2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
قرآن كريم در چه زماني و توسط چه كسي جمع آوري شده است ؟
کد مطلب: ٥١٧١ تاریخ انتشار: ٠٩ خرداد ١٣٨٧ تعداد بازدید: 203007
پرسش و پاسخ » متفرقه
قرآن كريم در چه زماني و توسط چه كسي جمع آوري شده است ؟

سؤال كننده گان : فتاح مهري و سيد محسن نصرالهي

پاسخ :

در مورد جمع قرآن و اينكه در چه زماني جمع آوري شده و چه كسي به اين كار دستور داد در بين علما اختلاف بوده و چند نظر در مورد آن وجود دارد :

1- در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم جمع آوري شده است .

2- در زمان ابوبكر جمع آوري شده است.

3- در زمان عمر بن خطاب جمع آوري شده است .

4- شروع جمع آوري آن در زمان ابو بكر بوده و اتمام آن در زمان عمر بوده است .

5- در زمان عثمان جمع آوري شده است .

عده اي از متاخرين علما كه قول اول را قبول كرده اند :

نظر درست همان نظر اول است كه بيشتر علما نيز همان نظر را قبول كرده اند ؛ از ايشان مي توان علماي ذيل اشاره كرد :

1- آيت الله خويي رحمه الله ؛ كه در اين زمينه و در رد سير اقوال بسيار تلاش كرده اند و آن ها را مخالف با كتاب و سنت و عقل مي دانند .

تفسير البيان : ص 162

2- علامه رافعي ؛ كه مي گويد :

وللنبي ( صلي الله عليه وآله ) صحابة كانوا يكتبون القرآن إذا انزل ، إما بأمره أو من عند أنفسهم تاما وناقصا . وأما الذين جمعوا القرآن بتمامه بالاتفاق فهم خمسة .

إعجاز القرآن : ص 36 .

رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) صحابه اي داشتند كه وقتي قرآن نازل مي شد آن را مي نوشتند و اين كار را يا به دستور رسول خدا و يا از جانب خودشان و به صورت ناقص يا كامل انجام داده بودند ؛ اما كساني كه قرآن را به طور كامل جمع آوري كرده اند پنج نفرند .

و سپس ايشان را نام مي برد .

3- شيخ مناع قطان ؛ وي مي گويد :

قد عرفنا أن القرآن كان مكتوبا من قبل، في عهد النبي ( صلي الله عليه وآله ) ولكنه كان مفرقا في الرقاع والأكتاف والعسيب ، فأمر أبو بكر بجمعه في مصحف واحد - إلي أن قال : - فكان أبو بكر أول من جمع القرآن بهذه الصفة في مصحف .

مباحث في علوم القرآن لمناع القطان : ص 74 .

دانستيم كه قرآن در همان زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نوشته شده است ولي به صورت جدا جدا و در كاغذ ها و استخوان ها و پوست درخت خرما بود ؛ پس ابو بكر دستور داد كه همه آنها را در يك كتاب بنويسند تا اينكه مي گويد : ابو بكر اولين كسي است كه اين چنين قرآن را در يك كتاب جمع آوري كرده است .

كلام وي به خوبي نشان مي دهد كه قرآن هاي متعددي موجود بوده است ولي قرآن وي بر روي ورقه و به صورت كتاب هاي كنوني بوده است ؛ و اين كلام مخالف كلام كساني است كه مي گويند او قرآن را از عده اي از صحابه كه قرآن را حفظ كرده بودند - با شهادت دادن دو شاهد - جمع آوري كرد .

4- زرقاني عقيده دارد كه جمع آوردن قرآن از اموري نيست كه در زمان رسول خدا انجام نشده باشد و بعد از ايشان صحابه آن را از خود ابداع كرده باشند ؛ بلكه در اين كار از همان قواعد و دستوراتي استفاده شده بود كه رسول خدا در هنگام نزول قرآن و نيز در هنگام نوشتن آن آيات تا زمان رحلت ايشان ، آن قواعد را بيان فرموده بودند ؛ سپس مي گويد :

قال الإمام أبو عبد الله المحاسبي في كتاب فهم السنن ما نصه : كتابة القرآن ليست بمحدثة ، فإنه ( صلي الله عليه وآله ) كان يأمر بكتابته ، ولكنه كان مفرقا في الرقاع والأكتاف والعسب ، فإنها أمر الصديق بنسخها من مكان إلي مكان مجتمعا ، وكان ذلك بمنزلة أوراق وجدت في بيت رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) فيها القرآن منتشرا ، فجمعها جامع وربطها بخيط ، حتي لا يضيع منه شئ .

مناهل العرفان : ج 1 ص 242 .

امام ابو عبد الله محاسبي در كتاب خود " فهم السنن" مي گويد : نوشتن قران كار جديدي نبود ؛ پس بدرستيكه خود حضرت دستور به نوشتن آن داده بودند ؛ ولي اين نوشته ها جدا جدا و در كاغذ ها و استخوان ها و پوست درخت خرما بود ؛ و همين ها بود كه ابو بكر دستور به رونويسي از آنها از يك جا به جاي ديگر به صورت يكپارچه كرد ؛ و آن ها به صورت ورقه هاي جدا جدايي بود كه در خانه رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بود و قرآن در آن ها تقسيم شده بود ؛ اما ابو بكر آن ها را در يك جا گرد آورده و آن را با نخ به هم متصل ساخت تا اينكه چيزي از آن گم نشود .

اين ها متن كلام عده اي از متاخرين بود كه نظر اول را قبول كرده بودند .

عده اي از متقدمين علما كه قول اول را قبول كرده اند :

اما متقدمين و علماي دوره هاي اوليه ، از ايشان مي توان به علماي ذيل اشاره نمود :

سيد مرتضي

1 . سيد مرتضي علم الهدي ؛ طبق آنچه مرحوم طبرسي از ايشان نقل كرده است ؛ ايشان مي فرمايد :

إن العلم بصحة نقل القرآن كالعلم بالبلدان والحوادث الكبار مما توفرت الدواعي علي نقله ... إن القرآن كان علي عهد رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) مجموعا مؤلفا علي ما هو عليه الآن ... أن جماعة من الصحابة مثل عبد الله بن مسعود وأبي بن كعب وغيرهما ختموا القرآن علي النبي ( صلي الله عليه وآله ) عدة ختمات ، وهو يدل بأدني تأمل علي أنه كان مجموعا مرتبا غير منشود ولا مبثوث .

تفسير مجمع البيان : ج 1 ص 15 الفن الخامس .

به درستيكه علم به درست بودن قرآن ، مانند علم به شهرها و حادثه هاي بزرگي است كه غرض و نيت براي نقل آن زياد است ؛ ...قرآن در زمان رسول خدا به صورت جمع آوري شده و تاليف شده مانند الان بوده است ؛... عده اي از صحابه مانند عبد الله بن مسعود و ابي بن كعب و غير آن دو قرآن را به طور كامل در زمان رسول خدا چندين بار ختم كرده بوند ؛ و اين مطلب با كوچكترين توجهي دلالت مي كند كه قرآن گرد آوري شده و به ترتيب بوده است و اينطور نبوده كه بخواهند به دنبال جزء جزء آن بگردند و پراكنده نيز نبوده است .

سيوطي

2 . سيوطي از علماي بزرگ اهل سنت مي نويسد :

الإجماع والنصوص علي أن ترتيب الآيات توقيفي لا شبهة في ذلك . أما الإجماع فنقله غير واحد منهم الزركشي في البرهان وأبو جعفر بن زبير في مناسباته وعبارته : ترتيب الآيات في سورها واقع بتوقيفه ( صلي الله عليه وآله ) وأمره من غير خلاف في هذا بين المسلمين ... وأما النصوص فمنها حديث زيد السابق : كنا عند النبي ( صلي الله عليه وآله ) نؤلف القرآن من الرقاع .

الإتقان : ج 1 ص 62 .

اجماع و روايات وجود دارد كه ترتيب آيات قرآن توقيفي است ( تعيين آن بايد ازسوي پيامبر اكرم باشد) واين قضيه قطعي است و شكي در آن نيست ؛ اما اجماع را عده اي زيادي از علماء مانند "زركشي" در "البرهان" و "ابو جعفر بن زبير" در "المناسبات" نقل كرده اند كه عبارت وي چنين است :

ترتيب آيات و سوره ها طبق دستور حضرت ( صلي الله عليه وآله وسلم ) صورت گرفته است و در اين امر هيچ خلافي در بين مسلمانان نيست ؛ ...

اما روايات از آن ها مي توان به روايت زيد اشاره كرد كه مي گويد: نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بوديم و قرآن را در كاغذ هايي جمع آوري مي نموديم .

اين عبارت به خوبي نشان مي دهد كه جمع آوري و ترتيب آيات در سوره ها به دستور خود حضرت ( صلي الله عليه وآله ) بوده است ؛ همانطور كه اجماع نيز بر اين مطلب اقامه شده است .

3- قاضي ابو بكر:

3 . سيوطي در الاتقان كلام قاضي ابو بكر در الانتصار را نقل مي كند كه مي گويد :

الذي نذهب إليه أن جمع القرآن الذي أنزله الله وأمر بإثبات رسمه ولم ينسخه ولا رفع تلاوته بعد نزوله هذا بين الدفتين . وأن ترتيبه ونظمه ثابت علي ما نظمه الله تعالي ورتبه عليه رسوله من آي السور.

الإتقان : ج 1 ص 63 .

آن چيزي كه ما آن را قبول داريم آن است كه كسي قرآن را جمع آوري كرده است كه خدا قرآن را بر نازل كرده است و ايشان دستور به نوشتن آن نموده اما با دست خود آن را ننوشتند و بعد از آنكه آنچه بين دو جلد است ( متن قرآن) كامل شد ، چيزي از آن از دست نرفت ؛ و نيز ترتيب و نظم آن بر همان نظمي است كه خداوند آن را قرار داده است و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آن را به صورت آيه هاي سوره ها مرتب نموده اند .

بغوي

5 . سيوطي كلام او را در كتاب شرح السنة نقل مي كند كه گفته است :

الصحابة رضي الله عنهم جمعوا بين الدفتين القرآن الذي أنزله الله علي رسوله من غير أن يكونوا زادوا أو نقصوا ، إنتهي .

الإتقان : ج 1 ص 63 .

صحابه رضي الله عنهم قرآن را كه خداوند بر رسولش نازل فرمود بين دوجلد جمع آوري نموده بدون آن كه در آن زياده و نقصاني صورت دهند .

و اگر بخواهيم تمام كساني را كه اين نظر را قبول كرده اند ذكر بنماييم از مجال اين مقال خارج است ؛ زيرا عده ايشان بسيار زياد است .

مقصود از جمع قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم چيست؟

آيا معني اين قول آن است كه تمامي قرآن در زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) به صورت يك كتاب در آمده بود؟

خير ؛ زيرا مهم و آنچه سبب دفع بسياري از شبهات از قرآن مي شود آن است كه حضرت دستور به جمع قرآن داده باشند ؛ حتي اگر اين جمع آوري در ضمن كاغذ هاي پراكنده پاشد اما به صورتي كه تحريف و يا نقصان و گم شدن در مورد آن ها احتمال نداشته باشد ؛ و بتواند مرجعي براي تمام نسخه هايي باشد كه از روي آن نوشته خواهد شد . اما اگر چنين نگوييم معناي كلام ما آن خواهد شد كه مردم در زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) قرآني به عنوان مرجع نداشته اند .

نتيجه عقيده به جمع آوري قرآن در زمان ابو بكر :

اگر بخواهيم كلام كساني را كه مي گويند زيد بن ثابت ، قرآن را - از سينه هاي مردمان و در زمان ابو بكر و به امر او و به شهادت دو شاهد - جمع آوري كرده است بپذيريم بايد فاتحه قرآن را بخوانيم ؛ زيرا معني اين كلام آن است كه برخي آيات قرآن ِ موجود در دست ما از طريق خبر واحد ( نقل يك نفر) به دست ما رسيده است ؛ با اينكه همه مي دانند كه بايد قرآن از طريق خبر متواتر بايد رسيده باشد يچ كس در اين مطلب شك ندارد كه قرآن به صورت متواتر به ما رسيده و ارتباط بين ما و رسول خدا به صورت متواتر صورت گرفته است ؛ و در اين مطلب هيچ شكي نيست .

و نمي دانيم علت پافشاري عده اي بر اين نظر چيست ؟ كه البته بعيد نيست علت آن تعصب براي تراشيدن فضيلت هايي براي عده اي خاص باشد ؛ هرچند به ضرر اسلام و عقايد مسلمانان تمام شود .

دليل ها بر جمع آوري قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم :

1- عقل :

عقل يكي از ادله ايست كه دلالت دارد بر اينكه قرآن مجيد در زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) جمع آوري شده است و ساير اقوال صحيح نمي باشد ؛ آيا معقول است كه رسول خدا كه آنقدر در نگهداري و فهم دقيق آيات كوشا بودند به حدي كه قبل از نزول برخي آيات خود را به سختي آماده دريافت آن مي نمودند و لذا خداوند آيه ذيل را نازل فرمود :

(لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ، إنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ)

سوره قيامت آيات 16 و 17 .

زبانت را به خاطر عجله براي خواندن آن ( قرآن ) حركت مده ؛ چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست .

و كسي كه مي داند كه قرآن به زودي محور فرهنگ اسلامي تا روز قيانت خواهد شد ، چگونه مي توان تصور كرد كه او قرآن را به صورت پراكنده و تنها به صورت حفظ شده در سينه برخي از افراد ، رها كند؟

2- حديث ثقلين :

مجموعه روايات معروف به "ثقلين" نزد تمامي مسلمانان معروف و مشهور است ؛ در اين روايات رسول خدا فرمايند من نزد شما دو شيء با ارزش باقي گذاشتم 1- كتاب خدا 2- عترت من يعني اهل بيتم .

از راويان اين روايت مي توان به علماي ذيل اشاره كرد

الترمذي در سنن : ج 5 باب مناقب أهل بيت النبي (ص)

أحمد در مسند : ج 3 ص 14 و 17 و 26 و 59

حاكم در مستدرك : ج 3 ص 109 با چند سند و مي گويد كه اين روايات طبق نظر بخاري و مسلم صحيح مي باشند . ذهبي نيز در تلخيص خويش آن را نقل كرده و اشكالي به آن نگرفته است .

علامه مجلسي در بحار الأنوار : ج 3 ص 106 باب فضائل أهل البيت ( عليهم السلام ) با سند هاي بسيار

فاضل وشنوي سند هاي روايت ثقلين را در يك رساله مخصوص جمع آوري نموده است كه دار التقريب بين المذاهب الاسلامية قاهره آن را نشر داده است .

و طبق آنچه كه از عرف عرب به دست مي آيد ، كتاب به نوشته اي گفته مي شود كه خصوصيت معيني داشته باشد ؛ پس بر آنچه مردم در سينه هاي خود حفظ داشتند كتاب گفته نمي شود ؛ اما رسول خدا در روايت خويش به چيزي اشاره مي كنند كه مي توان به آن گفت كه اين كتابي است كه براي امتش باقي گذارده است ؛ همانطور كه به اشعاري كه مردم در سينه هاي خود حفظ مي كنند نمي گويند كه اين كتاب شعر است ؛ بلكه مي گويند اين اشعار فلاني است و حتي كلمه ديوان هم به آن گفته نمي شود ؛ و لازمه اين روايت ، مكتوب بودن تمام قرآن در زمان ابلاغ اين روايت بوده است .

برخي از محققين در اين زمينه مي فرمايند :

إن لفظ الكتاب لا يطلق حتي علي مكتوبات متفرقة في اللخاف والعسب والأكتاف إلا علي نحو المجاز والعناية ، فإن لفظ الكتاب ظاهر فيما كان له وجود واحد.

تفسير البيان آيت الله خوئي : ص 271 .

به درستيكه لفظ كتاب حتي بر نوشته ها ي پراكنده در روي سنگ هاي نازك و پوست درخت خرما و استخوان گفته نمي شود ؛ مگر به صورت مجاز و با عنايت و توجه ؛ پس بدرستيكه لفظ كتاب ظهور در چيزي دارد كه يك وجود داشته باشد ( و الا به آن كُتُب گفته مي شود)

3- نوشتن قرآن به دست كاتبان وحي :

همين مطلب دلالت دارد بر اينكه قرآن در زمان زندگاني رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بدون توجه به آن رها نشده و به آن توجه خاص مبذول مي شده است ؛ و همين روش از رهبري معصوم مانند رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم انتظار مي رود .

رواياتي كه بر جمع قرآن در زمان رسول خدا دلالت مي كنند :

بخاري روايت كرده است كه :

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا يَحْيَي، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَنَسٍ رضي الله عنه قَالَ جَمَعَ الْقُرْآنَ عَلَي عَهْدِ النَّبِيِّ صلي الله عليه وسلم أَرْبَعَةٌ، كُلُّهُمْ مِنَ الأَنْصَارِ أُبَيٌّ، وَمُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ، وَأَبُو زَيْدٍ، وَزَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ. قُلْتُ لأَنَسِ مَنْ أَبُو زَيْدٍ قَالَ أَحَدُ عُمُومَتِي.

كتاب الفضائل باب فضائل الأنصار ح 3857 باب جمع القرآن ح 5054 صحيح البخاري : ج 6 ص 103، كتاب التفسير، باب القراء من أصحاب النبي (ص) . وذكره أيضا في باب مناقب زيد بن ثابت في كتاب المناقب .

انس گفته است كه : قرآن را در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم چهار نفر از اصحاب به طور كامل جمع كردند كه همگي از انصار بودند : أبي و معاذ بن جبل و ابو زيد و زيد بن ثابت ؛ به انس گفتم ابو زيد كيست ؟ گفت يكي از عموهاي من .

ابن حجر گفته است :

وأخرج النسائي بإسناد صحيح عن عبد الله بن عمرو (بن العاص) قال : جمعت القرآن ، فقرأت به كل ليلة ، فبلغ النبي (ص) فقال : أقرأه في شهر. الحديث، وأصله في الصحيح.

فتح الباري: ج 9 ص 47. السنن الكبري للنسائي، ج 5، ص 24، مسند أحمد، ج 2، ص 163، صحيح ابن حبان، ج 3، ص 33.

نسايي با سند صحيح از عبد الله بن عمرو روايت كرده است كه گفت : (تمام) قرآن را جمع كردم ؛ پس آن را هر شب مي خواندم ؛ پس اين خبر به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم رسيد ؛ پس فرمودند : آن را در هر ماه بخوان ... و اصل اين روايت در صحيح ( بخاري آمده است) .

حاكم نيشابوري از زيد بن ثابت روايت مي كند كه گفت :

كنا عند رسول الله (ص) نؤلف القرآن من الرقاع ،

نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بوديم و قرآن را از روي تكه پارچه ها جمع آوري مي كرديم .

سپس گفته است :

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين ولم يخرجاه .

اين روايت طبق نظر بخاري ومسلم صحيح است ولي آن را ( در كتاب هاي خويش) نياورده اند .

المستدرك علي الصحيحين : ج 2 ص 611. مسند أحمد، ج 5، ص 185، صحيح الترمذي، ج 5، ص 390.

اين دليل واضحي است بر اينكه قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم جمع آوري شده است .

سيوطي نيز روايات بسياري را نقل مي كند كه بر اين مطلب دلالت دارد كه قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم جمع آوري شده است . در صورت تمايل مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه نماييد :

الإتقان : ج 1 ص 62 و 63 .

4- علمايي كه نظر اول را قبول دارند :

در اين زمينه علماي بسياري از متقدمين و متاخرين نظر به صحت قول اول داشته اند كه در ابتدا كلمات ايشان را ذكر نموديم و در اين قسمت تنها نام ايشان را ذكر مي نماييم :

سيد مرتضي علم الهدي

سيوطي

قاضي أبو بكر در انتصار

بغوي

آيت الله خوئي

علّامه رافعي

مناع قطان

زرقاني

و...

رواياتي كه با جمع قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله معارضه دارند :

وقتي كه با روايات صحيح و عقل ثابت شد كه قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم جمع آوري شده است ؛ پس بايد رواياتي را كه با اين مطلب معارضه دارند ، با اين روايت جمع نمود ؛ اين روايات چند دسته اند :

1 - رواياتي كه دلالت دارند زيد قرآن را در زمان ابوبكر جمع آوري نموده است .

2 - رواياتي كه دلالت دارند كه قرآن در زمان عمر جمع آوري شده است .

3 - رواياتي كه دلالت دارند قرآن در زمان عثمان جمع آوري شده است .

4 - رواياتي كه دلالت دارند امير مومنان علي عليه السلام بلافاصله بعد از رحلت رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم قرآن را جمع آوري نموده اند .

در كتاب سليم بن قيس از سلمان ( رضي الله عنه ) روايت شده است كه :

أن عليا ( عليه السلام ) بعد وفاة النبي (ص) لزم بيته وأقبل علي القرآن يؤلفه ويجمعه ، فلم يخرج من بيته حتي جمعه ، وكان في الصحف والشظاظ والأسيار والرقاع - إلي أن قال : - فجمعه في ثوب واحد وختمه .

كتاب سليم بن قيس : ص 65 .

علي عليه السلام بعد از وفات رسول خدا خانه نشين شده به قرآن رو آورد و آن را جمع آوري نمود ؛ پس از خانه بيرون نيامد تا آنكه آن را جمع كرد ؛ و قرآن در كاغذ ها و چوب ها و پوست و پارچه بود ؛ پس همه را در يك پارچه جمع آوري كرده و بر آن مهر زد .

ما در اين چهار گونه روايت دليلي بر خلاف نظر اول نداريم و يك يك به توضيح آن ها مي پردازيم :

مقصود از جمع قرآن در زمان أبو بكر

در ابتدا بايد گفت كه روايات جمع آوري قرآن در زمان ابو بكر با روايات ديگري تعارض دارند :

تعارض داشتن روايات جمع قرآن در زمان ابو بكر با يكديگر :

بخاري در يك جا روايت مي كند كه عمر به نزد ابو بكر رفته و به وي گفت :

إني أري أن تأمر بجمع القرآن ، فقال له أبو بكر : كيف تفعل شيئا لم يفعله رسول الله (ص) - إلي أن قال : - قال أبو بكر لزيد: «إنك رجل شاب لا نتهمك . . . قال زيد : فتتبعت القرآن أجمعه من العسب واللخاف وصدور الرجال».

صحيح البخاري : ج 6 ص 98 و 102 .كتاب الاحكام باب يستحب للكاتب ان يكون امينا عاقلا

چنين به نظر من مي رسد كه دستور دهي تا قرآن را جمع آوري كنند ؛ پس ابو بكر به او گفت : چگونه كاري را انجام دهيم كه رسول خدا ( ص) آن را انجام نداده است ؟ ... پس ابو بكر به زيد گفت : تو مرد جواني هستي كه كسي تو را متهم به بدي نمي داند ؛ ... زيد گفت : پس به دنبال تمام قرآن رفته آن را از پوست خرما و سنگ ها نازك و سينه هاي مردمان جمع آوري نمودم .

و گاهي از انس مخالف اين روايت را نقل مي كند :

«مات النبي (ص) ولم يجمع القرآن غير أربعة : أبو الدرداء ، ومعاذ بن جبل ، وزيد بن ثابت ، وأبو زيد ، ونحن ورثناه» .

صحيح البخاري : ج 6 ص 98 و 102 . كتاب فضائل القرآن :باب القراء من أصحاب النبي صلي الله عليه وآله وسلم

رسول خدا از دنيا رفت در حاليكه هيچ كس از صحابه غير از چهار نفر تمام قرآن را جمع آوري نكرده بودند : ابو درداء معاذ بن جبل و زيد بن ثابت و ابو زيد كه ما از وي آن را ارث برده ايم .

چگونه مي توان بين اين دو روايت جمع كرد؟

ما همان نظر سابق خود را حفظ نموده و مي گوييم كه وي قرآن را از اوراق باقي مانده به صورت كامل در زمان رسول خدا جمع آوري نموده است اما آيا زيد و همراهان او قرآن را از اوراقي كه در زمان رسول خدا در خانه ايشان جمع آوري شده بود ، بر روي مصحف ديگري منتقل كرده اند ؟ همانطور كه "حارث محاسبي" در "فهم السنن" مي گويد :

إنما أمر الصديق بنسخها من مكان إلي مكان مجتمعا وكان ذلك بمنزلة أوراق وجدت في بيت رسول الله (ص) فيها القرآن فجمعها جامع .

سيوطي اين مطلب را از وي در الإتقان : ج 1 ص 60 نقل نموده است .

ابو بكر دستور داد كه قرآن را از جايي به جاي ديگر رونويسي نمايند - زيرا آنها به صورت ورقه هاي پراكنده در خانه رسول خدا بود - پس شخصي تمام آن را در يك جا گرد آورد .

و يا از خانه هاي صحابه ؟

زيرا عده اي مي گويند كه وي مصحف ابو بكر را از ورقه هايي كه در دست صحابه اي بود كه قرآن را جمع آوري كرده بودند گرفت ؛ زيرا از قرآن چند نسخه موجود بود ؛ نويسندگان وحي نسخه اي از آنچه را كه نوشته بودند به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي دادند و حضرت آن را در خانه خويش ( و ظاهرا به دست امير مومنان ) نگاه مي داشته و خود كاتبان نيز نسخه اي شبيه آن را براي خويش نگاه مي داشتند .

رجوع شود ب تاريخ قرآن دكتور راميار : ص 71

ما اين در مقابل اين دو احتمال هستيم و فرصت براي بحث در مورد اين دو اندك است ؛ لذا تنها روايتي را مي آوريم كه مويد همين احتمال دوم است .

طلحه به امير مومنان گفته است :

ما أراك يا أبا الحسن أجبتني عما سألتك عنه من القرآن ، ألا تظهره للناس ؟ قال : يا طلحة عمدا كففت عن جوابك فأخبرني عما كتب عمر وعثمان أقرآن كله أم فيه ما ليس بقرآن ؟ قال طلحة : بل قرآن كله ، قال : إن أخذتم بما فيه نجوتم من النار ودخلتم الجنة . . . الخ .

كتاب سليم بن قيس : ص 100 .

اي ابا الحسن ، پاسخ من را ندادي كه آيا قرآن (ـي را كه جمع آوري كرده اي ) را به مردم نشان نمي دهي؟ حضرت فرمودند : اي طلحه ، من از روي عمد پاسخ تو را ندادم ؛ به من خبر بده كه آيا آنچه كه عمر و عثمان نوشته اند تمام آن قرآن است يا در آن چيزي است كه از قرآن نباشد ؟ طلحه گفت : نه ، تمامش قرآن است ؛ حضرت فرمودند : اگر به آنچه در آن است عمل نموديد از آتش نجات يافته و به بهشت وارد مي شويد .

زيرا قطعا قرآن رسول خدا به دست ورثه ايشان يعني اهل بيت ايشان مي افتاد و حتي همسران رسول خدا نيز به آن دسترسي نداشته اند ؛ واگر چنين نبود ابو بكر دستور رو نويسي از روي همان را مي داد ؛ و نياز به جمع آوري آن از نقاط مختلف نبود ؛ و نسخه كه امير مومنان تهيه كرده اند نيز از روي همان نسخه رسول خدا بوده است ؛ لذا طلحه چنين رغبتي به ديدن آن داشته است ؛ بنا بر اين چنين مي توان گفت كه مقصود از رواياتي كه دلالت مي كنند قرآن در زمان ابوبكر جمع آوري شده است آن است كه وي زيد را مامور كرد كه قرآن را از روي نسخه هاي نوشته شده در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم كه در دست ديگر كاتبان وحي مانند أبي بن كعب و ابو الدرداء و زيد بن ثابت و ... بوده ، رونويسي كرده و همه را به صورت يك مجموعه در آورد ؛ ابو شامه - طبق آنچه سيوطي در الاتقان از وي نقل كرده است - به همين مطلب اشاره كرده و مي گويد :

وكان غرضهم أن لا يكتب إلا من عين ما كتب بين يدي النبي(ص)لا من مجرد الحفظ .

الإتقان : ج 1 ص 60 .

مقصود ايشان آن بود كه تنها آنچه را در مقابل ديدگان و توجه رسول خدا نوشته شده است بنويسند و نه آنچه آن را حفظ كرده بودند .

مقصود از جمع قرآن در زمان عمر:

اما اينكه مي گويند : اولين كسي كه قرآن را در يك مصحف جمع آوري كرد عمر بود :

منتخب كنز العمال هامش مسند أحمد : ج 2 ص 45

اين نظر بسيار ضعيف تر از نظر دوم است ؛ و كسي از بزرگان اهل سنت آن را قبول ننموده است و شايد مقصود از آن همان كلام سابق عمر باشد كه از صحيح بخاري نقل شد كه وي به ابو بكر گفت تا قرآن را به صورت يك مصحف جمع آوري نمايد . نه اينكه خود وي و يا در زمان خلافت وي چنين شده باشد .

مقصود از جمع قرآن در زمان عثمان :

اعتقاد به جمع آوري قرآن در زمان عثمان نيز با آنچه از بيشتر روايات به دست مي آيد منافات دارد ؛ زيرا آنچه در اين روايات موجود است ، آن است كه عثمان تنها مردم را بر يك قرائت ( يك طريق خواندن قرآن ) جمع نمود ودلالتي بر جمع آوري خود قرآن ندارد .

عن ابن أبي داود عن سويد بن غفلة قال : قال علي : لا تقولوا في عثمان إلا خيرا ، فوالله ما فعل الذي فعل في المصاحف إلا عن ملأ منا ، قال : ما تقولون في هذه القراءة ؟ فقد بلغني أن بعضهم يقول : إن قراءتي خير من قراءتك ، وهذا يكاد يكون كفرا ، قلنا : فما تري ؟ قال : أري أن يجمع الناس علي مصحف واحد ، فلا تكون فرقة ولا اختلاف ، قلنا : فنعم ما رأيت .

الإتقان : ج 1 ص 61 .

علي گفته است : در مورد عثمان جز به نيكي نگوييد ؛ قسم به خدا كه كاري كه در مورد قرآن ها انجام داد با اطلاع ما بوده است ؛ و سپس گفت : در مورد اين قرائت چه مي گوييد ؟ به درستيكه به من خبر رسيده است كه بعضي از شما به ديگري مي گويد : قرائت من بهتر از قرائت تو است ؛ و اين شبيه كفر مي باشد . گفتند : پس نظر شما چيست؟ پاسخ داد :نظر من است كه مردم را بر قرائت از روي يك قرآن وادار كنند تا جدايي و اختلافي نباشد . ما گفتيم : پس چه خوب نظري داشتي .

و مويد اين مطلب روايتي است كه از حارث محاسبي نقل شده است كه گفت :

المشهور عن الناس أن جامع القرآن عثمان ، وليس كذلك إنما حمل عثمان الناس علي القراءة بوجه واحد علي اختيار بينه وبين من شهد من المهاجرين والأنصار لما خشي الفتنة عند اختلاف أهل العراق والشام في حروف القراءات .

اين روايت را سيوطي از او در الإتقان نقل مي كند : ج 1 ص 61 .

مشهور آن است كه جمع كننده قرآن عثمان بوده است ؛ و اين چنين نيست ؛ و بدرستيكهاو مردم را به قرائت به يك صورت وادار ساخت ؛ و اين تصميم را او با حاضرين از مهاجر و انصار انجام داد ؛ زيرا از درگيري - در هنگام اختلاف قرائت اهل عراق و شام در طريقه خواندن - نگران بودند .

عن أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ، حَدَّثَهُ أَنَّ حُذَيْفَةَ بْنَ الْيَمَانِ قَدِمَ عَلَي عُثْمَانَ وَكَانَ يُغَازِي أَهْلَ الشَّأْمِ فِي فَتْحِ إِرْمِينِيَةَ وَأَذْرَبِيجَانَ مَعَ أَهْلِ الْعِرَاقِ فَأَفْزَعَ حُذَيْفَةَ اخْتِلاَفُهُمْ فِي الْقِرَاءَةِ فَقَالَ حُذَيْفَةُ لِعُثْمَانَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ هَذِهِ الأُمَّةَ قَبْلَ أَنْ يَخْتَلِفُوا فِي الْكِتَابِ اخْتِلاَفَ الْيَهُودِ وَالنَّصَارَي فَأَرْسَلَ عُثْمَانُ إِلَي حَفْصَةَ أَنْ أَرْسِلِي إِلَيْنَا بِالصُّحُفِ نَنْسَخُهَا فِي الْمَصَاحِفِ ثُمَّ نَرُدُّهَا إِلَيْكِ فَأَرْسَلَتْ بِهَا حَفْصَةُ إِلَي عُثْمَانَ فَأَمَرَ زَيْدَ بْنَ ثَابِتٍ وَعَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَيْرِ وَسَعِيدَ بْنَ الْعَاصِ وَعَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ الْحَارِثِ بْنِ هِشَامٍ فَنَسَخُوهَا فِي الْمَصَاحِفِ وَقَالَ عُثْمَانُ لِلرَّهْطِ الْقُرَشِيِّينَ الثَّلاَثَةِ إِذَا اخْتَلَفْتُمْ أَنْتُمْ وَزَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ فِي شَيْ ءٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَاكْتُبُوهُ بِلِسَانِ قُرَيْشٍ فَإِنَّمَا نَزَلَ بِلِسَانِهِمْ فَفَعَلُوا حَتَّي إِذَا نَسَخُوا الصُّحُفَ فِي الْمَصَاحِفِ رَدَّ عُثْمَانُ الصُّحُفَ إِلَي حَفْصَةَ وَأَرْسَلَ إِلَي كُلِّ أُفُقٍ بِمُصْحَفٍ مِمَّا نَسَخُوا وَأَمَرَ بِمَا سِوَاهُ مِنَ الْقُرْآنِ فِي كُلِّ صَحِيفَةٍ أَوْ مُصْحَفٍ أَنْ يُحْرَقَ.

صحيح البخاري : ج 6 ص .رقم 5038 و رقم 3546 كتاب فضائل القرآن باب جمع القرآن

حذيفة بن يمان به نزد رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) آمده - در حاليكه بر ضد اهل شام در فتح ارمنستان و آذربايجان به همراه اهل عراق - مي جنگيد . پس حذيفه از اختلاف ايشان در مورد قرائت نگران بود ؛ پس حذيفه به عثمان گفت : اي امير مومنان ؛ اين امت را درياب قبل از آنكه در مورد كتاب ( خدا ) مانند اختلاف يهود و نصاري اختلاف كنند ؛ پس عثمان به نزد حفصه فرستاده تا قرآن را به نزد ما بفرست تا از روي آن در قرآن هاي ديگر نسخه برداريم ؛ سپس آن را به تو باز مي گردانيم ؛ پس حفصه قرآن خويش را به نزد عثمان فرستاده پس به زيد بن ثابت و عبد الله بن زبير و سعيد بن عاص و عبد الرحمن بن حارث بن هشام دستور داد تا از روي آن رو نويسي كردند ؛ و عثمان به اين گروه سه نفره قريش گفت : اگر شما و زيد بن ثابت در چيزي اختلاف كرديد آن را به لهجه قريش بنويسيد ؛ زيرا قرآن با لهجه ايشان نازل شده است ؛ تا اينكه وقتي قرآن ها را از روي آن رو نويسي كردند آن را به نزد حفصه فرستاده و هركدام از قرآن ها را به منطقه اي فرستاد و دستور داد تا ساير قرآن ها را بسوزانند .

عسقلاني در شرح اين روايت مي گويد :

وفي رواية عمارة بن خزية : أن حذيفة قدم من غزوة فلم يدخل بيته حتي أتي عثمان ، فقال : يا أمير المؤمنين أدرك الناس ، قال : وما ذاك ؟ قال : غزوت فرج أرمينية فإذا أهل الشام يقرأون بقراءة أبي ابن كعب فيأتون بما لم يسمع أهل العراق ، وإذا أهل العراق يقرأون بقراءة عبد الله ابن مسعود فيأتون بما لم يسمع أهل الشام ، فيكفر بعضهم بعضا.

فتح الباري : ج 9 ص 14 و 15 .

در روايت عمارة بن خزية آمده است : حذيفه از جنگي باز گشت پس به خانه خود نرفته و به نزد عثمان رفت ؛ پس گفت : اي امير مومنان مردم را درياب ؛ گفت : چه شده است ؟ پاسخ داد داخل ارمنستان جنگ مي كرديم ؛ پس عده اي از اهل شام به قرائت أبي بن كعب مي خواندند ، پس به روشي قرائت مي كردند كه اهل عراق نشنيده بودند ؛ و اهل عراق با قرائت عبد الله بن مسعود مي خوانند پس به روشي قرائت مي كنند كه اهل شام نشنيده اند ، پس ( به همين سبب ) عده اي از ايشان سايرين را تكفير مي كنند .

از اين روايات چنين به دست مي آيد كه عثمان تنها مردم را به يك طريق خواندن وادار كرد ؛ پس الفاظ هم معنايي را كه ابن مسعود و عده اي ديگر طبق نظر خويش به جاي الفاظ قرآن نقل مي كردند از بين برده و چيزي از آن ها باقي نماند ؛ و ظاهرا اين نظريه ( جايگزيني الفاظ قرآن با الفاظ هم معني ) خطرناك ترين چيزي بود كه قرآن را تهديد مي كرد ؛ زيرا نص كلمات قرآن را با نظريات شخصي افراد در مورد معني كلمات تغيير مي داد . در اين زمينه به كتاب ذيل مراجعه فرماييد :

مباحث في علوم القرآن لصبحي الصالح : ص 107 .

مقصود از جمع آوري قرآن توسط امير مومنان علي عليه السلام :

مقصود از اينكه مي گويند امير مومنان علي عليه السلام قرآن راجمع آوري نموده است آن است كه :

أنه كتبه عما كان عند النبي (ص) ، وأضاف إليه التنزيل والتأويل ، كما في الرواية: ما كان في بيت النبي (ص) فأخذه علي (ع) بأمر الرسول حيث قال له : يا علي هذا كتاب الله خذه إليك ، فجمعه علي (ع) في ثوب ومضي إلي منزله ، فلما قبض النبي (ص) جلس علي فألفه كما أنزل الله ، وكان به عالما .

التمهيد في علوم القرآن : ج 1 ص 291 اين روايت را از ابن شهرآشوب نقل مي نمايد .

او آن را از روي آن چه در نزد رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بود نوشته و شان نزول و معناي آيات را نيز در آن آورده است ؛ همانطور كه در روايت آمده است كه : آنچه در خانه رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بود ، امير مومنان به دستور ايشان جمع آوري نموده ، زيرا ايشان به حضرت فرمودند : اي علي كتاب خدا را بگير ؛ پس علي آن را در لباس خويش گرفته و به منزل خود رفت ؛ وقتي كه رسول خدا از دنيا رفتند حضرت نشسته و آن را طبق نزول رونويسي نمود و او بدين مطالب آگاهي داشت .

يعني او در واقع اولين تفسير كتاب خدا را نگاشت و علاوه بر متن قرآن ( طبق ترتيب نزول) هرچه در مورد اين آيات بود در آن آورد ؛ زيرا ايشان از سايرين به اين مطلب آگاه تر بودند .

همانطور كه از كلبي نقل شده است كه گفت :

لما توفي رسول الله (ص) قعد علي بن أبي طالب في بيته فجمعه علي ترتيب نزوله ، ولو وجد مصحفه لكان فيه علم كبير .

التمهيد في علوم القرآن : ج 1 ص 290 اين مطلب را در التسهيل لعلوم التنزيل از وي نقل نموده است .

وقتي رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) از دنيا رفتند ، علي بن ابي طالب (عليه السلام) در خانه خود نوشته و قرآن را طبق ترتيب نزول گرد آوري نمود ؛ و اگر اين كتاب يافت شود در آن علم فراواني خواهد بود .

و از محمد بن سيرين نقل شده است كه گفت :

ولو أصيب ذلك الكتاب لكان فيه العلم .

تاريخ الخلفاء للسيوطي : ص 185 .

اگر به اين كتاب دست يابيم در آن علم را خواهيم يافت .

و خلاصه كلام آنكه :

منافاتي بين قول به اينكه قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم جمع آوري شده است بااينكه امير مومنان و باب علم ايشان آن را گرد اوري كرده است و در آن مهمترين نكات و ظرايف تفسيري را آورده است نمي باشد .

البته علت اينكه حضرت قرآن را طبق ترتيب نزول در كتاب خويش آوردند آن است كه بدين ترتيب ناسخ و منسوخ و مطلق ومقيد آن به خوبي مشخص مي گرديد .

نتيجه و پايان بحث:

وجه جمع بين تمامي روايات آن است كه بگويين : قرآني كه در دست ماست در همان زمان رسول خدا و به دست صحابه در مقابل ديدگان ايشان بر روي كاغذ ها گردآوري شده است و بدين گونه نبوده است كه عده اي بعد از رحلت رسول گرامي اسلام آن را از سينه هاي مهاجر و انصار جمع آوري بنمايند ؛ و بعد از رحلت رسول خدا چون قرآن ايشان در دست امير مومنان بود و لذا ابو بكر نمي توانست آن را به چنگ آورد ، لذا دستور داد تا قرآن را از روي مصحف هاي ساير نويسندگان وحي ( كه در زمان رسول خدا آن ها را جمع آوري نموده و به رسول خدا نشان داده بودند ) رونويسي كرده به صورت يك كتاب در آورند ؛ زيرا تا آن موقع ، قرآن با وجود كامل بودن به صورت ورقه هاي جدا جدا بود و همه ورقه ها را در يك پارچه جمع آوري مي نمودند ؛ اما وي دستور داد تا آن را به صورت يك كتاب در آوردند ؛ و نيز در مورد جمع قرآن در زمان عثمان بايد گفت كه مقصود آن است كه وي دستور داد تا تمامي مردم قرآن را به يك ترتيب و يك لهجه بخوانند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
41 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١٣:٢٠ - ١٢ دي ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات، به اين سوالاتي که چندين بار ارسال شد، احتياج دارم . دوباره مي فرستم: 1)ملاک تعيين مکي و مدني بودن ايات و سور قران چيست؟ ايا در تقسيم قران به مکي و مدني بودن ، معيار زماني مطرح است يا اينکه معيار مکاني و خطابي نيز مطرح است؟ و اينکه اجماع امت اسلام بر چيست؟ و همچنين اگر سوره اي مدني باشد ، امکان دارد اياتي از ان در مکه نازل شده باشد، و در صورت نازل شدن ايا ايه مکي مي شود يا مدني؟ و در اخر اينکه علائم شناخت سوره هاي مدني و مکي چيست؟ 2) در سوره نسا ايه 15خداوند مي فرمايد که : ( وَ الَّتـى يـَأْتـِيـنَ الْفـَحـِشـةَ مـِن نِّسـائكـمْ فـَاسـتَشهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكمْ فَإِن شهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فى الْبُيُوتِ حَتى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْت أَوْ يجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سبِيلاً=و كـسـانـى از زنان شما كه مرتكب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بـر آنـهـا بطلبيد! اگر گواهى دادند، آنان ( زنان ) را در خانه ها(ى خود) نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد؛ يا اينكه خداوند، راهى براى آنها قرار دهد). و در سوره نور ايه2 مي فرمايد:(الزَّانِيَةُ وَ الزَّانى فَاجْلِدُوا كلَّ وَحِدٍ مِّنهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكم بهِمَا رَأْفَةٌ فى دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ وَ لْيَشهَدْ عَذَابهُمَا طائفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ=زن و مرد زناكار را هر يك ، صد تازيانه بزنيد، و هرگز در دين خدا رافت (و محبت كاذب ) شما را نگيرد اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد، و بايد گروهى از مؤ منان مجازات آنها را مشاهده كنند). گروه پاسخ به شبهات، با توجه به اينکه طبق ايه15سوره نسا لازم بود که زن زنا کار در خانه حبس شود. و انگاه خداوند در ايه 2سوره نور اين حکم در سوره نسا را نسخ نمود. ايا اين حکم نيز نسخ شده است يا نه؟ همچنين ديگر حکم رجم براي چيست، با توجه به اينکه حکم رجم در تورات محرف نيز امده است؟ 3) مقصود از (اسماعيل صادق الوعد) در ايه ( وَ اذْكُرْ فى الْكِتَبِ إِسمَعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسولاً نَّبِيًّا) چه کسي است، ايا پيامبري غير از اسماعيل فرزند حضرت ابراهيم است يا نه؟ من به تفسير نمونه مراجعه نمودم و حضرت ايت الله مکارم شيرازي ايشان را اسماعيل فرزند حضرت ابراهيم دانسته اند. و مرحوم علامه طباطبائي ، اسمعيل صادق الوعد را اسماعيل بن حزقيل دانسته اند. گروه پاسخ به شبهات، با توجه به اينکه از ايه41 تا49سوره مريم از حضرت ابراهيم گفتگو شده است، انگاه در ايه49 چنين امده است:( فَلَمَّا اعْتزَلهَُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسحَقَ وَ يَعْقُوب وَُكلاً جَعَلْنَا نَبِيًّا)، انگاه در سه ايه بعد، از حضرات موسي و هارون گفتگو مي شود، سپس در ايه54 نام اسماعيل صادق الوعد برده شده است. بر اين اسا اگر مقصود از اين پيامبر همان حضرت اسماعيل فرزند حضرت ابراهيم باشد، مي بايست در همان رديف حضرات اسحاق و يعقوب از او سخن به ميان مي امد. چنانکه در ايه 39سوره ابراهيم از اسماعيل و اسحاق در کنار يکديگر ياد شده است.(الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِى وَهَب لى عَلى الْكِبرِ إِسمَعِيلَ وَ إِسحَقَ إِنَّ رَبى لَسمِيعُ الدُّعَاءِ). و از طرف ديگر يادکرد اسماعيل صادق الوعد پس از حضرات موسي و هارون، نشانگر ان است که اسماعيل مورد بحث از پيامبران بني اسرائيل بوده است، نه اسماعيل فرزند ابراهيم. تفسير کداميک از اين دو مفسر بزرگ جهان تشيع درست است؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي لطفاً سؤالات تفسيري خود را از راههاي كه قبلاً به شما پيشنهاد شده مطرح كنيد.
1. ملاك مكي يا مدني بودن سور و آيات:
هرآيه اي كه قبل از هجرت پيامبر ص از مكه به مدينه , نازل شده , مكي است , اعم از اين كه در خود مكه يا اطراف آن ويا هنگام هجرت و قبل از رسيدن به مدينه نازل شده باشد. هر آيه اي كه بعد از هجرت نازل شده , مدني است , اعم ازاين كه در خود مدينه نازل شده باشد يا در خارج از آن , مثل آياتي كه در صلح حديبيه و سال فتح مكه يا در جنگ هاو برخي سفرها مثل حجة الوداع نازل شده است.
دو تفاوت مهم بين سوره‏ هاى مكّى و مدنى وجود دارد كه به آن اشاره مى ‏كنيم:
1. تفاوت محتوايى‏
سوره ‏هاى مكّى غالباً درباره مبدأ، معاد، توحيد، خداشناسى، صفات خدا، قيامت، بهشت، جهنّم، عالم برزخ و مانند آن سخن مى‏ گويد. و به تعبير ديگر به اصلاح اعتقادات مسلمانان پرداخته و اين كار مقتضاى عقل و حكمت و قاعده لطف است.
زيرا دوران پيامبرى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در مكّه، دوره سازندگى زيربناهاى اعتقادى است. بدين جهت طبق روايتى تمام تلاش آن حضرت در مدت ده سال مكّه تبليغ شعار لا اله الا اللَّه بود. همه زحمتها، شكنجه‏ ها، محروميّت ها، محاصره‏ ها، سرزنش‏ ها، تهمت ها و تحمّل ساير مشكلات براى جا انداختن اين شعار اساسى وبنيادى بود.
امّا سوره‏هاى مدنى چنين هدفى را پى نمى ‏گيرد، بلكه به مسائل اجتماعى، اخلاقى، احكام، آداب، جنگ و صلح، فروع دين و امورى كه مربوط به تشكيل حكومت اسلامى است، مى ‏پردازد.
2. تفاوت شكلى‏
آهنگ و چينش سوره ‏هاى مكّى كوتاه و كوبنده است. يعنى آيات آن كوتاه و لحن آيات داغ و كوبنده است، برخلاف سوره‏ هاى مدنى كه آياتش طولانى ولحن آيات آن ملايمتر است؛ و اين يكى از ابعاد فصاحت وبلاغت قرآن مجيد به شمار مى‏رود. به تعبير ديگر، خداوند متعال آيات را به تناسب اوضاع و شرايط نازل كرد؛ در مكّه كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با مشركان و دشمنان اسلام درگيرى و برخورد بيشترى داشت، آيات كوبنده و كوتاه نازل مى ‏شد، ولى در مدينه كه بيشترين برخورد پيامبر صلى الله عليه و آله با مسلمانان بود لحن آيات تغيير كرد، لحنى نرم و ملايم و آياتى نسبتاً طولانى و بلند.
براى اثبات اين مطلب سوره صافّات را، كه از سوره ‏هاى مكّى است، با سوره بقره كه از سوره‏ هاى مدنى است مقايسه ‏اى كوتاه مى ‏كنيم:
سوره صافّات كه 182 آيه دارد تنها هفت صفحه است، امّا سوره بقره كه 48 صفحه از قرآن را فرا گرفته، 286 آيه دارد؛ يعنى تعداد آيات سوره بقره دو برابر آيات سوره صافّات هم نيست، امّا تعداد صفحات اين سوره مدنى تقريباً هفت برابر سوره صافّات است. و اين نشان مى‏ دهد كه آيات سوره بقره نسبت به سوره صافّات طولانى ‏تر است. ساير سوره ‏هاى مدنى نيز چنين هستند.
نتيجه اينكه سوره‏ هاى مكّى پيرامون مبدأ و معاد سخن مى‏ گويد، امّا سوره‏ هاى مدنى به مسائل ديگرى مى ‏پردازد. علاوه بر اين، آيات سوره ‏هاى مكّى كوتاه و كوبنده، امّا آيات سوره‏ هاى مدنى بلند و ملايم‏تر است.(سوگندهاى پر بار قرآن، ص 253، آيت الله مكارم شيرازى)
آقاي سعيدي روشن در مورد راههاي شناخت آيات مكي از مدني سه راه زير را بيان مي دارد:
1ـ با مراجعه به سياق آيات و سورههاي قرآن ميتوان به مكي و مدني بودن آيات پي برد. بنابراين، براي فهم اين نكته لازم است شأن نزول آيه و تفسير آن ديده شود.(الميزان، علامه طباطبايي، ج 13، ذيل آية 106 اسرأ، ص 235.)
2ـ با مراجعه به سخنان نقل شده از صحابه و تابعين صحابة پيامبر ص، چرا كه اينها از شاهدان نزول بوده و ميدانستند كه چه آيه اي در كجا نازل شده است.
از طريق ويژگيهاي آيات; كه از نظر محتوي هر يك از آيات مكي و مدني داراي ويژگيهايي هستند.
ويژگيهاي آيات مكي:
الفـ بيشتر آيات مكي كوتاه، كوبنده و گاه همراه با سوگند و خطابهاي ناس، بنيآدم و امثال اين واژهها هستند.
بـ اكثر آيات مكي در اثبات مسايل اعتقادي و نفي شرك ميباشند.
جـ محتوي مسايل اخلاقي هستند.
دـ محتوي داستانهاي پيامبران هستند.
ويژگيهاي آيات مدني:
1ـ محتوي بسياري از احكام شرعي هستند.
2ـ در رد بر يهود و نصاري نازل شدهاند.
3ـ اوصاف منافقين در اين آيات آمده است.
4ـ جنگهاي پيامبر9 در اين آيات است.
5ـ بيشتر آيات طولاني هستند.
(علوم القرآن عند المفسرين، آيتا... معرفت، ص 307 / علوم قرآن، محمدباقر سعيدي، ص 147 و 148.)
امكان دارد سوره اي را مكي بدانند و تعدادي از آيات آن در مدينه نازل شده باشد و آن آيات را در اين سوره قرار داده باشند مانند سوره شوري ولي بخاطر اينكه اغلب آيات آن در مكه نازل شده سوره را مكي گفته اند.
قسمت اعظم سوره‏ ها در مكه نازل شد. گر چه در شمار سوره‏ هاى مكى و مدنى خلاف هست، اما به گفتار درست از يك صد و چهارده سوره قرآن، هشتاد و شش سوره در مكه آمده ( الاتقان، البرهان، مقدمتان في علوم القرآن) طبق تحقيق ديگري بيست سورهء قرآن به اتفاق دانشمندان علوم قرآني , مدني است . و هشتاد و دو سوره مكي است و اختلاف نظر فقط در دوازده سورهء قرآني است .(سيد محمد باقر حجتي , تاريخ قرآن كريم , ص 81 ) البته بيشتر سوره ‏هاى مكى كوتاه است و گاه از سه يا چهار آيه بيشتر نيست، اما اگر شمار آيات را مقياس كنيم از شش هزار و... بيشتر آيه قرآن به تقريب هزار و ششصد و چند آيه يعنى كمى بيشتر از ربع، مدنى و ما بقى مكى است. اما در غالب سوره ‏هاى مكى آيه‏ ها كوتاه است و اگر شمار كلمات را مقياس كنيم به تقريب، كمى بيش از يك ثلث قرآن در مدينه و دو ثلث كمتر در مكه آمده.(نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول؛ ص 41؛ مقدمه چاپ دوم)
2. آيه 15 نساء نسخ نشده بلكه يك حكم موقت بوده و آيه 16 اين سوره هم با آيه 2 سوره «نور» كه حدّ زنا را يكصد تازيانه براى هر يك از طرفين بيان كرده، نسخ نشده بلكه مى ‏تواند، تفسير و توضيحى براى اين آيه بوده باشد.( ر.ك: تفسير نمونه، ج‏3، ص: 390 و ديگر تفاسير ذيل آيات مذكور)
حكم رجم هم يكي از حدود الهي بر جنايتكاران و خلاف پيشه گان، است. حد (رجم) در موارد زير اعمال مي‏شود:
الف) در صورتي كه مرد يا زن همسرداري با مرد يا زن ديگر، زنا كند، آن را زناي محصنه مي‏گويند و حد آن رجم يعني سنگسار كردن است؛ مثلاً اگر مردي كه زن دائمي دارد، عاقل و بالغ است، زنش در اختيارش مي‌باشد و مريض هم نيست، با زني زنا كند، حد اين مرد رجم است. هم چنين زني كه شوهر دارد و شوهرش در اختيار او است، اگر با مرد ديگري زنا كند، حد آن رجم است.
البته سنگسار كردن در صورتي است كه جرم آن ها ثابت شود، يعني يا خودشان اعتراف نمايند(آن هم چهار بار)، يا چهار شاهد عادل به زناي حقيقي آن‏ها دقيقاً شهادت دهند.
طريقه رجم نيز اين است كه حاكم به آن مرد يا زن دستور مي‏دهد كه با آب سدر و كافور و آب مطلق غسل كند و كفن بپوشد. بعد او را سنگسار مي‏كنند و بر او نماز مي‏خوانند و دفنش مي‌نمايند.
مورد ديگر: اگر پيرمرد يا پيرزني كه محصن هستند زنا بكنند، حكم آن‌ها ابتدا تازيانه و بعد رجم است.(تحرير الوسيلة،امام خميني، ج 2، ص 425.)
البته تمام اين احكام در صورتي است كه جرم ثابت شود كه اين هم به سادگي امكان‌پذير نيست، زيرا تجسّس در امور اخلاقي و زندگي افراد حرام است. لذا اثبات چنين جرمي نزد حاكم شرع به ندرت اتفاق مي‌افتد و شايد جعل و وضع چنين حكم سختي براي ايجاد رعب و ترس در دل افراد باشد تا مرتكب چنين جرم‌هايي نشوند.
در قرآن، آيه‌اي كه صريحاً دلالت بر رجم بكند نيامده؛ ولي از طريق شيعه و سنّي حدّ رجم از حدود مجازات‌هاي مسلّم شمرده شده است. مثلاً در مسند احمد حنبل آمده است: ابن عباس گفت عمر بن خطاب خليفه دوم، رجم (سنگسار) را از حدود الهي مي‌دانست و مي‌گفت شخصي را پيامبر(ص) رجم كرد و ما هم بعد از ايشان سنگسار كرديم. (اين مطلب گر چه در قرآن نيامده) ولي اگر نمي‌ترسيدم كه مردم بگويند: عمر در كتاب خدا مطالبي را اضافه كرده است، در گوشه‌اي از قرآن حدّ رجم را مي‌نوشتم... و پيامبر (ص) نيز فرمود: به زودي بعد از شما مردمي خواهند آمد كه مسائلي از قبيل رجم، دجال، شفاعت، عذاب قبر و خروج از آتش جهنم را منكر خواهند شد.(مسند احمد حنبل، ج 1، ص 23. )
از طريق شيعه نيز عبدالله بن سنان مي‌گويد: امام صادق(ع) فرمود: رجم "حد الله الاكبر" است و جَلْد (تازيانه) "حدّ الله اصغر" است. پس هنگامي كه مرد محصن زنا كند رجم مي‌شود.(كافي، ج 7 ، ص 177.)
امّا اين كه چرا حكم سنگسار در قرآن نيامده، با اين‌كه اين حكم بين تمامي مسلمين قطعي است و پيامبر و خلفا و اميرالمؤمنين(ع) اين حكم را اجرا كرده‌اند؟
در پاسخ بايد گفت: برخي از احكام و بسياري از جزئيات در قرآن نيامده است، گر چه در بطن و حقيقت قرآن هست. در چنين مواردي سنّت قطعي پيامبر (اگر صحيح به دست ما رسيده باشد)، بيانگر بطن قرآن است.
3. در مورد اسماعيل صادق الوعد تفاسير اهل سنت مانند: «طبري، فخر رازي، آلوسي، قرطبي، زمخشري، ابن كثير، بيضاوي و سيوطي» اجماع دارند كه منظور حضرت اسماعيل بن ابراهيم عليهما السلام مي باشد. دلايلي كه بيان كرده ايد هم قابل اعتنا نيست چنانكه در همين سوره قبل از حضرت ابراهيم از حضرت عيسي عليهمالسلام نام مي برد پس نمي توان اين تقديم و تاخير را در زمان هم اخذ كرد.
موفق باشيد.
گروه پاسخ به شبهات
(1)
42 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١٥:١٦ - ١٣ دي ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات، بي نهايت از جواب کامل شما سپاس گذارم. و فقط يک نکته کوچک ماند اينکه در ويژگي هايي که براي سوره هاي مکي اورديد ، يکي از موارد اين بود که : محتوي داستانهاي پيامبران هستند. گروه پاسخ به شبهات، ايا سوره هاي مدني نيز مي توانند اين ويژگي را داشته باشند. مثلاً در سوره بقره که مدني هست در مورد حضرت ادم و قوم بني اسرائيل نيز اياتي مي باشد. يا به طور کل ايا سور مدني علاوه بر ويژگي خودشان، مي توانند ويژگي هاي سور مکي را داشته باشند؟ با تشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اين نشانه ها بعد از آنكه مدني بودن و مكي بودن سور مشخص شده در مطالعه اين سوره ها بدست آمده و نظر به عموم آنها دارد لذا مي تواند استثنا داشته باشد مانند همان مثالي كه خودتان زديد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
43 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١٠:٣٢ - ٠٦ اسفند ١٣٩١ |
با سلام خدمت گروه پاسخ به شبهات سوالي در مورد واژه رقاب داشتم که در چندين جاي قران معناي بنده و برده به کار رفته است، ولي در ايه 4سوره محمد واژه رقاب به گردنها تر جمه شده است؟ همچنين براي معناي گردن در قران لفظ اعناق يا جيد به کار رفته است، لطفاً در اين مورد توضيحاتي ذکر کنيد. با تشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ آيت الله طباطبايي ره در اين مورد مي فرمايند: كلمه رقبه به معناى گردن است ، و ليكن استعمال آن مجازا در نفس انسان مملوك شايع شده ، آزاد كردن برده را ( عتق رقبه ) گفته‏ اند. (ترجمة الميزان ج : 5 ص : 60)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
44 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ٠٧:٥٥ - ١٧ ارديبهشت ١٣٩٢ |
سلام عليکم گروه پاسخ به شبهات، در جايي کاربري در مورد ايه 3سوره اسرا نوشته بود که اين ايه مربوط به مردمان نجد مي باشد نه بني اسرائيل. چون ذريه منصوب است و "اى ذريه مردمى که با نوح در کشتيشان نشانديم..." معني مي شود. در حاليکه خطاب هاي قبل و بعد که به بني اسرائيل است بصورت غايب است. ايا اين برداشت درست است؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
حضرت نوح به پدر دوم انسان معروف است؛ چون در طوفان نوح، همه‏ى مردم غرق شدند، جز آنان كه در كشتى همراه نوح بودند. از اين رو معناى «ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا» همانند جمله‏ى «يا بَنِي آدَمَ» است. اما اينكه چرا بنى اسرائيل را به عنوان فرزندان همراهان نوح شمرده،در تفسير نمونه چنين آمده است كه شايد بخاطر آن است كه طبق تواريخ معروف، نوح داراى سه فرزند بنامهاى" سام" و" حام" و" يافث" بود كه مردم روى زمين پس از طوفان نوح از آنها گسترش يافتند از جمله مخصوصا بنى اسرائيل. نمونه ج12 ص24
برخي از مفسرين نيز گفته‏اند مقصود از (مَنْ حَمَلْنا) (سام) است و آن جدّ ابراهيم عليه السّلام بود و ابراهيم جدّ بنى اسرائيل است كه يعقوب نبيره ايشان است كه همه بني اسرائيل به او منسوبند يعنى اى اسرائيل ياد كنيد و متذكر گرديد وقتى كه خداى تعالى آباء و اجداد شما را از طوفان نوح (ع) نجات داد. بنابراين طبق اين تفسير خداوند نعمت نجات دادن پدران بني اسرائيل را متذكر مي شود .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
45 | علي | Australia - Melbourne | ١٧:٣٠ - ١٢ تير ١٣٩٢ |
بنام خدا اين حرفها فقط شك وترديد رو بيشتر ميكنه متاسفانه همه اصل ولش كردن رفتن دنبال فرع خداوند همه پيامبران را فرستاد تا إنسان رو از جهل و ناداني نجات بده و همشون بك حرف رو زدن ادم باشين درست زندگي كنيد به مال كسي چه مادى و چه معنوى دست نزنيد و از همه مهمتر خدا را پرستش كنيد. خدا ى يگانه قربون همه پيامبران كه بي شك از بهترينها بودن و به همين خاطر هم پيام خدا رابراى انسان ميگفتن أهل بيت پيامبر هم كه هديه اى بود از طرف خداوند كه به ناحق قدرشون رو ندانستن در زمانيكه در قيد حيات بودن قرآني هم كه الان با اين نظم نوشته شده بدون هيچ چون و چرا چطورى ميشه كه با اين نظم و هيچ چون چرا نوشته شده باشه بد از رحلت پيامبر ص نوشته شده باشه به عنوان مثال تشريف ببريد سخنراني يك اقايي ايا فرداى ان روز نه دو ساعت بعد ميتوني همه حرفهاي كه شنيدي بخاطر بيا رى؟ بريد خدا رو پرستش كنيد و به همه پيامبران احترام بگذاريد كه حرف پيامبر همين بود خدا را پرستش كنيد نه مثل مسيحيان كه خدا را فراموش حضرت عيسى (ع) خدا ميدونند ما هم كه چهارتا وهابي و دو تا صهيونيسم انداختنمون جون هم. يهوديها هم كه ديگه هيچ كسي يا چيزي رو قبول ندارند. دروغ چرا دروغگو دشمن خداست پول و زور و خيلي دوست دارند. اره عزيزان اصل خداست. خدا خدا خدا خدا خدا خدا الله الله الله الله god god god اگر هزا بار بنويسي به هزا اسم فقط يدونست همهمون به زودى ميريم و ميميريم خاك ميشيم فقط خداست كه بوده و هست وخواهد بود. تا وقت دارى پرستشش كن كه وقت كم داري خدا همه رو ببخشه و به رآه درست هدايت كنه
46 | يونس علي صوفي كشميري | Iran - Tabriz | ١٤:٤٧ - ٢٨ شهریور ١٣٩٢ |
با سلام من از شما تشکر مي کنم از اينکہ شما خيلي زحمت کشيديدبرائے جمع اين ھمہ مطالب مھم
47 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١١:١٦ - ٣١ شهریور ١٣٩٢ |
با سلام
قضيه اين سوره نورين يا ولايت و كتاب تذكر الائمه علامه جلسي چيست؟صاحب كتاب دبستان المذاهب كيه؟ لطفاَ در اين مورد مقداري توضيح مي دهيد؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

برخي از مستشرقان مانند نولدکه و گلذيهر و نيز سلفي‌هاي متعصب ادعا مي کنند که دو سوره نورين و ولايت در منابع شيعي آمده است و از نظر شيعيان اين دو سوره جزء قرآن بوده و در زمان عثمان از آن حذف گرديده و هم اکنون در مصحف امام علي(ع) ثبت است. در حقيقت آنها با اين نسبت سعي دارند ثابت کنند که شيعيان قائل به تحريف قرآن هستند . مثلا محمد بن عبدالوهاب در رسالة في الرد علي الرافضة، ص 14 - 15 . مي گويد: «. . . گفته شده شيعه در اين زمان دو سوره از قرآن را که گمان مي کنند، عثمان بن عفان آن ها را پنهان کرده، نمايان ساخته اند . آنان اين دو سوره را به آخر مصحفي افزوده اند . يکي از آن ها سوره نورين و ديگري سوره ولاء است .»

ساختار اين دو سوره درباره وصايت و امامت اهل بيت به ويژه امام علي عليه السلام و نيز کجروي و ارتداد مخالفان آنان با تهديد عذاب خداوند نسبت به آن هاست

اما منبعي که اينها براي سخن خود ذکر کرده اند کتاب دبستان مذاهب، فصل الخطاب محدث نوري و تذکرة الائمة محمد باقر لاهيجي است در حالي که در هيچ يک از منابع معتبر شيعي مانند کتب اربعه و نيز کتب برخي از علماي اهل سنت که مدعي تحريف قرآن هستند وجود ندارد همچنين اثري از نسخه خطي اين دو سوره که برخي از خاورشناسان ادعا مي‌کنند که در قرن شانزده و يا هفده نوشته شده است، نيست. و علماء در تشخيص مؤلّف دبستان اختلاف نموده و برخي معتقدند مؤلف آن را جهت ترويج دين زردشت نوشته است و کتاب تذكرة الائمة نيز به محمدباقر مجلسى نسبت داده شده در حالى كه از او نيست بلكه براى كس ديگر به نام «محمد باقر بن محمّد تقى» است

علامه عسكرى در اين خصوص مى فرمايد: «مخالفين امثال احسان الهى ظهير در نسبت دادن سوره نورين به شيعه به كتاب تذكرة الائمة و كتاب دبستان المذاهب اعتماد نموده اند، در حالى كه اين دو كتاب هيچ ارزش علمى ندارند، زيرا:

اولاً: نام مؤلف دبستان المذاهب نوشته نشده است. و لذا علما در تشخيص مؤلّف آن اختلاف نموده اند; برخى آن را به ميرذوالفقار على حسين اردستانى نسبت داده اند و عده اى به شيخ كشميرى، از علماى متعصب اهل سنت و بعضى نيز به كيخسرو بن اسفنديار از بزرگانِ علماى فرقه مجوس در هند نسبت داده اند.

برخى مى گويند: مؤلف از آن جهت كه درصدد ترويج دين زردشت و ابطال اديان ديگر بوده، اين كتاب را نوشته است تا اديان ديگر را سست جلوه دهد.

ثانياً: كتاب تذكرة الائمة به محمدباقر مجلسى نسبت داده شده در حالى كه از او نيست بلكه براى كس ديگرى است به نام «محمد باقر بن محمّد تقى» همان گونه كه برخى از مورخان و ترجمه نويسان به اين نكته توجه داشته و ساحت قدسى مرحوم مجلسى را از اتهام به اين كتاب مبرّا نموده اند. مانند عبدالله افندى شاگرد مرحوم مجلسى در كتاب رياض العلماء. و سيد اعجاز حسين در كتاب كشف الحجب و الاستار عن الكتب و الاسفار. و سيد خونسارى در كتاب روضات الجنات فى احوال العلماء و السادات. و شيخ عباس قمى(رحمه الله) در كتاب الفوائدالرضوية. و شيخ آغابزرگ تهرانى در كتاب «الذريعة».

ثالثاً: در مدرسه اهل بيت عليهم السلام براى خبرى كه با سند صحيح به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) يا يكى از اهل بيت(عليهم السلام) بازنگردد ارزشى قائل نيستند و براى اين سوره جعلى هيچ نوع سندى عرضه نشده است. القرآن الكريم و روايات المدرستين، ج3، ص174 ـ 180.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
48 | علي كريم زاده | Iran - Tehran | ١٠:١١ - ٢٤ آذر ١٣٩٢ |
با سلام
چند درخواست از شما دارم :
1) لطفا کتاب معتبري درباره (( اعجاز لفظي قرآن )) معرفي کنيد (( اگر متن کتاب عربي هم باشد اشکال ندارد))
2) در روايات وارده از اهل بيت (ع) بسيار به علم اموزي اهميت داده شده ايا منظور از اين علم فقط علوم ديني است ؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

درباره اعجاز قرآن چند کتاب را معرفي مي کنيم: 1-الجدول فى اعراب القرآن نويسنده: صافى محمود بن عبد الرحيم. که در 31 جلد است که تمام قران را تجزيه و ترکيب کرده و به نکات بلاغي قرآن نيز اشاره دارد اين کتاب در نرم افزار جامع التفاسير نيز موجود است2. الإعجاز القرآني و أثره على مقاصد التنزيل‏ . نويسنده: رجاء بنت محمد عودة3 اعجاز القرآن .نويسنده: ابو بكر محمد بن الطيب الباقلانى

اما در خصوص سؤال دومتان بايد عرض کنيم با دقت در روايت اهل بيت عليهم السلام بدست مي آيد که مراد حضرات معصومين از تشويق به يادگيري علم ، علم مفيد و سودمندي است که به کار مي‏ آيد به عنوان نمونه اينکه فرموده اند : اللهم اعوذبك من علم لاينفع .و يا وقتي اهل بيت عليهم السلام مي گويند « اطلبوا العلم و لو بالصين » ، چين به‏ عنوان دورترين نقطه و يا به اعتبار اينکه در آن ايام يکي از مراکز علم و صنعت جهان بوده ياد شده . قدر مسلم اين است که چين نه در آن زمان و نه‏ در زمانهاي ديگر مرکز علوم ديني نبوده است تا اهل بيت دستور به اخذ علوم ديني از آن منطقه بکنند

همچنين از پيامبر صلي الله عليه و اْله نقل شده است که فرمودند العلم علمان: علم الاديان و علم الابدان. علم دو قسم است علم بدنها (جسم) و اديان. اين روايت هرچند در مقام حصر مطلق نمي باشد، ولي از اين دو علم با تاييد و ترغيب ياد مى كند: علم ابدان و علم اديان . يكى به جنبه جسمانى انسان مى ‏پردازد و ديگرى به بعد روحانى و معنوى او توجه دارد . يكى براى سلامت جسم و ديگرى سلامت روح است هر دو علم گرچه مهم و لازم‏اند، اما آن علم كه سلامت جان و قلب را تامين مى‏ كند، در ديدگاه اسلام مهم‏تر است .

همچنين ائمه اطهار از ترجمه علومي مانند نجوم ، منطق ، فلسفه ، طب ، حيوان شناس ، ادب و تاريخ که در زمان خودشان اتفاق مي افتاد ، انتقاد نمي کردند

بنابراين نظر اسلام درباره تعليم علوم، منحصرا علوم ديني نيست‏ بلکه هر علم سودمند است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

49 | رضا.ا | Nepal - Kathmandu | ١١:٤١ - ١٨ دي ١٣٩٢ |
سلام عليكم.اطلاعات و تدوين خوبي بود سپاسگذاريم.باز هم مطالب تحقيقي نياز داريم كه اميد داريم افاضه فرماييد.امام عصر ياريتان كنند.
50 | مرضيه | Iran - Birjand | ٢٠:٤٩ - ٢١ مرداد ١٣٩٣ |
سلام.مگر خدا در قرآن بارها نفرموده انسان است که فقط قدرت اختيار و تصميم گيري دارد؟پس چرا ما در جنيان هم موضوع هدايت شدن و کافر شدن را داريم؟مگر هدايت فقط جلوي راه انسان ها نبوده؟چطور است که ابليس قدرت انتخاب داشته و از فرمان خدا سرپيچي کرده؟

پاسخ:
با سلام

کاربرگرامي

بر اساس آيات قرآن، جنيان نيز مانند انسان مكلف و داراي اختيار و در مقابل اعمال خويش مسؤول هستند، چنان‌كه خداوند متعال مي‌فرمايد: قُلْ أُوحِىَ إِلىَ‏َّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الجِْنّ‏ِ فَقَالُواْ إِنَّا سمَِعْنَا قُرْءَانًا عجََبًا 1)يهَْدِى إِلىَ الرُّشْدِ فََامَنَّا بِهِ وَ لَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدً بگو: به من وحى شده است كه جمعى از جنّ به سخنانم گوش فرا داده‏اند، سپس گفته‏ اند: «ما قرآن عجيبى شنيده‏ايم ...

كه به راه راست هدايت مى‏ كند، پس ما به آن ايمان آورده‏ ايم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرار نمى ‏دهيم .جن 1و 2

همچنين در آيه ديگر از زبان خود آنها چنين آمده است: وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذَالِكَ كُنَّا طَرَائقَ قِدَدًا(11 جن) و اينكه در ميان ما، افرادى صالح و افرادى غير صالحند و ما گروه‏هاى متفاوتى هستي

و يا در آيه ديگر آمده است «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»، اعراف، 179.به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم آنها دلها [عقلها] يى دارند كه با آن (انديشه نمى‏كنند، و) نمى‏ فهمند و چشمانى كه با آن نمى‏بينند و گوشه ايى كه با آن نمى‏شنوند آنها همچون چهارپايانند بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند (چرا كه با داشتن همه‏ گونه امكانات هدايت، باز هم گمراهند)! (179اعراف)

در اين صورت اگر اختيار نداشتند، جا نداشت که خداوند انها را به جهنم ببرد!!

همچنين در اين آيه آمده است:«وَ مَا خَلَقْتُ الجِْنَّ وَ الْانسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون؛ من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند)!» ذاريات 59

با دقت در اين آيات؛ مي شود چنين برداشت کرد که جن داراي قوه اختيار است و اگر جن اختيار نداشت تقسيم آنان در قران به مسلمان و ظالم معني نداشت وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقَاسِطُونَ جن 14

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
51 | مرضيه | Iran - Birjand | ٢٤:٢٣ - ٢٢ مرداد ١٣٩٣ |
سلام.پس با اين حساب انسان با جن هيچ تفاوتي ندارد.پس چرا انسان اشرف مخلوقات نام گرفته؟پس وقتي جنيان قوه ي اختيار داشتند و خدا را با اختيار پرستش ميكردند ،هدف آفرينش انسان چه بوده؟

پاسخ:
باسلام

خواهر گرامي

1. جن با انسانها تفاوتهايي دارند مانند:

الف) انسان از خاک آفريده شده ولي جن قبل از انسان و از آتش آفريده شده است.(وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ. وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ حجر: 2)

ب) بدن جن لطيف است بطوري که براي انسان قابل رؤيت نيست برخلاف انسان که براي اجنه قابل رؤيت است. (إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ‏ اعراف: 2)

ج) روح انسان لطيف تر و مجرد تر و عميق تر از روح جن است.

د) اجنه در حرکت سريع اند بر خلاف انسان.

ه) انسانها در درک قوي اند بر خلاف اجنه.

و) حداکثر تجردشان وهمي و خيالي است ولي انسانها مي توانند به تجرد عقلي برسند.(در مورد جن ثابت نيست)

ز) قدرت انسان به حدي است که مي تواند اجنه را با آنکه نمي بيند تسخير نمايد.

ح) پيامبراني از ميان انسانها برانگيخته مي شوند بر خلاف جن.

با اين تفاسير شرافت انسان بر جن معلوم شد.

2. خداوند فياض علي الاطلاق است و يکي از ابعاد فياض بودن او خلق کردن است. نمي توان به خداوند گفت گه چرا انسان را خلق کردي براي عبادت با آنکه قبل از او جن را براي اين هدف خلق کرده بودي و هدفت صورت گرفته بود؟ زيرا خلقت بعدي لغو نيست چون داراي هدف است. ثانياً همانند اينکه فردي انفاق مي کند تا به ثواب الهي برسد اگر يک بار اين کار را انجام داد براي بار دوم انفاق کردن او لغو نخواهد بود و نمي توان به او گفت که هدف تو قبل از اين انجام شده بود چرا دوباره اين کار را انجام دادي؟ در اينجا هم هدف هر دو يکي است. ثالثاً خداوند سواي از عبادت که هدف مشترک خلقت جن و انس است از خلقت انسان هدف ديگري را هم داشته که جن شايستگي آنرا نداشته اند و آن خلافت اللهي است. خداوند در آيه 30 سوره بقره مي فرمايد: (اني جاعل في الارض خليفه) و در سوره احزاب مي فرمايد: (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (احزاب/72)) ما امانت تعهد، تكليف، و ولايت الهى را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسيدند و اظهار ناتوانى كردند)؛ امّا انسان آن را بر دوش كشيد؛ او بسيار ستمكار و نادان بود، چون بر خود ستم كرد و قدر اين مقام والا را ندانست‏.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
52 | مجتبي | Iran - Zahedan | ٢٢:١٠ - ٢١ مهر ١٣٩٣ |
سلام.

ممنون بابت مقاله خيلي بهش نياز داشتم.

اجرتون با صاحب الزمان

ياعلي
53 | محمد | Iran - Shahin Shahr | ٠٨:١٨ - ٠٤ دي ١٣٩٣ |
قرآن در زمان عثمان ذي النورين جمع آوري شد.واين رو تاريخ هم ثابت کرده است.گرچه قبول کردنش براي تشييع سخت است.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

ما از کتب خود شما مواردي را ذکر کرديم که ثابت مي کند قرآن در زمان خود رسول خدا (ص) جمع آوري شده است نمونه هاي ديگر را نيز ذکر مي کنيم که تا مشخص شود که آيا قران در زمان عثمان جمع شده است يا در زمان پيامبر (ص) ؟

1-روايتي در کتب اهل سنت وجود دارد که ثابت مي کند حتي عثمان نيز اعتراف کرده است که قرآن توسط پيامبر جمع شده است . ابن حجر چنين نقل مي کند:

وقد أخرج أحمد وأصحاب السنن وصححه بن حبان والحاكم من حديث بن عباس قال قلت لعثمان ما حملكم على أن عمدتم إلى الأنفال وهي من المثاني وإلى براءة وهي من المبين فقرنتم بهما ولم تكتبوا بينهما سطر بسم الله الرحمن الرحيم ووضعتموهما في السبع الطوال فقال عثمان كان رسول الله صلى الله عليه وسلم كثيرا ما ينزل عليه السورة ذات العدد فإذا نزل عليه الشيء يعني منها دعا بعض من كان يكتب فيقول ضعوا هؤلاء الآيات في السورة التي يذكر فيها كذا وكانت الأنفال من أوائل ما نزل بالمدينة وبراءة من آخر القرآن وكان قصتها شبيهة بها فظننت أنها منها فقبض رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم يبين لنا أنها منها اه فهذا يدل على أن ترتيب الآيات في كل سورة كان توقيفا

احمد، اصحاب سنن، ابن حيان و حاكم که روايت را صحيح دانسته اند همگى از ابن عباس روايت كرده‏ اند كه گفت: من به عثمان گفتم چه چيز وادارتان كرد كه سوره انفال و سوره برائت را پهلوى هم بنويسيد با اينكه يكى از سوره‏هاى طولانى است و ديگرى از سوره‏هاى صد آيه‏اى است و ميان آن دو" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" نگذاشتيد و ميان هفت سوره طولانى گذاشتيد؟

عثمان گفت: سوره‏اى داراى آيات بر رسول خدا (ص) نازل مى‏شد و وقتى چيزى نازل مى‏شد به بعضى از نويسندگان وحى مى‏فرمود اين آيات را بگذاريد در آن سوره‏اى كه در آن چنين و چنان آمده، و سوره انفال از سوره‏هايى است كه در اوائل هجرت در مدينه نازل شد، و سوره برائت از سوره‏هايى است كه در اواخر نازل شد، ولى چون مطالب آن شبيه به مطالب انفال بود، من شخصا خيال كردم كه اين سوره جزو آن سوره است. و چون رسول خدا (ص) از دنيا رفت و تكليف ما را در باره اين مطلب معين نفرمود به همين جهت من از يك سو اين دو سوره را پهلوى هم قرار دادم،

فتح الباري شرح صحيح البخاري ، ج 9 ص 42 أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب

اين روايت ثايت مي کند که جمع قرآن به دستور حضرت بوده است

2- شواهدي وجود دارد که حتي زنان صحابه نيز قرآن را در زمان پيامبر جمع کرده بودند از جمله اين روايت: سيوطي نقل مي کند:

ظفرت بامرأة من الصحابيات جمعت القرآن لم يعدها أحد ممن تكلم في ذلك فأخرج ابن سعد في الطبقات أنبأنا الفضل بن دكين قال حدثنا الوليد بن عبد الله بن جميع قال حدثتني جدتي عن أم ورقة بنت عبد الله بن الحارث وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم يزورها ويسميها الشهيدة وكانت قد جمعت القرآن أن رسول الله صلى الله عليه وسلم حين غزا بدرا قالت له أتأذن لي فأخرج معك أداوي جرحاكم وأمرض مرضاكم لعل الله يهدي لي شهادة قال إن الله مهد لك شهادة وكان صلى الله عليه وسلم قد أمرها أن تؤم أهل دارها وكان لها مؤذن فغمها غلام لها وجارية كانت دبرتهما فقتلاها في إمارة عمر فقال عمر صدق رسول الله صلى الله عليه وسلم كان يقول انطلقوا بنا نزور الشهيدة

من مواردي دست پيدا کردم که ثابت مي کند زنان صحابه نيز قران را جمع کرده اند ابن سعد از ام ورقه نقل مي کند که پيامبر به زيارت او مي رفت و او را شهيده ناميد و او قرآن را جمع کرده بود....

الإتقان في علوم القرآن ج 1 ص 196

3-وجود مصحف عايشه و حفصه خود دليل بر اين است که قبلا قرآن جمع شده بود :عبد الرزاق عن معمر عن هشام بن عروة قال قرأت في مصحف عائشة رضي الله عنها ) حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطى ( وصلاة العصر ) وقوموا لله قانتين .مصنف عبد الرزاق ج 1 ص 578

كان مكتوبا في مصحف حفصة . فتح القدير ج 1 ص 257

4-علاوه بر اين، احاديثى وجود دارد كه مجموعا بيان مى ‏كند برخى از بزرگان صحابه، قرآن را بر پيامبر گرامى اسلام (ص) قرائت كرده ‏اند. اين احاديث بخوبى مؤيد شكل گيرى سوره‏ ها در دوران رسالت است. در اين مورد، به عنوان نمونه از دو نقل تاريخى ياد مى‏كنيم:

محاضرات الأدباء ومحاورات الشعرء والبلغاء ، اسم المؤلف: أبو القاسم الحسين بن محمد بن المفضل الأصفهاني الوفاة: 502 ، دار النشر : دار القلم - بيروت - 1420هـ- 1999م ، تحقيق : عمر الطباع

وإنما أخذ الناس بقراءته لكونه كان آخر من يقرأ على رسول الله .مسلمانان، قرائت أبىّ را ملاك و معيار قرار دادند، زيرا وى آخرين كسى بود كه قرآن را بر پيامبر اسلام (ص) باز خواند.. محاضرات الأدباء ج 2 ص 452

با اين قرائني که از کتب خود شما نه شيعه نقل شد، معلوم مي شود که قرآن در زمان پيامبر (ص) جمع شد

اما آنچه در زمان عثمان انجام شد «نسخ» يا نسخه بردارى و تكثير نسخه است نه جمع قرآن

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
54 | نيما جبروتي | Iran - Tehran | ٢٣:٥٩ - ١١ بهمن ١٣٩٣ |
جالب بوود با کمال تشکر.......اجرتون عندالله.........
اقا مجتبي خواهشا اجر عندالله بگين ن امام زمان و... البته عذر خواهي ميکنم با کمال تشکر.....
55 | بهنام | Iran - Tehran | ٢٢:٢٨ - ٠٨ آبان ١٣٩٥ |
با عرض سلام و احترام،استاد بزرگوار،چند تا سوال توی ذهنم ایجاد شده،با اجازه تون بپرسم..یکی اینکه پیامبر قبل از بعثت پیرو چه دینی بودن و با توجه به اینکه تنها به غار می رفتن نحوه وحی و کیفیت ارتباط با خداوند و فرشته الهی چگونه ثبت می شد،؟خودشون برای دیگران تعریف می کردن؟ و تمام آیاتی که نازل می شد اول حفظ می کردن بعدش می نوشتن یا به همان اصحاب می گفتن بنویسن..و رسم الخط عربی و قواعد دستوری و اعراب کلمات از قبل وجود داشت یا با نزول قرآن شکل گرفت؟و سوال بعدی اینکه نحوه زندگی و زاد و ولد جن شبیه انسانه و آیا شیطان مجازات می شه و آیا موجودی که از آتش آفریده شده آتش براش عذاب آور خواهد بود و سوال آخرم نحوه اجرای فرایض دینیه مثل نمازه که احکامش چه جوری شکل گرفته؟پیامبر مستقیما از خدا دریافت کرده ولی توی قرآن ذکر نشده،یا اینکه خداوند اختیار رو به پیامبر داده خودش یه روشی تبیین کنه..سپاس از توجهتون و دانش بالاتون..پاینده باشید.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
1-در این که پیامبر اسلام (ص) قبل از بعثت هرگز براى بت سجده نکرد و از خط توحید منحرف نشد شکى نیست، و تاریخ زندگى او نیز به خوبى این معنا را منعکس مى‏کند اما در این که بر کدام آئین بوده؟ و طبق دستورات و شریعت کدام پیامبر عمل می نمود در میان دانشمندان اسلامی گفتگو است.
بعضى آن حضرت را پیرو آئین مسیح (ع) مى‏دانند. بعضى دیگر او را پیرو آئین ابراهیم (ع) مى‏دانند. بعضى نیز اظهار بى ‏اطلاعى کرده و گفته‏ اند: مى‏دانیم آئینى داشته، اما کدام آئین؟ بر ما روشن نیست!
گرچه هر یک از این اقوال وجهى دارد، اما هیچ کدام مسلم نیست، و مناسب تر از اینها قول چهارم است و آن این که: پیامبر (ص) شخصا برنامه خاصى از سوى خداوند داشته که بر طبق آن عمل مى‏ کرده، و در حقیقت آئین مخصوص خودش بوده، تا زمانى که اسلام بر او نازل گشت.
شاهد این سخن حدیثى است که در نهج البلاغه آمده است : خداوند از آن زمان که رسول خدا از شیر باز گرفته شد بزرگترین فرشته ‏اش را قرین وى ساخت، تا شب و روز او را به راههاى مکارم، و طرق اخلاق نیک سوق دهد نهج البلاغه خطبه 192 (خطبه قاصعه): ماموریت چنین فرشته‏اى دلیل بر وجود یک برنامه اختصاصى است.
ادله دیگری از روایات وجود دارد ولی به علت اختصار به همین مقدار بسنده می شود.
جهت اطلاع به این آدرس رجوع کنید
2- با توجه به اینکه تنها به غار می رفتند نحوه وحی و کیفیت ارتباط با خداوند و فرشته الهی چگونه ثبت می شد؟
عقیده عمومی مسلمین-که البته ریشه آن همان ظواهر لفظی قرآن است-درباره وحی قرآن اینست که قرآن مجید بلفظ خود سخن خدا است که بوسیله یکی از مقربین ملائکه که موجوداتی آسمانی هستند به پیغمبر اکرم فرستاده شده است.
نام این ملک-فرشته-جبریل و روح امین است، سخن خدا را تدریجا در مدت بیست و سه سال به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله رسانیده و به موجب آن بآنحضرت ماموریت داده شده که لفظ آیات آنرا بمردم بخواند و مضامین آنها را بفهماند و به سوی معارف اعتقادی و مقررات اجتماعی و قوانین مدنی و وظائف فردی که قرآن بیان میکند دعوت کند.
در مورد کیفیت آن باید گفت: آنچه قرآن مجید در کیفیت وحی خود توضیح می دهد اینست که وحی این کتاب آسمانی بطور تکلیم بوده و خدای متعال با پیغمبر گرامی خود سخن گفته و آنحضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش) سخن خدا را تلقی نموده است.
وحی به سه روش بوده:
1- گفتار خدائی که هیچ واسطه ای میان خدا و بشر نباشد.
2- گفتار خدائی که از پشت حجاب شنیده شود مانند شجره طور که موسی (ع) سخن خدا را میشنید ولی از ناحیه آن.
3ـ گفتار خدائی که ملکی آنرا حمل نموده ببشر برساند و در این صورت سخن فرشته وحی شنیده میشود که سخن خدا را حکایت مینماید.
3) خودشان برای دیگران تعریف می کردن؟
پیامبر پس از دریافت وحی، خود آن را به مردم میرساندند.
4) و تمام آیاتی که نازل می شد اول حفظ می کردن بعدش می نوشتن یا به همان اصحاب می گفتن بنویسن..
پیامبر وحی را دریافت و برای اصحاب بیان می فرمودند. اصحاب آنها را می نوشتند.
5) و رسم الخط عربی و قواعد دستوری و اعراب کلمات از قبل وجود داشت یا با نزول قرآن شکل گرفت؟
قرآن را اصحاب می نوشتند اما قواعد دستوری و اعراب کلمات را به دستور و آموزش امیرالمومنین، ابوالاسود دوئلی تدوین کرد.
6) و سوال بعدی اینکه نحوه زندگی و زاد و ولد جن شبیه انسانه
از آیات متعدد قرآن کریم،( سوره جن، آیات 1 - 15؛ رحمن، آیات 31 - 63؛ احقاف 29 – 31).
استفاده می شود که، جنّیان چون انسان ها با یکدیگر سخن می گویند و یکدیگر را به نیکوکارى دعوت کرده و از عذاب خدا می ترسانند. همچنین همانند انسان ها زندگی و مرگ دارند، دارای تکلیف و حساب رسی، عقاب و ثواب هستند. دارای ادیان مختلف بوده و به نبوّت رسول خدا(ص) ایمان آورده اند
اما این که تکثیر و زاد و ولد جنّیان چگونه است، آیات و روایات صریح در این زمینه نداریم، ولی با استفاده از برخی از آیات قرآن می توان استنباط کرد که آنان دارای نر و ماده هستند و همانند انسان ها مقاربت و نزدیکی جنسی دارند. در این جا به یک آیه اشاره می شود:
سوره یس، 36. منزّه است آن خدایى که همه جفت ها را بیافرید، چه از آنچه زمین می رویاند و چه از نفس هایشان و چه آن چیزهایى که نمی شناسند.‏ استناد کرد؛ طبق این آیه شریفه، نبات و انسان ها نر و ماده دارند و نیز چیزهایی که ما آنها را نمی شناسیم.
توضیح بیشتر در کتب تفسیری آمده است
7) و آیا شیطان مجازات می شود؟
بله شیطان نیز از مکلفین بوده و با توجه به تمرد از دستورات الهی مجازات خواهد شد.
8) و آیا موجودی که از آتش آفریده شده آتش براش عذاب آور خواهد بود
هر چند عذاب دارای روش های مختلفی است از جمله عذاب های روحی و روانی ولی آتش تنها یکی از عذاب های جسمی است شیاطین هم عذاب می‌شوند. عذاب شیاطین ممكن است از نوع آتش كبری باشد و یا از نوع عذاب‌های روانی. به اضافه این‌كه بین آتش دنیا و عذاب اخروی فرق است و همچنانکه انسان از خاک خلق شده است همین خاک اگر سفت شود به سر انسان بزنند سر او را می شکند در خصوص سوزاندن اتشد شیطان را نیز چنین چیزی متصور است
9) و سوال آخرم نحوه اجرای فرایض دینیه مثل نمازه که احکامش چه جوری شکل گرفته؟ پیامبر مستقیما از خدا دریافت کرده ولی توی قرآن ذکر نشده، یا این که خداوند اختیار رو به پیامبر داده خودش یه روشی تبیین کنه
در ابتدا بايد گفت: نماز در تمام اديان الهي بوده است، اگر چه كيفيت، جزييات و شرايط آن معلوم نيست. ولی در چگونگی نماز در اسلام باید گفت: بر طبق آنچه از تواريخ و روايات به دست مى‏آيد نخستين دستورى كه به پيامبر اسلام(ص) نازل گرديد دستور نماز بود بدين ترتيب كه در همان روزهاى نخست ‏بعثت، روزى رسول خدا(ص)در بالاى شهر مكه بود كه جبرئيل نازل گرديد و با پاى خود به كنار كوه زد و چشمه آبى ظاهر گرديد، پس جبرئيل براى تعليم آن حضرت با آن آب وضو گرفت و رسول خدا(ص)نيز از او پيروى كرد، آن گاه جبرئيل نماز را به آن حضرت تعليم داد و نماز خواند.
پيامبر بزرگوار پس از اين جريان به خانه آمد و آنچه را ياد گرفته بود به خديجه و على(ع)ياد داد و آن دو نيز نماز خواندند. از آن پس گاهى رسول خدا(ص)براى خواندن نماز به دره‏هاى مكه مى‏رفت و على(ع) نيز به دنبال او بود و با او نماز مى‏گزارد و گاهى هم مطابق نقل برخى از مورخين به مسجد الحرام يا منى مى‏آمد و با همان دو نفرى كه به او ايمان آورده بودند يعنى على و خديجه(س)نماز مى‏خواند.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
56 | هادى نامى | Iran - Kuy-e Ekhtesasi-ye Gomrok | ٠١:١٣ - ١٧ آبان ١٣٩٥ |
با سلام
لطفاً در مورد داستان و تفسير آيه تحريم و ماجراى كنيز پيامبر و عايشه بصورت كامل توضيح دهيد چرا كه در مقابل كسايى كه ادعا ميكنند نعوذبالله پيامبر از اين آيات منفعت طلبى شخصى داشته جواب قانع كننده اى ندارم بگم
ممنون

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در این خصوص به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
57 | محسن پورحمزاوی | Iran - Tehran | ٠٤:٢٣ - ٠٩ آذر ١٣٩٥ |
با سلام واحترام
سوالي در رابطه با کارگروه 25 نفره زید بن ثابت و 12 نفره ابی بن کعد که هردو آنها بقولی سرگروه کاتبین قرآن در زمان خلفای اول و سوم بودن ، این افراد 25 نفره و 12 نفره چه کسانی بودن نام انها چه بود
با تشکر فراوان

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در اینکه کاتبان وحی دقیقا چه کسانی بودند اختلاف است ولی مشهورترین كاتبان عبارتند از علی بن ابیطالب(ع)، ابی بن كعب و زید بن ثابت.
ابن ندیم به نام علی(ع)، سعد بن عبید، ابوالدرداء، معاذبن جبل، ابوزید ثابت زید، ابی بن كعب، عبید بن معاویه بن یزید. به عنوان كاتبان وحی اشاره كرده است. محمدبن اسحاق، الفهرست، ص 30.
صاحب المحبر، سعد بن عبید، ابوالدرداء، معاذ بن جبل، ابوزید ثابت بن زید، ابی بن كعب و زید بن ثابت را ذكر می كند.
محمدبن حبیب بغدادی، المحبر، بی تا، بی جا، ص 286.
دكتر رامیار در «تاریخ قرآن» كاتبان وحی را در مكه و مدینه به صورت مجزا ذكر كرده است و قائل است كه اسامی ذیل به عنوان كاتبان وحی در منابع ذكر شده است. ایشان می نویسد: منابع اسلامی كاتبان وحی در مكه را این گونه نوشته اند: «خلفای چهارگانه، شرحبیل بن حسنه، عبدالله بن سعد، خالد بن سعید بن عاص، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص، عامر بن فهیره، علاء بن الحضرمی، معیقب، ارقم بن ابی ارقم، حاطب بن عمر، حاطب بن ابی بلتعه، مصعب بن عمیر، عبدالله بن جحش، جهم بن قیس. سالم مولی ابی حذیقه
و كاتبان وحی در مدینه: «ابی بن كعب، زید بن ثابت، عبدالله بن رواحه، ثابت بن قیس، حنظلة بن ربیع، حذیفة بن یمان، علاء بن عقبه، جهم بن الصلت، عبدالله بن زید، محمد بن مسلمه، حنظلة بن ابی عامر، عبدالله بن ابی، ابوزید قیس بن السكن، عقبة بن عامر، معاذ بن جبل، ابوایوب انصاری، مغیرة بن شعبه می باشند
رامیار، محمود؛ تاریخ قرآن، تهران، امیر كبیر، 1380،پنجم، ص 264.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
58 | رض | United States - Portland | ١٦:٠٨ - ٠٣ بهمن ١٣٩٥ |
سلام علیکم آیا امکان داره منظور از جابر در این روایت : از زراره بن اعین روایت است سألت أبا عبد الله علیه السلام عن أحادیث جابر ؟ فقال ما رأیته عند أبی قط إلا مرة واحدة، وما دخل علی قط جابربن عبدالله انصاری باشه ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در خصوص اين روايت نبايد به ظاهر روايت نگاه کرد همچنانکه آية اللّه خويي(ره) گويد اين روايت حمل بر توريه مي‌شود
وما دخل علي قط ، فلابد من حمله على نحو من التورية ، معجم رجال ج4 ص344
به اين صورت که امام مرادش مثلا عدم ديدن جابر در مکان خاص مانند خانه او را يکبار ديده است اما در جاهاي ديگر را در کلاس و غيره نفي نمي‌کند
لذا اين احتمال وجود دارد که امام از باب تقيه اين روايت را گفته است چه بسا فضاي ويژه زماني يا مکاني پرسشِ زرارة، چنين پاسخي را مي‌طلبيده است. به علاوه، روايات بسياري که جابرْ مستقيم و مخاطبانه از امام باقر(ع) نقل کرده است، با عبارت «ما رأيته عند أبي قطّ إلاّ مرّة واحدة» تناسب و هم خواني ندارد. همچنين احاديثِ او از حضرت صادق(ع) گرچه در مقايسه با روايات نقل کرده از حضرت باقر(ع) کم تر است، اما با جمله «و ما دخل علي قطّ»، قابل جمع نيست.
رواياتي از اين دست که به جهت توريه و فرافکني و نيز مصلحتِ حال راوي بيان شده است، درروايات بسيار بوده، حتي درباره راوياني که در وثاقتشان ترديدي نيست، هم آمده است؛ بسانِ آنچه درباره مفضل بن عمر رسيده است:
عن إسماعيل بن جابر، قال: قال أبو عبداللّه(ع): «إئت المفضل، و قل له: يا کافر، يا مشرک، ما تريد إلي إبني؟ تريد أن تقتله؟
لذا وجه صدور اين روايت معلوم است و نمي توان با تکيه بر ظهور آن، کفر و شرک مفضل را استنباط کرد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
59 | علی موسوی | Iran - Qom | ١٢:٤٨ - ٠٥ بهمن ١٣٩٥ |
با تشکر از سایت جامع و بروز شما
رفع ابهام و پاسخ به سوالات این چنینی کمک شایانی به ترویج اسلام ناب دارد.
؟؟؟
60 | مهدی | Iran - Isfahan | ١٥:٣٠ - ٠٥ اسفند ١٣٩٥ |
سوال بنده این است ایا میشود.قران بعدا از حضرت محمد جمع شد و یک کتاب کامل شد دست در داخلش برده باشند و چیزهایی که به نفع عمر و ابوبکر بوده به ان اضاف شده باشد.مثل ایه ایی که زنان که اسیر حنگی هستند بر شما حلال هستند.
و چیزهایی از این قبیل که با عقل انسانی جور نمیاد؟؟
تشکر میکنم اگه جواب بدید البته با دلیل و منطق نه با احساس.منطق در پاسخ باشد.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
تحریف در قرآن ممكن نیست «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ »
تأكید «انّ» و ضمیر «نا و نحن» نشانه قطعى و مسلّم بودن خبر است
این آیه نشان می دهد که تحریف نشدن قرآن تضمینی است
روایت ثقلین نیز این را ثابت می کند
إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي مَنِ الْعِتْرَةُ فَقَالَ أَنَا وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَالْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَقَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَلَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله حَوْضَه‏.
امام صادق عليه السلام فرمود: از امير المؤمنين سلام اللَّه عليه پرسيدند: معنى گفتار حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله كه فرموده: «انّى مخلّف فيكم الثقلين كتاب اللَّه و عترتى» چيست؟ و عترت چه كسانى هستند؟ حضرت فرمود: مقصود از عترت، من و حسنين و نه نفر از اولاد حسين هستيم، نفر نهمى مهدى و قائم عترت است، اينان از قرآن جدا نخواهند شد تا آنگاه كه در كنار حوض خدمت پيغمبر برسند.
القمي، ابي جعفر الصدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (متوفاي381هـ)، عيون أخبار الرضا (ع) ج2، ص60
این روایت دلالت بر حفظ و بقاى قرآن تا روز قیامت تا بتواند با همراهى عترت سبب هدایت امّت اسلامی بشود
البته در روایات اشاره شده است تحریف معنوی و تحریف حدود قرآن ممکن است
أَنْ أَقَامُوا حُرُوفَهُ‏ وَ حَرَّفُوا حُدُودَه‏
الكافي (ط - الإسلامية) ج‏8 ص53
بنابراین چنین چیزی که در قرآن چیزی بعدا اضافه شده باشد، درست نیست
و عدم فهم درست یک آیه دلیل بر تحریف نیست مثلا همین اسیر گرفتن زنان برخی فکر می کنند قرآن اسیر گرفتن زنان کافر را جایز دانسته است درحالی که آیه مرادش زنانی است که در جنگ بر علیه اسلام شمشیر کشیده و در میدان جنگ شرکت کرده اند پس باید به این مسئله دقت کرد مراد زنان کافر در میدان جنگ است نه هر کس
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
61 | س. م | Iran - Karaj | ٢٣:٠٢ - ١٣ فروردين ١٣٩٦ |
با سلام. راجع به اینکه روند شکل گیری قرآن به صورت مکتوب چگونه بوده سوال دارم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در این خصوص در مقاله فوق توضیح داده شده است جهت اطلاع بیشتر به مباحث آیت الله معرفت رجوع کنید که می نویسد:
اولين كسى كه در مكه عهده‏ دار كتابت مخصوصا كتابت وحى شد؛ على بن ابى طالب عليه السّلام بود و تا آخرين روز حيات پيامبر به اين كار ادامه داد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز اصرار فراوان داشت تا على، آن‏چه را نازل مى‏شود، نوشته و ثبت نمايد تا چيزى از قرآن و وحى آسمانى از على دور نماند......بنابر اين عمده‏ترين كاتبان وحى، على بن ابى طالب، ابىّ بن كعب و زيد بن ثابت بودند و ديگر كاتبان وحى، در مرتبه دوم قرار داشتند.
علوم قرآنى(معرفت) ص ۴۳
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات

62 | یا مهدی ادرکنی | Germany - Frankfurt am Main | ٠٩:٤٠ - ١٤ فروردين ١٣٩٦ |
چرا قرآن به ترتیبی که بر پیامبر نازل شد نوشته نشده مثلا اولین آیه ای که به پیامبر نازل شد اقرا باسمک .... بود ولی این سرآغاز قرآن نیست چرا؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
این قرآنی که امروزه در دست ما هست، همان قرآنی است که بر پیامبر (ص) نازل شده است، می باشد ولی طبق ترتیب نزول نیست قرآنی که به ترتیب نزول نوشته شده است، قرآن حضرت علی (ع) است همچنانکه ابن حجر گويد:
وتقدم عن علي أنه جمع القرآن على ترتيب النزول عقب موت النبي صلى الله عليه وسلم
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 9 ص 52، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت
وي همچنين گويد:
إن مصحف على كان على ترتيب النزول أوله اقرأ ثم المدثر ثم ن والقلم ثم المزمل
فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 9 ص 42.
اما قرآن حضرت علی (ع) که به ترتیب نزول و دارای شان نزول بوده است را خلفاء قبول نکردند لذا این قرآن در دست امام مهدی (ع) بوده و هنگام ظهور آن را آشکار و طبق آن بر مردم حکم خواهد کرد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
63 | داود | Iran - Tehran | ٠٩:٤٩ - ٢٢ مهر ١٣٩٦ |
بسیاربسیار مفید بود. الهی که نزد خداوند ماجور باشید، سپاسگزارم
64 | نسترن | Iran - Tehran | ٠٩:٥٦ - ٢٦ آبان ١٣٩٦ |
باسلام
سوال بنده این است که قرآن اولیه دست کیست؟آیا وجودداردکه قرآن های دیگرازروی آن بنویسند؟

پاسخ:
باسلام
کاربرگرامی
این قرآنی که امروزه در دست ما هست، همان قرآنی است که بر پیامبر (ص) نازل شده است، می باشد ولی طبق ترتیب نزول نیست قرآنی که به ترتیب نزول نوشته شده است، قرآن حضرت علی (ع) است همچنانکه ابن حجر گويد:
وتقدم عن علي أنه جمع القرآن على ترتيب النزول عقب موت النبي صلى الله عليه وسلم
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 9 ص 52، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت
وي همچنين گويد:
إن مصحف على كان على ترتيب النزول أوله اقرأ ثم المدثر ثم ن والقلم ثم المزمل
فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 9 ص 42.
اما قرآن حضرت علی (ع) که به ترتیب نزول و دارای شان نزول بوده است را خلفاء قبول نکردند لذا این قرآن در دست امام مهدی (ع) بوده و هنگام ظهور آن را آشکار و طبق آن بر مردم حکم خواهد کرد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
65 | امیذ | Iran - Tehran | ١٩:٣٢ - ٠٩ آذر ١٣٩٦ |
خود قران کریم که پیامبرنوشته الان کجاست

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
قرآنی که دست ما هست همان قرآنی هست که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است فقط قرآنی که حضرت علی علیه السلام که از زبان پیامبر املاء می کردند به صورت ترتیب نزول بوده و الان دست امام مهدی علیه السلام است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
66 | سیده مائده | Iran - Ahvaz | ١٣:٥٢ - ٢١ آذر ١٣٩٧ |
سلام و خدا قوت

شنیدم قرآنی که الان دست ماست اخرین مرحله جمع آوریش در زمان عمر بوده.. و ظاهرا نگاشتن قرآن در زمان عمر اینطور بوده که یه نفر بیاد آیه رو بخونه و دو نفر به صحت این آیه شهادت بدن..
ولی یک آیه از قرآن فقط یک شاهد داشته و معروفه به ذوالشهادتین, میخواستم بدونم ایا این قضیه صحت داره یا نه؟ و درمورد کدوم یک از آیات قرآنه؟ اون شخص کیه؟؟؟؟

اگه اطلاعی در این مورد دارین ممنون میشم با من درمیون بزارید و به آیدی تلگرامم پیام بدین چون ممکنه دوباره نتونم بیام تو سایت
:@sydh_maedeh07

پاسخ:
با سلام
این مطلب در چندین جای صحیح بخاری آمده است:
أَنَّ زَيْدَ بن ثَابِتٍ رضي الله عنه قال نَسَخْتُ الصُّحُفَ في الْمَصَاحِفِ فَفَقَدْتُ آيَةً من سُورَةِ الْأَحْزَابِ كنت أَسْمَعُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَقْرَأُ بها فلم أَجِدْهَا إلا مع خُزَيْمَةَ بن ثَابِتٍ الْأَنْصَارِيِّ الذي جَعَلَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم شَهَادَتَهُ شَهَادَةَ رَجُلَيْنِ وهو قَوْلُهُ ) من الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا ما عَاهَدُوا اللَّهَ عليه
صحيح البخاري ج 3 ص 1033 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا

وَجَدْتُ من سُورَةِ التَّوْبَةِ آيَتَيْنِ مع خُزَيْمَةَ الْأَنْصَارِيِّ لم أَجِدْهُمَا مع أَحَدٍ غَيْرِهِ ) لقد جَاءَكُمْ رَسُولٌ من أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عليه ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ ( إلى آخِرِهِمَا
صحيح البخاري ج 4 ص 1720
البته هر دو روایت چندین بار در صحیح بخاری آمده است.
ذو الشهادتین خزیمة بن ثابت است که از اصحاب پیامبر است و در جنگ صفین بعد از عمار در رکاب امیرالمؤمنین به شهادت رسید و این لقب را خود پیامبر به ایشان دادند.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
67 | سید مرتضی | Iran - Tehran | ١٦:٥١ - ٠٥ شهریور ١٣٩٨ |
ایا قرآن در سوره عنکبوت، ضمیر مونث برای عنکبوت آورده! در حالیکه لفظ عنکبوت مذکر است!

پاسخ:
با سلام
خداوند در قرآن می فرماید:
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
سوره عنکبوت آیه 41
لفظ «العنکبوت» مذکّر نیست بلکه غالباً به صورت مؤنث به کار می رود و کاربرد مذکّر آن کمتر است!
ابن منظور لغت شناس مشهور می نویسد: «العَنْکَبُوتُ‏: دُوَیْبَّة تَنْسُجُ ... ، مؤَنثة، و ربما ذُکِّرت فی الشعر؛ ... قال الفراء: العَنْکَبُوت‏ أُنثى، و قد یُذَکِّرها بعض العرب ... قال: و التأْنیث فی العنکبوت‏ أَکثر ... قال المُبَرِّدُ: العَنْکَبُوتُ‏ أُنثى، و یذکَّر ...» (لسان العرب ؛ ج‏1 ؛ ص632)
زبیدی نیز می نویسد: «العَنْکَبُوت‏ مُؤَنَّثة و قد تُذَکَّرُ و عِبارة الأَزْهَرِیّ: و رُبَّمَا ذُکِّر فی الشعر ...» (تاج العروس من جواهر القاموس ؛ ج‏2 ؛ ص268)
بنابراین کاربرد آن در قرآن به صورت مؤنث، کاملاً مطابق با زبان رایج است.
برخی نیز گفته‌اند: تکنولوژی امروزی ثابت كردكه فقط عنكبوت ماده ميتواند تار بتند،در حالي كه عنكبوت مذكر(نر) از تارهاي خود فقط براي جابجايي بين درختان واماكن استفاده ميكندو قادر به تنيدن تار نيست
اگر خداوند متعال در آیه خود میفرمود کمثل العنكبوت اتخذ بيتا، آيه از نظر علمي خطا واشتباه است ولي خداوند متعال تاء مونث را در آيه آورد تا ايمان در دلهايمان تقويت گردد و بدانيم كه كلام حق است
موفق و مؤید باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
68 | علی اصغر | Germany - Bad Muenstereifel | ٢١:٤٤ - ٢٨ اسفند ١٤٠٢ |
سلام. آقای ابوالقاسمی در یک برنامه گفت حضرت علی یه عثمان گفتند قرآن را متحد کن و عثمان این را از حضرت شنید ولی اشتباهی که کرد بقیه را سوزاند. سند اینکه حضرت به او دستور دادند کجاست؟

پاسخ:
 با سلام
 
فيما نذكره من كتاب عليه جزء فيه اختلاف المصاحف تأليف أبي جعفر محمد بن منصور رواية محمد بن زيد بن مروان قال في السطر الخامس من الوجهة الأولة منه ما نذكره يتفق لنا ذكره من معانيه و هو أن القرآن جمعه على عهد أبي بكر زيد بن ثابت و خالفه في ذلك أبي و عبد الله بن مسعود و سالم مولى أبي حذيفة ثم عاد عثمان جمع المصحف برأي مولانا علي بن أبي طالب و أخذ عثمان مصحف أبي و عبد الله بن مسعود و سالم مولى أبي حذيفة فغسلها غسلا و كتب عثمان مصحفا لنفسه و مصحفا لأهل المدينة و مصحفا لأهل مكة و مصحفا لأهل الكوفة و مصحفا لأهل البصرة و مصحفا لأهل الشام‌
سعد السعود، ج 1 ص 278
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
 [1] [2]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب