بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه پنجاه و نهم 95/11/19
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
در رابطه با حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تقریباً 8 شبهه وجود دارد، البته شبهه دیگری هم دیروز مطرح شد که با احتساب آن 9 شبهه مطرح شده است.
دوستان عزیز باید مقداری روی این شبهات کار کنند و همچنین کسانی که در ایام فاطمیه به تبلیغ میروند، باید روی این مسائل عنایت بیشتری داشته باشند. در حال حاضر در شبکههای مجازی و ماهوارهای مرتباً این شبهات مطرح میشود.
شبهه اول افسانه خواستگاری از دختر «ابوجهل» است که میگویند روایت «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی» به خاطر اقدام امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بوده است.
شبهه دوم انکار و توجیه هجوم به بیت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است که دیروز به آن اشاره کردیم.
شبهه سوم این است که شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) افسانه است و چنین واقعیتی وجود نداشته است.
شبهه چهارم این است که چرا با وجود حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیها)، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پشت در رفتند و این برخلاف غیرت عرب و مردانگی است.
ما سال گذشته این شبهات را مطرح کردیم و گفتیم: رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در منزل نشسته بودند و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) رفتند و در را باز کردند.
در روایت دیگری وارد شده است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در منزل نشسته بودند که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در زدند، در این حین عایشه پشت در رفت و در را باز کرد. همچنین در روایتی وارد شده است که «أم سلمه» در را باز کرد.
جوابهای نقضی فراوانی در مورد این شبهه وجود دارد، به علاوه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در حیاط بودند. زمانی که در زدند، امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و «زبیر» داخل اتاق بودند و حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در حیاط بود لذا پشت در رفت.
بر فرض هم اگر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) داخل خانه بودند و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پشت در رفتند، شاید به خاطر این باشد که این هجوم آورندگان از روی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) خجالت بکشند و برگردند. رفتن حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در آنجا باعث ایجاد درگیری میشد و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم حاضر به درگیری با این افراد نبودند.
پرسش:
با توجه به کوچک بودن خانه ها و به صورت حجره بودن، پس حیاط خانه کجا بوده است؟!
پاسخ:
خانه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) 240 متر بوده است. بحث حجرهها جداست. حجرهها به قول آقایان وهابی یک متر در دو متر بوده است، زمانی که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) میخواستند نماز بخوانند جا برای نماز خواندن نبود. مطالبی از این قبیل از قول عایشه نقل شده است. که مثلاً پیغمبر وقتی می خواست در نماز به سجده برود من پاهایم را دراز می کردم و پیغمبر می خواست به سجده برود پای من را ویشگون می گرفت تا من پاهایم را جمع کنم و او به سجده برود!!
البته اینها را ما نقل نکرده ایم. خود اهل سنت نقل کرده اند.
شبهه پنجم این است که میگویند: خانههای مدینه در ورودی نداشت، اصلاً منزل حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در نداشت. ما این شبهه را با استفاده از آیات قرآن کریم پاسخ دادیم. قرآن کریم میفرماید: افرادی که میتوانند بدون اجازه از اموال و خوراک منزل استفاده کنند، کسانی هستند که کلید منزل شما در دست آنها قرار دارد.
شبهه ششم این است که میگویند: چرا علی بن أبی طالب از همسر خود دفاع نکرد؟! ما این شبهه را به طور مفصل پاسخ دادیم.
شبهه هفتم این است که میگویند: کلمه شهادت بدعت است. در سال 1371 عدهای از کارشناسان و محققان جمهوری اسلامی مستقر در مجلس شورای اسلامی بعد از 1400 سال تحقیق و بررسی ناگهان به راز مهمی پی بردند.
راز مهم این بود که دختر رسول گرامی پیامبر اسلام حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فوت ننموده است، بلکه شهید شده است. سپس نمایندگان – که خدا از آنها نگذرد – اعلام کردند از این پس در تقویمها به جای «وفات»، «شهادت» بنویسند!!
جا دارد نکتهای را در اینجا خدمت بزرگواران عرض کنم. در تقویم سال 1368 وارد شده است که شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بنابر 75 روز، در تقویم سال 1365 کلمه شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وارد شده است.
همچنین در تقویم سال 1366 هم شهادت حضرت فاطمه زهرا وارد شده است. در تقویم سال 1367 و در تقویم سال 1372 نیز واژه «شهادت حضرت فاطمه زهرا» وارد شده است.
حداقل ما چند سال قبل از این قضایا را درآوردیم که آنها شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را در تقویمها ذکر کردهاند.
بنده به خاطر دارم قبل از انقلاب در تقویمهای بزرگی که کسوف و خسوف را در آن ذکر میکردند، کاملاً واژه شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را در آن ذکر میکردند.
همچنین شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در تقویمهای کوچک جیبی هم ذکر شده بود. این مسئله ارتباطی به این قضایا ندارد؛ علاوه بر این روایات صریح و صحیحی از امام صادق (علیه السلام) داریم که میفرمایند:
« إِنَّ فَاطِمَةَ صِدِّيقَةٌ شَهِيدَة»
روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، نویسنده: مجلسی، محمدتقی، محقق / مصحح: موسوی کرمانی، حسین و اشتهاردی علی پناه، ج 5، ص 342
روایت دیگری در این زمینه از امام کاظم (علیه السلام) وارد شده است. حضرت فرمودند:
«إنّ فاطمة صدّیقة شهیدة»
شرح فروع الکافی، نویسنده: مازندرانی، محمد هادی بن محمد صالح، محقق / مصحح: محمودی، محمدجواد و درایتی، محمد حسین، ج 2، ص 83، باب الحائض تقضی الصوم و لا تقضی الصلاة
امام کاظم (علیه السلام) در سال 148 هجری به امامت رسیده است و در سال 183 هجری به شهادت رسیده است. یعنی آن حضرت در قرن دوم هجری میفرمایند:
«إنّ فاطمة صدّیقة شهیدة»
شبهه هشتم شبههای است که امروزه وهابیت مانور زیادی روی آن میدهند. اگر بتوانیم امروز چند دقیقه روی این شبهه توضیح بدهیم، قضیه روشن خواهد شد.
شبهه مطرح شده ماجرای خواستگاری امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از دختر «ابوجهل» است که «ابن تیمیه» میگوید: "این حدیث «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی» مربوط به خواستگاری امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از دختر ابوجهل بوده است"!!
در اینجا چند مسئله وجود دارد؛ اولاً در کتاب «صحیح بخاری» روایتی وارد شده است که میگوید:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قال فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1361، ح 3510
اصلاً به هیچ وجه من الوجوه قضیه خواستگاری در اینجا مطرح نشده است. همچنین در روایت دیگری در این کتاب وارد شده است که میگوید:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قال فَاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1374، ح 3556
همچنین در کتاب «صحیح مسلم» هم روایتی به همین شکل وارد شده است و مسئله مطرح شده است. در روایت دیگری وارد شده است:
«قال رسول الله لفاطمة إن الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 167، ح 4730
سند این روایت از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است و دهها نفر غیر از «حاکم نیشابوری» این روایت را تصحیح کردند.
آنچه در اینجا مهم است، چند مسئله است. راوی که قضیه خواستگاری را نقل میکند «مسور بن مخرمه» است.
«وکان مولده بعد الهجرة بسنتین»
الإصابة فی تمییز الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 6، ص 119، ح 7999
این شخص در سال دوم هجرت به دنیا آمده است. «توفیق أبو علم» از اساتید دانشگاه الأزهر میگوید: ماجرای خواستگاری در سال دوم هجری و قبل از ولادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده است.
بنابراین در آن زمان «مسور» یا اصلاً به دنیا نیامده بود و یا اگر هم به دنیا آمده بود، کودک خردسالی بوده است. ما نمیدانیم که این شخص چطور پریده و به مسجد رفته و مشاهده کرده که پیغمبر اکرم بالای منبر خطبه میخواند و ماجرای خواستگاری را بیان میکند.
این مسائل قبل از اینکه توهین به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) باشد، توهین به رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) است.
پرسش:
آیا تمام آن روایات یک طریق دارد؟
پاسخ:
بله تماماً یک طریق دارد؛ ما غیر از «مسور» در هیچ منبعی این روایت را ندیدیم.
بنابراین این مسئله در حقیقت توهین به رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) است. زمانی که «أم فضل» به «مأمون» میگوید که امام جواد (علیه السلام) میخواهد زن بگیرد، نگذار این کار را انجام دهد.
«مأمون» در جواب او میگوید: من تو را به امام جواد (علیه السلام) دادم تا یک رابطه سببی با هم داشته باشیم؛ تو را ندادم که بیاییم حلال خدا را حرام کنیم. نستجیر بالله رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) به اندازه مأمون هم توجه نداشتند؟!
به علاوه همین شخصی که این قضیه را نقل کرده است، میگوید: در اواخر عمر پیغمبر اکرم مردم مسجدی در مدینه میساختند. مردم میآمدند و من هم بچه بودم. سنگی را حمل میکردم تا برای ساختن مسجد ببرم.
میگوید: من لنگی به خود بسته بودم، ناگهان لنگ من کنار رفت. و آنچه نباید هویدا میشد، هویدا شد!! در این حال رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:
«ارْجِعْ إلی ثَوْبِک فَخُذْهُ ولا تَمْشُوا عُرَاةً»
برگرد و لباست را بپوش، اینطور عریان جلوی مردم نباش.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 268، ح 341
این شخص اینقدر شعور ندارد که بفهمد نباید جلوی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و صحابه اینطور عریان راه برود. این شخص با این اوصاف برای ما نقل حدیث میکند!!
بنابراین این مسئله اولاً خلاف قرآن کریم است. و ثانیاً اصلاً امکان خواستگاری وجود نداشت، زیرا دختر «ابوجهل» در سال هشتم هجرت مسلمان شده است. او در سال دوم هجرت کافر بوده است و طبق فرموده قرآن کریم ازدواج با کافر هم حرام است.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به جای اینکه بگوید: "یا علی! دختر من را طلاق بده بعد دختر «ابوجهل» را بگیر"، باید میگفت: یا علی! ازدواج با مشرکین حرام است، زیرا قرآن کریم میفرماید:
(وَ لا تَنْکحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّی یؤْمِن)
با زنان مشرک ازدواج مکنید تا ایمان آورند.
سوره بقره (2): آیه 221
لذا احتیاجی به اینکه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بالای منبر بروند و عصبانی شوند وجود نداشت.
بعد از اینکه دختر «ابوجهل» مسلمان شد، با «عتاب بن أسيّد» که از طرف پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از فتح مکه، حاکم مکه شد ازدواج کرد.
اما در مورد اینکه این مسئله در روایات شیعه هم آمده است یا نه، دقت کنید در کتاب «علل الشرایع» وارد شده است:
«جَاءَ شَقِی مِنَ الْأَشْقِیاءِ إِلَی فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لَهَا أَ مَا عَلِمْتِ أَنَّ عَلِیاً قَدْ خَطَبَ بِنْتَ أَبِی جَهْل»
سپس حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نزد رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) آمدند و ماجرا را با پدر بزرگوارشان در میان گذاشتند. سپس پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) سؤال کردند:
«یا عَلِی أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهَا فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ وَ مَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی کانَ کمَنْ آذَاهَا فِی حَیاتِی وَ مَنْ آذَاهَا فِی حَیاتِی کانَ کمَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی قَال»
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند:
«بَلَی یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَمَا دَعَاک إِلَی مَا صَنَعْت»
چه چیزی باعث شد که چنین فرمایشی بفرمایید؟
«فَقَالَ عَلِی وَ الَّذِی بَعَثَک بِالْحَقِّ نَبِیاً مَا کانَ مِنِّی مِمَّا بَلَغَهَا شَیءٌ وَ لَا حَدَّثَتْ بِهَا نَفْسِی»
امیرالمؤمنین فرمودند: اصلاً چنین قضیهای حتی از ذهن من هم نگذشته است.
علل الشرائع، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ج 1، ص 185، ح 2
مشاهده کنید که مسئله کاملاً مشخص است. البته سند روایت ضعیف است، راوی اول «علی بن احمد بن محمد» است که مجهول است. فرمایش آقای خوئی (رضوان الله تعالی علیه) این است که این شخص مجهول است.
راوی بعدی «احمد بن محمد بن یحیی» است که باز هم مجهول است. آقای «خوئی» در مورد او میگوید:
«فالمتحصل مما ذکرناه: أن الرجل مجهول، کما صرح به جمع: منهم صاحب المدارک»
معجم رجال الحدیث، نویسنده: السید الخوئی، ج 3، ص 122، ح 932
به علاوه روایت مرفوع است. زیرا در اینجا وارد شده است:
«رواه عن الصادق بواسطتین مع انه یروی عنه بخمس وسائط»
علی بن أحمد در تمام سندهای ما از امام صادق با پنج واسطه نقل میکند.
ولی در اینجا با دو واسطه نقل کرده است، بنابراین مشخص است که سه واسطه در اینجا کاملاً افتاده است!
با چشم پوشی از ضعف سند؛ خود «شیخ صدوق» در کتاب «أمالی» روایتی آورده است که کاملاً با این روایت در تناقض است. راوی میگوید به امام صادق (علیه السلام) گفتم:
«یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ النَّاسَ ینْسُبُونَنَا إِلَی عَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ قَدْ ضَاقَتْ بِذَلِک صُدُورُنَا»
سپس ایشان میگوید: قضیه چی بوده است؟! او در جواب میگوید: مردم نسبت به بعضی از انبیاء تهمت میزنند. از جمله نستجیر بالله در مورد حضرت یوسف میگویند: مرتکب زنا شده است. همچنین در مورد دیگر انبیاء از جمله حضرت ایوب هم مطالبی بیان میکند.
امام صادق (علیه السلام) در ادامه میفرماید:
«فَقَالَ یا عَلْقَمَةُ إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا یمْلَک وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ»
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: نسبت به اینکه به شیعیان افترا میبندند ناراحت نشوید، زیرا نمیتوان دهان مردم را بست.
امام صادق (علیه السلام) در ادامه فرمودند: مردم نسبت به حضرت یوسف نسبت زنا دادند، در مورد حضرت داوود بیان کردند که اوریا را به جنگ فرستاد تا با همسر او ازدواج کند، به حضرت موسی نسبت ناروا دادند، به حضرت مریم نسبت زنا دادند.
در ادامه میفرماید:
«أَ لَمْ ینْسُبُوا نَبِینَا محمد [مُحَمَّداً] ص إِلَی أَنَّهُ شَاعِرٌ مَجْنُون»
مردم در مورد پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) گفتند: او شاعری دیوانه است.
سپس در ادامه میفرمایند:
«أَ لَمْ ینْسُبُوهُ إِلَی أَنَّهُ أَرَادَ أَنْ یتَزَوَّجَ ابْنَةَ أَبِی جَهْلٍ عَلَی فَاطِمَةَ ع وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ شَکاهُ عَلَی الْمِنْبَرِ إِلَی الْمُسْلِمِینَ فَقَالَ إِنَّ عَلِیاً ع یرِیدُ أَنْ یتَزَوَّجَ ابْنَةَ عَدُوِّ اللَّهِ عَلَی ابْنَةِ نَبِی اللَّهِ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِی»
الأمالی (للصدوق)، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 103، ح 3
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: این روایت از افتراهای مردم است. برفرض سند این روایت صحیح هم باشد، این روایت زیر و بم تمام قضایا را برملا میکند.
اینها میخواهند شأن نزول روایت را با این وصف تخریب کنند. اضافه بر این اگر آن روایت ملاک باشد که آقایان وهابی آن را قبول دارند، در آن روایت به قدری از ابوبکر و عمر مذمت شده است که ما همیشه به دوستان میگوییم که اصلاً اینطور روایات را مطرح نکنید.
این روایات علاوه بر اینکه ضعف سندی دارد، باعث اختلاف میان شیعه و سنی و ایجاد فتنه میان مسلمانان میشود.
لذا این افراد وقتی میخواهند خدمت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برسند آن حضرت اجازه نمیدهند. آنها در ادامه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را واسطه قرار میدهند و حضرت زهرا (سلام الله علیها) به این افراد میفرماید که شما من را مورد آزار و اذیت قرار دادید.
«وَ اللَّهِ لَا أُکلِّمُکمَا مِنْ رَأْسِی کلِمَةً حَتَّی أَلْقَی رَبِّی فَأَشْکوَکمَا بِمَا صَنَعْتُمَا بِی وَ ارْتَکبْتُمَا مِنِّی»
در ادامه وارد شده است:
«فَدَعَا أَبُو بَکرٍ بِالْوَیلِ وَ الثُّبُورِ وَ قَالَ لَیتَ أُمِّی لَمْ تَلِدْنِی»
ابوبکر گفت: ای وای بیچاره شدم، دختر پیغمبر اکرم از من ناراحت است. کاش مادرم من را نزائیده بود.
«فَقَالَ عُمَرُ عَجَباً لِلنَّاسِ کیفَ وَلَّوْک أُمُورَهُمْ وَ أَنْتَ شَیخٌ قَدْ خَرِفْت»
عمر گفت: مردم تو را خلیفه کردند درحالیکه پیرمرد خرفتی هستی.
«تَجْزَعُ لِغَضَبِ امْرَأَةٍ وَ تَفْرَحُ بِرِضَاهَا وَ مَا لِمَنْ أَغْضَبَ امْرَأَة»
تو به خاطر غضب و رضایت یک زن غضبناک و راضی میشوی.
علل الشرائع (للصدوق)، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ج 1، ص 187، ح 2
اگر آقایان این روایت را قبول دارند، باید ذیل روایت را هم قبول داشته باشند. نمیشود آقایان صدر روایت را قبول کنند، اما ذیل آن را قبول نداشته باشند.
در همین کتاب «علل الشرایع» وارد شده است که حضرت وصیت میکنند و میفرمایند:
«وَ لَا یحْضُرَنَّ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ أَعْدَاءِ رَسُولِهِ لِلصَّلَاةِ عَلَی أَحَد»
علل الشرائع، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ج 1، ص 188، ح 2
این روایت هم در کتاب «علل الشرایع» است. اگر قرار باشد ما بپذیریم، باید این موارد را هم بپذیریم.
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میفرماید:
«وَ اللَّهِ لَقَدْ أَوْصَتْنِی أَنْ لَا تَحْضُرَا جَنَازَتَهَا وَ لَا الصَّلَاةَ عَلَیهَا»
حضرت زهرا وصیت کرده است که این دو نفر در تشییع جنازه ایشان حاضر نشوند.
باز به دنباله همین روایت وارد شده است که عمر به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) عرض کرد: تو زهرا را شبانه دفن کردی، ما باید برویم بر او نماز بخوانیم. حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند:
«وَ اللَّهِ لَوْ ذَهَبْتَ تَرُومُ مِنْ ذَلِک شَیئاً وَ عَلِمْتُ أَنَّک لَا تَصِلُ إِلَی ذَلِک حَتَّی ینْدُرَ عَنْک الَّذِی فِیهِ عَینَاک»
اگر به قصد نبش قبر به قبرستان بروید، آنچه که چشمانت در آن است آنچنان میزنم از بدنت جدا میکنم که خودت هم متوجه نشوی.
علل الشرائع (للصدوق)، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ج 1، ص 189، ح 2
این روایت هم به دنباله همان قضیه است. چطور امکان دارد که آقایان بخشی از روایت را بپذیرند و بخشی از روایت را قبول نکنند و زیر بار نروند.
لذا ما بارها گفتیم که بهترین جواب شبهه آن جوابی است که از جواب شبهه، شبهه تولید کند. ما باید تلاش کنیم با جواب دادن به شبهه، بر ضد کسی که شبهه القا میکند شبهه تولید کنیم.
پرسش:
سوره مبارکه احزاب از آیه 28 تا 34 مربوط به همسران پیغمبر اکرم است. در این میان آیه تطهیر وارد شده است که کمی کار را مشکل کرده است. مقداری در این خصوص توضیح بفرمایید!!
پاسخ:
در رابطه به این آیه حرف زیاد است؛ اما آنچه برای ما مهم است، این است که آقایان میگویند: بحث شأن نزول در آیه حرف اول را میزند. شما اگر به شأن نزول مراجعه کنید، در کتاب «صحیح مسلم» روایتی وارد شده است.
این روایت که راوی آن عایشه است، رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) اهلبیت خودشان از جمله حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را زیر عبا قرار دادند و فرمودند:
«إنما یرِیدُ الله لِیذْهِبَ عَنْکمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1883، ح 2424
همچنین در کتاب «اربعین» اثر آقای «ابن عساکر» وارد شده است که «أم سلمه» میگوید: این آیه در خانه من نازل شد. من گفتم:
«یارسول الله ألست من أهل البیت»
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:
«قال إنک إلی خیر إنک من أزواج رسول الله»
سپس ایشان میگوید:
«والآیة نزلت خاصة فی هؤلاء المذکورین والله أعلم»
لأربعین فی مناقب أمهات المؤمنین رحمة الله علیهن أجمعین، اسم المؤلف: أبو منصور عبد الرحمن بن محمد بن هبة الله بن عساکر، دار النشر: دار الفکر - دمشق - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد مطیع الحافظ, غزوة بدیر، ج 1، ص 105، باب الحدیث السادس والثلاثون
ما حدود 25 نفر از بزرگان اهل سنت داریم که معتقدند این آیه تنها در حق حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها)، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) نازل شده است.
همچنین در کتاب «روح المعانی» تفسیر «آلوسی» به صراحت وارد شده است که:
«أن النساء المطهرات غیر داخلات فی أهل البیت الذین هم أحد الثقلین»
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 22، ص 16، باب الأحزاب : ( 33 ) وقرن في بيوتكن . . . . .
این افراد به صراحت بیان میکنند که اصلاً این آیه ارتباطی به همسران پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) ندارد. خود آیات 28 تا 33 سوره احزاب با لحن مذمت بیان شده است:
(یا نِساءَ النَّبِی لَسْتُنَّ کأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ)
ای زنان پیامبر! شما مثل احدی از سایر زنان نیستید.
سوره احزاب (33): آیه 32
و یا :
(وَ قَرْنَ فِی بُیوتِکنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیةِ الْأُولی)
و در خانههای خود بنشینید، و چون زنان جاهلیت نخست خود نمایی نکنید.
سوره احزاب (33): آیه 33
اما در وسط، یک مرتبه لحن عوض میشود و به صورت مدح بیان میشود. امکان ندارد که خداوند متعال مقام همسران پیغمبر اکرم را پایین بیاورد، اما یک مرتبه آنان را بالا ببرد.
یکی از علمای اهل سنت در همایشی که در زاهدان برگزار شد و ما هم در آنجا حضور داشتیم، گفت: "عایشه تمام تلاش خود را به کار برد تا هرچه فضیلت برای خود و خانوادهاش بوده است را مطرح کند. ولی او در یک روایت ضعیف و جعلی هم مطرح نکرده است که ما جزو آیه تطهیر هستیم."
البته روایات دیگری در این زمینه وجود دارد. به عنوان مثال در روایتی وارد شده است که عایشه میگوید: من خواستم نزدیک عبایی که خمسه طیبه زیر آن قرار داشتند داخل شوم، اما رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
«تنحي»
عقب برو، عقب برو.
تفسير القرآن العظيم، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1401؛ ج3، ص 486
اما روایتی در مورد اینکه همسران پیغمبر اکرم جزو آیه تطهیر هستند، وارد نشده است.
پرسش:
آیا مراد از تطهیر، تطهیر به معنای عصمت است؟!
پاسخ:
بحث عصمت، بحث دیگری است. تطهیر به هر معنایی که باشد به عنوان یک فضیلت است. تمام آنها تلاش میکنند که همسران پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را داخل این فضیلت قرار بدهند.
اصلاً ما آن را عصمت خطاب نمیکنیم و تنها فضیلت قلمداد میکنیم؛ آیهای در حق آنها نازل شده است. اهل سنت تلاش میکنند که همسران پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را تحت پوشش این آیه بیاورند. هیچ دلیلی بر دخول آنها وجود ندارد، بلکه روایات کاملاً مخالف است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته