشْکُرْ فَاِنَّما يَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىُّ حَميدٌ». «آنکه سپاسگزارى کند سپاسش به نفع خود اوست و هر که کفران ورزد، خداوند بى نياز و ستوده است.» لقمان آيه 12 و بالاتر اين که کفران نعمت را موجب عذاب شديد دانسته و فرموده است: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزيدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‏ لَشَديدٌ.«...واگر کفران کنيد همانا عذاب من شديد است.»ابراهيم،7

هر چند خداوند بزرگوارتر از آن است که فرد ناسپاس را محروم کند، ولى کفران نعمت، خود، سبب برخى از محروميت ها مانند ناپايداري و زوال نعمت، رخت بر بستن خير و احسان و روحيه جوانمردي و ايثار گري در جامعه، مي شود . شکر منعم نتايجي بس متعالي و در شأن و منزلت انساني به وي مي بخشد.

بنابراين، اين همه تأکيد در مسأله شکرگزارى نتيجه اش به خود انسان بازگشت مى کند، و اگر کمى در فلسفه آن دقّت کنيم وجوب آن نيز روشن مى شود؛ زيرا هر فردي که نعمت هاى خدا را قدردانى مى کند، شان مى دهد که لايق نعمت است، خداوند کارش همه جا از روى حکمت است، و بدون دليل نه نعمتى را از کسى مى گيرد و نه بى دليل نعمتى را به کسى مى بخشد.

همچنين هنگامى که روح شکرگزارى در انسان پرورش پيدا کند، از شکر خالق به شکر مخلوق مى رسد، و تشکر از زحمات مخلوق، موجب شکوفا شدن استعدادهاى خلاّق و ظرفيت هاى وجودى اشخاص شده، و در نتيجه جامعه و افراد خير، انگيزه اي مضاعف در انجام خير و خوبي پيدا مي کنند.

مهمتر اينکه شکرگزارى از خالق، راهى به سوى معرفت او مي گشايد و پيوند انسان را با خالق محکم تر مى کند لذا همين معرفت نعمت روز به روز پيوند بندگان را با خدا محکم تر مى سازد و اين عاملي براي تقوا مي شود

بنابراين شکرگزاري نه تنها امري دروني و فطري است بلکه ريشه تمام سعادت ها و سرچشمه برکات الهى براي انسان است که روز به روز انسان را به خدا نزديکتر و پيوند و عاملى براى تقوا و پرهيزگارى و راهي به سوى رستگارى و سعادت است. از اين رو عليرغم بي نيازي خداوند، از روى حکمت و مصلحت بر بندگان ضرورى و واجب گرديده است.

اما اينکه آيا منت خداوند در برابر اين نعمات که ضروري انسان بوده است و بايد به مخلوقش عنايت مي کرد، از منتهاي مذموم هست يا نه؟ بايد بگوييم منت گذاشتن بعد از انجام عملي در حق ديگران از صفات رذيله محسوب شده و قرآن نيز از اين كار نهي کرده و مي فرمايند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكم بِالْمَنِّ وَالأذَي.. اي كساني كه ايمان آورده ايد صدقات (كارهاي خيرتان) را با منت گذاردن و اذيت كردن ديگران باطل نكنيد..بقره : 264

از طرفي خود قرآن تصريح مي كند خداوند براي بعضي نعمت ها بر مؤمنين منت مي نهند و مي فرمايد: لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَي الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ...خداوند بر مؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگي بخشيد) هنگامي كه در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيخت. حال آيا بين اين آيات تعارضي ديده مي شود يا خير؟

آيت الله مكارم شيرازي در خصوص اين مورد مي فرمايد:در اين آيه سخن از بزرگ ترين نعمت الهي يعني نعمت بعثت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به ميان آمده است، ولي ذكر اين نعمت با جمله لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَي الْمُؤمِنِينَ... خداوند بر مؤمنان منت گذارد شروع شده است و شايد در بدو نظر تصور شود چندان جالب نيست. ولي هنگامي كه به ريشه اصلي لغت «منت» باز مي گرديم مطلب كاملا روشن مي گردد. همان طور كه «راغب اصفهاني» در كتاب «مفردات» خود مي گويد: اين كلمه در اصل از «منّ» به معناي سنگ هائي است كه با آن وزن مي كنند، به همين دليل هر نعمت سنگين و گران بهايي را «منت» مي گويند، كه اگر جنبه عملي داشته باشد يعني كسي عملا نعمت بزرگي به ديگري بدهد كاملا زيبا و ارزنده است. و اما اگر كسي كار كوچك خود را با سخن، بزرگ كند و به رخ افراد بكشد كاري است بسيار زشت

بنابراين منتي كه نكوهيده است به معناي بزرگ شمردن نعمت ها در گفتار است، اما منتي كه زيبنده است همان بخشيدن نعمت هاي بزرگ است.تفسير نمونه، ج‏3، ص: 158

لذا اين كه خداوند در قرآن به اين نكته توجه مي دهد كه تمام نعمت ها از آن اوست و اوست كه انسان را از آبي گنديده آفريد و به او گوش و دست و پا و هزاران نعمت ديگر داده است. آسمان و زمين و دشت و كوه و جنگل ها و حيوانات و... همگي خلق خدايند، به معناي منت گذاشتن بر انسان نيست. بلكه به معناي اين است كه اي انسان بدان همه چيز از آن خداوند است تمام نعمت ها خلق اوست و تنها او سزاوار ستايش است، نبايد دنبال شياطين و هواي نفس بود، بلكه بايد عبادت و بندگي او را كرد، چرا كه تنها او صاحب نعمت و خالق نعمت هاست.خداوند وقتي اين نعمتها را بيان مي کند، در صدد مطلع کردن انسان از اين نعمت ها و ارزش آنهاست.

بنابراين هر نوع بيان کردن نعمتي به رخ کشيدن نيست تا ناپسند باشد، بلکه با توجه به نوع نعمت و شخص صاحب نعمت و انگيزه او مي تواند حالت ها و احکام متعددي داشته باشد. به عنوان مثال اگر فرزندي قدر والدين خود را نداند و زحمات آنان را ناچيز بشمارد؛ جا دارد که والدين براي ياد آوري به او تذکر دهند.اين تذکر، زمينه رشد و تعالي او را فراهم مي کند و بسيار نيکو است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
67 | سعيد | | ١٦:٢٢ - ١٩ تير ١٣٩٣ |
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما....
پرسشها و پاسخ ها رو خوندم جالب بود. ولي خدا چرا بين بنده هاش فرق کذاشته؟ مثلا يه پسر تو مکه به دنيا مياد هر روز قران ميخونه و کعبه زيارت ميکنه و در نهايت ميره بهشت ! و يه کي ديگه تو آمريکا به دنيا مياد و تو کاباره و رقاص خونه هست و به جنهم ميره ! بازم اگر جنهنم هم نره و خدا ببخشه باز که بهشت شون فرق داره! پس بين اين دو بازم فرق هست!

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ خداوند از هر فردي با توجه به استعداد و محيط و زمان و شرايطي که دارد امتحان مي گيرد و پاسخي که مي خواهد هم از هر کسي به اندازه خود او با توجه به اين آيتم هاست.

وقتي خداوند شيطان را که در بهشت قرار داشت و بهترين محيط را براي تکامل در اختيار داشت به اين راحتي رسوا نمود و حقيقت او را نشان داد مطمئن باشيد کساني که در کنار کعبه هستند هم اگر از کاباره دور اند و به اين گناه ممکن است به جهت شرايط کمتر گرفتار شوند به گناهان ديگري مانند تهمت و بي ولايتي و غيبت و حسد و ...آزمايش مي شوند.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
68 | زهرا | Iran - Tajrīsh | ١٢:٤٥ - ٢٦ تير ١٣٩٣ |
سلام سايت خوبي داريد فقط کاش اين قدر سخت حرف نزنيد,هنر اين نيست که با درشت حرف زدن ما رو بپيچونيد ,روان و ساده بگيد تا بفهميم.
من دوست دارم قرآن رو فارسي بخونم.
يا اينکه دوس دارم خودم اونجور ک دوس دارم خدارو عبادت کنم.دلم نمي خواد بهم چيزي تحميل بشه دوس دارم هر چيز که خدا گفته خوب يا بده از لحاظ علمي خوب يا بد بودنش برام ثابت شه تا خودم تشخيص بدم...
اکثر ماها فقط ايمان شناسنامه اي داري وفقط اسم شيعه رو به دوش ميکشيم ,بيايد اسلام رو به ما جوونا جور ديگه بشناسونيد,جوري که مشتاقش بشيم,جمع کنيد اين حلال وحروما رو با دليل بعلمي بگيدچي خوبه؟چي بده؟اصلا چراخوبه يا...؟
اگه ميگم دليل منطورم قرآن نيست چند صد سال پيش خدا توقرآن چيزهايي رو به پيامبر گفته بود که علم بشر تازه بهش دست پيداکرده.بگيد خدا توآيه هاش چه اسراري داره که خوب و از بد جدا کرده؟

پاسخ:
باسلام

خواهر گرامي؛ ضمن اينکه نسبت به مغلق گويي خود عذر خواه جنابعالي و ديگر کاربران گرامي هستيم لازم است به اين نکته هم اشاره کنيم که براي توضيح برخي از معارف چاره اي جز آوردن برخي اصطلاحات نيست انشاء الله در اين مورد تجديد نظر خواهيم کرد.

اما در مورد طريقه نماز خواندن، خود خداوند اين روش را براي نماز واجب انتخاب کرده است و اين حداقل است که بايد انجام شود اما انسان مي تواند مضاف بر آن هرآنچه دوست دارد و به هر صورت که دوست دارد خداوند را عبادت کند چه بصورت مناجات و در و دل و يا نماز مستحبي يا بصورت دعا و ذکر و تسبيح و ... به هر زبان و هر گويشي که دارد و در هر مکان در اين مورد محدوديتي نيست.

اما مسائل ديني اينطور نيست که بتوان همه آنها را در آزمايشگاههاي تجربي آزمايش کرد بلکه در اين امور خدواند اراده نموده تا اخلاص و ميزان تعبد(گوش به حرف بودن) افراد را بيازمايد برخي از حقايق با تجربه و علم امروز ثابت شده ولي برخي ديگر بعدها ثابت خواهد شد و ممکن است امروز امکان اثبات آنها نباشد چنانکه علومي که اينک ثابت شده در زمانهاي قبل به جهت قصور امکانات يا وسعت علم قابل اثبات نبوده.

در مورد اعجاز علمي و اسرار آيات به سايت هاي فراواني که در اين مورد وجود دارد مراجعه نماييد.(کافي است در گوگل اعجاز يا اسرار علمي قرآن را جستجو بزنيد.) وظيفه ما در اين سايت پاسخگويي به مسائل اعتقادي است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
69 | سعيد | United States - Ashburn | ١٨:٢٨ - ٢٧ تير ١٣٩٣ |
سلام.اين سوالا ذهنمو خيلي وقته که مشغول کرده...
تو قرآن نوشته اين که خدا ما رو افريد واسه عبادت کردنش بود خب اين الان يعني چي؟
يعني خدا واسه اين که به خودش اثبات کنه که خداست و عبادت بشه منو افريده؟
يعني خدا به عبادت من نياز داره؟
خب اين که با عقل جور در نمياد چون خدا بي نيازه مطلقه.
خب اين که من به دنيا اومدم که دست خودم نبوده.در واقع اگه دست من بود من اصلا نميخواستم تو اين دنيا زندگي کنم.اصلا علاقه و رقبتي به زندگي تو اين دنيا رو ندارم .خب خيلي ساده است اگه خدا منو نمي افريد منم کار خوب يا بدي انجام نميدادم که بخوام واسش جواب پس بدم.اصلا مگه من به خدا اصرار کردم که منو خلق کنه که حالا از من توقع داره ؟من همين الانشم حاضرم نابود بشم و اصلا وجود نداشته باشم انگار که اصلا به دنيا نيومده بودم .حاضرم هر چقدر از عمرم مونده برسه به هر کس ديگه اي که دوست داره زندگي کنه.خدا اصلا اين همه بنده خوب داره اين همه ملايکه داره که دارن عبادتش ميکنن اصلا ديگه چه نيازي به عبادت من هست.
حالا با توجه به اين حرفايي که هميشه تو سرم هست بهم ي جواب بدين که ديگه اين افکار اذيتم نکنه.که بتونم واقعا درک کنم چرا خدا منو آفريد؟
با تشکر.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در قسمت نظرات همين مقاله به سوال شما پاسخ داده شده است جهت اطلاع به آنجا مراجعه کنيد

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
70 | شكوفه رضايي | | ١٣:٤٦ - ١٨ مرداد ١٣٩٣ |
باعرض سلام و خسته نباشيد ، اينکه فرموديد خداوند انس و جن را براي عبادت آفريده است و از اين راه اورا به سعادت ميرساند صحيح حال اين پرسش به وجود مي آيد که چرا خداوند رسيدن به تکامل و سعادت را براي انسان قرار داده است ؟
براي چه خداوند دوست دارد تا انسان ها به تکامل برسند ؟

پاسخ:
با سلام

کاربرگرامي

اين سوال شما شبيه اين مي ماند که بپرسي چرا يک پدري دوست دارد فرزندش درس بخواند و به مقامات بالا برسد؟ در حالي که پدر سعادت فرزند خود را در اين مي داند که درس بخواند هرچند شايد از فرزند هيچ فايده اي نيز به پدر نرسد اما پدر دلسوز فرزند است و نمي خواهد او عقب بماند

لذا خدا که از همه مهربانتر به انسان است آيا نمي خواهد انسان به يک زندگي ابدي جاويد برسد چون در روايات ذکر شده است که خداوند انسان را براي ابدي ماندن خلق کرده است که اين ابديت در بهشت اشکار مي شود

اگر اين سوالات گاهي به ذهن مي آيد که چرا خدا ما را خلق کرده است ؟چرا مي خواهد ما به تکامل برسيم؟ ، بخاطر اين است که ما تکامل را با دنياي خود مقايسه مي کنيم و يا با فکر باز و گسترده به اين قضيه فکر نمي کنيم لذا دچار اين سوال مي شويم

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
71 | راحله عباسي | | ١٧:٥٩ - ٢١ شهریور ١٣٩٣ |
با سلام و خسته نباشيد!خدا که به عبادت ما نياز ندارد تا ما را خلق کند تا عبادت او را کنيم!خب...

پاسخ:
باسلا

کاربر گرامي؛ مسير انسان در اين دنيا بسوي کمال طراحي شده و عبادت است که انسان را در اين مسير به حرکت در مي آورد لذا اين ما هستيم که به عبادت او نياز داريم. خداوند بر ما لطف کرده و ما را به اين دنيا آورده در اين قسمت ما اختياري نداشته ايم و خداوند از آنجا که خالق و ايجاد کننده ماست اين اختيار را دارد که ما را در اين مسير قرار دهد بعد از آن هم براي هدايت ما از راههاي مختلف امداد رساي نموده است. نبايد خود را با اينگونه افکار گول بزنيم و بدانيم که اين گونه سوال کردن نمي تواند گناهکاري و خطاي ما را توجيه کند.

در صفحات ديگر نظرات اين مقاله جوابهايي در اين زمينه وجود دارد مراجعه نماييد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
72 | محمدسهرابي | Iran - Sanandij | ١٩:١٧ - ٢٥ شهریور ١٣٩٣ |
باسلام ببخشيداماهيچکدوم ازجواباتون قانع کننده نيست فقط سر سري ازرو سوال ميگذرين.من ميگم چراخدابااينکه ميدونه من درنهايت باتمام قدرت اختياري که دارم راه بد رو انتخاب ميکنم و ميرم جهنم بازم منوخلق ميکنه ودرنهايت يه جا توجهنم واسم آماده ميکنه.سر صحبت من باخداست اصن بابنده هاش کاري ندارم اين چه کاربيهوده ايه که خداانجام ميده.آخه چه نيازيه يکي رو که خداميدونه باتمام اختيارش راه بد رو انتخاب ميکنه وآخرش جهنمه رو خلق ميکنه.خواهشا يه جواب قانع کننده بدين وهمش نگين چون انسان اختيارداره خودش راهش روانتخاب ميکنه سر بحث من باخداست؟

پاسخ:
دوست گرامي

در خصوص هدف از خلقت انسان ضروري است بدانيد كه:

اولا: صفات كماليه خدا اقتضا دارد جهان به گونه‌اي آفريده شود كه در مجموع بيشترين كمال و خير ممكن را داشته باشد; يعني از بركت نظام احسن كه بر جهان آفرينش حاكم است‌، انساني كه از مادة زميني خلق شده‌، بتواند با پيمودن راه تكامل به گوهري آسماني و شريف تبديل شده‌، از نظر مراتب كمال از هر موجود ديگر برتري يابد و به خدا تقرب جويد.

خلق جمادات و نباتات و حيوانات و... در راستاي پيدايش نظام احسني است كه در مجموع زمينة رشد انسان را فراهم مي‌آورد.

اين پرسش‌، سابقة ديرينه‌اي دارد و مانند برخي از مسائل فلسفي‌، براي همگان مطرح است‌. غالب انسان‌ها مايلند بفهمند كه هدف خلقت خودشان و يا مجموعه انسان‌ها چيست‌؟

اين پرسش براي افرادي به صورت يك عقدة "لاينحل‌" در مي‌آيد كه دايره هستي را به جهان ماده منحصر مي‌نمايند و مرگ را پايان زندگي بشر مي‌دانند و عالمي به نام "رستاخيز" و سرايي به عنوان "آخرت‌" را نمي‌پذيرند; امّا كساني كه زندگي مادّي را براي انسان‌، منزلي از منازل زندگي بشر مي‌دانند و به دنبال اين جهان به سراي ديگري معتقدند و اين جهان را روزنه و پلي براي نيل به ابديت مي‌دانند، پاسخ به اين پرسش‌، آسان است و بر فرض اگر هدف از آفرينش انسان را در اين جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان ديگر و در زندگي ابدي‌، جست‌وجو مي‌كنند و مي‌گويند: "هدف خلقت انسان‌، در اين جهان‌، آماده كردن او براي يك زندگي ابدي و جاوداني است كه خود، هدف و مطلوب نهايي است‌."

بعد از ذكر اين مقدمه‌، به طور اجمال به بررسي هدف‌ِ آفرينش مي‌پردازيم‌:

براي خلقت و آفرينش‌، دو هدف مي‌توان تصور كرد:

نخست‌: هدف متوسط; دوم‌: هدف غايي و عالي‌

با مراجعه به آيات قرآن و روايات اهل‌بيت‌:، روشن مي‌شود كه هدف متوسطِ خلقت‌، عبادت و بندگي خداست‌. اين مطلب‌، در همة پديده‌هاي عالم‌، ساري و جاري است‌. خداوند، دربارة همة اشياي مادّي عالم مي‌فرمايد: "...وَ إِن مِّن شَي‌ْءٍ إِلآ يُسَبِّح‌ُ بِحَمْدِه‌ِ وَ لَـَكِن لآ تَفْقَهُون‌َ تَسْبِيحَهُم‌ْ..." (اسرأ، 44) همه موجودات‌، تسبيح خدا مي‌گويند; امّا شما تسبيح آنان را نمي‌فهميد." و دربارة انسان و جن‌ّ نيز مي‌فرمايد: "وَ مَا خَلَقْت‌ُ الْجِن‌َّ وَ الاْنس‌َ إِلآ لِيَعْبُدُون‌ِ".(ذاريات‌،56)

آفرينش انسان و جن‌ّ براي بندگي است‌. بنابراين‌، از ديدگاه وحي‌، همه هستي تسبيح‌گوي ذات اوست‌!(ر.ك‌: ترجمة الميزان‌، موسوي همداني‌;، ج 18، ص 612ـ614، بنياد علمي و فرهنگي علامه طباطبايي‌;.)

امّا هدف عالي و غايي‌، وصول به مبدأ نور هستي است‌; يعني منتهي‌اليه سير مخلوقات‌، اوست‌: "وَ أَن‌َّ إِلَي‌َ رَبِّكَ الْمُنتَهَي‌َ".(نجم‌،42) انتهاي سير انسان به سوي پروردگار است‌: "إِن‌َّ إِلَي‌َ رَبِّكَ الرُّجْعَي‌ََّ".(علق‌،8) بازگشت همگان به سوي خداست‌: "إِنَّا لِلَّه‌ِ وَ إِنَّـآ إِلَيْه‌ِ رَ َجِعُون‌".(بقره‌،156) همه اين آيات‌، غايت سير را روشن مي‌كند. البته رسيدن به خدا، همان به كمال مطلق رسيدن مخلوقات است‌. هنگامي پديده‌هاي هستي كمال آخِر خود را مي‌يابند كه به قرب الهي برسند. پس روشن شد هدف غايي خلقت‌، به كمال رسيدن همة موجودات و رسيدن انسان به مقام قرب الهي است‌.

در اين‌جا دو مطلب ديگر را نيز بايد مورد توجه قرار داد:

نخست اين‌كه خداي متعال‌، فياض به تمام معناست و باران رحمت او هميشه بر بندگان مي‌بارد و مانعي هم براي آن نمي‌توان تصور كرد; به ديگر سخن‌، مقتضي موجود و مانع مفقود است‌; پس بايد خلق كند; چون لازمة ذات او خلاقيت و فياض بودن است‌.

دوم اين‌كه آيا خدا در آفرينش‌، ذي‌نفع است يا نه‌؟ در پاسخ بايد گفت‌: منفعت و سود، به خلق بر مي‌گردد; نه به خالق‌; يعني خدا ذي‌نفع نيست‌; يا به عبارت ديگر، ناقص نيست كه با اين كار به كمال برسد; بلكه سود به مخلوق بر مي‌گردد.

من نكردم خلق تا سودي كنم‌بلكه تا بر بندگان جودي كنم‌

به ديگر سخن‌: آفرينش‌، احسان و فيض از جانب خدا نسبت به مخلوقات است و چنين آفرينشي حُسن ذاتي دارد و قيام به انجام دادن فعلي كه ذاتاً پسنديده است‌، جز اين‌كه خودِ فعل زيبا باشد، به چيز ديگري نياز ندارد; بنابراين اگر كسي بپرسد: چرا خالق منّان‌، دست به چنين كار پسنديدة با لذات زده است‌؟ در پاسخ بايد گفت‌: خداوند كه فيّاض علي‌الاطلاق است‌، (با توجه به اين‌كه مي‌توانست موجودي را خلق كرده‌، به كمال برساند) اگر چنين نمي‌كرد، جاي پرسش و ايراد بر او بود.

ممكن است اين پرسش نيز در ذهن انسان مطرح شود كه مگر خداوند نيازمند پرستش بندگان است‌؟

در پاسخ مي‌گوييم‌: همان‌طور كه مي‌دانيد، هدف از فعل‌، در خداوند متعال و انسان‌ها متفاوت است‌. هدف در افعال انسان عبارت است از فايده‌اي كه هنگام فعل‌، انسان در نظر مي‌گيرد و براي رسيدن به آن تلاش مي‌كند; يعني هدف انسان از فعاليت‌هايش دفع كمبودها و نيازمندي‌هاي خودش مي‌باشد; امّا درباره خداوند نمي‌توان گفت‌: هدف از فعل او تأمين نيازمندي‌ها و رفع نواقص است‌; زيرا خداي متعال به چيزي نياز ندارد تا براي تأمين آن كاري انجام دهد. او كمال مطلق است و هر كس هر چه دارد و هر بهره‌اي كه از هستي داشته باشد، از او گرفته است و در ذات خود فاقد چيزي نيست تا با انجام دادن كاري كامل شود; بلكه هدف از افعال خداوند، تناسب با ذات الهي داشتن يا رفع نياز بندگان است‌.

عبادت هم جزو اهداف آفرينش است و از اهداف متوسط براي رسيدن به كمال نهايي و غايي مي‌باشد و فايدة عبادت‌، تنها عايد بنده مي‌شود و او را پرورش داده‌، از نقص به كمال مي‌برد و در عبادت‌ِ بنده هيچ فايده‌اي براي خداوند متصور نيست‌.

بنابراين‌، همان‌طور كه اشاره شد، هدف غايي از آفرينش انسان‌، تكامل و وصول به رحمت الهي است و افرادي مي‌توانند از اين رحمت و فيض الهي استفاده كنند كه به نهايت درجة تكامل رسيده باشند; از اين رو، اثر تكامل‌، آرامش در سايه سار رحمت الهي است‌:

"وَ لاَ يَزَالُون‌َ مُخْتَلِفِين‌َ # إِلآ مَن رَّحِم‌َ رَبُّكَ وَ لِذَ َلِكَ خَلَقَهُم‌ْ; (هود، 118 و 119) آنان همواره در اختلافند; مگر آن‌چه پروردگارت رحم كند و براي همين ]رحمت‌[ آنان را آفريد."

كه اين باعث ورود به بهشت و زندگي جاودان داشتن در آن‌جا مي‌شود.(ر.ك‌: معارف قرآن‌، آية‌الله مصباح يزدي‌، 1ـ3، ص 155 ـ 179، مؤسسة در راه حق‌.)

چنان‌كه مولاي متقيان مي‌فرمايد: "بي‌گمان‌، خداي سبحان دنيا را مقدمه‌اي براي زندگي پس از آن قرار داده است و آن را براي مردم‌، بوتة آزموني شمرده است تا هر آن‌كه را نيكوكارتر است‌، باز شناسد. اين است كه ما براي دنيا آفريده نشده‌ايم و مأموريت‌مان تلاش در جهت آن نيست‌; بلكه براي آزمايش در دنيا نهاده شده‌ايم‌".(فرهنگ آفتاب‌، فرهنگ تفصيلي نهج‌البلاغة‌، عبدالمجيد معاديخواه‌، ج 1، ص 77، نشر ذره‌.) در پايان‌، مناسب است به "هدف نهايي‌" در كارهاي انسان نيز اشاره‌اي كنيم‌:

از ويژگي‌هاي هدف نهايي اين است كه هر چه باشد، چون و چرا نمي‌پذيرد; توضيح اين‌كه‌:

اگر از دانش‌آموزي بپرسيم‌: براي چه درس مي‌خواني‌؟ مي‌گويد: براي اين‌كه به دانشگاه راه يابم‌. باز اگر پرسش كنيم‌: دانشگاه را براي چه مي‌خواهي‌؟ مي‌گويد: براي اين‌كه دكتر يا مهندس شوم‌. مي‌گوييم‌: مدرك براي چه مي‌خواهي‌؟ مي‌گويد: براي اين‌كه فعاليت مثبتي انجام دهم و درآمد خوبي داشته باشم‌. باز اگر بپرسيم‌: درآمد خوب را براي چه مي‌خواهي‌؟ مي‌گويد: براي اين‌كه زندگي آبرومند و مرفهي داشته باشم‌. سرانجام مي‌پرسيم‌: زندگي مرفه و آبرومند براي چه مي‌خواهي‌؟ در اين‌جا مي‌بينيم‌، لحن سخن او عوض مي‌شود و مي‌گويد: خوب براي اين‌كه زندگي مرفه و آبرومندي داشته باشم‌; يعني همان پاسخ سابق را تكرار مي‌كند و اين پاسخ نهايي او به شمار مي‌رود. دليل آن هم اين است كه او همواره بر پاسخ پاياني خويش تأكيد خواهد كرد.

در اين‌جا هم وقتي گفته مي‌شود: هدف از آفرينش چيست‌؟ مي‌گوييم‌: براي تكامل انسان و دريافت رحمت خدا. اگر پرسيده شود: تكامل و قرب پروردگار براي چه منظوري است‌؟ مي‌گوييم‌: براي قرب به پروردگار! يعني اين هدف نهايي است و همه چيز را براي تكامل و قرب مي‌خواهيم‌; امّا قرب و دريافت‌ِ رحمت‌، ذاتاً ارزشمند است و ماوراي آن خوبي ديگري نيست‌.(تفسير نمونه‌، آية‌الله مكارم و ديگران‌، ج 22، ص 393، دارالكتب الاسلامية‌.)

ثانيا: دنيا راه است‌. راه نمي‌تواند هدف باشد. اگر هدف از آفرينش تنها زندگي در اين جهان باشد، لازم مي‌آيد كه جهان آخرت وجود نداشته باشد، نيكان پاداش داده نشوند و بدان به كيفر كردارشان نرسند، چون در دنيا نمي‌توان به طور كامل‌، پاداش نيكان و كيفر بدان را داد.استفاده از مطالب ستاد پاسخ گويي به مسائل ديني

اما درخصوص علم خدا به سرنوشت انسان نيز بايد بگوييم علم خدا به معني عدم اختيار داشتن انسان در تغيير سرنوشت خود نيست بلكه علم خدا به سرنوشت انسان به اين معني است كه خدا مي داند اين انسان با اختيار خود به چه سرنوشتي گرفتار مي شود. توضيح بيشتر اينكه: خدا هر شخصي را مختار آفريده و از پيش مي داند که فلان شخص در فلان زمان چه کاري را با اختيار خود انجام خواهد داد. انسان از آن جهت که ذاتاً مختار آفريده شده است نمي تواند کار ارادي را بدون اختيار انجام دهد. لذا نمي توان وصف اختياري بودن را از فعل ارادي او حذف نمود.علم پيشين خدا نيز به کار اختياري او تعلّق گرفته است نه به کار او صرف نظر از اختيارش. بنابراين، در علم پيشين خدا، چيزي به نام «ابولهبِ کافر» وجود نداشت؛ لذا چنين چيزي نيز خلق نشده و آنچه در علم خدا وجود داشته و دارد « ابولهبِ مختاراً کافر» است لذا خدا هم «ابولهبِ به اختيار خود کافر» را آفريده است نه «ابولهبِ کافر» را. بنابراين، از علم پيشين خدا نسبت به کار آينده ي انسان جبري لازم نمي آيد. خدا مي دانست که ابولهب به اختيارش کافر خواهد شد، لذا ابولهب طبق علم تغيير ناپذير خدا، به اختيار خود کافر شد امّا علم خدا باعث مجبور شدن آن نشد؛ بلکه بر عکس چون در علم خدا ابولهب با اختيار خود کافر بود و پس حتماً بايد ابولهب به اختيار خود کافر مي شده است.

بنابراين علم خدا به سرنوشت با اختيار خود انسان تعلق گرفته است فرعون اگر گمراه شد بخاطر اين است که مثل ساير انسانها داراي اختيار بوده است و به جاي قدم نهادن در راه بندگي، راه عصيان و گمراهي را پيش گرفت خدا او را با اختيار خلق کرد اما او از اين اختيار سوء استفاد کرد و راه کج را پيش گرفت

خداوند انسان را آفريد تا او را عبادت كند و مشمول رحمت الهي واقع شود و به سعادت برسد. در اين جا اين سؤال پيش مي آيد كه آيا امكان نداشت اين لطف و رحمت به انسان برسد بدون آن كه انسان اختيار داشته باشد و خدا را عبادت كند؟ مسلماً نه، چون در اين صورت مانند بقيه چهارپايان و موجودات مي شد. ولي خداوند با خلقت انسان و هدفي كه از اين خلقت در نظر گرفته بود، مي خواست به انسان كرامت بخشد به او ارزش بدهد و او را بر بسياري از مخلوقات خود برتري بخشد. که در آيات به اين امر اشاره شده است و معلوم است كه اگر عبادت از روي اجبار باشد ارزشي ندارد، زيرا تسليم بودن در برابر خدا به طور تكويني نمي توانست مايه امتياز و ارزش شود انچه مهم است اين است که انسان از روي اختيار تسليم خداوند شد. اين گونه عبادت، پاداشش رحمت خاص الهي و رسيدن به نعمات مادي و معنوي ابدي است. لذا خداوند انسان را با خصوصيت اختيار آفريد و او را هدايت كرد. در خارج نيز پيامبران را فرستاد تا او را هدايت كنند و به پاداشهاي الهي بشارت داده و از عذابهاي او بترسانند و انسان را آزاد و مختار گذاشت تا راه خود را انتخاب كند يا شكرگزار نعمتهاي الهي شود و يا ناسپاسي كند. و براي هريك از اين انتخابها نيز عاقبتي را درنظر گرفت و انسانها را از آن آگاه كرد. اگر چند روزه كوتاه دنيا را در مسير عبادت او گام بردارد، ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، از نعمتهاي بهشتي براي هميشه برخوردار خواهد بود و اگر گناه كرد به اندازه گناه خود عذاب خواهد شد، نه بيشتر. و خداوند به اندازه مثقالي ظلم نميكند. إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَ إِن تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَ يُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا(40 نساء )

حالا خدا بايد چکار مي كرد، آيا به خاطر اين كه عدهاي قدرداني نخواهند كرد بايد سفرة جود و كرم خود را برچيند؟ آنها اگر خودشان نمي خواهند از نعمتها بهره ببرند و به خود ظلم مي كنند به كرم منعم چه ربطي دارد؟! لذا امثال فرعون به خاطر سوء انتخاب از لطف الهي بهرهمند نشد آيا خدا مانع او شد؟! سوال ديگري را در اين خصوص مطرح مي کنيم: آيا در آفرينش انسانهاي گنه كار و اهل عذاب لطف بود يا در نيافريدن آنها؟ مسلّماً اگر آفريده نمي شدند، به هيچ عنوان نمي توانستند از الطاف و نعمات الهي بهرهمند شوند، ولي حالا كه آفريده شده اند چي؟ نكاتي را در مورد گنه كار (چه كساني كه گناه كم دارند چه آنها كه گناه بزرگ مرتكب شدهاند) بيان مي كنيم تا ببينيم راهي براي رسيدن به نعمات الهي باز است يا نه؟ و معلوم است كه اگر راهي باز باشد در آفرينش او لطف بوده است.

1. مي توانست گناه نكند و به رحمت الهي برسد.

2. مي تواند بعد از گناه توبه كند و در مسير رحمت الهي قرار گيرد. وَ مَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا(110 نساء )«كسي كه كار بدي انجام دهد يا به خود ستم كند سپس از خداوند طلب آمرزش كند خدا را آمرزنده و مهربان خواهد يافت»

3. اگر گناهانش كبيره نباشند خدا آنها را بدون توبه هم مي بخشد (البته اگر شايستگي آن را داشته باشد) وَ مَن يَفْعَلْ ذَالِكَ عُدْوَانًا وَ ظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَ كَانَ ذَالِكَ عَلىَ اللَّهِ يَسِيرًا(30 نساء ) «اگر از گناهان بزرگي كه از آن نهي ميشويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را ميپوشانيم و شما را در جايگاه خوبي وارد ميكنيم».

4. بعضي از گناهان در اثر انجام كارهاي خوب از بين ميرودإِلَّا الَّذِينَ صَبرَُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ «همانا كارهاي نيك كارهاي بد را از بين ميبرد».(11هود)

5.برخي از گناهان مانند سختيهاي جان كندن و امثال آن، با مرگ يا عذابهاي برزخ يا قيامت از بين مي رود.

6. بعضي از گناهان، در اثر شفاعت اولياء الهي از بين مي رود.

7. خداوند متعال بدون توبه، هر گناهي غير از شرك را مي بخشد:

با اين حساب آيا آفرينش انسانهاي گنهكار با اين همه راه كه پيش رو دارند تا بتوانند به وسيله يكي از آنها، از نعمت هاي ابدي الهي بهرهمند شوند لطف است يا نيافريدن آنها؟ شايد خدا كه از گنهكار بودن او آگاه بود مي خواسته به يكي از اين طريق او را به نعمت هاي ابدي خود برساند.

لذاخداوند كه انسان را مختار آفريد براي اين بود كه مي خواست او را كرامت بخشد و از طريق عبادت، انسان به رحمت و نعمت هاي الهي برسد. حالا اگر عده اي قدرداني نكردند و نخواستند از نعمت هاي الهي بهرهمند شوند مربوط به انتخاب خودشان است.

همچنين اينطور نيست كه فكر كنيم آنها كه گنهكار و لايق عذاب شده اند به هيچ وجه نمي توانند از نعمت هاي الهي بهرهمند شوند و بايد تا هميشه عذاب بكشند لذا بهتر بود آفريده نشوند، بلكه بر روي انسان گنهكار و اهل عذاب، راههاي زيادي باز است و خداوند ممكن است از يكي از اين راهها او را به نعمت هاي ابدي خود برساند ولي اگر آفريده نمي شد هيچ گاه نمي توانست از نعمت هاي الهي بهرهمند شود.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
73 | عاصي | | ١١:٤٣ - ٢٦ شهریور ١٣٩٣ |
عذاب هاي جهنمي باطن و صورت ملکوتي گناهان ماست.
74 | عاصي | | ١٣:٣٩ - ٢٦ شهریور ١٣٩٣ |
هدف آفرينش:
http://ahlevela.ir/mp3-sort/mabahese-eteghadi/mabhase-nabowwat/05%20hadafe%20afarinesh.mp3
75 | يزدان | | ١٢:٠٠ - ٠٢ دي ١٣٩٣ |
ايا خداونداينده مارا ميداند?اگرميداند پس چرا اين چرخه تکراري به وجود امده؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در قسمت نظرات همين مقاله در اين خصوص توضيح کافي داده شده است

درخصوص علم خدا به سرنوشت انسان بايد بگوييم علم خدا به معني عدم اختيار داشتن انسان در تغيير سرنوشت خود نيست بلكه علم خدا به سرنوشت انسان به اين معني است كه خدا مي داند اين انسان با اختيار خود به چه سرنوشتي گرفتار مي شود. توضيح بيشتر اينكه: خدا هر شخصي را مختار آفريده و از پيش مي داند که فلان شخص در فلان زمان چه کاري را با اختيار خود انجام خواهد داد. انسان از آن جهت که ذاتاً مختار آفريده شده است نمي تواند کار ارادي را بدون اختيار انجام دهد. لذا نمي توان وصف اختياري بودن را از فعل ارادي او حذف نمود.علم پيشين خدا نيز به کار اختياري او تعلّق گرفته است نه به کار او صرف نظر از اختيارش. بنابراين، در علم پيشين خدا، چيزي به نام «ابولهبِ کافر» وجود نداشت؛ لذا چنين چيزي نيز خلق نشده و آنچه در علم خدا وجود داشته و دارد « ابولهبِ مختاراً کافر» است لذا خدا هم «ابولهبِ به اختيار خود کافر» را آفريده است نه «ابولهبِ کافر» را. بنابراين، از علم پيشين خدا نسبت به کار آينده ي انسان جبري لازم نمي آيد. خدا مي دانست که ابولهب به اختيارش کافر خواهد شد، لذا ابولهب طبق علم تغيير ناپذير خدا، به اختيار خود کافر شد امّا علم خدا باعث مجبور شدن آن نشد؛ بلکه بر عکس چون در علم خدا ابولهب با اختيار خود کافر بود و پس حتماً بايد ابولهب به اختيار خود کافر مي شده است.

بنابراين علم خدا به سرنوشت با اختيار خود انسان تعلق گرفته است فرعون اگر گمراه شد بخاطر اين است که مثل ساير انسانها داراي اختيار بوده است و به جاي قدم نهادن در راه بندگي، راه عصيان و گمراهي را پيش گرفت خدا او را با اختيار خلق کرد اما او از اين اختيار سوء استفاد کرد و راه کج را پيش گرفت

خداوند انسان را آفريد تا او را عبادت كند و مشمول رحمت الهي واقع شود و به سعادت برسد.

به عبارت ديگرعلم و آگاهي خداوند به سرنوشت و چگونگي رفتارهاي موجودات، باعث جبر آنها بر خطاکاري و گناه نمي شود. مثلا: اگر شما در يک بلندي، شاهد رانندگي يک راننده متخلف باشيد و ببينيد که با اين طرز رانندگي، حتما سقوط مي کند وشما نسبت به عاقبت ناخوشايند رفتار خارج از قانون و عقلانيت او، علم و آگاهي کامل داريد ، و پس از دقايقي هم وي او سقوط کند ، آيا شما مقصريد؟ آيا شما باعث سقوطش به دره شده ايد؟ آيا علم شما به سرنوشت انتخاب نادرست وي در شيوه ي رانندگي او را مجبور به سقوط کرده؟

خداوند مي داند که چه کسي با اختيار خود از اسباب و زمينه هاي هدايت استفاده کرده و هدايت شده و بهشت مي رود و چه کساني به آن پشت پا مي زنند و گمراه شده اند و به جهمنم مي رود که اين بازتاب کردار اختياري مردم در استفاده نکردن از اسباب هدايت است. همانند معلمي که روز آغاز درس، عوامل موفقيت تحصيلي شاگردان را مي گويد و مي داند که چه کساني، حرف او را گوش مي کنند و چه کساني سر به هوا هستند. کدامشان نمره خوب مي گيرند و کدامشان نمره منفي مي گيرند آيا مي شود گفت علم معلم باعث شد که يک عده نمره خوب بگيرند و يک عده نمره منفي بگيرند؟!پس علم معلم ، کشف از کردار بچه ها مي کند نه جبر آنها بر تنبلي.

لذا برخي از متکلمين گفته اند: خدا به طاعات و معصيت بندگان علم دارد و اين علم کاشف و تابع آن کردار بندگان است. کشف المراد، ص 230.

اين سول در صورتي در صورتي درست است که خدا هيچ وسيله و سببي براي هدايت نفرستد و در عين حال انتظار طاعت داشته باشد، اما وقتي پيامبر دروني (عقل سالم و فطري) و پيامبر بيروني (انبيا و ائمه (ع) و کتاب و علماي رباني) را بدين منظور تدارک ديده است

لذا امثال يزيد با اختيار راه خود را انتخاب کرد و نمي تواند به خدا نمي تواند اعتراض کند که خدايا تو علم به سرنوشت من داشتي چرا من را خلق کردي چون خداوند مي گويد خلق نقش تو يک ضرورت بوده است و اگر او بگويد که چرا من بايد اين نقش را بازي کنم؟ خداوند جواب خواهد داد که اين نقش را با اراده و اختيار خود انتخاب کردي و مي توانستي يزيد نباشي و از اين جهت مورد مواخذه قرار مي گيري.

بنابراين خدا مي داند که يک نفر با اختيار خود اين راهي را که مي رود بسوي شقاوت و بدبختي است لذا علم خدا او را مجبور نکرده است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
76 | اميد شفيعي | | ١٨:٤٣ - ١٠ دي ١٣٩٣ |
با عرض سلام واحترام
جند وقت است که در موردمرگ دارم تحقيق ميکنم ولي دارم ديگه به ترس و وحشت ميرسم
مي خواستم بدونم جرا خدا انسان را ميرا افريد تر رو خدا جواب بديد

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در اين خصوص در قست نظرات همين مقاله توضيحات کافي بيان شده است در خصوص هدف از خلقت انسان ضروري است بدانيد كه:اولا: صفات كماليه خدا اقتضا دارد جهان به گونه‌اي آفريده شود كه در مجموع بيشترين كمال و خير ممكن را داشته باشد; يعني از بركت نظام احسن كه بر جهان آفرينش حاكم است‌، انساني كه از مادة زميني خلق شده‌، بتواند با پيمودن راه تكامل به گوهري آسماني و شريف تبديل شده‌، از نظر مراتب كمال از هر موجود ديگر برتري يابد و به خدا تقرب جويد.

خلق جمادات و نباتات و حيوانات و... در راستاي پيدايش نظام احسني است كه در مجموع زمينة رشد انسان را فراهم مي‌آورد.

اين پرسش‌، سابقة ديرينه‌اي دارد و مانند برخي از مسائل فلسفي‌، براي همگان مطرح است‌. غالب انسان‌ها مايلند بفهمند كه هدف خلقت خودشان و يا مجموعه انسان‌ها چيست‌؟

اين پرسش براي افرادي به صورت يك عقدة "لاينحل‌" در مي‌آيد كه دايره هستي را به جهان ماده منحصر مي‌نمايند و مرگ را پايان زندگي بشر مي‌دانند و عالمي به نام "رستاخيز" و سرايي به عنوان "آخرت‌" را نمي‌پذيرند; امّا كساني كه زندگي مادّي را براي انسان‌، منزلي از منازل زندگي بشر مي‌دانند و به دنبال اين جهان به سراي ديگري معتقدند و اين جهان را روزنه و پلي براي نيل به ابديت مي‌دانند، پاسخ به اين پرسش‌، آسان است و بر فرض اگر هدف از آفرينش انسان را در اين جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان ديگر و در زندگي ابدي‌، جست‌وجو مي‌كنند و مي‌گويند: "هدف خلقت انسان‌، در اين جهان‌، آماده كردن او براي يك زندگي ابدي و جاوداني است كه خود، هدف و مطلوب نهايي است‌."

بعد از ذكر اين مقدمه‌، به طور اجمال به بررسي هدف‌ِ آفرينش مي‌پردازيم‌:

براي خلقت و آفرينش‌، دو هدف مي‌توان تصور كرد:

نخست‌: هدف متوسط; دوم‌: هدف غايي و عالي‌

با مراجعه به آيات قرآن و روايات اهل‌بيت‌:، روشن مي‌شود كه هدف متوسطِ خلقت‌، عبادت و بندگي خداست‌. اين مطلب‌، در همة پديده‌هاي عالم‌، ساري و جاري است‌. خداوند، دربارة همة اشياي مادّي عالم مي‌فرمايد: "...وَ إِن مِّن شَي‌ْءٍ إِلآ يُسَبِّح‌ُ بِحَمْدِه‌ِ وَ لَـَكِن لآ تَفْقَهُون‌َ تَسْبِيحَهُم‌ْ..." (اسرأ، 44) همه موجودات‌، تسبيح خدا مي‌گويند; امّا شما تسبيح آنان را نمي‌فهميد." و دربارة انسان و جن‌ّ نيز مي‌فرمايد: "وَ مَا خَلَقْت‌ُ الْجِن‌َّ وَ الاْنس‌َ إِلآ لِيَعْبُدُون‌ِ".(ذاريات‌،56)

آفرينش انسان و جن‌ّ براي بندگي است‌. بنابراين‌، از ديدگاه وحي‌، همه هستي تسبيح‌گوي ذات اوست‌!(ر.ك‌: ترجمة الميزان‌، موسوي همداني‌;، ج 18، ص 612ـ614، بنياد علمي و فرهنگي علامه طباطبايي‌;.)

امّا هدف عالي و غايي‌، وصول به مبدأ نور هستي است‌; يعني منتهي‌اليه سير مخلوقات‌، اوست‌: "وَ أَن‌َّ إِلَي‌َ رَبِّكَ الْمُنتَهَي‌َ".(نجم‌،42) انتهاي سير انسان به سوي پروردگار است‌: "إِن‌َّ إِلَي‌َ رَبِّكَ الرُّجْعَي‌ََّ".(علق‌،8) بازگشت همگان به سوي خداست‌: "إِنَّا لِلَّه‌ِ وَ إِنَّـآ إِلَيْه‌ِ رَ َجِعُون‌".(بقره‌،156) همه اين آيات‌، غايت سير را روشن مي‌كند. البته رسيدن به خدا، همان به كمال مطلق رسيدن مخلوقات است‌. هنگامي پديده‌هاي هستي كمال آخِر خود را مي‌يابند كه به قرب الهي برسند. پس روشن شد هدف غايي خلقت‌، به كمال رسيدن همة موجودات و رسيدن انسان به مقام قرب الهي است‌.

در اين‌جا دو مطلب ديگر را نيز بايد مورد توجه قرار داد:

نخست اين‌كه خداي متعال‌، فياض به تمام معناست و باران رحمت او هميشه بر بندگان مي‌بارد و مانعي هم براي آن نمي‌توان تصور كرد; به ديگر سخن‌، مقتضي موجود و مانع مفقود است‌; پس بايد خلق كند; چون لازمة ذات او خلاقيت و فياض بودن است‌.

دوم اين‌كه آيا خدا در آفرينش‌، ذي‌نفع است يا نه‌؟ در پاسخ بايد گفت‌: منفعت و سود، به خلق بر مي‌گردد; نه به خالق‌; يعني خدا ذي‌نفع نيست‌; يا به عبارت ديگر، ناقص نيست كه با اين كار به كمال برسد; بلكه سود به مخلوق بر مي‌گردد.

من نكردم خلق تا سودي كنم‌بلكه تا بر بندگان جودي كنم‌

به ديگر سخن‌: آفرينش‌، احسان و فيض از جانب خدا نسبت به مخلوقات است و چنين آفرينشي حُسن ذاتي دارد و قيام به انجام دادن فعلي كه ذاتاً پسنديده است‌، جز اين‌كه خودِ فعل زيبا باشد، به چيز ديگري نياز ندارد; بنابراين اگر كسي بپرسد: چرا خالق منّان‌، دست به چنين كار پسنديدة با لذات زده است‌؟ در پاسخ بايد گفت‌: خداوند كه فيّاض علي‌الاطلاق است‌، (با توجه به اين‌كه مي‌توانست موجودي را خلق كرده‌، به كمال برساند) اگر چنين نمي‌كرد، جاي پرسش و ايراد بر او بود.

ممكن است اين پرسش نيز در ذهن انسان مطرح شود كه مگر خداوند نيازمند پرستش بندگان است‌؟

در پاسخ مي‌گوييم‌: همان‌طور كه مي‌دانيد، هدف از فعل‌، در خداوند متعال و انسان‌ها متفاوت است‌. هدف در افعال انسان عبارت است از فايده‌اي كه هنگام فعل‌، انسان در نظر مي‌گيرد و براي رسيدن به آن تلاش مي‌كند; يعني هدف انسان از فعاليت‌هايش دفع كمبودها و نيازمندي‌هاي خودش مي‌باشد; امّا درباره خداوند نمي‌توان گفت‌: هدف از فعل او تأمين نيازمندي‌ها و رفع نواقص است‌; زيرا خداي متعال به چيزي نياز ندارد تا براي تأمين آن كاري انجام دهد. او كمال مطلق است و هر كس هر چه دارد و هر بهره‌اي كه از هستي داشته باشد، از او گرفته است و در ذات خود فاقد چيزي نيست تا با انجام دادن كاري كامل شود; بلكه هدف از افعال خداوند، تناسب با ذات الهي داشتن يا رفع نياز بندگان است‌.

عبادت هم جزو اهداف آفرينش است و از اهداف متوسط براي رسيدن به كمال نهايي و غايي مي‌باشد و فايدة عبادت‌، تنها عايد بنده مي‌شود و او را پرورش داده‌، از نقص به كمال مي‌برد و در عبادت‌ِ بنده هيچ فايده‌اي براي خداوند متصور نيست‌.

بنابراين‌، همان‌طور كه اشاره شد، هدف غايي از آفرينش انسان‌، تكامل و وصول به رحمت الهي است و افرادي مي‌توانند از اين رحمت و فيض الهي استفاده كنند كه به نهايت درجة تكامل رسيده باشند; از اين رو، اثر تكامل‌، آرامش در سايه سار رحمت الهي است‌:

"وَ لاَ يَزَالُون‌َ مُخْتَلِفِين‌َ # إِلآ مَن رَّحِم‌َ رَبُّكَ وَ لِذَ َلِكَ خَلَقَهُم‌ْ; (هود، 118 و 119) آنان همواره در اختلافند; مگر آن‌چه پروردگارت رحم كند و براي همين ]رحمت‌[ آنان را آفريد."

كه اين باعث ورود به بهشت و زندگي جاودان داشتن در آن‌جا مي‌شود.(ر.ك‌: معارف قرآن‌، آية‌الله مصباح يزدي‌، 1ـ3، ص 155 ـ 179، مؤسسة در راه حق‌.)

چنان‌كه مولاي متقيان مي‌فرمايد: "بي‌گمان‌، خداي سبحان دنيا را مقدمه‌اي براي زندگي پس از آن قرار داده است و آن را براي مردم‌، بوتة آزموني شمرده است تا هر آن‌كه را نيكوكارتر است‌، باز شناسد. اين است كه ما براي دنيا آفريده نشده‌ايم و مأموريت‌مان تلاش در جهت آن نيست‌; بلكه براي آزمايش در دنيا نهاده شده‌ايم‌".(فرهنگ آفتاب‌، فرهنگ تفصيلي نهج‌البلاغة‌، عبدالمجيد معاديخواه‌، ج 1، ص 77، نشر ذره‌.) در پايان‌، مناسب است به "هدف نهايي‌" در كارهاي انسان نيز اشاره‌اي كنيم‌:

از ويژگي‌هاي هدف نهايي اين است كه هر چه باشد، چون و چرا نمي‌پذيرد; توضيح اين‌كه‌:

اگر از دانش‌آموزي بپرسيم‌: براي چه درس مي‌خواني‌؟ مي‌گويد: براي اين‌كه به دانشگاه راه يابم‌. باز اگر پرسش كنيم‌: دانشگاه را براي چه مي‌خواهي‌؟ مي‌گويد: براي اين‌كه دكتر يا مهندس شوم‌. مي‌گوييم‌: مدرك براي چه مي‌خواهي‌؟ مي‌گويد: براي اين‌كه فعاليت مثبتي انجام دهم و درآمد خوبي داشته باشم‌. باز اگر بپرسيم‌: درآمد خوب را براي چه مي‌خواهي‌؟ مي‌گويد: براي اين‌كه زندگي آبرومند و مرفهي داشته باشم‌. سرانجام مي‌پرسيم‌: زندگي مرفه و آبرومند براي چه مي‌خواهي‌؟ در اين‌جا مي‌بينيم‌، لحن سخن او عوض مي‌شود و مي‌گويد: خوب براي اين‌كه زندگي مرفه و آبرومندي داشته باشم‌; يعني همان پاسخ سابق را تكرار مي‌كند و اين پاسخ نهايي او به شمار مي‌رود. دليل آن هم اين است كه او همواره بر پاسخ پاياني خويش تأكيد خواهد كرد.

در اين‌جا هم وقتي گفته مي‌شود: هدف از آفرينش چيست‌؟ مي‌گوييم‌: براي تكامل انسان و دريافت رحمت خدا. اگر پرسيده شود: تكامل و قرب پروردگار براي چه منظوري است‌؟ مي‌گوييم‌: براي قرب به پروردگار! يعني اين هدف نهايي است و همه چيز را براي تكامل و قرب مي‌خواهيم‌; امّا قرب و دريافت‌ِ رحمت‌، ذاتاً ارزشمند است و ماوراي آن خوبي ديگري نيست‌.(تفسير نمونه‌، آية‌الله مكارم و ديگران‌، ج 22، ص 393، دارالكتب الاسلامية‌.)

ثانيا: دنيا راه است‌. راه نمي‌تواند هدف باشد. اگر هدف از آفرينش تنها زندگي در اين جهان باشد، لازم مي‌آيد كه جهان آخرت وجود نداشته باشد، نيكان پاداش داده نشوند و بدان به كيفر كردارشان نرسند، چون در دنيا نمي‌توان به طور كامل‌، پاداش نيكان و كيفر بدان را داد.استفاده از مطالب ستاد پاسخ گويي به مسائل ديني

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
77 | مريم | | ١٥:٢٢ - ١٢ دي ١٣٩٣ |
باسلام و تشکر از شما
من سعي کردم تمام اين متن ها رو بخونم، اولا خيلي سخت و در حد خودتون به سوالات جواب داديد، در صورتي که کساني که اين سوالات رو ميپرسن در پايه هاي خيلي پاييني از علم دين هستند، من خودمو ميگم، به کسي بر نخوره
لطف کنيد با مثالهاي راحتتر و روزمره مردم را توجيح کنيد، نه حرفهاي بزرگ که فقط روحانيون متوجه اون بشن.
دوما : به بعضي از عزيزان عرض ميکنم که خيلي چيزها که تکرار ميشود سنت پروردگار است، مثلا به سرنوشت گذشتگان نگاه کنيد.! قوم موسي، قوم لوط يا هر قوم ديگري چگونه عذاب شدند، الانم همونه، تکرار ميشه، منتهي اون موقع در آب دريا غرق ميشدند الان در مال دنيا، در جاه و مقام ويا چيزهاي ديگر.
به قول خودتون متاسفانه ما خدا رو در حد خودمون ميبينيم که ميپرسيم چرا مارو آفريدي!
خدا بنده ها رو دوست داشته که آفريده، خواسته به کمال برسند، اگر افراد جهنمي نبودند که بهشتيان به وجود نمي آمدند! امثال فرعون و گذشتگان بايد راهنمايي باشن براي ما، ببينيم چکار کردن که عذاب شدن، سعي کنيم اونکارو نکنيم، اينکه بگيم خدا ميخواست مارو نيافرينه يک توجيه براي سرپوش گذاشتن گناهانمون
فرض کنيد يک ميليارد پول بهتون بدن شما بجاي خرج کردن در راه درست در راه خلاف خرج کني، بعذ بگي ميخواست بهم نده!
چطور موقعي که ميگرفتي خوشحال بودي! چطور اگه در راه درست خرج کني روحت آرامش داره؟ پس اگه کسي راه درست رفته باشه نميگه خدا چرا مارو آفريده! اگه به کمال برسه خوشحاله از بودنش.
مثل سلمان که حضرت علي (ع) بهش گفت ميخواي اون دنيات رو ببيني؟ گفت آره. وقتي خانه ي خودشو تو بهشت ديد حضرت فرمودند ميخواي حالا که ديدي بميري؟ سلمان گفتنه. امام پرسيدند چرا؟ گفت بهشت بدون شما هيچ ارزشي برايم ندارد. کو تا ماها به اونجا برسيم! اگه ببينيم الان جامون بهشته همين الان ميخوايم بريم
خدا ماهارو دوست داشته که آوردمون مثل مادر و پدر که دوست دارن بچه دار بشن! همينطور که پدرومادر از خلاف بچه ناراحت ميشن خداهم از خلاف ما ناراحت ميشه، هر لحظه منتظره به راه راست بيايم،اين ماييم که نميخوايم، هر کي بخواد من بهش قول ميدم کسيکه بياد سمت خدا چنان عاشق خدا ميشه که تمام سوالاتشو پيدا ميکنه
ماها فقط بديهاي اين دنيا رو ميبينيم! چرا زيباييهاشو نميبينيد؟ کنار دريا که راه ميريد هم به اين فکر ميکنيد که کاش بوجود نميومدم؟ يا ديدن مناظر زيبا؟
حيف نبود نبينيم و به اين دنيا نيايم؟
کوووو تا ما بفهميم خدا کيه!!!
78 | مهدی | | ٠٠:٣٩ - ١٤ مرداد ١٣٩٤ |
دوستان توجه داشته باشند!
چه به این سؤال پاسخ دهیم چه نه ، ضربه ای به عدالت خداوند وارد نمی زند ؛ زیرا هر کس جهنمی شود به خاطر گناهان خود به جهنم رفته و هر کس بهشتی شود به خاطر ثواب های خود بهشت رفته و خداوند کسی را مجبور نکرده است.
اگر کسی هم کافر باشد و این ها را نداند ، چون اختلاف ادیان و افراد را دیده است وظیفه دارد تحقیق کند و اگر تحقیق منطقی کرد قطعا با دلیل عقلی و وجدانی به دین اسلام گرایش پیدا می کند و وقتی گرایش پیدا کرد نقلا و عقلا باید عدل خداوند را قبول کند و حال پرسه مطرح شده در بند بالا را باید طی کند
79 | لیان | | ٢٣:٢٦ - ٠٧ ارديبهشت ١٣٩٥ |
سلام خداقوت...
یادمه دبیرستان بودم یه معلم دین وزندگی د اشتیم میگفت شماعبادت کنید وخوب باشید ،یامیریم بهشت یااگه معادی نبود،خدایی نبود ،دینی نبود ماضرری نکردیم!این حرف 7،8ساله ذهن منو بهم ریخته!یه وقتایی به وجود خداشک میکنم البته امیدوارم خدااین حرفمو نادیده بگیره!چیکار کنم به اطمینان برسم،به ایمان قلبی برسم،به خدا برسم........
جون مادرتون قلمبه سلمبه جوابم ندین خدااجرتون بده
80 | سجاد | | ١٤:٠٤ - ١١ اسفند ١٣٩٥ |
چرا همه پیامبران در خاور میانه و در مصر و فلسطین امروزی ظهور کردند؟؟؟؟؟؟
مگر کشور چین گمراه نیست چرا پیامبری در انجا مبعوث نمیشود؟؟؟؟؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
اولا: بر اساس آیات قرآن تمام اقوام داراي رسول بودند یا نبی بوده و یا بر دین نبی مردم را هدایت می کردند: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‏ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏ ...» (النحل – 36) وبه تحقیق که ميان هر امتى پيغمبرى برانگيختيم كه خدا را بپرستيد و از طغيانگرى كناره‏گيرى كنيد ... .
با اين وجود هر جا ملتي بوده است رسول نيز داشته است
ثانيا:از میان 124 هزارپيامبر الهی، تنها نام 24 نفر در قرآن کریم ذکر شده است، پس دلیل نمی‌شود که ما بقی نیز همگی در خاورمیانه بوده باشند. و از سرگذشت بيشترآنها اطلاعاتي نيز در دست نيست
ثالثا: ممکن است در آن قسمت‌ها در آن زمان جمعیتی نبوده و یا اگر بوده، ما دلیلی نداریم که خداوند برای آنها انبیایی نفرستاده است. چون داستان برخي از انبياء در قرآن و روايات ذکر شده است
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْك‏ - غافر – 78» ترجمه: مگر نه اين بود كه قبل از تو رسولانى از جنس خود اين مردم به سويشان گسيل داشتيم رسولانى كه داستانهاى بعضى از آنان را برايت حكايت كرديم و بعضى ديگر را حكايت نكرديم؟
بنابراين اصلاً معلوم نیست که در آن زمان اقوامی در آن مناطق زندگی می‌کردند و یا خیر؟ اما اگر قومی در آن دیار زندگی می‌کرده‌اند، حتماً تحت هدایت یک نبی و یا فرستاده‌ی خداوند قرار گرفته‌اند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

  بعدی [1] [2] [3]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب