بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ما در رابطه با صحابه بود که در این خصوص مطالبی را عرض کردیم و گفتیم که آقایان اهل سنت با استفاده از بعضی آیات ادعا مي كنند که تمامی صحابه عادل هستند و معتقدند که:
«الصحابة کلّهم من أهل الجنة قطعاً»
قطعاً تمام صحابه اهل بهشت هستند.
الإصابة فی تمییز الصحابة، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علی بن حجر العسقلانی (المتوفی: 852 هـ)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی - 1415 هـ، ج 1، ص 163، الفصل الثالث
ما عرض کردیم عدالت جمیع صحابه با واقعیت تاریخی همخوانی ندارد. همچنین «ابن تیمیه» به صراحت میگوید:
«فان كثيرا من الصحابة و التابعين كانوا يبغضونه و يسبونه و يقاتلونه»
بسیاری از صحابه و تابعین بغض علی را در دل داشتند، ایشان را سب میکردند و با علی بن أبی طالب قتال میکردند.
منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 137
او همچنین میگوید: کسانی که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را لعن میکردند، متدینتر از کسانی هستند که ولایت آن حضرت را داشتند!!
حال مسئله اینجاست که «ابن تیمیه» این مطالب را راست میگوید یا دروغ میگوید؛ اگر دروغ میگوید، مدافعین صحابه باید بیایند و از صحابه دفاع کنند و بیان کنند که این مطالبی که نسبت به صحابه بیان میکنید افتراست. در روایت هم وارد شده است:
«عن النبي قال آيَةُ الْمُنَافِقِ ثَلَاثٌ إذا حَدَّثَ كَذَبَ وإذا وَعَدَ أَخْلَفَ وإذا أؤتمن خَانَ»
الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، دار النشر: دار ابن كثير, اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 1، ص 21، ح 33
اگر «ابن تیمیه» دروغ میگوید، واقعاً اهل سنت باید از صحابه دفاع کنند. ما تا به حال ندیدیم هیچ عالم سنی بعد از قرن هفتم و هشتم در برابر «ابن تیمیه» از صحابه دفاع کرده باشد!! اگر اهل سنت دفاع کردند، باید بیان کنند که در کجا دفاع کردیم.
ولی اگر ابن تیمیه راست میگوید که ظاهراً هم حرف ایشان صحیح است؛ عدالت صحابه را زیر سؤال میبرد. به نظرم این نکته خوبی است برای فشار آوردن روی ادعای عدالت صحابه که بیان می کند عدالت صحابه شعاری بیش نیست و عاری از حقیقت است!
ما بیان کردیم که روی چند موضوع باید کار کنیم؛ موضوع اول حکم بغض امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است، زیرا «ابن تیمیه» در این روایت مینویسد: «يبغضونه». ما به طور مفصل بیان کردیم که بغض امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) چه حکمی دارد و امروز هم به تفصیل به بیان این موضوع میپردازیم.
همچنین در مورد حکم سب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بحث کردیم و گفتیم در روایت وارد شده است:
«رَسُولَ اللَّهِ يقول من سَبَّ عَلِياًّ فَقَدْ سبني»
رسول اکرم میفرماید: هرکسی علی را سب کند، من را سب کرده است.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 6، ص 323، ح 26791
و اگر کسی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را سب کند، او از دین خارج شده است و کفرش ثابت شده است!!
ما در آینده به این بحث خواهیم پرداخت که آقایان، اگر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را به عنوان خلیفه چهارم هم قبول نکنند و تنها به عنوان یک صحابی قبول داشته باشند، سب کردن ایشان برخلاف سنت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که فرمودند:
« لَا تَسُبُّوا أَحَدًا من أَصْحَابِي فإن أَحَدَكُمْ لو أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا ما أَدْرَكَ مُدَّ أَحَدِهِمْ ولا نَصِيفَهُ»
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 4، ص 1967، ح 2541
در زمان رسول الله (صلی الله علیه و آله) میان «خالد بن ولید» و «عبدالرحمن بن عوف» نزاعی صورت گرفت که در پی آن «خالد بن ولید» به «عبدالرحمن بن عوف» ناسزا گفت. پیغمبر در جواب او این روایت فوق را فرمودند.
و همچنین در مورد سب صحابه در روایت دیگری فرمودند:
« من سب أصحابي فعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين»
فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج 1، ص 52، ح 8
این روایات همگی دلیل بر این است که سب صحابه، لعنت خداوند متعال را در پی دارد. زمانی که «ابن تیمیه» میگوید:
«فان كثيرا من الصحابة و التابعين كانوا يبغضونه و يسبونه و يقاتلونه»
نتیجه میگیریم که بسیاری از صحابه ملعون بودند!! چطور میشود کسی که ملعون باشد را عادل و اهل بهشت خطاب کنیم؟! این روایات هیچکدام با هم همخوانی ندارد.
آقای «ألبانی» در کتاب «سلسلة الأحادیث الصحیحة» جلد 5 صفحه 446 در مورد سند روایت:
«من سب أصحابي، فعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين»
مینویسد:
«وهذا إسناد مرسل صحيح، رجاله كلهم ثقات»
سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودري الألباني (المتوفى: 1420 هـ)، الناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، الرياض، الطبعة: الأولى، ج 5، ص 446، ح 2340
همچنین آقای «مزی» در کتاب «تهذیب الکمال» مینویسد:
«كان يشتم عثمان وكل من شتم عثمان أو طلحة أو أحدا من أصحاب رسول الله صلى الله عليه و سلم دجال لا يكتب عنه وعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين»
می گوید کسی که به صحابه ناسزا بگوید، «دجال» است و نباید روایتی از او نقل شود. طبق این بیان، باید روایات «كثيرا من الصحابة و التابعين» را در دریا بریزند!!
در کتاب «تهذیب الکمال» جلد چهارم در رابطه با «تليد بن سليمان المحاربي» وارد شده است:
«كان مذهبه التشيع ولم ير به بأسا»
تا جایی که مینویسد:
«يشتم عثمان وكل من شتم عثمان أو طلحة أو أحدا من أصحاب رسول الله صلى الله عليه و سلم دجال لا يكتب عنه وعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين»
تهذيب الكمال، المؤلف: يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي، الناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت، الطبعة الأولى، 1400 – 1980، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ج 4، ص 322، شماره 798
او هم از «یحیی بن معین» نقل می کند که پایهگذار علم رجال اهل سنت است. با توجه به این قضایا کاملاً واضح و روشن است هرکسی نسبت به صحابه توهین کند لعنت خدا و ملائکه و جمیع مردم بر آنهاست.
از طرف دیگر بر فرض امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) صحابه هم نیستند، آیا مسلمان هستند یا نیستند؟! در روایت وارد شده است:
«قال رسول اللَّهِ سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَقِتَالُهُ كُفْرٌ»
الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، دار النشر: دار ابن كثير, اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 5، ص 2247، ح 5697
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به عنوان یک مسلمان هستند، درحالیکه:
«فان كثيرا من الصحابة و التابعين كانوا يبغضونه و يسبونه و يقاتلونه»
بنابراین تعداد زیادی از صحابه و تابعین فاسق و کافر هستند!! این مسئله خیلی واضح و روشن است و احتیاجی به هیچ هزینهای هم ندارد. این روایت علاوه بر صحیح بخاری، در «صحیح مسلم» نیز وارد شده است.
پرسش:
ظاهراً یکی از راویان این حدیث «عمر بن سعد» است. درست است؟!
پاسخ:
راوی این روایت «عبدالله بن مسعود» است. بنده همین یک روایت را پیدا کردم و روایت دیگری وجود ندارد. «عمر بن سعد» در منابع روایی اهل سنت اصلاً روایتی ندارد، اما پدر او «سعد بن أبی وقاص» روایت دارد. آقایان اهل سنت عمر بن سعد را علی رغم اینکه قاتل سیدالشهدا هست، ثقه میدانند، اما روایتی از او نقل نکردند.
اضافه بر این «بخاری» در کتاب خود مینویسد:
«قال النبي لَا تَسُبُّوا الْأَمْوَاتَ فإنه قد أَفْضَوْا إلى ما قَدَّمُوا»
الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، دار النشر: دار ابن كثير, اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 1، ص 470، ح 25509
بعد از شهادت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) «معاویه» و «عمروعاص» که صحابی پیغمبر بودند و دیگران که در اطراف معاویه بودند، آن بزرگوار را سب میکردند. پیغمبر هم فرمود که اموات را فحش ندهید. این روایت هم، از «عایشه»، «أعمش» و «شعبه» نقل شده است.
پس اینکه «ابن تیمیه» مینویسد:
«فان كثيرا من الصحابة و التابعين كانوا يبغضونه و يسبونه و يقاتلونه»
عدالت بسیاری از صحابه به واسطه «یسبونه» زیر سؤال میرود. اگر کسی بگوید صحابهای که به حضرت ناسزا میگفتند متعلق به اصحاب رده بودند، باید در جواب بگوییم که آنها به حضرت امیرالمؤمنین ناسزا نمیگفتند بلکه اصحاب رده با «ابوبکر» مشکل داشتند!! حتی بعضی از اصحاب رده میگفتند: ما علی بن أبی طالب را خلیفه و وصی پیغمبر اکرم میدانیم، نه ابوبکر را !!
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خلیفه چهارم اهل سنت است و «ابن تیمیه» هم میگوید: هرکسی ابوبکر، عمر، عثمان و علی بن أبی طالب را سب کند کافر است. بر طبق این فتوای «ابن تیمیه» تعداد زیادی از صحابه و تابعین کافر هستند!!
از طرف دیگر در روایات وارد شده است که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هرکسی علی را سب کند مرا سب کرده است و هرکسی من را سب کند کافر است.
در کتاب «الإستغاثة في الرد علی البکری» اثر «ابن تیمیه» وارد شده است:
«و أفتی بعض الشافعیة أنّ من سب أبابکر أو عمر أو عثمان أو علیا فهو کافر»
البته او این عبارت را از قول «شافعیه» نقل میکند و خود را در حاشیه قرار داده است، اما در هر صورت آن را رد نکرده است. در ادامه این روایت وارد شده است:
«و أفتی طائفة بکفر الرافضة و نقل عن أحمد أنه استفتی في من شتم عثمان فقال هذا زندقة و روی عن أحمد روایة أخری قال من سب واحدا من الصحابة فقد کفر»
سپس «ابن تیمیه» میگوید:
«و ذکرت ذلک لتعلم عدم الوقوع في الجناب النبوي عند العلماء و قد صح و ثبت أنّ النبي أباح دم من نقصه و سبه و لم یختلف في ذلک الصحابة»
الإستغاثة في الرد على البكري، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس، دار النشر: دار الوطن - الرياض - 1417، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبدالله بن محمد السهلي؛ ج2، ص 600
البته بحث ایشان در مورد این است که سب النبی چه حکمی دارد. او به تبع آن این مطالب را آورده است. در حقیقت «و ذکرت ذلک لتعلم» تأیید حرفهایی است که ایشان از بعضی شافعیه و «أحمد بن حنبل» و دیگران آورده است که همگی مورد تأیید «ابن تیمیه» است.
بنابراین بحثی که بیان کردیم این بود که بسیاری از صحابه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را سب میکردند که تکلیف «یسبونه» روشن شد. همچنین در خصوص «يبغضونه» در گذشته روایاتی بیان کردیم و گفتیم در «صحیح مسلم» وارد شده است:
«قال عَلِيٌّ وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبي الْأُمِّيِّ إلي أَنْ لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ»
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 1، ص 86، ح 78
همچنین آقای «قرطبی» مینویسد:
«ما كنا نعرف المنافقين على عهد رسول الله إلا ببغضهم لعلي عليه السلام»
الجامع لأحكام القرآن، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 1، ص 267، باب البقرة: (30) وإذ قال ربك... ..
آقای «آلوسی» هم این روایت را بیان کرده است. همچنین در روایت دیگری وارد شده است:
«و من مات يبغضك مات ميتة جاهلية»
الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، نويسنده: عاملى نباطى، على من محمد بن على بن محمد بن يونس، محقق / مصحح: رمضان، ميخائيل، ج 3، ص 118
و حاکم هم نقل می کند:
«وَعَدُوُّكَ عَدُوِّي، وَعَدُوُّي عَدُوُّ اللَّهِ، وَالْوَيْلُ لِمَنْ أَبْغَضَكَ بَعْدِي »
و در مورد سند این روایت هم مینویسد:
«صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ»
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج 3، ص 138، ح 4640
در سند این روایت هیچ شک و شبههای نیست. «ذهبی» هم در پاورقی در مورد این روایت مینویسد:
«قلت هذا و ان کان رواته ثقات، فهو منکر لیس ببعید من الوضع»
گرچه راویان این روایت همه ثقه هستند، اما روایت منکر است زیرا بعید نیست که این روایت جعل شده باشد.
طبق این عبارت، «ثقات» اهل سنت هم حدیث جعل میکنند!! بنابراین هرکجا عبارت «ثقةٌ» پیدا کردیم، احتمال دارد که آن را جعل کرده باشند. «ذهبی» با این عبارت خود، تمام راویان ثقه را زیر سؤال برده است!!
من بارها به دوستان میگویم هنر محقق این است که از خود شبهه، شبهه تولید کند. «ذهبی» برای این روایت شبهه ایجاد کرده است، اما از طرف دیگر میگوید: راویان این روایت همه ثقه هستند، اما روایت منکر است.
آیا اینکه راویان روایتی ثقه هستند، اما روایت منکر است تنها مخصوص این روایت است یا به عنوان قاعده کلی در نظر گرفته میشود؟! اگر تنها به عنوان این روایت است، دلیل شما در اینجا چیست که ادعا میکنید با وجود اینکه راویان ثقه هستند حدیث منکر است؟!
در ادامه هم می گوید:
«لیس ببعید من الوضع»
زمانی که یک مورد جعل حدیث از راویان ثقه سر بزند، «حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد». ما در موارد دیگر هم دچار تردید میشویم که روایات دیگر این راوی ثقه دستخوش جعل شده است، یا نه!؟ نتیجه تابع اخسّ مقدمات است و طبق این معنا شما ریشه همه چیز را زدید!! بعلاوه اگر چنانچه ملاک برای شما، منکر باشد، کار به جاهای باریکی خواهد کشید. زیرا خود «ذهبی» در جای دیگری مینویسد:
«ما كل من روى المناكير يضعف»
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، المؤلف: شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748 هـ)، تحقيق: علي محمد البجاوي، الناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت – لبنان، الطبعة: الأولى، 1382 هـ - 1963 م، ج 1، ص 118، ح 464
آقای «ابن حجر عسقلانی» در جلد دوم کتاب «لسان المیزان» در این خصوص تعبیر زیبایی دارد و مینویسد:
«فلو كان كل من روى شيئا منكرا استحق ان يذكر في الضعفاء لما سلم من المحدثين أحد»
اگر قرار باشد هرکسی حدیث منکری آورد ما او را در ضعفاء بیاوریم روایت احدی از محدثین سالم نمیمانند.
لسان الميزان، المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات – بيروت، الطبعة الثالثة، 1406 – 1986، تحقيق: دائرة المعرف النظامية، ج 2، ص 307، ح 1265
پرسش:
این حدیث پیامبر، مستفیض است یا متواتر است؟!
پاسخ:
قطعاً از نظر معنایی مستفیض است و در آن هیچ شكي نیست. در روایت:
«وَعَدُوُّكَ عَدُوِّي، وَعَدُوُّي عَدُوُّ اللَّهِ، وَالْوَيْلُ لِمَنْ أَبْغَضَكَ بَعْدِي »
عبارت «أَبْغَضَكَ بَعْدِي» قطعی است. اگر نتوانیم این روایت را متواتر لفظی بخوانیم، قطعاً با این روایات متعددی که ما در بغض امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) داریم، متواتر معنوی است.
پرسش:
«منکر» به چه معناست؟!
پاسخ:
«منکر» یعنی روایتی است که متن آن قابل قبول نیست. و نمیتوانیم آن را قبول کنیم. این روایت باید انکار شود، یعنی منکر است و در شأن این روایت است که ما آن را انکار کنیم و قبول نکنیم. حداقل منکر، عدم اعتبار روایت است. یعنی محتوی باطل است. همان که می گوئیم امر به معروف و نهی از منکر.
البته ایشان در کتاب «میزان الأعتدال» دلیل منکر بودن آن را میآورد. او زمانی که این روایت را میآورد، میگوید:
«يشهد القلب أنه باطل»
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود؛ ج1، ص 213
دلیلی بهتر از این را میخواهید؟! انصاف داشته باشید! آیا دلیلی بهتر از قلب «ذهبی» وجود دارد!؟ این دلیل، بهترین دلیل است مبنی بر اینکه چرا این روایت جعلی و منکر است. قضیه کاملاً مشخص است و ضمیر مرجع خود را پیدا میکند و لازم نیست ما حاشیه بزنیم. همین که «ذهبی» می گوید «یشهد القلب أنه باطل» مسئله کاملاً واضح می شود.
سپس در ادامه روایت می گوید که «ابو حامد» میگوید: «معمر» خواهرزادهای داشته که رافضی بوده؛
«فأدخل هذا الحديث في كتبه»
این قضیه هم عذر بدتر از گناه است که اگر اینطور باشد روایات دیگر ایشان هم زیر سؤال میرود. شما روی هر روایتی دست بگذارید دچار تردید میشوید که آیا این روایت را هم خواهرزاده ایشان اضافه کرده است یا خود او نوشته است. یعنی این شخص تسلط کافی بر کتاب خود نداشته و خواهرزاده او مطالبی را در کتاب او اضافه میکرده است.
این چه حرفی است که ایشان می زند؟! یک وقت ما دلیل داریم، خود این شخص بیاید بگوید که خواهرزاده من در کتاب من مطالبی اضافه کرده که نتوانستم آن را حذف کنم، یا خود خواهرزاده او بیاید بگوید من مطالبی را در این کتاب اضافه کردم.
یا نه؛ دو یا سه نفر از معاصرین آقای «معمر» بیایند بگویند این روایات توسط خواهرزاده «معمر» به این کتاب اضافه شده است و همینطوری حرف زدن بیارزش است. از طرف دیگر میگوید:
«فسمعه عبد الرزاق في الكتاب»
«عبدالرزاق صنعانی» هم این روایت را از کتاب «معمر» نقل کرده است. «یحیی بن معین» هم در مورد او میگوید:
«لو ارتد عبد الرزاق عن الإسلام ما تركنا حديثه»
اگر عبدالرزاق از اسلام خارج شود هم ما حدیث او را ترک نمیکنیم.
سير أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط, محمد نعيم العرقسوسي، ج 9، ص 573، ح 220
مشاهده کنید که ایشان به هر طرفی بخواهد برود، به بن بست برمیخورد.
روایت «یحیی بن معین» در مورد «عبدالرزاق صنعانی» در کتاب «سیر أعلام النبلاء» چندین مرتبه تکرار شده است. مشاهده کنید علمای اهل سنت معتقدند که اگر «عبدالرزاق» از اسلام برگردد و مرتد هم شود، روایات او اعتبار خود را از دست نمیدهد.
یکی از ویژگیهای دروغ بستن این است که حافظه انسان از دست میرود. مشاهده کنید در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد سوم صفحه 164 وارد شده است:
«أول من يدخل الجنة أنا وفاطمة والحسن والحسين قلت يا رسول الله فمحبونا»
از پیغمبر اکرم سؤال کردند: یا رسول الله! دوستداران ما کجا هستند؟!
«قال من ورائكم»
حضرت فرمودند: آنها پشت سر ما هستند.
«حاکم نیشابوری» در مورد سند این روایت مینویسد:
«صحيح الإسناد ولم يخرجاه»
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 164، ح 4723
ما معتقدیم شیعه و اهل سنت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت آن حضرت را دوست دارند، زیرا:
(قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)
بگو من از شما در برابر رسالتم مزدى طلب نمىكنم به جز مودت نسبت به اقرباء.
سوره شوری (42): آیه 23
دوست داشتن اهل بیت (علیهم السلام) فرمایش قرآن کریم است. این در حالی است که «ذهبی» در ذیل این روایت در تلخیص مستدرک حاکم مینویسد:
«فالحدیث منکر من القول، یشهد القلب بوضعه»
این حدیث منکر است، زیرا قلب من شهادت میدهد این روایت جعلی است.
چرا ؟ چون که قلب من «ذهبی» اهل بيت را دوست ندارد. به دلیل اینکه من خارج از اين روايت هستم پس اين قضيه جعلي است!
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته