2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
فتوای اهل سنت به سکوت در قبال متجاوزین و قاتلین
کد مطلب: ١٥٠٧٤ تاریخ انتشار: ٢٥ دي ١٤٠٠ - ١٩:١٣ تعداد بازدید: 1130
خارج فقه الحکومه » فقه
فتوای اهل سنت به سکوت در قبال متجاوزین و قاتلین

جلسه چهل و پنجم1400/10/25

 
 

  

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهل و پنجم 25/10/1400 

موضوع: فتوای اهل سنت به سکوت در قبال متجاوزین و قاتلین

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

اگرکسی بخواهد به مرحله اجتهاد برسد و در علوم غیر فقهی به کار ببرد، کدام مسائل علم اصولی را باید بیشتر کار کند؟

پاسخ:

بعضی از مسائل علم اصول مربوط به الفاظ است و فقط ورزش علمی است. این که آیا الفاظ برای اعم یا اخص وضع شده است و یا مشتق، در ما انقضی عنه حقیقت دارد یا خیر؟ و مسائل دیگر ثمره اش به قول معروف:

«و تظهر ثمرته فی النذر»

اگر کسی نذر کرده باشد ثابت می شود که مشتق، حقیقت در متلبس است یا در ما انقضی عنه . اگر ثابت بشود باید نذرش را اداء کند اما اگر ثابت نشود أداء نمی کند.

 اما بعضی از مسائل علم اصول مانند اصول عملیه حال اصول عملیه شرعی باشد یا عقلی تا حدودی به انسان _چه در مسائل فقهی باشد چه در مسائل کلامی و چه در مسائل تاریخی باشد _کمک می کند و در همه جا مفید است و همه جا می شود از آنها استفاده کرد.

این مسائل را باید به صورت اجتهادی کار کرد نه به صورت تقلیدی؛ یعنی خودش به این نتیجه برسد که آیا درفلان مسئله ،برائت عقلی إجراء می شود یا برائت نقلی؟

وهمین طور بخشی از مسائل علم منطق که در خیلی موارد به ما کمک می کند البته اگر واقعا منطق را به عنوان یک ابزار مطالعه کنیم و بخوانیم نه اینکه امتحان بدهیم و پایه ها و سطح حوزوی را بالا ببریم. این ارزشی ندارد.

بعنوان مثال یکی از مسائلی که ضرورت دارد یک طلبه یاد بگیرد ، صنایع خمسه است که در مناظرات علمی خیلی کاربرد دارد.

آقای شوشتری –اگر از دنیا رفته اند خدا رحمتشان کند-  یک کتابی نوشته بودند به اسم«ما هو المنطق» یک جزوه ی کوچک شصت - هفتاد صفحه ای است؛ یعنی عصاره ی کتاب منطق مظفر را جمع کرده بود و خودش هم در مدرسه دار الشفاء تدریس می کرد.

 وهمچنین در علم بلاغت ، معانی ، بیان در مناظرات خیلی مفید هستند. ادبیات را هم باید تقریبا به اندازه ای که بتوانیم فعل و فاعل و مفعول و تمیز و حال و امثال این ها را تشخیص بدهیم لازم است یعنی اگر ده صفحه از کتاب اصول کافی را بدون اعراب به ما بدهند ،بتوانیم اعراب صحیح بگذاریم کفایت می کند در ترجمه نیز لازم هست به لغت نامه مراجعه بکنیم تا بتوانیم متن عربی روایات را معنی کنیم.

پس اگرهمه این مباحث برای کسی ملکه بشود تا صاحب نظر باشد کفایت می کند.

پرسش:

استاد! فخر رازی و آلوسی درمورد جمع بودن ضمیر در آیه ولایت شبهه کرده اند آیا غیراز آنها نیز کسی این شبهه را وارد کرده است ؟

پاسخ:

بله همه گفته اند بیضاوی ، زمخشری و خیلی از علماء اهل سنت گفته اند.

پرسش:

بعضی ها گفته اند زمخشری معتزلی است حرفش قبول نیست.

پاسخ:

 نه، اگر بنا باشد معتزلی را دفع کنند باید خیلی ها را ازجمله قاضی عبدالجبار معتزلی و تفتازانی و ایجی وبقیه علماء را نیز انکار بکنند چون همه این ها معتزلی هستند. اگر معتزلی ها را کسی حذف بکنند برای اهل سنت چیزی نمی ماند چون از اشاعره شخصیت های برجسته ای وجود ندارد چون ارکان مذهب اهل سنت از علماء معتزله هست.

با اینکه وهابی ها ، معتزله را قبول نمی کنند اما از اهل سنت ، برعلیه معتزله موضع گیری تندی ندارند و برایشان فرقی نمی کند معتزلی باشد یا اشاعره بلکه به حرف آنها نگاه می کنند.

پرسش:

ابن کثیر حرف ابن ابی الحدید را قبول ندارد و می گوید شیعه است.

پاسخ:

ابن ابی الحدید فرق می کند چون او خیلی از مسائل مربوط به مذمت صحابه را آشکارا بحث کرده است لذا وی خوشایند اهل سنت نیست و اصلا ابن ابی الحدید را قبول ندارند. مثل گنجی شافعی، قندوزی و... در حد سه چهار نفر هستند که بحث صحابه را خوب بحث کرده اند و حرف ذهبی را قبول نکردند که گفته:

«فَیَنْبَغِی طَیُّهُ وَإِخْفَاؤُهُ، بَلْ إِعْدَامُهُ»

سیر أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی؛ ج 10، ص 92

ما هم باید تلاش کنیم در بحث هایمان از این چند شخص کمتر آدرس بدهیم.

اگر در پاسخ به وهابی ها حرفی از ابن حجر و عسقلانی و ابن خلکان و ده - دوازده نفر از استوانه هایی را که همه قبول دارند را ره ا کنیم وفقط از کتب این افراد آدرس بدهیم، می گویند ما ابن ابی الحدید و  قندوزی را قبول نداریم.

پرسش:

آیا امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در فتح ایران حضور داشتند ؟

پاسخ:

خیر. هیچ روایت صحیحی وجود ندارد که بگوید: امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در جنگ طبرستان و یا غیر آن حضور داشته باشند. همه ی این حرف ها دروغ و ساخته بنی امیه و بنی العباس است.

خود حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «مکاسب» در قسمت اراضی سواد آن جا مفصل می گوید ما هیچ دلیلی بر حضور امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در فتوحات خلیفه اول و دوم نداریم.

آغازبحث...

بحث ما در رابطه با مباحث حکومت اسلامی و برخورد مسلمان ها با حاکم اسلامی بود که آیا انتخاب حاکم به عهده مردم است یا به عهده خداوند متعال؟

در زمان حکومت حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) آن همه فتنه در برابر حضرت ایجاد کردند. من دوستان را توصیه می کنم اگر بتوانند کتاب «انسان 250 ساله» مقام معظم رهبری را به دقت از اول تا آخر مطالعه کنند بسیار خوب است.

ایشان در مسائل تاریخ ائمه علیهم السلام واقعا خوب کار کرده است؛ یعنی وقتی آدم مطالعه می کند هر صفحه اش چندین مطلب اساسی دارد ایشان حقیقت تاریخ را در این کتاب بیان کرده است.

مطالبی را که طبری، ابن اثیر، ابن کثیر ، شیخ در الإرشاد ، ابن شهر آشوب _ که از بزرگان مورخین  هستند_ گفته اند را آورده و تحلیل های زیبایی کرده است.

وهمچنین قضیه حکومت حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) را خیلی خوب به تصویر کشیده و قضیه ی جنگ جمل، جنگ صفیین و جنگ نهروان را آورده است.

به نظر من برای دوستان لازم است که این کتاب را مطالعه بکنند، مخصوصا الان یک تعدادی خودشان را هم به انقلاب نسبت می دهند و می گویند حرف زدن درمورد خلفاء و زیر سوال بردن آنها به هیچ وجه صلاح نیست و باید مخفی کرد بلکه فقط فضائل اهل بیت علیهم السلام را بگوییم. این فرمایشات رهبری بهترین جواب برای آنها است. مخصوصا فتنه هایی را که عایشه، طلحه و زبیر ایجاد کردند را بیان و تحلیل کرده است.

البته ایشان می گوید ما باید دقت کنیم که حرف هایمان مودبانه باشد و وقایع تاریخی را باید بگوییم، ما نمی توانیم قضیه ی جنگ جمل و جنگ صفیین را مطرح نکنیم.

جنگ جمل جنگی است که عایشه همسر پیامبر، طلحه و زبیر ایجاد کردند و آن جمله ی حضرت امیرالمومنین علیه السلام که آن جمله معروف را به زبیر فرمود:

«عَرَفْتَنِی بِالْحِجَازِ وَ أَنْکَرْتَنِی بِالْعِرَاقِ فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا‏»

تو در حجاز من را می شناختی قبول داشتی، چطور شد در عراق آمدی منکر من شدی چه اتفاقی افتاده رخ داده که شما این طور تغییر مسیر دادی؟

نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص74

آورده است بعد می گوید کعب الاحبارها و ابو هریره ها چه چقدر واقعیات را تحریف کردند.

ببینید تعابیر خیلی لطیفی را بیان کرده است که آنها با اینکه همرزم  و دوستان قدیمی امیر المؤمنین علیه السلام بودند اما نتوانستند عدالت ایشان را تحمل بکنند!

تعبیر مقام معظم رهبری نسبت به مخالفین امیرالمومنین علیه السلام اینطور هست که اول تعریف و تمجید می کند و بعد باطن فتنه انگیز آنها را بر ملا می کند. این روش خیلی زیبایی است؛ یعنی از نظر روانشناسی بهترین روش برای نقل مطالب تاریخی است که البته برای اهل سنت این ها قابل تحمل نیست.

حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می گوید مسئله طلحه و زبیر مسئله ی مقابله با جاه طلبی ها و باند بازی ها بود

بعد ایشان می گوید: لازم است یک نکته ای را به همه خواهران و برادران مان از شیعه و سنی در سطح جهان تذکر بدهم و آن این است که ما وقتی درباره امیر المؤمنین علیه السلام بحث می کنیم به طور طبیعی جنگ های ایشان نیز مطرح می شود مگر می شود کسی تاریخ زندگی حکومت پنج ساله علی (سلام الله علیه) را بخواهد بیان بکند و جنگ جمل و جنگ صفیین مطرح نشود! این واقعیت تاریخی است در روزگاری چند تن از صحابه معروف پیغمبر و زوجه رسول الله با امیر المؤمنین علیه السلام که خلیفه ی مجمع علیه زمان خود بود جنگیدند.

عده ای از برادران اهل سنت _نه همه آن ها_ برای معاویه احترام قائل هستند -یعنی همه قبولش ندارند- در یک جنگ طولانی چندین ماهه با امیر المؤمنین علیه السلام جنگ کرد. این یک واقعیت تاریخی است اگر ما امروز از جنگ جمل حرف می زنیم نمی خواهیم بحث کلامی بکنیم، صحبت شیعه و سنی نیست و این جنگیدن کار خلافی بوده است، منتها می گویند آنها اشتباه کرده اند، اجتهاد به رأی کردند. بنابراین من به شما برادران اهل تشیع و همچنین به برادران اهل تسنن می گویم بحث ما این جا بیان واقعیت تاریخی است. مسئله، مسئله ی اصول اسلامی است. امروز روزگار آشتی فرقه های اسلامی با یکدیگر و احترام به عقاید و احساسات یکدیگر است و نباید بر علیه همدیگر تحریک کرد. 

این سخنرانی برای 1 / 4/ 63 است.

این جمله ایشان جالب است. البته در بیان و گزارش تاریخی نباید با لحن اهانت آمیز صحبت کرد ما می گوییم باید بدون اهانت باشد و الا بیان تاریخ هیچ مانعی ندارد حتی بحث کلامی و مجادلات کلامی هم همین طور باید باشد!

در هر صورت...

روایتی که احمد ابن حنبل با سند صحیح و ابن ماجه نقل کرده اند و البانی نیز تصحیح کرده است مبنی بر اینکه مسلمان ها را برای اینکه از پیوستن به امیر المؤمنین علیه السلام منصرف کنند روایاتی را جعل کردند

یعنی پیغمبر اکرم فرمود هر وقت دیدید دو نفر مسلمان باهم جنگ می کنند شما شمشیرتان را بشکنید به جای آن شمشیر چوبی داشته باشید و اگر به شما حمله کردند در خانه تان بنشینید و اگر وارد خانه تان شدند به حیاط خلوت بروید بنشینید.

اگر شما را بکشند گردنت تان را کج کنید و بگذارید تا آنها گردن شما را بزنند .

پرسش:

این ها در برابر این روایت چه می گویند که خود حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:

«أَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِقِتَالِ‏ النَّاکِثِینَ‏ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ».

کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ هلالى، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد، ناشر: الهادى، ج‏2 ؛ ص890

«أمر رسول الله صلى الله علیه وسلم علی بن أبی طالب بقتال الناکثین والقاسطین والمارقین»

المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص150، ح4674

پاسخ:

این ها می گویند سند ندارد. ابن تیمیه و غیره می گویند سند درستی ندارد.

پرسش:

آیا آقای البانی تصحیح کرده است.

پاسخ:

او و دیگران نیز تصحیح کردند و روایت فوق مستفیض است. سند ضعیف هم باشد ما به قدری روایت داریم.

«أَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِقِتَالِ‏ النَّاکِثِینَ‏ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ».

کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ هلالى، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد، ناشر: الهادى، ج‏2 ؛ ص890

از صحابه مانند جابر ابن عبدالله انصاری و از عمار داریم. اگر همه آنها ضعیف هم باشند مسئله را تقویت می کنند.

اگر این روایت هم نباشد ، امیر المؤمنین علیه السلام خلیفه مجمع علیه است. قیام در برابر خلیفه مجمع علیه طبق نظر آقایان (اهل سنت) خلاف و حرام است ولو بر خلاف نظر اقایان هم باشد.

بله در روایت داریم که می گوید برو در خانه ات بنشین، اگر کسی آمد خواست تو را بکشد گردنت را در برابر او قرار بده!

یا مثلا روایات جعلی دیگری نیز درست کردند تا مردم را از پیوستن به سپاه حضرت امیرالمومنین علیه السلام منصرف بکنند . روایت در صحیح بخاری است خیلی عجیب است.

«سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یقول إذا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَیْفَیْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فی النَّارِ»

هم قاتل و هم مقتول همه در آتش جهنم هستند.

 «فقلت یا رَسُولَ اللَّهِ هذا الْقَاتِلُ فما بَالُ الْمَقْتُولِ قال إنه کان حَرِیصًا على قَتْلِ صَاحِبِهِ»

این روایت برای ما خیلی روایت خوبی است. این ها همه شان می گویند امیر المؤمنین در جنگ جمل و صفین مصیب بوده ولی طلحه و زبیر و عایشه اجتهاد کردند خطا کردند یک ثواب هم دارند!

ولی روایت می گوید:

«فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فی النَّارِ»

 آیا طلحه و زبیر و عایشه می خواستند طرف مقابل را بکشند یا نه؟ قطعا قصد کشتنش را داشتند.

«فما بَالُ الْمَقْتُولِ قال إنه کان حَرِیصًا على قَتْلِ صَاحِبِهِ»

طبق این روایت تکلیف طلحه و زبیر کاملا روشن است. حداقل نزدیک بیست هزار نفر از دو طرف کشته شدند. البته رهبری بیست هزار نفر می گوید ولی تاریخ یعقوبی می گوید سی هزار نفر در جنگ جمل کشته شدند.

تکلیف این سی هزار نفر چه است؟ آیا همه شان جنهمی هستند چه صحابه و چه غیر صحابه؟ ببینید اگر ما این روایت ها را کنار هم بگذاریم به نتیجه خیلی خوبی می رسیم.

مخصوصا آنها روی قضیه ی اجتهاد صحابه خیلی مانور می دهند. این روایت تمام بساط اهل سنت را در اجتهاد صحابه زیرسوال می برد، بخاری هم این را می گوید:

«إذا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَیْفَیْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فی النَّارِ»

مقتول:

«کان حَرِیصًا على قَتْلِ صَاحِبِهِ»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج 1، ص 20، ح31

در هر صورت...

امیر المؤمنین علیه السلام خلیفه مجمع علیه می باشد و طبق روایات این ها هر کسی برعلیه خلیفه به حق قیام کند فهو فی النار.

حضرت امیرالمومنین علیه السلام و اصحابش را با أدله دیگری جدا می کنیم. ولی این که بحث اجتهاد طلحه و زبیر و عایشه را مطرح می کنند، این روایت خوبی است.

باز هم در صحیح بخاری در حدیث 6875 احنف ابن قیس می گوید:

«ذَهَبْتُ لِأَنْصُرَ هذا الرَّجُلَ»

رفتم علی را یاری کنم.

مراد از رجل ، امیر المؤمنین است.

 «فَلَقِیَنِی أبو بَکْرَةَ فقال أَیْنَ تُرِیدُ قلت أَنْصُرُ هذا الرَّجُلَ قال ارْجِعْ فَإِنِّی سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یقول إذا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَیْفَیْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فی النَّارِ»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج 1، ص 20، ح31

در روایت دیگر، که برای کتاب صحیح مسلم است می گوید:

«أَیْنَ تُرِیدُ یا أَحْنَفُ قال قلت أُرِیدُ نَصْرَ بن عَمِّ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یَعْنِی عَلِیًّا قال فقال لی یا أَحْنَفُ ارْجِعْ فَإِنِّی سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یقول إذا تَوَاجَهَ الْمُسْلِمَانِ بِسَیْفَیْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فی النَّارِ قال فقلت أو قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ هذا الْقَاتِلُ فما بَالُ الْمَقْتُولِ قال إنه قد أَرَادَ قَتْلَ صَاحِبِهِ»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج4، ص2213، ح2888

ما هم این روایت را داریم ولی روایتی که از زید از رسول الله نقل کرده اند را دقت کنید که چه تصرفاتی در روایت کرده اند.

«عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) ‏إِذَا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَیْفَیْهِمَا عَلَى غَیْرِ سُنَّةٍ»

عبارت «علی غیر سنة» را در حدیث قبلی حذف کردند. بله اگر واقعا دو تا مسلمان باهم درگیر بشوند روی عصبیت و روی تعصب های باطل یا روی یک چیزهای بی ارزش بجنگند

 «فَالْقَاتِلُ وَ الْمَقْتُولُ فِی النَّارِ»

علل الشرائع؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: کتاب فروشى داورى، ج2، ص462

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج91، ص21

در آن هیچ شک و شبهه ای نیست. روایت هم نباشد عقل ما حکم می کند که اگر به خاطر یک چیزهای پوچ و بی ارزش دو نفر باهم درگیر بشوند: «الْقَاتِلُ وَ الْمَقْتُولُ فِی النَّارِ»؛ مثلا طرف رفته خواستگاری دختر رئیس قبیله، دخترش را به ایشان نداده، آقا آمده پنجاه نفر ریخته در خانه پدر دختر که چرا به ما دختر ندادی! و او هم پنجاه نفر آورده و به جان هم افتادند «الْقَاتِلُ وَ الْمَقْتُولُ فِی النَّارِ»؛ لا شک و لا ریب!

پرسش:

استاد! آیا روایت « شقّ عصای المسلمین» شامل طلحه و زبیر و عایشه هم می شود؟

پاسخ:

بله آن را هم می گیرد در آن هیچ شک و شبهه ای نیست.

همین عبارت را شیخ صدوق در کتاب «علل الشرائع»و مرحوم شیخ حر عاملی نیز در کتاب «وسائل الشیعه» مفصل آورده اند.

علماء اهل سنت با سنت رسول الله برای رسیدن به اهداف خودشان بازی کرده اند وکلمه ی «علی غیر سنة» را حذف کرده اند و این روایت را ملاک قرار می دهند که نباید در صف لشگر حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام بروید و با دشمنان ایشان جنگ کنید! این ها ترفندهای سیاسی بنی امیه است که مردم را از یاری دادن امیر المؤمنین علیه السلام منصرف بکنند. 

روایت دیگری است از ابوهریره رئیس محدثین (اهل سنت) که نقل می کند:

«سَتَکُونُ فِتَنٌ الْقَاعِدُ فیها خَیْرٌ من الْقَائِمِ وَالْقَائِمُ فیها خَیْرٌ من الْمَاشِی وَالْمَاشِی فیها خَیْرٌ من السَّاعِی وَمَنْ یُشْرِفْ لها تَسْتَشْرِفْهُ »

در این فتنه ها کسانی که در خانه شان نشسته اند، بهتر از ان هایی است که این ها بیرون آمدند، آن های که از خانه بیرون آمدند بهتر از آن هایی است که دارند به طرف دعوا و جنگ حرکت می کنند. آن هایی که رفتند جنگ بهتر از آن هایی هستند که شمشیر کشیده اند خلاصه کسی بیاید مشرف به جنگ و درگیری باشد، درگیری دامنش را می گیرد.

«وَمَنْ وَجَدَ مَلْجَأً أو مَعَاذًا فَلْیَعُذْ بِهِ»

وقتی گرفتار جنگ هم شد، ملجاء و معاذی پیدا کرد باید به آن پناه ببرد

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج 3، ص 1318، ح3406

همان طوری که زبیر با امیر المؤمنین صحبت کردند او متوجه شد که اشتباه کرده است و امیرالمومنین فرمودند : مگر ما با پیغمبر نبودیم؟ پیغمبر این را نگفت، این را نگفت و...

زبیر گفت یادم رفته بود. گفت حالا یادت آمد؟ چه کار کرد؟ به تعبیر مقام معظم رهبری وظیفه اش این بودکه باید به سپاه امیرالمومنین علی علیه السلام می پیوست ولی عمل نکرد.

وقتی صحنه ی جنگ را ترک کرد یک کسی دید زبیر تنها است شمشیرش را کشید و او را کشت و شمشیر زبیر را به امیر المؤمنین تحویل داد گفت: من زبیر را کشتم این هم شمشیرش است.

حضرت ، شمشیر زبیر را گرفت و گریه کرد گفت: این شمشیر چقدر غبار از صورت پیغمبر ربوده و چه خدماتی کرد...

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها