2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
چرا خداوند انسان را آفريد؟
کد مطلب: ٥٢١٢ تاریخ انتشار: ٢٢ آذر ١٣٨٦ تعداد بازدید: 88967
پرسش و پاسخ » خداشناسي
چرا خداوند انسان را آفريد؟


سؤال كننده : ياسين شوشتري

خداوند كريم در جاي جاي قرآن مجيد به اين پرسش اساسي و مهم بشر پاسخ داده است ؛ از جمله مي‌فرمايد :

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ . الذاريات / 56 .

من جنّ و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند) .

حرف «لام» در كلمه « ليعبدون» لام غرض است ؛ يعني تنها فلسفه خلقت جن و انس و غرض از خلقت آن ها اين است كه خداوند را با اختيار و نه اجبار ، عبادت كنند تا به تكامل و سعادت ابدي نائل شوند .

در نتيجه ، عبادت و فرمان برداري از دستورات خداوند و در نتيجه رسيدن به اعلي درجه كمال ، هدف اصلي خلقت جن و انس است و خداوند براي رسيدن بشر به اين هدف مهم ، تمام وسائل و ابراز مورد نيازش را نيز فراهم كرده است . از طرف در وجود آن‌ها عقل يا همان پيامبر دروني را نهاده است كه در هر لحظه و هر آن در اختيار انسان است و مي‌تواند با استفاده از آن از مهلكه نجات يافته و به هدف مقدسش برسد ، و از طرف ديگر در طول تاريخ بيش از صد هزار پيامبر را همراه با كتاب‌هاي الهي فرستاده است تا انسان‌ها را براي رسيدن به اين هدف ياري دهند و آن‌ها نيز به بهترين وجه وظيفه خود را انجام داده‌اند ، حال اگر انسان با وجود اين همه وسائل ، ابزار ، راهنما و ... نتواند به هدف اصلي اش برسد و به جاي رفتن به كعبه اعرابي راهي تركستان شود ، تقصير خود او است و نقص غرص پيش نخواهد آمد .

مرحوم شيخ صدوق رضوان الله تعالي عليه در كتاب شريف علل الشرائع ، ج‏1، ص 13 و 14 مي‌نويسد:

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِيَأْمُرَهُمْ بِالْعِبَادَة .

از ابي بصير نقل شده كه وي گفت : راجع به فرموده حقّ تعالي «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» از امام صادق عليه السّلام پرسيدم :

حضرت فرمودند : مقصود اين است كه : حقّ تعالي جنّ و انس را آفريد تا ايشان را به عبادت امر فرمايد.

و در روايت ديگري نقل مي‌كند :

عن جميل بن دراج، قال: قلت لأبي عبد الله (عليه السلام): جعلت فداك، ما معني قول الله عز و جل: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؟ فقال: «خلقهم للعبادة».

جميل بن درّاج نقل شده است كه وي گفت : به امام صادق عليه السّلام‏ عرضه داشتم :

فدايت شوم: معناي وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ الخ چيست؟

حضرت فرمودند: خداوند متعال جنّ و انس را فقط براي عبادت آفريده.

و همچنين مي‌نويسد :

عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِلْعِبَادَةِ قُلْتُ خَاصَّةً أَمْ عَامَّةً قَالَ لَا بَلْ عَامَّة .

از جميل بن درّاج نقل شده است كه وي گفت : از حضرت امام صادق عليه السّلام راجع به معناي فرموده حقّ تعالي «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» سؤال كردم .حضرت فرمودند :

مقصود اين است كه خداوند جنّ و انس را براي عبادت آفريده.

عرضه داشتم: گروه خاصي را يا عموم مردم را؟

فرمودند: خير، بلكه عموم را به منظور عبادت خود آفريده است‏ .

براي تحقيق بيشتر در اين باره ، به تفسير الميزان تأليف علامه طباطبائي رحمت الله عليه ، ذيل همين آيه مراجعه فرماييد .

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | sacmechi f | United States - Edison | ١٢:٠٠ - ٢٦ بهمن ١٣٨٧ |
خدا به عبادت انسان و جن چه احتياجي دارد ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين خداوند متعال نيست كه به عبادت جن و انس احتياج دارد ؛ بلكه بندگان هستند كه محتاج عبادت چنين خدايي هستند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2 | mj | Germany - Nuremberg | ١٢:٠٠ - ٠٣ فروردين ١٣٨٨ |
در جواب مي گويم پسترين مخلوقات خداوند عز وجل نيازي به انسان و جن ندارند بلا تشبيه چه برسد به خداوند تبارک و تعالي
3 | انس | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢١ تير ١٣٨٨ |
همان طور كه براي sacmechi f گفته ايد الله صمد هيچ نيازي به پرستيده شدن توسط خلق ندارد. اما شما در پاسخ به اين سوال كه چرا خداوند انسان را آفريده ؟ طوري به نوشتار درآوريده ايد كه در اذهان سوالي مشابه سوال دوستمان را ايجاد مي كند. شما به عنوان يك سايت كه در دسترس تمامي افراد از اديان متفاوت هست ملزم هستيد از تفاسير متعدد براي پاسخگويي به اين سوال استفاده كنيد چرا كه برداشت صحيح از آيات قرآن كريم براي همه ممكن نيست و از طرف ديگر برداشت ها متفاوت است و همچين اگر قسمت روايات حذف و يا قسمت هاي سفيد را براي پاسخگويي به اين سوال استفاده كنيد ديگر نياز به مراجعه به كتب ديگر را پيدا نمي كند هر چند انسان از داشتن آگاهي هر چه بيشتر سير نمي شود.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
ايجاد شدن سوالات مرتبط با اين بحث در ذهن خواننده ، كه منجر به پرسيدن سوال و گرفتن پاسخ شود ، با ايجاد شبهه فرق مي‌كند !
ما در هر بحث ، پاسخ به سوال مربوط را مطرح مي‌كنيم و نه پاسخ به سوالات متفرقه اي كه ممكن است با اين بحث ارتباط داشته باشند .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠٦ مرداد ١٣٨٨ |
جناب غلامحسين حيدري
سلام عليکم
خسته نباشيد

بنده فکر مي‌دهم شما در تعريف و معني لغت عبادت و پرستش بايد کمي بيشتر دقت داشته باشيد.

کسب علم و دانش و کسب روزي حلال‌ ( به خصوص در اين آخر الزمان) و سفر و نبرد و صلح و ... همه و همه نيز اگر براي رضايت الله باشد عبادت هستند.

آقاي غلام حسين ما مخلوقات فقير هستيم و خداوند غني است. لذا ما را چاره اي جز حرکتي ابدي به سوي غني نيست تا بتوانيم از فقر خود دور و به غناي او تقرب جوييم.

اين حرکت پيوسته را عبادت گويند.

امام صادق(ع) مهمان خود را توصيه به خوردن کرد و فرمود:
«کل اما علمت انه تعرف مودة الرجل لاخيه باکله من طعامه‏»
بخور، مگر نمي‏داني که دوستي انسان با برادر ديني خود با خوردن او از غذايش شناخته مي‏شود.

آري برادر حتي غذا خوردن نيز مي‌تواند عبادت باشد.
5 | غلامحسين حيدري از شهر سرپل - افغانستان | Italy - Rome | ١٢:٠٠ - ٠٦ مرداد ١٣٨٨ |
شما در تشريحات بالا گفته ايد كه خداوند جن و انس را براي پرستش آفريده است و از طرفي هيچ نيازى به پرستش آنان ندارد بلكه آنان هستند كه براي نائل آمدن به سعادت ابدي به پرستش خداوند ضرورت دارند. آيا ممكن است در اين مورد تشريحات و دلايل بيشتري ارائه نماييد. زيرا با مطالب بالا سوالات زيادي در اين مورد در ذهن هر كس بوجود مى آيد. چون من فكر ميكنم دليل خلقت انسان و جنيات فقط پرستش خداوند نيست بلكه دلايل ديگري هم ميتواند داشته باشد. با تشـــــكر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
آنچه ما گفتيم ، مطابق با آيه قرآن است كه «ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون»
ممكن است ادله ديگري نيز براي خلقت وجود داشته باشد ، اما هدف كامل همين هدف بوده است كه اگر تنها همين يك هدف نيز بود ، براي خلقت كافي بود .
در مورد عدم احتياج خداوند به پرستش ، اين مطلب احتياج به دليل مفصل ندارد و همين كه خداوند مالك همه چيز و قادر مطلق است ، احتياج براي او معني پيدا نمي‌كند !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6 | محمد بيگدلي | Iran - Ahvaz | ١٢:٠٠ - ٢٠ مهر ١٣٨٨ |
باسلام
اين را که مي گويند خداوند چرا انسان را افريد نمي دانم چون از زهن و درک ناچيز من و شما بيشتر است و ما قابل درک کردن آن نيستيم پس بهتر است به کلام خداوند در قرآن مجيد رجوع کنيم تا بتوانيم اين سوال جواب درست برسيم
7 | معصومه قيطاسي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٧ مهر ١٣٨٨ |
با سلام ، جوابي که شما داديد پاسخ اين سئوال است كه چرا خداوند انسان را آفريد حالا من يک سئوال دارم که مي خوام شما بهش جواب بديد که خداوند با تمام بي نيازيش اصلا" چرا آفريد (چرا دنيا و چيزهايي که در اون را آفريد.)

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
فرق بين يك هنرمند قبل از خلق اثر هنري و بعد از آن چيست ؟ تنها فعليت يافتن قدرت دروني هنرمند و بروز خارجي آن است .
خداوند كمال مطلق است ، و جمال مطلق و طبق روايت «ان الله جميل يحب الجمال»
قدرت خداوند ، قبل از خلق كردن و يا بعد از خلق كردن ، فرقي نمي‌كند ؛ علم او نيز چنين است ؛ اما خلق كردن ، نمود يافتن اين قدرت لا يزال الهي است و نمود كمال آن (كمالي كه به مرتبه فعل رسيده است)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | معصومه قيطاسي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٨ آبان ١٣٨٨ |
با سلام خسته نباشيد ،استاد جواب پرسش قبلي رو با برهان عليت داد و پرسش ديگه اي رو طرح کرد که چطور خدايي که ثابت و تغيير ناپذير مي تون يک دنياي متغير رو رهبري کن و بر اون تاثير بگذاره؟
9 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٥ آبان ١٣٨٨ |
جناب آقاي هاشم هاشمي
با عرض سلام
عبادت و حمد فقط به معني خم و راست شدن و پچ پچ کردن ذکري نيست. اين عملي است که جامدات هم از عهده آن بر مي‌آيند.
ظاهر عبادت مي‌تواند نماز باشد يا نزديکي به همسر. مي‌تواند روزه باشد يا خوردن غذا. مي‌تواند ايستادن باشد يا دويدن.

ولي براستي عبادت چيست؟ و چرا ما بايد خداوند عظيم و اعلي را عبادت کنيم؟
براستي که خداوند خود بهترين دليل را گفته است:
«يا أَيُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَي اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ»

بشر بذات از خود هيچ ندارد. نه از خود هستي دارد و نه علمي و نه فهمي. و نه حتي خودي.

جناب هاشمي
حال شما بفرماييد. موجودي که هيچ است و از خود هيچ ندارد چگونه مي‌تواند رشد يابد و صاحب قدرت و علم و چيزي شود؟
آيا جز به گدايي کردن از موجود غني؟؟؟
جناب هاشمي
بشر يعني حرکت. اين حرکت و جنبش است که به انسان معني مي‌دهد. آن هنگام که بشر از حرکت بايستد ديگر بشر نيست. حتي اگر در بهترين قصرها و عظيم ترين کاخها زندگي کند.

حال به قرآن مجيد رجوع کنيم:
«وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ »
پس عبادت خداوند علي و اعلي است که به ما منفعت مي‌رساند.
حال بنده از شما مي‌پرسم آيا کفار در زندگي روزمره خود صاحب منفعت نمي‌شوند؟
مگر کفار صاحب علم نمي‌شوند؟ مگر صاحب قدرت نمي‌شوند؟ مگر راز درمان بيماري ها را کشف نمي‌کنند؟
آنها که عبادت خداوند را نمي‌کنند.
«وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقًا مِنَ السَّماواتِ »
خداوند صاحب رزق است. به دليل فقر ذاتي خود او را عبادت مي‌کنيم تا رزق ما را افزون کند.
«إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْثانًا وَ تَخْلُقُونَ إِفْكًا إنَّ الَّذينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فابْتَغُوا عِنْدَ اللّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ »
خداوند ما را امر مي‌کند که رزق را او طلب کنيم و جز او را عبادت نکنيم.

پس چگونه است که کفار هم صاحب رزق مي‌شوند؟؟؟
***************************
جناب هاشمي
منفعتي نيست جز در عبادت خدا. رزقي نيست جز در عبادت خدا. ثمري نيست جز در عبادت خدواند.
نتيجه اي نيست جز در عبادت خدا.
تمام اين اختراعات و علوم و اکتشافات و دانستني ها و صنايع اگر به نزديکي و قرب به خداوند منجر نشود جز بدبختي و بيچارگي و درماندگي نتيجه اي ندارند.

خوشا آنان که الله يارشان بى. به حمد و قل هوالله کارشان بى.
خوشا آنان که دائم در نمازند. بهشت جاودان ماوايشان بى.

« الذين هم علي صلاتهم دائمون»
اين دائمين در صلاة چي کساني هستند؟

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
10 | هاشم هاشمي | Iran - Yazd | ١٢:٠٠ - ٢٥ آبان ١٣٨٨ |
يعني به نظر شما خداوند انسان را آفريد که موجودي داشته باشد که او را ستايش کند (؟؟؟ ) نظر من اين است که خداوند انسان را آفريد چون قابليت انسان شدن داشت و خداوند ذاتش آفرينش است
11 | م م موسوي | Iran - Markaz | ١٢:٠٠ - ٠٦ بهمن ١٣٨٨ |
باسلام: بنده كتاب 23سال مرحوم علي دشتي رامطالعه كردم سئوالاتي در زهنم پديد آمد كه يكسال است جواب منطقي نگرفتم لطفا درمورد بعضي آيات قران كريم اشاره شده در بخش متافيزيك اين كتاب را توضيح دهيد كه قبول داريد يا نه . اگرنه چرا ؟ ضمنا كتاب يا سايتي مي خواهم كه آيات قرآن را به ترتيب نزول آيه دقيق نوشته باشد . رب اعوذ بك من همزات الشياطين

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
از شما تقاضا داريم شبهه خود را به صورت كامل و دقيق براي ما بفرستيد ، تا دقيقا به پاسخ شبهه شما اشاره شود .
در مورد ترتيب نزول هم ، در اين زمينه كتاب‌هايي نوشته شده است ، اما تقريبا تمامي انها بر روي حدث و گمان و ادله غير قطعي است !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12 | دكتر كياني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٣ بهمن ١٣٨٨ |
خورشيدي كه نور ندهد خورشيد نيست سنگ است.آبي كه عطش را برطرف نكند آب نيست. پس خدا يا خالق بايد خلق كند در غير اينصورت ... پس خلق كردن ايه خالق است.جواب اين سوال در خود سوال نهفته ومبرهن است.
13 | اميد | Iran - Dezful | ١٢:٠٠ - ٢٦ بهمن ١٣٨٨ |

در مورد شناخت هدف آفرينش، در قالب يک مقدمه و چند نکته و تذکر، به گفت‌و‌گو مي‌نشينيم.
مقدمه
تذکر اين نکته را به عنوان مقدمه خاطرنشان مي‌سازيم که «آفرينش»، لباس به وجود آمدن است که خداوند آن را بر پيکره نيستي (عدم) پوشانده و با به وجود آوردن همه، آنها را از زاويه نيستي، به گرماي خورشيد هستي، منتقل ساخته است. از اين رو، «وجود»، خود نعمتي است که از آبشار الطاف الهي سرچشمه گرفته است و اگر چيزي امکان و شايستگي آفرينش و به وجود آمدن داشت، اما آفريده نمي‌شد، آن وقت جاي انتقاد بود؛ زيرا با نگاه عقل و فطرت، به خوبي آشکار مي‌شود که هميشه «بودن» و «داشتن»، بهتر از «نبودن» و «نداشتن» است.
درباره هدف آفرينش به نکات زير توجه کنيد:
1. معناي هدف، بايد مشخص شود. «هدف براي هر کار و هر راه، نقطه اي است که آن راه و کار، به آن ختم مي شود».
دقت کافي در اين نکته، ما را از خطاهاي بسياري ايمني مي بخشد. در طول تاريخ بشر، اين خطاها بر سر راه کساني قرار گرفته که به معناي صحيح «هدف» نينديشيده و يا آن را نيافته اند. از اين رو، آنچه را که لازمه زندگي و يا از اجزاي حيات دنيوي بشر بوده و در مواردي ايده آل براي بخشي از زندگي به حساب مي آمده، به اشتباه، هدف براي تمام حيات تلقي نموده اند و با توجه به چگونگي اين تلقي و انتخاب، دچار زيان در زندگي يا شکست هاي روحي شده اند. در اين باب، مي توان به کساني اشاره کرد که بهره مندي از لذت ها و شهوت ها را هدف دانسته اند؛ در حالي که اين، تصور غلطي است؛ زيرا آن چه جزء زندگي است، نمي تواند هدف زندگي باشد. براي چنين افرادي، پس از پايان زندگي، - حيات دنيوي - رسيدن به هدف، هيچ تصويري ندارد. کساني که رسيدن به مدارج عالي علمي را هدف زندگي خود دانسته اند، علاوه بر آن که ممکن است در رسيدن به اين مطلوب، ناکام شوند و به دليل احساس شکست، ديدي منفي و مأيوسانه نسبت به زندگي بيابند، در صورت موفقيت نيز پس از پايان زندگي دنيوي، نيل به هدف ديگر براي آنان معنا نخواهد داشت. بنابراين، بايد «زندگي» و «هدف از زندگي» از يکديگر متمايز شوند و آن چه داخل در محدوده زندگي است، هدف زندگي تلقي نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش هدف زندگي، بايد مافوق حيات طبيعي قرار گيريم؛ تا سراغ آن را در حيات طبيعي محض و شئون آن نگيريم.1
2. بايد هدف را به درستي بشناسيم. روشن است که متفکران و انديشمندان بسياري، در همه جوامع، با توجه به مکاتب گوناگون در طول تاريخ، هدف‌هاي متفاوتي براي زندگي ترسيم و ارائه کرده اند. اين بدان معنا نيست که همه اين نظرها، درست و همه اين هدف‌ها، صحيح شناخته و به ديگران شناسانده شده باشند؛ زيرا ضديت و يا تناقض بسياري از اين هدف‌ها، نشان‌گر صحت اين مدعاست.
فرض کنيد بيماري داريد که نياز فوري به دارويي خاص دارد و شما مي دانيد که اين دارو، تنها در يک داروخانه عرضه مي شود؛ امّا شما اين داروخانه را نمي شناسيد. اکنون درمي يابيد که دانستن نام يا مشخصات اين داروخانه از طرفي و يافتن آدرس آن از طرف ديگر، تا چه حد ضروري و جدي است؛ يعني همان قدر که دانستن نام و مشخصات داروخانه براي يافتن دارو مهم است، اين که شما از کدام خيابان و به چه شکلي برويد، تا به آن داروخانه برسيد، اهميت خواهد داشت. بدون شک اگر نام و آدرس و چگونگي رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختيار شما قرار گيرد، لطمه اي جان‌سوز و جبران ناپذير، براي شما در پي خواهد داشت.
در اولين قدم از جست‌و‌جو براي يافتن هدف زندگي و راه رسيدن به آن، پاي ما به زنگ خطري برخورد مي کند که هر چند تکان دهنده است، اما براي هوشياري و دقت بيشتر، سودمند خواهد بود. آن زنگ خطر با زبان خود به ما چنين مي گويد: «تنها يک بار اين راه را خواهي رفت و يک بار زندگي را تجربه خواهي کرد». اين اخطار مهم و جدّي، ما را بر آن مي دارد که با دقتي متناسب با اهميت موضوع و موشکافي بسيار، به کاوش بپردازيم و ضريب اطمينان بالايي براي يافته خود دست و پا کنيم.
با توجه به نکات مذکور، متوجه خواهيم شد که شناخت هدف زندگي، کار آساني نيست؛ تا در توان ما يا امثال ما که خود براي اولين و آخرين بار از اين راه مي گذريم و گويي بايد دستي از آستين غيب برآيد و با انگشت اشاره اي، هدف و سمت و سوي آن را به ما بنماياند.
خوشبختانه بايد بگوييم اين دست، برآمده و در تعيين هدف و چگونگي رسيدن به آن، کاري کارستان کرده است. خداوند مهربان که دوست دارد ما سعادتمند و نيک‌فرجام باشيم و برناتواني ما در اين باب، عليم است، حکيمانه و مشفقانه، در حالي که به همه جهان هستي احاطه داشته، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام، مي داند و هدف زندگي و راه رسيدن به آن را به خوبي و پله پله، به ما مي آموزد و ما که اين را کامل ترين و مطمئن ترين تعليم مي دانيم، با استفاده از آيات قرآني - يعني سخن خداوند - آن را براي شما باز مي گوييم.
خداوند متعال در آيات گوناگوني اين حقيقت را براي ما بازگفته است که همه جهان هستي و به ويژه انسان به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامي امور و پايان زندگي، به سوي خداوند و از آنِ اوست؛
«وَ إِلَي اللّهِ عاقِبَتُ الْأُمُورِ؛ و فرجام کارها، به سوي اوست».2
«وَ إِلَي اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛ و [همه] کارها به سوي خدا بازگردانده مي شود».3
بر اين اساس، هدف، غايت، فرجام و آرماني که اسلام براي بشر تصوير کرده، فقط خداست و آدمي با جدا شدن از اصل و حقيقت خويش که همان «روح خدا» مي‌باشد، دوباره به سوي خداوند در حرکت است و در واقع، جهان به سوي آن هدف، در جريان است و ما چه بخواهيم، چه نخواهيم، چه بدانيم و چه ندانيم، رو به سوي آن هدف داريم؛ هدفي که ماوراي زندگي و عالم مادي و بلکه محيط بر عوالم ديگر است. بنابراين، هدف از زيستن آدمي در اين دنيا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خويش است و اين، عبارت است از حرکت و صعود و بازگشت به سوي خداوند و به بيان ديگر، انسان تنزل يافته، بايد تلاش کند تا دوباره خود را پاک گرداند و کمالات از دست رفته، محدود شده و زير حجاب قرار گرفته خود را باز يابد و به حقيقت اصلي خود نايل آيد.
چگونگي رسيدن به اين هدف و کيفيت اين بازگشت را نيز خداوند متعال، خود روشن ساخته است. حضرت حق، رسالت تبيين اين چگونگي را بر دوش برترين انسان ها، يعني انبيا قرار داده است و در واقع، در پرتو پيروي از ايشان و عمل به هدايت ها، ارشادات و تعاليم آنان است که آدمي مي تواند به اصل خود، يعني حقيقت انسانيت و روح خدا که هدف اصلي و زندگي اوست، دست يازد. به بخشي از آيات خدا در اين باب توجه فرماييد:
«فَاتَّقُوا اللّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْکُمْ ذِکْراً رسُولاً يَتْلُوا عَلَيْکُمْ آياتِ اللّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ؛ پس اي خردمنداني که ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد. راستي که خدا به سوي شما تذکاري فرو فرستاده است؛ پيامبري که آيات روشن‌گر خدا را بر شما تلاوت مي کند؛ تا کساني را که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند، از تاريکي ها به سوي روشنايي بيرون ببرد».4
اين آيات با لحن خاصي، اين حقيقت را مطرح مي کنند که پيامبران آمده اند تا با دستگيري انسان، او را از تاريکي هايي که به واسطه تنزلش از موطن اصلي خود در آن افتاده، خارج کنند و او را به سوي نور - که همان حقيقت انسان و «روح خدا» بودن اوست - ببرند؛
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً وَ داعِياً إِلَي اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً؛ اي پيامبر! ما تو را [به سِمت ] گواه و بشارت‌گر و هشداردهنده فرستاديم و دعوت کننده به سوي خدا به فرمان او و چراغي تابناک».5
اين عبارات نيز حکايت‌گر اين حقيقت است که بعثت انبيا، براي دعوت به سوي حضرت حق است و آنان همچون چراغي تابناک، روشن‌گر راه آدمي در رسيدن به مقصود و هدف زندگي اند.
ناگفته نماند که قرآن کريم، ايمان و عمل صالح را دو رکن اساسي و دو ره‌توشه مهم براي رسيدن به هدف حقيقي و اصلي انسان در زندگي تلقي کرده است. از ميان آيات بسيار، تنها به چند نمونه زير اشاره مي کنيم:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ؛ به راستي انسان را در نيکوترين اعتدال آفريديم؛ سپس او را به پست ترين [مراتب ] پستي بازگردانيديم؛ مگر کساني را که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند که پاداشي بي منت خواهند داشت».6
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ؛ واقعاً انسان دستخوش زيان است؛ مگر کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند».7
بنابراين، بر اساس آيات قرآن امور زير روشن مي‌شود:
1. هدف زندگي، خارج از آن و در پايان راه آن قرار دارد و نه در متن آن.
2. هدف زندگي، رسيدن و بازگشت به حقيقت اصلي خود، يعني «حقيقت انسان» و روح خدا است.
3. خداوند، چگونگي و کيفيت رسيدن به اين هدف را توسط انبياي الهي براي ما روشن ساخته است. خداوند در کنار عقل که حجت دروني است و در راه رسيدن به هدف زندگي، ما را به کلياتي رهنمون مي کند، انبيا و کتاب‌هاي آسماني را به منظور راهنمايي و معرفي جزئيات اين راه، فرستاده است.
4. ايمان و عمل صالح، دو رکن اصلي و مهم براي نيل به هدف حقيقي زندگي تلقي شده‌اند.
از آن چه به طور فشرده و اجمالي گفتيم، روشن مي شود که هدف زندگي براي نوجوان، جوان، دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در يک کلمه «انسان»، يکسان است و هر کس به اندازه ايمان و عمل صالحي که دارد و يا کسب مي کند، مي تواند به هدف حقيقي زندگي دست يابد. معني اين سخن، اين است که عارف بودن يا مذهبي بودن، لزوما از هنرمند بودن يا جوان بودن يا تلاش‌گر بودن يا پزشک بودن جدا نيست؛ بلکه صاحبان هر شغل و حرفه‌اي و دارندگان هر ذوق و طبعي، مي توانند با شناخت صحيح هدف زندگي و چگونگي رسيدن به آن و انجام اعمال و داشتن عقايد صحيح و اوصاف و اخلاق پسنديده و در يک کلام، «ايمان و عمل صالح»، در سير به سوي خداوند و بازگشت به حقيقت انساني، شرکت جويند.
با اين نگاه به هدف زندگي، تلاش در جهت ايمان و عمل صالح، هر چند سخت باشد، اما بسيار لذت‌بخش است. رو به سوي خدا آوردن، هر چند دوري برخي از اطرافيان را به دنبال دارد، اما بسيار آرامش‌بخش و آميخته با انس و لطف است و هجران از اين وصال، بسيار جان‌سوز است.
براي آشنايي بيشتر با اين مباحث به کتاب زير مراجعه کنيد:
1. انسان از آغاز تا انجام، سيدمحمدحسين طباطبايي، ترجمه، تحقيق و تعليقه از صادق لاريجاني، الزهراء، تهران.
2. مقالات، محمد شجاعي، سروش، تهران، ج اول.
3. فلسفه و هدف زندگي، محمد تقي جعفري.
4. زندگي ايده آل و ايده آل زندگي، محمد تقي جعفري.
5. انسان از ديدگاه اسلام، عبدالله نصري.
6. فلسفه و هدف زندگي، زين العابدين قرباني.
7. هدف زندگي، مرتضي مطهري.
پي‌نوشت‌ها:
1. عبدالله نصري، تکاپوگر انديشه‌ها (زندگي، آثار و انديشه‌هاي محمدتقي جعفري)، ص 220.
2. لقمان، آيه 22.
3. آل عمران، آيه 109.
4. طلاق، آيه 10-11.
5. احزاب آيات 41-45.
6. تين، آيات 4-6.
7. عصر، آيه 2-3.
14 | سيامك | Iran - Maḩmūdābād | ١٢:٠٠ - ٠٥ ارديبهشت ١٣٨٩ |
فرض کنيد من قران رو قبول ندارم. اينو از نظر عقلي واسم بگيد که چرا خدا با وجود اينکه به عبادت نياز نداره هدف از خلقت رو عبادتش معرفي کرد؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

خود شما فرموده‌ايد كه خداوند با اينكه به عبادت نيازي ندارد ! عبادت يا فايده‌اش به معبود مي‌رسد ، يا به عابد يا به هر دو ! وقتي طبق فرض ، معبود نيازي به عبادت نداشت نتيجه مي‌شود بهره بردن عابد از اين عبادت !

يعني اين لطف خداوند را مي‌رساند كه به ما اجازه داد كه او را عبادت كنيم و نفعش نيز به خود ما مي‌رسد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

15 | امير اماري | Iran - Arak | ٠١:٤٧ - ٠٤ مرداد ١٣٨٩ |
آيا جريان هدايت الهي مخدوش نيست و کامل است ؟ بدين معنا که بعضي پيامبران الهي که آمدند و غلبه نمودند بر ظالمين قومشان استمرار نيافت حکومتشان و کتابهايشان که هدايتگر بود تحريف شد و عالمان و خواص هدايتگر قوم فاسد شدند و منحرف از راه الهي چرا که معصوم نبودند و مامور هم نبودند و در هيچ موردي رسالت به طور کامل اجرايي نشد و به طور کامل ابلاغ نگشت و تفاسير و آرا گوناگون سبب اختلاف شد و...
تا زمان پيامبر اسلام که همين امور تکرار شد با اين فرق که کتاب تحريف نشد مسيحيان مسيحي ماندند يهوديان هم و به ديگران ابلاغ کامل نشد آرا گوناگون ماند و اسلامي با هزاران تفسير ، هدايت بعد پيامبراعظم به دست چند خواص تحريف شد مردمي هم که معرفتي از امام و جايگاهش نداشتند راضي بودند به وضع موجود و به ديگران آنچه بايد نرسيد و اديان منحرف ماند وهدايت مردم را بر عهده داشت تا اينکه انديشمندان متحول نمودند نگاه به دين را و دستوراتش را که سرنوشت محتوم و منطقي مي بود و انسان با آن اهداف عاليه که ميگوييد و مقامش ماند بي معرفت و بي نگاه و توجه به تمام آنچه که الله ازو ميخواست و طور ديگر زندگي نمود و روزگار ميگذراند به وضع موجود و اميدي براي آمدن فردي با نشانه هاي الهي و کرامات براي دگرگوني کامل عقلي انسان ها و يارانش و تاريخي بدون اين آينده محتوم که مي آيد و تجربه هايي که براي بقيه گذارد
16 | احيايي | Iran - Tehran | ١٦:٣٢ - ١٠ مرداد ١٣٨٩ |
سلام عليكم
هدايت الهي بر اتساس فطرت و عقل و تعاليم انبيا و مبتني بر اختيار انسان است و هنوز هم تمام نشده است و انشا الله با ظهور منجي مطلق حضرت حجه ابن الحسن ع كامل خواهد شد
17 | محمد22 | Iran - Tehran | ١٦:٢٥ - ٢٠ مرداد ١٣٨٩ |
آقا مرديم از اين جواب كليشه اي : خدا به عبادت انسان و جن چه احتياجي دارد ؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي اين خداوند متعال نيست كه به عبادت جن و انس احتياج دارد ؛ بلكه بندگان هستند كه محتاج عبادت چنين خدايي هستند . موفق باشيد شما انگيزه افرينشي كه از طرف خداست را عبادت معرفي كرديد بعد مي گوييد كه خدا احتياجي به عبادت ما نداره واين ماييم كه به آن احتياج داريم پس انگيزه چي بوده؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ هدف خلقت مربوط به ماست و خداوند اعمالش هدفدار است ولي هدف آنها براي ماست و او بي نياز است از هرچيز حتي هدفي كه مربوط به خودش باشد، هدف او عبادت كردن ما و به كمال رسيدن ماست و اين لطف او در حق ماست و لطف كردن به ديگري براي فايده اوست نه كسي كه لطفي انجام مي دهد.
مشكل اين است كه ما خدا را با اعمال خود قياس مي كنيم و حال آنكه ما بايد از حال و هواي ماديات و جسم خارج شويم تا بتوانيم تصوير درستي داشته باشيم.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
18 | الهام | United States - Ashburn | ١٨:٣٢ - ١٠ شهریور ١٣٨٩ |
خداوند انسان را آفريد چون بايد مي‌آفريد، چون ذات آفرينش داشت. حالا ممکنه دلايل ديگه‌اي هم وجود داشته باشه، ولي واقعا چه اهميتي داره!!!!! خدا دوست داشته ما رو آفريده، اونم به بهترين شکل. مهم نيست چرا. مهم اينه که حالا که انسان آفريده شديم، واقعا انسان باشيم تا از آفرينش‌مون لذت ببريم. اون‌وقت خود به خود به جواب سوالات‌مون مي‌رسيم.
19 | محمد اميراني | Iran - Tehran | ٢٢:٤٦ - ١١ شهریور ١٣٨٩ |
السلام سوال : اين عين عباراتي است که 25 سال پيش و در نوجواني در دفترم نوشته بودم اگر بنده اي تمام نعمتهايي که باريتعالي به او داده است را نخواهد .... يعني اصل اينجا (دنيا )را نخواهد .... يعني اصلا نخواهد که باشد(زنده باشد ) ..... پس شکر چه چيز را بايد بجاي آورد ؟( چه تكليفي است ..) و حمد چرا بايد بگويد ؟ پاسخ به اين سوال ساده - مسيري كوتاه براي درك اصل خلقت , توحيد , و معرفت به ذات اقدس ا.....

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

يكي از خصائص مشترك بين تمامي انسان‌هاي داراي درك و عقل ، حب كمال است ؛ و اگر كسي چنين خصوصيتي نداشته باشد ، در واقع داراي درك و شعور نيست ! وقتي كسي داراي حب كمال است ، نياز خود به مقدمات كمال را درك مي‌كند و هيچ گاه چنين فكر نمي‌كند كه «هيچ نعمتي را نمي‌خواهم»! مگر آنكه از حقيقت جمله گفته شده آگاهي نداشته باشد !

در واقع گفتن چنين جمله‌اي از دو حال خارج نيست ، يا در واقع معني واقعي اين جمله را نمي‌داند و تنها اين جمله به صورت تصوري ناتمام ذهن او را به خود مشغول كرده است ؛ و يا مي‌داند ولي داراي حب كمال نيست و در حقيقت ، داراي عقل و هوش درست نيست ! كه چنين شخصي اصلا تكليف ندارد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

20 | احسان | Iran - Tehran | ٠١:٤٦ - ٣١ شهریور ١٣٨٩ |
شما همه داريد سوال رو مي‌پيچونيد و جواب نمي‌ديد چون جوابي براي ما وجود نداره، ولي حتما خدا يه علتي داشته كه آفريده! بعضي‌هاتون مي‌گيد خدا آفريده كه عبادتش كنن. نه!در جواب مي‌گيد اون نيازي به عبادت نداره و ما نياز داريم! ولي خوب پس چرا ما رو آفريد كه نياز به عبادت داشته باشيم؟ اصلا ما رو نمي‌افريد كه نياز به عبادت نداشته باشيم! درست نمي‌گم؟ بعضي از كسايي كه شرك مي‌ورزن مي‌گن: موجودات كاري رو نمي‌كنن مگر نيازي به اون داشته باشن. پس شما اون خدايي رو كه اون همه قدرت داره و به هيچ وابسته نيست مي‌پرستين. ولي چنين چيزي وجود نداره! ما نمي‌تونيم دليل درستي براي جواب به اين سوال بديم. چون جواب سوال خدا چرا ما رو آفريد رو نمي‌دونيم! من يواش يواش دارم به جواب اين سوال نزديك مي‌شم. ولي خيلي جواب‌ها تو ذهنم مي‌چرخه و من واقعا نمي‌دونم كدوم درسته! دارم سعي مي‌كنم اونا رو تفكيك كنم و جواب صحيح رو پيدا كنم! منتظر باشيد تا پست بعدي!
21 | علي | Iran - Qom | ١٢:٣٨ - ٢٧ آذر ١٣٨٩ |
آقا احسان گل من دو جواب و دو مقاله زيبا در اين مورد پيدا کردم (از سايت پاسخگويي به سوالات ديني)که برايت مي زارم يکي اش را در اين پست و ديگري اش را که بايد دقت بيشتري را در آن بکني در پست بعد حتما بخونش از مسئولين سايت هم مستدعي هستم که اين جوابها را به ايشان بفرستند.باتشکر:
هر موجود با شعوري در کارهاي ارادي خويش هدفي را دنبال مي کند، مثلاً انسان غذا مي خورد تا سير شود، آب مي نوشد تا سيراب گردد، از درماندگان دستگيري مي کند تا نامش به نيکي ياد شود و يا به پاداش الهي نايل گردد و... .
هدف خداوند از خلقت جهان آفرينش، به ويژه انسان چيست؟
آيا خدا مانند ما به خاطر سود خويش و يا به جهت گريز از زيان و خطر، کاري را انجام مي دهد؟
قبل از پاسخ به اين امر مي پردازيم که هدف در کارهاي ارادي موجود با شعور به چه معنا است؟
هدف داشتن به يکي از اين سه معنا است:
1. سودطلبي و جلوگيري از زيان: انسان در خود نيازها و کمبودهايي مي بيند که انگيزه مي شوند تا فعاليت کند و نقيصه‏ها و خواسته‏ها را برطرف نمايد.
2. سود رساندن به ديگران: بدين گونه که انسان در انجام کاري نخست هدفش سود رساندن به ديگران باشد، ولي در حقيقت هدف از آن کار تکامل معنوي و آرامش دروني خودش است، مثلاً پدري که براي پرورش و آموزش فرزندش، خود را در رنج و زحمت قرار مي دهد و مي گويد که هدفي جز نفع فرزند ندارم. در حقيقت هدفش اين است که فرزندي نمونه داشته باشد. وي به خوبي مي داند که داشتن فرزند خوب، از بزرگ‏ترين افتخارات و عاليترين کمالات است. در اين گونه اهداف نيز انسان هدفش تکامل خويشتن است، ولي براي رسيدن به هدف خود به تکامل ديگري مي پردازد.
3. انجام دهنده کار منافع خودش را در نظر نگيرد، بلکه تنها به خاطر نفع رساندن به ديگري، کاري را انجام دهد، شبيه مادري که خود را فراموش مي کند و به فرزند خويش عشق مي ورزد و همانند پروانه مي سوزد و پرواز مي کند. وي به مصلحت خويش نميپردازد. نمونه ديگري که شبيه اين مورد است، انسان شيفته‏اي است که در بندگي وعبادت خدا از ياد خود غافل مي شود، به گونه‏اي که حضرت علي(ع) فرمود: "الهي ما عبدتک خوفاً من نارک ولا طمعاً في جنتک و لکن وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک؛ خداوندا! عبادت من نه به جهت ترس از آتش تو است و نه طمع در بهشتت، بلکه به جهت اين است که تو را شايسته عبادت يافتم". در اين هدف خود و نفع شخصي منظور نيست، بلکه خويش را فراموش مي کند.
حال با توجه به اين سه نوع هدف بنگريم که خداوند در آفرينش انسان و جهان کدام يک از اين سه نوع هدف را دنبال مي کند؟. قطعاً از نوع اوّل و دوّم نيست، چون خداوند بي نياز است. وقتي خدا را آن چنان شناختيم ودانستيم از اينکه خداوند وجودي است که از هر جهت بي نهايت و غني است و هيچ گونه نقص و نياز در ذات او راه ندارد، روشن مي شود که هدف در کارهاي خدا فقط به معناي سوم است که عبارت است از: رساندن فايده به مخلوقات خويش و تکامل همه جانبه و رفع نقص‏ها و نيازهاي آنان. به گفته شاعر:
من نکردم خلق تا سودي کنم بلکه تا بر بندگان جودي کنم
او نخواسته است نيازي از خود را برطرف کند، چون بي نياز است. او به آفرينش نپرداخت تا نقصي را از خود دفع کند، چون بي عيب و نقص است. خدا، جهان و انسان را آفريد تا همه به سوي کمال رهسپار شوند و قابليّت و قوه نهفته در خويش را به کمال و فعليّت رسانند. جهان را آفريد تا انسان براي رفع نيازهاي خويش و درک کمالات از آن بهره‏گيري کند. انسان را آفريد و به او اراده عطا کرد تا با اختيار خويش راه کمال پويد و خود را از نقص‏ها بپيرايد.
هدف از آفرينش جهان و انسان، تکامل جبري و ناخود آگاه جهان و تکامل ارادي و خود خواسته انسان است. همه را براي تکامل انسان خلق کرد و انسان را براي قرب خداوندي.
ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند تا تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري
قرآن مي فرمايد: "و ما خلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون؛(1) جن و انس را جز براي بندگي و اطاعت نيافريدم". تا از اين طريق آن‏ها به کمال برسند و در خلقت انسان فرمود: "افحسبتم انّما خلقناکم عبثاً و انّک الينا لا ترجعون؛(2) آيا پنداشتيد که شما را عبث و بيهوده آفريديم و شما به سوي ما باز نميگرديد"؛ يعني آيا مي پنداريد که به سير تکاملي خود به سوي يک واقعيّت مطلق ادامه نميدهيد و به سوي خدا باز نميگرديد؟
نيز فرمود: "الّذي خلق الموت و الحياة ليبلوکم ايّکم احسن عملاً؛(3) خداوند مرگ و زندگي را آفريد تا شما را بيازمايد که کدام نيکوکارتريد". يعني انسان را خلق کردو او را در جهان آزمايش و ابتلا قرار داد تا انسان با اختيار و اراده خود حرکت تکاملي خويش را بپيمايد. پي‌نوشت‌ها:
1. ذاريات (51) آيه 56. 2. مؤمنون (23) آيه 115. 3. ملک (67) آيه 2.
22 | علي | Iran - Qom | ١٢:٣٩ - ٢٧ آذر ١٣٨٩ |
سوال ازهدف آفرينش انسان داراي دو جنبه است :( الف ) هدف فاعل ( خداوند )ب ) هدف فعل ( انسان ) .
هدف فاعل ( با قدري مسامحه ) ؛ يعني ، آنچه خدا رابه آفرينش انسان برانگيخت و هدف فعل ؛ يعني ، آنچه انسان به آن منتهي مي شود .روشن است که هدف فاعل در آفرينش انسان قبل از آفريدن اواست و هدف فعل پس از آفريده شدن او .
هدف فاعل در آفرينش انسان با توجه به مطالب زيرروشن مي شود: :
- 1)خداوند متعال به مقتضاي اين که خودش واجب الوجوداست و وجود او وابسته به چيزي نيست ، هيچ محدوديتي و نقصي ندارد وهمه کمال ها را دارا است ؛ بلکه عين کمال است .
- 2)از جمله کمالات اوفياض و جواد بودن است . خداوند در قرآن مي فرمايد : ( ( و ما کان عطا ربک محظورا"؛ و عطاي پروردگارت منع نشده است ) ) ، ( اسرا، آيه 20) ) .
3)هرخيري و کمالي ناشي از وجود است و هر شر و نقصي ناشي از عدم ؛ مثلا"علم خير و کمال است و جهل شر و نقص به شمار مي آيد .قدرت نيز درمقابل عجز و ناتواني ، يک امر وجودي است . پس معلوم مي شود که وجودخير است و در مقابل آن هر شر و نقصي از عدم است .
4)با توجه به مقدمه سوم مي توان دريافت که فياض و جواد بودن خداوند با آفريدن وايجاد کردن محقق مي شود .پس لازمه ً فياض بودن آفريدن است
5)اين نکته را مي توان از راه ديگري نيز بيان کرد و آن اين که اگر چيزي امکان ايجاد شدن را داشته باشد و خداوند نيز به عنوان علت فاعلي ، توانايي ايجاد آن را داشته باشد؛اما آن را ايجاد نکند، اين نيافريدن با توجه به اين که وجود خير است منع ازخير است و بخل محسوب مي شود و بخل از خداوند محال است .
از اين مقدمات نتيجه مي گيريم که علت غايي و هدف فاعل در آفرينش ، فياض بودن خداوند است ؛ يعني ، اگر سوال شود چه چيز باعث شد خدا بيافريند؟پاسخ مي دهيم که فياض بودن او باعث آفرينش شده است .
6)صفات خدازايد بر ذات او نيست . صفات انسان و ديگر اجسام زايد بر ذات آنها است ؛مثلا" سيب يک ذات دارد و سرخي و شيريني صفت آن است . اين سرخي وشيريني ، خارج از ذات سيب است . سيب مي تواند به جاي اين صفات ،ترش و سبز باشد و ذات او باقي بماند .بحث اتحاد ذات و صفات خداوند،يک بحث کلامي عميق است که مي توانيد در علم کلام در بحث توحيدصفاتي مطالعه کنيد .
آنچه در اين جا براي ما مهم است ، اين که فياض بودن -که علت غايي آفرينش است - خارج از ذات خدا نيست . پس اگر سوال شودچرا خداوند آفريد؟ خواهيم گفت : چون خدا است . پس علت غايي در واقع خود خداوند است . اين همان سخن فلاسفه است که مي گويند : علت غايي و علت فاعلي در افعال خداوند، متحد است و شايد بتوان همين معنا را ازبرخي آيات قرآن نيز استفاده کرد : ( ( اليه يرجع الامر کله ؛ و تمام کارها به اوبازگردانده مي شود ) ) ، ( هود، آيه 123 ) . براي آگاهي بيشتر ر.ک : 1- الميزان ،ج 8، ص 44علامه طباطبايي 2- معارف قرآن مصباح يزدي
7)اين که گفته مي شود، آفريدن لازمه فياض بودن خدا است ، بدين معنا نيست که او مجبوربه آفريدن است ؛ زيرا در جبر همواره يک نيروي خارج و برتري بر اراده قدرت فاعل غلبه دارد واو را مجبور مي کند؛ اما درباره ً خداوند هيچ نيروي ديگري - غير از او - فرض نمي شود، چه رسد به اين که برتر از او باشد تابتواند او را مجبور کند .پس وقتي مي گوييم بين فياض بودن و آفريدن تلازم است ، اختيار و اراده را در آفرينش از او سلب نکرده ايم و در واقع بين فياض بودن و آفرينش اختياري و ارادي تلازم است .
8)حال که معلوم شد هدف فاعل در آفرينش ذات خداوند است ؛ پس هر آنچه غيراز ذات به عنوان هدف ذکر مي شود، به عنوان هدف مياني است ( نه هدف حقيقي و نهايي ) ؛مثلا" گفته مي شود خدا آفريد تا به بندگان جود کند
من نکردم خلق تا سودي کنم بلکه تا بر بندگان جودي کنم
يا خدا آفريد تا بندگان را به کمال برساند .ويژگي هدف مياني اين است که همواره معقول است که از هدف آن سوال کرد؛ مثلا" مي پرسند؛ چرا خداوند انسان را آفريد؟ مي گوييد تا او را به کمال برساند و يا به او جود کند .در اين جا مي توان دوباره پرسيد : چرا او را به کمال برساند؟ يا چرا به او جود کند؟ مي گويند : چون فياض و جواد است. ديگر صحيح نيست که سوال شود : چرا فياض و جواد است ؛ زيرا فياض بودن در ذات او هست .
9)آنچه گفته شد هدف فاعل در اصل آفرينش است ؛ اما هدف فاعل در آفرينش يک موجود خاص ( مانند انسان ) نيازمنديک نکته ويژه است .
اين نکته درباره انسان عبارت است از ( کمال خاصي که خداوند مي خواست با خلقت انسان آن را بيافريند ) . توضيح : لازمه کمال فياض بودن خداوند اين است که هر کمال ممکني را بيافريند . او قبل از آفرينش انسان ، موجودات ديگري را به نام ملايکه آفريده بود که از همان ابتداي آفرينششان داراي همه کمالات ممکنه بودند؛ يعني ، همه ً کمال ها رابالفعل دارابودند .پس هرگز به کمال جديدي دست پيدا نمي کنند و مرتبه ًوجوديشان تکامل نمي يابد [ خداوند از زبان ملايکه فرمود : ( ( و ما منا الا له مقام معلوم . و انا لنحن الصافون . و انا لنحن المسبحون ؛ و هيچ يک از ما ( فرشتگان ) نيست مگر [ اين که ] براي او [ مقام و ] مرتبه اي معين است و ماييم که صف بسته ايم و ماييم که خود تسبيح گويانيم ) ) ، ( صافات ، آيه 166 -164 ) . حضرت علي ( ع ) فرمود : ( ( ثم فتق ما بين السماوات العلا فملاهن اطوارا" من ملايکته منهم سجود لايرکعون و رکوع لاينصبون و صافون لايتزايلون و مسبحون لايسامون ؛ سپس آسمان هاي بالا را از هم گشود و ازفرشتگان گوناگون پر نمود .گروهي از فرشتگان همواره در سجده اند و رکوع دارند و گروهي در رکوع اند و نمي ايستند و گروهي در صف هايي ايستاده اندو پراکنده نمي شوند و گروهي هموراه تسبيح گويند و خسته نمي شوند ) ) ، ( نهج البلاغه ، خطبه اول ) . ] آنان خدا را پرستش مي کنند واين کمالي است که خداوند به آنها داده است و آنان امکان نا فرماني و مخالفت ندارند [ خداوندمتعال فرمود : ( ( لايسبقونه بالقول و هم بامره يعملون ؛ [ فرشتگان ] در سخن براو پيشي نمي گيرند و خود به دستور او کار مي کنند ) ) ، ( انبيا، آيه 27 ) و نيزفرمود : ( ( عليها ملايکه غلاظ شداد لايعصون الله ما امرهم و يفعلون مايومرون ؛ بر آن [ آتش ] فرشتگاني خشن [ و ] سختگير [ گماشته شده ] اند ازآنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچي نمي کنند و آنچه را که مامورند انجام مي دهند ) ) ، ( تحريم ، آيه 6 ) ] . خداوند به دليل فياض بودنش ، مي خواست علاوه بر کمالي که ملايکه دارند، يک کمال برتري نيز بيافريند و آن کمال اختياري انسان است ؛ يعني ، موجودي را بيافريند که همه اين کمال ها را بااختيار و انتخاب خود به دست بياورد .از اين رو انسان را آفريد، انساني که ازابتدا داراي همه ً کمالات نيست ؛ اما به گونه اي است که مي تواند به آن کمال ها برسد .روشن است کمالي که انسان با اختيار و انتخاب آزاد خودتحصيل مي کند، از کمال اعطايي ملايکه برتر است [ اميرمومنان ( ع ) فرمود : ( ( ان الله عز و جل رکب في الملايکه عقلا" بلاشهوه و رکب في البهايم شهوه بلا عقل و رکب في بني آدم کليهما فمن غلب عقله شهوته فهو خير من الملايکه و من غلبت شهوته عقله فهو شر من البهايم ؛ خداوند عز وجل ملايکه را از عقل آفريد و در آنان شهوت قرار نداد و حيوانات را از شهوت آفريد و در آنان عقل قرار نداد و بني آدم را از عقل و شهوت آفريد .پس هرکس عقلش بر شهوتش پيروز شود از ملايکه برتر خواهد بود و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حيوانات پست تر خواهد بود ، ( وسايل الشيعه ، ج 11، ص164 )
پس هدف فاعل و علت غايي در آفرينش انسان ، فياض بودن خداوند است . لازمه فياض بودن خدا، اين است که اين نوع از کمال ممکن را نيز بيافريند و اصلا" اين کمال برترين کمال امکاني است .
10)ازاين رو، هر انساني که همه کمال هاي ممکنه انساني را کسب کند، غرض اصلي از خلقت انسان را معنا خواهيد بخشيد و شايد معناي حديث ( ( لولاک لما خلقت الافلاک ؛ اگر براي تو نبود افلاک را نمي آفريدم ) ) همين نکته باشد.
براي آگاهي بيشتر ر.ک : 1- بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج 16، ص 406،روايت اول ، باب 12 2- الميزان ، علامه طباطبايي ، ج 10، ص 157، ذيل آيه ( هود، آيه 7 )
23 | امير نبوتي | Iran - Qom | ٠٥:٤٣ - ١٢ بهمن ١٣٨٩ |

ســــــــــــــــــــــوال کــــــــــننده گـــــــــــــــــــــــــرامي

خيلي از جواب ها در تقديرات الهي نهفته است
تقديرات آنچه وضع شده است با اراده الهي و ما جز در تقديرات نيستيم هرچه انجام دهيم در تقديرات است آنچه موجود است در تقديرات است به همين واسطه عدالت و ديگر صفات الهي متجلي شده و ظهور مي کند و افعال انساني آنچه مي داند و آنچه نمي داند از کل هستي و قوانين همه در تقديرات است به عنوانمثال تمام اکتشافات اختراعات که مي آيند جز ظهور تقديرات نيست


آنچه به عنوان هدف خلقت انسان منظور است سه جنبه دارد

منظور 1- اگر خلقت شخص باشد که به نظرم بيشتر افراد در خلقت خود سوال دارند و کمتر به خلقت ديگري کار دارند ،
ورود انسان به اين زمين بر اساس تقديرات است يعني در مرتبه نازله اش از ترکيب دو سلول نر و ماده و بر اساس کدهاي ژنتيکي کروموزوم ها و عوامل بسيار زياد ديگري که مي دانيم و نمي دانيم صورت ميگيرد بعــــلاوه روح

بقا و زندگي فرد در اين زمين و دنياي مادي کمي معنوي جز با رسالت فردي نيست که ابتدايي ترينش با علم ظاهري و فطري ادامه پيدا ميکند علم فطري منظور تعليم نايافتگي و بر اساس خلقت زيستي موجود است مثل تولد و مرگ نوزاد و .....

و فرد در سنين بالاتر بر اساس اکتساب علم ظاهري مي تواند به علم حضوري و مقامات انساني نايل آيد و نيــــــــــــــز مقامات دنيوي پاک و آلوده گرچه همين امر وابسته به جريان هدايت الهي اعم از ارسال پيامبران ، فطرت ،شان خالق بودن الله و .. است و در مرتبه دوم هدايت و مديريت انسان در دنيا است که بر اساس بـــــــــــــــــــــاور به قوانين علم تجربي و ثابت و بي قاعده به دست گرفته است

2- اگر آفرينش کلي انسان ها باشد که بحث انسان کامل که همان حقيقت محمديه است ميباشد و بايد دانست اين مورد محوريت اصلي است و انسان ابدي (تاکيد مي کنم انسان ابدي ) در عوالم بعدي به اين راه تا ابد ادامه خواهد داد و معرفت پيدا خواهد کرد و مقامش بالا خواهد رفت واين سير در بي حدي صفات بي نهايت الهي صورت مي گيرد


و بماند . . . .




ا
24 | امير نبوتي | Iran - Qom | ٠٥:٤٧ - ١٢ بهمن ١٣٨٩ |
از شما کارشناس محترم خواهش مي کنم با توجه به متن ارسالي جناب نبوتي که قبولش دارم به سوال 15 پاسخ بدهيد
25 | علي توانا | Iran - Tabriz | ٢٣:٢٤ - ٠٢ مرداد ١٣٩٠ |
اين شبهه رو يکي از نزديکترين دوستاي من به ذهنم انداخت و من با مطالعه مطالب اين سايت مجاب شدم.
موفق باشيد.
26 | ندا گلبار | Iran - Tehran | ١١:٣٦ - ٢٨ مرداد ١٣٩٠ |
اي دنيا روزي تموم ميشه وبه ان دنيا ميرويم تا کي ادامه دارد؟
27 | زهرا ت از استراليا | Iran - Kermanshah | ١٦:٢٠ - ٢٢ مهر ١٣٩٠ |
خدابه عبادت بنده نيازندارد
28 | آفرين | Iran - Shiraz | ١٦:٤٢ - ٠١ آبان ١٣٩٠ |
سلام وبلاگ جالبي بود
29 | نيلوفر. ف | Iran - Tehran | ١٨:٤٠ - ٢٨ آبان ١٣٩٠ |
فقط اعتقاد قلبي به خدا کافي است؟

پاسخ:

با سلام

خواهر گرامي

شيطان نيز يقين به وجود خدا داشت ، و اعتقاد قلبي به مقام ربوبي ؛ اما اين اعتقاد چون با عمل و اطاعت همراه نشد ، طرد شد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

30 | عليرضا | Iran - Khāsh | ١٣:٥٢ - ١٩ آذر ١٣٩٠ |
با سلام. چند وقتيه که ذهنم مشغول سوالات مختلفي شده و به سرحد افسردگي دارم مي رسم.اگه امکان داره بنده رو راهنمائي کنيد. اينکه: چرا خدا مارو آفريد؟ من که شخصا دوست ندارم وجود داشته باشم تا بخوام به کمال برسم.يعني فيض خداست که به زور ما باشيم؟ من که ميگم اين يه ظلمه.من حتي از نفس کشيدنم زجر ميکشم.چه زجرآوره اين زندگي.حتي اگه اون دنيا برم بهشت با تمام خوبي هاش باز هم نبودنم رو ترجيح ميدم.به خود خدا قسم که از همه چي خسته شدم.هيچ جواب درستي هم به من داده نشده.به نظرم خلقت من ظلم به منه.ظلم مطلق.من جديدا اينجوري شدم.قبل از اين خيلي خدا رو دوست داشتم.خواهشا منو راهنمائي کنيد.ممنونم.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

حب كمال ، حبي دروني است و يكي ازمقومات ذات انساني است ، و هيچ انساني از آن خالي نيست ؛ آنچه خداوند متعال به شما و ساير انسان‌ها داده است ؛ يعني نمي‌توان ادعا كرد كه من انسان‌هستم ولي حب كمال ندارم .

آنچه خداوند به شما داده است ، مطابقت كامل با همين حب دارد . و نمي توان تنها با ادعاي نداشتن اين حب ، واقعيت را منكر شد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

31 | محمدرضا | Japan - Osaka | ١٥:٤٢ - ٢٨ دي ١٣٩٠ |
بنده همان به كه ز تقصير خويش عذر به درگاه خداي آورد ورنه سزاوار خداونديش * كس نتواند كه به جاي اورد يجايي مطرح شد كه:(( اگر من قبل از به وجود امدنم از سر نوشتم با خبر ميشدم كه معتاد ميشوم يا مشروب خوار ميشوم يا...سر نوشت خوبي ندارم وحق انتخاب به من داده ميشد اصلا به اين دنيا نمي امدم!)) من گفتم:خدا راه سعادت و كمال رو براي هر انساني قرار داده. او به اختيار خويش معتاد-شراب خوار- كافر يا به عكس دانشمند-عالم و... ميشود درست است ما قضاي الهي داريم اما در كنارش قدر الهي نيز هست! البته من اين جواب را در دل مطرح كردم چون فكر ميكردم ناقص است! پاسخ واضح به اين سوال چيست؟
32 | مجيد | Iran - Tehran | ٢٠:٠٩ - ٠٨ فروردين ١٣٩١ |
سلام ممنون از پاسخ به سوالاتون اما بزرگواران اين جوابي که شما داديد جواب اين سوال هست که "حالا که خلق شديم بايد چيکار کنيم؟" و شما گفتيد قران ميگه بايد عبادت کنيم سوال مربوط به قبل از خلقته نه بعدش!!! يعني زماني که انساني نبود خوب چرا انسان رو خلق کرد؟ شما در کامنت 7 گفتيد که "فرق بين يك هنرمند قبل از خلق اثر هنري و بعد از آن چيست ؟ تنها فعليت يافتن قدرت دروني هنرمند و بروز خارجي آن است . خداوند كمال مطلق است ، و جمال مطلق و طبق روايت «ان الله جميل يحب الجمال» قدرت خداوند ، قبل از خلق كردن و يا بعد از خلق كردن ، فرقي نمي‌كند ؛ علم او نيز چنين است ؛ اما خلق كردن ، نمود يافتن اين قدرت لا يزال الهي است و نمود كمال آن (كمالي كه به مرتبه فعل رسيده است)" . بزرگوار خوب همان هنرمند هم به خلق هنر خود "نياز" دارد ، مثلا کسي که مادر زاد نقاش است اما علاقه اي به نقاشي ندارد (البته تنفري هم ندارد) هيچ وقت نقاشي ميکشد؟؟ هنرمندي که شما فرموديد بعد از خلق هنر احساس رضايت ميکنه و بهتر بگم کيف ميکنه و "نياز درونيش" رو پاسخ ميده اما خدا چي؟؟ خدا هم ميخواسته کيف کنه؟؟ اين که ميشه تغيير و تحول!!! اگر فرض بر اين بگذاريد که من مسلمان نيستم و دليل عقلاني به جاي دليل قراني بديد ممنون ميشم :)

پاسخ:

باسلام

دوست گرامي

خداوند خالق است و خلق كار اوست، خورشيد نور مي دهد چرا ندارد، خاصيت خالق بودن خلق كردن است لذا لذت و كيف و.. معني ندارد و او لطف كرد و ما را خلق كرد تا به كمال برسيم كه اگر به اين مرتبه رسيديم بسياري از اختيارات خود را به ما مي دهد دست و چشم و اعضاي چنين فردي كار خدايي مي كند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

33 | jamal jamali | Germany - Nuremberg | ١٧:٥٩ - ٢٦ مهر ١٣٩١ |
من قبل از خلقتم هيچ نيازي به {وجود داشتن} نداشتم. يعني اين چند مليارد سال اينقدر راحت بودم که حتي فکرشم نميتونيد بکنيد. خدا هم که نيازي نداشته به خلقت من. پس اسن وسط کدوم نامردي ميخواسته که من وجود داشته باشم؟ خدا بدون اجازه چرا ما رو به وجود مياره؟ راهي که طبق اديان مختلف هيچ بازگشتي نداره و همه ابدي هستيم؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
خداوند خالق ماست و صاحب اختيار ما لذا براي خلق ما نيازي به اجازه ما ندارد به لحاظ عقلي هم دور است و محال زيرا اگر خداوند براي خلق ما نياز به اجازه ما مي داشت بايد موجود مي بوديم تا اجازه دهيم و براي موجود شدن نياز به اجازه ما بود پس اجازه ما متوقف بر وجود ماست و وجود ما متوقف بر اجازه ما و اين دور مصرح است و باطل.
خداوند اگر ما را بوجود آورده وسايل هدايت را هم در اختيار ما گذاشته است لذا نمي توان گناه و خطاي اختياري و عمدي خود را با اينگونه اعتراضات و خيالبافيها توجيه كرد.
بهتر است بجاي گشتن دنبال دليلي كه خدا را مقصر بدانيم خود را مقصر دانسته و به اشتباه خود اعتراف كنيم و از انحراف خود بازگرديم خداوند مهربان است و راه توبه را باز گذاشته است و از بازگشت بنده خود استقبال مي كند. او بنده گنهكاري كه به گناه خود اعتراف دارد و برگشته و به عفو خدا دل خوش كرده را از بنده اي كه اعمال خير انجام مي دهد ولي در دل، خود را به عملش دلخوش كرده بيشتر دوست دارد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
34 | تيمور بابادوست ثاني | Iran - Sardasht | ١٣:٤٩ - ٠٧ آبان ١٣٩١ |
سلام بر همه ي شما من مي خوام بگم که خداوند مهربان ترين مهربان هاست. او پاک است و بي نهايت پاکي را دوست دارد. او آغاز و پايان هر چيزي است. خداوند متعال گناهانمان را ببخشد.آمين يا رب خدانگهدارتان.
35 | امين | United States - Fremont | ٢٤:٥٥ - ١٤ آبان ١٣٩١ |
با سلام شما در کامنت 31 گفتين : "خورشيد نور مي دهد چرا ندارد، خاصيت خالق بودن خلق كردن است لذا لذت و كيف و.. معني ندارد " بايد بگم که مثال افعال خدا با موجودات کار اشتباهي است. نقاش اگر نقاشي ميکشد نياز خود را بر طرف ميکند. خورشيد اگر ميتابد ، اراده اي در آن ندارد و به دليل سوختن گاز هاي موجود در آن است. بنده با وجود جستجوي فرآوان هنوز به جواب اين سوال خود نرسيده ام که چرا خداوند انسان را آفريد تا او را عبادت کند و در صورت تخطي به دوزخ مبتلايش کند ؟ خواهش ميکنم مرا راهنمايي کنيد. افراد زيادي را ميشناسم که چون به جواب اين سوال نرسيده اند از دين دلسرد شده اند . اگر جواب را به ايميلم بفرستين ممنون ميشم.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اينجا دو مطلب است كه لازم است با توضيحي آنها را از يكديگر جدا كرد:
ا. خدا كاري را براي مقصد و هدفي نميكند.
ب. از خدا كار بي مقصد و هدف صادر نميشود.
يعني فاعل، هدفي براي خود ندارد، گرچه براي فعل، هدف ضروري است، يعني خدا مقصد ندارد، گرچه براي جهان و افعال ما داشتن مقصد و هدف ضروري است. خدا مقصد و هدف ندارد، چون معناي مقصد داشتن و هدف دار بودن اين است كه فاعل، داراي كمال نباشد و چيزي را فاقد است و مي كوشد در كارش به مقصد برسد و به كمال نائل شود. كار، رابطه بين فاعل و هدف است كه فاعل توسط كارش به كمال و هدف نائل شود. اگر فاعل عين كمال محض و كمال نامحدود و مطلق باشد، كمالي جدا از فاعل فرض نميشود كه فاعل آن را نداشته باشد و بخواهد به آن دست يابد؛ زيرا هر كمالي فرض شود، در ذات فاعل به مطلق و نامتناهي بودن ذاتش، وجود دارد. نيز چون خداوند بي نياز است و بي نيازي عين ذات او است، كمبودي ندارد تا با عمل، كمبودش را ترميم كند و به هدف برسد. اما اين كه چون حكيم است، كار بي هدف از او صادر نميشود، براي آن است كه حكمت خداوند منشأ كار او است. اگر حكمت منشأ عمل شد، عمل داراي نظام خاص و هدف مخصوصي است.( آيت الله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن كريم، مركز نشر فرهنگي رجا، چاپ دوم، ج 4، ص 580)
خداوند كارش خلقت است؛ براي خلق كردن كسي هم نياز به اجازه از او يا از ديگري ندارد؛ خداوند در قرآن مي فرمايد: لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ (انبيا/23) يعني هيچ كس نمى‏تواند بر كار او خرده بگيرد؛ ولى در كارهاى آنها، جاى سؤال و ايراد است‏؛ ‌با اين حال انسان را به هدف عبادت و رسيدن به كمال آفريد، و برترين كمال او را در صورتي قرار داد كه با اختيار خود به اين مهم برسد و براي كسي كه به اين هدف برسد اجر فراواني قرار داد؛‌ فردي كه در اين مسير قرار دارد را هم با ادوات فراوان همچون عقل، فطرت، پيامبران و كتب آسماني و وجدان ... كمك كرد و براي آزمايش ايمان او، وي را در برابر وساوس نفس اماره و شيطان جني و انسي قرار داد تا سنت امتحان صورت پذيرد كه تنها در اين صورت كمال واقعي خواهد بود با اين حال اگر او راه خلاف را برود و بر خلاف عقل و سنت و سخن صريح پيامبران و كتب آسماني، عملي را انجام دهد و بر اشتباهش اصرار بورزد عقاب و آتش، حق اوست و چنين عملي به هيچ وجه در مورد او ظلم نخواهد بود.
نمي دانيم چه چيزي براي شما حل نشده است ولي مهم اين است كه خدا ظلم نمي كند و در برابر نيكي افراد بالاتر از عدالت رفتار كرده و همه را از فضل خود بهره مند مي كند. چگونه در مورد خدايي كه ما را آفريده و همه چيز ما از آن اوست مي توان گفت: چرا ما را آفريد و ما را عقاب مي كند؟!!!
انسان در اصل خلقت اختياري ندارد و اصلاً وجود ندارد تا اختياري داشته باشد و اگر معتقد باشيم كه خدا در خلقت ما هم بايد از ما اجازه مي گرفت دور خواهد بود و دور عقلاً باطل است چون از طرفي وجود ما بسته به اجازه ماست و اجازه ما بسته به وجود ما!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
36 | امين | Kazakhstan - Turkestan | ٠٨:٥٠ - ٢٢ آبان ١٣٩١ |
با سلام
دليل و هدف خلق انسان ، به کمال رسيدن خداوند نيست چون خدا بي نياز از کمال است. دليلش حکمت اوست که خلقت را از هدف براي او فارغ مي کند. اما هدف و دليل براي ما نياز است و نه او که کامل است.
قانع شدم.
با تشکر از پاسخگويي شما. اميدوارم در دنيا و آخرت سر بلند باشيد.
37 | محمد صادقي | Iran - Zabol | ٢٤:٥٣ - ٢٣ آبان ١٣٩١ |
با سلام بعضي ها متعقدند که خدا انسان را براي اين آفريد تا با عبادتش به کمال برسد ويک نظر ديگر اينکه تا انسان زمين را اباد کند و دراين مور د نظر هاي متفاوتي همان طور که ميدانيد وجود دارد که هيچ يک از آنها تا کنون نتوانسته پاسخ من باشد مگر خدا به عبادت يا آباد کردن زمين توسط انسان نياز دارد ؟ که اين از وجود خداي متعال مبراست چندي پيش يکي از اساتيد دانشگاه گفت شيطان مأمور به فريب انسان است همان طور که عزرائيل مأمور به گرفتن جان انسان هست نظرم را خلاصه مي کنم . به نظر بنده خداوند خواسته از اين قدرتش استفاده کند و موجودي خلق نمايد که داراي قدرت اختيار و انتخاب تعقل تفکر و... باشد تا با او سرگرم باشد و هدف از فريب حَضرت آدم توسط شيطان بهانه اي بوده تا او را از بهشت بيرون کند آيا تا کنون فکر کرده ايد چرا شاعر ميگويد ما لعبتکانيم و فلک لعبت باز يعني يکي را در اين دنيا وجهان ديگر عذاب دهد و ديگري را خوشبخت نمايد و در کل با انسان سرگرم باشد لطفاً اگر نظر ديگري داريد برايم بفرستيد خوشحال ميشم

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي انسان است كه نيازمند است و كارها را از روي نياز انجام مي دهد هر چند قبول اينكه انسان هر كاري را از روي نياز انجام مي دهد هم ممكن است مخدوش باشد.
خداوند بي نياز است و كارش از روي نياز نيست كار خداوند را نبايد با ديد انساني سنجيد اگر براي ما پذيرفتن يا تصور چرايي اعمال خدا سخت است بخاطر نقصي است كه در ما وجود دارد انتظار اين كه همه حكمتهاي اعمال خداوند نا متناهي را با اين وجود و عقل متناهي و محدود و ناقص و پر از شبهه و خرافه خود بفهميم بسيار انتظار نابجايي است.
دوست گرامي مشغول شدن به اين مسائل و غافل شدن از اعمال و وظائف، وسوسه شيطان است به هر دليلي كه خلق شده ايم ما خالقي داريم كه ما را آفريده و نعمتهاي فراواني به ما داده است حمد و سپاس او و عبادت او نوعي تشكر از او در مقابل نعمتهاي اوست كه هر عاقلي آن را لازم مي داند ارتباط با او و بدست آوردن دستورات او تنها از طريق انسانهاي پاك ممكن است و وجود خلوص و معجزات آن را به اثبات رسانده است حال وظيفه ما معلوم پس پرداختن به چنين موضوعي تا اين حد، و نپذيرفتن دلايل چيزي جز لج بازي نمي تواند باشد كه شما را از آن بر حذر مي داريم.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
38 | وحيد ميرزاپور | Singapore - Singapore | ١٥:٤٨ - ٠١ دي ١٣٩١ |
درود بر شما خواهش ميکنم جواب بنده رو بديد اصلا انسان چرا آفريده شده که حالا بخواد عبادت کنه؟ هدف خدا از خلقت انسان چيست؟ مگه خدا بي نياز مطلق نيست؟ پس ميتونسته تا ابد تنهاي مطلق بمونه حالا چه نيازي به وجود ما داشته؟ اصلا مخلوقات ديگر چرا به وجود آمده اند؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
هدف داشتن به يكي از اين سه معنا است:
1. سودطلبي و جلوگيري از زيان: انسان در خود نيازها و كمبودهايي مي بيند كه انگيزه مي شوند تا فعاليت كند و نقص ها و و خواسته‏ ها را برطرف نمايد.
2. سود رساندن به ديگران: بدين گونه كه انسان در انجام كاري نخست هدفش سود رساندن به ديگران باشد، ولي در حقيقت هدف از آن كار تكامل معنوي و آرامش دروني خودش است، مثلاً پدري كه براي پرورش و آموزش فرزندش، خود را در رنج و زحمت قرار مي دهد و مي گويد كه هدفي جز نفع فرزند ندارم. در حقيقت هدفش اين است كه فرزندي نمونه داشته باشد. وي به خوبي مي داند كه داشتن فرزند خوب، از بزرگ‏ترين افتخارات و عالي‏ترين كمالات است. در اين گونه اهداف نيز انسان هدفش تكامل خويشتن است، ولي براي رسيدن به هدف خود به تكامل ديگري مي پردازد.
3. انجام دهنده كار منافع خودش را در نظر نگيرد، بلكه تنها به خاطر نفع رساندن به ديگري، كاري را انجام دهد، شبيه مادري كه خود را فراموش مي كند و به فرزند خويش عشق مي ورزد و با اشتياق به او رسيدگي مي كند
حال با توجه به اين سه نوع هدف بنگريم كه خداوند در آفرينش انسان و جهان كدام يك از اين سه نوع هدف را دنبال مي كند. قطعاً از نوع اوّل و دوّم نيست، چون خداوند بي نياز است. وقتي خدا را آن چنان شناختيم و دانستيم وجودي است كه از هر جهت بي نهايت و غني است و هيچ گونه نقص و نياز در ذات او راه ندارد، روشن مي شود كه هدف در كارهاي خدا فقط به معناي سوم است كه عبارت است از: رساندن فايده به مخلوقات خويش و تكامل همه جانبه و رفع نقص‏ها و نيازهاي آنان.
او نخواسته است نيازي از خود را برطرف كند، چون بي نياز است. او به آفرينش نپرداخت تا نقصي را از خود دفع كند، چون بي عيب و نقص است. خدا، جهان و انسان را آفريد تا همه به سوي كمال رهسپار شوند و قابليّت و قوه نهفته در خويش را به كمال و فعليّت رسانند. جهان را آفريد تا انسان براي رفع نيازهاي خويش و درك كمالات از آن بهره‏ گيري كند. انسان را آفريد و به او اراده عطا كرد تا با اختيار خويش راه كمال پويد و خود را از نقص‏ها پاك كند
و همه را براي تكامل انسان خلق كرد و انسان را براي قرب خداوندي.
قرآن مي فرمايد: "و ما خلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون؛ جن و انس را جز براي بندگي و اطاعت نيافريدم". تا از اين طريق آن‏ها به كمال برسند و در خلقت انسان فرمود: "افحسبتم انّما خلقناكم عبثاً و انّكم الينا لا ترجعون؛آيا پنداشتيد كه شما را عبث و بيهوده آفريديم و شما به سوي ما باز نمي‏ گرديد"؛ يعني آيا مي پنداريد كه به سير تكاملي خود به سوي يك واقعيّت مطلق ادامه نمي‏ دهيد و به سوي خدا باز نمي‏ گرديد؟
نيز فرمود: "الّذي خلق الموت و الحياة ليبلوكم ايّكم احسن عملاً؛خداوند مرگ و زندگي را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام نيكوكارتريد". يعني انسان را خلق كردو او را در جهان آزمايش و ابتلا قرار داد تا انسان با اختيار و اراده خود حركت تكاملي خويش را بپيمايد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
39 | نسي | Iran - Tehran | ٢١:٤٨ - ٠٤ بهمن ١٣٩١ |
سلام من نميفهمم,شماميگيد خداماروآفريدتاعبادتش کنيم,ازطرفيم خدابه اين کارمانيازي نداره وماايم که نيازمندشيم.خب چراماروآفريدکه به عبادتش نيازمندباشيم؟ ميگيدمهم نيس چراخداماروآفريده اين مهمه که ماروبه بهترين نحوآفريده بهمون نعمت داده,بله اين مهمه اماوقتي ذهن کسي بادليل به وجودآمدنش درگيره,نميتونه يه دفعه بيخيال همه چي شه وبگه نعمتام مهمه!! وميگيدخورشيدنورداره وچرانداره!چرااتفاقاداره!بخاطرگازهاشوواکنش هاشه.مگه هرکاروپديده اي دليلي نداره؟ ممنون ميشم اين قسمتاي مبهم روبرام روشن کنيد!

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
براي رسيدن به جواب درباره هدف خلقت انسان، ضروري است بدانيد كه:
اولا: صفات كماليه خدا اقتضا دارد جهان به گونه‌اي آفريده شود كه در مجموع بيشترين كمال و خير ممكن را داشته باشد; يعني از بركت نظام احسن كه بر جهان آفرينش حاكم است‌، انساني كه از مادة زميني خلق شده‌، بتواند با پيمودن راه تكامل به گوهري آسماني و شريف تبديل شده‌، از نظر مراتب كمال از هر موجود ديگر برتري يابد و به خدا تقرب جويد.
خلق جمادات و نباتات و حيوانات و... در راستاي پيدايش نظام احسني است كه در مجموع زمينة رشد انسان را فراهم مي‌آورد.
اين پرسش‌، سابقة ديرينه‌اي دارد و مانند برخي از مسائل فلسفي‌، براي همگان مطرح است‌. غالب انسان‌ها مايلند بفهمند كه هدف خلقت خودشان و يا مجموعه انسان‌ها چيست‌؟
اين پرسش براي افرادي به صورت يك عقدة "لاينحل‌" در مي‌آيد كه دايره هستي را به جهان ماده منحصر مي‌نمايند و مرگ را پايان زندگي بشر مي‌دانند و عالمي به نام "رستاخيز" و سرايي به عنوان "آخرت‌" را نمي‌پذيرند; امّا كساني كه زندگي مادّي را براي انسان‌، منزلي از منازل زندگي بشر مي‌دانند و به دنبال اين جهان به سراي ديگري معتقدند و اين جهان را روزنه و پلي براي نيل به ابديت مي‌دانند، پاسخ به اين پرسش‌، آسان است و بر فرض اگر هدف از آفرينش انسان را در اين جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان ديگر و در زندگي ابدي‌، جست‌وجو مي‌كنند و مي‌گويند: "هدف خلقت انسان‌، در اين جهان‌، آماده كردن او براي يك زندگي ابدي و جاوداني است كه خود، هدف و مطلوب نهايي است‌."
بعد از ذكر اين مقدمه‌، به طور اجمال به بررسي هدف‌ِ آفرينش مي‌پردازيم‌:
براي خلقت و آفرينش‌، دو هدف مي‌توان تصور كرد:
نخست‌: هدف متوسط; دوم‌: هدف غايي و عالي‌
با مراجعه به آيات قرآن و روايات اهل‌بيت‌:، روشن مي‌شود كه هدف متوسطِ خلقت‌، عبادت و بندگي خداست‌. اين مطلب‌، در همة پديده‌هاي عالم‌، ساري و جاري است‌. خداوند، دربارة همة اشياي مادّي عالم مي‌فرمايد: "...وَ إِن مِّن شَي‌ْءٍ إِلآ يُسَبِّح‌ُ بِحَمْدِه‌ِ وَ لَـَكِن لآ تَفْقَهُون‌َ تَسْبِيحَهُم‌ْ..." (اسرأ، 44) همه موجودات‌، تسبيح خدا مي‌گويند; امّا شما تسبيح آنان را نمي‌فهميد." و دربارة انسان و جن‌ّ نيز مي‌فرمايد: "وَ مَا خَلَقْت‌ُ الْجِن‌َّ وَ الاْنس‌َ إِلآ لِيَعْبُدُون‌ِ".(ذاريات‌،56)
آفرينش انسان و جن‌ّ براي بندگي است‌. بنابراين‌، از ديدگاه وحي‌، همه هستي تسبيح‌گوي ذات اوست‌!(ر.ك‌: ترجمة الميزان‌، موسوي همداني‌;، ج 18، ص 612ـ614، بنياد علمي و فرهنگي علامه طباطبايي‌;.)
امّا هدف عالي و غايي‌، وصول به مبدأ نور هستي است‌; يعني منتهي‌اليه سير مخلوقات‌، اوست‌: "وَ أَن‌َّ إِلَي‌َ رَبِّكَ الْمُنتَهَي‌َ".(نجم‌،42) انتهاي سير انسان به سوي پروردگار است‌: "إِن‌َّ إِلَي‌َ رَبِّكَ الرُّجْعَي‌ََّ".(علق‌،8) بازگشت همگان به سوي خداست‌: "إِنَّا لِلَّه‌ِ وَ إِنَّـآ إِلَيْه‌ِ رَ َجِعُون‌".(بقره‌،156) همه اين آيات‌، غايت سير را روشن مي‌كند. البته رسيدن به خدا، همان به كمال مطلق رسيدن مخلوقات است‌. هنگامي پديده‌هاي هستي كمال آخِر خود را مي‌يابند كه به قرب الهي برسند. پس روشن شد هدف غايي خلقت‌، به كمال رسيدن همة موجودات و رسيدن انسان به مقام قرب الهي است‌.
در اين‌جا دو مطلب ديگر را نيز بايد مورد توجه قرار داد:
نخست اين‌كه خداي متعال‌، فياض به تمام معناست و باران رحمت او هميشه بر بندگان مي‌بارد و مانعي هم براي آن نمي‌توان تصور كرد; به ديگر سخن‌، مقتضي موجود و مانع مفقود است‌; پس بايد خلق كند; چون لازمة ذات او خلاقيت و فياض بودن است‌.
دوم اين‌كه آيا خدا در آفرينش‌، ذي‌نفع است يا نه‌؟ در پاسخ بايد گفت‌: منفعت و سود، به خلق بر مي‌گردد; نه به خالق‌; يعني خدا ذي‌نفع نيست‌; يا به عبارت ديگر، ناقص نيست كه با اين كار به كمال برسد; بلكه سود به مخلوق بر مي‌گردد.
من نكردم خلق تا سودي كنم‌بلكه تا بر بندگان جودي كنم‌
به ديگر سخن‌: آفرينش‌، احسان و فيض از جانب خدا نسبت به مخلوقات است و چنين آفرينشي حُسن ذاتي دارد و قيام به انجام دادن فعلي كه ذاتاً پسنديده است‌، جز اين‌كه خودِ فعل زيبا باشد، به چيز ديگري نياز ندارد; بنابراين اگر كسي بپرسد: چرا خالق منّان‌، دست به چنين كار پسنديدة با لذات زده است‌؟ در پاسخ بايد گفت‌: خداوند كه فيّاض علي‌الاطلاق است‌، (با توجه به اين‌كه مي‌توانست موجودي را خلق كرده‌، به كمال برساند) اگر چنين نمي‌كرد، جاي پرسش و ايراد بر او بود.
ممكن است اين پرسش نيز در ذهن انسان مطرح شود كه مگر خداوند نيازمند پرستش بندگان است‌؟
در پاسخ مي‌گوييم‌: همان‌طور كه مي‌دانيد، هدف از فعل‌، در خداوند متعال و انسان‌ها متفاوت است‌. هدف در افعال انسان عبارت است از فايده‌اي كه هنگام فعل‌، انسان در نظر مي‌گيرد و براي رسيدن به آن تلاش مي‌كند; يعني هدف انسان از فعاليت‌هايش دفع كمبودها و نيازمندي‌هاي خودش مي‌باشد; امّا درباره خداوند نمي‌توان گفت‌: هدف از فعل او تأمين نيازمندي‌ها و رفع نواقص است‌; زيرا خداي متعال به چيزي نياز ندارد تا براي تأمين آن كاري انجام دهد. او كمال مطلق است و هر كس هر چه دارد و هر بهره‌اي كه از هستي داشته باشد، از او گرفته است و در ذات خود فاقد چيزي نيست تا با انجام دادن كاري كامل شود; بلكه هدف از افعال خداوند، تناسب با ذات الهي داشتن يا رفع نياز بندگان است‌.
عبادت هم جزو اهداف آفرينش است و از اهداف متوسط براي رسيدن به كمال نهايي و غايي مي‌باشد و فايدة عبادت‌، تنها عايد بنده مي‌شود و او را پرورش داده‌، از نقص به كمال مي‌برد و در عبادت‌ِ بنده هيچ فايده‌اي براي خداوند متصور نيست‌.
بنابراين‌، همان‌طور كه اشاره شد، هدف غايي از آفرينش انسان‌، تكامل و وصول به رحمت الهي است و افرادي مي‌توانند از اين رحمت و فيض الهي استفاده كنند كه به نهايت درجة تكامل رسيده باشند; از اين رو، اثر تكامل‌، آرامش در سايه سار رحمت الهي است‌:
"وَ لاَ يَزَالُون‌َ مُخْتَلِفِين‌َ # إِلآ مَن رَّحِم‌َ رَبُّكَ وَ لِذَ َلِكَ خَلَقَهُم‌ْ; (هود، 118 و 119) آنان همواره در اختلافند; مگر آن‌چه پروردگارت رحم كند و براي همين ]رحمت‌[ آنان را آفريد."
كه اين باعث ورود به بهشت و زندگي جاودان داشتن در آن‌جا مي‌شود.(ر.ك‌: معارف قرآن‌، آية‌الله مصباح يزدي‌، 1ـ3، ص 155 ـ 179، مؤسسة در راه حق‌.)
چنان‌كه مولاي متقيان مي‌فرمايد: "بي‌گمان‌، خداي سبحان دنيا را مقدمه‌اي براي زندگي پس از آن قرار داده است و آن را براي مردم‌، بوتة آزموني شمرده است تا هر آن‌كه را نيكوكارتر است‌، باز شناسد. اين است كه ما براي دنيا آفريده نشده‌ايم و مأموريت‌مان تلاش در جهت آن نيست‌; بلكه براي آزمايش در دنيا نهاده شده‌ايم‌".(فرهنگ آفتاب‌، فرهنگ تفصيلي نهج‌البلاغة‌، عبدالمجيد معاديخواه‌، ج 1، ص 77، نشر ذره‌.) در پايان‌، مناسب است به "هدف نهايي‌" در كارهاي انسان نيز اشاره‌اي كنيم‌:
از ويژگي‌هاي هدف نهايي اين است كه هر چه باشد، چون و چرا نمي‌پذيرد; توضيح اين‌كه‌:
اگر از دانش‌آموزي بپرسيم‌: براي چه درس مي‌خواني‌؟ مي‌گويد: براي اين‌كه به دانشگاه راه يابم‌. باز اگر پرسش كنيم‌: دانشگاه را براي چه مي‌خواهي‌؟ مي‌گويد: براي اين‌كه دكتر يا مهندس شوم‌. مي‌گوييم‌: مدرك براي چه مي‌خواهي‌؟ مي‌گويد: براي اين‌كه فعاليت مثبتي انجام دهم و درآمد خوبي داشته باشم‌. باز اگر بپرسيم‌: درآمد خوب را براي چه مي‌خواهي‌؟ مي‌گويد: براي اين‌كه زندگي آبرومند و مرفهي داشته باشم‌. سرانجام مي‌پرسيم‌: زندگي مرفه و آبرومند براي چه مي‌خواهي‌؟ در اين‌جا مي‌بينيم‌، لحن سخن او عوض مي‌شود و مي‌گويد: خوب براي اين‌كه زندگي مرفه و آبرومندي داشته باشم‌; يعني همان پاسخ سابق را تكرار مي‌كند و اين پاسخ نهايي او به شمار مي‌رود. دليل آن هم اين است كه او همواره بر پاسخ پاياني خويش تأكيد خواهد كرد.
در اين‌جا هم وقتي گفته مي‌شود: هدف از آفرينش چيست‌؟ مي‌گوييم‌: براي تكامل انسان و دريافت رحمت خدا. اگر پرسيده شود: تكامل و قرب پروردگار براي چه منظوري است‌؟ مي‌گوييم‌: براي قرب به پروردگار! يعني اين هدف نهايي است و همه چيز را براي تكامل و قرب مي‌خواهيم‌; امّا قرب و دريافت‌ِ رحمت‌، ذاتاً ارزشمند است و ماوراي آن خوبي ديگري نيست‌.(تفسير نمونه‌، آية‌الله مكارم و ديگران‌، ج 22، ص 393، دارالكتب الاسلامية‌.)
ثانيا: دنيا راه است‌. راه نمي‌تواند هدف باشد. اگر هدف از آفرينش تنها زندگي در اين جهان باشد، لازم مي‌آيد كه جهان آخرت وجود نداشته باشد، نيكان پاداش داده نشوند و بدان به كيفر كردارشان نرسند، چون در دنيا نمي‌توان به طور كامل‌، پاداش نيكان و كيفر بدان را داد.استفاده از مطالب ستاد پاسخ گويي به مسائل ديني
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
40 | اميد ثنايي | Iran - Isfahan | ١٩:٥٣ - ٠٧ بهمن ١٣٩١ |
باسلام شما در مقاله بالا با اشاره به آيه اي از آيات قرآن عرض کرديد هدف از خلقت عبادت بوده است. حال آنکه اگر هدف عبادت بود مگر فرشتگان بي چون و چرا خداند را عبادت نميکردند نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ اين قسمتي از يک آيه ي قرآن است!!!!

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ دليل خود را بيشتر توضيح دهيد؟ گويا مي خواسته ايد بفرماييد كه اگر خدا انسان را براي عبادت خلق كرده، با وجود عبادت فرشتگان چه نيازي به عبادت ما بوده است؟
اگر منظور شما اين است بايد بگوييم، اولاً خود قرآن تصريح دارد كه علت خلقت ما عبادت بوده است. مي فرمايد: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون‏؛ (من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند). ثانياً خداوند نيازي به عبادت ندارد؛ بلكه نياز خود ماست براي رسيدن به كمال. و خداوند به ما لطف كرده است كه ما را خلق كرده؛ عبادات ما هم حداقل كاري است كه ما مي توانيم در برابر نعمات الهي انجام دهيم.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات (1)
  بعدی [1] [2] [3]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب