2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
آيا در قضيه يوم الدار ، فرزندان عبد المطلب از 17 نفر تجاوز مي كرد ؟
کد مطلب: ٥١٥٨ تاریخ انتشار: ٢٧ شهریور ١٣٨٧ تعداد بازدید: 9372
پرسش و پاسخ » امامت و خلافت
آيا در قضيه يوم الدار ، فرزندان عبد المطلب از 17 نفر تجاوز مي كرد ؟

سؤال كننده : علي علوي ، عاشق اهل بيت و فدايي اهل بيت

توضيح سؤال :

يكي از احاديثي كه به حدّ تواتر از شيعه و سنّي روايت شده و از مهم ترين دلايل اثبات ولايت امير المومنين عليه السلام به شمار مي آيد ، حديث يوم الدار است . رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم ، خويشان و نزديكان خود از فرزندان عبد المطلب را كه در آن روز حدوداً چهل نفر بودند ، در خانه خود جمع و رسالت خود را به همراه خلافت امير المؤمنين عليه السلام به آن ها اعلام كرد .

برخي از مخالفين ؛ از جمله ابن تيميه حرّاني اشكال كرده اند كه اين روايت ، جعلي و موضوع است ؛ زيرا فرزندان عبد المطلب در آن روز به چهل نفر نمي رسيد ؛ بلكه از 17 نفر تجاوز نمي كرد .

شما چه جوابي از اين شبهه داريد ؟

پاسخ اجمالي :

1. اساسي ترين پاسخ اين است كه اگر چه رواياتي در اثبات چهل نفر بودن وجود دارد اما تعداد افراد حاضر در خانه حضرت هيچ دخالتي در اصل موضوع ندارد .

2 . ابن تيميه مي گويد : « اين روايت از روايات كذب بوده و لذا در هيچ كتاب معتبر روائي نيامده».

أن بني عبد المطلب لم يبلغوا أربعين رجلا حين نزلت هذه الآية ... هذا الحديث كذب عند أهل المعرفة بالحديث ... ولهذا لم يروه أحد منهم في الكتب التي يرجع إليها في المنقولات.

منهاج السنة ، ابن تيميه ، ج 7 ، ص 302 .

3 . با ذكر بعضي از منابع روائي معتبر اهل سنّت همچون :« مسند احمد حنبل» كه حديث انذار را نقل كرده اند ، عدم صحت ادعاي ابن تيميه ثابت مي گردد .

... ففعلت ما أمرني به، ثمّ دعوتهم له و هم يومئذ أربعون رجلاً يزيدون رجلاً أو ينقصونه، فيهم أعمامه أبو طالب وحمزة والعباس وأبو لهب ...

تاريخ الطبري ، ج 2 ، ص 62 و الكامل في التاريخ ، ج 1 ، ص 487 .

5 . تصحيح سند روايت يوم الدار .

الف : ابن جرير طبري طبق نقل متقي هندي در كنز العمال ، ج 13 ، ص 128 ، رقم 36408 .

ب : هيثمي در مجمع الزوائد ، ج8 ص 302 .

پاسخ تفصيلي :

اصل اين شبهه از ابن تيميه مطرح گرديده است ، او در كتاب خود براي ردّ حديث يوم الدار كه به حدّ تواتر رسيده است مي گويد :

أن بني عبد المطلب لم يبلغوا أربعين رجلا حين نزلت هذه الآية

فرزندان عبد المطلب به هنگام نزول اين آيه ( انذر عشيرتك الاقربين ) هرگز به چهل نفر نرسيدند ( پس اين كه مي گويند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم چهل نفر از عبدالمطلب را در خانه خود جمع كرد دروغ است پس اصل حديث يوم الانذار دروغ است )

منهاج السنة ، ابن تيميه ، ج 7 ، ص 302 .

اساسي ترين پاسخ :

پاسخ اساسي به اين شبهه ابن تيميه كه تعداد فرزندان عبدالمطلب چهل نفر نبودند اين است كه :

اگر چه رواياتي صحيح و معتبر در متون اهل سنّت مبني بر چهل نفر بودن آنها وجود دارد كه در ذيل خواهد آمد و نيز در بعضي از روايات به حدود چهل نفر و يا سي نفر اشاره شده است كه در حقيقت اين ها همه مي رساند كه تعداد افراد در اصل موضوع هيچ نقشي ندارد و اهميّت مطلب در تعداد افراد حاضر در مجلس نيست ؛ بلكه نكته اساسي در اصل وقوع اين ماجرا در خانه حضرت با حضور جمع كثيري از فرزندان عبدالمطلب و معرفي حضرت علي عليه السلام به عنوان خليفه و وزير و جانشين خود مي باشد ؛ حال خواه تعداد چهل نفر باشد يا سي نفر و يا كمتر و يا بيشتر !

امّا «ابن تيميه » در حقيقت تلاش نموده است تا نوري را كه خداوند سبحان بر افروخته را خاموش نمايد ؛ غافل از اين كه خود فرموده است :

يُريدُونَ لِيطفِئوُا نُورَ اللهِ بِاَفواهِهِم وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكاَفِروُنَ . الصفّ / 8 .

از اين رو ، گاهي با ايجاد شبهه در سند و گاهي در دلالت و متن در صدد بر آمده تا اصل وقوع يكي از مسلّم ترين مطالب تاريخي كه پس از نزول آيه شريفه « وَ اَنْذِرْ عَشيرَتِكَ الْاَقْرَبينَ » ( شعراء/ 2144) اتفاق افتاد را انكار نمايد ؛ لذا در كتاب خود پيرامون اين حديث متواتر و قطعي الصدور نزد شيعه و سنّي مي گويد :

هذا الحديث كذب عند أهل المعرفة بالحديث ، فما من عالم يعرف الحديث إلا وهو يعلم أنه كذب موضوع ،ولهذا لم يروه أحد منهم في الكتب التي يرجع إليها في المنقولات ، لأن أدني من له معرفة بالحديث يعلم أن هذا كذب ...

اين حديث نزد اهل معرفت به احاديث ، كذب محسوب مي گردد و كسي نيست كه اطّلاع و آگاهي به علم حديث داشته باشد ؛ مگر اين كه به كذب و دروغ بودن اين حديث علم و يقين پيدا كند ؛ از اين رو هيچ يك از آن هااين روايت را در منابع روائي نقل نكرده است ... .

منهاج السنة ، ابن تيميه ، ج 7 ، ص 302 .

منابعي كه حديث دار را نقل كرده اند :

همين جا لازم است اشاره كنيم كه اين روايت را احمد بن حنبل در مسند خويش جلد 1 صفحه 111 آورده و هيثمي بعد از نقل اين روايت مي گويد :

رواه أحمد ، ورجاله ثقات .

مجمع الزوائد ، هيثمي ، ج 8 ، ص 302 .

و نسائي در خصائص ، ص 133 ، حديث 66 اين روايت را آورده است .

همچنين بزّار ، طبراني در الاوسط آن را به اختصار و ابن إسحاق ، طبري ، طحاوي ، ابن أبي حاتم ، ابن مردويه ، أبي نعيم ، ضياء المقدسي و بسياري ديگر اين روايت را با سند صحيح ذكر كرده اند .

آيا فرزندان عبد المطلب به چهل نفر نمي رسيدند ؟

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در اولين روزهاي علني كردن بعثت خويش حدود چهل نفر( اگرچه در بعضي از نصوص سي نفر و يا مقداري كمتر و بيشتر گفته اند ) از فرزندان عبد المطلب را فرا خواند و با آشكار نمودن دعوت خويش شخصي را به عنوان برادر و وزير و وصي خود تعيين نمود تا به عنوان خليفه وجانش خود معرفي نمايد ؛ امّا هر بار كه حضرت اين اعلام همكاري را بيان نمودند هيچ كس جز علي بن ابي طالب عليهما السلام اين دعوت را اجابت نكرد .

ابن تيميه ، با مطرح كردن اين شبهه كه تعداد فرزندان عبد المطلب در آن روز به چهل نفر نمي رسيدند ، خواسته است كه اصل روايت را از اين طريق زير سؤال ببرد .

حال در اين جا به برخي از اسناد و متون تاريخي اهل سنّت كه هم بر اصل وقوع اين واقعه و هم بر چهل نفر بودن افراد شركت كننده در اين مجلس دلالت دارد ، اشاره مي كنيم .

اصل روايت :

طبري در تاريخ خود به نقل از امير المؤمنين عليه السلام مي نويسد :

عن علي بن أبي طالب قال: «لمّا نزلت هذه الآية علي رسول اللّه (ص): (وأنذر عشيرتك الأقربين) دعاني رسول اللّه (ص) فقال: يا علي، إنّ اللّه أمرني أن أنذر عشيرتي الأقربين...

اجمع لي بني عبد المطلب حتّي أكلّمهم وأبلّغهم ما أمرت به.

ففعلت ما أمرني به، ثمّ دعوتهم له و هم يومئذ أربعون رجلاً يزيدون رجلاً أو ينقصونه، فيهم أعمامه أبو طالب وحمزة والعباس وأبو لهب ...

چون اين آيه شريفه نازل گرديد كه « و انذر عشيرتك الاقربين » ( اي رسول ما ! نزديكان و اقوام خود را انذار نما ) رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مرا فرا خواند و فرمود : يا علي ! خداوند به من امر فرموده است تا نزديكان و اقوام خود را انذار نموده ( به دين اسلام دعوت نمايم ) ...

برو و فرزندان عبد المطلب را برايم دعوت نما تا با آنها صحبت نموده و ماموريت خود را به آنان ابلاغ نمايم .

من نيز آنچه را كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم امر فرموده بود را انجام داده و آنان را براي حضرت دعوت نمودم و در آن روز تعداد آنان چهل نفر مقداري كمتر و يا زيادتر بودند كه در بين آنان عمو هاي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ابوطالب و حمزه و عباس و ابو لهب نيز بودند ...

تاريخ الطبري ، ج 2 ، ص 62 و الكامل في التاريخ ، ج 1 ، ص 487 و البداية والنهاية ، ج 3 ، ص 53 و تفسير ابن كثير ، ج 3 ص363 ، و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج42 ، ص 48 و الكشف والبيان المعروف بتفسير الثعلبي ، ج 7 ص 182 و شواهد التنزيل ، ج1 ص 580 و420 و421 و486 و كنز العمال ، ج 13 ص 131 رقم 36419 ، المعجم الأوسط ، طبراني ، ج 2 ، ص 276 ، شواهد التنزيل ، حسكاني ، ج1 ، ص 486 و 543، 7 و الدر المنثور ، سيوطي ، ج5 ، ص 97 ، كنز العمال ، متقي هندي ، ج 13 ، ص 128 رقم 36408 .

تصحيح سند روايت :

جمعي از بزرگان علماي اهل سنت كه در ذيل اسامي آنها مي آيد ، سند روايت يوم الدار را تصحيح نموده اند :

1 . ابن جرير الطبري طبق نقل متقي هندي در كنز العمال: ج 13 ، ص 128 ، رقم 36408 .

2 . هيثمي در مجمع الزوائد ، ج8 ، ص 302 .

3 . أبو جعفرإسكافي : شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد ، ج13 ، ص 243 .

4 . حاكم نيشابوري در مستدرك الصحيحين ، ج 3 ، ص 132 .

5 . ذهبي در تلخيص المستدرك ، در حديثي طولاني .

6 . شهاب خفاجي در شرحش بر كتاب الشفاء از قاضي عياض .

7 . نسيم الرياض ، ج 3 ، ص 35 .

8 . نقل اين روايت (يوم الدار) در كتاب « المختاره» از ضياء مقدسي كه او خود را ملزم مي دانسته كه در كتابش روايتي را نقل نكند ؛ مگر آن كه از حيث سند صحيح و معتبر باشد گواه ديگري بر صحت و غير قابل خدشه بودن سند اين روايت مي باشد . كما اين كه بر اين مطلب گروهي شهادت داده اند از جمله : عبدالله بن صديق مغربي در كتاب رد اعتبار الجامع الصغير ، ص 42 .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | فرهاد.ف | Seychelles - Cascade | ١٢:٠٠ - ٢٧ شهریور ١٣٨٧ |
سلام عليكم !
براي افرادي كه هنوز در دل شكي در مورد اين حديث دارن :
حديث الانذار في الكامل في التأريخ ج1 ... بعد أن جمع رسول الله (ص) اهله وعمومته قال لعلي: انت اخي ووصيي وخليفتي فاسمعوا له واطيعوا - وسط الصفحة ستجد النص http://www.al-eman.com/Islamlib/viewchp.asp?BID=174&CID=18
آية وأنذر عشيرتك الاقربين. قول النبي (ص) من يضمن عنّي ديني ومواعيدي ويكون معي في الجنة ويكون خليفتي على ( أهلي) ؟ فقام علي (ع) .. طبعا أبدلوا كلمة خليفتي من بعدي ووضعوا كلمة خليفتي على أهلي . راجع النص في مسند أحمد ، رقم 841
http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?Doc=6&Rec=847
کتاب « حديث الدّار » ، السيّد علي الحسيني الميلاني ، http://www.aqaed.com/shialib/books/01/nadwe09/index.html
با تشكر و سپاس از زحمات بي دريغ شما !

قال الله تبارك و تعالي : فَبَشِّرْ عِبَاد . الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب‏ .الزمر /17 و 18 .

يا حق
2 | سلامات | Iran - Bandar-e Emam Khomeyni | ١٢:٠٠ - ٢٠ آبان ١٣٨٧ |
چطور سقيفه پنهاني چهار نفره بني ساعده قبول ميشود ولي حدود پنجاه بار تأكيد پيامبر اسلامي بر جانشين واقعي برحقش انكار و تضعيف مي شود؟
3 | محمد خشكباري | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ١٢ بهمن ١٣٨٧ |
با سلام كتاب سليم آيا معتبر است يا نه؟با تشكر

پاسخ:
سليم بن قيس الهلالى از تابعين و اصحاب امير المؤمنين عليه السّلام و متوفّاى در زمان إمام سجاد عليه السلام‌ است ، بدون هيچ شك و ترديد نزد علماء شيعة ثقة و مورد اعتماد است.

برقي متوفّاى سال 274 هق مي‌نويسد:

من الأولياء، من أصحاب أمير المؤمنين‏ عليه السلام
رجال البرقي، أحمد بن محمد بن خالد البرقي، (274 هق)، ص 4.

علّامه تستري در قاموس الرجال آورده است:
بل المفهوم من خبر الكشّي [104 - 167] أنّه مات في زمان السجاد عليه السلام
قاموس الرجال(معاصر)، ج 5 ، ص 235 ح 3356.

تنها يكي از علماي رجال (ابن غضائري متوفاي قرن پنجم) قائل به ضعف سليم بن قيس شده كه در رابطه با كتاب ابن غضائري و انتساب او به اين عالم جليل القدر سخن‌ها بسيار است كه اصحّ عدم صحّت انتساب اين كتاب به اين بزرگوار است.
و امّا در رابطه با كتاب سليم بن قيس اكثريت علماي اماميه قائل به اعتبار كتاب او شده‌اند. كه ما در اين‌جا ليستي از اين بزرگواران را در وثاقت سليم و نيز كتابش را مي‌آوريم:

وثاقت سليم بن قيس:
برقي متوفّاى سال 274 هق مي‌نويسد:
من الأولياء، من أصحاب أمير المؤمنين‏ عليه السلام
رجال البرقي، ص 4.

كشّي معاصر كليني متوفّاى 329 هق مي‌نويسد:
قال الباقر عليه السلام‌:‌‌‌‌ صدق سليم.
رجال الكشّي، ص 105 و 167.

شيخ مفيد متوفّاى 436 مي‌نويسد:
كان من شرطة الخميس.
الاختصاص، ص 3.

شيخ طوسي متوفّاى 460 مي‌نويسد:
صاحب أمير المؤمنين عليه السلام‌
رجال الشيخ ،ص 91 و ص 6.

علّامة حلّي متوفّاى 726 مي‌نويسد:
الوجه عندي، الحكم بتعديل المشار إليه.
خلاصة الأقوال في علم الرجال، ص 83 و ص 1.

سيّد تفرشي از أعلام قرن 11 مي نويسد:
وكان هذا الوجه الحكم بتعديله.
نقد الرجال، ص 159 و ص3.

استاد الكل علّامه وحيد بهبهاني متوفّاى 1205مي‌نويسد:
يترجّح في النظر عدالته.
تعليقة الوحيد على منهج المقال، ص172.

شيخ المحقق طه نجف متوفّاى 1323 مي‌نويسد:
ثقة.
إتقان المقال، ص 68.

و در جاي ديگر مي‌گويد:
والحقّ عندي تعديله.
إتقان المقال، ص 2295.

محقق مامقاني متوفّاى 1351 مي‌نويسد:
إنّ الرجل مشكور وإنّ الكتاب صحيح.
تنقيح المقال، ج 2 ، ص 52 رقم 5157.

سيدّ الأمين متوفّاى 1371 مي نويسد:
يكفي في وثاقته قول البرقي.
أعيان الشيعة، ج 7 ، ص 293.

محقق نمازي متوفّاى 1405 مي‌نويسد:
ممدوح، جليل.
مستدركات علم الرجال، ج 4 ، ص 116 رقم6471.

مرحوم آيت الله خوئي متوفّاى 1413 مي نويسد:
إنّه في نفسه ثقة جليل... وإنّ كتابه من الأصول المعتبرة بل من أكبرها، وإنّ جميع ما فيه صحيح قد صدر من المعصوم أو ممّن لابدّ من تصديقه وقبول روايته.
معجم رجال الحديث، ج 8 ، ص 220 رقم5391.

اعتبار كتاب سليم بن قيس:

نجاشي متوفّاى 450 هق او را در زمره يكي از سلف صالح از طبقه اوّل آورده است و مي‌گويد:
سليم بن قيس الهلالي له كتاب ، يكنّى أبا صادق.
رجال النجاشي، ص 4 و ص8 ،

همين مطلب را مرحوم آقاي خوئي از او نقل كرده است:
سليم بن قيس الهلالي له كتاب ، يكنّى أبا صادق.
معجم رجال الحديث، ج 9 ، ص 226.

شيخ نعماني متوفّاى 380 هق در كتاب اصول خود آورده است:
كتابه من الأصول (من أكبر كتب الأصول) التي ترجع الشيعة إليها ويعوّل عليها.
الغيبة، ص102.

سيّد بن طاووس متوفّاى 673 هق مي‌نويسد:
تضمّن الكتاب ما يشهد بشكره وصحّة كتابه.
التحرير الطاووسي، 136و 175.

شيخ حرّ عاملي متوفّاى 1101هق مي‌نويسد:
والذي وصل إلينا من نسخة سليم، ليس فيه شي‏ء فاسد.
وسائل الشيعة، ج3 ، ص 386.

علّامة مجلسي متوفّاى 1111هق مي‌نويسد:
الحق أنّ كتاب سليم من الأصول المعتبرة.
بحار الأنوار، ج 1 ص 32.

مرحوم آيت الله خوئي متوفّاى 1413هق مي نويسد:
... وإنّ كتابه من الأصول المعتبرة بل من أكبرها، وإنّ جميع ما فيه صحيح قد صدر من المعصوم أو ممّن لابدّ من تصديقه وقبول روايته.
معجم رجال الحديث، ج 8 ، ص 220 رقم5391.

محقق تستري متوفّاى 1414هق مي‌نويسد:
الحقّ في كتابه أنّ أصله كان صحيحاً، قد نقل عنه الأجلّة المشايخ.
قاموس الرجال، ج 5 ، ص 239، رقم3356.

كلمات مرحوم قهبائي در مجمع الرجال:
1 - قهبائي مؤلّف مجمع الرجال (قرن11) در ابتداي ترجمة «سليم» از رجال كشّي مي‌‌نويسد :
بأنّ أبان قرأ كتاب سليم على علي بن الحسين عليهما السلام قال: صدق سليم، رحمه اللّه عليه، هذا حديث نعرفه.
مجمع الرجال، ج3 ، ص 156

سپس در ادامه از كشّي نقل نموده‌است:

بأنّ أبان قال: فقدّر لي بعد موت عليّ بن الحسين‏ عليهما السلام، إنّي حججت فلقيت أبا جعفر محمّد بن علي عليهما السلام فحدّثت بهذا الحديث كلّه (أي كتاب سليم) لم أخط منه حرفاً فَاغْرَوْرَقَتْ عيناه ثمّ قال: «صدق سليم» قد أتى أبي بعد قتل جدّي الحسين عليه السلام‌ وأنا قاعد عنده، فحدّثه بهذا الحديث بعينه فقال له أبي: «صدّقت» قد حدّثني [أبي‏] وعمّي الحسن عليه السلام‌ بهذا الحديث عن أمير المؤمنين عليه السلام‌ فقالا: لك «صدّقت» قد حدّثك بذلك ونحن شهود ثمّ حدّثناه أنّهما سمعا ذلك من رسول اللّه.
مجمع الرجال، ج3 ، ص 156

آيا فرمايش امام باقر و امام صادق عليهما السلام در توثيق سليم كافي به نظر نمي‌رسد؟

2 – قهبائي در حاشيه آورده‌است:
عن رجال العقيلي: قال: كان سليم شيخاً متعبّداً له نور يعلوه.
مجمع الرجال، ج3 ، ص 155، الهامش الرقم (4)

3 – ونيز از علّامه حلّي نقل نموده كه گفته است:
الوجه عندي الحكم بتعديل المشار إليه والتوقّف في الفاسد من كتابه.
مجمع الرجال، ج3 ، ص 155، الهامش الرقم (4)

4 – از شهيد ثاني نقل نموده است :
وعن البرقي أيضاً أنّ سليماً هذا من جملة الأولياء من أصحاب عليّ عليه السلام‌، وشهد على مثل ذلك النجاشي في خطبة الكتاب.
مجمع الرجال، ج3 ، ص 155، الهامش الرقم (4)

اين‌ها همه عبارات علماي رجال در كتب رجالي بود امّا به علّت اختصار و عدم نياز به اقوال و نظرات ديگران كه در كتب فقهي و تفسيري و تاريخي و غيره ذكر شده نمي‌پردازيم.
---
البته اگر در بخش پرسش و پاسخ و نظرات جستجو نماييد راجع به سليم بن قيس و کتابش مطالب بيشتري پيدا مي کنيد
موفق و مؤيد باشيد
معاونت اطلاع رساني
4 | صادق | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٠٢ اسفند ١٣٨٧ |
با سلام و خسته نباشيد مطالب كه در مورد سليم بن قيس هلالي اورده ايد درست اما در كتاب ايشان روايات زيادي را از ابان ن عياش نقل ميكند كه ابان بن عياش نه پيش شيعه و نه سني ثقه نيست سوال قبلي بنده اين بود كه گويا واضح نبود و ادرس اين ئمطلب ر ا به من داد ه بوديد لطفا اين سوال را هم پاسخ بفرماييد؟ يا علي مدد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در همان آدرس فرستاده شده ،‌ توضيحاتي در مورد ابان بن ابي عياش و توثيق وي در كتب شيعه آمده است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5 | علي نوايي | Iran - Isfahan | ١٣:٣٧ - ٢١ ارديبهشت ١٣٩٢ |
سلام پاسخها همه كافي و وافي بود و تعداد در سنديت حديث خدشه وارد نمي كند گر چه تعداد هم متفاوت آمده ولي اي كاش بحثي درباره تعداد مي گرديد. گرچه من از تعداد درست اطلاعي ندارم ولي به چند نكته اشاره ميكنم. اول اينكه تعداد پسران عبدالمطلب به تفاوت ده يا دوازده پسر بوده اندكه در آن تاريخ حداقل هشت نفرشان حاضر بوده اند. حارث پسر بزرگ عبدالمطلب كه در حيات پدر وفات يافته بوده چند پسر داشته كه عبيده شهيد بدر يكي از آنهاست و ديگري ابوسفيان بن حارث است. ابوطالب چهار پسر كه كوچكترين آنها علي است. ابولهب دو پسر كه هر دو داماد پيامبر بودند. عباس حداقل يك پسر داشته و خود پيامبر هم يكي. حداقل تا اينجا بيست نفر. البته بايد گفت كه برخي از انها هم سن پيامبر و گاها بزرگتر بودند يعني بالاي چهل و سه سال داشتند. چرا كه عبدالله پدر پيامبر به غير از حمزه و عباس از ساير پسران عبدالمطلب كوچكتر بوده. من از ساير فرزندان عبدالمطلب نامي نياوردم ولي بايد گفت كه ممكن است اينها فقط جمعي از دعوت شدگان باشند چرا كه هاشم غير از عبدالمطلب حداقل يك پسر ديگر به نام اسد داشته كه پدر فاطمه بنت اسد مادر اميرالمومنين است. اگر منظور بني هاشم باشند كه تعداد بالاتر هم مي رود. اگر كسي به خاندان هاشم آگاهي كامل دارد بگويد تا تعداد واقعي مشخص گردد. اگر اميرالمومنين در سن سيزده سالگي در اين مجلس بوده بايد فكر كرد كه ساير همسنهاي او نيز بوده اند يا حتي كوچكتر . مثلا پسر خود پيامبر. همينها كه من شمردم بالاي بيست است و اگر دقيق تر باشد بالاي چهل هم مي رسد . البته همين بس كه از هفده بالاتر است.
6 | علي نوايي | Iran - Tehran | ١٤:٣٨ - ٢١ ارديبهشت ١٣٩٢ |
سلام اگر مطلب قبلي من را خوانده باشيد ميخاهم يک خلاصه و يک آمار را تقديمتان کنم. اول: عبدالله بن عبدالمطلب هشتمين پسر عبدالمطلب بود و حمزه و عباس از او کوچکتر بودند. عباس سه سال قبل از عام الفيل به دنيا آمد و حمزه هم سن پيامبر بود. يعني در ماجراي ذبح عبدالله احتمالا حضور نداشت و احتمالا تعداد پسران عبدالمطلب هماه دوازده نفر بوده. به هر حال اگر عبدالله سومين پسر عبدالمطلب از آخر باشد عموزاده هاي پيامبر سنشان در يوم الدار اکثرا بالاي چهل و سه سال يعني سن پيامبر در همان تاريخ خواهد بود و با توجه به اينکه پيامبر در آن تاريخ چند پسر داشته ) قاسم و عبدالله و طاهر( بايد گفت که انها هم پسران متعدد داشته اند. دوم : اگر اميرالمومنين با سن سيزده سال در آن مجلس بوده و طبق فرمايش خودشان از همه جوانتر بوده افراد با سن چهارده سال نيز در آن مجلس بوده اند. پسران عبدالمطلب 10 يا 12 نفر بوده اند که از بين آنها حارث و عبدالله از دنيا رفته بودند پس حداقل هشت نفر از انها شرکت داشته اند پسران حارث پنج يا شش نفر بوده اند و عبيده که در بدر شهيد شد از حمزه و در واقع از پيامبر بزرگتر بوده ابوطالب چهار پسر داشته که اميرالمومنين کوچکترين آنها بوده با سن سيزده و طالب چهل و سه سال و عقيل سي و سه سال داشته زبير يک پسر داشته که بعدها شهيد شده عباس در آن تاريخ حداقل يک پسر به نام فضل داشته گرچه يکي يا دو پسر ديگر را نيز برايش نام مي برند ابولهب سه پسر داشته که دو نفر داماد پيامبر بوده اند حمزه که دو پسر داشت و جمع اينان حداقل بيست و چهار است و رويات سي نفر تعدادي کمتر يا بيشتر بر اينها دلالت دارد گرچه افرادي مانند فرزندان حارث فرزندان بزرگ نيز داشته اند خداوند کافران و دشمان اميرمومنان را لعنت کند
7 | حسن م | Iran - Shahr-e Kord | ٢٤:٤٣ - ٢٨ شهریور ١٣٩٢ |
با عرض سلام و ادب و احترام.داستان فوق, که به داستان يوم الانذار شهرت دارد در منابع متعددي ذکر گرديده است. طبري آن را در تاريخ و نيز در تفسير خود و ابن اثير در کتاب الکامل و احمد بن حنبل نيز در مواضع گوناگوني از مسند خويش آورده است, بدون آنکه در سند آن خدشه اي وارد سازند. اما نکته جالب توجه آن است که برخي از دانشمندان اهل سنت, جمله پيامبر را که فرمود: (فايکم يوازرني علي هذا الامر علي ان يکون اخي و وصيتي و خليفتي فيکم ) و نيز عبارت ايشان را که با اشاره به علي(ع) فرمود: (ان هذا اخي و وصيي و خليفتي فيکم) را تحريف کرده اند. براي مثال, طبري اين روايت را به همين شکل در تاريخ خود نقل کرده, اما در تفسير خود (تفسير جامع البيان) عبارت را تغيير داده و لفظ وصي و خليفه را حذف و روايت را اين چنين نقل کرده است:(فايکم يوازرني علي هذا الامر علي ان يکون اخي و کذا و کذا ... ان هذا اخي و کذا وکذا ). (تفسير جامع البيان ج 19 ص 75) .دلالت اين حديث بر جانشيني بلا فصل حضرت علي(ع) براي پيامبر(ص) بسيار روشن و بي نياز از هر گونه توضيحي است که حتي خود علماي اهل سنت متوجه اين موضوع شده وبا دستان امانت دار خود دست به تحريف روايت زده اند. با تشکر
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها