2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
نقد و بررسی آیات استدلال شده بر عدالت تمام صحابه (5) - آیه 100 سوره توبه (4)
کد مطلب: ١٠٩١٢ تاریخ انتشار: ٢٦ فروردين ١٣٩٦ - ١٩:٥٧ تعداد بازدید: 2127
خارج کلام مقارن » عمومی
نقد و بررسی آیات استدلال شده بر عدالت تمام صحابه (5) - آیه 100 سوره توبه (4)

جلسه شصت و نهم 96/01/15


بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه شصت و نهم 96/01/15

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله

به دنبال بحثی که در رابطه با دلالت آیه شریفه:

(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تحت‌ها الْأَنْهارُ خالِدِینَ فی‌ها أَبَداً ذلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)

و پیشروان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی پیرویشان کردند خدا از آنان راضی است، و ایشان نیز از خدا راضی‌اند، خداوند برای ایشان بهشت‌هایی آماده کرده که در دامنه آن‌ها جویها، روان است و تا ابد در آن جاودان‌اند، و این خود کامیابی بزرگی است.

سوره توبه (9): آیه 100

بر عدالت جمیع صحابه داشتیم، عرض کردیم که این مسئله موجب تناقضات است، زیرا شکی نیست بر اینکه تعدادی از صحابه به راه انحراف رفتند. همچنین بخشی از صحابه که تعدادشان کم هم نیست در حق امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ظلم روا داشتند و جفا کردند.

قرآن کریم هم به صراحت نسبت به تعدادی از صحابه می‌فرماید:

(إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَینُوا)

اگر فاسقی خبری برایتان آورد تحقیق کنید.

سوره حجرات (49): آیه 6

آیا فاسق می تواند عادل باشد؟! همچنین می‌فرماید:

(وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیها)

و چون در بین نماز از تجارت و لهوی با خبر می‌شوند به سوی آن متفرق گشته.

سوره جمعه (62): آیه 11

عرض کردیم در جلسات گذشته، که نبی مکرم فرمودند:

«ومن أطاع علیا فقد أطاعنی ومن عصی علیا فقد عصانی»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 131، ح 4617

بنده در خلال مطالعاتم مشاهده کردم، آقای «صالحی شامی» که از علمای بزرگ اهل سنت است و خیلی ها برای او احترام خاصی قائل هستند، در مورد امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

ترجمه آقای «صالحی شامی»!

من در ابتدا ترجمه آقای صالحی شامی را بیان کنم تا دوستان ببینند که نظر علمای اهل سنت درباره آقای صالحی شامی چیست. آقای «عبد الحی کتانی» از آقای «صالحی شامی» چنین تعبیر می‌کند:

«الإمام الحافظ محدث الدیار المصریة و مسندها شمس الدین محمد بن یوسف بن علی بن یوسف الشامی الصالحی الدمشقی»

سپس می‌گوید:

«العلامة الصالح الفهامة»

فهرس الفهارس والاثبات ومعجم المعاجم والمشیخات والمساسلات ج 1/2، اسم المؤلف: عبد الحی بن عبد الکبیر الکتانی، دار النشر: دار العربی الاسلامی - بیروت/ لبنان - 1402 هـ 1982 م، الطبعة: الثانیة، تحقیق: د. إحسان عباس، ج 2، ص 1062 و 1063، ش 593

همچنین آقای «ملأ علی قاری» چنین تعبیر می‌کند:

«الحافظ محمد بن یوسف الصالحی الشافعی محدث الدیار المصریة»

شرح مسند أبی حنیفة، اسم المؤلف: الملا علی القاری، علی بن سلطان محمد (المتوفی: 1014 هـ)، ج 1، ص 6، باب مقدمة الامام أبو حنیفة رضی الله عنه وعلم الحدیث

همچنین «حاجی خلیفه» در کتاب «کشف الظنون» در مقام توصیف کتاب «سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد» می‌نویسد:

«وهو: أحسن کتب المتأخرین وأبسطها فی: السیرة النبویة من: (الأعلام) للقطب المکی»

کشف الظنون، المؤلف: حاجی خلیفة، مصدر الکتاب: موقع المحدث المجانی، ج 2، ص 978

اینها تعابیری است که آقایان اهل سنت درباره آقای «صالحی شامی» دارند. ایشان در کتاب «سبل الهدی و الرشاد» جلد 11 صفحه 289 شروع می کند در رابطه با امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بحث می‌کند و مباحث ظریف و زیبایی مطرح می‌کند.

او در ابتدا بیان می‌کند که «بخاری» و دیگران چه تعداد روایت دارند. و در ادامه از «ابن مسیب» نقل می‌کند:

«ما کان أحد یقول: سلونی غیر علی»

کسی از صحابه غیر از علی جرات نکرد بگوید: از من بپرسید.

هرکسی غیر از ائمه هدی ادعا کرد، همانند ماجرای «ابن جوزی» رسوا شد. در ادامه وارد شده است:

«قال ابن عباس: أعطی علی تسعة أعشار العلم»

ابن عباس می‌گوید: خداوند عالم نود درصد علم را به علی داده است.

«ووالله لقد شارکهم فی العشر الباقی»

به خدا سوگند علی در ده درصدی از علم که به مردم داده شده شریک است.

«فإذا ثبت لنا الشئ الباقی عن علی لم نعدل عنه إلی غیره»

اگر روایتی از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بیاید، ولو اینکه دیگر صحابه با او مخالفت کنند ما روایت و نظر ایشان را رها نمی‌کنیم و به سراغ دیگران نمي‌رويم.

در ادامه مباحث دیگری مطرح می‌شود مبنی بر اینکه در زمان عمر می‌خواستند زنی را رجم کنند که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) حاضر شدند و فرمودند که این کار خلاف است. همچنین موارد دیگری بیان شده است که فعلاً در این مباحث وارد نمی‌شویم. او همچنین از «ابن مسعود» نقل می‌کند:

«ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله ' إلا ببغضهم علی بن أبی طالب '»

ما در عهد رسول الله منافقین را با بغض علی بن ابی طالب می‌شناختیم.

او در ادامه عبارت زیبایی بیان می‌کند که در برابر حدیث «عشره مبشره» عبارت زیبایی است. اگر دوستان روی این عبارت کار کنند، کار زیبایی خواهد شد. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إن الله تعالی ' یحب من أصحابک ثلاثة فأحبهم: علی بن أبی طالب، و أبوذر، و المقداد بن الاسود '»

سپس می‌نویسد:

«وروی البزار بسند حسن والترمذی وقال حسن غریب، وأبو یعلی والحاکم والطبرانی عن أنس رفعه قال: ' الجنة تشتاق إلی ثلاثة، علی و عمار أحسبه قال: و أبوذر '»

در ادامه می‌گوید:

«ورواه الطبرانی بسند حسن أیضا بلفظ ' ثلاثة تشتاق لهم الجنة والحور العین: علی وعمار وسلمان»

دقت کنید که در روایت معروف به عشره مبشره؛ اسم «عمار» و «سلمان» جزو عشره مبشره نیستند.

پرسش:

«حسن غریب» در این روایت به چه معناست؟!

پاسخ:

«غریب» به معنای این است که تنها از یک طریق آمده است و طریق‌های دیگری ندارد. اگر به کتاب «المدخل الی علم الرجال و الدرایة» مراجعه کنید، بنده این مطالب را به طور مفصل در آنجا توضیح داده‌ام.

«صالحی شامی» می‌نویسد که در روایت دیگری وارد شده است:

«(اشتاقت الجنة) وفی لفظ الجنة قد اشتاقت إلی أربعة: علی وسلمان وأبی وعمار بن یاسر '»

این موارد، عبارت‌های جالبی است که می‌توان در برابر عشره مبشره آن‌ها را علم کرد.

پرسش:

معنای «علی وعمار أحسبه قال: و أبوذر» چیست؟!

پاسخ:

معنای آن این است: "گمان می‌کنم گفت: ابوذر". «أحسبه» به معنای به نظر رسیدن است. ایشان در این امر تردید داشته است و می‌گوید: در ذهن من هست و تصور می‌کنم که «ابوذر» را گفته است.

«صالحی شامی» در ادامه می‌نویسد:

« 'أعلم الناس بعدی علی بن أبی طالب '»

عالم‌ترین انسان‌ها بعد از من علی بن أبی طالب است.

همچنین در ادامه وارد شده است:

«أقدم أمتی إسلاما، وأکثرهم علما»

و:

«أول المسلمین إسلاما، وأعلمهم علما»

و:

«وأمرنی بحب أربعة ' وفی لفظ ' إن الله - عز وجل - یحب من أصحابی أربعة: وأخبرنی أنه یحبهم علی منهم، وأبو ذر منهم، ومقداد وسلمان '»

و:

« 'إن علیا منی وأنا منه، وهو ولی کل مؤمن '»

ایشان قسمت «ولی کل مؤمن» را به طور مفصل آورده است. همچنین از قول عمر بن خطاب آورده است در جایی که نسبت به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) اهانت می‌کردند، او برگشت گفت:

«کفوا عن علی فإنی سمعت رسول الله یقول: ' فی علی ثلاث خصال لا یکون لی واحدة منهن أحب إلی مما طلعت علیه الشمس»

از علی دست بردارید زیرا که از پیغمبر اکرم شنیدم که فرمودند: در علی سه خصلت وجود دارد که اگر یکی از این سه خصلت در من (عمر) وجود داشت، از آنچه خورشید به آن می تابد ارزشمندتر بود.

خصلت اول ازدواج با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود، خصلت دوم ماجرای فتح خیبر و قضيه رایه بود و خصلت سوم ماجرای سد الباب بود.

این موارد نکاتی است که «صالحی شامی» در کتاب خود ذکر می‌کند. او در ادامه عبارتی دارد که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را دیدند و فرمودند:

« 'أنا وهذا حجة علی أمتی یوم القیامة '»

این تعبیر، هم تعبیر زیبایی است و می‌توان در این زمینه کار کرد. نبی مکرم، امیرالمؤمنین را به مسافرتی فرستادند و فرمودند:

«الله ورسوله وجبریل عنک راضون»

سپس فرمودند:

« 'النظر إلی وجه علی عبادة '»

و فرمودند:

« 'النظر إلی علی عبادة '»

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) همچنین خطاب به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند:

« 'یا علی محبک محبی، ومبغضک مبغضی '»

«صالحی شامی» سپس می‌نویسد که آقای «ابو نعیم» در کتاب «حلیه» آورده است و همچنین آقای «طبرانی» و «حاکم» از «عمرو بن شاس» نقل می‌کند که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

« 'من آذی علیا فقد آذانی '»

همچنین می‌نویسد که آقای «طبرانی» در کتاب «معجم الکبیر» آورده است:

« 'من أحب علیا فقد أحبنی، ومن أحبنی فقد أحب الله، ومن أبغض علیا فقد أبغضنی، ومن أبغضنی فقد أبغض الله '»

همچنین در عبارت دیگر آورده است:

« 'ومن أحبنی فقد أحب الله، ومن أبغض علیا فقد أبغضنی '»

همچنین آورده است:

« 'یا علی، من أحب فبحبی أحبک، فإن العبد لا ینال (ولایتی) إلا بحبک '»

در ادامه آورده است:

« 'محبک محبی، ومبغضک مبغضی '»

بازهم در ادامه آورده است:

« 'من فارق علیا فارقنی، ومن فارقنی فارق الله '»

بعد از این روایت آورده است:

« 'یا علی، من فارقک فقد فارق الله ومن فارقک فقد فارقنی '»

همچنین آورده است:

« 'من سب علیا فقد سبنی، ومن سبنی فقد سب الله '»

این مطالب همگی عباراتی است که ایشان در یک جا همه را به طور مفصل آورده است که نکات بسیار زیبایی است. همچنین می‌نویسد:

«وأحب من أحبه، وأبغض من أبغضه»

سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، اسم المؤلف: محمد بن یوسف الصالحی الشامی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1414 هـ، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ج 11، ص 289 تا 294، الباب العاشر

این هفت هشت روایات ذیل، شاهد مثال ماست بر اینکه این قضایایی که بعد از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش آمد و عداوت‌ها و جنگ‌هایی که با حضرت امیر (سلام الله علیه) صورت گرفت، آیا به خاطر حب به امیرالمؤمنین بود یا دشمنی با ایشان بود؟! آقایان باید این موارد را برای ما روشن کنند.

به قول معروف آیا این افراد که قصد کشتن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را داشتند، آیا به این نیت بود که آن حضرت را زودتر به بهشت بفرستند یا معتقد بودند که آن حضرت استحقاق قتل دارد و اهل بهشت نیست لذا تصمیم داشتند او را بکشند؟!

با توجه به روایات:

« 'من فارق علیا فارقنی، ومن فارقنی فارق الله '»

و:

« 'ومن أبغض علیا فقد أبغضنی، ومن أبغضنی فقد أبغض الله '»

آیا جنگ جمل عصیان امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بود یا اطاعت از آن حضرت بود؟! آیا این جنگ‌ها مفارقت با حضرت بود یا مواصلت با آن بزرگوار بود؟! آقایان اهل سنت این مطالب را برای ما روشن کنند.

آقایانی که ادعا می‌کنند خلفا اجتهاد کردند دقت کنند که اگر کسی بخواهد اجتهاد کند باید از این روایات اجتهاد کند، نه اینکه بخواهد از هوای نفس خود اجتهاد کند.

بنابراین با توجه به آیه شریفه (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ) اگر بخواهیم بگوییم که تمام صحابه عادل هستند، موجب تناقض است و لازمه آن این است افرادی که مبغض و دشمن خدا بودند، مستحق رضوان خداوند متعال باشند!!

ولو از این 120 هزار صحابه اگر به اندازه 500 صحابه دارای چنین صفاتی باشند، ادعای آقایان در عدالت جمیع صحابه باطل خواهد شد!! آقایان ادعا می‌کنند که تمام صحابه عادل هستند.

زمانی که بخشی از صحابه بیرون رفت، ما به هر صحابه‌ای دست بزنیم و ما آمار صحابه را به صورت دقیق نداریم؛ اگر آمار این افراد دقیقاً مشخص بود می‌گفتیم که این افراد بیرون رفتند و آیه در الباقی حجت است. ولی چون اسامی استثنائات برای ما مشخص نیست، در حقیقت ما به هرکدام از صحابه دست بزنیم، شک می‌کنیم که آیا این شخص داخل عام بود یا از عام خارج شده است. نتیجه تابع اخس مقدمات است و ما نمی‌توانیم به عموم (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ) تمسک کنیم.

نکته چهارم که قبلاً هم مقداری آن را توضیح دادیم، این است که رضایت از مؤمنین، مقید به ایمان و عمل صالح است. شما هیچ جایی در قرآن کریم پیدا نمی‌کنید که عبارت (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا) بیاید و در کنار آن (عَمِلَ الصَّالِحات) نیامده باشد.

آیا اقدامات صحابه از قبیل شراب خوردن، زنا کردن و ایستادگی در برابر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) عمل صالح است، یا عمل طالح است!؟ خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

(فَإِنَّ اللَّهَ لا یرْضی عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِین)

خدا از مردم عصیانگر فاسق راضی نمی‌شود.

سوره توبه (9): آیه 96

ما گفتیم که خداوند متعال درباره قوم بنی اسرائیل می‌فرماید:

(وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَی الْعالَمِین)

و بر عالمیان عصر خود برتریشان دادیم.

سوره جاثیه (45): آیه 16

با تمام این احوالات، خداوند متعال می‌فرماید:

(فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ لَعَنَّاهُم)

ولی این پیمان را شکستند و به خاطر همین جرم بزرگ لعنتشان کردیم.

سوره مائده (5): آیه 13

پرواضح است کسی که خداوند عالم درباره او عبارت (وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَی الْعالَمِین) و (أَنِّی مَعَکم) را به کار می‌برد، در جای دیگر هم درباره همین شخص عبارت (فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ لَعَنَّاهُم) را به کار می‌برد.

خداوند متعال با کسی که عهدشکنی می‌کند تعارف ندارد و چک سفید امضاء هم به کسی نداده است. بنابراین تکلیف بر روی ما سایه افکنده است.

اینکه گویی این کنم یا آن کنم

این دلیل اختیار است ای صنم

بنابراین ما نمی‌توانیم کسانی که از اختیارشان سوءاستفاده کردند را مشمول آیه بدانیم. همچنین در تفسیر آیه شریفه:

(وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ)

انبیاء را بنا حق کشتند.

سوره آل عمران (3): آیه 181

عرض کردیم که خداوند متعال اولاد آن‌ها را به خاطر اینکه اجدادشان پیامبران را کشته بودند، لعنت کرده است.

در حال حاضر اگر کسی نسبت به قاتلین حضرت زهرا (سلام الله علیها) و کسانی که پدران و اجدادشان حضرت فاطمه زهرا و حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را به شهادت رساندند اظهار رضایت کند، طبق این آیه شریفه می‌توان گفت که اینها قاتلین حضرت سیدالشهداء هستند. زیرا این افراد به فعل اجداد یا موالیشان که امام حسین (علیه السلام) را در کربلا به شهادت رساندند، رضایت دادند و راضی هستند.

«علوش» که یکی از فرماندهان جبهه النصرة بود و می‌خواستند او را به عنوان رئیس جمهور اعلام کنند، اما کشته شد رسماً اعلام کرد که اگر ما در کربلا بودیم قطعاً در سپاه عمر سعد بودیم، زیرا امام حسین در برابر حاکم وقت قیام کرده بود!!

در اینجا قطعاً می‌توان گفت آقای «علوش» قاتل امام حسین (علیه السلام) است، زیرا به عمل قاتلین امام حسین (علیه السلام) اظهار رضایت می‌کند.

بحث بعدی ما این است که مراد از سبقت چیست؟! آیا مراد از (وَ السَّابِقُونَ) سبقت در هجرت است یا سبقت در نصرت یا عبادت یا اسلام است؟!

در حقیقت کلمه (وَ السَّابِقُونَ) به صورت مبهم آمده است. شما بفرمایید اصلاً مراد از (وَ السَّابِقُونَ) چه چیزی است و دلیل آن را هم ذکر کنید. زمانی که این مسئله مبهم شد؛ استدلال به آن هم باطل خواهد شد. «اذا جاء الاحتمال، بطل الاستدلال».

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها