بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه دهم 96/07/29
لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (10) – علل و انگیزه های طرح شبهه (3)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ما در رابطه با روشهای پاسخگویی به شبهات بود و انگیزههایی که برای طرح و القاء شبهه مطرح میشود.
یکی از اهداف القاء شبهه، اهداف سیاسی است؛ چرا مسئله سیاسی؟ زیرا در میان مذاهب اسلامی تنها مذهبی که با استبداد مبارزه دارد، بلکه زیربنای فکری و اعتقادی آن مبارزه با ظلم و جور و استبداد است؛ مذهب تشیع است
بنابر آنچه مشهور است حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) میفرماید:
«إنّ الحیاة عقیدة و جهاد»
البته ما سندی برای این فرمایش پیدا نکردیم. اگر دوستان مدرکی برای این سند پیدا کردند به ما بدهند. این روایت در السنه مشهور است، اما نمیدانیم آیا واقعاً از فرمایشات امام حسین هست یا خیر!
با توجه به این روحیه استبداد ستیزی و ظلم ستیزی که در مذهب شیعه هست و همواره فکر شیعه، ایجاد حکومت اسلامی و حکومت عدل علوی و مبارزه با کسانی که ضدّ این مسیر هستند بوده و این تفکر برای حکومتها قابل تحمل نیست.
حکومتها نمیتوانند تحمل کنند که در جامعه عدهای باشند که با حکومت و شاخصههای حکومتی موافق باشند.
لذا این افراد با تمام توان به میدان میآیند و از طریق القاء شبهه و مبارزه فرهنگی اقدام به دشمنی میکنند و اگر مبارزه فرهنگی جواب نداد مبارزه فیزیکی دارند. و شیعه هم با استناد به آیه 113 از سوره مبارکه هود که میفرماید:
(وَ لا تَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النَّارُ وَ ما لَکمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُون)
و تکیه بر ظالمان نکنید که موجب میشود آتش شما را فرو گیرد و در آن حال جز خدا هیچ ولی و سرپرستی نخواهید داشت و یاری نمیشوید.
سوره هود (11): آیه 113
این آیه اعلام میکند که نه تنها نباید در برابر ظلم ظالم تسلیم بود، بلکه مبارزه با ظلم از اولین وظایف یک مسلمان است.
خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید: خم به ابرو نیاورید و سر تسلیم در برابر ظلم ظالم و استبداد مستبد فرود نیاورید. لذا شاید در میان پیشوایان دینی تنها این جمله از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است که میفرماید:
«وَ کونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا»
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 421، خ 47
این تعبیر، تعبیر بسیار بزرگی است. وصیت امیرالمؤمنین به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) چنین است.
پرسش:
تشخیص ظالم و مظلوم چگونه است؟ حق و ناحق را چگونه بشناسیم؟
پاسخ:
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمود:
«اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه»
حق را بشناس ببین اینها با حق تطبیق دارند یا نه
بحار الأنوار( ط- بيروت)؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى؛ دار إحياء التراث العربي، بيروت؛ ج40، ص 126، ح 18
ملاک، شناخت حق است! رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) هم برای شناخت حق فرمودند:
« و إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي »
الطبقات الكبرى، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري، دار النشر: دار صادر، بيروت؛ ج2، ص 194
طبق فرمایش رسول اکرم، کتاب یک حق و اهلبیت هم یک حق است.
پرسش:
آنها در تشخیص همان حق اختلاف دارند.
پاسخ:
اگر واقعاً ملاک دست ما باشد چنین نمی شود. مشاهده کنید پیغمبر اکرم میفرماید:
«وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَي ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ مِلَّةً كُلُّهُمْ فِي النَّارِ إِلَّا مِلَّةً وَاحِدَةً.»
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج1، ص 218، ح 444
حنفی میگویند: ما بر حق هستیم، مالکی میگوید: ما بر حق هستیم، معتزلی میگوید: ما بر حق هستیم، اشعری میگوید: ما بر حق هستیم، وهابی میگوید: ما بر حق هستیم، اسماعیلی میگوید: ما بر حق هستیم!! همه ادعا میکنند که ما بر حق هستیم.
اما آیا رسول گرامی اسلام که میفرماید: "یک فرقه ناجیه و مابقی هالکه هستند"، خودش ملاک برای این قرار داده است یا خیر؟! پیغمبر اکرم از طرفی دیگر میفرماید:
« مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ من رَكِبَ فيها نَجَا وَمَنْ تَخَلَّفَ عنها غَرِقَ »
المعجم الكبير، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي؛ ج3، ص 45، ح 2637
پیغمبر اکرم آنجا میفرمایند: «إِلَّا مِلَّةً وَاحِدَة» و از طرفی دیگر میفرمایند: «مَنْ رَکبَهَا نَجَا»! خیلی واضح است؛ ما باید ببینیم از میان فرقههایی که ذکر شد کدام فرقه « من رکبها نَجَا» هستند.
ما کتب فقهی اهل سنت را باز میکنیم تا ببینیم از اول طهارت تا دیات چند روایت از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دارند. حالا کاری به امام حسن و امام حسین نداریم! ما «صحیح بخاری» را باز میکنیم و میبینیم از ابتدا تا انتها تنها 29 روایت از امیرالمؤمنین دارد، از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) یک روایت دارد اما از امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) یک روایت هم ندارد!!
از طرفی دیگر مشاهده کنید از عایشه 280 روایت نقل کرده است، از «ابوهریره» 460 روایت نقل کرده است. حال ببینید این عمل مصداق بارز «مَثَلُ أَهْلِ بَیتِی کمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکبَهَا نَجَا» هست یا خیر؟! تشخیص آن بسیار آسان است!
بنده گاهی اوقات تعجب میکنم؛ نه به عنوان یک شیعه بلکه به عنوان کسی که منابع در دستش هست و هر دو کفه را میبیند.
پرسش:
در فرق دیگر واضح است، و فرمایش شما صحیح است اما در خود مذهب شیعه و اختلاف بین فقها چگونه است؟
پاسخ:
در آنجا ما باید خودمان تشخیص بدهیم و تشخیص ما حجت است. شارع مقدس میفرماید:
«فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه»
الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)؛ ج2، ص 458
حال شخصی به میدان آمده که مطیع هوای نفس، و مخالف امر مولا هست. به دنبال این است که خودش مطرح شود، مردم را به طرف خود جذب کند و یا چندین کامیون رساله خود را در فلان کشور بفرستد. مشخص است که این فرد مطیع امر مولا و مخالف هوا نیست. خیلی راحت میتوان تشخیص داد.
نقل شده که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) قسم خورده بود و گفته بود: "من در طول عمرم یک ثانیه کوچکترین قدمی برای مرجعیت خود برنداشتم!!" این تعبیر از آیت الله العظمی بروجردی هم نقل میشود. اما انسان متأسفانه در بعضی از موارد مشاهده میکند کارهایی انجام میشود که اصلاً انسان خجالت میکشد به آن مسائل ورود پیدا کند. ولی تشخیص خیلی راحت است!
پرسش:
اگر اهل تسنن و طالبان با یک حدیث همانند حدیث غدیر قانع شوند دیگر بحثهای دیگر چه معنا دارد که بحث ادامهدار شود؟! وقتی این افراد قانع شدند که حدیث غدیر صحیح است بحثهای دیگر چه معنایی دارد؟!
پاسخ:
برادر بزرگوارم شیطان خیلی زرنگ است. ما هرچه زرنگ باشیم، شیطان خیلی زرنگتر است. شما می فرمائید40 سال دارید. یعنی شما 25 سال است که به بلوغ رسیدید و دارید احکام را فرا میگیرید. کار شیطان از ابتدای خلقت آدم و قبل از او تا الآن شیطنت بوده است. اگر قرار باشد به یک نفر فوق فوق تخصص بدهند او شیطان است. قرآن کریم هم میفرماید:
(وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِین)
و از گامهای شیطان پیروی نکنید، چه اینکه او دشمن آشکار شما است.
سوره بقره (2): آیه 168
آیت الله مظاهری میگفتند: شیطان پزشک، خودش پزشک است. شیطان طلبه، خودش طلبه است. شیطان آیت الله، خودش هم آیت الله است. شیطان پیغمبر هم در همان رتبه است!! خداوند متعال میفرماید:
(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی إِلاَّ إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیطانُ فِی أُمْنِیتِهِ فَینْسَخُ اللَّهُ ما یلْقِی الشَّیطانُ ثُمَّ یحْکمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکیم)
ما هیچ رسول و پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هر گاه آرزو میکرد (و طرحی برای پیش برد اهداف الهی خود میریخت) شیطان القائاتی در آن میکرد، اما خداوند القائات شیطان را از میان میبرد سپس آیات خود را استحکام میبخشید و خداوند علیم و حکیم است.
سوره حج (22): آیه 52
ببینید که شیطان از پیغمبر اکرم هم دست برنمیدارد. خدا میداند زمانی که بنده این آیه را مطالعه میکنم و به ذهنم میآید بدنم میلرزد. شاید از ابتدا تا انتهای قرآن کریم چنین آیهای که انسان را به وحشت بیندازد نیست!! می فرماید:
(وَ لا نَبِی إِلاَّ إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیطانُ فِی أُمْنِیتِهِ)
لذا راه ما همان است که حضرت یوسف داشتند که قرآن کریم میفرماید:
(إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیم)
نفس (سرکش)، بسیار به بدیها امر میکند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند، پروردگارم غفور و رحیم است.
سوره یوسف (12): آیه 53
لذا ما باید ذکر «لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم» را زیاد بگوییم. یکی از اذکاری که انسان را از شیطان و وسوسه حفظ میکند همین ذکر شریف حوقله است. تلاش کنیم زمانی که راه میرویم، میخوابیم، وضو میگیریم، غذا میخوریم و کارهای دیگر را انجام میدهیم این ذکر را بگوییم و این ذکر از زبانمان نیفتد.
در هر صورت، تعبیر حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) چنین است:
«أُوصِیکمَا بِتَقْوَی اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِیا الدُّنْیا وَ إِنْ بَغَتْکمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَی شَیءٍ مِنْهَا زُوِی عَنْکمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ کونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا»
همچنین تعبیر امام حسین (علیه السلام) چنین است:
«مَنْ رَأَی سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ یعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یغَیرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کانَ حَقِیقاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یدْخِلَهُ مَدْخَلَه»
کسی که حاکم جائری ببیند که حرام خدا را حلال کرده است، عهد خدا را نقض کرده است، مخالف سنت پیغمبر اکرم است، در میان بندگان به عدوان و ظلم عمل میکند. اگر این شخص در گفتار و اعمالش تغییری ندهد، بر خداوند است که چنین شخصی را با ظالم محشور کند و هرکجا ظالم هست او هم آنجا باشد.
بحار الأنوار؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 44، ص 382، ح 2
شما چنین منطقی را کجا سراغ دارید؟! شما این مذاهب اسلامی را بررسی کنید. همچنین تعبیری از حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در کتاب «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» وارد شده است که حضرت میفرماید:
«وَإِنِّی لا أَرَی الْمَوْتَ إِلا سَعَادَةً وَ الْحَیاةَ مع الظَّالِمِینَ إِلا بُرْمًا»
المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 3، ص 114، ح 2842
طبق فرمایش آن بزرگوار زندگی در سایه ظلم مایه ننگ است. شما بیا این روایت را با روایتی که از خلیفه دوم نقل شده است و بر این مبنا هم فتوا صادر کرده اند؛ مقایسه کن! روایت از «سوید بن غفله» است که میگوید:
«یا أبا أمیة لعلک إن تخلف بعدی فأطع الإمام و إن کان عبدا حبشیا»
یا ابا امیه از حاکم اطاعت کن اگرچه شخصی بیگانهای باشد.
«إن ضربک فاصبر و إن أمرک بأمر فاصبر و إن حرمک فاصبر و إن ظلمک فاصبر»
اگر تو را زد صبر کن. اگر به تو دستور داد صبر کن. اگر تو را از حقت محروم کرد صبر کن و اگر در حق تو ظلم کرد صبر کن.
«وإن أمرک بأمر ینقص دینک فقل سمع و طاعة دمی دون دینی»
اگر حاکم اسلامی به تو دستور ضد دینی داد مثلا گفت برو پدرت را بکش بگو سمعا و طاعة دینم فدای جانم باد.
سنن البیهقی الکبری، اسم المؤلف: أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بکر البیهقی، دار النشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة - 1414 - 1994، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ج 8، ص 159، ح 16405
حال شما این جمله را کنار جمله حضرت امیرالمؤمنین بگذارید که میفرماید:
«وَ کونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا»
همچنین امام حسین (علیه السلام) هم در این خصوص میفرماید:
«مَنْ رَأَی سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ یعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یغَیرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کانَ حَقِیقاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یدْخِلَهُ مَدْخَلَه»
یا در جای دیگری میفرمایند:
«وَإِنِّی لا أَرَی الْمَوْتَ إِلا سَعَادَةً وَ الْحَیاةَ مع الظَّالِمِینَ إِلا بُرْمًا»
مشاهده خواهید کرد قطعاً مکتبی که مکتب و زیربنای اعتقادی آن چنین است حکومتها و طرفداران حکومتها نمیتوانند آن را تحمل کنند.
کسانی که با حکومت «عبدالملک»، «مروان» و «حجاج» و دیگران به مال و مقام رسیدهاند برایشان قابل تحمل نیست که یک حکومتی شیعی بیاید، تمام این افراد را کنار بزند و حق مسلّم مظلوم را از ظالم بگیرد.
لذا این افراد شروع به شبهه افکنی میکنند. مذهب تشیع را در اذهان مردم بد جلوه میدهند. شیعیان را تنقیص میکنند تا بتوانند در جامعه نسبت به این مذهب و طرفداران این مذهب تنفر ایجاد کنند.
پرسش:
سند این روایت سنن بیهقی چطور است؟
پاسخ:
عرض کردیم که آقایان بر اساس این روایت خلیفه دوم، فتوا داده اند. آقای «نووی» که از او به «فقیه الأمة» تعبیر میکنند و شافعی مذهب هست و همه مذاهب او را قبول دارند، در کتاب «شرح صحیح مسلم» جلد 12 صفحه 229 بعد از اینکه روایت را نقل میکند، میگوید:
«وأما الخروج علیهم و قتالهم فحرام بإجماع المسلمین و إن کانوا فسقة ظالمین»
خروج بر حاکمان ظالم و جنگیدن با آنها به اجماع امت اسلامی حرام است.
صحیح مسلم بشرح النووی، اسم المؤلف: أبو زکریا یحیی بن شرف بن مری النووی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانیة، ج 12، ص 229
جالب است که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) اوایل انقلاب در رابطه با قضیه کردستان و قیام اهل سنت گفتند: "شما از نظر مبانی دینی خودتان حق اعتراض به حکومت ندارید. اگر حکومت در حق شما ظلم هم کند نباید حرف بزنید، زیرا عقیده شما این است که در برابر حاکم نباید قیام کرد."
در کتاب «صحیح مسلم» وارد شده است:
«یا نَبِی اللَّهِ أَرَأَیتَ إن قَامَتْ عَلَینَا أُمَرَاءُ یسْأَلُونَا حَقَّهُمْ وَ یمْنَعُونَا حَقَّنَا فما تَأْمُرُنَا فَأَعْرَضَ عنه ثُمَّ سَأَلَهُ فَأَعْرَضَ عنه ثُمَّ سَأَلَهُ فی الثَّانِیةِ أو فی الثَّالِثَةِ فَجَذَبَهُ الْأَشْعَثُ بن قَیسٍ»
پیغمبر اکرم فرمودند:
«وقال اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا فَإِنَّمَا علیهم ما حُمِّلُوا وَ عَلَیکمْ ما حُمِّلْتُمْ»
با این افراد چکار دارید؟ اگر آنها گناه میکنند فردای قیامت خودشان میدانند و تنها وظیفه شما تبعیت کردن است.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1474، ح 1846
و یا در روایت «حذیفه» وارد شده که پیغمبر اکرم از اخباری خبر میدهد، سپس میفرماید:
«یکونُ بَعْدِی أَئِمَّةٌ لَا یهْتَدُونَ بِهُدَای ولا یسْتَنُّونَ بِسُنَّتِی وَ سَیقُومُ فِیهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیاطِینِ فی جُثْمَانِ إِنْسٍ»
راوی میگوید:
«قال قلت کیفَ أَصْنَعُ یا رَسُولَ اللَّهِ إن أَدْرَکتُ ذلک»
پیغمبر اکرم فرمودند:
«قال تَسْمَعُ وَ تُطِیعُ لِلْأَمِیرِ وَ إِنْ ضُرِبَ ظَهْرُک وَ أُخِذَ مَالُک فَاسْمَعْ وَ أَطِعْ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1476، ح 1847
اگر این روایت درست باشد، باید شما آیه شریفه:
(وَ لا تَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النَّارُ)
و تکیه بر ظالمان نکنید که موجب میشود آتش شما را فرو گیرد.
سوره هود (11): آیه 113
را از قرآن کریم حذف کنید. ما با روایات کاری نداریم. قرآن کریم میفرماید:
(وَ لا تَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النَّارُ)
این آیه چه پیامی دارد؟! همین روایت در کتاب «المصنف» اثر «ابن ابی شیبه» و «السنة» اثر «خلال» که روایت صحیحی است وارد شده است. در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 1851 حدیث بسیار عجیبی است و تقاضا دارم عزیزان به این روایت خوب دقت کنند.
بعد از آنکه مردم مدینه در برابر یزید قیام کردند، پسر «غسیل الملائکه» گفت: ما رفتیم دیدیم یزید شراب میخورد، میمون بازی میکند، با مادران و خواهران هم نکاح میکند. مردم مدینه قیام کردند. «عبدالله بن عمر» گفت:
«إنی لم آتِک لِأَجْلِسَ أَتَیتُک لِأُحَدِّثَک حَدِیثًا سمعت رَسُولَ اللَّهِ یقُولُهُ سمعت رَسُولَ اللَّهِ یقول من خَلَعَ یدًا من طَاعَةٍ لَقِی اللَّهَ یوم الْقِیامَةِ لَا حُجَّةَ له»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1478، ح 1851
طبق این روایت مردم مدینه که در برابر یزید قیام کردند قیامشان باطل است و روز قیامت همگی وارد آتش جهنم خواهند شد. بنابراین طبق روایت «وَمَنْ مَاتَ وَلَیسَ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» هفتصد صحابهای که کشته شدند همگی اهل جهنم هستند. زیرا اینها بیعت یزید برگردنشان نبود، لذا به مرگ جاهلی مردند!!
قطعاً حکومتها مکتبی که چنین منطقی دارد را تأیید میکنند، او را تقویت میکنند و نشر میدهند. حال این سخن را کنار سخن حضرت سیدالشهداء بگذارید که میفرماید:
«وَإِنِّی لا أَرَی الْمَوْتَ إِلا سَعَادَةً وَ الْحَیاةَ مع الظَّالِمِینَ إِلا بُرْمًا»
چه نتیجهای میگیرید؟! این روایت در کتاب «صحیح مسلم» وارد شده و نمیتوانید به سند آن ایراد بگیرید. «ابن تیمیه» در چند جای کتاب خود به این روایت استناد میکند. از همین روایت استدلال میکند نستجیر بالله کار امام حسین (علیه السلام) خطا و اشتباه بوده است.
یا «ابن خلدون» با استناد به همین روایات میگوید: «قتل بِسیف جده»
روایتی که آقایان اهل سنت بر حقانیت یزید و اینکه ادعا میکنند امام حسین (علیه السلام) با شمشیر جدش کشته شد میآورند، این است:
«سمعت رَسُولَ اللَّهِ یقول إنه سَتَکونُ هَنَاتٌ وَ هَنَاتٌ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ یفَرِّقَ أَمْرَ هذه الْأُمَّةِ وَ هِی جَمِیعٌ فَاضْرِبُوهُ بِالسَّیفِ کائِنًا من کان»
شنیدم که رسول الله فرمود: بعد از من اتفاقاتی میافتد. هرکسی بخواهد در میان امت اختلاف ایجاد کند او را با شمشیر بکشید هرکسی باشد.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1479، ح 1852
«ابن خلدون» میگوید: این شمشیری است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به دست امت داد تا امام حسین را بکشند، زیرا آن بزرگوار نستجیر بالله در برابر یزید قیام کرد و اجماع امت را برهم زد!!
«سخاوی» در کتاب «الضوء اللامع لأهل القرن التاسع» در شرح حال «هیثمی» مینویسد: او هروقت نام «ابن خلدون» را میآورد، او را به بدترین وضع لعنت میکرد. وقتی علت این کار را از او پرسیدم، او گفت که «ابن خلدون» میگوید:
«ذکر الْحُسَین بن عَلی رَضِی الله عَنْهُمَا فِی تَارِیخه فَقَالَ قتل بِسیف جده»
سپس میگوید:
«وَلما نطق شَیخنَا بِهَذِهِ اللَّفْظَة أردفها بلعن ابْن خلدون و سبه وَ هُوَ یبکی»
او هروقت این جمله ابن خلدون را به زبان میآورد گریه میکرد، به او ناسزا میگفت و او را لعنت میکرد.
الضوء اللامع لأهل القرن التاسع، المؤلف: شمس الدین أبو الخیر محمد بن عبد الرحمن بن محمد بن أبی بکر بن عثمان بن محمد السخاوی (المتوفی: 902 هـ)، الناشر: منشورات دار مکتبة الحیاة – بیروت، ج 4، ص 147، ح 386
البته در کتاب جدید او تمام این قضایا برداشته شده است. در هر صورت این قضایا از آن مطالبی است که به نظر بنده حتماً باید روی این مسائل بیشتر تکیه کنیم و قدر این دین، این مذهب و این ائمه طاهرین (علیهم السلام) را خوب بدانیم.
جنایاتی که امروزه در عراق، سوریه، یمن و بحرین نسبت به شیعیان انجام میدهند تماماً مخالف متن صریح روایات خودشان است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته