2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
آیا جنگ جمل به طور اتفاقی و ناخواسته صورت گرفت!؟
کد مطلب: ١١٧٣٧ تاریخ انتشار: ٢٢ مرداد ١٣٩٦ - ١١:٣٨ تعداد بازدید: 5761
حبل المتین » امیرالمؤمنین علیه السلام
آیا جنگ جمل به طور اتفاقی و ناخواسته صورت گرفت!؟

علل و ریشه های جنگ جمل
حبل المتین 96/05/22

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 96/05/22

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین إنه خیر ناصر و معین

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان عزیز و سروران ارجمند، بینندگان محترم «شبکه جهانی ولایت» علی الخصوص بینندگان برنامه فاخر و ارزشمند «حبل المتین».

به برنامه خودتان خوش آمدید؛ ان‌شاءالله با نگاه‌های گرم خودتان برنامه امشب ما را دنبال بفرمایید. در خدمت کارشناس محترم برنامه که معرف حضور تمامی شما بینندگان عزیز هست دکتر حسینی قزوینی عزیز خواهیم بود.

در غیاب برادر و همکار عزیزم جناب آقای اسماعیلی و همچنین غیاب جناب حسینی عزیز بنده در خدمت شما خواهم بود. ان‌شاءالله تا پایان برنامه امشب ما را تحمل بفرمایید.

جا دارد ابتدا به رسم ادب سلام عرض کنم خدمت حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی؛ جناب استاد سلام علیکم و رحمة الله؛

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی و دوست داشتنی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند و ما را مهمان کانون گرم و باصفای خودشان قرار دادند خالصانه‌ترین سلامم را همراه با آرزوی موفقیت تقدیم می‌کنم.

خدا را قسم می‌دهم به آبروی حضرت محمد و آل محمد فرج مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم را نزدیک نموده و همه ما و شما گرامیان را از یاران خاص، سربازان فداکار و شهدای در رکابش قرار بدهد.

از خداوند متعال می‌خواهیم خیر دنیا و آخرت به ما ارزانی بدارد، شر دنیا و آخرت از ما دور گرداند، حوائج ما را برآورده نموده، دغدغه‌های فکری ما را برطرف سازد و دعاهای ما را به اجابت برساند؛ ان‌شاءالله.

مجری:

حضرت استاد از شما ممنون و سپاسگذاریم. با توجه به برنامه‌های گذشته که قطعاً شما بینندگان عزیز پیگیر آن‌ها بودید مباحثی مطرح شد در مورد برخی از وقایع یا بهتر است بگوییم فتنه‌ها و جنگ‌هایی که در دوران خلافت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) رخ داد.

همچنین اقوالی از «ابن تیمیه» مطرح شد از قبیل قول مشهور او که قطعاً بسیاری از شیعیان با کلام او آشنا هستند. او می‌گوید:

«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه و یسبونه و یقاتلونه»

بسیاری از صحابه و تابعین بغض علی را در دل داشتند و او را سب می‌کردند و با او به قتال می‌پرداختند.

منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 137

اگر ما به تاریخ هم مراجعه کنیم خواهیم دید که حقیقتاً چنین است. افرادی در میان صحابه و تابعین بودند که بغض حضرت را در دل داشتند و با ایشان جنگیدند.

در مورد جنگ‌های دوران امیرالمؤمنین بحث‌هایی صورت گرفت و حضرت استاد قزوینی عزیز به این مباحث مهم و بسیار بسیار کلیدی اشاره داشتند.

استاد قزوینی عزیز از شما درخواست می‌کنم مروری بر مباحث گذشته داشته باشید و خلاصه‌ای از مباحث گذشته را مطرح بفرمایید تا بینندگان عزیز هم برای ورود به مباحث بعدی آماده‌تر شوند. ما در خدمت شما هستیم و شنونده کلام شیوای شما خواهیم بود.

خلاصه ای از مطالب مطرح شده در جلسات گذشته

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا

ما در گذشته مطالبی را بیان کردیم مبنی بر اینکه وهابیت شبانه روز در شبکه‌های شیطانی خود مرتب ادعا می‌کنند که شیعیان دشمن صحابه هستند، به صحابه ناسزا می‌گویند، به امهات المؤمنین نسبت‌های ناروا می‌دهند. و یا اینکه مذهب شیعیان ساخته پرداخته یهود است و ریشه اسلامی ندارد!!

ما در مقام جواب این ادعا در جلسات متعدد از قرآن کریم و سنت پیغمبر اکرم ثابت کردیم تنها مذهبی که برخاسته از متن قرآن است و منطبق با سنت راستین نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) است مذهب شیعه است.

ما ده‌ها بلکه صدها آیه و روایت از کتب عزیزان اهل سنت در رابطه با ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آوردیم. به عنوان مثال خداوند متعال در آیه 67 از سوره مائده می‌فرماید:

(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِین)

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه می‌دارد، و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند.

سوره مائده (5): آیه 67

خداوند متعال در این آیه خطاب به رسول گرامی اسلام می‌فرماید: ای پیغمبر! به مردم بگو که علی ولی امر مؤمنین است و در غیر این صورت رسالت ناتمام است.

افزون بر اینکه این روایات در منابع شیعه آمده است. ما بارها گفتیم «آلوسی» در کتاب «روح المعانی» این مطلب را به صراحت می‌آورد بدون اینکه کوچک‌ترین مناقشه‌ای در سند و دلالت آن داشته باشد.

آقای «سیوطی» در کتاب «الدر المنثور» جلد دوم صفحه 298 این مطلب را بیان می‌کند. آقای «شوکانی» در کتاب «فتح القدیر» جلد دوم صفحه 60 این مطلب را بیان می‌کند.

آیه بعد آیه 55 از سوره مبارکه مائده است. آقای «طبری» به صراحت در کتاب «تفسیر طبری» ذیل تفسیر همین آیه این مطلب را بیان می‌کند. آقای «ابن ابی حاتم»، «آلوسی» و دیگران به طور مفصل آیات مربوط به ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را مطرح کردند.

اگر یکی از این قضایا در حق دیگر صحابه بود وهابیت چکار می‌کردند؟! اگر چنین عبارتی در تفسیر یکی از آیات قرآن کریم در شأن یکی از خلفای ثلاثه یا دیگر صحابه بود فریاد وهابیت گوش کروبیان را کر می‌کرد.

همچنان که مشاهده می‌کنیم وهابی‌ها برای نماز خواندن ابوبکر در جایگاه پیغمبر اکرم چه سروصدایی راه انداختند.

آقایان «عسقلانی»، «ابن کثیر»، «ابن تیمیه»، «فخر رازی» و «قرطبی» هیاهوی زیادی در این زمینه راه انداختند حال آنکه نماز خواندن در جای پیغمبر اکرم فضیلت است، اما هیچ ارتباطی به خلافت ندارد.

«أم مکتوم» نزدیک به سیزده بار در جای پیغمبر اکرم نماز خوانده است، «عبدالرحمن بن عوف» در جای پیغمبر اکرم نماز خوانده و رسول گرامی اسلام پشت سر او نماز خوانده است.

این در حالی است که روایات زیادی در منابع متعدد شیعه و اهل سنت در خلافت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و ولایت ائمه طاهرین (علیهم السلام) بیان شده، اما همچنان که ملاحظه می‌کنید نستجیر بالله مذهب شیعه را ساخته پرداخته یهود می‌دانند.

در مقابل، وهابیت که نه ریشه دارند، نه بن دارند، نه بیخ دارند، ساخته پرداخته انگلیس هستند و اخیراً هم پدرخوانده وهابیت آمریکا و صهیونیسم شده‌اند!! دقت داشته باشید مذهب این افراد مذهب اسلامی شده است و تنها مسلمان کره زمین محسوب می‌شوند!!

ما در رابطه با صحابه بیان کردیم که وهابیت توهین‌هایی به صحابه دارند که در طول تاریخ احدی چنین توهین‌هایی به صحابه بیان نکرده است. «ابن تیمیه» به صراحت می‌گوید:

«و کان قد ارتاب فی أمرها»

پیغمبر اکرم در رابطه با پاکدامنی عایشه دچار تردید شده بود.

منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 80

آیا توهین و اهانتی بالاتر از این وجود دارد؟! همچنین در کتاب «منهاج السنة النبویة» جلد 7 صفحه 137 مطلبی بیان شده که چندین هفته مورد بحث ماست. «ابن تیمیه» می‌گوید:

«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه و یسبونه و یقاتلونه»

بسیاری از صحابه و تابعین بغض علی را در دل داشتند و او را سب می‌کردند و با او به قتال می‌پرداختند.

در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 131 روایتی بیان شده که به صراحت می‌گوید: بغض امیرالمؤمنین نشانه نفاق است!! اهانت به صحابه که شاخ و دُم ندارد!!

«ابن تیمیه» می‌گوید: بسیاری از صحابه بغض علی بن أبی طالب را در دل داشتند. پیغمبر اکرم فرمودند: بغض امیرالمؤمنین نشانه نفاق است. بنابراین نستجیر بالله با توجه به ادعای «ابن تیمیه» بسیاری از صحابه منافق بودند. آیا این عبارت توهین به صحابه هست یا نیست؟!

«ابن تیمیه» می‌گوید: بسیاری از صحابه امیرالمؤمنین را سب می‌کردند، اما پیغمبر اکرم فرمودند:

«من سب علیا فقد سبنی ومن سبنی فقد سب الله تعالی»

هرکسی به علی ناسزا بگوید به من ناسزا گفته و هرکسی به من ناسزا بگوید به خداوند ناسزا گفته است.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 130، ح 4616

آقایان «شعیب الأرنؤوط»، «حاکم نیشابوری» و «ذهبی» معتقدند که سند این روایت صحیح است. با توجه به این روایت آیا توهینی بالاتر از این وجود دارد؟! همچنین «ابن تیمیه» می‌گوید: بسیاری از صحابه و تابعین با علی بن أبی طالب مقاتله می‌کردند.

این در حالی است که در کتاب «المستدرک علی الصحیحین» جلد 3 صفحه 161 نقل شده که پیغمبر اکرم فرمودند:

«نظر النبی إلی علی وفاطمة والحسن والحسین فقال أنا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم»

نبی مکرم به حضرت علی، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین نظر کرد و فرمود: هر کس با شما بجنگد با من جنگیده است.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 161، ح 4713

همچنین آقای «جصاص» در کتاب «أحکام القرآن» می‌گوید:

«فاستحق من حاربهم اسم المحارب لله ولرسوله»

چنین فردی استحقاق دشمنی با خدا و رسولش را دارد.

«وإن لم یکن مشرکا»

اگرچه مشرک نباشد.

أحکام القرآن، اسم المؤلف: أحمد بن علی الرازی الجصاص أبو بکر، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1405، تحقیق: محمد الصادق قمحاوی، ج 4، ص 51، باب حد المحاربین

این روایات کامل و روشن است. حال مشاهده کنید در جنگ‌هایی که علیه امیرالمؤمنین به راه افتاد بسیاری از صحابه کدام طرف بودند!! آقای «ذهبی» در کتاب «تاریخ الإسلام» می‌نویسد:

«کان مع علی یوم وقعة الجمل ثمانمائة من الأنصار، وأربعمائة ممن شهدوا بیعة الرضوان»

در جنگ جمل هشتصد نفر از انصار و چهارصد نفر از کسانی که در بیعت رضوان بودند در رکاب علی بودند.

«شهد مع علی یوم الجمل مائة وثلاثون بدریاً»

صد و سی نفر از اصحاب پیغمبر اکرم که در جنگ بدر شرکت داشتند در رکاب علی بودند.

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 3، ص 484، باب 5 خلافة علی رضی الله عنه

همچنین در کتاب «مروج الذهب» بیان شده است:

«وکان جمیع من شهد معه من الصحابة ألفینا وثمانمائة»

تعداد اصحابی که در جنگ صفین در رکاب علی بودند دو هزار و هشتصد نفر بود.

مروج الذهب، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن الحسین بن علی المسعودی (المتوفی: 346 هـ)، ج 1، ص 314، باب ذکر نسبه ولمع من أخباره وسیره نسبه وأخوته وأخواته

در مقابل، کسانی در رکاب معاویه بودند که یکی از بستگان نزدیکشان در جنگ بدر، جنگ احد، جنگ احزاب و دیگر جنگ‌ها کشته شده بودند و آمده بودند تا از امیرالمؤمنین انتقام بگیرند!!

این مطالب دروغ‌هایی است که سرکرده وهابیت «ابن تیمیه» به صحابه و تابعین می‌بندد. وهابیت که «ابن تیمیه» را شیخ الإسلام خود می‌دانند باید بیایند و از او دفاع کنند. چرا صدای این افراد در نمی‌آیند؟! چرا از مباحث ما کلیپ درست نمی‌کنند و جواب ما را نمی‌دهند؟!

این افراد به این دلیل جواب نمی‌دهند، زیرا جوابی برای گفتن ندارند. «ابن تیمیه» به صراحت فتوا می‌دهد:

«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه و یسبونه و یقاتلونه»

بسیاری از صحابه را به ما نشان بدهید!! در اینجا دو احتمال وجود دارد؛ احتمال اول این است که حرف ایشان دروغ است. پیغمبر اکرم فرمودند:

«آیةُ الْمُنَافِقِ ثَلَاثٌ إذا حَدَّثَ کذَبَ وإذا وَعَدَ أَخْلَفَ وإذا أؤتمن خَانَ»

نشانه‌های منافق سه مورد است؛ زمانی که حرف می‌زند دروغ می‌گوید، زمانی که وعده دهد خلف وعده می‌کند و زمانی که کسی امانت دست او بسپارد در امانت خیانت می‌کند.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 21، ح 33

وهابیت یا باید اعلام کنند که «ابن تیمیه» به صحابه و امیرالمؤمنین دروغ بسته است و یا اینکه از صحابه دفاع کنند!! این در حالی است که وهابیت معتقدند:

«والصحابة کلهم عدول»

صحابه همگی عادل هستند.

المجموع؛ النووی، ج 1، ص 62، فصل الحدیث المرسل

و:

«الصحابة کلّهم من أهل الجنة قطعاً»

قطعاً تمام صحابه اهل بهشت هستند.

الإصابة فی تمییز الصحابة، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفی: 852 هـ)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی - 1415 هـ، ج 1، ص 163، الفصل الثالث

حال با نسبتی که «ابن تیمیه» به صحابه می‌دهد تمام مبانی اعتقادی اهل سنت را زیر سؤال می‌برد. ما در جلسه گذشته مفصل در رابطه با قضیه جنگ جمل بحث کردیم و تصریح کردیم که «ابن تیمیه» به صراحت می‌گوید:

«وعلی رضی الله عنه لم یکن قتاله یوم الجمل وصفین بأمر من النبی»

جنگ علی بن أبی طالب در جمل و صفین به دستور پیغمبر اکرم نبوده است.

«وإنما کان رأیاه راه»

این جنگ رأی و نظر او بوده است.

منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 496

ما در مقابل ادله متعدد و روایات صحیحی از کتب علمای بزرگ اهل سنت آوردیم مبنی بر اینکه نبی گرامی اسلام به قتال با ناکثین، مارقین و قاسطین دستور داده بود و ادعای «ابن تیمیه» دروغ محض است.

نکته جالبی که ما داشتیم این بود که آقای «ذهبی» مطلبی را اضافه می‌کند و به صراحت می‌گوید:

«وأهل العلم یعلمون أنهم لم یقصدوا حرب علی ولا علی قصد حربهم»

و اهل علم (ابن تیمیه و اذنابش) می‌دانند که طلحه و زبیر قصد جنگ با علی را نداشتند و علی هم قصد جنگ با آن‌ها را نداشت.

آن‌ها در بصره برای سیاحت و هواخوری آمده بودند، امیرالمؤمنین هم باخبر شد و ایشان هم با سپاهیان برای سیاحت رفتند.

«لکن وقع القتال بغتة»

جنگ به صورت اتفاقی پیش آمد.

سپاهیان طلحه و زبیر با سپاهیان امیرالمؤمنین بر سر اماکن تفریحی و سایه درختان به اختلاف برخوردند، با هم نبرد کردند و سی هزار نفر هم کشته شد!!

حرفی بزنید که مرغ پخته خنده‌اش نگیرد، پرنده‌های آسمان به ریش شما نخندند و اهل و عیالتان به ریشتان نخندد!! حداقل تاریخی که خودتان نقل کرده‌اید را بخوانید.

این روایت از قول «ذهبی» است که یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت است. نقل شده است اهل سنت عیال کنار سفره چهار نفر هستند که یکی از آن‌ها «ذهبی» است. او می‌گوید:

«ولکن الرافضة بهائم»

شیعه‌ها همه حیوان‌اند.

«فلا فی النقل یصدقون ولا للصدق یقبلون أتباع کل ناعق»

آن‌ها نه در روایت راست می‌گویند و نه صداقت آن‌ها قابل قبول است.

المنتقی من منهاج الاعتدال فی نقض کلام أهل الرفض والاعتزال، أبو عبد الله محمد بن عثمان الذهبی، سنة الولادة 673 هـ/ سنة الوفاة 748 هـ، تحقیق محب الدین الخطیب، ج 1، ص 403 و 404، الفصل الثالث فی إمامة علی رضی الله عنه

افاضه جناب آقای «ذهبی» را ملاحظه کنید. عزیزان خودتان قضاوت کنید این تعبیر چه عبارتی است!! مشاهده کنید عبارتی که جناب آقای «ذهبی» نقل می‌کند شایسته چه کسی است و چطور نسبت به شیعیان چنین تعبیری را به کار می‌برد.

ان‌شاءالله فردا قیامتی هست، محکمه‌ای هست و عدالتی هست. در آنجا مشخص می‌شود تعبیری که «ذهبی»، «ابن تیمیه» و وهابیت نسبت به شیعیان به کار می‌برند چه معنایی دارد!؟

اگر فردای قیامتی وجود نداشته باشد خوش به حال این افراد است، زیرا حرف‌هایی را زدند و تمام شده است. اگر قبری هست، قیامتی هست، محکمه‌ای هست، بهشت و جهنمی هست باید جواب این حرف‌های خود را بدهند.

حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در خطبه فدکیه خود می‌فرمایند: روزی که بساط محکمه عدل الهی پهن شود حاکم خداوند عالم است، داور نبی گرامی اسلام است، محکمه هم محکمه عدل است و ملاک محکمه؛

(فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَه)

پس هر کس به اندازه سنگینی ذره‌ای کار خیر انجام داده آن را می‌بیند و هر کس به اندازه ذره‌ای کار بد کرده آن را می‌بیند.

سوره زلزله (99): آیات 7 و 8

شعری آذری در مورد فرمایش حضرت زینب (سلام الله علیه) خطاب به یزید بیان شده است که قسمتی از آن را برای شما می‌خوانم. من در خدمت شما هستم.

مجری:

قطعاً آذری زبان‌های عزیز متوجه شدند و کسانی هم که آذری زبان نیستند طلبشان باشد شاید حضرت استاد به معنای این شعر اشاره داشته باشند.

فرمایشات حضرت استاد خلاصه‌ای از مباحثی بود که در جلسات قبل مطرح شده بود. ما در اینجا اعلام می‌کنیم هرکدام از شما بینندگان عزیز اگر نقد، اشکال یا سؤالی دارید می‌توانید از طریق پیامک آن را برای ما ارسال بفرمایید.

شماره سامانه پیام کوتاه ما «30001203» است. ان‌شاءالله می‌توانید سؤالات خود را برای ما ارسال کنید یا روی خط بیایید و سؤالات خود را مطرح کنید. اگر نقدی دارید ما در اینجا با آغوش باز پذیرای سؤالات و انتقادات شما هستیم.

ما دوست داریم ببینیم بالاخره تکلیف این اقوال مشخص می‌شود ای نه؟ زیرا وهابیت نسبت‌هایی را به شیعیان می‌دهند. در نقطه مقابل این افراد ادعا کردند این جنگ‌ها اتفاقی بود و شاید هم دوست داشتند در این مورد زیاد صحبت نکنند.

شاید در اینجا سؤالی پیش بیاید مبنی بر اینکه آیا واقعاً ادعایی که مطرح شده جنگ‌ها تصادفی و اتفاقی رخ داد همانطور که برخی از علمای مکتب مخالفین شیعه این تلاش را داشتند.

حضرت استاد آیا واقعاً جنگ جمل اتفاقی بود و این افراد برای هواخوری رفته بودند یا یک سری ریشه‌ها و دلایل متقنی در طول تاریخ داشت؟! قطعاً یک سری ادله‌ای وجود داشته است که به خاطر آن‌ها این جنگ‌ها در صدر اسلام به وقوع پیوست!!

ریشه‌یابی و علل به راه انداختن جنگ جمل

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

نکته زیبایی است؛ «ذهبی» ادعا می‌کند: نه اهل جمل قصد قتال داشتند و نه علی بن أبی طالب قصد قتال داشت. ای کاش می‌گفت که این افراد برای چه کاری به آنجا رفته بودند که نزدیک به سی هزار نفر در رکاب عایشه و بیست هزار نفر در رکاب امیرالمؤمنین بود.

ان‌شاءالله توضیح خواهیم داد که قبل از رسیدن حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) چه اتفاقاتی در جمل و بصره افتاد، زیرا عزیزان ما باید این مطالب را بدانند. والله العلی الأعلی هدف ما اهانت به اهل سنت و مقدسات آنان نیست و تنها حقایق را بیان می‌کنیم.

گاهی اوقات طلاب جوان اهل سنت با ما صحبت می‌کنند و می‌گویند: بحث‌هایی که از کتب ما مطرح می‌کنید خود ما تا به حال ندیدیم و برای ما قابل استفاده است.

بنده چند روز قبل در دفتر «شبکه جهانی ولایت» در تهران بودم که یکی از بزرگواران اهل سنت که امام جمعه و جماعت یکی از کشورهای بزرگ است در جلسه ما حضور داشتند.

بعد از اینکه بنده 5 دقیقه صحبت کردم ایشان گفت: در طول این چند روزی که بنده به تهران آمده بودم این جلسه مفیدترین جلسه‌ای بود که در آن شرکت کردم. اجازه بدهید صحبت‌های شما را ضبط کنم و در مسجد پشت بلندگو برای مردم مطرح کنم.

می گفت: ما سنی هستیم و این کتب در اختیار ما هست، اما تا به حال این مطالب را نشنیده بودیم و برای مردم هم نگفته بودیم. من که خطیب جمعه اهل سنت هستم تا به حال از این حرف‌ها خبر نداشتم!!

البته این از فضلی است که خداوند تبارک و تعالی به ما عنایت کرده است. به نظر بنده نقل حقایق تاریخ برای شیعه و اهل سنت ضروری است. هدف اصلی ما این است که بچه شیعه‌های ما از این حقایق تاریخی و مسائل آگاه باشند.

امروز مهمانی داشتیم که از انگلستان آمده بودند و در خدمتشان بودیم. تعبیر ایشان چنین بود: "ما تربیت یافته «شبکه جهانی ولایت» و شیعه هستیم، اما خیلی زیاد از معارف شیعه خبر نداشتیم. از زمانی که پای گیرنده «شبکه جهانی ولایت» نشستیم به معارفی از شیعه آگاهی پیدا کردیم که قبلاً خبر نداشتیم. ما سابقاً شیعه شناسنامه‌ای و تقلیدی بودیم، اما اکنون شیعه تحقیقی شدیم و به شیعه بودن خود افتخار می‌کنیم."

بعضی از شیعیان می‌گویند: ما در گذشته از اینکه با اهل سنت یا وهابیت مواجه شویم وحشت داشتیم، زیرا توانایی دفاع از مکتبمان را نداشتیم، اما از زمانی که پای گیرنده «شبکه جهانی ولایت» نشستیم دنبال یک وهابی می‌گردیم تا با او مناظره کنیم!!!

ما با عزیزی از کشور آرژانتین ملاقات داشتیم که می‌گفت: ما با امام جماعت خود که از عربستان سعودی آمده بود سناریویی طراحی کردیم. من به آن‌ها گفتم که پدرم شیعه و مادرم سنی است و من مانده‌ام چکار کنم. او شروع به حرف زدن علیه تشیع کرد.

من در پاسخ به حرف‌های او گفتم: پدرم انسان فاضلی است و حرف‌هایی دارد. اگر شما واقعاً راست می‌گویید مطلبی به من بگویید تا پدرم را متقاعد کنم او هم سنی شود.

بنده به تدریج ادله‌ای که شما بیان می‌کنید را در قالب حرف‌های پدرم به او می‌گفتم و از او می‌خواستم تا پاسخ خود را در مقابل بگوید. من این سناریو را حدود سه ماه ادامه دادم و او هم در نهایت گفت: اگر واقعاً شیعه چنین است، مذهبی صحیح و منطبق با قرآن است!!

همین شخصی که از عربستان برای ترویج وهابیت آمده بود مذهب خود را عوض کرد و مروج مذهب شیعه شد. مذهب شیعه مذهبی قوی، برخاسته از متن قرآن و منطبق با سنت راستین نبی گرامی اسلام است.

شیعه هزاران دلیل محکم برای حقانیت خود در کتب خود، کتب عزیزان اهل سنت و کتب وهابیت دارد. شبهه‌ای نیست که وهابیت مطرح کنند و شیعه نتوانسته باشد پاسخ بدهد.

در مقابل، کارشناسان شبکه‌های وهابی که به دروغ نمایندگی اهل سنت را یدک می‌کشند بارها توسط مردم عامی که نه حوزه دیده‌اند و نه دانشگاه دیده‌اند در برنامه زنده به گریه افتاده‌اند، زیرا نمی‌توانند پاسخ آن‌ها را بدهند.

شما که واقعاً مذهب و مکتبی را انتخاب کردید که نمی‌توانید شبهه جوانان حوزه و دانشگاه ندیده را پاسخ بدهید عقل و فکرتان را به کار بیندازید.

والله از «ابن تیمیه» برای شما نه دنیا ساخته می‌شود، نه دین ساخته می‌شود و نه آخرت ساخته می‌شود. والله العلی الأعلی از «محمد بن عبدالوهاب» خیری به سمت شما وارد نمی‌آید، آن‌ها هم دنیای شما را خراب می‌کنند و هم آخرت شما را خراب می‌کنند.

شما حرف‌های ما را گوش نمی‌دهید، اما والله زمانی که چشمتان به ملک الموت بیفتد و ظلمت و آتشی که خودتان درست کردید بلای جانتان شد پشیمان خواهید شد و تأسف می‌خورید که چرا حرف‌های درست و حق را گوش نکردید.

وهابیت حکومت آرمانی خود را در موصل پایه‌گذاری کرده بودند و خلافت اسلامی در عراق و شام و منطقه به راه انداخته بودند، اما چه اتفاقی افتاد؟!

عزیزان اهل سنت که تصور می‌کردند این افراد فرشته نجات هستند و خلافت عدل ابوبکری و عمری را تأسیس کنند آنچنان به ستوه آمدند که لحظه شماری می‌کردند تا نسل نحس بنی امیه را از شهرشان بیرون کنند و بعد از اینکه داعش نابود شد پایکوبی و شادی می‌کردند.

داعش نابود شدند، اما به چه قیمتی؟! چه تعداد خانه‌ها ویران شد؟! چه تعداد جوانان اهل سنت کشته شدند؟! چه تعداد علمای اهل سنت تیرباران شدند؟! چه تعداد نوامیس اهل سنت مورد تجاوز داعش قرار گرفت؟!

من در اینجا به همه عزیزان اهل سنت در عراق، سوریه، بحرین مخصوصاً افغانستان که داعش بساطشان را در آنجا پهن کردند توصیه می‌کنم مبادا از اینکه داعش شیعیان را به قتل می‌رساند خوشحال شوید!!

برای این افراد فرقی نمی‌کند، زیرا با همان اسلحه‌ای که شیعه را می‌کشند سنی را هم می‌کشند. برای این افراد شیعه و سنی تفاوتی ندارد، زیرا غیر از خودشان احدی را مسلمان نمی‌دانند.

دو روز پیش بنده به خطیب نماز جمعه عبارتی را نشان دادم که داعشیان می‌گفتند: «ابوحنیفه» کافر است و حنفی‌ها یهود اهل سنت هستند!!!

شما از کسی که چنین منطقی دارد چه انتظاری دارید؟! ما بارها عبارت «ابن تیمیه» را در اینجا نشان دادیم که می‌گوید: حنفی با حنفی بودن، شافعی با شافعی بودن، مالکی با مالکی بودن، حنبلی با حنبلی بودن از دین بیرون می‌رود و قتل آن‌ها هم واجب است.

عزیزان اهل سنت و برادران شیعه باید مقداری حواسمان را جمع کنیم. عاقل نباید کاری کند که فردا پشیمانی بیاورد.

لذا یکی از بحث‌هایی که ما در اینجا مطرح می‌کنیم بحث‌های تاریخی است. همه مسلمانان مخصوصاً شیعیان باید این مطالب را بدانند، زیرا ما نود درصد این مباحث را برای عزیزان شیعه مطرح می‌کنیم تا کاملاً حواسشان را جمع کنند و فریب وهابیت را نخورند.

شیعیان تصور نکنند شبهاتی که وهابیت مطرح می‌کنند هم حرفی است. یکی از علمای عربستان سعودی نسبت به آیت الله العظمی سیستانی می‌گوید: "اگر اهل سنت دست آیت الله العظمی سیستانی را هم ببوسند کم کاری است، زیرا او بزرگ عامل وحدت میان شیعه و اهل سنت در عراق بوده است و بزرگ عامل بیرون راندن داعش از عراق این بزرگوار هستند!!"

ایشان بارها می‌گویند: "اهل سنت را برادر خطاب نکنید، بلکه آن‌ها را عزیزان اهل سنت بگویید!!"

آیت الله العظمی سیستانی چند بار از بنده درخواست کردند که مظلومیت امیرالمؤمنین را در «شبکه جهانی ولایت» بیشتر مطرح کنید، ماجرای جنگ جمل و صفین را برای مردم بازگو کنند تا جوانان از حقایق تاریخی آگاهی داشته باشند.

ما بیان کردیم که «ذهبی» ادعا می‌کند نه امیرالمؤمنین قصد جنگ داشت و نه اصحاب جمل قصد جنگ داشتند. ای کاش او می‌گفت که اگر چنین نبود آن‌ها برای چه منظوری آمده بودند!؟

بنده در جلسات گذشته تاحدودی عبارتی از کتاب «تاریخ طبری» را اشاره کردم. در این کتاب جلد سوم صفحه 9 روایتی از «زهری» بیان شده است که می‌گوید:

«طلحة والزبیر إلی مکة بعد قتل عثمان رضی الله عنه بأربعة أشهر»

طلحه و زبیر چهار ماه بعد از قتل عثمان به مکه رفتند.

«وابن عامر بها یجر الدنیا وقدم یعلی بن أمیة معه بمال کثیر وزیادة علی أربعمائة بعیر»

ابن عامر در آنجا تجارتی داشت و یعلی بن امیه هم اموال زیادی به همراه چهارصد شتر در اختیار آنان قرار داد.

«فاجتمعوا فی بیت عائشة رضی الله عنها فأرادوا الرای فقالوا نسیر إلی علی فنقاتله»

آن‌ها در خانه‌ای که عایشه در آنجا بود جمع شدند و گفتند: ما می‌رویم تا با علی بن أبی طالب بجنگیم.

آقای «ذهبی»!! شما متوفای 748 هجری هستید، اما «طبری» متوفای 310 هجری است و حدود 500 سال با هم تفاوت دارید. شما قطعاً کتاب «تاریخ طبری» را دیده‌اید و امکان ندارد این کتاب و کتاب «الکامل» اثر «ابن اثیر» را ندیده باشید!!

«فقال بعضهم لیس لکم طاقة بأهل المدینة»

آن‌ها گفتند: مردم مدینه در رکاب علی هستند و ما توانایی جنگ با مردم مدینه را نداریم.

والله تالله بالله «طبری» شیعه نیست، بلکه یک سنی تمام عیار است. او در ادامه می‌گوید:

«ولکنا نسیر حتی ندخل البصرة والکوفة»

ما باید به طرف بصره و کوفه برویم.

«ولطلحة بالکوفة شیعة وهوی وللزبیر بالبصرة هوی ومعونة»

طلحه در کوفه شیعه و طرفدار دارد و زبیر هم در بصره طرفدار و کمک دارد.

«فاجتمع رأیهم علی أن یسیروا إلی البصرة وإلی الکوفة»

آن‌ها اتفاق نظر پیدا کردند که به سوی بصره و کوفه بروند.

«فأعطاهم عبد الله بن عامر مالا کثیرا وإبلا»

عبدالله بن عامر مال فراوان و شترهای زیادی در اختیار این افراد قرار داد.

«فخرجوا فی سبعمائة رجل من أهل المدینة ومکة ولحقهم الناس حتی کانوا ثلاثة آلاف رجل»

هفتصد نفر از اهل مدینه و مکه در آنجا بودند و مردم هم به آن‌ها ملحق شدند تا تعدادشان به سه هزار نفر رسید.

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 3، ص 9، باب خروج علی إلی الربذة یرید البصرة

امیرالمؤمنین در مسیر شام بودند تا با معاویه بجنگند؛ اما در وسط راه به حضرت خبر رسید که این افراد به بصره رفتند، کشتار انجام دادند، تعدادی از صحابه را به قتل رساندند و اموال مسلمانان را غارت کردند. امیرالمؤمنین مجبور شدند مسیر خود را به بصره تغییر دهند.

دوستان عزیز این عبارت «طبری» بود. همچنین در کتاب «الکامل لإبن اثیر» جلد سوم نقل شده است که «احنف بن قیس» بعد از قتل عثمان با امیرالمؤمنین بیعت کرد.

او می‌گوید: من با علی بن أبی طالب بیعت نکردم تا با «طلحه» و «زبیر» و «عایشه» در مدینه ملاقات کردم. زمانی که داشتم به طرف مکه می‌رفتم به تک تک این افراد گفتم:

«إن الرجل مقتول فمن تأمروننی أبایع»

عثمان کشته شد، دستور می‌دهید با چه کسی بیعت کنم؟

«فکلهم قال بایع علیا»

هرسه آن‌ها گفتند: بروید با علی بیعت کنید.

«فقلت أترضونه لی»

من گفتم: شما واقعاً راضی هستید که من با او بیعت کنم؟

«فقالوا نعم»

آن‌ها گفتند: بله؛ او شایسته‌ترین فرد است.

«ورجعت إلی المدینة رأیت عثمان قد قتل فبایعت علیا»

من بعد از قتل عثمان به مدینه برگشتم و با علی بیعت کردم.

«إذ أتانی آت فقال هذه عائشة وطلحة والزبیر بالخریبة یدعونک»

شخصی نزد من آمد و گفت: عایشه و طلحه و زبیر در منزل خریبه هستند و از تو دعوت می‌کنند تا به دیدارشان بروی.

«فقلت ما جاء بهم»

من گفتم: آن‌ها برای چه کاری به آنجا آمده‌اند؟!

«قال یستنصرونک علی قتال علی فی دم عثمان»

او گفت: آن‌ها از تو برای قتال با علی به خونخواهی از عثمان یاری می‌خواهند.

آقای «ذهبی»! شما متوفای 748 هجری هستید و «ابن اثیر» متوفای 630 هجری است. این شخص 130 سال قبل از شما بوده و امکان ندارد شما کتاب «الکامل» او را ندیده باشید.

«فقلت إن خذلانی أم المؤمنین وحواری رسول الله لشدید وإن قتال ابن عم رسول الله وقد أمرونی ببیعته أشد»

من گفتم: این افراد به دنبال این هستند که با علی بجنگند درحالی که به من گفتند تا با علی بیعت کنم.

«قال فقلت یا أم المؤمنین ویا زبیر ویا طلحة نشدتکم الله أقلت لکم من تأمروننی أبایع فقلتم بایع علیا»

زمانی که نزد این افراد آمدم، گفتم: یا ام المؤمنین! یا زبیر! یا طلحه! شما را به خدا سوگند آیا به شما گفتم به من دستور می‌دهید با چه کسی بیعت کنم و گفتید با علی بیعت کن؟

«فقالوا نعم ولکنه بدل وغیر»

آن‌ها گفتند: بله ما گفتیم، اما علی از دین بیرون رفته و منحرف شده است.

بنده از آقایان وهابی، آقای «ذهبی»، آقای «ابن تیمیه» و کارشناسان شبکه‌های وهابی می‌پرسم اگر کسی این تعبیر را نسبت به ابوبکر و عمر و عثمان کرده باشد چکار می‌کنید؟!

اگر کسی نسبت به یکی از صحابه از جمله «حذیفه» ادعا کند که او از دین بیرون رفته و مرتد شده درباره او چه حکمی صادر می‌کنید؟!

اصلاً فرض می‌کنیم امیرالمؤمین خلیفه پیغمبر اکرم نیست، داماد رسول الله نیست، او اولین کسی نیست که ایمان آورده است، پیغمبر اکرم در مورد او نفرموده حق با علی و علی با حق است، علی با قرآن است و قرآن با علی است!!

اصلاً فرض می‌کنیم امیرالمؤمنین هیچکدام از این افراد نیستند، اما آیا یک مسلمان هستند یا نیستند؟! اگر کسی نسبت به مسلمان عبارت «بدل وغیر» را به کار ببرد چه حکمی دارد؟!

این در حالی بود که چهار ماه بیشتر از خلافت امیرالمؤمنین نگذشته بود. ایشان چکار کردند که ادعا می‌کنند از دین بیرون رفته است؟! آیا ایشان مرتد شدند؟! آیا نستجیر بالله نسبت به خدا و پیغمبر اکرم جسارت کردند؟! قضیه چه بوده چه چنین عبارتی در مورد ایشان آوردند؟!

«فقلت والله لا أقاتلکم ومعکم أم المؤمنین»

«احنف بن قیس» می‌گوید: با اینکه‌ام المؤمنین با شماست هرگز با شما نمی‌جنگم.

«ولا أقاتل ابن عم رسول الله»

با پسرعموی پیغمبر که دستور دادید با او بیعت کنم هم نخواهم جنگید.

الکامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 3، ص 127، باب ذکر مسیر علی إلی البصرة والوقعة

آقای «ذهبی»! اصحاب جمل هیچ قصدی نداشتند؟! ما نمی‌دانیم قضیه چیست. به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خداوند عالم بهترین حاکم و داور است.

آقای «ابن ابی شیبه» متوفای 235 هجری در کتاب «المصنف» جلد ششم روایتی در این خصوص بیان می‌کند. دقت داشته باشید او از «طبری» و «ابن اثیر» قدیمی‌تر است، زیرا «طبری» متوفای 310 هجری و «ابن اثیر» متوفای 630 هجری است.

«ابن ابی شیبه» در این کتاب همین تعبیر را می‌آورد و می‌نویسد: «احنف بن قیس» نزد عایشه ‌ام المؤمنین، طلحه و زبیر رفت و از آن‌ها درخواست کمک کرد. بعد از آنکه آن‌ها قصد جنگ با امیرالمؤمنین را کردند، او نزد آن‌ها رفت و گفت: شما را به خدا سوگند من از شما مشورت گرفتم که با چه کسی بیعت کنم، اما شما گفتید که با علی بیعت کنم. آن‌ها گفتند:

«نعم ولکنه بدل»

دوستان مراد از «بدل» چیست؟! در ادامه می‌گوید:

«فقلت یا زبیر یا حواری رسول الله یا طلحة نشدتکما بالله أقلت لکما من تأمرانی به فقلتما علیا»

سپس گفتم: ای زبیر حواری رسول الله ای طلحه شما را به خدا سوگند من از شما مشورت گرفتم یا نه که شما به من امر کردید با علی بیعت کنم؟

«فقالا نعم ولکنه بدل»

آن‌ها گفتند: بله، ولی او تغییر کرده است.

المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 6، ص 197، ح 30629

مشاهده کنید این افراد به صراحت برای قتال با امیرالمؤمنین از مردم کمک می‌گیرند. همچنین آقای «ابن کثیر دمشقی» شاگرد و هم دوران «ذهبی» که هردو تربیت یافته مکتب «ابن تیمیه» هستند در کتاب «البدایة و النهایة» همین مطلب را بیان کرده است.

«ابن کثیر دمشقی» در جلد هفتم صفحه 234 به طور مفصل صحبت می‌کند. ان‌شاءالله ما در آینده به مناسبت‌های مختلف این مطالب را بیان خواهیم کرد. او می‌نویسد:

«وقد کتبت عائشة إلی زید بن صوحان تدعوه إلی نصرتها والقیام معها»

عایشه به زید بن صوحان نامه نوشت و درخواست کرد تا در قیام آن‌ها را یاری کند.

ظاهراً «زید بن صوحان» ساکن بصره بود.

«فإن لم یجیء فلیکف یده ولیلزم منزله أی لا یکون علیها»

اگر ما را یاری نمی‌کنی در منزل بنشین و علی را نیز یاری نکن.

دقت داشته باشید «ابن کثیر» نه تنها سنی است، بلکه سنی وهابی و سلفی است. او شاگرد «ابن تیمیه» است. او علی رغم اینکه بسیاری از قضایا را در قضیه جمل وارونه نشان داده است، اما در بعضی از موارد نتوانسته قضیه را وارونه نشان دهد.

«ابن کثیر» می‌نویسد:

«وقد کتبت عائشة إلی زید بن صوحان تدعوه إلی نصرتها والقیام معها»

عایشه به «زید بن صوحان» نامه رسمی نوشت و از او دعوت کرد تا در رکاب او با علی بن أبی طالب بجنگد.

او در جواب گفت:

«أنا فی نصرتک ما دمت فی منزلک»

اگر تو در منزل خود بنشینی من تو را یاری می‌کنم.

این در حالی است که خداوند متعال می‌فرماید:

(وَ قَرْنَ فِی بُیوتِکن)

و در خانه‌های خود بمانید.

سوره احزاب (33): آیه 33

و:

«وأبی أن یطیعها فی ذلک»

او حاضر نشد از دستور عایشه تبعیت کند.

«وقال رحم الله أم المؤمنین»

خداوند ام المؤمنین عایشه را رحمت کند.

«أمرها الله أن تلزم بیتها وأمرنا أن نقاتل»

خداوند به او دستور داده در منزل خود بنشیند و به ما دستور داده بجنگیم.

«فخرجت من منزلها وأمرتنا بلزوم بیوتنا»

او از منزل خود بیرون آمده و به ما دستور می‌دهد در منزل خود بنشینید و در رکاب علی نجنگید.

«آلتی کانت هی أحق بذلک منا»

اگر در خانه نشستن حق است این حق متعلق به زنان پیغمبر است.

او بیان کرد که نشستن در منزل وظیفه مردان نیست، بلکه وظیفه امهات المؤمنین است. او سپس می‌گوید:

«وکتبت عائشة إلی أهل الیمامة والکوفة بمثل ذلک»

عایشه به اهل یمامه و کوفه نامه نوشت و از آن‌ها درخواست کرد تا او را یاری کنند.

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 7، ص 234، باب ابتداء وقعة الجمل

حال به ما بگویید اگر کسی برای صلح و هواخوری برود با خود لشکر جمع می‌کند تا او را در هواخوری یاری کند؟! آقای «ذهبی» مقداری به مطالبی که می‌نویسید دقت داشته باشید.

شاید اگر آقای «ذهبی» می‌دانست که اگر روزی این بحث‌هایشان روی آنتن می‌آید و میلیون‌ها انسان جلد و صفحه کتاب او را می‌بینند قطعاً چنین حرفی نمی‌زد و همین مطالب را هم حذف می‌کرد.

تفضلات الهی و کرامات اهلبیت (علیهم السلام) بر این تعلق گرفته که اولاً این مطالب در کتب سلفی‌ها آمده و نتوانستند آن را بیان نکنند. همچنین در طول چهارده قرن هم خداوند عالم مانع شده که این مطالب را حذف کنند.

کرامت دیگر ائمه اطهار (علیهم السلام) این است که خداوند عالم به این حقیر و دوستانمان توفیق داده تا این مطالب را برای شما بینندگان عزیز بیان کنیم. به نظر بنده در عصر حاضر «شبکه جهانی ولایت» یکی از معجزات و کرامات اهلبیت است.

ما در حد توان خود توانستیم حقایق را به گوش مردم برسانیم تا شیعه و اهل سنت بدانند چنین مطالبی در کتب آمده است.

شاید بسیاری از عزیزان اهل سنت این مطالب به گوششان نخورده باشد، زیرا کسی این مطالب را برای آن‌ها بیان نمی‌کند و آن‌ها هم حوصله ندارند کتاب «البدایة و النهایة» را از ابتدا تا انتها مطالعه کنند. بازهم در همین کتاب جلد هفتم صفحه 231 وارد شده است:

«فاجتمع فیها خلق من سادات الصحابة وأمهات المؤمنین فقامت عائشة رضی الله عنها فی الناس تخطبهم وتحثهم علی القیام بطلب دم عثمان»

قبل از اینکه حرکت کنند عایشه در مکه سخنرانی کرد و مردم را تحریک کرد که بیایید قیام کنیم تا انتقام خون عثمان را بگیریم.

مشاهده کنید که عثمان یک نفر بوده است. بعضی از اصحاب به عایشه خطاب می‌کنند: عایشه قیام تو بسیار سنگین‌تر از قتل عثمان است!!

در این قیام سی هزار نفر کشته شدند و چه نتیجه‌ای به بار آورد؟! اگر عثمان کشته شد آیا طلحه ولی دم بود؟! آیا زبیر ولی دم بود؟! آیا أم المؤمنین عایشه ولی دم بودند؟! خلیفه علی بن أبی طالب است، هرآنچه صلاح است انجام می‌دهد و اگر صلاح نیست انجام نمی‌دهد.

مشاهده کنید در قضیه ابوبکر و عمر افراد بسیاری اصرار کردند که انتقام خون خلفا را بگیرید. پسر خلیفه دوم آمد و دختر «ابو لؤلؤ» و همچنین غلام او را کشت. همه گفتند باید انتقام گرفته شود!! فرقی نمی‌کند؛

(وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فی‌ها)

و هر کسی فرد با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است که جاودانه در آن می‌ماند.

سوره نساء (4): آیه 93

آیا خون مسلمان با مسلمان دیگر تفاوت دارد؟! چرا آنها انتقام نگرفتند و نیامدند قصاص کنند؟! دیه‌ای در کار نیست، زیرا او را عمداً کشته بودند!! اگر قرار است اعتراض شود شما باید به کشته شدن خلفای قبل اعتراض کنید.

همچنین زمانی که «خالد بن ولید» صحابی پیغمبر اکرم «مالک بن نویره» را می‌کشد و خلیفه دوم به خداوند قسم یاد می‌کند و می‌گوید:

«أریاء قتلت امرأ مسلماً ثم نزوت علی امرأته والله لارجمنک»

مسلمانی را به ناحق کشتی و به ناموس او هم تجاوز کردی، والله تو را سنگسار می‌کنم.

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 6، ص 323، فصل فی خبر مالک بن نویرة الیربوعی التمیمی

این روایت از کتب ما نیست، بلکه از منابع اهل سنت بیان شده است. در اینجا ادعا کردند که «خالد بن ولید» خطا کرده است و در رابطه با قتل عثمان هم چنین گفتند. اگر قرار باشد حکم خطا کردن جاری باشد؛ «حکم الأمثال فیما یجوز وفیما لا یجوز سیان»!! عایشه در سخنرانی خود می‌گوید:

«وذکرت ما افتات به اولئک من قتله فی بلد حرام وشهر حرام»

این افراد در سرزمین محترم و ماه محترم عثمان را کشتند.

«ولم یراقبوا جوار رسول الله»

و احترام جوار پیغمبر اکرم را نداشتند.

«وقد سفکوا الدماء وأخذوا الأموال فاستجاب الناس لها»

آن‌ها در این ماه خونریزی کردند و اموال مردم را تصرف کردند.

عایشه در ادامه می‌گوید: ما نمی‌توانیم در مدینه با علی بن أبی طالب بجنگیم به همین خاطر به بصره می‌رویم و امکانات برای خود جمع می‌کنیم و با او می‌جنگیم.

«وکان بقیة أمهات المؤمنین قد وافقن عائشة علی المسیر إلی المدینة»

امهات المؤمنین که در این مکان حضور همگی اتفاق نظر داشتند بر اینکه به سمت مدینه بروند و صلاح نیست به سمت بصره بروند.

«فلما اتفق الناس علی المسیر إلی البصرة رجعن عن ذلک»

زمانی که مشاهده کردند امهات المؤمنین همگی به طرف بصره می‌روند همه به طرف مدینه برگشتند.

«وقلن لا نسیر إلی غیر المدینة»

امهات المؤمنین گفتند: ما جز مدینه جای دیگری نمی‌رویم.

«یعلی بن امیه» ششصد هزار درهم و ششصد شتر در اختیار این افراد قرار داد تا جایی که أم المؤمنین عایشه در بالای هودجی از شتر سوار شد که «عسکر» نام داشت. امهات المؤمنین تا منزل ذات عرق با عایشه بودند و از آنجا خداحافظی کردند؛

«وبکین للوداع وتباکی الناس»

گریه‌ای برای خداحافظی راه انداختند که مردم هم به گریه امهات المؤمنین گریه کردند.

زمانی که عایشه پشیمان شد به بعضی از امهات المؤمنین از جمله «أم سلمه» گفته بود که چرا من را از رفتن نهی نکردید تا به جنگ علی بن أبی طالب نروم!!

او همچنین به «عبدالله بن عمر» گفته بود: یا ابو عبدالرحمن! چرا مانع رفتن من به بصره نشدید؟!

«عبدالله بن عمر» گفت: مادر مشاهده کردم «عبدالله بن زبیر» آنچنان قضیه را به دست گرفته و حرف هیچکسی را گوش نمی‌کند که شما هم تابع او شدید. حرف من در مقابل شما ارزشی نداشت و اگر هم می‌گفتم به حرف من گوش نمی‌دادید.

ما این مطالب را به طور مفصل از منابع اهل سنت علی الخصوص آقای «ابن کثیر دمشقی» هم خواهیم آورد. او همچنین در صفحه 232 می‌گوید: عایشه آمد و جیش «عثمان بن حنیف» عامل علی بن أبی طالب در بصره بیرون آمدند؛

«وتکلمت أم المؤمنین فحرضت وحثت علی القتال»

أم المؤمنین سخنرانی کرد و مردم را بر قتال تحریک کرد قبل از اینکه علی بن أبی طالب به بصره برسد.

سپاه عایشه با سپاه «عثمان بن حنیف» حاکم بصره از طرف علی بن أبی طالب جنگیدند و ابتدا با سنگ سپس با شمشیر به نبرد پرداختند تا زمانی که «حارثة بن قدامه سعدی» گفت:

«أم المؤمنین والله لقتل عثمان أهون من خروجک من بیتک علی هذا الجمل عرضة للسلاح»

یا أم المؤمنین! به خدا سوگند کشته شدن عثمان بسیار آسان‌تر از این است که از منزل بیرون شدی و برای جنگ آمدی.

«إن کنت أتیتینا طائعة فارجعی من حیث جئت إلی منزلک»

اگر به اختیار خودت از منزل به بصره آمدی از تو می‌خواهیم که با اختیار خودت هم به منزل برگردی.

«وإن کنت أتیتینا مکرهة فاستعینی بالناس فی الرجوع»

اگر تو را به زور به این مکان آوردند از مردم کمک بگیر تا تو را از دست افرادی که تو را به زور به این مکان آوردند خلاص کنند و به منزل برگردانند.

دقت داشته باشید این حرف شیعه نیست، حرف «طبری» نیست، حرف «گنجی شافعی» و «قندوزی» نیست که آقایان وهابی معتقدند همانند فلان حیوان است؛ این حرف «ابن کثیر دمشقی» است!!

«وأمرت عائشة أصحابها فتیامنوا حتی انتهوا إلی مقبرة بنی مازن»

عایشه به سپاهیان خود دستور داد تا آرایش جنگی بگیرند و تا نزدیک مقبره بنی مازن رفتند.

«وحجز اللیل بینهم فلما کان الیوم الثانی قصدوا للقتال فاقتتلوا قتالا شدیداً إلی أن زال النهار»

آن‌ها در روز دوم تصمیم به قتال گرفتند و هردو سپاه تا نزدیک ظهر قتال کردند.

مردم دنیا توجه داشته باشید که علی هنوز به بصره نیامده و در راه است. شاید به گوش امیرالمؤمنین هم خبر نرسیده است، زیرا آن بزرگوار هنوز در مسیر شام بودند.

«وقتل خلق کثیر من أصحاب ابن حنیف»

عده زیادی از اصحاب «عثمان بن حنیف» از مردم بصره کشته شد.

من نمی‌دانم آقای «ذهبی» با چه رویی ادعا می‌کند که این افراد قصد جنگ نداشتند، زیرا «ابن کثیر» هم مباحثه‌ای و هم شاگردی اوست.

«وکثرت الجراح فی الفریقین»

افراد مجروح زیادی بین سپاهیان بود.

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 7، ص 231 - 233، باب ابتداء وقعة الجمل

زمانی که مشاهده کردند کشتار زیاد شد صلح‌نامه‌ای میان «طلحه» و «زبیر» و «عثمان بن حنیف» نوشتند مبنی بر اینکه «عثمان بن حنیف» در بصره بماند و این افراد هم بیرون بصره باشند تا زمانی که امیرالمؤمنین از راه برسد و هر نظری دادند نظرشان محترم باشد.

«عثمان بن حنیف» داخل بصره مشغول نماز بود که به دستور «طلحه» و «زبیر» او را دستگیر کردند، موی صورت و مژه‌های او را کندند تا زمانی که عایشه دستور داد او را بکشید.

در این حال یکی از اصحاب گفت: او صحابی پیغمبر اکرم است، آیا می‌خواهید صحابی رسول الله را بکشید؟! عایشه از این کار منصرف شد و گفت: به «أبان بن عثمان» دستور دهید تا بازگردد.

زمانی که او برگشت، عایشه به او گفت: «عثمان بن حنیف» را نکشید. او را قدری شکنجه دهید. «أبان بن عثمان» گفت: اگر می‌دانستم چنین دستوری می‌دهید برنمی‌گشتم و او را می‌کشتم.

زمانی که امیرالمؤمنین نزدیک بصره آمد «عثمان بن حنیف» به دیدار آن بزرگوار رفت درحالی‌که نه ریش داشت، نه سبیل داشت، نه ابرویی داشت، نه مژه‌ای داشت و به آن حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! زمانی که به بصره آمدم ریش و سبیل و ابرو و مژه داشتم، اما اکنون مشاهده کنید که چه کاری با من کرده‌اند. حضرت فرمودند: صبر کن؛ تو پیش خدا اجر داری!!

ما این مطالب را به طور مفصل در جلسات بعد خواهیم خواند، اما حرف ما روی «ابن کثیر»، «ذهبی» و «ابن تیمیه» است که ادعا می‌کنند اصلاً آن‌ها قصد قتل نداشتند، این مسائل در کار نبوده است و این قضایا اتفاقی بیش نبود.

کارشناسان شبکه‌های وهابی دائماً می‌گویند: "نه اصحاب جمل قصد جنگیدن داشتند و نه سپاه علی بن أبی طالب چنین قصدی داشتند؛ بلکه «عبدالله بن سبأ» مقصر بوده است." حال ما نفهمیدیم «عبدالله بن سبأ» یک مرتبه در جنگ جمل از کجا بیرون آمد!!

آن‌ها ادعا می‌کنند «عبدالله بن سبأ» صحابه را تحریک کرد تا عثمان را بکشید. «عبدالله بن سبأ» میان سپاه علی بن أبی طالب و سپاه اصحاب جمل اختلاف انداخت و شبانه جنگ به راه انداخت و حدود سی هزار نفر کشته شدند!!!

بنده نمی‌دانم «عبدالله بن سبأ» بعد از جنگ جمل کجا رفت؟! آیا او زیر زمین رفت یا به آسمانها عروج کرد؟! برای ما معرفی کنید او قبل از ماجرای عثمان کجا بود!!

آیا کسی غیر از «سیف بن عمر» که او را زندقه می‌دانند هم این داستان را نقل کرده است؟! «عبدالله بن سبأ» که ما می‌شناسیم شخصی بود که نسبت به امیرالمؤمنین غلو کرد و آن بزرگوار هم او را نصیحت کرد، اما او زیر بار نصیحت نرفت. حضرت او را تبعید کرد، اما او بازهم گوش نداد به همین خاطر آن بزرگوار دستور داد او را کشتند و آتش زدند. ما «عبدالله بن سبأ» که محرک مردم برای قتل عثمان باشد را نمی‌شناسیم.

عثمان همو که دستور می‌دهد «عبدالله بن مسعود» را شکنجه می‌دهند و «ابوذر» صحابی پیغمبر اکرم را پس از شکنجه فراوان تبعید می‌کند آیا عاجز از این بود که دستور دهد «عبدالله بن سبأ» را بکشند؟!

او که می‌دانست «عبدالله بن سبأ» اینقدر قدرت دارد و مردم را بر قتل او تحریک می‌کند سزاوار کشته شدن است. او تا این اندازه مردم را به قتل عثمان تحریک کرد، اما چرا صحابی که در مدینه بودند هیچ حرکتی نکردند؟!

علی بن أبی طالب خلیفه چهارم اهل سنت است، «طلحه» و «زبیر» مورد احترام اهل سنت است، عایشه و دیگران در مدینه بودند؛ اما چرا هیچکدام در برابر «عبدالله بن سبأ» هیچ عکس العملی نشان ندادند؟!

آیا این مطالب نقص بر صحابه نیست که «عبدالله بن سبأ» مردم را بر قتال خلیفه تحریک کند و این صحابه ساکت باشند. همچنین در جنگ جمل شبانه تعدادی را به حمله تحریک کند. آیا این نقص امیرالمؤمنین نیست که از افراد منافق سپاه خود خبر ندارد؟!

آیا می‌توان گفت یک مرتبه «عبدالله بن سبأ» از راه می‌رسد، جنگ را مغلوبه می‌کند و سی هزار نفر کشته می‌شوند!! حرفی بزنید که مرغ پخته به ریش شما نخندد.

مجری:

بسیار عالی، استاد از مطالب شما استفاده کردیم. حضرت استاد قزوینی بزرگوار از شما تشکر می‌کنیم و سپاسگذاریم. بالاخره این مطالب حقایق تاریخ است و ما باید بازخوانی تاریخ را حتی در منازل خود ادامه دهیم.

ما باید از این برنامه‌ها استفاده کنیم، زیرا جایی نیست که حقایق تاریخی به این شکل تبیین شود. همانطور که استاد هم اشاره و تأکید داشتند بارها در گذشته، در این برنامه و در آینده هم تأکید خواهیم کرد که هیچ اهانت و بی‌احترامی صورت نمی‌گیرد.

همه ما به دنبال این هستیم که در فضایی کاملاً علمی و البته نقادانه حوادثی که در صدر اسلام بعد از شهادت رسول گرامی اسلام رخ داده را بررسی و مرور کنیم تا ببینیم حقایق چه بوده و سپس بتوانیم براساس آن تصمیم بگیریم و در راه حق و حقیقت قدم برداریم.

تماس بینندگان برنامه:

درود مجدد به شما بینندگان عزیز «شبکه جهانی ولایت». شما بیننده برنامه «حبل المتین» هستید. می‌خواهیم در خدمت شما بینندگان عزیز باشیم. تماس اول متعلق به جناب رحمانی عزیز از مشهد مقدس است؛ سلام علیکم و رحمة الله:

بیننده (آقای رحمانی از مشهد – شیعه):

سلام علیکم و رحمة الله، شب شما بخیر. همچنین خدمت حاج آقا خسته نباشید عرض می‌کنم.

حاج آقا حدیث رد الشمس را بیان کردند. بنده در این خصوص چند سؤال داشتم که از ایشان درخواست می‌کنم این مطالب را برای من باز کنند تا هم برای من و هم برای بعضی از دوستان روشن شود.

نقل شده رسول گرامی اسلام نماز ظهر را خوانده بودند، اما نماز عصر را نخوانده بودند. چرا حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نماز نخواندند و به ایشان اقتدا نکردند؟!

امیرالمؤمنین که معصوم هستند می‌دانستند که خواب رسول گرامی اسلام عملی فرعی و غیرواجب است، اما نمازشان باید به خاطر خواب رسول اکرم تا جایی به تأخیر بیفتد که قضا شود. این مطالب چطور توجیه می‌شود؟!

چطور امیرالمؤمنین که سر مبارک رسول گرامی اسلام بر دامانشان بوده به خاطر اینکه آن بزرگوار را از خواب بیدار نکنند و خوابشان آشفته نشود فریضه واجب را ترک کردند و بعد از اینکه حضرت بیدار شدند به ایشان اعلام می‌کنند که نماز نخواندند.

از شما ممنون و سپاسگذارم. توضیحات را از تلویزیون گوش می‌کنم.

مجری:

جناب آقای رحمانی عزیز از شما تشکر می‌کنم. ان‌شاءالله حضرت استاد این مطالب را توضیح خواهند داد. ممنونیم که با برنامه خودتان تماس گرفتید. جناب آقای چنانی از اهواز سلام علیکم و رحمة الله:

بیننده (آقای چنانی از اهواز – شیعه):

سلام، خسته نباشید. بنده یک سؤال داشتم؛ نام پدر حضرت علی چه بود؟!

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

ابوطالب.

بیننده:

ابوطالب فامیل ایشان است؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

سابقاً رسم بود که ابتدا کنیه را روی طفل می‌گذاشتند و سپس به همان نام مشهور می‌شد. به عنوان مثال «ابوهریره» از ابتدا همین بوده است.

«ابوطالب» به همین شکل است، اما عده‌ای معتقدند که نام پدر امیرالمؤمنین «عمران» بوده است که همنام پدر حضرت موسی (علیه السلام) است. اگر سؤال دیگری دارید در خدمتتان هستیم.

مجری:

ظاهراً ارتباطشان قطع شد. ما صدای ایشان را با اختلال داشتیم. جناب آقای مرادی از قصر شیرین سلام علیکم و رحمة الله:

بیننده (آقای مرادی از قصر شیرین – شیعه):

سلام علیکم، خسته نباشید.

مجری:

سلامت باشید، بفرمایید.

بیننده:

جناب آقای قزوینی سلام علیکم و رحمة الله، خسته نباشید.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

ممنونم، بفرمایید.

بیننده:

ببخشید من مزاحم شما شدم. چندین مسئله است که می‌خواستم خدمت شما عرض کنم. آقای قزوینی افراد زیادی به شبکه شما زنگ می‌زنند و آقای «ابوالقاسمی» را طلب می‌کنند.

آقای قزوینی اگر یادتان باشد چند هفته پیش اگر آقای «شریفی» یادشان باشد در جلسه‌ای که آقای «یزدانی» همراهشان بودند بنده سؤال پرسیدم، اما نمی‌دانم چرا ایشان سربسته جواب بنده را داد.

خواهش می‌کنم اگر برایتان مقدور است واضح جواب بدهید. شاید سؤال من طنز به نظر برسد، اما خدا می‌داند که این سؤال در ایران خیلی مهم است.

آقای قزوینی والله قسم می‌خورم که اگر شما به چهره آقای «شریفی»، آقای «یزدانی»، خودتان و همکاران دیگر نگاه کنید یک زیبایی و نورانیتی در درون چهره شیعه وجود دارد.

شما به چهره مراجع تقلید نگاه کنید؛ به عنوان مثال آیت الله جنتی نود سال سن داشتند، اما نورانیتی در چهره ایشان مشاهده می‌شد. آقای قزوینی چرا مراجع ما این چنین هستند؟!

به عنوان مثال شما چهره زیبایی دارید، اما چرا مفتی‌های عربستان سعودی همگی چنین صورت‌هایی دارند؟! شاید سؤال بنده طنز به نظر برسد، اما واقعاً درون مایه مهمی دارد. نمی‌خواهم بگویم تمام این افراد این چنین هستند، اما غالباً زشت هستند.

اگر ممکن است این سؤال را برایم روشن کنید تا ببینم واقعاً این مسائل ربطی به اصول خداشناسی دارد و تأثیرگذار هست یا خیر؟!

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

در «شبکه المستقله» مناظره‌ای برگزار شد که یکی از طرفین «حسن بن فرحان مالکی» و طرف دیگر «ملازاده» کارشناس «شبکه توحید» بود. «حسن بن فرحان مالکی» به «ملازاده» گفت: تو قلب سیاهی داری و به همین خاطر خداوند عالم صورت تو را هم سیاه کرده است.

ما به دنبال این مسائل نیستیم، اما مشاهده کنید که قرآن کریم به صراحت می‌فرماید:

(یعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدام)

بلکه مجرمان با قیافه‌هایشان شناخته می‌شوند، و آن گاه آن‌ها را با موهای پیش سر، و پاهایشان، می‌گیرند (و به دوزخ می‌افکنند).

سوره الرحمن (55): آیه 41

دوستان عزیز خیلی رُک بگویم؛ جوانی که در مسیر خداست و اهل نماز و دیگر واجبات الهی است خداوند عالم نورانیتی در چهره او ایجاد می‌کند.

همانطور که مشاهده می‌کنیم بعضی از عزیزان ما متعلق به آفریقا هستند علی رغم اینکه چهره سیاهی دارد، اما خداوند متعال نورانیت و شیرینی در چهره این افراد قرار داده که انسان از هم صحبتی با این افراد سیر نمی‌شود.

زمانی که بنده دوستان آفریقایی خود را می‌بینم از دیدن آن‌ها لذت می‌برم. گاهی اوقات که این عزیزان را به اینجا دعوت می‌کنیم تا از آن‌ها پذیرایی کنیم دوست دارم فرزندان آن‌ها را به بغل بگیرم و با آن‌ها عکس بگیرم.

خداوند عالم نورانیت و شیرینی در آفریقایی‌ها قرار داده است. اگر همان جوانی که اهل عبادت است و چهره نورانی دارد نماز خود را کنار بگذارد و اهل غیبت و دزدی و قمار و فحشا باشد خداوند عالم نورانیت را از او می‌گیرد.

چنین شخصی ولو به ظاهر سفید و روشن است، اما هرکسی به چهره او نگاه می‌کند بغض و عداوت را از چهره او مشاهده می‌کند. قرآن کریم جواب شما را داده و می‌فرماید:

(یعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ)

همچنین از طرف دیگر نسبت به اهل حق می‌فرماید:

(سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِم)

نشانه آن‌ها در صورتشان از اثر سجده نمایان است.

سوره فتح (48): آیه 29

مجری:

بسیار عالی، از جناب آقای مرادی عزیز تشکر می‌کنیم. سؤالی مطرح شد در مورد حدیث رد الشمس که به عنوان یکی از فضائل بی‌نظیر امیرالمؤمنین مطرح می‌شود گفتند: شبهه‌ای مطرح می‌شود.

آن شبهه این است که اصلاً آیا چنین چیزی اتفاق افتاده است که نماز امیرالمؤمنین به تأخیر بیفتد و قضا شود به خاطر اینکه پیامبر در خواب بودند؟! این مسئله به عصمت وجود نازنین امیرالمؤمنین خدشه وارد نمی‌کند؟!

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

برادر بزرگوارم ما قرار گذاشتیم هرآنچه می‌گوییم را با تصویر نشان بدهیم. در کتاب «مجمع الزوائد» اثر «هیثمی» جلد هشتم صفحه 297 به صراحت وارد شده است:

«کان رسول الله إذا نزل علیه الوحی یکاد یغشی علیه»

زمانی که به پیغمبر اکرم وحی می‌شد از خود بیخود می‌شد همانند کسی که بیهوش شود.

«فأنزل علیه یوما وهو فی حجر علی»

بر پیغمبر اکرم وحی نازل شد درحالی‌که سر مبارک ایشان بر دامن علی بن أبی طالب بود.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 8، ص 297، باب حبس الشمس له

در آن حال آیا اهمیت گرفتن وحی بالاتر است یا اهمیت نماز بالاتر است؟! به عنوان مثال وقت نماز حضرتعالی رسیده است، اما ده نفر در دریا افتادند و مشغول غرق شدن هستند. آیا شما نماز می‌خوانید یا این افراد را نجات می‌دهید؟!

ولو نجات دادن این افراد به قدری طول بکشد که نماز شما قضا بشود آیا گناه کردید؟! شما نه تنها مرتکب گناه نشدید، بلکه این عمل شما عین ثواب است. شما می‌توانید قضای نماز خود را به جای آورید، اما اگر این انسان‌ها غرق شوند دیگر امکان برگرداندن حیات به آن‌ها نیست.

به عنوان مثال ابتدای صبح نیم ساعت مانده به طلوع آفتاب خانه‌ای آتش گرفته و تعدادی در خانه با خطر سوختن مواجه هستند. شما برای نجات این انسان‌ها می‌روید و نماز شما هم قضا می‌شود. آیا این کار خلاف شرع و حرام است؟!

این در حالی است که وحی بسیار بالاتر از نجات یک انسان است. تمام کسانی که این روایت را نقل کردند آن را با رجال صحیح نقل می‌کنند.

آقای «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «فتح الباری» جلد 6 صفحه 221 این روایت را به همین شکل نقل می‌کند. آقای «طبرانی» در کتاب «معجم الأوسط» جلد چهارم صفحه 224 همین روایت را نقل می‌کند.

در کتاب «معجم الکبیر» جلد 24 صفحه 151 همین روایت نقل شده است. زمانی که وحی تمام شد پیغمبر اکرم عرضه داشتند:

«اللَّهُمَّ ان عَلِیا کان فی طَاعَتِک وَطَاعَةِ رَسُولِک فَارْدُدْ علیه الشمس»

خدایا علی بن أبی طالب در اطاعت تو و اطاعت رسول تو بوده است، آفتاب را به او برگردان.

اطاعت خداوند متعال که تنها با نماز خواندن نیست. همانطور که ما مثال زدیم افرادی به دریا افتادند و با خطر غرق شدن مواجه هستند. شما این افراد را نجات می‌دهید در حالی که نمازتان قضا می‌شود. این کار عین اطاعت خداوند متعال است.

اگر این افراد را رها کنید و به نماز مشغول شوید همان معصیت است و چه بسا نماز شما باطل باشد.

«أَسْمَاءُ فَرَأَیتُهَا غَرَبَتْ وَرَأَیتُهَا طَلَعَتْ بعد ما غربت»

با اینکه آفتاب غروب کرده بود و ستاره‌ها روشن بود مشاهده کردیم آفتاب دومرتبه برگشت و تمام خانه‌ها روشن شد.

المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 24، ص 151، ح 390

مجری:

بسیار عالی، حضرت استاد از شما تشکر می‌کنیم. با توجه به اینکه فرصت زیادی تا پایان برنامه نداریم دعا بفرمایید.

بعضی از بینندگان عزیز علی الخصوص برای برخی از بیماران التماس دعا داشتند. ما دوست داریم شما دعا بفرمایید و ما هم شنونده هستیم و بعد از آنان‌شاءالله از بینندگان خداحافظی خواهیم کرد.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

خدایا تو را قسم می‌دهیم به آبروی حضرت محمد و آل محمد و به آبروی شهدا و اسرای کربلا فرج مولای ما حضرت بقیة الله الأعظم را نزدیک بگردان. خدایا قلب نازنینش را با ظهورش مسرور بگردان. خدایا ما را مشمول دعاها و عنایات ویژه آن بزرگوار قرار بده.

خدایا به حق حضرت محمد و آل محمد و به حق شهدا و اسرای کربلا بر تمام بیماران به ویژه بیماران مورد نظر شفای عاجل کرم فرما. خدایا رفع گرفتاری از همه گرفتاران بنما.

خدایا به حق حضرت محمد و آل محمد و به حق شهدا و اسرای کربلا حوائج ما، حوائج دست اندرکاران «شبکه جهانی ولایت»، حوائج بینندگان عزیز به ویژه حوائج ولایت یاوران مخصوصاً عزیزانی که در ساخت استودیوی نجف همکاری کردند و خواهند کرد برآورده نما.

خدایا دعاهای ما را به اجابت برسان.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

مجری:

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ممنون و متشکریم که ما را همراهی فرمودید. ان‌شاءالله این برنامه ولو یک قدم باشد در راستای نزدیک شدن ما به حق و حقیقت باشد.

التماس دعای ویژه، یا علی مدد، خدانگهدار



Share
1 | محمد رضا | United States - Chicago | ١٨:٣٠ - ٣١ ارديبهشت ١٣٩٨ |
در این متن استاد حسینی فرمودند:
«أم مکتوم» نزدیک به سیزده بار در جای پیغمبر اکرم نماز خوانده است، «عبدالرحمن بن عوف» در جای پیغمبر اکرم نماز خوانده و رسول گرامی اسلام پشت سر او نماز خوانده است.
آیا واقعا حضرت پیامبر پشت سر عبد الرحمن بن عوف نماز خونده اند؟؟ چطور میشود وقتی پیامبر در جمعی باشند و کس دیگری امام بایستد؟ آیا این مخالف مقام امامت و پیامبری حضرت پیامبر نیست؟

پاسخ:
با سلام
در کتب اهل سنت آمده است که پیامبر پشت سر عبد الرحمن بن عوف نماز خوانده است.
عباراتی که در این روایات آمده است اشکالات متعدد دیگری هم دارد که شیعه آن را قبول ندارد.
اما اهل ست در کتب خود آن را آورده اند.
ما در جواب آن ها می گوییم اگر امام جماعت شدن ابوبکر دلیل بر خلیفه بودن او می شود؛ پس عبد الرحمن بن عوف اولی است نسبت به ابوبکر چون علاوه بر این که امام جماعت بوده است، پیامبر هم پشت سر او نماز خوانده است در حالی که پیامبر پشت سر ابوبکر نماز نخوانده است؛ پس عبد الرحمن بن عوف باید خلیفه پیامبر می شد، چرا ابوبکر را انتخاب کردند؟
موفق و مؤید باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها