بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه یازدهم 1395/08/01
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
ما بحث تقیه و مشروعیت آن را از آیات قرآن کریم بحث کردیم و چهار آیه در این مورد ذکر کردیم و اقوال مفسرین را هم آوردیم. همچنین مشروعیت تقیه در سنت رسول گرامی اسلام را هم به طور مفصل مطرح کردیم.
وهابیت امروز تقیه را به عنوان ویژگیهای عقیده شیعه و نشانه نفاق میدادند، که بیان کردیم این افراد در اشتباه هستند و با قرآن کریم هم هیچگونه ارتباطی ندارند. سپس مشروعیت تقیه در اقوال صحابه و تابعین را مطرح کردیم،
نقطه افتراق تفکر شیعی و تفکر سنی!
البته عزیزان دقت داشته باشند نکته ظریفی در اینجا وجود دارد. و آن این است که اهل سنت، سنت صحابه را هم سطح سنت رسول گرامی اسلام میدانند!
یکی از تفاوتها و نقطه افتراق تفکر شیعه و سنی این است که ما صحابه را به عنوان یک راوی قبول داریم. اگر چنانچه ثقه باشد به روایت او عمل میکنیم و اگر ثقه نباشد و فسق او برای ما محرز بشود طبق فرمایش صریح قرآن کریم:
(إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا)
اگر فاسقی خبری برایتان آورد تحقیق کنید،
سوره حجرات (49): آیه 6
در آن صورت هیچ شبههای نداریم که اگر یک صحابه فاسق بود قطعاً ما به روایات او عمل نمیکنیم. نگاه اهل سنت به صحابه، همانند نگاه ما به اهلبیت (علیهم السلام) است!
ما میان سنت اهلبیت با سنت نبی گرامی اسلام هیچ تفاوتی قائل نیستیم؛ چه سنت، روایت، سیره و تقریر از رسول گرامی اسلام باشد یا از ائمه طاهرین (سلام الله علیهم اجمعین) باشد؛ برای ما هیچ تفاوتی ندارد.
ما امامت را استمرار رسالت میدانیم و تمام ویژگیهایی که خداوند عالم برای رسول گرامی اسلام قرار داده است غیر از بحث نبوت و لوازم نبوت همانند وحی و خاتمیت، موارد دیگر را برای ائمه طاهرین قائل هستیم.
همانطور که رسول گرامی اسلام مشرع بوده است و ولایت تشریعی داشتند، ائمه طاهرین هم ولایت تشریعی دارند. نبی مکرم اسلام ولایت تکوینی داشتند؛ آن بزرگواران هم ولایت تکوینی دارند.
مرحوم «کمپانی اصفهانی» شاگرد «آخوند خراسانی» در حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری (رضوان الله تعالی علیه) در باب مکاسب محرمه بحث ولایت بر صغار تعبیری دارند. زمانی که در آنجا بحث را مطرح میکنند، جملهای جالبی را بیان میکنند.
مرحوم «کمپانی» از فقهای بنام شیعه است و ما همانند این شخص را در تاریخ کم داریم. مرحوم «آقا بزرگ تهرانی» در کتاب «الذریعة» تعبیری دارند که میگویند: فهم کلمات مرحوم «کمپانی» کار هر کسی نیست!
حواشی ایشان بر «کفایه» به قدری پیچیده است که فهم آن از خود کتاب «کفایه» خیلی سختتر است و «کفایه» خیلی راحتتر است تا حاشیه مرحوم «کمپانی» بر خود کفایه.
مرحوم «کمپانی (رضوان الله تعالی علیه)» میگوید:
«لهم الولایة المعنویة والسلطنة الباطنیة علی جمیع الأمور التکوینیة والتشریعیة»
امامان اهلبیت دارای ولایت معنوی و سلطنت باطنی بر تمام امور تکوینی و تشریعی عالم هستند.
حاشیة المکاسب، نویسنده: الشیخ الأصفهانی، ج 2، ص 379، باب أولیاء العقد ولایة الأب
این مطلب را حفظ کنید، زیرا نکته زیبایی است. تمام آنچه را که خداوند عالم برای رسول گرامی اسلام عنایت فرموده است، برای ائمه نیز عنایت کرده است. عقیده ما نسبت به ائمه طاهرین این است و کمتر از این تقصیر و قصور و تفریط است و بالاتر از این افراط و غلو است.
احادیث تفویض که امام راحل (رحمة الله) در جواب آقای «قدیری» که نامه تندی نوشت و خیلی هم سروصدا ایجاد کرد، گفتند: شما ظاهراً از حدیث تفویض که درباره ائمه طاهرین (علیهم السلام) است؛ غفلت کردید.
حدیث تفویض از احادیث قطعیه شیعه است؛ امام صادق(سلام الله علیه) فرمودند:
«إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِیهُ فَأَحْسَنَ تَأْدِیبَهُ فَقَالَ خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ فَلَمَّا کانَ ذَلِک أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ وَ فَوَّضَ إِلَیهِ أَمْرَ دِینِه»
بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم؛ صفار، محمد بن حسن، محقق / مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 378، ح 3
سپس گفتند: نماز ابتدا دورکعت دورکعت بود. رسول گرامی اسلام دو رکعت بر نماز ظهر اضافه کردند، دو رکعت بر نماز عصر اضافه کردند و دو رکعت هم بر نماز عشاء اضافه کردند. خداوند عالم مکه را حرم قرار داده بود که پیغمبر اکرم مدینه را هم به آن اضافه کردند.
سپس حضرت میفرماید:
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِي فَمَا كَانَ مُفَوَّضاً إِلَى مُحَمَّدٍ فَقَدْ فُوِّضَ إِلَيْنَا»
پیغمبر امر دین را به علی واگذار کرد. و آنچه که به پیغمبر تفویض و واگذار شد، به ما اهل بیت واگذار شد.
وسائل الشيعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، مؤسسه آل البیت؛ ج22 ص70، ح 28048
اما برعکس؛ اهل سنت کاری با اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) ندارند. شما اگر به کتب فقهی اهل سنت از جمله «شافعی»، «مالکی»، «حنفی» و «حنبلی» مراجعه کنید، صدق این مطلب را خواهید فهمید.
آنان چهار کتاب فقهی بزرگ دارند که انشاءالله عزیزان این چهار کتاب را حفظ کنند و همانند کتاب «جواهر» ما شیعیان است. کتاب «حنبلیها» که همانند «جواهر» ما است، «المغنی» اثر «ابن قدامه» است.
کتاب «حنفیها»، «المبسوط» اثر «سرخسی» است که آن هم همانند «جواهر» ما است، کتاب «مالکیها»، «المدونة الکبری» نام دارد که آن هم در حد همین کتاب «جواهر» است. این کتاب اگر همانند کتاب جواهر چاپ شود، شاید از او هم بالاتر باشد.
کتاب «شافعیها»، «المجموع» اثر «نووی» است. کتب فقهی اهل سنت از کتب ما شیعیان بیشتر است؛ یعنی هرکدام تقریباً 50؛ 60 کتاب فقهی مشهور دارند؛ اما اگر کسی بخواهد آرای فقهای «مالکی» را ببیند، «المغنی» اثر «ابن قدامه» را باید ببیند.
در کتاب «جواهر» ما تمام مطالب آورده شده است؛ از اقوال «شیخ طوسی» و «شیخ مفید» و «سید مرتضی» تا اساتید بزرگوار «صاحب جواهر» همانند «صاحب مفتاح الکرامة» و امثال آن در این کتاب موجود است.
«سرخسی» در کتاب «مبسوط» خود تمام اقوال را آورده است؛ یعنی چیزی نسبت به اقوال فقهای خودشان جا نگذاشته است. در کتاب اقوال «مدونة الکبری» تمام اقوال فقهای «مالکی» وارد شده است.
البته این افراد نه تنها اقوال خودشان را آوردند، بلکه اقوال دیگران غیر از شیعه را هم آوردند. به عنوان مثال اگر شما به کتاب «المدونة الکبری» مراجعه کنید، با اینکه کتاب فقهی «مالکی» است، اما خواهید دید که اقوال فقهی مذاهب دیگر را هم آورده است. در این کتاب علاوه بر اقوال «مالکی»، اقوال «شافعی» و «حنفی» و «حنبلی» هم بیان شده و نقد شده است. این چهار کتاب همیشه در ذهن مبارک آقایان باشد.
«مغنی» کتاب «حنابله» است، «مبسوط» کتاب «احناف» است، «مدونة الکبری» کتاب «مالکیها» و «المجموع» اثر «شافعیها» است. این چهار کتاب، از کتب اصلی و مهم اهل سنت است.
اگر شما به این چهار کتاب فقهی، از همان طهارت تا دیات مراجعه کنید، - البته ترتیب کتب فقهی آنان همانند ما از طهارت تا دیات نیست؛ - در مجموع این کتابها، 50 روایت از امیرالمؤمنین یا سایر ائمه طاهرین (علیهم السلام) پیدا نخواهید کرد که به استناد روایات این بزرگان فتوا صادر کرده باشند!!
در اینکه این افراد محب اهلبیت (علیهم السلام) هست، شکی نیست و محبت اهلبیت (علیهم السلام) را واجب میدانند و انکار محبت اهلبیت (علیهم السلام) را هم انکار قرآن کریم میدانند. بحث سر این است که آیا این افراد به روایات اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) عمل میکنند یا نمیکنند؟! سنت اهلبیت (علیهم السلام) را مثل سنت نبی اکرم تلقی میکنند یا نمیکنند؟!
در مجموع، محور استنباط احکام شرعیه فقهای اهل سنت روایات صحابه است، نه روایات اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)!! بنابراین اول زیربنا را درست کردند و پایههای فقهی و مصادر تشریع را درست کردند، سپس بنا به اعتراف خودشان با روایات جعلی آن را بنا نهادند. به عنوان مثال:
«أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم»
المبسوط، اسم المؤلف: شمس الدین السرخسی، دار النشر: دار المعرفة – بیروت، ج 16، ص 83، باب (کتاب أدب القاضی)
این افراد با امثال این روایات سنت صحابه را همانند سنت نبی اکرم قرار دادهاند؛ حتی در بعضی جاها به صراحت وارد کردهاند که ما از پیغمبر اکرم در اینجا هیچ روایت و سیرهای نداریم، اما به دلیل اینکه سنت صحابه است ما آن را مصدر تشریع قرار دادیم!
این مطلب از بزنگاهها و ضروریاتی است که غالباً اعاظم و اساتید ما از آن غفلت دارند. حتی عزیزان تقریبی ما هم به این مسئله توجه ندارند که این افراد در حقیقت صحابه را در برابر اهلبیت عصمت و طهارت قرار داده اند!
دیدگاه قطعی اهل سنت: سنت صحابه در حد سنت پیامبر حجت است!
این افراد به جای «کتاب الله و عترتی و أهل بیتی»، «کتاب الله و اصحابی» را قرار دادهاند! مشاهده کنید که آقای «شاطبی» از فقهای مشهور اهل سنت در کتاب «الموافقات فی الأصول الشریعة» که یکی از کتب اصولی آنان است، در جلد چهارم میگوید:
«سنة الصحابة -رضی الله عنهم- سنة یعمل علیها ویرجع إلیها، ومن الدلیل علی ذلک أمور»
آنان ادله آوردند. به عنوان مثال یکی از ادلههای آنان این است:
«کقوله تعالی: (کنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ)»
شما از ازل بهترین امتی بودید که برای مردم پدید آمدید.
سوره آل عمران (3): آیه 110
و همچنین:
«وقوله: (وَکذَلِک جَعَلْنَاکمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ وَیکونَ الرَّسُولُ عَلَیکمْ شَهِیدًا)»
و ما شما را اینچنین امتی وسط قرار دادیم تا شاهدان بر سایر مردم باشید و رسول بر شما شاهد باشد،
سوره بقره (2): آیه 143
اصلاً چه ارتباطی میان این آیه و سنت صحابه وجود دارد؟! در ادامه مینویسد:
«ففی الأولی إثبات الأفضلیة علی سائر الأمم، وذلک یقضی باستقامتهم فی کل حال، وجریان أحوالهم علی الموافقة دون المخالفة، وفی الثانیة إثبات العدالة مطلقًا»
الموافقات، المؤلف: إبراهیم بن موسی بن محمد اللخمی الغرناطی الشهیر بالشاطبی (المتوفی: 790 هـ)، المحقق: أبو عبیدة مشهور بن حسن آل سلمان، الناشر: دار ابن عفان، الطبعة: الطبعة الأولی 1417 هـ/ 1997 م، ج 4، ص 446
بنابراین زمانی که قرآن کریم میفرماید:
(وَکذَلِک جَعَلْنَاکمْ أُمَّةً وَسَطًا)
آنها تعبیر میکنند که شما را امت معتدل قرار دادیم؛ اصلاً بحث شریعت پیغمبر اکرم یک شریعت معتدل است و افراط و تفریطی در او نیست.
خب آقایان توجه ندارند که اگر چنانچه در اینجا میفرماید:
(وَکذَلِک جَعَلْنَاکمْ أُمَّةً وَسَطًا)
در جای دیگر هم میفرماید:
(إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا)
این آیه هم خطاب به صحابه نازل شده است و متعلق به همین امت است!! در سوره مبارکه جمعه بیان شده است:
(وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیها وَ تَرَکوک قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَة)
و چون در بین نماز از تجارت و لهوی با خبر میشوند به سوی آن متفرق گشته تو را در حال خطبه سر پا رها میکنند بگو آنچه نزد خدا است از لهو و تجارت بهتر است.
سوره جمعه (62): آیه 11
این آیه هم خطاب به همین امت نازل شده است. آقایانی که در قضیه حدیث قرطاس به رسول گرامی اسلام نسبت هذیان دادند، از همین امت بودند و افرادی خارج از این امت که نبودند!؟
افرادی که در جنگ احد باعث شدند که سپاه اسلام شکست بخورد و 70 شهید بدهیم، مخالفت همین امت بود؛ آیا در آنجا هم امت وسط بودند؟! این موارد کم نیست.
(وَ مِمَّنْ حَوْلَکمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُم)
و بعضی از بادیهنشینان که اطراف شمایند منافقاند، و همچنین بعضی از اهل مدینه، که در نفاق فرو رفتهاند، تو ایشان را نمیشناسی، ما میشناسیمشان.
سوره توبه (9): آیه 101
این افراد هم امت وسط هستند!! سی هزار نفری که در جنگ جمل کشته شدند هم امت وسط بودند، صد و ده هزار نفری که در جنگ صفین کشته دادند هم امت وسط بودند. افرادی که عثمان را کشتند هم امت وسط بودند و خارج از امت وسط نبودند!!
ببینید اگر خوب دقت کنید، خواهید دید که این افراد چکار میکنند. «شاطبی» که از فقهای اصولی و کلامی نمونه اهل سنت و در حد «علامه حلی» و «شیخ طوسی» ما است، آسمان و ریسمان را اینگونه به هم میبافد.
این فرد از علمای طراز اول اهل سنت است و در مقایسه با «نووی» و «ابن حجر» از نظر مسائل فقهی و اصولی یک سر و گردن هم بالاتر است.
جالب اینجاست که در مورد آیه شریفه:
(وَکذَلِک جَعَلْنَاکمْ أُمَّةً وَسَطًا)
ما میخواهیم یک سؤال کودکانه از این افراد بپرسیم که حتی یک کودک 5 ساله هم آن را میفهمد. آیا مصداق (أُمَّةً وَسَطًا) تنها صحابه است یا تمامی مسلمانان را دربر میگیرد؟!
اگر بگویید: "مراد تمام مسلمانان است"، دلیل از دست شما میرود؛ اما اگر بگویید: "تنها متعلق به صحابه است"، بنابراین این فضیلت ارتباطی به مسلمانان ندارد و دیگر با مرگ صحابه، امت وسط تمام شدند.
در این صورت بعد از صحابه دیگر امت وسط از بین رفت و امت افراط و تفریط به وجود آمدند. آقای «شاطبی» آیا شما حاضرید این حرف را بپذیرید!؟ شما دیگر جزو امت وسط نیستید!
این افراد غیر من خوطب بودند. اتباع تابعین که شما از آنان به قرون ثلاثه اولی و ثانیه و ثالثه تعبیر میکنید، هیچکدام جزو امت وسط نبودند. بنابراین روایت پیغمبر اکرم که نقل می کنید فرمودند:
«خَیرُ الْقُرُونِ قَرْنِی ثُمَّ الَّذِینَ یلُونَهُمْ ثُمّ الَّذِینَ یلُونَهُمْ»
هم زیر سؤال رفت، زیرا امت وسط تنها شامل صحابه شدند و تنها کسانی که مخاطب آیه بودند مورد خطاب قرار گرفتند!!
در این آیه شریفه (جَعَلْنَاکمْ) به معنای این است که ما شما را امت وسط قرار دادیم، نه مسلمانان و امت را! یا در آیه شریفه:
(کنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس)
شما از ازل بهترین امتی بودید که برای مردم پدید آمدید.
سوره آل عمران (3): آیه 110
باید متعلق به صحابه باشد و بعد از صحابه دیگر تابعین و غیر تابعین دیگر هیچکدام خیر امت نباشند!!
شما ارتباط استدلال با مدعا را مشاهده کنید! مدعا این است که «سنة الصحابة سنة یعمل علیها» است، درحالیکه باید بگوید: «سنة المسلمین سنة یعمل علیها» نه «سنة الصحابة»، زیرا آیه خطاب به همه مسلمانان است تا قیام قیامت!
(وَکذَلِک جَعَلْنَاکمْ أُمَّةً وَسَطًا) تا قیام قیامت امت وسط بودند. شما باید بگویید: «سنة المسلمین سنتا و شیعتا و خوارجا»!! همه امت اسلامی هستند و هیچکدام امت غیر اسلامی نیستند؛ حال به قول شما یک نفر بدعتگذار است و دیگری غیر بدعتگذار!!
همچنین در کتاب «شرح مسند أبو حنیفه» اثر «ملأ علی قاری» از علمای بزرگ «احناف» است. او مینویسد:
«زیارة قبر النبی وبه عن نافع عن ابن عمر قال من السنة أی سنة الصحابة ومن تبعهم من الأمة أن تأتی أیها المخاطب قبر النبی من قبل القبلة»
از سنت صحابه است که در زیارت قبر پیغمبر اکرم قبله را پشت سر خود قرار بدهید و رو به قبر پیغمبر اکرم زیارت بخوانید.
این از سنت است. سنت نبی اکرم نیست؛ زیرا پیغمبر اکرم نفرموده است که بعد از وفات من پشت به قبله و رو به ضریح من، مرا زیارت کنید.
شارحش هم در اینجا میگوید:
«من السنة أی سنة الصحابة ومن تبعهم من الأمة أن تأتی أیها المخاطب قبر النبی من قبل القبلة وتجعل ظهرک إلی القبلة وتستقبل القبر بوجهک هذا تأکید لما قبله»
شرح مسند أبی حنیفة، اسم المؤلف: الملا علی القاری، علی بن سلطان محمد (المتوفی: 1014 هـ)، ج 1، ص 201، حدیث زیارة قبر النبی صلی الله علیه وسلم
شما مشاهده کنید که در اینجا «سنة الصحابة» آورده است.
همچنین آقای «ماوردی» که از فقها و متکلمین اهل سنت است، در کتاب «الحاوی فی فقه مذهب الإمام شافعی» جلد دوم همان تعبیر را میآورد و میگوید:
«مِنَ السُّنَّةِ یحْتَمَلُ أَنْ یکونَ أَرَادَ بِهِ سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ، أَوْ سُنَّةَ الصَّحَابَةِ»
مراد ما که سنت میگوییم، یا سنت پیغمبر اکرم است و یا سنت صحابه است،
«وَأَیهُمَا کانَ فَالِاقْتِدَاءُ بِهِ حَسَنٌ»
الحاوی فی فقه الشافعی، المؤلف: أبو الحسن علی بن محمد بن محمد بن حبیب البصری البغدادی، الشهیر بالماوردی (المتوفی: 450 هـ)، الناشر: دار الکتب العلمیة، الطبعة: الأولی 1414 هـ - 1994، ج 2، ص 493
همچنین «علاءالدین کاشانی» از فقهای به نام «حنفی» در جلد دوم کتاب «البدایع الصنایع» مینویسد:
«وَأَمَّا الذی هو سُنَنُ الصَّحَابَةِ فَصَلَاةُ التَّرَاوِیحِ فی لَیالِی رَمَضَانَ»
اینکه شبهای ماه مبارک رمضان با این همه سروصدا نماز تراویح میخوانند و از 50؛ 60 شبکه هم مستقیم آن را پخش میکنند و حتی بعضی از افراد نماز صبح نمیخوانند، اما نماز تراویح را مقید هستند که بخوانند، ایشان در مورد نماز تراویح میگوید:
«التَّرَاوِیحُ سُنَّةٌ إلَّا أنها لَیسَتْ بِسُنَّةِ رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم»
تراویح سنت است، اما سنت النبی (صلی الله علیه و آله وسلم) نیست.
«لِأَنَّ سُنَّةَ رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم ما وَاظَبَ علیه ولم یتْرُکهُ إلَّا مَرَّةً أو مَرَّتَینِ لِمَعْنًی من الْمَعَانِی وَرَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم ما وَاظَبَ علیها بَلْ أَقَامَهَا فی بَعْضِ اللَّیالِی روی أَنَّهُ صَلَّاهَا لِلَیلَتَینِ بِجَمَاعَةٍ ثُمَّ تَرَک وقال أَخْشَی أَنْ تُکتَبَ عَلَیکمْ لَکنْ الصَّحَابَةُ وَاظَبُوا علیها فَکانَتْ سُنَّةَ الصَّحَابَةِ»
بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، اسم المؤلف: علاء الدین الکاسانی، دار النشر: دار الکتاب العربی - بیروت - 1982، الطبعة: الثانیة، ج 1، ص 288، فَصْلٌ وَأَمَّا بَیانُ أَنَّ السُّنَّةَ إذَا فَاتَتْ عن وقتها هل تُقْضَی أَمْ لَا
ببینید مصیبت و مشکل اصلی ما اینجاست که من بارها آن را بیان کردم. اختلاف اساسی ما بحث امامت نیست که امیرالمؤمنین امام بلافصل است. بحث عصمت ائمه طاهرین (علیهم السلام) نیست، بحث مهدویت نیست، بحث رجعت نیست، بحثهای تقیه و غیره نیست. تمام سرمنشأ اختلافات به همین جا برمیگردد که آیا اهلبیت پیغمبر اکرم مصدر تشریع هستند، یا صحابه مصدر تشریع هستند؟! این مطلب باید درست شود!
اینکه از آیت الله العظمی بروجردی نقل میکنند که میفرمودند: "شما تلاش کنید تا حدیث ثقلین را در میان مردم مطرح کنید"، به همین جهت است.
البته بعضی از افراد از حرف ایشان سوءاستفاده کردند و گفتند: آقای بروجردی گفته است که احادیث امامت امام علی (علیه السلام) را مطرح نکنید. نگویید علی (علیه السلام) خلیفه اول بوده است، بلکه بروید مرجعیت علمی علی را مطرح کنید!!
این افراد فرمایش آقای بروجردی را نفهمیدند. من در جوابی که به آقای «واعظ زاده خراسانی» در مجله نهج البلاغه شماره 6 دادم، آنجا از شاگردان آیت الله العظمی بروجردی مخصوصاً آیت الله شبیری زنجانی و دیگران عین جمله آیت الله بروجردی را آوردم.
که ایشان میفرمودند: "شما بروید حدیث ثقلین را مطرح کنید"، نمیگفتند امامت و عصمت را مطرح نکنید!! ایشان میفرمود: باید آغاز بحث با اهل سنت از حدیث ثقلین شروع بشود.
ما باید حدیث ثقلین را جا بیندازیم و صحابه را کنار بزنیم و بگوییم: صحابه نمیتوانند مصادر تشریع باشند!
اگر چنانچه این کار را نکنید و بگویید: علی بن أبی طالب خلیفه اول بوده است و پیغمبر اکرم او را به عنوان خلیفه انتخاب کرده است؛ اولین اشکالی که یک شخص سنی به شما میگوید، این است که می گوید مگر میشود صحابه در حق پیغمبر اکرم و علی خیانت کند؟!
اگر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) علی بن أبی طالب را به عنوان خلیفه معین کرده بود، صحابه چرا به سراغ ابوبکر رفتند و باید به سراغ علی میرفتند!! اینکه صحابه به سراغ علی بن أبی طالب نرفتند، به معنای این است که پیغمبر اکرم، علی بن أبی طالب را به عنوان خلیفه معین نکرده است.
فخر رازی در تفسیر آیه شریفه:
(أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم)
هان ای کسانی که ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید، و رسول و کارداران خود را،
سوره نساء (4): آیه 59
میگوید: این آیه بر عصمت اولی الأمر دلالت قطعی دارد؛ زیرا اگر این افراد معصوم نباشد، لازمه آن تناقض در کلام خدا و امر به معصیت از طرف خداوند است.
اگر اولی الأمر معصوم نشد، ممکن است که دستور غیر شرعی دهد؛ و دستور غیر شرعی گناه است. گناه تنها این نیست که برود شراب بخورد. یکی از گناهان این است که موردی که سنت نیست را به عنوان سنت در میان مردم منتشر کند.
خداوند متعال هم میفرماید: (أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم)؛ باید بیقید و شرط از اولی الأمر اطاعت کنید. اگر اولی الأمر دستور خلاف شرع صادر بکند؛ لازمه آن این است که خداوند عالم دستور بدهد شما از خلاف شرع تبعیت کنید!!
«فخر رازی» روی این آیه خیلی خوب کار کرده است، اما آخر آن میگوید: چکار کنیم که آقای ابوبکر و عمر و عثمان معصوم نبودند و ما باید دست از دلالت آیه برداریم!!
رمز فرمایش آقای بروجردی که میگوید: "شما بحث ثقلین را مطرح کنید"، این است. زمانی که ثقلین آمد و غیر ثقلین کنار رفت، دیگر «فخر رازی» جرئت نمیکند چنین حرف بیربطی بزند.
او میگوید: قرآن گفته است که اولی الأمر باید معصوم باشند، اما ما چکار کنیم، ابوبکر و عمر معصوم نبودند!! این مسئله همانند این است که فقها فتوا میدهند که امام جماعت باید عادل باشد، حال که امام جماعت ما عادل نیست و فاسق است ما مجبوریم از فتوای فقها دست برداریم!
شخصی نقل میکرد: مسافرتی رفته بودیم، کنار جاده برای نماز خواندن ایستادیم. به مسجد رفتیم و دیدیم شخصی دارد نماز میخواند. از شخصی که خادم مسجد بود، پرسیدیم: این شخص عادل هست یانه؟! او گفت: عادل بودنش که قطعاً عادل است، اما گاهی لواط هم میکند!!
آقای علوی وزیر اطلاعات نقل میکرد: در یک شهری به دیدار یکی از دوستان ما که قاضی بود رفتیم و نشسته بودیم. دو مرد با یک زن آمده بودند؛ یک مرد شوهر این زن بود و میگفت: این شخص با همسر من رابطه نامشروع دارد و آمده بود از او شکایت کند. در این هنگام وقت نماز فرارسید و همین شخصی که متهم به تجاوز نامشروع به همسر او بود، جلو ایستاد و شخص شاکی با همسر خود پشت سر او نماز خواندند. شما مشاهده کنید چه اوضاعی است!!
فخری رازی میگوید: "الله تبارک و تعالی میفرماید: اطاعت از اولی الأمر واجب است و از این آیه هم عصمت را استفاده میکنیم، ولی چون ابوبکر و عمر خلفای ما معصوم نبودند ما مجبوریم از دستور الهی دست برداریم!!
این مسئله مصیبت ماست و باید این را حل کنیم! همچنین ما از کتب متعدد نقل کردیم که این افراد سنت صحابه را عین سنت نبی مکرم اسلام میدانند. اگر فرصتی داشته باشیم و مناسبت آن پیش بیاید، بیان خواهم کرد که این افراد سنت صحابه را بر سنت نبی هم مقدم میدانند!
بنده از مکه کنار «دانشگاه أم القری» کتابی خریدم که در ایران نسخهای از آن را ندیدم. اسم کتاب را الآن در ذهن ندارم؛ اما موضوع کتاب این است که اگر صحابه یک روایتی از پیغمبر اکرم نقل کنند، ولی خودشان مخالفت کنند، سخن پیغمبر حجت است یا عمل صحابه؟!
در این کتاب از اکثر فقها نقل شده است که عمل صحابه برای ما حجت است، نه سخن پیغمبر!! دلیل آنان این است که «ابوهریره» و یا «عایشه» که این سخن پیغمبر اکرم را نقل کرده ولی خلاف آن را عمل کرده اند، معلوم میشود که سخن پیغمبر در نزد آنها قابل تأویل بوده است!!
بنابراین چون «ابوهریره» که خلاف سنت پیغمبر اکرم عمل میکند، عارف به سنت پیغمبر اکرم از ماست؛ بنابراین عمل «ابوهریره» برای ما از قول او که سنت پیغمبر اکرم را نقل میکند مقدم است!!
اهل سنت تنها در این زمینه کتاب مفصلی نوشتند که آیا صحابه که روایتی نقل کردند و عملاً مخالفت کردند، آیا گفتارشان برای ما سنت است یا کردارشان؟!
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
خدا خیرتون بده انشاالله