موضوع: «جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دوازده نفرند ؛ نه کمتر و نه بیشتر »
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و هو خير ناصر و معين الحمدلله و الصلاة علي محمد رسول الله و علي آله آل الله لاسيما علي مولانا بقية الله و اللعن الدائم علي اعدائهم اعداء الله إلي يوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِي لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ.
خدا را بر تمام نعمتهايش بويژه نعمت ولايت، سپاس ميگوييم و قبل از آغاز سخن شهادت عزيزان سپاهي ما به دست مزدوران و خود باختگان و اجيران اجنبي، «جيش الظلم» که به دستور اربابان خارجي و خائنين داخلي به شهادت رسيدند را به پيشگاه مقدس بقية الله الاعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و همه علاقهمندان به اهلبيت عصمت و طهارت و مسئولين محترم نظام مقدس جمهوري اسلامي و خانواده اين عزيزان تسليت عرض ميکنيم.
باشد که ان شاء الله سپاهيان مقتدر ما در آينده بسيار نزديک، يک انتقام مقتدرانه از اين وابستگان به اجانب بگيرند و به بعضي از افرادي که به وظائف خودشان ناآشنا هستند و خود را آشنا ميدانند، حرفهاي بياساس ميزنند خدا هم به اينها، ان شاء الله بصيرت عطا کند، تا با بعضي از سخنانشان قلب مسلمانان و خانوادههاي داغديده را بيش از اين جريحهدار نکنند.
موضوع بحث ما در جلسات گذشته اين بود که يکي از بزرگترين علل وجود انحرافات در جامعه، بويژه در حوزه مهدويت عدم آگاهي از معارف ديني است، در رابطه با قضيهي «احمد بصري» که مدعي است من فرزند حضرت مهدي هستم و پدرم به من دستور داده مطالبي را اعلام کنم، من جمله اينکه حوزههاي علميه را از بين ببرم، مراجع را بکشم تا زمينه ظهور پدرم حضرت مهدي را فراهم کنم!
ايشان خود را امام و حجت خدا ميداند، ولي الله ميداند و ادعاهاي متعدد ديگر دارد! نسبت به انبياء جسارت ميکند حضرت ابراهيم را مشرک معرفي ميکند، حضرت يونس را جهنمي معرفي ميکند، منکر خاتميت نبي مکرم است، به حضرت امير المؤمنين، نسبت ظلم و جفا ميدهد، امام حسين را هم نستجير بالله مشرک معرفي ميکند و امثال اين قضايايي که واقعاً گذشته از مباحث ديني و حوزوي ايشان از اولين مسائل اخلاقي، اجتماعي اسلامي هم بيبهره است.
ما بارها گفتيم اينها قطعاً وابسته با اجانب هستند، اينها دنبال اين هستند در جامعه تفرقه و اختلاف ايجاد کنند، «آمريکا» و «صهيونيسم» از به راه انداختن «داعش» و «طالبان» نتوانست موفقيتي به دست بياورد و شکستهاي پشت سر هم نصيبش شد، در اين اواخر گروههاي مختلفي من جمله «احمد الحسن» يا «احمد بصري» را بزک کرده و در جامعه ما، شروع به نشر دادن افکارش کرده است.
از اينکه خود اين شخص و نزديکانش وابسته به بيگانه هستند گمان نميکنم هيچ عاقلي در اين مورد شک و شبههاي داشته باشد؛ ولي تأسف ما اين است که يک سري از افراد يا شايد بعضي از عزيزان حوزوي ما جذب اينچنين افرادي ميشوند، اين واقعاً مايه تأسف است، روز قبل از «افغانستان» دوستاني داشتيم آمده بودند ميگفتند در «افغانستان» هم اينها به صورت گسترده مشغول تبليغ هستند!
در بعضي از شهرهاي «ايران» همينطور ما در ايام فاطميه در «شيراز» بوديم آنجا هم دوستان ميگفتند در گوشه و کنار مخصوصاً در روستاها، تبليغاتي دارند، در «سمنان»، «مشهد» هم به همين شكل و در «قم» در شهر شما منطقه «پرديسان» اينها تبليغاتي دارند و من با تمام جرأت عرض ميکنم علت اصلي اينکه بعضي از افراد فريب اين فرقه را ميخورند عدم آگاهي از مباني اعتقادي شيعه بويژه مسئله مهدويت است.
من چند مورد از ادعاهاي ايشان را با نشان دادن جلد و صفحه کتاب نشان دادم تا نگويند که عبارتهاي ما را تقطيع ميکنند، اول و آخرش را رها ميکنند وسط را ميگيرند. کتاب «الجواب المنير عبر الاثير» جلد 6، «اجوبة السيد احمد الحسن» اينكه «سيد» و «احمد حسن» ميگويد قطعاً دروغ است! فقط «احمد» آن راست است! «سيد» و «حسن» آن قطعاً دروغ است! در چاپ اول، چاپ 1433در صفحه 176 تعبيرش اين است که سوال ميکنند
«ارجو التوضيح من هو احمد الحسن؟ وكيف نسب نفسه اماما في هذا الزمان؟ وكيف يدعي انه اليماني وكلنا نعلم ان اليماني يخرج بعد الصيحه؟»
«احمد الحسن» چه کسي است و چطور خودش را امام معرفي ميکند؟ ادعا ميکند من «يماني» هستم از طرفي ميگويد من «بصري» و «عراقي» هستم، از آن طرف ميگويد من «يماني» هستم، در حاليكه ما بيش از پنجاه تا روايت از ائمه در مورد «سيد يماني» داريم كه از «يمن» و «صنعاء» خروج ميکند نه از «عراق»!
بعد ايشان ميگويد:
«فطالما كانت معصية اليماني توجب النار اذن هو امام عادل من الله تعالي»
ايشان امام و عادل هم هست! و امامتش را هم از طرف خداي عالم گرفته است، نميگويد مثلاً از طرف حضرت وليعصر يا منصوب از طرف پيغمبر هستم. اين عين عبارت ايشان است. همچنين در ترجمه همين کتاب، «پاسخهاي روشنگر بر بستر امواج» جلد 6، صفحه 178 ايشان ميگويد: او امامي عادل از طرف خداوند متعال است.
در کتاب «المتشابهات» جلد 4، صفحه 42 که مدعي است هيچ کدام از مراجع شيعه و علماء توان پاسخ دادن به کتاب «متشابهات» من را ندارند! ايشان ميگويد:
«ولايحل لمسلم أن يلتوي عليه ، فمن فعل ذلك فهو من أهل النار»
هيچ مسلماني نبايد در برابر «احمد الحسن» گردنکشي کند، اگر کسي در برابر او، گردنکشي کند او اهل آتش جهنم است.
«أن اليماني صاحب ولاية الهيه»
در ترجمه کتاب «متشابهات» جلد 4، صفحه 34 كه خودشان ترجمه كردهاند هم اين تعابير است، بر هيچ مسلماني حلال نيست که از او سرپيچي کند، هر که چنين کند از اهل آتش است و اين يعني «يماني» صاحب ولايت الهي است!
در کتاب ديگر اين آقا به نام «الوصية المقدسه» که با تعليقات «علاء سالم» که ايشان در حوزه علميه بوده و با جناب آقاي «سيد کمال حيدري» هم مدتي همکاري داشتند از اينجا رفته و آخرتش را به دنياي «احمد بصري» فروخته است.
در اينجا هم ميگويد:
«إنه امام من آل محمد»
متأسفانه يک سري روايات ميآورد که در جاي خودش تحليل و جواب هم دارد، شايد من يک شب مستقلاً رواياتي که بعضيها تصور ميکنند که ائمه سيزده نفر هستند، وهابيها هم همين را دستمايه قرار دادهاند را بررسي و نقد کنم. «ناصر الدين قفاري» در کتاب «اصول مذهب شيعه» خيلي با آب و تاب همين روايات را نقل ميکند که شيعيان قائل به سيزده امام هستند اينها سيزده امامي هستند دوازده امامي نيستند.
ما در کتاب نقد «قفاري» مفصل جواب داديم. در بعضي از عبارتها تصحيف صورت گرفته چون زمان سابق، نه چاپخانهاي بود نه فتوکپي و غيره بود. معمولاً از کتابها استنساخ ميکردند. در استنساخ، امکان اشتباه هست، شما يک صفحه نامه ميخواهيد بنويسيد دوباره كه مراجعه ميکنيد از اول صفحه تا آخر ميبينيد سه چهار مورد اشتباه نوشتيد.
حالا کتابهايي مانند «کافي»، «تهذيب» و «وسائل» که اينها به صورت دست نويس بوده چقدر در آن اشکال ايجاد ميشود! در مورد کتاب «کافي» تعبير حضرت «آيتالله العظمي شبيري زنجاني حفظه الله تعالي» اين است صحيحترين نسخه در زير آسمان، نسخهاي است که مرحوم «شهيد ثاني» او را تصحيح کرده است، كه آنهم يک نسخه فقط در کره زمين در کتابخانه آيتالله العظمي «مرعشي نجفي» است!
ما از ايشان تقاضا کرديم فتوکپي در اختيار ما قراردادند و خدمت معظمٌ له رفتيم و ما هم کتاب نسخه «کافي» خودمان را با اين، تصحيح کرديم. بعضي از جاها نام روات اشتباه شده کلمات حديث اشتباه صورت گرفته است که اين طبيعي كار است. بخش عمده رواياتي که ايهام مياندازد ائمه سيزده نفر هستند، از «کافي» نسخههاي مختلف ديگري هم وجود دارد.
«علامه مجلسي» در «مرآة العقول» روايات را نقل کرده، مرحوم «ملّا صالح مازندراني» در «شرح کافي» خودش روايت را نقل ميکند روايت صد در صد صحيح است؛ ولي در «چاپ آخوندي تهران» اشتباه است اين طبيعي كار است!
شما ببينيد خود آقايان اهلسنت در «صحيح بخاري» که ادعا دارند اصح الکتب بعد از قرآن است، چقدر اختلاف نسخ دارند، چقدر اعلام ميکنند اينجا «مستنسخ» اشتباه کرده، اينجا اشتباه بوده شما به كتاب «فتح الباري» شرح «ابن حجر عسقلاني» و به «شرح بدر الدين عيني» و همچنين به شرح «قسطلاني» مراجعه كنيد ببينيد چقدر در رابطه با الفاظ حديث، نسبت به راويان حديث اينها تلاش ميکنند نسخه صحيح و عبارت صحيح را جايگزين کنند. با اينکه اهلسنت امکانات در اختيارشان بود، حکومتها از آنها حمايت ميکردند و تمام وسائل براي تصحيح و گسترش مصادر روائيشان در اختيارشان بود، به عکس شيعه، که از همان اوائل محدود بودند، حکومتها اينها را تحت فشار قرار ميدادند، امکانات در اختيارشان نبود کتابخانههاي شيعه را آتش ميزدند.
شما ببينيد در قرن چهارم - پنجم سال 448 در «بغداد» کرسي درس «شيخ طوسي» شايد بزرگترين کرسي تدريس جهان اسلام بوده است، ايشان پنج درس خارج داشت. يک درس خارج براي علماي «شيعه»، درس خارج براي علماي «احناف»، براي «حنابله» براي «مالکيها» و براي «شافعيها» و کتاب «الخلاف» ايشان هم محصول همان درس خارج ايشان است.
سنيهاي متعصب «بغداد» تحمل نکردند ريختند کتابخانه ايشان که در آن زمان؛ يعني سال 450 نزديک به 12 هزار جلد کتاب داشته، را آتش زدند به خاکستر مبدل کردند. قبل از «شيخ طوسي» که متوفاي 460 است «شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه » متوفاي 413 است. کتابخانه ايشان را هم آتش زدند و به خاکستر مبدل کردند.
حالا آن قضاياي «مغول» در «ايران» و «نيشابور» و غيره كه کتابخانهها را آتش زدند، در حمله بعضي از متعصبين کتابخانههاي «لبنان» را آتش زدند، اينها متأخر است؛ ولي اين دو کتابخانه «شيخ مفيد» و «شيخ طوسي» که آتش گرفت چه تراث عجيبي و چه آثار گرانبهائي از شيعه به خاکستر مبدل شد!!
آن زمان هم عرض کردم چاپخانهاي نبود، از گوشه و کنار آنها که استنساخ کرده بودند کتاب «کافي» کتاب «من لا يحضر» کتابهاي ديگر «شيخ صدوق»، «شيخ مفيد» يا «شيخ طوسي» را از اين طرف و آن طرف جمع کردند و به اين شکل الان به دست ما رسيده است.
در هر صورت ...
احمد بصری در کتاب «المتشابهات» خودش ميگويد:
«عدّوا المهدي الأول من الأئمة»
ائمه (عليهم السلام)، مهدي اول که مراد از مهدي اول، خودش است، آن روايت ضعيف و جعلي وصيت را مطرح ميکند که پيغمبر اکرم، شب وفاتش وصيت کرد: يا علي بعد از من، دوازده وصي و بعد از حضرت مهدي دوازده مهدي خواهد آمد، اين روايت نه سند صحيح دارد و نه دلالت. صدر و ذيل روايت با هم کاملاً در تعارض است ميگويد پيغمبر فرموده بعد از حضرت مهدي دوازده مهدي خواهد آمد اولين «مهدي» من هستم!!
حالا اينكه اين را شياطين به او وحي کردهاند، يا به ذهن خودش رسيده ما نميدانيم، از کجا مشخص است؛ چون هر کسي ميتواند همچنين ادعايي بکند بگويد من همان «مهدي اول» هستم دليل که ندارد، عبارتي هم نيست که در قرن 14- 15 هجري در «بصره» همچنين فردي خواهد آمد او «مهدي اول» است!
ما ادعاهاي «احمد بصري» را با ادعاهاي «بهائيت» تطبيق کرديم. اينها عيناً باهمديگر مطابقت دارند، ان شاء الله من در يک جلسهي جداگانه کتابهاي «بهائييت» و کتابهاي «احمد بصري» را خدمتتان نشان ميدهم، شما خواهيد ديد کلماتي که «بهائي»ها براي ادعاي خودشان آوردهاند، عيناً فتوکپي شده حتي يک کلمه جلو و عقب ندارد و در کتابهاي «احمد بصري» موجود است، خيلي عجيب است! و تا به حال دوستان ما که در اين زمينه کار ميکنند، اشاره داشتند ولي ميداني کار نکرده بودند، ما آمديم کليه ادعاهاي «احمد بصري» را با ادعاهاي «علي محمد باب»، «حسينعلي بهاء»، «جمال ابهاء» و غيره مقايسه کرديم، ديديدم عيناً يکي است! و بعد آمديم «قادياني»ها که آنها هم چنين ادعاهايي دارند، در کتابهايشان ديديم عيناً حرفهای «قادياني»ها حرفهاي «بهائي»ها با حرفهاي «احمد بصري» عيناً يک چيز است!
اين سه تا فتنه براي ما در «ايران» ايجاد شده، خدا ما را از فتنه چهارمش حفظ کند که البته پشت سر هم دارد ميرسد، ان شاء الله من در يک جلسه قضاياي جديدي که دارد مطرح ميشود عرض خواهم کرد.
اين يک سري ادعاهايي است که اينها دارند، ما در جواب قبلاً هم اشاره کرديم که ما از ائمه (عليهم السلام) روايات متعدد داريم که ائمه (عليهم السلام) دوازده نفر هستند و هر کس بخواهد يک نفر بر اينها اضافه کند يا کم کند کافر است. اين از قطعيات عقيده شيعه است و روايات متعدد هم در اين زمينه از ائمه (عليهم السلام) داريم که من در جلسات قبلي به آنها اشاره کردم ديگر تکرار نميکنم.
ما در (کتب حدیثی) شیعه حدود 75- 76 روايت را ميداني بررسي کرديم در «غيبة شيخ طوسي»، غيبة نعماني»، «اکمال شيخ صدوق» و کتاب «کفاية الاثر» نزديک 75 روايت را بررسي سندي کرديم، حضرت رسول اکرم، امير المؤمنين، امام حسن، امام حسين تا امام عسکري نام ائمه را به «اسمهم و صفاتهِم» ذکر کردهاند.
امام اول علي ابن ابيطالب، امام دوم امام حسن مجتبي با صفاتش، امام حسين، امام سجاد ، امام محمدباقر تا برسد به حضرت وليعصر (ارواحنا فداه)، ما از کنار 75- 80 روايت نميتوانيم به سادگي رد بشويم، از نظر مبناي فقه شيعه اگر يک روايت از سه سند، تجاوز کرد آقايان ميگويد «مستفيض» است.
روايت «مستفيض» احتياجي به بررسي سندي ندارد، شما کتابهاي فقهي «آيتالله العظمي خويي» را ببينيد که در ميان فقهاء بيش از ديگران دقتهاي «رجالي» دارد، حتي ما موارد متعددي ديديم مثلاً مرحوم «صاحب جواهر» به روايت عمل ميکند ميگويد صحيحه است آقاي «خويي» آمده گفته نه! ضعيف است.
«امام رضوان الله تعالي عليه» در کتاب «بيع» و «مکاسب» خودشان به روايت عمل ميکند آقاي «خويي» رد کرده، «صاحب حدايق» عمل کرده آقاي «خويي» رد کرده؛ ولي همين «آيتالله العظمي خويي» که اينقدر در بحث سندي دقت دارد و پارهاي از رواياتي که ديگر فقهاء عمل کردند رد ميکند، درباره برخي رواياتي که سه يا چهار سند دارد ميگويد:
«روايات الباب، يا احاديث الباب مستفيضة تغنينا عن البحث في السند»
روايت در اين باب «مستفيض» است، احتياجي به بررسي سند نداريم؛ يعني سه تا روايت اگر ضعيف هم باشد فقهاي ما بر طبق آن فتوا ميدهند، عزيزان دقت کنند روايت ضعيف، غير از روايت دروغ است. روايت ضعيف، مثلاً «مرسل» است «مرفوع» است راوي آن «مهمل» يا راوي آن «مجهول» است، به اينها ما روايات ضعيف ميگوييم!
چيزي در «کتب رجالي» در مدح و توثيقش نيامده؛ ولي اگر در روايتي راوي، متهم به کذب باشد، متهم به جعل حديث و وضع باشد نه تنها سه تا، سيصد تا روايت کذب و موضوع مساوي با صفر است!
ما نزديک به 75 روايت داريم نام ائمه از حضرت امير تا حضرت وليعصر ذکر شده نزديک 30- 35 روايت داريم رسول اکرم فرموده خلفاي بعد از من، دوازده نفر هستند اولينشان علي ابيطالب، آخرينشان حضرت مهدي است.
نزديک به 20- 25 روايت داريم که پيامبر ميفرمايد: امام بعد از من علي، بعد از او حسن، بعد از او حسين، بعد از او نُه نفر از صلب حسين و آخرينشان مهدي است. يکي دو تا نيست و يک سري ما رواياتي داريم که مجموعاً نزديک به 30- 35 تا روايت است، تعبير اين است:
«فَقَالَ السَّائِلُ فَمَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَوَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه واله وسلم) يَدَهُ عَلَى رَأْسِي فَقَالَ أَوَّلُهُمْ هَذَا وَ آخِرُهُمُ الْمَهْدِي»
رسول اکرم ميفرمايد اوصياء من اولينش پسر عم من علي و آخرينش يازدهمين فرزند او، حضرت مهدي (صلوات الله عليه) است!
ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، 2جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: دوم، 1395ق، ج1 ؛ ص260
پس مشخص است آن کسي که بعد از حضرت مهدي ميآيد، ميگويد من از ائمه هستم، من همان قائم هستم من همان منصوب و معرف حديث وصيت هستم در حقيقت اين روايات را تکذيب ميکند.
بازهم رسول اکرم ميفرمايد:
«أَنَا سَيِّدُ النَّبِيِّينَ وَ عَلِيُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ إِنَّ أَوْصِيَائِي بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ (عليهم السلام)»
ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، 2جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: دوم، 1395ق، ج1 ؛ ص280
يعني حضرت مهدي (ارواحنا فداه) پرونده امامت را براي هميشه مختومه ميکند، آن کسي که ميآيد بعد از حضرت مهدي، ادعاي مهدويت و امامت ميکند در حقيقت به اين همه روايات دهن کجي ميکند.
باز هم از خود رسول اکرم روايت داريم که در قضيه خطبه «غدير» است:
«مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا إِنِّي رَسُولٌ وَ عَلِيٌّ الْإِمَامُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ»
من پيغمبرم، علي هم امام است امامان بعد از او هم از فرزندان علي هستند.
بعد از آن ميگويد:
«وَ خَاتِمُ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِي (عليه السلام)»
پايانبخش امامت، حضرت وليعصر است.
ابن طاووس، على بن موسى، التحصين لأسرار ما زاد من كتاب اليقين، 1جلد، مؤسسة دار الكتاب - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1413 ق، ص588
همچنين «شيخ صدوق» در «کمال الدين» از امام صادق (سلام الله عليه) وقتي قضيه «غدير» را مطرح ميکند ميآورد:
«فأقام رسول الله (صلي الله عليه واله وسلم) أوصياء كذلك و أخبر بكون المهدي خاتم الأئمة (عليهم السلام)»
پيغمبر (صلي الله عليه واله وسلم) خبر داده حضرت مهدي، پايانبخش همه ائمه است.
ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، 2جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: دوم، 1395ق، ج1، ص22
همچنين «شيخ صدوق» در اين منابع: «كمال الدين»؛ «عيون اخبار الرضا»؛ «علل الشرايع»، قضيه معراج را از پيامبر مكرم مطرح ميكند كه ايشان در مورد اوصياء خودش ميفرمايد:
«أَوْصِيَائِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِيُ أُمَّتِي»
اوصيائي من اولش علي ابن ابيطالب و آخر آنها مهدي امتم است
ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، 2جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: دوم، 1395ق، ج1 ؛ ص256؛ ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، 2جلد، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق، ج1 ؛ ص264؛ ابن بابويه، محمد بن على، علل الشرائع، 2جلد، كتاب فروشى داورى - قم، چاپ: اول، 1385ش / 1966م؛ ج1 ؛ ص6
از اين روشنتر و واضحتر ميخواهيد؟!
در روايت ديگر «شيخ طوسي» در كتاب «الغيبة» روايتي را از امام عسکري (سلام الله عليه) نقل ميكند و در آنجا نام ائمه را يکي پس از ديگري مطرح ميکند، پيغمبر فرمود: هر کس ميخواهد فرداي قيامت از گرفتاري قيامت در امان باشد، پاک و پاکيزه وارد بهشت شود، فزع و گرفتاري و ناراحتيهاي قيامت او را عذاب ندهد:
«فَلْيَتَوَلَّكَ وَ لْيَتَوَلَّ بَنِيكَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى وَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الْحَسَنَ »
علي جان، ولايت تو و ولايت فرزندانت امام حسن، امام حسين، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادي، امام حسن
« ثُمَّ الْمَهْدِيَّ »
را داشته باشد.
«وَ هُوَ خَاتَمُهُم»
مهدي، پايانبخش ائمه است.
طوسى، محمد بن الحسن، الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، 1جلد، دار المعارف الإسلامية - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1411ق، ؛ ص136
اين خيلي واضح و روشن است!
عرض کردم من تأسف ميخورم براي بعضيها، من يک جلسه هم گفتم ما اينها را پاره تن حوزهمان ميدانيم، اينها اگر الفباي مسائل مباني شيعه را خوانده باشند جذب اينطور فتنهها نميشوند!
باز «شيخ صدوق» در «كمال الدين» از رسول اکرم نقل ميكند:
«و هم اثنا عشر أولهم علي بن أبي طالب و آخرهم المهدي»
ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، 2جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: دوم، 1395ق، ج1 ؛ ص246
منابع ديگر هم اين روايت را دارند!
روايت بعدي را «شيخ صدوق» در «امالي» دارد، حضرت رسول اکرم درباره تعداد ائمه میفرمایند:
«يَا عَلِيُّ هُمُ اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ»
ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي (للصدوق)، 1جلد، كتابچى - تهران، چاپ: ششم، 1376ش، ص629
«ابن شاذان» در « مائة منقبة» از پيغمبر دارد كه به «جابر» ميگويد:
«فَالْأَئِمَّةُ يَا جَابِرُ اثْنَا عَشَرَ [إِمَاماً] أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ»
ابن شاذان، محمد بن احمد، مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة من ولده عليهم السلام من طريق العامة، 1جلد، مدرسة الإمام المهدى عجّل اللة تعالى فرجة الشريف - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1407ق، ص72
روايت ديگر از امير المؤمنين (سلام الله عليه) در «کمال الدين» به همين شکل است و همچنين قضيه خطبه «غدير» از زبان امام باقر (سلام الله عليه) که:
«مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي نَبِيٌ وَ عَلِيٌ وَصِيِّي أَلَا إِنَّ خَاتَمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِي»
طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، 2جلد، نشر مرتضى - مشهد، چاپ: اول، 1403 ق، ج1 ؛ ص63
امام صادق (سلام الله عليه) خطبه «غدير» را خيلي زيبا مطرح ميکند در آنجا حضرت به آيه:
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)
خدا را اطاعت کنيد و پيامبر و اولياي امر خود را [نيز] اطاعت کنيد
سوره نساء (4): آيه 59
و همچنين به آيه 55 سوره مائده استدلال ميکند بعد ميگويد:
«الْمَدْعُوُّ إِلَيْهِ بِالْوَلَايَةِ الْمُثْبَتُ لَهُ الْإِمَامَةُ يَوْمَ غَدِيرِ خُم»
ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، 2جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: اول، 1362ش، ج2 ؛ ص479
قبلا اشاره كردم در بعضي از حوزههاي علميه كساني هستند که ادعاي اجتهاد و درس خارج دارند، اما نظرشان این است که: معلوم نيست پيغمبر علي را براي امامت، نصب کرده باشد! من نميدانم اينها دنبال چه هستند؟! دنبال «خالف تعرف» هستند يا نه، دنبال اين هستند که ميبينند ديوار علي ابن ابيطالب از همه ديوارها کوتاهتر است، «وهابي»ها از يک طرف، اهلسنت از يک طرف، الان «آمريکا» و «اسرائيل» هم از يک طرف ميزنند اينها هم شروع کردند!
من اتفاقاً ايام فاطميه دوم «اصفهان» بودم با امام جمعه محترم مفصل صحبت کرديم گفتم اين آٔقا را بياوريد يک مناظرهاي در جمع اساتيد حوزههاي علميه صورت بگيرد، براي اينها ثابت بشود يا اينها بيسواد هستند، يا مغرض و معاند هستند و يا جاهل هستند، اگر واقعاً جاهل هستند در ميان انبوه روايات، اينكه 75- 80 تا روايت نام ائمه آمده اين چيزي نيست که ما از کنارش به سادگي رد بشويم.
اين آقا ميگويد معلوم نيست پيغمبر علي را نصب کرده باشد! من نزديک 20 تا روايت با سند معتبر پيدا كردم كه کلمه:
«نَصَبَنِي رَسُولُ اللَّهِ لِوَلَايَتِي»
هلالى، سليم بن قيس، كتاب سليم بن قيس الهلالي، 2جلد، الهادى - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1405ق، ج2 ؛ ص691
«نَصَبَ عَلِيّاً إِمَاماً يَوْمَ غَدِيرِ خُم»
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج21 ؛ ص398
را صراحتا دارد. شما دنبال چه هستيد؟
بعد با کمال وقاحت و بيحيايي ميگويد ائمه نام امامان بعدي را نميدانستند، امام صادق نميدانست امام بعد از خودش، آيا «اسماعيل» است، يا موسي ابن جعفر است؟! اي هزاران لعنت بر اين فکر، اين دهنها و قلمها بشکند!
ما از امام صادق (سلام الله عليه) با سند معتبر نزديک 27 تا روايت داريم که نام ائمه را از اول تا آخر بيان کرده، آيا امام صادق نميدانست امام بعد از خودش چه کسي است؟
معمولاً يک روايت جعلي و يک روايت ضعيف را دودمان «بني العباس» مشهور ميکردند آي مردم، ببينيد بعد از امام صادق، پسرش «اسماعيل» امام است با اين كار اذهان جوانها و مسلمانها را مشوش ميکردند.
بعد اين آقا آمده اينطوري استدلال ميكند! ما نزديک 200 - 300 روايت از امام صادق داريم كه در آنها نام ائمه آمده، شاید نزديک به 65 روايت فقط در رابطه با امامت، امام کاظم (سلام الله عليه) داريم، ان شاء الله اگر لازم باشد من تک تک اينها را در اينجا خدمت شما عرض ميکنم.
اين بي انصافي است كه آدم تمام اين روايتها را کنار بگذارد و به يک روايت يا دو روايت ضعيف و جعلي استناد کند كه آن هم مشخص است دست حکومت «بني العباس» در ميان است. براي اينکه افکار جوانهاي شيعه را منحرف بکنند آي مردم، حضرت کاظم امام نيست همان «اسماعيل» پسر بزرگش امام است! شما توجه بفرماييد نزديک 10 تا روايت از امام صادق (سلام الله عليه) در مذمت «اسماعيل» آمده، حتي راوي در ذهنم نيست «مفضل» يا کس ديگري است خدمت امام صادق (سلام الله عليه) ميآيد مسئلهاي در رابطه با بحث اجاره و کرايه سوال ميکند حضرت جواب دادند. «اسماعيل» هم آنجا نشسته بود گفت:
«يَا أَبَتِ، إِنَّكَ لَمْ تَفْهَم»!
اصلاً تو نمیفهمی چه است!
راوي ميگويد من مات و مبهوت ماندم كه پسر امام نسبت به امام اينطور جسورانه صحبت ميکند! بعد راوي ميگويد يابن رسول الله اگر بنا است اين شخص امام بعد از تو بشود اينطور نسبت «إِنَّكَ لَمْ تَفْهَم»؛ تو نميفهمي ميدهد. حضرت قضايا را مطرح ميکند ميگويد:
«إِنَ إِسْمَاعِيلَ لَيْسَ مِنِّي كَأَنَا مِنْ أَبِي»
ابن بابويه، على بن حسين، الإمامة و التبصرة من الحيرة، 1جلد، مدرسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف - قم، چاپ: اول، 1404 ق ص66
بعد حضرت میفرماید: من به «اسماعيل» ميگويم بيا پيش من بنشين درس بخوان ياد بگير ولي گوش نميدهد! «جعفر کذاب» و امثال او هم چنین بودند!
يا در رابطه با آقا امام هادی (سلام الله عليه) اين آقا ميگويد بله، امام هادی نميداند امام بعد از خودش «سيد محمد» است که امامزادهاي در «عراق» است و خيلي هم معجزه دارد يا نه امام عسکري است!
ما از امام هادي نزديک به 20 تا روايت داريم نام ائمه از حضرت امير تا حضرت مهدي آورده، چندين روايت از امام هادي در رابطه با حضرت عسکري داريم، تمام اين روايتها را کنار ميگذارند يک روايت ضعيف و جعلي وجود دارد که دودمان «بني العباس» دنبال اين بودند که تفکر امامت را در ميان شيعيان، منحرف کنند آن روايت را ميگيرند و به عنوان نوآوري شروع به حرف زدن ميکنند، عنوان هم ميزند «نگاهي جديد به مسائل امامت»!
اگر اين نگاه جديد باشد شما ببينيد «بهائي»ها هم نگاهي جديد داشتند! «قادياني»ها و اين آقاي «احمد الحسن» هم دارد، الان در خود «اسرائيل» کلاسهاي متعدد شيعه شناسي برقرار است. نگاه جديد هم دارند، اگر دنبال نگاه جديد ميگردي من به شما معرفي ميکنم، کتاب «پايان تاريخ» «فوکويوما»، «معاون سابق سازمان امنيت» آنجا در رابطه با شيعه نوآوري دارد و خيلي خوب صحبت کرده است، همچنين آقاي «هانتينگتون»، «نظريهپرداز کاخ سفيد» در کتاب «برخورد تمدنها» نگاه جديد دارد. لازم نيست تو در حوزه بيايي حرفهای اينها و نگاه جديد اینها را بیان کنی! شايد بعضيها هم که يک مقداري مشکل دارند و افکارشان را به ديگران اجاره دادند اگر از آنها نقل کنيد بهتر ميپذيرند تا شما! چرا شما ميآييد اينطور احاديث مربوط به اهلبيت و ائمه را چوب حراج ميزنيد؟
روايات متعددي در اين موضوع وجود دارد، نزديک به 30 - 35 روايت از رسول اکرم، از امير المؤمنين، از امام باقر، از امام صادق، از امام عسکري (سلام الله عليه)، حتي از حضرت وليعصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) وجود دارد که حضرت مهدي، آخرين امام، آخرين وصي و پايانبخش امامت و وصايت است و هر کس بخواهد بر خلاف اين حرکت کند در حقيقت يک مسئله ضروري از ضروريات شيعي بلکه اسلامي را رد کرده است؛ چون قضيه دوازده امام، فقط برای شيعه نيست، قبلاً هم من گفتم اهلسنت در «صحيح بخاري» و «صحيح مسلم» 17- 18 روايت دارند که پيغمبر فرمود:
«خلفائي من بعدي اثني عشر»
خلفاي بعد از من، دوازده نفر هستند.
إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لاَ يَنْقَضِي حَتَّى يَمْضِيَ فِيهِمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً
نیشابوری، مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج6 ص 3 ح 4598، ناشر: دار الفكر – بيروت، بيتا.
اسامي آنها را همه نياوردند؛ ولي بعضيهايشان مثل «سبط ابن جوزي» و ديگران اسامي را هم آوردند؛ يعني قضيهي امامان و خلفاي پيغمبر، دوازده نفر است اين مربوط به شيعه نيست، شيعه، سني حتي «وهابي»ها در کتابهايشان هم آوردند که پيغمبر فرموده امامان بعد از من دوازده نفر هستند.
احمد بصری ميگويد نه آقا! من هم امام هستم، در روايات، پيغمبر از من هم خبر داده اصلاً بالاتر از اين، امام حسين به خاطر من در «کربلا» شهيد شده! من نميدانم به عقل اين بخنديم يا به نفهمي آنهايی که پيرو اين فرد هستند بخنديم!!
اينها نمونههايی بود که ما قبلاً هم خدمت عزيزان داشتيم. ما بارها گفتيم ايشان در سال 2007- 2008 يک نامهاي براي علما و مراجع نوشته بود، اسم ما را هم در رديف دوم براي مناظره آورده بود، آن زمان ما گفتيم ارزش اينکه حرف بزنيم ندارد؛ ولي ما الان نزديک به دو سال است شايد پنجاه بار ما گفتيم حاضر هستيم ايشان بيايد در هر شبکهي جهاني يا در هر کشوري حالا اگر در «ايران» نميتواند بيايد هر کجا باشد بنده آمادگي دارم با اين آقا هم مناظره کنم هم مباهله کنم. ديگر از اين بهتر؟!!
نزديک به دو سال است که ما اعلام کرديم و تا بحال هم هيچ کدامشان حاضر به مناظره با ما نشدهاند و از اين آقا، خبري نشده است. ما احتمال 90 درصد ميدهيم که ايشان در قضاياي حمله به «نجف اشرف» که ميخواستند «آيتالله سيستاني» و حوزه را نابود کنند، توسط «ارتش عراق» کشته شد، خود پليس «عراق» هم مدعي است که ما «احمد الحسن» را کشتيم.
اينها حتي تا الان يک ثانيه فيلم هم از اين بابا منتشر نکردند، عکسش هم تا به حال منتشر نکردند ميگويند از معجزات ايشان اين است که عکس و فيلمش را هيچ کس نديده، اين چه معجزهي است ما نفهميديم! هيچ کس هم ايشان را نديده حتي ما از طرفدارانش سوال کرديم شما «احمد بصري» را ديدي يا نه؟ گفت نه ما نديديم! به چشم حتي دوستان نزديکش هم ديده نميشود!
من از عزيزان و سروران تقاضا دارم ما هرچه فرهنگ مهدويت را در جامعهمان بيشتر گسترش بدهيم جلوي اين فتنهها و انحرافات را به همان اندازه خواهيم گرفت.
خدايا، قسمت ميدهيم به آبروي صديقه طاهره فرج مولاي ما وليعصر نزديک بگردان. ما را از ياران خاص و سربازان فداکارش قرار بده. انقلاب ما را به انقلاب جهاني آن حضرت متصل بفرما. رفع گرفتاري از جميع گرفتاران بويژه عزيزان ما در «يمن» بنما. حوائج همه و جمع ما خدايا به آبروي زهراي مرضيه برآورده نما. دعاهاي ما به اجابت برسان. هديه به ارواح پاک انبياء، اولياء، شهداء، صالحين، صدیقين بالاخص «امام راحل» صلوات بفرستيد.
ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ