بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه هفتاد و یکم 96/12/14
آشنایی با فرَق کلامی اهل سنت (37) – آشنایی با مبانی کلامی وهابیت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ما در رابطه با حرف بن جبرین بود میگفت شیعه به چهار دلیل کافر است قسمت اولش را عرض کردیم در قسمت دوم هم چند تا شبهه اساسی بود عرض شد كه عزیزان خوب دقت كنند اینها از مباحث زیر بنایی است و همه جا به درد ما میخورد.
یکی اینکه اینها میگویند بعد از رحلت نبی مکرم صلی الله علیه واله وسلم از دیدگاه شیعه به جز سه چهار نفر همه صحابه کافر هستند. شیعیان در سنت پیغمبر صلی الله علیه وآله طعنه میزنند و به احادیث صحیحین هم عمل نمیکنند چون اینها از صحابه نقل شده است. در رابطه با اینکه آیا شیعه صحابه را کافر میداند یانه؟ یك فایل تحقیقی داریم به نام صحابه از منظر شیعه، که اصلاً شیعه نگاهش به صحابه چیست؟ این فایل را خدمت دوستان تقدیم میکنم ان شاء الله همه استفاده ببرند.
در رابطه با حدیث:
«ارتد الناس بعد رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) إلا ثلاثة»
مستدرك سفينة البحار - الشيخ علي النمازي الشاهرودي - ج 4 ص 116
در رجال کشی پنج شش تا روایت در این زمینه وجود دارد و مرحوم سید ابن طاووس و... دارند.
«ارتد الناس الا ثلاثة نفر ، سلمان و أبوذر و المقداد ، قلت : فعمار ؟ قال : قد كان جاض جيضة ثم رجع ...»
التحرير الطاووسي - حسن بن زين الدين العاملي - ص 393
در رفت و یک شبههای در آن ایجاد شد و برگشت و سید ابن طاووس میگوید:
«إنَّ هذا السند حسنٌ»
در اینجا ما چند تا جواب داریم بعضی از این پنج شش روایت سنداً ضعیف است، یکی دو تا روایت صحیح داریم ولی ضعیف هم که باشد سه تا روایت ضعیف، مستفیض میشود. ما به روایت ضعیف اگر مستفیض شد عمل میکنیم در اینجا ناگزیر هستیم جواب اساسی بدهیم.
یک:
مراد از ارتداد چیست؟ آیا مراد از ارتداد، ارتداد از اسلام است؟ یا ارتداد از امامت است؟ یا مخالفت با اهمّ واجبات است؟
ابن اثیر در رابطه با حدیث حوض:
«ارتدوا على أدبارهم القهقري»
آنجا میگوید مراد از ارتداد این نیست که از اسلام برگشتند بلکه اهمّ واجبات الهی را ترک کردند، ما هم همین را میگوییم همان حرفی که شما در حدیث حوض زدید.
در این حدیث به صراحت دارد که:
«ارتدوا على أدبارهم القهقري»
مرتد شدند و به دوران بعد برگشتند
« فلا أُرَاهُ يَخْلُصُ منهم إلا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»
جز تعداد اندکی از صحابه باقی نماندند
الجامع الصحيح المختصر، ج 5، ص 2407، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
درباره این روایت شما (اهل سنت) چه گفتید؟ اگر در روایت شیعه الاّ ثلاثه است شما هم روایت دارید که:
« فلا أُرَاهُ يَخْلُصُ منهم إلا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»
تعداد اندکی! همانطوری که دو، سه هزار نفر شتر دارد میرود هفت هشت تا از این شتران از گله جدا میشوند، میگویند صحابه هم به همین شکل، تعداد اندکی نجات پیدا کردند.
شما در آنجا چه گفتید؟ گفتید ارتداد ترک اهمّ واجبات است ما همین جواب را در اینجا میدهیم. الجواب، الجواب!
دو:
در اینجا دارد:
«ارتد الناس»
آیا کلمه ناس، یعنی تمام مردم؟ الف و لام عهد جنسی است یعنی کلٌ الناس یا نه ؛ ناس به یک گروهی اطلاق میشود.
در آیه شریفه ما میخوانیم:
(الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ)
سوره آلعمران (3): آیه 173
دو کلمه «ناس»، در کنار هم است، قطعاً در اینجا هیچ کدام از این ناس، کل الناس نیست الف و لام عهد جنسی نیست، الناس اول یعنی یک گروهی به مسلمانها گفتند.
(إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ)
دشمنان علیه شما دارند توطئه میکنند
سوره آلعمران (3): آیه 173
(فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يمْسَسْهُمْ سُوءٌ)
سوره آلعمران (3): آیات 173- 174
این دو نکته.
سه:
در بعضی از روایات دارد که راوی از امام سوال میکند:
«قلت لأبی عبدالله ارتد الناس الا ثلاثه ابوذر، سلمان... فقال أین ابوسنان، ابو عمرة الانصاری»
حضرت اعتراض کرد فرمود: ابو سنان و ابو عمره و غیره اینها پس کجا هستند؟
پرسش:
استاد ببخشید! یك نکته و آن اینكه لفظ ناس در آیه قرآن قرینه است ولی ناس در روایت چه؟
پاسخ:
ما میخواهیم بگوییم که «ناس» در هر کجا به این صورت نمیآید یعنی اگر بنا باشد «ناس» وضعش برای عموم و كل مردم باشد، در آنجا فرقی نمیکند شما قرینه بیاورید، یا قرینه نیاورید قرینه هم دو «الناس» است، بعضُ الناس، بعضُ الناس نمیگوید.
در اینجا کدام قرینه است؟
پرسش:
در آیه قرآن قرینه وجود دارد اگر کل باشد که معنا ندارد
پاسخ:
پس معلوم است ناس برای کُل وضع شده باشد استعمال لفظ در غیر ما وضع له میشود قرینه میخواهد ما قرینهای هم در آیه نداریم چه قرینهای در آیه داریم؟
(الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ)
سوره آلعمران (3): آیه 173
دو کلمه «الناس» آمده هیچ قرینهای هم در اینجا نیست
پرسش:
همین قرینه تقابل است چون یک گروهی دارند به یک گروه دیگر میگویند الناس الذینَ قال به آنها است یعنی یک گروه نظرش اینطوری است مردم شاید سه چهار نفر باشند به آن سه چهار نفر مردم میگویند.
پاسخ:
بله مثل کلمه مردم است، مردم که ما میگوییم یعنی تمام مردم نیست یعنی به عنوان جنس مردم است، تعدادی از اینها به تعدای از اینها گفتند ولذا اگر الناس، کلاً وضعش برای عموم باشد این قرینه تقابل به درد نمیخورد باید یک قرینه دیگری بیاورد. بگوید: بعض الناس یا عدةٌ من الناس، قلیلٌ من الناس، کثیرٌ من الناس.
همانطور که در آیات دیگر هم هست
پرسش:
در روایت حصر آورده الاّ دارد
پاسخ:
کل مردم، یعنی تمام مردم دنیا! یا تمام مردم عصر پیغمبر!
پرسش:
نه! مستثنی مِنْه جزو آنها باشد
پاسخ:
إن الناس یعنی گروهی از مردم مرتد شدند الا سه نفر که مرتد نشدند. اگر فرض این باشد پس بنی هاشم چه شدند؟ بنی هاشم هم مرتد شدند؟! ما آن طرف هزار تا قرینه داریم از آن طرف حضرت صدیقه طاهره سلام علیها، امام حسن، امام حسین سلام الله علیهما، ابن عباس و غیره كه همهشان با خود حضرت امیر علیه السلام بودند.
پرسش:
حاج آقا! قرینه این است آن ناسی که مقداد و سلمان و... جزوشان بودند آنها بودند و بنی هاشم را نمیگوید.
پاسخ:
شما ناس را تخصیص زدید به ناس غیر بنی هاشم، ما هم همین را میخواهیم بگوییم ما میگوییم در کلمه ناس، اینجا مراد کل الناس نیست یا کل امت نیست یک تعدادی از اینها هستند فرض هم اگر ما کلُ الناس میگوییم شما (اهل سنت) هم از عایشه دارید
«ارتدت العرب قاطبة»
البداية والنهاية ، ج 6، ص 304، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مكتبة المعارف - بيروت
کلمه قاطبه را هم در کنارش آورده است.
پرسش:
خودش (عائشه) هم زیر مجموعهاش (ناس) هست یا نه؟
پاسخ:
بله ! این سوال را هم از اهل سنت باید پرسید که آیا خودش هم زیر مجموعهاش هست یا نیست؟!
«ارتدت العرب قاطبة»
شما در اینجا چه جوابی دارید؟ ما در آنجا ارتد الناس کلهم نداریم
«ارتدت العرب قاطبة واشرأبت النفاق»
نفاق در میان مردم بلند شد.
یعنی نفاق کل عرب و قاطبه عرب را گرفت آقایان میگویند مراد از عرب یعنی اعراب یعنی اصحاب رِدّه!
در تاریخ دمشق به همین شکل آمده است:
«ارتدت العرب قاطبة وأشرأب النفاق وصار أصحاب محمد كلهم معري مطيره في حفش... ارتد في كل ناحية من جزيرة العرب مرتدون عامة أو خاصة»
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج 30، ص 314، اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1995 ، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري
...در دستهها و گروههای متعدد مرتد شدند.
آقای نسائی، ابن عطیه اندلسی همین را نقل میکنند. محمد ابن عبدالوهاب هم در کتاب مفید المستفید فی کفر تارک التوحید از ابو هریره نقل میکند:
(إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ، وَرَأَيتَ النَّاسَ يدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا)
سوره نصر (110): آیه 1- 2
«فقال: والذی نفسی بیده إن الناس لیخرجون الیوم من دینهم أفواجا کما دخلوا فیه أفواجا»
همانطور که در زمان پیغمبر صلی الله علیه وآله دسته دسته مردم وارد اسلام میشدند امروز بعد از پیغمبر دسته دسته از دین خارج میشوند.
مفید المستفید فی کفر تارک التوحید؛ ج 1، ص 322، المؤلف: محمد بن عبد الوهاب بن سلیمان التمیمی النجدی (المتوفی: 1206 هـ)، المحقق: إسماعیل بن محمد الأنصاری، الناشر: جامعة الأمام محمد بن سعود، الریاض، المماکة العریبة السعودیة،
ایشان هیچ راه توجیهی هم نگذاشته که شما بگویید مراد از اخراج، اخراج از دستور پیغمبر صلی الله علیه وآله است توجیهی که در:
«مرتدون علی اعقابهم»
کرده اینجا دیگر هیچ توجیهی هم ندارد.
محمد ابن عبدالوهاب به عنوان یک روایت قطعی به این استدلال میکند شما با این چه میکنید؟ آیا ابو هریره هم شیعه بوده است؟
در صحیح بخاری از حذیفه نقل میکند -این خیلی مهم است- میگوید:
«إِنَّ الْمُنَافِقِينَ الْيَوْمَ شَرٌّ منهم على عَهْدِ النبي صلى الله عليه وسلم كَانُوا يَوْمَئِذٍ يُسِرُّونَ وَالْيَوْمَ يَجْهَرُونَ»
امروز منافقین شرشان از شر زمان پیغمبر صلی الله علیه وآله بیشتر است، زمان پیغمبر نفاقشان را مخفی میکردند، امروز آشكار كردهاند.
الجامع الصحيح المختصر، ج 6، ص 2604، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
باز روایت دوم در صحیح بخاری:
«إنما كان النِّفَاقُ على عَهْدِ النبي صلى الله عليه وسلم فَأَمَّا الْيَوْمَ فَإِنَّمَا هو الْكُفْرُ بَعْدَ الْإِيمَانِ»
دیگر از این بهتر و واضحتر! آقا شیعه، صحابه را کافر میداند قتلش واجب است و چنین و چنان میگویید؛ بفرمایید این روایت از حذیفه در صحیح بخاری است:
«الْيَوْمَ فَإِنَّمَا هو الْكُفْرُ بَعْدَ الْإِيمَانِ»
اعراب را هم نمیگوید:
«الاعرابُ اشد الکفر»
منافقینی را میگوید كه در زمان پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم در مدینه بودند.
آیه شریفه كه میفرماید:
(مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ)
سوره توبه (9): آیه 101
کاملاً شامل خود مدینه است.
همچنین ابن تیمیه میخواهد ثابت کند که مسلمانهای عصر خودمان را هم میتوانیم کافر بدانیم:
«فإذا كان على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم وخلفائه الراشدين قد انتسب إلى الإسلام من مرق منه مع عبادته العظيمة»
تعدادی که منتسب به اسلام بودند با آن عبادتهای بزرگی که داشتند از اسلام بیرون رفتند.
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، ج 3، ص 383، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي
«حتى أمر النبي بقتالهم فيعلم أن المنتسب إلى الإسلام أو السنة في هذه الأزمان قد يمرق أيضا من الإسلام والسنة»
در زمان ما (زمان ابن تیمیه) هم مسلمانها از اسلام و سنت بیرون میروند.
« حتى يدعى السنة من ليس من أهلها»
افرادی (مثل ابن تیمیه و... !) ادعای سنت میکنند كه خودشان اهل عمل به سنت نیستند.
دیگر قدر متیقن کلام ابن تیمیه، شامل خودش و اتباعش میشود
« بل قد مرق منها وذلك بأسباب»
پرسش:
استاد ببخشید! روایتی که در صحیح بخاری آمده است مگر نگفته که آنها منافقینی هستند که آیات قرآن هم در رابطه با آنها نازل شده که ما هم قبول داریم.
پاسخ:
همانها هم باشد خدای عالم میگوید منافقین را تو نمیشناسی ما میشناسیم طوری منافقین در میان مردم بودند كه یکی از اساتید دانشگاه الازهر کتابی تحت عنوان النفاقُ والمنافقون نوشته است این استاد الازهر میگوید بیست جزء قرآن در رابطه با منافقین نازل شده است این را ثابت کرده! یعنی دو سوم قرآن در رابطه با منافقین است.
اگر شما منافقین را جدا کنید چیزی جا نمیماند.
حتی خود عمر هم:
«کان یخاف علی نفسه النفاق»
وقتی شخصی از صحابه از دنیا میرفت میخواستند نماز بخوانند نگاه میکردند که آقای حذیفه به جنازه ایشان نماز میخواند یا نمیخواند اگر نماز خواند میآمدند و نماز میخواندند، اگر نماز نمیخواند نماز نمیخواندند؛ یعنی اینقدر نفاق در میان صحابه گسترش پیدا کرده بود.
پرسش:
حذیفه هم عدهای خاصی را میشناخت همه را كه نمیشناخت.
پاسخ:
نه، یک بخشی از آنها بودند، قضیه نفاق خیلی عریض و طویلتر از اینها است که ما تصور میکنیم
پرسش:
با توجه به احادیثی که فرمودید این نتیجه را میشود گرفت که مراد نفاق عملی است نه نفاق اعتقادی یعنی شیعه هم كه معتقد است
«ارتد الناس بعد النبی الا ثلاثة»
یعنی در عمل به مقتضای ایمانشان عمل نکردند نمیتوانند نفاق اعتقادی داشته باشند.
پاسخ:
شما هر چه میخواهید بگیرید این روایات در کتب شیعه هم هست در کتب اهلسنت هم هست ما نمیتوانیم انکار کنیم در کتابهای ما نیست حضرت آیتالله العظمی سبحانی حفظه الله تعالی تلاش میکند، تک تک که این روایات را تضعیف کند.
سرور بزرگوار! شیخ بزرگوار! شما سه تا روایت آوردی و تضعیف کردی این سه تا روایت ضعیف مستفیض شد میخواهید چه کار کنید؟
بعضی از دوستان ما توجه به این ندارند چه در شیعه چه در سنی وقتی روایت از سه چهار تا بالاتر میرود مستفیض میشود. یک دفعه این است که راوی کاذب است متهم به کذب است، متهم به وضع است شما هزار تا روایت کاذب کنار هم بگذارید هیچ فایدهایی ندارد ولی اگر راوی روایت ضعیف یا مجهول است اگر شما سه تا روایت ضعیف به این معنا بیاورید ما نزدیک هفتاد رقم حدیث ضعیف داریم، مرسل است مرفوع است سن دو راوی به همدیگر نمیخورد. ما دو بخش از روایاتمان اگر ضعیف شد دور میاندازیم به فاضربوه علی الجدار عمل میکنیم آنجایی که راوی متهم به کذب یا به وضع یعنی جهل حدیث باشد شصت و هشت مورد از روایات ضعیف ما اگر چنانچه از سه تا تجاوز کرد و مستفیض شد به آن عمل میکنیم.
نکته پایانی هم اینکه در کتاب سوالات ابی عبید الآجری از ابو داود سجستانی متوفای 275 دارد:
«لما مات النبي صلى الله عليه وسلم كفر الناس الا خمسة»
سؤالات أبي عبيد الآجري أبا داود السجستاني، ج 1، ص 212، اسم المؤلف: سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني الوفاة: 275 ، دار النشر : الجامعة الإسلامية - المدينة المنورة - 1399 - 1979 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد علي قاسم العمري
آنجا ارتدَ بود اینجا کفرَ است، کفر از ارتداد بارش سنگینتر است.
تهذیب الکمال مزی هم آورده است:
«لما مات النبي صلى الله عليه وسلم كفر الناس إلا خمسة»
تهذيب الكمال ، ج 21، ص 557، اسم المؤلف: يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي الوفاة: 742 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400 - 1980 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. بشار عواد معروف
تهذیب التهذیب ابن حجر عسقلانی هم دارد. البته اینها دنبال این هستند این راوی که عمرو بن ثابت هرمزی است به یک نوعی تضعیف بکنند ولی این تضعیف، تضعیف نادرستی است عبارتهایی که آوردند از الفاظ ذمّ
«كان یسب السلف»
این آقا سلف را سب میکرده است.
«کان شدید التشیع »
در کنارش هم دارد که:
«رافضیٌ خبیث ولکنه کانَ صدوقاً»!
چه میخواستید چه شد؟!
«یشتم عثمان یقدم علیا علی الشیخیین»
آخر اینها لفظ ذمّ شد!
در هر صورت... همینطور ذهبی هم در تاریخ اسلام، جلد 11 ایشان همین تعبیر را میآورد
«كان يسب السلف»
تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ، ج 11، ص 280، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ ، دار النشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى
و از این بحثها الی ماشاء الله مطرح میکند، شما آمدید ابرو را درست کردید چشم را هم کور کردید.
پرسش:
استاد! میتوانیم بگوییم مراد شیعه نفاق از ایمان است نفاق از اسلام نیست.
پاسخ:
قطعاً هم همین است یعنی اینهایی که با امیر المؤمنین علیه السلام در غدیر بیعت کردند و بیعت شکنی کردند، منظور است.
«ارتدوا عن بیعتِهم، ارتدوا عن امامة علی بن ابیطالب »
در آن هیچ شک و شبههایی نیست یعنی اگر ما بیغرض بخواهیم این روایات را بگوییم اینکه در روایات شیعه است این است ولی در روایات اهلسنت نه، این نیست. در روایات اهلسنت داریم تعدادی از صحابه مرتد شدند نزدیک به شصت هفتاد مورد داریم که اصلاً از اسلام بیرون رفتند مثل عبدالله ابی السرح و غیره که اصلاً کافر شدند.
بحث کفر است، کفر الناس نه دیگر به این شوری شوری که کفر الناس الا خمسه این را قبول نداریم و مورد قبول ما هم نیست. ولی تعدادی از صحابه از اسلام بیرون رفتند و مرتد و کافر شدند.
اینها را ما استقصاء کردیم ما به تعدادی از محققینمان یک پروژهای را به مدت پنچ شش ماه دادیم کار کردند تمام راویانی که در کتب اهلسنت آمده بود و اینها کافر شدند همه را بیرون آوردند. نزدیک به شصت هفتاد مورد شد. همچنین ما این اسامی را در كتاب قصة الحوار الهادی در جلد دو یا سه با ارائه مدرک آوردیم .
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته