بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه نهم 96/07/26
لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (9) – علل و انگیزه های طرح شبهه (2)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
ما جلسه گذشته مطالبی پیرامون انگیزههای شبهه مطرح کردیم. در ادامه بیان کردیم که یکی از انگیزههای القاء شبهه، حسد بردن به طرف مقابل، به مقام طرف مقابل، به جایگاه طرف مقابل و موفقیتهای طرف مقابل است. امام باقر (علیه السلام) ذیل آیه شریفه:
(أَمْ یحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ)
با اینکه به مردم (پیامبر و خاندانش) در برابر آنچه خدا از فضلش به آنها بخشیده، حسد میورزند (چرا حسد میورزند).
سوره نساء (4): آیه 54
میفرماید:
«نَحْنُ الْمَحْسُودُون»
بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد، ویسنده: صفار، محمد بن حسن، محقق / مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 35، ح 3
همچنین در روایت بعد وارد شده است:
«یا أَبَا الصَّبَّاحِ نَحْنُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ وَ أَشَارَ بِیدِهِ إِلَی صَدْرِه»
بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، ویسنده: صفار، محمد بن حسن، محقق / مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 35، ح 4
امام باقر (علیه السلام) به سینه مبارکشان اشاره کردند و فرمودند: مراد از (النَّاسَ) در آیه شریفه: (أَمْ یحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) ما هستیم. یعنی علم و جایگاهی که خداوند متعال به آن بزرگواران عنایت کرده مورد حسد دیگران است.
در کتاب «نهج البلاغه» خطبه 162 وارد شده که یکی از اصحاب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که از قبیله بنی اسد است از آن بزرگوار سؤال میکند:
«کیف دفعکم قومکم عن هذا المقام و أنتم أحق به»
چگونه قریش شما را از رسیدن به مقام خلافت منع کرد و نگذاشت شما به خلافت برسید حال آنکه شما لایقترین مردم به خلافت هستید؟
«یا أَخَا بَنِی أَسَدٍ إِنَّک لَقَلِقُ الْوَضِینِ تُرْسِلُ فِی غَیر سَدَدٍ وَ لَک بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ»
ای برادر بنی اسد! تو بسیار نگران و ناراحت هستی و همینطور حرف بیاساس مطرح میکنی.
«وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَینَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً»
حال که مسئله را مطرح کردی بدان اینکه در حق ما استبداد کردند با اینکه ما از نظر نسب و جایگاه بالا هستیم.
«وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ نَوْطاً»
و وابستگی ما به رسول اکرم کاملاً ثابت و نزدیک است.
«فَإِنَّهَا کانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَیهَا نُفُوسُ قَوْمٍ»
جایگاه ما جایگاهی بود که عدهای در آن دخالت کردند و حسد ورزیدند.
«وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِینَ»
عدهای هم بیتفاوت از کنار آن گذشتند.
حضرت می فرماید عدهای بر ما حسد ورزیدند و دشمنی کردند و تعدادی هم دفاعی از ما نکردند. آن بزرگوار از هر دو گروه گلایه میکند. بعد می فرماید:
«وَ الْحَکمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَیهِ یوْمُ الْقِیامَةِ [الْقِیامَةُ]»
ما در اینجا قضاوت را به خداوند عالم واگذار میکنیم.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 231، خ 162
ما در رابطه با کینههایی که از حسد برمیخیزد روایات زیادی داریم.
ترس از گسترش مذهب تشیع
نکته سوم که دیروز هم به آن اشاره کردیم این است که طرف مشاهده میکند مذهب و عقیده طرف مخالف در حال گسترش است.
وقتی میبیند در هر گوشه و کناری مردم حرف حق را میشنوند جذب حق میشوند به همین خاطر شروع به طرح شبهات، اشکالات و اتهامات میکند به طوری که تمام توان خود را به کار میبرد تا نسبت به عقیده مخالف شبهاتی را ایجاد کند. تهمت و افترائاتی بزنند تا از جذب جوانان به این مذهب و گسترش مذهب جلوگیری کند.
«ابن حجر هیتمی» متوفای 974 هجری در کتاب «الصواعق المحرقة» میگوید:
«سئلت قدیما فی إقرائه فی رمضان سنة خمسین وتسعمائة بالمسجد الحرام»
در ایام ماه رمضان که مشغول تراویح بودیم در مسجد الحرام از من سؤال کردند:
«لکثرة الشیعة والرافضة ونحوهما الآن بمکة المشرفة»
از اینکه در حال حاضر شیعه و رافضه در مکه رو به گسترش است.
«أشرف بلاد الإسلام»
این افراد به بلاد اسلامی مسلط میشوند.
«فأجبت إلی ذلک»
من این سؤال را جواب دادم.
«رجاء لهدایة بعض من زل به قدمه»
به امید هدایت بعضی از جوانان اهل سنت که منحرف شده بودند.
«عن أوضح المسالک»
من از مسلک اهل سنت دفاع کردم و این کتاب را نوشتم.
الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج1، ص 5
متأسفانه بعضی افراد تصور میکنند کتاب «الصواعق المحرقة» همانند کتاب «مسند أحمد بن حنبل» و «خصائص» اثر «نسائی» و دیگر کتب برای تثبیت جایگاه اهلبیت (علیهم السلام) و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.
بله، ایشان تعدادی از روایاتی که دیگران نیاورده اند، را آورده است، اما از طرف دیگر ضربههایی زده و شبهاتی مطرح کرده که شاید تا قرن نهم و دهم کمتر کسی چنین شبهاتی را وارد کرده است!!
مرحوم «قاضی نورالله شوشتری» با نوشتن کتابی به نام «الصوارم المهرقة» جواب مفصلی به «هیثمی» داد.
درهر صورت وهابیت از اینکه جوانان جذب مذهب شیعه میشوند و مذهب شیعه گسترش پیدا میکند ناگزیرند اقدام به شبههافکنی کنند.
شاید علت اینکه «ابن حجر هیتمی» بعضی از فضائل را در کتاب «الصواعق المحرقه» آورده این است که جوانان شیعه به خواندن کتاب او علاقه پیدا کنند. زیرا اگر کتاب او از ابتدا تا انتها نقد به شیعه باشد اصلاً کسی کتاب او را مطالعه نمیکند.
این افراد برای اینکه جوانان شیعه را به نوعی به طرف مذهب اهل سنت جذب کنند و این کتاب را مطالعه کنند ناگزیرند دانه هایی بپاشند تا کبوترها بیایند و زمانی که آنها آمدند بلافاصله دام را بیندازند.
پرسش:
ابن حجر «هیتمی» است یا «هیثمی»؟!
پاسخ:
بله، «هیتمی» درست است و «هیثمی» غلط است. «هیثمی» صاحب کتاب «مجمع الزوائد» است. بعضیها او را «هیثمی» مینویسند، اما «هیتمی» صحیح است.
«هیثمی» صاحب کتاب «مجمع الزوائد» و متوفای 807 هجری است. «هیتمی» همان «ابن حجر مکی» است که مفتی حرمین مکه و مدینه بوده و متوفای 974 هجری است.
همچنین در کتاب «تحفه اثنی عشریه» اثر «عبدالعزیز دهلوی» که هر چه توانسته شبهه وارد کرده و هر گونه تهمتی نسبت به شیعه و مذهب مطرح کرده است میگوید: من دیدم که شیعیان فعالیتهای فکری واسعی دارند؛
«مؤثر فی بلاد الهند»
این فعالیتها در کشور هند تاثیرگذار است.
«اسسوا فیها مراکز علمیة جعلوها منطلقا لترویج مذهبهم و نشر عقائدهم»
شیعیان در شهرهای هند مراکز علمی تأسیس کردند و مذهب خود را ترویج و عقائد خود را نشر میدهند.
«حتی کادت ان تتشیع سائر الفرق»
نزدیک است دیگر فرقهها هم جذب مذهب شیعه شوند.
به همین خاطر من آمدم کتاب «تحفة إثنی عشریه» را نوشتم که مرحوم «میر حامد حسین» کتاب «عبقات» را در جواب او نوشتند.
زمانی که کتاب «عبقات» نوشته شد، الحق و الإنصاف موجی در کشور هند ایجاد شد به طوری که جوانان و علمای اهل سنت هم در برابر استدلال قوی «میر حامد حسین» اظهار عجز کردند.
پادشاه هند، نخست وزیری داشت که سنی متعصب و ناصبی بود. او مشاهده کرد که اهل سنت همگی به مذهب تشیع گرویده میشوند. او با پادشاه هند مشورت کرد، علما را جمع کردند و گفتند باید برای کتاب «عبقات» جواب نوشته شود.
علما گفتند: ما هم عِده و هم عُده میخواهیم. یعنی هم امکانات مالی می خواهیم و هم بعضی از شخصیتها را میخواهیم. نخست وزیر هند گفت: هر چقدر امکانات بخواهید در اختیارتان قرار میدهم به شرط آنکه معین کنید جواب «عبقات» چه زمانی آماده میشود.
علما گفتند: ما این کتاب را در فلان سال تحویل میدهیم و شروع به نوشتن کتاب کردند. نخست وزیر هم هر چند وقت یک بار سؤال میکرد که چکار میکنید و آنها میگفتند: مشغول نوشتن کتاب هستیم.
علما یکی دو ماه مانده به اتمام فرصت تعیین شده نزد نخست وزیر میآیند و میگویند: یا دستور بدهید تمام کتابهای ما را آتش بزنند و یا باید اعتراف کنیم. نخست وزیر علت این حرف را از علما پرسید، آنها گفتند:
"ما بررسی کردیم و دیدیم او هر مطلبی که در کتاب خود آورده از کتب ما آورده و مستندات او کتب ماست. اگر ما بگوییم مطالب او دروغ است مردم این مطالب را در کتب ما میخوانند و اگر بگوییم راست است حرف «میر حامد حسین» را تأیید کردیم." یا اعدام کنید و یا اقرار کنید؛ یا تمام کتابها را معدوم کنید و یا اعتراف کنیم حرف «میر حامد حسین» در این کتاب حق است.
استدلالات «میر حامد حسین» این چنین بود. «علامه امینی» میگوید: "اگر کتاب «عبقات» نبود، من نمیتوانستم «الغدیر» را بنویسم." کتاب «عبقات» زمینه را برای تألیف کتاب «الغدیر» فراهم کرد.
پرسش:
این داستان مربوط به چه قرنی است؟!
پاسخ:
این داستان مربوط به 160 سال قبل است و او متوفی 1306 هجری است.
همچنین در کتاب «اصول مذهب الشیعة إثنی عشری» اثر «دکتر ناصرالدین قفاری» جلد اول وارد شده است:
«اهتمام هذه الطائفة بنشر مذهبها و الدعوة إلیه و عندها دعاة متفرغون و منظمون، و لها فی کل مکان (غالباً) خلیة و نشاط و توجه جل اهتمامها فی الدعوة لنحلتها فی أوساط أهل السنة»
شیعیان مشغول نشر مذهبشان هستند و مردم را به مذهب شیعه دعوت میکنند. افرادی هستند که تنها کارشان دعوت مردم به مذهبشان هست و فراغت بال دارند، کار خود را منظم انجام میدهند، فعالیتهای گستردهای دارند تا اهل سنت را به تشیع دعوت کنند.
«هی الیوم تسعی جاهدة لنشر "مذهبها" فی العالم الإسلامی»
این افراد امروز سعی تمام دارند و به صورت جهادی برای نشر مذهبشان در عالم اسلامی کار میکنند.
آنها تلاش دارند انقلاب شیعی را در اهل سنت گسترش دهند و به دنبال این هستند تا به هر نحو ممکن دولتهای بزرگ شیعه را تأسیس کنند.
«وقد تشیع بسبب الجهود آلتی یبذلها شیوخ الاثنی عشریة الکثیرُ من شباب المسلمین»
با تلاشهایی که شیوخ و بزرگان شیعه اثنی عشری انجام میدهند بسیاری از جوانان اهل سنت به مذهب شیعه کشیده شدند.
«ومن یطالع کتاب "عنوان المجد فی تاریخ البصرة و نجد" یهوله الأمر»
اگر کسی کتاب «المجد فی تاریخ البصرة و نجد» را مطالعه کند وحشتزده میشود.
«حیث یجد قبائل بأکملها قد تشیعت»
میبیند که قبیلههای زیادی با تلاشهای شیعیان به این مذهب کشیده شدند.
أصول مذهب الشیعة الإمامیة الإثنی عشریة - عرض ونقد -، المؤلف: ناصر بن عبد الله بن علی القفاری، دار النشر: بدون، الطبعة: الأولی، 1414 هـ، ج 1، ص 9، باب المقدمة
لذا او کتابی در سه جلد تحت عنوان «أصول مذهب الشیعة الإمامیة الإثنی عشریة- عرض ونقد» مینویسد و تمام شبهاتی که در طول چهارده قرن علیه شیعه نوشته شده را در این کتاب میآورد.
ما ندیدیم مثلاً شبههای از قرن سوم و چهارم علیه مذهب شیعه مطرح شده باشد و ایشان در کتاب خود نیاورده باشد. در حقیقت کتاب او مجمع الشبهات و الإفترائات و التهمات است.
«قفاری» در زمان «ملک فهد» زندگی میکرد. این کتاب رساله دکتری اوست که می گویند حدود 70 نفر او را کمک میکردند. او در مقدمه این کتاب میگوید: "من قبل از نوشتن این کتاب به کشورهای اسلامی مانند بحرین، هند، کویت و کشورهای دیگر رفتم. با علمای شیعه دیدار داشتم و حرفهای آنها را شنیدم. کتابهای شیعه حتی کتاب «بحارالانوار» را از ابتدا تا انتها مطالعه کردم و سپس اقدام به نوشتن این کتاب کردم."
بنده بارها این داستان را عرض کردم که خداوند آیت الله العظمی فاضل لنکرانی را بیامرزد؛ ایشان یک یا دو سال قبل از رحلتشان بنده را خواستند و گفتند: در حال حاضر قریب به ده سال است که این کتاب نوشته شده درحالیکه نه حوزه و نه دانشگاه کسی به این کتاب جواب نداده است.
ایشان به ما لطف داشتند و گفتند: شما آستین بالا بزنید، از مادرتان حضرت فاطمه زهرا دفاع کنید و آن بزرگوار هم شما را کمک میکنند. بنده با آیت الله العظمی شبیری زنجانی مشورت کردم، کتاب را خدمت ایشان دادم و بعد از یک هفته ایشان گفتند: به نظر بنده شما درس و بحث حوزوی خود را تعطیل کنید و به جواب این کتاب بپردازید.
ما با توکل بر خداوند متعال در حدود هشت سال با تعدادی از دوستان، جواب این کتاب را در سه جلد نوشتیم که «نقد اصول مذهب الشیعه» نام دارد.
دوستان میتوانند فایل پی دی اف این کتاب را از سایت «مؤسسه ولی عصر» تهیه کنند و همچنین با مراجعه به «مؤسسه ولی عصر» میتوانند این کتاب را تهیه کنند.
دکتر «ناصرالدین قفاری» یکی از اساتید دانشگاه «محمد بن سعود» در ریاض است. زمانی که ما این کتاب را نوشتیم تعدادی از آنها را به عربستان فرستادیم. بعضی از این کتب در جده مصادره شد، اما تعداد دیگری را برای آنها بردند.
یکی از دوستان میگفت: بنده هرچه تلاش کردم تا آدرس «قفاری» را بگیرم و این کتاب را برای او بفرستم تلفن را برنداشت. من از مکه ماشین گرفتم تا ریاض جلوی منزل او رفتم و این سه جلد کتاب شما را به خود «قفاری» دادم.
الحمدلله و به فضل خداوند تبارک و تعالی جوابهایی که به این کتاب داده شد جوابهای بسیار محکم و متقن بودند. حاج آقای سبحانی تعریف میکردند و میگفتند: هم استدلال خوب است و هم قلم خوب است.
البته دوستانی از فضلای عراقی ما را کمک کردند و قلم هم یکنواخت شد. ما این کتاب را سپردیم تا یک نفر از ابتدا تا انتها این کتاب را ویرایش و بازسازی کرد. ما در این کتاب تلاش کردیم تا کتابی که آن را ندیدیم به آن استناد نکنیم.
ما بارها میدیدیم بعضی از بزرگواران مطالبی مینویسند و به کتب اهل سنت استناد میکنند. ما هرچه میگردیم چنین عبارتی در آنجا نیست؛ حال یا به حافظه خود اکتفا میکنند و یا اسم کتب را اشتباه مینویسند.
به عنوان مثال ممکن است به جای اینکه «لسان المیزان» بنویسند، «میزان الإعتدال» نوشتند. ما در این قسمت خیلی گرفتار شدیم حتی یکی از بزرگواران حوزه مطلبی از طبری نوشته بود که ما هرچه گشتیم این مطلب را پیدا نکردیم.
لذا یکی از نکاتی که بنده در نوشتن این کتاب نقد قفاری بر آن دقت کردم و به دوستان توصیه کردم این بود که گفتم: اگر کتاب را دیدید و مطالعه کردید آدرس بدهید، اما اگر کتاب را ندیدید مطلقاً به آن کتاب استناد نکنید.
مثلاً «قفاری» عبارتی را آورده در رابطه با آیه شریفه:
(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)
سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.
سوره مائده (5): آیه 55
که «علامه حلی» در کتاب «نهج الحق»میگوید: صحاح اهل سنت نوشتند که این آیه درباره امیرالمؤمنین نازل شده است!
آقای «قفاری» در جواب، یک صفحه فحشهای رکیک داده است که مذهب شیعه بر روی دروغ استوار است و میگوید: مردم! ببینید در صحاح ستة آیا چنین چیزی وجود دارد یا خیر؟! در هیچکدام از کتب «صحیح بخاری»، «صحیح مسلم»، «مسند أحمد»، «سنن ترمذی» و غیره روایتی که نقل شود آیه 55 سوره مائده در حق علی بن أبی طالب نازل شده وجود ندارد.
بنده به دوستان گفتم: باید این قضیه بررسی شود تا ببینیم ایراد کار از کجا بوده است. «علامه حلی» انسان دقیقی است و چنین نیست که روی هوا چنین ادعایی کند.
دوستان ما کتاب «نهج الحق» را گشتند و چند چاپ مختلف از این کتاب پیدا کردند و حتی چند نسخه خطی گیر آوردند، حتی به کتابخانه ملک در تبریز و مشهد و تهران و دیگر کتابخانهها مراجعه کردند؛ ما در نهایت نسخهای خطی در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی پیدا کردیم که حدود 80 سال بعد از وفات «علامه حلی» نوشته شده بود. ما در نهایت مشاهده کردیم که نوشته «قد ورد فی صحاح السنة» نه «فی صحاح الستة»!!
آقایانی که استنساخ کردند سواد چندانی نداشتند و «صحاح السنة» را «صحاح الستة» نوشتند. ما هم در جواب این ادعا، در کتاب نقد قفاری گفتیم: این روایت در کتاب «صحاح» اهل سنت آمده است، در کتاب «صحیح ابن خزیمه» آمده است، در کتاب «صحیح ابن حبان» آمده است.
ما به چند کتاب صحیح اهل سنت که نزول آیه در حق امیرالمؤمنین بوده استناد کردیم. این کار بیش از 600 ساعت وقت ما را گرفت، اما ارزش داشت و خستگی ما درآمد. ما توانستیم چنین شبههای که در حاشیه آن هزاران ناسزا و افترا به مذهب شیعه بوده را پاسخ دهیم.
پرسش:
اسم کتابی که شما در نقد قفاری نوشتید چیست؟!
پاسخ:
همان عنوان است و تنها کلمه «نقد» به ابتدای کتاب اضافه کردیم. ما عین کتاب و جلد کتاب «قفاری» را برای این کتاب زدیم. اگر کسی از دور ببیند تصور میکند کتاب «قفاری» است.
ما کاری کردیم که ورود این کتاب به عربستان سعودی راحت باشد، زیرا آنها به کلمه «نقد» توجه نمیکنند. مردم تنها «اصول مذهب الشیعه» را میخوانند. جلد کتاب هم عیناً همان گالینگور بود و همان رنگی که آنها گذاشته بودند را انتخاب کردیم و تنها کلمه «نقد» را اضافه کردیم.
پرسش:
«صحیح ابن حبان» هم جزو کتب صحیح است؟!
پاسخ:
آن بحث جدایی است؛ ما در این کتاب «منهج الإجابة» تمام صحاح اهل سنت را آوردیم. یکی از کارهای خوبی که ما در این کتاب انجام دادیم، این است که تمام کتاب های صحاح اهل سنت را آوردیم. چه بسا اعتبار کتب صحاح اهل سنت از صحاح سته هم نزد این افراد بالاتر است.
در کتب صحاح سته تنها «صحیحین» را قبول دارند، اما ما نزدیک به دوازده کتاب صحیح آوردیم که اعتبار آن از «سنن ابن ماجه»، «ترمذی»، «نسائی» و دیگر کتب، بالاتر است.
اگر شما روایتی از «سنن ترمذی» بیاورید میگویند روایت صحیح است یا صحیح نیست، اما اگر روایتی از کتاب «صحیح ابن خزیمه» یا «السنة» اثر «ابن ابی عاصم» یا «صحیح ابن حبان» بیاورید دیگر نمیتوانند بگویند چرا چنین کاری کردید.
لذا یکی از انگیزههای القاء شبهه اهداف سیاسی است که بسیار واضح و روشن است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته