2024 April 25 - پنج شنبه 06 ارديبهشت 1403
چرا حضرت علي (ع) نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبكر و عثمان گذاشت؟
کد مطلب: ٥١٣٧ تاریخ انتشار: ١٣ تير ١٣٩٤ تعداد بازدید: 617905
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
چرا حضرت علي (ع) نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبكر و عثمان گذاشت؟

طرح شبهه:

شيعيان ادعا مي كنند كه خليفه اول و دوم به خانه فاطمه (رضي الله عنها) حمله كرده اند؛ در حالي كه همه مي دانيم علي رضي الله عنه چند تن از فرزندان خود را به نام هاي خلفا ـ همان هايي كه ادعا مي شود قاتل فاطمه بوده اند ـ نام گذاري كرده است. اين نشان مي دهد كه خلفا از اين تهمت ها بري هستند. آيا كسي نام فرزندانش را از نام قاتل زنش مي گذارد؟

نقد و بررسي:

پاسخ اجمالي:

نام گذاري به نام ابوبكر:

اولاً: اگر قرار بود كه امير مؤمنان عليه السلام نام فرزندش را ابوبكر بگذارد، از نام اصلي او (عبد الكعبه، عتيق، عبد الله و... با اختلافي كه وجود دارد) انتخاب مي كرد نه از كنيه او؛

ثانيا: ابوبكر كنيه فرزند علي عليه السلام بوده و انتخاب كنيه براي افراد در انحصار پدر فرزند نمي باشد؛ بلكه خود شخص با توجه به وقايعي كه در زندگي اش اتفاق مي افتاد كنيه اش را انتخاب مي كرد.

ثالثاً: بنا بر قولي، نام اين فرزند را امير مؤمنان عليه السلام، عبد اللّه گذارد كه در كربلا سنّش 25 سال بوده است.

ابو الفرج اصفهاني مي نويسد:

قتل عبد الله بن علي بن أبي طالب، وهو ابن خمس وعشرين سنة ولا عقب له.

عبد الله بن علي 25 ساله بود كه در كربلا به شهادت رسيد.

الاصفهاني، أبو الفرج علي بن الحسين (متوفاي356)، مقاتل الطالبيين، ج 1، ص 22.

بنا براين سال ولادت عبد الله در اوائل خلافت حضرت علي عليه السلام بوده كه حضرت در آن دوره تندترين انتقاد ها را از خلفاي پيشين داشته است.

نام گذاري به نام عمر:

اولاً: يكي از عادات عمر تغيير نام افراد بود و بر اساس اظهار مورخان شخص عمر اين نام را بر او گذازد و به اين نام نيز معروف شد.

بلاذري در انساب الأشراف مي نويسد:

وكان عمر بن الخطاب سمّي عمر بن عليّ بإسمه.

عمر بن خطاب، فرزند علي را از نام خويش، «عمر» نام گذاري كرد.

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1، ص 297.

ذهبي در سير اعلام النبلاء مي نويسد:

ومولده في أيام عمر. فعمر سماه باسمه.

در زمان عمر متولد شد و عمر، نام خودش را براي وي انتخاب كرد.

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 4، ص 134، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

عمر بن الخطاب، اسم افراد ديگري را نيز در تاريخ تغيير داده است كه ما فقط به سه مورد اشاره مي كنيم:

1. إبراهيم بن الحارث بـ عبد الرحمن.

عبد الرحمن بن الحارث.... كان أبوه سماه إبراهيم فغيّر عمر اسمه.

پدرش اسم او را ابراهيم گذاشته بود؛ ولي عمر آن را تغيير داد و عبد الرحمن گذاشت.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 5، ص 29، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412 - 1992.

2. الأجدع أبي مسروق بـ عبد الرحمن.

الأجدع بن مالك بن أمية الهمداني الوادعي... فسماه عمر عبد الرحمن.

عمر بن الخطاب، اسم اجدع بن مالك را تغيير داد و عبد الرحمن گذاشت.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 1، ص 186، رقم: 425، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412 - 1992.

4 ثعلبة بن سعد بـ معلي:

وكان إسم المعلي ثعلبة، فسماه عمر بن الخطاب المعلي.

نام معلي، ثعلبه كه عمر آن را تغيير داد و معلي گذاشت.

الصحاري العوتبي، أبو المنذر سلمة بن مسلم بن إبراهيم (متوفاي: 511هـ)، الأنساب، ج 1، ص 250.

ثانياً: ابن حجر در كتاب الاصابة، باب «ذكر من اسمه عمر»، بيست و يك نفر از صحابه را نام مي برد كه اسمشان عمر بوده است.

1. عمر بن الحكم السلمي؛ 2. عمر بن الحكم البهزي؛ 3 . عمر بن سعد ابوكبشة الأنماري؛ 4. عمر بن سعيد بن مالك؛ 5. عمر بن سفيان بن عبد الأسد؛ 6. عمر بن ابوسلمة بن عبد الأسد؛ 7. عمر بن عكرمة بن ابوجهل؛ 8. عمر بن عمرو الليثي؛ 9. عمر بن عمير بن عدي؛ 10. عمر بن عمير غير منسوب؛ 11. عمر بن عوف النخعي؛ 12. عمر بن لاحق؛ 13. عمر بن مالك؛ 14. عمر بن معاوية الغاضري؛ 15. عمر بن وهب الثقفي؛ 16. عمر بن يزيد الكعبي؛ 17. عمر الأسلمي؛ 18. عمر الجمعي؛ 19. عمر الخثعمي؛ 20. عمر اليماني. 21. عمر بن الخطاب.

العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج4، ص587 ـ 597، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412 - 1992.

آيا اين نام گذاري ها همه به خاطر علاقه به خليفه دوم بوده؟!.

نام گذاري به نام عثمان:

اولاً: نام گذاري به عثمان، نه به جهت همنامي با خليفه سوم و يا علاقه به او است؛ بلكه همانگونه كه امام عليه السلام فرموده، به خاطر علاقه به عثمان بن مظعون اين نام را انتخاب كرده است.

إنّما سمّيته بإسم أخي عثمان بن مظعون.

فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون ناميدم.

الاصفهاني، أبو الفرج علي بن الحسين (متوفاي356)، مقاتل الطالبيين، ج 1، ص 23.

ثانياً: ابن حجر عسقلاني بيست و شش نفر از صحابه را ذكر مي كند كه نامشان عثمان بوده است، آيا مي شود گفت: همه اين نام گذاري ها چه پيش و چه پس از خليفه سوم به خاطر او بوده است

1. عثمان بن ابوجهم الأسلمي؛ 2. عثمان بن حكيم بن ابوالأوقص؛ 3. عثمان بن حميد بن زهير بن الحارث؛ 4. عثمان بن حنيف بالمهملة؛ 5. عثمان بن ربيعة بن أهبان؛ 6. عثمان بن ربيعة الثقفي؛ 7. عثمان بن سعيد بن أحمر؛ 8. عثمان بن شماس بن الشريد؛ 9. عثمان بن طلحة بن ابوطلحة؛ 10. عثمان بن ابوالعاص؛ 11. عثمان بن عامر بن عمرو؛ 12. عثمان بن عامر بن معتب؛ 13. عثمان بن عبد غنم؛ 14. عثمان بن عبيد الله بن عثمان؛ 15. عثمان بن عثمان بن الشريد؛ 16. عثمان بن عثمان الثقفي؛ 17. عثمان بن عمرو بن رفاعة؛ 18. عثمان بن عمرو الأنصاري؛ 19. عثمان بن عمرو بن الجموح؛ 20. عثمان بن قيس بن ابوالعاص؛ 21. عثمان بن مظعون؛ 22. عثمان بن معاذ بن عثمان؛ 23. عثمان بن نوفل زعم؛ 24 . عثمان بن وهب المخزومي؛ 25. عثمان الجهني؛ 26. عثمان بن عفان.

العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 4، ص 447 ـ 463، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412 - 1992.

پاسخ هاي تفصيلي

1. هيج اسمي (غير از نام هاي خداوند باري تعالي) انحصاري نيست كه مختص يك نفر باشد؛ بلكه گاهي يك اسم براي افراد زيادي انتخاب مي شد كه با همان نام هم شناخته مي شدند و هيچ محدوديتي در اين زمينه در بين اقوام و ملل وجود نداشته است؛ بنابراين، نام هايي از قبيل ابوبكر و عمر و عثمان از نام هاي مرسومي بوده است كه بسياري از مردم زمان پيامبر و ياران واصحاب آن حضرت، و نيز ياران و دوستان و اصحاب امامان شيعه به همين نامها معروف و مشهور بوده اند، مانند:

أبوبكر حضرمي، ابوبكر بن ابوسمّاك، ابوبكر عياش و ابوبكر بن محمد از اصحاب امام باقر و صادق عليهما السلام.

عمر بن عبد اللّه ثقفي، عمر بن قيس، عمر بن معمر از اصحاب امام باقر عليه السلام. و عمر بن أبان، عمر بن أبان كلبي، عمر بن ابوحفص، عمر بن ابوشعبة! عمر بن اذينة، عمر بن براء، عمر بن حفص، عمر بن حنظلة، عمر بن سلمة و... از اصحاب امام صادق عليه السلام.

عثمان اعمي بصري، عثمان جبلة و عثمان بن زياد از اصحاب امام باقر عليه السلام، و عثمان اصبهاني، عثمان بن يزيد، عثمان نوا، از اصحاب امام صادق عليه السلام.

2. شكي نيست كه شيعيان از يزيد بن معاويه و اعمال زشت او تنفر شديدي داشته و دارند؛ ولي در عين حال مي بينيم كه در بين شيعيان و اصحاب ائمه عليهم السلام كساني بوده اند كه نام شان يزيد بوده است؛ مانند:

يزيد بن حاتم از اصحاب امام سجاد عليه السلام. يزيد بن عبد الملك، يزيد صائغ، يزيد كناسي از اصحاب امام باقر عليه السلام؛ يزيد الشعر، يزيد بن خليفة، يزيد بن خليل، يزيد بن عمر بن طلحة، يزيد بن فرقد، يزيد مولي حكم از اصحاب امام صادق عليه السلام.

حتي يكي از اصحاب امام صادق عليه السلام، نامش شمر بن يزيد بوده است.

الأردبيلي الغروي، محمد بن علي (متوفاي1101هـ)، جامع الرواة وإزاحة الاشتباهات عن الطرق والاسناد، ج 1 ص 402، ناشر: مكتبة المحمدي.

آيا اين نام گذاري ها مي تواند دليل بر محبوبيت يزيد بن معاويه نزد ائمّه و شيعيان آنان باشد؟

3. نامگذاري فرزندان روي علاقه پدر و مادر به افراد و شخصيت ها صورت نمي گرفت و گر نه بايد همه مسلمانان، نام فرزندان خود را به نام رسول اكرم صلي الله عليه وآله نامگذاري مي كردند.

اگر نامگذاري به خاطر ابراز محبت به شخصيت ها بود، چرا خليفه دوم به سراسر ممالك اسلامي بخشنامه كرد كه كسي حق ندارد فرزندش را به نام رسول خدا صلي الله عليه وآله نامگذاري كند؟

ابن بطال و ابن حجر در شرحشان بر صحيح بخاري مي نويسند:

كتب عمر إلي أهل الكوفة الا تسموا أحدًا باسم نبي.

إبن بطال البكري القرطبي، أبو الحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 9، ص 344، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 10، ص 572، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

عيني در عمدة القاري مي نويسد:

وكان عمر رضي الله تعالي عنه كتب إلي أهل الكوفة لا تسموا أحدا باسم نبي وأمر جماعة بالمدينة بتغيير أسماء أبنائهم المسمين بمحمد حتي ذكر له جماعة من الصحابة أنه أذن لهم في ذلك فتركهم.

العيني، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 15، ص 39، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

4. نام يكي از صحابه «عمر بن ابوسلمة قرشي» است كه پسر خوانده رسول اكرم صلي الله عليه وآله از امّ سلمه بوده است، از كجا اين نام گذاري به خاطر علاقه حضرت امير عليه السلام به اين پسر خوانده پيامبر گرامي صلي الله عليه وآله نبوده است؟

5. بنا به نقل شيخ مفيد نام يكي از فرزندان امام مجتبي عليه السلام عمرو بوده است، آيا مي شود گفت: كه اين نامگذاري به خاطر همنامي با اسم عمرو بن عبدود و يا عمرو بن هشام (ابوجهل) بوده است؟

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري، البغدادي (متوفاي413 هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج 2، ص 20، باب ذكر ولد الحسن بن علي عليهما ، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

6. با توجه به آن چه كه در صحيح مسلم از قول عمر بن خطاب آمده است، نظر حضرت امير عليه السلام نسبت به ابوبكر و عمر اين بود كه آنان دروغگو، گنهكار، فريبكار و خائن بوده اند، وي خطاب به علي عليه السلام و عباس مي گويد:

فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- وَوَلِيُّ أَبِي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.

پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت: من جانشين رسول خدا هستم، شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده ات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را.

ابوبكر گفت: رسول خدا فرموده است: ما چيزي به ارث نمي گذاريم، آن چه مي ماند صدقه است و شما او را دروغگو، گناه كار، حيله گر و خيانت كار معرفي كرديد و حال آن كه خدا مي داند كه ابوبكر راستگو، دين دار و پيرو حق بود.

پس از مرگ ابوبكر، من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن، دروغگو حيله گر و گناهكار خوانديد.

النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

و در روايتي كه در صحيح بخاري وجود دارد، امير مؤمنان عليه السلام، ابوبكر را «استبدادگر» مي داند:

وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ وَكُنَّا نَرَي لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم نَصِيبًا.

تو به زور بر ما مسلط شدي، و ما بخاطر نزديك بودن به رسول اكرم (ص) خود را سزاوار تر به خلافت مي ديديم.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ - 1987م.

و در روايت ديگري خود شيخين نقل كرده اند كه امير مؤمنان عليه السلام حتي دوست نداشت، چهر عمر را ببيند:

فَأَرْسَلَ إلي أبي بَكْرٍ أَنْ ائْتِنَا ولا يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ - 1987م.

آيا با توجه به اين موضعگيري هاي تند امير مؤمنان عليه السلام در برابر خلفا، مي شود ادعا كرد كه حضرت به خاطر علاقه به خلفاء اسم فرزندان خود را همنام آنان قرار داده است؟

7. اهل سنت ادعا مي كنند كه اين نامگذاري ها همگي به خاطر روابط خوب امام علي عليه السلام باخلفا بوده است. اگر چنين است، چرا خلفاء نام حسن وحسين را كه فرزندان رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز بوده اند، براي فرزندان خويش انتخاب نكرده اند؟

آيا دوستي مي تواند يك طرفه باشد؟

نتيجه:

نامگذاري فرزندان امير مؤمنان عليه السلام به نام هاي خلفا، خدمتي به حُسن روابط ميان امير مؤمنان و خلفا نمي كند و از آن نمي توان براي انكار شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها استفاده كرد.

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
761 | محمدي | | ١٤:٢٥ - ١٤ مرداد ١٣٩٢ |
من بسيار تعجب ميکنم از بعضي از دوستان.....به فرض که ابي بکر هم يارغار بوده .آيا نشستن درکنار پيامبر با ارزش تره يا خوابيدن در بستر پيامبر؟؟آنهم شجاعانه و بدون ترس و در راه خدا..... _ابن ابي الحديد معتزلي_(دانشمند اهل تسنن)از استادش _ابوجعفر اسکافي_نقل ميکنه که استادم گفت=اولا اين حديث(حديث خوابيدن علي در بستر پيامبر)به حد تواتر رسيده و جز انسان مجنون کسي آنرا انکار نميکند.ثانيا خوابيدن علي آن شب در بستر پيامبر از مصاحبت ابي بکر با پيامبر در غار برتر است زيرا=اولا علي انس و محبت ديرينه و مستحکم و الفت شديدي با پيامبر خدا_ص_داشت و وقتي از آن حضرت جدا شد آن همنشيني(موقتا)از بين رفت و ابي بکر همنشين آن حضرت شد پس آنچه علي از درد فراق تحمل ميکرد موجب ثواب بيشتري برايش ميشد زيرا ثواب به اندازه مشقت ميباشد. ثانيا ابابکر تمايل به خروج از مکه داشت و قبلا هم به تنهايي از مکه خوارج شده بود و به ماندن تمايلي نداشتو وقتي با پيامبر_ص_از مکه خارج شد مطابق با ميل و هوا و هوسش بود پس براي او فضيلتي آنچنان نيست که بتواند با فضيلت تحمل مشقت علي و سينه سپر کردن در برابر شمشيرها و سنگ بارانها برابري کند.(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد) جالبه حتي اگر هم فرض کنيم که ابي بکر يار غار بود بيبن دانشمند سني چي ميگه دربارش. اگر اين سخن ابوجعفر اسکافي راسته بازهم به ضرر اهل تسنن هست و اگر هم دروغه بازهم از خود منبع اهل تسنن گرفته شده.!!!
762 | عاشق حضرت زهرا_س_ | | ٢٤:٢٧ - ١٤ مرداد ١٣٩٢ |
سخنم با تمام برادران و خواهران اهل تشيع و اهل تسنن هست. قصدم توهين به هيچ كسي نيست. اما كسي كه ادعاي رابطه خوب امام علي رو با خلفا داره بي اطلاعي و بي خبري خودش رو در مورد منابع روايي فريقين_شيعه و سني_اعلام ميكنه. اولا از دوستان محترم سني ميخوام در غالب يك آيه و حديث صحيحي كه مورد قبول شيعه و سني باشد اثبات كنند كه انتخاب خليفه و امام بايد با شورا’ باشه.؟؟ حتي اگر فرض كنيم(گفتم به فرض)كه بله بايد با شورا انتخاب بشه... اما جناب ابي بكر با كدام شورا به خلافت رسيد؟؟؟از امام علي شعري درباره اين مسئله نقل شده كه به ابي بكر فرمود=اگر ادعا ميكني با شوراي مسلمين به خلافت رسيدي اين چه شورايي بود كه راي دهندگان حضور نداشتند و اگر خويشاوندي را حجت مي آوري ديگران از تو به پيامبر نزديك تر و سزاوار ترند. در شورا بانگ انصار بلند شد كه ما فقط با علي بيعت ميكنيم .خود عمر ميگه=سر و صدا و همهمه حاضران از هر طرف برخواست و از گوشه و سخنان نامفهوم از هر گوشه كنار شنيده ميشد تا آنجا كه ترسيدم اختلاف موجب از هم گسيختگي شيرازه كار ما شود...اين بود كه به ابي بكر گفتم=دستت را دراز كن تا با تو بيعت كنم. بعد از آنكه در تاريخ ميخوانيم كه امت يتيم شده رسول الله_ص_بهم ريخته و هركس به سويي چشم دوخته و در اين ميان ابي بكر و عمر خلافت را به يكديگر تعارف ميكنن عمر به ابوبكر رو ميكند و ميگويد=دستت را بده تا با تو بيعت كنم و ابي بكر به عمر ميگويد=نه تو دستت را بده تا با تو بيعت كنم..!(تاريخ طبري) همين طور در چندجا از دوستان بزرگوار سني شنيدم كه اجماع امت رو يكي از دلايل خلافت ابي بكر ميدانند.به فرض هم كه اجماع دليل محكمي باشه.....اما كدام اجماع؟؟؟در ادامه نام افرادي از صحابه رسول الله_ص_رو ميارم كه با خلافت ابي بكر كاملا مخالف بودن. 1=خود عمر!!....عمربن خطاب در سال آخر زندگي هنگامي كه در حج بود شنيد كه عمار گفته=بيعت با ابوبكر لغزشي بود كه در آخر پديدار شد اگر عمر از دنيا برود ما با علي بيعت ميكنيم.(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد معتزلي سني)اين گفتار عمر را پريشان كرد.وقتي به مدينه رسيد بالاي منبر رفت و گفت=بيعت با ابي بكر لغزش و اشتباهي بود كه انجام گرفت و گذشت آري چنين بود...!(صحيح بخاري_تاريخ يعقوبي_انساب الاشراف_شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد_سيره ابن هشام و....) 2=فضل بن عباس (پسرعموي پيامبر) 3=عتبه بن ابي لهب. 4=سلمان. 5=ابي ذر. 6=مقداد بن عمرو. 7=نعمان بن عجلان. 8=ام مسطح بن اثاثه 9=زني از بني نجار. 10=ابوسفيان. 11=خالدبن سعيد. 12=سعدبن عباده. 13=سعدبن عباده. 14=معاويه. 15=مالك بن نويره. و............. همينطور امام علي_ع_هم در سخني به خليفه سوم_عثمان بن عفان_فرمودن=.........به خدا نميدانم با تو چه بگويم؟.......پسر ابي قحافه(ابي بكر)و پسر خطاب(عمر)در عمل به حق از تو بهتر نبودند.... خيلي هم دوست دارم اين نكته رو بگم كه با گفتن و ادعا كردن برخي از دوستان شيعه و تشيع باطل و ناحق نميشه.ما دوستداران اهل بيت با دليل به دنيا اومديم و با دليل زندگي ميكنيم و با دليل از دنيا ميريم. ما فرزندان ام ابيها بضعه مصطفي بانو فاطمه الزهرا_س_هستيم.آيا درسته كه مادر ما از خليفه اول و دوم _ابي بكر و عمر_خشمناك باشه ولي ما آنها رو دوست خود بگيريم؟؟؟؟به عمرم قسم كه فرزند كريم و بزرگوار چنين كاري نميكنه. قال رسول الله _صلي الله عليه و آله_=فاطمه بضعه مني فمن اغضبها اغضبني.....ترجمه=رسول خدا ميفرمايند=فاطمه پاره تن من است هركس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.(اسناد اهل سنت=صحيح بخاري_نظم دررالمسطين_الآحاد و المثاني_فتح الباري_كنزالعمال_فيض القدير_ينابيع الموده.) قال رسول الله لفاطمه=ان الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك......ترجمه=رسول خدا به بانو فاطمه فرمود=همانا خداوند به غضب تو غضب ميكند و به خشنودي تو خشنود ميشود.(اسناد اهل سنت=مستدرك علي الصحيحين_ينابيع الموده_كنزالعمال_الاصابه_تهذيب التهذيب_مجمع الزوائد_ميزان الاعتدال_اسدالغابه_السقيفه و الفدك_معجم الكبير_مسند ابي يعلي_الآحاد و المثاني.) آيا ميدانيد فاطمه كه خشم او خشم خداست برچه كساني خشمگين بود؟؟ ابن ابي الحديد-عالم سني_ميگه=صحيح نزد من اين است كه همانا فاطمه(ع)از دنيا رفت در حالي كه بر ابي بكر و عمر غضبناك بود.-شرح نهج البلاغه_ فوجدت فاطمه علي ابي بكر في ذلك فهجرته......ترجمه=فاطمه بر ابي بكر غضب نمود و با او قطع رابطه كرد.(اسناد اهل سنت=صحيح بخاري_صحيح مسلم_طبقات ابن سعد_تاريخ المدينه_مشكل الآثار-السقيفه و الفدك_مسندالشاميين_سير اعلام النبلا’_شرح نهج البلاغه_اعلام النسا_عمده القاري_صحيح ابن حبان.) فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.....ترجمه=فاطمه دختر رسول بر ابي بكر خشم گرفت و از او كناره گيري كرد و آن دوري از ابي بكر پيوسته استمرار يافت تا بانو از دنيا رفت(به شهادت رسيد)س=اسناد اهل سنت=صحيح بخاري_السنن الكبري_مسند احمد_سيره النبويه_البدايه و النهايه_فتح الباري ) خداوند تعالي در قرآن كريم ميفرمايد=اي كساني كه ايمان آورده ايد هرگز قومي را كه خداوند برآنان غضب كرده ولي و سرپرست خود نگيريد.
763 | خاطره | | ٢٠:١٩ - ١٧ مرداد ١٣٩٢ |
شماره ي754، اي كاش به جاي بازي با حروف و اعداد،كمي مخت رو بكار بگيري!!! مگه قرآن ،نقشه ي گنجه كه اينجوري داري رمزگشايي ميكني؟ حالا كه خيلي واردي، پس جاي بقيه ي اماماتون و بخصوص صاحب الزمان رو توي قرآن به ما نشون بده. فكر كن اگر به احتمال 1% فقط 1% ، حرفاي سني ها درست باشه ، چطور ميخواي با اين همه توهين ، جوابگو باشي؟ اصلا جوابي نميمونه!!!
764 | it | | ٢٠:٢٣ - ١٨ مرداد ١٣٩٢ |
هي تر حيوووووووووووووووو....
عالي بود...
765 | عاشق حصرت صاحب الزمان-عج- | | ١١:٢٦ - ١٩ مرداد ١٣٩٢ |
خواهر گرامي خاطره جان!چرا شما کمي احتمال نميدين به قول خودتون فقط 1درصد فقط1 درصد؟که شيعيان درست بگن؟چرا؟مگه در قرآن نخونديم که ميفرمايد=بقيت الله براي شما بهتر است......بقيت الله صاحب الزمان است صاحب الزمان حجت باقي مانده خدا در زمين است.
قرآن رو رسول خدا و اهل بيت تفسير ميکنن چيزي که شماره 754نوشته بودن تفسيربود.
خدا در سوره نساء آيه 59 ميفرمايد=((اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم))ماکه خدا و رسول را ميشناسيم و بايد اطاعتشان کنيم اما اولي الامر چه کساني هستند؟؟که اطاعت از ايشان در کنار اطاعت از رسول خدا آمده؟؟قبل از اينکه تفسيرش رو از کتب اهل تسنن بگم ميخوام بگم که به نظرشما عزيزان چه کساني شايسته امامت و خلافت هستند؟آيا بايد از ابي بکر پيروي کرد که پاسخ سوال شخصي که راجع به ميراث کلاله از او کرد را نميداند و از مغيره بن شبعه از گدايي علم ميکنه؟؟و از جنگ هاي سرنوشت ساز اسلام فرار ميکرد؟؟يا از عمر که خشونت و بي اطلاعي او از قران و علم و جسارت هايش به رسول خدا مشهوره؟؟يا از عثمان که غارت بيت المال و اسرافش و شهوت حکومت باعث شد مردم عصباني شدند و او را به قتل رساندن؟؟آياانهاسزاوار اطاعت اند يا علي که رسول خدا در باره او ميفرمايد=من شهر علمم و علي در آن.؟
در کتب شما عزيزان مانند ينابيع الموده و فرائدالمسطين و شرح احقاق الحق آمده که اولي الامر =علي حسن و حسين و علي و محمد و جعفر و موسي و علي و محمد و علي و حسن و صاحب الزمان هستند.يعني همان امامان اثني عشريه.
در کتب شما فراوان راجع به صاحب الزمان آمده مثلا رسول خدا ميفرمايند=قيامت برپا نميشود تا اينکه زمين پراز ظلم و جور شده باشد.و فرمودند=سپس مردي از عترتم_يا از اهل بيتم_قيام ميکند و زمين را پر از عدل و داد مينمايد همانگونه که پر از ظلم و جور شده است._صحيح ابن حبان و مسند احمد_
ما بعد از تورات در زبور نوشتيم که يقينا بندگان نيکوکار من زمين را وارث خواند شد.انبياء/105
766 | bisetareh | | ٢٤:٠٠ - ١٩ مرداد ١٣٩٢ |
خاطره خاطرت رو کدر نکن برو حروف ابجد رو ياد بگير توم بش ميرسي قرآن پر از اسرار است تونستي يکيم تو در مدح غاصبين پيدا کن ياطبق اعداد ابجد اينا رو زد کن
767 | سيد وحدت هاشمي | | ٠٥:١٤ - ٢٢ مرداد ١٣٩٢ |
احتمالا خاطره خانم کارتون زياد ميبيني برو کمي مطالعه کن شايد بزرگ که شدي تونستي کتاب هاي اهل سنت بخوني ميبيني که يه چيزايي هست که وقتي بخونيد تازه متوجه ميشي دزدان درياي کارايب 1 تا 4 از رو اين کتابا نوشتن تازه يه فيلم جديدم از شجاعت حضرت عمر و سرعت بالاي ايشان در فرار از جنگها و خوردن سوسمار، و خاطرات مادر جناب عمر ودر حال ساخته حالا برو. بخواب دير وقته!!!
768 | فرشيد .م | | ٢١:٢٨ - ٢٢ مرداد ١٣٩٢ |
بسيار متاسفم از ادبيات مناظره .فكر نميكنم مذاهب كاتوليك و بروتستان و ارتودوكس اينگونه مناظره كنند .اگر كسى پيرو عقيده حق باشد با اين ادبيات نميتواند از عقيده اش دفاع كند .مسلمانان بدستور خداوند وظيفه دارند پيرو اهل بيت و قران باشند .
769 | سعيد جابري | | ٠٨:٥٤ - ٢٣ مرداد ١٣٩٢ |
س نزديك چهل سالمه وقتي اخر دبيرستان بودم به همه چيز شك كردم البته اونموقع قران نمي خواندم و از نماز هم فراري بودم به بهشت ودوزخ به قيامت به رستاخيز به ديده شك مينگريستم ولي يادمه هيچ وقت مسخره نميكردم و از ته دل ازخدا خواستم اون دنيا را به من نشان دهد خصوصا مي خواستم ببينم واقعيت اين شيعه وسني چيست من فقط بايد ببينم وگرنه به هيچصراطي مستقيم نمي شدم وازحضرت حق خواستم استثناعا به من يكي نشون بده البته با حالات خاصي در مكان و زمانهاي خاص بدون اينكه از قبل انتخاب كنم خواستم كه الان هرگز دوباره نه ميخوام به من نشون بده و نه جراتش دارم اي كاش ميتونيتم انچه ديدم و شنيدم را بگم هر بار كه خواستم بگم در حالي كه شروع كرده بوزم ودوستم مشتاق و حريص شنيدن بود دوباره همان حال بمن دست ميداد حالش را كسي درك نمي كند مگر ان كس كه يك دقيقه بعد بميرد محتضر را ميگويم فقط انچه ميتونم بگم اينه :قران راسته ، مردم خوابن هيچ شفاعت كننده اي من نديدم الا يك نفر شرمنده نميتونم ادام
770 | اميد | | ٢٢:٥٤ - ٢٤ مرداد ١٣٩٢ |
سلام به همه برادران اهل تسنن ما خدا و پيامبرش رو بيشتر دوس داريم .بعد چهار يار نبي يعني از بزرگ (از لحاظ مقام و درجه)به كوچك حضرت ابوبكر (رض) عمر فاروق(رض).عثمان(رض)وامام علي.ولي شما ها خواهشا بريد تحقيق كنيد .ببينيد كامل ترين دين خدا چيه؟وراستي مزار حضرت ابوبكر (رض)و دو تن ديگر در مدينه كنار مزار رسول الله (ص)هست.خواهشا تا فرصت داريد بريد خودتون رو اصلاح كنيد كه دو روز ديگه تو قبرتون پشيمان نشيد .امتحانش كه ضرر نداره خدا را جه ديدي شما را هم انشا الله... به صراط المستقيم هدايت ميكنه(الهم صل علي محمد وال وصبحي و سلم)
771 | مهدي | | ٠٤:٥٨ - ٢٦ مرداد ١٣٩٢ |
در جهالت سني ها همين بس که حاضر نيسن راجع به باقي مذاهب به خصوص مذهب حقه شيعه تحقيق و تفحص کنند و خواندن کتب شيعي براي جوانانشان ممنوع است.شما با اعراب جاهلي چه تفاوتي داريد؟ همون طور که اونها به پيامبر ميگفتند ما به دين پدرانمان(بت پرستي) خواهيم بود شما هم حاضر نيستيد حتي براي يک ساعت به دينو ايمونتون شک کنيد..شکــــــــ مقـــــــــــدس تا بدون تعصب به حقيقت پي ببريد.شما وقتي شبه هاي دين خودتو جوابي براش نداري چجوري ميخواي يه يهودي رو به اسلام دعوت کني؟ چرا علماي سني اغلب از بحث و مناظره با علماي شيعي فرار ميکنن ؟؟؟ به خدا قسم همين يک حديث پيامبر که ميفرمايند: امت من نيز به هفتاد و سه گروه شوند و همه آنها در دوزخ باشند مگر يک دسته که رستگار گردند) کافيست تا ادم شب خوابش نبره در جهالت علماي اهل تسنن همين بس که براي توجيه حديث پيامبر در رابطه با امامان و خلفاي دوازده گانه تا اخرازمان<()ـ صحيح بخارى، ص ۱۷۵، (طبع مصر) و صحيح ترمذى، جلد دوم، صفحه ۴۵ (طبع دهلى). (۲)ـ صحيح مسلم، ج ۲، ص ۱۹۱، (طبع مصر). (۳)ـ صحيح ابى داود، ج ۲، کتاب المهدى، ص ۲۰۷، (طبع مصر). (۴)ـ در فصل اول کتاب منتخب الاثر ۲۷۱ حديث در باره پيشوايان دوازده گانه از منابع اهل سنت و شيعه جمع آوري شده است.> حاضرند يزيد بوزينه پرست و شراب خوار و قاتل سيدالشهدا را جزو اين ليست بياورند!!!:تاسف در جهالت اهل تسنن همين بس که وهابيون رو به سرپرستي گرفته اند و زير پرچم امريکا و اسرائيل و شياطين زمانه به ضرر اسلام عمل ميکنند و ککشون هم نميگزه!مگر خدا در قران نميفرمايند(اي کساني که ايمان آورده ايد! کساني را که دين شما را به استهزا و بازيچه گرفته اند، چه آنان که پيش از شما کتاب به آنها داده شده و چه کافران، دوست خود نگيريد. و اگر ايمان داريد از خدا پروا کنيد).مگر امريکا و اسرائيل نبودند که به امثال سلمان رشدي و توهين کنندگان به اسلام پناه دادند و مدال افتخار به سينشون زدند؟؟ در جهالت اهل تسنن همين بس که از معجزات اميرالمومنين حضرت علي(ع) و امامان بعد از او تا به همين حال و حتي معجزات سرور و مولايمان حضرت مهدي که جانم به فدايش چشم پوشي ميکنند ايا معجزات روزانه ي ائمه رو که توي هر نقطه از دنيا واقع ميشه رو نميبينيد؟شفا يافتگاني رو که به اينان توسل ميکنن نميبينيد؟ ايا معجزه ي خداوندي ازين واضح تر که بعد از 30 سال از دفاع مقدس هنوز داريم شهيد سالم و همانند شهيد کلارک(شهيد گلاب) رو از دل خاک بيرون مياريم ايا نميبينيد که تمام مستکبرين و منافقين دنيا رودر روي ايران اسلامي که بر مبناي تفکر شيعي بنا شده است ايستاده اند؟؟جاي مفتيان و ال سعود کجاست؟؟دقيقا در کنار اسرائيل و منافعشون با اسراعيل يکي هست شما زير پرچم چه کشوري نفس ميکشيد؟؟ . . . اگر بخوام ازين دلايل بر جهالت اهل تسنن بيارم خدا شاهده که تا اخر عمرمم ميتونم بنويسم پس اگر اهل حقيقت هستيد کمي تامل کنيد
772 | محمدي | | ٢٤:١٤ - ٢٧ مرداد ١٣٩٢ |
عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه برادران و خواهران محترم اهل تسنن و اهل تشيع. راستيتش اينه که ما بچه شيعه ها تحقيق کرديم و به حقانيت مذهبمون پي برديم. بنده خيلي متاسفم که برخي از عزيزان اهل سنت نا خواسته به جاي اين که براي خلفاشون فضيلت نقل کنن تازه بيشتر موجب رسوايي ايشان ميشن. اگر حساب کنيم که سيدنا و حبيبنا رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم)در خانه خودشان دفن شدن...حضرت در زمان شهادت به جز دخترشان سيده فاطمه(س)داراي 9 همسر بودن که طبق قانون اسلام به همسر يک هشتم از اموال شوهر ارث ميرسد البته غير از زمين... يعني اگر قرار باشه که به عائشه و حفصه ارث برسه سهم هر يک شايد يک وجب هم نشه..... حال با چه اجازه اي ابي بکر و عمر در خانه پيامبر دفن شدن؟؟؟قطعا طول هريک از آنها که وجب در يک وجب نبوده؟!
773 | عاشق حضرت صديق الاكبر علي(ع) | | ١٤:٠٩ - ٢٨ مرداد ١٣٩٢ |
چقدر اين جمله رو دوست دارم=آن چه براي خود ميپسندي براي ديگران نيز بپسند. نميدونم اگر رسول الله(صلي الله عليه و آله)سخني رو که در غدير خم راجع به علي فرمود راجع به ابي بکر ميگفت......آيا در آن موقع عزيران اهل تسنن به ما نميگفتن که=شما چقدر متعصبين که حرف حق رو قبول ندارين؟ هرکس که من مولاي اويم علي نيز مولاي اوست...... پس از خطبه غديريه و نصب علي به عنوان جانشين رسول(ص) همه اصحاب آمدند و علي را با عنوان اميرالمومنين خواندند....و عمربن خطاب نيز به علي گفت=بخ بخ يابن ابي طالب اصبحت مولاي و مولا کل مومن و مومنه.....گوارايت باد اي پسر ابي طالب صبح کردي در حالي که مولاي من و مولاي هر زن و مرد مومن شدي! آيا به قول ام ابيها سيده فاطمه (س)رسول الله پس از غدير خم بهانه اي براي کسي باقي گذاشت؟؟ اما زماني که رسول_ص_از دنيا رفت ....جنازه مبارکش در دست اهل بيتش ماند و عده اي به سوي خلافت رفتن.....آيا کسي باور ميکنه رسولي که هرزمان مدت کوتاهي مدينه رو ترک ميکرد براي خود جانشين انتخاب ميکرد....آيا ميتوان گفت که با اين وجود همان رسول امت خود را بدون سرپرست رها کرد و رفت؟ مگر نه اينکه به قول عمر علي مولاي خود او و هر مرد و زن مومن شد؟؟.......اما گوينده همين حرف چند روز پس از شهادت رسول(ص)همين علي اي که مولاي هر مومن ومومنه اي است رو با اکراه و زور و اجبار به سمت بيعت با رفيقش کشاند؟؟ حمله به خانه اي که رسول خدا بي اجازه وارد خانه آن نشد......حمله به خانه فاطمه؟؟......فاطمه دختر رسول خدا و ام الحسنين و زوجه ولي الله؟؟فاطمه همان صديقه طاهره ؟ووه! حمله به خانه همان بانويي که خدا با خشم او خشم ميگيرد؟؟و تهديد به آتش زدن آنها؟؟ حتي نبايد مورچه اي را با عذاب خداي متعال يعني آتش آزار داد.......اما چگونه اهل بيت پيامبر از مورچه ها کمتر بودند؟؟ به خدا که اين اعمال زشت از عجايب دنياست......و تقديس و تکريم کسي که اين عمل رو انجام داد عجيب تر است.... و چقدر سخته براي شيعيان که با وجود دليل و استدلال محکم بازهم متعصب و باطل خوانده ميشن.....
774 | مهدي | | ١٨:٥٢ - ٢٨ مرداد ١٣٩٢ |
نتيجه اين برخورد و ديدگاه اهل تسنن درباره ي اشتباهات نابخشودنيه عمر ملعون و امثالهم اينه که در زمان حال هم چشمشون رو بر روي ملک عبدالله که با جورج بوش(شيطان پرست اعظم) علني شراب مينوشه و شرب خمر و حشيش کشيدن پادشاه و اقازاده هاي عربستان و 130 کاخ مجهز به حرمسراي 3000 نفري براي خوشگذراني خليفشون برپا ميشه و از لواط گرفته تا همبستر شدن با زن شوهر دار(براي مثال حسناء وفائي) و فتاواي مزحک مفتي ها که اسلام رو به سخره گرفتن و غيره و غيره چشمشون رو ميبندن
حداقلش اينه که ما شيعيان ايران وقتي ديديم سران کشور(که رهبران امت اسلامي به شمار ميان) دارن پاشونو کج ميزارن و از مسير اسلام خارج ميشن هرجوري بود انقلاب کرديم و چه خون ها که در اين راه داده شد تا اسلام حقيقي پابر جا بمونه

آيا در قرآني که صعودي‌ها صدها هزار جلد از آن را همه ساله چاپ و به سراسر جهان اسلام ارسال مي‌کنند؛ شراب خواري حرام اعلام نشده است؟ کجايند مفتي‌هاي وهابي؟
همان‌هايي که کشتار شيعيان را تنها به خاطر توسل به قبر پيامبر (ص) واجب مي‌دانند ؟ ؟ ؟!!!!!!!
775 | محمدي | | ١٩:١٢ - ٢٩ مرداد ١٣٩٢ |
از قصيده عمريه_ي_حافظ ابراهيم شاعر نيل سخت در تعجبم!...........................و قوله لعلي قالها عمر اکرم بسامعها و اعظم بملقيها......حرقت دارک لا ابقي عليک بها ان لم تبايع و بنت المصطفي فيها!(ديوان حافظ ابراهيم) ترجمه=و آن گفته عمر به علي محترم بشمار شنونده آنرا و بزرگ شمار گوينده آن را=به آتش ميکشم خانه ات را و تو را در آن زنده نميگذارم اگر که بيعت نکني هرچند که دختر مصطفي درون خانه است! با وقاهت تمام چنين اشعاري رو ميگن و من با خود فکر ميکنم که آيا حيا و شرم نميکنن؟.........................آيا گوينده اين حرف زشت بزرگواره؟...............نميدانم شايد مزد23 سال زحمت رسول خدا_صلي الله عليه و آله_در راه هدايت مردم سوزاندن اهل بيتش باشه!..........................
776 | يا علي | | ١٩:٤٠ - ٢٩ مرداد ١٣٩٢ |
در كتاب_الامامه و السياسه ابن قتيبه دينوري(از علماي اهل تسنن)ج1 ص11-13آمده كه=ابابكر در مقام شناسايي كساني برآمد كه به عنوان مخالفت با او در خانه علي تجمع كرده و از بيعت با وي دريغ داشتند لذا عمر را نزد آنان فرستاد تا به هر طريق ممكن مخالفين را به بيعت وا دارد.عمربن خطاب راهي خانه علي شد و از بيرون منزل صدا زد=بياييد بيرون(با ابي بكر بيعت كنيد)لكن جمعيت به گفته عمر اعتنا نكرده و بيرون نيامدند.آنگاه عمر هيزم طلبيد و خطاب به افراد داخل منزل گفت=سوگند به كسي كه جان عمر در دست اوست يا بيرون مي آييد يا خانه را با كساني كه در آن هستند آتش ميزنم .گفتند=يا اباحفص(كنيه عمر)اگر فاطمه درون خانه باشد بازهم آتش ميزني؟عمر گفت=آري!اگر چه فاطمه درون خانه باشد. ............آنگاه فاطمه كه پشت در خانه ايستاده بود و صداي عمر و تصميم نابخردانه اش را ميشنيد گفت=تاكنون براي من ملاقات مردمي بدتر از شما نبوده است.شما مردمي هستيد كه جنازه رسول خدا را ميان دو دست ما رها كرديد و به تقسيم حكومت پرداختيد و ولايت و امارت ما را نپذيرفته و حق ما را به ما نداديد. عمر پس از شنيدن سخن فاطمه نزد ابوبكر آمده و به صورت تحريك آميز گفت=از اين مرد متخلف(علي)بيعت بگير.ابوبكر قنفذ را طلبيد و به او گفت=برو علي را بياور.قنفذ طبق گفته ابابكر به جانب علي رفت..علي كه او را ديد پرسيد=چه ميخواهي؟چه كار داري؟براي چه آمده اي؟ قنفذ به علي گفت=خليفه رسول الله تو را طلبيده است.علي گفت=چه زود به پيغمبر دروغ بستيد.كي؟كجا؟و چگونه پيامبر ابوبكر را خليفه خود قرار داد؟ ........................(پس از انكه بازهم علي_ع_حاضر به بيعت با ابي بكر نشد)...عمر از جا برخاست و در حالي كه جمعيتي همراه او بود به درخانه فاطمه آمد و دق الباب كرد.وقتي فاطمه صداي همهمه جمعيت را شنيد از درون خانه با صداي بلند گفت=اي بابا!اي رسول خدا!بيبن بعد از تو پسر خطاب و پسر ابي قحافه(عمر و ابي بكر)با ما چه كردند و از آنها به ما چه رسيد. هنگامي كه مردم صدا و گريه ي سرور زنان اهل بهشت را شنيدند عده اي دلشان سوخت و گريه كنان رفتند......اما عده اي باعمر باقي ماندند.... عزيزان اهل تسنن راجع به خليفه اي كه اهل بيت(ع)از آن راضي نبودند چه فكر ميكنن؟؟و همينطور راجع به خلافت او؟؟
777 | ......... | | ١٩:٥٣ - ٢٩ مرداد ١٣٩٢ |
در صحيح بخاري(معتبرترين کتاب اهل سنت)ج5 ص82آمده که علي خطاب به ابي بکر گفت=....و لکنک استبددت علينا بالامر...ترجمه=در امر خلافت در حق ما استبداد کردي... پس از قتل عثمان و به خلافت رسيدن علي ....علي فرمود=امروز حق به حقدار رسيد و حق به جاي اصلي اش منتقل شد.(نهج البلاغه خطبه 2)
778 | 110 | | ١١:٥٦ - ٣٠ مرداد ١٣٩٢ |
شما اهل تسنن در جهالت به سر ميبريد ببريد چون اصرار به جهالت داريد چون خودتون هم ميگيت اگه 1%(763)....يعني انقدر به مذهبش شكه..قصد بي احترامي ندارم ولي برو واسه 1بارم شده منطقي و دقيق مطالعه كن:مثلا نهج البلاغه ي ما رو با تمام كتاب هاتون مقايسه كن
779 | ايدين | | ٠١:٤٩ - ٠٧ شهریور ١٣٩٢ |
سلام خدمت خاطره خانوم اينکهازم خواستي اسم امام زمان (عج) رادر بياورم اينم که خواستي: رابطه تعداد حروف آيه پنج سوره قصص با نام مبارک مهدي(عج)آيه5 سوره قصص و نريدو ان نمن علي الذين استضعفوا .......در باره امام زمان(عج) است= تعداد حروف اين آيه ۵۹ عدد مي باشد. مهدي(عج) به ابجد = 59 مي باشد.عدد 59= جمعش(9+۵)=۱۴
عدد 14يعني چهاردهمين امام معصوم حضرت مهدي (عج) مي باشد.
بازم ميگم لعن علي عدوک يا علي ...
780 | سني | | ١٥:١٥ - ١٣ شهریور ١٣٩٢ |
نظر من در باره صحبت كه مي گويند دو خليفهي اول به خانه ي حضرت فاطمه حمله كرداند.
اين دروغ است فقط مي خواهن بين مسلملنان تفرقه ايجاد كنند.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اينکه مي گوييد مسئله هجوم به خانه حضرت زهرا عليها السلام دروغ است، اين برخلاف نظر خليفه اولتان هست؛ زيرا خود ابوبکر اعتراف مي کند که من به خانه حضرت هجوم بردم حال تعجب از شماست که چرا بر خلاف خليفه اول نظر مي دهيد و واقعيت را انکار مي کنيد؟!

جهت ديدن روايت اعتراف ابوبکر به اين آدرس رجوع کنيد


درثاتي روايات بسياري در كتاب‌هاي اهل تسنن وجود دارد كه ثابت مي‌كند ، خليفه اول به همراه عده‌اي از دشمنان اهل بيت ، به خانه وحي همجوم برده و آن جا را به آتش كشيده‌اند ؛ در حالي كه فاطمه زهرا سلام الله عليها به همراه نوادگان رسول خدا در داخل خانه بوده‌اند .


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
781 | محمدي | | ٢١:٥٥ - ٢٢ شهریور ١٣٩٢ |
جناب محترم شماره 780!لطف کنين دليل بيارين..........همون طور که اثبات نيازمند دليله نفي کردن مسئله اي هم نيازمند دليله......مسئله شهادت حضرت فاطمه صديقه بانو زهراي شهيده_صلوات الله و سلامه عليها_و هجوم خليفه به خانه بانو(س)امري قطعيه که در کتب اهل تسنن و اهل تشيع ثبته.
چه طور شد که=
فرار کردن برخي از حقيقت نشد برهم ريختن وحدت؟؟!
تکفير شيعه نشد برهم ريختن وحدت؟؟
پيروي از ابداعات برخي نشد برهم ريختن وحدت؟؟!
کشتار شيعه نشد برهم ريختن وحدت؟؟!
به نظربنده حقير اگر عزيزان اهل تسنن به دنبال تحقيق برن قطعا به حقيقت ميرسن.......و مناظرات دوستانه شيعه و سني به دور از هرگونه توهين و اختلاف و بدون هرچيزي که باعث برهم ريختن وحدت بشه به روشن شدن حقيقت کمک ميکنه.......
782 | ملك | | ١٤:٢٢ - ٢٧ شهریور ١٣٩٢ |
باسلام خدمت دوستان عزيز ؛ از تمامي دوستان اهل تسنن که اهل مطالعه و تحقيق هستند پيشنهاد مي کنم کتاب آنگاه که هدايت شدم نوشته دکتر تيجاني را حتماً مطالعه کنند ، آقاي تيجاني نويسنده کتاب مفتي اعظم تونس ست و به تمامي کتب و اعتقادات اهل تسنن اطلاع کامل داشته با تحقيق شيعه ميشود ، تمامي نقاط اختلاف را به خوبي و واضح توضيح و تمامي اهل تسنن را به سوي بر حقي تشيع دعوت مي نمايد . خواهشمندم مطالعه کنيد .
783 | مسلم | | ١٧:١٣ - ٠٣ مهر ١٣٩٢ |
بنظرم اگه شما جاي علي بوديد حتي وصيت ميکرديد که هزگز اسم فرزندانتان را ابوبکر و عمر و عثمان و عايشه و ..... نگذارند
784 | bisetareh | | ١٤:٢١ - ٠٤ مهر ١٣٩٢ |
ماکه جاي اسدالله فارق اکبر وصديق اکبر نميتوانيم باشيم اولي که کنيه بود دومي رو عمر به زور گذاشت سومي هم که حب عثماني بجز خليفه سوم
برو يکم منطق ياد بگير ليچار نباف
785 | بي طرف | | ٢١:١٢ - ٠٧ مهر ١٣٩٢ |
با خدا باش پادشاهي كن بي خدا باش هرچه خواهي كن
خوشبحال همه تون كه انقد درگير اي بحث ها هستيد
فقط خدارو عشقه
بعدش قرآنش
بعدشم حرفاي طوي قرآن...
786 | خاك پاي صديق فاروق ذي النورين وحيدر | | ١٢:٢٧ - ١٢ مهر ١٣٩٢ |
اولا سلام عرض ميكنم خدمت همه ي دوستان آقايان گروه پاسخ به شبهات در جواب عزيزي به اسم سني گفتند كه خليفه ي اول خودش اعتراف كرده كه به خانه ي حضرت فاطمه حمله كردهروايت اين است:
عبد الرحمن بن عوف مي‌گويد به هنگام بيمارى ابوبكر رضي الله عنه به ديدارش رفتم و پس از سلام، احوال‌پرسى کردم و ابوبكر در جواب گفت:
مي‌بيني که رو به مرگم و البته بهترين شما را، بعد از خود برشما امير كردم (يعني عمر رضي الله عنه را )
و در ادامه گفت: من در دوران زندگى بر سه چيزى كه انجام داده‌ام تأسف مى‌خورم، و بر سه کار که انجام ندادم افسوس مي‌خورم سه کار را هم اي کاش از رسول الله مي‌پرسيدم
سپس ابوبکر آن نه چيز را برشمرد از جمله گفت اي کاش به خانه فاطمه حمله نمى‌كردم؛ اگر چه آن را براى جنگ بسته بودند و اي کاش خلافت را قبول نمي‌کردم و عمر يا ابوعبيده را براي خلافت پيش ميکردم و به جاي من يکي از ان دو امير مي‌شد. و اي كاش درباره خلافت و جانشيني از رسول الله صلي الله عليه وسلم مي‌پرسيدم که بعد او کي باشد.... الي اخر داستان
حالا جواب دندان شکن ما به شيعه!
يا عالم شيعي يا حجه الاسلام يا ايت الله !!
مگر نمي‌گويي اين روايت درست است ؟
خب از اين روايت ثابت مي‌شود که حضرت ابوبکر روحش هم خبر نداشته حضرت محمد حضرت علي را به جانشيني انتخاب کرده است از اين روايت ثابت مي‌شود که واقعه غدير خم يا بقول شما غيد غدير خم از پايه دروغ و بي اساس است و نه ابوبکر مي‌دانسته که پيامبر علي را جانشين خود کرده نه راوي ( عبدالرحمن ابن عوف که فرد مهمي بود) آري اگر عبدالرحمن بن عوف مي‌دانست به ابوبکر مي‌گفت چرا افسوس مي‌خوري (که اي کاش از پيغمبر پرسيده بودم) مگر در عيد غدير خم نگفت علي جانشين است؟
حالا شيعه چه راهي برايش باقي مانده؟ هيچ!! همان کاري را مي‌کندکه در همان 25 صفحه کرده يعني با دقت تمام از اين روايت طولاني فقط يک جمله را انتخاب کرده تا رسوا نشود.
اي مردم بايد توضيح بدهيد که چرا ابوبکر دم مرگ از حمله به خانه فاطمه نادم است اما در همان حال به آن خيانت عظيم از نظر شما ( غصب خلافت ) اصرار ميورزد و گناه بي لذت مي‌کند ؟ و خلافت را مي‌دهد به عمر و مي‌گويد دادم به بهترين شما!
اي مردم ! کسي که سر مظلوم را ميبرد و آن را خوب ميداند آيا معقول است که افسوس بخورد که چرا يک تار موي همان مظلوم را کندم؟( به خانه فاطمه حمله کردم )
اگر داستان شما درباره غصب خلافت درست باشد پس رفتار ابوبکر قابل توجيه نيست پس يا روايت دروغ است يا شما درباره عيد غدير دروغ مي‌گوييد و انتخاب با شماست !!
حتي يک شيعه ساده و صد در صد هالو، گمان نميکنم اگر بگوييد: راوي روايت در نقل يک جمله صادق بوده و در نقل جمله بعدي کاذب بوده! اين را از شما بپذيرد.
شيعه اگر جواب دارد بگويد.
اما نقد سند روايت
اولا چنانکه در اول گفتم شيعه صلاحيت اين بررسي را ندارد زيرا (کل اگر طبيب بودي،.......صحيح و ضعيف اصول کافي خود را اول جدا نمودي)
دوما اين درست نيست که يک روايت دروغ را، اگر سه دروغگو جدا جدا روايت کردند آن روايت صحيح مي‌شود آيا اين را عقل ميپذيرد؟ اين از اصول علم حديث نيست البته دروغ شيعه را انتهايي نيست.
آنچه که اهل سنت ( آنهم فقط گروهي از آن‌ها ) مي‌گويند اين است که در عبادات و اذکار و دعا مي‌توان به احاديث ضعيف استناد کرد زيرا اين ضرري ندارد، اما در اعتقادات بايد حتما حديث صحيح باشد و حديث مورد بحث حول اعتقادات است و در اينجا حديث ضعيف اصلا اعتبار ندارد.
البته خيلي از علماي اهل سنت، حتي درباره عبادات نيز حديث ضعيف را قبول ندارند و مي‌گويند آنقدر حديث صحيح درباره عبادات داريم که نيازي به احاديث مشکوک نيست.
سوما اما از نظر علماي طراز اول اين حديث مردود است مثل
نظر هيثمي در مجمع الزوايد اين است:
«رواه الطبراني وفيه علوان بن داود البجلي وهو ضعيف وهذا الأثر مما أنكر عليه»
اين روايت را طبراني نقل کرده و علوان بن داود در سلسله راويان است که روايتش اعتبار ندارد علاوه بر اين از نظر من که هيثمي باشم مي‌گويم، اين روايت از جمله روايات منکر است ( بخاطر متنش ).
و نظر ذهبي در ميزان الاعتدال
قال البخاري: «علوان بن داود - ويقال ابن صالح منكر الحديث».
وقال العقيلى: «له حديث لا يتابع عليه، ولا يعرف إلا به».
وقال أبو سعيد بن يونس: «منكر الحديث».
امام بخاري احاديث او را قابل قبول نميدانم
و عقيلي مي‌گويد گفته‌هاي علوان قابل پيروي نيست و روايت‌هاي دارد که غير از او کسي نگفته ( در قوطي هيچ عطاري نيست )
و ابو سعيد مي‌گويد که او دروغگو است
اما اينکه يک عالم با بقيه اختلاف کرده باشد اين کاري عاديست. اين بسيار اتفاق افتاده، اما نظر علماي اهل سنت عموما همين است و اختلاف چند نفر با اين نظر، از ارزش آن نميکاهد و بي اعتباري علوان بن داود همچنان برقرار است.
اما اگر شيعه هنوز اصرار دارد که اين روايت درست و صحيح است پس از چاله به چاه افتاده و خودش خبر ندارد!! يعني بايد تمام متن حديث را قبول کند ( نه فقط نيم جمله را ) يعني بايد عيد غدير خم را باطل بداند.
با تشكر جواب بدهيد لطفا

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اولا:احتمالا شما با قانون احتجاج آشنايي نداريد؛ زيرا از روش ها و آداب احتجاج آن است که هنگام بحث از مباحث مورد قبول طرف مقابل استفاده شود همچنانکه ابن حزم در اين خصوص مي گويد: لا معنى لاحتجاجنا عليهم برواياتنا ، فهم لا يصدّقونها ، ولا معنى لاحتجاجهم علينا برواياتهم فنحن لا نصدّقها ، وإنّما يجب أن يحتجّ الخصوم بعضهم على بعض بما يصدقّه الذي تقام عليه الحجّة به .معنا ندارد كه ما عليه شيعيان به روايات خودمان استدلال كنيم ؛ در حالي كه آنها قبول ندارند و نيز معنا ندارد كه آن‌ها به روايات خودشان عليه ما استناد كنند ؛ در حالي كه ما آن روايات را قبول نداريم . از اين رو لازم است كه در برابر خصم به چيزي استناد شود كه او قبول دارد و براي او حجت است .الفصل في الأهواء والملل والنحل ، ج4 ، ص159.

و اين روايتي درباره اعتراف ابوبکر ذکر شده از کتاب خود شماست و ما با اين روايت خواستيم از کتاب خودتان ثابت کنيم که ابوبکر اعتراف به هجوم به خانه حضرت زهرا عليها السلام کرده است و الا هجوم به خانه حضرت توسط ابوبکر و عمر در نزد شيعه از قطعيات بوده و شکي در آن نيست

ثانيا: اينکه گفتيد ابوبکر روحش هم خبر نداشته حضرت محمد حضرت علي را به جانشيني انتخاب کرده است از اين روايت ثابت مي‌شود که واقعه غدير خم از پايه دروغ و بي اساس است، اين حرف اتفاقا بر ضرر شماست و خودتان را محکوم مي کنيد؛ زيرا خود ابوبکر با گفتن اين حرف : ووددت أني سألت رسول الله لمن هذا الأمر بعده؟ خلافت خود را غير قانوني و غير شرعي دانسته است در اين صورت کسي که به صحت خلافت خود شک دارد و معتقد است که او بر خلافت شايستگي نداشته، ما چگونه انتظار داشته باشيم او بر مسئله غدير اعتراف کند؟! ما نياز به اعتراف ابوبکر نداريم تا غدير را ثابت کنيم. از کجا معلوم ابوبکر در اين باره دروغ نمي گويد و يا به دنبال فريب دادن ديگران نيست؟ با توجه به اينکه ابوبکر و عمر طبق نظر حضرت علي عليه السلام دروغگو و حيله گر و گنهکار بودند


رابعا: اما در خصوص سند روايت بايد بگوييم چرا شما يک طرفه قضاوت کرده و حرف ديگر علماي خود را درباره اين روايت و وثاقت علوان بن داود نقل نمي کنيد . جهت اطلاع به اين مطالب دقت کنيد:

علماي اهل سنت اين روايت را حسن دانسته اند:

ضياء‌ المقدسي که ذهبي در تذکرة الحفاظ ، ج4 ، ص1405 و 1406 ، از وي با عناوين الإمام العالم الحافظ الحجة ، محدث الشام ، شيخ السنة ، جبلاً ثقة ديّناً زاهداً ورعا عالماً بالرجال ، ياد مي‌کند ، اين روايت را تصحيح کرده و مي گويد :«هذا حديث حسن عن أبي بکر»اين روايتي نيکوست از ابو بکر .. الأحاديث المختارة ، ج10 ، ص88-90 .

سيوطي از سعيد بن منصور چنين نقل مي کند: وقال: إِنَّه حديث حسن إِلاَّ أَنَّهُ ليس فيه شيءٌ عن النبي. جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج 13، ص 101 و ج 17، ص 48

اما تنها اشكال سندى كه به اين روايت وارد شده است اين است كه علوان بن داوود، منكر الحديث است درحالي که اولا: هر منکر الحديثي دليل بر ضعف راوي نيست ثانيا: اولين کسي که مي گويند علوان را منکر الحديث دانسته بخاري است درحالي که هيچ شرح حالى از علوان بن داوود پيدا نكرديم تا به صحت نسبت «منكر الحديث» بودن علوان از ديدگاه بخارى اطمينان پيدا كنيم و نخستين كسى كه اين مطلب بخاري را ذكر كرده، عقيلى در كتاب الضعفاء الكبير است كه از آدم بن موسى، از بخارى نقل كرده است اين هم درحالي است كه نامى از آدم بن موسى ناقل سخن بخارى، در هيچ يك از كتاب‌‌هاى رجالى اهل سنت نيامده است و در حقيقت مجهول است

جهت اطلاع بيشتر در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=147

بنابراين، روايت از نظر سندي هيچ مشکلي ندارد و «منکر الحديث» بودن علوان بن داود ، ضرري به صحت روايت نمي زند و در صورت اثبات صحت اين روايت طبق مبناي شما، دروغ گو بودن ابوبکر را ثابت مي کند؛ زيرا خود او در غدير حضور داشت و با حضرت علي عليه السلام بيعت کرد ولي در آخر عمري انکار مي کند
787 | bisetareh | | ١٧:٠٠ - ١٤ مهر ١٣٩٢ |
آقاي خاک پاي غاصبين حق علي ابن ابيطالب صديق اکبر فارق اعظم حيدرکرار اسدالله
جواب سايت رو گرفتي
ميگويي ضعيف کافي بگو ببينم کتاب دروغ مسلم ودروغ بخاري را صحيح ميداني ؟
عين اون رفيق نظردهنده ديگر آيااحاديثي در کتب بخاري ومسلم هست صحيح نداني ؟ قبول داري کتبتون صحيح است يا اشکال دارد
حتما روشن کن کتبتون صحيح هست يانه؟
يا علي مدد
788 | عاشق ام المومنين بانو خديجه طاهره(س) | | ١٩:٢٥ - ١٤ مهر ١٣٩٢ |
السلام عليکم و رحمت الله و برکاته.
برادر يا خواهر محترم شماره 785!
حديث غديرخم رو 110 تن از صحابه و 84 تن از تابعين و بيش از 360 تن از انديشمندان نقل کردن.
بنده در ادامه به کتبي از کتاب هاي عزيزان اهل تسنن که در آن حديث غدير آمده اشاره خواهم کرد._انشاء الله_=
((مسند احمد_تفسير ابن کثير_تفسير ثعلبي_المعجم الکبير طبراني_المعجم الاوسط_المعجم الصغير_السنن الکبري نسائي_فضائل الصحابه نسائي_تفسير رازي_الدر المنثور سيوطي_ينابيع الموده_ميزان الاعتدال_اسدالغابه_شواهد التنزيل_البشاره و الاتحاف السقاف_فيض القدير_کشف الخلفا العجلوني_کنزالعمال_الجامع الصغير سيوطي_نظم درر المسطين_شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد_الاستيعاب ابن عبدالبر_امالي المحالي_صحيح ابن حبان_المستدرک حاکم نيشابوري_مسند ابي يعلي_جزء الحميري_الآحاد و المقاني الضحاک_فتح الباري ابن حجر_مجمع الزوائد هيثمي_کتاب السنه عمربن ابي عاصم_جزء ابن عاصم الاصبهاني_معرفه علوم الحديث حاکم نيشابوري و.......
789 | عاشق ام المومنين بانو خديجه طاهره(س) | | ١٩:٣٣ - ١٤ مهر ١٣٩٢ |
و جالب تر اينه كه=
در كتاب ((الامامه و السياسه))ابن قتيبه دينوري كه يكي از علماي محترم اهل تسنن هست آمده كه در روز غدير خم پس از نصب مولا علي(ع) جناب عمربن خطاب به علي(ع)گفت=
((بخّ بخّ لك يابن ابي طالب اصبحت مولاي و مولا كل مومن و مومنه=خوشا باد تو را اي پسر ابي طالب !تو مولاي من و مولاي همه زنان و مردان مومن شدي.))
و اين كاملا نشانه آشكاريه كه جناب خليفه اول و دوم آگاه بودن كه سيدنا و حبيبنا رسول الله_صلي الله عليه و آله_صديق الاكبر و فاروق الاعظم اميرالمومنين مولا علي_سلام الله عليه_رو به جانشيني خودشون برگزيدن.
790 | عاشق ام المومنين بانو خديجه طاهره(س) | | ٢٠:١٦ - ١٤ مهر ١٣٩٢ |
و اما دليل ما براي حمله به خانه بانو فاطمه بنت رسول الله_صلي الله عليه و آله_ فقط ايني نبود که جناب 785 آوردن.
مقاتل ابن عطيه حنفي در _الامامه و الخلافه_ص160 مي آورد=......ابوبکر عمر و قنفذ و جماعتي را به سوي خانه علي و فاطمه فرستاد و عمر هيزم فراهم کرد و در خانه را آتش زد.
شهرستاني در _الملل و النحل ج1 ص57 مينويسه=از جمله عقايد نظام آن بود که که ميگفت=عمر به خانه فاطمه حمله کرد در حالي که فرياد ميزد=خانه را با اهلش به آتش بکشيد.....
ابراهيم بن سيار معروف به _نظام _مذهب معتزلي داشته است._تاريخ بغداد ج6 ص96_لسان الميزان ج1 ص96_.
بلاذري در انساب الاشراف ج1 ص586 مينويسه=ابوبکر براي بيعت گرفتن از علي به دنبال وي فرستاد پس علي بيعت نکرد در اين هنگام عمر با شعله اي ازآتش روانه خانه علي شد.فاطمه گفت=اي پسر خطاب!آيا ميخواهي خانه ام را آتش بزني؟عمر گفت=آري!.....
مسعودي در اثبات الوصيه ص142 مينويسه=اميرمومنان با عده اي از پيروانش در منزش جمه شده بودند در اين هنگام عده اي به خانه اش حمله ور شدند و به آنجا هجوم آورده و او را به زور از خانه اش خارج کردند آنان سيده زنان(فاطمه)را در پشت در چنان فشاردادند به طوري که محسن را سقط کرد.
ذهبي در باره مسعودي مينويسه=و کان معتزليا.(سيراعلام النبلاء ج15 ص569)
ابن عبد ربه در _العقدالفريد_ج3 ص64 مينويسه=......پس عمر با شعله اي از آتش روانه خانه فاطمه شد تا آنجا را به آتش بکشد......فاطمه به وي گفت= يابن خطاب!آيا براي آتش کشسدن خانه ما آمده اي؟عمر گفت=آري!....
همچنين ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه و ابن قتيبه دينوري در الامامه و السياسه و ابن ابي شبيه در المصنف و ابوبکر جوهري در السقيفه نيز به اين ماجرا اشاره کردند.
791 | عاشق ام المومنين بانو خديجه طاهره(س) | | ٢٠:٢٥ - ١٤ مهر ١٣٩٢ |
و منابع متعدد ديگر دليل بر حقانيت گفتار شيعه هست.........
اما!ما به عنوان مسلمان با هم ديگه برادر و خواهريم......و بايد مواظب وحدت باشيم..........تا دشمنان اسلام مبادا از اين اختلاف سوء استفاده کرده و هدف هاي شوم خودشون رو پياده کنن.............ما بايد در کنارحفظ آرامش و وحدت با مباحث منطقي و به دور از اختلاف و توهين و سب و فحش مشکلاتمون رو حل کنيم.....
وو اين رو بدونيم كه بايد به مبارزه با وهابيون متعصب تكفيري برخيزيم ...و بدونيم زماني كه ابن عبدالوهاب _بنيان گذار مكتب وهابيت_به قدرت رسيد هم كمر به قتل اهل تسنن بست و هم اهل تشيع.....و وحشيگري هاي اين گروه باعث شده كه غير مسلمانان تصور كنن كه اسلام يعني خشونت و قتل و غارت....
واسلاماه!وا علياه!واي واي واي از بي ديني و نفوذ كفار و.....
والسلام عليكم و رحمت الله.
792 | نفس المهموم | | ٢٣:٤٢ - ١٩ مهر ١٣٩٢ |
شما بفرماييد دليل نام گذاري فرزندان ائمه به اسامي چون عايشه چه بوده؟

پاسخ:
با سلام

در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
793 | عاشق ابوالفضل العباس | | ١٠:٣٤ - ٢١ مهر ١٣٩٢ |
اللهم عجل لوليک الفرج
بياييد براي ظهور آن منجي عالم دعا کنيم
هر چه ما دليل بياريم اينها مغزشون قبول نمي کنه.
فقط امام زمان خودش ميدونه چطور باهاشون رفتار کنه.
794 | اسلام پاك | | ١٦:٢٣ - ٢١ مهر ١٣٩٢ |
اصلا 1% که شک دارين چرا توهين مگه به يک يار معمولي پيامبر ميتونين توهين کنيد چه برسه به ياران نزديک پيامبر ابوبکر دوست پيامبر که حضرت فاطمه نوه ايشون حساب مياد چطور ميتونه ظلم کنه همچنين نوه ي حضرت عمر حساب ميان کدوم سني اين کارو کرده که شما مکنيد اسلام رو کفار نابود نميکنند تا خودتون نکنيد پس اين مسايل رو بزارين واسه اخرت خودتون .يه اقايي گفت قران عربي نگفته شراب حرامه اين حرف يعني چي اخه مگه ميشه قران رو تغيير داد

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ در كتب صحيح شما تصريح شده كه ابوبكر، حضرت فاطمه سلام الله عليها رو اذيت كرده و ايشان هم از او ناراحت شده و تا آخر عمر ناراحتي ادامه داشته تا اينكه ايشان شهيد شدند.

بخاري در صحيح خود ج 3، ص 2926 (دار النشر دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا) روايت مي كند:

«2926حدثنا عبد الْعَزِيزِ بن عبد اللَّهِ حدثنا إِبْرَاهِيمُ بن سَعْدٍ عن صَالِحٍ عن بن شِهَابٍ قال أخبرني عُرْوَةُ بن الزُّبَيْرِ أَنَّ عَائِشَةَ أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ رضي الله عنها أَخْبَرَتْهُ أَنَّ فَاطِمَةَ عليها السَّلَام ابْنَةَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم سَأَلَتْ أَبَا بَكْرٍ الصِّدِّيقَ بَعْدَ وَفَاةِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَنْ يَقْسِمَ لها مِيرَاثَهَا ما تَرَكَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مِمَّا أَفَاءَ الله عليه فقال أبو بَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ»

چنانكه مشاهده مي فرماييد خليفه شما ايشان را اذيت كرده اند؛ با اين وضعيت حساب بقيه معلوم است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
795 | bisetareh | | ٢٠:٠٦ - ٢١ مهر ١٣٩٢ |
اسلام پاک لطفا با الفاظ بازي نکنيد دخترآن عمر وابوبکر باشرايطي همسران پيامبر شدند حالا چطور حضرت فاطمه که قبل از ازدواج آنها بدنيا آمده فرزندش نوه عمر وابوبکر شود درضمن اينطور برداشت نکن تو که باصد راه اينا رو ميخواي بچسبوني به پيامبر فرزند لوط از گوشت وپوست وخون حضرت لوط ولي کافر بود
پس لطفا قلم بگير
توهيني که شما ميگي ما سعي ميکنيم توهين نکنيم ولي اسناد رو نميتونيم کتمان کنيم وحقايق اسلام را مخفي وحدت خوب ودرست است ولي معني وحدت کتمان حقيقت نميشه اهل شيعه فکر ميکند وتحقيق مثل شما نيست بگه به به همه چيز خوبه اوني که حق خلافت را خورد آنهايي که بي بي فاطمه س راشهيد کردند قاتلين اهل بيت همه جنگ کنندگان جمل وصفين وغيره يزيد وامام حسين ومعاويه همه خوب بودند به به چه چه
اصلا منطق قبول نميکند که اينطور باشد درست است بزرگان ما چون آقاي خامنه اي مکارم بهجت واکنون سيستاني توهين به مقدسات اهل سنت را حرام اعلام کردند ما خاک پاي علمامون هستيم خاطر همشونم ميخوايم ولي نگفتند که عمر وغيره بهشتيند ديگه تحقيق نکنيد نريد بحث کنيد ومناظره ولش کنيد همه خوبند
فقط گفته شده که توهين نکنيد بروي چشم ما ميگيم تو اي سني که ميگي مقام حضرت عمر وابوبکر بالاست ما قبول نداريم به اين علت که تو کتب خودتون هست خلافش پس قپي نيايد مظلوم نمايي نکنيد حقيقت پذير باشيد به هيچ عنوان خلفا با حضرت محمد -حضرت علي وفاطمه خوب نبودند ودشمن ايشان بودند
796 | اسلام پاك | | ٠١:٣٨ - ٢٢ مهر ١٣٩٢ |
واقعا حرفاتون توهين به پيامبر و حضرت علي مگه به شجاعت حضرت علي شک دارين که با يه سپاه هم نبرد ميکرد که ميگين چون عمر تهديدش کرد عمر رو به دامادي قبول کرد اونم قاتل همسرش..ميگين حضرت عثمان گناهکار بود کسي که پيامبر 2 دخترش رقيه و ام کلثوم رو به همسري ايشون در اوردند و بعد از وفات اين دخترانش اگه دختر ديگه اي داشتن باز هم عثمان را داماد ميکردن چون پاکي و احترام به ايشون قايل و گفته بودن شوهر نمونه هست..حضرت محمد يعني خوب و بد را نميدونست که شما به اين عزيزان توهين ميکنيد..حضرت عايشه تنها همسر باکره پيامبر بودن که پيامبر در اغوش ايشون وفات کردن باز هم توهين مکنيد بخدا حضرت علي و فاطمه از شما نميگزرند شما اصلا مسلمان کامل مگه مسلمان بايد غيبت کنه و توهين کنه اينو کدوم بزرگتون گفته.....؟؟؟؟؟؟؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ امام علي عليه السلام از تفرقه بين مسلمين ترسيدند از به خطر افتادن موجوديت اسلام ترسيدند ايشان امام بودند و لازم بود جان خود را حفظ كنند ايشان ديگر خودشان تنها نبودند بلكه هم علي و هم امام مسلمين بودند لذا نمي توانستند بي گدار به آب بزنند و تنهايي به جان حكومت بيفتند كه اگر چنين كاري مي كردند هم جان خود را از دست داده بودند و هم به هدف خود نرسيده بوند. ايشان عاقلانه ترين كار را كردند خود ايشان اين وضعيت را به اين صورت در نهج البلاغه توضيح داده اند مي فرمايند: « أما و اللّه لقد تقمّصهافلان و إنّه ليعلم أنّ محلّي منها محلّ القطب من الرّحا ينحدر عنّي السّيل، و لا يرقى إليّ الطّير، فسدلت دونها ثوبا، و طويت عنها كشحا. و طفقت أرتئي بين أن أصول بيد جذّاء، أو أصبر على طخية عمياء، يهرم فيها الكبير، و يشيب فيها الصّغير، و يكدح فيها مؤمن حتّى يلقى ربّه فرأيت أنّ الصّبر على هاتا أحجى، فصبرت و في العين قذى، و في الخلق شجا، أرى تراثي نهبا؛ به خدا سوگند، او (ابو بكر) رداى خلافت را بر تن كرد، در حالى كه خوب مى- دانست، من در گردش حكومت اسلامى همچون محور سنگهاى آسيايم (كه بدون آن آسيا نمى‏ چرخد). (او مى‏ دانست) سيلها و چشمه‏ هاى (علم و فضيلت) از دامن كوهسار وجودم جارى است. و مرغان (دور پرواز انديشه ‏ها) به افكار بلند من راه نتوانند يافت پس من رداى خلافت را رها ساختم، و دامن خود را از آن در پيچيدم (و كنار گرفتم) در حالى كه در اين انديشه فرو رفته بودم كه: با دست تنها (با بى ياورى) به پا خيزم (و حق خود و مردم را بگيرم) و يا در اين محيط پر خفقان و ظلمتى كه پديد آورده‏اند صبر كنم محيطى كه: پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا واپسين دم زندگى به رنج وا مى ‏دارد. (عاقبت) ديدم بردبارى و صبر به عقل و خرد نزديكتر است، لذا شكيبائى ورزيدم، ولى به كسى مى ‏ماندم كه: خاشاك چشمش را پر كرده، و استخوان راه گلويش را گرفته، با چشم خود مى ‏ديدم، ميراثم را به غارت مى ‏برند...»

دوست گرامي اگر داماد رسول الله بودن(اگر چنين چيزي را در مورد عثمان بپذيريم) به تنهايي دليل بر خوبي فرد است در مورد حضرت لوط چه مي فرماييد كه رضايت داد دختران او با كفار ازدواج كنند كه قران هم به آن تصريح نموده است؟

در مورد شركت صحابه در قتل عثمان چه مي گوييد؟

برادر گرامي رضايت خداوند از فردي در موردي دلالت بر رضايت هميشگي از او نمي كند در اين مورد مي توانيد زندگي بلعم باعورا كه در قرآن هم آمده را از تفاسير مطالعه كنيد.

در مورد ازدواج ام كلثوم و عمر به مقاله «بررسي شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر» مراجعه نماييد در مورد صحت يا عدم صحت ازدواج عثمان با دختران رسول الله صلي الله عليه و آله هم به مقاله «آيا ازدواج دو دختر پيامبر (ص) با عثمان صحت دارد؟» مراجعه نماييد.

توهين به عايشه را ما هم مثل شما صحيح نمي دانيم.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
797 | گلچيني | | ١١:١٢ - ٢٢ مهر ١٣٩٢ |
با سلام خدمت آقا و مولايمان حضرت امير المومنين عليه السلام اول مظلوم عالم و سلام بر صديقه كبري بضعه رسول الله ص اول مظلومه عالم
و سلام همه شما, خدمت دوستان اهل سنت عرض ميكنم من تمامي متنهاي بالا را بدقت خواندم و انصافا نه بخاطر اينكه شيعه هستم كه خود افتخاري است بر من بلكه از منظر حق و انصاف عرض ميكنم براي حقانيت شيعه هيچ نيازي به كتب شيعه و روايات اهل بيت عليهم السلام نيست فقط وفقط وفقط كتب ومنابع اهل تسنن براي ما كافي است كه افتخار به حقانيت خودمان بكنيم لذا از شما خواهش ميكنم بعنوان كسي كه نه شيعه هست و نه سني و بدون هيچگونه تعصبي فقط كتب خودتان را با دقت بخوانيد و به مورخان خودتان اعتماد كنيد بعد انصاف كرده و انتخاب صحيح بنماييد چون بعد از مرگ هيچ فرصتي براي هيچكدام از ما نيست بزرگان وهابيت و سلفي هاي تكفيري با اين فتواهاشون آبروي براي اسلام نميگذارند و اين منتها آرزوي يهوديها و نصرانيهاست كه ما بجان هم بيافتيم چند روز پيش ناصر عمر ملعون فتوايي داده كه زن و مرد تازه ازدواج كرده به ماه عسل نروند چون به گناه ميافتند و در جاي ديگه گفته مردان در جهاد نكاح با مادر و خواهر خود هم ميتوانند .... اين واقعا شرم آور نيست براي اسلام كه اين بزرگان فرقه اي از اهل تسنن چنين فتاوايي ميدهند و شما در هيچ كجاي تاريخ شيعه چنين تناقض گويي هاي در بين علماي شيعه نميتوانيد پيدا كنيد بخدا قسم در روايات خودتان هست كه بارها عمر در قضاوتهاي اشتباهي كه ميكرده و بعد اميرالمومنين عليه السلام اصلاح ميفرمودند گفته بود كه لولا علي لهلك عمر يعني اگر علي عليه السلام نبود عمر هلاك ميشد اللهم اهدنا الي صراطك المستقيم . اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم واجعلنا من خير انصاره و محبيه و شيعته و من المستشهدين بين يديه انشا الله
798 | علي | | ١٦:٢٩ - ٢٢ مهر ١٣٩٢ |
چرا زندگيتون رو نمي کنيد ؟ چرا ؟ ؟ ؟ ؟
799 | bisetareh | | ٢٤:٣٧ - ٢٢ مهر ١٣٩٢ |
اسلام پاک جواب سايت رو گرفتي ازدواج عمر بادختر حضرت علي از تهمت هاي شماست که کلا تکذيب شده بدون سند ودليل عقليش وقتي عمر به خاستگاري حضرت فاطمه س رفت حضرت محمد ص فرمودند پيري آنوقت چگونه بپذيريم بالاتر از چند سال بعد عمر جوان شده تا بادختر همان مادر ازدواج کند
2- ما ازدواج عثمان را قبول نداريم گيرم که همچون چيزي بوده برخي از عموهاي پيامبر از بزرگترين دشمنانش بودند همسر امام حسن ايشان را مسموم کرد پسر نوح کافر وزنش وزن لوط بد بودند قوم وخويشي دليل بربرتري يا خوبي نميشود برخي زنان پيامبر از خانواده کفار بودند پس دليل ندارد صرف يک ازدواج انسان پاک باشد وگرنه زنان نوح ولوط بهشتي بودند
ما چون علمايمان به بزرگانتان توهين نميکنيم اما کتب شما که صحيحه ميپنداريد تهمت ياحقايقي از عمر وعايشه ذکر کرده که از مومن برنميتابد
باکره بودن زني دليل بر برتري اونيست بلکه اسناد در کتب خودتونه باکره نبود فقط همين روبت بگم همزمان با عايشه پيامبر چند همسر داشتند وزمان ام المومنين حضرت خديجه س همسري اختيار نکردند وفقط از ايشان کوثر و از اهل بيت بدنيا آمد
درشجاعت علي ع همين بس که يک تنه در جنگ احد از پيامبر دفاع ميکرد وخلفاي راشد چون بز کوهي فرار ميکردند حضرت علي با مردم مهربان بود ودر کوچه هاي شهر با شلاق عقدش رو سر زنان خالي نميکرد
دوعلت داشت حضرت علي سکوت کرد 1- دستور پيامبر امر به سکوت -2 بي ياور بودن وترس از دست رفتن اسلام
چون پيامبر که در زمان شهادت سميه سکوت کرد
ياعلي
800 | فاطمه | | ١٧:٣٠ - ٢٥ مهر ١٣٩٢ |
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطيبين الطاهرين.
عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه عزيزان اهل سنت و اهل تشيع.
بنده قصد توهين ندارم اما نميدونم چرا برخي از عزيزان نميخوان قبول کنن که همسر يا فاميل و....پاکان بودن دليل بر خوب بودن افراد نيست.....دلايل من ازدواج آسيه با فرعون هست............آسيه از طيبات بود ولي فرعون از خبيثون.....
و جالب اين هست که سيدنا و حبيبنا رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) داماد ابوسفيان بودن زيرا ام المومنين ام حبيبه زوجه پيامبر(ص)دختر ابوسفيان بوده.....ابوسفيان همان کسي است که در جنگ هاي عليه حضرت مصطفي(ص)شرکت ميکرد و همسرش هند خورنده جگر عم گرامي رسول خدا يعني حمزه سيد الشهدا است.
همين طور با مراجعه به قرآن کريم به اين نتيجه ميرسيم که تمام همسران پيامبر نيکوکار نبودند.....و در سوره تحريم نيز ماجراي توطئه دو تن از همسران رسول(ص) بر ضد رسول رو ميخونيم.
و يا زنان نوح و لوط(سلام الله عليهما)که قرآن در موردشان ميگه=خدا براي کساني که کافر شدند زن نوح و زن لوط را مثال زد...._سوره تحريم_
و همين طور قاتل سبط اکبر يعني مولانا حضرت امام حسن مجتبي(سلام الله عليه) همسر ايشون يعني جعده بنت اشعث بن قيس است.
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13] [14] [15] [16] [17] [18] [19] [20] [21] [22] [23] [24]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب