2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
اجتهاد صحابه؛ در مقابل نص فرمایش پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) (2)
کد مطلب: ١٠٨٦٢ تاریخ انتشار: ٢٥ اسفند ١٣٩٥ - ١٩:٢٧ تعداد بازدید: 2065
خارج کلام مقارن » عمومي
اجتهاد صحابه؛ در مقابل نص فرمایش پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) (2)

جلسه شصت و پنجم 95/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه شصت و پنجم 95/12/22

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله

ما دیروز روایتی را خواندیم که امام باقر (علیه السلام) درباره افرادی که نماز را در حال تمام، قصر می‌خوانند و یا در جایی که باید افطار کنند روزه می‌گیرند؛ «الْعُصَاة» تعبیر کرده است و در ادامه می‌فرماید: آن‌ها «الْعُصَاة» هستند و ما فرزندان و نوه‌های آن‌ها را تا امروز می‌شناسیم.

«سَمَّى رَسُولُ اللَّهِ قَوْماً صَامُوا حِينَ أَفْطَرَ وَ قَصَّرَ عُصَاةً وَ قَالَ هُمُ الْعُصَاةُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ أَبْنَاءَهُمْ وَ أَبْنَاءَ أَبْنَائِهِمْ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا»

الکافی (ط - الإسلامیه)؛ ج 4، ص 128، ح6

عرض کردیم که این روایت در منابع اهل سنت هم آمده است و حضرت نسبت به این افراد فرمودند:

«إِنَّ بَعْضَ الناس قد صَامَ فقال أُولَئِک الْعُصَاةُ أُولَئِک الْعُصَاةُ»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 785، ح 1114

یکی از دوستان گفتند که آقایان اهل سنت در رابطه با این روایت چه آوردند که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به صراحت در مورد صحابه عبارت «أُولَئِک الْعُصَاةُ» را به کار می‌برند؟! چه توجیهی دارند؟!

این روایت نص صریح صحیح مسلم هست و عصیان کردن هم به معنای مرتکب گناه شدن و خلاف شرع کردن است و این هم مخالف «عدالت» است. عزیزان دقت کنند که در این زمینه سه نکته وجود دارد و عزیزان باید به این سه نکته دقت کنند؛

نکته اول این است که تعدادی از بزرگانشان به صراحت آورده‌اند که چون آن‌ها با دستور پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) مخالفت کردند، رسول گرامی اسلام در مورد آن‌ها عبارت «أُولَئِک الْعُصَاةُ» را به کار بردند.

این مسئله هیچ ارتباطی به روزه گرفتن یا روزه نگرفتن نداشته است، زیرا اهل سنت روزه گرفتن در سفر را هم جایز می‌دانند و معتقدند که هم می‌توان روزه گرفت و هم می‌توان روزه نگرفت!

جدایی از اهلبیت (علیهم السلام) کاری می‌کند که هم نماز را شکسته و هم تمام بخوانند. در مورد روزه هم همینطور. امام باقر (علیه السلام) خطاب به این افراد فرمودند:

« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: مَنْ صَلَّى أَرْبَعاً فِي السَّفَرِ فَأَنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُ بَرِي‏ءٌ، »

پیغمبر فرمود من برائت می‌جویم به خدا از کسی که در سفر نماز را تمام می‌خواند.

هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام‏؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏؛ ج3، ص 421؛ ح103

دسته دیگری از علمای اهل سنت توجیه کردند که «أُولَئِک الْعُصَاةُ» به خاطر این بود که تعدادی بودند که روزه برایشان ضرر داشته است. رسول گرامی اسلام فرمودند: به دلیل اینکه روزه برای شما ضرر دارد، شما روزه نگیرید و مخالفتی هم در کار نبود!!

حالا من نمی‌دانم مسئله ضرر داشتن به بدن و «أُولَئِک الْعُصَاةُ» به چه معناست. در این صورت رسول گرامی اسلام باید می‌فرمودند: به دلیل اینکه روزه برای شما ضرر دارد، روزه خود را افطار کنید یا روزه برای شما مضر است.

این ادعا پذیرفته نیست، زیرا اشاره به اینکه روزه برای شما ضرر دارد در این روایت وارد نشده است.

دسته دیگری از علمای اهل سنت در توجیه این روایت ادعا کرده‌اند که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایت دیگری فرموده است:

«لیس مِنَ الْبِرِّ الصِّیامُ فی السَّفَرِ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 5، ص434، ح23730

این مثل آن راوی است که از قبیله طی بود ظاهراً که کلمه «ام» را «إل» به کار می‌برد و سؤال کرد:

«هل من امبر امصیام فی امسفر»

و حضرت در جواب فرمودند:

«لیس من امبر امصیام فی السفر»

آن‌ها این دلیل را آوردند و گفتند که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عبارت: «لیس مِنَ الْبِرِّ الصِّیامُ فی السَّفَرِ» را به کار برده است و این نشانگر این است که «أُولَئِک الْعُصَاةُ» به معنای این است که روزه گرفتن برای شما ضرر دارد. حال ما نمی‌دانیم که از چه زمانی کلمه عصیان معادل ضرر داشتن به کار برده می‌شود!!

اضافه بر اینکه:

«لیس من امبر امصیام فی السفر»

یا:

«لیس مِنَ الْبِرِّ الصِّیامُ فی السَّفَرِ»

مربوط به قضیه غزوه تبوک است، درحالی‌که «أُولَئِک الْعُصَاةُ» مربوط به قضیه فتح مکه است و اصلاً ارتباطی به هم ندارد. واقعاً آدم نمی‌داند جواب این افراد را چه بدهد.

اگر شترچران بیابان‌های ریاض این حرف را بزند انسان گلایه نمی‌کند و می‌داند که این افراد نمی‌فهمیدند، اما این افراد برای توجیه این کار به هر کاری دست می‌زنند تا به نوعی قضیه را توجیه کنند. حال نمی‌دانیم فردای قیامت چه جوابی دارند!؟

دسته دیگری هم آمدند مطلب زیبایی به کار بردند و گفتند: اصلاً قضیه «أُولَئِک الْعُصَاةُ» روایت دیگری دارد و قضیه آن این است که پیغمبر اکرم در سفر به ابوبکر و عمر فرمودند: بیایید غذا بخورید، اما آن‌ها گفتند که ما روزه هستیم. رسول خدا (به صحابه) فرمودند:

«أرحِلُوا لصاحبیکم، إعملوا لصاحبیکم»

برويد براي دو همراهتان ، براي آن دو كار كنيد.

عمدة القاری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: بدر الدین محمود بن أحمد العینی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 11، ص 47، ح 5491

این روایت قرینه این است که اصلاً «أُولَئِک الْعُصَاةُ» مصداق خاصی داشته است و این آقایان این قضایا را مخفی می‌کنند. وقتی که انسان این روایات را کنار هم قرار می‌دهد، بسیاری از حقایق روشن می‌شود.

عزیزان دقت کنند «ابن خزیمه» که متوفای 311 هجری است و تقریباً معاصر «نسائی» و «ابن ماجه» و «ترمذی» است، می‌گوید:

«أن النبی إنما سماهم عصاة إذ أمرهم بالإفطار وصاموا ومن أمر بفعل وإن کان الفعل مباحا فرضاً واجبا فترک ما أمر به من المباح جاز أن یسمی عاصیا»

صحیح ابن خزیمة، اسم المؤلف: محمد بن إسحاق بن خزیمة أبو بکر السلمی النیسابوری، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1390 - 1970، تحقیق: د. محمد مصطفی الأعظمی، ج 3، ص 256، باب 97

می گوید اگرچه کار مباح هم باشد و کسی بخواهد مخالفت کند، آنجا این شخص عاصی است. حال این فعلی که مخالفت کرده است مباح باشد، فرض باشد، واجب باشد، فرقی نمی‌کند. حال این مسئله هم روشن نیست که چطور مخالفت امر مباح به عصیان تبدیل شده است و این مسئله هم نکته‌ای است.

پرسش:

پیغمبر اکرم که امر فرمودند حتماً یک حکم شرعی در آن بوده است.

پاسخ:

بله قرآن هم می فرماید:

(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)

و هرگز از روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید آنچه می‌گوید به جز وحی‌ای که به وی می‌شود نمی‌باشد.

سوره نجم (53): آیات 3 و 4

تا اینکه از عایشه نقل می‌کند که پیغمبر اکرم در بعضی از امور رخصت داده است:

«رَخَّصَ رسول اللَّهِ فی بَعْضِ الأَمْرِ فَرَغِبَ عنه رِجَالٌ»

اگر کلمه «رَغِبَ» با «عن» متعدی شود، به معنای اعراض است و اگر با «من» متعدی شود، به معنای تمایل داشتن است.

«فقال ما بَالُ رِجَالٍ آمُرُهُمْ بِالأَمْرِ یرْغَبُونَ عنه والله إنی لأَعْلَمُهُمْ بِاللَّهِ عز وجل وَأَشَدُّهُمْ له خَشْیةً»

بعضی از این مردان را چه شده است. من به این افراد دستور می‌دهم و از دستور من سرپیچی می‌کنند. به خدا سوگند من اعلم این افراد به خدا هستم و بیشتر از همه از خدا می‌ترسم.

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 6، ص 181، ح 25521

بسیار عبارت زیبایی است. حرف رسول گرامی اسلام این است كه من به این افراد دستور می‌دهم که روزه خود را افطار کنید، اما ادعا می‌کنند که ما می‌ترسیم اگر روزه خود را افطار کنیم گرفتار عذاب شویم. به عبارت دیگر این افراد کاسه داغ‌تر از آش هستند.

همچنین «ابن حبان» متوفای 354 هجری در کتاب «صحیح» خود از «ابو حاتم رازی» نقل می‌کند و می‌گوید:

«أُولَئِک الْعُصَاةُ إِنَّمَا أَطْلَقَ عَلَیهِمْ هَذِهِ اللَّفْظَةَ بِتَرْکهِمُ الأَمْرَ الَّذِی أَمَرَهُمْ بِهِ وَهُوَ الإِفْطَارُ لا أَنَّهُمْ صَارُوا عُصَاةً بِصَوْمِهِمْ فِی السَّفَرِ»

اولئک العصاة به معنای روزه در سفر نبوده است، بلکه به خاطر این بوده است که پیغمبر اکرم دستور داد شما افطار کنید، اما آن‌ها افطار نکردند.

صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1414 - 1993، الطبعة: الثانیة، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ج 8، ص 318، ح 3549

در اصل قضیه هیچ فرقی ندارد. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به این افراد فرمودند که افطار کنید، اما آن‌ها با رسول گرامی اسلام مخالفت کردند و به روزه خود ادامه دادند.

پرسش:

استاد اگر روزه باشند که گناه صغیره محسوب می‌شود، اما مخالفت با رسول گرامی اسلام گناه کبیره محسوب می‌شود. فعل کبیره هم با امر همخوانی ندارد، از این حیث به نفع ما می‌شود.

پاسخ:

مشاهده کنید که می‌گوید:

«بِتَرْکهِمُ الأَمْرَ الَّذِی أَمَرَهُمْ بِهِ وَهُوَ الإِفْطَارُ»

پیغمبر اکرم به این افراد فرمودند که افطار کنید، اما این افراد مخالفت کردند. مخالفت کردن این افراد به معنای این است که به روزه خود ادامه دادند.

نتیجه متعلق امر پیغمبر اکرم و متعلق اراده صحابه یک چیز است و آن به معنای روزه گرفتن است. پیغمبر اکرم می‌فرماید: افطار کنید، اما این افراد اراده می‌کنند تا روزه خود را ادامه بدهند.

بنابراین به قول فرمایش شما این افراد با دستور پیغمبر اکرم مخالفت کردند، ولو اینکه روزه گرفتند مباح بوده است. تنها توجیه این مسئله این است که روزه گرفتن مباح بوده است و پیغمبر اکرم به جهت مباح بودن «أُولَئِک الْعُصَاةُ» نفرموده‌اند، بلکه به دلیل اینکه با دستور پیغمبر اکرم مخالفت کردند آن حضرت «أُولَئِک الْعُصَاةُ» را به کار بردند.

همچنین «محمد بن اسماعیل صنعانی» می‌گوید:

«أولئک العصاة إنما هو لمخالفتهم لأمره بالإفطار وقد تعین علیهم»

سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحکام، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل الصنعانی الأمیر، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1379، الطبعة: الرابعة، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ج 2، ص 161، باب کتاب الصیام

می گوید در اینجا امر، امر تعیینی بوده است و پیغمبر اکرم تعیینا فرمودند: شما افطار کنید. «شوکانی» هم می‌گوید:

«إنَّمَا نَسَبَهُمْ إلَی الْعِصْیانِ لِأَنَّهُ عَزَمَ علیهم فَخَالَفُوا»

نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، اسم المؤلف: محمد بن علی بن محمد الشوکانی، دار النشر: دار الجیل - بیروت – 1973، ج 4، ص 306، بَابُ الْفِطْرِ وَالصَّوْمِ فی السَّفَرِ

می گوید که پیغمبر اکرم مردم را به این کار امر کرده بود، اما آن‌ها مخالفت کردند. آقای «نووی» این مسئله را توجیه کرده است و می‌گوید:

«وهذا محمول علی من تضرر بالصوم»

«نووی» ادعا می‌کند که ما «أُولَئِک الْعُصَاةُ» را به زمانی حمل می‌کنیم که روزه برایشان ضرر داشته باشد، که در این صورت اشکالی ندارد. این دسته افرادی که با دستور پیغمبر اکرم مخالفت کردند و رسول گرامی اسلام در مورد آن‌ها «أُولَئِک الْعُصَاةُ» فرمودند، به این دلیل بود که روزه گرفتن برای این افراد ضرر داشته است!! کسانی که روزه برایشان ضرر نداشته باشد و روزه بگیرند، «أُولَئِک الْعُصَاةُ» نیستند و «اولئک العدول» هستند!!

بعد می گوید:

«أو أنهم أمروا بالفطر أمرا جازما لمصلحة بیان جوازه فخالفوا الواجب»

آن‌ها دستور داشتند که حتماً افطار کنند برای مصلحتی که داشت ولی آنها با واجب مخالفت کردند.

«وعلی التقدیرین لا یکون الصائم الیوم فی السفر عاصیا اذا لم یتضرر به»

در هر دو صورت اگر ضرر نداشته باشد قطعاً روزه در سفر موجب عصیان نخواهد شد.

جالب اینجاست که می‌گوید:

«ویؤید التأویل الأول قوله فی الروایة الثانیة إن الناس قد شق علیهم الصیام»

تأویل اول مورد تأیید است چرا که در روایت بعدی بیان شده است که روزه‌گرفتن برای مردم مشقت‌آور بوده است.

«کان رسول الله فی سفر فرأی رجلا قد اجتمع علیه الناس وقد ظلل علیه»

رسول الله در سفر بودند و مردم جمع شدند و برای مردی سایه‌بانی درست کردند.

«فقال ماله»

پیغمبر اکرم فرمودند: چه شده است؟!

«قالوا رجل صائم»

مردم گفتند: این شخص روزه گرفته است و به جهت اینکه هوا گرم بوده او بیحال شده است.

«فقال رسول الله لیس من البر أن تصوموا فی السفر»

رسول الله فرمودند: خوب نیست که انسان در سفر روزه بگیرد.

«معناه اذا شق علیکم وخفتم الضرر»

معنایش این است که در مشقت و خوف ضرر، باید روزه را بخورید.

«وسیاق الحدیث یقتضی هذا التأویل وهذه الروایة مبینة للروایات المطلقة لیس من آلبر الصیام فی السفر ومعنی الجمیع فیمن تضرر بالصوم»

صحیح مسلم بشرح النووی، اسم المؤلف: أبو زکریا یحیی بن شرف بن مری النووی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانیة، ج 7، ص 232، باب جواز الصوم والفطر فی شهر رمضان للمسافر فی غیر معصیة

پرسش:

آیا اهل سنت روایتی هم دارند که پیغمبر اکرم در مسافرت روزه گرفته باشند؟!

پاسخ:

خیر؛ من چنین روایتی را ندیدم. البته روایاتی جعلی در این باره بیان شده است. در روایتی وارد شده است که از پیغمبر اکرم سؤال کردند: ما می‌توانیم در سفر روزه بگیریم؟! پیغمبر اکرم فرمودند: بله می‌توانید. سپس از ایشان سؤال کردند: می‌توانیم روزه خود را افطار کنیم؟! پیغمبر اکرم فرمودند: بله می‌توانید؛ برای شما رخصتی است.

جواب ما به آقای «نووی» این است:

«انّ قول النبی لیس من البر الصیام فی السفر کان فی غزوة تبوک»

این مسئله و روایت پیغمبر، در غزوه تبوک بوده است.

«و فیها مشقات و مشاکل»

غزوه تبوک از سخت‌ترین و پرمشقت‌ترین غزوه‌ها بوده است.

مردم در این غزوه هر چهار نفر یک خرما را در دهان خود می‌گذاشتند و آب و شیرینی خرما را می‌مکیدند تا بتوانند شب را به روز و روز را به شب برسانند. غزوه تبوک در بدترین و گرم‌ترین زمان سال بوده است و وضع مسلمانان در بدترین موقعیت بوده است.

«و أما قوله «أُولَئِک الْعُصَاةُ» صدر فی سنة الثامنة فی فتح مکة»

اینکه پیغمبر اکرم فرمودند این افراد عصیان کردند، در سال هشتم و سال فتح مکه صورت گرفته است.

همان‌طور که «امام شافعی» متوفای 204 هجری از «جابر بن عبدالله انصاری» نقل می‌کند و می‌گوید:

«کنا مع رسول الله زمان غزوة تبوک ورسول الله یسیر بعد أن أضحی إذا هو بجماعة فی ظل شجرة فقال من هذه الجماعة قالوا رجل صائم أجهده الصوم أو کلمة نحوها»

این روایت کاملاً واضح و روشن است؛ در این روایت وارد شده است که مردم در جایی جمع شدند و هنگامی که رسول گرامی اسلام علت را جویا شد، مردم گفتند: این شخص روزه گرفته و بی‌حال شده است. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام فرمودند:

«لیس من آلبر أن تصوموا فی السفر»

اختلاف الحدیث، اسم المؤلف: محمد بن إدریس أبو عبدالله الشافعی، دار النشر: مؤسسة الکتب الثقافیة - بیروت - 1405 - 1985، الطبعة: الأولی، تحقیق: عامر أحمد حیدر، ج 1، ص 492، باب الفطر والصوم فی السفر

آقای «نووی»! این مسئله چه ارتباطی به قضیه دارد؟! شما به عنوان فقیه الأمة هستید؛ تا چه اندازه ناجوانمردانه، نادرست و ناشایست توجیه می‌کنید؟!

قضیه‌ای که مربوط به جنگ تبوک و سال آخر عمر رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است را به دو سال قبل بر مي‌گردانید.

حال اگر این مسئله برعکس بود، باز هم جا داشت؛ اما «أُولَئِک الْعُصَاةُ» با «لیس من البر أن تصوموا فی السفر» دو سال با هم فاصله دارد. «أُولَئِک الْعُصَاةُ» مقدم بر «لیس من البر أن تصوموا فی السفر» است. اگر قبلاً «لیس من البر» و بعد از آن «أُولَئِک الْعُصَاةُ» بود، شما می‌توانید این مسئله را به آن حمل کنید.

بر فرض مثال اگر مقیدی ده سال قبل بوده است و مطلقی دیگری ده سال بعد آمده است، در اینجا همان تأخیر از وقت بیان حاجت لازم می‌آید و از نظر انسان‌های حکیم ذکر این مسئله قبیح است. و رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) احکم الحکماء هستند.

این روایت همچنین در کتاب «معرفة السنن و الآثار» اثر «احمد بن حسین بیهقی» وارد شده است. شاید کسی بگوید که ماجرایی که در غزوه تبوک بوده است صحیح نیست، اما آقایان بر صحت اين روايت اتفاق نظر دارند.

همچنین آقای «ابن حجر عسقلانی» طبق این روایت فتوا داده است و می‌گوید:

«کنا مع النبی صلی اللَّهُ علیه وسلم زَمَانَ غَزْوَةِ تَبُوک فَمَرَّ بِرَجُلٍ فی ظِلِّ شَجَرَةٍ یرَشُّ الْمَاءُ علیه فقال ما بَالُ هذا فَقَالُوا صَائِمٌ فقال لیس من الْبِرِّ الصِّیامُ فی السَّفَرِ»

و در نهایت می‌گوید:

«متفق علی اصله»

این روایت کاملاً متفق علیه است.

تلخیص الحبیر فی أحادیث الرافعی الکبیر، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی، دار النشر:- المدینة المنورة - 1384 - 1964، تحقیق: السید عبدالله هاشم الیمانی المدنی، ج 2، ص 204، ح 916

طبق قول آقای «عسقلانی» این روایت متفقٌ علیه است و هیچ شکی در صحت روایت نیست. همچنین آقای «مبارکفوری» می‌گوید:

«أولئک العصاة محمول علی من تضرر بالصوم وشق علیه»

تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، اسم المؤلف: محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم المبارکفوری أبو العلا، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 3، ص 326، باب ما جاء فی کراهیة الصوم فی السفر

همچنین آقای «عینی» می‌گوید:

«فإن قلت: کیف صام بعض الصحابة؟ بل أفضلهم وهو أبو بکر وعمر رضی الله تعالی عنهما»

چطور می‌گویند: بعضی از صحابه روزه داشتند؟ در حالی که افضل صحابه از جمله ابوبکر و عمر بودند.

«علی ما فی حدیث أبی هریرة الذی رواه النسائی من روایة الأوزاعی عن یحیی عن أبی سلمة عنه»

سپس می‌گوید:

قال: (أتی النبی، بطعام بمر الظهران فقال لأبی بکر وعمر: أدنیا فکلا»

رسول گرامی اسلام نزدیک ظهران به ابوبکر و عمر فرمودند: بیایید و افطار کنید.

«أُولَئِک الْعُصَاةُ» هم نزدیک ظهران است و در حقیقت چهار میلی مدینه و دو میل مانده به مکه است و این روایت هم متعلق به آن منطقه است.

«فقالا: إنا صائمان»

آن‌ها گفتند: ما روزه هستیم.

«قال: أرحِلُوا لصاحبیکم، إعملوا لصاحبیکم)»

«انتهی. بعد أمره لهم بالإفطار. قلت: لیس فی حدیث جابر أنه أمرهم بالإفطار»

جالب اینجاست که در نهایت می‌گوید:

«فإنهما فهما أن فطره کان ترخصا ورفقا بهم»

آقای ابوبکر و عمر احساس کردند که وقتی پیغمبر اکرم می‌گوید روزه بگیرید، در حقیقت رخصتی برای آن‌ها است.

«وظنا أن بهما قوة علی الصیام»

آن‌ها احساس کردند می‌توانند روزه بگیرند.

ابوبکر و عمر روی این جهت با دستور پیغمبر اکرم مخالفت کردند. پیغمبر اکرم نفرمودند به چون شما می‌توانید اشکالی ندارد، بلکه فرمودند:

«أرحِلُوا لصاحبیکم، إعملوا لصاحبیکم»

بروید برای همدیگر عمل کنید و از همدیگر هم اجر بگیرید.

معنای این فرمایش رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) این است که عمل شما برای خدا نیست.

«فأراد النبی، والله أعلم حسم ذلک لئلا یقتدی بهما أحد»

خداوند آگاه است که پیغمبر اکرم به ابوبکر و عمر دستور دادند که روزه خود را افطار کنند، به دلیل اینکه بعدها تعدادی از مسلمانان به ابوبکر و عمر اقتدا نکنند و در سفر روزه بگیرند.

عمدة القاری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: بدر الدین محمود بن أحمد العینی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 11، ص 47، ح 5491

در اینجا قضیه خیلی روشن است و دارد منجر به آبروریزی می‌شود. ای کاش «نووی» این عبارت را بیان نمی‌کرد!! البته بنده مشابه این روایت را از کتاب «مسند احمد بن حنبل» هم آوردم؛

«أُتِی النبی بِطَعَامٍ بِمَرِّ الظَّهْرَانِ فقال لأبی بَکرٍ وَعُمَرَ أدنیا فَکلاَ قَالاَ انا صَائِمَانِ قال ارْحَلُوا لِصَاحِبَیکمُ اعْمَلُوا لِصَاحِبَیکمْ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 2، ص 336، ح 8417

این روایت همچنین در کتاب «سنن نسائی» جلد 4 صفحه 178 و همچنین «سنن بیهقی» جلد 4 صفحه 246 وارد شده است. جالب این است که «ألبانی» هم می‌گوید که روایت صحیح است. من باور نمی‌کردم که این روایت صحیح باشد و یقین داشتم که این روایت را به هر قيمتي که شده تضعیف می‌کنند.

اگر چنین باشد خیلی کار خراب می‌شود، زیرا از آن طرف «أُولَئِک الْعُصَاةُ» و از این طرف اسم ابوبکر و عمر وارد شده است. همچنین وارد شده است که ماجرا در میان مکه و مدینه اتفاق افتاده است. کاملاً واضح و روشن است که فتح مکه در ماه رمضان اتفاق افتاده بود که مسلمانان حرکت کردند، نه در ماه‌های دیگر!! در این روایت وارد شده است که پیغمبر اکرم به ابوبکر و عمر فرمودند:

«أدنیا فَکلاَ قَالاَ انا صَائِمَانِ قال ارْحَلُوا لِصَاحِبَیکمُ اعْمَلُوا لِصَاحِبَیکمْ»

آقای «ألبانی» در کتاب «سلسلة الأحادیث الصحیحة» حدیث شماره 85 هم این روایت را آوردند. همچنین در کتاب «صحیح و ضعیف سنن نسائی» جلد 5 صفحه 408 حدیث شماره 2264 هم این روایت وارد شده است.

این آقایان خواستند این روایت را توجیه کنند، اما عاقبت کار به جایی رسید که «نووی» آنچه را که نباید اظهار می‌کرد اظهار کرد. از طرف دیگر آقای «ألبانی» در قرن چهاردهم یا قرن پانزدهم می‌گوید: این روایت صحیح است و از نظر سند هم هیچ مشکلی ندارد.

بنابراین این قضیه طوری است که هرچه بیشتر آن را مورد بررسی قرار بدهیم، اشکالات آن بیشتر برملا می‌شود.

پرسش:

ظاهراً نظر صحابه این بوده که پیغمبر اکرم از عصمت برخوردار نیست و اگر حرفی زده است و خدا هم آن را فرموده باشد ما به آن عمل می‌کنیم؛ در غیر این صورت عمل نمی‌کنیم. در میان این افراد این تفکر وجود داشته است و این‌طور هم به نظر می‌رسد. کما اینکه آخرین جمله‌ای که گفتند «حَسْبُنَا کتَابُ اللَّه» هم همین معنا را دارد.

پاسخ:

«حَسْبُنَا کتَابُ اللَّه» و همچنین در «حجة الوداع» که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به این افراد دستور داد از احرام بیرون بیایید، اما آن‌ها بیرون نیامدند و به پیغمبر اکرم جسارت کردند. آن‌ها بین خود می‌گفتند: پیغمبر اکرم به ما دستور داده است؛

«فَنَأْتِی عرَفَةَ تَقْطُرُ مَذَاکیرُنَا الْمَنِی»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 883، ح 1216

آن‌ها سپس با دست خود هم اشاره می‌کردند و به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جسارت می‌کردند. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) بعد از این ماجرا به منزل عایشه آمدند و او به ایشان عرض کرد:

«من أغضبک أغضبه الله»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 3، ص 233، ح باب فسخ الحج إلی العمرة

در روایتی وارد شده است که خود «عمر بن خطاب» بود از احرام بیرون نیامد و پیغمبر اکرم به ایشان فرمودند: تو هرگز به این سنت من عمل نخواهی کرد!! مشاهده کنید که بعضی روایات در لابه‌لای روایات دیگر وارد شده است که قضیه را روشن می‌کند.

متأسفانه بسیاری از احادیث به دست ما نرسیده است؛ زیرا یا به آتش کشیدند و نگذاشتند به دست ما برسد و یا زمانی که جمع آوری می‌کردند آن‌ها را جمع آوری نکرده‌اند.

«بخاری» می گوید که من صد هزار حدیث صحیح حفظ هستم؛ درحالی‌که از میان این صد هزار روایت تنها 2700 روایت را نقل کرده است. 97300 روایت کجاست که قضیه را روشن کند؟!

بنابراین مشاهده می‌کنید اولین کسی که از متعة الحج نهی می‌کند، شخص خلیفه دوم است. وقتی این روایات کنار هم چیده می‌شود معنا پیدا می‌کند؛ همچنان‌که وقتی آیات قرآن کریم کنار هم چیده می‌شود معنا پیدا می‌کند.

شاید دلیل اینکه بنی امیه احادیث را سوزاندند و نگذاشتند به دست ما برسد، به جهت این بود که در لابلای احادیث؛ صحابه این مطالب را نوشته بودند و این قضایا بوده است.

اگر این قضایا منتشر می‌شد، به هیج وجه برای صحابه‌ای که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به آنها مي فرمايند: «أُولَئِک الْعُصَاةُ» ، سازگار نیست که در رأس قدرت قرار بگیرد.

چگونه امکان دارد که پیغمبر اکرم در حق شخصی «أُولَئِک الْعُصَاةُ» بفرمایند و همین شخص در رأس قدرت و خلیفه رسول گرامی اسلام باشد. این مسئله خیلی بعید است!!

بنابراین این احادیث به جای اینکه مسئله را حل کنند، تنها صورت مسئله را پاک می‌کنند. خلاصه این مطالب هم نکته‌ای بود که باید آن را بیان می‌کردیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب