نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
چگونگي وحي بر پيامبر(ص) به نقل از صحيح بخاري
کد مطلب: 6150 تاریخ انتشار: 29 مهر 1400 - 10:00 تعداد بازدید: 20221
فتنه وهابیت » شناخت وهابیت
چگونگي وحي بر پيامبر(ص) به نقل از صحيح بخاري

بخاري در صحيحش از قول عايشه،چگونگي وحي بر پيامبر ص را چنين آورده است.دقت كنيد:
عايشه مي گويد: نزول وحي بر رسول الله ص به وسيلة خواب ها و روياهاي راستين، شروع شد. و آنچه را كه رسول الله ص در عالم رويا مي ديد، مانند روشني صبح، تحقق پيدا مي كرد. بعدها رسول الله ص به گوشه نشيني علاقه مند گرديد و در غار حراء گوشه نشين شد. و چندين شبانه روز بدون اينكه به خانه بيايد، در آنجا عبادت مي كرد و هنگامي كه توشه اش تمام مي شد، به خانه مي رفت و توشه بر مي داشت. خديجه رضي الله عنها توشة او را آماده مي كرد. در يكي از روزها كه در غار حراء مشغول عبادت پروردگارش بود، فرشته اي نزد او آمد و خطاب به وي گفت: بخوان. رسول الله ص فرمود: «من خواندن نمي دانم». رسول الله ص مي فرمايد: فرشته مرا در بغل گرفت و تا جايي كه تحمل داشتم، فشرد(تا حدي كه كه طاقتم تمام شد) و بعد مرا رها كرد و گفت: بخوان. گفتم: «خواندن نمي دانم»(تا سه اين كار را ادامه داد مرتبه).... و گفت: (بخوان بنام پروردگارت، او كه انسان را از خون بسته آفريد ...) بعد از آن، رسول الله ص در حالي كه قلبش مي لرزيد نزد خديجه رفت و گفت: «مرابپوشانيد، مرا بپوشانيد». حاضرين رسول الله ص را پوشانيدند تا اينكه ترس و وحشتش بر طرف شد. سپس، ماجرا را براي خديجه بازگو نمود و فرمود: «من نسبت به جان خود، احساس خطر مي كنم». خديجه گفت: خداوند هرگز تو را ضايع و نابود نخواهد كرد،زيرا شما پاي بند صله رحم هستي، مستمندان را كمك مي كني، از مهمانان پذيرايي مي نمايي و در راه حق، مشكلات را تحمل مي كني. بعد از آن، خديجه او را نزد پسر عموي خود، ورقه بن نوفل برد. ورقه مردي مسيحي بود، انجيل را به لغت عبري مي نوشت. و بزرگسال و نابينا بود. خديجه به وي گفت: اي پسر عمو! از برادرزاده ات (محمد) بشنو كه چه مي گويد. ورقه خطاب به رسول الله ص گفت: اي برادر زاده! بگو چه ديده اي؟ رسول الله ص آنچه را كه ديده بود شرح داد. ورقه بن نوفل گفت: اين همان فرشته اي است كه خداوند بر موسي فرو فرستاد. اي كاش! روزي كه قومت تو را از شهر بيرون مي كنند، من زنده و جوان مي بودم. رسول الله ص فرمود: «مگر آنان مرا از شهرم بيرون مي كنند»؟ ورقه گفت: آري. پيامي را كه تو آورده اي، هيچ پيامبري نياورده است مگر اينكه با او دشمني كرده و او را از شهر اخراج كرده اند. اگر من تا آن زمان، زنده بمانم، با تمام وجود، تو را كمك خواهم كرد. متأسفانه پس از مدت كوتاهي، ورقه در گذشت و سلسلة جريان وحي نيز براي مدت معيني متوقف شد.
حَدَّثَنَا يَحْيَي بْنُ بُكَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا اللَّيْثُ عَنْ عُقَيْلٍ عَنْ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهَا قَالَتْ
أَوَّلُ مَا بُدِئَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ الْوَحْيِ الرُّؤْيَا الصَّالِحَةُ فِي النَّوْمِ فَكَانَ لَا يَرَي رُؤْيَا إِلَّا جَاءَتْ مِثْلَ فَلَقِ الصُّبْحِ ثُمَّ حُبِّبَ إِلَيْهِ الْخَلَاءُ وَكَانَ يَخْلُو بِغَارِ حِرَاءٍ فَيَتَحَنَّثُ فِيهِ وَهُوَ التَّعَبُّدُ اللَّيَالِيَ ذَوَاتِ الْعَدَدِ قَبْلَ أَنْ يَنْزِعَ إِلَي أَهْلِهِ وَيَتَزَوَّدُ لِذَلِكَ ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَي خَدِيجَةَ فَيَتَزَوَّدُ لِمِثْلِهَا حَتَّي جَاءَهُ الْحَقُّ وَهُوَ فِي غَارِ حِرَاءٍ فَجَاءَهُ الْمَلَكُ فَقَالَ اقْرَأْ قَالَ مَا أَنَا بِقَارِئٍ قَالَ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي حَتَّي بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ اقْرَأْ قُلْتُ مَا أَنَا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّانِيَةَ حَتَّي بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ اقْرَأْ فَقُلْتُ مَا أَنَا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّالِثَةَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ
{ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ }
فَرَجَعَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَرْجُفُ فُؤَادُهُ فَدَخَلَ عَلَي خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا فَقَالَ زَمِّلُونِي زَمِّلُونِي فَزَمَّلُوهُ حَتَّي ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ فَقَالَ لِخَدِيجَةَ وَأَخْبَرَهَا الْخَبَرَ لَقَدْ خَشِيتُ عَلَي نَفْسِي فَقَالَتْ خَدِيجَةُ كَلَّا وَاللَّهِ مَا يُخْزِيكَ اللَّهُ أَبَدًا إِنَّكَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ وَتَحْمِلُ الْكَلَّ وَتَكْسِبُ الْمَعْدُومَ وَتَقْرِي الضَّيْفَ وَتُعِينُ عَلَي نَوَائِبِ الْحَقِّ فَانْطَلَقَتْ بِهِ خَدِيجَةُ حَتَّي أَتَتْ بِهِ وَرَقَةَ بْنَ نَوْفَلِ بْنِ أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزَّي ابْنَ عَمِّ خَدِيجَةَ وَكَانَ امْرَأً قَدْ تَنَصَّرَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَكَانَ يَكْتُبُ الْكِتَابَ الْعِبْرَانِيَّ فَيَكْتُبُ مِنْ الْإِنْجِيلِ بِالْعِبْرَانِيَّةِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكْتُبَ وَكَانَ شَيْخًا كَبِيرًا قَدْ عَمِيَ فَقَالَتْ لَهُ خَدِيجَةُ يَا ابْنَ عَمِّ اسْمَعْ مِنْ ابْنِ أَخِيكَ فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ يَا ابْنَ أَخِي مَاذَا تَرَي فَأَخْبَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَبَرَ مَا رَأَي فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ هَذَا النَّامُوسُ الَّذِي نَزَّلَ اللَّهُ عَلَي مُوسَي يَا لَيْتَنِي فِيهَا جَذَعًا لَيْتَنِي أَكُونُ حَيًّا إِذْ يُخْرِجُكَ قَوْمُكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَوَمُخْرِجِيَّ هُمْ قَالَ نَعَمْ لَمْ يَأْتِ رَجُلٌ قَطُّ بِمِثْلِ مَا جِئْتَ بِهِ إِلَّا عُودِيَ وَإِنْ يُدْرِكْنِي يَوْمُكَ أَنْصُرْكَ نَصْرًا مُؤَزَّرًا ثُمَّ لَمْ يَنْشَبْ وَرَقَةُ أَنْ تُوُفِّيَ وَفَتَرَ الْوَحْيُ

صحيح بخاري ج1ص7 و8

اين روايت را با هم از منظر قرآن و هم عقل،مورد بررسي قرار مي دهيم:
1-همان طور كه در روايت مي بينيد،عايشه اين حديث را از رسول الله ص نقل نكرده،بلكه بعنوان يك نظريه و اجتهاد شخصي گفته است و خود عايشه نمي تواند بدون واسطه داستان وحي را نقل كند چون عايشه درهنگام بعثت رسول خدا هنوز به دنيا نيامده بود.
2- جبرئيل سه مرتبه به پيامبر فرمود:بخوان! اما هرباري كه رسول خداص مي فرمود:من بلد نيستم،جبرئيل چنان پيامبر را در بغل فشار و تحت شكنجه قرار داد كه پيامبرص طاقتش تمام مي شد! تا او را وادار به خواندن كند!وقتي پيامبر مي فرمود:بلد نيستم!ديگر به چه منظور براي بار دوم وسوم آنحضرت را تحت فشار قرار داد؟ و دستور خواندن و فرمان كاري را كه نمي تواند انجام دهد به او مي دهد؟ آيا مي خواست با فشار دادن، سواد خواندن را به او ياد دهد؟اصلا چه نيازي به آن همه فشار و شكنجه هست!؟ خب با يك معجزه،مسئله مي شد كه حل بشود و اگر هم قرار بوده كه به طور عادي و غير معجزه باشد،كه با سواد شدن جز از راه آموختن و تحصيل مقدور نيست!نكته ديگر آن كه:قرآن،قضيه وحي بر پيامبر را خيلي ساده و طبيعي نقل كرده و اين همه شكنجه و فشاري كه بخاري آورده، در آن نيست.
فَأَوْحَي? إِلَي? عَبْدِهِ مَا أَوْحَي? نجم10 در اينجا خداوند آنچه را وحي كردني بود به بنده اش وحي نمود.
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَي? إِلَيَّ...بگو: «من فقط بشري هستم مثل شما؛ (امتيازم اين است كه) به من وحي مي شود
3- در اين روايت آمده كه،پيامبر در اين قضيه وحي،از ترس مي لرزيد و ترس و وحشت داشته است.و اين مخالف آيات قرآن است. خداوند در سوره نمل آيه10 مي فرمايد:يَا مُوسَي? لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْ سَلُونَ. اي موسي! نترس، كه رسولان در نزد من نمي ترسند!
4- در اين روايت آمده كه:پيامبر نگران و در شك بود و اين حضرت خديجه و آن مرد مسيحي بودند كه پيامبر را دلداري دادند و او را از اضطراب بيرون اوردند!چگونه اين را باور كنيم كه پيامبرص آنچه از طرف خدا و جبرئيل آمده،در شك هست اما به گفته حضرت خديجه و مرد مسيحي،اطمينان دارد؟از طرفي اين هم مخالف قرآن است چون خداوند مي فرمايد: وَكَذَ?لِكَ نُرِ ي إِبْرَ اهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ ضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ. و اين چنين، ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم؛ تا از اهل يقين گردد...آيا مقام پيامبر ص از حضرت ابراهيم،كم تر بود كه چنين در شك بودند؟
اين آيه نشان مي دهد كه پيامبران در محضر الهي داراي بينشي روشن و عاري از شك بودند! آيا پيامبر ما،از اين قانون مستثني بود تا گمان بد ببرد و در بيم و هراس به سر ببرد؟
5- در اين روايت چنين آمده كه آگاهي خديجه و ورقة بن نوفل و يقين آنها به نبوت رسول خدا«ص »بيش از خود آن حضرت بوده و آنها سبب شدند تا رسول خدا به نبوت خودش مطمئن شود،و از گفتارشان آرامش و يقين پيدا كند آنوقت اين سئوال پيش مي آيد كه چطور آنها از نبوت پيامبر از خود حضرت اگاه تر بودند،با اينكه قران مي فرمايد:از پيامبر ما،و از نوح و ابراهبم و ديگر پيامبران قبلا،درباره اين نبوت پيمان گرفته شده است:
وَ إِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَقَهُمْ وَ مِنك وَ مِن نُّوحٍ وَ إِبْرَهِيمَ وَ مُوسي وَ عِيسي ابْنِ مَرْيمَ وَ أَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَقاً غَلِيظاً.
(به خاطر آور) هنگامي را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو و از نوح و ابراهيم و موسي و عيسي بن مريم، و ما از همه آنان پيمان محكمي گرفتيم
نقدهاي زياد ديگري نيز به اين روايت (كه هم عقل و هم آيات قران آن را رد مي كند)،وارد هست كه ما به خاطر اختصار،از نوشتن آنها خودداري مي كنيم.حال خوشحال مي شويم كه آقايان پيرو مكتب سقيفه،بيايند و نظرات خود را در اين مورد بيان كنند.



Share
1 | حميد روشنايي | Iran - Tehran | 01:57 - 24 تير 1392 |
1
 
 
5
پاسخ نظر
اي کاش عزيزاني که ميگن قرآن براي ما کافيه حداقل روي قرآن يکمي تفکر و تدبر ميکردن تا بفهمن که چقدر حرف بزرگانشون صحت داره...
2 | زهرانوروزي | Iran - Qazvin | 24:29 - 18 مرداد 1392 |
5
 
 
5
پاسخ نظر
ههههههههههههههههههههههههه
به والله مايه ي آبرو ريزيه
ببين شان پيامبر تو تشيع چيه و اينا پيامبر رو چطور توصيف ميکنن!!!!!!
اين مطالب مو نميزنه با کتاب مقدس يهوديا ومسيحيا هم چنين ديدگاهي نسبت به پيامبراشون دارن
البته صد رحمت به اونا!!!!
همين يه دليل کافيه براي حقانيت تشيع....
3 | عبد المذنب الفاني | Iran - Nā’īn | 10:40 - 05 شهريور 1392 |
1
 
 
2
پاسخ نظر
كساني كه به قلبهاشان قفل زده شده با اين براهين واضح بر بطلان مذهب سنت و جماعت‏ به راه راست و حق هدايت نميشن وكرنه از اين دست دلايل هزاران هزار وجود داره،به اميد ظهور منجي عالم بشريت قطب عالم امكان صاحب الزمان‏(عج‏)‏
4 | عبدالعزيز ميرخزيمه | United States - Cheyenne | 16:52 - 27 شهريور 1392 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
اشکال شماره 3 وارد نيست چراکه همين که خدا به ح موسي ع فرمود لاتخف يعني مترس نشان مي دهد که ايشان نيز در تجربه ي نخستين وحي دچار ترس شده و گرنه معنا ندارد که خداوند به کسي که نترسيده بفرمايد مترس

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ همچنانكه فرموده ايد اشكال سوم وارد نيست؛ ولي مشكلي كه بر اين روايت وارد است و شايد منظور نويسنده اين مطلب هم همين بوده باشد اين است كه در روايت آمده است «خشيت علي نفسي» و اين يعني من بر ذهاب عقلم ترسيدم يعني ترسيدم ديوانه شوم اين ترس است كه در مورد انبيا عليهم السلام ممنوع است نه ترس معمولي كه در ذات تمام انسانها قرار دارد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
5 | Ali | Hong Kong - Sham Shui Po | 14:44 - 02 مهر 1392 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
بسمه تعالي
سلام
از گروه محترم پاسخ به شبهات سوالي داشتم
شنيده ام که اهل تسنن حتي بالاتر از اين هم گفته اند
آيا درست است که در تاريخ طبري و حتي کتابي که جناب اقاي هيکل از مصر نوشته است در خصوص جريان وحي به رسول الله آمده که آنقدر جريان وحي بر ايشان سنگين بود که حضرت تصميم بر پرت کردن خود از کوه گرفتند
اصولا ايا تصميم بر خودکشي (پرت کردن کوه) توسط پيامبر اعظم در کتب اهل تسنن آمده است و اگر آمده آيا اين مطلب که خلاف عقل بودن آن روشن است و در مورد يک انسان کمتز ار معمولي هم واقعا زشت و نشان از کوچکي روح اوست، مورد تاييد و قبول عموم برادران اهل تسنن هست يا خير؟
با تشکر

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ در صحيح بخاري آمده است كه: «وقتي به رسول اکرم وحي نمي رسيد، تصميم به خود کشي مي گرفت؛ مي رفت بالاي کوه و مي خواست خودش را از بالاي کوه پرتاب کند . او مي گويد اين كار تا چند مرتبه تكرار شده...؛ فَتَرَ الْوَحْيُ فَتْرَةً حتى حَزِنَ النبي صلى الله عليه وسلم فِيمَا بَلَغَنَا حُزْنًا غَدَا منه مِرَارًا كَيْ يَتَرَدَّى من رؤوس شَوَاهِقِ الْجِبَالِ فَكُلَّمَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَلٍ لِكَيْ يُلْقِيَ منه نَفْسَهُ تَبَدَّى له جِبْرِيلُ فقال يا محمد إِنَّكَ رسول اللَّهِ حَقًّا فَيَسْكُنُ لِذَلِكَ جَأْشُهُ وَتَقِرُّ نَفْسُهُ فَيَرْجِعُ فإذا طَالَتْ عليه فَتْرَةُ الْوَحْيِ غَدَا لِمِثْلِ ذلك»

(صحيح البخاري، ج 6، ص 2561، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا)

اين روايت در كتب ديگر اهل سنت هم متاسفانه آمده داست كه از اين قرارند:

عمدة القاري – العيني – ج ۲۴ – ص ۱۲۷- دار إحياء التراث العربي

المصنف – عبد الرزاق الصنعاني – ج ۵ – ص ۳۲۳- منشورات المجلس العلمي

الدرر – ابن عبد البر – ص ۳۳

تفسير الثعلبي – الثعلبي – ج ۱۰ – ص ۲۴۳- دار إحياء التراث العربي

تفسير ابن کثير – ابن کثير – ج ۴ – ص ۵۶۴- دار المعرفة

سير أعلام النبلاء – الذهبي – ج ۲ – پاورقى ص ۱۱۵- مؤسسة الرسالة

البداية والنهاية – ابن کثير – ج ۳ – ص ۶- دار إحياء التراث العربي

إمتاع الأسماع – المقريزي – ج ۳ – ص ۱۳­- دار الکتب العلمية

عيون الأثر – ابن سيد الناس – ج ۱ – ص ۱۱۵- مؤسسة عز الدين

السيرة النبوية – ابن کثير – ج ۱ – ص ۳۸۶- دار المعرفة

سبل الهدى والرشاد – الصالحي الشامي – ج ۱ – ص مقدمة المحقق ۱۵- دار الکتب العلمية

السيرة الحلبية – الحلبي – ج ۱ – ص ۴۲۱- دار المعرفة

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
6 | علي رضا | Iran - Ilam | 11:15 - 15 مهر 1392 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
دوستان از ديني که ميگه همه صحابه که با هم جنگيده اند از قاتل و مقتول و ظالم و مظلوم (معاويه و علي، طلحه و زبير و خوارج باعلي ع) همه بهشتي اند؟!!!!!!!!!!! خدا رو مياره ميشينه رو صندلي عرش و.... چه انتظاري داري؟؟؟؟؟؟
1 |عین میم|Iran - Mashhad |11:52 - 25 مرداد 1395 |
0
 
1
واقعا چطور برادران اهل سنت حاضرند کتاب صحیح بخاری ... که این مطالب باور نکردنی و خلاف عقل را به پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم - نسبت داده اصح کتاب بعد از قرآن کریم بدانند...
واقعا محقیقن اهل سنت چه جوابی برای این احادیث عجیب که شبیه توصیف پیامبران در تورات است دارند؟
7 | علي اكبر | United Kingdom - London | 16:50 - 20 آبان 1392 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
واقعا در ادامه صحبت هاي عليرضا ميخوام بگم وقتي هم قاتل و هم مقتول بهشتي اند هم خليفه هم مخالف او و قيام کننده بهشتيند هر دو بر حقند پس اين وسط عدالت خداوند کجا رفت پس تکليف ان انسانهاي بد بخت که در دعواي اين دو کشته شدند چه ميشود ايا اين کشته شدگان جزو فرزندان ادم نبودند يا اگر بودند يقينا در ان دنيا از انها سوال و جواب ميشود پس تکليف کسي که باعث گمراهي اينها شده است چيست راستي در بهشت يزيد با امام حسين همسايه است! يا يزيد به خاطر ان کار بزرگ و به نمايش گذاشتن سر فرزند پيامبر در شهر ها ان هم با افتخار ! همنشين رسول الله خواهد شد! پس ما نتيجه ميگيريم وقتي که دادگاه ميخواهد يک قاتل اعدام شود هدفش اين است که براي رفتن به بهشت از مقتول عقب نماند چون اگر عقب بماند اين عدالت نيست پس اي شيعيان به بيراهه رفته ايد چون اين مذهب بهترين مذهب هاست و ديگر در ان کسي مجازات نميشود و هر کاري که دلتان بخواهد انجام دهيد واقعا عمر مان تلف شده بود و بي خود از ان دنيا ما را ترسانده بودند
8 | ميترا | Iran - Tehran | 10:37 - 28 آبان 1392 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام واقعا به شيعه اقتحار ميکنم،براي همه ي اهل سنت متاسفم که پيرو چه کساني هستند و در گمراهي آشکاري به سر مي برند با اينکه ميتونن با اندکي مطالعه خود را از اين جهالت نجات بدهند اما ............ براي ظهورآقا امام رمان دعا کنيم .الهم عجل لوليک الفرج آمين
9 | مهمان | Germany - Nuremberg | 09:15 - 09 آذر 1392 |
0
 
 
2
پاسخ نظر
الان يه چند وقتيه که مطمئن شدم دينم از پدر و مادرم ارثي به من نرسيده
الحمد الله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت امير المومنين علي بن ابي طالب و ائمه الراشدون المهديون المصطفون من ذريه
جاتون خالي ديشب حرم امام رضا عليه السلام نايب الزياره همه ي مخلوقات خدا بودم که تو دلشون عشق به اهل بيت دارن
يا علي مدد
10 | احسان | United States - New York | 19:58 - 04 دي 1392 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام از آيات قرآن در اين مورد چند نکته قابل استفاده است : 1- دريافت وحي براي پيامبر (ص) غير منتظره بوده است . 2- به همين دليل سريعا به خانه رفته و ردايي بر روي خود افکنده است . 3- مدتي انقطاع وحي صورت گرفته است . 4- انقطاع وحي موجب نگراني پيامبر (ص) گرديده و خداوند به آن حضرت اميد و دلگرمي داده است .
11 | حسن | Iran - Tehran | 05:10 - 02 بهمن 1392 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام
به نظرمن توبحثاتون ونظراتتون نبايدتوهين به مخالف بشه،تاوهابيت وآمريكاسؤاستفاده بكنن
12 | رشيدرستمي | Iran - Tehran | 08:07 - 21 اسفند 1392 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
با سلام خدمت برادران و حواهران ديني بنا بر فرمايشات امام خميني و ديگر علما هيج اختلافي بين شيعه وسني نبايد باشد متاسفانه يک سري احاديث چعلي در مذهب اهل سنت توسط عده اي معلوم الحال در کتب صحاح آنها واردشده که ضمن اينکه بنوعي توهين وافترا به رسول الله وايمه هستند باعث نشر تهمت وگناه نيز هستند .از سوي ديکر عده اي وهابي به اسم اهل سنت مرتکب فچايعي مي شوند که نياز است علما اهل سنت نسبت به محکوم کردن آنها اقدام نمايند ودامن خود را ازگناهان آنها پاک نمايند
13 | رشيدرستمي | Iran - Tehran | 08:08 - 21 اسفند 1392 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام خدمت برادران و حواهران ديني بنا بر فرمايشات امام خميني و ديگر علما هيج اختلافي بين شيعه وسني نبايد باشد متاسفانه يک سري احاديث چعلي در مذهب اهل سنت توسط عده اي معلوم الحال در کتب صحاح آنها واردشده که ضمن اينکه بنوعي توهين وافترا به رسول الله وايمه هستند باعث نشر تهمت وگناه نيز هستند .از سوي ديکر عده اي وهابي به اسم اهل سنت مرتکب فچايعي مي شوند که نياز است علما اهل سنت نسبت به محکوم کردن آنها اقدام نمايند ودامن خود را ازگناهان آنها پاک نمايند
14 | ناشناس | United Kingdom - Gosport | 16:25 - 15 فروردين 1393 |
0
 
 
2
پاسخ نظر
دوست عزيز متاسفم که دين ما دستخوش تغييرات زيادي تا الان شده و امروز ما شيعيان اسير تقدس افراد بزرگ هستيم.بزرگوار اگر قران را خوانده باشي در آيات زيادي يادآوري شده که پيامبران همگي بشر بوده اند که مانند افراد ديگر زندگي ميگردند مثل همه آدم هاي امروزي و علت مخالفت هاي زيادي که با پيامبران ميشده همين بوده که (او بشري مانند ماست )من اين روايت را که خواندم به حقيقت نزديک تر است تا برهان هاي شما که فقط افراط در مقدس کردن پيامبر است.بنده اطمينان دارم کساني که در همين عصر منتظر منجي هستند در وقت ظهور از رد کنندگان ايشان هستند چون ايشان يک فرد معمولي مثل همه ماست با يک فرق عظيم و آن اينکه ايشان نگرشي نو در دين اسلام دارد که در خيلي جاها با آموزه هاي ما در تعارض است البته ايشان با معجزه الهي (قرآن) به همه بدعتها پاسخ خواهند داد.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ انبيا و اوليا الهي در جنبه بشري مانند بقيه انسانهايند و در قرآن هم خداوند به آن تصريح کرده است و فرموده: «بشر مثلکم» ولي آنها افرادي اند که گرد گناه نمي گردند بر آنها وحي مي شود لحظه اي به راه خلاف نمي روند بخاطر پاکي و طهارت خداوند حکومت بر قلبها را به آنها داده و داراي نيروهاي معنوي و الهي اند و بر علوم مختلفي احاطه دارند که همه اينها اعطاي الهي به آنهاست و لازمه هدايت و رهبري جامعه است و...

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
15 | حمید | Romania - Bucharest | 22:11 - 02 فروردين 1394 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
سلام
چون آیت الله خویی گفته همه روات تفسیر قمی ثقه هستن و دکتر قزوینی هم یه بار تو شبکه ولایت همینو از آیت الله خویی نقل کرد
آیا این روایت تفسیر قمی صحیحه؟اگه صحیحه فرقش با روایت مشابه صحیح بخاری چیه؟
قال وحدثني أبي عن النضر بن سويد عن صفوان عن ابي بصير عن ابي عبدالله عليه السلام ان بني إسرائيل كانوا يقولون ليس لموسى ما للرجال وكان موسى إذا أراد الاغتسال يذهب إلى موضع لا يراه فيه أحد من الناس وكان يوما يغتسل على شط نهر وقد وضع ثيابه على صخرة فأمر الله الصخرة فتباعدت عنه حتى نظر بنو إسرائيل اليه فعلموا انه ليس كما قالوا فانزل الله

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اولا: در خصوص توثیق آیت الله خویی باید بگوییم ایشان با تکیه بر کلام خود قمی در مقدمه تفسیر خود ، گفته است که روات او ثقه هستند اما باید به این نکته نیز توجه داشت که آیت الله خویی به صورت مطلق نگفتند که تمام تفسیر قمی صحیح است وی قبول ثقه بودن روات تفسیر را مقید به عدم تعارض کرده است
أقول : إن ما ذكره متين ، فيحكم بوثاقة من شهد علي بن إبراهيم أو جعفر ابن محمد بن قولويه بوثاقته ، اللهم إلا أن يبتلي بمعارض
معجم رجال الحديث ج ۱ ص ۵۰
اگر در این کلام آیت الله خویی توجه کنید، متوجه می شوید که ایشان گفته اند در صورتی توثیقات تفسیر قمی قابل قبول است که معارض نداشته باشد یعنی روایت مثلا غیر متصل نباشد، یا مثلا نجاشی راوی را تضعیف نکرده باشد و غیره
لذا اگر در معجم رجال الحدیث ایشان نگاه کنید، برخی اوقات روات تفسیر قمی را ضعیف دانسته است به عنوان مثال محمد بن أحمد السياري که در معجم رجال الحدیث، ج 3 ص 71 و منخل بن جميل الكوفي در جلد 19 ص 356 و موسى بن سعدان جلد 20 و 51 را ضعیف دانسته است
در خصوص روایت مورد نظر نیز باید بگوییم این روایت مرسل است چون صفوان بدون واسطه نقل نکرده است
لعدم ثبوت رواية صفوان عن أبي بصير بلا واسطة. (معجم رجال الحدیث ج 22 ص 55
فرق تفسیر قمی با صحیح بخاری نیز در اینجا ظاهر می شود که هر روایتی که در تفسیر قمی و یا حتی در اصول کافی نقل شود، به معنی قبول کردن تمام روایات نیست بر خلاف صحیح بخاری که اهل سنت بر قبول تمام روایات آن اتفاق دارند همچنانکه آمده است
اتفق علماء الشرق والغرب على أنه ليس بعد كتاب الله تعالى أصح من صحيحي البخاري ومسلم
عمدة القاري ج 1 ص 5
بنابراین این طور نیست که هر روایتی در تفسیر قمی بیاید، آیت الله خویی و یا بزرگان دیگر قبول دارند!
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
16 | مهرداد | Iran - Tehran | 13:48 - 20 دي 1396 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
اساسا اون موقع یا عایشه متولد نشده بوده یا اگر متولد شده بوده، طفلی دو سه ساله بوده
درباره فقره اول که پیامبر اول خواب میدیده، که قطعا عایشه متولد نشده بود
پس این حدیث از اساس جعلیه
قضاوت در صحت و سقم کتاب بخاری با خودتان!

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
روایت مال نیست که در خصوص آن قضاوت بکنیم! روایت در مهمترین و صحیح ترین منبع اهل سنت نقل شده است لذا آنها باید جواب بدهند یا باید بپذیرند که صحیح بخاری کتاب معتبری نیست یا اینکه تناقض در روایت را قبول کنند!!
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :